جمع بندی در انتظار مرگ

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در انتظار مرگ

چه دعایی و یا راهی وجود داره تا مرگ آدما تعجیل بشه؟؟؟ اصلا چرا باید آدم مجبور باشه به زندگی کردن و ادامه زندگی؟؟؟ چرا زمان مردنش دست خودش نیس؟؟؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مشکور

[TD][/TD]

o.m.i.d;1013328 نوشت:
چه دعایی و یا راهی وجود داره تا مرگ آدما تعجیل بشه؟؟؟ اصلا چرا باید آدم مجبور باشه به زندگی کردن و ادامه زندگی؟؟؟ چرا زمان مردنش دست خودش نیس؟؟؟

با سلام و ادب

در پاسخ گفتنی است: فرصت عمر، موهبتی الهی است به بندگان! تا با بهره گیری از این فرصت مبارک، با تلاش و مجاهدت و کسب شناخت و معرفت و عمل صالح مسیر رسیدن به کمال و سعادت، را برای خود هموار سازد نه اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند! این قبیل زمزمه ها، وسوسه های شیطان رجیم است تا انسان را از رحمت و لطف الهی نومید ساخته؛ فقر و تهیدستی و عجز و درماندگی را القاء نماید. اساساً کار شیطان همین است. تا بنده را به آنجا برساند که خدایی ناکرده در نتیجه نومیدی به زندگی خود خاتمه داده و یا به کفر و ناسپاسی و وادی گناه و معصیت کشانیده شود.(1)

بدون شک، هیچ نسخه و دعا و راهکار مشروعی برای خاتمه دادن به زندگی و تعجیل بخشیدن به مرگ وجود ندارد! بلکه چنانکه گفتیم: چنین زمزمه ها و تفکراتی، مصداق وساوس و دسایس شیطان ملعون بوده و چون از ناامیدی و یأس از خداوند متعال، نشأت می گیرد قطعاً مصداق کفر محسوب می شود. زیرا خداوند در قرآن فرموده است: «... وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ؛ و از رحمت خدا نومید مباشید.» بعد بلافاصله دلیل آن را هم فرموده است: «... إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ زیرا جز گروه کافران، کسى از رحمت خدا نومید نمى‏ شود.»(2)

در توضیح رابطه ناامیدی و کفر باید گفت: نا امیدی یعنی باور این معنا که در عالم، دیگر کسی نیست که مشکل مرا حل کند و یا کمک کند که گره از کار من باز شود. آنچه این باور را به کفر تبدیل می کند نفی خدا و نفی قدرت و رحمت و خیرخواهی او در این باور است؛ نیازی هم نیست که حتما به زبان جاری شود، همین که این شخص در دل، اصل وجود خدا و یا شأنی از شئون خدایی او مانند قدرت و رحمت و خیرخواهی اش را منکر شود کافر است. بنابراین، اینکه قرآن کریم می فرماید: تنها کافرانند که از رحمت خدا مأیوس می شوند معنایش این نیست که یأس به کفر می انجامد؛ بلکه پیام آیه شریفه این است که نا امیدی ریشه در کفر دارد؛ یعنی اول کفر می آید بعد نا امیدی؛ اول انکار خدا و قدرت و رحمت اوست بعد یأس و نومیدی و افکاری مانند پایان دادن به زندگی، فرار از زیر بار مسئولیتها و تعجیل در آغوش گرفتن مرگ!

البته پیشتر پاسخ سؤال شما را در تایپیک مشابهی بیان کرده ایم که می توانید مطالب بیشتری را در آن دنبال کنید:

نبودن راهی برای رهایی از نقطه ی پایان

پی نوشت ها:
1.« الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ وَيَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ؛ شیطان به شما وعده تنگدستی می دهد و شما را به بد کاری امر می کند...»، بقره/ آیه 268.
2. یوسف/آیه 87.

بسم الله الرحمن الرحیم
اینم بهترین روش برای رسیدن به خواسته تان!

در حدیث قدسی آمده:
«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی‏، و مَن عَشَقَنی‏ عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه‏»

آن‌کس که مرا طلب کند، مرا می‌یابد و آن‌کس که مرا یافت، مرا می‌شناسد و آن‌کس که مرا شناخت، مرا دوست می‌دارد و آن‌کس که مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن‌کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌کس که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن‌کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او می‌باشم.

o.m.i.d;1013328 نوشت:
چه دعایی و یا راهی وجود داره تا مرگ آدما تعجیل بشه؟؟؟ اصلا چرا باید آدم مجبور باشه به زندگی کردن و ادامه زندگی؟؟؟ چرا زمان مردنش دست خودش نیس؟؟؟

باسلام

واقعاً انسان چه موجود متزلزلیست یک عده انچنان در رفاهند که هرگز نمیخواهند بمیرند و یک عده انچنان تومید

که هر لحظه ارزوی مرگ میکنند شاید هماینان روزی جزء دسته اول بوده اند !

دسته اول هرگز بفکر مرگ نیستند و هرچه میخواهند میکنند در حالیکه ناگهان مرگ انان را قرا خواهد گرفت .

و دسته دوم نمیدانند بعد از مرگ چه چیزی در انتظار انهاست .یعنی چیزی میخواهند که اشراف بران ندارند .

اما مومن انچنان زندگی میکند که گوئی هرگز نخواهد مرد و انجنان میمیرد که هر لحظه بران اشزاف دارد .

یعنی هم خوب زندگی میکند و هم خوب میمیرد چون مرگ برای او تولدی دیگر است .

o.m.i.d;1013328 نوشت:
چه دعایی و یا راهی وجود داره تا مرگ آدما تعجیل بشه؟؟؟ اصلا چرا باید آدم مجبور باشه به زندگی کردن و ادامه زندگی؟؟؟ چرا زمان مردنش دست خودش نیس؟؟؟

باسلام
برای دنیایت چنان باش که گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می میری.

مشکلتون چیه چرا این همه ناراحت هستید؟

مشکور;1013607 نوشت:
ا سلام و ادب

در پاسخ گفتنی است: فرصت عمر، موهبتی الهی است به بندگان! تا با بهره گیری از این فرصت مبارک، با تلاش و مجاهدت و کسب شناخت و معرفت و عمل صالح مسیر رسیدن به کمال و سعادت، را برای خود هموار سازد نه اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند! این قبیل زمزمه ها، وسوسه های شیطان رجیم است تا انسان را از رحمت و لطف الهی نومید ساخته؛ فقر و تهیدستی و عجز و درماندگی را القاء نماید. اساساً کار شیطان همین است. تا بنده را به آنجا برساند که خدایی ناکرده در نتیجه نومیدی به زندگی خود خاتمه داده و یا به کفر و ناسپاسی و وادی گناه و معصیت کشانیده شود.(1)


سلام خدمت شما پاسخگوی محترم
بله عمر نعمته ولی نه برای یکی مثه من. برای استفاده از همین عمر نیاز به یکسری ابزارهاست که من متاسقانه با ابتلای چندین ساله به گناهای مختلف این ابزارا رو از دست دادم و دیگه برگشتی هم براش وجود نداره.
بدون این ابزارا هم هیچ پیشرفتی توی زندگیم نمیتونم بکنم و باید دایما در حال در جا زدن و عقب موندن و شاهد پیشرفت بقیه باشم. نمیدونم اینا وسوسه های شیطان یا چیز دیگه تنها چیزی که میدونم اینه که واقعیت زندگی من خیلی خیلی تلخه. خوب میبینم که تو آینده چیزی جز بدبختی و حقارت نصیبم نمیشه چرا باید امیدوار باشم؟؟؟؟ چرا باید خودمو یه عمر گول بزنم و بگم درست میشه در صورتی که خودم میدونم چیزی قابل تغییر نیس؟؟؟ در ضمن من اگه دنبال خودکشی بودم اینجا نمیومدم.خودکشی نمیکنم چون نمیخوام دیگه بهونه دست خدا بدم که بیشتر عذابم بده.

مشکور;1013607 نوشت:
در توضیح رابطه ناامیدی و کفر باید گفت: نا امیدی یعنی باور این معنا که در عالم، دیگر کسی نیست که مشکل مرا حل کند و یا کمک کند که گره از کار من باز شود. آنچه این باور را به کفر تبدیل می کند نفی خدا و نفی قدرت و رحمت و خیرخواهی او در این باور است؛ نیازی هم نیست که حتما به زبان جاری شود، همین که این شخص در دل، اصل وجود خدا و یا شأنی از شئون خدایی او مانند قدرت و رحمت و خیرخواهی اش را منکر شود کافر است. بنابراین، اینکه قرآن کریم می فرماید: تنها کافرانند که از رحمت خدا مأیوس می شوند معنایش این نیست که یأس به کفر می انجامد؛ بلکه پیام آیه شریفه این است که نا امیدی ریشه در کفر دارد؛ یعنی اول کفر می آید بعد نا امیدی؛ اول انکار خدا و قدرت و رحمت اوست بعد یأس و نومیدی و افکاری مانند پایان دادن به زندگی، فرار از زیر بار مسئولیتها و تعجیل در آغوش گرفتن مرگ!

من نمیگم خدا نیس اتفاقا هست خوبشم هست. نمیگم قدرت نداره اتفاقا قدرتشم خارج از حد تصوره. نمیگم رحیم نیس که دارم رحمتشو تو زندگیای اطرافم میبینم ولی به خیرخواهیش نسبت به خودم ایمان ندارم چون اگه خیر خواه بود هیچ وقت نمیذاشت کار من به اینجا برسه. قبل از اینکه کارم به اینجا برسه دستمو میگرفت. نمیذاشت آیندم سیاه بشه. میتونست خیلی زودتر از اینا دستمو بگیره و منو متوجه عواقب گناهام بکنه ولی گذاشت تا ته همه ی گناهام برم و به اوج ذلت و خواری برسم. حالا شما جچوری از من انتطار داری به چشم خیر خواه به این خدا نگاه کنم؟؟؟ البته شما حق داری بهش بگی خیرخواه چون تا حالا به درگاهش گناهی نکردی که به خاطرش مجازاتت کنه. همیشه غلام حلقه به گوشش بودی اونم جواب مطیع بودنتو داده.
در ضمن خیلی ممنون بابت کشف بزرگی که کردین و فهمیدین که من کافرم. عیب نداره ما که جامون در هر صورت تو جهنمه حالا گناه کافر بودنم روش. در ضمن کار درستی نیس که گناه کسی رو به رخش بکشین و تحقیرش کنین بابت گناهش.

جبریل;1013609 نوشت:
آن‌کس که مرا طلب کند، مرا می‌یابد و آن‌کس که مرا یافت، مرا می‌شناسد و آن‌کس که مرا شناخت، مرا دوست می‌دارد و آن‌کس که مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن‌کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌کس که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن‌کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او می‌باشم.

ای آقا من چی میگم شما چی میگی. من انقدر رابطم با خدا شکراب که حتی دیگه چیزی ازش نمیخوام چه برسه به اینکه بخوام این مراحل رو طی کنم. تازه رسیدن به این مرحله ای که شما نوشتی باعث میشه من چندین ساله دیگه به این زندگی کوفتی ادامه بدم. من دنبال اینجور راه حلا نیستم چون اصلا اشتیاقی به انجام دادنش ندارم چون علاقه ای به شناختن خدایی که شما ازش اینجوری میگی ندارم. من ته خطم برادر ته تهش.

فتا 2;1013624 نوشت:
باسلام

واقعاً انسان چه موجود متزلزلیست یک عده انچنان در رفاهند که هرگز نمیخواهند بمیرند و یک عده انچنان تومید

که هر لحظه ارزوی مرگ میکنند شاید هماینان روزی جزء دسته اول بوده اند !

دسته اول هرگز بفکر مرگ نیستند و هرچه میخواهند میکنند در حالیکه ناگهان مرگ انان را قرا خواهد گرفت .

و دسته دوم نمیدانند بعد از مرگ چه چیزی در انتظار انهاست .یعنی چیزی میخواهند که اشراف بران ندارند .

اما مومن انچنان زندگی میکند که گوئی هرگز نخواهد مرد و انجنان میمیرد که هر لحظه بران اشزاف دارد .

یعنی هم خوب زندگی میکند و هم خوب میمیرد چون مرگ برای او تولدی دیگر است .


سلام
منم یه روزی جز همون دسته اول بودم و اگه درست زندگی میکردم جز همون دسته هم باقی میموندم ولی چه کنم که کسی رو نداشتم که راه و روش درست زندگی کردن رو بهم نشون بده و اشتباهاتمو بهم بگه.
من نتونستم مثه ادمای مومن زندگی کنم و گند زدم به کل زندگیم با گناهایی که کردم.آدم یا باید از اولش خوب باشه و خوب زندگی کنه یا اینکه باید سر بزاره بمیره. چون حتی اگه وسطای کار ببینه اشتباه کرده دیگه نمیتونه زندگی خوبی داشته باشه و باید یه عمر تن به زندگی خفت بار بده جوری که هر روز حسرت بخوره بابت چیزایی که از دست داده و هر روز بگه کاش زودتر بمیرم و راحت شم. مومن واقعی کسیه که وقتی به گذشته خوش نگاه میکنه لکه ی ساهی ببینه. باید گذشتش باعث غرورش باشه و نه باعث سرافکندیش. امثال منم بهتره تو حالت رو به موت باشن چون هیچ وقت نمیتونن در کنار آدمای خوب و مومن دووم بیارن و همیشه حس حقارت تو وجودشون هست و با این حس هیچ وقت نمیشه کنار اومد و تنها راه خلاص شدن از شرش فقط مرگه و بس. خوب و بد کنار هم نمیگنجن. یا از اول خوب باش و تا آخر زندگی کن یا اگه بد بودی به فکر نبودن باش. اینجوری خیلی بهتره.

اللیل والنهار;1013625 نوشت:
باسلام
برای دنیایت چنان باش که گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می میری.

مشکلتون چیه چرا این همه ناراحت هستید؟


سلام
برای اینکه به اون جمله ی بالا برسی باید یه سری ابزارا داشته باشی. خوب زندگی کرده باشی. از اول خوب باشی تا بتونی به موقع به اون مراحل برسی. وقتی به گذشتت نگاه میکنی حالت تهوع نگیری. به حالتی نرسیده باشی که متنفر از خودت و همه باشی. از اول به حرف خدات گوش داده باشی و طبق اون چیزی که اون دستور داده عمل کرده باشی. نباید لکه ی ننگی توی زندگی باشه. نباید وقتی به زندگی اطرافیانت نگاه میکنی احساس حقارت و کوچیکی بکنی در مقابلشون. نباید جوری باشی که مجبور باشی توی موقعیتی از زندگی که همه ی هم سن و سالات دارن به سرعت نور پیشرفت میکنن تو مجبور باشی در جا بزنی و یه سره به فکر گذشته ها باشی و مجبور باشی هر لحظه غصه اون موقع ها رو بخوری و هر چی فحش بلدی نثار خودتو بکنی. نباید هیچ وقت جوریزندگی بکنی باعث بشی بقیه به چشم حقارت بهت نگاه کنن. نباید حسرت چیزی تو دلت باشه.
اگه میخواین بدونین مشکل من چیه یه سر به تاپیک( عاقبت شوم خودارضایی) بزنین همه چی دستتون میاد. اون موقع میفهمین که چرا من اینجوریم.

o.m.i.d;1013680 نوشت:
سلام
منم یه روزی جز همون دسته اول بودم و اگه درست زندگی میکردم جز همون دسته هم باقی میموندم ولی چه کنم که کسی رو نداشتم که راه و روش درست زندگی کردن رو بهم نشون بده و اشتباهاتمو بهم بگه.
من نتونستم مثه ادمای مومن زندگی کنم و گند زدم به کل زندگیم با گناهایی که کردم.آدم یا باید از اولش خوب باشه و خوب زندگی کنه یا اینکه باید سر بزاره بمیره. چون حتی اگه وسطای کار ببینه اشتباه کرده دیگه نمیتونه زندگی خوبی داشته باشه و باید یه عمر تن به زندگی خفت بار بده جوری که هر روز حسرت بخوره بابت چیزایی که از دست داده و هر روز بگه کاش زودتر بمیرم و راحت شم. مومن واقعی کسیه که وقتی به گذشته خوش نگاه میکنه لکه ی ساهی ببینه. باید گذشتش باعث غرورش باشه و نه باعث سرافکندیش. امثال منم بهتره تو حالت رو به موت باشن چون هیچ وقت نمیتونن در کنار آدمای خوب و مومن دووم بیارن و همیشه حس حقارت تو وجودشون هست و با این حس هیچ وقت نمیشه کنار اومد و تنها راه خلاص شدن از شرش فقط مرگه و بس. خوب و بد کنار هم نمیگنجن. یا از اول خوب باش و تا آخر زندگی کن یا اگه بد بودی به فکر نبودن باش. اینجوری خیلی بهتره.

باسلام

ما نمیدانیم بعد از مرگ چه در انتظار ماست لذا هرگز از خدا ارزوی مرگ نباید کرد .

اما در رحمت خدا بروی همه باز است خدا انسان را نیافریده که به جهنم ببرد خداوند بندگان خود را بسیار دوست میدارد همینکه یک قدم بسوی او برداری میبینی که صد قدم بسوی تو میاید نزدیکی به خدا چاره همه دردهاست بسوی او متمایل شو تا در امید بسوی تو باز شود .

o.m.i.d;1013673 نوشت:
سلام خدمت شما پاسخگوی محترم
بله عمر نعمته ولی نه برای یکی مثه من. برای استفاده از همین عمر نیاز به یکسری ابزارهاست که من متاسقانه با ابتلای چندین ساله به گناهای مختلف این ابزارا رو از دست دادم و دیگه برگشتی هم براش وجود نداره.
بدون این ابزارا هم هیچ پیشرفتی توی زندگیم نمیتونم بکنم و باید دایما در حال در جا زدن و عقب موندن و شاهد پیشرفت بقیه باشم. نمیدونم اینا وسوسه های شیطان یا چیز دیگه تنها چیزی که میدونم اینه که واقعیت زندگی من خیلی خیلی تلخه. خوب میبینم که تو آینده چیزی جز بدبختی و حقارت نصیبم نمیشه چرا باید امیدوار باشم؟؟؟؟ چرا باید خودمو یه عمر گول بزنم و بگم درست میشه در صورتی که خودم میدونم چیزی قابل تغییر نیس؟؟؟ در ضمن من اگه دنبال خودکشی بودم اینجا نمیومدم.خودکشی نمیکنم چون نمیخوام دیگه بهونه دست خدا بدم که بیشتر عذابم بده.

سلام مجدد

دوست عزیز، انسان هر چقدر هم گناه کرده باشد و هرقدر هم آن گناهان بزرگ باشند اما خداوند راه توبه و اصلاح را تا اخرین لحظات عمر انسان به لطف و رحمتش به روی بندگان باز گذاشته است، پس آنچه که شما در ذهن خودتان برای آینده تحت عنوان بدبختی و حقارت به تصویر کشیده اید چیزی جز القائات شیطانی نیست! می توانید با یک تصمصم و عزم راسخ و یک توبه نصوح خودتان را از دام آلودگی ها و تاریکی های گناهان رهایی بخشیده و با قرار گرفتن در مدار بندگی مسیر توفیق و کمال و سعادت را سپری کنید. پس راه برای شما هم باز است و آنچه در اینجا مانع شده القائات شیطان و هوای نفس و پذیرش و تسلیم شما و روح نومیدی است که بر جان شما سایه انداخته است. باید با توبه نصوح، پوست عوض کنید و زندگی دوباره ای را شروع کنید.

ما هم نگفتیم که شما العیاذ بالله قصد خودکشی دارید! مقصود ما این بود که یکی از اهرم های شیطان برای تباهی انسان، بعد از القاء ناامیدی و یأس، ترغیب و تشویق به خودکشی است. بعبارتی شیطان، هر لحظه به دنبال آنست که تیر خلاص را بزند. خیلی باید مراقب بود و نباید به شیطان و اعوان و انصارش، میدان داد تا با وسوسه ها و دسیسه هایشان، قلب ما را بیمار و متمایل به ناامیدی کنند.

o.m.i.d;1013673 نوشت:
من نمیگم خدا نیس اتفاقا هست خوبشم هست. نمیگم قدرت نداره اتفاقا قدرتشم خارج از حد تصوره. نمیگم رحیم نیس که دارم رحمتشو تو زندگیای اطرافم میبینم ولی به خیرخواهیش نسبت به خودم ایمان ندارم چون اگه خیر خواه بود هیچ وقت نمیذاشت کار من به اینجا برسه. قبل از اینکه کارم به اینجا برسه دستمو میگرفت. نمیذاشت آیندم سیاه بشه. میتونست خیلی زودتر از اینا دستمو بگیره و منو متوجه عواقب گناهام بکنه ولی گذاشت تا ته همه ی گناهام برم و به اوج ذلت و خواری برسم. حالا شما جچوری از من انتطار داری به چشم خیر خواه به این خدا نگاه کنم؟؟؟ البته شما حق داری بهش بگی خیرخواه چون تا حالا به درگاهش گناهی نکردی که به خاطرش مجازاتت کنه. همیشه غلام حلقه به گوشش بودی اونم جواب مطیع بودنتو داده.
در ضمن خیلی ممنون بابت کشف بزرگی که کردین و فهمیدین که من کافرم. عیب نداره ما که جامون در هر صورت تو جهنمه حالا گناه کافر بودنم روش. در ضمن کار درستی نیس که گناه کسی رو به رخش بکشین و تحقیرش کنین بابت گناهش.

خوب این ظرفیت و مجموعه اعتقادات تمیزی که شما دارید خیلی قابل تحسین است، واقعاً جای شکر دارد، اینکه به اصل توحید و وجود خداوند، به قدرت لایزالش و به رحمتش اعتقاد دارید. اینها همه اش از نشانه های ایمان است. خیلی ها متأسفانه آنقدر روحشان گرفتار تاریکی ها و ظلمات و گناهان گوناگون شده که حتی اصل وجود خدا را هم انکار می کنند؟! تا چه برسد به قدرت و رحمتش!

اما اینکه گفته اید به خیرخواهی خدا شک دارید و اگر خداوند خیرخواه بود باید مانع این می شد که شما در وادی گناهان بیفتید؟! یعنی منظورتان اینست که خداوند وقتی که شما تصمیم به انجام گناه گرفتید اختیار را از شما سلب می کرد تا گناه نکنید؟ یا منظورتان اینست که برای اینکه مرتکب گناه نشوید ابزار و قوای انسانی تان مثل قوه شهوانیه، قوه غضبیه و ... را از همان اول به شما عطا نمی کرد(ماهیت انسانی تبدیل می شد) و یا هنگام گناه از کار می انداخت؟ (محکوم شدن به جبر)، شاید هم منظورتان اینست که اصلاً نفس و ریشه فساد و گناه را هم در فکر شما می خشکاند که اصلاً به گناه فکر نکنید! و هم در عالَم می خشکاند تا چیزی به نام شیطان و هوای نفس و زمینه گناه و فساد وجود خارجی نمی داشت و همه چیز در عالم خیر و نیکی می بود؟ و یا ...

خلاصه؛ منظور هر کدام از اینها باشد فلسفه آفرینش و حکمت خدای متعال زیر سؤال می رود!، زیرا خداوند اراده کرده است که انسان را مختار بیافریند تا با بهره گیری از استعدادها، ظرفیت ها، توانایی ها و هدایت های تکوینی و ذاتی (عقل و وجدان و فطرت) و دیگر ظرفیت ها و هدایت های تشریعی و بیرونی(انبیاء، اوصیاء، کتب الهی و ...) در بین دوراهی ها راه را از چاه و نور را از تاریکی بازشناسد و در مسیر کمال و سعادت حرکت کند. فلذا ارزش انسان به عقل و اختیار اوست. از طرفی فلسفه آفرینش جهان و انسان برای امتحان و آزمون بوده و اگر این دوراهی ها و چند راهی ها، روشنایی و تاریکی، خیرات و شرور، پستی و بلندی، نیکی و بدی و ... نباشد اساساً امتحان و آزمون، معنای خود را از دست خواهد داد. بنابراین، همانگونه که خدای حکیم اراده کرده عین و تمام خیرخواهی و لطف برای بندگان است و اگر جز این بود زندگی توأم با جبر و بدون آزمون و امتحان و یکنواخت، چه خیر و چه لطفی می توانست داشته باشد.

و در پایان، به جز معصومین (علیهم السلام) بقیه ی بنی بشر عاری از خطا و اشتباه و گناه و معصیت نیستند، همه ما به نوعی در زندگی مان اشتباهاتی داشته ایم و حقیر نیز مستثنی نیستم! اما آنچه مهم است اینکه درگاه لطف و رحمت الهی و باب توبه و بازگشت باز است و مهم آنست که انسان پس از گناه و خطا روی به درگاه رحمت الهی آورده و به آب توبه گناهانش را بشوید و قطعاً اگر گناهان انسان بزرگتر از کوه های عالم و وسیع تر از دریاها و اقیانوس ها باشد خداوند بنده توبه کننده اش را خواهد پذیرفت زیرا فرموده است: (إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابیِن) نکته دیگر اینکه پناه می برم به خداوند که قصدم از تبیین رابطه کفر و ناامیدی، نسبت دادن کفر به شما باشد! که البته این مطلب، برای دوستان و مخاطبان، مبرهن و واضح است. هدف ما تبیین دقیق و کامل بحث است، فلذا شما و یا هر عزیز دیگری، نباید پاسخ های ارائه شده را خطاب به خودتان برداشت کنید.

موفق باشید ...

o.m.i.d;1013674 نوشت:
ای آقا من چی میگم شما چی میگی. من انقدر رابطم با خدا شکراب که حتی دیگه چیزی ازش نمیخوام چه برسه به اینکه بخوام این مراحل رو طی کنم. تازه رسیدن به این مرحله ای که شما نوشتی باعث میشه من چندین ساله دیگه به این زندگی کوفتی ادامه بدم. من دنبال اینجور راه حلا نیستم چون اصلا اشتیاقی به انجام دادنش ندارم چون علاقه ای به شناختن خدایی که شما ازش اینجوری میگی ندارم. من ته خطم برادر ته تهش.

سلام مجدد

دوست عزیز، نیاز نیست شما بخواهید وارد وادی سیر و سلوک و مراحل عرفان بشوید! فقط باید بخواهید با توبه، خط بطلانی بر اشتباهات گذشته بکشید و از همان جا که هستید، دوباره شروع کنید، گناه نکنید و وظایف بندگی تان را انجام دهید مطمئن باشید که دست لطف و مرحمت و امداد الهی، شما را دستگیری خواهد کرد. تاریخ فراوان از این نمونه ها دارد، شما داستان حر بن یزید ریاحی و توبه اش را شنیده اید، داستان زهیربن قین عثمانی مسلک که از امام حسین(علیه السلام) فرار می کرد و در نهایت همراه شهدای کربلا شد را شنیده اید، داستان توبه نصوح را شنیده اید، حکایت توبه فضیل بن عیاض راهزن معروف را شنیده اید و ... و اگر نشنیده اید حتماً حکایت های باب توبه را در کتب اخلاقی مطالعه کنید.

o.m.i.d;1013680 نوشت:
سلام
منم یه روزی جز همون دسته اول بودم و اگه درست زندگی میکردم جز همون دسته هم باقی میموندم ولی چه کنم که کسی رو نداشتم که راه و روش درست زندگی کردن رو بهم نشون بده و اشتباهاتمو بهم بگه.
من نتونستم مثه ادمای مومن زندگی کنم و گند زدم به کل زندگیم با گناهایی که کردم.آدم یا باید از اولش خوب باشه و خوب زندگی کنه یا اینکه باید سر بزاره بمیره. چون حتی اگه وسطای کار ببینه اشتباه کرده دیگه نمیتونه زندگی خوبی داشته باشه و باید یه عمر تن به زندگی خفت بار بده جوری که هر روز حسرت بخوره بابت چیزایی که از دست داده و هر روز بگه کاش زودتر بمیرم و راحت شم. مومن واقعی کسیه که وقتی به گذشته خوش نگاه میکنه لکه ی ساهی ببینه. باید گذشتش باعث غرورش باشه و نه باعث سرافکندیش. امثال منم بهتره تو حالت رو به موت باشن چون هیچ وقت نمیتونن در کنار آدمای خوب و مومن دووم بیارن و همیشه حس حقارت تو وجودشون هست و با این حس هیچ وقت نمیشه کنار اومد و تنها راه خلاص شدن از شرش فقط مرگه و بس. خوب و بد کنار هم نمیگنجن. یا از اول خوب باش و تا آخر زندگی کن یا اگه بد بودی به فکر نبودن باش. اینجوری خیلی بهتره.

یک نقطه امتیازی که شما دارید، اینکه اشتباهات خودتان را قبول دارید و به قصور و کوتاهی خودتان واقف هستید، سعی کنید روی همان متمرکز شوید، بسیاری هستند که وقتی زندگی شان گرفتار گناه و معصیت و تاریکی می شود و از نور و معنویت و قافله خوبان باز می مانند، همه تقصیرها را متوجه خداوند می کنند؟! در حالیکه خودشان غفلت و بی توجهی کرده اند! خودشان به شطان و هوای نفس میدان داده اند! خودشان مراقبت از نفس شان نکرده اند! و خودشان روح و جان و قلبشان را به انواع و اقسام گناهان آلوده اند!

با این وجود، چنانکه گفتیم هیچگاه، تا وقتی فرصت عمر باقی و نَفَس یاراست، برای جبران گذشته دیر نیست! پس تا دیر نشده بجای پروار کردن و میدان دادن بیشتر به القائات و وساوس شیطانی و بوالهوسی های نفس اماره که بدنبال تلقین نومیدی و نابود کردن روح شما هستند، با یک عزم و تصمیم جدی به یکباره از همه آنچه که شما را از خوبیها و فضائل و میدان نورانی ایمان و تقوا دور کرده فاصله بگیرید و به سمت خدا و خوبیها و فضاهای نورانی فرار کنید. (ففروا الی الله)

برای اخذ نتیجه بهتر پیشنهاد می شود حتماً با مشاوره و روانشناس و ترجیحاً مشاوره دینی ارتباط برقرار کنید، تا بطور مستمر با یکسری برنامه ها و توصیه های کاربردی، روح شما خیلی زودتر از دامهای وسوسه و القائات شیطانی خلاصی یابد. و قطعاً این مسیر و این راهبرد نتیجه بخش و مؤثر است. ان شاء الله

o.m.i.d;1013683 نوشت:
سلام
برای اینکه به اون جمله ی بالا برسی باید یه سری ابزارا داشته باشی. خوب زندگی کرده باشی. از اول خوب باشی تا بتونی به موقع به اون مراحل برسی. وقتی به گذشتت نگاه میکنی حالت تهوع نگیری. به حالتی نرسیده باشی که متنفر از خودت و همه باشی. از اول به حرف خدات گوش داده باشی و طبق اون چیزی که اون دستور داده عمل کرده باشی. نباید لکه ی ننگی توی زندگی باشه. نباید وقتی به زندگی اطرافیانت نگاه میکنی احساس حقارت و کوچیکی بکنی در مقابلشون. نباید جوری باشی که مجبور باشی توی موقعیتی از زندگی که همه ی هم سن و سالات دارن به سرعت نور پیشرفت میکنن تو مجبور باشی در جا بزنی و یه سره به فکر گذشته ها باشی و مجبور باشی هر لحظه غصه اون موقع ها رو بخوری و هر چی فحش بلدی نثار خودتو بکنی. نباید هیچ وقت جوریزندگی بکنی باعث بشی بقیه به چشم حقارت بهت نگاه کنن. نباید حسرت چیزی تو دلت باشه.
اگه میخواین بدونین مشکل من چیه یه سر به تاپیک( عاقبت شوم خودارضایی) بزنین همه چی دستتون میاد. اون موقع میفهمین که چرا من اینجوریم.

البته کسی که از ابتدای مسئولیت، اهل مراقبت بوده و تمام هم و غم و تلاشش بر آلوده نشدن به گناه بوده، قطعاً در مسیر کمال و سعادت، خیلی روان تر و سریع تر حرکت می کند، اما این بدان معنا نیست که کسانی که در دوران زندگی شان، آلوده به گناه شده اند امکان اصلاح و رسیدن به کمال و سعادت ندارند. پس راه برای همگان باز است!

در پروفایل تان نوشته اید: علاقه مند به بازی های رایانه ای، فوتبال، سینما و خطاطی هستید، و این نشانگر آنست که روحتان به هنر متمایل و با لطافت مأنوس است. از همین مطلب کمک می گیریم: در بازی های رایانه ای (مرحله ای) شما ممکن است بارها در خلال بازی در دام بیفتید و فرصت را از دست بدهید و به عقب تر برگرید، اما هیچوقت ناامید نمی شوید بلکه تا جان و فرصت دارید سعی می کنید هر مرحله با دقت بیشتری حرکت کرده و اشتباهات قبلی را تکرار نکنید! و بارها با تکرار و دقت بیشتر نتیجه گرفته و وارد مرحله بعدی شده اید. (نشده اید؟) در فوتبال، بارها یک تیم ممکن است در بازی های مختلف طعم شکست را بچشند و یا حتی از یک سطح تنزل هم بکنند، اما هیچگاه امیدشان را برای اصلاح ضعف های پیشین و پیشرفت و توسعه از دست نمی دهند! در سینما هم همین حکایت در بازیگران، نویسندگان، تهیه کنندگان و کارگردانان فیلمها و سریالها جاری است.

و اما خطاطی و نقاشی که اساسشان بر خطا و اشتباهات و پاک کردن های مکرر و تلاش دوباره، دقت مضاعف، و صبر و حوصله و مشاوره گرفتن از اساتید و کسانی که از موفقیت هایی را کسب کرده اند استوار است. تمام داستان زندگی انسان هم مبتنی بر همین نمونه هاست، ما در این جهان بازیگران، نویسندگان، کارگردانان، فوتبالیستها و هنرمندان و خطاطانی مختاریم که باید بر بستر دنیا که مزرعه آخرت است آینده مان را بنویسیم، بسازیم، بازی کنیم، خطاطی و نقاشی کنیم و ... .

o.m.i.d;1013683 نوشت:
حسرت چیزی تو دلت باشه.

باسلام
پست اولتون تو تایپک که گفتی رو خوندم و توضیحات کارشناس محترم و تا حدودی پست کارشناس محترم تو این تایپک

مشکل شما اینکه هی افکار نا امید کننده میاد سراغتون انقدر میگه نمیشه نمی تونی بدبخت شدی که دیگه دیوانه وار نمی تونید به چیز دیگه فکر کنید

شما همه اینا رو بریز دور تنها چیزی که با ارزشه اینه که شما به این رسیدید که این کاری که کردی اشتباه بوده حتی اگه یک روز از عمرتون هم باقی مونده باشه باید اونطوری زندگی کنید که خدا دوست داره بنده های خوبش زندگی کنند

اصلا فکر نکنید که تا حالا چند روز سال و ساعت ثانیه رو از دست دادید مهم اینکه که از الان که فهمیدید چطور بخواهید تصمیم بگیرید و ادامه بدید

شما کار به گذشته نداشته باشید حالا یا دانسته یا ندانسته یه مسیری رو رفتید الان که رسیدید به اینکه اشتباه بوده درسته ؟

خب پس از از همین الان شروع کنید به تلاش فرض کنید یه نفری بودید ندونسته یه چیزی خورده که براش ضرر داشته باید حالا هی به خودنش ادامه بده !!! یا مشکل بینایی داشته مشکل جسمانی داشته و... که نگذاشته تا حالا تلاش کنید ولی الان تا حدودی این مشکلتون حل شده می تونید ببیند (پی بردید که این مسیر درست نبوده) می تونید حرکت کنید و..

ان شاءالله حل میشه اصلا به خودتون نا امیدی رو راه ندید

تلاش کنید برنامه بریزید که تو چه سال و زمانی میخواهید ازدواج کنید برای ازدواج چه کارهایی باید انجام بدید شغل لازمه پس انداز لازمه ...

برای بهتر شدن از نظر جسمی و روحی تلاش کنید هر روز زمانی رو برای ورزش کردن اختصاص بدید

اوایلش خیلی سخته که یه عادتی رو تغییر بدید تا اونجایی که می تونید هر چیزی که شما رو به ترک و بهتر شدن شرایط کمک میکنه توجه کنید

حتی اگه یک ثانیه از زندگی تون هم مونده باشه اونطوری زندگی کنید که دوست داشتید

فکر نکنید همه چی تموم شده شما اول راه هستید توکل کنید و تلاش

براتون آرزوی موفقیت و بهروزی دارم ان شاءالله اون روزی که تایپک بزنید و بگید که اونی که بخواهد می تونه بهترین باشه

(اینا همه وسوسه شیطونه توجه نکنید میخواهد تا اونجا ادامه بدید که دیگه فراموش کنه که می تونه برگرده توجه نکنید هر بار که این حرفها میاد به ذهنتون سجده کنید و از خود خدا کمک بخواهید بگید خدایا تنهام کمکم کن کاری کن که این شیطون از اینکه حتی من یک ثانیه جلوی این نفسم ایستادم اشکش دیربیاد کمکم کن که برسم به اون چیزی که گفتی این بنده می تونه اگه تلاش کنه )

سلام
شاید شما ندونی کجای کاری و تا به امروزی که زندگی کردی چه وضعیتی داری ولی من برام عین روز روشنه که جایگاهی جز جهنم در انتظارم نیس.
نه من اعتقادی به این جمله که در رحمت خدا به روی همه باز ندارم رحمت خدا فقط و فقط ماله اوناییه که تا حالا دست از پا خطا نکردن یا اگه خطاییم کردن خطاشون خیلی بزرگ و نابود کننده نبوده. من سر نادونی و نفهمی خودم از بین رفتم. چه به سمت خدا برم چه نرم وضعیتم همینی که هست. خدا همه ی بنده هاشو نداره. خدا به همون اندازه مهربون به همون اندازه هم ترسناکه. با بنده هایی که با گناهاشون انواع و اقسام ظلم و ستما رو به خودشون کردن کاری نداره. من بیشتر از یه ساله که دارم به سمت میرم نتوستم ثبات داشته یاشم تو مسیرم و همش خوردم زمین ولی تو همون زمانایی هم که یه موفقیتایی داشتم هیچ حس خوب و مثبتی نسبت به خدا و لطف و مرحمتش حس نکردم اتفاقا بیشتر حس کردم خدا بهم کاری نداره. من رفتم به سمتش ولی خدا وقتی خدا نمیخوادت و براش مهم نیستی کاریش نمیشه کرد.

مشکور;1013689 نوشت:
سلام مجدد

دوست عزیز، انسان هر چقدر هم گناه کرده باشد و هرقدر هم آن گناهان بزرگ باشند اما خداوند راه توبه و اصلاح را تا اخرین لحظات عمر انسان به لطف و رحمتش به روی بندگان باز گذاشته است، پس آنچه که شما در ذهن خودتان برای آینده تحت عنوان بدبختی و حقارت به تصویر کشیده اید چیزی جز القائات شیطانی نیست! می توانید با یک تصمصم و عزم راسخ و یک توبه نصوح خودتان را از دام آلودگی ها و تاریکی های گناهان رهایی بخشیده و با قرار گرفتن در مدار بندگی مسیر توفیق و کمال و سعادت را سپری کنید. پس راه برای شما هم باز است و آنچه در اینجا مانع شده القائات شیطان و هوای نفس و پذیرش و تسلیم شما و روح نومیدی است که بر جان شما سایه انداخته است. باید با توبه نصوح، پوست عوض کنید و زندگی دوباره ای را شروع کنید.

ما هم نگفتیم که شما العیاذ بالله قصد خودکشی دارید! مقصود ما این بود که یکی از اهرم های شیطان برای تباهی انسان، بعد از القاء ناامیدی و یأس، ترغیب و تشویق به خودکشی است. بعبارتی شیطان، هر لحظه به دنبال آنست که تیر خلاص را بزند. خیلی باید مراقب بود و نباید به شیطان و اعوان و انصارش، میدان داد تا با وسوسه ها و دسیسه هایشان، قلب ما را بیمار و متمایل به ناامیدی کنند.


سلام
بله خدا راه توبه رو باز گذاشته ولی به قدری مسیر توبه کردن رو سخت و طاقت فرسا قرار داده که وقتی آدم بهش فکر میکنه چیزی جز ناامیدی نصیبش نمیشه. اصلا شما میدونی من تا حالا دست به گناهایی زدم که انقدر راحت حرف از توبه میزنین؟؟؟ گناهایی مثه غیبت و دروغ و خودارضایی و چشم چرونی و نزدیک 5 سال نماز قضا و .... که شاید بشه بعضیاشو با توبه کردن از بین برد ولی بعضیاش مثه غیبت که حق الناسم قاطیشه رو چجوری توبه کنم ازش؟؟؟؟ شما فکر کردی اینجور گناها همین که بزاریش کنار دیگه حله؟؟؟ نه خیر اینجور گناها پدرتو درمیاره برای توبه کردن. منم با این همه گناهی که تو این همه سال انجام دادم( به خصوص خودارضایی) دیگه جون و رمقی برام نمونده که بخوام برم پی جبران کردن .اگه خدا با کنار گذاشتن و دور این گناها رو خط کیشدن میبخشه بسم الله وگرنه من یکی دیگه بریدم و حوصله ی جبران کردن ندارم. بعدشم اگه من میگم چیزی جز حقارت و بدبختی تو اینده نصیبم نمیشه به خاطر آثار وضعی گناهامه. شما اصلا میدونی من چه بلاهایی به سرم اومده و به چه حقارتی افتادم تو زندگی؟؟؟ من ۶ سال به خودارضایی مبتلا شدم و تو این ۶ سال هم این عوارض به سرم اومده: ۱. ضعف حافظه،۲.ضعف تمرکز،۳.کم شدن هوش،۴.افت خیلی شدید تحصیلی، ۵.ضعف شدید بدن،۶.سیلان منی،۷. زودانزالی،۸. کبودی زیر چشم،۹.ریزش شدید مو،۱۰.لاغر شدن،۱۱.استرس شدید،۱۲. از بین رفتن اعتماد به نفس،۱۳.از بین رفتن عزت نفس،۱۴.از بین رفتن جایگاه اجتماعی،۱۵.نابود شدن آینده تحصیلی و شغلی( دگرگون شدن آینده)، ۱۶.حقارت،۱۷.گوشه گیر شدن،۱۸.افسردگی، ۱۹.بی ارادگی،۲۰.نابود دستگاه تناسلی،۲۱.ناامیدی، ۲۲.بی انگیزگی برای ادامه زندگی. ۲۳.وسواس فکری و عملی. 24.کوچک شدن بیضه ها. 25.عقیم شدن. 26. ناتوانی جنسی زودرس و......
حالا بازم میگین توبه نصوح و یرگشت به زندگی؟؟؟؟ من خیلی وقته که دیگه به انتهای مسیر زندگیم رسیدم و الانم محکومم به زندگی کردن وگرنه اگه به اراده ی خودم دیگه نمیخوام حتی یه لحظه هم این زندگی رو ادامه بدم. پوست انداختن یعنی چی؟؟؟ آیا کسی که پوست میندازه اثری از آثار اعمال گذشتش تو زندگیش میمونه؟؟؟؟ آیا برای من همچین چیزی وجود داره؟؟؟؟ دوباره زندگی کردن یعنی چی؟؟؟؟ به نظر من آدم یه بار به دنیا میاد و یه بارم میمیره و این بین هر اتفاقی هم بیوفته جزیی از زندگی اون و فرد و اون فرد هیچ وقت نمیتونه خودش رو از گذشتش بکنه. شروع دوباره برای من معنایی نداره چون هیچ وقت این اتفاق نمیوفته. منم بلد یستم خودمو گو بزنم و یه عمر وعده وعید الکی به خودم بدم و بگم آره تو توبه کن ال میشه و بل میشه. وقتی نشدنیه نشدنیه دیگه.
شیطان کاری رو که باید میکرد رو کرده خیلی وقته. من دیگه هیچ امیدی به هیچ کسی ندارم حتی خودم.


مشکور;1013689 نوشت:
خوب این ظرفیت و مجموعه اعتقادات تمیزی که شما دارید خیلی قابل تحسین است، واقعاً جای شکر دارد، اینکه به اصل توحید و وجود خداوند، به قدرت لایزالش و به رحمتش اعتقاد دارید. اینها همه اش از نشانه های ایمان است. خیلی ها متأسفانه آنقدر روحشان گرفتار تاریکی ها و ظلمات و گناهان گوناگون شده که حتی اصل وجود خدا را هم انکار می کنند؟! تا چه برسد به قدرت و رحمتش!

آره من این اعتقاداتو دارم ولی برای رسیدن بهش تاوان خیلی سنگینی دارم پس میدم جوری که دیگه به دردم نمیخوره این اعتقادات. اون موقعی که باید به اینجور چیزا توجه میکردم نکردم و با دستای خودم کل این دنیا و اون دنیامو نابود کردم. من همه ی اینا رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم ولی درکی بی فایده.

مشکور;1013689 نوشت:
اما اینکه گفته اید به خیرخواهی خدا شک دارید و اگر خداوند خیرخواه بود باید مانع این می شد که شما در وادی گناهان بیفتید؟! یعنی منظورتان اینست که خداوند وقتی که شما تصمیم به انجام گناه گرفتید اختیار را از شما سلب می کرد تا گناه نکنید؟ یا منظورتان اینست که برای اینکه مرتکب گناه نشوید ابزار و قوای انسانی تان مثل قوه شهوانیه، قوه غضبیه و ... را از همان اول به شما عطا نمی کرد(ماهیت انسانی تبدیل می شد) و یا هنگام گناه از کار می انداخت؟ (محکوم شدن به جبر)، شاید هم منظورتان اینست که اصلاً نفس و ریشه فساد و گناه را هم در فکر شما می خشکاند که اصلاً به گناه فکر نکنید! و هم در عالَم می خشکاند تا چیزی به نام شیطان و هوای نفس و زمینه گناه و فساد وجود خارجی نمی داشت و همه چیز در عالم خیر و نیکی می بود؟ و یا ...

نه منظورم اینه که یعنی خدا نمیتونست کاری کنه که اعتقاداتی که امروز دارمو همون اوایل و قبل اینکه گرفتار این همه زشتی و گناه بشم بفهمم و درک کنم؟؟؟ خدا نمیتونست یه پدر و مادر مومن که اعتقادات دینی فرزندشون هم براشون مهمه نصیب من بکنه؟؟؟ نمیتونست افرادی که به دین و نماز و روزه و مبانی اسلام آگاه هستن رو سر راه من بزاره؟؟؟؟ آیا نمیتونست این کارا رو بکنه؟؟؟ آیا این کارا خواسته ی بد و بزرگیه؟؟؟؟ خدا تو این همه سال هیچ وقت ایجوری منو ارشاد و راهنمایی نکرده فقط از زبون یه سری مجهول الحال یه سری هسدار راجع به گناهام بهم داده بود. همین و بس.

مشکور;1013689 نوشت:
خلاصه؛ منظور هر کدام از اینها باشد فلسفه آفرینش و حکمت خدای متعال زیر سؤال می رود!، زیرا خداوند اراده کرده است که انسان را مختار بیافریند تا با بهره گیری از استعدادها، ظرفیت ها، توانایی ها و هدایت های تکوینی و ذاتی (عقل و وجدان و فطرت) و دیگر ظرفیت ها و هدایت های تشریعی و بیرونی(انبیاء، اوصیاء، کتب الهی و ...) در بین دوراهی ها راه را از چاه و نور را از تاریکی بازشناسد و در مسیر کمال و سعادت حرکت کند. فلذا ارزش انسان به عقل و اختیار اوست. از طرفی فلسفه آفرینش جهان و انسان برای امتحان و آزمون بوده و اگر این دوراهی ها و چند راهی ها، روشنایی و تاریکی، خیرات و شرور، پستی و بلندی، نیکی و بدی و ... نباشد اساساً امتحان و آزمون، معنای خود را از دست خواهد داد. بنابراین، همانگونه که خدای حکیم اراده کرده عین و تمام خیرخواهی و لطف برای بندگان است و اگر جز این بود زندگی توأم با جبر و بدون آزمون و امتحان و یکنواخت، چه خیر و چه لطفی می توانست داشته باشد.

آخه یه نوجون 16 ساله که تازه به سن بلوغ رسیده و دور و اطرافشم تهی از هر چی مسایل مذهبی و دینی چجوری یاد بگیره و درک کنه وبفهمه دین و دستوراتش رو؟؟؟؟ وقتی هیچ کی نبود تو اون سن برای من و امثال من فلسفه دین ودستوراتش رو بگه چجوری انتظار دارین یه کسی مثه هدایت بشه و درست زندگی کنه؟؟؟؟ وقتی من تو سیستم آموزشی درس خوندم که هیچ وقت راه وروش درست زندگی کردن رو اموزش نمیدادن و فقط بچه ها رو با انواع و اقسام علوم مسخره و چرت که هیچ کدوم برای آدم زندگی و شیوه زندگی نمیشه شما چه انتظاری داری از یکی مثه من؟؟؟؟ وقتی خونوادم اصلا براشون مهم نیس که بچشون چجوری تربیت میشه و اونو به حال خودش گذاشتن چه توقعی میشه از خوب تبیت شدن و خوب طی مسیر کردن؟؟؟ البته من گناهای خودمو نمیشورم و منم به خیلی از گناهایی که دچار شدم از گناه بودنشون آگاه بودم ولی هیچی از ماهیتشون نمیدونستم فقط در همین حد که گفته بودن این کار گناه و انجام نده میدونستم ولی هیچ چیزی از شیوه ی جلوگیری از گناه و ماهیت وحشتناکشون نمیدونستم. میخوام بگم اگه من الان اینجام و تو این باتلاق گرفتار همش تقصیر من نیس بقیه هم مقصر هستن حتی شماهایی که از طرف خدا توفیق پیدا کردین که مبلغ دینش باشین. اینو بدونین که اگه خیلی از جوونا این روزا به این ورطه ها کشیده شدن به خاطر کم توجهی امثال شماها نسبت به وظایفتئن هم بوذه که نمیدونم اون دنیا چجوری میخواین جواب خدا رو بدین.
مشکور;1013689 نوشت:
و در پایان، به جز معصومین (علیهم السلام) بقیه ی بنی بشر عاری از خطا و اشتباه و گناه و معصیت نیستند، همه ما به نوعی در زندگی مان اشتباهاتی داشته ایم و حقیر نیز مستثنی نیستم! اما آنچه مهم است اینکه درگاه لطف و رحمت الهی و باب توبه و بازگشت باز است و مهم آنست که انسان پس از گناه و خطا روی به درگاه رحمت الهی آورده و به آب توبه گناهانش را بشوید و قطعاً اگر گناهان انسان بزرگتر از کوه های عالم و وسیع تر از دریاها و اقیانوس ها باشد خداوند بنده توبه کننده اش را خواهد پذیرفت زیرا فرموده است: (إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابیِن) نکته دیگر اینکه پناه می برم به خداوند که قصدم از تبیین رابطه کفر و ناامیدی، نسبت دادن کفر به شما باشد! که البته این مطلب، برای دوستان و مخاطبان، مبرهن و واضح است. هدف ما تبیین دقیق و کامل بحث است، فلذا شما و یا هر عزیز دیگری، نباید پاسخ های ارائه شده را خطاب به خودتان برداشت کنید.

ولی شما جوری نوشتید و بنده رو به خاطر وضعیتم شماطت کردین که انگار عاری هر از گونه گناه و معصیت هستین و فقط این امثال ماها هستیم که گناهکاریم که البته من یه چشمه از گناهکار بودن شما و امثال شما رو رو ازش پرده برداشتم. توبه هم کار هر کسی نیست و به خیلی شرایط بستگی داره که بشه انجام داد یا نه که متاسفانه با این شزایط اسفناکی که من گرفتارش شدم خیلی خیلی سخته توبه کردن.
وقتی مخاطب نوشته شما من هستم بنابراین کاملا طبیعی هست که هر گونه سخنی رو به خودم بگیرم و اونو به خودم نسبت بدم.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
آدم بهش فکر میکنه چیزی جز ناامیدی نصیبش نمیشه.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
آیا نمیتونست این کارا رو بکنه؟؟؟

باسلام

ببنید همون موقع یعنی تو همون زمان هم نشانه بوده همین که گفته گناه یعنی نرو سمتش

اصلا فرض رو بر این بگیریم که شما یه بچه باشید که گفتند به آتیش دست نزن خطرناکه اگه بخواهند این بچه به هیچ وجه حتی یک بار هم حرارت این آتیش رو تجربه نکنه باید ببندنش و بی حرکت یه جا بزارند باشه تا بزرگ بشه حالا باز معلوم نیست آیا تا آخر عمرش این آدم ممکنه اشتباه ازش سر بزنه و یه بار هم بسوزه

اصل موضوع اینا نیست اصل اینکه اگه این بچه توجه نکرد و یه بخشی از بدنش سوخت و به خاطر این سوختن یه مدت نتونست بره مدرسه و تا حدودی ظاهر مناسبی هم نداشت باید تا آخر عمرش دیگه قید زندگی کردن رو بزنه

اگه گناه رو مثل این بیماری و اتفاقات فرض کنید هیچ آدم عاقلی نمیگه که این فرد باید تا آخر عمرش دیگه درس نخونه تو جامعه نباشه فعالیت نداشته باشه و باید به تموم شدن زندگی فکر کنه

همه بهش میگن محدودیتهایی که به خاطر این موضوع داری رو درک کن و برای رفع و جایگزین و حلش فکر و تلاش بکن

الان شما هم تو بدترین شرایط هم باشید خدا گفته برگرد حق داری ادامه زندگیتو خوب زندگی کنی بله شما مطمئنا صد درصد نیستی اونی که قبل از سوختن بودی ولی دیگه نیست نابود هم نشدی و با تحمل درد عمل جراحی پلاستیک و یکم هم سختی دادن به خاطر عقب موندن از درس و مشق می تونی به روال عادی برگردی

حالا باز تصمیم و اراده خودتون میخواهید تلاش کنید میخواهید بشیند به انتظار پایان زندگی

خواهشا تنبلی و کم کاری خودتون رو به گردن بقیه نندازید

آدم سراغ دارم بینایی خیلی کم یه چشمش رو هم از دست داده ولی هیچ کس فکر نمیکنه این آدم نابینا هست یعنی انقدر بینایی یک چشمی هم که داره کمه که شکر و با ماست اشتباه میگیره

ولی تلاش میکنه و کارهایی انجام میده که آدمهای سالم هم از کارش تو حیرت هستند

پی به جای اینکه دنبال مقصر باشید باقیه مونده عمرتون رو تلاش کنید همین که اینجا هستید رو هم یه کمک بدونید

ان شاءالله که روحیه تون بهتر بشه و مسیر درست رو پیدا کنید و با موفقیت پیش برید

مشکور;1013694 نوشت:
دوست عزیز، نیاز نیست شما بخواهید وارد وادی سیر و سلوک و مراحل عرفان بشوید! فقط باید بخواهید با توبه، خط بطلانی بر اشتباهات گذشته بکشید و از همان جا که هستید، دوباره شروع کنید، گناه نکنید و وظایف بندگی تان را انجام دهید مطمئن باشید که دست لطف و مرحمت و امداد الهی، شما را دستگیری خواهد کرد. تاریخ فراوان از این نمونه ها دارد، شما داستان حر بن یزید ریاحی و توبه اش را شنیده اید، داستان زهیربن قین عثمانی مسلک که از امام حسین(علیه السلام) فرار می کرد و در نهایت همراه شهدای کربلا شد را شنیده اید، داستان توبه نصوح را شنیده اید، حکایت توبه فضیل بن عیاض راهزن معروف را شنیده اید و ... و اگر نشنیده اید حتماً حکایت های باب توبه را در کتب اخلاقی مطالعه کنید.

همون جوری که قبلا گفتم توبه کردن شرایط خاص خودش رو داره و منم متاسفانه وضعیتی که دارم فقط میتونم از یه بخشی از گناهام( گناهایی که جنبه حق النفس داره) توبه کنم و فعلا در ادا و جبران و تبه گناهایی مثه غیبت و نمازای قضا ناتوانم چون انرزی و جون جبران کردن اینا رو ندارم. منم دنبال سیر و سلوک اینجور چیزا هیچ وقت نبودم و نیستم. قبلا گقتم بازم میگم شروع کردن دوباره با این همه گناهو آثار وضعی که گرفتارش شدم برای من بی معنیه. من ته ته زندگیمم. من بیشتر از یه ساله که برگشتم و تغییر مسیر دادم و به قول شما خواستم بندگی کنم و وظایفمو انجام بدم گرچه کامل موفق نبودم و هی توبه شکستم ولی تو همین برگشت نصف و نیمه هم نه تنها هیچ وقت حال خوبو تجربه نکردم بلکه وضعیتم در مقایسه با پارسال هزار برابر بدتر شده. هر چی بیشتر جلو میرم میبینم من وضعیتم خیلی خراب تر از اونیه که بشه برگشت. هر چی جلوتر میرم میبینم چقدر بدهکارم. بدهیایی که با توبه کردن ودست از گناه کشیدن برطرف شدنی نیس بلکه برای برطرف شدنش نیاز به اراده پولادین و یه عزم راسخ که منم جون و توانشو ندارم که کثافت کاریای گذاشته رو حل کنم.
این افرادی که شما اسم بردین زمانی که خواستن برگردن آیا وضعیت خیلی بدی داشتن؟؟؟ با آثار گناهاشون دست به گریبان بودن؟؟؟؟ یا نه اینکه وضعیت دنیاییشون خیلی خوب بوده؟؟؟ مثلا حر بن یزید فرمانده لشکر کوفه بود و جز بزرگان کوفه بوده و یا همین زهیر بن قین عثمانی که از تاجران به نام عراق عرب بوده و حتی شخصی بوده که گذشته درخشانی داشته به واسطه جنگ هایی که در رکاب پیامبر(ص) بوده. ایناها هیچ کدومشون وضعیت مشابهی مثه من نداشتن پس نوع توبشون هم با من خیلی فرق داره
مشکور;1013694 نوشت:
یک نقطه امتیازی که شما دارید، اینکه اشتباهات خودتان را قبول دارید و به قصور و کوتاهی خودتان واقف هستید، سعی کنید روی همان متمرکز شوید، بسیاری هستند که وقتی زندگی شان گرفتار گناه و معصیت و تاریکی می شود و از نور و معنویت و قافله خوبان باز می مانند، همه تقصیرها را متوجه خداوند می کنند؟! در حالیکه خودشان غفلت و بی توجهی کرده اند! خودشان به شطان و هوای نفس میدان داده اند! خودشان مراقبت از نفس شان نکرده اند! و خودشان روح و جان و قلبشان را به انواع و اقسام گناهان آلوده اند!

آره همین که اشتباه خودمو اینکه با علم به اشتباه بودن عملم بازم بهش ادامه دادم داره منو نابود میکنه. هر وقت به گذشته و خریتم و ظلمی که در حق خودم کردم فکر میکنم حالم از خودم بهم میخوره و از خودم متنفر میشم. شما هم اگه نمیتونی و بلد نیستی به کسی کمک کنی سعی کن نمک روی زخماشون نپاشی. شما مگه تو زندگی من و امثال بودی که میگی که اینجوری با این جملاتت تحقیرمون میکنی؟؟؟ خیلی دوست دارم ببینم با چشمای خودم وقتی رو که شما و امثال شما که ادعای مذهبی بودن میکنید تو موقعیتایی مثه موقعیت ماها گرفتار بشین و ببینم چی کار میکنین. اون لحظاتتون دیدنیه چون عیار واقعی ایمانتون اون موقعس که نمایان میشه. اصلا شما تا حالا توی شرایطی بودی که با تمام وجود و از چپ و راست مورد هجوم تمایلات جنسی و شهوانی قرار بگیری؟؟؟ تا حالا شده به حدی برسی که شهوت و فشار جنسی از چشمات بزنه بیرون و هیچ راهی برای ارضای خودت نداشته باشی و از شدت فشار اشکت در بیاد؟؟؟؟ یه جمله خیلی قشنگ و با مسمایی هست که میگه تا کفشای کسی رو نپوشیدی راه رفتنشو قضاوت نکن.

مشکور;1013694 نوشت:
با این وجود، چنانکه گفتیم هیچگاه، تا وقتی فرصت عمر باقی و نَفَس یاراست، برای جبران گذشته دیر نیست! پس تا دیر نشده بجای پروار کردن و میدان دادن بیشتر به القائات و وساوس شیطانی و بوالهوسی های نفس اماره که بدنبال تلقین نومیدی و نابود کردن روح شما هستند، با یک عزم و تصمیم جدی به یکباره از همه آنچه که شما را از خوبیها و فضائل و میدان نورانی ایمان و تقوا دور کرده فاصله بگیرید و به سمت خدا و خوبیها و فضاهای نورانی فرار کنید. (ففروا الی الله)

بعضی وقتا خیلی دیره برای برگشتن و جایی برای جبران کردن نیس. آره به قول به شما من غوته ورم تو شهوات و ناامیدی. من خیلی وقته روحم شکسته و نابود شده. اون موقعی که باید به فکر میبودم و رعایت میکردم عین خیالم نبود دیگه حالا به چه دردم میخوره. برای برگشتن آدم نیاز به بهونه و امید داره که من هیچ دلیل و برهانی برای ادامه دادن ندارم.

مشکور;1013694 نوشت:
برای اخذ نتیجه بهتر پیشنهاد می شود حتماً با مشاوره و روانشناس و ترجیحاً مشاوره دینی ارتباط برقرار کنید، تا بطور مستمر با یکسری برنامه ها و توصیه های کاربردی، روح شما خیلی زودتر از دامهای وسوسه و القائات شیطانی خلاصی یابد. و قطعاً این مسیر و این راهبرد نتیجه بخش و مؤثر است. ان شاء الله

انقدر تو این یه سال با مشاوره ها و روانشناسای مختلف مشورت کردم و حرف زدم که دیگه خودمم خسته شدم. هیچ کدومشون نتونستن بهم کمکی بکنن. چون من خیلی دیر متوجه اشتباهاتم شدم. من واقعا رسیدم به این جمله که میگن( آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب). من جوری زمین خوردم که هیچ چیزی جز یه معجزه نمیتونه نجاتم بده. الان دور خودم یه پیله ی تنهایی پیچیدم و همه رو از خودم روندم و دارم تک و تنها به این زندگی نکبتی ادامه میدم. اینجوری فقط خودم آسیب میبنم و به کسی اسیبی نمیرسونم. ای کاش اون روزی که معلم حرفه و فن سوم راهنماییمون گفت خودارضایی باعث عقیم شدن میشه به حرفش گوش میکردم و جلوی مبتلا شدنمو میگرفتم که مطمینم الان بهترین زندگی رو داشتم. ولی چه کنم که پشیمونی هیچ سودی نداره. کاری نباید میشد شد و شد این چیزی که الان هست.

مشکور;1013694 نوشت:
البته کسی که از ابتدای مسئولیت، اهل مراقبت بوده و تمام هم و غم و تلاشش بر آلوده نشدن به گناه بوده، قطعاً در مسیر کمال و سعادت، خیلی روان تر و سریع تر حرکت می کند، اما این بدان معنا نیست که کسانی که در دوران زندگی شان، آلوده به گناه شده اند امکان اصلاح و رسیدن به کمال و سعادت ندارند. پس راه برای همگان باز است!

واقعیت اینه که من نمیتونم با کسایی که از من بهترن و از من بهتر زندگی کردن کنار بیامو باهاشون یه جا زندگی کنم و در ارتباط باشم باهاشون چون هر لحظه در ارتباط با این ادما احساس پوچی و حقارت میکنم. به قولی میگن دو پادشاه در یه ملک نگنجد. این دنیا یا جای منو اونا که خوب کاملا مشخصه کیا انتخاب میشن. آره امکان اصلاح هست ولی امکان این که کنار از خودت بهتر زندگی کردن نیس چون اینجوری هیچ وقت رنگ آرامش رو نمیبینی. ای کاش میشد اون پاکا کنار هم باشن و امثال ماها هم کنار هم. اینجوری هیچ وقت حسرت وحسادت پیش نمیومد.

مشکور;1013694 نوشت:
در پروفایل تان نوشته اید: علاقه مند به بازی های رایانه ای، فوتبال، سینما و خطاطی هستید، و این نشانگر آنست که روحتان به هنر متمایل و با لطافت مأنوس است. از همین مطلب کمک می گیریم: در بازی های رایانه ای (مرحله ای) شما ممکن است بارها در خلال بازی در دام بیفتید و فرصت را از دست بدهید و به عقب تر برگرید، اما هیچوقت ناامید نمی شوید بلکه تا جان و فرصت دارید سعی می کنید هر مرحله با دقت بیشتری حرکت کرده و اشتباهات قبلی را تکرار نکنید! و بارها با تکرار و دقت بیشتر نتیجه گرفته و وارد مرحله بعدی شده اید. (نشده اید؟) در فوتبال، بارها یک تیم ممکن است در بازی های مختلف طعم شکست را بچشند و یا حتی از یک سطح تنزل هم بکنند، اما هیچگاه امیدشان را برای اصلاح ضعف های پیشین و پیشرفت و توسعه از دست نمی دهند! در سینما هم همین حکایت در بازیگران، نویسندگان، تهیه کنندگان و کارگردانان فیلمها و سریالها جاری است.

و اما خطاطی و نقاشی که اساسشان بر خطا و اشتباهات و پاک کردن های مکرر و تلاش دوباره، دقت مضاعف، و صبر و حوصله و مشاوره گرفتن از اساتید و کسانی که از موفقیت هایی را کسب کرده اند استوار است. تمام داستان زندگی انسان هم مبتنی بر همین نمونه هاست، ما در این جهان بازیگران، نویسندگان، کارگردانان، فوتبالیستها و هنرمندان و خطاطانی مختاریم که باید بر بستر دنیا که مزرعه آخرت است آینده مان را بنویسیم، بسازیم، بازی کنیم، خطاطی و نقاشی کنیم و ... .


حالا من از شما یه سوال دارم. شما تو یه بازی رایانه ای که تو یه مرحله شکست میخوری و فرصت دوباره برای تکرار اون مرحله پیدا میکنی آیا چیزی رو از دست میدی؟؟؟ یعنی اینکه ادامه ی بازی رو با خساراتی که از مراحل قبل دیدی ادامه میدی یا اینکه دوباره مثه روز اولت و سالم به بازی ادامه میدی؟؟؟؟؟ اتفاقا من از اون دسته از گیمرا رو بودم که اگه نمیتونستم یه مرحله رو رد کنم و گیر میکردم بازی رو حذف میکردم و اصلا اعصاب نداشتم ادامه بدم. در مورد فوتبال و خطاطی و سینما هم به همین شکل. درسته که بارها و بارها ممکنه شکست بخورن ولی در حین این شکست خوردن چقدر ممکنه که آسیبی هم ببینن و یه عمر و با درد و رنج ناشی از این آسیبا زندگی کنن؟؟؟؟ نه بعضی وقتا بعضی اشتباهات جنسشون یه جوریه که آثار وضعیشون تا دنیا دنیاس یقتو میگیره و ول کنت نیس و فرصت زندگی دوباره رو ازت میگیره مخصوصا اینکه تو از وجود بعضی از این آثار خبر داشتی ولی باز هم اون گند رو به زندگیت زدی. اینجا دیگه نمیشه آدم به زندگیش ادامه بده در صورتی که یه عمر باید با مشکلات خودساخته دست و پنجه نرم کنه و عذاب بکشه. اینجوری نمیشه زندگی کرد. نمیشه یه عمر درد و رنج بکشی و با آرامش زندگی کنه. نمیشه یه عمر درد بکشی و با خیالت راحت زندگ کنی. نمیشه نمیشه نمیشه.

اللیل والنهار;1013704 نوشت:
مشکل شما اینکه هی افکار نا امید کننده میاد سراغتون انقدر میگه نمیشه نمی تونی بدبخت شدی که دیگه دیوانه وار نمی تونید به چیز دیگه فکر کنید

مشکل من اینه که با علم و آگاهی به این وضعیت افتادم و این بلاها رو به سر خودم آوردم. مشکل من اینه که من نمیتونم خودمو ببخشم و با خودم بابت این اتفاقات کنار بیام. من به حد نفرت از خودم رسیدم. دیگه دلم نمیاد کارایی رو انجام بدم که خوشحال بکنه. از خودم بدم میاد.

اللیل والنهار;1013704 نوشت:
شما همه اینا رو بریز دور تنها چیزی که با ارزشه اینه که شما به این رسیدید که این کاری که کردی اشتباه بوده حتی اگه یک روز از عمرتون هم باقی مونده باشه باید اونطوری زندگی کنید که خدا دوست داره بنده های خوبش زندگی کنند

اصلا فکر نکنید که تا حالا چند روز سال و ساعت ثانیه رو از دست دادید مهم اینکه که از الان که فهمیدید چطور بخواهید تصمیم بگیرید و ادامه بدید

شما کار به گذشته نداشته باشید حالا یا دانسته یا ندانسته یه مسیری رو رفتید الان که رسیدید به اینکه اشتباه بوده درسته ؟


من میخوام بریزم دور ولی گذشته ول کن من نیست. اره رسیدم به این که این کار اشتباه بوده ولی در عوض بدجوری تواناشو دارم پس میدمو تاوانی که عمر دارم باید پس بدم. چجوری خوب زندگی کنم با وجود این همه بدبختی و مصیباتی که برای خودم به وجود آوردم اونم به دست خودم؟؟؟؟
چجوری فکر نکنم به بهترین سالا و فرصتای زندگیم؟؟؟؟ من سرنوشت سازترین سالای عمرمو از دست دادم؟؟؟ من تو حیاتی ترین بخش زندگیم مشغول شهوت رانی بدم. چجوری اینارو بریزم؟؟؟؟ اصلا مگه اینا چیزیه که بشه بیخیالش شد و بهش فکر نکرد.. با خراب کردن اون سالا یه عمر بدبختی و حقارت برای خودم خریدیم.
نمیتونم کاری به کار گذشته نداشته باشم چون همون گذشته من وضعیت فلاکت بار و بدبختی و شقاوت ابدی منو رقم زده. چجوری به گذشته فکر نکنم وقتی میبینم از همه نظر از هم سن و سالام عقب موندم؟؟؟ چجوری بهش کاری نداشته باشم وقتی میبینم از هیچ نظری رشد نکردم تو زندگیم؟؟؟؟ شما میفهمی یه پسر 22 ساله تو این سن هیچی نداره یعنی چی؟؟؟ شما متوجهی پوچی و بی همه چیزی یعنی چی؟؟؟
دانسته یا ندانسته خیلی با هم فرق خیلی خیلی زیاد. کسی که ندونسته یه مسیری رو اشباه میره میتونه خودشو ببخشه ولی امان از دست اون کسی که دونسته یه اشتباهی کرده. آره رسیدم به اینکه اشتباه رفتم ولی به قیمت از دست دادن همه چیزم. به قیمت زمین خوردنم اونم تو سنی که وقت زمین خوردن نیس وقت اوج گرفتنه.

اللیل والنهار;1013704 نوشت:
خب پس از از همین الان شروع کنید به تلاش فرض کنید یه نفری بودید ندونسته یه چیزی خورده که براش ضرر داشته باید حالا هی به خودنش ادامه بده !!! یا مشکل بینایی داشته مشکل جسمانی داشته و... که نگذاشته تا حالا تلاش کنید ولی الان تا حدودی این مشکلتون حل شده می تونید ببیند (پی بردید که این مسیر درست نبوده) می تونید حرکت کنید و..

نمیونم فرض کنم نمیدونستم و آگاهی نداشتم. نمیتونم خودمو گول بزنم. همین آگاهی بودنم نسبت به اشتباهمه که باعث تنفر از خودم شده و اجازه هیچ حرکتی و بهم نمیده. نه الان مشکلم حل نشده. همچنین درگیر مشکلمم . نتونستم پاکیمو ادامه بدم. بعدشم ترکشای این عمل ناتوانم کرده. اجازه هیچ حرکتی رو بهم نمیده. چون هر کاری میکنم اوضاعم بدتر میشه.
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
ان شاءالله حل میشه اصلا به خودتون نا امیدی رو راه ندید

دیگه اعتقادی به ان شا الله و ماشاالله ندارم. وقتی چیزی ندارم که بهش دلخوش کنم به چی امید داشته باشم؟؟؟؟ به سلامتی نداشتم یا به آینده ی افتضاح و دردناکم؟؟؟ به دنیای داغونم یا آخرت نابود شدم؟؟؟؟ به چی دقیقا باید امید داشته باشم؟؟؟؟

اللیل والنهار;1013704 نوشت:
تلاش کنید برنامه بریزید که تو چه سال و زمانی میخواهید ازدواج کنید برای ازدواج چه کارهایی باید انجام بدید شغل لازمه پس انداز لازمه ...

شما چه دلتون خوشه خانم. من میگم دیگه امیدی برای ادامه زندگی ندارم شما میگی ازدواج؟؟؟؟؟ بعشدم من چی دارم که دختر بیچاره ی مردم دلشو بهش خشک کنه؟؟؟ جسم و روح سالمی دارم که ندارم. توانایی جنسی دارم که ندارم. شغل و تحصیلات به درد بخور و آبرومندانه ای دارم که ندارم. گذشته خیلی درست و حسابی دارم که ندارم. دقیقا به چی میخواد دلشو خشک کنه؟؟؟ نه خانم محترم. ازدواج برای یکی مثه من سمه. هم خودم اذیت میشم هم دختر مردم. اون چه گناهی داره که باید گیر یه پست تر از حیوونی مثه من بیوفته و یه عمر تو حسرت داشتن یه زندگی خوب باشه. فقط باید همه ی تمرکزم روی سرکوب غرایزم باشه نه پاسخ بهش چون پاسخ بهش هم منو نابود میکنه هم یه ینده خدای دیگه رو.
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
برای بهتر شدن از نظر جسمی و روحی تلاش کنید هر روز زمانی رو برای ورزش کردن اختصاص بدید

اوایلش خیلی سخته که یه عادتی رو تغییر بدید تا اونجایی که می تونید هر چیزی که شما رو به ترک و بهتر شدن شرایط کمک میکنه توجه کنید


از نظر جسمی که انقدر ضعیف و بی حال شدم که توان انجام هیچ کاری رو ندارم حتی یه حرکت ساده ورزشی. از نظر روحیم که هیچ چیزی نمیتونه کمکم کنه. چه فایده داره ترک عادت وقتی چیزی عوض شدنی نیس؟؟؟
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
حتی اگه یک ثانیه از زندگی تون هم مونده باشه اونطوری زندگی کنید که دوست داشتید

من هیچ وقت نمیتونم زندگی دلخواه و دوست داشتنیمو داشته باشم. اون زندگی دیگه از دسترس من خارج شده. دیگه فقط باید تو خواب بینیم همه ی اون آرزوها رو. من بد کردم به خودم خیلی بد.
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
فکر نکنید همه چی تموم شده شما اول راه هستید توکل کنید و تلاش

فکر نمیکنم همه چی تموم شده مطمنم که دیگه ته زندگیم. به کی توکل کنم؟؟؟؟ برای چی تلاش کنم؟؟؟؟؟
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
براتون آرزوی موفقیت و بهروزی دارم ان شاءالله اون روزی که تایپک بزنید و بگید که اونی که بخواهد می تونه بهترین باشه

ای کاش برام آرزوی مرگ میکردین که هر چی زودتر این زندگی تموم بشه حتی اگه قرار باشه تا ابد تو آتیش جهنم باشم. هیچ وقت همچین تاپیکیو از من نخواهید دید. فقط مرگ میتونه منو از این وضعیت دربیاره.
اللیل والنهار;1013704 نوشت:
سجده کنید و از خود خدا کمک بخواهید بگید خدایا تنهام کمکم کن

چند وقتیه که دیگه چیزی ازش نمیخوام سر نماز. فقط نماز میخونم که خونده باشم وگرنه دیگه دلم نمیاد چیزی ازش بخوام. خودشو داره وضعیتمو میبینه دوست داشته باشه کمک میکنه دوست نداشته باشه هم که هیچ. نمیشه مجبورش کرد کاری برات بکنه.

یا هو یا من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب

شما که اسمت امید هست شما دیگه چرا؟!happy!!

خب من یه چندتا عملی رو میدونم که گناهان و وسواسات رو ریزش میده و گره از مشکلات رو باز میکنه:

1- استغفار یعنی ذکر(استفرالله ربی و اتوب علیه) سفارش و تاکید ایت الله بهجت هم هست

2-خلوت نشینی و عزلت و سکوت

3- روزه گرفتن و یا غذا خوردن در حد کم ....خوردن غذاهای سردمزاج و پرهیز از غذاهای گرم مزاج(سیر و پیاز و ادویه های گرم
(این مرحله رو هرکس رعایت نکنه هرگز نمیتونه افسار شهوت و نفس رو به دستش بگیره)

4- دوری از دوستان ناباب و فیلم و ...های بد

5-خواندن نماز اول وقت و قران

این رو یادت نگه دار همیشه از شمس تبریزی هست: هیییییییچ انسانی به یکباره مومن و با ایمان نشده ...
انسان ها مرحله مرحله هی گناه میکنن و توبه میکنن و هربار ایمانشون خالصانه تر میشه و معرفتشون بیشتر پس
اگر گناه کردی نا امید نشو بلکه اراده ات رو بیشتر کن

گذشته رو ول کن امروز یه روز جدید هست از امروز تو هم سعی کن کم کم یه فرد جدید باشی وهر روز نسخه ی اپدیت تری از خودت بسازhappy@};-

ولی به نظرم برای وضعیت فعلی شما این خوب باشه:

فعلا استراحت کنید و هیچ کاری انجام ندید تا یکم روح و جسمتون اروم بگیره و از اشفتگی خلاص بشید
به هیچ چیز اصلا فکر نکن ....هیچ چیز(مدت این استراحت بستگی به خودت داره حتی میتونه یک ماه باشه)

بعد که کمی اروم گرفتی شروع کن به فکر کردن به انچه که میخواهی باشی

سلام

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
ببنید همون موقع یعنی تو همون زمان هم نشانه بوده همین که گفته گناه یعنی نرو سمتش

من میگم اصلا اون موقع نمیفهمیدم گناه یعنی چی. نمیفهمیدم و نمیدونستم که فسلفه گناه بودن چیه. شما فکر میکنی چرا اماما به گناه آلوده نمیشدن؟؟؟ غیر از این بوده که اونا ماهیت زشت و پلید گناه رو میدونستن چیه و بهش تن نمیدادن. بعدشم من میگم اصلا اون دین و ایمون درست و درمونی نداشتم که صرف گناه بودن یه عملی جلوی ابتلای منو بگیره. نمیدونم منظورمو متوجه میشین یا نه. یعنی من میگم وقتی ما میگیم گناه باید ماهیت گناه رو هم بشناسیم و یا اینکه انقدر ایمانمون نسبت به خدا قوی باشه که هر چیزی که میگه من بندش بی چون و چرا قبول کنم. حالا منه نوجوون 16 ساله که هیچ کدوم از اینا رو نداشتم چجور انتظار میره که به سمت گناه نرم؟؟؟؟ واقعا اگه براش جوابی دارین خیلی خوشحال میشم بشنوم.

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
اصلا فرض رو بر این بگیریم که شما یه بچه باشید که گفتند به آتیش دست نزن خطرناکه اگه بخواهند این بچه به هیچ وجه حتی یک بار هم حرارت این آتیش رو تجربه نکنه باید ببندنش و بی حرکت یه جا بزارند باشه تا بزرگ بشه حالا باز معلوم نیست آیا تا آخر عمرش این آدم ممکنه اشتباه ازش سر بزنه و یه بار هم بسوزه

اتفاقا توی دین سفارش اکید شده که حتی به گناه نزدیک هم نشوید. ولی چیزی که اینجا وجود داره اینه که متاسفانه اونایی که وظیفشون تربیت دینی افراد هست( خانواده ها و آموزش و پرورش و جامعه ی روحانیت) اینجا کوتاهی کردن و زمینه های گناه رو به افراد( همین بچه ای که شما مثال زدین) نگفتن خوب نتیجش میشه بدبختی و بیچارگی و از دست رفتن سرمایه های زندگی یکی مثه من.

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
اصل موضوع اینا نیست اصل اینکه اگه این بچه توجه نکرد و یه بخشی از بدنش سوخت و به خاطر این سوختن یه مدت نتونست بره مدرسه و تا حدودی ظاهر مناسبی هم نداشت باید تا آخر عمرش دیگه قید زندگی کردن رو بزنه

اگه گناه رو مثل این بیماری و اتفاقات فرض کنید هیچ آدم عاقلی نمیگه که این فرد باید تا آخر عمرش دیگه درس نخونه تو جامعه نباشه فعالیت نداشته باشه و باید به تموم شدن زندگی فکر کنه

همه بهش میگن محدودیتهایی که به خاطر این موضوع داری رو درک کن و برای رفع و جایگزین و حلش فکر و تلاش بکن


بعضی وقتا بعضی اشتباها باعث میشن ادم تاوان خیلی سنگینی بده که سنگینی این اشتباه یه طرف این که شخص دونسته گرفتار شده یه طرف. این شخص هیچ وقت نمیتونه رابطه خوبی با خودش داشته باشه و دایما بابت اشتباهی که کرده خودشو سرزنش میکنه مخصوصا وقتی ببینه بابت اشتباهش چقدر عقب افتاده از زندگی. همچین آدمی هیچ وقت نمیتونه به زندگی عادی مثه سایر افراد برگرده و در کنار اونا زندگی کنه. ای باعث یه سره با خودش درگیر باشه و خوب همچین ادمی دیگه جچوری ادامه بده. آره کسی به این شخص توصیه نمیکنه ولی این چیزیه که بعد یه مدتی این شخص بهش میرسه و خیلی ازاردهندس.
اون موقت اگه محدودیت هایی به خاطر مشکلش داشت دایمی بود باید چی کارکنه؟؟؟؟ نگین که باید باهاش یه عمر کنار بیاد که شدنی نیس. شما فکر کن یکی مثه من با همیچین گندی که زدم عقیم شدم و دیگه هیچ وقت بچه دار بشم حالا شما میگی من چجوری با همچین مشکل جیگرسوزی کنار بیام؟؟؟ اصلا مگه دازیم؟؟؟ باز نیاین بگین هستن کسایی که بچه دار نمیشن و ال میکنن و بل میکنن. مشکل اصلی یکی مثه من اینکه من خودم با دستای خودم همچین بلایی به سر خودم آوردم. من خودم با علم به بد بودن این کار رو کردم. چیزی که من نمیتونم باهاش کنار بیام اینه که من دونسته این کار رو کردم و این بلاها رو به سر خودم آوردم.

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
الان شما هم تو بدترین شرایط هم باشید خدا گفته برگرد حق داری ادامه زندگیتو خوب زندگی کنی بله شما مطمئنا صد درصد نیستی اونی که قبل از سوختن بودی ولی دیگه نیست نابود هم نشدی و با تحمل درد عمل جراحی پلاستیک و یکم هم سختی دادن به خاطر عقب موندن از درس و مشق می تونی به روال عادی برگردی

اصلا شما بگو خوب زندگی کردن تو شرایط یکی مثه من یعنی چی؟؟؟ چه معنی داره؟؟؟؟ یکی دیگه از مشکلای من اینه که هیچ وقت نمیتونم این آدم جدیدو قبول کنم و اون قبلی رو فراموش کنم. فراموش کنم که یه روز هوش واستعداد خوبی برای قبول شدن تو رشته شاخی مثه پزشکی داشتمو و همه ی اینا رو با دستای خودم از بین بردم. وضعیت الان من هیچ فرقی نداره با نیست و نابود شدن نداره. من نمیتونم ببینم بهترین روزای عمر و جوونیم بدون اینکه دلخواهم باشه و اونجوری که باید نمیگذره. اینا برای یکی مثه بدتر از مردنه. نمیتونم ببینم بقیه دارن همین جوری یکی یکی پله های طرقی رو طی میکنن و هر روز یه پله جلوتر میرن و همین جوری دارن به تک تک آرزوهاشون میرسن ولی من هیچ کاری از دستم برنمیاد. من نمیتونم اینا رو تحمل کنم. الان چه اصلاحاتی تو زندگی من معادل عمل جراحی پلاستیکه؟؟؟ چجوری وقتی ابزار قبولی تو رشته مورد علاقمو از دست دادم برم جبران بکنم عقب موندگیمو؟؟؟ چجوری با خودم کنار بیام که تو سنی که قرار بود مدرک پزشکی عمومیمو بگیرم باید تازه وارد اون رشته بشم و دوباره همه چی رو از صفر شروع کنم؟؟؟ اینا گفتنش برای شما خیلی راحته ولی برای عمل کردنش برای یکی مثه من مثه خوردن یه جام زهره.
اللیل والنهار;1013847 نوشت:
حالا باز تصمیم و اراده خودتون میخواهید تلاش کنید میخواهید بشیند به انتظار پایان زندگی

برای چی تلاش کنم؟؟؟؟ چی رو به دست بیارم؟؟؟؟ اصلا مگه میشه چیزایی که از دست دادمو به دست بیارم؟؟؟؟

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
خواهشا تنبلی و کم کاری خودتون رو به گردن بقیه نندازید

من کی تنبلی خودمو گردن بقیه انداختن؟؟؟ شما از کجای نوشته ی من همچین چیزی رو برداشت کردین؟؟؟؟؟

اللیل والنهار;1013847 نوشت:
پی به جای اینکه دنبال مقصر باشید باقیه مونده عمرتون رو تلاش کنید همین که اینجا هستید رو هم یه کمک بدونید

ان شاءالله که روحیه تون بهتر بشه و مسیر درست رو پیدا کنید و با موفقیت پیش برید


من خودم مقصر کل بدبختیامم .شما هم نمیخواد این موضوع رو به رخم بکشی و حین نمک رو زخمم بپاشی. من هیچوقت درست بشو نیستم. پس پیش به سوی مرگ نه موفقیت چون دیگه موفقیت معنایی برای من نداری.

o.m.i.d;1013826 نوشت:
سلام
شاید شما ندونی کجای کاری و تا به امروزی که زندگی کردی چه وضعیتی داری ولی من برام عین روز روشنه که جایگاهی جز جهنم در انتظارم نیس.
نه من اعتقادی به این جمله که در رحمت خدا به روی همه باز ندارم رحمت خدا فقط و فقط ماله اوناییه که تا حالا دست از پا خطا نکردن یا اگه خطاییم کردن خطاشون خیلی بزرگ و نابود کننده نبوده. من سر نادونی و نفهمی خودم از بین رفتم. چه به سمت خدا برم چه نرم وضعیتم همینی که هست. خدا همه ی بنده هاشو نداره. خدا به همون اندازه مهربون به همون اندازه هم ترسناکه. با بنده هایی که با گناهاشون انواع و اقسام ظلم و ستما رو به خودشون کردن کاری نداره. من بیشتر از یه ساله که دارم به سمت میرم نتوستم ثبات داشته یاشم تو مسیرم و همش خوردم زمین ولی تو همون زمانایی هم که یه موفقیتایی داشتم هیچ حس خوب و مثبتی نسبت به خدا و لطف و مرحمتش حس نکردم اتفاقا بیشتر حس کردم خدا بهم کاری نداره. من رفتم به سمتش ولی خدا وقتی خدا نمیخوادت و براش مهم نیستی کاریش نمیشه کرد.

سلام مجدد

دوست عزیز

جز خدا کسی سرنوشت قطعی و عاقبت افراد را نمی داند حتی سرنوشت قطعی خودمان را هم نمی توانیم یقینی بدانیم! بله اگر کسی به خدا و همه اعتقادات پشت کند و در وادی گناه و نافرمانی از هیچ گناهی پرهیز نکرده، بگونه ای که معصیت و نافرمانی خدا همه وجودش را احاطه کند و در حالیکه می داند خداوند باب توبه را باز گذاشته، اما به توبه اقدام نمی کند چنین بنده ای وضعیتش مشخص است.

اما طبق آیات و روایات، خداوند همه گناهان و هر گناهی را در صورت توبه می بخشد (البته حق الناس باید جبران شود) چنانکه فرمود: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ‏ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى‏ بخشد، كه او آمرزگار مهربان است. (1) و در روایت آمده: جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند: زنى نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی‌دهد، خدا حتماً توبه او را قبول می‌کند و از او در می‌گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقیناً توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (2)

انسان باید پس از توبه از گناهان، تصمیم بگیرد همه عمر به سوی خدا برود، حتی بارها ممکن است مجدداً با وسوسه شیطان و هوای نفس زمین بخورد، اینها طبیعی است، مهم آنست که استقامتش را در مسیر بندگی خدا از دست ندهد، دوباره توبه کند و با عزمی استوارتر به راهش ادامه دهد اما شایسته نیست برای خدا وقت و زمان تعیین کند! اینکه یکسال میروم دوسال میروم حتما باید نتیجه بگیرم و به ثبات معنوی برسم! یا حاجتم را بگیرم و یا ... یقیناً بدانید اینها همه دسیسه های شیطان و هوای نفس برای ناامید کردن بندگان از درگاه لطف الهی است.

پی نوشت ها:
1. سوره زمر، آیه 53.
2. مستدرک‏ الوسائل ج 12 ص 131 باب 87.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
سلام
بله خدا راه توبه رو باز گذاشته ولی به قدری مسیر توبه کردن رو سخت و طاقت فرسا قرار داده که وقتی آدم بهش فکر میکنه چیزی جز ناامیدی نصیبش نمیشه. اصلا شما میدونی من تا حالا دست به گناهایی زدم که انقدر راحت حرف از توبه میزنین؟؟؟ گناهایی مثه غیبت و دروغ و خودارضایی و چشم چرونی و نزدیک 5 سال نماز قضا و .... که شاید بشه بعضیاشو با توبه کردن از بین برد ولی بعضیاش مثه غیبت که حق الناسم قاطیشه رو چجوری توبه کنم ازش؟؟؟؟ شما فکر کردی اینجور گناها همین که بزاریش کنار دیگه حله؟؟؟ نه خیر اینجور گناها پدرتو درمیاره برای توبه کردن. منم با این همه گناهی که تو این همه سال انجام دادم( به خصوص خودارضایی) دیگه جون و رمقی برام نمونده که بخوام برم پی جبران کردن .اگه خدا با کنار گذاشتن و دور این گناها رو خط کیشدن میبخشه بسم الله وگرنه من یکی دیگه بریدم و حوصله ی جبران کردن ندارم. بعدشم اگه من میگم چیزی جز حقارت و بدبختی تو اینده نصیبم نمیشه به خاطر آثار وضعی گناهامه. شما اصلا میدونی من چه بلاهایی به سرم اومده و به چه حقارتی افتادم تو زندگی؟؟؟ من ۶ سال به خودارضایی مبتلا شدم و تو این ۶ سال هم این عوارض به سرم اومده: ۱. ضعف حافظه،۲.ضعف تمرکز،۳.کم شدن هوش،۴.افت خیلی شدید تحصیلی، ۵.ضعف شدید بدن،۶.سیلان منی،۷. زودانزالی،۸. کبودی زیر چشم،۹.ریزش شدید مو،۱۰.لاغر شدن،۱۱.استرس شدید،۱۲. از بین رفتن اعتماد به نفس،۱۳.از بین رفتن عزت نفس،۱۴.از بین رفتن جایگاه اجتماعی،۱۵.نابود شدن آینده تحصیلی و شغلی( دگرگون شدن آینده)، ۱۶.حقارت،۱۷.گوشه گیر شدن،۱۸.افسردگی، ۱۹.بی ارادگی،۲۰.نابود دستگاه تناسلی،۲۱.ناامیدی، ۲۲.بی انگیزگی برای ادامه زندگی. ۲۳.وسواس فکری و عملی. 24.کوچک شدن بیضه ها. 25.عقیم شدن. 26. ناتوانی جنسی زودرس و......
حالا بازم میگین توبه نصوح و یرگشت به زندگی؟؟؟؟ من خیلی وقته که دیگه به انتهای مسیر زندگیم رسیدم و الانم محکومم به زندگی کردن وگرنه اگه به اراده ی خودم دیگه نمیخوام حتی یه لحظه هم این زندگی رو ادامه بدم. پوست انداختن یعنی چی؟؟؟ آیا کسی که پوست میندازه اثری از آثار اعمال گذشتش تو زندگیش میمونه؟؟؟؟ آیا برای من همچین چیزی وجود داره؟؟؟؟ دوباره زندگی کردن یعنی چی؟؟؟؟ به نظر من آدم یه بار به دنیا میاد و یه بارم میمیره و این بین هر اتفاقی هم بیوفته جزیی از زندگی اون و فرد و اون فرد هیچ وقت نمیتونه خودش رو از گذشتش بکنه. شروع دوباره برای من معنایی نداره چون هیچ وقت این اتفاق نمیوفته. منم بلد یستم خودمو گو بزنم و یه عمر وعده وعید الکی به خودم بدم و بگم آره تو توبه کن ال میشه و بل میشه. وقتی نشدنیه نشدنیه دیگه.
شیطان کاری رو که باید میکرد رو کرده خیلی وقته. من دیگه هیچ امیدی به هیچ کسی ندارم حتی خودم.

سلام

گفتیم و مجدداً تکرار می کنیم خداوند همه گناهان رو هرچقدر هم بزرگ باشند، می بخشد برای حق الناس هم تا آنجایی که یادتان هست و توان و امکان برایتان وجود دارد یا رضایت میگیرید و یا جبران می کنید و وقتی که دیگر توان و امکانش وجود ندارد، استغفار می کنید و قطعاً خداوند نسبت به بندگانش بخشنده و مهربان و از مادر مهربانتر است. بله توبه کردن سختی هایی هم دارد مخصوصاً جبران حق الناس، فلذا در روایات گفته اند گناه نکردن راحت از توبه کردن است. اما صحبت اینست که خداوند چنین دری را بروی بندگانش باز کرده و امکان بازگشت و پاک شده وجود دارد.

شما مختارید که به دعوت خدای رحمان برای قبول توبه ی بزرگترین و عظیم ترین گناهان اعتنا کنید و یا به وسوسه و دسیسه های شیطان رجیم برای کاشتن تخم ناامیدی (نمی شود و نمی توانی) دل ببندی!

o.m.i.d;1013846 نوشت:
آره من این اعتقاداتو دارم ولی برای رسیدن بهش تاوان خیلی سنگینی دارم پس میدم جوری که دیگه به دردم نمیخوره این اعتقادات. اون موقعی که باید به اینجور چیزا توجه میکردم نکردم و با دستای خودم کل این دنیا و اون دنیامو نابود کردم. من همه ی اینا رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم ولی درکی بی فایده.

هنوز هم دیر نشده تا نفس برقرار است و زندگی ادامه دارد، حتی یکساعت قبل از رؤیت نشانه های مرگ هم خداوند توبه آدمی را می پذیرد.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
نه منظورم اینه که یعنی خدا نمیتونست کاری کنه که اعتقاداتی که امروز دارمو همون اوایل و قبل اینکه گرفتار این همه زشتی و گناه بشم بفهمم و درک کنم؟؟؟ خدا نمیتونست یه پدر و مادر مومن که اعتقادات دینی فرزندشون هم براشون مهمه نصیب من بکنه؟؟؟ نمیتونست افرادی که به دین و نماز و روزه و مبانی اسلام آگاه هستن رو سر راه من بزاره؟؟؟؟ آیا نمیتونست این کارا رو بکنه؟؟؟ آیا این کارا خواسته ی بد و بزرگیه؟؟؟؟ خدا تو این همه سال هیچ وقت ایجوری منو ارشاد و راهنمایی نکرده فقط از زبون یه سری مجهول الحال یه سری هسدار راجع به گناهام بهم داده بود. همین و بس.

آدم باید در طول زندگی خودش اعتقاداتش را برای تحصیل کمال و سعادت بسازد و با کسب معرفت و تفکر و عمل صالح، سطح ایمان و اعتقادش را رشد دهد، اینکه بگوییم چرا اعتقادات امروزم را خدا از همان اول به من نداد! در حقیقت همان تقاضای جبر است.

دنیا محل امتحان است و خداوند هر کسی را بگونه ای مورد امتحان قرار می دهد یکی را با ثروت دیگری را با فقر، یکی را با زیبایی دیگری با زشتی، یکی را در خانواده مؤمن قرار میدهد دیگری را در خانواده غیرمؤمن! بسیار بوده اند در خانواده مؤمنین که علیرغم آماده بودن بستر هدایت، راه گناه و نافرمانی را در پیش گرفته اند و بسا کسانی که در خانواده کافران و مشرکان و گناهکاران رشد یافته و در نهایت راه هدایت را یافته و به جرگه مؤمنان وارد شده اند! اینها همه اتمام حجت برای ماست.

خداوند در طول زندگی بندگانش بارها و بارها افراد مؤمن و خیرخواه را بر سر راهشان قرار میدهد، ده ها و صدها نشانه و حجت دیگر برای هدایتشان می فرستد ... اما وقتی انسان در سرخوش و سرمستی گناه و اسارت هوای نفس گرفتار است، متوجه این قبیل الطاف و دستگیری های الهی نیست! پس نگویید خدا کسانی را سر راه شما قرار نداده است.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
آخه یه نوجون 16 ساله که تازه به سن بلوغ رسیده و دور و اطرافشم تهی از هر چی مسایل مذهبی و دینی چجوری یاد بگیره و درک کنه وبفهمه دین و دستوراتش رو؟؟؟؟ وقتی هیچ کی نبود تو اون سن برای من و امثال من فلسفه دین ودستوراتش رو بگه چجوری انتظار دارین یه کسی مثه هدایت بشه و درست زندگی کنه؟؟؟؟ وقتی من تو سیستم آموزشی درس خوندم که هیچ وقت راه وروش درست زندگی کردن رو اموزش نمیدادن و فقط بچه ها رو با انواع و اقسام علوم مسخره و چرت که هیچ کدوم برای آدم زندگی و شیوه زندگی نمیشه شما چه انتظاری داری از یکی مثه من؟؟؟؟ وقتی خونوادم اصلا براشون مهم نیس که بچشون چجوری تربیت میشه و اونو به حال خودش گذاشتن چه توقعی میشه از خوب تبیت شدن و خوب طی مسیر کردن؟؟؟ البته من گناهای خودمو نمیشورم و منم به خیلی از گناهایی که دچار شدم از گناه بودنشون آگاه بودم ولی هیچی از ماهیتشون نمیدونستم فقط در همین حد که گفته بودن این کار گناه و انجام نده میدونستم ولی هیچ چیزی از شیوه ی جلوگیری از گناه و ماهیت وحشتناکشون نمیدونستم. میخوام بگم اگه من الان اینجام و تو این باتلاق گرفتار همش تقصیر من نیس بقیه هم مقصر هستن حتی شماهایی که از طرف خدا توفیق پیدا کردین که مبلغ دینش باشین. اینو بدونین که اگه خیلی از جوونا این روزا به این ورطه ها کشیده شدن به خاطر کم توجهی امثال شماها نسبت به وظایفتئن هم بوذه که نمیدونم اون دنیا چجوری میخواین جواب خدا رو بدین.

خوب حالا که بحمدالله فهمیدید و هنوز فرصت دارید بجای انکه دل به وسوسه های شیطان در جهت القاء ناامیدی بدهید! تمام سعی و تلاشتان این باشد که طبق همین فهم و درک پاکیزه تان عمل کنید. بیش از این فرصت را از دست ندهید.

o.m.i.d;1013846 نوشت:
ولی شما جوری نوشتید و بنده رو به خاطر وضعیتم شماطت کردین که انگار عاری هر از گونه گناه و معصیت هستین و فقط این امثال ماها هستیم که گناهکاریم که البته من یه چشمه از گناهکار بودن شما و امثال شما رو رو ازش پرده برداشتم. توبه هم کار هر کسی نیست و به خیلی شرایط بستگی داره که بشه انجام داد یا نه که متاسفانه با این شزایط اسفناکی که من گرفتارش شدم خیلی خیلی سخته توبه کردن.
وقتی مخاطب نوشته شما من هستم بنابراین کاملا طبیعی هست که هر گونه سخنی رو به خودم بگیرم و اونو به خودم نسبت بدم.

دوست عزیز، هیچ شماتتی در کار نبوده و ما هیچ ادعایی نکرده ایم. مطلب روشن است امکان خطا و اشتباه و گناه در همه بنی بشر به جز معصومین (علیهم السلام) وجود دارد مهم اینست که اگر گناهی کردیم چه حق الله و چه حق الناس، چه صغیره و چه کبیره باشد، متوجه گناه و اشتباه خود شده و با توبه و جبران حق الناس بدنبال جلب رضای پروردگار باشیم.

o.m.i.d;1013855 نوشت:
همون جوری که قبلا گفتم توبه کردن شرایط خاص خودش رو داره و منم متاسفانه وضعیتی که دارم فقط میتونم از یه بخشی از گناهام( گناهایی که جنبه حق النفس داره) توبه کنم و فعلا در ادا و جبران و تبه گناهایی مثه غیبت و نمازای قضا ناتوانم چون انرزی و جون جبران کردن اینا رو ندارم. منم دنبال سیر و سلوک اینجور چیزا هیچ وقت نبودم و نیستم. قبلا گقتم بازم میگم شروع کردن دوباره با این همه گناهو آثار وضعی که گرفتارش شدم برای من بی معنیه. من ته ته زندگیمم. من بیشتر از یه ساله که برگشتم و تغییر مسیر دادم و به قول شما خواستم بندگی کنم و وظایفمو انجام بدم گرچه کامل موفق نبودم و هی توبه شکستم ولی تو همین برگشت نصف و نیمه هم نه تنها هیچ وقت حال خوبو تجربه نکردم بلکه وضعیتم در مقایسه با پارسال هزار برابر بدتر شده. هر چی بیشتر جلو میرم میبینم من وضعیتم خیلی خراب تر از اونیه که بشه برگشت. هر چی جلوتر میرم میبینم چقدر بدهکارم. بدهیایی که با توبه کردن ودست از گناه کشیدن برطرف شدنی نیس بلکه برای برطرف شدنش نیاز به اراده پولادین و یه عزم راسخ که منم جون و توانشو ندارم که کثافت کاریای گذاشته رو حل کنم.

سلام مجدد

گفتیم بجز توبه از گناهانی که حق الله و حق النفس است به هر قدر توان و امکان دارید برای جبران گناهان حق الناس اقدام کنید، خداوند بیش از توان و امکان شما از شما تکلیف نمی خواهد، مهم عزم و اراده شما برای تدارک و جبران است، ان شاء الله با امیدواری به لطف و رحمت الهی خداوند باقیمانده را جبران خواهد کرد. شما تمرکزتان را روی سه کار بگذارید اول اینکه بعد از توبه، به واجبات اهتمام داشته باشید دوم اینکه تمام نیت و سعی تان این باشد که دیگر گناه نکنید و اگر تکرار شد مجددا به توبه و استغفار پناه ببرید و سوم اینکه هر قدر می توانید و در خاطر دارید و امکانش هست برای جبران حق الناس تلاش کنید.

o.m.i.d;1013855 نوشت:
این افرادی که شما اسم بردین زمانی که خواستن برگردن آیا وضعیت خیلی بدی داشتن؟؟؟ با آثار گناهاشون دست به گریبان بودن؟؟؟؟ یا نه اینکه وضعیت دنیاییشون خیلی خوب بوده؟؟؟ مثلا حر بن یزید فرمانده لشکر کوفه بود و جز بزرگان کوفه بوده و یا همین زهیر بن قین عثمانی که از تاجران به نام عراق عرب بوده و حتی شخصی بوده که گذشته درخشانی داشته به واسطه جنگ هایی که در رکاب پیامبر(ص) بوده. ایناها هیچ کدومشون وضعیت مشابهی مثه من نداشتن پس نوع توبشون هم با من خیلی فرق داره

اینها نمونه بودند که عرض شد، نفس حکایت مهم است که راه توبه برای همگان باز است، هر قدر هم که فرد دور شده باشد امکان بازگشت و توبه برایش وجود دارد. باید توجه داشته باشید که سوابق خوب قبلی در توبه مطرح نیست، اساساً خداوند خود شخص توبه کار را دوست دارد، بسیار کسانی بوده اند که با وجود داشتن سوابق درخشان، اما چون توبه نکرده اند گرفتار سوء عاقبت شده اند مانند طلحه و زبیرها و ... و بسیار کسانی که هیچ سابقه درخشانی نداشته اما بدلیل توبه عاقبت بخیر شده اند مانند فضیل عیاض ها ...

o.m.i.d;1013855 نوشت:
آره همین که اشتباه خودمو اینکه با علم به اشتباه بودن عملم بازم بهش ادامه دادم داره منو نابود میکنه. هر وقت به گذشته و خریتم و ظلمی که در حق خودم کردم فکر میکنم حالم از خودم بهم میخوره و از خودم متنفر میشم. شما هم اگه نمیتونی و بلد نیستی به کسی کمک کنی سعی کن نمک روی زخماشون نپاشی. شما مگه تو زندگی من و امثال بودی که میگی که اینجوری با این جملاتت تحقیرمون میکنی؟؟؟ خیلی دوست دارم ببینم با چشمای خودم وقتی رو که شما و امثال شما که ادعای مذهبی بودن میکنید تو موقعیتایی مثه موقعیت ماها گرفتار بشین و ببینم چی کار میکنین. اون لحظاتتون دیدنیه چون عیار واقعی ایمانتون اون موقعس که نمایان میشه. اصلا شما تا حالا توی شرایطی بودی که با تمام وجود و از چپ و راست مورد هجوم تمایلات جنسی و شهوانی قرار بگیری؟؟؟ تا حالا شده به حدی برسی که شهوت و فشار جنسی از چشمات بزنه بیرون و هیچ راهی برای ارضای خودت نداشته باشی و از شدت فشار اشکت در بیاد؟؟؟؟ یه جمله خیلی قشنگ و با مسمایی هست که میگه تا کفشای کسی رو نپوشیدی راه رفتنشو قضاوت نکن.

شیطان قسم خورده که همه بنی بشر را گمراه و نابود کنه و هیچ امتیازی برای احدی قائل نیست که مثلاً امثال بنده را رها کند، بلکه همه ما لحظه به لحظه و ساعت به ساعت درگیر وسوسه های نفسانی هستیم! و البته هر قدر که به شیطان میدان حضور در قلب و دلمان را بدهیم و با او همراهی کنیم، بیشتر گرفتار وسوسه هایش می شویم! راهکار مقابله با شیطان، پناه بردن به قله ایمان و تقوا و پرهیزکاری و تلاش برای مراقبت دائمی از نفس است، اینکه نگذاریم شیطان به راحتی از راه گوش و چشم و خوراک و ذهن و روحمان وارد مملکت دلمان بشود.

o.m.i.d;1013855 نوشت:
بعضی وقتا خیلی دیره برای برگشتن و جایی برای جبران کردن نیس. آره به قول به شما من غوته ورم تو شهوات و ناامیدی. من خیلی وقته روحم شکسته و نابود شده. اون موقعی که باید به فکر میبودم و رعایت میکردم عین خیالم نبود دیگه حالا به چه دردم میخوره. برای برگشتن آدم نیاز به بهونه و امید داره که من هیچ دلیل و برهانی برای ادامه دادن ندارم.

خداوند به ما و شما فرصت برگشن و جبران داده، حالا اگر ما و شما نخواهیم برگردیم و شاید دلمان بخواهد با وسوسه های شیطان و هوای نفس همراهی کنیم، باید بدانیم که خداوند بی نیاز از بندگی کردن های ماست. حتی اگر همه بشر کافر شوند! چنانکه در آیه 7 سوره زمر می فرماید: «اگر همه کافر شوید خدا از (طاعت) همه شما البته بی‌نیاز است و کفر (و شرک) را بر بندگانش نمی‌پسندد و اگر (طاعت و) شکرش به جای آرید از شما آن پسند اوست و (بدانید که در قیامت) هرگز بار گناه کسی را دیگری به دوش نخواهد گرفت و پس از این (زندگانی دنیای فانی) باز گشت همه شما به سوی خداست و او شما را به هر چه می‌کرده‌اید آگاه می‌سازد، که او از اسرار دلهای خلق به خوبی آگاه است.»

بلکه این ما هستیم که به او نیازمندیم. این حکایت شبیه آنست که ما خانه هایمان را پشت به خورشید بسازیم و آنوقت بگوییم که نور به ما نمی رسد و گمان کنیم خورشید ضرر می کند! در حالیکه در این داستان، خسارت کننده واقعی معلوم است.

o.m.i.d;1013855 نوشت:
حالا من از شما یه سوال دارم. شما تو یه بازی رایانه ای که تو یه مرحله شکست میخوری و فرصت دوباره برای تکرار اون مرحله پیدا میکنی آیا چیزی رو از دست میدی؟؟؟ یعنی اینکه ادامه ی بازی رو با خساراتی که از مراحل قبل دیدی ادامه میدی یا اینکه دوباره مثه روز اولت و سالم به بازی ادامه میدی؟؟؟؟؟ اتفاقا من از اون دسته از گیمرا رو بودم که اگه نمیتونستم یه مرحله رو رد کنم و گیر میکردم بازی رو حذف میکردم و اصلا اعصاب نداشتم ادامه بدم. در مورد فوتبال و خطاطی و سینما هم به همین شکل. درسته که بارها و بارها ممکنه شکست بخورن ولی در حین این شکست خوردن چقدر ممکنه که آسیبی هم ببینن و یه عمر و با درد و رنج ناشی از این آسیبا زندگی کنن؟؟؟؟ نه بعضی وقتا بعضی اشتباهات جنسشون یه جوریه که آثار وضعیشون تا دنیا دنیاس یقتو میگیره و ول کنت نیس و فرصت زندگی دوباره رو ازت میگیره مخصوصا اینکه تو از وجود بعضی از این آثار خبر داشتی ولی باز هم اون گند رو به زندگیت زدی. اینجا دیگه نمیشه آدم به زندگیش ادامه بده در صورتی که یه عمر باید با مشکلات خودساخته دست و پنجه نرم کنه و عذاب بکشه. اینجوری نمیشه زندگی کرد. نمیشه یه عمر درد و رنج بکشی و با آرامش زندگی کنه. نمیشه یه عمر درد بکشی و با خیالت راحت زندگ کنی. نمیشه نمیشه نمیشه.

شما مدام یک چیز را تکرار می کنید اینکه گناهان قبلی مانع پیشرفت شما هستند! بله این یک واقعیت است که اگر از همان آغاز گناه نمی کردیم و پاکیزه زندگی می کردیم امروزمان بهتر بود، دست مان خیلی جلوتر از وضعیت فعلی مان بود، اما اینها هیچ کدام به معنای این نیست که انسان با وجود همه گناهان قبلی و سیاهی پرونده اش (حق الله و حق النفس و حق الناس) دیگر نمی تواند توبه کرده و به مسیر بندگی خدا برگردد و مسافر کمال و سعادت باشد. این قبیل تصورات چیزی نیست جز همان وسوسه ها و القائات شیطان و هوای نفس.

و تا انسان با توکل و اعتماد به خدا و ایمان و اعتقاد به لطف و رحمت الهی نخواهد از در توبه وارد شود بدون شک، خواسته یا ناخواسته دارد در زمین شیطان و با نقشه وتدبیر او بازی می کند. و تا چنین تفکری (ناامیدی از رحمت خدا) حاکم بر ذهن و روح اوست، خطر سقوط و هلاکت پابرجاست.

موفق باشید ...

سلامی دیگر@};-

یک نکته دیگر در باب توبه اینکه اگر گمان کنیم که بعضی گناهان، هرگز بخشیده نمی شوند مانند حق الناس و. .. ، پس نتیجه بگیریم که خدا توبه ما را نمی پذیرد؟! باید گفت: اگر این گمان صحیح باشد پس چگونه خداوند توبه مشرکین و کفار صدر اسلام را که قبل از ظهور اسلام اهل جنگ و غارت و خون ریزی و قتل نفس و زنده به گور کردن کودکان معصوم بوده اند پذیرفته و این امور، دست و پاگیر توبه و اصلاح نفس ایشان نبوده است؟! بسیاری از همان ها پس از ایمان آوردن به خدا و رسول از گناهان گذشته توبه کرده و اتفاقاً جزو اصحاب و یاران خاص پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) شده و خداوند ایشان را در آیات وحی بخاطر ایثار و مجاهدت هایشان ستوده است.

بعلاوه اگر توبه از برخی گناهان غیرممکن و راه اصلاح بطور کامل بسته باشد، پیامبران الهی می بایست دعوتشان اختصاصی از افراد خاصی می بود! و نباید از برخی افراد مانند فراعنه و نمرودها و ظالمان و ستمگران و پیروان و همراهان آنها اصلاً دعوت می کردند! در حالیکه هم لحن آیات قرآن و هم روایات دینی و حقایق تاریخی از مشی و روش انبیاء عظام الهی حکایت دارد که دعوت انبیاء عمومیت داشته و راه توبه و بازگشت و هدایت برای همگان باز بوده است. آیا پیامبران که از همه افراد از ظالم ترین و فاسق ترین گرفته تا کمترین آنها دعوت بعمل می آوردند کار لغو بیهوده ای کرده اند؟ اگر قرار بود هر کسی با توجه به سابقه عملکردهای قبلی اش و تحت تأثیر یک سنت تکوینی الهی در مسیر هدایت یا ضلالت قرار بگیرد پس فلسفه ارسال رسل و انزال کتب چه بوده؟ آیا العیاذ بالله خداوند با ارسال پیامبران بعنوان هادیان و مبشران امت، کار بیهوده و عبث و خارج از حکمتی کرده است؟

با این بیان نتیجه می گیریم که راه توبه و بازگشت و هدایت، عمومیت داشته و همه افراد حتی در بدترین شرایط و اوضاع و سوابق و سوء پیشینه، امکان توبه و اصلاح نفس و دستیابی به سعادت برایشان فراهم است. اما بدون شک، ناامیدی و یأس و تلقینات شیطانی نمی شود و نمی توانی و نظائر آن، بزرگترین مانع بر سر راه توبه و اصلاح است.

مشکور;1013878 نوشت:
جز خدا کسی سرنوشت قطعی و عاقبت افراد را نمی داند حتی سرنوشت قطعی خودمان را هم نمی توانیم یقینی بدانیم! بله اگر کسی به خدا و همه اعتقادات پشت کند و در وادی گناه و نافرمانی از هیچ گناهی پرهیز نکرده، بگونه ای که معصیت و نافرمانی خدا همه وجودش را احاطه کند و در حالیکه می داند خداوند باب توبه را باز گذاشته، اما به توبه اقدام نمی کند چنین بنده ای وضعیتش مشخص است.

اینا همش حرفه و هیچ جای قرآن و دین هم نگفته سرنوشت آدما از پیش تعیین شدس. این تلاش و کوشش آدماس که سرنوشتشون رو تعیین میکنه نه چیز دیگه و اتفاقا این چیزیه که در قرآن هم صریحا بهش اشاره شده( و چیزی جز تلاش شما برای شما نیست).
مشکور;1013878 نوشت:
اما طبق آیات و روایات، خداوند همه گناهان و هر گناهی را در صورت توبه می بخشد (البته حق الناس باید جبران شود) چنانکه فرمود: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ‏ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى‏ بخشد، كه او آمرزگار مهربان است. (1) و در روایت آمده: جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند: زنى نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی‌دهد، خدا حتماً توبه او را قبول می‌کند و از او در می‌گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقیناً توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.

من دیگه از بر شدم از بس این آیات و روایات رو خوندم و شنیدم ولی متاسفانه من به اینا اعتقادی ندارم یعنی داشتم ولی وقتی گناهای تازه ای تو پرونده اعمالم کشف کردم که دستم برای جبرانشون کوتاهه و اگه بخوام جبرانشون کنم باید ابروی خودمو بریزم دیگه اعتقادم از بین رفتم.
مشکور;1013878 نوشت:
انسان باید پس از توبه از گناهان، تصمیم بگیرد همه عمر به سوی خدا برود، حتی بارها ممکن است مجدداً با وسوسه شیطان و هوای نفس زمین بخورد، اینها طبیعی است، مهم آنست که استقامتش را در مسیر بندگی خدا از دست ندهد، دوباره توبه کند و با عزمی استوارتر به راهش ادامه دهد اما شایسته نیست برای خدا وقت و زمان تعیین کند! اینکه یکسال میروم دوسال میروم حتما باید نتیجه بگیرم و به ثبات معنوی برسم! یا حاجتم را بگیرم و یا ... یقیناً بدانید اینها همه دسیسه های شیطان و هوای نفس برای ناامید کردن بندگان از درگاه لطف الهی است.

این حرفا به درد کسایی میخوره که قبل از اینکه به واسطه گناهاشون زندگیشونو نابود کنن سر عقل میان و برمیگردن. امثال من همون سرمونو بزاریم بمیریم خیلی بهتره . چون توبه کردن و توبه نکردنمون فرقی با هم نداره. آبی که رفته دیگه به جوی برنمیگرده. مخصوصا یکی کثه من که روحیه کمال گرایی دارم و هم دنیا رو میخوام و هم آخرت رو. همون دنبال مردن و مرگ باشم به نفعمه.

مشکور;1013879 نوشت:
سلام

گفتیم و مجدداً تکرار می کنیم خداوند همه گناهان رو هرچقدر هم بزرگ باشند، می بخشد برای حق الناس هم تا آنجایی که یادتان هست و توان و امکان برایتان وجود دارد یا رضایت میگیرید و یا جبران می کنید و وقتی که دیگر توان و امکانش وجود ندارد، استغفار می کنید و قطعاً خداوند نسبت به بندگانش بخشنده و مهربان و از مادر مهربانتر است. بله توبه کردن سختی هایی هم دارد مخصوصاً جبران حق الناس، فلذا در روایات گفته اند گناه نکردن راحت از توبه کردن است. اما صحبت اینست که خداوند چنین دری را بروی بندگانش باز کرده و امکان بازگشت و پاک شده وجود دارد.

شما مختارید که به دعوت خدای رحمان برای قبول توبه ی بزرگترین و عظیم ترین گناهان اعتنا کنید و یا به وسوسه و دسیسه های شیطان رجیم برای کاشتن تخم ناامیدی (نمی شود و نمی توانی) دل ببندی!


من اگه بخوام برم دنبال جبران کردن گناهی مثه( چون تنها حق الناسی که به گردنم هست همینه) باید آبروی خودمو جلوی تقریبا همه( از خونوادم بگیرین تا بعضی دوست و فامیلای دور) ببرم که هیچ عقل سلیمی نمیگه این کار رو بکن ولی نمیدونم چرا مراجع تقلید شرط پذیر توبه رو برای این گناه حلالیت طلبیدن دونستن خدا میدونه. منم هیچ وقت حاضر نمیشم برم همچین کاری بکنم. خوب پس در اینصورت تا این گناهه تا آخر عمر بر ذممه و آخرش راهی جهنمم. پس فرقی بین توبه کردن و نکردن نیس. من عقلم فکر میکنم و تصمیم میگیرم و راه حلی بهتر از دنبال مرگ بودن پیدا نکردم.

مشکور;1013879 نوشت:
آدم باید در طول زندگی خودش اعتقاداتش را برای تحصیل کمال و سعادت بسازد و با کسب معرفت و تفکر و عمل صالح، سطح ایمان و اعتقادش را رشد دهد، اینکه بگوییم چرا اعتقادات امروزم را خدا از همان اول به من نداد! در حقیقت همان تقاضای جبر است.

انقدر با این حرفاتون کفر آدمو درنیاین. یکی مثه من که دور و اطرافش تهی از معنویت و مذهبیت بوده چجوری و از کی بره یاد بگیره؟؟؟ پس این وسط وظیفه خونواده و سیستم آموزشی و جامعه ی روحانیت چیه؟؟؟ اینکه فقط بخورن و بخوابن و نسبت به وظایفشون هیچ گونه تعهدی نداشته باشن؟؟؟؟ نه خیر جناب با این حرفا به هیچ وجه نمیتونن گناهایی خودتونو بشورین و خودتونو بی گناه جلوه بدین. شما خیلی به امثال ما جوونای ایرانی بدهکارین. شما نتونستین به وظایفی که رد دوشتون بوده عمل کنین و الانم با این حرفا فقط دنبال رد گم کنی هستین. نیاین بگین ما چجوری وظایفمون انجام میدادیم. این همه تریبون که تو این مملکت در اختیار دارین میتونستین جوری برنامه ریزی کنین که ازش نهایت استفاده رو ببرین و نزراین امثال ما جوونا اینجوری سرمایه های وجودمون از بین بره. اگه امروزه ایران یه کشور عقب مونده و جهان سومی محسوب میشه و تو این همه مشکلات داره دست و پا میزنه یکی از دلایل عمدش کوتاهی شماها به عنوان مبلغان دین اسلام هست که نتونستین اسلام رو درست به مردم بشناسونید و الان کار به اینجا رسیده. پس سعی نکنین کوتاهی های خودتون رو پشت این جملات قلمبه سلمبه مخفی کنین و همه چیز رو گردن فقط ماها بندازین. اصلا خودتون یه ذره فکر کنین ببینید که یه نوجوون 16 ساله با اون وضعیت چجوری بره دنبال معنویت؟؟؟

مشکور;1013879 نوشت:
دنیا محل امتحان است و خداوند هر کسی را بگونه ای مورد امتحان قرار می دهد یکی را با ثروت دیگری را با فقر، یکی را با زیبایی دیگری با زشتی، یکی را در خانواده مؤمن قرار میدهد دیگری را در خانواده غیرمؤمن! بسیار بوده اند در خانواده مؤمنین که علیرغم آماده بودن بستر هدایت، راه گناه و نافرمانی را در پیش گرفته اند و بسا کسانی که در خانواده کافران و مشرکان و گناهکاران رشد یافته و در نهایت راه هدایت را یافته و به جرگه مؤمنان وارد شده اند! اینها همه اتمام حجت برای ماست.

من چی میگم شما چی میگی. کسی که انقدر عقلش کامل نشده که بتونه معنی دین و دستوراتش رو بفهمه چه انتظاراتی ازش دارین. میدونین مشکل شما چیه اینه که بچه ها این دوره زمونه رو مثه دوران خودتون میدونین در صورتی که خیلی چیزا تغییر کرده

مشکور;1013879 نوشت:
خداوند در طول زندگی بندگانش بارها و بارها افراد مؤمن و خیرخواه را بر سر راهشان قرار میدهد، ده ها و صدها نشانه و حجت دیگر برای هدایتشان می فرستد ... اما وقتی انسان در سرخوش و سرمستی گناه و اسارت هوای نفس گرفتار است، متوجه این قبیل الطاف و دستگیری های الهی نیست! پس نگویید خدا کسانی را سر راه شما قرار نداده است.

آره من تو اون دوران که گرفتار بودم گوش و چشمم نه میدید نه میشنید چون به قول شما من غرق در گناه بودم ولی چجوری بعد از اون همه سال گناه اینجوری منو آگاه کرد؟؟؟ نمیتونست همینجوری که الان آگاهی دارم منو نجات بده؟؟؟؟ آره منو از طریق یه سریا متوجه عواقب گناهم کرده بود ولی وقتی نمیشنیدم و نمیدیدم چجوری هدایت میشدم؟؟؟؟ نمیتونست از یه راه دیگه ای راهنماییم کنه؟؟؟ اینم بدونین که با این جملاتتون بدجوری ته دل منو سوزوندین چون منو دوباره به یاد همه ی حماقتای گذشتم انداختیتن. به یاد اون زمانایی که اون افراد داشتن بهم هشدار میدادن ولی منه گه به حرفاشون گوش نکردم و کارم به اینجا کشید. هیچ وقت خودمو بابت این خریتا نمیبخشم . هیچ وقت. حتی اگه خدا ببخشه هم من نمیبخشم. میتونستم جلوی خودمو بگیرم و نزارم کارم به اینجا بکشه ولی نکردم و خودمو زندگیمو جوونیمو از بین بردم. اینه که داره منو آتیش میزنه. حرفای شما و امثال شما هم جز نمک روی زخم من هیچ مشکلی برام حل نمیکنه. خیلی بد اومد از این حرفاتون.

مشکور;1013879 نوشت:
خوب حالا که بحمدالله فهمیدید و هنوز فرصت دارید بجای انکه دل به وسوسه های شیطان در جهت القاء ناامیدی بدهید! تمام سعی و تلاشتان این باشد که طبق همین فهم و درک پاکیزه تان عمل کنید. بیش از این فرصت را از دست ندهید.

چه فرصتی؟؟؟؟ این که آدم هنوز نفس میکشه و به اجبار زندس اسمش فرصت نیس اسمش شکنجه و مجازاته. من خیلی پیش فرصتامئ از دست دادم. همون زمان که به قول شما به جای توجه کردن به هشدارای اطرافم بازم داشتم به گناهام ادامه میدادم. همون زمان که به جای تمرکز روی آیندم همه ی فکر و ذهنم شهوت رانی بود. دیگه فرصتی باقی نیس. امروز زندگی من تموم بشه بهتر از فرداس.

مشکور;1013879 نوشت:
دوست عزیز، هیچ شماتتی در کار نبوده و ما هیچ ادعایی نکرده ایم. مطلب روشن است امکان خطا و اشتباه و گناه در همه بنی بشر به جز معصومین (علیهم السلام) وجود دارد مهم اینست که اگر گناهی کردیم چه حق الله و چه حق الناس، چه صغیره و چه کبیره باشد، متوجه گناه و اشتباه خود شده و با توبه و جبران حق الناس بدنبال جلب رضای پروردگار باشیم.

مهم اینه آدم به موقع متوجه خطاهاش بشه قبل اینکه ضرری ببینه. آب رفته به جوی برنمیگرده. رضایت خدا هم وقتی آدم از خودش بدش میاد و از خودش متنفره هیچ فایده ای نداره. حالا خدا از من باشه مگه فرصت و عمر از بین رفته بهم برمیگرده؟؟؟؟ نه توبه وقتی ارزش داره که گرفتار عذاب و مجازات و آثار وضعی گناهات نشی بعدش دیگه هیچ ارزشی نداره اینجور برگشتنی. من خودمو با گناهام بدبختم کردم چه شما بخوای قبول کنی چه نخوای قبول کنی.

مشکور;1013880 نوشت:
سلام مجدد

گفتیم بجز توبه از گناهانی که حق الله و حق النفس است به هر قدر توان و امکان دارید برای جبران گناهان حق الناس اقدام کنید، خداوند بیش از توان و امکان شما از شما تکلیف نمی خواهد، مهم عزم و اراده شما برای تدارک و جبران است، ان شاء الله با امیدواری به لطف و رحمت الهی خداوند باقیمانده را جبران خواهد کرد. شما تمرکزتان را روی سه کار بگذارید اول اینکه بعد از توبه، به واجبات اهتمام داشته باشید دوم اینکه تمام نیت و سعی تان این باشد که دیگر گناه نکنید و اگر تکرار شد مجددا به توبه و استغفار پناه ببرید و سوم اینکه هر قدر می توانید و در خاطر دارید و امکانش هست برای جبران حق الناس تلاش کنید.


سلام
منم قبلا بهتون گفتم شدنی نیس جبران کردن حق الناسی که به گردنم هست. من فاتحه خودمو خوندم. بعدشم خدا سر حق الناس شوخی نداره. برای جبران حق الناس کوچک ترین قدمی برات ورمیداره. این چیزی که تو روایات فراوون بهش اشاره شده. حتما نگاهی بندازین ببینید تا متوجه بشید.
مشکور;1013880 نوشت:
هر قدر هم که فرد دور شده باشد امکان بازگشت و توبه برایش وجود دارد.

قبلا گفتم باز هم میگم اولا توبه کردن کار من نیس. من نهایت بتونم ترک گناه بکنم ولی جبران کردن از دست من یکی برنمیاد. دوما توبه خشک و خالی به درد من نمیخوره توبه هیچی به من اضافه نمیکنه و هیچی اتفاق مثبتی تو زندگی من پیش نمیاره. بعدشم شما مشخصه هیچ درکی از توبه کردن نداری و سختیاشو متوجه نمیشی و فقط مرتب تکرار میکنی.

مشکور;1013880 نوشت:
خداوند به ما و شما فرصت برگشن و جبران داده، حالا اگر ما و شما نخواهیم برگردیم و شاید دلمان بخواهد با وسوسه های شیطان و هوای نفس همراهی کنیم، باید بدانیم که خداوند بی نیاز از بندگی کردن های ماست. حتی اگر همه بشر کافر شوند! چنانکه در آیه 7 سوره زمر می فرماید: «اگر همه کافر شوید خدا از (طاعت) همه شما البته بی‌نیاز است و کفر (و شرک) را بر بندگانش نمی‌پسندد و اگر (طاعت و) شکرش به جای آرید از شما آن پسند اوست و (بدانید که در قیامت) هرگز بار گناه کسی را دیگری به دوش نخواهد گرفت و پس از این (زندگانی دنیای فانی) باز گشت همه شما به سوی خداست و او شما را به هر چه می‌کرده‌اید آگاه می‌سازد، که او از اسرار دلهای خلق به خوبی آگاه است.»

بلکه این ما هستیم که به او نیازمندیم. این حکایت شبیه آنست که ما خانه هایمان را پشت به خورشید بسازیم و آنوقت بگوییم که نور به ما نمی رسد و گمان کنیم خورشید ضرر می کند! در حالیکه در این داستان، خسارت کننده واقعی معلوم است.


فرصت جبران به درد قبل از مبتلا شدن به آثار وضعی گناهت میخوره دیگه بعدش به درد نمیخوره و چون آب رفته دیگه به جوی برنمیگرده. بعدشم خدا هیچ تضمینی نه برای بخشیدن و قبول توبه نه برای تحول تو زندگی نداده و گفته شاید ببخشمت. پس عملا کسی نباید دلخوش توجه و لطف و کرمش باشه. خدا فقط و فقط ماله اونایی که تا حالا دست از پا خطا نکردن. امثال ما هم همون منتظر دوزخ باشیم بهتره.

مشکور;1013880 نوشت:
بله این یک واقعیت است که اگر از همان آغاز گناه نمی کردیم و پاکیزه زندگی می کردیم امروزمان بهتر بود، دست مان خیلی جلوتر از وضعیت فعلی مان بود،

من هیچ وقت نمیتونم با این واقعیت کنار بیام مخصوصا الان که دونسته خودمو بدبخت کردم.
مشکور;1013880 نوشت:
اما اینها هیچ کدام به معنای این نیست که انسان با وجود همه گناهان قبلی و سیاهی پرونده اش (حق الله و حق النفس و حق الناس) دیگر نمی تواند توبه کرده و به مسیر بندگی خدا برگردد و مسافر کمال و سعادت باشد. این قبیل تصورات چیزی نیست جز همان وسوسه ها و القائات شیطان و هوای نفس.

من برخلاف شما که دیدگاهتون فقط ابدیته و فقط میگین اون دنیا من هم این دنیا رو میخوام هم اون دنیا رو . به کمتر از این دوتا هم رضایت نمیدم. حالا من از شما میپرسم آیا با وجود این گندی که به کل زندگیم زدم و گرفتار آثار وضعی گناهام شدم آیا میتونم هر دوتاشو داشته باشم؟؟؟ میتونم هم لذتای این دنیا رو تجربه کنم هم اون دنیا؟؟؟؟ میتونم مثه سایر هم سن و سالام رشد کنم و پیشرفت کنم؟؟؟؟ میتونم حس حقارت نداشته باشم؟؟؟؟ اگه اینا شدنیه آره منم قابلبت تغییر دارم وگرنه خیر. من نمیتونم کنار بیام با خودم. من حس میکنم چون شما نهایت لذت رو از زندگیت به خصوص دوران جوونیت بردی و کیف دنیاتو کردی و الان بیش تر توجه به آخرتته خیلی حرفای منو نمیفهمی.
مشکور;1013880 نوشت:
خطر سقوط و هلاکت پابرجاست.

من خیلی وقته سقوط کردم و الانم ته چاهم. این زندگی برای من تموم شدس. تموم شده.

سلام

اپولونیوس;1013862 نوشت:
شما که اسمت امید هست شما دیگه چرا؟!!!

اسمم دست خود نبوده که انتخابش کنم. تازه دلیل نمیشه چون اسمم امیده به زندگی امیدوار باشم.

اپولونیوس;1013862 نوشت:
1- استغفار یعنی ذکر(استفرالله ربی و اتوب علیه) سفارش و تاکید ایت الله بهجت هم هست

کسی که هیچ لذتی از رابطه با خدا نمیبره اسغفارم نمیتونه بهش کمکی بهش بکنه. تازه من الان به جایی رسیدم که دیگه دلم نمیاد چیزی از خدا بخوام.

اپولونیوس;1013862 نوشت:
2-خلوت نشینی و عزلت و سکوت

این تقریبا کار روزانه منه. من کلا خودمو تو عزلت و تنهایی فروبردم ولی به خاطر اینکه رابطه ی با دیگران برام سخت شده و دیگه هیچ لذتی از بودن با بقیه نمیبرم.

اپولونیوس;1013862 نوشت:
3- روزه گرفتن و یا غذا خوردن در حد کم ....خوردن غذاهای سردمزاج و پرهیز از غذاهای گرم مزاج(سیر و پیاز و ادویه های گرم
(این مرحله رو هرکس رعایت نکنه هرگز نمیتونه افسار شهوت و نفس رو به دستش بگیره)

این مورد رو تا یه حدی رعایت میکنم ولی نه اینکه بیام وعده غذایی رو حذف کنم یا اینکه چند روز تو هفته روزه بگیرم . همه جور غذاییم میخورم و مشکلی از بابت تغدیه ای ندارم. بعدشم کی گفته هر کی این مرحله رو رعایت نکنه به مشکل مخوره تو کنترل خودش؟؟؟؟ میخوای واست چند تا نمونه بیارم که همه چی میخورن و تو حجم زیادم میخورن ولی خیلیم آدمای پاک و سالمی هستن؟؟؟؟ نمونشم ورزشکارایی که ورزشای سنگین مثه وزنه بردازی و کشتی کار میکنن که نیاز به انرزی زیادی دارن ولی اکثرا آدمای سالمی هستن. بعدشم من تغذیه تاثیری توی تولید شهوتم نداره. مشکل من از افکار و چشمه که بعضی وقتا کار دستم میده.

اپولونیوس;1013862 نوشت:
4- دوری از دوستان ناباب و فیلم و ...های بد

5-خواندن نماز اول وقت و قران


این دو مورد رو هم تا اونجا که بتونم رعایت میکنم ولی خیلی تاثیری ندیدم ازش.

اپولونیوس;1013862 نوشت:
گذشته رو ول کن امروز یه روز جدید هست از امروز تو هم سعی کن کم کم یه فرد جدید باشی وهر روز نسخه ی اپدیت تری از خودت بساز

گذشته جزیی از زندگی آدماس و آثار تا به ابد توی ژندگی افراد هویداس. کسی نمیتونه گذشتشو دور بریزه و بگه همچین چیزی نبوده. منم نمیتونم بیخیال گذشتم و اون آدم سابق بشم. چون اون آدم سابق و تواناییاش میتونست به بهترین جاها برسه این آدم جدید چیزی به جز مصیبت و درد و رنج و حقارت نصیبش نمیشه. چیزی به جز به کینه و نفرت و خودخوری نمیتونه تجربه کنه. این آدم جدید دل و قلب و روحی نداره برای لذت بردن از زندگی.

سلام
ایا در بین حرفهای ما سخنانی بوده که به شما کمک کرده باشه؟
ما چگونه میتونیم شمارو کمک کنیم؟
مشکل اصلی شما چیه؟
مگه چه کاری کردید که نمیتونید خودتونو ببخشید و ادم دیگه ای باشید؟

o.m.i.d;1013907 نوشت:
من اگه بخوام برم دنبال جبران کردن گناهی مثه( چون تنها حق الناسی که به گردنم هست همینه) باید آبروی خودمو جلوی تقریبا همه( از خونوادم بگیرین تا بعضی دوست و فامیلای دور) ببرم که هیچ عقل سلیمی نمیگه این کار رو بکن ولی نمیدونم چرا مراجع تقلید شرط پذیر توبه رو برای این گناه حلالیت طلبیدن دونستن خدا میدونه. منم هیچ وقت حاضر نمیشم برم همچین کاری بکنم. خوب پس در اینصورت تا این گناهه تا آخر عمر بر ذممه و آخرش راهی جهنمم. پس فرقی بین توبه کردن و نکردن نیس. من عقلم فکر میکنم و تصمیم میگیرم و راه حلی بهتر از دنبال مرگ بودن پیدا نکردم.

سلام مجدد

از نظر اسلام آبروی مؤمن ارزش والایی دارد فلذا خدا راضی نیست که افراد گناهانشان را پیش دیگران اعتراف کنند، اساساً اعتراف به گناه و اشکار و علنی کردن آن خودش از گناهان کبیره است و اگر احیاناً در خصوص حلالیت طلبیدن مفسده ای در پی دارد نیازی نیست که بروید و حضوری حلالیت بطلبید تا نزد دیگران آبرویتان برود. این مسأله قطعاً راهکار بخصوصی دارد، برای این منظور یا از دفتر مرجع تقلیدتان استفتاء کنید و یا از کارشناسان بخش احکام و فقه بپرسید.

o.m.i.d;1013907 نوشت:
پس این وسط وظیفه خونواده و سیستم آموزشی و جامعه ی روحانیت چیه؟؟؟ اینکه فقط بخورن و بخوابن و نسبت به وظایفشون هیچ گونه تعهدی نداشته باشن؟؟؟؟ نه خیر جناب با این حرفا به هیچ وجه نمیتونن گناهایی خودتونو بشورین و خودتونو بی گناه جلوه بدین. شما خیلی به امثال ما جوونای ایرانی بدهکارین. شما نتونستین به وظایفی که رد دوشتون بوده عمل کنین و الانم با این حرفا فقط دنبال رد گم کنی هستین. نیاین بگین ما چجوری وظایفمون انجام میدادیم. این همه تریبون که تو این مملکت در اختیار دارین میتونستین جوری برنامه ریزی کنین که ازش نهایت استفاده رو ببرین و نزراین امثال ما جوونا اینجوری سرمایه های وجودمون از بین بره.

o.m.i.d;1013907 نوشت:
آره من تو اون دوران که گرفتار بودم گوش و چشمم نه میدید نه میشنید چون به قول شما من غرق در گناه بودم ولی چجوری بعد از اون همه سال گناه اینجوری منو آگاه کرد؟؟؟ نمیتونست همینجوری که الان آگاهی دارم منو نجات بده؟؟؟؟ آره منو از طریق یه سریا متوجه عواقب گناهم کرده بود ولی وقتی نمیشنیدم و نمیدیدم چجوری هدایت میشدم؟؟؟؟ نمیتونست از یه راه دیگه ای راهنماییم کنه؟؟؟ اینم بدونین که با این جملاتتون بدجوری ته دل منو سوزوندین چون منو دوباره به یاد همه ی حماقتای گذشتم انداختیتن. به یاد اون زمانایی که اون افراد داشتن بهم هشدار میدادن ولی منه گه به حرفاشون گوش نکردم و کارم به اینجا کشید. هیچ وقت خودمو بابت این خریتا نمیبخشم . هیچ وقت. حتی اگه خدا ببخشه هم من نمیبخشم. میتونستم جلوی خودمو بگیرم و نزارم کارم به اینجا بکشه ولی نکردم و خودمو زندگیمو جوونیمو از بین بردم.

من هیچ قضاوتی نمی کنم فقط خودتان این دو تا یادداشت را کنار هم دوباره مطالعه کنید و به تضاد و دوگانگی آنها کمی بیندیشید؟

o.m.i.d;1013908 نوشت:
منم قبلا بهتون گفتم شدنی نیس جبران کردن حق الناسی که به گردنم هست. من فاتحه خودمو خوندم.

o.m.i.d;1013908 نوشت:
قبلا گفتم باز هم میگم اولا توبه کردن کار من نیس. من نهایت بتونم ترک گناه بکنم ولی جبران کردن از دست من یکی برنمیاد.

o.m.i.d;1013908 نوشت:
فرصت جبران به درد قبل از مبتلا شدن به آثار وضعی گناهت میخوره دیگه بعدش به درد نمیخوره و چون آب رفته دیگه به جوی برنمیگرده.

o.m.i.d;1013908 نوشت:
من هیچ وقت نمیتونم با این واقعیت کنار بیام مخصوصا الان که دونسته خودمو بدبخت کردم.

o.m.i.d;1013908 نوشت:
من خیلی وقته سقوط کردم و الانم ته چاهم. این زندگی برای من تموم شدس. تموم شده.

بقیه یادداشت های اخیرتان هم تکرار همان مطالب و حرفهای قبلی است که بارها به بیانهای مختلف توسط بنده و دیگر دوستان پاسخ داده شده است.

ضمن تشکر از مشارکت همه دوستان عزیز@};-بنظر می رسد مطالب تایپیک با تکرار همان حرفهای قبلی و تزریق موج ناامیدی، رنگ و بوی تکرار گرفته فلذا با اجازه دوستان، بزودی تایپیک را برای ارجاع به بخش جمعبندی خواهیم بست.

موفق باشید ...@};-

سلام

مشکور;1013979 نوشت:
اگر احیاناً در خصوص حلالیت طلبیدن مفسده ای در پی دارد نیازی نیست که بروید و حضوری حلالیت بطلبید تا نزد دیگران آبرویتان برود.

اصلا چه لزومی داره برم از کسی که پشت سرش غیبت کردم حلالیت بگیرم؟؟؟ حالا چه مفسده داشته باشه چه نداشته باشه. شما فرض کن من و دوستام یه حرکت خیلی ناشایستی رو از یکی از هم کلاسی های خانممون دیدم و شب تو خوابگاه در مورد اون حرکت بد صحبت کردیم. حالا به نظر شما لزوم حلالیت طلبیدن چیه اینجا؟؟؟ فکر نمیکنین اگر من برم از اون خانم حلالیت بگیرم بدتر اون خانم رو بهم میریزم و دیگه چجوری تو دوران تحصیلات چشم تو چشم بشم باهاش؟؟؟؟ آدم خوبه قبل از اینکه دست به کاری بزنه یکم قبلش فکر کنه نه اینکه کورکورانه تقلید و تبعیت بکنه مخصوصا در مورد گناهی مثه غیبت که اختلاف نظر بین مراجع وجود داره.

مشکور;1013979 نوشت:
این مسأله قطعاً راهکار بخصوصی دارد، برای این منظور یا از دفتر مرجع تقلیدتان استفتاء کنید و یا از کارشناسان بخش احکام و فقه بپرسید.

قبلا پرس و جو کردم و یه عده گفتن حالالیت تحت هر شرایطی واجبه و یه عده هم گفتن اصلا نیازی به حلالیت نیاز نیس و فقط استغفار برای خودت و اون بنده کافیه. وقتی هیچ اجماعی نظری حتی بین کارشناسای حوزه احکام وجود نداره شما انتطار داری من چه قدمی وردارم؟؟؟؟
مشکور;1013979 نوشت:
من هیچ قضاوتی نمی کنم فقط خودتان این دو تا یادداشت را کنار هم دوباره مطالعه کنید و به تضاد و دوگانگی آنها کمی بیندیشید؟

بله من خودم کاملا آگاهم که چی نوشتم و حواسم خیلی هم جمعه. شما میخوای بگی همه ی تقصیر بگردن منه و شما و امثال شما هیچ تقصیری تو این قضیه ندارین. شما میگی چون من کور و کر بودم ندیدم که شما وظایفتون رو انجام دادین. من کور و کر بودم خیلی از جوونای هم سن و سال من چی که گرفتار این همه گناه شدن و نابود شدن؟؟؟؟ میخواین بگین همه ی ماها کور و کر بودیم و هدایت نشدیم؟؟؟؟ من همه ی حرفم اینه چجوریه که بعد این همه مدت اینجوری محکم و با شدت سرمو به سنگ زده بعد نمیتونست اون اوایل یه بلایی سرم بیاره که سر عقل بیام و کارم به اینجا نکشه؟؟؟ یعنی نمیتونست؟؟؟ من یه بار از زبون معلم حرفه و فن سوم راهنمایی شنیدم که گفت این کار باعث عقیم شدنتون میشه و منم اون خیلی مراقبت میکردم تا این که یه سال بعدش سر کنجکاوی و مبتلا شدن به دیدن فیلمای ناجور افتادم تو این باتلاق و هر چی دست و پا زدم نتونستم خودمو نجات بدم. یه بارم معلم آمادگی دفاعی سال دوم دبیرستان گفت باعث حواس پرتیتون میشه و در نهایتم آخرین بار معلم زیست سوم دبیرستان گفت این مار باعث هم عقیم شدنتون میشه هم اینکه آینده تحصیلی تحصیلیتونو نابود میکنه. آره این نشونه ها بوده ولی هیچ وقت راه درست برگشتن رو کسی بهم نشون نداد. خوب منه آشغال چجوری باید برمیگشتن تو اون وضعیت؟؟؟؟ نه دیگه شمایی که آدم رو با حرفاتون و کلماتتون نیش میزنین و خون به دلش میکنین و باعث میشین بیشتر از خودش متنفر بشه و فقط بلدین تحقیر بکنین و از بالا به پایین به امثال من نگاه بکنین بین من چجوری باید کاری میکردم که به اینجا نرسم؟؟؟؟ بگین دیگه؟؟؟؟؟
مشکور;1013979 نوشت:
بارها به بیانهای مختلف توسط بنده و دیگر دوستان پاسخ داده شده است.

آره فقط به بیانای مختلف تحقیرم کردین با کلماتتون و باعث شدین بیشتر از خودم متنفر بشم و بیشتر از قبل به مرگ خودم فکر کنم. اینو بدونین نه تنها هیچ کمکی بهم نکردین بلکه یه لگدم بهم زدین. هیچ وقت تحقیرایی که کردین و انگ کافر بودنی که بهم زدنی رو فراموش نمیکنم.

مشکور;1013979 نوشت:
ضمن تشکر از مشارکت همه دوستان عزیزبنظر می رسد مطالب تایپیک با تکرار همان حرفهای قبلی و تزریق موج ناامیدی، رنگ و بوی تکرار گرفته فلذا با اجازه دوستان، بزودی تایپیک را برای ارجاع به بخش جمعبندی خواهیم بست.

آره فرار کنین از پاسخ گویی. بهترین کاری که بلدین بکنین همینه. اومدین گند زدین تو همون یه نیمچه روحیه ای که برام مونده بود و رفتین. منم از اول اشتباه کردم اومدم اینجا و تاپیک زدم و اشتباه بزرگترم این بود که وقتی که جوابمو گرفتم دوباره بحث رو ادامه دادم و باعث شدم دوباره همه ی اون خاطرات گذشته زنده بشه. خودم کردم که لعنت بر خودم.

اپولونیوس;1013972 نوشت:
سلام

سلام
اپولونیوس;1013972 نوشت:
ایا در بین حرفهای ما سخنانی بوده که به شما کمک کرده باشه؟

نه در بین حرفای شما من غیر از امید الکی دادن و تحقیر چیزی عایدم نشد. البته حقم دارین اینجوری حرف بزنین چون درکی از شرایط یکی مثه من ندارین.

اپولونیوس;1013972 نوشت:
ما چگونه میتونیم شمارو کمک کنیم؟

الان فهمیدم که هیچ کی نمیتونه بهم کمک کنه حتی خدا. کسی که ته زندگیشه رو کسی نمیتونه بهش کمکی بکنه. وضعیت من خیلی بدتر از این حرفاس که شماهایی که کوچک ترین درکی از شرایطم ندارین بتونین. شماها برای اینکه بتونین کمک کنین باید معنی گناه کبیره و مجازات و نابود شدن رو بفهمین و درک کنین که خوب هیچ کدومتون همچین درکی و فهمی ندارین خوشبختانه.

اپولونیوس;1013972 نوشت:
مشکل اصلی شما چیه؟

هیچی من هیچ مشکلی ندارم و خوش و خرم دارم زندگیمو میکنم. شما هم اگه میخواین وضعیت واقعی زندگی منو بدونین برین تاپیک( عاقبت شوم خودارضایی) رو مطالعه بفرمایین کاملا متوجه میشین که اوضاع از چه قراره.
اپولونیوس;1013972 نوشت:
مگه چه کاری کردید که نمیتونید خودتونو ببخشید و ادم دیگه ای باشید؟

تاپیک ( عاقبت شوم خودارضایی) رو مطالعه کنین کاملا میفهمین.

o.m.i.d;1014009 نوشت:
سلام

شما فرض کن من و دوستام یه حرکت خیلی ناشایستی رو از یکی از هم کلاسی های خانممون دیدم و شب تو خوابگاه در مورد اون حرکت بد صحبت کردیم..

سلام و عرض ادب

نیازی به آبرو ریزی نیست

به صورت مکتوب بدون معرفی خودتان و بدون ذکر جزئیات ، از آن خانم بابت غیبت کردن طلب حلالیت کنید

باور کنید توبه از راه صحیح ان قدر ها هم سخت و مشکل نیست

در ضمن همان حق الناس هم اگر توبه شما حقیقی باشد و طرف مقابل شما را نبخشد

به واسطه اعمال نیک شما و نوشته شدن به حساب ان شخص ، ان شاء الله بخشیده خواهد شد

در مورد خود ارضایی هم بدتر از شما توانسته اند خود را اصلاح کنند

درست است که نمی توان به گذشته بازگشت

اما با وجود تمام معلولیت ها و محدودیت ها پس از خود ارضایی باز هم می توان آینده روشنی راساخت

این را از روی تجربه عرض کردم و کاملا شما را درک میکنم

در پناه حق تعالی

شروحیل;1014017 نوشت:
سلام و عرض ادب

سلام
شروحیل;1014017 نوشت:
نیازی به آبرو ریزی نیست

به صورت مکتوب بدون معرفی خودتان و بدون ذکر جزئیات ، از آن خانم بابت غیبت کردن طلب حلالیت کنید


اولا بحث فقط آبروریزی نیس. بحث مفسده ای هست که در طلب حلالیت وجود داره. وقتی فرد غیبت شونده روحشم از چیزی که پشت سرش گفته شده خبر نداره چه کاریه که من بخوام برم اینو بهش بگم و اونو بهم بریزم. واقعا کدوم عقل سلیمی اجازه یه همچین کاری رو میده؟؟؟؟ دوما غرور و حیثیت خوده آدم هم هست که به قول همین جناب کارشناس اهمیت زیادی داره که متاسقانه با طلب حلالیت این حیثیت و غرور شکسته میشه و از بین میره. سوما شما فرض کن که مثلا من این کار رو کردم و به صورت مکتوب عذر خواهیمو نوشتم. حالا مشکل اینجاس که چجوری به دست اون خانم برسونم. به هر کسی بدم که اونو بهش برسونه قطعا باعث ایجاد کدورت بین اون شخصی که قراره نامه رو برسونه و شخص غیبت شونده میشه. میبینین از هر طرف که نگاه کنی یه مانع و مشکلی وجود داره( الان باز نیاین بگین به خدا توکل کن همون خدایی که توکل رو قرار داده قبلشم به ادم عقل داده که دربازه ی جوانب مختلف تصمیماتش فکر کنه. کورکورانه نمیشه عمل کرد) من بین تمام مراجع تقلید از بهترین نظری که دیدم نظر اما خمینی بود که با عقل و منطق هم جور در میومد. حتی یه حدیث پیامبر هم وجود داره که ایشون گفتن برای غیبت استغفار برای خودت و شخص غیبت شونده کافیه. نظر مرجع تقلید خودمم(آقای خامنه ای ) اینه که اگه مفسده ای نداره حلالیت بگیر ولی حالا آدم از کجا میخواد متوجه وجود مفسده ای در این مورد بشه نمیدونم. من که نمیتونم سر این قضیه ریسک کنم و غرور و حیثیتمو به باد بدم. بازم تحقیق و پرس و جو میکنم تا بتونم یه راه مطمن پیدا کنم که نه خودم ضربه بخورم نه اون بنده خدا. بعدشم حالا خانم به کنار با غیبتایی که پشت سر خونوادم کردم پی کار کنم؟؟؟ نکنه انتطار دارین برم از اوناهم حلالیت و بگیرم و باعث نفرتشون بشم؟؟؟
شروحیل;1014017 نوشت:
باور کنید توبه از راه صحیح ان قدر ها هم سخت و مشکل نیست

اولا توبه کردن خیلی سخته به خصوص در مورد گناهان کبیره و بالاخص گناهانی که جنبه حق الناس دارن. دوما بعضی گناهان مثه همین غیبت راه درستی براش پیش بینی نشده و ادم نمیدونه که باید چجوری توبه کنه. هر کسی یه چیزی میگه. مثلا مرجع خودم راه درستی نگفته براش. گفتن که اگه مفسده نداره نباید حلایت بگیری حالا سوال اینجاس که اینو چجوری تشخیص بده؟؟؟؟ میبینید اگه راه معلوم باشه اره ادم میتونه سختیاشو تحمل کنه ولی امان از وقتی که راه مشخص نباشه.
شروحیل;1014017 نوشت:
در ضمن همان حق الناس هم اگر توبه شما حقیقی باشد و طرف مقابل شما را نبخشد

به واسطه اعمال نیک شما و نوشته شدن به حساب ان شخص ، ان شاء الله بخشیده خواهد شد


والا چیزی که من میدونم اینه که در مورد گناهای حق الناس خدا هیچ دخالتی نمیکنه در این زمینه. ریش و قیچی دست خود ادمه و تا زمانی که نتونه رضایت طرف مقابل رو ازش بگیره خدا هم کاری براش نمیکنه. بعدشم طرف تا کجا باید به نیت اون شخص کار خیر انجام بده. اینجوری باشه چیزی برای خودش نمیمونه تو اون دنیا. میبینین میگن طرف گناه حق الناس بری بدبختی یعنی همین. نه راه پس داری نه راه پیش.

شروحیل;1014017 نوشت:
در مورد خود ارضایی هم بدتر از شما توانسته اند خود را اصلاح کنند

درست است که نمی توان به گذشته بازگشت


اصلاح کردن یعنی چی؟؟؟؟ یعنی همین که خودارضایی رو بزاری کنار میشه اصلاح کردن؟؟؟
شاید شما بتونی با این جملات کنار بیایی که ( گذشته ها گذشته و از این حرفا) ولی یکی مثه من که همه ی زندگیشو نعمتاشو ماله گذشتشه و از بعد ترکش چیزی گیرش نمیاد و فقط باید حسرت نعماتی که از دست داده رو بخوره فایده ای به حالمون نداره. زنذگی باری امثال ماها نمیگذره و ماهم باید تو همون گذشته و به یاد همون نعمات شیرین زندگی کنیم چون از بعد ترک چیزی جز به قول شما معلولیت و محدودیت نداری. اینا حتی گفتنشم سخته چه برسه به اینکه بخوای حتی یه لحظه تجربش کنی.
شروحیل;1014017 نوشت:
اما با وجود تمام معلولیت ها و محدودیت ها پس از خود ارضایی باز هم می توان آینده روشنی راساخت

مثلا چه آینده روشنی برای خودش بسازه؟؟؟؟ وقتی به قول شما همین معلولیتا از سر تا پاش میریزه و هیچ نشونه ای از وجود یه آدم تو وجودش نیس این چجوری میخواد آینده ای داشته باشه؟؟؟ مثلا یکی مثه من که به واسطه این کار عقیم شدم و توانایی باروری ندارم چه چیزی میتونه جبرانشو بکنه و لذت پدر شدنو برام به ارمغان بیاره؟؟؟ من به واسطه این کار دچار ناتوانی جنسی شدم که هیچ راه حلی براش وجود نداره و به واسطه همین ناتوانی هم فکر نکنم بتونم ازدواج کنم. حالا چی میخواد جای فواید ازدواج رو برام پر کنه؟؟؟؟ اصلا همیچین چیزی وجود داره؟؟؟؟ من به واسطه این کار آینده شغلی و تحصیلیم رو نابود کردم و صاحب یکی از بی آبروترین وبدترین شغلای دنیا شدم که هیچ چیزی جز حقارت و بردگی و بیگاری و بیماری های مختلف نصیبم نمیشه. من شغلی رو از دست دادم که تقریبا همه چی تو اون شغل بود. پرستیز و احترام و درآمد بالا و رضایت این دنیا و اون دنیا. حالا چی میخواد جای اینا رو پر کنه؟؟؟؟ من قبلا هوش و استعداد خیلی خوبی داشتم ولی الان چیزی جز یه مغز پر از آسیب و یه روح و جسم بی استعداد و به درد نخور ندارم. چی میخواد جای این رو بگیره؟؟؟؟ اصلا برای ساختن آینده روشن بایستی یه سری ابزارا داشته باشی که من تمام اون ابزارا رو از دست دادم و دیگه هیچ چیزی برای ساختن آینده ندارم. هیچی.

شروحیل;1014017 نوشت:
این را از روی تجربه عرض کردم و کاملا شما را درک میکنم

تجربه؟؟؟؟ یعنی شما هم قبلا مثه من بودی و سر خودارضایی به قول خودتون معلول و محدود شدین؟؟؟ بعد چجوری به زندگیت ادامه دادی؟؟؟ خوشحال میشم تجربه هاتونو( اگر واقعا دارین و درک میکنین این شرایط رو) بهم بگین شاید روی یکی مثه منم اثر گذاشت و باعث شد دیدم عوض بشه.
بعدشم چه عجب اینجا یکی پیدا شد حال منو بفهمه و درک کنه. من که ترکیدم از بس زور زدم به اینا بفهمونم درد و مشکل من چیه چون همشون از یه نگاه بالا به پایین با من صحبت میکنن که واقعا حالم بد میشه. فقط امیدوارم که شما در این مورد تجربه داشته باشین.

شروحیل;1014017 نوشت:
سلام و عرض ادب

نیازی به آبرو ریزی نیست

به صورت مکتوب بدون معرفی خودتان و بدون ذکر جزئیات ، از آن خانم بابت غیبت کردن طلب حلالیت کنید

سلام من اگه جای اون خانم بودم یکی اینجوری ازم طلب حلالیت می کرد فکرم هزارجا میرفت که چی گفته و کی بوده و .. ممکن هم هست به اطرافیانش بدگمان بشه چون نمیدونه طرف کی بوده .

Astral;1014035 نوشت:
سلام من اگه جای اون خانم بودم یکی اینجوری ازم طلب حلالیت می کرد فکرم هزارجا میرفت که چی گفته و کی بوده و .. ممکن هم هست به اطرافیانش بدگمان بشه چون نمیدونه طرف کی بوده .

سلام. احسنت منم همینو میگم. من کلا تو این موارد با حلالیت گرفتن مشکل دارم. یه موقعی هست که اون حرفی که من زدم به گوش طرف رسیده و طرف رو ناراحتکرده خوب تو این مورد من وظیفمه که ازش عذرخواهی کنم ولی الان که طرف روحشم از حرفی که من زدم خبر نداره و تازه پیش کسایی هم پشت سرش حرف زدم که اون عیب و ایراد رو میدونستن. یعنی این حرف من باعث آبروریزی و یا نمیدونم ایجاد ذهنیت بد برای کسی نشده. حالا من واقعا درک نمیکنم که ضرورت حلالیت چیه این وسط. بازم سختیش اینه که مرجع خودم هم یه جورایی به خودم من سپرده چگونگی توبه از این گناه رو. کلا بد وضعیتیه. باز خوبه شما درک میکنی که من چی میگم.

سلام مجدد

خیلی ممنون از پرسشگر محترم و مشارکت همه عزیزان، به اندازه کافی پیرامون پرسش اصلی گفتگو کردیم بمنظور پرهیز از تکرار، تایپیک جهت جمع بندی بسته می شود. اجمالاً با دلایل عقلی و نقلی گفتیم که تا فرصت عمر باقی است، راه برای اصلاح و توبه و بازگشت، هرچقدر هم گناهان کثیر و عظیم باشند برای همگان باز است و هیچ گناهی از گناه ناامیدی از رحمت خدا بزرگتر نیست. و انسان گناهکار باید بجای آنکه به وسوسه های شیطان در تزریق ناامیدی و بزرگ جلوه دادن گناهانش دل ببندد به ندای رحمانی و دعوت خدای مهربان به توبه و بازگشت و اصلاح گذشته لبیک بگوید.

و اما قضاوت در باره این ادعا که در این تایپیک از ناحیه ما به کسی توهین و جسارتی صورت گرفته، به عهده مخاطبان محترم! و اگر از گزاره ای امکان چنین برداشتی وجود دارد از صمیم قلب از همه عزیزان عذرخواهی میکنم.

نکته دیگر اینکه؛ بحث پیرامون موضوعاتی نظیر: 1. حق الناس و غیبت، راهکارهای حلالیت طلبیدن و یا تبعات حلالیت گرفتن و 2. خودارضایی و راههای درمان و اصلاح آن را می توانید در تایپیک های مستقلی دنبال کنید. با تشکر@};-

پرسش:
چرا انسان مجبور است علیرغم فلاکت و بدبختی و نبودن راه توبه و اصلاح، به زندگی کردن ادامه دهد؟ چرا زمان مرگ دست خودش نیست؟ آیا دعا و یا راهی وجود دارد تا مرگ آدم تعجیل بشود؟

پاسخ:
در پاسخ گفتنی است: اولاً فرصت عمر، موهبتی الهی است به بندگان! تا با بهره گیری از این فرصت مبارک، با تلاش و مجاهدت و کسب شناخت و معرفت و عمل صالح مسیر رسیدن به کمال و سعادت، را برای خود هموار سازد نه اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند! این قبیل زمزمه ها، وسوسه های شیطان رجیم است تا انسان را از رحمت و لطف الهی نومید ساخته؛ فقر و تهیدستی و عجز و درماندگی را القاء نماید. اساساً کار شیطان همین است. تا بنده را به آنجا برساند که خدایی ناکرده در نتیجه نومیدی به زندگی خود خاتمه داده و یا به کفر و ناسپاسی و وادی گناه و معصیت بکشاند.(1) ثانیاً با توجه به سؤال شما، هیچ نسخه و دعا و راهکار مشروعی برای خاتمه دادن به زندگی و تعجیل بخشیدن به مرگ وجود ندارد! بلکه مرگ و پایان زندگی ما (اجل قطعی و حتمی) در علم خدای متعال است و طبق آیات قرآن، نه ساعتی جلو و نه به تأخیر می افتد. چنانکه فرمود: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛(2) برای هر قوم و جمعیّتی، زمان و سرآمد (معیّنی) است؛ و هنگامی که سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می‏ کنند، و نه بر آن پیشی می‏ گیرند». مگر اینکه در اثر أجل معلق که نامعین و تغییرپذیراست، در پی حادثه ای، عمرش کوتاه و پایان پذیرد.(3)

پر واضح است چنین زمزمه ها و تفکراتی، مصداق بارز وساوس و دسایس شیطان ملعون بوده و چون از ناامیدی و یأس از خداوند متعال، نشأت می گیرد قطعاً مصداق کفر محسوب می شود. زیرا خداوند در قرآن فرموده است: «... وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ؛ و از رحمت خدا نومید مباشید.» بعد بلافاصله دلیل آن را هم فرموده است: «... إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ زیرا جز گروه کافران، کسى از رحمت خدا نومید نمى‏ شود.»(4) در توضیح رابطه ناامیدی و کفر باید گفت: نا امیدی یعنی باور این معنا که در عالم، دیگر کسی نیست که مشکل مرا حل کند و یا کمک کند که گره از کار من باز شود. آنچه این باور را به کفر تبدیل می کند نفی خدا و نفی قدرت و رحمت و خیرخواهی او در این باور است؛ نیازی هم نیست که حتما به زبان جاری شود، همین که شخصی در دلش، اصل وجود خدا و یا شأنی از شئون خدایی او مانند قدرت و رحمت و خیرخواهی اش را منکر شود کافر است. بنابراین، اینکه قرآن کریم می فرماید: تنها کافرانند که از رحمت خدا مأیوس می شوند معنایش این نیست که یأس به کفر می انجامد؛ بلکه پیام آیه شریفه این است که ناامیدی ریشه در کفر دارد؛ یعنی اول کفر می آید بعد ناامیدی؛ اول انکار خدا و قدرت و رحمت اوست بعد یأس و نومیدی و افکاری مانند پایان دادن به زندگی، فرار از زیر بار مسئولیتها و تعجیل در آغوش گرفتن مرگ!

گاهی پرسیده می شود: بله! عمر نعمت است ولی نه برای کسانی که با ابتلای چندین ساله به گناهان مختلف، ابزار توبه و اصلاح را از دست داده و دیگر راه توبه و بازگشت و اصلاح ندارند! فرد بدون این ابزار، هیچ پیشرفتی نخواهد داشت و در آینده چیزی جز بدبختی و حقارت نصیبش نخواهد شد؟ در پاسخ گفتنی است: انسان هر چقدر هم گناه کرده باشد و هرقدر هم آن گناهان بزرگ باشند اما رحمت خداوند خیلی بزرگتر و وسیع تر است.(5) طبق آیات و روایات، خداوند همه گناهان و هر گناهی را در صورت توبه می بخشد (بجز حق الناس) چنانکه فرمود: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ‏ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى‏ بخشد، كه او آمرزگار مهربان است. (6) و در روایت آمده: پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ به سؤال جابر که در باره زنی که فرزندش را کشته بود پرسید آیا فرصت توبه دارد؟ فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی‌دهد، خدا حتماً توبه او را قبول می‌کند و از او در می‌گذرد. ... و یقیناً توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (7)

و اما در باره حق الناس، لازم به ذکر است؛ انسان باید هر قدر توان و امکان دارد برای جبران حق الناس تلاش کند، سعی کند بدهی ها و خسارت های مادی و معنوی دیگران را جبران کرده و یا حلالیت بگیرد، بی شک، خداوند بیش از توان و امکان از بندگانش تکلیف نمی خواهد، مهم عزم و اراده انسان برای تدارک و جبران است و با امیدواری به لطف و رحمت الهی، امید است خداوند، باقیمانده را جبران کند. باید در اوج ناامیدی هم به خداوند پناه برد و تمرکز را روی سه کار نهاد: 1. انجام واجبات. 2. عزم بر ترک محرمات و در صورت تکرار پناه بردن به توبه و استغفار. 3. تلاش بقدر امکان برای جبران حق الناس. بنابراین، راه توبه و اصلاح تا اخرین لحظات عمر انسان به لطف و رحمتش به روی بندگان باز است، و آنچه که بعضی افراد در ذهن خودشان برای حال و آینده، تحت عنوان بدبختی و حقارت به تصویر کشیده اند، چیزی جز القائات شیطانی نیست!

اگر برخی گناهان و حق الناس اساساً بخشودنی نبودند! پس چگونه خداوند توبه مشرکین و کفار صدر اسلام را که قبل از ظهور اسلام اهل جنگ و غارت و خون ریزی و قتل نفس و زنده به گور کردن کودکان معصوم بوده اند پذیرفته و این امور، دست و پاگیر توبه و اصلاح نفس ایشان نبوده است؟! بسیاری از همان ها پس از ایمان آوردن به خدا و رسول از گناهان گذشته توبه کرده و اتفاقاً جزو اصحاب و یاران خاص پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) شده و خداوند ایشان را در آیات وحی بخاطر ایثار و مجاهدت هایشان ستوده است. بعلاوه اگر توبه از برخی گناهان غیرممکن و راه اصلاح بطور کامل بسته باشد، پیامبران الهی می بایست دعوتشان اختصاصی از افراد خاصی می بود! و نباید از برخی افراد مانند فراعنه و نمرودها و ظالمان و ستمگران و پیروان و همراهان آنها اصلاً دعوت می کردند! در حالیکه هم لحن آیات قرآن و هم روایات دینی و حقایق تاریخی از مشی و روش انبیاء عظام الهی حکایت دارد که دعوت انبیاء عمومیت داشته و راه توبه و بازگشت و هدایت برای همگان باز بوده است.

گاهی گفته می شود: به وجود خدا و رحمت و قدرتش اعتقاد داریم اما نمی توانیم خیرخواهی اش را درک کنیم!؟ اگر خدا خیرخواه بندگانش بود، باید نمیگذاشت کار بندگانش به اینجا برسد که در گناه و معصیت و خفت و خواری غوطه ور شوند؟ باید قبل از اینکه کار بندگانش در اثر گناه، به فلاکت و بدبختی برسد دستشان را می گرفت؟ پس خدا خیرخواه نیست!؟ در پاسخ گفتنی است: اگر منظور اینست که خداوند وقتی که بنده اش تصمیم به انجام گناه گرفت، اختیار را از او سلب کند تا مرتکب گناه نشود؟ یا ابزار و قوای انسانی مثل قوه شهوانیه، غضبیه و وهمیه (که اساسشان بر خیر است) را از همان اول به انسان عطا نمی کرد!، یا هنگام گناه از کار می انداخت؟ و یا اصلاً نفس و ریشه فساد و گناه را هم در فکر بشر و هم در عالَم می خشکاند تا چیزی به نام شیطان و هوای نفس و گناه و فساد وجود خارجی نمی داشت و همه چیز در عالم بالاجبار جهت خیر و نیکی می داشت؟ و یا ...؟؟ منظور هر کدام از اینها باشد فلسفه آفرینش و حکمت خدای متعال زیر سؤال می رفت!، زیرا خداوند اراده کرده انسان را مختار بیافریند تا با بهره گیری از استعدادها، ظرفیت ها، توانایی ها و هدایت های تکوینی و تشریعی، در بین دوراهی ها راه را از چاه و نور را از تاریکی بازشناسد و در مسیر کمال و سعادت حرکت کند. فلذا ارزش انسان به عقل و اختیار اوست. از طرفی فلسفه آفرینش جهان و انسان برای امتحان و آزمون بوده و اگر این دوراهی ها و چند راهی ها: روشنایی و تاریکی، خیرات و شرور، پستی و بلندی، نیکی و بدی و ... نباشد اساساً امتحان و آزمون، معنای خود را از دست خواهد داد. بنابراین، همانگونه که خدای حکیم برای انسان، اراده کرده، عین و تمام خیرخواهی و لطف است و اگر جز این بود زندگی تماماً توأم با جبر و بدون آزمون و امتحان و یکنواخت می شد که هیچ خیر و لطفی نداشت.

پی نوشت ها:
1.«الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ وَيَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ؛ شیطان به شما وعده تنگدستی می دهد و شما را به بد کاری امر می کند...»، بقره/ آیه 268.
2. اعراف/ آیه 34.
3. به استناد منابع دینی(آیات و روایات)، برخی حسنات و نیکی ها موجب افزایش عمر شده، مرگ را به تأخیر می اندازد و برخی گناهان، باعث تعجیل در مرگ خواهند شد. ر.ک: دایرةالمعارف قرآن کریم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی- بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش، ج۲، ذیل واژه أجل و نیز: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۹۳ش، ج۱۲، ص۳۰.
4. یوسف/آیه 87.
5. «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبهُ‌؛ ای کسی که رحمت وی بر خشم و غضبش، پیشی جسته است.»، علم الیقین، فیض کاشانی، محمد، انتشارات بیدار، قم، 1377، ج ۱، ص ۵۷.
6. سوره زمر/ آیه 53.
7. نوری، حسین، مستدرک‏ الوسائل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، 1408، ج 12، ص 131، باب 87.

موضوع قفل شده است