جمع بندی در ارتباط با منزلت بانوان و امام باقر (ع)

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=impact]

[=impact]با نام الله


[=impact]

کارشناس بحث: استاد صادق

در یاد الله;487427 نوشت:


سلام و عرض ادب خدمت بزرګواران

سؤالی برام پیش اومده بود از حدیثی که امام رضا (ع) در ارتباط با بانوان بیان کردند
البته هر آنچه ګشتم اصل حدیث رو پیدا نکردم ، ولی از جای معتبری خونده بودم که مضمون حدیث این بود : بالاترین کالای دنیا زن است و ... ( دقیق در خاطر ندارم با عرض پوزش )

حال برای من سؤال شده که یکی از اهداف اسلام احیای منزلت زن و ارزش های اصیل اونه
و پیامبر اکرم (ص) هم در این جهت حرکت می کردن
این ګفته ی حضرت رو اګه میشه لطف کنید تفسیر کنید برای بنده
چون از نظر من این نوع بیان پایین اوردن ارزش و جایګاه یک خانم محسوب میشه
در حالی که در عصر جاهلیت ، پیامبر (ص) تلاش خودشون رو کردن که زن منزلت انسانی خود رو حفظ کنه و از یک کالا در نظر اعراب خارج بشه ، اونوقت ... ؟

-----
و اما سؤال دیګری هم برای من ایجاد شده
اکثر احادیث در حوزه ی پزشکی از پیامبر اکرم (ص) ، امام علی (ع) ، امام صادق (ع) و امام سجاد (ع) هست ، اون وقت امام باقر (ع) که لقب باقر العلوم رو دارند و به علمشون شهرت بیشتری دارند و شاګردانی زیر نظر ایشون تعلیم دیدند و ... حدیث های کمی نسبت به سایر بزرګواران در این زمینه دارند
در حالی که اګر ایشون علمشون شهرت داره به تبع باید احادیث بیشتری در زمینه ی مختلف علوم از جمله پزشکی داشته باشند که این طور نیست
میشه ګفت شاید به علت عدم کتابت بوده و ... که بنده آګاهی ندارم
اګه لطف کنید دقیق و منطقی توضیح بدید ، ممنون میشم

-----
مدتی که برای مباحث قرار میدید اونطور که آګاهی دارم 10 روز هست و ممکنه بنده در این مدت مقرر نتونم به اینجا سر بزنم
و تنها بتونم بعداً پاسخ های شما دوستان رو مطالعه کنم
نمی دونم ولی امیدوارم اګه نیاز بود من به پاسخ دوستان ، پاسخ بدم بشه مبحث رو ادامه داد




باسلام وتشکر از شما .
پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت : اصل حدیث چنین است پیامبر فرمود «حُبِّبَ‏ إليَ‏ من دنياكم ثلاث: النساء و الطيب، و جعلت قرة عيني في الصلاة» از دنیا شما سه چیز مورد محبت من شده : زن وعطر . ونور چشم من نماز است .
حدیث معتبر است و مخاطب آن هم عموم مسلمانان بوده است و معنای آن هم این نیست که حضرت امور یاد شده را هم شان هم دانسته اند بلکه معنایش این است که دنیای ایشان خلاصه می شود در دو نوع ارتباط: ارتباط با خدا و ارتباط با خلق خدا و ارتباط با خلق هم یا برای تعلیم و تربیت است و یا برای تکثیر نسل و ادامه نوع؛
نماز پل ارتباط با خداست، عطر تسهیل کننده ارتباط با مردم و عدم تننفر آن ها جهت تعلیم و تربیت و زن هم برای تکثیر نسل و ادامه نوع، بنا بر این انتخاب هر کدام به خاطر جهت خاصی بوده است و دنیای اولیاء الله در این امور خلاصه می شود و ما بقی زیادی و از فضولات زندگی دنیاست که اولیاء وانبیاء از آن منزه اند.
پس آن حدیث در صدد بلال بردن ارزش زن است ونه تنزل او
ب_ در باره فراز دوم باید گفت : بدلیل شرایط زمان امام باقر بیساری از روایات آن حضرت ثبت نشده است .

صادق;487594 نوشت:
و ما بقی زیادی و از فضولات زندگی دنیاست که اولیاء وانبیاء از آن منزه اند.

پس احایثی مانند حدیث:«مومن می باید خالی نباشد از پنج چیز:مسواک ،شانه،و سجاده که بر روی آن نماز کند و تسبیحی که درآن سی و چهار دانه باشد وانگشتر عقیقی» به چه منظور گفته شده اند؟

[="Tahoma"]

صادق;487594 نوشت:
باسلام وتشکر از شما .
پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت : اصل حدیث چنین است پیامبر فرمود «حُبِّبَ‏ إليَ‏ من دنياكم ثلاث: النساء و الطيب، و جعلت قرة عيني في الصلاة» از دنیا شما سه چیز مورد محبت من شده : زن وعطر . ونور چشم من نماز است .
حدیث معتبر است و مخاطب آن هم عموم مسلمانان بوده است و معنای آن هم این نیست که حضرت امور یاد شده را هم شان هم دانسته اند بلکه معنایش این است که دنیای ایشان خلاصه می شود در دو نوع ارتباط: ارتباط با خدا و ارتباط با خلق خدا و ارتباط با خلق هم یا برای تعلیم و تربیت است و یا برای تکثیر نسل و ادامه نوع؛
نماز پل ارتباط با خداست، عطر تسهیل کننده ارتباط با مردم و عدم تننفر آن ها جهت تعلیم و تربیت و زن هم برای تکثیر نسل و ادامه نوع، بنا بر این انتخاب هر کدام به خاطر جهت خاصی بوده است و دنیای اولیاء الله در این امور خلاصه می شود و ما بقی زیادی و از فضولات زندگی دنیاست که اولیاء وانبیاء از آن منزه اند.
پس آن حدیث در صدد بلا بردن ارزش زن است ونه تنزل او
ب_ در باره فراز دوم باید گفت : بدلیل شرایط زمان امام باقر بیساری از روایات آن حضرت ثبت نشده است .

سلام

متشکرم از توجهتون و پاسخګوییتون
نه اصل حدیثی که من خوندم به همون صورت بود نه اینی که شما بیان فرمودین فقط جمله بندی به صورت دقیق و متن عربی رو در خاطر ندارم ...

میشه شرایط زمان ایشون رو لطف کنید بیان کنید ؟ اګه بله ، خوشحال میشم بدونم ...

golsa;487623 نوشت:
پس احایثی مانند حدیث:«مومن می باید خالی نباشد از پنج چیز:مسواک ،شانه،و سجاده که بر روی آن نماز کند و تسبیحی که درآن سی و چهار دانه باشد وانگشتر عقیقی» به چه منظور گفته شده اند؟

باسلام وتقدیر از شما .
اثبات شی نفی ماعدا نمی کند .
جهان مانند خط و خال و ابروست :Gol:که هر چیزی به جای خویش نیکوست .
آن روایت ناظر به شرایط پرسشگر خاص بوده وهرگز در صدد نفی ارزش های دیگر نیست .

سلام جناب صادق
ببخشید میشه گفت برخی احادیث فقط مختص زمان و اشخاص خاصی بوده است ؟؟

در یاد الله;487780 نوشت:

سلام
متشکرم از توجهتون و پاسخګوییتون
نه اصل حدیثی که من خوندم به همون صورت بود نه اینی که شما بیان فرمودین فقط جمله بندی به صورت دقیق و متن عربی رو در خاطر ندارم ...
با سلام وتقدیر از شما .
در هر صورت آنچه دغدغه ذهن شما بود که چرا حضرت در باره زن تعبیر کالانموده شاید با این پاسخ بر طرف شده باشد .
ویا شاید مراد شما این آیه باشد که قرآن مى‏فرماید:« هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنان لباس شما هستند و شما مردان لباس آنانید».
این زیباترین و کامل‏ترین تعبیرى است که خداوند در مورد نحوه روابط همسران بیان فرموده است. موفق‏ترین همسران کسانى هستند که از آغاز زندگى مشترک رابطه‏اى گرم و صمیمى با هم داشته باشند و تا پایان عمر ادامه داشته باشد. همسران برتر آنانند که در کنار هم آرامش مى‏یابند و سرمایه و توشه راه مشترکشان «محبت» است. بنابراین:
1- همان طور که لباس به تن آدمى گرما مى‏بخشد، با گرماى محبت وعلاقه ورزیدن به یکدیگر زندگى مشترک خود را رونق بخشیده و با نشاط نمایید.
2- همان طور که لباس سردى‏ها را مى‏زداید، همسران برتر نیز باید با اجتناب از هر گونه تنش و مشاجره‏اى، از رخنه هرگونه سردى روابط بین خود جلوگیرى نمایند.
3- همان طور که لباس عیوب آدمى را مى‏پوشاند و از چشم عیب جویان و نقالان مجالس لغو دور نگه مى‏دارد، همسران موفق باید عیوب یکدیگر را بپوشانند و محرم اسرار یکدیگر باشند و هر گونه کاستى، ضعف احتمالى اخلاقى و لغزش و خطاهاى یکدیگر را از دید دیگران مستور و پنهان کنند ،نیز ضعف هاى شخصیتى و عیوب طرف مقابل خود را براى هیچ کس بازگو نکنند و هیچ‏گاه نارسایى‏هاى مادى و مالى و... را نزد اعضاى دیگر خانواده نقل نکنند.

میشه شرایط زمان ایشون رو لطف کنید بیان کنید ؟ اګه بله ، خوشحال میشم بدونم ...


نقل روایات زیاد از چند امام و پیامبر (ع) و نقل نشدن روایات از امامان دیگر، بر مبنای آزادی امامان، یا عدم آزادی آنان از طرف حکومت ها بود.
در این باره بیان می­داریم:
1. پیامبر اکرم(ص) آورنده دین اسلام بوده و مورد قبول همه مسلمانان و موفق به تشکیل حکومت دینی شد. طبیعی است که احادیث او مورد پذیرش همه مسلمانان قرار گیرد و فراوان نقل گردد، اگر چه برخی از روایات نیز با توجه به اقبال و روی آوردن مردم به روایات پیامبر، توسط عده ای مورد تحریف و جعل نیز واقع شد.
2. اگر چه پس از ارتحال رسول خدا(ص) به مدت 25 سال امام علی(ع) تقریباً حالت انزوا گرفت و در این مدت چندان در صحنه حضور نیافت تا مورد توجه قرار گیرد، اما بعد از این مدت، امام(ع) به مدت پنج سال حکومت کرده در این پنج سال وارد صحنه جامعه شد و همه مسلمانان پیشوایی حضرت را پذیرفتند. ( شیعیان امام اول و اهل سنت خلیفه چهارم می دانند و همه سیره حضرت را منبع راه شناخت دین اسلام می دانند. ) طبیعی است با در اختیار گرفتن حکومت، راویان آزادانه بتوانند احادیث فراوان از او ضبط کنند. عمده خطبه های امام علی(ع) و شاید همه آنها مربوط به همین پنج سال حکومت است.
3. امام حسن(ع) مدت چند ماهی بیش حکومت نکرد و سرزمینی که تحت حکومت امام علی(ع) بود، در اختیار معاویه قرار گرفت و تلاش فراوان کرد تا پایگاه اجتماعی امام حسن و بنی علی و شیعیان کاسته گردد. معاویه دستور داد روایات در مورد مناقب اهل بیت نقل نگردد و مردم را به سب و دشنام علی(ع) واداشت. پس از شهادت امام حسن(ع)، امامت امام به حسین(ع) رسید و این مصادف بود با حکومت معاویه. پس از معاویه یزید به حکومت رسید و امامت امام حسین(ع) چند ماهی بیش دوام نیافت تا این که حضرت در عاشورای سال 61 به شهادت رسید.
در این مدت نیز یزید برای گرفتن بیعت از امام، برای حضرت ایجاد مزاحمت کرد و حضرت به شهادت رسید و بعد امامت به حضرت سجاد(ع) رسید. اما انعکاس خبر حادثه عاشورا در سراسر کشور اسلامى، رعب و وحشت شدیدى را بر محافل شیعه حکمفرما ساخت، زیرا مسلّم شد که یزید برای استحکام حکومت خویش از هیچ جنایتى دریغ نمى کند. این رعب و وحشت، با بروز فاجعه حره و سرکوب شدید نهضت مردم مدینه توسط نیروهاى یزید درسال 63 شدت یافت و اختناق شدیدى در منطقه نفوذ خاندان پیامبر بویژه در مدینه و کوفه حاکم شد و شیعیان، که دشمنان بنى امیه به شمار مى آمدند، دستخوش ضعف گردیدند و انسجام شان از هم پاشید. امام سجاد با اشاره به این وضع ناگوار فرمود: در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند. (1)
مسعودى ـ مورخ نامدار ـ تصریح مى کند: على بن الحسین، امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و در زمانى دشوار عهده دار گردید. (2)
امام صادق ـ علیه السلام ـ در ترسیم این وضع اندوهبار فرمود: مردم پس از (شهادت ) حسین بن على(ع) بر گشتند (از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند) جز سه نفر: ابوخالد کابلى، یحیى بن ام طویل و جبیر بن مطعم. (3)
همه خلفا در عصر امام سجاد(ع) از بنی امیه و دشمن اهل بیت(ع) بودند، به جز معاویه پسر یزید که دوستدار اهل بیت بود. اما وقتی به حکومت رسید، پس از چهل روز منبر رفت و پدر و پدر بزرگش را به خاطر غصب خلافت، مذمت کرد و خود را از خلافت خلع کرد. (4) عبدالله بن زبیر از سال 61 تا 73 بر قسمتی از سرزمین های اسلامی از جمله مدینه حکومت کرد. او از اموی ها نبود اما از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت(ع) بود و برفراز منبر به امام علی(ع) اهانت می کرد. (5)
طبیعی بود که در چنین شرایطی اخبار و سخنان چندانی از آنان به آیندگان منتقل نگردد؛ چون که یا مردم در این دوره به خانه امامان رو نمی آوردند و یا اگر مخفیانه رو می آوردند و حدیثی از آنان دریافت می کردند نمی توانستند به آیندگان منتقل نمایند به ویژه که در این دوره با توجه به سیاست عمر، نویسنگی و نگارش تاریخ و سیره ممنوع شده بود. بنا بر این در نیمه دوم قرن اول زمان بی خبری دینی و اختناق شدید بود. در این دوره تا حدودی خلقات تاریخی بریده شد و میراث گران بهای سنت و سیره امامان خیلی اندک به آیندگان منتقل شد و این نتیجه سیاست بنی امیه بود که خواستند دین را از بین ببرند و سیاست بی مهری حدیث که عمر به یادگار گذاشته بود، به این خواست بنی امیه کمک نمود. حاصلش آن شد که ما از انوار روایات سه امام حسن، حسین و سجاد(ع) محروم
بمانیم.
4. در عصر امامت به امام باقر(ع) خلفا به این نتیجه رسیدند که سخت گیری های شدید، نتیجه عکس می دهد و تدریجاً سیاست دگرگون می شود. کم کردن فشار بر مخالفان، از زمان سلیمان بن عبدالملک آغاز شد. به محض آن که در سال 96 به حکومت رسید، هزاران زندانی را که حجاج به زندان افکنده بود، آزاد کرد. (6) پس از او در سال 99 عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید و آزادی نسبی فراوان داد. وی در مدت خلافت خود سه کار مهم انجام داد: سبّ امام علی(ع) را ممنوع کرد، ممنوعیت نوشتن احادیث پیامبر را برداشت و فدک را به فرزندان حضرت زهرا(س) برگرداند.
پس از عمر بن عبدالعزیز نیز آزادی ها نسبتاً ادامه یافت. امام باقر از این فرصت استفاده کرد و شروع به نشر حدیث خود و پدران خویش کرد. مردم در خانه حضرت و در مسجد پیامبر و نیز در ایام حج، بر گرد او جمع می شدند و حضرت حدیث می کرد یا به پرسش های آن ها پاسخ می داد. (7) در عصر امام صادق(ع) نیز شرایطی منحصر به فرد پدید آمد. شرایط اجتماعى و فرهنگى عصر حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشت؛ زیرا آن دوره از نظر سیاسى، دوره ضعف و تزلزل حکومت بنى امیه بود و مدتى را در کشمکش و مبارزه با بنی عباس گذراندند تا اینکه در سال 132 عباسیان به پیروزی رسیدند. بنى امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسى فراوان بودند، فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شیعیان را ـ مثل زمان امام سجاد ـ نداشتند.
عباسیان نیز چون پیش از دستیابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مى‏کردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود. از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادى نسبى امام صادق (ع) و شیعیان، و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت علمى و فرهنگى آنان به شمار مى‏رفت.
از نظر فکرى و فرهنگى نیز عصر امام صادق(ع) عصر جنبش فکرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقه‏اى در جامعه به وجود آمد و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، کلام یا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و... پدید آمد، به طورى که هر کس یک متاع فکرى داشت به بازار علم و دانش عرضه مى‏کرد. بنابراین تشنگى علمى عجیبى به وجود آمد که لازم بود امام به آن پاسخ گوید. امام صادق(ع) با توجه به این فرصت مناسب سیاسى و زمینه اجتماعى، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش امام باقر (ع) را گرفت و حوزه وسیع علمى به وجود آورد و در رشته‏هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته‏اى همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و... تربیت کرد.
هر یک از این شاگردان شخصیت هاى بزرگ علمى و چهره‏هاى درخشانى بودند که خدمات بزرگى انجام دادند و آثار فراوان علمی از خود به یادگار گذاشتند. (8) با توجه به شرایط و موقعیت پیش آمده طبیعی است که شاگردان این دو امام روایات فراوانی از آنان نقل نمایند.
5. آغاز امامت امام کاظم مصادف با اوج قدرت منصور دوانیقی و ایجاد خفقان از سوی او بود. این جوّ خفقان و ارعاب نسبت به شیعیان و در رأس آنها ائمه اطهار(ع) تا زمان امامت امام مهدی(ع) ادامه یافت تا این که آن حضرت از دیدگان پنهان شد. در این مدت، امامان یا در زندان بودند یا به شدت تحت کنترل قرار داشتند. علت اینکه امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) ملقب به «عسکری» شدند، آن بود که آن دو امام بزرگوار را به محلی نظامی انتقال داده بودند تا اعمالشان را تحت کنترل در آورند. با این وضعیت، سخنان آنها چگونه قابل نشر بود؟ وقتی که متوکل عباسی به قبر امام حسین(ع) رحم نکرد و آن را تخریب کرد، به امام زنده رحم می کرد؟
یک نکته
از نظر علمی تفاوتی میان امامان نیست و فراوانی روایت از یک امام و کمی آن از امام دیگر به دلیل مساعد بودن و نامساعد بودن شرایط برای نشر حدیث در عصر آنان است.
برای آگاهی بیشتر از اوضاع فرهنگی و اجتماعی در عصر معصومان(ع) به کتاب سیره پیشوایان، تألیف حجت الاسلام مهدی پیشوایی مراجعه شود.

پی نوشت­ها:
1. بحار الانوار، ج 46، ص 143؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 104.
2. اثبات الوصیه، ص 167.
3. اختصاص، ص 64؛ بحار الانوار، ج 46، ص 144.
4. بحار الانوار، ج 46، ص 118 ـ 119.
5. معارف و معاریف، ج 7، ص 239.
6. سیره پیشوایان، ص 313.
7. امام باقر(ع) الگوی زندگی، ص186 ـ 189.
8. سیره پیشوایان، ص 353 ـ 356.

(نگین);487954 نوشت:
سلام جناب صادق
ببخشید میشه گفت برخی احادیث فقط مختص زمان و اشخاص خاصی بوده است ؟؟

باسلام وتقدیر از حضور شما در بحث .
بلی برخی روایات تنها برای زمان خاص وشان نزول ویژه داشته است .
ولی یاد شده زمان مند نیست برای شما پیام دارد .

صادق;487960 نوشت:
بلی برخی روایات تنها برای زمان خاص وشان نزول ویژه داشته است . ولی یاد شده زمان مند نیست برای شما پیام دارد .

وقتی دارای شان نزول هستند امکان دارد روایتی در ملامت شخص خاصی آمده باشد؟
اگر اینطور است پس چرا احادیث را به کل نسبت میدهند

(نگین);487963 نوشت:
وقتی دارای شان نزول هستند امکان دارد روایتی در ملامت شخص خاصی آمده باشد؟
اگر اینطور است پس چرا احادیث را به کل نسبت میدهند

با سلام مجدد .:Gol:
چرا سلام فراموش شد ؟؟؟ عیب ندارد .
در باره اصل پرسش شما که آن را به کنایه مطرح نموده اید گویا مراد شما همان بیان معروف علوی در باره زن است .... باید گفت : علی علیه السلام برای توضیح و تفسیر موقعیت زنان و آگاه ساختن آنان از یکی از زن های پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر، غائله جنگ جمل را بر پا نموده و به جنگ های صفین که موجب اغتشاشات جوامع اسلامی شد، متصل کرد، اشاره نموده است.(7)آیت الله جوادی آملی نیز معتقد است:
«این روایات، ناظر به قضیه خارجیه بوده و نکوهش در آن ها مقطعی است؛ به بیان دیگر: این روایات یا نظیر قضایای شخصیه است یا با توجه به شرایط مخصوص آن عصر است؛ لذا این گونه روایات را نباید به عنوان قضایای طبیعی یا حقیقی تلقی کرد، هم چنان که گاهی قدح و مدح هم این چنین است. اگر چنانچه در شرایط خاصی از گروه مخصوصی مدحی یا قدحی به عمل آمده است، نباید این ها را به عنوان قضایای طبیعیه یا حقیقیه تلقی کرد.»(ا)

1. جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص359، نشر مرکز اسرا ،قم، 1376 ش.

[="Tahoma"]

صادق;487959 نوشت:
با سلام وتقدیر از شما .
در هر صورت آنچه دغدغه ذهن شما بود که چرا حضرت در باره زن تعبیر کالا نموده شاید با این پاسخ بر طرف شده باشد .
و یا شاید مراد شما این آیه باشد که قرآن مى‏ فرماید:« هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنان لباس شما هستند و شما مردان لباس آنانید».

زیباترین و کامل‏ترین تعبیرى است که خداوند در مورد نحوه روابط همسران بیان فرموده است. موفق‏ترین همسران کسانى هستند که از آغاز زندگى مشترک رابطه‏ اى گرم و صمیمى با هم داشته باشند و تا پایان عمر ادامه داشته باشد. همسران برتر آنانند که در کنار هم آرامش مى‏یابند و سرمایه و توشه راه مشترکشان «محبت» است. بنابراین:
1- همان طور که لباس به تن آدمى گرما مى‏بخشد، با گرماى محبت وعلاقه ورزیدن به یکدیگر زندگى مشترک خود را رونق بخشیده و با نشاط نمایید.
2- همان طور که لباس سردى‏ها را مى‏زداید، همسران برتر نیز باید با اجتناب از هر گونه تنش و مشاجره‏اى، از رخنه هرگونه سردى روابط بین خود جلوگیرى نمایند.
3- همان طور که لباس عیوب آدمى را مى‏پوشاند و از چشم عیب جویان و نقالان مجالس لغو دور نگه مى‏دارد، همسران موفق باید عیوب یکدیگر را بپوشانند و محرم اسرار یکدیگر باشند و هر گونه کاستى، ضعف احتمالى اخلاقى و لغزش و خطاهاى یکدیگر را از دید دیگران مستور و پنهان کنند ،نیز ضعف هاى شخصیتى و عیوب طرف مقابل خود را براى هیچ کس بازگو نکنند و هیچ‏گاه نارسایى‏هاى مادى و مالى و... را نزد اعضاى دیگر خانواده نقل نکنند.

سلامت خدمت شما بزرګوار
بسیار متشکرم از زمانی که برای پاسخګویی صرف کردید ...
بله درسته لغت کالا کمی غیر قابل هضم هست برام ...
این آیه ی قرآن که حرفی درش نیست ، بسیار هم تعبیر زیبایی هست ، آیات قرآن هیچ یک رو من ایرادی بر اونها نمی بینم ، اما همچنان سؤالم برطرف نشده ...
چرا باید ایشون چنین سخنی بیان کنند ؟ چرا باید از زن به یک کالا تعبیر کنند ؟ من همچنان برام سؤال هست کارشناسان متخصص در این زمینه چطور حدیث جعلی رو از غیر جعلی تشخیص میدن ؟ چند نسل هم که محکم باشه ، باز هم دخل و تصرف در اصل حدیث میتونه وجود داشته باشه ، چون غیر از 14 معصوم ، افراد دیګه که معصوم به معنای واقعی نیستند !؟
با این حساب این موارد پیش میاد : 1. حدیث جعلیست ! 2. از یک امام و پیشوا چنین سخنی انتظار نمیره ! 3. ترجمه ی لغت عربیش تفاسیر دیګه ای ممکنه داشته باشه ! 4. یا ترجمه درست هست ، تفسیر خاصی داره که بنده بر اون آګاهی ندارم !


صادق;487959 نوشت:

نقل روایات زیاد از چند امام و پیامبر (ع) و نقل نشدن روایات از امامان دیگر، بر مبنای آزادی امامان، یا عدم آزادی آنان از طرف حکومت ها بود.
...

متشکرم از لطفتون ، متوجه شدم این مورد رو ...

در یاد الله;487427 نوشت:
بالاترین کالای دنیا زن است و ... ( دقیق در خاطر ندارم با عرض پوزش )

«الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَخَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ»
؛ «دنیا کالائیست و بهترین کالای دنیا زن صالحه می‌باشد

صادق;487970 نوشت:
در باره اصل پرسش شما که آن را به کنایه مطرح نموده اید گویا مراد شما همان بیان معروف علوی در باره زن است .... باید گفت : علی علیه السلام برای توضیح و تفسیر موقعیت زنان و آگاه ساختن آنان از یکی از زن های پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر، غائله جنگ جمل را بر پا نموده و به جنگ های صفین که موجب اغتشاشات جوامع اسلامی شد، متصل کرد، اشاره نموده است.(7)آیت الله جوادی آملی نیز معتقد است:
«این روایات، ناظر به قضیه خارجیه بوده و نکوهش در آن ها مقطعی است؛ به بیان دیگر: این روایات یا نظیر قضایای شخصیه است یا با توجه به شرایط مخصوص آن عصر است؛ لذا این گونه روایات را نباید به عنوان قضایای طبیعی یا حقیقی تلقی کرد، هم چنان که گاهی قدح و مدح هم این چنین است. اگر چنانچه در شرایط خاصی از گروه مخصوصی مدحی یا قدحی به عمل آمده است، نباید این ها را به عنوان قضایای طبیعیه یا حقیقیه تلقی کرد.»(ا)

با سلام
ببخشید من فکر می کنم یکم رو احادیثی که مربوط به زنانه حساس شدم. می شه یه مورد حدیث نقل کنید که موضوع آن در مورد زنان نباشه اما مربوط به شرایط اجتماعی خاص یا رخدادی معین باشه تا من بهتر درک کنم.ممنون

[="Tahoma"]

golsa;488023 نوشت:
«الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَخَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ»

؛ «دنیا کالائیست و بهترین کالای دنیا زن صالحه می‌باشد

سلام
بسیار متشکرم از لطفتون ، حدیث دقیقاً همین هست ، بسیار لطف کردید ...

-------

جناب آقای صادق همین الآن پرسش دیګه ای در ذهن من نقش بست ، چنانچه یک زن کالا محسوب میشه ، دیګه اون رو چه نیاز به آخرت ؟ تمام کلاهای دنیا و دنیا فنا پذیر هست ، با این حساب زن نیز باید نابود بشه و آخرت برای او بی معنا باشه ؟! اما اینطور نیست و دارای ویژګی های انسانیت هست و امتحاناتی و ... که آخرت برای او معنا پیدا می کنه ، پس این تعبیر که زن صالحه بهترین کالای دنیاست ، به چه معنا و منظور بیان شده ؟

تو هیچ موردی فردی تعصبی در این موارد اللخصوص نیستم ، اما همین یک حدیث برام جای سؤال داره !!!

سلام خدمت همه دوستان
به ذهنم رسید شاید اگر به معانی متاع یه نگاهی بندازیم در حل این مشکل کمک بکنه، درواقع شاید ایراد از ترجمه باشه.
المَتَاعُ : التَّمتُّع
المَتَاعُ : كلُّ ما يُنْتفع به ويُرغب في اقتنائه ، كالطَّعام ، وأَثاث البيت ، والسِّلعة ، والأداة ، والمال { وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا }
المَتَاعُ ( في علم النبات ) : عضوُ التأْنيث في الزهرة والجمع : أمْتِعةٌ
المَتَاعُ : تمتُّع ، تلذُّذ
حالا اینطور ترجمه کنیم که: دنیا چیزیست که از آن بهره برده می شود و بهترین بهره در دنیا زن صالحه می باشد (که گیر نمیاد :Nishkhand:)

- کارشناس محترم ترجمه بنده مورد تایید است عایا؟

A.Afshin;488206 نوشت:
حالا اینطور ترجمه کنیم که: دنیا چیزیست که از آن بهره برده می شود و بهترین بهره در دنیا زن صالحه می باشد

فکر نکنم مشکل اصلی فقط ترجمه باشه هرچند اونم خیلی مهمه

در کل اینجور گفته میشد خیلی بهتر بود بهترین کالا دنیا ( یا بهره دنیا ) همسر صالح می باشد. ( این همسر هم برای زن صدق میکرد هم برای مرد )
استغفراله منظورم این نیست حدیث معصوم عیب دارد ولی نمیدونم چرا برخی احادیث یه کم درکشون سخته :Gig:

در یاد الله;488085 نوشت:

سلام
بسیار متشکرم از لطفتون ، حدیث دقیقاً همین هست ، بسیار لطف کردید ...

-------

جناب آقای صادق همین الآن پرسش دیګه ای در ذهن من نقش بست ، چنانچه یک زن کالا محسوب میشه ، دیګه اون رو چه نیاز به آخرت ؟ تمام کلاهای دنیا و دنیا فنا پذیر هست ، با این حساب زن نیز باید نابود بشه و آخرت برای او بی معنا باشه ؟! اما اینطور نیست و دارای ویژګی های انسانیت هست و امتحاناتی و ... که آخرت برای او معنا پیدا می کنه ، پس این تعبیر که زن صالحه بهترین کالای دنیاست ، به چه معنا و منظور بیان شده ؟

تو هیچ موردی فردی تعصبی در این موارد اللخصوص نیستم ، اما همین یک حدیث برام جای سؤال داره !!!

باسلام وتشکر از دقت وپیگری شما .
در باره این حدیث اصلا نگرانی نیست زیرا :
اولا_ کلمه متاع معانی مختلف دارد برخی آنها ممکن است بار منفی داشته باشد ولی در این حدیث متاع هر گز بار منفی ندارد چون کلمه صالحه دلیل بر معنای مثبت آن است ودر مجموع واژه متاع در این حدیث به معنای چیزی با ارزش است که در زندگی انسان نقش موثر دارد وموجب آرامش خاطر انسان در زندگی می شود .
ثانیا_دیگر این که همان طور که آیات قران همدیگر را تفسیر میکند روایات همین نقش را دارد از این ر و باید پیام حدیث یاد شده را در کنار روایات در یافت نمود مثلا همان حدیث که در نوبت قبل برای شما ارسال شد می تواند معنای دقیق از این روایت ارایه دهد .
ثالثا_ در باره دید اسلام در باره زن به تحلیل ذیل دقت نماید : با آن که زن نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل می‌دهد و در طول تاریخ دوشادوش مردان درساختار اجتماع ایفا نقش نموده، به عنوان مقهور ترین قشر اجتماع به سر برده و تاریخ پرماجرا و درد آلودی را پشت سرگذرانده است. در قسمت‌هایی از تاریخ، ارزش زن به مقدار کالای بوده که قابل معامله با دیگران باشد یا در حد یک حیوان چهارپا و یا یک برده بوده است که به کار های طاقت فرسا گماشته می شد.
زن در دوره بربریت، چنان زندگی مظلومانه داشته است که عنوان انسان بودن به هیچ وجه، برزن اطلاق نمی شده، درردیف چار پایان وغلامان قرارداشته است. کلیه حقوق بلکه کرامت زن پایمال و با منتهای خشونت باآن رفتار می شده است. فاقد هر نوع اراده واختیاراز خود بوده اند بلکه اختیار دختران وزنان در دست پدران وشوهران بوده است. آنان حق کشتن زنان را نیز برای خود محفوظ می دانستند. زن حق غذا خوردن و یا حتی حق سکونت با شوهران را در یک­جا یگاه نداشتند. با کوچک ترین بهانه زیر ضربات طاقت فرسای شلاق شوهران قرار می‌گرفتند. (1)
در یونان، شخصیت زن درحد یک حیوان تنزل یافته بود، به گونه‌ای که شوهر می­توانست زن خود را همچون حیوان، به عنوان قرض یا کرایه یا هبه، دراختیار دیگری قرار بدهد. (2) و یا همچون کالای بی ارزش دربازار برای خریدو فروش عرضه می‌کردند، گاهی به عنوان وصیّت به دیگران واگذار می‌کردند. (3)
در روم قدیم نیز زنان و دختران صاحب کرامت و شخصیت حقوقی به حساب نمی‌آمدند، بلکه زن موجود ناقص و بدون فضیلت دانسته می‌شد. پدران حق تام برای خود قایل بودند. در هنگام ازدواج، اختیارات خود را در قبال مبلغی با شوهر دخترش معامله می‌کردند. به همین جهت شوهر می­توانست او را به ‌دیگری بفروشد. (4)
در استرالیا، زنان همچون حیوانات اهلی محسوب می­شدند. فقط برای دفع شهوت و تولید نسل به کار گرفته می­شدند. (5) در هنگام قحطی آنان را می­کشتند. از گوشت آنان استفاده می­کردند.
در آفریقا، سنگین­ترین کارها از قبیل ساختن عمارات، پاشیدن بذر و کشاورزی وآبیاری آن به عهده زنان بوده است. مردان حاضر نبودند که حتی کو چک ترین کمک را به زنان نمایند. (6)
درهند، زندگی زن نیز تابع شوهر بوده، بعد از مردن شوهر با جسد شوهر سوزانده می شد یا خوار و زبون زند‌گی می‌کرد و دیگر نمی‌توانست شوهر کند. (7)
در قرن پنچم وششم میلادی میان پیشوایان مذهبی پیروان حضرت مسیح اختلاف بود که : آیا زن دارای نفس ناطقه وجزء انسان است؟ برای رفع این مشاجره درسال(576. م) درماکون، مجمعی مرکب از کشیشان بزرک تشکیل گردید. پس از مدت‌ها گفتگو و صحبت رأی انجمن بر این قرار گرفت که زنان، جزء انسان هستند. تنها برای خدمت به مردان آفریده شده اند. (8)
در دوره جاهلیت اعراب، منتها درجه مظلومیت زن مشاهده می شود، زیرا زنان، گرفتار ننگ آورترین بد بختی ها ودچار سخت ترین مصیبت ها گردیده بودند. کرامت و شخصیت زن به وحشتناک ترین صورت لگد مال می شد تاآن جا که دختران نوزاد را زنده زنده در زیر خروارهای خاک دفن می کردند. در بعضی قبائل دختران نوزاد را سر می بریدند؛ دربعضی دیگر از بالای قله کوه به پائین پرتاب می کردند. بعضی قبائل هم؛ آنان را در آب غرق وخفه می نمودند. عرب جاهلی به دنیا‌آمدن دختران را شوم ومایه ننگ می دانستند. آن را ازدوستان مخفی می نمودند، گویا خانواده دختر مرتکب جرمی شده است. (9)
با ظهور اسلام، زندگی زن وارد مرحله نوین گردید. در اثر تعلیمات احکام اسلام درجامعه، زن از کلیه حقوق فردی واجتماعی خود برخوردار گردید.
اسلام از آغاز ظهور در اثر مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی انسانی نسبت به زنان، کرامت زن را حفظ و آن ها را از سوختن در آتش مرد سالاری مطلق جاهلیت نجات بخشید. در عین حال برای هریک از مرد و زن مطابق وظایف طبیعی شان در اجتماع حقوقی را معین نمود.
تفاوت وظائف هریک از زن و مرد در دستگاه خلقت آفرینش، در برخی از موارد منشأ تفاوت حقوق مرد و زن گردید. کسانی که از حکمت و مصالح تفاوت حقوقی در برخی موارد در اسلام بی اطلاع بودند و یا نسبت به اسلام دید مغرضانه داشته و دارند، تفاوت حقوقی را بلندگوی تبلیغات سوء علیه اسلام و نظام حقوقی آن قرار دادند.
نظام حقوقی اسلام بهترین کرامت را به زن بخشیده، بهترین دفاع را از شخصیت حقیقی وحقوقی زن نموده است.
کرامتی‌که اسلام برای زنان بخشیده، در هیچ تمدّن قبل از اسلام، وجود نداشته است. پس از پیدایش اسلام هم هیچ تمدن پدید نیامده که کرامتی بهتر از آن را برای زنان بیان کرده باشد. اسلام چنان کرامتی به زن بخشیده است که ستم‌و خطاهای دوران گذشته را که ازجانب مردان، نسبت به زنان سرزده، جبران نموده است.
اگر در پاره­ای از قوانین اسلام به خاطر تفاوت وظایف و خصوصیات روحی زن و مرد، تفاوت‌هایی در برخی از موارد حقوقی و نیز از نظر مسئولیت‌های اجتماعی دیده می شود، به هیچ وجه به ارزش معنوی و کرامت زن لطمه نمی­زند. از این لحاظ زن و مرد با یکدیگر تفاوتی ندارند. درهای سعادت به طور یک‌نواخت روی هر دو باز است.
اسلام در زمان در جزیرة العرب ظهور نمود که زنان حیثیت انسانی و اجتماعی خود را از دست داده بودند. درآتش ستم بی عدالتی و تبعیض می‌سوختند. اسلام با تبعیضات رایج در بین زن و مرد و تحقیر و توهین زنان توسط مردان، به مبارزه برخاست. زنجیرهای اسارت خرافات و جهل را از دست و پای زنان برداشت. زن را عملا به عنوان یک عنصر اصلی انسانی، برخوردار از همه نوع حقوق انسانی و اجتماعی قرارداد. قرآن کریم بهترین کرامت را برای زن بیان داشته، عالی­ترین دفاع را از حقوق آنان نموده است، به نحوی که هم موافق با مصالح اجتماعی و هم مطابق با طبیعت و وظائف که آنان عهده دار هستند، می­باشد، برای اثبات کرامت زن در اسلام بهترین دلیل آیات نورانی آن است که به طور فشرده نمونه­های از آن بیان می­گردد:
1- کرامت زن در تساوی با مردان در خطابات قرآنی:
قرآن کریم مرد و زن را از نظر ارزش انسانی و معنوی، در یک صف قرارداد. ”با خطاب­های یا ایها الناس” و”یا ایها الذین آمنوا“ مرد و زن را به صورت یک نواخت مورد خطاب قرارداده است. در هیچ یک از خطابات قرآن کوچک ترین تفاوت بین زن و مرد مشاهده نمی‌شود بلکه منظور اصلی این خطابات زن و مرد می باشد.
2- تثبیت هویت انسانی زن یا تساوی کرامت زن با مرد در اصل خلقت:
در شرائطی که بعضی از ملل قدیم، زن را جزء حیوانات و شیاطین به حساب می آوردند و انسان بودن اش را باور نمی­کردند، چنان که بعضی از یونانی­ها معتقد بودند که زن دارای روح انسانی نمی باشد، (10) اسلام با صراحت برابری زن را با مرد در اصل خلقت و هویت انسانی بیان فرمود. زن را یکی از دو عنصری که انسان ها از آن دو
عنصر پدیدار گشته اند، معرفی نمود.
از نظر قرآن حقیقت مرد و زن یک چیز است و آن انسانیت است. مرد و زن بودن از خصوصیات این حقیقت است که برای تکمیل آفرینش با دو خصوصیت ظهور نموده است. امتیاز هریک از دیگری با داشتن تقوای الهی روشن می­گردد. به برخی از آیات در این زمینه توجه نمایم:
« یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» (11).
"ای مردم، شما را از دو جنس مرد و زن آفریدیم. شما را به صورت گروه و قبیله­ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. گرامی­ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست".
در آیه دیگر تصریح درتساوی خلقت مرد و زن دارد. به روشنی بیان می کند که زن و مرد از یک حقیقت به وجود آمدند و آن انسان بودن است :«یاایها الناس التقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبثّ منهما رجالا کثیرا و نساءاً… »(12)
" ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را از یک انسان آفرید. همسر او را (نیز) از جنس او آفرید. از آن دو، مردان و زنان فراوانی ( در روی زمین) منتشر ساخت".
در آیه سوم علاوه براینکه حقیقت مرد و زن را واحد شمرده، زن ها را مایه آرامش مردان دانسته است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها(13)؛ از نشانه­های قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرارداد تا به وسیله آن ها آرامش بیابید".
3- برابری زن با مرد در کرامت ذاتی:
قرآن کریم در داشتن کرامت ذاتی، هیچ فرق بین مرد و زن نمی‌گذارد بلکه به طور مطلق می فرماید: و لقد کرمنا بنی آدم؛ (14) فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم". جمله بنی آدم نص در نوع انسان است که به مرد و زن به صورت تساوی اطلاق می‌گردد. هم چنین در آیه دیگر با اشاره به احسن التقویم بودن انسان، کرامت مرد و زن را به طور مساوی بیان می کند :«لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم (15) ؛ انسان را در بهترین صورت ممکن آفریدیم". انسان، چه زن و چه مرد در میان همه مخلوقات عالم در بهترین شکل از نظر صورت و سیرت آفریده شده است.
در مجموع آیات قرآنی که بیانگر کرامت ذاتی انسان هستند، هیچ فرق بین زن و مرد وجود ندارد. هر دو جنس را به طور یک نواخت شریک در کرامت ذاتی می‌دانند.
4- برابری زن بامرد درکرامت اکتسابی:
با آن که بسیاری از ملل پیشین، زن را شایسته دینداری نمی دانستند، و معتقد بودند که زن موجود خبیث است که عبادت­اش در پیشگاه خدا مقبول نیست، اسلام بیان فرمود که از نظر قبولی عبادات و طاعات بین زن و مرد فرقی وجود ندارد. راه پیمودن کمال و سعادت برای هردو به طور یک نواخت باز می‌باشد. قرآن کریم، در برنامه­های تربیتی، اخلاقی، علمی و. . .، زن را در ردیف مردان به حساب آورد. رسیدن به سعادت و کمال هر دو جنس را بدون تفاوت، در پرتو عمل صالح تضمین فرمود. به آیاتی چند در این زمینه توجه نمایم:
1- «من عمل صالحا من ذکر او انث و هو مؤمن فلنحیینه حیواة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»(16)
این آیه ثابت می­کند که زندگی پاک که از درون این زندگی بر می­خیزد و باعث روشنائی قلب و نشانه کمال و قرب انسان است، به واسطه عمل صالح، هم برای مرد میسر است و هم برای زن. هیچ تفاوتی در بین نمی­باشد.
2- «و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب» (17)
” هرکس کارشایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حال که مؤمن باشد، آن ها وارد بهشت می شوند. در آن، روزی بی حساب به آن ها داده خواهد شد. “
3- در آیه دیگر با صراحت خبر از عدم تضییع اجر عمل می‌دهد، چه عامل مرد باشد یا زن :« اِنّی لا اُضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض. . . »(18). "عمل هیچ کس را ضایع نمی نمایم، خواه مرد باشد یا زن، بعض شما از بعض دیگر هستید “ ( همگی از یگدیگر خلق شدید ؛ مرد مولود از زن و زن مولود از مرد و همه از آدم هستید).
ام سلمه یکی ازهمسران پیامبر به حضرت عرض نمود : چرا نام زن ها همرا ه با نام مهاجرین نیامده است؟ خداوند این آیه را نازل فرمود که در قبولی طاعت و دادن پاداش معنوی هیچ فرق بین زن و مرد وجود ندارد. (19)
بنا براین از نظر قرآن، زنان در ارزش های انسانی و معنوی و کرامت اکتسابی در پیشگاه خداوند، هیچ گونه فرقی
با مردان ندارند. ارزش­های اصلی تکامل انسانی مانند اعتقاد، اخلاق و عمل، برای زن و مرد یک سان ذکرشده است. هر دو جنس می­توانند با تکیه فکری و عملی به این اصول، به سوی کمال و هدف عالی خلقت پرواز نمایند.
از نظر اسلام، هر یک از زنان و مردان، در دنیا و آخرت، درگرو اعمال و رفتار خوب یابد خود می باشند. هرکس عمل خوب انجام بدهد پاداش می گیرد. عمل بد انجام بدهد مجازات می­شود، بدون فرق بین زن یا مرد. زن نیز در کرامت اکتسابی مثل مردان می‌توانند از راه تقوا، تلاش و کوشش معنوی و رفتار شایسته و انسانی به کرامت بسیار دست یابد. براین اساس قرآن کریم نمونه هایی از زنان مانند حضرت مریم، آسیه همسر فرعون و. . . را بیان می‌نماید که از راه تلاش و کرامت اکتسابی از بسیاری مردان جلو افتادند
5- برابری زن با مرد در کرامت حقوقی :
حق مالکیت:
از موضوعات مهم حقوقی، حق اداره اموال ودارای است. قبل ازاسلام، در بسیاری از ملل، برای زن مالکیت نسبت به مسائل اقتصادی و غیره قائل نبودند، برهمین اساس از ارث محروم بودند. اگر در بعضی ملل زن، دارای مال می­شد، نمی­توانست در اموالش تصرف کند. بخشیدن، معامله، معاوضه و موارد تصرف برای زن در اموالش ممنوع بود.
قرآن کریم دستور داد : زنان، نسبت به اموال و دارای خود، مثل مردان، حق هر نوع تصرف و مداخله را دارا می­باشند:
للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنّساء نصیبٌ ممّا اکتسبن(20)” مردان را از آنچه کسب کرده اند، بهره ای است. زنان را نیز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره­ای می­باشد“
حقوق خانوادگی:
در روزگاری که برخی ملل دنیا، به زن، حق غذاخوردن با شوهر و زندگی کردن با شوهر را در یک جایگاه نمی دادند، و زنان را هم چون حیوانات به صورت قرض، هبه، کرایه و معامله با دیگران دست به دست نموده، کرامت و شخصیت­اش را آلوده و خورد می­کردند، قرآن کریم این روش ظالمانه و افکار موهوم را محکوم نمود. زن را در حقوق خانوادگی نیز برابر با مردان دانست : « هنّ لباس لکم وانتم لباس لهنّ (21) ” زنان لباس شما و شما لباس زنان هستید“
یعنی همان گونه که لباس هم مایه زینت است و هم در برابر آفات گوناگون وسیله حفاظتی می باشد‌، زن و مرد نسبت به همدیگر، همین حالات را پیدا می‌کنند. نباید تبعیض در بین روا داشته شود.
اسلام برای زن‌ها حقوق خانوادگی حتی بالاتر از مردان را در نظر گرفته است که به طور فشرده عبارت انداز:
· حق انتخاب همسر:
· حق مهریه
· حق نفقه
· حق رفتار انسانی وشایسته شوهر با زن
· حق مسکن
3- برابری درکرامت در حقوق اجتماعی:
اسلام، زنان را مطابق با شرائط فطرت آفرینش بر برخی از امور اجتماعی، دوشادوش مردان، وارد اجتماع نموده است ازجمله:
1- بیعت
پیامبر اسلام(ص) بعد از فتح مکه، همان گونه که از مردان بیعت اخذ نمود، به زنان هم امر فرمود که با شیوه خاص با حضرت بیعت نمایند، به این ترتیب که حضرت دستش را در ظرف آبی قرار داد. زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف گذاشتند. بعضی گفته اند پیامبر از روی لباس با آن ها بیعت نمود. (22). این بیعت هم براساس دستور قرآن کریم بود:
«یاایُّهاالنّبیّ اذا جائک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرِکنَ بِاللهِ شیئًا و لا یسرقن و لا یز نین و لا یقتُلنَ او لادهُنَّ و لا یاْتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ و لا یعصینک فی معروفٍ فبایعهنّ و استغفر لهنّ الله انّ الله غفور رحیم» (23)
”ای پیامبر هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک قرار خدا ندهند، دزدی نکنند،
آلوده زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائی پیش دست و پای خود نیاورند، درهیچ کار شایسته ای
مخالفت فرمان تو نکنند، با آن ها بیعت کن، برای آن ها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما که خدا آمرزنده و مهربان است.
2- امر به معروف ونهی ازمنکر
امر به معروف ونهی از منکر، در میدان عقل، دو واجب عقلی، در میدان فقه، دو واجب شرعی. در بعد اجتماعی دو واجب انسانی و اجتماعی اند، که تمام اصلاحات اجتماعی روی این دو اصل مهم استوار می باشند. در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین کافی است که امام علی(ع) می فرماید:
« وَ ما اَعْمالُ البِرِّ کُلَّها وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیْلِ اللهِ، عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوْفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ إِ لاّ کَنَفْثَةٍ فِیْ بَحْرٍ لُجِّیٍّ. . . »(24)
” تمام اعمال نیک، حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر(از نظر پاداش و ثواب) همچون قطره ای است در مقابل یک دریای پهناور. . . “.
دلیل این همه عظمت و فضیلت برای امر به معروف و نهی ازمنکر را، امام باقر(ع )چنین بیان می فرماید:
« إِنَّ الاَمْرَ بِالْمَعْرُوْفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیْلُ الاَنْبِیاَ ءِ وَ مِنْهاَجُ الصّالِحِیْنَ فَرِیْضَةٌ عَظِیْمَةٌ بِهاَ تُـقاَمُ الْفَراَئِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاَ هِبُ وَ تَحِلُّ الْمَـکاَ سِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظاَلِمُ وَ تُعْمَرُ الاَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الاَعْداَ ء ِ وَ یَسْتَقِیْمُ الاَمْرُ. . » (25)” امر به معروف ونهی ازمنکر، روش وطریقه انبیاء و راه روشن صلحا است، دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرائض، به واسطه این دو فریضه، برپا می شوند. به وسیله این دو، راه ها امن می گردد. کسب و کار مردم حلال می شود. حقوق افراد تأمین می­گردد. در سایه آن زمین­ها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته می­شود. در پرتو آن همه کارها روبراه می گردد“.
قرآن کریم، زنان را مثل مردان، در چنین فریضه مهم اجتماعی، شریک دانسته و می­فرماید:
«و المؤمِنُونَ والمؤُمِناَتُ بَعضُهُم أولِیاَءُ بَعْضٍ یأَمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الـمُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ ویُؤتونَ الزّکوةَ و یُطیعُون الله و رَسُو لَه أُولئِکَ سِیَرحَمَهُمُ الله ُ إِ نَّ اللهَ عزیزٌ حکیم. (26).
” مردان وزنان با ایمان ولی ( و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز رابر پا می دارند،
زکات را می­پردازند، خدا و رسولش را اطاعت می نمایند، خداوند به زودی آن­ها را مورد رحمت خویش قرار می­دهد. خداوند توانا و حکیم است“.
اسلام برای منقلب ساختن اوضاع تأسف بار جاهلیت که تولد دختر را شوم و مایه ننگ می دانستند و آنان را در اثر عواملی همچون ترس از فقر و اسارت دشمن، زنده به گور می کردند، ندای ملکوتی سر می دهد: ”واذ الموئودة سئلت بای ذنب قتلت” (27) و درآن هنگام که از دختران زنده به گورشده سؤال شود، به کدامین گناه کشته شدند؟
این جنایت بشری را ممنوع فرمود. عملا تشویق و تمجید از نگهداری و تربیت دختر را آغاز نمود.
پیامبر با گفتار و رفتار اش کرامت و حقوق زن را با زیبایی و کمال به صفحات تاریخ ثبت نمود که به نمونه هایی از آن توجه نماییم:
1- احترام گذاشتن به حضرت زهرا:
پیامبر اسلام برای اثبات کرامت زن عملا چنان به احترام دخترش زهرا(س) برخاست که مردم تعجب می‌کردند. (28)پیامبر دست زهرا را می­بوسید. به او احترام می گذاشت تا عملا ثابت کند که وجود دختر مایه ننگ وعیب نمی باشد. پیامبر تنها به احترام گذاشتن به زهرا( س) اکتفا نکرد بلکه در موارد مختلف، حفظ احترام به دختران و حفظ شخصیت آنان را گوشزد می­نمود.
2- دختر حسنه است:
پیامبر اسلام طبق حدیث شریف فرمود: البنات حسنات والبنون نعمة والحسنات یثاب علیها والنعمة یسأل عنه. (29)
دختران حسنات­اند و پسران نعمت. بر حسنات پاداش و ثواب داده می­شود (اما) از نعمت سؤال می­شود.
تعبیر به حسنات، حکایت از یک ارزش بسیار عالی می­کند که آمدن دختر در خانواده، موجب ثواب و پاداش الهی است.
در بیان زیبایی دیگر فرمود:« نعم الولد البنات ملطفات مجهزات مؤنسات” … (30)دختر، فرزندی خوب و نیکو است هم با محبت است و هم کمک­کار و…
3- دختر ریحانه است:
روزی به پیامبر خبر دادند که خدا دختری به ایشان عنایت فرموده، در اثر بقایای رسوبات زنگار جاهلی، آثار ناخشنودی، در چهره یاران حضرت پدیدار گردید، فرمود:« مالکم؟ ریحانة أشـمّها و رزقها علی الله ؛ این چه حالتی است که در شما می بینم؟! خداوند گلی به من عنایت فرموده که آن را می­بویم. روزی او را خدا می دهد. (31). “ در این بیان حضرت، دختر را به عنوان گلی زیبای باغچه انسانیت معرفی نموده است.
4- بهشت در زیر پای مادران:
از وظایف مهم زن، مادر بودن و مادر شدن است. اسلام مقام بسیار والایی را برای مادر در نظر گرفته است، مقام که کرامت او را در حد اعلای از کمال به اثبات می رساند.
پیامبر اسلام فرمود:« الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»(32) "یعنی با احترام به مادران و حفظ کرامت و حقوق شان، بهشت را به دست آورید".
5- دستور احترام به دختران :
پیامبر اسلام فرمود: کسی که تحفه برای خانواده خود می خرد، همچون کسی است که می خواهد به نیازمندانی کمک کند. هنگا می که می خواهد تحفه را تقسیم کند، نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند، چنان است که گوئی کسی از فرزندان اسمعیل را آزاد کرده باشد.
(33) هم چنین فرمود: هر که سه دختر یا سه خواهر را سرپرستی کند، بهشت برایش واجب و حتمی است (34)
6- احترام به زن ها:
پیامبر فرمود:”انّ لنسائکم علیکم حقا و لکم علیهن حقا(35) ؛ بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز برآنان حقوقی دارید ".
در مورد اکرام به زنان فرمود : ما اَکْرَمَ النساءَ الاّ کریمُ ولا أَهانَهُنَ الاّلئیمٌ (36). یعنی تکریم زنان شیوه بزرگواران و اهانت به آنان، کار فرومایگان است.
براستی کدام قانون و کدام مکتب غیر از اسلام این گونه برتثبیت کرامت، شخصیت و حفظ حقوق اجتماعی
و انسانی زنان پافشاری ومردم را تشویق نموده است. اسلام تمام تلاش اش را بکار برده است تا زنان عالم، کرامت و شخصیت پامال شده خود را بدست آورند و در نتیجه خانواده و اجتماع سالم به وجود آید.

پی نوشت ها :
1. صدر، حقوق زن دراسلام و اروپا، ص 21.
2. همان، ص 14.
3. حاذقی، زن از نظر حقوق اسلامی، ص23-24.
4. همان، ص 7-1 و62- 25.
5. حقوق زن دراسلام و اروپا، ص 46.
6. همان، ص 49.
7. تفسیر المیزان، ج 2 ص 372.
8. همان، ص 26.
9. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص34-35.
10. گوستاولبون فرانسوی، تمدن اسلام و غرب، به نقل از زنان مرد آفرین، ص 22.
11. حجرات(49)آیه 13
12. نساء (4)آیه 1.
13. روم(30)آیه 21.
14. اسرا(ا7آیه70
15. تین(95)آیه4
16. نحل(16)آیه 97.
17. غافر(40)آیه 40.
18. آل عمران(3)آیه195
19. تفسیر عاملی، ج 2، ص 304.
20. نساء (4)آیه 32.
21. بقره(2)آیه187.
22. تفسیر نمونه، ج24 ص45.
23. ممتحنه(60)ایه12.
24. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 374.
25. شیخ مفید، تهذیب الاحکام، ج 6، ص180، باب 80، باب امر به معروف ونهی ازمنکر.
26. توبه(9)آیه71.
27. تکویر (81)آیات8و9.
28. تفسیر نمونه، ج11، ص275 به بعد.
29. همان، ص362.
30. وسائل الشیعه، ج 21، ص 362.
31. همان، ص365.
32. ثقة الاسلام نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص 180.
33. مکارم الا خلاق، ص 54، به نقل از تفسیر نمونه، ج11، ص276.
34. وسائل، ج 21، ص362؛ کافی، ج6، ص6.
35. شیخ حر عاملی، وسائل ج 21، ص567. بحار، ج 73، ص 348.
36. کنز العمال ج، 16، ص 371.

!Shabnam!;488210 نوشت:
فکر نکنم مشکل اصلی فقط ترجمه باشه هرچند اونم خیلی مهمه

در کل اینجور گفته میشد خیلی بهتر بود بهترین کالا دنیا ( یا بهره دنیا ) همسر صالح می باشد. ( این همسر هم برای زن صدق میکرد هم برای مرد )
استغفراله منظورم این نیست حدیث معصوم عیب دارد ولی نمیدونم چرا برخی احادیث یه کم درکشون سخته :Gig:

باسلام وتقدیر از روحیه تعبد شما به باور های دینی .
مطمئین باشید مراد همین است چون زندگی زنا شوی امر مشترک بین زن ومرد ویک طرفه نیست . خداوند متعال به صراحت در قرآن کریم فرمود:
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ (1) از آیات او این است که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در بر آنان آرامش بیابید.میان شما دوستی و رحمت قرار داد، در این نشانه‌هایی است برای مردمی که تفکر می‌کنند».
از این آیه به دست می‌آید که بر اساس سرشت زن و مرد آن دو به طور طبیعی همدیگر را درک می‌کند . به تنهایی در خود احساس نقص و کمبود می‌نمایند . کمال خود را در همدیگر جست و جو می‌نمایند. از این رو گفته شده: هر یک از زن و مرد به تنهایی ناقص و محتاج دیگر است . از مجموع آن دو واحد تمام درست می‌شود . به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگر حرکت می‌کند . چون به آن رسید احساس آرامش می‌نماید، چون هر ناقص مشتاق به کمال است. (2 )

1. روم (30) آیه 21.
2. علامه طباطبایی، المیزان، ج 16 ص 249، نشر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا، با ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی.

A.Afshin;488206 نوشت:
سلام خدمت همه دوستان
به ذهنم رسید شاید اگر به معانی متاع یه نگاهی بندازیم در حل این مشکل کمک بکنه، درواقع شاید ایراد از ترجمه باشه.
المَتَاعُ : التَّمتُّع
المَتَاعُ : كلُّ ما يُنْتفع به ويُرغب في اقتنائه ، كالطَّعام ، وأَثاث البيت ، والسِّلعة ، والأداة ، والمال { وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا }
المَتَاعُ ( في علم النبات ) : عضوُ التأْنيث في الزهرة والجمع : أمْتِعةٌ
المَتَاعُ : تمتُّع ، تلذُّذ
حالا اینطور ترجمه کنیم که: دنیا چیزیست که از آن بهره برده می شود و بهترین بهره در دنیا زن صالحه می باشد (که گیر نمیاد :Nishkhand:)

- کارشناس محترم ترجمه بنده مورد تایید است عایا؟

باسلام وتقدیر از تلاش شما .
ترجمه دقیق روایت یاد شده چنین است :
مواهب دنیا سبب ارامش انسان است . و همسر صالح بهترین موهبت الهی است که سبب آرامش انسان می گردد .

[="Tahoma"]

صادق;488245 نوشت:
باسلام وتشکر از دقت وپیگری شما .
در باره این حدیث اصلا نگرانی نیست زیرا :
اولا_ کلمه متاع معانی مختلف دارد برخی آنها ممکن است بار منفی داشته باشد ولی در این حدیث متاع هر گز بار منفی ندارد چون کلمه صالحه دلیل بر معنای مثبت آن است ودر مجموع واژه متاع در این حدیث به معنای چیزی با ارزش است که در زندگی انسان نقش موثر دارد وموجب آرامش خاطر انسان در زندگی می شود .
ثانیا_دیگر این که همان طور که آیات قران همدیگر را تفسیر میکند روایات همین نقش را دارد از این رو باید پیام حدیث یاد شده را در کنار روایات در یافت نمود مثلا همان حدیث که در نوبت قبل برای شما ارسال شد می تواند معنای دقیق از این روایت ارایه دهد .
ثالثا_ در باره دید اسلام در باره زن به تحلیل ذیل دقت نماید : با آن که زن نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل می‌دهد و در طول تاریخ دوشادوش مردان درساختار اجتماع ایفا نقش نموده، به عنوان مقهور ترین قشر اجتماع به سر برده و تاریخ پرماجرا و درد آلودی را پشت سرگذرانده است. در قسمت‌هایی از تاریخ، ارزش زن به مقدار کالای بوده که قابل معامله با دیگران باشد یا در حد یک حیوان چهارپا و یا یک برده بوده است که به کار های طاقت فرسا گماشته می شد.

سلام جناب آقای صادق
بسیار متشکرم از لطفتون و پاسخگویی دقیقتون ...

تمام صحبت ها صحیح ، من اصلاً با مقام و منزلتی که اسلام برای زن قائل شده مشکلی ندارم و تمام این صحبت ها رو قبول دارم و بسیار زیباست ...
تنها مشکل همین یک حدیث هست ، شما از مقام و منزلتی که امام رضا (ع) برای زن قائل بودند لطفاً روایاتی رو عنوان کنید اګه ممکنه ، پیامبر اکرم (ص) ، امیر مؤمنان علی (ع) و سایر بزرګواران بسیار صحبت های زیبایی در این زمینه دارند که ایرادی بر اونها وارد نیست .

اما لغت صالحه که شما می فرمایید بار مثبت داره ، خب زن غیر صالح قطعاً بهترین بهره یا کالا محسوب نمیشه ، پس زیاد جنبه ی مثبتی نداره !

!Shabnam!;488210 نوشت:
فکر نکنم مشکل اصلی فقط ترجمه باشه هرچند اونم خیلی مهمه

در کل اینجور گفته میشد خیلی بهتر بود بهترین کالا دنیا ( یا بهره دنیا ) همسر صالح می باشد. ( این همسر هم برای زن صدق میکرد هم برای مرد )
استغفراله منظورم این نیست حدیث معصوم عیب دارد ولی نمیدونم چرا برخی احادیث یه کم درکشون سخته :Gig:

سلام
متشکرم از شرکت شما در بحث ...
بله من هم با شما موافقم ، اګه حدیث به این صورت بود از دید من هم خیلی بهتر بود ...

A.Afshin;488206 نوشت:
سلام خدمت همه دوستان
به ذهنم رسید شاید اگر به معانی متاع یه نگاهی بندازیم در حل این مشکل کمک بکنه، درواقع شاید ایراد از ترجمه باشه.
المَتَاعُ : التَّمتُّع
المَتَاعُ : كلُّ ما يُنْتفع به ويُرغب في اقتنائه ، كالطَّعام ، وأَثاث البيت ، والسِّلعة ، والأداة ، والمال { وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا }
المَتَاعُ ( في علم النبات ) : عضوُ التأْنيث في الزهرة والجمع : أمْتِعةٌ
المَتَاعُ : تمتُّع ، تلذُّذ
حالا اینطور ترجمه کنیم که: دنیا چیزیست که از آن بهره برده می شود و بهترین بهره در دنیا زن صالحه می باشد (که گیر نمیاد :Nishkhand:)

سلام خدمت شما
متشکرم از لطف و عنایت شما ...
از لغت متاع به عنوان بهره هم یاد کنیم باز هم همون ، تفاوت زیادی بین کالا و بهره وجود نداره به نظرم ...

صادق;488253 نوشت:
باسلام وتقدیر از تلاش شما .
ترجمه دقیق روایت یاد شده چنین است :
مواهب دنیا سبب
آرامش انسان است . و همسر صالح بهترین موهبت الهی است که سبب آرامش انسان می گردد .

«الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَخَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ»

عذر خواهم آقای صادق ، این لغت آرامش از کجا اومد ؟

در یاد الله;488256 نوشت:

سلام جناب آقای صادق
بسیار متشکرم از لطفتون و پاسخگویی دقیقتون ...

تمام صحبت ها صحیح ، من اصلاً با مقام و منزلتی که اسلام برای زن قائل شده مشکلی ندارم و تمام این صحبت ها رو قبول دارم و بسیار زیباست ...
تنها مشکل همین یک حدیث هست ، شما از مقام و منزلتی که امام رضا (ع) برای زن قائل بودند لطفاً روایاتی رو عنوان کنید اګه ممکنه ، پیامبر اکرم (ص) ، امیر مؤمنان علی (ع) و سایر بزرګواران بسیار صحبت های زیبایی در این زمینه دارند که ایرادی بر اونها وارد نیست .

اما لغت صالحه که شما می فرمایید بار مثبت داره ، خب زن غیر صالح قطعاً بهترین بهره یا کالا محسوب نمیشه ، پس زیاد جنبه ی مثبتی نداره !


سلام
متشکرم از شرکت شما در بحث ...
بله من هم با شما موافقم ، اګه حدیث به این صورت بود از دید من هم خیلی بهتر بود ...

سلام خدمت شما
متشکرم از لطف و عنایت شما ...
از لغت متاع به عنوان بهره هم یاد کنیم باز هم همون ، تفاوت زیادی بین کالا و بهره وجود نداره به نظرم ...


باسلام مجدد .
شما می توانید با مطالعه کتاب : (( زن در آینه عرفان )) در این باره اطلاع خود را کامل تر نماید . ولی باید توجه داشته باشید که اسلام تنها همین یک حدیث نیست . آیات وروایات دیگر را هم در نظر داشته باشید . گرچه این حدیث هم محظوری ندارد مرادش نقش آفرینی زن در زندگی انسان است چه عیب دارد که زن این مقام را داشته باشد که در زنی شوهر نقش آفرین باشد ؟؟؟/

صادق;488260 نوشت:
باسلام مجدد .
ولی باید توجه داشته باشید که اسلام تنها همین یک حدیث نیست . آیات وروایات دیگر را هم در نظر داشته باشید . گرچه این حدیث هم محظوری ندارد مرادش نقش آفرینی زن در زندگی انسان است چه عیب دارد که زن این مقام را داشته باشد که در زنی شوهر نقش آفرین باشد ؟؟؟/

سلام خدمت شما
بله قبول دارم اسلام تنها این یک حدیث نیست ، اصل اسلام در قرآن نهفته شده و مابقی توضیحات و تفسیرات اون تلقی میشن ... من که اسلام رو خدای ناکرده زیر سؤال نبردم ، بحث رو از یک حدیث شروع کردم و طبق محور اون می خوام پاسخم رو بګیرم

دونستن تفاسیر آیات و احادیث تک به تکشون زیباست ، ایرادی داره آیا بخوایم تفاسیرشون رو بدونیم ؟

ایرادی نداره ولی خب تنزل مقام محسوب میشه یه خورده ، من که دارم میګم روایات دیګه ای از ایشون لطف کنید بیان کنید تا مشکل بر طرف بشه ...

پاسخ اون بخش سؤالم هم اګه فرصت کردید لطف کنید بیان کنید ممنون میشم ، همون قسمت که احادیث جعلی از غیر جعلی رو چطور تمیز میدن ؟ ( منظورم این نیست که این حدیث جعلی هست ، در کل منظورم هست .)

در یاد الله;488265 نوشت:

سلام خدمت شما
بله قبول دارم اسلام تنها این یک حدیث نیست ، اصل اسلام در قرآن نهفته شده و مابقی توضیحات و تفسیرات اون تلقی میشن ...
ولی دونستن تفاسیر آیات و احادیث تک به تکشون زیباست ، ایرادی داره آیا بخوایم تفاسیرشون رو بدونیم ؟
ایرادی نداره ولی خب تنزل مقام محسوب میشه یه خورده ، من که دارم میګم روایات دیګه ای از ایشون لطف کنید بیان کنید تا مشکل بر طرف بشه ...
پاسخ اون بخش سؤالم هم اګه فرصت کردید لطف کنید بیان کنید ممنون میشم ، همون قسمت که احادیث جعلی از غیر جعلی رو چطور تمیز میدن ؟ ( منظورم این نیست که این حدیث جعلی هست ، در کل منظورم هست .)

باسلام مجدد .
بسیار با ارزش است که برای فهم بهتر از احادیث تلاش می کنید . همان کتاب را که معرفی شد تهیه ومطالعه نماید .
در باره این که چگونه می توان از صحت وسقم روایت اطلاع یافت باید گفت در این باب کتاب های که در باره علم درایه ( حدیث شناسی ) نوشته شده مراجعه شود . کتاب ذیل مفید است . نصیری علی، آشنایی با علوم حدیث، ناشر انتشارات مرکز مدیریت قم ، چاپ چهارم، سال 1383،ص 178.

[="Tahoma"]

صادق;488271 نوشت:
باسلام مجدد .
بسیار با ارزش است که برای فهم بهتر از احادیث تلاش می کنید . همان کتاب را که معرفی شد تهیه ومطالعه نماید .
در باره این که چگونه می توان از صحت وسقم روایت اطلاع یافت باید گفت در این باب کتاب های که در باره علم درایه ( حدیث شناسی ) نوشته شده مراجعه شود . کتاب ذیل مفید است . نصیری علی، آشنایی با علوم حدیث، ناشر انتشارات مرکز مدیریت قم ، چاپ چهارم، سال 1383،ص 178.

صحت و سلامتی بر شما
در این برحه ی زمانی فرصت مطالعه اش رو ندارم ، ان شاء الله سر فرصت مطالعه خواهم کرد ، بسیار متشکرم از راهنمایی ارزندتون ، اما به طور خیلی مختصر امکانش هست بیان کنید لطفاً ؟

در یاد الله;488273 نوشت:

صحت و سلامتی بر شما
در این برحه ی زمانی فرصت مطالعه اش رو ندارم ، ان شاء الله سر فرصت مطالعه خواهم کرد ، بسیار متشکرم از راهنمایی ارزندتون ، اما به طور خیلی مختصر امکانش هست بیان کنید لطفاً ؟


در ابتدا لازم است قبل از توضیح حدیث صحیح به توضیح اقسام حدیث بپردازیم تامطلب بهترروشن شود. حدیث نزد محدّثان وفقیهان به هشت بخش تقسیم می­شود که هر بخش را نام خاصّی است که به ترتیب ذکر می­شود.
مشهورترین اقسام حدیث عبارتند از:
1-"متواتر": حدیثی را گویند که عده زیادی آن را نقل کرده باشند، چنان که به خودی خود و بدون قرینه مفید علم و یقین باشد.
2-"خبر واحد": از حیث شمار ناقلان به حدّ تواتر نرسد، البته اگر چند نفر مثلاً سه یا چهار نفر آن را نقل کرده باشند، آن را "متضافر" خوانند.
3-"مسند": حدیثی است که واسطه های متعدد بین راوی و معصوم(ع) به نام و نشان معیّن و مشخّص باشد. پس اگر کسی که یکی از معصومین(ع) را ندیده و بدون واسطه از آن معصوم نقل کند یا این که بگوید از مردی (به صورت مجهول) و او از فلان معصوم روایت کند، حدیث مرسل خواهد بود؛ یعنی بعضی از واسطه های نقل حدیث، حذف شده اند.
پس "مُرسل" حدیثی است که واسطه های آن به معصوم متّصل نباشد.
4-"حَسَن" حدیثی است که راوی آن امامی ممدوح نزد بزرگان شیعه بوده، گرچه عدالتش ثابت نشده باشد، به شرط این که مذمّت مقبولی از او نشده باشد.
5-"حدیث موثّق" آن است که در خلال سندش یکی یا بیشتر از یکی، عامی مذهب [سنّی] باشد که بزرگان شیعه راست گویی او را تأیید کرده باشند.
6-"ضعیف" حدیثی است که واجد شرایط احادیث صحیح و حَسَن و موثّق نباشد. (1)
7- اما حدیث صحیح" حدیثی را گویند که تمامی افرادی که در سلسله سندآن هستند، اولا شیعه دوازده امامی باشند.
دوم اینکه عادل باشند.
سوم: ضابط باشند یعنی در ضبط و ثبت الفاظ حدیث به طور صحیح گزارش کرده باشند.
چهارم: اینکه سند حدیث به معصوم(ع) متّصل باشد. بنابراین وقتی حدیثی از نظر حدیث شناس به عنوان صحیح و اطمینان­آور شناخته می­شود که علاوه بر دارا بودن این چهار شرط افراد گزارش کننده نیزموردشناسایی وتحقیق قرار می گیرند. چنانچه شبهه­ای در رفتار در دوران زندگی آنهانباشد،این حدیث ازنظر حدیث شناس صحیح و اطمینان آور است و از امام معصوم(ع)صادرشده است. در غیر این صورت این حدیث صحیح به شمار نمی­آید و از اقسام دیگر حدیث به حساب می­آید.
کسی می­تواند حدیث شناس باشد که در دوعلم رجال و درایه تخصص داشته باشد.

پی نوشت ها:
1. غلامحسین مصاحب، دایره المعارف فارسی، ج اوّل، ص 836؛ معارف و معاریف، ج 4، ص 425 - 424، با اقتباس و تلخیص.

http://www.askdin.com/thread37264.html
جمع بندی _1 در ارتباط با منزلت بانوان و امام باقر

میشه شرایط زمان ایشون رو لطف کنید بیان کنید ؟ اګه بله ، خوشحال میشم بدونم ...
پاسخ :
در هر صورت آنچه دغدغه ذهن شما بود که چرا حضرت در باره زن تعبیر کالانموده شاید با این پاسخ بر طرف شده باشد .
ویا شاید مراد شما این آیه باشد که قرآن مى‏فرماید:« هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنان لباس شما هستند و شما مردان لباس آنانید».
این زیباترین و کامل‏ترین تعبیرى است که خداوند در مورد نحوه روابط همسران بیان فرموده است. موفق‏ترین همسران کسانى هستند که از آغاز زندگى مشترک رابطه‏اى گرم و صمیمى با هم داشته باشند و تا پایان عمر ادامه داشته باشد. همسران برتر آنانند که در کنار هم آرامش مى‏یابند و سرمایه و توشه راه مشترکشان «محبت» است. بنابراین:
1- همان طور که لباس به تن آدمى گرما مى‏بخشد، با گرماى محبت وعلاقه ورزیدن به یکدیگر زندگى مشترک خود را رونق بخشیده و با نشاط نمایید.
2- همان طور که لباس سردى‏ها را مى‏زداید، همسران برتر نیز باید با اجتناب از هر گونه تنش و مشاجره‏اى، از رخنه هرگونه سردى روابط بین خود جلوگیرى نمایند.
3- همان طور که لباس عیوب آدمى را مى‏پوشاند و از چشم عیب جویان و نقالان مجالس لغو دور نگه مى‏دارد، همسران موفق باید عیوب یکدیگر را بپوشانند و محرم اسرار یکدیگر باشند و هر گونه کاستى، ضعف احتمالى اخلاقى و لغزش و خطاهاى یکدیگر را از دید دیگران مستور و پنهان کنند ،نیز ضعف هاى شخصیتى و عیوب طرف مقابل خود را براى هیچ کس بازگو نکنند و هیچ‏گاه نارسایى‏هاى مادى و مالى و... را نزد اعضاى دیگر خانواده نقل نکنند.

نقل روایات زیاد از چند امام و پیامبر (ع) و نقل نشدن روایات از امامان دیگر، بر مبنای آزادی امامان، یا عدم آزادی آنان از طرف حکومت ها بود.
در این باره بیان می­داریم:
1. پیامبر اکرم(ص) آورنده دین اسلام بوده و مورد قبول همه مسلمانان و موفق به تشکیل حکومت دینی شد. طبیعی است که احادیث او مورد پذیرش همه مسلمانان قرار گیرد و فراوان نقل گردد، اگر چه برخی از روایات نیز با توجه به اقبال و روی آوردن مردم به روایات پیامبر، توسط عده ای مورد تحریف و جعل نیز واقع شد.
2. اگر چه پس از ارتحال رسول خدا(ص) به مدت 25 سال امام علی(ع) تقریباً حالت انزوا گرفت و در این مدت چندان در صحنه حضور نیافت تا مورد توجه قرار گیرد، اما بعد از این مدت، امام(ع) به مدت پنج سال حکومت کرده در این پنج سال وارد صحنه جامعه شد و همه مسلمانان پیشوایی حضرت را پذیرفتند. ( شیعیان امام اول و اهل سنت خلیفه چهارم می دانند و همه سیره حضرت را منبع راه شناخت دین اسلام می دانند. ) طبیعی است با در اختیار گرفتن حکومت، راویان آزادانه بتوانند احادیث فراوان از او ضبط کنند. عمده خطبه های امام علی(ع) و شاید همه آنها مربوط به همین پنج سال حکومت است.
3. امام حسن(ع) مدت چند ماهی بیش حکومت نکرد و سرزمینی که تحت حکومت امام علی(ع) بود، در اختیار معاویه قرار گرفت و تلاش فراوان کرد تا پایگاه اجتماعی امام حسن و بنی علی و شیعیان کاسته گردد. معاویه دستور داد روایات در مورد مناقب اهل بیت نقل نگردد و مردم را به سب و دشنام علی(ع) واداشت. پس از شهادت امام حسن(ع)، امامت امام به حسین(ع) رسید و این مصادف بود با حکومت معاویه. پس از معاویه یزید به حکومت رسید و امامت امام حسین(ع) چند ماهی بیش دوام نیافت تا این که حضرت در عاشورای سال 61 به شهادت رسید.
در این مدت نیز یزید برای گرفتن بیعت از امام، برای حضرت ایجاد مزاحمت کرد و حضرت به شهادت رسید و بعد امامت به حضرت سجاد(ع) رسید. اما انعکاس خبر حادثه عاشورا در سراسر کشور اسلامى، رعب و وحشت شدیدى را بر محافل شیعه حکمفرما ساخت، زیرا مسلّم شد که یزید برای استحکام حکومت خویش از هیچ جنایتى دریغ نمى کند. این رعب و وحشت، با بروز فاجعه حره و سرکوب شدید نهضت مردم مدینه توسط نیروهاى یزید درسال 63 شدت یافت و اختناق شدیدى در منطقه نفوذ خاندان پیامبر بویژه در مدینه و کوفه حاکم شد و شیعیان، که دشمنان بنى امیه به شمار مى آمدند، دستخوش ضعف گردیدند و انسجام شان از هم پاشید. امام سجاد با اشاره به این وضع ناگوار فرمود: در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند. (1)
مسعودى ـ مورخ نامدار ـ تصریح مى کند: على بن الحسین، امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و در زمانى دشوار عهده دار گردید. (2)
امام صادق ـ علیه السلام ـ در ترسیم این وضع اندوهبار فرمود: مردم پس از (شهادت ) حسین بن على(ع) بر گشتند (از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند) جز سه نفر: ابوخالد کابلى، یحیى بن ام طویل و جبیر بن مطعم. (3)
همه خلفا در عصر امام سجاد(ع) از بنی امیه و دشمن اهل بیت(ع) بودند، به جز معاویه پسر یزید که دوستدار اهل بیت بود. اما وقتی به حکومت رسید، پس از چهل روز منبر رفت و پدر و پدر بزرگش را به خاطر غصب خلافت، مذمت کرد و خود را از خلافت خلع کرد. (4) عبدالله بن زبیر از سال 61 تا 73 بر قسمتی از سرزمین های اسلامی از جمله مدینه حکومت کرد. او از اموی ها نبود اما از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت(ع) بود و برفراز منبر به امام علی(ع) اهانت می کرد. (5)
طبیعی بود که در چنین شرایطی اخبار و سخنان چندانی از آنان به آیندگان منتقل نگردد؛ چون که یا مردم در این دوره به خانه امامان رو نمی آوردند و یا اگر مخفیانه رو می آوردند و حدیثی از آنان دریافت می کردند نمی توانستند به آیندگان منتقل نمایند به ویژه که در این دوره با توجه به سیاست عمر، نویسنگی و نگارش تاریخ و سیره ممنوع شده بود. بنا بر این در نیمه دوم قرن اول زمان بی خبری دینی و اختناق شدید بود. در این دوره تا حدودی خلقات تاریخی بریده شد و میراث گران بهای سنت و سیره امامان خیلی اندک به آیندگان منتقل شد و این نتیجه سیاست بنی امیه بود که خواستند دین را از بین ببرند و سیاست بی مهری حدیث که عمر به یادگار گذاشته بود، به این خواست بنی امیه کمک نمود. حاصلش آن شد که ما از انوار روایات سه امام حسن، حسین و سجاد(ع) محروم
بمانیم.
4. در عصر امامت به امام باقر(ع) خلفا به این نتیجه رسیدند که سخت گیری های شدید، نتیجه عکس می دهد و تدریجاً سیاست دگرگون می شود. کم کردن فشار بر مخالفان، از زمان سلیمان بن عبدالملک آغاز شد. به محض آن که در سال 96 به حکومت رسید، هزاران زندانی را که حجاج به زندان افکنده بود، آزاد کرد. (6) پس از او در سال 99 عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید و آزادی نسبی فراوان داد. وی در مدت خلافت خود سه کار مهم انجام داد: سبّ امام علی(ع) را ممنوع کرد، ممنوعیت نوشتن احادیث پیامبر را برداشت و فدک را به فرزندان حضرت زهرا(س) برگرداند.
پس از عمر بن عبدالعزیز نیز آزادی ها نسبتاً ادامه یافت. امام باقر از این فرصت استفاده کرد و شروع به نشر حدیث خود و پدران خویش کرد. مردم در خانه حضرت و در مسجد پیامبر و نیز در ایام حج، بر گرد او جمع می شدند و حضرت حدیث می کرد یا به پرسش های آن ها پاسخ می داد. (7) در عصر امام صادق(ع) نیز شرایطی منحصر به فرد پدید آمد. شرایط اجتماعى و فرهنگى عصر حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشت؛ زیرا آن دوره از نظر سیاسى، دوره ضعف و تزلزل حکومت بنى امیه بود و مدتى را در کشمکش و مبارزه با بنی عباس گذراندند تا اینکه در سال 132 عباسیان به پیروزی رسیدند. بنى امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسى فراوان بودند، فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شیعیان را ـ مثل زمان امام سجاد ـ نداشتند.
عباسیان نیز چون پیش از دستیابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مى‏کردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود. از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادى نسبى امام صادق (ع) و شیعیان، و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت علمى و فرهنگى آنان به شمار مى‏رفت.
از نظر فکرى و فرهنگى نیز عصر امام صادق(ع) عصر جنبش فکرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقه‏اى در جامعه به وجود آمد و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، کلام یا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و... پدید آمد، به طورى که هر کس یک متاع فکرى داشت به بازار علم و دانش عرضه مى‏کرد. بنابراین تشنگى علمى عجیبى به وجود آمد که لازم بود امام به آن پاسخ گوید. امام صادق(ع) با توجه به این فرصت مناسب سیاسى و زمینه اجتماعى، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش امام باقر (ع) را گرفت و حوزه وسیع علمى به وجود آورد و در رشته‏هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته‏اى همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و... تربیت کرد.
هر یک از این شاگردان شخصیت هاى بزرگ علمى و چهره‏هاى درخشانى بودند که خدمات بزرگى انجام دادند و آثار فراوان علمی از خود به یادگار گذاشتند. (8) با توجه به شرایط و موقعیت پیش آمده طبیعی است که شاگردان این دو امام روایات فراوانی از آنان نقل نمایند.
5. آغاز امامت امام کاظم مصادف با اوج قدرت منصور دوانیقی و ایجاد خفقان از سوی او بود. این جوّ خفقان و ارعاب نسبت به شیعیان و در رأس آنها ائمه اطهار(ع) تا زمان امامت امام مهدی(ع) ادامه یافت تا این که آن حضرت از دیدگان پنهان شد. در این مدت، امامان یا در زندان بودند یا به شدت تحت کنترل قرار داشتند. علت اینکه امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) ملقب به «عسکری» شدند، آن بود که آن دو امام بزرگوار را به محلی نظامی انتقال داده بودند تا اعمالشان را تحت کنترل در آورند. با این وضعیت، سخنان آنها چگونه قابل نشر بود؟ وقتی که متوکل عباسی به قبر امام حسین(ع) رحم نکرد و آن را تخریب کرد، به امام زنده رحم می کرد؟
یک نکته
از نظر علمی تفاوتی میان امامان نیست و فراوانی روایت از یک امام و کمی آن از امام دیگر به دلیل مساعد بودن و نامساعد بودن شرایط برای نشر حدیث در عصر آنان است.
برای آگاهی بیشتر از اوضاع فرهنگی و اجتماعی در عصر معصومان(ع) به کتاب سیره پیشوایان، تألیف حجت الاسلام مهدی پیشوایی مراجعه شود.

پی نوشت­ها:
1.مجلسی . بحار الانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت . 1403 ق . ج 46، ص 143؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، نشر دار العلمیه للنشر بیروت بی تا . ج 4، ص 104.
2. مسعودی .اثبات الوصیه،نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا . ص 167.
3. صوسی . اختصاص، نشر جامعه مدرسین . قم . ص 64؛ بحار الانوار، ج 46، ص 144.
4. بحار الانوار، ج 46، ص 118 ـ 119.
5. دشتی . معارف و معاریف، نشر دانش . قم . ج 7، ص 239.
6. رسول جعفری . سیره پیشوایان،نشر مرکز مطالعات وتحقیقات . ص 313.
7. امام باقر(ع) الگوی زندگی، ص186 ـ 189.
8. سیره پیشوایان، ص 353 ـ 356.

http://www.askdin.com/thread37264-2.html
جمع بندی _2
سوال : الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَخَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ»


؛ «دنیا کالائیست و بهترین کالای دنیا زن صالحه می‌باشد
با توجه به کرامت زن در نگاه اسلام معنای این حدیث چیست وچرا از زن به متاع یاد شده ؟
همین الآن پرسش دیګه ای در ذهن من نقش بست ، چنانچه یک زن کالا محسوب میشه ، دیګه اون رو چه نیاز به آخرت ؟ تمام کلاهای دنیا و دنیا فنا پذیر هست ، با این حساب زن نیز باید نابود بشه و آخرت برای او بی معنا باشه ؟! اما اینطور نیست و دارای ویژګی های انسانیت هست و امتحاناتی و ... که آخرت برای او معنا پیدا می کنه ، پس این تعبیر که زن صالحه بهترین کالای دنیاست ، به چه معنا و منظور بیان شده ؟
تو هیچ موردی فردی تعصبی در این موارد اللخصوص نیستم ، اما همین یک حدیث برام جای سؤال داره !!!
پاسخ :

در باره این حدیث اصلا نگرانی نیست زیرا :
اولا_ کلمه متاع معانی مختلف دارد برخی آنها ممکن است بار منفی داشته باشد ولی در این حدیث متاع هر گز بار منفی ندارد چون کلمه صالحه دلیل بر معنای مثبت آن است ودر مجموع واژه متاع در این حدیث به معنای چیزی با ارزش است که در زندگی انسان نقش موثر دارد وموجب آرامش خاطر انسان در زندگی می شود .
ثانیا_دیگر این که همان طور که آیات قران همدیگر را تفسیر میکند روایات همین نقش را دارد از این ر و باید پیام حدیث یاد شده را در کنار روایات در یافت نمود مثلا همان حدیث که در نوبت قبل برای شما ارسال شد می تواند معنای دقیق از این روایت ارایه دهد .
ثالثا_ در باره دید اسلام در باره زن به تحلیل ذیل دقت نماید : با آن که زن نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل می‌دهد و در طول تاریخ دوشادوش مردان درساختار اجتماع ایفا نقش نموده، به عنوان مقهور ترین قشر اجتماع به سر برده و تاریخ پرماجرا و درد آلودی را پشت سرگذرانده است. در قسمت‌هایی از تاریخ، ارزش زن به مقدار کالای بوده که قابل معامله با دیگران باشد یا در حد یک حیوان چهارپا و یا یک برده بوده است که به کار های طاقت فرسا گماشته می شد.
زن در دوره بربریت، چنان زندگی مظلومانه داشته است که عنوان انسان بودن به هیچ وجه، برزن اطلاق نمی شده، درردیف چار پایان وغلامان قرارداشته است. کلیه حقوق بلکه کرامت زن پایمال و با منتهای خشونت باآن رفتار می شده است. فاقد هر نوع اراده واختیاراز خود بوده اند بلکه اختیار دختران وزنان در دست پدران وشوهران بوده است. آنان حق کشتن زنان را نیز برای خود محفوظ می دانستند. زن حق غذا خوردن و یا حتی حق سکونت با شوهران را در یک­جا یگاه نداشتند. با کوچک ترین بهانه زیر ضربات طاقت فرسای شلاق شوهران قرار می‌گرفتند. (1)
در یونان، شخصیت زن درحد یک حیوان تنزل یافته بود، به گونه‌ای که شوهر می­توانست زن خود را همچون حیوان، به عنوان قرض یا کرایه یا هبه، دراختیار دیگری قرار بدهد. (2) و یا همچون کالای بی ارزش دربازار برای خریدو فروش عرضه می‌کردند، گاهی به عنوان وصیّت به دیگران واگذار می‌کردند. (3)
در روم قدیم نیز زنان و دختران صاحب کرامت و شخصیت حقوقی به حساب نمی‌آمدند، بلکه زن موجود ناقص و بدون فضیلت دانسته می‌شد. پدران حق تام برای خود قایل بودند. در هنگام ازدواج، اختیارات خود را در قبال مبلغی با شوهر دخترش معامله می‌کردند. به همین جهت شوهر می­توانست او را به ‌دیگری بفروشد. (4)
در استرالیا، زنان همچون حیوانات اهلی محسوب می­شدند. فقط برای دفع شهوت و تولید نسل به کار گرفته می­شدند. (5) در هنگام قحطی آنان را می­کشتند. از گوشت آنان استفاده می­کردند.
در آفریقا، سنگین­ترین کارها از قبیل ساختن عمارات، پاشیدن بذر و کشاورزی وآبیاری آن به عهده زنان بوده است. مردان حاضر نبودند که حتی کو چک ترین کمک را به زنان نمایند. (6)
درهند، زندگی زن نیز تابع شوهر بوده، بعد از مردن شوهر با جسد شوهر سوزانده می شد یا خوار و زبون زند‌گی می‌کرد و دیگر نمی‌توانست شوهر کند. (7)
در قرن پنچم وششم میلادی میان پیشوایان مذهبی پیروان حضرت مسیح اختلاف بود که : آیا زن دارای نفس ناطقه وجزء انسان است؟ برای رفع این مشاجره درسال(576. م) درماکون، مجمعی مرکب از کشیشان بزرک تشکیل گردید. پس از مدت‌ها گفتگو و صحبت رأی انجمن بر این قرار گرفت که زنان، جزء انسان هستند. تنها برای خدمت به مردان آفریده شده اند. (8)
در دوره جاهلیت اعراب، منتها درجه مظلومیت زن مشاهده می شود، زیرا زنان، گرفتار ننگ آورترین بد بختی ها ودچار سخت ترین مصیبت ها گردیده بودند. کرامت و شخصیت زن به وحشتناک ترین صورت لگد مال می شد تاآن جا که دختران نوزاد را زنده زنده در زیر خروارهای خاک دفن می کردند. در بعضی قبائل دختران نوزاد را سر می بریدند؛ دربعضی دیگر از بالای قله کوه به پائین پرتاب می کردند. بعضی قبائل هم؛ آنان را در آب غرق وخفه می نمودند. عرب جاهلی به دنیا‌آمدن دختران را شوم ومایه ننگ می دانستند. آن را ازدوستان مخفی می نمودند، گویا خانواده دختر مرتکب جرمی شده است. (9)
با ظهور اسلام، زندگی زن وارد مرحله نوین گردید. در اثر تعلیمات احکام اسلام درجامعه، زن از کلیه حقوق فردی واجتماعی خود برخوردار گردید.
اسلام از آغاز ظهور در اثر مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی انسانی نسبت به زنان، کرامت زن را حفظ و آن ها را از سوختن در آتش مرد سالاری مطلق جاهلیت نجات بخشید. در عین حال برای هریک از مرد و زن مطابق وظایف طبیعی شان در اجتماع حقوقی را معین نمود.
تفاوت وظائف هریک از زن و مرد در دستگاه خلقت آفرینش، در برخی از موارد منشأ تفاوت حقوق مرد و زن گردید. کسانی که از حکمت و مصالح تفاوت حقوقی در برخی موارد در اسلام بی اطلاع بودند و یا نسبت به اسلام دید مغرضانه داشته و دارند، تفاوت حقوقی را بلندگوی تبلیغات سوء علیه اسلام و نظام حقوقی آن قرار دادند.
نظام حقوقی اسلام بهترین کرامت را به زن بخشیده، بهترین دفاع را از شخصیت حقیقی وحقوقی زن نموده است.
کرامتی‌که اسلام برای زنان بخشیده، در هیچ تمدّن قبل از اسلام، وجود نداشته است. پس از پیدایش اسلام هم هیچ تمدن پدید نیامده که کرامتی بهتر از آن را برای زنان بیان کرده باشد. اسلام چنان کرامتی به زن بخشیده است که ستم‌و خطاهای دوران گذشته را که ازجانب مردان، نسبت به زنان سرزده، جبران نموده است.
اگر در پاره­ای از قوانین اسلام به خاطر تفاوت وظایف و خصوصیات روحی زن و مرد، تفاوت‌هایی در برخی از موارد حقوقی و نیز از نظر مسئولیت‌های اجتماعی دیده می شود، به هیچ وجه به ارزش معنوی و کرامت زن لطمه نمی­زند. از این لحاظ زن و مرد با یکدیگر تفاوتی ندارند. درهای سعادت به طور یک‌نواخت روی هر دو باز است.
اسلام در زمان در جزیرة العرب ظهور نمود که زنان حیثیت انسانی و اجتماعی خود را از دست داده بودند. درآتش ستم بی عدالتی و تبعیض می‌سوختند. اسلام با تبعیضات رایج در بین زن و مرد و تحقیر و توهین زنان توسط مردان، به مبارزه برخاست. زنجیرهای اسارت خرافات و جهل را از دست و پای زنان برداشت. زن را عملا به عنوان یک عنصر اصلی انسانی، برخوردار از همه نوع حقوق انسانی و اجتماعی قرارداد. قرآن کریم بهترین کرامت را برای زن بیان داشته، عالی­ترین دفاع را از حقوق آنان نموده است، به نحوی که هم موافق با مصالح اجتماعی و هم مطابق با طبیعت و وظائف که آنان عهده دار هستند، می­باشد، برای اثبات کرامت زن در اسلام بهترین دلیل آیات نورانی آن است که به طور فشرده نمونه­های از آن بیان می­گردد:
1- کرامت زن در تساوی با مردان در خطابات قرآنی:
قرآن کریم مرد و زن را از نظر ارزش انسانی و معنوی، در یک صف قرارداد. ”با خطاب­های یا ایها الناس” و”یا ایها الذین آمنوا“ مرد و زن را به صورت یک نواخت مورد خطاب قرارداده است. در هیچ یک از خطابات قرآن کوچک ترین تفاوت بین زن و مرد مشاهده نمی‌شود بلکه منظور اصلی این خطابات زن و مرد می باشد.
2- تثبیت هویت انسانی زن یا تساوی کرامت زن با مرد در اصل خلقت:
در شرائطی که بعضی از ملل قدیم، زن را جزء حیوانات و شیاطین به حساب می آوردند و انسان بودن اش را باور نمی­کردند، چنان که بعضی از یونانی­ها معتقد بودند که زن دارای روح انسانی نمی باشد، (10) اسلام با صراحت برابری زن را با مرد در اصل خلقت و هویت انسانی بیان فرمود. زن را یکی از دو عنصری که انسان ها از آن دو
عنصر پدیدار گشته اند، معرفی نمود.
از نظر قرآن حقیقت مرد و زن یک چیز است و آن انسانیت است. مرد و زن بودن از خصوصیات این حقیقت است که برای تکمیل آفرینش با دو خصوصیت ظهور نموده است. امتیاز هریک از دیگری با داشتن تقوای الهی روشن می­گردد. به برخی از آیات در این زمینه توجه نمایم:
« یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» (11).
"ای مردم، شما را از دو جنس مرد و زن آفریدیم. شما را به صورت گروه و قبیله­ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. گرامی­ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست".
در آیه دیگر تصریح درتساوی خلقت مرد و زن دارد. به روشنی بیان می کند که زن و مرد از یک حقیقت به وجود آمدند و آن انسان بودن است :«یاایها الناس التقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبثّ منهما رجالا کثیرا و نساءاً… »(12)
" ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را از یک انسان آفرید. همسر او را (نیز) از جنس او آفرید. از آن دو، مردان و زنان فراوانی ( در روی زمین) منتشر ساخت".
در آیه سوم علاوه براینکه حقیقت مرد و زن را واحد شمرده، زن ها را مایه آرامش مردان دانسته است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها(13)؛ از نشانه­های قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرارداد تا به وسیله آن ها آرامش بیابید".
3- برابری زن با مرد در کرامت ذاتی:
قرآن کریم در داشتن کرامت ذاتی، هیچ فرق بین مرد و زن نمی‌گذارد بلکه به طور مطلق می فرماید: و لقد کرمنا بنی آدم؛ (14) فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم". جمله بنی آدم نص در نوع انسان است که به مرد و زن به صورت تساوی اطلاق می‌گردد. هم چنین در آیه دیگر با اشاره به احسن التقویم بودن انسان، کرامت مرد و زن را به طور مساوی بیان می کند :«لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم (15) ؛ انسان را در بهترین صورت ممکن آفریدیم". انسان، چه زن و چه مرد در میان همه مخلوقات عالم در بهترین شکل از نظر صورت و سیرت آفریده شده است.
در مجموع آیات قرآنی که بیانگر کرامت ذاتی انسان هستند، هیچ فرق بین زن و مرد وجود ندارد. هر دو جنس را به طور یک نواخت شریک در کرامت ذاتی می‌دانند.
4- برابری زن بامرد درکرامت اکتسابی:
با آن که بسیاری از ملل پیشین، زن را شایسته دینداری نمی دانستند، و معتقد بودند که زن موجود خبیث است که عبادت­اش در پیشگاه خدا مقبول نیست، اسلام بیان فرمود که از نظر قبولی عبادات و طاعات بین زن و مرد فرقی وجود ندارد. راه پیمودن کمال و سعادت برای هردو به طور یک نواخت باز می‌باشد. قرآن کریم، در برنامه­های تربیتی، اخلاقی، علمی و. . .، زن را در ردیف مردان به حساب آورد. رسیدن به سعادت و کمال هر دو جنس را بدون تفاوت، در پرتو عمل صالح تضمین فرمود. به آیاتی چند در این زمینه توجه نمایم:
1- «من عمل صالحا من ذکر او انث و هو مؤمن فلنحیینه حیواة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»(16)
این آیه ثابت می­کند که زندگی پاک که از درون این زندگی بر می­خیزد و باعث روشنائی قلب و نشانه کمال و قرب انسان است، به واسطه عمل صالح، هم برای مرد میسر است و هم برای زن. هیچ تفاوتی در بین نمی­باشد.
2- «و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب» (17)
” هرکس کارشایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حال که مؤمن باشد، آن ها وارد بهشت می شوند. در آن، روزی بی حساب به آن ها داده خواهد شد. “
3- در آیه دیگر با صراحت خبر از عدم تضییع اجر عمل می‌دهد، چه عامل مرد باشد یا زن :« اِنّی لا اُضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض. . . »(18). "عمل هیچ کس را ضایع نمی نمایم، خواه مرد باشد یا زن، بعض شما از بعض دیگر هستید “ ( همگی از یگدیگر خلق شدید ؛ مرد مولود از زن و زن مولود از مرد و همه از آدم هستید).
ام سلمه یکی ازهمسران پیامبر به حضرت عرض نمود : چرا نام زن ها همرا ه با نام مهاجرین نیامده است؟ خداوند این آیه را نازل فرمود که در قبولی طاعت و دادن پاداش معنوی هیچ فرق بین زن و مرد وجود ندارد. (19)
بنا براین از نظر قرآن، زنان در ارزش های انسانی و معنوی و کرامت اکتسابی در پیشگاه خداوند، هیچ گونه فرقی
با مردان ندارند. ارزش­های اصلی تکامل انسانی مانند اعتقاد، اخلاق و عمل، برای زن و مرد یک سان ذکرشده است. هر دو جنس می­توانند با تکیه فکری و عملی به این اصول، به سوی کمال و هدف عالی خلقت پرواز نمایند.
از نظر اسلام، هر یک از زنان و مردان، در دنیا و آخرت، درگرو اعمال و رفتار خوب یابد خود می باشند. هرکس عمل خوب انجام بدهد پاداش می گیرد. عمل بد انجام بدهد مجازات می­شود، بدون فرق بین زن یا مرد. زن نیز در کرامت اکتسابی مثل مردان می‌توانند از راه تقوا، تلاش و کوشش معنوی و رفتار شایسته و انسانی به کرامت بسیار دست یابد. براین اساس قرآن کریم نمونه هایی از زنان مانند حضرت مریم، آسیه همسر فرعون و. . . را بیان می‌نماید که از راه تلاش و کرامت اکتسابی از بسیاری مردان جلو افتادند
5- برابری زن با مرد در کرامت حقوقی :
حق مالکیت:
از موضوعات مهم حقوقی، حق اداره اموال ودارای است. قبل ازاسلام، در بسیاری از ملل، برای زن مالکیت نسبت به مسائل اقتصادی و غیره قائل نبودند، برهمین اساس از ارث محروم بودند. اگر در بعضی ملل زن، دارای مال می­شد، نمی­توانست در اموالش تصرف کند. بخشیدن، معامله، معاوضه و موارد تصرف برای زن در اموالش ممنوع بود.
قرآن کریم دستور داد : زنان، نسبت به اموال و دارای خود، مثل مردان، حق هر نوع تصرف و مداخله را دارا می­باشند:
للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنّساء نصیبٌ ممّا اکتسبن(20)” مردان را از آنچه کسب کرده اند، بهره ای است. زنان را نیز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره­ای می­باشد“
حقوق خانوادگی:
در روزگاری که برخی ملل دنیا، به زن، حق غذاخوردن با شوهر و زندگی کردن با شوهر را در یک جایگاه نمی دادند، و زنان را هم چون حیوانات به صورت قرض، هبه، کرایه و معامله با دیگران دست به دست نموده، کرامت و شخصیت­اش را آلوده و خورد می­کردند، قرآن کریم این روش ظالمانه و افکار موهوم را محکوم نمود. زن را در حقوق خانوادگی نیز برابر با مردان دانست : « هنّ لباس لکم وانتم لباس لهنّ (21) ” زنان لباس شما و شما لباس زنان هستید“
یعنی همان گونه که لباس هم مایه زینت است و هم در برابر آفات گوناگون وسیله حفاظتی می باشد‌، زن و مرد نسبت به همدیگر، همین حالات را پیدا می‌کنند. نباید تبعیض در بین روا داشته شود.
اسلام برای زن‌ها حقوق خانوادگی حتی بالاتر از مردان را در نظر گرفته است که به طور فشرده عبارت انداز:
· حق انتخاب همسر:
· حق مهریه
· حق نفقه
· حق رفتار انسانی وشایسته شوهر با زن
· حق مسکن
3- برابری درکرامت در حقوق اجتماعی:
اسلام، زنان را مطابق با شرائط فطرت آفرینش بر برخی از امور اجتماعی، دوشادوش مردان، وارد اجتماع نموده است ازجمله:
1- بیعت
پیامبر اسلام(ص) بعد از فتح مکه، همان گونه که از مردان بیعت اخذ نمود، به زنان هم امر فرمود که با شیوه خاص با حضرت بیعت نمایند، به این ترتیب که حضرت دستش را در ظرف آبی قرار داد. زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف گذاشتند. بعضی گفته اند پیامبر از روی لباس با آن ها بیعت نمود. (22). این بیعت هم براساس دستور قرآن کریم بود:
«یاایُّهاالنّبیّ اذا جائک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرِکنَ بِاللهِ شیئًا و لا یسرقن و لا یز نین و لا یقتُلنَ او لادهُنَّ و لا یاْتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ و لا یعصینک فی معروفٍ فبایعهنّ و استغفر لهنّ الله انّ الله غفور رحیم» (23)
”ای پیامبر هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک قرار خدا ندهند، دزدی نکنند،
آلوده زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائی پیش دست و پای خود نیاورند، درهیچ کار شایسته ای
مخالفت فرمان تو نکنند، با آن ها بیعت کن، برای آن ها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما که خدا آمرزنده و مهربان است.
2- امر به معروف ونهی ازمنکر
امر به معروف ونهی از منکر، در میدان عقل، دو واجب عقلی، در میدان فقه، دو واجب شرعی. در بعد اجتماعی دو واجب انسانی و اجتماعی اند، که تمام اصلاحات اجتماعی روی این دو اصل مهم استوار می باشند. در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین کافی است که امام علی(ع) می فرماید:
« وَ ما اَعْمالُ البِرِّ کُلَّها وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیْلِ اللهِ، عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوْفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ إِ لاّ کَنَفْثَةٍ فِیْ بَحْرٍ لُجِّیٍّ. . . »(24)
” تمام اعمال نیک، حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر(از نظر پاداش و ثواب) همچون قطره ای است در مقابل یک دریای پهناور. . . “.
دلیل این همه عظمت و فضیلت برای امر به معروف و نهی ازمنکر را، امام باقر(ع )چنین بیان می فرماید:
« إِنَّ الاَمْرَ بِالْمَعْرُوْفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیْلُ الاَنْبِیاَ ءِ وَ مِنْهاَجُ الصّالِحِیْنَ فَرِیْضَةٌ عَظِیْمَةٌ بِهاَ تُـقاَمُ الْفَراَئِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاَ هِبُ وَ تَحِلُّ الْمَـکاَ سِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظاَلِمُ وَ تُعْمَرُ الاَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الاَعْداَ ء ِ وَ یَسْتَقِیْمُ الاَمْرُ. . » (25)” امر به معروف ونهی ازمنکر، روش وطریقه انبیاء و راه روشن صلحا است، دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرائض، به واسطه این دو فریضه، برپا می شوند. به وسیله این دو، راه ها امن می گردد. کسب و کار مردم حلال می شود. حقوق افراد تأمین می­گردد. در سایه آن زمین­ها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته می­شود. در پرتو آن همه کارها روبراه می گردد“.
قرآن کریم، زنان را مثل مردان، در چنین فریضه مهم اجتماعی، شریک دانسته و می­فرماید:
«و المؤمِنُونَ والمؤُمِناَتُ بَعضُهُم أولِیاَءُ بَعْضٍ یأَمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الـمُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ ویُؤتونَ الزّکوةَ و یُطیعُون الله و رَسُو لَه أُولئِکَ سِیَرحَمَهُمُ الله ُ إِ نَّ اللهَ عزیزٌ حکیم. (26).
” مردان وزنان با ایمان ولی ( و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز رابر پا می دارند،
زکات را می­پردازند، خدا و رسولش را اطاعت می نمایند، خداوند به زودی آن­ها را مورد رحمت خویش قرار می­دهد. خداوند توانا و حکیم است“.
اسلام برای منقلب ساختن اوضاع تأسف بار جاهلیت که تولد دختر را شوم و مایه ننگ می دانستند و آنان را در اثر عواملی همچون ترس از فقر و اسارت دشمن، زنده به گور می کردند، ندای ملکوتی سر می دهد: ”واذ الموئودة سئلت بای ذنب قتلت” (27) و درآن هنگام که از دختران زنده به گورشده سؤال شود، به کدامین گناه کشته شدند؟
این جنایت بشری را ممنوع فرمود. عملا تشویق و تمجید از نگهداری و تربیت دختر را آغاز نمود.
پیامبر با گفتار و رفتار اش کرامت و حقوق زن را با زیبایی و کمال به صفحات تاریخ ثبت نمود که به نمونه هایی از آن توجه نماییم:
1- احترام گذاشتن به حضرت زهرا:
پیامبر اسلام برای اثبات کرامت زن عملا چنان به احترام دخترش زهرا(س) برخاست که مردم تعجب می‌کردند. (28)پیامبر دست زهرا را می­بوسید. به او احترام می گذاشت تا عملا ثابت کند که وجود دختر مایه ننگ وعیب نمی باشد. پیامبر تنها به احترام گذاشتن به زهرا( س) اکتفا نکرد بلکه در موارد مختلف، حفظ احترام به دختران و حفظ شخصیت آنان را گوشزد می­نمود.
2- دختر حسنه است:
پیامبر اسلام طبق حدیث شریف فرمود: البنات حسنات والبنون نعمة والحسنات یثاب علیها والنعمة یسأل عنه. (29)
دختران حسنات­اند و پسران نعمت. بر حسنات پاداش و ثواب داده می­شود (اما) از نعمت سؤال می­شود.
تعبیر به حسنات، حکایت از یک ارزش بسیار عالی می­کند که آمدن دختر در خانواده، موجب ثواب و پاداش الهی است.
در بیان زیبایی دیگر فرمود:« نعم الولد البنات ملطفات مجهزات مؤنسات” … (30)دختر، فرزندی خوب و نیکو است هم با محبت است و هم کمک­کار و…
3- دختر ریحانه است:
روزی به پیامبر خبر دادند که خدا دختری به ایشان عنایت فرموده، در اثر بقایای رسوبات زنگار جاهلی، آثار ناخشنودی، در چهره یاران حضرت پدیدار گردید، فرمود:« مالکم؟ ریحانة أشـمّها و رزقها علی الله ؛ این چه حالتی است که در شما می بینم؟! خداوند گلی به من عنایت فرموده که آن را می­بویم. روزی او را خدا می دهد. (31). “ در این بیان حضرت، دختر را به عنوان گلی زیبای باغچه انسانیت معرفی نموده است.
4- بهشت در زیر پای مادران:
از وظایف مهم زن، مادر بودن و مادر شدن است. اسلام مقام بسیار والایی را برای مادر در نظر گرفته است، مقام که کرامت او را در حد اعلای از کمال به اثبات می رساند.
پیامبر اسلام فرمود:« الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»(32) "یعنی با احترام به مادران و حفظ کرامت و حقوق شان، بهشت را به دست آورید".
5- دستور احترام به دختران :
پیامبر اسلام فرمود: کسی که تحفه برای خانواده خود می خرد، همچون کسی است که می خواهد به نیازمندانی کمک کند. هنگا می که می خواهد تحفه را تقسیم کند، نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند، چنان است که گوئی کسی از فرزندان اسمعیل را آزاد کرده باشد.
(33) هم چنین فرمود: هر که سه دختر یا سه خواهر را سرپرستی کند، بهشت برایش واجب و حتمی است (34)
6- احترام به زن ها:
پیامبر فرمود:”انّ لنسائکم علیکم حقا و لکم علیهن حقا(35) ؛ بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز برآنان حقوقی دارید ".
در مورد اکرام به زنان فرمود : ما اَکْرَمَ النساءَ الاّ کریمُ ولا أَهانَهُنَ الاّلئیمٌ (36). یعنی تکریم زنان شیوه بزرگواران و اهانت به آنان، کار فرومایگان است.
براستی کدام قانون و کدام مکتب غیر از اسلام این گونه برتثبیت کرامت، شخصیت و حفظ حقوق اجتماعی
و انسانی زنان پافشاری ومردم را تشویق نموده است. اسلام تمام تلاش اش را بکار برده است تا زنان عالم، کرامت و شخصیت پامال شده خود را بدست آورند و در نتیجه خانواده و اجتماع سالم به وجود آید.

پی نوشت ها :
1. صدر، حقوق زن دراسلام و اروپا، نشر مرکز فرهنگی طاها . قم 1375 ش . ص 21.
2. همان، ص 14.
3. حاذقی، زن از نظر حقوق اسلامی، نشر بوستان کتاب . قم 1375 ش . ص23-24.
4. همان، ص 7-1 و62- 25.
5. حقوق زن دراسلام و اروپا، ص 46.
6. همان، ص 49.
7. علامه طبا طبایی . تفسیر المیزان، جامعه مدرسین . قم بی تا .ج 2 ص 372.
8. همان، ص 26.
9. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص34-35.
10. گوستاولبون فرانسوی، تمدن اسلام و غرب، به نقل از زنان مرد آفرین، ص 22.
11. حجرات(49)آیه 13
12. نساء (4)آیه 1.
13. روم(30)آیه 21.
14. اسرا(ا7آیه70
15. تین(95)آیه4
16. نحل(16)آیه 97.
17. غافر(40)آیه 40.
18. آل عمران(3)آیه195
19. تفسیر عاملی، ج 2، ص 304.
20. نساء (4)آیه 32.
21. بقره(2)آیه187.
22. تفسیر نمونه، ج24 ص45.
23. ممتحنه(60)ایه12.
24. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 374.
25. شیخ طوسی .، تهذیب الاحکام، نشر دار العلمیه قم . ج 6، ص180، باب 80، باب امر به معروف ونهی ازمنکر.
26. توبه(9)آیه71.
27. تکویر (81)آیات8و9.
28. مکارم . تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران .1378 ش . ج11، ص275 به بعد.
29. همان، ص362.
30. حر عاملی . وسائل الشیعه،نشر دارالاحیا التراث العربی . بیروت . 1412 ق . ج 21، ص 362.
31. همان، ص365.
32. ثقة الاسلام نوری، مستدرک الوسائل، نشر دار الاحیا التراث آل البیت .قم .ج15، ص 180.
33. مکارم الا خلاق، ص 54، به نقل از تفسیر نمونه، ج11، ص276.
34. وسائل، ج 21، ص362؛ کافی، ج6، ص6.
35. شیخ حر عاملی، وسائل ج 21، ص567. بحار، ج 73، ص 348.
36. علی المتقی . کنز العمال نشر القلم . بیروت .ج، 16، ص 371.

http://www.askdin.com/thread37264-3.html

جمع بندی _3
سوال : حدیث صحیح
پاسخ :
در ابتدا لازم است قبل از توضیح حدیث صحیح به توضیح اقسام حدیث بپردازیم تامطلب بهترروشن شود. حدیث نزد محدّثان وفقیهان به هشت بخش تقسیم می­شود که هر بخش را نام خاصّی است که به ترتیب ذکر می­شود.
مشهورترین اقسام حدیث عبارتند از:
1-"متواتر": حدیثی را گویند که عده زیادی آن را نقل کرده باشند، چنان که به خودی خود و بدون قرینه مفید علم و یقین باشد.
2-"خبر واحد": از حیث شمار ناقلان به حدّ تواتر نرسد، البته اگر چند نفر مثلاً سه یا چهار نفر آن را نقل کرده باشند، آن را "متضافر" خوانند.
3-"مسند": حدیثی است که واسطه های متعدد بین راوی و معصوم(ع) به نام و نشان معیّن و مشخّص باشد. پس اگر کسی که یکی از معصومین(ع) را ندیده و بدون واسطه از آن معصوم نقل کند یا این که بگوید از مردی (به صورت مجهول) و او از فلان معصوم روایت کند، حدیث مرسل خواهد بود؛ یعنی بعضی از واسطه های نقل حدیث، حذف شده اند.
پس "مُرسل" حدیثی است که واسطه های آن به معصوم متّصل نباشد.
4-"حَسَن" حدیثی است که راوی آن امامی ممدوح نزد بزرگان شیعه بوده، گرچه عدالتش ثابت نشده باشد، به شرط این که مذمّت مقبولی از او نشده باشد.
5-"حدیث موثّق" آن است که در خلال سندش یکی یا بیشتر از یکی، عامی مذهب [سنّی] باشد که بزرگان شیعه راست گویی او را تأیید کرده باشند.
6-"ضعیف" حدیثی است که واجد شرایط احادیث صحیح و حَسَن و موثّق نباشد. (1)
7- اما حدیث صحیح" حدیثی را گویند که تمامی افرادی که در سلسله سندآن هستند، اولا شیعه دوازده امامی باشند.
دوم اینکه عادل باشند.
سوم: ضابط باشند یعنی در ضبط و ثبت الفاظ حدیث به طور صحیح گزارش کرده باشند.
چهارم: اینکه سند حدیث به معصوم(ع) متّصل باشد. بنابراین وقتی حدیثی از نظر حدیث شناس به عنوان صحیح و اطمینان­آور شناخته می­شود که علاوه بر دارا بودن این چهار شرط افراد گزارش کننده نیزموردشناسایی وتحقیق قرار می گیرند. چنانچه شبهه­ای در رفتار در دوران زندگی آنهانباشد،این حدیث ازنظر حدیث شناس صحیح و اطمینان آور است و از امام معصوم(ع)صادرشده است. در غیر این صورت این حدیث صحیح به شمار نمی­آید و از اقسام دیگر حدیث به حساب می­آید.
کسی می­تواند حدیث شناس باشد که در دوعلم رجال و درایه تخصص داشته باشد.

پی نوشت ها:
1. غلامحسین مصاحب، دایره المعارف فارسی، ج اوّل، ص 836؛ دشتی . معارف و معاریف، نشر دانش . قم .ج 4، ص 425 - 424،

موضوع قفل شده است