**درسهای زندگی از سيره حضرت محمد (ص )**

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
**درسهای زندگی از سيره حضرت محمد (ص )**

با سلام

لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة ... (1)
زندگينامه رسول مكرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلى الله عليه و آله كتاب قطور و بزرگى است كه عصاره همه خوبيهاى عالم در آن جمع شده است .
زندگى اين اسوه بزرگ خلقت ، عظمت و اعجازى است كه در تاريخ بشريت نظير ندارد.
جاى جاى اين زندگى نور، سرمايه عظيمى براى پرورش انسانهاى نمونه و ارائه آنها به عنوان الگو و سرمشق به ديگران است .
از آنجا كه آموختن راه و رسم زندگى رسول اكرم صلى الله عليه و آله اولين وسيله مطمئن براى شناخت مقاصد و مفاهيم عاليه اسلام به شمار مى رود.
از درياى بيكران فضايل آن حضرت 120 درس زندگى (به ياد 120 ماه ايثار براى گسترش ‍ اسلام در مدينه ) از منابع معتبر انتخاب و به ترتيب حروف الفبا مرتب شده ، كه به محضر عاشقان حضرتش تقديم مى شود


1 - آداب جنگ


هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم مى گرفت لشگرى را به جنگى بفرستد، آنها را مى طلبيد و در مقابل خود نشانده و مى فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر روش پيامبر او حركت كنيد.
به دشمنان خويش خيانت نكنيد، آنها را مثله ننمائيد و با آنها مكر نورزيد. پيرمرد ضعيف و زن و كودك را نكشيد.
درختان را قطع ننمائيد، مگر اينكه ناچار شويد. هر كس از مسلمين از كوچك و بزرگ توجهى به يكى از مشركين داشته باشد و او را پناه بدهد، او در امان است تا كلام خدا را بشنود، اگر از شما متابعت كرد از برادران دينى شما محسوب مى شود، و اگر امتناع كرد، او را به منزلگاه خود برسانيد و از خدا استعانت جوئيد. (2)


2 - آداب ديدار


مردى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و درخواست ديدار نمود، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواست از خانه خارج شود و به ديدار آن مرد برود، جلو آينه يا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد.
عايشه از ديدن اين كار تعجب كرد.
پس از بازگشت آن حضرت پرسيد: يا رسول الله ، چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ايستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب كردى ؟
فرمود: اى عايشه ، خداوند دوست دارد، هنگامى كه مسلمانى براى ديدار برادرش مى رود، خود را براى ديدار او بيارايد!!(3)


ادامه دارد...!

3 - آداب غذا خوردن


حضرت در كنار سفره همانند بنده متواضع مى نشست ، و سنگينى خود را بر روى ران چپ مى افكند.
هرگاه در حال صرف غذا بود، تكيه نمى داد. با نام و ياد خدا شروع مى كرد، بين دو لقمه خدا را ياد مى كرد و سپاس ‍ مى گفت .
وقتى غذا تناول مى فرمود، نام خدا را مى برد و حمد و سپاس خدا را بين دو لقمه به جا مى آورد. اين نكات حاكى از توجه به ولى نعمت و يا و نام خداى سبحان مى باشد. او هيچ گاه زياده روى در تناول غذا نداشت .
وقتى بر طعامى دست مى نهاد، مى فرمود: به نام خدا، خدايا؛ بر ما مبارك قرار ده . او هيچ غذايى را بد نمى شمرد، اگر ميل داشت ، تناول مى كرد و اگر به طعامى تمايل نداشت ، آن را ترك مى كرد.
حضرت تنها غذا نمى خورد، دوست داشت دسته جمعى باشد: بهترين طعام براى او طعام دسته جمعى بود. در هنگام غذا از همه زودتر شروع مى كرد و آخر از همه دست مى كشيد، تا ديگران در غذا خوردن شرم نكنند و گرسنه برنخيزند.
از جلو خودش غذا مى خورد، غذاى داغ نمى خورد، و غذاى او بسيار ساده ، مانند نان جو بود، هرگز نان گندم نخورد، و به غذاى ساده پرانرژى مانند رطب علاقه داشت . (4)


4 - آداب نشستن


پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جاى خاصى براى نشستن در نظر نمى گرفت (5)، و سعى مى كرد در پايين مجلس بنشيند.
دوست نداشت در هنگام نشست و برخاست ، كسى به احترام او برخيزد.
و در اين رابطه فرمودند: كسى كه دوست دارد ديگران به احترام وى از جا برخيزد، جايگاهش آتش است

ادامه دارد...!


5 - آزار همسايه


مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت از آزار همسايه اش شكايت كرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: صبر كن . دوباره آمد و شكايت كرد. فرمود: صبر كن .
سپس بار سوم باز آمد و شكايت كرد.
پيامبر صلى الله عليه و آله به مرد شاكى فرمودند: روز جمعه كه مردم به نماز جمعه روند، اثاث منزل خود را بر سر راه بنه تا هر كس به نماز جمعه مى رود آن را ببيند و چون از تو سؤ ال كردند، موضوع را به آنها گزارش كن .
آن مرد: چنين كرد و همسايه آزاردهنده اش آمد و گفت : اثاث خانه ات را برگردان ، براى تو با خدا عهد كنم كه به آزارت برنگردم . (6)



6 - آموختن علم و دانش


مردى از انصار به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله ! اگر جنازه اى حاضر باشد و مجلس ‍ عالمى ، كداميك را دوست تر دارى كه من حضور يابم ؟
رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر براى تشييع و دفن ، كسانى باشند كه عهده دار انجام آن شوند، حضور يافتن در مجلس دانشمند، از حاضر شدن در تشييع هزار جنازه و عيادت هزار بيمار و از نماز شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان دادن و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است ، كجا اينها با فضيلت حضور در محضر عالم برابرى مى كند؟!
آيا ندانسته اى كه اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش ‍ است و خير دنيا و آخرت با علم مى باشد و بدى دنيا و آخرت با نادانى است ؟! (7

ادامه دارد...!


7 - احترام به ديگران

حضرت على عليه السلام فرمود:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگز با احدى دست نداد كه دست خود را از دست او جدا كند، تا اينكه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى كارى به او نمى سپرد كه آن را رها كند، تا زمانى كه طرف از حاجت خود صرفنظر مى كرد. و با احدى به گفتگو نپرداخت كه سكوت كند، تا وقتى كه طرف ساكت مى شد، و بالاخره هرگز ديده نشد كه آن حضرت پا مبارك را در برابر همنشينى دراز نمايد.

ادامه دارد...!

8-8احترام به كودكان


روزى پيامبر نشسته بود، امام حسن و امام حسين عليه السلام وارد شدند.
حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ايستاد. چون كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتى چند طول كشيد.
بدين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى آنان رفت و استقبال كرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خويش سوار كرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد. 8

ادامه دارد...!

9 - احترام پدر و مادر


مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و پرسيد، اى رسول خدا! من سوگند خورده ام كه آستانه در بهشت و پيشانى حورالعين را ببوسم . اكنون چه كنم ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پاى مادر و پيشانى پدر را ببوس . (يعنى اگر چنين كنى ، به آرزوى خود در مورد بوسيدن پيشانى حورالعين و آستانه در بهشت مى رسى .)
او پرسيد: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه كنم ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: قبر آنها را ببوس .9

ادامه دارد...!

10 - احترام مؤ من


رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه خدا نگاهى كردند و فرمودند: خوشا به حال تو خانه اى كه چقدر بزرگت داشته و احترامت را برافراشته است !
به خدا قسم كه مؤ من نزد خداوند از تو محترم تر است ، زيرا خداوند بزرگ بر تو يك چيز را حرام كرده و آن قتل و كشتار پيرامون تست ، ولى از براى مؤ من سه چيز را حرام و ناروا فرموده است ؛ خون ، مالش و گمان بد به او بردن .10

ادامه دارد...!

11 - ارزش كار

ابن عباس (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون به مردى مى نگريست و از ديدن او خوشوقت مى شد، مى پرسيدند: كارش چيست ؟
اگر مى گفتند: بيكار است ،
مى فرمودند: از نظر من افتاد.
عرض مى شد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله ! چرا بى ارزش گرديد؟
مى فرمودند: چون مؤ من بيكار بماند، ناچار با دين خود بايد معيشت كند.11

ادامه دارد...!

12 - اشتغال

حضرت محمد صلى الله عليه و آله همين كه به مردى نگاه مى كرد و از وى خوشش مى آمد، مى فرمود: آيا شغلى دارى ؟
اگر مى گفتند، بيكار است ، مى فرمود: از چشم من ساقط شد، عرض مى كردند: يا رسول الله براى چه از چشم شما افتاد؟
مى فرمود: زيرا مؤ من بيكار بود، دين خود را اسباب معيشت قرار مى دهد! 12

ادامه دارد...!


13 - اصولگرايى


عبدالله بن ابى ، سردسته منافقان كه با اداى كلمه شهادت مصونيت يافته بود، در باطن امر از اينكه با هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه ، بساط رياست او برچيده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل مى پرورانيد و ضمن همكارى با يهوديان مخالف اسلام ، از كارشكنى و كينه توزى و شايعه سازى بر ضد او فروگذار نبود.
آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد يارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار مى كرد و در حال بيمارى به عيادتش مى رفت !
در مراجعت از غزوه تبوك ، جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه ، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه سقوط كند و با اين كه همگى صورت خود را پوشانيده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار يارانش ، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر كرد. (13)

ادامه دارد...!

[=arial narrow]14 - الگوى جامع

[=arial narrow]پيامبر صلى الله عليه و آله لباسش را خودش مى دوخت ، و كفشش را خودش وصله مى كرد، و گوسفندش را خود مى دوشيد. و با بردگان غذا مى خورد. روى زمين مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همرديف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نيازهاى خانه را خريدارى كرده و حمل كند. با همه افراد دست مى داد، و تا طرف ، دستش را رها نمى كرد، او رها نمى كرد، به همگان سلام مى كرد و اگر به چيزى دعوت مى شد، هر چند به خرماى خشك ، دعوت را رد نمى نمود. كم خرج و بزرگ طبع و خوش برخورد بود. چهره اش گشوده و خندان بود، اندوهش آميخته مهربان با خشم نبود، و در تواضعش ذلت نبود، اشراف در بخشش داشت ، قلبى مهربان داشت ، و همه مسلمانان مهربان بود. هرگز سر سفره اى سير بر نخاست و هرگز دست طمع به چيزى دراز نكرد. (14

[=century gothic]ادامه دارد...![=century gothic]

موضوع قفل شده است