درد عشقی کشیده ام که مپرس

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درد عشقی کشیده ام که مپرس

با سلام وعرض ادب

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهرهجری کشیده ام که مپرس

لطفا مضمون این بیت از غزل حافظ چیست .

با تشکر از استاد گرامی

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: جناب استاد

همای رحمت;741141 نوشت:
با سلام وعرض ادب

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهرهجری کشیده ام که مپرس

لطفا مضمون این بیت از غزل حافظ چیست .

با تشکر از استاد گرامی

سلام علیکم
استاد دینانی،فیلسوف برجسته در مورد این بیت می گویند:
این درس عشق است که حافظ می دهد،درد عشقی کشیده ام که مپرس/زجر هجری کشیده ام که مپرس.
مپرس یعنی اگر هم بپرسی نمی توانم جواب بدهم،یعنی به وصف نمی آید،آنقدر که شدید است به لفظ نمی آید و جای گفتگو نیست.
خود درد وصال است،یعنی اگر به عاشقی بگویند که همه ی عالم را به تو می دهیم و آن درد را از تو می گیریم می گوید نه. پدر مجنون او را به مکه برد که دعا کند درد عشق از وی گرفته شود و مجنون دعا کرد که خدایا هزاران بار بر دردم بیفزا.
اگر همه ی عالم را به عاشق حقیقی بدهند که دردش را از وی بگیرند نمی پذیرد.
وصال او از عمر جاودان به/خداوندا مرا آن ده که آن به.
پس بنابراین درد خودش نوعی وصال است و اصلا نوعی رابطه دیالکتیک بین فراق و وصال هست و بدون فراق وصال معنا ندارد.
اگر توضیح دیگری لازم بود بفرمایید.درخدمتم إن شاء الله.

استاد;745278 نوشت:
یعنی به وصف نمی آید،آنقدر که شدید است به لفظ نمی آید و جای گفتگو نیست.

هو المحبوب

با سلام و عرض ادب

استاد عشق هم مراتب دارد تا شدت و ضعف بپذیرد؟ یا این عاشقانند که ذو مراتبند؟

به نسبت معرفتشان؟ یعنی ظاهرا این عشق نیست که مراتب دارد چرا که معشوق یکی است

اما هر چه جلوات بیشتری از معشوق دیده باشی(معرفت) عاشق تری،پس تفاوت میان عاشقان

و مراتب معرفتشان باید باشد."به تعبیر بزرگان، معرفت ستون خیمه ی محبت است"

صحیح است؟

حبیبه;745348 نوشت:
هو المحبوب

با سلام و عرض ادب

استاد عشق هم مراتب دارد تا شدت و ضعف بپذیرد؟ یا این عاشقانند که ذو مراتبند؟

به نسبت معرفتشان؟ یعنی ظاهرا این عشق نیست که مراتب دارد چرا که معشوق یکی است

اما هر چه جلوات بیشتری از معشوق دیده باشی(معرفت) عاشق تری،پس تفاوت میان عاشقان

و مراتب معرفتشان باید باشد."به تعبیر بزرگان، معرفت ستون خیمه ی محبت است"

صحیح است؟


سلام علیکم و رحمة الله
اگر عشق را یک حقیقت واحده بدانیم،باید یا انواع عشقها را منکر شویم و بگوییم اساسا آنها عشق نیستند و یا آنها را جلوات همین حقیقت واحده بدانیم.
لذا ذو مراتب بودن عشق یا عاشق فرق چندانی نمی کند.
تعبیر شما که عاشق را ذو مراتب دانسته اید نیز درست است اما در حالتی که عشق مورد نظر آن عاشقان یک موضوع واحد باشد.
جناب صدرالمتألهین در یک تقسیم بدیع و ابتکاری که آن را تقسیم جامع برای عشق می نامند،عشق را به سه نوع اکبر،اوسط و اصغر تقسیم می کند و وجه تسمیه ی جامع بودن را این می داند که شامل عشق نسبت به همه ی انواع معشوقات می شود و هیچ معشوقی از دایره ی شمول آن بیرون نیست:
((إن العشق الجامع لکل معشوقات الاشیاء علی ثلاثة أنحاء: الاکبر و الاوسط و الاصغر)) (اسفار،ج 1،موقف ثامن،فصل 20،ص 183)
عشق اکبر،عشق به ذات مقدس خداوند است که مختص به انبیاء و اولیاء و عرفای والامقام است که به مرتبه ی فنای کامل می رسند.
عشق اوسط،عشق علما و حکما به تفکر و تامل در حقایق موجودات و خلقت آسمان و زمین است.
عشق اصغر،عشق ظاهری و عشق به انسان است،چراکه انسان نسخه و نمونه ای از عالم کبیر و محتویات آن است.

استاد;747849 نوشت:
عشق اکبر،عشق به ذات مقدس خداوند است که مختص به انبیاء و اولیاء و عرفای والامقام است که به مرتبه ی فنای کامل می رسند.
با سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی

چرا همین عشق اکبر هم تا آخرین لحظه ی جان دادن تثبیت نمیشود.

با تشکر از شما

استاد;747849 نوشت:
عشق اکبر،عشق به ذات مقدس خداوند است که مختص به انبیاء و اولیاء و عرفای والامقام است که به مرتبه ی فنای کامل می رسند.
عشق اوسط،عشق علما و حکما به تفکر و تامل در حقایق موجودات و خلقت آسمان و زمین است.
عشق اصغر،عشق ظاهری و عشق به انسان است،چراکه انسان نسخه و نمونه ای از عالم کبیر و محتویات آن است.

هو المحبوب

با عرض سلام و ادب

استاد گرامی در تقسیم جناب ملا صدرا هم عشق به حسب عشاق تقسیم شده است و بر حسب درجات و مقامات معرفتشان

و اتفاقا عشق ظاهری یا مجازی را هم در این تقسیم جای داده است،لذا اشکالات ذیل هم پیش نمی آید:

استاد;747849 نوشت:
اگر عشق را یک حقیقت واحده بدانیم،باید یا انواع عشقها را منکر شویم و بگوییم اساسا آنها عشق نیستند و یا آنها را جلوات همین حقیقت واحده بدانیم.
لذا ذو مراتب بودن عشق یا عاشق فرق چندانی نمی کند.
تعبیر شما که عاشق را ذو مراتب دانسته اید نیز درست است اما در حالتی که عشق مورد نظر آن عاشقان یک موضوع واحد باشد.

همای رحمت;747855 نوشت:
با سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی

چرا همین عشق اکبر هم تا آخرین لحظه ی جان دادن تثبیت نمیشود.

با تشکر از شما


سلام علیکم
یک وقتی شما عسل را در ظرفی آلوده می ریزید....
یک وقتی در ظرف شیشه ای با در باز که علاوه بر امکان شکستن ،مورد هجمه ی حشرات هم می تواند قرار گیرد.
یکی وقتی هم ظرف شیشه ای در بسته است ولی باز امکان شکستن دارد.
یک وقتی هم در ظرف پلاستیکی محکمی که درش نیز بسته است می ریزید که نه امکان شکستن دارد و نه هجمه ی حشرات . و قس علی هذا.....
پس اگر محبت ما به خدا حقیقتا همان محبت و عشق واقعی باشد که از روی معرفت است،نه از روی خیال و نه به طمع مقامات و حالات و .....باید در ظرفی مناسب ریخته شود تا بماند.
ظرف وجودیمان را باید اصلاح کنیم.
دو مصلح قوی برای اصلاح این ظرف عرض می کنم:
1-کسب علم و معرفت که ظرف وجودی انسان را وسعت می بخشد.
2-توسل و ابراز محبت به حضرات معصومین علیهم السلام مخصوصا حضرت سید الشهداء علیه السلام که مرکبت را سریعتر به مقصد و مقصود می رسانند.
موفق و موید باشید.

حبیبه;747867 نوشت:
هو المحبوب

با عرض سلام و ادب

استاد گرامی در تقسیم جناب ملا صدرا هم عشق به حسب عشاق تقسیم شده است و بر حسب درجات و مقامات معرفتشان

و اتفاقا عشق ظاهری یا مجازی را هم در این تقسیم جای داده است،لذا اشکالات ذیل هم پیش نمی آید:


سلام علیکم
بله، عرض شد که( لذا ذو مراتب بودن عشق یا عاشق فرق چندانی نمی کند.)
مستحضر هستید که ذو مراتب بودن یا تشکیکی بودن صدمه ای به واحد بودن آن حقیقت نمی زند.

استاد;747873 نوشت:
سلام علیکم
یک وقتی شما عسل را در ظرفی آلوده می ریزید....
یک وقتی در ظرف شیشه ای با در باز که علاوه بر امکان شکستن ،مورد هجمه ی حشرات هم می تواند قرار گیرد.
یکی وقتی هم ظرف شیشه ای در بسته است ولی باز امکان شکستن دارد.
یک وقتی هم در ظرف پلاستیکی محکمی که درش نیز بسته است می ریزید که نه امکان شکستن دارد و نه هجمه ی حشرات . و قس علی هذا.....
پس اگر محبت ما به خدا حقیقتا همان محبت و عشق واقعی باشد که از روی معرفت است،نه از روی خیال و نه به طمع مقامات و حالات و .....باید در ظرفی مناسب ریخته شود تا بماند.
ظرف وجودیمان را باید اصلاح کنیم.
دو مصلح قوی برای اصلاح این ظرف عرض می کنم:
1-کسب علم و معرفت که ظرف وجودی انسان را وسعت می بخشد.
2-توسل و ابراز محبت به حضرات معصومین علیهم السلام مخصوصا حضرت سید الشهداء علیه السلام که مرکبت را سریعتر به مقصد و مقصود می رسانند.
موفق و موید باشید.
بسیارممنونم از مثال زیبایتان :Gol:

جمع بندی
____________________________________________________
شعر حافظ
پرسش
لطفا مضمون این بیت جناب حافظ «
درد عشقی کشیده ام که مپرس /زهرهجری کشیده ام که مپرس» را بیان بفرمایید.
پاسخ
استاد دینانی،فیلسوف برجسته در مورد این بیت می گویند:
این درس عشق است که حافظ می دهد،درد عشقی کشیده ام که مپرس/زجر هجری کشیده ام که مپرس.
مپرس یعنی اگر هم بپرسی نمی توانم جواب بدهم،یعنی به وصف نمی آید،آنقدر که شدید است به لفظ نمی آید و جای گفتگو نیست.
خود درد وصال است،یعنی اگر به عاشقی بگویند که همه ی عالم را به تو می دهیم و آن درد را از تو می گیریم می گوید نه. پدر مجنون او را به مکه برد که دعا کند درد عشق از وی گرفته شود و مجنون دعا کرد که خدایا هزاران بار بر دردم بیفزا.
اگر همه ی عالم را به عاشق حقیقی بدهند که دردش را از وی بگیرند نمی پذیرد.
وصال او از عمر جاودان به/خداوندا مرا آن ده که آن به.
پس بنابراین درد خودش نوعی وصال است و اصلا نوعی رابطه دیالکتیک بین فراق و وصال هست و بدون فراق وصال معنا ندارد.