دانش(1) حضرت علی(ع)

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دانش(1) حضرت علی(ع)

كتاب: فروغ ولايت ص 293 تا 297
نويسنده: استاد جعفرسبحانى
پس از درگذشت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گروههايى از دانشمندان يهود ونصارا براى تضعيف روحيه‏مسلمانان به مركز اسلام روى مى‏آوردند وسؤالاتى رامطرح مى‏كردند. از جمله، گروهى از احبار يهود وارد مدينه شدند وبه خليفه اول گفتند:در تورات چنين مى‏خوانيم كه جانشينان پيامبران، دانشمندترين امت آنها هستند. اكنون كه شما خليفه پيامبر خود هستيد پاسخ دهيد كه خدا در كجاست.آيا در آسمانهاست‏يا در زمين؟
ابوبكر پاسخى گفت كه آن گروه را قانع نساخت; او براى خدا مكانى در عرش قائل شد كه با انتقاد دانشمند يهودى روبرو گرديد وگفت:در اين صورت بايد زمين خالى از خدا باشد!
در اين لحظه حساس بود كه على عليه السلام به داد اسلام رسيد وآبروى جامعه اسلامى را صيانت كرد. امام با منطق استوار خود چنين پاسخ گفت:
«ان الله اين الاين فلا اين له ; جل ان يحويه مكان فهو في كل مكان بغير مماسة و لامجاورة.يحيط علما بما فيها و لا يخلو شي‏ء من تدبيره » (1)
مكانها را خداوند آفريد واو بالاتر از آن است كه مكانها بتوانند اورا فرا گيرند. او در همه جا هست، ولى هرگز با موجودى تماس ومجاورتى ندارد. او بر همه چيز احاطه علمى دارد وچيزى از قلمرو تدبير او بيرون نيست.
حضرت على عليه السلام در اين پاسخ، به روشنترين برهان، بر پيراستگى خدا از محاط بودن در مكان، استدلال كرد ودانشمند يهودى را آنچنان غرق تعجب فرمود كه وى بى اختيار به حقانيت گفتار على عليه السلام وشايستگى او براى مقام خلافت اعتراف كرد.
امام عليه السلام در عبارت نخست‏خود (مكانها را خداوند آفريد...) از برهان توحيد استفاده كرد وبه حكم اينكه در جهان قديم بالذاتى جز خدا نيست وغير از او هرچه هست مخلوق اوست، هر نوع مكانى را براى خدا نفى كرد. زيرا اگر خدا مكان داشته باشد بايد از نخست‏با وجود او همراه باشد، در صورتى كه هرجه در جهان هست مخلوق اوست واز جمله تمام مكانها واز اين رو، چيزى نمى‏تواند با ذات او همراه باشد. به عبارت روشنتر، اگر براى خدا مكانى فرض شود، اين مكان بايد مانند ذات خدا قديم باشد ويا مخلوق او شمرده شود. فرض اول با برهان توحيد واينكه در عرصه هستى قديمى جز خدا نيست‏سازگار نيست وفرض دوم، به حكم اينكه مكانى فرضى مخلوق خداست، گواه بر اين است كه او نيازى به مكان ندارد، زيرا خداوند بود واين مكان وجود نداشت وسپس آن را آفريد.
حضرت على عليه السلام در عبارت دوم كلام خود (او در همه جا هست‏بدون اينكه با چيزى مماس ومجاور باشد) بر يكى از صفات خدا تكيه كرد وآن اين است كه او وجود نامتناهى است ولازمه نامتناهى بودن اين است كه در همه جا باشد وبر همه چيز احاطه علمى داشته باشد، وبه حكم اينكه جسم نيست تماس سطحى با موجودى ندارد ودر مجاورت چيزى قرار نمى‏گيرد.
آيا اين عبارات كوتاه وپر مغز گواه بر علم گسترده حضرت على -عليه السلام وبهره گيرى او از علم الهى نيست؟
البته اين تنها مورد نبوده است كه امام عليه السلام در برابر احبار و دانشمندان يهود در باره صفات خدا سخن گفته، بلكه در عهد دو خليفه ديگر ودر دوران خلافت‏خويش نيز بارها با آنان سخن گفته است.
ابونعيم اصفهانى صورت مذاكره امام عليه السلام را با چهل تن از احبار يهود نقل كرده است كه شرح سخنان آن حضرت در اين مناظره نياز به تاليف رساله اى مستقل دارد ودر اين مختصر نمى‏گنجد. (2)
شيوه بحث امام على عليه السلام با افراد بستگى به ميزان معلومات وآگاهى آنان داشت. گاهى به دقيقترين برهان تكيه مى‏كرد واحيانا با تشبيه وتمثيلى مطلب را روشن مى‏ساخت.

پاسخ قانع كننده به دانشمند مسيحى

سلمان مى‏گويد:
پس از درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، گروهى از مسيحيان به سرپرستى يك اسقف وارد مدينه شدند ودر حضور خليفه سؤالاتى مطرح كردند.خليفه آنان را به حضور على عليه السلام فرستاد. يكى از سؤالات آنان از امام اين بود كه خدا كجاست. امام آتشى برافروخت وسپس پرسيد: روى اين آتش كجاست؟دانشمند مسيحى گفت: همه اطراف آن، روى آن محسوب است وآتش هرگز پشت ورو ندارد. امام فرمود: اگر براى آتشى كه مصنوع خداست طرف خاصى نيست، خالق آن، كه هرگز شبيه آن نيست، بالاتر از آن است كه پشت ورو داشته باشد; مشرق ومغرب از آن خداست وبه هر طرف رو كنى آن طرف وجه وروى خداست وچيزى بر او مخفى واز او پنهان نيست. (3)
امام عليه السلام نه تنها در مسائل فكرى وعقيدتى، اسلام ومسلمانان ودر نتيجه خليفه را كمك مى‏كرد، بلكه گاهى نيز كه خليفه در تفسير مفردات وواژه‏هاى قرآن عاجز مى‏ماند به داد او مى‏رسيد. چنان كه وقتى شخصى از ابوبكر معنى لفظ «اب‏» را در آيه وفاكهة وابا متاعا لكم و لانعامكم (4) سؤال كرد، وى با كمال تحير مى‏گفت:به كجا بروم اگر بدون آگاهى كلام خدا را تفسير كنم.
چون خبر به على عليه السلام رسيد فرمود: مقصود از اب، همان علف وگياه است. (5)
اينكه لفظ اب در زبان عربى به معنى گياه وعلف است در خود آيه گواه روشن بر آن وجود دارد، زيرا پس از آيه وفاكهة وابا بلافاصله مى‏فرمايد: متاعا لكم ولانعامكم . يعنى: اين دو، مايه تمتع شما وحيوانات شماست.آنچه مى‏تواند براى انسان مايه تمتع باشد همان «فاكهه‏» است وآنچه مايه لذت وحيات حيوان است «اب » است كه قطعا گياه وعلف صحرا خواهد بود.
داورى حضرت على (ع)در باره يك مرد شرابخوار

خليفه اول نه تنها در كسب آگاهى از مفاهيم قرآن از امام على عليه السلام استمداد مى‏جست، بلكه در احكام وفروع دين نيز دست نياز به سوى آن حضرت دراز مى‏كرد.
مردى را كه شراب خورده ماموران به نزد خليفه آوردند تا حد شرابخوارى براى او جارى سازد. وى ادعا كرد كه از تحريم شراب آگاه نبوده ودر ميان گروهى پرورش يافته كه تا آن هنگام شراب را حلال مى‏دانسته‏اند. خليفه در تكليف خود متحير ماند. فورا كسى را روانه حضور على عليه السلام كرد وحل‏مشكل را از او خواست.
امام فرمود:
بايد دو نفر از افراد موثق دست اين فرد شرابخوار را بگيرند وبه مجالس مهاجرين وانصار ببرند واز آنان بپرسند كه آيا تاكنون آيه تحريم شراب را براى اين مرد تلاوت كرده‏اند يا نه. اگر آنان شهادت دادند كه آيه تحريم شراب را بر اين مرد تلاوت كرده‏اند بايد حدالهى را براو جارى كرد واگر نه، بايد او را توبه داد كه در آينده لب به شراب نزند وسپس رها ساخت.
خليفه از دستور امام عليه السلام پيروى كرد وسرانجام آن مرد آزاد شد. (6)
درست است كه امام عليه السلام در دوران خلافت‏خلفا سكوت كرد ومسئوليتى نپذيرفت، ولى هيچ گاه در باره‏اسلام ودفاع از حريم دين شانه خالى نكرد.
در تاريخ آمده است كه راس الجالوت (پيشواى يهوديان) مطالبى را به شرح زير از ابوبكر پرسيدونظر قرآن را از او جويا شد:
1- ريشه‏حيات وموجود زنده چيست؟
2- جمادى كه به گونه‏اى سخن گفته است چيست؟
3- چيزى كه پيوسته در حال كم وزياد شدن است چيست؟
چون خبر به امام عليه السلام رسيد فرمود:
ريشه حيات از نظر قرآن، آب است. (7) جمادى كه به سخن در آمده، زمين وآسمان است كه اطاعت‏خود را از فرمان خدا ابراز كردند. (8) وچيزى كه پيوسته در حال كم وزياد شدن است‏شب وروز است. (9)
چنان كه از اين سخنان على عليه السلام آشكار است امام معمولا براى اثبات سخن خود به آياتى از قرآن استناد مى‏كرد واين بر استوارى سخن او مى‏افزود. (10)
پى‏نوشتها:
1- ارشاد مفيد، چاپ سنگى، ص‏107.
2- ر.ك. حلية الاولياء، ج‏1، ص 72.
3- قضاء امير المؤمنين، ط نجف،1369، ص‏96.
4- سوره عبس، آيات 31 و32:وميوه واب را رويانديم تا مايه تمتع شما وچهار پايانتان باشد.
5- الدر المنثور، ج‏6،ص‏317، ارشاد ص‏106.
6- كافى، ج‏2، حديث‏16; ارشاد مفيد، ص‏106; مناقب ابن شهر آشوب، ج‏1، ص‏489.
7- وجعلنا من الماء كل شي‏ء حي .(انبياء:30)يعنى: ازآب هر موجود زنده اى را آفريديم.
8- فقال لها و للارضه ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين .(فصلت:11; يعنى: به آسمان وزمين گفت از روى رغبت‏يا كراهت‏به فرمان خدا باشيد. گفتند با كمال رغبت مطيع فرمان خداييم.
9- يولج الليل في النهار و يولج النهار في الليل .(لقمان:29) يعنى: شب را در روز داخل مى‏كند وروز را در شب.
10- بحار الانوار، ج‏40، ص 224.

موضوع قفل شده است