داستان دوست خدا(زيباترين آیات قرآن و احاديث قدسي در دوستی با خدا)

تب‌های اولیه

151 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Navy"]

خداوند متعال فرمود :
[/]

[="RoyalBlue"]

نمازهاى پنجگانه را بر امت تو واجب کردم و با خود پيمان بستم که هرکس مراقب آن نمازها و وقت آنهاباشد،اورابه بهشت داخل نمايم،و کسى که مراقب آنها نباشد من تعهّدى نسبت به او ندارم.
[/]

[="DeepSkyBlue"]

کنزالعمال ،ج7،ص279
[/]

:roz:

[="navy"]رسول خدا(ص‌) فرمودند
خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد:
[/]

[="royalblue"]

فرزند آدم،

چرا انصاف نمي دهي , كه با نعمت‌ها به تو محبت مي‌كنم و تو با نافرماني‌ها (گناهان‌) به من دشمني‌؟!
خير من به تو نازل و شرّ تو به من بالا مي‌آيد و پيوسته فرشته‌اي بزرگوار در هر روز و شب كاري زشت از تو را نزد من آورد .

اي فرزند آدم

اگر وصف خود از غير خود مي‌شنيدي و نمي‌دانستي وصف شده كيست، بي‌شك به دشمني و كينه او شتاب مي‌گرفتي.

[/]

[="mediumturquoise"]

عيون اخبار الرضا 2/ 28
[/]

:goleroz:

[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]قال الله عزّوجل:
[=Microsoft Sans Serif]

چنان‌که هیچ درختی بدون
[=Microsoft Sans Serif]میوه [=Microsoft Sans Serif]کامل نیست، ایمان نیز بدون کنار‌گذاشتن کارهای حرام کامل نمی‌شود.

[=Microsoft Sans Serif](علل‌الشرایع1/250)

[=Microsoft Sans Serif]

چند سال پیش به فکر این افتادیم که ای کاش میشد از قرآن بفهمیم که خدا چه کسانی رو دوست دارد (چون اگر کسی خدا را دوست داشته باشه هنر نیست , مهم اینه که خدا کسی را دوست داشته باشه) اما این برایمان مقدور نبود تا اینکه برنامه ها و نرم افزار های قرآنی با امکانات فراوان به بازار آمد و به لطف و عنایت خدا با جمعی از طلبه های حوزه علمیه امام صادق علیه السلام شروع به تحقیق در قرآن کردیم معمولا صبح ها بعد از نماز صبح تا نزدیکی های روشن شدن روز تحقیق میکردیم . موضوع کلی تحقیق این بود که بفهمیم خدا چه کسانی رو تو قرآن به عنوان دوست خود معرفی کرده است [="darkred"](اهمیت این موضوع زمانی درک میشود که نتیجه حب خدا به خلق مشخص شود که در روایات زیادی به آن اشاره شده که از جمله آثار آن : رسیدن به کمال انسانی و عطیه های الهی از جمله چشم بصیرت , گوش شنوا و قلب متصل به عالم بالا و …[/]) خلاصه با یک سرچ و جستجوی ساده , ماده «حب» به معنای دوست داشتن را جستجو کردیم که در نتیجه از این ماده ۷۴ آیه استخراج شد که از مشتقات «حب» بود مانند (یُحِبُّونَهُمْ – کَحُب‏ – حُبًّا -لا یُحِب‏ – یُحِبُّ – تُحِبُّوا – تُحِبُّون‏ – یُحْبِبْکُم‏ – یُحِبُّونَکُم‏ - أَحِبَّاؤُه‏ – یُحِبُّهُمْ و …) اما از اونجایی که تحقیق در مورد تمام این ۷۴ آیه بسیار طولانی میشد و در توان ما نبود , تحقیق رو در چند بخش تقسیم کردیم و تصمیم گرفتیم بریم سر اصل مطلب که خدا اونها رو در قالب « لا یُحِبُّ » و « یُحِبُّ » قرار داده بود . با این دو واژه به هدف میرسدیم چون خداوند صریحا فرموده که بعضی رو دوست ندارد و بعضی دیگر رو دوست دارد . اولین آیه , آیه ۱۹۰ سوره بقره بود که خداوند در آخر آیه فرموده که « إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ » یعنی خداوند تجاوز کاران را دوست ندارد که به موقش نتیجه این تحقیق رو در انجمن قرار میدیم ان شاء الله , اما آیه بعدی , آیه ۱۹۵ سوره بقره بود که خداوند فرموده اند که « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین » یعنی خداوند نیکوکاران را دوست دارد .

این که ما بفهمیم خدا نیکوکاران رو دوست دارد ما رو بی نیاز نمیکرد مگر در حالی که نشانه های نیکوکاران یا به اصطلاح قران محسنین را بدونیم . دست به کار شدیم و در قرآن دنبال نشانه های محسنین افتادیم که نتیجش رو شما در زیر مشاهده میکنید . امیدواریم از برنامه ای که خدا در قران برای زندگی ما ریخته بهرمند بشید .

تذکر : با وجود اینکه در انتخاب کلمات تلاش زیادی صورت گرفته اما اگر کسی انتقاد یا پیشنهادی در برداشت از آیه های ذیل داشت خوشحال میشویم که در بخش نظرات برای ما ارسال کنید تا مورد استفاده قرار بگیره

بخش اول نتیجه تحقیقات :

محسنین چه کسانی هستند؟

- نشانه های محسنین در قران :

۱- کسانی هستند که متوجه گناه خود میشوند و از خداوند طلب مغفرت می کنند .

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ (۱)

۲- کسانی هستند که در راه خدا انفاق می کنند و با دست خود , خود را به هلاکت و نابودی نمی کشند .

وَ أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (۲)

۳- کسانی هستند که مطیع خدا و رسولش هستند .

وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۳)

۴- کسانی هستند که به سوی مغفرت خدا و بهشتی که پهنایش (به اندازه) آسمانها و زمین است شتاب می کنند .

وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ (۴)

۵- کسانی هستند که در هر حال (چه درفراخی وچه درتنگی مال) انفاق می کنند .

الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ (۵)

۶- کسانی هستند که خشم خود را فرو میبرند .

وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ (۵)

۷- کسانی هستند که از بدیهایی که دیگران به ایشان می کنند می گذرند .

وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (۵)

۸- کسانی هستند که هرگاه متوجه ظلمی که به خود کرده اند می شوند خدارا به یاد می آورند سپس با تمام وجود استغفار می کنند (درحالی که می دانند) جز خدا کسی نمی تواند گناهانشان را بیامرزد .

وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۶)

۹ – کسانی هستند که اصرار بر گناهی که برایش توبه کرده اند نمی کنند .

وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا (۶)

۱۰- کسانی هستند که در راه خدا جهاد می کنند و به خاطر سختی هایی که به ایشان می رسد سست و تسلیم دشمن نمی شوند .

وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ (۷)

۱۱- (دلیل جنگ کفار با انها جز این نبود که می گفتند) پروردگارا گناهان ما را ببخش واسراف ما را (به نفسمان) بیامرز و قدم های مارا ثابت گردان و ما را برکافران یاری ده

وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرین‏ (۸)

۱۲- کسانی هستند که چون انچه به رسول نازل شده را می شنوند اشک ازدیده هایشان جاری میشود .زیراحقانیت انرا شناخته و میگویند (ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین)

وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ (۹)

وگویند چراایمان نیاوریم به خداوانچه ازحق برایمان امده درصورتی که امید ان داریم که خدا مارا داخل در زمره صالحان گرداند

وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحین‏ (۱۰)

۱۳- در جایی که می توانند با عدالت برخورد کنند با احسان برخورد می کنند

لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَریضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنینَ (۱۱)

۱۴- کسانی هستند که ایمان می اورند وعمل صالح انجام می دهند وایمان وتقوای خود راتجدید و بیشتر می کنند و در نتیجه افزایش تقوی بیشتر احسان می کنند

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (۱۲)

۱۵- از کسانی که پیمان خود را نمیشکنند عفو و چشم پوشی می کنند .

فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (۱۳)

۱۶ – کسانی هستند که پروردگارشان را با تضرع و پنهانی میخوانند .

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ (۱۴)

۱۸- کسانی هستند که زمین را بعد از اصلاح آن به فساد نمی کشند .

وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (۱۵)

۱۹- کسانی هستند که خدا را باحالی که هم از او خوف دارند و هم به امید می خوانند .

وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (۱۵)

۲۰- کسانی هستند که فرمان خدا را (مبنی براینکه انها ر ابه توبه دعوت نموده) اجابت می کنند .

وَ إِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکُمْ خَطیئاتِکُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ (۱۶)

۲۱- کسانی هستند که دیگران را برای یاری خدا و رسول خدا به جهاد ترغیب می کنند .

لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (۱۷)

۲۲- کسانی که از فرمان رسول خدا (مبنی بررفتن به جبهه) سرباز نمی زنند .

ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (۱۸)

۲۳- کسانی هستند که جان خود را عزیزتر ازجان رسول خدا نمی دانند و برای جهادآ ماده می شوند و در راه خدا هرتشنگی , رنج و گرسنگی را تحمل می کنند .

وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ (۱۸)

۲۴- در هر مکانی که بتوانند کافران را به خشم دراورند قدم می گذارند (جبهه جهاد) و از دشمن غنیمتى (انچه دشمن با ظلم از انها گرفته بود) به دست نمى‏آورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در کارنامه‏شان‏] نوشته مى‏شود .

وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (۱۸)

۲۶- کسانی که به امر خدا استقامت کرده و طغیان نمی کنند .

فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (۱۹)

۲۷- هرگز با دشمنان همدست و دوست نمی شوند (که درغیراین صورت اتش قهر خدا دامن انهارامی گیرد ودران هنگام جز خدایاری نخواهند داشت)

وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون‏ (۲۰)

۲۸- کسانی هستند که نماز را در وقتش میخوانند (و آن را به تاخیر نمیاندازند)

وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى‏ لِلذَّاکِرین‏ (۲۱)

۲۹- کسانی هستند که صبر پیشه می کنند (صبر در معصیت , مصیبت و صبر در طاعت)

وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین‏ (۲۲)

۳۰- کسانی که به رشد جسمانی و روحی رسیده اند (و خداوند به انها حکمت وعلم می دهد)

وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (۲۳)

۳۱- کسانی هستند که به احسان و نیکی مشهورند[="red"] (زیرا احسانشان مشهود است)[/]

إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ (۲۴)

۳۲- کسانی که گشایش در امورشان را نعمت خدا برخود می دانند .

قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی‏ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا …‏ (۲۶)

۳۳- کسانی که میدانند خدا اجر احسانشان را ضایع نمیکند لذا تقوا و صبر پیشه می کنند .

قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی‏ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین (۲۶)

۳۴- کسانی که خدا را بخاطر نعمت هدایت به بزرگی یاد می کنند [="red"]در حالی که بر تقوای خویش تکیه نموده اند .[/]

لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنینَ (۲۷)

۳۵- کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و در نتیجه خداوند انها را هدایت می کند .

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏ (۲۸)

جالبه بدونید کلمه ترکیبی : لمع : تنها یک بار در قرآن اومده اونم در مورد محسنین است و این لام بر تاکیدات دیگر جمله میافزاید و الا معمولا «ان الله مع ال....» میاید .

1- البقرة : ۵۸
۲- البقرة : ۱۹۵
۳- آل عمران : ۱۳۲
۴- آل عمران. ۱۳۳
۵- آل‏ عمران : ۱۳۴
۶- آل عمران : ۱۳۵
۷- ال عمران : ۱۴۶
۸ – ال عمران : ۱۴۷
۹ : مائده : ۸۳
۱۰ : مائده : ۸۴
۱۱- بقره : ۲۳۶
۱۲- مائده : ۹۳
۱۳- مائده : ۱۳
۱۴- اعراف : ۵۵
۱۵- اعراف : ۵۶
۱۶- اعراف : ۱۶۱
۱۷- توبه : ۹۱
۱۸- توبه : ۱۲۰
۱۹- هود : ۱۱۲
۲۰- هود : ۱۱۳
۲۱- هود : ۱۱۴
۲۲- هود : ۱۱۵
۲۳- یوسف : ۲۲
۲۴ -یوسف : ۳۶
۲۵- یوسف : ۹۰
۲۶- یوسف : ۹۰
۲۷- حج : ۳۷
۲۸- عنکبوت : ۶۸

3erat.com;141573 نوشت:
تذکر : با وجود اینکه در انتخاب کلمات تلاش زیادی صورت گرفته اما اگر کسی انتقاد یا پیشنهادی در برداشت از آیه های ذیل داشت خوشحال میشویم که در بخش نظرات برای ما ارسال کنید تا مورد استفاده قرار بگیره

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا خیرتان بدهد واقعا لذت بردم ذیلا مطالبی را عرض میکنم که شاید گفتنش تعرض نباشد.

من اولین سوالی که در اول خداشناسی از خودم پرسیدم این بود :

خدا بنده اش را چقدر دوست دارد ؟

درک این مفهوم ومقدار برای من اهمیت داشت چون اگر این قدر و اندازه را نمیفهمیدم خیلی چیزها را نمیتوانستم درک کنم مانند عذاب و نعمت و رحمت و بخشش و توبه و ...
که اینکه این مراتب از دید خدا چگونه است و خدا به چه دلیل فلان تقدیر را مقدر کرد آیا رحمتش قطع شده یا نه و..

پاسخی که به من داده شد این بود :

من همیشه شاهد این مطلب بودم که اگر تشنه ام بود یا گرسنه بودم یا میوه ای میخواستم میرفتم در یخچال را باز میکردم و اگر مادرم آنجا بود انگار به او وحی شده باشد میگفت سیب فلان جاست بردار
میخواهی برایت نیمرو درست کنم غذای ظهر یخ کرده و.. ( حتما برای شما هم بسیار پیش آمده )

این دال بر این مطلب بود که مادر من و تمام مادرهای دنیا
( خداوند برایتان نگهشان دارد و اگر از دست داده ایدشان خدا قرین رجمتشان کند )
بر اساس حب و دوست داشتن حقیقی نیاز من را میفهمید.


برگردیم به سوال من در باب اینکه خدا چقدر بنده اش را دوست دارد .

2 روز بعد روی میزم کتابی را دیدم خواستم ادامه اش را بخوانم و لای صفحه ای را که تا آنجا خوانده بودم باز کردم و دیدم روایتی از حضرت مسیح علیه السلام در پاسخ به همین این سوال از طرف یوحنای بزرگ چنین میفرماید.
بدان یوحنا اگر بنده ای گناهی را مرتکب شود خداوند برای مدد رساندن به آن بنده گناهکار که بواسطه انجام گناه آزرده شده بسویش میشتابد
فرشتگان پرسیدند که چرا خدا به یاری بنده ای گناهکار و خاطی میرود و خداوند فرمود که بنده من بجز من کسی را ندارد. او گناهی کرده و رنجش برایش سنگین افتاده این من هستم که باید بداد دردش برسم که او غیر من کسی را مددکار نخواهد یافت.

در همان لحظه بطور ناخودآگاه مهر الهی را با مهر مادر مقایسه کردم.
که اگر فرزندی کار اشتباهی بکند و مثلا چینی و یا ظرفی را بشکند و بواسطه شکشتن آن ناراحت شود آیا مادر به داد دل او خواهد رسید یا خیر او را تنبیه خواهد کرد ؟
پاسخ واضح است.

..............................

اما در رابطه با مطالبی که فرمودید. تا در مورد بعضی آیات توضیح کامل داده نشود لاجرم این توصیفات جمع نخواهد شد و محبان الهی و مطرودان درگاه درست مشخص نمیشوند.

یاحق

با سلام به شما

بهتون قول میدم که این تاپیک رو به فضل خدا ناقص رها نکنم
[="sienna"]
اما در رابطه با مطالبی که فرمودید. تا در مورد بعضی آیات توضیح کامل داده نشود لاجرم این توصیفات جمع نخواهد شد و محبان الهی و مطرودان درگاه درست مشخص نمیشوند.[/]

برای روشن شدن روش تحقیق یه خورده توضیح بیشتر میدم .

همونطوری که در پست اول گفتم ما از اینکه بفهمیم خدا محسنین رو دوست داره به جایی نمیرسیدیم لذا دنبال نشونه های محسنین رفتیم و بعد اتمام تحقیقات در زمینه محسنین دیدیم مثلا یکیش اینه که اونا در راه خدا انفاق میکنند .

دیدیم اینم ما رو راضی نمیکنه , پا ها مونو برای برداشتن یک قدم بزرگتر بلند کردیم و با بچه ها تصمیم گرفتیم که برای هر نشانه از نشانه های محسنین تحقیق مجزا انجام بدیم. مثلا اگه اونا انفاق میکنن , چی انفاق میکنند ؟ به کی انفاق میکنند ؟ شرایط انفاق کننده چیه ؟ چه چیزهایی موجب عدم پذیرش انفاق میشه ؟ پاداش انفاق کننده چقدره ؟ و ...

به اطلاع شما دوست عزیز برسانم که تمامی این تحقیقات صورت گرفته و بوسیله یکی از بچه ها تایپ هم شده و بزودی کم کم ان شاء الله خدمتون ارائه میکنم در همین تاپیک .

التماس دعا

خوب چند دقیقه قبل قول دادم که خیلی زود ادامه بدم

قرار شد برای روشن شدن نشونه ها بصورت مجزا و کامل تحقیات رو ارائه بدم .

[="red"]نشونه اول محسنین این بود :[/]

۱- کسانی هستند که متوجه گناه خود میشوند و از خداوند طلب مغفرت می کنند .

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ (۱)

اولا بگم که برای بدست آوردن این برداشت به همین آیه اکتفا نشد و از تفسیر و آیات مشابه نیز برای انتخاب این نشانه بهره بردیم که نیازی به تفصیلش نمیبینم .

[="darkred"]اما توضیح در مورد آیه : [/]

خداوند میفرمایند این صفت نیکوکاران است و در بعضی دیگر از آیات قرآن نمونه هایی را هم ذکر میکند .

[="darkgreen"]1- مثلا ماجرای مشهور حضرت یونس که در شکم ماهی افتاد :[/]

فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين

و «ذو النون» را [ياد كن‏] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل‏] تاريكيها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
سوره الأنبياء آیه 87

[="darkgreen"]2 - ماجرای حضرت آدم و حوا :[/]

قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ

گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»
سوره اعراف آیه 23

[="darkgreen"]3- ماجرای حضرت نوح و پشیمانی از دعایی که برای فرزندش کرد :[/]

قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لي‏ بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لي‏ وَ تَرْحَمْني‏ أَكُنْ مِنَ الخاسرین

گفت: «پروردگارا، من به تو پناه مى‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم.»

[="darkgreen"]4- تعریفی که خدا در قران از بندگان بصیر کرده :[/]

الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ
همان كسانى كه مى‏گويند: پروردگارا، ما ايمان آورديم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
سوره آل عمران آیه 16

و بسیاری دیگر از آیات

[="red"]کاربرد عملی از این نشانه : [/]

برای اینکه من و شما هم شامل محسنین بشیم کافی هست که متوجه گناهان خودمان در خلوت و جلوت بشیم و با همان ذکر حضرت یونش علیه السلام به در خونه خدا بیایم . چون در ادامه همون آیه داره که :: [="darkgreen"]و کذلک ننجی المومنین [/]:: یعنی ما مومنین را نیز اینچنین نجات میدهیم .
یعنی هنگامی که خود را در ظلمات گناه ببینیم :: فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ::

حامد;141948 نوشت:
سلام
ولی با شریفه : انا لا نضیع اجر من احسن عملا می توان گفت که احسان یک جنبه عملی دارد که تابع اغراض نیست به عبارت دیگر احسان عملی خود یک حسابی دارد
موفق باشید

سلام و تشکر از پیگیری شما

آره درسته احسان قطعا جنبه عملی داره ولی هر عملی اجر نداره نکته هم همیجاست و اینکه خداوند میفرمایند : اجرش نزد ما ضایع نمیشود یعنی عملی که با شرایط صورت گرفته باشه . [="darkgreen"]باید یک قدم دیگه که در تحقیقات جلو رفتیم رو تقدیم کنم تا مسئله روشن شود .
[/]

از انجایی که انفاق از نشانه ها و زیرمجموعه احسان هست شرایط ان بر احسان نیز صدق میکند .که ذیلا تقدیم میگردد .

[="red"]انچه موجب باطل شدن انفاق مي شود؟[/]

[="red"]1- منت گذاشتن[/] (که نیازی به شرح نداره)
بقره . 264

2- [="red"]آذار رساندن[/] (مثلا توقع داشته باشی که اون باز برات فلان کار رو انجام بده)
بقره . 264
[="red"]
3- ريا و خودنمايي[/]
(توضیحش رو زیر نوشتم)
بقره . 264

[="red"]4- انفاق کردن براي غير خدا باشد[/] (تقریبا همون بالایی هست با این تفاوت که نیت از همون اول عمل برای غیر خدا بوده) بقره . 272

5- [="red"]انفاق از مال حرام[/] بقره . 267

6- [="red"]انفاق فاسق و تارک الصلاه نیز پذيرفته نمي شود [/]( یادمه یکی میگفت من به همه کمک میکنم و ... بهش گفتم نماز که میخونی گفت نه , چنین اشخاصی مصداق
«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم »« و [ياد كن‏] هنگامى را كه شيطان اعمال آنان را برايشان بياراست‏»

توبه . 53

در نتیجه اگر کسی احسان یا انفاق کرد و در کارش ریا و خودنمایی رسوخ کرد دیگر نمیتوان آن را شامل :: گروهی دانست که خداوند در موردشان فرموده «انا لا نضیع اجر من احسن عملا » چون این عمل صالح نیست .

و جالب این هست که نه تنها این عمل (که بدون شرایط صورت گرفته) اجری ندارد بلکه در روایات چنین عمل ریاکارانه ای موجب خسران نیز میشود و بنا به قول روایت خداوند خطاب میکند که اجر و مزدت را از کسی بگیر که برایش عمل کردی .

با تشکر

قرار شد برای روشن شدن نشونه ها بصورت مجزا و کامل تحقیات رو ارائه بدم .

نشونه اول رو که بقدر کافی توضیح دادم , البته دوستان توجه داشته باشند بنابر نظر کاربر عزیز «سایه خورشید» قرار نیست که تک تک نشانه ها در همین تاپیک توضیح داده شود . چون خیلی تاپیک طولانی میشه و اثر خودش رو شاید از دست بده یا حداقل کم بشه

و قرار شد نشانه دوم رو هم در این تاپیک قرار بدیم و بقیه رو در تاپیک های جدید و برای پیگیری راحت دوستان لینک اون پستها رو اینجا میزارم.

[="red"]اما نشانه دوم این بود :[/]

۲- کسانی هستند که در راه خدا انفاق می کنند و با دست خود , خود را به هلاکت و نابودی نمی کشند .

وَ أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ

باید بفهمیم که اولا چی باید انفاق کرد ثانیا به کی انفاق کرد ثاثلا چه افرادی در انفاق مقدم هستند رایعا شرایط انفاق کننده چیه ؟ خامسا فواید انفاق چیه ؟ و ...

انچه موجب باطل شدن انفاق مي شود رو بالا در پاسخ دوست عزیز «حامد» در بالا گزاشتم و حالا ادامه ...

[="red"]چه چيزهايي بايدانفاق کرد؟[/]

1- [="darkred"]از هر چه روزيشان کريم انفاق مي کنند [/]
بقره .3

2- [="green"]هر خير و خوبي کردن به والدين و نزديکان و يتيمان و فقرا و در راه ماندگان است [/]
بقره .195

3- [="darkred"]انفاق کنيد از اموالتان[/] في سبيل الله
بقره . 262

4- [="green"]انفاق کنيد از آنچه پاک و حلال است و از انچه از زمين براي شما خارج کرديم [/]
بقره . 267

5- [="darkred"]از انچه به آن علاقه داريد انفاق کنيد [/]
ال عمران . 92

6- [="green"]هر چه ازکوچک و بزرگ مي توانيد انفاق کنيد[/]
توبه . 121

[="darkred"]7- از امکانات وسيع خود انفاق کنيد[/]
الطارق . 7

دوستان عزیز تاپیک تکمیلی این بخش رو طبق وعده جدا گانه با عنوان «کمک کردن به دیگران حداقل 17 شرط داره» قرار دادم . و از این به بعد لینک های تکمیلی رو همینجا میزارم که دوستان سر در گم نشن :Gol:

[="Red"]تکمیلی 1 :[/] کمک کردن به دیگران حداقل 17 شرط داره

لذت ببرید از قرآن

موبدیار مهران;142043 نوشت:
صراط گرامی
درود
آیا میخواهید از دیدگاه گاتها، کتاب آسمانی زرتشتیان در این زمینه آگاه شوید؟
البته پژوهش من به گستردگی کار شما نیست.

سلام برادر عزیز

بدم نمیاد نگاهی بهش بندازم

به امید علم بیشتر

علی علیه السلام فرموده اند عاقل کسی است که علم دیگران را به علم خود بیفزاید

پس چرا ...

البته تنها معارفی تایید میشه که مطابق با قرآن باشه
ممنون

3erat.com;141992 نوشت:
آره درسته احسان قطعا جنبه عملی داره ولی هر عملی اجر نداره نکته هم همیجاست و اینکه خداوند میفرمایند : اجرش نزد ما ضایع نمیشود یعنی عملی که با شرایط صورت گرفته باشه . باید یک قدم دیگه که در تحقیقات جلو رفتیم رو تقدیم کنم تا مسئله روشن شود .

سلام
از لحاظ ادبی ظاهرا عملا تمییز برای احسن است به عبارت دیگر اینجا صرف حسن عمل موجب اجر است و هیچ چیز دیگری در آن دخیل نمی شود لذا صرف حسن عمل موجب اجری است .
از سوی دیگر معیار پاداش عینیت است یعنی عین عمل به انسان پاداش داده می شود ( هل یجزون الا ما کانوا یعملون ) خب اگر بین این دو معنا را جمع کنیم این می شود که :
اگر عمل نیکی صرفا در مرتبه عمل نیک باشد و از هیچ حسن باطنی برخوردار نباشد ( که اغلب چنین هم نیست ) بر اساس انا لا نضیع اجر من احسن عملا در دایره وجودی عمل که همان بعد مادی دنیوی آنست باید پاداشی باشد . این امر را روایات هم تایید می کنند که کافر اجر نیکیهایش را در دنیا می بیند .
حال اگر این حسن عمل با حسن نیتی همراه بود به مقدار عمق و سعه حسن باطنی هم اجری خواهد داشت و اگر این حسن باطنی در حد فعل خالصانه لله باشد اجر هم از سوی خدایی خواهد بود که تا ابد هست .
پس حسن عمل در مرتبه عمل صحیح است و پاداشی متناسب با خودش دارد و بیان آیه هم تام است
موفق باشید

موبدیار مهران;142043 نوشت:
صراط گرامی درود آیا میخواهید از دیدگاه گاتها، کتاب آسمانی زرتشتیان در این زمینه آگاه شوید؟ البته پژوهش من به گستردگی کار شما نیست.


بسیار عالی
ممنون میشوم

3erat.com;141999 نوشت:
۲- کسانی هستند که در راه خدا انفاق می کنند و با دست خود , خود را به هلاکت و نابودی نمی کشند .


برای تحلیل آیه نیاز نیست راههای انفاق در راه خدا را ذکر کنید.
دیگر مسلمنان اینها را میدانند یا حداقل با قرآن آشنائی دارند و یا از روحانیون شنیده اند.
و یا اگر نیاز میبینید انفاق را با شرحی کامل در جائی قرار بدهید برای کسانیکه نمیدانند.
بخش مبهم چنین آیه ای بخش هلاکت انداختن است که توصیف میخواهد و رابطه اش با انفاق

بی دلیل نیست قرآن شناسی یک رشته تخصصی تا حد فوق تخصص دارد چراکه از هرکسی این امر بر نمی آید.
( بهتان بر نخورد از بنده هم بر نمی آید چراکه ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر الذین یومنون در تمام اقوام و ملیتهاست لذا مدعیان بی خبرانند )

رابطه جملات - مفهوم کلمات در هر جمله و بحث های ذکر شده در هر سوره با هم مرتبط و یک طیف گسترده از اطلاعات را در اختیار جستجوگر طالب قرار میدهند.

دلیل اینکه در قرآن ریاضیات و علوم مختلف و اتفاقات در یک هارمونی قرار گرفته اند و به انسان مومن این اجازه را میدهند که از این خوان گسترده حتی استخاره هم بکند نظم موجود در قرآن است.

شناخت صحیح قرآن برابر با شناخت جهان خلقت و رابطه بین موجودات و خالق آنهاست لذا شایسته است با تحقیق بیشتر و با بحث و تبادل نظر و دوری از تصمیم گیری سریع این امر صورت گیرد تا به کاملترین نتیجه ای که ممکن است برایمان نایل شویم انشاالله تعالی.
من از دوستان میخواهم که آیه 195 سوره بقره را باز کنند و از 20 یا 30 آیه قبل نگاه بیاندازند و ببینند خداوند چه سفارشاتی به مومنین میکند و از چه اموری آنها را نهی میکند.


...


محسنین در قرآن تا آنجائیکه حقیر سراغ دارم احسان کنندگان به دو شکل و دو بخش مادی و معنوی تقسیم میشود :

بخش مادی :

به کسانی گفته میشود که از آنچه که خدا به آنها نعمت بخشیده به دیگران میبخشند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالضُّحَى(الضحي/1)
قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآيد (و همه جا را فراگيرد)،
وَاللَّيلِ إِذَا سَجَى(الضحي/2)
و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گيرد،
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى(الضحي/3)
که خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است!
وَلَلْآخِرَةُ خَيرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى(الضحي/4)
و مسلما آخرت براي تو از دنيا بهتر است!
وَلَسَوْفَ يعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى(الضحي/5)
و بزودي پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي!
أَلَمْ يجِدْكَ يتِيمًا فَآوَى(الضحي/6)
آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى(الضحي/7)
و تو را گمشده يافت و هدايت کرد،
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى(الضحي/8)
و تو را فقير يافت و بي‌نياز نمود،
فَأَمَّا الْيتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ(الضحي/9)
حال که چنين است يتيم را تحقير مکن،
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ(الضحي/10)
و سؤال‌کننده را از خود مران،
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ(الضحي/11)
و نعمتهاي پروردگارت را بازگو کن!

و آنهائیکه بخاطر خدا از اموالی میگذشتند که در صورت کفر بدانها میرسید یا در راه خدمت به دین اموالشان را صرف میکردند ( مرسلات آیه 44 به این دسته اشاره میکند و.. )

و حتی کسانیکه هنگان تقسیم ارث خود به حاضرین نیز مبلغی را هدیه میکردند.

طرف مقابل محسنین بخل کنندگان هستند

وَلَا يحْسَبَنَّ الَّذِينَ يبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يوْمَ الْقِيامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(آل عمران/180)
کساني که بخل مي‌ورزند، و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده، انفاق نمي‌کنند، گمان نکنند اين کار به سود آنها است؛ بلکه براي آنها شر است؛ بزودي در روز قيامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند، همانند طوقي به گردنشان مي‌افکنند. و ميراث آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است.

و کفار مشرکین فاسقین و کلا دنیا طلبان و دنیا پرستان .

در نتیجه

آنچه که از محسنین بر می آید این است که به خدا و رسولش ایمان می آورند و مطیع اوامر الهی و توصیه رسولش هستند لذا اهل گریز از جهاد نیستند و دیگران را نیز بدان تشویق میکنند. و از آنچه که خدا به آنها نعمت ارزانی داشته به نیازمندان انفاق میکنند . به دین خدا یاری می رسانند ( با اموال و نفس ) چراکه پذیرفته اند متاع دنیا ارزشمند نیست و در عوض با انفاق نعمات نعمت آخرت را خریده اند.

بخش معنوی :
کسانیکه با صبر و شکیبائی به دین خدا یاری میرسانند ( بخشش معنوی ) به دین خدا وفادارند و با کوچکترین مشکلی لب به اعتراض نمیگشایند و بدین شکل به دین خدا یاری میرسانند اگر قدرت و توان جنگیدن ندارند نیت آنرا در دل دارند .اهل نماز و واجبات هستند لذا اهل فسق و فجور و فساد نیستند و در بین مسلمین چنین چیزی را نشر نمیدهند .

والله اعلم

یاحق

موبدیار مهران;142077 نوشت:
در بخش دوم کسانی را که شایستگی این دوستی و دلدادگی را دارند، بررسی کرده اید. همچنین سخنی گفته شد که آیا نیکوکاران ناباورمند (غیر مومن) نیز در گروه محسنین هستند یا نه؟

سپاسگذارم از موبد عزیز
پس با این حساب در گاتا آن کسی که کار نیک میکند خود جزو مومنین به حساب می آید حال اگر به خدا ایمان آورده باشد یا خیر درست فهمیدم ؟

در اسلام این امر این چنین نیست و در قرآن ارزش اعمال ایشان با سنگ ریزه برابر شده است و لذا خاک و سنگ ریزه ارزشی برای گرسنه ندارد.

لازمه عمل نیک باور به خداوند است و در باور ما لزوما کسی که کار نیک میکند مومن نیست.

دلیلش این است که شخص مومن کارنیکش را در راه رضای خدا و بر طریقت دیانت اسلامی انجام میدهد لذا پاداشش را از خدا میخواهد و چون ملبس به لباس نیکویی همچون لباس ایمان در باورش شده آن کار نیک را هم درست انجام میدهد.

برای انجام کار نیک برای مومنین هم نیت - توکل ذکر و دعا 4 مرحله ایست که پیامبران ابراهیمی برای هر امری انجام میدادند تا آن امر به وثوق مطلوب حضرت احدیت برسد.

و من الله التوفیق


یاحق

موبدیار مهران;142077 نوشت:
به هر روی
موبدیار مهران;142077 نوشت:
2- یک نمونه از هات 31 بند 21 برایتان مینویسم. برگردان واژه به واژه از موبد آذرگشسب: مزدااهورا (دانای هستی بخش) خواهد داد رسایی (خرداد=کمال) و جاودانگی (امرداد) از رسایی (خویش) و اشا (=اردیبهشت=هنجار هستی) با نیروی الهام بخش {پیوستگی آفرین،سروری هم برگردان شده است} خویش و شهریاری (=خشترا=شهریور) و پشتیبانی کامل (پایداری و دوام) منش نیک (=بهمن) را به کسی که در اندیشه و کردار به او وفادار است. {واژه ای که به وفادار برگردان شده، اوروَتو است که به معنای دوست است. در گزارش (ترجمه) پهلوی نیز دوست معنا شده است.} برگردان همان بند از علی اکبر جعفری: خدای دانا از خداوندی خویش به کسی رسایی و جاودانگی و نیکی راستی و بهره شهریاری و یاری منش نیک را ارزانی میدارد که در اندیشه و کردار دوستش باشد.
کسی که به خداوند باوری راستین داشته باشد، نمی تواند جز راست کار (محسن) باشد. همچنین کسی که راستکار است، شاید به زبان باورمند نباشد، ولی اگر در درون هستی اش چنین باوری نباشد، دلیلی برای راستکاری نیست.

ببینید موبد گرامی

با عیار خود نمیتوان در مورد دیگران قضاوت کرد.

اگر شما نیک اندیشید و اعمال و گفتارتان را بر اساس نیکوئی مدون میسازید دلیل بر این نمیشود که دیگران نیز چنین اندیشه و باوری داشته باشند.

و همینطور بر عکس اگر شما باورهای زشت را دیده باشید نمیتوانید بر اساس آن باورهای زشت در مورد دیگران قضاوت کنید.

در اسلام قاضی را خدا میدانند که بر همه امور واقف است.

و اینکه ما
فطرتی داریم که این فطرت بر اساس نیکوئی خلقت یافته و بطور نهاد در آگاه و ناخودآگاه ما فعال است.
او بطور آگاه و یا ناآگاه به انسان تمایلات نیک میبخشد.

اگر این هدیه الهی است
پس وظیفه انسان چیست ؟

لذا شیخ اکبر ابن عربی انسان کامل را کسی مداند که :

1- موحد باشد و به خدا ایمان داشته باشد و بر اساس اوامر الهی عمل کند که این نشان دهنده انتخاب کردن انسان است و این امر ذاتی نیست.

2- پندار کردار و گفتار نیکو داشته باشد بر اساس آموزه های دینی.

این شخص انسان کامل است .

یاحق

bina88;142085 نوشت:

طرف مقابل محسنین بخل کنندگان هستند

با تشکر فراوان از بینا 98 عزیز

در اینکه طرف مقابل محسنین چه گروهی هستند در تحقیقات بررسی شده , که ذیلا تقدیم میگردد . البته بخل کنندگان اشتباه نیست اما طرف مقابل یکی از زیر مجموعه های محسنین هست , که اون انفاق کنندگان هستند و باز در انفاق کنندگان به فرموده شما از نوع اول یعنی مادی ...

اما یکی از راه های دقیق اینکه بفهمیم چه گروهی در مقابل فلان گروه هست اینه که عاقبت یا اجر و یا ... آن بررسی بشه , مثلا در مورد همین محسنین این عبارت زیاد ذکر شده [="red"]« و کذلک نجزی المحسنین »[/] و از اونجایی که جزا دادن فقط شامل اجر خیر نمیشه و به شر هم اطلاق میشه و عام هست اون رو در قرآن جستجو کردیم که نتیجه این شد .

كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (9 بار)
كَذلِكَ نَجْزي مَنْ شَكَر (1 بار)
كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمين‏ (3 بار)
كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمين‏ (3 بار)
َ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرين‏ (1 بار)
كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمين‏ (2 بار)
وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏ (1 بار)
كَذلِكَ نَجْزي كُلَّ كَفُور (1 بار)

خلاصه : همانگونه که عرض شد همه گروه های ( مومنین - مفلحین - متقین - شاکرین - توابین و ... ) در قران کریم زیر مجموعه محسنین هستند و دلیل دیگر این سخن مقایسه جملات «ان الل مع ال...» است با جمله «ان الله لمع المحسنین» که لام بر سر مع تاکیدات جمله را به آخرین حد در جملات مشابه میرسونه و گفتیم که لمع در قران فقط همین یک بار ذکر شده و در یکی از مقالات پژوهشی در حوزه خوندم که محسنین غالبا درجاتشان از مومنین و متقین بالا تر است که در صورت نیاز براتون میزارم .

و تمام گروه های ( الظالمین - المفترین - الکافرین - المسرفین و ... ) در قران زیر مجموعه مجرمین هستند که با یک تحقیق در مورد آیاتی که از ماده «جزی» در قران هست به این نتیجه میرسیم , که حدودا 109 آیه هست .

و یک دلیل عقلی اینکه اگر انفاق کننده گان زیر مجموعه محسنین هست پس باید بخل کنندگان هم زیر مجموعه گروه عام تری باشد که مجرمین است .

bina88;142068 نوشت:

برای تحلیل آیه نیاز نیست راههای انفاق در راه خدا را ذکر کنید.
دیگر مسلمنان اینها را میدانند یا حداقل با قرآن آشنائی دارند و یا از روحانیون شنیده اند.
و یا اگر نیاز میبینید انفاق را با شرحی کامل در جائی قرار بدهید برای کسانیکه نمیدانند.
بخش مبهم چنین آیه ای بخش هلاکت انداختن است که توصیف میخواهد و رابطه اش با انفاق

بی دلیل نیست قرآن شناسی یک رشته تخصصی تا حد فوق تخصص دارد چراکه از هرکسی این امر بر نمی آید.
( بهتان بر نخورد از بنده هم بر نمی آید چراکه ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر الذین یومنون در تمام اقوام و ملیتهاست لذا مدعیان بی خبرانند )

رابطه جملات - مفهوم کلمات در هر جمله و بحث های ذکر شده در هر سوره با هم مرتبط و یک طیف گسترده از اطلاعات را در اختیار جستجوگر طالب قرار میدهند.

هلاکت به معنای نابودی رابطش با موضوع انفاق واضح است و اینکه باید روابط جمله ها با هم بررسی شود حرف درستی است , اما دقت داشته باشید که موضوع مورد نظرمان را بقدر فاصله از مشرق تا مغرب پرت میکند .لذا از انها صرف نظر شده

و اینکه این چیزها رو همه میدونن دلیل بر عدم نقل منظم انها به این بصورت نیست , شما میدانید و بسیاری از کاربران محترم دیگر اما تعداد کاربران در هر لحظه با تعداد مهمان ها خیلی فاصله دارد . پس احتمال اینکه خیلی ها ندونن هست و با فرض اینکه بدونن قرآن کریم میفرماید .

[="black"]فذکر ان نفعت الذکری[/]

اما چون در مورد ابهام آیه 195 سخن به میان اوردین آنچه ربط به موضوع دارد رو برای دوستان عرض میکنم .

هلاکت به معنای نابودی مصداق بزرگش که ربط به موضوع ما داشته باشه اینه که حتما مطالبی در موردش شنیدید :

کسی در عالم غیب یا شهود منظره ای را در عالم ملکوت میبیند که مثلا باغ بزگی در حال اتش سوزی هست و در حال نابودی ( مثلا در فیلم سیاحت غرب 2 ) و با سوال در مورد این آتش سوزی جواب میدهد که این اعمال خیر بنده ای است که آنها را با چیز هایی نابود میکند ( مثل منت گذاشتن - آذار رسوندن - خودنمایی و ... ) یعنی همون چیزا هایی که عمل رو گفتیم باطل میکنه

لذا خداوند میفرماید : وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ

و با دست خودتان (اعمال) خودتان را نابود نکنید .

موبدیار مهران;142549 نوشت:
از اسلام درست نمیدانم. جز آنکه بنا بر خود قرآن سند شما باید قرآن یا عین سخن پیامبرتان (ص) باشد. در این زمینه که اگر کسی کردار نیک (عمل صالح) داشته باشد ولی ایمان به خدا نداشته باشد، این کردار نیک از او پذیرفته نمیشود، اگر سندی از قرآن یا عین سخن پیامبرتان (ص) دارید، سپاسگزار خواهم بود که برایم بنویسید.


سلام علیکم
من یک آیه قبل و یک آیه بعد این حکم الهی را میگذارم تا توصیف کافی باشد :

پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده

قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِي حَلِيمٌ(البقرة/263)
گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاي آنها)، از بخششي که آزاري به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بي‌نياز و بردبار است.

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي ينْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يقْدِرُونَ عَلَى شَيءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(البقرة/264)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند کسي که مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق مي‌کند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمي‌آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگي است که بر آن، (قشر نازکي از) خاک باشد؛ (و بذرهايي در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالي از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاري که انجام داده‌اند، چيزي به دست نمي‌آورند؛ و خداوند، جمعيت کافران را هدايت نمي‌کند.

وَمَثَلُ الَّذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَينِ فَإِنْ لَمْ يصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(البقرة/265)
و (کار) کساني که اموال خود را براي خشنودي خدا، و تثبيت (ملکات انساني در) روح خود، انفاق مي‌کنند، همچون باغي است که در نقطه بلندي باشد، و بارانهاي درشت به آن برسد، (و از هواي آزاد و نور آفتاب، به حد کافي بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (که هميشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد، بيناست.

موبدیار مهران;142549 نوشت:
به هر روی آنچه که شما نوشته اید با بخشش حق الله از سوی خداوند و نگاه خداوند به حق الناس هم خوانی ندارد.

من متوجه فرمایش شما نشدم . بحث حق الله و حق الناس در بحث آیات فوق وجود ندارد. اگر مالی یا هر گونه حقی از بنده ای ضایع گردد 2 عقوبت دارد. یکی حق بنده است که مظلوم است و دیگری حق خداست که برعکس فرمان الهی ظالم عمل کرده وبه بنده اش ظلم کرده.
این توصیف حق الله و حق الناس است.

موبدیار مهران;142549 نوشت:
من در سخنرانیهای دینی شما و همکیشان شما، بسیار شنیده ام که خداوند فرشته ای را مامور برای انجام عبادتها میکند تا آن نیکوکار را از بهره بهشت برخوردار سازد.


شاید منظورتان نکیر و منکر است که یکی اعمال خوب و دیگری اعمال زشت را تنها می نویسند و هیچگونه اختیاری از خود ندارند مگر ثبت ماوقع.

موبدیار مهران;142549 نوشت:
از سوی دیگر شمر نیز باور به خدا داشت و نماز و روزه ای از او قضا نشد (برپایه سریال مختارنامه). زبیریان هم خود را مسلمانی دو آتشه میدانستند..... وهابیان و طالبان نیز چنین هستند. آیا اینها نیز در گروه محسنین هستند؟ خداوند ایشان را هم دوست دارد؟

ما به غیر از واجبات و مستحبات که وظیفه عمومی است عیار و معیار های دیگری هم داریم .
در حقیقت نماز و روزه و ذکات و .. تمرینی است آماده بودن مدام - برای انجام احکام الهی.

یعنی اگر کسی واجبات و مستحبات دینی ( مثل نماز روزه و .. ) را انجام بدهد ولی حق خدا و بنده خدا را نگاه ندارد در حقیقت ایمان نیاورده و آنچه که انجام میدهد یا بر اساس ریا است یا اینکه واقعا از دیانت چیزی نفهمیده و فکر میکند دیانت همانهاست که ذکر شد.

محسنین کسانی هستند که ورای مومنین اند . آنها در قبال جامعه احساس مسئولیت دارند . از پیامبر و جانشینان بر حق او اطاعت میکنند و هر آنچه که جامعه اسلامی نیاز بدانها داشته باشند این محسنین هستند که این کارها را بطور داوطلبانه انجام میدهند.

در ضمن این اشخاص هرگز احکام الهی را تحریف نمیکنند. در جامعه فسق و فجور نمیکنند و بر علیه ولی خدا شورش نمیکنند تا به خواسته های طماعانه خود برسند.
اما
شمر و یزید و معاویه چه کسانی بودند ؟

در یک جمله بخواهم این افراد را وصف کنم ( که البته خیلی هم سخت است ) آن جمله این است :

اگر حکمی از خدا به نفع آنها بود میپذیرفتند ولی اگر به ضرر منافعشان بود برای حفظ منافعشان در برابر مومنین قیام و حتی قتل میکردند.

خب اینها هر قدر واجبات و مستحبات انجام دهند فایده اش چه بوده ؟ آیا اطاعت از حکم خدا کردند ؟

...

موبدیار مهران;142557 نوشت:
بینای گرامی درود پیش از آغاز سخن باید یک ایراد دستور زبانی بگیرم. پندار واژه نادرستی در این زمینه است. پندار بر وهم و خیال استوار است. خردمندانه و وووو نیست.

[=Times New Roman]درود

بله شاید پندار به تنهائی گویا نباشد ولی پندار نیکو گویاست جناب موبد عزیز

نیک پندار. [ پ ِ ](ص مرکب ) خوش بین . نیک اعتقاد و نیک باور :
ندیدم چنین نیک پندار کس
که پنداشت عیب من این است و بس .

( لغتنامه دهخدا )

موبدیار مهران;142557 نوشت:
این که خداوند باید داوری کند، نکته ای اساسی است که شما و صراط گرامی از روی آن به سادگی پریده اید. اگر خداوند باید داوری کند که چه کسی محسن است یا نه، پس شما چه کاره اید که بگویید فلان کس که ایمان دارد یا ندارد محسن است یا نه؟ خداوند باید داوری کند و او که با خرد و عقل ما که کار نمیکند.

[=Times New Roman]
خداوند عیاری را برای تشخیص کردار نیک از پلید برای بندگان خود معریف فرموده .

تشخیص بین مطالب واضح همچون پلیدی واضح ( مانند قتل نفس با قصد قتل ) برای خواص و عوام قابل تشخیص است ولی بخشی از اعمال پلید برای بعضی خواص قابل تشخیص است و آنها بر اساس نشانه هائی که خداوند قرار داده استناد میکنند
(مثلا کسی که در بین مردم دارد کفر را اشاعه میدهد)

پس از تشخیص بر اساس همان احکام الهی در موردشان قضاوت خواهد شد چنانچه حکم قتل نفس طبق حکم خدا نفس در برابر نفس است چراکه انسانها با هم برابرند و البته بیشتزاز آن دعوت به بخشش صواب و پاداش نیکو دارد برای مومنین.

اما اینکه گفته میشود خدا قاضی است دلیل این است که آن کسی که از غیب ( ناپیدا ) خبر دارد خداست و اوست که به اسرار دل انسانها و عالم خلقت آگاه است لذا قاضی حقیقی اوست.
مومنین هم طبق حکم خدا و احکام شرح داده نبی عمل میکنند و چیزی را از خود اضافه یا کم نمیکنند.

موبدیار مهران;142549 نوشت:
برداشت شما از گاتها درست نیست. آنچه که نوشتم شک شخصی و دیدگاه شخصی خود من است. در هیچ جای گاتها، بیرون از ایمان به خدا چیزی تعریف نشده است. من این شک را دارم و نمیدانم که درست است یا نه.

اما مطلب آخر

[=Times New Roman]موبد مهران عزیز این کلام شما عجیب بود.

اینکه صرفا اعتقاد شماست و با گاتا همخوانی ندارد شایسته یک موبدیار نیست.

ولی در حقیقت امر
بنده هم شک دارم که در گاتا مانند قرآن توصیف کرده باشد که شخص برای انجام عمل نیک لازم است به خدا ایمان داشته باشد تا از بنده طلب پاداش نکند و در نتیجه کارش را صحیح انجام دهد .

شما موردی را در گاتا اگر دارید ممنون میشوم معرفی بفرمائید؟

باسپاس فراوان

یاحق

موبدیار مهران;142625 نوشت:

کسی که وظیفه اش را در باره مردم به درستی انجام میدهد. برای پیشرفت دیگران و بهسازی آنها میکوشد، آبادگر است، مردم را و همه هستی را دوست دارد....... چیزی مانند این را میگویم. نه خودنمایی یک ثروتمند را که مسجد ضرار میسازد.
آیا چنین کسی ایمانی چون شمر و ووو القاعده و طالبان و وهابیان داشته باشد یا نداشته باشد، مهم است؟

من از شما سند خواستم که نشان دهد اگر کردار نیک (عمل صالح) بود و ایمان نمایشگرانه نبود، آیا بازهم پذیرفته نیست؟

ایمان به خدا و عبادتها و ووو حق الله است. اگر کسی حق الله را انجام نداد ولی حق الناس را به درستی رعایت کرد، آیا از او پذیرفته نیست؟


چشم سند تقدیم میکنیم !

اولا به عملی که پشتش ایمان نباشد عمل صالح نمیگویند , چون در بسیاری از آیات قران ابتدا ایمان به خدا امده و سپس عمل صالح و خلاصه ایمان اگر خالی از عمل باشد به آن ایمان گفته نمیشود و عمل اگر در ان ایمان نباشد به آن صالح گفته نمیشود .

وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار

البقرة : 25

فتامل

موبدیار مهران;142625 نوشت:
ایمان به خدا و عبادتها و ووو حق الله است. اگر کسی حق الله را انجام نداد ولی حق الناس را به درستی رعایت کرد، آیا از او پذیرفته نیست؟

خیر پذیرفته نیست , مدرک ادعا هم کلام خود خداست که در قرآن کریم فرموده :

إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ

المائدة : 27

إِنَّما در آیه مفید حصر است , یعنی فقط خداوند عمل اهل تقوا را قبول میکند.

موبدیار مهران;142625 نوشت:
آیا در حدیث و روایتهای شما نیست که پیامبر از پیراهن خود برای کسی کفن درست کرد که ایمانی نمایشگرانه درستی نداشت ولی ..... ؟

جناب موبد دقت کنید در این روایات عامل کار خیر شخص خود پیغمبر است که ایمان به خدا دارد و عمل پذیرفته , ما نگفتیم نمیشه به کسی که ایمان ندارد خدمت کرد .

والسلام

سلام علیکم

موبدیار مهران;142625 نوشت:
من از شما سند خواستم که نشان دهد اگر کردار نیک (عمل صالح) بود و ایمان نمایشگرانه نبود، آیا بازهم پذیرفته نیست؟


جناب موبد در آیه قرآن ذکر شده و لازم است بنده آنرا برای شما توضیح دهم و البته در مورد مسجد ضرار هم فرمودید نمونه عملی این بحثاست.

یعنی عملی همچون ساختن مسجد برای مسلمانان تا در آن نماز بخوانند آیا عمل صالح نیست ؟

پس چرا خرابش کردند ؟

دلیل این است که عمل صالح ( کردار نیک ) کفایت نمیکند . در توصیف ابن عربی هم که ازقرآن استدلال کرده بود توضیح داده شد اما درمورد آیه و سوال شما که آیا

آیا عمل صالح بوحده مورد پذیرش هست یا نییست

در آیه بالا خداوند عمل نیک کفار را همچون سنگ ریزه ای که با ریزش باران شسته میشود توصیف کرده :

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند کسي که مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق مي‌کند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمي‌آورد؛

در بخش بالا کسانیکه ایمان نیاورند - در انجام عمل نیکو هم ریا میکنند - را مورد اشاره قرار داده و ادامه میدهد

(کار او) همچون قطعه سنگي است که بر آن، (قشر نازکي از) خاک باشد؛ (و بذرهايي در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالي از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاري که انجام داده‌اند، چيزي به دست نمي‌آورند؛ و خداوند، جمعيت کافران را هدايت نمي‌کند.

یعنی اگر بر تته سنگ دانه گندم کسی بریزد که سبز شود با ریزش رگبار دانه های گندم رشد نمیکنند میریزند و باور نمیشود.

در اینجا تخته شنگ قلب کافر است که بدین ایمان روشن نشده و گندم نشانه عمل صالح است .

وقتی شسته شود این عمل صالح بیهوده بوده و نعمتی سهم کافر نمیشود.

این آیه بظراحت بیان میکند که عمل نیک کفایت نمیکند.

و در عمل نیک مسجد ضرار را خراب کردند .

حال شما از گاتا بگوئید.

یاحق

سلام
حدیث است از حضرت رسول ص که :
همانگونه که شما اینجا به دنبال خدا می گردید اهل آسمان در آسمانها دنبالش می گردند
حال بگذریم که ما فکر می کنیم خدا امر مجرد است تا بتوان در آسمان معنویات اورا پیدا کرد چه اینکه ظاهرا خود حضرات ملائکه هم درگیر این مشکل هستند .
خلاصه اینکه خدای متعال می فرماید :
"و هو معکم اینما کنتم "
خدا با شماست هرکجا هستید ( در مقام ذات یا صفات یا افعال یا در مقام ظاهر یا باطن یا هرجا )
حقیر برای تذکر به این معنای معیت یک مثالهای می زنم هرچند خاک بر سر من و تمثیل من اما شاید جانی را نافع افتاد و بنده هم راهی پیدا کردم .
1- خواهرش مقید خودش هم مقید . بهش گفته بود بیا دنبالم . اصلا فکر نکرد که با این تقید طرفینی چطور می خواد پیداش کنه . رفت جلو دبیرستان حالا نمی تونست به دخترا نگاه کنه تا ببینه او کجاست . خواهره هم به خیال خودش برادرش اونو می بینه و پیداش می کنه . خلاصه این منتظر او ، او منتظر این ، در حالیکه یکی دو متر بیشتر با هم فاصله نداشتن . او با این بود و نمی دیدش . آخه خدا بهت چشم داده ببین . با چشم سر نمی شه با چشم دل .
2- بهش گفته بودن برو حسن رو بیار اما اون حسن رو به چهره نمی شناخت . سوارش کردم . گفت میبخشین آقا مارو تا خیابان مسجد جامع برسون . توراه هی با خودش حرف می زد و می گفت : آخه این حسن کیه ؟ من چقدر احمقم آخه چرا از رنگ لباس و چهره اش سوال نکردم . خوب منم که حسنم دارم تو دلم بهش می خندم . بهش گفتم اخوی با کی کار داری ؟ گفت : آقا چه می دونم با یه از ما بهترون که نمی دونم کیه فقط اسمشو می دونم . بعد هم حسابی از خجالت ما در اومد هرچی خواست به ما گفت . گفتم حالا اگه بهش بگم من حسنم که شاید غش کنه . بالاخره چیزی بهش نگفتم . ولی باخبر شدم وقتی بهش گفتن من حسنم هر وقت از 50 متری که منو می دید راهشو کج می کرد
آره من باهاش بودم ولی اون نمی دونست من ، من حسنم
3- با دوستم رفتیم به باغ . صبح بود . نور صبحگاهی روی برگ درختها خیلی زیبا بود . گفتم ببینم محسن ( دوستم ) هم به این نور توجه داره یا نه . بهش گفتم محسن جون تو این باغ چه چیزهای قشنگی می بینی ؟ گفت : خوب معلومه درختا گلا نهر آب حتی خاک و این دیوارهای کوتاه ، ساقه و برگ درختا و حتی اون بیل داخل گل . تعجب کردم . گفت : چرا تعجب می کنی ؟ گفتم : آخه تو روشنترین چیزی که همراه خودت هم هست نمی بینی و اسمشو نمیاری . گفت : آره می بخشی تو رضاجون تو هم قشنگی دیگه . خنده ام گرفت . گفتم نه منظورم این نبود . گفت پس چی ؟ گفتم ای دل غافل تو همه این چیزایی که اسم بردی بواسطه چی می بینی ؟ گفت معلومه چشمم . گفتم : نه یه چیز دیگه . گفت چی می گی ؟ کلافه شدم خوب بگو منظورت چیه ؟ گفتم : ای بابا نور . گفت : نور ؟ گفتم بله . نوری که بواسطه اون می تونی همه این چیزها رو ببینی حتی خودتو . توجهی کرد و گفت : آره راست می گی چقدر نور صبحگاهی خورشید قشنگه . گفتم "الله نور السماوات والارض " ولی هیچکس به این نور وجودی توجه نداره با همه هست اما بهش توجه ندارن . همه چیز را با او می یابند اما به خودش بی توجهن .
4- حالا یه تیکه خنده دارو بشنوید . سرش کم مو بود و کلا سرش می ذاشت . کمی هم گیج تشریف داشت . یک وقت دیدم داره دنبال چیزی می گرده . بهش گفتم : خسرو چی می خوای . با عصبانیت گفت : بابا یک ساعته دارم دنبال کلام می گردم . نگاهی به سرش کردم دیدم کلاه رو سرشه . تو دلم خندیدم . گفتم بیا کمی سر بسرش بذاریم . گفتم خسرو جون منم کمکت می کنم . ببین دیشت کجا گذاشتیش ؟ چه رنگیه ؟ چند خریدیش ؟ اصلا برو یه دونه نوئشو بخر . خلاصه عصبانی بود عصبانی ترش کردم . وقتی چهره اش از این حرفام سرخ شد روکرد به منو گفت : خاک به سر من که یکی مثل تو بخواد کمکم کنه . من هم زدم تو سرش و کلارو برداشتم و جلوش گرفتم و گفتم : آره خاک تو سرت . آخه جای کلاه رو سره تو اول ببین آونجا هست یا نه بعد جاهای دیگه دنبالش بگرد .
خوب خدا میگه من با شما هستم چرا اینور و اونور دنبالش می گردیم اول اینجا دنبالش بگردیم .
شما هم برای این معیت یک مثالهای بزنید شاید فرجی بشه . آخه خدا از بس که واضح و نزدیکه گم شده و ما دنبالش می گردیم .
"فذکر ان الذکری تنفع المومنین"
موفق باشید

سلام
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد
5- گفته بودن خیلی انسان بزرگیه . اونقدر از او براش گفته بودن که آرزو می کرد یک لحظه اونو ببینه . وقتی روی صندلی اتوبوس نشست دید یک پیرمرد نحیف با لباسهای مندرس کنارش نشسته . کمی خودشو جمع و جور کرد که با پیرمرد تماس پیدا نکنه . بعد هم نشست و خیال بافی کرد . اگه حاج آقا رضایی رو ببینم چنین و چنان می کنم . نوکریشو می کنم . یکوقت به خودش اومد که پیرمرد می خواست از جاش بلند بشه و بره آب بخوره . اما اونقدر به خودش زحمت نداد که از رو صندلی بلند بشه فقط خودشو چرخوند که پیر مرد بتونه رد بشه . حداقل یه تعارف هم نکرد که : باباجون من برات آب میارم .
خلاصه گذشت و گذشت تا به مقصد رسیدن . هنوز اتوبوس کاملا توقف نکرده بود که یه عده ریختن تو اتوبوس و اومدن سر صندلیش . اول فکر کرد واسه خاطر اون اومدن . اما وقتی دید دارن با تواضع و محبت خاصی با پیر مرد بغل دستیش خوش و بش می کنن حالش گرفته شد . گوش کرد شنید دارن می گن : خیلی خوش آمدید حاج آقا رضایی . قدم رنجه کردین ووو از شنیدن کلمه حاج آقا رضایی خشکش زد . رفت تو فکر وقتی به خودش اومد دید همه رفتن . دوید دنبال یکی از اون مستقبلین . دستشو گرفت و گفت : آقا ببخشید ایشون همون حاج آقا رضایی مشهورن ؟ گفت : بله ایشون حاج آقا رضایی شاگرد برجسته آیت الله ... هستن . همین که این جمله رو شنید زد تو سرش و از حسرت و خجالت آب شد . آره می بینی یک عمر با تو بود اما تو نمی شناختیش .
موفق باشید

کم کم داره یادم میره ؟؟؟؟؟

یکی بود یکی نبود ، یه روزی ، روزگاری ، یه خونواده ی سه نفری بودن . یه پدر و مادر و یه پسر کوچولو بعد از يه مدتی خدا يه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما ميده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسيدن که پسرشون حسودی کنه و يه بلايی سر داداش کوچولوش بياره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زياد شد که پدر و مادرش تصميم گرفتن اينکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن پسر کوچولو که با برادرش تنها شد خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پيش خدا اومدی .......
به من می گی قيافه ی خدا چه شکليه ؟
آخه من کم کم داره يادم مي ره؟؟؟؟؟؟

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
کم پیش میاد توی تایپیکی که قصد نوشتن ندارم سرک بکشم الان از اون موقع ها بود خاتون مهر جونم خواستم بگم آره کم کم داره یاده مون میره خدا چه شکلیه اما ...
تا دلت بخواد شکل های دیگه داره توی وجودمون رخنه میکنه مثل درخت ریشه میکنه وعلف های هرزش
روح مون رو خشک میکنه
کاشکی ما حواسمون باشه هر جا بریم از هر کسی کمک بگیریم آخرش باید بر گردیم از صاحبمون بخوایم کمکمون بکنه
چرا همون اول این کار رو نکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا همیشه نزدیکه

ماییم که دور میشیم

مراقبه باعث حضور همیشگی میشه

علامه طباطبائی در لحظه اخر حیات مبارکشان وقتی شاگردان ازشون اخرین توصیه رو خواستن

با صدائی که دیگر توان بالا امدن نداشت فرمود

مراقبه
مراقبه
مراقبه
مراقبه

و همچنان تکرار فرمودند این را تا جانشان به محبوب پیوست

و کل سر مراقبه همین حضوره

عاشقان خدا در آخرالزمان


[=&quot]اَللّهُمَّ عَرِّفْنى‏ نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ، اَللّهُمَّ[/]
[=&quot]خدايا خود را به من بشناسان زيرا اگر تو خود را به من نشناسانى من پيامبرت را نخواهم شناخت خدايا پيامبرت را[/]
[=&quot]عَرِّفْنى‏ رَسُولَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى[/]
[=&quot]به من بشناسان كه اگر پيامبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت خدايا بشناسان به من‏[/]
[=&quot]حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى‏، اَللّهُمَّ لا[/]
[=&quot]حجت خود را كه اگر حجتت را به من نشناسانى از دينم گمراه گردم خدايا[/]
[=&quot]تُمِتْنى‏ ميتَةً جاهِلِيَّةً، وَلا تُزِغْ قَلْبى‏ بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنى‏.[/]
[=&quot]نميران مرا به مرگ دوران جاهليت و منحرف مساز دلم را پس از اينكه هدايتم كردى.[/]

[=&quot] مفاتیح الجنان[/]

7- بخاطر ضربه ای که به سرش خورده بود حافظشو از دست داده بود . خودش رو نمی شناخت . نمی دونست کیه . من به فکرم رسید بهش یک توصیه ای بکنم شاید با عمل به اون خودشو یادش بیاد . گفتم حسن جان برو از هرکی بهش رسیدی بپرس حسن ذاکری کیه ؟ اون هم از اون روز به بعد به هرکی میرسید می پرسید ؟ حسن ذاکری کیه ؟ اهل خونه و محل هم که می شناختنش با خنده بهش می گفتن . حسن جان حسن ذاکری خودتی خودت متوجه شدی ؟ او هم به فکر فرو می رفت اما چیزی یادش نمی اومد . تا اینکه یک روز تو حیات نشسته بودیم . که یهو پسرش علی وارد شد . با اینکه حسن معمولا اون سوالو از بچه ها نمی پرسید اما این بار این کار رو کرد . به علی گفت : آی پسر حسن ذاکری کیه ؟ علی که از وضع و حال پدرش چند وقتی متاثر بود ، اشکش جاری شد و همونطور که گریه می کرد رفت تو بغل باباش و چند بار هق هق زنان بهش گفت : حسن ذاکری تویی بابا حسن ذاکری تویی . یک دفعه دیدیم حسن هم گریش گرفت و گفت : آره علی جون یادم اومد یادم اومد من حسن ذاکریم من باباتم و اونجا بود که همه گریمون گرفت . و اینطوری حسن یادش اومد که کیه . ای کاش ما هم حقیقت خودمون رو یادمون بیاد کاش ما هم یک علی کوچولویی داشتیم که با گریه معصومانه اش این پرده فراموشی را از ذهن و قلب ما برداره .
موفق باشید

8 - محسن خالشو خیلی دوست داشت چون زن بسیار مهربانی بود اونقدر به خاله نزدیک بود که انگار مادرش بود حیف که تو شهرستان زندگی می کرد و نمی تونست زیاد پیشش باشه . حالا وقت دومادی محسن بود و داشت واسه اقوام و نزدیکان دعوتنامه می نوشت . با دقت تمام اسم همه اقوام رو نوشت وبعد هم اونا رو روی کارتهای دعوت آورد . بعد هم داد دست برادرش که اونا رو برسونه . اونایی که تو شهرستان هم بودن به آدرسشون ارسال شد . دو روز بعد اول صبح تلفن خونه زنگ زد . خاله بود که با مادر صحبت می کرد . صحبتاشون که تموم شد مادر با چهره سرخ شده اومد طرف محسن و گفت : ای بی چشم و رو تو که اینقدر خالتو دوست داشتی چرا واسش دعوتنامه نفرستادی ؟ محسن رنگ و روش زرد شد و متوجه اشتباه خودش شد اما خودشو نباخت و جواب داد : ننه جون خاله عین مادرمه میخوام خودم برم بیارمش . همین سخن عاقلانه محسن باعث شد چهره مادره خندون بشه و با رضایت بگه : ها گفتم نکنه خواهرمو فراموش کرده باشی پس همین امروز عصر برو بیارش . و حالا محسن تو ماشین نشسته بود و فکر می کرد چطور ممکنه خالشو که اینقدر دوستش داره فراموش کرده باشه . آخرش به هیچ نتیجه ای نرسید جز اینکه خاله از بس به او نزدیک بود فراموش شد .

عرفان;143311 نوشت:
للّهُمَّ عَرِّفْنى‏ نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ، اَللّهُمَّ خدايا خود را به من بشناسان زيرا اگر تو خود را به من نشناسانى من پيامبرت را نخواهم شناخت خدايا پيامبرت را عَرِّفْنى‏ رَسُولَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى‏ به من بشناسان كه اگر پيامبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت خدايا بشناسان به من‏ حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى‏ حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى‏، اَللّهُمَّ لا حجت خود را كه اگر حجتت را به من نشناسانى از دينم گمراه گردم خدايا تُمِتْنى‏ ميتَةً جاهِلِيَّةً، وَلا تُزِغْ قَلْبى‏ بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنى‏. نميران مرا به مرگ دوران جاهليت و منحرف مساز دلم را پس از اينكه هدايتم كردى

یک نکته ای یادم اومد بگم

این دعائی که استاد عرفان فرمودن یک دعای بلند در انتهای مفاتیح الجنانه و مضامین عمیقی داره
نکته بسیار مهمی که در مورد این دعا است این سفارش مهمه بخونید :

به سند معتبر شیخ ابوعمرو نایب اول امام زمان علیه السلام و عجل الله فرجه این دعا را املا فرمود به ابوعلی محمد بن همام و امر فرمود که ان را بخواند.

و سید ابن الطاووس در جمال الاسبوع بعد از ذکر دعاهای وارده بعد از نماز عصر جمعه و صلوات کبیره این دعا را ذکر نموده و فرموده :

و اگر برای تو عذری باشد از جمیع آنچه ذکر کردیم پس حذر کن از انکه مهمل گذاری خواندن این دعا را پس به درستی که ما شناختیم این را از فضل خداوند جل جلاله که مخصوص فرموده ما را به آن پس اعتماد کن به آن.

البته جناب استاد عرفان فقط فرازی از این دعا را قید فرموند و هرکه طالب به دعای کامل است به اواخر مفاتیح الجنان مراجعه فرماید یا جمال الاسبوع

سلام بر پژوهش گران

صحیفه سجادیه را هم بخوانید

و دوستی خدا را به خوبی دریابید:Gol:


[=Microsoft Sans Serif]

إنّى قَد قَضَيتُ لِكُلِّ قَومٍ هاديا أهدى بِهِ السُّعَداءَ وَ يَكونُ حُجَّةً عَلَى الأشْقياءِ؛


من براى هر قومى راهنمايى قرار دادم، كه خوشبختان را به وسيله آن هدايت مى‏كنم و حجتى براى بدبختان است.

الكافى، ج 8 ، ص 285، ح 430 .

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم(]ل عمران 31)
بگو: «اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.»


اي محمد!

با خوش‌رويي با مردم رفتار كن

همانا كسي كه بداخلاق است خير دنيا و آخرت او از بين رفته است.

وسائل‌الشيعه، عاملي، حر؛ ج2، ص241


[=Microsoft Sans Serif]

واي بر كساني كه با فريب، دين را به دنيا مي‌فروشند.

{کافی 2/299}


[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]





[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

برگردیم به همان اول

شاید باید همان اول تاپیک این نکته را تقدیم می کردم اما بسم الله می گویم و گریزی به همان اول می زنم و خوانندگان عزیز از بنده بپذیرند.

آیا تا به حال از خود پرسیدید حدیث قدسی با آیه قرآن چه تفاوت یا تشابهی دارد؟


تفاوت حديث قدسي با آيات قرآني در اين است كه :
اولا صدور آنها از پيامبر ، قطعي نيست مگر اين كه به صورت متواتر نقل شده باشد كه در اين صورت با آنها معامله حديث مي شود.
ثانيا جملات آنها مانند قرآن معجزه نيست و با آنها تحدي نمي شود و به نظر مي رسد كه محتوا و مفهوم آنها از جانب خداست ولي الفاظ آنها توسط پيامبر (صلی الله علیه و آله) ابداع شده است. معاني آنها يا به واسطه فرشته وحي و يا به صورت الهام و يا در خواب به پيامبرگرامی (صلی الله علیه و آله) القاء شده است.
البته همه سخنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سرچشمه وحی ناشی می شود ، چنان كه خداوند در قرآن كريم ، راجع به سخنان آن حضرت در سوره مبارکه نجم آیه دوم چنين می فرمايد : « او از روی هوای نفس سخن نمی گويد و سخنان او چيزی جز وحيی كه فرستاده می شود ، نيست.» ولي گاهي پيامبر(صلی الله علیه و آله) مامور می شد كه آن سخنان را به طور مستقيم از خداوند نقل كند و گاهی چنين ماموريتی نداشت.

مرحوم ميرداماد ، معتقد است كه حتی الفاظ حديث قدسی نيز از جانب خداست ولی حالت اعجاز ندارد. (ميرداماد، الرواسخ السماويه، ص 204) و در توضيح مطلب اضافه می كند كه حق تحقيق اين است كه قرآن ، كلامی است كه خداوند ، هم معنا و هم لفظ آن را به پيامبر (صلی الله علیه و آله) وحی می كند و پيامبر آن را به طور مرتب از روح القدس دريافت می نمايد و آن را به صورت منظم از عالم بالا می شنود ولی حديث قدسی كلامی است كه معنای آن به پيامبر وحی می شود و خداوند با الفاظ مخصوصی و در ترتيب مخصوصی بر زبان پيامبر جاری می سازد و پيامبر نمی تواند الفاظ يا ترتيب آن را تغيير دهد و حديث نبوی كلامی است كه معنای آن به پيامبر وحی می شود و او مجاز است كه هرگونه كه بخواهد عبارت آن را بسازد.(ميرداماد، الرواسخ السماويه، ص 205)
اين سخن ميرداماد كه حتی الفاظ حديث قدسی هم از جانب خداوند است ، محل ترديد و تامل است و اثبات آن دليل می خواهد كه ايشان به آن اشاره نكرده اند و لذا بسياری از محققان گفته اند كه معنای حديث قدسی از خداوند و الفاظ آن از پيامبر است.
منادی (يكی از حديث شناسان بزرگ اهل سنت) گفته است :
«فرق ميان قرآن و حديث قدسی در اين است كه قرآن ، همان لفظی است كه جبرئيل آن را آورده ولی حديث قدسی خبرهايی است كه خداوند معنای آن را به الهام يا در خواب به پيامبر القاء كرده و پيامبر با عبارت هايی از خود از آن خبر داده است.» (
المنادي، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج4، ص615)

ادامه بازگشت به اول تاپیک
دكتر صبحي صالح سنی مذهب از محققان برجسته معاصر عرب ، از ابوالبقاء نقل می كند كه گفت :
«قرآن چيزی است كه لفظ و معنای آن از خداست و اما حديث قدسی چيزی است كه لفظ آن از پيامبر
(صلی الله علیه و آله)است و معنای آن از خدا كه به وسيله الهام يا خواب به پيامبر ، القاء كرده است.» (صبحي صالح، علوم الحديث و مصطلحه، ص124)
به گفته دانشمند نامدار ، تهانوی :
احاديث قدسی را خداوند در شب معراج به پيامبر الهام كرده و به آن «اسرارالوحي» هم گفته می شود و نيز به قرآن «الوحي المتلوّ» (وحی تلاوت شده) و به احاديث قدسی «الوحي المرويّ» (وحی روايت شده) گفته می شود و احاديث قدسی ، احكام قرآن را ندارد ، بنابراين نمی توان آن را در نماز قرائت كرد و جمله های آن را سوره يا آيه ناميد و مس كتابت آن بدون وضو ، جايز است و حائض و جنب می توانند آن را بخوانند. ديگر اينكه نمی توان آنها را به صورت «قال الله تعالی» نقل كرد و بايد به صورت «قال رسول الله فيما يرد به عن ربه» نقل نمود. (
تهانوي، كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص280)
توجه كنيم كه به كتابهای آسمانی ديگر مانند صحف ابراهيم و تورات و انجيل و زبور ، در اصطلاح ، حديث قدسی گفته نمی شود و اينكه بعضی ها گزيده هايی از متون اين كتابها را جمع آوری كرده اند حديث قدسی نيست مانند كاری كه مرحوم مجلسی در بحار كرده و مواعظی را از قرآن و ديگر كتاب های آسمانی گردآورده است. (رجوع شود به: بحارالانوار، ج77، ص18 به بعد)
آری اگر جمله ای را پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين (علیه السلام) از گفتار خداوند به آدم و نوح و موسی و عيسی و پيامبران ديگر نقل كرده اند يا حتی از كتابهای آسمانی آنها نقل كردند حديث قدسی تلقی می شود و جزء الهامات الهی به پيامبر ، محسوب می شود كه از زبان خداوند نقل می كند.

از بررسی ساختار احادیث قدسی و مقایسه آن با قرآن و احادیث پیامبر برمی ­آید که این گونه احادیث، همگی سخنانی هستند که پیامبر(ص) مستقیماً از زبان خداوند نقل کرده ­اند. به بیان دیگر، حدیث قدسی حدیثی است که گرچه بر زبان پیامبر جاری می­شود ولی گوینده آن خدا است و با صیغه متکلم وحده از سوی خداوند گفته می شود. افزون بر این، در احادیث قدسی خداوند مستقیماً بندگان را مخاطب قرار داده است ولی آیاتی از قرآن که حتی بندگان را خطاب می کند در درجه نخست پیامبر را مخاطب می گرداند و از او می خواهد تا به بندگان چنین و چنان بگوید.

تفاوت حديث قدسي با احاديث ديگر پيامبر اين است كه حديث قدسي را پيامبر از خداوند حكايت مي‏كند، لذا به آن قدسي مي‏گويند؛ چرا كه منسوب به خداوند قدوس است و حديث از قداست و تنزه خاصي برخوردار خواهد بود. اما احاديث ديگر بدون اينكه از خدا حكايت شود نقل شده است.

نام كتاب : قصص الله يا داستانهايى از خدا
تاءليف : قاسم مير خلف زاده
91: با خداى خود به مناجات پرداختم
از لبيب عابد نقل شده: در ايام جوانى ، روزى در خانه ام مارى ديدم كه به سوراخى داخل شد، فورا به دنبالش دويدم و دُم او را گرفته و بيرون كشيدم .
ناگهان مار دور خود چرخيد و دست مرا نيش زد، پس از مدتى دستم از كار افتاد و فلج شد، به مرور ايام دست ديگر و پس از چندى پاهايم فلج شد، به مرور ايام دست ديگر و پس از چندى پاهايم فلج گرديد، طولى نكشيد كه هر دو چشم نابينا و زبانم گنگ گرديد، مدتى بدين حال بودم و مرا روى تختى خوابانيده بودند فقط از كل اعضاى بدنم ، گوشم مقدارى شنوائى داشت .
ديگر توان انجام هيچ كارى را نداشتم ، هر حرف زشت و ناگوارى را مى شيندم ، اما قدرت پاسخگوئى نداشتم ، چه بسيار اوقاتى كه تشنه بسر مى بردم ولى كسى به من آب نمى رسانيد و چه لحظاتى كه سيراب بودم و به زور در گلويم آب مى ريختند، همچنين بسيار مواقعى بود كه گرسنه بودم و كسى طعامى به من نمى رسانيد، و بسا ايامى بود كه سير بودم و به زور و جبر غذا مى خورم .
چند سال بدين منوال گذشت ، تا اينكه روزى زنى نزد همسرم آمد و احوال مرا پرسيد، همسرم گفت : ((احوال بسيار بدى دارد، نه خوب مى شود كه راحت گردد و نه مى ميرد كه ما از دست او راحت شويم)) سپس سخنانى گفت : كه دانستم از زندگى با من به تنگ آمده است و راحتى خود را در مرگ من مى يابد.
با آگاهى از اين ماجرا بى نهايت دل شكسته شدم و با اخلاص تمام و بيچارگى و درماندگى و با خضوع و خشوع زياد، در اندرون دل با خداى خود به مناجات پرداختم و نجات خود را به موت و يا حيات از او خواستم ، پس در آن لحظه فورا ضرباتى به تمام اعضاى بدنم وارد آمد و درد شديدى بر من عارض شد و مدتى در خواب رفتم .
چون شب سپرى شد و از خواب بيدار شدم ، دستم را روى سينه ام ديدم ، در حاليكه يك سال دستم روى زمين افتاده بود و اصلا حركتى نداشت ، بسيار تعجب كردم كه چه شده است ، در دلم خطور كرد كه دستم را حركت دهم ، دستم را بلند كردم و دوباره روى سينه ام گذاشتم .

دست ديگرم را حركت دادم و همينطور پاهايم را امتحان نمودم ، بالاخره از جاى خود بلند شدم و از تخت به زير آمدم و داخل حياط شدم .
پس از يك سال ستاره هاى آسمان را مشاهده كردم ، نزديك بود كه از شادى قالب تهى كنم و بى اختيار زبانم به اين كلمه گويا گشت كه
يا قديم الاحسان لك الحمد اى كسى كه احسان تو ديرينه است ستايش براى تو است .

عرفان;159033 نوشت:
آیا تا به حال از خود پرسیدید حدیث قدسی با آیه قرآن چه تفاوت یا تشابهی دارد؟

با سلام

فرق احادیث قدسی با قرآن چیست؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8928

حدیث قدسی یعنی چه؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4060

یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ

در حديث قدسى مى ‏خوانيم خداوند مى ‏فرمايد:

«يا بُؤْساً لِلْقانِطِينَ مِنْ رَحْمَتى‏، وَ يا بُؤْساً لِمَنْ عَصانى وَ لَمْ يُراقِبْنى؛

بدا به حال كسانى كه از رحمت من مأيوس شوند، و بدا با حال كسى كه نافرمانى من كند، و مراقب (حضور) من نباشد.»

یا کَثیرَ الْخَیْرِ

در حديث قدسى آمده كه خداوند تعالى به حضرت موسى (ع) فرمود:

«يا مُوسى! سَلْنى‏ كُلَّ ما تَحْتاجُ الَيْهِ، حَتَّى عَلَفِ شاتِكَ، وَمِلْحِ عَجينِكَ»

اى موسى! به هر چه نياز دارى، حتى علف گوسفند و نمك خميرت را، از من‏
بخواه.

یا مُنَوِّرَ الْقُلُوب

در حديث قدسى مى‏ خوانيم:

خداوند به موسى عليه السلام فرمود:

«هَلْ عَمِلْتَ لِى عَمَلًا؟! قالَ صَلَّيْتُ لَكَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقُتُ وَ ذَكَرْتُ لَكَ، قالَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى‏، وَ امَّا الصَّلَوةْ فَلَكَ بُرهانٌ، وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَ الذِّكُرْ نُورٌ، فَاىُّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِى؟! قالَ مُوْسى‏: دُلَّنِى عَلَى العَمَلِ الَّذى هُوَ لَكَ، قالَ يا مُوسى‏ هَلْ والَيْتَ لِى وَلِيّاً وَ هَلْ عادَيْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى‏ انَّ افْضَلَ الْأَعْمالِ الْحُبُّ فِى اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِى اللَّهِ؛


آيا هرگز عملى براى من انجام داده‏ اى؟ موسى عرض كرد: آرى! براى تو نماز خوانده ‏ام، روزه گرفته ‏ام، انفاق كرده‏ ام و به ياد تو بوده ‏ام؛ فرمود: امّا نماز براى تو نشانه (ايمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سايه ‏اى در محشر، و ذكر خدا نور است؛ كدام عمل را براى من به جا آورده ‏اى موسى! عرض كرد خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنمايى فرما! فرمود: آيا هرگز به خاطر من كسى را دوست داشته ‏اى، و به خاطر من كسى را دشمن داشته ‏اى؟ (دراينجا بود كه) موسى عليه السلام دانست برترين اعمال حبّ فى اللَّه و بغض فى اللَّه (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا) است.»

با سلام
عرضی داشتم خدمت بزرگواران انجمن عرفان:

با صلاحدید مدیر محترم انجمن پستهای مربوط به پژوهش جناب صراط و مشارکت سایر سروران در این زمینه از جمله پستهای اخیر جناب موبدیار مهران، به تاپیک مجزا انتقال داده بشه.

چند پستی هم من باب معنی حدیث قدسی به تاپیکهای موجود با این عنوان منتقل بشه

تا طراوت تاپیک حاضر با احادیث لطیف قدسی حفظ بشه:Gol:
با تشکر

خداوند خطاب به دنیا


خداوند به دنیا فرموده : در خدمت کسی باش که به من خدمت می کند و برای کسی رنج آور باش که به خودت خدمت می کند.


منبع : کلیات حدیث قدسی / شیخ محمد حسین حر عاملی

yaali;22209 نوشت:
خدا: دوست دارم بنده ام رو ببینم
تا به حال شنیده اید که خدا مشتاق بنده ی خودش باشه و لحظه شماری کنهبرای لقاءش؟؟؟!!!
قال الله تعالی: إذا أحبّ العبد لقائي أحببت لقاءه *و إذا ذکرنی في نفسه ذکرته في نفسي * و إذا ذکرني في ملاء ذکرته في ملاء خیر منهم *و إذا تقرب اليّ شبرا تقربت الیه ذراعا * و إذا تقرّب إليّ ذراعا تقرّبت إلیه باعا.
خداوند متعال فرمود: زمانی که بنده ام رسیدن به من را دوست داشته باشد،من هم لقاء و رسیدن به او را دوست دارم * و زمانی که مرا در دلش و قلبش یاد کند من هم او را یاد میکنم * و زمانی که مرا در جمع یاد کند من هم در جمعی بهتر از جمع او یادش می کنم * و زمانی که به اندازه یک وجب به من نزدیک شود به اندازه یک ذراع(از آرنج تا سر انگشتان)به او نزدیک خواهم شد * و زمانی که به اندازه یک ذراع به من نزدیک شود به اندازه باع(وقتی دستانتان را بطور افقی باز کنید،از سر انگشتان یک دست تا سر انگشتان دیگری را باع گویند) به او نزدیک می گردم.
{کلمة الله/57}:gol::gol::gol:
چقدر خدا بندگانش را دوست دارد!!!!!!


سلام خب نمیشه وصفش کرد بی نهایت دوستشون داره وهیچ زمان تنهاشون نمیزاره منو که هیچ وقت تنها نگذاشته و همیشه در هر شرایطی یار و یاورم بوده

سادات;59323 نوشت:
خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.

بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.

خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.

خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان

بنده: خدايا سه رکعت زياد است

خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟

خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله

بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!

خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله

بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم

خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم

بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد

خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد

خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!

خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد

ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟

خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.


این نوشته با ستفاده از چه منابعی نوشته شده ؟ Smile

عرفان;24253 نوشت:
خداوند متعال می فرماید:
ای بنده من! زمانی که تو از من حیاء می کنی(بابت گناهانت و قصد اصلاح داری) عیبهای تو را از یاد مردم می برم، و می شویم زمین را از گناهانت، و از پرونده ات اشتباهاتت را پاک می کنم، و روز قیامت از تو حساب رسی نمی نمایم.

با سلام و خسته نباشید
میشه توضیح بدین حیا از خدا چیه؟ چه نشونه ههایی داره؟

عرفان;25725 نوشت:

طالبان بهشت كجايند ؟



اي فرزند آدم !



- اگر چنين است كه پادشاهان بي جرم « ستمگري » خود دوزخي مي شوند .



- و عربان ، به سبب « تعصب ورزي » و نژاد پرستي ،



- و عالمان با « حسد ورزي » ،



- و فقيران با « دروغگويي » ،



- و تاجران با « خيانت ورزي » ،



- و كشاورزان به سبب « جهالت » و دانش نطلبيدن ،



- و عابدان با « ريا ورزيدن در عبادت » ،



- و ثروتمندان با « تكبر » ،



- و خوانندگان كتابهاي آسماني ، با « غفلت » { و عدم ژرف نگري در معاني آنچه مي خوانند } ،



- و رنگ رزان ، با « تقلب در كارشان » ،



- و زكات نادهندگان ، به سبب « ندادن زكات مالشان » ،



- { اگر اينان به سبب اين امور دوزخي مي شوند } پس ، طالبان بهشت ، كجايند { و به بهشت روندگان ، كيانند } ؟ !
{سایت نهاد نمایندگی رهبری}




منظور این حدیث چیه؟ آیا همه ی پادشاهان الزاما ستمگرن ، همه ی عربان الزاما نژاد پرستند و ...یا بیشتر از بقیه در معرض این گناهان قرار می گیرند؟
موضوع قفل شده است