داستانی از علم الهی امام موسی کاظم (ع)
تبهای اولیه
[=tahoma]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]علیّ بن ابوحمزه ثمالی حکایت نماید:
روزی یکی از دوستان حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام به دیدار آن حضرت آمد؛ و حضرتش را به میهمانی در منزل خود دعوت کرد. امام علیه السلام دعوت دوست خود را پذیرفت و به همراه آن شخص حرکت کرد تا به منزل او رسید. همین که حضرت وارد منزل شد، میزبان تختی را مهیّا نمود و امام کاظم علیه السلام بر آن تخت جلوس فرمود.
چون صاحب منزل به دنبال آوردن غذا رفت، حضرت متوجّه شد که یک جفت کبوتر زیر تخت در حال بازی و معاشقه با یکدیگر میباشند. وقتی صاحب منزل با ظرف غذا نزد حضرت وارد شد، امام علیه السلام در حال خنده و تبسّم مشاهده کرد، از روی تعجّب اظهار داشت:
یابن رسول اللّه ! این خنده و تبسّم برای چیست؟ حضرت فرمود: برای این یک جفت کبوتری است که زیر تخت مشغول شوخی و بازی هستند، کبوتر نر به همسر خود میگوید: ای انیس و مونس من، ای عروس زیبای من! قسم به خداوند یکتا! بر روی زمین موجودی محبوبتر و زیباتر از تو نزد من نیست؛ مگر این شخصیّتی که روی تخت نشسته است. صاحب منزل با تعجّب عرضه داشت: آیا شما زبان حیوانات و سخن کبوتران را هم میفهمید؟ امام علیه السلام فرمود: بلی، ما اهلبیت رسالت، سخن حیوانات و پرندگان را میدانیم؛ و بلکه تمام علوم اوّلین و آخرین به ما داده شده است.
نکته:
1- برای اثبات امامت ائمه علیهم السلام و حقانیت و ضرورت وجودشان در کتابهای کلامی به طور گسترده بحث و استدلال شده و اینگونه ماجراها جهت اثبات این مسأله نیست بلکه جهت آشنایی با تاریخ و سیره آنان و پندآموزی است.
2- مواجههی امامان علیهم السلام با افراد مختلف متناسب با عقول و میزان فهمشان بوده است؛ لذاست که میبینیم مباحثات آنان با دانشمندان و اصحاب سرّشان، سرشار از مطالب بلند و معارف مستدَلّ و با عوام بسیار ساده است.
3- گونهای از رفتار آن بزرگواران علیهم السلام در مقام تحدّی و بر جا نشاندن مخالفان (اسکات خصم) بوده مانند آنچه که در تاریخ انبیا نیز آمده است و نباید خُردهی قوی نبودن با مثبِت نبودن کرد.
منبع :
بحارالانوار: ج 41، ص 56، ح 65/ مختصر بصائرالدّرجات : ص 114.[/]
[/]