جمع بندی خلود در عذاب و تطابق کیفر با عمل

تب‌های اولیه

170 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"]

.امین.;577552 نوشت:

جناب میقات سخن شما به این معناست که اکثریت مردم که مشرکند یا حجت بر آنها تمام نشده و یا اینکه توبه میکنند.

اگر چنین بود نباید میفرمود: اکثر مردم گذشته مشرک بودند،

قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه

الذين من قبل كان اكثرهم مشركين

به این علت که آنها از دنیا رفته اند و شرکشان ثابت شده است بنابراین میفرماید اکثرشان مشرک بودند؛

پس طبق آیات شریفه چون اکثریت مردم مشرکند و خداوند شرک را نمیامرزد

اکثریت مردم گرفتار عذاب ابدی خواهند شد
و به بهشت نمیروند

با سلام و درود

در باره خلود، به اندازه کافی صحبت شد و روشن شد که استدلال شما برای دست برداشتن از ظاهر آیات قرآن، کافی نیست و ظاهر قرآن با مدعای شما ناسازگار است.

اما در باره مشرکان و عذاب ابدی:

شرک فقط به پرستش و شریک برای الوهیت خداوند قائل شدن نیست بلکه مراتبی از شرک با اسلام و ایمان هم سازگاری دارد، که از آن ها با شرک خفی تعبیر می شود.

مشرک، یا قبل از مرگ توبه کرده، که این بخشیده می شود؛ یا توبه نکرده است و بر شرک مرده است. در این صورت اگر حجت بر او تمام نبوده است، عذاب ابدی ندارد، ولی اگر حجت بر او تمام بوده است، عذاب ابدی دارد.

لذا این گونه نیست که بگوییم خداوند شرک را نمی بخشد بلکه اگر مشرک هم توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود؛ و الا با ادعای شما (شرک نابخشودنی است) باید درب اسلام را بسته بدانیم و بگوییم هیچ مشرکی نمی تواند مسلمان شود چون توبه اش پذیرفته نیست. (البته این موضوع را در جای خود باید پیگیری نمود)

بنابر این، نه هر جهنمی ای، ابدی است و نه هر مشرکی چنین است که توبه اش پذیرفته نیست. لذا نمی توان بدون در کنار هم گذاشتن آیات دیگر قرآن و بدون توجه به آیات و روایات معصومین علیهم السلام، یک حکم کلی و عمومی داد و بگوییم اکثر انسان ها مشرک و مبتلا به عذاب ابدی هستند.

میقات;579306 نوشت:


با سلام و درود

در باره خلود، به اندازه کافی صحبت شد و روشن شد که استدلال شما برای دست برداشتن از ظاهر آیات قرآن، کافی نیست و ظاهر قرآن با مدعای شما ناسازگار است.



بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

متاسفانه برای ما که چیزی ثابت نشد. ظاهر هیچ آیه ای نگفته که جهنمیان برای ابد در جهنم زنده اند. خلود ابدی هم میتواند به معنای هرگز بیرون نیامدنشان از آن باشد نه زنده ماندن همیشگیشان

جناب استاد ظاهر قرآن خلود در جهنم را ، هلاکت و نابودی میداند اما تفسیری که بعضی از علما از هلاکت کرده اند چیزی غیر از نابودی است.

در تفسیر المیزان کاملا مشهود است که علامه خواسته اند ابدیت انسان در جهنم را با همان عقیده نابود نشدن روح تطابق دهند بنابراین کاری به معنی اصلی هلاکت نداشته اند.

بعنوان مثال در تفسیر آیه زیر ببینید چگونه نظر دیگر مفسرین را که هلاکت در جهنم بوده رد میکنند و به "محل هلاکت" و نه خود هلاکت ، معنای کنایی میدهند:

وَ یَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شرَكاءِی الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَستَجِیبُوا لهَُمْ وَ جَعَلْنَا بَیْنهُم مَّوْبِقاً(52)

{{وجعلنا بینهم موبقا - كلمه موبق - به كسر باء - اسم مكان از ماده وبق است كه مصدرش وبوق به معنای هلاكت است ، و معنای جمله این است كه بین مشركین


ترجمة المیزان ج : 13ص :460


و شركای ایشان محل هلاكتی قرار دادیم .

و مفسرين آن را به آتش يا محلي از آتش كه مشركين و شركاء در آن هلاك مى‏شوند تفسیر كرده ‏اند .


و ليكن دقت در كلام خداي تعالي با اين تفسير نمى‏سازد ، زيرا آيه شريفه شركاء را مطلق آورده كه خواه ناخواه شامل ملائكه و بعضي از انبياء و اولياء نيز مى‏شود ، و مخصوصا با در نظر گرفتن اینكه ضمیر هم : ایشان را كه ضمیر ذوی العقول است در چند جا به شركاء برگردانیده ، ديگر چطور ممكن است بگوييم خداوند انبياء و اولياء و ملائكه را در آتش مى‏برد ، و هیچ دلیلی نداریم كه دلالت كند بر اینكه مقصود از ضمیرهای مذكور طاغیان از جن و انس است ، و اگر بگویی همىن كه فرموده مىان مشركين و شركاء موبق قرار دادیم دليل بر اين اختصاص است ، مى‏گوییم این دلیل همان مدعا است .


لا جرم باید گفت : شايد مراد از قرار دادن موبق مىان آنها اين باشد كه ما رابطه مىان آنان را باطل كردیم ، و آن را برداشتیم ، چون مشركين در دنيا مى‏پنداشتند كه مىان آنان و شركاء رابطه ربوبيت و مربوبيت و يا رابطه سببيت و مسببيت برقرار است ، لذا بطلان اين پندار را به طور كنايه تعبير به جعل موبق كرده و فرموده مىان آن دو هلاكت قرار دادیم ، نه اینكه خود آن دو طرف را هلاك كرده باشد .}}

آیا چنین توجیهی پذیرفتنی است؟

اگر منظور آیه ، مشرکین و شرکاء شان به استثنای اولیای الهی باشد چرا نباید بتواند برای نشان دادن محل هلاکت آنهایی که مشخص است مستحق هلاکتند چنین جمله ای را بکار برد؟

در این رابطه دستور زبان عرب هم قاعده ای دارد که استثناءات را در نظر نمیگیرد و فعل به اکثریت برمیگردد

مثلا در آیه الرجال قوامون علی النساء این قوامیت برای همه مردان ثابت نیست بسیارند مردانی که عرضه یا توان اداره یک خانواده را ندارند و بارشان به دوش همسرشان است اما چون نظر به اکثریت است دیگر استثناءات را وارد آیه نمیکند. در اینجا هم مشخص است که هلاکت شامل حال فرشتگان و پیامبران نمیشود و اکثریت با مشرکین است و شرکای من دون الله شان از بتها و شیاطین جنی و انسی و ایشانند که در آن محل هلاکت قرار میگیرند

ضمنا چگونگی قطع شدن رابطه ایشان را در آیه دیگری شرح داده است:

وَمَا نَرَی مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ

در حالیکه شفیعانتان را که می پنداشتید در [عبادت] شما شریک [خدا] هستند با شما نمی بینیم. بی شک رابطه میان شما گسسته است، و آنچه را که می پنداشتید [شفیع شمایند] از شما گم شده اند.

در این آیه شرح چگونگی قطع رابطه بین مشرکین و شرکاء آنها چه الهی و چه غیر الهی آمده است بطوریکه حتی آن را به خود هم نسبت نمیدهد و میفرماید: آنها را با شما نمیبینیم. چون بین خداوند و شرکاء از اصل رابطه ای وجود ندارد پس رابطه ی بین خودشان هم از بین خواهد رفت و نیازی به این نیست که خداوند با کنایه آنهم با کلمه هلاکت نه دیگر کلمات، ابطال این رابطه را توسط خودش نشان دهد..

میقات;579306 نوشت:
اما در باره مشرکان و عذاب ابدی:

شرک فقط به پرستش و شریک برای الوهیت خداوند قائل شدن نیست بلکه مراتبی از شرک با اسلام و ایمان هم سازگاری دارد، که از آن ها با شرک خفی تعبیر می شود.

مشرک، یا قبل از مرگ توبه کرده، که این بخشیده می شود؛ یا توبه نکرده است و بر شرک مرده است. در این صورت اگر حجت بر او تمام نبوده است، عذاب ابدی ندارد، ولی اگر حجت بر او تمام بوده است، عذاب ابدی دارد.

لذا این گونه نیست که بگوییم خداوند شرک را نمی بخشد بلکه اگر مشرک هم توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود؛ و الا با ادعای شما (شرک نابخشودنی است) باید درب اسلام را بسته بدانیم و بگوییم هیچ مشرکی نمی تواند مسلمان شود چون توبه اش پذیرفته نیست. (البته این موضوع را در جای خود باید پیگیری نمود)

بنابر این، نه هر جهنمی ای، ابدی است و نه هر مشرکی چنین است که توبه اش پذیرفته نیست. لذا نمی توان بدون در کنار هم گذاشتن آیات دیگر قرآن و بدون توجه به آیات و روایات معصومین علیهم السلام، یک حکم کلی و عمومی داد و بگوییم اکثر انسان ها مشرک و مبتلا به عذاب ابدی هستند.

در مورد شرک و عذاب ابدی

در قرآن کریم اقوام مختلفی از جمله قوم نوح، عاد، فرعون، ثمود، لوط و اصحاب ایکه (قوم شعیب) نام برده شده است که پیامبرانشان را تکذیب کردند و از هر قومی فقط گروه اندکی به فرستادگان الهی ایمان آوردند. این مساله نیاز به توضیح ندارد.

من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه ويقولون سمعنا وعصينا واسمع غير مسمع وراعنا ليا بالسنتهم وطعنا في الدين ولو انهم قالوا سمعنا واطعنا واسمع وانظرنا لكان خيرا لهم واقوم ولكن لعنهم الله بكفرهم فلا يومنون الا قليلا

از یهودیان جزگروه اندکی ایمان نیاوردند و خداوند بقیه را هم لعن کرده

فرعون هم میگوید:

انَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ. یعنی اصحاب موسی گروه ناچیزی هستند

قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ

فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آورده ‏اند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند

ما آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ

قبل از آنان هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم ايمان نياوردند پس آيا اينان ايمان مى‏آورند

ضمنا مشت نمونه خروار است. وقتی آنها که حجت برایشان تمام نشده ایمان نمیاورند بیانگر اینست که از میان آنهاییکه حجت برایشان تمام نشده هم گروه اندکی ایمان خواهند آورد و بقول شما آنهم شرک خفی و ایمان مخلوط به شرک

و اینطور هم نیست که چون حجت برایشان تماام نشده بدون حساب به بهشت روندو مفسرین بر این قائلند که معارف الهی پس از مرگ به آنها عرضه میشود و ایمانشان آزموده میشود ، سپس بهشتی و جهنمی شدنشان مشخص میشود

[="Tahoma"]

.امین.;579390 نوشت:

با سلام و درود

هلاکت به معنای نابودی و معدوم شدن نیست. اگر مقدمات استدلال نادرست باشد، نتیجه هم نادرست می شود.

بنده نگفتم کسی بدون حساب و کتاب به بهشت می رود. سخن بر روی عذاب ابدی جهنم است که شما ادعا دارید اکثر انسان ها مشرکند و در عذاب ابدی می روند، ولی عرض بنده این بود که اولا شرک معانی و مراتب دارد، در ثانی همه محکوم به عذاب ابدی نیستند، سوم این که کسی که مبتلا به عذاب ابدی است برای همیشه در عذاب می ماند، نه این که معدوم و نابود شود.

بیش از این تکرار مکررات است.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
برخی روایات که تصریح به ابدی بودن جهنم و عذاب جهنم و معذب در جهنم دارند و معدوم شدن فرد مخلد ابدی در جهنم را نفی می‌نمایند (خطبه‌ی غدیر یکی از این منابع است، خطبه‌ی فدکیه یکی دیگر و ...):

الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث)، ص: ۱۲۵
زَيْدٌ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْبَلَاءَ فِي دَوْلَةِ عَدُوِّهِ شِعَاراً وَ دِثَاراً لِوَلِيِّهِ، وَ جَعَلَ الرَّفَاهِيَةَ شِعَاراً وَ دِثَاراً لِعَدُوِّهِ فِي دَوْلَتِهِ، فَلَا يَسَعُ وَلِيَّنَا إِلَّا الْبَلَاءُ وَ الْخَوْفُ؛ وَ ذَلِكَ لِقُرَّةِ عَيْنٍ لَهُ آجِلٍ وَ عَاجِلٍ، أَمَّا الْعَاجِلُ فَيُقِرُّ اللَّهُ عَيْنَهُ بِوَلِيِّهِ، وَ إِظْهَارِ دَوْلَتِهِ، وَ الِانْتِقَامِ مِنْ عَدُوِّهِ بِإِزَالَةِ دَوْلَتِهِ، وَ الْآجِلُ ثَوَابُ اللَّهِ الْجَنَّةُ، وَ النَّظَرُ إِلَى اللَّهِ. وَ لَا يَسَعُ عَدُوَّنَا إِلَّا الرَّفَاهِيَةُ؛ وَ ذَلِكَ لِخِزْيٍ لَهُ آجِلٍ وَ عَاجِلٍ «3»، وَ الْعَاجِلُ الِانْتِقَامُ مِنْهُ فِي الدُّنْيَا فِي دَوْلَةِ وَلِيِّ اللَّهِ، وَ الْآجِلُ عَذَابُ النَّارِ فِي الْآخِرَةِ أَبَدَ الْآبِدِينَ، فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا، فَلَكُمْ- وَ اللَّهِ- الْجَنَّةُ، وَ لِأَعْدَائِكُمُ النَّارُ، لِلْجَنَّةِ- وَ اللَّهِ- خَلَقَكُمُ اللَّهُ، وَ إِلَى الْجَنَّةِ- وَ اللَّهِ- تَصِيرُونَ.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: ۲۰۷ و ۲۰۸
[قَالَ:] وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع: ... وَ أَمَّا مَنْ عَارَضَنَا بِلِمَ وَ كَيْفَ وَ نَقَضَ الْجُمْلَةَ بِالتَّفْصِيلِ، قَالَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى الصِّرَاطِ: وَاقِفْنَا يَا عَبْدَ اللَّهِ، وَ جَادِلْنَا عَلَى أَعْمَالِكَ- كَمَا جَادَلْتَ [أَنْتَ‏] فِي الدُّنْيَا الْحَاكِينَ لَكَ [عَنْ‏] أَئِمَّتِكَ. فَيَأْتِيهِمُ النِّدَاءُ: صَدَقْتُمْ، بِمَا عَامَلَ فَعَامِلُوهُ، أَلَا فَوَاقِفُوهُ. فَيُوَاقَفُ وَ يَطُولُ حِسَابُهُ وَ يَشْتَدُّ فِي ذَلِكَ الْحِسَابِ عَذَابُهُ، فَمَا أَعْظَمَ هُنَاكَ نَدَامَتَهُ، وَ أَشَدَّ حَسَرَاتِهِ، لَا يُنْجِيهِ هُنَاكَ إِلَّا رَحْمَةُ اللَّهِ- إِنْ لَمْ يَكُنْ فَارَقَ فِي الدُّنْيَا جُمْلَةَ دِينِهِ- وَ إِلَّا فَهُوَ فِي النَّارِ أَبَدَ الْآبَادِ [وَ] قَالَ الْبَاقِرُ ع: وَ يُقَالُ لِلْمُوفِي بِعُهُودِهِ- فِي الدُّنْيَا فِي نُذُورِهِ وَ أَيْمَانِهِ وَ مَوَاعِيدِهِ-: يَا أَيَّتُهَا الْمَلَائِكَةُ وَفَى هَذَا الْعَبْدُ فِي الدُّنْيَا بِعُهُودِهِ، فَأَوْفُوا لَهُ هَاهُنَا بِمَا وَعَدْنَاهُ، وَ سَامِحُوهُ، وَ لَا تُنَاقِشُوهُ. فَحِينَئِذٍ تُصَيِّرُهُ الْمَلَائِكَةُ إِلَى الْجِنَانِ.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 665
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ... فَهُمْ فِي الْجَنَّةِ خَالِدُونَ لَا يَشِيبُونَ فِيهَا وَ لَا يَهْرَمُونَ، وَ لَا يُحَوَّلُونَ عَنْهَا وَ لَا يَخْرُجُونَ وَ لَا يَقْلَقُونَ فِيهَا وَ لَا يَغْتَمُّونَ، بَلْ هُمْ فِيهَا مَسْرُورُونَ، فَرِحُونَ، مُبْتَهِجُونَ، آمِنُونَ، مُطْمَئِنُّونَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ وَ أَنْتُمْ فِي النَّارِ خَالِدُونَ، تُعَذَّبُونَ فِيهَا وَ تُهَانُونَ، وَ مِنْ نِيرَانِهَا إِلَى زَمْهَرِيرِهَا تُنْقَلُونَ، وَ فِي حَمِيمِهَا تُغْمَسُونَ وَ مِنْ زَقُّومِهَا تُطْعَمُونَ، وَ بِمَقَامِعِهَا تُقْمَعُونَ وَ بِضُرُوبِ عَذَابِهَا تُعَاقَبُونَ- لَا أَحْيَاءٌ أَنْتُمْ فِيهَا وَ لَا تَمُوتُونَ أَبَدَ الْآبِدِينَ، إِلَّا مَنْ لَحِقَتْهُ مِنْكُمْ رَحْمَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ، فَخَرَجَ مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلِ النَّبِيِّينَ- بَعْدَ [مَسِ‏] الْعَذَابِ الْأَلِيمِ وَ النَّكَالِ الشَّدِيدِ.

تفسير فرات الكوفي، ص: ۱۲۲ و ۱۲۳
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ يَزْدَادَ الْقُمِّيُّ مُعَنْعَناً عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ [جعفر] ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى
وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها قَالَ كَأَنَّكَ تُرِيدُ الْآدَمِيِّينَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ كَانُوا حُوسِبُوا وَ عُذِّبُوا وَ أَنْتُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِيٍّ هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِي النَّارِ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ هَكَذَا تَنْزِيلُهَا.
و عن منصور بن حازم فی «تفسير العياشي، ج‏1، ص: ۳۱۷ و ۳۱۸»

خطابه‌ی غدیر
[=nassim-regular] ... مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَنْ یَتُوبَ اللَّهُ عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ اَنْ یَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً اَبَدَ الْابادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلَوْا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرینَ
...

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 349
وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ أَنَّهُ قَال‏ ... فَخَلَقَ الْخَلْقَ لِلرَّحْمَةِ أَمْ لِلْعَذَابِ؟ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلرَّحْمَةِ وَ كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ خَلْقِهِ إِيَّاهُمْ أَنَّ قَوْماً مِنْهُمْ يَصِيرُونَ إِلَى عَذَابِهِ بِأَعْمَالِهِمُ الرَّدِيَّةِ وَ جَحْدِهِمْ بِهِ قَالَ يُعَذِّبُ مَنْ أَنْكَرَ فَاسْتَوْجَبَ عَذَابَهُ بِإِنْكَارِهِ- فَبِمَ يُعَذِّبُ مَنْ وَحَّدَهُ وَ عَرَفَهُقَالَ يُعَذِّبُ الْمُنْكِرَ لِإِلَهِيَّتِهِ عَذَابَ الْأَبَدِ وَ يُعَذِّبُ الْمُقِرَّ بِهِ عَذَابَ عُقُوبَةٍ لِمَعْصِيَتِهِ إِيَّاهُ فِيمَا فَرَضَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً قَالَ فَبَيْنَ الْكُفْرِ وَ الْإِيمَانِ مَنْزِلَةٌ؟ قَالَ ع لَا قَالَ فَمَا الْإِيمَانُ وَ مَا الْكُفْرُ؟ قَالَ ع الْإِيمَانُ أَنْ يُصَدِّقَ اللَّهَ فِيمَا غَابَ عَنْهُ مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ كَتَصْدِيقِهِ بِمَا شَاهَدَ مِنْ ذَلِكَ وَ عَايَنَ وَ الْكُفْرُ الْجُحُود
...

خطبه‌ی فدکیه‌ی حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها: الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: 104
... أَلَا وَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ- وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ بِالضِّيقِ مِنَ السَّعَةِ فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَيْتُمْ وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ فَ
إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ بَاقِيَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون‏ ...

میقات;579500 نوشت:

با سلام و درود

هلاکت به معنای نابودی و معدوم شدن نیست. اگر مقدمات استدلال نادرست باشد، نتیجه هم نادرست می شود.

بنده نگفتم کسی بدون حساب و کتاب به بهشت می رود. سخن بر روی عذاب ابدی جهنم است که شما ادعا دارید اکثر انسان ها مشرکند و در عذاب ابدی می روند، ولی عرض بنده این بود که اولا شرک معانی و مراتب دارد، در ثانی همه محکوم به عذاب ابدی نیستند، سوم این که کسی که مبتلا به عذاب ابدی است برای همیشه در عذاب می ماند، نه این که معدوم و نابود شود.

بیش از این تکرار مکررات است.

سلام علیکم

جناب میقات خدمت شما عرض کنم اگر عرایض ما اشتباه هم باشد پاسخهای شما کامل و قانع کننده نیست

به هرصورت ممنونم از شما

:Gol:

باء;579543 نوشت:

برخی روایات که تصریح به ابدی بودن جهنم و عذاب جهنم و معذب در جهنم دارند و معدوم شدن فرد مخلد ابدی در جهنم را نفی می‌نمایند (خطبه‌ی غدیر یکی از این منابع است، خطبه‌ی فدکیه یکی دیگر و ...):

سلام علیکم

جناب باء احادیث اگر صحیح باشند چیزی اضافه تر از قرآن ندارند. پس نیازی به استناد به آنها نیست.

فقط برایم عجیب بود این کلمه که در قرآن پیداش نمیکردیم اما در احادیث آمده:

باء;579543 نوشت:
عَذَابَ الْأَبَدِ

از شما هم ممنون

:Gol:

باء;580122 نوشت:

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: ۳۴۹ و ۳۵۰
...
قَالَ أَ فَتَتَلَاشَى الرُّوحُ بَعْدَ خُرُوجِهِ عَنْ قَالَبِهِ أَمْ هُوَ بَاقٍ؟
قَالَ بَلْ هُوَ بَاقٍ إِلَى وَقْتٍ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ [...
] فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْطُلُ الْأَشْيَاءُ وَ تَفْنَى فَلَا حِسَّ وَ لَا مَحْسُوسَ [...] ثُمَّ أُعِيدَتِ الْأَشْيَاءُ كَمَا بَدَأَهَا مُدَبِّرُهَا وَ ذَلِكَ أَرْبَعُمِائَةِ سَنَةٍ [...] يَسْبُتُ فِيهَا الْخَلْقُ وَ ذَلِكَ بَيْنَ النَّفْخَتَيْنِ


.امین.;581055 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم ورحمه الله

برادر گرامی این هم دلیلی بر اینکه انسان بغیر از مرگ و حیات حالت سومی دارد که همان فنا و نابودی است.

البته چون در این روایت سوال کننده قصدش این بوده که بگوید انسان پس از مرگ هیچ بازگشتی ندارد میتوان معنای روح را همان چیزی دانست که فلاسفه سعی بر اثبات ابدی بودن آن دارند. چه این روح واجد عقل باشد چه نباشد.

چون در اینجا حضرت میفرمایند با فانی شدن همه چیز ، دیگر هیچ حس و محسوسی باقی نمیماند.




سلام بر برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
پاسخ به پست شما در تایپک «اثبات تجرد ملائکه» را با اجازه‌ی شما چون به این تاپیک مربوط می‌شد در اینجا می‌دهم

:Gol:
ولی در این روایات بقای روح «
إِلَى وَقْتٍ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» بیان شده است که یعنی مربوط به قبل از قیامت است و صحبتی از بقا یا عدم بعد از قیامت و بعد از احقاب در جهنم نمی‌نماید. بله می‌تواند عدم شدن حس و محسوس را به صورت امکانی بیان نماید و حقیر هم مخالف قدرت خداوند بر معدوم کردن جهنمیان ابدی در جهنم نیستیم، صرفاً از ظاهر روایات و آیات اینطور برداشت کرده‌ام که این عدم شدن رخ نخواهد داد که البته می‌دانم شما از همان ظواهر عکس حقیر را برداشت کرده‌اید ولی هنوز نفهمیده‌ام که چطوری، زمان شاید این مسأله را برایم بهتر حل نماید :Gol:

البته اگر مشابه این حدیث را در مورد جهنم هم ارائه دهید ان شاء الله خیلی راحت‌تر می‌توانم قبول نمایم :ok:

تنها یک احتمال برای پذیرش نظریه‌ی شما می‌توانم بدهم و آن اینکه همانطور که خلود لزوماً معنای ابدیت ندارد خود ابدیت هم معنای مورد نظر ما برای امتداد داشتن تا بی‌نهایت را ندهد، مثل برای بهشت ما واژه‌ی عدن را هم داریم و حقیر درمانده شدم از فهم اینکه آیا اصلاً واژه‌ای برای بیان زمان بی‌انتها وجود دارد یا خیر، لغتنامه‌ها هم عموماً توسط اهل سنت یا با کمک ایشان نوشته شده است و از معارف ائمه علیهم‌السلام غنی نیستند و علم بشری قابل خدشه هستند.

.امین.;581055 نوشت:
تنها چیزی که علما قبول دارند در آن زمان نابود نمیشود همان وجه الله (ارواح مقدسه) است و این خود ثابت کننده این مساله است که ارواح کفار هم نباید برای ابد زنده بمانند.


البته باید دقت کرد که از حدیث نابودی همه چیز برداشت نمی‌شود بلکه صحبت از نابودی هویت‌هاست، مگرنه آسمان و زمین عدم نمی‌شوند و فقط دچار تغییرات شدید می‌شوند که به برخی از این حوادث هم در ضمن حدیث اشاره شده است. در ضمن خود حدیث
در همان پست قبلی توضیحاتی اضافه کردم در این زمینه‌ها که شاید بهتر مطلب را جا بیاندازد.
حدیث مذکور خیلی طولانی است ولی از نظر بار علمی خیلی غنی است و اگر تا کنون نخوانده باشیدش فکر کنم برایتان باید خیلی جالب باشد. اگر درست خاطرم باشد در قسمتی از آن مطرح می‌شود که چطور پوست می‌سوزد و جای آن پوست دیگری می‌روید؟ امام علیه‌السلام می‌فرمایند که آن آن است و آن غیر آن است! بعد مثال می‌زنند که یک آجر باشد آن را بشکن و بعد دوباره گلش کن و از آن آجر جدیدی درست کن، همان است و همان نیست! در آستانه‌ی قیامت هم ظاهراً تبدیل زمین به غیرزمین مشابه این مسأله باشد و لزومی ندارد که عدم شوند و دوباره خلق شوند بلکه همینکه هویت‌ها از روی ماده برداشته شده و در آستانه‌ی حشر دوباره به آن بازگردانده شوند هم می‌تواند کافی باشد ... در هر صورت بین دو صور آسمان‌ها و زمین عدم نیستند بلکه پیچیده به ید قدرت خداوند هستند و در نتیجه عدم نشده‌اند،

البته ممکن است که شما هم بفرمایید که در واقع خود ماده بدون آن هویت‌های اضافه می‌تواند خودش وجه الله باشد چنانکه ادامه و شعاع نور حضرت زهراء ست سلام‌الله‌علیها و ایشان هم که وجه الله هستند

:ok: ... در این صورت حقیر دیگر جوابی نخواهم داشت مگر همین مطلب که این واقعه مربوط به قبل از قیامت است و نه بعد از آن :khandeh!:

.امین.;581055 نوشت:
اگر مومنین هم در بهشت خالدند بدلیل وعده الهی است به آنها که تخلف ناپذیر میباشد وگرنه درمورد خلود بهشتیان در بهشت نیز میفرماید: الا ماشاء ربک و این جمله به معنای آنست که خداوند توانایی این را دارد که حتی آنها را هم نابود یا از بهشت بیرون کند.

البته حقیر فکر می‌کنم بهشتی که خزوج از آن ممکن است آن خروج موعود نیست بلکه بهشتی زیر آن باشد که جهنمیان خارج شده از جهنم وارد آن خواهند شد چنانکه در روایت به آن تصریح شده است.
با این وجود عالم عارف بزرگواری را هم می‌شناسم که هم‌عقیده‌ی با شماست و البته نه تنها جهنم که حتی بهشت اخروی را هم اینطور باور دارند که بالأخره برچیده خواهند شد و همگی در خداوند فانی خواهند شد و بازگشت به سوی خداست، سپس آن آیات سوره‌ی هود هم برای جهنم و هم برای بهشت را شاهد نظر خود آوردند، اگرچه حقیر همچنان مردد هستم.
یا علی

با سلام و درود

دوستان بزرگوار، لطف کنند و اگر مطلبی در خصوص موضوع تاپیک دارند قرار دهند زیرا تاپیک تا 24 ساعت دیگر برای جمع بندی بسته می شود.

میقات;581992 نوشت:

با سلام و درود

دوستان بزرگوار، لطف کنند و اگر مطلبی در خصوص موضوع تاپیک دارند قرار دهند زیرا تاپیک تا 24 ساعت دیگر برای جمع بندی بسته می شود.

سلام علیکم
جناب میقات چرا شما اینقدر اصرار دارید این تاپیک را ببندید؟
این موضوع از موضوعاتی نیست که هر چند روز یکبار براش تاپیک بزنند. اگر نبندینش هم میره توی بایگانی تا یک سال و زمانی یک نفر پیدا شود و نظری بگذارد.
از این به بعد خودتان مختارید خواه ببندید یا باز بگذارید
فقط لطفا در جمعبندی پاسخ ما را هم بدهید:

.امین.;556202 نوشت:
[=arial]

با توجه به اینکه قرآن کریم جزای هر گناهی را مصیبتی معادل خود آن گناه میداند نه بیشتر از آن و حتی میفرماید افرادی که نیت کار بدی دارند ولی به هر دلیلی آن را انجام نمیدهند

را هم کیفر نمیکند،

چگونه خلود در جهنم برای اهل آن هیچ زمانی پایان نخواهد گرفت؟


لطفا فقط با خود قرآن کریم پاسخ دهید
[=arial]
[=arial]
متشکرم
:Gol:

لازم به ذکر است که هدف ما این نیست که برایمان ثابت کنید طبق کلمات قرآنی عذاب جهنمیان باید هیچ زمانی تمام نشود.

سوال ما این است همان دلایلی را که علما برای زنده ماندن ابدی در آتش میاورند با خود قرآن برایمان بیاورید.

مثلا فرموده باشد : اصحاب نار برابر با نیاتشان جزا داده میشوند.

یا مثلا بچشید عذاب ابدی را که این جزای نیات پلید شماست

یا اینکه عذاب ابدی کیفر آن است که گناه شاکله شما شده است.

یا اینکه چون خداوند به احدی ظلم نمیکند شما را برای ابد در عذاب زنده نگهمیدارد

یا اینکه اکثیت مردم اهل بهشتند و گروه اندکی برای ابد در عذاب باقی هستند

یا اینکه بفرماید عذاب ابدی برای آن است که هر کسی آنچه را که کسب کرده به تمام و کمال دریافت میکند .

خلاصه هر آنچه را که دلیلی برای عذاب ابدی میدانید برایش از قرآن کریم هم شاهد بیاورید.

با تشکر

.امین.;582017 نوشت:
سلام علیکم
جناب میقات چرا شما اینقدر اصرار دارید این تاپیک را ببندید؟
این موضوع از موضوعاتی نیست که هر چند روز یکبار براش تاپیک بزنند. اگر نبندینش هم میره توی بایگانی تا یک سال و زمانی یک نفر پیدا شود و نظری بگذارد.
از این به بعد خودتان مختارید خواه ببندید یا باز بگذارید
فقط لطفا در جمعبندی پاسخ ما را هم بدهید:

با سلام و درود

شما به تاریخ ارسال مطالبتان دقت کنید. از 5 روز پیش تاکنون پستی نزده اید. شما چه اصراری دارید که تاپیک بدون گفتگو باز باشد؟! وقتی گفتگو صورت نمی گیرد، طبق قوانین سایت، تاپیک برای جمع بندی بسته می شود.

پاسخ شما هم داده شده است. منتهی عرائض بنده شما را قانع نکرده کما این که فرمایشات شما نمی تواند با ظاهر آیات قرآن مقابله کند و ظهور را از آیاتی که بر عذاب ابدی دلالت دارند، بردارد؛ لذا انتظار نداشته باشید که با این بیان، ظاهر آیات قرآن را نادیده بگیرم. پاسخ حضرتعالی در حدی نیست که بنده را قانع کند.

اگر مطلب جدیدی دارید بفرمایید. در غیر این صورت شاید با تاپیک جدید و بیان دیگر کارشناسان، بتوانید به پاسخ برسید.

میقات;582028 نوشت:

سلام علیکم نمیدانستم قانون اینست که سر هفته نشده تاپیک بسته شود.
اگر کسی فرصت نداشته باشد چه؟

مساله ای نیست. ما بیشتر از این از این سایت انتظار نداریم

.امین.;582025 نوشت:
لازم به ذکر است که هدف ما این نیست که برایمان ثابت کنید طبق کلمات قرآنی عذاب جهنمیان باید هیچ زمانی تمام نشود.

سوال ما این است همان دلایلی را که علما برای زنده ماندن ابدی در آتش میاورند با خود قرآن برایمان بیاورید.

مثلا فرموده باشد : اصحاب نار برابر با نیاتشان جزا داده میشوند.

یا مثلا بچشید عذاب ابدی را که این جزای نیات پلید شماست

یا اینکه عذاب ابدی کیفر آن است که گناه شاکله شما شده است.

یا اینکه چون خداوند به احدی ظلم نمیکند شما را برای ابد در عذاب زنده نگهمیدارد

یا اینکه اکثیت مردم اهل بهشتند و گروه اندکی برای ابد در عذاب باقی هستند

یا اینکه بفرماید عذاب ابدی برای آن است که هر کسی آنچه را که کسب کرده به تمام و کمال دریافت میکند .

خلاصه هر آنچه را که دلیلی برای عذاب ابدی میدانید برایش از قرآن کریم هم شاهد بیاورید.

با تشکر

با سلام و درود

ظاهر آیات قرآن ابدی بودن عذاب را می رساند. این شما هستید که ادعای خلاف آن را دارید لذا شما باید آن را اثبات کنید و دلیلی بیاورید که بتواند ظهور را از آیات قرآن به معنایی که شما ادعا دارید منصرف کند.

فرمایشات شما هم نتوانسته است این ظهور را بردارد.

باء;581161 نوشت:


سلام بر برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
پاسخ به پست شما در تایپک «اثبات تجرد ملائکه» را با اجازه‌ی شما چون به این تاپیک مربوط می‌شد در اینجا می‌دهم

سلام و عرض ادب خدمت شما

برادر من قصد داشتم اون پست را در همین تاپیک بزنم اما جناب میقات تاپیک را بسته بودند و چون نمیدانستم کی بازش میکنند در همانجا ارسالش کردم.

متاسفانه هنوز فرصت اینکه پاسخ شما را دقیق بخوانم پیدا نکردم. از عجله ای که جناب کارشناس برای بستن تاپیک دارند فکر میکنم همینجا تمام شود بهتر است.

اگر در آینده زنده بودیم و حوصله ای بود شاید مجددا این بحث را مطرح کرده با کارشناس دیگری پیگیری نماییم

فقط ای کاش آن حدیث را هم در اینجا قرار میدادید.

یا علی

میقات;582034 نوشت:

با سلام و درود

ظاهر آیات قرآن ابدی بودن عذاب را می رساند. این شما هستید که ادعای خلاف آن را دارید لذا شما باید آن را اثبات کنید و دلیلی بیاورید که بتواند ظهور را از آیات قرآن به معنایی که شما ادعا دارید منصرف کند.

فرمایشات شما هم نتوانسته است این ظهور را بردارد.

سلام علیکم ورحمه الله

متاسفانه شما متوجه سوال ما نشدید، سوال این بود:

.امین.;582025 نوشت:
لازم به ذکر است که هدف ما این نیست که برایمان ثابت کنید طبق کلمات قرآنی عذاب جهنمیان باید هیچ زمانی تمام نشود.

سوال ما این است همان دلایلی را که علما برای زنده ماندن ابدی در آتش میاورند با خود قرآن برایمان بیاورید.

مثلا فرموده باشد : اصحاب نار برابر با نیاتشان جزا داده میشوند.

یا مثلا بچشید عذاب ابدی را که این جزای نیات پلید شماست

یا اینکه عذاب ابدی کیفر آن است که گناه شاکله شما شده است.

یا اینکه چون خداوند به احدی ظلم نمیکند شما را برای ابد در عذاب زنده نگهمیدارد

یا اینکه اکثیت مردم اهل بهشتند و گروه اندکی برای ابد در عذاب باقی هستند

یا اینکه بفرماید عذاب ابدی برای آن است که هر کسی آنچه را که کسب کرده به تمام و کمال دریافت میکند .

خلاصه هر آنچه را که دلیلی برای عذاب ابدی میدانید برایش از قرآن کریم هم شاهد بیاورید.

با تشکر



ضمنا توجه بفرمایید که کلمه عذاب ابد یا جهنم ابدی هم در قرآن نیامده است

.امین.;582053 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت شما

برادر من قصد داشتم اون پست را در همین تاپیک بزنم اما جناب میقات تاپیک را بسته بودند و چون نمیدانستم کی بازش میکنند در همانجا ارسالش کردم.

متاسفانه هنوز فرصت اینکه پاسخ شما را دقیق بخوانم پیدا نکردم. از عجله ای که جناب کارشناس برای بستن تاپیک دارند فکر میکنم همینجا تمام شود بهتر است.

اگر در آینده زنده بودیم و حوصله ای بود شاید مجددا این بحث را مطرح کرده با کارشناس دیگری پیگیری نماییم

فقط ای کاش آن حدیث را هم در اینجا قرار میدادید.

یا علی

سلام علیکم برادر عزیزم،
حدیث را حسب امر شما در همان پست قرار دادم که از نظر جامعیت تاپیک لطمه‌ای به بحث وارد نشود :Gol:
عمرتان طولانی باشد ان شاء الله، این امکان هست که جناب ملاصدرا هم تاپیکی حول این موضوع باز نمایند با توجه به اینکه بحثمان با ایشان در تاپیک حاضر خارج از موضوع تشخیص داده شد، اینکه ایشان هم اگر اشتباه نفهمیده باشم در پاره‌ای از وجوه مسأله با شما هم‌نظر هستند این امید را دارم که در آن تاپیک بهتر متوجه شوم که ایرادی که شما به حقیر می‌گیرید چرا وارد است :ok:
در بحثتان با کارشناس محترم هم ایشان به زعم خود سؤال شما را درست برداشت کرده‌اند و پاسخ درخور هم داده‌اند همانطور که حقیر هم مشابه ایشان گمان می‌کنم، ظاهراً نکته‌ای در سؤال شماست که از لابلای صحبتهایتان درست متوجه آن نمی‌شویم، شاید اگر ادبیاتتان را کمی تغییر دهید یا از کسی که نظر شما به او تفهیم شده است بخواهید همان نظر را با ادبیات دیگری بیان نماید ما هم بهتر متوجه نظر شما شویم. برای حقیر شما اگر همین یک مطلب را طوری توجیه کنید که بفهمم که چرا «ثابت بودن (خلود) ابدی در جهنم» لزوماً به معنای «وجود داشتن ابدی در جهنم» نیست و می‌تواند «عدم شدن در جهنم و فقط بیرون نیامدن از آن» را هم نتیجه بدهد کافی است ان شاء الله. شاید هم ترجیح بدهید بحث را متوقف کنید و اجازه دهید زمان صحبت شما را در ذهن حقیر حلاجی کند، گر صبر کنم از غوره هم می‌شود حلوا ساخت :ok:
در پناه خداوند باشید ان شاء الله،
یا علی

.امین.;582059 نوشت:
سلام علیکم ورحمه الله

متاسفانه شما متوجه سوال ما نشدید، سوال این بود:

با سلام و درود

عرض بنده ناظر به فرمایش شما است. در مطالبتان دقت کنید:

.امین.;582059 نوشت:
خلاصه هر آنچه را که دلیلی برای عذاب ابدی میدانید برایش از قرآن کریم هم شاهد بیاورید.

توجه داشته باشید که من به اقامه دلیل بر ابدی بودن عذاب برای برخی از جهنمیان، نیازی ندارم زیرا ظاهر قرآن واضح است بر این مطلب. پس من نباید اقامه دلیل کنم، گرچه با این حال آیات متعددی در این زمینه خدمتتان ارائه کردم.

این شما هستید که بر خلاف ظاهر آیات قرآن، ادعایی خلاف آن دارید و مدعی هستید جهنمیان پس از عذاب، نیست و معدوم می شوند لذا برای ابد عذاب ندارند. لذا شما باید آیه ای بیاورید که این مطلب را بیان کند.

خلاصه: غیر از مطالب سابق (که مدعای شما را ثابت نمی کند)، آیه ای بیاورید که بگوید جهنمیان برای ابد عذاب نمی شوند و پس از عذاب، نابود و معدوم می شوند. فقط در همین خصوص لطف کنید.

[="Tahoma"]
خلود در عذاب و تطابق کیفر با عمل

پرسش:
به نظر من «خلود» به معنای طولانی مدت است نه دائمی، و عذاب ابدی برای جهنمیان نداریم بلکه عذابشان طولانی است تا زمانی که به اندازه گناهشان عذاب ببینند و جسمشان از بین برود، سپس روحشان نیز از بین می رود و نابود می شوند. پس این گونه نیست که تا ابد باقی و در عذاب باشند. کما این که قرآن کریم جهنم را «دارالبوار» یعنی سرای هلاکت نامیده است.
البته این در باره بهشتیان نیست زیرا مثلا برای اثبات خلود بهشتیان در بهشت می فرماید: «ماکثین فیه ابدا عطاء غیر مجذوذ لامقطوعه ولاممنوعه»، اما مثلا درباره واژه "ابدا" درمورد جهنمیان، این واژه فقط به همراه خالدین آمده است و با دیگر واژه هایی که بیانگر مکث و ماندن جهنمیان در جهنم است همراهی ندارد.
همچنین فلاسفه روح را مجرد و غیر مادی می دانند ولی اگر روح مجرد است پس لزوما کفار هم باید تا ابد زنده بمانند. نتیجه این سخن نسبت دادن جبر به خداوند است. یعنی ما برای اینکه ثابت کنیم روح مجرد است نه مادی، باید بگوییم که خداوند انسانهایی را آفریده که ابزاری برای رسیدن او به اهدافش بوده اند و سپس جبرا ایشان را برای ابد عذابشان می کند.
از طرفی چگونه ما می توانیم یک جوان کم سن و سالی را که فقط بخاطر مسائل عاطفی و از روی جهل و ضعف اعتقادی دست به خودکشی می زند را بگذاریم در کنار سران کفر که بر مردم دنیا ستم می کنند و بگوییم این هم باید مثل آنها تا ابد در رنج و عذاب بسر برد؟
مطلب دیگر، تفاوت بین روح جهنمیان و بهشتیان این است که روح جهنمیان وجه الهی ندارد پس نابود شدنی است.
بنابر این: با توجه به اینکه قرآن کریم جزای هر گناهی را مصیبتی معادل خود آن گناه می داند نه بیشتر از آن، و حتی می فرماید افرادی که نیت کار بدی دارند ولی به هر دلیلی آن را انجام نمی دهند را هم کیفر نمی کند، چگونه خلود در جهنم برای اهل آن هیچ زمانی پایان نخواهد گرفت؟

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند مطلب عرض می شود:
ـ مطلب اول؛ معنای لغوی:
خلود به معنای مدت طولانی و مدید، دوام بقاء، جاودان بودن، ثبات داشتن و ... است.
"دار خلد" که به آخرت اطلاق می شود نیز به جهت باقی بودن اهلش در آن، این گونه نامیده می شود.
دوام و بقاء هر چیزی به حسب خودش است. دوام و بقاء در دنیا به معنای طولانی بودن عمر و مدت طولانی است؛ ولی دوام و بقاء در آخرت، برای ابد و تا وقتی است که آخرت باقی است.
خلود، مطلق استمرار و دوام را می رساند و وقتی مقید به قید «ابدا» (خالدین فیها ابدا) و ... شود استمرار دائمی و همیشگی را می رساند.
خلود، بقاء مستمر است و استمرار داشتن، ملازم با آن است. (1)
ـ مطلب دوم؛ تعابیر قرآنی بر دوام و خلود:
تخفیف ندادن عذاب: «خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»؛ هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى ‏مانند نه در عذاب آنان تخفيف داده مى ‏شود، و نه مهلتى خواهند داشت‏.(2)
«لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فيهِ مُبْلِسُون‏»؛ هرگز عذاب آنان تخفيف نمى ‏يابد، و در آنجا از همه چيز مأيوسند.(3)
اضافه شدن عذاب: «يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً»؛ عذاب او در قيامت مضاعف مى ‏گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند!(4)
عذاب ماندگار: «خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم‏»؛ جاودانه در آن خواهند ماند- همان براى آنها كافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب هميشگى براى آنهاست!(5)
«إِنَّ الظَّالِمينَ في‏ عَذابٍ مُقيمٍ»؛ آگاه باشيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند.(6)
تعبیر کنایی بر دائمی بودن: «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريد»؛ جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد!(7)
عذاب، خلاصی ندارد: «ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِم‏»؛ و هيچ چيز نمى ‏تواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد!(8)
جهنمیان، یاوری ندارند: «خالِدينَ فيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً»؛ در حالى كه همواره در آن تا ابد مى‏مانند، و ولىّ و ياورى نخواهند يافت!(9)
ـ آنان فراموش شدگانند: «فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (و به آنها مى‏ گويم:) بچشيد (عذاب جهنم را)! بخاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما نيز شما را فراموش كرديم و بچشيد عذاب جاودان را به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏داديد!(10)
کسی خارج نمی شود: «يُريدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ»؛ پيوسته مى‏ خواهند از آتش خارج شوند، ولى نمى ‏توانند از آن خارج گردند و براى آنها مجازاتى پايدار است‏.(11)
لازم به ذکر است، در قرآن، جهنم خلد، نیامده ولی خالد بودن در آن آمده است «خالِدينَ فيها أَبَدا»(12). از طرفی آیات بسیاری هستند که همگی یا دلیل یا قرینه بر این معنا ی ابدی بودن هستند. از جمله:
«بِئْسَ الْقَرار»(13)
«جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها ... وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم‏»(14)
«فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيى»؛ آتش دوزخ براى اوست در آن جا، نه مى ‏ميرد و نه زندگى مى ‏كند.(15)
«إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً»؛ كه عذابش سخت و پر دوام است.(16)
«لا يُقْضى‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها»؛ هرگز فرمان مرگشان صادر نمى ‏شود تا بميرند، و نه چيزى از عذابش از آنان تخفيف داده مى ‏شود.(17)
«في‏ عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ»(18)
«فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَداً»(19)
چند نکته:
1. ظاهر آیات قرآن دلالت دارد بر ماندگاری برخی جهنمیان در عذاب؛ و نابود و نیست شدن جهنمیان، از آیات قرآن فهم نمی شود.
2. انسان برای ابد آفریده شده است، و این با فرمایش شما سازگار نیست. از نظر فلاسفه، نفس و روح، نابود شدنی نیست. البته روح هم مخلوق الهی است ولی پس از خلق شدن، نابود شدنی نیست؛ لذا تعبیر به خلق در باره روح، دلیل بر ادعای شما مبنی بر نابود شدن روح نیست. افزون بر اینکه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»(20) اشاره به مادی و غیر مجرد بودن روح نیست بلکه آن نطفه ای که مراحل تغییر را گذرانده است به مرحله ای می رسد که روح به آن دمیده و به موجودی دیگر (توأم از ماده و روح) تبدیل می شود.
3. قرآن برای جاودانه بودن بهشت و نعمتهای بهشتی، از همین تعبیر «خالد» استفاده کرده است؛ و استفاده از این تعبیر برای جهنم نیز قرینه است بر ابدی بودن زندگی و عذاب جهنمیان.
با توجه به این که از نظر وجودی، بین انسان بهشتی و جهنمی فرقی نیست، و آیات قرآن در ابدی بودن بهشت و بهشتیان تصریح دارد، می توان به این نتیجه رسید که جهنمیان نیز این گونه اند. البته لازم به ذکر است که ابدی بودن جهنم برای گروه خاصی از افراد است، نه برای همه جهنمیان. «وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏»؛ و اين گونه جزا مى ‏دهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است.(21)
ـ مطلب سوم؛ بلا، امتحان، مجازات ابدی و عدالت:
1. این گونه نیست که هر مصیبتی مجازات و به خاطر اعمال انسان باشد. طبق روایات، مصیبت وارد شده می تواند جهات مختلفی داشته باشد. امام علی علیه السلام می فرمایند: "إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة"؛ بلاها برای ظالم تأديب، براي مومنان امتحان، براي پيامبران درجه و براي اولياء كرامت و مقام است.(22)
2. تکلیف بیش از طاقت، معقول نیست و خداوند بیش از طاقت انسان، از انسان انتظاری ندارد و تکلیف بر او قرار نمی دهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ»؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى ‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است.(23)
لذا وقتی انسان در وقوع چیزی دخالت ندارد، برای آن هم محاکمه نمی شود.
3. ظلم قبیح است و خداوند ذره ای ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»؛ خداوند (حتّى) به اندازه سنگينى ذره‏ اى ستم نمى ‏كند.(24)
4. خداوند راه بازگشت و جبران را باز گذاشته و هر اشتباهی را در صورت جبران، می بخشد: «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.(25)
5. حسابرسی اعمال، قوانین خاص خود را دارد. رابطه گناه و مجازات، رابطه کمی و زمانی نیست بلکه رابطه کیفی است؛ البته در قوانین دنیایی هم این مسأله وجود دارد و برای قتل که چند دقیقه طول کشیده، مجازات حبس ابد و ... قرار می دهند.
قوانین طبیعی و تکوینی هم چنین است، مثلا کسی که چند روز شیشه یا مشروبات الکلی و یا ... مصرف کند، ممکن است بیماری بگیرد که تا آخر عمرش همراهش است، ولو مدت انجام خطایش چند روز بیشتر نبوده باشد.
از طرفی مجازات گناه، نتیجه و اثر گناه است که دامان گناهکاران را می گیرد: «فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ امروز (روز رستاخيز) به هيچكس ستم نمى ‏شود و جز اعمال خود شما جزائى براى شما نيست.(26)
لذا این که بگوییم چرا برای یک عمر 80 ساله، عذاب ابدی قرار داده شده، صحیح نیست.
نکته: این گونه حسابرسی و محاسبه اعمال، قبلا به انسان ابلاغ و اطلاع رسانی شده است.
6. خلود و ابدی بودن عذاب، اختصاص به گروه خاصی دارد. کسانی که با توجه به همه آگاهی دهی ها، همه وجود خود را غرق گناه کرده و قابلیت هدایت شدن را در خود از بین برده اند: «بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»؛ آرى كسى كه مرتكب گناهى گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه كند، چنان كسى اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند.(27)
البته باز هم برای این شخص راه توبه قرار داده شده، و این مجازات در صورتی است که او در همان حال کفر و شرک و ... بمیرد و توبه نکند: «وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مى ‏رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.(28)
7. این که قرآن پاداش و کیفر را معادل عمل می داند، مرادش معادل بودن زمانی و کمّی نیست، بلکه طبق محاسبات و قوانین نظام الهی و حسابرسی اخروی است.
8. وجود امور تکوینی و جبری، دلیل بر جبری بودن انجام گناه نیست تا بگوییم جهنمیان از روی جبر، جهنمی شده اند. اختیار از انسان سلب نشده کما این که بسیاری دیگر از انسان ها با همان وقایع تکوینی جبری برخورد کرده ولی جهنمی و خالد در جهنم نشده اند.
9. نفس خلود در جهنم، جزء نظام خلقت و برای هدایت دیگران لازم است. البته همین وعده خلود در جهنم، کافی است برای هدایت و انذار انسان ها، ولو هیچ کس، خالد در آتش نشود؛ ولی عده ای با فرو رفتن در گناه و از بین بردن قابلیت هدایت در خود، این وعده را محقق و بالفعل کرده اند.
10. خداوند فیضش دائمی است لذا خلق کردن مطابق با فیاضیت الهی است. از طرفی اختیار دادن به انسان، هیچ اجباری برای انتخاب عذاب ابدی برای انسان نیست، کما این که انسان های بسیار زیادی (اکثریت انسان ها) به عذاب ابدی دچار نمی شوند. اگر خلق کردن و اختیار دادن موجب جبر می شد، چرا بقیه به چنین جبری نرسیدند و دچار عذاب ابدی نشدند؟!
بنابر این: وقتی حسابرسی اعمال و پاداش و كيفر دادن، بر اساس نتيجه و اثر خود عمل باشد، دیگر موضوع مساوات و برابرى از نظر زمان و كميت و كيفيت مطرح نخواهد بود. یک عمل به ظاهر كوچک (از نظر زمانی) می تواند اثرش يک عمر محروميت و ناراحتى، و یا سرچشمه خيرات و بركات براى يک عمر باشد.
ـ خلاصه مطالب:
1. ظاهر عبارت «خالد» بودن، ماندن در جهنم و عذاب دیدن است، نه این که پس از مدتی نابود شده و دیگر عذابی نباشد. این با معنای خلود، ناسازگار است.
2. در روایات معصومین علیهم السلام نیز چنین برداشتی که شما دارید، نیامده است.
3. عقل و نقل (قرآن و روایات) خلاف ادعای شما است و اگر بخواهید ادعایتان را ثابت کنید باید آن قدر ادله محکمی داشته باشید که بتواند با ظهور آیات قرآن، مقابله نموده آن ظاهر را از ظهورش برگرداند؛ در حالی که آیات بسیاری در قرآن هست که به خلود و ابدی بودن بهشت برای همه بهشتیان، و جهنم برای افراد خاصی(نه همه جهنمیان)، ظهور و دلالت دارد.
برای دست برداشتن از ظهور آیات متعدد، و حمل روایات بر وجهی دیگر، دلیلی بسیار قطعی و محکم لازم است تا بتوان ظهور آیات و روایات را کنار گذاشت؛ و استدلال های شما توان مقابله و مقاومت در برابر این ظهور را ندارند.
4. تعبیر آوردن به ابدی بودن عذاب، قطعا مصلحت و نکته ای هدایتگرانه داشته که خداوند این گونه تعبیر آورده است. و تاثیر تربیتی و انذاری ابدیت، بیشتر از طولانی بودن است، و انسان را متوجه می کند که نسبت به این موارد باید بسیار دوری کند و بترسد از این که سرانجامش به ابدیت عذاب منتهی شود.
لذا اصل وجود عذاب ابدی هم برای انذار و ترساندن است و اثر تربیتی دارد و اگر اصلا مصداقی هم پیدا نکند و کسی محکوم به عذاب ابدی نشود، هیچ مشکلی پیش نمی آید. لذا این که عده ای با سوء انتخاب، آن را فعلیت می بخشند، دیگر ایرادی بر خداوند وارد نیست.
5. هلاکت و نابودی به معنای نابودی روح نیست بلکه به معنای هلاکت از دنیا و نابودی اعمالشان است. بهشتیان عمل صالحشان را به دنبال می برند و پاداشش را می گیرند ولی جهنمیان عمل صالحی ندارند و همه اعمالشان در این دنیا نابود می شود و عمل صالحی برای همراه بردن ندارد لذا روحشان در عذاب است.
نمی توان لفظ «هلک» را مختص معدوم شدن و نابودی دانست و آن را به قرآن نسبت داد و گفت این ظاهر قرآن است. هلاکت، دارالبوار و هیزم جهنم بودن، هیچ کدام به معنای معدوم شدن نیست تا شما آن را ظاهر قرآن دانسته و مراد و نظرات خودتان را به قرآن نسبت بدهید.
6. درست است که هر آن چه روح دارد می میرد ولی مرگ و مردن به معنای جدا شدن روح از بدن است، نه به معنای مرگ روح. در اثر مرگ، روح از بدن مادی جدا می شود و به بدن دیگر (برزخی یا قیامتی) می شود، نه این که روح بمیرد.
تعبیر آوردن از عدم شعور و تعقل نداشتن، به موت و مرگ؛ تعبیری کنایی و مرسوم است. لذا اصلا این گونه آیات ناظر به نابودی و مرگ روح نیست.
بنابر این:
خلود، ظهور در معنای دوام و استمرار دارد؛ خصوصا وقتی با قیودی مانند ابدی بودن و ... بیاید روشن می شود که معنای طولانی مدت بودن مراد نیست و معنای ابدی و جاودان بودن مراد است. و تعابیر قرآن در باره عذاب ابدی برخی جهنمیان، از همین باب است.
معدوم و نیست و نابود شدن روح جهنمیان و ...، با ظاهر آیات متعدد قرآن، ناسازگاری و منافات دارد.
برای دست برداشتن از ظهور آیات متعدد، و حمل روایات بر وجهی دیگر، دلیلی بسیار قطعی و محکم لازم است تا بتوان ظهور آیات و روایات را کنار گذاشت؛ در حالی که استدلال های شما توان مقابله و مقاومت در برابر این ظهور را ندارند.

_______________

  1. ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 97 به بعد؛ لسان العرب، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 164؛ و ... .
  2. بقره، 162؛ آل عمران، 88.
  3. زخرف، 75.
  4. فرقان، 69.
  5. توبه، 68.
  6. شوری، 45.
  7. هود، 107.
  8. یونس، 27.
  9. احزاب، 65.
  10. سجده، 14.
  11. مائده، 37.
  12. نساء، 169.
  13. ابراهیم، 29.
  14. توبه، 28.
  15. طه، 74.
  16. فرقان، 65.
  17. فاطر، 36.
  18. زخرف، 74.
  19. جن، 23.
  20. مؤمنون، 14.
  21. طه، 127.
  22. بحارالانوار، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏64، ص 235.
  23. بقره، 286.
  24. نساء، 40.
  25. زمر، 53.
  26. يس، 54.
  27. بقره، 81.
  28. بقره، 217.
موضوع قفل شده است