گرچه جناب صدرا در نوع آثار خود در این باره باطرح دیدگاه عارف عربی ونقل بدون نقد گفته های او این تصور شما را بوجود آورده .
ولی در کتاب العرشیه که جزء اخرین آثار علمی اوست در این باره با روشنترین تعبیرات میگوید:
فی خلود اهل النار فیها، هذه مسئله عویصة وهی موضع خلاف بین علماء الرسوم وعلماء الکشف... واما انا والذی لاح لی بما أنا مشتغل به من الریاضات العلمیة والعملیة أنّ دار الحجیم لیست بدار نعیم وانّما هی موضع الالم والمحن وفیها العذاب الدائم لکن آلامها متفتتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع، والخلود فیها متبدّلة ولیس هناک موضع راحة واطمئنان لانّ منزلتها من ذلک العالم منزلة عالم الکون والفساد من هذا العالم.(16)
در این کلام صدرالمتألهین با اشاره به اختلاف نظر صاحبنظران تصریح میکند:
از راه ریاضتهای علمی و عملی که داشتهام و چیزهای که فهمیدهام میگویم: دوزخ جای نعیم و تنآسایی نیست، بلکه جای درد و رنج و اندوه پایدار خواهد بود. در آن جا اندوه و درد دوام خواهد داشت و بریده نمیگردد و پوست تنها تبدیل میشود. آن جا جای آسودگی و فراخی و عیش و آرامش جان نمیباشد، زیرا دوزخ در جهان آخرت مثل عالم فساد جهان عناصر است . همان گونه که فساد در جهان جاودانی است و تا جهان است این حالت وجود دارد، دوزخ نیز چنین است و جای اندوه و عذاب همیشگی و ابدی است.
(صدرالمتألهین، العرشیه، ص 65 ـ 66. انتشارات مهدوی، اصفهان، با ترجمه غلامحسین آهنی.)
ابن عربی هم گفته مکاشفه داشته که چنان ادعایی کرده. چگونه باید به این مکاشفه ها اعتماد کرد درصورتیکه خلاف آن را هم به ایشان نسبت داده اند؟
صدرالمتألهین معتقد است که دلالت نصوص قرآنی و روایی و همچنین اجماع بر جاودانگی عذاب کفار دلالت قطعی نیست تا اینکه امکان تعارض با برهان عقلی و شهود عرفانی را پیدا بکند. صدر المتألهین با دید عرفانی به مسئله خلود و ابعاد آن مینگریست. وی میخواست بین نظریه عرفا و متکلمین توافق ایجاد کند لذا آیات و روایاتی که دلالت بر عذاب خلد میکند را ناظر به بقاء و جاودانگی اصل عذاب دانست، به عبارت دیگر اصل عذاب جهنم، ابدی است اما ادلهی نقلی و عقلی که دلالت بر عدم خلود میکند ناظر به افراد کافر میباشد.
به این معنا که کفار بعد از تحمل عذابِ متناسب با جرم خود از آتش رهایی خواهند یافت، اما برای این که عذاب خلد صدق کند، کفار دیگری جای آنها را خواهند گرفت. ملاصدرا از این خلود به خلود نوعی تعبیر میکند در مقابل خلود بهشت که خلود شخصی است.[7]
پس نوع انسان کافر تا ابد در دوزخ میماند اما اشخاص عوض میشوند و چون جای خود را به دیگری میدهند، بقای نوع انسان در دوزخ ابدی خواهد بود.[8]
چه قرینهای دارید که خلود و ابدیت رو حمل بر معنای مجازی میکنید؟
لطفا پاسخها را بخوانید ما خلود را معنای مجازی نکردیم. خلود هم در زبان عرب به معنای مدت طولانی هم هست. در خود در قرآن کریم هم وقتی به مکذبین نسبت داده میشود معنای مدت طولانی است. وکنه اخلد الی الارض واتبع هواه. آیا در زمین میتوان خالد و جاودانه باشد که خداوند میگوید در زمین جاودانه شدند؟
سلام بر امین عزیز .
این تعبیر تان جالب است :
(لطفا جواب درست و حسابی بدهید.) جناب شما هم دقت حسابی نماید .
آیا صریح تر از این آیه :
_....ماهم بخارجین من النار .
_خالدون فیها . _لیذقوا العذاب؛
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
موردی نبوده که پاسخ نداده باشم. قبول ندارید اجباری به پذیرش نیست.
صادق;574002 نوشت:
_ تعبیر حیکم نکته آموز که پس از چندین سال ریاضت علمی وعملی بلاخره به این نتیجه رسید که خطاب به محی دین بگوید : أنّ دار الحجیم لیست بدار نعیم وانّما هی موضع الالم والمحن وفیها العذاب الدائم لکن آلامها متفتتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع، والخلود فیها متبدّلة ولیس هناک موضع راحة واطمئنان .
بالاخره جناب محی الدین خلود در عذاب را بدون راحتی میداند یا همراه با راحتی ؟
صادق;574002 نوشت:
_ قرار نیست خدا مخلوق خود را نا بود کند .
چرا قرار نیست؟ چون فلاسفه چنین حکم کرده اند؟
آیه ی قرآن دارید که خداوند مخلوق خود را نابود نمیکند؟ یا علما مکاشفه داشته اند؟
_ در این بیان مجددا دقت نماید :
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن خود جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی میخورند ،آتش در شکم خود وارد میکنند. (1) یعنی مال یتیم به صورت آتش در میآید و همین طور سایر گناهان چنین است. (2) در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه خود عمل شخص تجسم پیدا میکند و به این شکل در میآید.
احسنت بر شما. برای چندمین بار این پست را قرار دادید گویا نیاز به پاسخ هست .
تجسم اعمال چیست؟ چه فرقی بین عمل کافر با عمل مومن وجود دارد؟ چرا خداوند فقط اعمال متقین را میپذیرد؟
چرا اعمال کفار را حبط و نابود میکند ؟ چرا میفرماید فقط چیزهایی که وجهه ی الهی دارند ابدی هستند و بقیه هلاک شدنی؟
آیا غیر از همان است که برای اثبات سخن خود آوردید؟ یعنی تجسم اعمال؟
اگر تجسم اعمال بیانگر ابدی بودن اعمال و در نتیجه ابدی بودن خودشان هست پس چرا میفرماید:
کلشی هالک الا وجهه؟ چرا میفرماید کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام. این آیات را برای کجا و به چه منظور نازل فرموده؟
صادق;574002 نوشت:
مولوی در مثنوی میگوید:
ای دریــده پوستیــن یوسـفــان :gol: گرگ بر خیزی از این خواب گران
گشتـه گرگان یک به یک خوهای تو :gol: مـیدرانند از غضب اعضــای تـو
زانچـه میبافی همـــه روزه بپـوش :gol: زانچه میکاری همه سالـه بپــوش
گـرز خاری خستـهای خود کشته ای :gol: ور حـریر و قز دری خود رشته ای
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست :gol: آن درختی گشت وزآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و کژدمت :gol: مـار و کـژدم میشود گیـرد دمت (3)
کفر و شرک حقیقی به خدا که ریشهای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار میدهد ،در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی میشود. (4)
بله روان انسان را تاریک میکند. مایه کفر است. اما چرا باید رنگ ابدیت داشته باشد؟
خداوند اینان را نمیبخشد. نمیبخشد یعنی:
1- به ایشان هیچ رحمی نمیکند و عذابشان را سبکتر نمیکند.
2- بطور کامل به کیفر اعمال پلیدشان خواهند رسید
3- مثل مومنین گنهکار پس از دیدن عذاب پاک نخواهند شد تا به بهشت درآیند.
4- عذابشان بسیار بسیار طولانی است چنانکه در ذهن انسان نمیگنجد
5- هلاکتشان طبق قانونی که در آیات در بالا آوردیم حتمی است( هرچیزی که وجه الهی نداشته باشد هلاک خواهدشد)
همین موارد میتواند بیانگر خلود در آتش برای ابد باشد.
صادق;574002 نوشت:
4- در حقیقت آخرت مرحله بروز نیات و اهداف انسان هاست.
بله همینطور است اما این ثابت کننده ی ابدی بودنشان نیست.
یعنی در مورد عده ای حالت کفر و انکار حقیقت در درونشان شکل ابدیت گرفته، به گونه ای که اگر تا ابد در دنیای مادی باشند، همین گونه خواهند بود.
حرف شما اینست که چون کفر و گناه شاکله ایشان شده پس اگر در این دنیا میماندند گناه میکردند.حالا که نماندند باید در آن دنیا به جایش عذاب شوند.
یعنی یکی که کمتر گناه کرده با آن یکی که بیشتر گناه کرده هیچ تفاوتی ندارند. پس چرامیفرماید: انها ان تک مثال ذره فی السموات او فی الارض یات بها الله؟
چرا برای خدا ذره ذره اعمال اهمیت دارد اما در جزا دادنشان خروار خروار جزا میدهد؟ مگر نه اینکه خداوند لذوافضل علی الناس است؟
فضل خدا در دنیا برای مردم لازم تر است یا در آخرت؟
و ایا فضل اینست که بگوید چون اگر در این دنیا بودید برای ابد گناه میکردید پس باید در جهنم برای ابد عذاب شوید؟
اما از آن جا که دنیای مادی، شایستگی ابدیت ندارد، بروز این معصیت محدود به مثلا 100 سال شد، ولی قیامت که این محدودیت ها را ندارد ،به علاوه مرحلة ظهور این باطن و درون افراد، قیامت است، و ظهور کفر و انکار حقیقت جز دوزخ نیست.
بله چون آخرت ابدی هست خدای قهار از دشمنانش انتقام اعمالی را که انجام نداده اند را هم میگیرد
!!!!:Gig:
صادق;574002 نوشت:
پس اولا : بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات، پاداش ها و کیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست و این نتایج - خواه و ناخواه - دامنگیر ما مى گردد. بنا بر این قسمت مهمى از پـاداش ـها و کیفرها، زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست. هیچ نوع حق گله و اعتراض نـداریم
بله همینطور است
صادق;574002 نوشت:
ثـانیا : پاداش ها و کیفرهاى روز واپسین , ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صددر صد جنبه تربیتى دارند. خداوند با وعده هاى قطعى و تخلف ناپذیر خود بندگانش را به کارهاى نیک دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد. این وعده در صورتى مى تواند نقش تشویقى و تهدیدى را ایفا کند که صد در صد قطعى و تخلف ناپذیرباشد.
این بحثها تخلف خداوند از وعده هایش نیست. بلکه گوینده اینست که میتواند آن تفاسیر غلط باشد.
اگر در آن احتمال تخلف باشد , اثر تربیتى خـود را به کلى از دست خواهد داد و دیگر دلیل ندارد که یک نفر زیر بار سنگین وظایف و واجبات و اعمال نیک برود یا از بسیارى هوس هاى سرکش چشم بپوشد.
ما میگوییم اگر تفاسیر از آیات قرآن غلط باشد موجب گمراهی عده ی کثیری از انسانها خواهد شد. مردم خواهان هرچیزی هستند که به عدالت نزدیکتر باشد نه به ظلم.
صادق;574002 نوشت:
بلکه حتی می تواند از ایمان خود دست کشیده ،دست به کفر و ارتداد بزند، به این خیال که اگر قیامتی هم بود ،عذاب آن مقطعی است.
اینطور نیست چون در قرآن کریم به اندازه کافی به سختیها و دردناکی و طولانی بودن این عذاب اشاره شده است. اینقدر که اگر نگویندتفسیر این آیات اینست که برای ابد زنده اید و عذاب میبینید هم انذار شوند.
لطفا پاسخها را بخوانید ما خلود را معنای مجازی نکردیم. خلود هم در زبان عرب به معنای مدت طولانی هم هست. در خود در قرآن کریم هم وقتی به مکذبین نسبت داده میشود معنای مدت طولانی است. وکنه اخلد الی الارض واتبع هواه. آیا در زمین میتوان خالد و جاودانه باشد که خداوند میگوید در زمین جاودانه شدند؟
خب این معنا، معنای مجازی خلود هست و قرینه هم دارد.
قرینه شما چیست؟
برادر عزیز و گرامی ، این اعتقاد شما که عذاب جهنم برای جهنمیان رحمت است
مخالفت صریح با قرآن کریم است
پاسخگویان محترم لازم است این شبهه شما را برطرف فرمایند.
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
خواهش کرده بودم اگر نقد کوبندهای دارید روز بعد بکنید ولی این فرمودهی شما نمیدانم یا خیلی زیاد کوبنده است یا اصلاً نقد نیست؟ :Gig:
خوب آیا به نظر شما حقیر اشتباه میکنم و از دایرهی عقاید اسلامی خارج شدهام که اینطور اعتقاد دارم که:
۱. از خداوند عالم جز رحمت صادر نمیشود و وسیلهی انتقال این رحمت وجود مبارک رحمة للعالمین است
۲. در عالم اسماء و صفات همچنان وحدت وجود حاکم است و اسماء الهی اگرچه در عوالم مراتب پایینتر حتی به نظر متنافر هم بیایند ولی در مراتب بالای وجود بر یکدیگر منطبق هستند، رحمانیت و رحیمیت خداوند و غفار بودن او و قهار بودن و منتقم بودن خداوند چند چیز نیستند بلکه همه یکی هستند و در مراتب پایینتر وجود است که تکثر در مصادیق آنها صورت میگیرد و به طور خاص پردههای ظلمانی جهل است که اسمهای دالّ بر غضب و سخط و انتقام و قهر خداوند را بروز میدهد ... آنچه از خداوند صادر میشود وابسته به گیرندگان نیست بلکه این گیرندگان هستند که ظرفیتهای وجودی متفاوتی دارند ... در زمان خلقت هم زمانی که خداوند دو طینت را میآفرید میفرمود برایم فرقی ندارد که این خود معنای عمیقی دارد اگر روی ان دقیق شویم
در ضمن اینکه حقیر در آن پست فکر کردم نظریهام را اثبات محکمی نمودهام و در آن اینکه عذاب ظاهری در جهنم رحمت نباشد را از قول شما فرض نمودم و به زعم خودم اشتباه بودن این فرض را نشان دادم، شما چرا فقط روی این گزاره متوقف شدید و روش نتیجهگیری آن را نادیده گرفتید؟
با وجود تمام این حرفها حقیر ادعایی ندارم، شما اطمینان دارید که نظر حقیر نظری با اشکالات فراوان است که بارها در قرآن رد شده است، ممنونتان میشوم لطف کرده و این جاهل ان شاء الله قاصر را از آنچه نزد شماست از علم خداوند سیراب نمایید، :ok::Gol: عاقل چون ایرادش را بگیرند استقبال میکند و ان شاء الله حقیر قصد دارم ادای افراد عاقل را در بیاورم، شاید زمانی از ایشان گردیدم :hey: از اساتید محترم هم اگر کسی لطف کرده حقیر را از اشتباه در بیاورد ان شاء الله حقیر را در پذیرش حق منصف خواهد یافت، ان شاء الله، ان شاء الله. :Gol:
بله ما هم حرفی نداریم. عذابشان دائم و برقرار است. اما به اندازه ای که در این دنیا زیسته اند و مرتکب فساد شده اند نه بیشتر. اگر بیشتر باشد ظلم است.
اما سوال درمورد دار بود. دار به معنای خانه و سرا است. خانه ای که برای ابد در آن اقامت دارند. درمورد بهشتیان از سایر آیات میشود فهمید که دارلمقامه همان سرای ابدی است.
اما مورد جهنمیان میفرماید: دارالبوار یعنی سرای هلاکت و نابودی ، پس عذاب اگر مقیم هم باشد نمیتواند دلیلی بر ابدی بودنشان در آن سرایشان باشد.
سلام علیکم برادر عزیزم، :Gol:
به طرز مشابه حقیر هم به شما میگویم که «سرای اقامت» و این لزوماً ابدی بودن را نمیرساند، میتواند منظور از آن اقامت خلد باشد به معنای اقامتی طولانی، شما چطور این اقامت را ابدی میدانید؟ اگر از اقامت و مقیم بودن بشود ابدی بودن را برای سرا فهمید چرا نشود همان معنا را برای عذاب هم فهمید؟:Gig:
ببخشید واقعاً تعدادی از استدلالهای شما را نمیتوانم درک کنم :Gol:
در پناه خداوند باشید و ان شاء الله از دست حقیر ناراحت و دلگیر نشوید
یا علی
بله ما هم حرفی نداریم. عذابشان دائم و برقرار است. اما به اندازه ای که در این دنیا زیسته اند و مرتکب فساد شده اند نه بیشتر. اگر بیشتر باشد ظلم است.
سلام علیکم،
لطفاً شما اثبات بفرمایید که در دنیا نمیشود فسادی کرد که تجسمش در آخرت ابدی باشد. برای حقیر این مطلب با استدلال امام صادق علیهالسلام در آن حدیث (که البته شما نپذیرفتید و به آن ایراد گرفتید و حقیر نقدتان را پاسخی دادم و شما دیگر نقدی بر توضیح حقیر ندادید) واضح و بدیهی به نظر میرسد که میتوان در دنیا ۱ روز زندگی کرد و عذاب ابدی را برای خود به ارمغان آورد، چون «الأعمال بالنیات»، همچنین این یکی از اصلیترین حکمتهای مخفی شدن زمان مرگ توسط خداوند است (نه تنها جکمت البته).
این گزاره که برای شما بدیهی است برای حقیر بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد
نکتهای دیگر:
خداوند فرموده است جزای جهنمیان به اندازهی ظلمشان است ولی جزای بهشتیان چند برابر بهترین کارهایشان (أحسن ما عملوا)، خوب شما به فرض ابدی بودن عذاب جهنم را برای جهنمیان به زیر سؤال بردید با این توضیح که ایشان عدم میشوند، با توجه به اینکه از چند برابر بودن پاداش هم نمیتوان معنای بینهایتبرابرشدن پاداش را فهمید لطفاً بفرمایید اگر بهشت هم ابدی نباشد بهشتیان چه خواهند شد؟ آنها هم عدم میشوند؟ شما به خدایی معتقد هستید که لامنشیء خلق میکند و بعد عدم میکند و باز خلق میکند و باز عدم میکند؟ آیا این خداوند کارش عبث نخواهد بود؟
یا علی
به این معنا که کفار بعد از تحمل عذابِ متناسب با جرم خود از آتش رهایی خواهند یافت، اما برای این که عذاب خلد صدق کند، کفار دیگری جای آنها را خواهند گرفت. ملاصدرا از این خلود به خلود نوعی تعبیر میکند در مقابل خلود بهشت که خلود شخصی است.
سلام علیکم مجدد، :Gol:
میشود این عبارت را بیشتر توضیح بفرمایید؟ کفار دیگر جای ایشان را میگیرد؟ خوب مگر تعداد کفار محدود نیست؟ پس باید زمانی برسد که تمام کفار تمام شوند و جهنمی که هیچ شخص جهنمی درش نباشد هم که دیگر جهنمی نخواهد بود!؟ :Gig: کسی که عذاب را ابدی نداند باید جهنم را هم ابدی نداند ... شما اعتقاد به ابدی نبودن خود جهنم هم دارید؟ :ok:
اگر عرضی دارید بفرمایید. در قرآن کریم آیاتی هست که با رجوع به آنها میتوان گفت که غرض از خلود زمان طولانی است.
خب من میگم در اون آیات که شما میفرمایید قرینه موجوده ولی اگر جایی معنا مشکوکه اصالة الحقیقة جاری هست:ok:
حالا در روایاتی که اشاره به خلود دارد فرضا ما در معنای آن شک کنیم باید اون رو حمل بر معنای حقیقی کرد.
خب من میگم در اون آیات که شما میفرمایید قرینه موجوده ولی اگر جایی معنا مشکوکه اصالة الحقیقة جاری هست:ok:
حالا در روایاتی که اشاره به خلود دارد فرضا ما در معنای آن شک کنیم باید اون رو حمل بر معنای حقیقی کرد.
من یک مثال برای شما میزنم که در جاییکه شک بود نمیتوان حمل بر معنای حقیقی کرد مگر اینکه ثابت شود.
مثلا در آیه شریفه وان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا.
چرا علمای بزرگ به این آیه استناد نکرده اند تا بگویند این وعده تخلف ناپذیر الهیست که همه ی انسانها از جمله انبیاء الهی بلااستثناء وارد جهنم شوند؟ و ورود به جهنم هم مساویست با ورود در آتش.
با این دلیل که در آیه دیگری میفرماید: ولما ورد ماء مدین وجد علیه امه من الناس
میگویند چون در این آیه منظور از ورود به آب مدین وارد شدن در آن نیست و منظور وارد شدن به آن سرزمین است پس منظور از ورود به جهنم هم وارد شدن به آتش نیست .
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
خواهش کرده بودم اگر نقد کوبندهای دارید روز بعد بکنید ولی این فرمودهی شما نمیدانم یا خیلی زیاد کوبنده است یا اصلاً نقد نیست؟ :Gig:
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
برادر از شما عذر میخوام متوجه نشدم.
به نظر میاد ما هیچ وقت به توافقی نخواهیم رسید و ادامه ی این بحث سودی ندارد.
باء;574108 نوشت:
خوب آیا به نظر شما حقیر اشتباه میکنم و از دایرهی عقاید اسلامی خارج شدهام که اینطور اعتقاد دارم که:
آنچه که در عقاید اسلامی ازضروریات است اصل پذیرش معاد است و خلود جهنمیان به همان معنا که در قرآن کریم است. چه مطابق فهم ما باشد چه نباشد. بیشتر از آن سوال نخواهد شد. چون از اسرار غیبیست.
با وجود تمام این حرفها حقیر ادعایی ندارم، شما اطمینان دارید که نظر حقیر نظری با اشکالات فراوان است که بارها در قرآن رد شده است، ممنونتان میشوم لطف کرده....
اینبار که قصد کردید قرآن را تلاوت کنید به آیات عذاب توجه بیشتری بفرمایید ان شاءلله پاسختان را دریافت خواهید کرد.
آنان را كه به آيات خدا كافر مىشوند و پيامبران را به ناحق مىكشند و كسانى از مردم را كه به عدل و داد فرمان مىدهند مىكشند به عذابى دردناك مژده ده.
اينانند كه كارهاشان در اين جهان و آن جهان تباه شده است و هيچ يارى كننده اى ندارند.
دلیلی که شما میاورید اینست که خداوند رحمان است پس باید بعد از مدتی عذاب برایشان رحمت باشد و این رنج و عذابشان ابدی نباشد.
اگر چنین باشد این سخن الهی که بارها در قرآن کریم به آن تاکید شده که هیچ یاوری ندارند هیچ پشتیبانی ندارند ، اینها همه وعده هایی دروغین خواهد بود
آنان را كه به آيات خدا كافر مىشوند و پيامبران را به ناحق مىكشند و كسانى از مردم را كه به عدل و داد فرمان مىدهند مىكشند به عذابى دردناك مژده ده.
اينانند كه كارهاشان در اين جهان و آن جهان تباه شده است و هيچ يارى كننده اى ندارند.
دلیلی که شما میاورید اینست که خداوند رحمان است پس باید بعد از مدتی عذاب برایشان رحمت باشد و این رنج و عذابشان ابدی نباشد.
اگر چنین باشد این سخن الهی که بارها در قرآن کریم به آن تاکید شده که هیچ یاوری ندارند هیچ پشتیبانی ندارند ، اینها همه وعده هایی دروغین خواهد بود
سلام علیکم برادر عزیزم،
ای کاش با دقت بیشتری متون حقیر را میخواندید و بعد میفرمودید که هرگز به توافق نمیرسیم، چون نسبتی که به نظر حقیر دادید با چیزی که در ذهن حقیر است از زمین تا آسمان متفاوت است، البته حق هم دارید، اشکال از حقیر است که چانهام (دستانم) گرم است و زیاد مینویسم، حق دارید که حوصله یا وقت نداشته باشید که با دقت بخوانید ...
آیاتی که آوردید در تأیید حرفهای حقیر است نه در تضاد با آنها، دردناک بودن عذاب و تنها و بییاور ماندن جهنمیان ابدی جزء ابتداییترین مواردی است که حقیر پذیرفتهام و باقی بحثهایم سر توضیح ارتباط این مسأله با رحمت خداوند بوده است و توضیح چگونگی ابدی بودن این عذاب.
به هر حال همینقدر هم که با حقیر بحث کردید از شما بسیار یاد گرفتم و از وقتی که گذاشتید ممنون هستم.
ان شاء الله همیشه در پناه خداوند باشید :Gol:
یا علی
. برای حقیر این مطلب با استدلال امام صادق علیهالسلام در آن حدیث (که البته شما نپذیرفتید و به آن ایراد گرفتید و حقیر نقدتان را پاسخی دادم و شما دیگر نقدی بر توضیح حقیر ندادید) واضح و بدیهی به نظر میرسد که میتوان در دنیا ۱ روز زندگی کرد و عذاب ابدی را برای خود به ارمغان آورد، چون «الأعمال بالنیات»، همچنین این یکی از اصلیترین حکمتهای مخفی شدن زمان مرگ توسط خداوند است (نه تنها جکمت البته).
این گزاره که برای شما بدیهی است برای حقیر بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد
سلام
بنده هنوز فرصت نکرده ام تمام پست های این تاپیک را به طور دقیق مطالعه کنم ان شاء الله بعدا از مطالعه کامل مطالب تکمیلی را فردا یا پس فردا قرار خواهم داد.
اما اجمالا علاوه بر اشکال سندی که بر حدیث وارد بود بر این برداشت شما از حدیث هم ممکن است چنین اشکالی وارد باشد که چگونه خداوند به خاطر نیت سوء ابدی وی را مواخذه می کند؟ ( به روایات اشاره خواهد شد)که بگوییم نیت تا ابد بوده بنا بر این عذاب ابدی است ؟ (البته اشکال دیگری هم که شاید مطرح بشود همین است که خود این روایت می گوید عمل محدود (منظور از محدود محدودیت زمانی است مثلا 80 سال خدای ناکرده شرک) بدون نیت ابدی فرد کافی نیست برای اینکه شخص خالد در جهنم باشد بلکه باید عملی ابدی مثلا همین نیت که نیت ابدی است وجود داشته باشد تا مستحق عذاب ابدی باشد که خود این هم با نظر معتقدین به خلود ظاهرا ساز گار نمی باشد)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَا يَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ الْعَبْدُ السَّيِّئَةَ فَيَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَغْفِرُ لَكَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً.
و فرمود: كسى كه آهنگ گناهى كند، بايد انجام ندهد، زيرا گاهى بنده گناهى مرتكب شود و خداى تبارك و تعالى او را ببيند و فرمايد: بعزت و جلالم سوگند، ديگر ترا بعد از اين نيامرزم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 272
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لآِدَمَ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِهَا وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ.
از زراره، از امام باقر و يا امام صادق (ع) كه فرمود:راستى خدا تبارك و تعالى براى آدم در باره فرزندانش قرار داده كه هر كه قصد حسنه كند و آن را نكند، براى او يك حسنه نوشته شود، و هر كه قصد حسنهاى كند و آن را انجام دهد، براى او ده حسنه نوشته شود، و هر كه قصد سيّئه كند و نكند، بر او نوشته نشود، و هر كه قصد آن كند و انجام دهد، بر او يك گناه نوشته شود.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ وَ لَا يَعْمَلُ بِهَا فَتُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِن لَيَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلَا يَعْمَلُهَا فَلَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ.
ز امام صادق (ع)، فرمود:راستى مؤمن قصد حسنه كند و بدان عمل نكند، براى او يك حسنه نوشته شود و اگر او را عمل كند، برايش ده حسنه نوشته شود و راستى مؤمن قصد بد كردارى كند و آن را نكند و بر او نوشته نشود.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَفْصٍ الْعُوسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السَّائِحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَكَيْنِ هَلْ يَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ يَفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ فَقَالَ رِيحُ الْكَنِيفِ وَ رِيحُ الطِّيبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْيَمِينِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّيحِ فَيَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْيَمِينِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَيْه
از عبد اللَّه بن موسى بن جعفر (ع) از پدرش امام كاظم (ع) گويد: از آن حضرت پرسيدم كه دو فرشته موكّل بر انسان مىدانند كه او قصد گناه كرده و يا قصد ثواب دارد؟ در پاسخ فرمود: بوى مبال و بوى عطر يكى است؟ گفتم: نه، فرمود: راستى چون بنده قصد كار خوب كند، نفس او خوش بو برآيد و فرشته دست راست به فرشته دست چپ گويد: برخيز، زيرا او قصد كار خوب دارد و چون آن كار خوب را انجام دهد، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را براى او ثبت كند و چون قصد گناه كند نفسش بد بو و درآيد و فرشته دست چپ به فرشته دست راست گويد:توقف كن، او قصد بدكارى دارد و چون آن كار را بكند، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را بر او ثبت كند.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْمُرَادِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَهْلِكْ عَلَى اللَّهِ بَعْدَهُنَّ إِلَّا هَالِكٌ- يَهُمُّ الْعَبْدُ بِالْحَسَنَةِ فَيَعْمَلُهَا فَإِنْ هُو لَمْ يَعْمَلْهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً بِحُسْنِ نِيَّتِهِ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْراً وَ يَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا أُجِّلَ سَبْعَ سَاعَاتٍ وَ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ وَ هُوَ صَاحِبُ الشِّمَالِ لَا تَعْجَلْ عَسَى أَنْ يُتْبِعَهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ أَوِ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنْ هُوَ قَالَ- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزَ الْحَكِيمَ الْغَفُورَ الرَّحِيمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتْ سَبْعُ سَاعَاتٍ وَ لَمْ يُتْبِعْهَا بِحَسَنَةٍ وَ اسْتِغْفَارٍ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ اكْتُبْ عَلَى الشَّقِيِّ الْمَحْرُومِ.
از فضل بن عثمان مرادى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود كه: رسول خدا (ص) فرموده است: چهار خصلت است كه: در هر كه باشند، موجب نجاتند و پس از آنها هلاك نباشد جز آنكه سزاى هلاكت را بايد بندهاى قصد كار خير كند و آن را انجام دهد، اگر آن را هم نكند، خدا برايش بر اثر حسنِ نيّت حسنهاى نويسد و اگر آن را به جا آرد، خدا برايش ده حسنه نويسد، و قصد كار بد كند اگر آن را نكند چيزى بر او نوشته نشود و اگر بد را كند هفت ساعت مهلتش دهند و فرشته كاتب حسنات به فرشته سيّئات كه بر دست چپ است گويد: شتاب مكن، بسا باشد كه دنبال آن، كار خيرى كند كه آن را محو سازد زيرا خدا عز و جل (115 سوره هود): «به راستى حسنات سيئات را ببرند» يا آنكه استغفار كند و آمرزش خواهد و اگر او در دنبال آن گناه بگويد: «از آن خدا آمرزش خواهم كه نيست معبود شايستهاى جز او داناى نهان است و عيان، عزيز و حكيم، آمرزنده است و مهربان صاحب جلال است و اكرام و به سوى او باز گردم» بر او چيزى نوشته و اگر هفت ساعت بگذرد و حسنهاى دنبالش نياورد و استغفار هم نكند، كاتب حسنات به كاتب سيّئات گويد: بنويس گناه را بر اين بدبخت محروم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لآِدَمَ ع يَا آدَمُ- جَعَلْتُ لَك أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً الْحَدِيثَ.
خداوند فرمود: اى آدم قرار دادم براى تو كه هر يك از فرزندانت آهنگ گناهى كند بر او نوشته نشود، و اگر انجام داد يك گناه بر او نوشته شود، و هر كه آهنگ كار نيكى كرد اگر آن را انجام نداد يك حسنه براى او نوشته شود، و اگر انجام داد ده حسنه برايش نوشته شود
وسائل الشيعة، ج1، ص: 52
سلام
بنده هنوز فرصت نکرده ام تمام پست های این تاپیک را به طور دقیق مطالعه کنم ان شاء الله بعدا از مطالعه کامل مطالب تکمیلی را فردا یا پس فردا قرار خواهم داد.
اما اجمالا علاوه بر اشکال سندی که بر حدیث وارد بود بر این برداشت شما از حدیث هم ممکن است چنین اشکالی وارد باشد که چگونه خداوند به خاطر نیت سوء ابدی وی را مواخذه می کند؟ ( به روایات اشاره خواهد شد)که بگوییم نیت تا ابد بوده بنا بر این عذاب ابدی است ؟ (البته اشکال دیگری هم که شاید مطرح بشود همین است که خود این روایت می گوید عمل محدود (منظور از محدود محدودیت زمانی است مثلا 80 سال خدای ناکرده شرک) بدون نیت ابدی فرد کافی نیست برای اینکه شخص خالد در جهنم باشد بلکه باید عملی ابدی مثلا همین نیت که نیت ابدی است وجود داشته باشد تا مستحق عذاب ابدی باشد که خود این هم با نظر معتقدین به خلود ظاهرا ساز گار نمی باشد)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَا يَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ الْعَبْدُ السَّيِّئَةَ فَيَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَغْفِرُ لَكَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً.
و فرمود: كسى كه آهنگ گناهى كند، بايد انجام ندهد، زيرا گاهى بنده گناهى مرتكب شود و خداى تبارك و تعالى او را ببيند و فرمايد: بعزت و جلالم سوگند، ديگر ترا بعد از اين نيامرزم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 272
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لآِدَمَ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِهَا وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ.
از زراره، از امام باقر و يا امام صادق (ع) كه فرمود:راستى خدا تبارك و تعالى براى آدم در باره فرزندانش قرار داده كه هر كه قصد حسنه كند و آن را نكند، براى او يك حسنه نوشته شود، و هر كه قصد حسنهاى كند و آن را انجام دهد، براى او ده حسنه نوشته شود، و هر كه قصد سيّئه كند و نكند، بر او نوشته نشود، و هر كه قصد آن كند و انجام دهد، بر او يك گناه نوشته شود.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ وَ لَا يَعْمَلُ بِهَا فَتُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِن لَيَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلَا يَعْمَلُهَا فَلَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ.
ز امام صادق (ع)، فرمود:راستى مؤمن قصد حسنه كند و بدان عمل نكند، براى او يك حسنه نوشته شود و اگر او را عمل كند، برايش ده حسنه نوشته شود و راستى مؤمن قصد بد كردارى كند و آن را نكند و بر او نوشته نشود.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَفْصٍ الْعُوسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السَّائِحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَكَيْنِ هَلْ يَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ يَفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ فَقَالَ رِيحُ الْكَنِيفِ وَ رِيحُ الطِّيبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْيَمِينِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّيحِ فَيَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْيَمِينِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَيْه
از عبد اللَّه بن موسى بن جعفر (ع) از پدرش امام كاظم (ع) گويد: از آن حضرت پرسيدم كه دو فرشته موكّل بر انسان مىدانند كه او قصد گناه كرده و يا قصد ثواب دارد؟ در پاسخ فرمود: بوى مبال و بوى عطر يكى است؟ گفتم: نه، فرمود: راستى چون بنده قصد كار خوب كند، نفس او خوش بو برآيد و فرشته دست راست به فرشته دست چپ گويد: برخيز، زيرا او قصد كار خوب دارد و چون آن كار خوب را انجام دهد، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را براى او ثبت كند و چون قصد گناه كند نفسش بد بو و درآيد و فرشته دست چپ به فرشته دست راست گويد:توقف كن، او قصد بدكارى دارد و چون آن كار را بكند، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را بر او ثبت كند.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْمُرَادِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَهْلِكْ عَلَى اللَّهِ بَعْدَهُنَّ إِلَّا هَالِكٌ- يَهُمُّ الْعَبْدُ بِالْحَسَنَةِ فَيَعْمَلُهَا فَإِنْ هُو لَمْ يَعْمَلْهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً بِحُسْنِ نِيَّتِهِ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْراً وَ يَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا أُجِّلَ سَبْعَ سَاعَاتٍ وَ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ وَ هُوَ صَاحِبُ الشِّمَالِ لَا تَعْجَلْ عَسَى أَنْ يُتْبِعَهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ أَوِ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنْ هُوَ قَالَ- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزَ الْحَكِيمَ الْغَفُورَ الرَّحِيمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتْ سَبْعُ سَاعَاتٍ وَ لَمْ يُتْبِعْهَا بِحَسَنَةٍ وَ اسْتِغْفَارٍ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ اكْتُبْ عَلَى الشَّقِيِّ الْمَحْرُومِ.
از فضل بن عثمان مرادى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود كه: رسول خدا (ص) فرموده است: چهار خصلت است كه: در هر كه باشند، موجب نجاتند و پس از آنها هلاك نباشد جز آنكه سزاى هلاكت را بايد بندهاى قصد كار خير كند و آن را انجام دهد، اگر آن را هم نكند، خدا برايش بر اثر حسنِ نيّت حسنهاى نويسد و اگر آن را به جا آرد، خدا برايش ده حسنه نويسد، و قصد كار بد كند اگر آن را نكند چيزى بر او نوشته نشود و اگر بد را كند هفت ساعت مهلتش دهند و فرشته كاتب حسنات به فرشته سيّئات كه بر دست چپ است گويد: شتاب مكن، بسا باشد كه دنبال آن، كار خيرى كند كه آن را محو سازد زيرا خدا عز و جل (115 سوره هود): «به راستى حسنات سيئات را ببرند» يا آنكه استغفار كند و آمرزش خواهد و اگر او در دنبال آن گناه بگويد: «از آن خدا آمرزش خواهم كه نيست معبود شايستهاى جز او داناى نهان است و عيان، عزيز و حكيم، آمرزنده است و مهربان صاحب جلال است و اكرام و به سوى او باز گردم» بر او چيزى نوشته و اگر هفت ساعت بگذرد و حسنهاى دنبالش نياورد و استغفار هم نكند، كاتب حسنات به كاتب سيّئات گويد: بنويس گناه را بر اين بدبخت محروم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لآِدَمَ ع يَا آدَمُ- جَعَلْتُ لَك أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً الْحَدِيثَ.
خداوند فرمود: اى آدم قرار دادم براى تو كه هر يك از فرزندانت آهنگ گناهى كند بر او نوشته نشود، و اگر انجام داد يك گناه بر او نوشته شود، و هر كه آهنگ كار نيكى كرد اگر آن را انجام نداد يك حسنه براى او نوشته شود، و اگر انجام داد ده حسنه برايش نوشته شود
وسائل الشيعة، ج1، ص: 52
سلا علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
کلام شما متین است و احادیثی که آوردید مطابقت کامل دارد با این بیان که «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه» و البته همه را هم قبول دارم، اگرچه خوانده بودم که این ارفاق در مورد قوم رسول آخرالزمان صلاللهعلیهوآله بوده است و در مورد بنیاسرائیل نیت گناه هم به عنوان گناه ثبت میشده است، ولی اگر بفرمایید آن حدیث اشکال داشته است پذیرش آن برایم ساده است.
با این وجود حتی این مطلب هم مغایرتی با آن حدیث شریف ندارد چون بحث سر نیت گناه نیست، بحث سر رویکرد کلی انسان است، تا جایی که حقیر فهمیدهام تنها کسانی در جهنم ابدی گرفتار خواهند شد که با دین خداوند سر دشمنی دارند، مثل داشتن حسادت و کینه و دشمنی نسبت به اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان راستین ایشان از انبیاء و اولیاء علیهمالسلام ... هر گناه دیگری اگر از سر دشمنی نباشد عاقبت پاک خواهد شد، آنچه که پاک نمیشود بغض است نسبت به حقّ.
اگر مرگ مشخص باشد یک نفر میگوید خدایا قبل از مرگ توبه خواهم کرد، چنین کسی چه توبه کند و چه نکند معلوم است که سر دشمنی ندارد و هوا و هوس بر او غالب شده است، اما یک نفر میگوید خدایا تا آن زمان که هیچ اگر تا ابد هم بهم وقت بدهی هرگز زیر بار ولایت تو نخواهم رفت چون من من هستم و مرکز عالم هستم و بندهی کسی جز خودم نیستم ... این جهتگیری است که عذاب ابدی را بر شخص واجب میکند ... این با نیت گناه کردن و انجام دادن یا ندادن فرق دارد. موافق وجود چنین تفاوتی هستید یا به آن اشکالی وارد میدانید؟
با تشکر از صرف و بذل حلم و علم و رفقتان :Gol:
یا علی
من یک مثال برای شما میزنم که در جاییکه شک بود نمیتوان حمل بر معنای حقیقی کرد مگر اینکه ثابت شود.
مثلا در آیه شریفه وان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا.
چرا علمای بزرگ به این آیه استناد نکرده اند تا بگویند این وعده تخلف ناپذیر الهیست که همه ی انسانها از جمله انبیاء الهی بلااستثناء وارد جهنم شوند؟ و ورود به جهنم هم مساویست با ورود در آتش.
با این دلیل که در آیه دیگری میفرماید: ولما ورد ماء مدین وجد علیه امه من الناس
میگویند چون در این آیه منظور از ورود به آب مدین وارد شدن در آن نیست و منظور وارد شدن به آن سرزمین است پس منظور از ورود به جهنم هم وارد شدن به آتش نیست .
[=arial]همهی این مثالهایی که حضرتعالی زدید دارای قرینه هستند:ok:
در مثال اول که معصومین علیهم السلام نه از باب تخصیص بلکه تخصصا از کلام خارج هستند و که بحث آن واضح است.
یا مثلا در مثال دومی که زدهاید اصطلاحا به این نوع دلالت از کلام "دلالت اقتضاء" گفته میشود، مثل: « و اسأل القریة التی کنا فیها » که مراد این است که و اسأل اهل القریة...
اینها مفصل در هرمونوتیک بحث شده.
و اما قرینهی شما چیست؟
جناب صادق. ابن عربی میگوید عذاب به معنی عذب و گواراییست و عذاب جهنمیان پس از مدتی برایشان گوارا میشود و با آن خو میگیرند. ما چنین عقیده ای نداریم.
در کجای صحبتهای ما چنین ادعایی شده است؟ بارک الله برامین عرفان خوانده وفصوص دیده !!!!!!!!!!!!
ما میگوییم خلود و ابدیت در جهنم به معنای این است که بطور کامل کیفر اعمالشان را میینند و سپس نابود میشوند. ممکن است این عذابها آنقدر طولانی باشد که به فراموشی سپرده شوند.اما این منافاتی با حرف ما ندارد. موجود هیچگاه به عدمستان نمی رود
انسان موجود فنا ناپذیر است
مراد از فناناپذیری انسان این است که انسان بعد از به وجود آمدن و خلق شدن با مرگ نابود نمیشود، چون مرگ به معنای فنا و نابودی نیست، بلکه به معنای انتقال انسان از دنیا به عالم برزخ است که بعد از مدتی از عالم برزخ به عالم آخرت که بعد از برپای قیامت است منتقل میشود .
در هر صورت انسان موجود ابدی است و بعد از خلقت نابود و فانی نمیشود. بنابر این مراد از فنا ناپذیری یعنی نابود شدنی نیست و به عدم و نیستی گرفتار نمیشود.
مثل زندانی حبس ابد. آیا ابد در اینجا به معنای اینست که این زندانی برای ابد زنده هم خواهد ماند؟؟؟
جناب صادق. ابن عربی میگوید عذاب به معنی عذب و گواراییست و عذاب جهنمیان پس از مدتی برایشان گوارا میشود و با آن خو میگیرند. ما چنین عقیده ای نداریم.
در کجای صحبتهای ما چنین ادعایی شده است؟ بارک الله برامین عرفان خوانده وفصوص دیده !!!!!!!!!!!!
ما میگوییم خلود و ابدیت در جهنم به معنای این است که بطور کامل کیفر اعمالشان را میینند و سپس نابود میشوند. ممکن است این عذابها آنقدر طولانی باشد که به فراموشی سپرده شوند.اما این منافاتی با حرف ما ندارد. موجود هیچگاه به عدمستان نمی رود
انسان موجود فنا ناپذیر است
مراد از فناناپذیری انسان این است که انسان بعد از به وجود آمدن و خلق شدن با مرگ نابود نمیشود، چون مرگ به معنای فنا و نابودی نیست، بلکه به معنای انتقال انسان از دنیا به عالم برزخ است که بعد از مدتی از عالم برزخ به عالم آخرت که بعد از برپای قیامت است منتقل میشود .
در هر صورت انسان موجود ابدی است و بعد از خلقت نابود و فانی نمیشود. بنابر این مراد از فنا ناپذیری یعنی نابود شدنی نیست و به عدم و نیستی گرفتار نمیشود.
مثل زندانی حبس ابد. آیا ابد در اینجا به معنای اینست که این زندانی برای ابد زنده هم خواهد ماند؟؟؟
[=arial]همهی این مثالهایی که حضرتعالی زدید دارای قرینه هستند:ok:
در مثال اول که معصومین علیهم السلام نه از باب تخصیص بلکه تخصصا از کلام خارج هستند و که بحث آن واضح است.
یا مثلا در مثال دومی که زدهاید اصطلاحا به این نوع دلالت از کلام "دلالت اقتضاء" گفته میشود، مثل: « و اسأل القریة التی کنا فیها » که مراد این است که و اسأل اهل القریة...
اینها مفصل در هرمونوتیک بحث شده.
و اما قرینهی شما چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین انه خیرناصر ومعین
احسنت بر شما. برای چندمین بار این پست را قرار دادید گویا نیاز به پاسخ هست .
تجسم اعمال چیست؟ چه فرقی بین عمل کافر با عمل مومن وجود دارد؟ چرا خداوند فقط اعمال متقین را میپذیرد؟
چرا اعمال کفار را حبط و نابود میکند ؟ چرا میفرماید فقط چیزهایی که وجهه ی الهی دارند ابدی هستند و بقیه هلاک شدنی؟
آیا غیر از همان است که برای اثبات سخن خود آوردید؟ یعنی تجسم اعمال؟
اگر تجسم اعمال بیانگر ابدی بودن اعمال و در نتیجه ابدی بودن خودشان هست پس چرا میفرماید:
کلشی هالک الا وجهه؟ چرا میفرماید کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام. این آیات را برای کجا و به چه منظور نازل فرموده؟
این آیات چه ربطی به مسله خلود کفار در نار دارد ؟؟!!!
امین عزیز بی انصافی ممنوع !!!! [=12]
از کتب فلاسفه ادرس بدهید .
تازه حرف آن کار شناس هم که به معنای معدوم شدن نیست تا به آن استاد نماید .!!!!!!!!!!!!!!!111111
جناب امین قرار نیست شما در بحث بی انصافی نماید
این آیات چه ربطی به مسله خلود کفار در نار دارد ؟؟!!!
امین عزیز بی انصافی ممنوع !!!!
این آیات پاسخی است به فلاسفه که میگویند خداوند نمیتواند روح کفار را نابود کند بنابراین باید برای ابد زنده بمانند
معناي وجه الله در بين موجودات
و باطن اين عالم آفرينش همان ربط محض اين موجودات با عوالم مجرّدۀ لاهوتيّه و جبروتيّه، و ربط محض با حضرت باري تعالي شأنه العزيز ميباشد كه از عالم ربوبي و صُقع جبروتي به آنها افاضۀ وجود و علم و قدرت و حيات ميكند، و دائماً گل بوستان اين ماهيّات را شاداب و با طراوت ميدارد، بطوريكه اگر يك لحظه آن ربط قطع گردد، تمام اين عالم با اين گسترش عجيب و اين پهناوري مُحيّرالعقول، با عدم محض يكسان و بلادرنگ مُهر باطل شد كه همان نيستي مطلق از حيات و وجود و آثار و لوازم آن است بر پيشاني آن زده ميشود. اين عالم ظاهر را وِجهۀ آفرينش و وَجه خلقت گويند و آن عالم
[/HR]
ص 279
باطن را وجهۀ الهيّه و وجه الله گويند. «وجه» به معناي نشان دهنده و ارائه دهندۀ ذات موجود است. مثلاً وجه انسان بهترين و عاليترين عضو اوست كه نمايشگر و نشان دهندۀ اوست كه از آن به سيما و صورت نيز تعبير ميكنند. و وجه عمارت نماي جلو ساختمان است كه با مشخّصاتي از سائر ساختمانها امتياز دارد. و وجه مَركبها و سيّارات و سائر چيزها نيز بهترين عضو از اعضاء نشان دهندۀ آن مركب و سيّاره است. و وجوه اين موجودات از انسانها و حيوانها مختلف است؛ زيرا بر اساس و زيربناي اختلاف آفريده شدهاند، و معيار و ميزان اختلاف نيز در وجوه آنان مشهود است.
از کتب فلاسفه ادرس بدهید .
تازه حرف آن کار شناس هم که به معنای معدوم شدن نیست تا به آن استاد نماید .!!!!!!!!!!!!!!!111111
جناب امین قرار نیست شما در بحث بی انصافی نماید
این را جناب میقات فرمودند.حق با شماست باید از ایشان میخواستم که آدرس دهند
ضمنا ما نگفتیم حرف آن کارشناس به معنای معدوم شدن است.
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
اینکه عذابها درجه دارند را گمان میکنم که شما هم قبول داشته باشید و عذاب هیچ کس سنگینتر از عذاب اصحاب تابوت نیست،
اما اینکه فرمودید آیا این کار خداوند که عذاب ایشان دائمی باشد ظلم نخواهد بود حقیر آنطور که به نظرم رسید و در تاپیک قبلی خدمتتان گفتم ظلمی نمیبینم و همان عذاب را هم رحمت میبینم، اگر این عذاب ظاهری نباشد کفار تحمل دردی که از درون میکشند را نخواهند داشت، عذاب برای ایشان رحمت است همانطور که کسی که درد سنگینی دارد میگوید سینهاش دیگر گنجایش درد را ندارد و نمیتواند آرام و قرار بگیرد و مدام حرکت میکند و داد میزند و مشت به دیوار میکوبد و سرش را به دیوار میزند و خاک روی سرش میریزد و مشابههای آن. درد بیرونی تسکینی است برای درد باطنی. با این حساب درد باطنی که تا ابد ادامه داشته باشد ابدی بودن درد بیرونی هم لازمهی رحمت خداوند خواهد بود، همانطور که اگر کسی عزادار فرزندش باشد کس دیگری بیاید و بگوید میخواهم او را از این غم نجات دهم و دست او را بگیرد که با خود به یک مهمانی شاد ببرد او ناراحت خواهد شد و دست او را رها میکند و فریاد میزند که او را با غم خودش تنها بگذارد کسانی که معذب به عذاب ابدی میشوند هم بعد از اینکه بالأخره متوجه زشتیهای خود شدند دیگر بهشت رحمت خداوند را بر خود حرام میدانند، البته اگر از رحمت خداوند را از زشتی کارهای خود بزرگتر میدیدند باز اهل نجات میشدند چون امیدی در دلشان روشن بود ولی کافران از رحمت خداوند مأیوسند و این نتیجهی ظلمت جهل است و ایشان جنود جهل هستند و در جهنم جهل خود ابدی خواهند شد، ناامید و مأیوس و گرفتار غم و پناه برنده به عذاب خدا برای اینکه بتوانند آن درد را تحمل کنند ... آنها هستند که از رحمت خداوند به سوی غضبش شتابانند و عذاب خداوند را میطلبند همانطور که در خواستن عذاب خداوند تعجیل میخواستند ... این جهالت ایشان بارها در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است ولی ایشان عبرت نگرفتند.
در مورد نقل قولی که از جناب صادق کردید هم فکر کنم این جملات ایشان بهتر گویای بحث ابدی بودن عذاب جهنم به عنوان تجسم اعمال بوده است:
البته این به شرطی است که ابتدا ابدی بودن انسان برای هر دو صنف بهشتیان و جهنمیان پذیرفته گردد.
به نظر حقیر پذیرش این موضوع سخت نیست. عالم دنیا عالم اسباب و علل است، عالم آخرت همه چیز از پاداش و جهنم در ارتباط خالق و مخلوق است، به قول عالمی روحانی به هر مؤمن بهشتی داده میشود که عرضش به اندازهی عرض آسمانها و زمین است و اگرچه به نظر برسد که عدهای از مؤمنین در استفاده از برخی امکانات و نعمات بهشت مشترکند ولی حقیقت امر اینطور نیست و خداوند یک ملک را به دو مالک نمیفروشد!
و بقول یک استادی ، اینکه بهشت عرضها السموات والارض هست چندان وعده خوبی نیست. چون مثل زمین بایری میماند که هیچ چیزی در آن نیست و باید با اعمال خود آن را پر کنیم
یعنی تمام نعمات بهشت فردی است و تمام عذابهای جهنم هم فردی است، باز هم اسباب و علل وجود دارد ولی رویهی وجود آنها در همان فردیت نعمت و عذاب خواهد بود و به کس دیگری ارتباط نخواهد داشت.
فردی بودن عذابها کمکی بر استقلال یافتن جهنمیان در آخرت ندارد که جهنمشان را برایشان یک کشور مستقل و همیشگی فرض کنیم
حالا فرض کنید که شخصی وارد جهنم اختصاصی خودش شد، اگرچه ظاهراً هم در جمع جهنمیان دیگر باشد. آیندهی این جهنمی در جهنم از سه حالت خارج نیست:
یا زمانی میرسد که نتیجهی اعمالش را میبیند و پاک میشود و در نتیجه دیگر جهنم جای او نخواهد بود و به بهشت برده میشود؛
یا زمانی میرسد که نتیجهی اعمالش را میبیند و پاک میشود و در نتیجه دیگر جهنم جای او نخواهد بود و معدوم میگردد؛
و یا زمانی نمیرسد که نتیجهی اعمالش را به کمال و تمام ببیند و در نتیجه باید تا ابد معذب باشد.
بدیهی است که گزینهی ۱ حتماً درست است و نه ما و نه شما روی ان حرفی نداریم. حالا باید دید آیا گزینهی ۲ و ۳ کدام درست هستند، به راحتی دیده میشود که گزینهی ۲ با گزینهی ۱ در تضاد است، چون اگر شخص جهنمی پاک شود طبق این نکته که گزینهی ۱ صحیح است باید به بهشت برده شود، در واقع خلاف عدالت خداوند است که عدهای را بعد از تحمل عذابشان به بهشت بفرستد و عدهای را معدوم کند و از هست و نیست ساقط کند.
حدس میزنم شما به بیان فوق اعتراضی داشته باشید مبنی بر اینکه در گزینهی ۲ باید تغییراتی داد و آن اینکه ایشان نتیجهی اعمالشان را میبینند ولی پاک نمیشوند بلکه تمام میشوند و در نتیجه وقتی که جهنم جای ایشان نیست دیگر اثری هم از وجود ایشان نیست که بخواهند به بهشت برده شوند! این مسأله دارد جالب میشود! (ان شاء الله عاقبتمان ختم بخیر شود مگرنه خدا میداند چه حالی شویم اگردر عذابی ابدی باشیم و کسی بگوید چه قدر جالب! ) خوب اگر حدس حقیر درست باشد پس دعوای دوستانهی ما :Nishkhand: سر این خواهد بود که آیا عذاب خداوند برای کافرانی که امیدی به نجاتشان نیست عذابی است به تدریج سلب وجود کننده یا خیر صرفاً عذابی است آنطور که مثلاً حقیر توضیح دادم جنبهی رحمت دارد برای ممکنالتحمل شدن عذاب درونی برای ایشان به تناسب جهل و یأسشان از رحمت خداوندی؟
برای پاسخ به این سؤال اجازه دهید حقیر از برهان خلف استفاده کنم تا نظریهی خودم را اثبات کنم!
فرض کنید در علم خداوند قرار باشد موردی که مدّ نظر شماست اتفاق بیفتد، یعنی شخص جهنمی مدام از وجودش کاسته شود تا نهایتاً تمام شود، سؤالی که اینجا مطرح است این است که موجودی که در جهنم فردی خود است و عذاب شدن یا نشدنش تأثیری بر بهشت و جهنم دیگران ندارد برای چه باید چنین عذابی را تحمل کند و بعد معدوم شود؟ توجه بفرمایید که شما منکر رحمت بودن عذاب جهنم برای او هستید، بنابراین نفرمایید که تا وجودش کاملاً از صفحهی روزگار پاک نشده است خداوند هم او را از رحمت خود بینصیب نمیگذارد. پس اگر قرار است رحمتی شامل حالش نشود همان بهتر که همان ابتدا معدوم شود و دیگر اصلاً نیازی به معدوم شدن تدریجیاش نخواهد بود. برای اینکه این مشکلات پیش نیاید تنها راه ممکن این است که عذاب او را از روی رحمت خداوند بدانیم (وقتی از رحمت خاصّ خداوند مأیوس است و به عظمت رحمت و غفران خداوند جاهل است رحمانیت خداوند در قالب عذاب بیرونی به دادش میرسد تا عذاب درونی که خودش برای خودش فراهم کرده است وجود ممکن او را ناممکن نسازد) و اگر هم رحمت خداوند است لازمهاش این است که ادامه داشته باشد چون موجودی باشد که نیاز به رحمت خداوند داشته باشد و شرایط رسیدن رحمت خداوند به او هم تمام باشد و خداوند رحمتش را از او دریغ کند؟ حاشا و کلا. بنابراین همزمان هم ابدی بودن عذاب برای او اثبات میگردد و هم رحمت بودن این عذاب برای او.
از طرف دیگر عذاب بودن این عذاب ابدی هم باید مدّ نظر قرار بگیرد و در نتیجه توضیحی که جناب محیالدین بیان فرمودند که باید سنخیتی بین معذب و عذاب پیش بیاید تا ابدی بودنش ممکن باشد هم درست نخواهد بود، چون بروز سنخیت به معنای عادت کردن اگر باشد معذب بودن را به زیر سؤال میبرد، اما اگر به معنای وقف یافتن و راضی شدن شخص معذب به عذاب ابدیاش باشد این همان میشود که حقیر هم به آن تکیه کردهام.
با تشکر از صبرتان،
ان شاء الله فردا نقد کوبنده کنید که یک امشب را فکر کنم بالأخره وجود دارد چیزی که بتوانم بگویم فهمیدهام :Nishkhand::Gol:
یا علی
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته . ممنون از توضیحات شما. متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم با هم اتفاق نظر نداریم و بنده با این طرز فکر مخالفم. اگر فرمایش شما صحیح هم باشد به هرصورت چیزی از عذاب دردناکی که وعده داده شده اند کم نخواهد شد و باید تا ابد همان عذابی را بچشند که روز اول چشیده اند. به کدام دلیل؟ به این دلیل که روحشان را خداوند نمیتواند از بین ببرد؟
سلام علیکم برادر عزیزم، :Gol:
به طرز مشابه حقیر هم به شما میگویم که «سرای اقامت» و این لزوماً ابدی بودن را نمیرساند، میتواند منظور از آن اقامت خلد باشد به معنای اقامتی طولانی، شما چطور این اقامت را ابدی میدانید؟ اگر از اقامت و مقیم بودن بشود ابدی بودن را برای سرا فهمید چرا نشود همان معنا را برای عذاب هم فهمید؟:Gig:
ببخشید واقعاً تعدادی از استدلالهای شما را نمیتوانم درک کنم :Gol:
در پناه خداوند باشید و ان شاء الله از دست حقیر ناراحت و دلگیر نشوید
یا علی
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته از آنجاییکه ابدیت سرای بهشتاز دیگر آیات ثابت میشود کلماتی مثل مقیم یا ماکثون به خودی خود بیانگر ابدیت نیست و با کلمه ابدا مشخص میشود که منظور آیه همان ابدیت به معنای از بین نرفتن است :Gol:
حال بفرمایید آیا کفار وجه الله هستند که باقی و ابدیند؟
سلام بر امین عزیز .
هرگز کفار را وجه الله نخوانید چون وجه الله انسان کامل است ولا غیر .
عنایت داشته باشید گرچه در قوس نزول به گفته آن بزرگ : این همه عکس می ورنگ ونگاری که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد .
ولی در قوس صعود مراد از وجه الله
وجود نازنین انسان کامل است .
ویا چهار فرشته مقرب که البته آنها هم در واقع جلوه وجود انسان کامل اند .
[=arial]حاج امین این بحث حقیقت و مجاز حل شد ان شاء الله؟
خدمت شما عرض کردم ما خلود را به معنای مجاز هم نمیگیریم. خلود به معنای جاودانگی برای ابد. بحث ما این است که کفار برای ابد در آتش جهنم خالدند. اما این خلود به معنای زنده ماندن ابدی ایشان نیست. به معنای اینست که وقتی وارد آتش شدند هرگز از این آتش بیرون نمیایند و ذره ذره اعمالشان در این دنیا بصورت عذابهای جهنمی تجسم میابد و این عذابهایشان طبق آیات شریفه دوبرابر میشود نه صدها بلکه میلیونها برابر ، و هر زمانیکه این تجسم اعمالشان به اتمام رسید در همان آتش هلاک و معدوم خواهند شد. به استناد آیاتی که سرانجام آنها را فنا و نابودی اعلام میکند.
باتشکر
سلام علیکم،
لطفاً شما اثبات بفرمایید که در دنیا نمیشود فسادی کرد که تجسمش در آخرت ابدی باشد.
علیکم السلام
اگر ما اعتقاد داشته باشیم که اعمال انسان به خودی خود میتواند ابدی شود، یا ابدیت را خیلی دست کم گرفته ایم ، یا انسان را خیلی دست بالا گرفتیم که تواسته است اعمالی را که به سرچشمه ابدیت ( یعنی خداوند) متصل نیست ابدی کند.
باء;574113 نوشت:
برای حقیر این مطلب با استدلال امام صادق علیهالسلام در آن حدیث (که البته شما نپذیرفتید و به آن ایراد گرفتید و حقیر نقدتان را پاسخی دادم و شما دیگر نقدی بر توضیح حقیر ندادید)
پاسخ شما را جناب ملاصدرا دادند. آن روایت معتبر نبود
باء;574113 نوشت:
واضح و بدیهی به نظر میرسد که میتوان در دنیا ۱ روز زندگی کرد و عذاب ابدی را برای خود به ارمغان آورد، چون «الأعمال بالنیات»، همچنین این یکی از اصلیترین حکمتهای مخفی شدن زمان مرگ توسط خداوند است (نه تنها جکمت البته).
این گزاره که برای شما بدیهی است برای حقیر بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد
اما خداوند برای نیت گناهی که به مرحله عمل نرسیده است در آخرت مجازاتی تعیین نفرموده.
باء;574113 نوشت:
نکتهای دیگر:
خداوند فرموده است جزای جهنمیان به اندازهی ظلمشان است ولی جزای بهشتیان چند برابر بهترین کارهایشان (أحسن ما عملوا)، خوب شما به فرض ابدی بودن عذاب جهنم را برای جهنمیان به زیر سؤال بردید با این توضیح که ایشان عدم میشوند، با توجه به اینکه از چند برابر بودن پاداش هم نمیتوان معنای بینهایتبرابرشدن پاداش را فهمید
و مثال كلمه پليد (كفر و شرك) مانند درخت پليدى است كه از روى زمين بركنده شده (از ريشه درآمده) هيچ ثبات و قرارى ندارد.
باء;574113 نوشت:
لطفاً بفرمایید اگر بهشت هم ابدی نباشد بهشتیان چه خواهند شد؟ آنها هم عدم میشوند؟ شما به خدایی معتقد هستید که لامنشیء خلق میکند و بعد عدم میکند و باز خلق میکند و باز عدم میکند؟ آیا این خداوند کارش عبث نخواهد بود؟
یا علی
(اگربهشتیها ابدی نبودند خداوند هم به آنها وعده ابدیت نمیداد. آنوقت معلوم میشد چند نفر از ماها اعمالمان برای خداست نه ترس از جهنم و امید به بهشت.):Cheshmak:
و البته چه ایرادی دارد که خداوند موجودی را خلق کند و سپس نابود؟ اگر قوانین خلقت آنگونه بود که خلق میکرد و سپس نابود میکرد بعد یکی میامد و میگفت که خدا میتواند خلق کند و برای ابد زنده نگهدارد. شما میتوانستید بگویید که اینکار عبث است و ابدیت چه فایده ای دارد ؟ چیزی که همین الان هم به اصل آن شبهه وارد میکنند...
خدمت شما عرض کردم ما خلود را به معنای مجاز هم نمیگیریم. خلود به معنای جاودانگی برای ابد. بحث ما این است که کفار برای ابد در آتش جهنم خالدند. اما این خلود به معنای زنده ماندن ابدی ایشان نیست. به معنای اینست که وقتی وارد آتش شدند هرگز از این آتش بیرون نمیایند و ذره ذره اعمالشان در این دنیا بصورت عذابهای جهنمی تجسم میابد و این عذابهایشان طبق آیات شریفه دوبرابر میشود نه صدها بلکه میلیونها برابر ، و هر زمانیکه این تجسم اعمالشان به اتمام رسید در همان آتش هلاک و معدوم خواهند شد. به استناد آیاتی که سرانجام آنها را فنا و نابودی اعلام میکند.
باتشکر
سلام علیکم برادر عزیزم،
میدانم از بحث کردن با حقیر خسته شدید اما آیا وقتی جهمیان همگی عدم شدند باز جهنم خالی از سکنه ادامه خواهد یافت تا خلود و ابدیت مورد نظر شما بامعنا باشد؟
چیزی که قرار است عدم شود را میتوان ابدی خواند؟
حضور در جهنم اگر ابدی باشد آیا میتوان از زمانی به بعد میان این حضور ابدی را با یک عدم ابدی همزمان با هم در نظر گرفت؟ حضور ابدی عدم عبارتی بامعناست؟
یا علی
اگر فرمایش شما صحیح هم باشد به هرصورت چیزی از عذاب دردناکی که وعده داده شده اند کم نخواهد شد و باید تا ابد همان عذابی را بچشند که روز اول چشیده اند. به کدام دلیل؟ به این دلیل که روحشان را خداوند نمیتواند از بین ببرد؟
سلام علیکم و رحمة الله،
خداوند قادر متعال است و میتواند هر زمان که بخواهد همهی عالم وجود را عدم کند و از نو بسازد یا از ادامهی آن دوباره بسازد یا اصلاً نسازد، البته در دو حالت اول ما متوجه تفاوتی نخواهیم شد چون درک ما از حیات محدود به عالم خلقت است و در حالت سوم هم که درکی وجود نخواهد داشت که با معیاری سنجیده شود، بنابراین همین الآن هم ممکن است خداوند به طور مداوم ما را عدم کند و از نو خلق کند، شاید اصلاً عالم وجود از همین پنج دقیقهی پیش فقط خلق شده باشد و باقی تجربیاتی که اکنون در ذهن خود داریم و گمان میکنیم روزهای قبل و لحظات قبل را تجربه کردهایم همگی به همین صورت در ذهن ما خلق شده باشند، شاید، بعید نیست، بعید هست ولی ممکن هم هست، خداوند قادر است، قادر بالإطلاق، مسأله فقط سر اینجاست که خداوند حکیم هم هست و کار عبث نمیکند، یعنی خداوند تنها زمانی کاری را انجام میدهد که آن کار برای ان زمان ضرورتی یا توجیهی داشته باشد. این را گفتم چون چند جا دیدم شما اصرار داشتید بفرمایید اینکه ما معتقدیم انسان ابدی است به این معناست که فکر میکنیم خداوند قادر به عدم کردن ما نیست، نعوذ بالله، نه برادر عزیزم به این دلیل است که این کار را در شأن خداوند نمیدانیم، با این حال اگر بعداً بفهمیم که برای همین کار هم حکمتی وجود دارد ان شاء الله سمعنا و اطعنا خواهیم بود، ان شاء الله. فعلاً از مجموع آیات و روایات و استدلالهای عقلی خود اینطور اعتقاد داریم که انسان ابدی خواهد بود.
اما اینکه فرمودید به هر حال از عذاب آن معاندان کم نخواهد شد، حقیر هم موافق هستم. در «پست ۶ از تاپیک آیا عذاب در جهنم ابدی است؟» روایتی از حضرت امام باقرالعلوم علیهالسلام مورد استناد قرار گرفته بود اگر خاطرتان باشد با این محتوی:
نقل قول:
در جایی از این حدیث اینطور آمده است که وقتی «مالک» که خزنهی جهنم است به دشمنان خدا در جهنم میگوید بر شما عذابی اضافه میکنم آنها دیگر اعتراضی نمیکنند و میگویند «َإِنْ عَذَّبَنَا رَبُّنَا لَمْ يَظْلِمْنَا شَيْئا» که یعنی اگر پروردگار ما عذابمان کند به ما هیچ ظلمی نکرده است و در اینجا مالک این آیه را میگوید که «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِير» و عذاب بیشتری بر کفار وارد میشود ... سپس در اینجاست که دربهای جهنم دیگر کامل بسته میشود که یعنی هر کسی قرار بوده مورد شفاعت قرار بگیرد و از جهنم خارج شود خارج شده است و در وصف حال کسانی که در جهنم باقی میمانند اینطور آمده است:
آنها خود پذیرفتهاند که عذاب حقشان است، عذاب میشوند ولی این عذاب را حق خود میدانند و آن را پذیرفتهاند و آن را ظلم نمیدانند. حالا شما بفرمایید چرا اگر عذاب ابدی باشد الا و لابد این ظلم خواهد بود؟
فکر کنم اگر میخواهید بحثی کنید باید بر روی این باشد که چطور ایشان راضی شدند به اینکه عذاب شوند؟ آنها باید تفهیم اتهام شده و اتهام وارده را قبول کرده باشند و قبح و زشتی آن را نیز درک کرده باشند و نهایتاً خود از کردهی خود بیزار باشند تا آنطور راضی به عذاب شدن خود شوند و بگویند اگر خداوند بر عذابمان بیافزاید هم بر ما ظلمی روا نداشته است، و این تمام حرف حقیر در این دو تاپیک بوده است (اگرچه شاید گاهی اشتباهاتی هم در بیانم بوده است که باعث سوپ تفاهم شده است)، اینکه ایشان قبح گناه خود را درک کرده و عذاب درونشان بیش از عذاب برونشان خواهد شد، از طرفی هم به عظمت غفران خداوند جاهلند (در این جهلشان هم مقصرند) و هرگز امیدی به رحم خداوند نداشته و دعایی نمیکنند و از همین رو در همین جهل خود در عذاب دردناکی که به آن راضی شدهاند ابدی خواهند شد ...، راضی شدهاند به معنای اینکه برایشان عذاب نیست و با آن سنخیت پیدا کردهاند نمیباشد. برخی علما و فلاسفه معتقدند ابدیت بدون سنخیت ممکن نیست و هر عدم سنخیتی باید محدود باشد و حقیر گفتم اینطور نیست، بلکه ابدیت بدون رضایت ممکن نیست و این لازمهی این مطلب است که از خداوند جز رحمت صادر نمیشود، هر دو گروه انسانهای مؤمن و کافر نهایتاً از وضع خود راضی خواهند گردید، یکی راضی از بهرهمندی از نعمات خداوند که با آنها سنخیت دارند و یکی راضی به مبتلا شدن به عذاب دردناک ابدی که با آن سنخیتی هم ندارند و برایشان دردناک است. مقام رضا برای هر دو است ولی این مقام رضا کجا و آن مقام رضا کجا.
ملاک این ابدیت هم معلوم میشود که حسنظن و سوءظن به خداست، یعنی علم و جهل به اسماء و صفات خداوند، این مسأله با احادیث زیادی از جمله حدیث عقل و جهل و همچنین حدیث طینت سازگاری دارد و آن حدیث امام صادق علیهالسلام که انسانها بر اساس نیتشان ابدی خواهند شد را هم توضیح دادم که بحث «کل یعمل علی شاکلته» است و امام «شاکله» را به نیت معنا کردهاند و این تفاوت دارد با خود لفظ «نیت» که برای افعال منفرد به کار میرود (لطفاً باز حدیث را در پست ۱۳ نگاه کنید)، منظور در اینجا رویکرد کلی انسان است و نه نیتهای لحظهای او ... متن آن حدیث امام صادق علیهالسلام آنقدر با تمام اعتقادات شیعه گره خورده است که ضعف سند فکر نمیکنم خدشهای به آن وارد نماید.
ببخشید که اذیتتان کردم، :Gol: ان شاء الله این آخرین پست حقیر در این تاپیک بود :Gol:و ممنون از وقتی که گذاشتید :Gol:
از سایر دوستان و اساتید هم متشکرم :Gol:
سلام علیکم برادر عزیزم،
میدانم از بحث کردن با حقیر خسته شدید اما آیا وقتی جهمیان همگی عدم شدند باز جهنم خالی از سکنه ادامه خواهد یافت تا خلود و ابدیت مورد نظر شما بامعنا باشد؟
چیزی که قرار است عدم شود را میتوان ابدی خواند؟
حضور در جهنم اگر ابدی باشد آیا میتوان از زمانی به بعد میان این حضور ابدی را با یک عدم ابدی همزمان با هم در نظر گرفت؟ حضور ابدی عدم عبارتی بامعناست؟
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت شما و پوزش از اینکه فرصت نشد بقیه پستهایتان را پاسخ بدم.
نکته ای که قابل توجه است اینست که خداوند در قرآن کریم بهشت را ابدی دانسته و با وصف خلد و عدن آن را توصیف نموده اما برای جهنم وصفی که مشخص شود جهنم ابدی هست وجود ندارد. مثلا در قرآن "جهنم خلد" نیامده
پس این سوال شما که آیا میتوان به چیزی که قرار است عدم شود ابدی گفت؟
پاسخش اینست که خیر نمیشود گفت.
چون خدا هم نه جهنم را ابدی دانسته و نه جهنمیان را
بحث اینست که اینان برای ابد از این آتشی که بدست خویش برای خود افروخته اند بیرون نخواهند آمد. فرقی نمیکند که چه مدتی در آن باشند. (البته منظور کم بودن این مدت نیست منظور طول مدت آن است)
خداوند هم میفرماید خالدین فیها ابدا یعنی ممکن نیست روزی از آن بیرون شوند. این بیان که امکان خروج ایشان ازجهنم وجود ندارد با کلمه ابدا تاکید شده است.
پس درمورد اینکه جهنم ابدی هست یا خیر این سوال را هم از همان مساله ای که گفتیم برای جهنم چنین وصفی نیامده باید فهمید.
البته لازم به ذکر است که برای جهنم توصیفی مثل "جهنم خلد" وجود ندارد اما وصف دارالخلد در قرآن کریم آمده است:
ذلك جزاء اعداء الله النار لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بآياتنا يجحدون
پس جهنم بطور عام ابدی نیست و نمیتوان آن را ابدی خواند اما به اختصاص برای هر شخصی این سرا ، سرای خلد است.
دارالخلد بودن آتش برای اهل آن برمیگردد به اینکه ممکن نیست (تا زمانیکه بطور کامل به سزای اعمالشان نرسیده اند) عذابهایشان تغییر کرده و کم شود یا اینکه از آنها برداشته شود.
پس این وصف هم نمیتواند دلیلی بر ابدیت ایشان باشد اما اگر در مباحث قبلی توجه فرموده باشید بنده جای این احتمال را گذاشته ام که جهنم برای بعضی از کفار ابدی باشد.
برای مساله حضور و عدم در یک زمان لازم است این دو کلمه معنی شوند :
ابد به معنای زمان غیر متناهی است و در مقابلش زمانی است که انتها دارد.
عدم به معنای نیستی است در مقابل هستی. پس منظور از ابد اینست که هیچ زمانی نخواهد آمد که ایشان از جهنم خارج شوند ، چه به کیفر اعمالشان رسیده و معدوم شده باشند ، چه هنوز کیفرشان تمام نشده باشد و معدوم نشده باشند.
اگر کلمه "خالدین" با کلمه "ابد" همراه نمیشد، این شبهه پیش میامد که ممکن است یک روزی (پس از اینکه کاملا به سزای اعمالشان رسیدند) از آتش بیرون آیند.
مثالش هم مثال همان زندانی حبس ابد است. البته اگر خلق را خنده نیاید :Cheshmak: .
چرا در دنیا کسی این اشکال شما را بر زندانیان حبس ابد نمیگیرد و نمیگوید حضور ابدی با عدم ابدی همزمان است و حضور ابدی عدم بی معناست؟
دلیلش اینست که به هرصورت این زندانی تا زمان خاصی هنوز معدوم نشده (خالدین :بیان وصف تغییر ناپذیری عذابشان) و وقتی هم که معدوم شد دیگر خروجش بعنوان یک انسان زنده از آن حبس محال است و هیچ زمانی نخواهد آمد که زنده از حبس خارج شود (ابدا) که لازم به ذکر است برای کسی که در جهنم معدوم شود نمیتوان لفظ زنده و مرده بکار برد
[=arial]همین که میفرمایید معدوم خواهند شد نشان از این دارد که در حقیقت خالد و جاویدان نیستند، پس خلود را در معنای مجازی استعمال کرده اید:ok:
خلود به معنای تغییر نیافتن مکان و شدت عذابشان میباشد ولی تبعات آن عذاب دامنگیرشان خواهد بود و امکان ندارد روزی در اثر این عذاب پاک شوند و از آن خارج گردند.
برای ابد از آتش بیرون نیامدن میتواند معنی معدوم شدن را بدهد پس میتوانیم معنای مجازی را هم استعمال کنیم چون مخالفتی با دیگر آیات ندارد
خلود به معنای تغییر نیافتن مکان و شدت عذابشان میباشد ولی تبعات آن عذاب دامنگیرشان خواهد بود و امکان ندارد روزی در اثر این عذاب پاک شوند و از آن خارج گردند.
ضمنا اگر معنای مجازی را هم استعمال کنیم موردی ندارد همانطور که قبلا گفته شد
[=arial]موردش همون بود که خدمتتون عرض کردم:ok:
دیگه فکر میکنم ادامه بحث فایدهای نداره چون داریم حرفامونو تکرار میکنیم
یا حق...
سلام علیکم و رحمة الله،
خداوند قادر متعال است و میتواند هر زمان که بخواهد همهی عالم وجود را عدم کند و از نو بسازد یا از ادامهی آن دوباره بسازد یا اصلاً نسازد، البته در دو حالت اول ما متوجه تفاوتی نخواهیم شد چون درک ما از حیات محدود به عالم خلقت است و در حالت سوم هم که درکی وجود نخواهد داشت که با معیاری سنجیده شود، بنابراین همین الآن هم ممکن است خداوند به طور مداوم ما را عدم کند و از نو خلق کند، شاید اصلاً عالم وجود از همین پنج دقیقهی پیش فقط خلق شده باشد و باقی تجربیاتی که اکنون در ذهن خود داریم و گمان میکنیم روزهای قبل و لحظات قبل را تجربه کردهایم همگی به همین صورت در ذهن ما خلق شده باشند، شاید، بعید نیست، بعید هست ولی ممکن هم هست، خداوند قادر است، قادر بالإطلاق، مسأله فقط سر اینجاست که خداوند حکیم هم هست و کار عبث نمیکند، یعنی خداوند تنها زمانی کاری را انجام میدهد که آن کار برای ان زمان ضرورتی یا توجیهی داشته باشد. این را گفتم چون چند جا دیدم شما اصرار داشتید بفرمایید اینکه ما معتقدیم انسان ابدی است به این معناست که فکر میکنیم خداوند قادر به عدم کردن ما نیست، نعوذ بالله،
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
برادر گرامی ، اینکه خداوند کفار را برای ابد زنده نگهمیدارد و عذابشان میدهد عقیده علماست. (ما نگفتیم که شما چنین میگویید)
البته ایشان برای اینکه این زنده بودن را توجیه کنند میگویند این زندگی نیست که اینها دارند . حیات واقعی همان حیات بهشتیان است.
یا مثلا همان که جناب صادق در آخرین پستشان اوردند که اینها سیر نزولی دارند و فرق است بین ایشان با ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین. اما به هرصورت عقیده ی ابدیت برای کفار بر میگردد به همین عقیده که روح ، مجرد و فنا ناپذیر است.
باء;574512 نوشت:
نه برادر عزیزم به این دلیل است که این کار را در شأن خداوند نمیدانیم، با این حال اگر بعداً بفهمیم که برای همین کار هم حکمتی وجود دارد ان شاء الله سمعنا و اطعنا خواهیم بود، ان شاء الله. فعلاً از مجموع آیات و روایات و استدلالهای عقلی خود اینطور اعتقاد داریم که انسان ابدی خواهد بود.
شما عقیده دارید انسان ابدی است ما میگوییم فقط انسانی ابدی است که خداوند به او وعده هلاکت نداده باشد.
باء;574512 نوشت:
اما اینکه فرمودید به هر حال از عذاب آن معاندان کم نخواهد شد، حقیر هم موافق هستم. در «پست ۶ از تاپیک آیا عذاب در جهنم ابدی است؟» روایتی از حضرت امام باقرالعلوم علیهالسلام مورد استناد قرار گرفته بود اگر خاطرتان باشد با این محتوی
آنها خود پذیرفتهاند که عذاب حقشان است، عذاب میشوند ولی این عذاب را حق خود میدانند و آن را پذیرفتهاند و آن را ظلم نمیدانند. حالا شما بفرمایید چرا اگر عذاب ابدی باشد الا و لابد این ظلم خواهد بود؟
ظلم است چون عذاب ابدی با درد و رنجهای دنیوی قابل قیاس نیست. انسانی که تحمل رنجهای دنیوی را ندارد و فورا زبان به اعتراض باز میکند و آه و ناله اش هوا میرود چگونه ممکن است تاب و تحمل آن عذاب را داشته باشد؟ و به هرصورت عذاب، عذاب است و قرار است که هیچ تخفیفی داده نشود و همیشه عظیم و الیم و دردناک باشد...
باء;574512 نوشت:
فکر کنم اگر میخواهید بحثی کنید باید بر روی این باشد که چطور ایشان راضی شدند به اینکه عذاب شوند؟ آنها باید تفهیم اتهام شده و اتهام وارده را قبول کرده باشند و قبح و زشتی آن را نیز درک کرده باشند و نهایتاً خود از کردهی خود بیزار باشند تا آنطور راضی به عذاب شدن خود شوند و بگویند اگر خداوند بر عذابمان بیافزاید هم بر ما ظلمی روا نداشته است، و این تمام حرف حقیر در این دو تاپیک بوده است (اگرچه شاید گاهی اشتباهاتی هم در بیانم بوده است که باعث سوپ تفاهم شده است)،
ببینید شما در اینجا دو مساله مجزا را که هیچ ارتباطی به هم ندارند، دارید به هم ربط میدهید. تفهیم عذاب و پذیرفتن آن یک چیز است، رحم و انصاف و بزرگی خداوند که با عذاب ابدی هیچگونه مطابقتی ندارد یک چیز دیگر.
باء;574512 نوشت:
اینکه ایشان قبح گناه خود را درک کرده و عذاب درونشان بیش از عذاب برونشان خواهد شد، از طرفی هم به عظمت غفران خداوند جاهلند (در این جهلشان هم مقصرند) و هرگز امیدی به رحم خداوند نداشته و دعایی نمیکنند و از همین رو در همین جهل خود در عذاب دردناکی که به آن راضی شدهاند ابدی خواهند شد ...، راضی شدهاند به معنای اینکه برایشان عذاب نیست و با آن سنخیت پیدا کردهاند نمیباشد. برخی علما و فلاسفه معتقدند ابدیت بدون سنخیت ممکن نیست و هر عدم سنخیتی باید محدود باشد و حقیر گفتم اینطور نیست، بلکه ابدیت بدون رضایت ممکن نیست و این لازمهی این مطلب است که از خداوند جز رحمت صادر نمیشود، هر دو گروه انسانهای مؤمن و کافر نهایتاً از وضع خود راضی خواهند گردید، یکی راضی از بهرهمندی از نعمات خداوند که با آنها سنخیت دارند و یکی راضی به مبتلا شدن به عذاب دردناک ابدی که با آن سنخیتی هم ندارند و برایشان دردناک است. مقام رضا برای هر دو است ولی این مقام رضا کجا و آن مقام رضا کجا. ملاک این ابدیت هم معلوم میشود که حسنظن و سوءظن به خداست، یعنی علم و جهل به اسماء و صفات خداوند، این مسأله با احادیث زیادی از جمله حدیث عقل و جهل و همچنین حدیث طینت سازگاری دارد و آن حدیث امام صادق علیهالسلام که انسانها بر اساس نیتشان ابدی خواهند شد را هم توضیح دادم که بحث «کل یعمل علی شاکلته» است و امام «شاکله» را به نیت معنا کردهاند و این تفاوت دارد با خود لفظ «نیت» که برای افعال منفرد به کار میرود (لطفاً باز حدیث را در پست ۱۳ نگاه کنید)، منظور در اینجا رویکرد کلی انسان است و نه نیتهای لحظهای او ... متن آن حدیث امام صادق علیهالسلام آنقدر با تمام اعتقادات شیعه گره خورده است که ضعف سند فکر نمیکنم خدشهای به آن وارد نماید.
ببخشید که اذیتتان کردم، :Gol: ان شاء الله این آخرین پست حقیر در این تاپیک بود :Gol:و ممنون از وقتی که گذاشتید :Gol:
از سایر دوستان و اساتید هم متشکرم
:Gol:
یا علی
پس در مجموع فرمایشات شما اینست که کفر و گناه شاکله ایشان شده و آنها مستحق عذاب ابدی هستند و عذابهای جسمانی ، آلام روحیشان را تسکین میدهد. حالا اینکه ایشان تا چه زمانی مستحقند که خود را سرزنش کنند، مطرح نیست و آنها لایق اینند که الی الابد زنده باشند و خود را به سبب جهل و ظلمشان ملامت کنند. مهم این است که به عذابهایشان راضی هستند و این مساله را مطابق رحمانیت خداوند میدانید.
ممنون و متشکر از اینکه وقت گذاشتید و نظراتتان را بیان فرمودید. امیدوارم عذر بنده را در دیر پاسخ دادن بپذیرید.
:Gol:
پدرم رحمة اللَّه عليه، از سعد بن عبد اللَّه، از قاسم بن محمّد، از سليمان بن داود شاذكونى از احمد بن يونس، از ابى هاشم، وى مىگويد: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام راجع به خلود اهل بهشت در بهشت و جاودانى بودن اهل دوزخ در دوزخ پرسيدم؟ حضرت فرمودند: اهل دوزخ به خاطر اين در دوزخ مخلّد هستند كه نيّتشان اين بود كه اگر براى هميشه در دنيا باشند عصيان و نافرمانى حق تعالى را بنمايند. و اهل بهشت به اين جهت در بهشت جاودانى هستند كه نيّتشان در دنيا اين بود كه اگر در آن باقى بمانند پيوسته اطاعت خداوند را نمايند پس نيّت اين دو گروه باعث مخلّد بودنشان در بهشت و دوزخ گرديده، سپس آن جناب فرموده حق تعالى را تلاوت فرمود: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ «1» (اى پيامبر تو به خلق بگو كه هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد داد) بعد حضرت دنبال آيه فرمودند: يعنى بر حسب نيّت و قصد خود.
[علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج2، ص: 669]
با سلام و عرض ادب
نکته ای که در اینجا مورد غفلت قرار گرفت اینست که این روایت اگر صحیح باشد هم ناقض نظریات ما نمیباشد.
ابن عربی هم گفته مکاشفه داشته که چنان ادعایی کرده. چگونه باید به این مکاشفه ها اعتماد کرد درصورتیکه خلاف آن را هم به ایشان نسبت داده اند؟
صدرالمتألهین معتقد است که دلالت نصوص قرآنی و روایی و همچنین اجماع بر جاودانگی عذاب کفار دلالت قطعی نیست تا اینکه امکان تعارض با برهان عقلی و شهود عرفانی را پیدا بکند.
صدر المتألهین با دید عرفانی به مسئله خلود و ابعاد آن مینگریست. وی میخواست بین نظریه عرفا و متکلمین توافق ایجاد کند لذا آیات و روایاتی که دلالت بر عذاب خلد میکند را ناظر به بقاء و جاودانگی اصل عذاب دانست، به عبارت دیگر اصل عذاب جهنم، ابدی است اما ادلهی نقلی و عقلی که دلالت بر عدم خلود میکند ناظر به افراد کافر میباشد.
به این معنا که کفار بعد از تحمل عذابِ متناسب با جرم خود از آتش رهایی خواهند یافت، اما برای این که عذاب خلد صدق کند، کفار دیگری جای آنها را خواهند گرفت. ملاصدرا از این خلود به خلود نوعی تعبیر میکند در مقابل خلود بهشت که خلود شخصی است.[7]
پس نوع انسان کافر تا ابد در دوزخ میماند اما اشخاص عوض میشوند و چون جای خود را به دیگری میدهند، بقای نوع انسان در دوزخ ابدی خواهد بود.[8]
http://www.tadabor.blogfa.com/post/56
البته توجه بفرمایید ما چنین عقیده ای نداریم که کفار از عذاب رهایی میابند
لطفا پاسخها را بخوانید ما خلود را معنای مجازی نکردیم. خلود هم در زبان عرب به معنای مدت طولانی هم هست. در خود در قرآن کریم هم وقتی به مکذبین نسبت داده میشود معنای مدت طولانی است. وکنه اخلد الی الارض واتبع هواه. آیا در زمین میتوان خالد و جاودانه باشد که خداوند میگوید در زمین جاودانه شدند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
موردی نبوده که پاسخ نداده باشم. قبول ندارید اجباری به پذیرش نیست.
بالاخره جناب محی الدین خلود در عذاب را بدون راحتی میداند یا همراه با راحتی ؟
چرا قرار نیست؟ چون فلاسفه چنین حکم کرده اند؟
ادامه در پست بعدآیه ی قرآن دارید که خداوند مخلوق خود را نابود نمیکند؟ یا علما مکاشفه داشته اند؟
احسنت بر شما. برای چندمین بار این پست را قرار دادید گویا نیاز به پاسخ هست . تجسم اعمال چیست؟ چه فرقی بین عمل کافر با عمل مومن وجود دارد؟ چرا خداوند فقط اعمال متقین را میپذیرد؟
چرا اعمال کفار را حبط و نابود میکند ؟ چرا میفرماید فقط چیزهایی که وجهه ی الهی دارند ابدی هستند و بقیه هلاک شدنی؟
آیا غیر از همان است که برای اثبات سخن خود آوردید؟ یعنی تجسم اعمال؟
اگر تجسم اعمال بیانگر ابدی بودن اعمال و در نتیجه ابدی بودن خودشان هست پس چرا میفرماید:
کلشی هالک الا وجهه؟ چرا میفرماید کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام. این آیات را برای کجا و به چه منظور نازل فرموده؟
بارک الله . ما هم قبول داریم
ادامه در پست بعد
بله روان انسان را تاریک میکند. مایه کفر است. اما چرا باید رنگ ابدیت داشته باشد؟
خداوند اینان را نمیبخشد. نمیبخشد یعنی:
همین موارد میتواند بیانگر خلود در آتش برای ابد باشد.
بله همینطور است اما این ثابت کننده ی ابدی بودنشان نیست.
حرف شما اینست که چون کفر و گناه شاکله ایشان شده پس اگر در این دنیا میماندند گناه میکردند.حالا که نماندند باید در آن دنیا به جایش عذاب شوند.
یعنی یکی که کمتر گناه کرده با آن یکی که بیشتر گناه کرده هیچ تفاوتی ندارند. پس چرامیفرماید: انها ان تک مثال ذره فی السموات او فی الارض یات بها الله؟
چرا برای خدا ذره ذره اعمال اهمیت دارد اما در جزا دادنشان خروار خروار جزا میدهد؟ مگر نه اینکه خداوند لذوافضل علی الناس است؟
فضل خدا در دنیا برای مردم لازم تر است یا در آخرت؟
و ایا فضل اینست که بگوید چون اگر در این دنیا بودید برای ابد گناه میکردید پس باید در جهنم برای ابد عذاب شوید؟
ادامه در پست بعد
بله چون آخرت ابدی هست خدای قهار از دشمنانش انتقام اعمالی را که انجام نداده اند را هم میگیرد
!!!!:Gig:بله همینطور است
این بحثها تخلف خداوند از وعده هایش نیست. بلکه گوینده اینست که میتواند آن تفاسیر غلط باشد.
ادامه در پست بعد
ما میگوییم اگر تفاسیر از آیات قرآن غلط باشد موجب گمراهی عده ی کثیری از انسانها خواهد شد. مردم خواهان هرچیزی هستند که به عدالت نزدیکتر باشد نه به ظلم.
اینطور نیست چون در قرآن کریم به اندازه کافی به سختیها و دردناکی و طولانی بودن این عذاب اشاره شده است. اینقدر که اگر نگویندتفسیر این آیات اینست که برای ابد زنده اید و عذاب میبینید هم انذار شوند.
باتشکر
موفق باشید
[="Arial"] .امین.;574026 نوشت:
خب این معنا، معنای مجازی خلود هست و قرینه هم دارد.
قرینه شما چیست؟
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
خواهش کرده بودم اگر نقد کوبندهای دارید روز بعد بکنید ولی این فرمودهی شما نمیدانم یا خیلی زیاد کوبنده است یا اصلاً نقد نیست؟ :Gig:
خوب آیا به نظر شما حقیر اشتباه میکنم و از دایرهی عقاید اسلامی خارج شدهام که اینطور اعتقاد دارم که:
۱. از خداوند عالم جز رحمت صادر نمیشود و وسیلهی انتقال این رحمت وجود مبارک رحمة للعالمین است
۲. در عالم اسماء و صفات همچنان وحدت وجود حاکم است و اسماء الهی اگرچه در عوالم مراتب پایینتر حتی به نظر متنافر هم بیایند ولی در مراتب بالای وجود بر یکدیگر منطبق هستند، رحمانیت و رحیمیت خداوند و غفار بودن او و قهار بودن و منتقم بودن خداوند چند چیز نیستند بلکه همه یکی هستند و در مراتب پایینتر وجود است که تکثر در مصادیق آنها صورت میگیرد و به طور خاص پردههای ظلمانی جهل است که اسمهای دالّ بر غضب و سخط و انتقام و قهر خداوند را بروز میدهد ... آنچه از خداوند صادر میشود وابسته به گیرندگان نیست بلکه این گیرندگان هستند که ظرفیتهای وجودی متفاوتی دارند ... در زمان خلقت هم زمانی که خداوند دو طینت را میآفرید میفرمود برایم فرقی ندارد که این خود معنای عمیقی دارد اگر روی ان دقیق شویم
در ضمن اینکه حقیر در آن پست فکر کردم نظریهام را اثبات محکمی نمودهام و در آن اینکه عذاب ظاهری در جهنم رحمت نباشد را از قول شما فرض نمودم و به زعم خودم اشتباه بودن این فرض را نشان دادم، شما چرا فقط روی این گزاره متوقف شدید و روش نتیجهگیری آن را نادیده گرفتید؟
با وجود تمام این حرفها حقیر ادعایی ندارم، شما اطمینان دارید که نظر حقیر نظری با اشکالات فراوان است که بارها در قرآن رد شده است، ممنونتان میشوم لطف کرده و این جاهل ان شاء الله قاصر را از آنچه نزد شماست از علم خداوند سیراب نمایید، :ok::Gol: عاقل چون ایرادش را بگیرند استقبال میکند و ان شاء الله حقیر قصد دارم ادای افراد عاقل را در بیاورم، شاید زمانی از ایشان گردیدم :hey: از اساتید محترم هم اگر کسی لطف کرده حقیر را از اشتباه در بیاورد ان شاء الله حقیر را در پذیرش حق منصف خواهد یافت، ان شاء الله، ان شاء الله. :Gol:
یا علی
سلام علیکم برادر عزیزم، :Gol:
به طرز مشابه حقیر هم به شما میگویم که «سرای اقامت» و این لزوماً ابدی بودن را نمیرساند، میتواند منظور از آن اقامت خلد باشد به معنای اقامتی طولانی، شما چطور این اقامت را ابدی میدانید؟ اگر از اقامت و مقیم بودن بشود ابدی بودن را برای سرا فهمید چرا نشود همان معنا را برای عذاب هم فهمید؟:Gig:
ببخشید واقعاً تعدادی از استدلالهای شما را نمیتوانم درک کنم :Gol:
در پناه خداوند باشید و ان شاء الله از دست حقیر ناراحت و دلگیر نشوید
یا علی
سلام علیکم،
لطفاً شما اثبات بفرمایید که در دنیا نمیشود فسادی کرد که تجسمش در آخرت ابدی باشد. برای حقیر این مطلب با استدلال امام صادق علیهالسلام در آن حدیث (که البته شما نپذیرفتید و به آن ایراد گرفتید و حقیر نقدتان را پاسخی دادم و شما دیگر نقدی بر توضیح حقیر ندادید) واضح و بدیهی به نظر میرسد که میتوان در دنیا ۱ روز زندگی کرد و عذاب ابدی را برای خود به ارمغان آورد، چون «الأعمال بالنیات»، همچنین این یکی از اصلیترین حکمتهای مخفی شدن زمان مرگ توسط خداوند است (نه تنها جکمت البته).
این گزاره که برای شما بدیهی است برای حقیر بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد
نکتهای دیگر:
خداوند فرموده است جزای جهنمیان به اندازهی ظلمشان است ولی جزای بهشتیان چند برابر بهترین کارهایشان (أحسن ما عملوا)، خوب شما به فرض ابدی بودن عذاب جهنم را برای جهنمیان به زیر سؤال بردید با این توضیح که ایشان عدم میشوند، با توجه به اینکه از چند برابر بودن پاداش هم نمیتوان معنای بینهایتبرابرشدن پاداش را فهمید لطفاً بفرمایید اگر بهشت هم ابدی نباشد بهشتیان چه خواهند شد؟ آنها هم عدم میشوند؟ شما به خدایی معتقد هستید که لامنشیء خلق میکند و بعد عدم میکند و باز خلق میکند و باز عدم میکند؟ آیا این خداوند کارش عبث نخواهد بود؟
یا علی
سلام علیکم مجدد، :Gol:
میشود این عبارت را بیشتر توضیح بفرمایید؟ کفار دیگر جای ایشان را میگیرد؟ خوب مگر تعداد کفار محدود نیست؟ پس باید زمانی برسد که تمام کفار تمام شوند و جهنمی که هیچ شخص جهنمی درش نباشد هم که دیگر جهنمی نخواهد بود!؟ :Gig: کسی که عذاب را ابدی نداند باید جهنم را هم ابدی نداند ... شما اعتقاد به ابدی نبودن خود جهنم هم دارید؟ :ok:
سلام علیکم
اگر عرضی دارید بفرمایید. در قرآن کریم آیاتی هست که با رجوع به آنها میتوان گفت که غرض از خلود زمان طولانی است.
[="Arial"] .امین.;574127 نوشت:
خب من میگم در اون آیات که شما میفرمایید قرینه موجوده ولی اگر جایی معنا مشکوکه اصالة الحقیقة جاری هست:ok:
حالا در روایاتی که اشاره به خلود دارد فرضا ما در معنای آن شک کنیم باید اون رو حمل بر معنای حقیقی کرد.
من یک مثال برای شما میزنم که در جاییکه شک بود نمیتوان حمل بر معنای حقیقی کرد مگر اینکه ثابت شود.
مثلا در آیه شریفه وان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا.
چرا علمای بزرگ به این آیه استناد نکرده اند تا بگویند این وعده تخلف ناپذیر الهیست که همه ی انسانها از جمله انبیاء الهی بلااستثناء وارد جهنم شوند؟ و ورود به جهنم هم مساویست با ورود در آتش.
با این دلیل که در آیه دیگری میفرماید: ولما ورد ماء مدین وجد علیه امه من الناس
میگویند چون در این آیه منظور از ورود به آب مدین وارد شدن در آن نیست و منظور وارد شدن به آن سرزمین است پس منظور از ورود به جهنم هم وارد شدن به آتش نیست .
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
برادر از شما عذر میخوام متوجه نشدم.
به نظر میاد ما هیچ وقت به توافقی نخواهیم رسید و ادامه ی این بحث سودی ندارد.
اینبار که قصد کردید قرآن را تلاوت کنید به آیات عذاب توجه بیشتری بفرمایید ان شاءلله پاسختان را دریافت خواهید کرد.
بعنوان نمونه:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
أُولَـئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ
آنان را كه به آيات خدا كافر مىشوند و پيامبران را به ناحق مىكشند و كسانى از مردم را كه به عدل و داد فرمان مىدهند مىكشند به عذابى دردناك مژده ده.
اينانند كه كارهاشان در اين جهان و آن جهان تباه شده است و هيچ يارى كننده اى ندارند.
دلیلی که شما میاورید اینست که خداوند رحمان است پس باید بعد از مدتی عذاب برایشان رحمت باشد و این رنج و عذابشان ابدی نباشد.
اگر چنین باشد این سخن الهی که بارها در قرآن کریم به آن تاکید شده که هیچ یاوری ندارند هیچ پشتیبانی ندارند ، اینها همه وعده هایی دروغین خواهد بود
سلام علیکم برادر عزیزم،
ای کاش با دقت بیشتری متون حقیر را میخواندید و بعد میفرمودید که هرگز به توافق نمیرسیم، چون نسبتی که به نظر حقیر دادید با چیزی که در ذهن حقیر است از زمین تا آسمان متفاوت است، البته حق هم دارید، اشکال از حقیر است که چانهام (دستانم) گرم است و زیاد مینویسم، حق دارید که حوصله یا وقت نداشته باشید که با دقت بخوانید ...
آیاتی که آوردید در تأیید حرفهای حقیر است نه در تضاد با آنها، دردناک بودن عذاب و تنها و بییاور ماندن جهنمیان ابدی جزء ابتداییترین مواردی است که حقیر پذیرفتهام و باقی بحثهایم سر توضیح ارتباط این مسأله با رحمت خداوند بوده است و توضیح چگونگی ابدی بودن این عذاب.
به هر حال همینقدر هم که با حقیر بحث کردید از شما بسیار یاد گرفتم و از وقتی که گذاشتید ممنون هستم.
ان شاء الله همیشه در پناه خداوند باشید :Gol:
یا علی
[="Navy"] باء;574113 نوشت:
سلام
بنده هنوز فرصت نکرده ام تمام پست های این تاپیک را به طور دقیق مطالعه کنم ان شاء الله بعدا از مطالعه کامل مطالب تکمیلی را فردا یا پس فردا قرار خواهم داد.
اما اجمالا علاوه بر اشکال سندی که بر حدیث وارد بود بر این برداشت شما از حدیث هم ممکن است چنین اشکالی وارد باشد که چگونه خداوند به خاطر نیت سوء ابدی وی را مواخذه می کند؟ ( به روایات اشاره خواهد شد)که بگوییم نیت تا ابد بوده بنا بر این عذاب ابدی است ؟ (البته اشکال دیگری هم که شاید مطرح بشود همین است که خود این روایت می گوید عمل محدود (منظور از محدود محدودیت زمانی است مثلا 80 سال خدای ناکرده شرک) بدون نیت ابدی فرد کافی نیست برای اینکه شخص خالد در جهنم باشد بلکه باید عملی ابدی مثلا همین نیت که نیت ابدی است وجود داشته باشد تا مستحق عذاب ابدی باشد که خود این هم با نظر معتقدین به خلود ظاهرا ساز گار نمی باشد)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَا يَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ الْعَبْدُ السَّيِّئَةَ فَيَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَغْفِرُ لَكَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً.
و فرمود: كسى كه آهنگ گناهى كند، بايد انجام ندهد، زيرا گاهى بنده گناهى مرتكب شود و خداى تبارك و تعالى او را ببيند و فرمايد: بعزت و جلالم سوگند، ديگر ترا بعد از اين نيامرزم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 272
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لآِدَمَ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِهَا وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ.
از زراره، از امام باقر و يا امام صادق (ع) كه فرمود:راستى خدا تبارك و تعالى براى آدم در باره فرزندانش قرار داده كه هر كه قصد حسنه كند و آن را نكند، براى او يك حسنه نوشته شود، و هر كه قصد حسنهاى كند و آن را انجام دهد، براى او ده حسنه نوشته شود، و هر كه قصد سيّئه كند و نكند، بر او نوشته نشود، و هر كه قصد آن كند و انجام دهد، بر او يك گناه نوشته شود.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ وَ لَا يَعْمَلُ بِهَا فَتُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِن لَيَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلَا يَعْمَلُهَا فَلَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ.
ز امام صادق (ع)، فرمود:راستى مؤمن قصد حسنه كند و بدان عمل نكند، براى او يك حسنه نوشته شود و اگر او را عمل كند، برايش ده حسنه نوشته شود و راستى مؤمن قصد بد كردارى كند و آن را نكند و بر او نوشته نشود.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَفْصٍ الْعُوسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السَّائِحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَكَيْنِ هَلْ يَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ يَفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ فَقَالَ رِيحُ الْكَنِيفِ وَ رِيحُ الطِّيبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْيَمِينِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّيحِ فَيَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْيَمِينِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَيْه
از عبد اللَّه بن موسى بن جعفر (ع) از پدرش امام كاظم (ع) گويد: از آن حضرت پرسيدم كه دو فرشته موكّل بر انسان مىدانند كه او قصد گناه كرده و يا قصد ثواب دارد؟ در پاسخ فرمود: بوى مبال و بوى عطر يكى است؟ گفتم: نه، فرمود: راستى چون بنده قصد كار خوب كند، نفس او خوش بو برآيد و فرشته دست راست به فرشته دست چپ گويد: برخيز، زيرا او قصد كار خوب دارد و چون آن كار خوب را انجام دهد، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را براى او ثبت كند و چون قصد گناه كند نفسش بد بو و درآيد و فرشته دست چپ به فرشته دست راست گويد:توقف كن، او قصد بدكارى دارد و چون آن كار را بكند، زبانش قلم او باشد و آب دهانش مداد او و آن را بر او ثبت كند.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْمُرَادِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَهْلِكْ عَلَى اللَّهِ بَعْدَهُنَّ إِلَّا هَالِكٌ- يَهُمُّ الْعَبْدُ بِالْحَسَنَةِ فَيَعْمَلُهَا فَإِنْ هُو لَمْ يَعْمَلْهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً بِحُسْنِ نِيَّتِهِ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْراً وَ يَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا أُجِّلَ سَبْعَ سَاعَاتٍ وَ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ وَ هُوَ صَاحِبُ الشِّمَالِ لَا تَعْجَلْ عَسَى أَنْ يُتْبِعَهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ أَوِ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنْ هُوَ قَالَ- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزَ الْحَكِيمَ الْغَفُورَ الرَّحِيمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتْ سَبْعُ سَاعَاتٍ وَ لَمْ يُتْبِعْهَا بِحَسَنَةٍ وَ اسْتِغْفَارٍ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ اكْتُبْ عَلَى الشَّقِيِّ الْمَحْرُومِ.
از فضل بن عثمان مرادى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود كه: رسول خدا (ص) فرموده است: چهار خصلت است كه: در هر كه باشند، موجب نجاتند و پس از آنها هلاك نباشد جز آنكه سزاى هلاكت را بايد بندهاى قصد كار خير كند و آن را انجام دهد، اگر آن را هم نكند، خدا برايش بر اثر حسنِ نيّت حسنهاى نويسد و اگر آن را به جا آرد، خدا برايش ده حسنه نويسد، و قصد كار بد كند اگر آن را نكند چيزى بر او نوشته نشود و اگر بد را كند هفت ساعت مهلتش دهند و فرشته كاتب حسنات به فرشته سيّئات كه بر دست چپ است گويد: شتاب مكن، بسا باشد كه دنبال آن، كار خيرى كند كه آن را محو سازد زيرا خدا عز و جل (115 سوره هود): «به راستى حسنات سيئات را ببرند» يا آنكه استغفار كند و آمرزش خواهد و اگر او در دنبال آن گناه بگويد: «از آن خدا آمرزش خواهم كه نيست معبود شايستهاى جز او داناى نهان است و عيان، عزيز و حكيم، آمرزنده است و مهربان صاحب جلال است و اكرام و به سوى او باز گردم» بر او چيزى نوشته و اگر هفت ساعت بگذرد و حسنهاى دنبالش نياورد و استغفار هم نكند، كاتب حسنات به كاتب سيّئات گويد: بنويس گناه را بر اين بدبخت محروم.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 429
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لآِدَمَ ع يَا آدَمُ- جَعَلْتُ لَك أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً الْحَدِيثَ.
خداوند فرمود: اى آدم قرار دادم براى تو كه هر يك از فرزندانت آهنگ گناهى كند بر او نوشته نشود، و اگر انجام داد يك گناه بر او نوشته شود، و هر كه آهنگ كار نيكى كرد اگر آن را انجام نداد يك حسنه براى او نوشته شود، و اگر انجام داد ده حسنه برايش نوشته شود
وسائل الشيعة، ج1، ص: 52
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِالسَّيِّئَةِ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ وَ إِذَا هَمَّ بِحَسَنَةٍ كُتِبَتْ لَهُ.
وسائل الشيعة، ج1، ص: 52[/]
سلا علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
کلام شما متین است و احادیثی که آوردید مطابقت کامل دارد با این بیان که «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه» و البته همه را هم قبول دارم، اگرچه خوانده بودم که این ارفاق در مورد قوم رسول آخرالزمان صلاللهعلیهوآله بوده است و در مورد بنیاسرائیل نیت گناه هم به عنوان گناه ثبت میشده است، ولی اگر بفرمایید آن حدیث اشکال داشته است پذیرش آن برایم ساده است.
با این وجود حتی این مطلب هم مغایرتی با آن حدیث شریف ندارد چون بحث سر نیت گناه نیست، بحث سر رویکرد کلی انسان است، تا جایی که حقیر فهمیدهام تنها کسانی در جهنم ابدی گرفتار خواهند شد که با دین خداوند سر دشمنی دارند، مثل داشتن حسادت و کینه و دشمنی نسبت به اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان راستین ایشان از انبیاء و اولیاء علیهمالسلام ... هر گناه دیگری اگر از سر دشمنی نباشد عاقبت پاک خواهد شد، آنچه که پاک نمیشود بغض است نسبت به حقّ.
اگر مرگ مشخص باشد یک نفر میگوید خدایا قبل از مرگ توبه خواهم کرد، چنین کسی چه توبه کند و چه نکند معلوم است که سر دشمنی ندارد و هوا و هوس بر او غالب شده است، اما یک نفر میگوید خدایا تا آن زمان که هیچ اگر تا ابد هم بهم وقت بدهی هرگز زیر بار ولایت تو نخواهم رفت چون من من هستم و مرکز عالم هستم و بندهی کسی جز خودم نیستم ... این جهتگیری است که عذاب ابدی را بر شخص واجب میکند ... این با نیت گناه کردن و انجام دادن یا ندادن فرق دارد. موافق وجود چنین تفاوتی هستید یا به آن اشکالی وارد میدانید؟
با تشکر از صرف و بذل حلم و علم و رفقتان :Gol:
یا علی
[=arial]همهی این مثالهایی که حضرتعالی زدید دارای قرینه هستند:ok:
در مثال اول که معصومین علیهم السلام نه از باب تخصیص بلکه تخصصا از کلام خارج هستند و که بحث آن واضح است.
یا مثلا در مثال دومی که زدهاید اصطلاحا به این نوع دلالت از کلام "دلالت اقتضاء" گفته میشود، مثل: « و اسأل القریة التی کنا فیها » که مراد این است که و اسأل اهل القریة...
اینها مفصل در هرمونوتیک بحث شده.
و اما قرینهی شما چیست؟
از قیا سش خنده آمد خلق را
!!!!!!!!!!!!!!
از قیا سش خنده آمد خلق را
!!!!!!!!!!!!!!
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین انه خیرناصر ومعین
سلام بر شما
آقا اصلا ما خلود را به معنای ابدیت میدانیم.
خلد: (بضمّ اوّل) همیشه بودن.
قبول؟؟؟
خود قرآن کریم هم میفرماید: خالدین فیها ابدا
یعنی برای ابد در جهنم خالدند.
این مساله نمیتواند نافی عرایض ما باشد.
ممنون......
نسبت به کدامش؟
کدام فیلسوف ودر کجا ؟!!!!
ممنون از اینکه زحمت کشیدید و پاسخ دادید.
پس چرا بی انصافی می کنید ؟؟
.................
[="Arial"] .امین.;574359 نوشت:
[=arial]علیکم السلام و رحمة الله
ببخشید، منظور شما رو متوجه نشدم
میشه واضحتر بفرمایید؟
الآن جمله شما استفهامی بود یا اخباری؟
از کتب فلاسفه ادرس بدهید .
تازه حرف آن کار شناس هم که به معنای معدوم شدن نیست تا به آن استاد نماید .!!!!!!!!!!!!!!!111111
جناب امین قرار نیست شما در بحث بی انصافی نماید
این آیات پاسخی است به فلاسفه که میگویند خداوند نمیتواند روح کفار را نابود کند بنابراین باید برای ابد زنده بمانند
معناي وجه الله در بين موجودات
و باطن اين عالم آفرينش همان ربط محض اين موجودات با عوالم مجرّدۀ لاهوتيّه و جبروتيّه، و ربط محض با حضرت باري تعالي شأنه العزيز ميباشد كه از عالم ربوبي و صُقع جبروتي به آنها افاضۀ وجود و علم و قدرت و حيات ميكند، و دائماً گل بوستان اين ماهيّات را شاداب و با طراوت ميدارد، بطوريكه اگر يك لحظه آن ربط قطع گردد، تمام اين عالم با اين گسترش عجيب و اين پهناوري مُحيّرالعقول، با عدم محض يكسان و بلادرنگ مُهر باطل شد كه همان نيستي مطلق از حيات و وجود و آثار و لوازم آن است بر پيشاني آن زده ميشود. اين عالم ظاهر را وِجهۀ آفرينش و وَجه خلقت گويند و آن عالم
[/HR]
باطن را وجهۀ الهيّه و وجه الله گويند. «وجه» به معناي نشان دهنده و ارائه دهندۀ ذات موجود است. مثلاً وجه انسان بهترين و عاليترين عضو اوست كه نمايشگر و نشان دهندۀ اوست كه از آن به سيما و صورت نيز تعبير ميكنند. و وجه عمارت نماي جلو ساختمان است كه با مشخّصاتي از سائر ساختمانها امتياز دارد. و وجه مَركبها و سيّارات و سائر چيزها نيز بهترين عضو از اعضاء نشان دهندۀ آن مركب و سيّاره است. و وجوه اين موجودات از انسانها و حيوانها مختلف است؛ زيرا بر اساس و زيربناي اختلاف آفريده شدهاند، و معيار و ميزان اختلاف نيز در وجوه آنان مشهود است.
کتاب معاد شناسی
حال بفرمایید آیا کفار وجه الله هستند که باقی و ابدیند؟
این را جناب میقات فرمودند.حق با شماست باید از ایشان میخواستم که آدرس دهند
ضمنا ما نگفتیم حرف آن کارشناس به معنای معدوم شدن است.
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته . ممنون از توضیحات شما. متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم با هم اتفاق نظر نداریم و بنده با این طرز فکر مخالفم. اگر فرمایش شما صحیح هم باشد به هرصورت چیزی از عذاب دردناکی که وعده داده شده اند کم نخواهد شد و باید تا ابد همان عذابی را بچشند که روز اول چشیده اند. به کدام دلیل؟ به این دلیل که روحشان را خداوند نمیتواند از بین ببرد؟
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
از آنجاییکه ابدیت سرای بهشت از دیگر آیات ثابت میشود کلماتی مثل مقیم یا ماکثون به خودی خود بیانگر ابدیت نیست و با کلمه ابدا مشخص میشود که منظور آیه همان ابدیت به معنای از بین نرفتن است :Gol:
سلام بر امین عزیز .
هرگز کفار را وجه الله نخوانید چون وجه الله انسان کامل است ولا غیر .
عنایت داشته باشید گرچه در قوس نزول به گفته آن بزرگ :
این همه عکس می ورنگ ونگاری که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد .
ولی در قوس صعود مراد از وجه الله
وجود نازنین انسان کامل است .
ویا چهار فرشته مقرب که البته آنها هم در واقع جلوه وجود انسان کامل اند .
[="Arial"][=arial]حاج امین این بحث حقیقت و مجاز حل شد ان شاء الله؟
خدمت شما عرض کردم ما خلود را به معنای مجاز هم نمیگیریم. خلود به معنای جاودانگی برای ابد. بحث ما این است که کفار برای ابد در آتش جهنم خالدند. اما این خلود به معنای زنده ماندن ابدی ایشان نیست. به معنای اینست که وقتی وارد آتش شدند هرگز از این آتش بیرون نمیایند و ذره ذره اعمالشان در این دنیا بصورت عذابهای جهنمی تجسم میابد و این عذابهایشان طبق آیات شریفه دوبرابر میشود نه صدها بلکه میلیونها برابر ، و هر زمانیکه این تجسم اعمالشان به اتمام رسید در همان آتش هلاک و معدوم خواهند شد. به استناد آیاتی که سرانجام آنها را فنا و نابودی اعلام میکند.
باتشکر
علیکم السلام
اگر ما اعتقاد داشته باشیم که اعمال انسان به خودی خود میتواند ابدی شود، یا ابدیت را خیلی دست کم گرفته ایم ، یا انسان را خیلی دست بالا گرفتیم که تواسته است اعمالی را که به سرچشمه ابدیت ( یعنی خداوند) متصل نیست ابدی کند.
پاسخ شما را جناب ملاصدرا دادند. آن روایت معتبر نبود
اما خداوند برای نیت گناهی که به مرحله عمل نرسیده است در آخرت مجازاتی تعیین نفرموده.
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء
تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ
(اگربهشتیها ابدی نبودند خداوند هم به آنها وعده ابدیت نمیداد. آنوقت معلوم میشد چند نفر از ماها اعمالمان برای خداست نه ترس از جهنم و امید به بهشت.):Cheshmak:
و البته چه ایرادی دارد که خداوند موجودی را خلق کند و سپس نابود؟ اگر قوانین خلقت آنگونه بود که خلق میکرد و سپس نابود میکرد بعد یکی میامد و میگفت که خدا میتواند خلق کند و برای ابد زنده نگهدارد. شما میتوانستید بگویید که اینکار عبث است و ابدیت چه فایده ای دارد ؟ چیزی که همین الان هم به اصل آن شبهه وارد میکنند...
سلام علیکم برادر عزیزم،
میدانم از بحث کردن با حقیر خسته شدید اما آیا وقتی جهمیان همگی عدم شدند باز جهنم خالی از سکنه ادامه خواهد یافت تا خلود و ابدیت مورد نظر شما بامعنا باشد؟
چیزی که قرار است عدم شود را میتوان ابدی خواند؟
حضور در جهنم اگر ابدی باشد آیا میتوان از زمانی به بعد میان این حضور ابدی را با یک عدم ابدی همزمان با هم در نظر گرفت؟ حضور ابدی عدم عبارتی بامعناست؟
یا علی
سلام علیکم و رحمة الله،
خداوند قادر متعال است و میتواند هر زمان که بخواهد همهی عالم وجود را عدم کند و از نو بسازد یا از ادامهی آن دوباره بسازد یا اصلاً نسازد، البته در دو حالت اول ما متوجه تفاوتی نخواهیم شد چون درک ما از حیات محدود به عالم خلقت است و در حالت سوم هم که درکی وجود نخواهد داشت که با معیاری سنجیده شود، بنابراین همین الآن هم ممکن است خداوند به طور مداوم ما را عدم کند و از نو خلق کند، شاید اصلاً عالم وجود از همین پنج دقیقهی پیش فقط خلق شده باشد و باقی تجربیاتی که اکنون در ذهن خود داریم و گمان میکنیم روزهای قبل و لحظات قبل را تجربه کردهایم همگی به همین صورت در ذهن ما خلق شده باشند، شاید، بعید نیست، بعید هست ولی ممکن هم هست، خداوند قادر است، قادر بالإطلاق، مسأله فقط سر اینجاست که خداوند حکیم هم هست و کار عبث نمیکند، یعنی خداوند تنها زمانی کاری را انجام میدهد که آن کار برای ان زمان ضرورتی یا توجیهی داشته باشد. این را گفتم چون چند جا دیدم شما اصرار داشتید بفرمایید اینکه ما معتقدیم انسان ابدی است به این معناست که فکر میکنیم خداوند قادر به عدم کردن ما نیست، نعوذ بالله، نه برادر عزیزم به این دلیل است که این کار را در شأن خداوند نمیدانیم، با این حال اگر بعداً بفهمیم که برای همین کار هم حکمتی وجود دارد ان شاء الله سمعنا و اطعنا خواهیم بود، ان شاء الله. فعلاً از مجموع آیات و روایات و استدلالهای عقلی خود اینطور اعتقاد داریم که انسان ابدی خواهد بود.
اما اینکه فرمودید به هر حال از عذاب آن معاندان کم نخواهد شد، حقیر هم موافق هستم. در «پست ۶ از تاپیک آیا عذاب در جهنم ابدی است؟» روایتی از حضرت امام باقرالعلوم علیهالسلام مورد استناد قرار گرفته بود اگر خاطرتان باشد با این محتوی:
آنها خود پذیرفتهاند که عذاب حقشان است، عذاب میشوند ولی این عذاب را حق خود میدانند و آن را پذیرفتهاند و آن را ظلم نمیدانند. حالا شما بفرمایید چرا اگر عذاب ابدی باشد الا و لابد این ظلم خواهد بود؟
فکر کنم اگر میخواهید بحثی کنید باید بر روی این باشد که چطور ایشان راضی شدند به اینکه عذاب شوند؟ آنها باید تفهیم اتهام شده و اتهام وارده را قبول کرده باشند و قبح و زشتی آن را نیز درک کرده باشند و نهایتاً خود از کردهی خود بیزار باشند تا آنطور راضی به عذاب شدن خود شوند و بگویند اگر خداوند بر عذابمان بیافزاید هم بر ما ظلمی روا نداشته است، و این تمام حرف حقیر در این دو تاپیک بوده است (اگرچه شاید گاهی اشتباهاتی هم در بیانم بوده است که باعث سوپ تفاهم شده است)، اینکه ایشان قبح گناه خود را درک کرده و عذاب درونشان بیش از عذاب برونشان خواهد شد، از طرفی هم به عظمت غفران خداوند جاهلند (در این جهلشان هم مقصرند) و هرگز امیدی به رحم خداوند نداشته و دعایی نمیکنند و از همین رو در همین جهل خود در عذاب دردناکی که به آن راضی شدهاند ابدی خواهند شد ...، راضی شدهاند به معنای اینکه برایشان عذاب نیست و با آن سنخیت پیدا کردهاند نمیباشد. برخی علما و فلاسفه معتقدند ابدیت بدون سنخیت ممکن نیست و هر عدم سنخیتی باید محدود باشد و حقیر گفتم اینطور نیست، بلکه ابدیت بدون رضایت ممکن نیست و این لازمهی این مطلب است که از خداوند جز رحمت صادر نمیشود، هر دو گروه انسانهای مؤمن و کافر نهایتاً از وضع خود راضی خواهند گردید، یکی راضی از بهرهمندی از نعمات خداوند که با آنها سنخیت دارند و یکی راضی به مبتلا شدن به عذاب دردناک ابدی که با آن سنخیتی هم ندارند و برایشان دردناک است. مقام رضا برای هر دو است ولی این مقام رضا کجا و آن مقام رضا کجا.
ملاک این ابدیت هم معلوم میشود که حسنظن و سوءظن به خداست، یعنی علم و جهل به اسماء و صفات خداوند، این مسأله با احادیث زیادی از جمله حدیث عقل و جهل و همچنین حدیث طینت سازگاری دارد و آن حدیث امام صادق علیهالسلام که انسانها بر اساس نیتشان ابدی خواهند شد را هم توضیح دادم که بحث «کل یعمل علی شاکلته» است و امام «شاکله» را به نیت معنا کردهاند و این تفاوت دارد با خود لفظ «نیت» که برای افعال منفرد به کار میرود (لطفاً باز حدیث را در پست ۱۳ نگاه کنید)، منظور در اینجا رویکرد کلی انسان است و نه نیتهای لحظهای او ... متن آن حدیث امام صادق علیهالسلام آنقدر با تمام اعتقادات شیعه گره خورده است که ضعف سند فکر نمیکنم خدشهای به آن وارد نماید.
ببخشید که اذیتتان کردم، :Gol: ان شاء الله این آخرین پست حقیر در این تاپیک بود :Gol:و ممنون از وقتی که گذاشتید :Gol:
از سایر دوستان و اساتید هم متشکرم :Gol:
یا علی
[="Arial"] .امین.;574485 نوشت:
[=arial]همین که میفرمایید معدوم خواهند شد نشان از این دارد که در حقیقت خالد و جاویدان نیستند، پس خلود را در معنای مجازی استعمال کرده اید:ok:
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت شما و پوزش از اینکه فرصت نشد بقیه پستهایتان را پاسخ بدم.
نکته ای که قابل توجه است اینست که خداوند در قرآن کریم بهشت را ابدی دانسته و با وصف خلد و عدن آن را توصیف نموده اما برای جهنم وصفی که مشخص شود جهنم ابدی هست وجود ندارد. مثلا در قرآن "جهنم خلد" نیامده
پس این سوال شما که آیا میتوان به چیزی که قرار است عدم شود ابدی گفت؟
پاسخش اینست که خیر نمیشود گفت.
چون خدا هم نه جهنم را ابدی دانسته و نه جهنمیان را
بحث اینست که اینان برای ابد از این آتشی که بدست خویش برای خود افروخته اند بیرون نخواهند آمد. فرقی نمیکند که چه مدتی در آن باشند. (البته منظور کم بودن این مدت نیست منظور طول مدت آن است)
خداوند هم میفرماید خالدین فیها ابدا یعنی ممکن نیست روزی از آن بیرون شوند. این بیان که امکان خروج ایشان ازجهنم وجود ندارد با کلمه ابدا تاکید شده است.
پس درمورد اینکه جهنم ابدی هست یا خیر این سوال را هم از همان مساله ای که گفتیم برای جهنم چنین وصفی نیامده باید فهمید.
البته لازم به ذکر است که برای جهنم توصیفی مثل "جهنم خلد" وجود ندارد اما وصف دارالخلد در قرآن کریم آمده است:
ذلك جزاء اعداء الله النار لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بآياتنا يجحدون
پس جهنم بطور عام ابدی نیست و نمیتوان آن را ابدی خواند اما به اختصاص برای هر شخصی این سرا ، سرای خلد است.
دارالخلد بودن آتش برای اهل آن برمیگردد به اینکه ممکن نیست (تا زمانیکه بطور کامل به سزای اعمالشان نرسیده اند) عذابهایشان تغییر کرده و کم شود یا اینکه از آنها برداشته شود.
پس این وصف هم نمیتواند دلیلی بر ابدیت ایشان باشد اما اگر در مباحث قبلی توجه فرموده باشید بنده جای این احتمال را گذاشته ام که جهنم برای بعضی از کفار ابدی باشد.
برای مساله حضور و عدم در یک زمان لازم است این دو کلمه معنی شوند :
ابد به معنای زمان غیر متناهی است و در مقابلش زمانی است که انتها دارد.
عدم به معنای نیستی است در مقابل هستی.
پس منظور از ابد اینست که هیچ زمانی نخواهد آمد که ایشان از جهنم خارج شوند ، چه به کیفر اعمالشان رسیده و معدوم شده باشند ، چه هنوز کیفرشان تمام نشده باشد و معدوم نشده باشند.
اگر کلمه "خالدین" با کلمه "ابد" همراه نمیشد، این شبهه پیش میامد که ممکن است یک روزی (پس از اینکه کاملا به سزای اعمالشان رسیدند) از آتش بیرون آیند.
مثالش هم مثال همان زندانی حبس ابد است. البته اگر خلق را خنده نیاید :Cheshmak: .
چرا در دنیا کسی این اشکال شما را بر زندانیان حبس ابد نمیگیرد و نمیگوید حضور ابدی با عدم ابدی همزمان است و حضور ابدی عدم بی معناست؟
دلیلش اینست که به هرصورت این زندانی تا زمان خاصی هنوز معدوم نشده (خالدین :بیان وصف تغییر ناپذیری عذابشان) و وقتی هم که معدوم شد دیگر خروجش بعنوان یک انسان زنده از آن حبس محال است و هیچ زمانی نخواهد آمد که زنده از حبس خارج شود (ابدا) که لازم به ذکر است برای کسی که در جهنم معدوم شود نمیتوان لفظ زنده و مرده بکار برد
خلود به معنای تغییر نیافتن مکان و شدت عذابشان میباشد ولی تبعات آن عذاب دامنگیرشان خواهد بود و امکان ندارد روزی در اثر این عذاب پاک شوند و از آن خارج گردند.
برای ابد از آتش بیرون نیامدن میتواند معنی معدوم شدن را بدهد پس میتوانیم معنای مجازی را هم استعمال کنیم چون مخالفتی با دیگر آیات ندارد
[="Arial"] .امین.;574661 نوشت:
[=arial]موردش همون بود که خدمتتون عرض کردم:ok:
دیگه فکر میکنم ادامه بحث فایدهای نداره چون داریم حرفامونو تکرار میکنیم
یا حق...
مثل همان چوبی که در آتش میاندازیم و میسوزد. و هیچگاه چوبی از آتش بیرون نخواهد آمد
به هر حال ممنون از حضوتان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
برادر گرامی ، اینکه خداوند کفار را برای ابد زنده نگهمیدارد و عذابشان میدهد عقیده علماست. (ما نگفتیم که شما چنین میگویید)
البته ایشان برای اینکه این زنده بودن را توجیه کنند میگویند این زندگی نیست که اینها دارند . حیات واقعی همان حیات بهشتیان است.
یا مثلا همان که جناب صادق در آخرین پستشان اوردند که اینها سیر نزولی دارند و فرق است بین ایشان با ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین. اما به هرصورت عقیده ی ابدیت برای کفار بر میگردد به همین عقیده که روح ، مجرد و فنا ناپذیر است.
شما عقیده دارید انسان ابدی است ما میگوییم فقط انسانی ابدی است که خداوند به او وعده هلاکت نداده باشد.
ظلم است چون عذاب ابدی با درد و رنجهای دنیوی قابل قیاس نیست. انسانی که تحمل رنجهای دنیوی را ندارد و فورا زبان به اعتراض باز میکند و آه و ناله اش هوا میرود چگونه ممکن است تاب و تحمل آن عذاب را داشته باشد؟
و به هرصورت عذاب، عذاب است و قرار است که هیچ تخفیفی داده نشود و همیشه عظیم و الیم و دردناک باشد...
ببینید شما در اینجا دو مساله مجزا را که هیچ ارتباطی به هم ندارند، دارید به هم ربط میدهید. تفهیم عذاب و پذیرفتن آن یک چیز است، رحم و انصاف و بزرگی خداوند که با عذاب ابدی هیچگونه مطابقتی ندارد یک چیز دیگر.
پس در مجموع فرمایشات شما اینست که کفر و گناه شاکله ایشان شده و آنها مستحق عذاب ابدی هستند و عذابهای جسمانی ، آلام روحیشان را تسکین میدهد. حالا اینکه ایشان تا چه زمانی مستحقند که خود را سرزنش کنند، مطرح نیست و آنها لایق اینند که الی الابد زنده باشند و خود را به سبب جهل و ظلمشان ملامت کنند. مهم این است که به عذابهایشان راضی هستند و این مساله را مطابق رحمانیت خداوند میدانید.
ممنون و متشکر از اینکه وقت گذاشتید و نظراتتان را بیان فرمودید. امیدوارم عذر بنده را در دیر پاسخ دادن بپذیرید.
:Gol:
با سلام و عرض ادب
نکته ای که در اینجا مورد غفلت قرار گرفت اینست که این روایت اگر صحیح باشد هم ناقض نظریات ما نمیباشد.
باتشکر