خلقت آسمان و زمين در چند روز بوده؟

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام و عرض تشكر

چالشگر;393199 نوشت:
در متن بالا اشاره به این فرموده اید که دنیا در اینجا به معنی آسمان نزدیکتر است. آیا قرینه این عبارت هم در قرآن کریم آمده است؟ منظورم این است آیا در هیج یک از آیات قرآن کریم اشاره ای به اسمان هایی غیر از آسمان نزدیک یا دنیا شده است؟

هفت آسمان كه مكررا آمده است اما در خصوص اينكه نامي از آسمانهاي ديگر هم برده شده است ، خير .
در ماوراى آسمان دنيا يا آسمان پايين و نزديك ، شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم اما بر طبق اطلاعات قرآن كريم ، مي دانيم وجود دارند .

چالشگر;393199 نوشت:
علاوه بر این در بسیاری از آیات و روایات دنیا به عنوان عالمی در مقابل اخرت آمده است. با توجه به علم لایتناهی خداوند و نیز اقتدار او بر همه چیز، بعنوان خالق همه چیز، چه دلیلی وجود داشته که خداوند در مواردی مانند این، اینگونه مبهم صحبت نمایند؟

دنيا هر جا در مقابل آخرت است قرينه اي دارد كه با توجه به آن ، متوجه مي شويم كه منظور دنيا در برابر آخرت يا عالم غيب است. مانند : ذلك متاع الحياه الدنيا والله عنده حسن المآب ( آل عمران/14)
اما در اينجا صحبت از آسمان دنياست در قبال آسمانهاي ديگر بحث بر سر آسمانهاي هفتگانه اي است كه صرفا يكي از آنها را با مشخصاتشان بيان نموده اما از ديگر آسمانها صرفا به بيان هفت طبقه بودن آنها اكتفا فرموده است خب با توجه به مفهوم لغوي "دنيا" كه در اينجا در برابر آخرت نيست مشخص است مراد آسمان پايين يا نزديك است .

غلام ملی نوری;393225 نوشت:
درود
شما بگونه ای سخن می فرمایید که انگار نابخردان و مردمان آن روزگار پیامبر را دیوانه ننا میدند !

خود خوب می دانید که بارها وی را دیوانه نامیدند

خب پیامبر را که دیوانه نامیده بودند بالاتر از سیاهی که رنگی نیست این راهم در نُبی می گفت که زمین گرده و گِرد هور می گرده

بگذار بهش دیوانه می گفتند مگه پیشتر از آن بارها نگفته بودند ؟ این یکی هم روی باقی گفته های آنان_- بالاتر از سیاهی رنگی که نبود


بله به آن حضرت اهانت مي كردند و آن حضرت را ديوانه – نعوذ بالله – مي ناميدند اما اگر نگاهي به ايات مربوطه بيافكنيد و همينطور تاريخ مستند صدر اسلام را مطالعه كنيد در خواهيد يافت كه سران كفار و مشركين در ارائه اتهام به آنحضرت (ص) هم در مانده بودند و مي دانستند هر اتهامي با شكست مواجه است و از سر ناچاري و درماندگي اتهاماتي را به آن حضرت (ص) نسبت مي دادند – مثلا جريان عرضه ي آيات بر وليد بن مغيره مخزومي و تفكر و سنگين و سبك كردن اتهاماتي كه در ذهن داشت بر پيامبر اكرم (ص) وارد كند نشان از اين حقيقت دارد كه آنان در ارائه ي هر اتهامي دستشان بسته بود در احوالات وي و مشورتهايي كه با سران مشركين داشتند اين درماندگي حتي در نوع اتهام بوضوح قابل مشاهده است (1) بله آنان پيامبر (ص) را نعوذ بالله ديوانه مي ناميدند اما او عمري در ميان مردم زندگي كرده و تنها فردي بود كه به لقب امين شهرت داشت حال اين فرد معقول امين را چگونه ديوانه بنامند ؟! اين اتهامات دربسياري از مردم هم اثر نمي كرد و لذا بود كه بسياري با شنيدن آيات ، ايمان مي آوردند - كه بحثي مفصل است و جايش در اين تاپيك نيست –

اما اينكه كسي به بنده از سر ناچاري اتهام بزند با اينكه بنده كاري كنم كه بهانه اي براي ادعاي صدق گفتار به او بدهم فرق مي كند .
آنها اين اتهامات را از سر ناچاري مي زدند اين فرق مي كند با اينكه پيامبر (ص) مطلبي را بفرمايد كه به هيچ روي با علوم آن زمان نه تنها قابل اثبات نبود بلكه از طرفي موجب ترديد اوساط مومنان مي شد و از طرف ديگر بهانه بدست مشركين مي داد تا ادعاي صدق گفتار و اتهام در خصوص ايشان (ص) بنمايند .

(1)- مانند گرد همايي سران مشركين در دارالندوه :
گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد:
اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟
گفتند: مى گوييم او شاعر است .
وليد چهره در هم كشيد و گفت : ما شعر زياد شنيده ايم . سخن او به شعر شباهت ندارد.
گفتند: مى گوييم او كاهن است .
وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او مانند كاهنها سخن نمى گويد.
گفتند: مى گوييم او ديوانه است .
وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او ديوانه نيست .
گفتند: مى گوييم او ساحر و جادوگر است . و.....ر.ك:مجمع البيان ، ج 10، ص 583. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 288 و سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 352 نيز آمده است

گاه سخن از عالم غيب و معاد و برزخ و دوزخ و بهشت است خب مسلمانان به دليل اعتمادي كه بر صدق گفتار پيامبر (ص) دارند بدان مومنند اما اينكه آن حضرت مطلبي بگويند مثلا بفرمايند ايها الناس زميني كه بر روي آن زندگي مي كنيد گرد است خب اين عربي كه بر روي اين زمين بدنيا آمده وزيسته و نهايتا به چند جاي ديگر هم سفر كرده چه تصوري مي تواند از اين سخن پيامبر (ص) داشته باشد ، اساسا چه ابزاري براي اثبات اين مدعاي آن حضرت (ص) در آن زمان وجود داشت ؟ اين مطلب عليرغم اينكه در دل مومنان راسخ خللي وارد نمي كند و باز هم بر سر ايمانشان به صدق گفتار پيامبر (ص ) پا بر جا خواهند بود اما موجب ترديد و تزلزل در دل مومنان متوسط و ضعيف مي شود. همه ي مسلمانان در يك سطح نبوده و نيستند در جريان مثلا جنگ احد اين سطوح مختلف ايماني مسلمانان كاملا واضح به نمايش گذاشته شد ، برخي تا پاي جان حتي با شنيدن شايعه كشته شدن رسول خدا (ص) بر فرمان آن حضرت (ص) پاي فشرده و ايستادند ، برخي به طمع غنيمت نافرماني كرده و نبرده برده را وانهادند و برخي چنان گريختند كه تا سه روز بعد از جنگ در مدينه پيدايشان نشد . بهر حال اصل عرض بنده اين است كه بيان واضح گرد بودن زمين در آن زمان جز قوت گرفتن شايعه ي جنون و ديوانگي نبي مكرم (ص) چيزي در پي نداشت ، آن هم قوتي كه موجب ترديد و تزلزل ايمان بسياري از مسلمانان مي شد و براي آن حضرت (ص) در آن زمان امكان اثبات گرد بودن زمين براي آن مردم وجود نداشت . پس گاهي صحبت از اتهام بي بهانه و بي مورد است و مردم هم مي دانند دروغ است و اساسي ندارد و گاهي صحبت از تدريجي بودن تكامل و پيشرفت در علوم بشري است و با وجود حق بودن يك مطلب ، در آن زمان قابل اثبات نيست و بيان واضحش ممكن است منجر به تكذيب و انكار شود و اين با رسالت قرآن كريم كه كتاب هدايت براي تمامي ادوار است مغاير خواهد بود اما بيان تلويح گونه و اشارت گونه آن، هم موجبات آن انكار را فراهم نمي كند و هم آيندگاني كه در ادوار كاملتري از علوم بشري زندگي خواهند كرد با اين تلويحات و اشارات قرآني به اصل مطلب پي خواهند برد .
جناب نوري ! اين اتهامات سياهي نيست سياهي آن است كه در ايمان مردم و در راه هدايتشان تزلزلي بوجود بيايد ، اتهام بي مورد را مي شود تحمل كرد به اميد هدايت مردم- همانگونه كه نبي اكرم (ص) تحمل كردند - اما اگر در راه هدايت همين مردم تزلزل و ترديد حاصل شود و يا مطلب ارائه شده بجاي اينكه موجب هدايت شود ، موجب ضلالت گردد – به دليل اينكه عرض شد علم آن زمان ابدا در سطح فهم اين مساله نبود – آنگاه سياهي و ضلالت و تكذيب ، حاصل و نتيجه ي آن خواهد بود

غلام ملی نوری;393225 نوشت:
دوم
جناب پیامبر از گالیله ترسایی که کمتر نبود پس چرا گالیله تا دم مرگ می گفت زمین دور خور شید می چرخه ؟

به دليل اينكه گاليله ترسايي در زماني زندگي مي كرد كه اولا:
علم بشر در مرحله اي از پيشرفت قرار داشت كه گاليله به عنوان يك دانشمند بتواند چنين اكتشافي بنمايد [جهت اطلاع : اكتشاف گاليله در سال 1632 ميلادي يعني چيزي حدود هزار سال پس ازنبوت پيامبر اكرم (ص) بود آنهم پس از آنكه خبر تركيب عدسي ها در سوئيس انتشار يافت و گاليله موفق شد با تكيه بر همان اكتشاف ، دوربين قوي تري بسازد و كوپرنيك كه قبل از گاليله اعلام كرده بود زمين مركز عالم نيست و زمين و ستاره ها به دور خورشيد مي گردند تنها نيم قرن با گاليه فاصله داشت يعني حدود 950 سال پس از نبوت پيامبر اكرم (ص) ]– نه آن دوره(منظور عصر پيامبرص)كه دانشمندانش قائل به هيئت بطلميوسي بودند و راهي براي پژوهش بيشتر و نقد دانششان وجود نداشت يعني اگر پيامبر اكرم (ص) به صراحت مي فرمود زمين گرد است و مركز عالم نيست بايد حدود هزار سال از سر اين حرف مي گذشت تا صدق گفتار ايشان روشن شود و مطلب مهم اينكه در طول اين سالها ، آن حضرت مورد انكار و تكذيب بودند و اين با اصالت هدايتگري قرآن كريم سازگار نيست . –
و ثانيا:
گاليله وقتي با تكذيب و انكار مواجه شد و پاي جانش به ميان آمد مجبور شد حرفش را ظاهرا پس بگيرد و توبه نامه امضا كند شما كه متوقع نيستيد پيامبر خدا (ص) سخني بگويند و بعد حرفشان را پس بگيرند و توبه كنند ؟!!!!!
شان پيامبري اقتضاي سخن ناسنجيده و يا اشتباه يا مغاير با سطح مخاطب را ندارد وانگهي در اينصورت از معارف و آموزه هاي ديني چه باقي مي ماند ؟!!! اساسا چه تلقي ايي از سخنان پيامبر خدا (ص) خواهد شد ؟
اما بيان اشاره گونه و تلويحي اين امر هم آن حواشي انكار آور را نداشت و هم براي ادوار بعدي قابل فهم بود كه هست .

غلام ملی نوری;393225 نوشت:
سوم

پیامبر چرا از روش ابراهیم استفاده نکرد که ماه و ستاره را می دید و می گفت این خدای من است وسپس با دلیل آماج هایش را پیش می برد

پیامبر برای نمونه مانگ(ماه ) را با انگشت نشان می داد و می گفت ای کاش زمین هم مانند ماه بود ............ و کم کم و پله پله زمینه را برای دریافت اینکه زمین مانند گوی گر د است فراهم می کرد


1- شما از كجا مي دانيد تصور مردم آن زمان از ماه جسمي گرد بود ؟ و نه صفحه اي گرد ؟

2- حالا فرض كه مي دانستند ماه مثل گوي گرد است خب ماه را از ديد ناظر زميني مي ديدند حال كه بر روي زمين ايستاده اند چگونه بپذيرند كه زمين گرد است در حالي كه مي بينند صاف است ؟! وانگهي برداشتهاي انتزاعي ديگري هم ممكن بود از ماه داشته باشند مثل اينكه ماه كوچك است و يكنفر از اينطرفش برود از آنطرف مي افتد اما زمين چه كجايش گرد است ؟همه اش صاف است لابد تجاري كه سفرهاي تجاري داشتند هم مي آمدند و گواهي مي دادند كه ماهم از درياها گذشتيم و به چين و ماچين و ايران و روم وشام و...سفر كرديم اما نيافتاديم و همه جا ديديم زمين صاف بود و گرد نبود .
3- شما زماني مي توانيد آموزش گام به گام داشته باشيد كه حداقل ابزار گام اول فراهم باشد نه اينكه حدود هزار سال بعد حتي براي برداشتن گام اول، دانشمندي را بخواهند بسوزانند . تلقي شما حتي از گام اول هم تلقي صحيحي نيست ، تصور مي كنيد مردم عصر نزول قرآن، دانش آموزان دوران ابتدايي امروزي بودند .
4- حضرت ابراهيم عليه السلام از باورها و مشاهدات خود مردم آن زمان براي اثبات غلط بودن عقايدشان بهره گرفت آنها طلوع خورشيد و ماه و ستارگان را با چشم مي ديدند و هنگام غروب آنها ، نبودشان را با چشم مي ديدند و حضرت ابراهيم از همين مشاهده براي اثبات غلط بودن عقيده شان بهره گرفت آنها ناظر زميني بودند و حضرت ابرهيم عليه السلام از همين مشاهده براي هدايتشان استفاده كرد اما در اينجا سخن از گرد بودن خود زميني است كه ناظر زميني بر روي آن ايستاده و ابزار شناخت يا مشاهده ي ديگري ندارد .
وانگهي اصلا چرا بايد مطلبي علمي در جايي كه زمان و شرايطش نيست و هيچ بار هدايتگري براي مردم آن زمان ندارد و بعكس موجب انكار و تكذيب آنان مي شود بيان شود؟ چه طرفي از اين مطلب بسته مي شد ؟ چه نتيجه ي هدايت باري مي داشت ؟!!!

5- بنظر مي رسد بهترين روش براي بيان حقايق علمي را قرآن كريم در پيش گرفته است و به گونه اي آنرا بيان نموده كه اين كتاب عزيز و شريف هزار وچهار سال قبل هادي بوده ، اكنون هست و براي مردمان هزاران سال ديگر هم خواهد بود .

هدی;393653 نوشت:
در ماوراى آسمان دنيا يا آسمان پايين و نزديك ، شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم اما بر طبق اطلاعات قرآن كريم ، مي دانيم وجود دارند .

با عرض سلام
هرچند این بیان که آسمان اول به زینت ستارگان آراسته شده و شش آسمان دیگر در پس آن میباشد که ما از آن بی اطلاعیم یک برداشت و تفسیر میباشد، سوال این است :
با توجه به استدلال شما که اگر در قرآن کریم یا بیانات پیامبر سخنی از گرد بودن زمین به میان میامد مردم نمیپذیرفتند و به ایشان نسبت های ناروا میزدند، سخن راندن از هفت آسمانی که نه تنها در آن دوران که در این دوران نیز (هنوز) معنایی ندارد چه فلسفه ای داشته؟ چرا اعراب در این باره پیامبر را دیوانه خطاب نمیکردند؟ به عبارت دیگر، شما میقرمایید:

هدی;393653 نوشت:
ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم اما بر طبق اطلاعات قرآن كريم ، مي دانيم وجود دارند .

چرا همین استدلال را برای بیان کروی بودن زمین در آن زمان نمیشد به کار برد و نیز عکس العمل اعراب جاهل پس از شنیدن وجود هفت اسمان از رسول خدا چه بود؟

با تشکر

هدی;383444 نوشت:
تمامي ستارگان و كواكب و كهكشانها در آسمان دنيا هستند - يعني در يك آسمان - و شش آسمان ديگر را ما از محتواي آن خبر نداريم و براي ما قابل مشاهده نيست تا ناظر زميني بخواهد در خصوص آن اظهار نظر كند .

هدی;393037 نوشت:
حالا خداوند در قرآن فرموده هفت آسمان داريم ، علم روز هم بيشتر از يك آسمان را تا كنون نتوانسته بيابد و بشناسد ، زيرا تمامي كرات و كهكشانها و سيارات و ثوابت و ... تمامي در يك آسمان – آسمان دنيا = آسمان نزديكتر – قرار دارند لذا علم امروز و بشر امروز نتوانسته به آسمانهاي ديگر راه ياب

هدی;393037 نوشت:
اگر ما با اطلاعات قرآني وارد تفسير و بررسي آيات ديگر قرآني مي شويم پس بايد بپذيريم هفت آسمان وجود دارد و هفت آسمان به معناي هفت طبقه مثلا جو زمين نيست

هدی;393037 نوشت:
مثلا وقتي مي گوييم هفت آسمان يعني هفت طبقه جو زمين بايد بدانيم اين برداشت با ساير آيات قرآن در تضاد است

هدی;393037 نوشت:
قرآن كريم به خلقت هفت آسمان پيش از زمين اشاره دارد خب حداقل يكي از اين هفت آسمان ، همين آسمان دنياست كه تمامي كهكشانها و سيارات و ستارگان و كواكب و ضمنا زمين خودمان در ان قرار دارد حالا چگونه مي شود پذيرفت كه – اگر هفت آسمان را هفت طبقه جو زمين بگيريم- هفت طبقه جو زمين ، قبل از آسمان دنيا خلق شده باشد ؟! اين مطلبي نيست كه ادعا كنيم با علم مغاير است اين مساله اساسا با عقل در تضاد است لذا هفت آسمان يقينا هفت طبقه جو زمين نخواهد بود .

با عرض سلام
توجه شما را به بخضی از خطبه 202 نهج البلاعه جلب میکنم:
وَ كانَ مِنِ اقْتِدارِ جَبَرُوتِهِ، وَ بَدِيع ِ لَطائِفِ صَنْعَتِهِ، اَنْ جَعَلَ مِنْ
از آثار اقتدار عظمتش، و شگفتى لطائف آفرينشش، اينكه زمين خشك را
ماءِ الْبَحْرِ الزّاخِرِ المُتَراكِمِ الْمُتَقاصِفِ يَبَساً جامِداً، ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ
از آب درياى عميق و متراكم كه امواج درهم شكننده است به وجود آورد، سپس از آن آب
اَطْباقاً، فَفَتَقَها سَبْعَ سَموات بَعْدَ ارْتِتاقِها، فَاسْتَمْسَكَتْ
طبقاتى آفريد، آن گاه هفت آسمان را بعد از آنكه به هم پيوسته بود از آن باز كرد، آسمانها به فرمان او خود را بِاَمْرِهِ، وَ قامَتْ عَلى حَدِّهِ.
نگاه داشتند و براندازه اى كه براى آنها مقرر فرموده بود برپا شدند،

در این خطبه
1) جضرت خلق آسمان ها را پس از خلق زمین عنوان میکنند
2) خلقت هفت آسمان را پیرو خلق طبقاتی از آب در روی زمین میدانند.

نظر شما در این مورد چیست؟
با تشکر

دریغا که در باغ باشی حضور
که گویند کرانش درخشد به نور
تو سرگشته تشنه سراپا سوال
به هر سو بدنبال گم گشته فال
همه داعیان دوره دارند تورا
همه مدعی کو کنارند تو را
چو بگذشت اندی ز احوال تو
نجستی ز یک مدعی فال تو
همه برخروشند بر تو که کوری- کری
تو از جنس شیطان و از او سری
نشاید تو را گامی اندر چمن
که این موهبت هست در شان من
تو کژ فهم و نادان و خیره سری
حرام است بر تو گل نیلوفری
برو... دور شو درب باغ بسته است!
که خالق ز احوال تو خسته است!
هدی را نباشد امیدی به تو
خدا را نباشد نویدی به تو
........
دریغ من از حال تو نیست دوست
ملک را چو احوال تو نیست دوست
تو جویا، تو پرسان برای شممیم
نهادی سر اندر ره ترس و بیم
مپندار گر رانده ای از سرا
نباشد جوابی برایت تو را
برو.... درب باغی دگر را بزن
چه باشد به مغرب چه اندر ختن
دریغم از این مدعی باغبان
که راندت تو را از حیالی جنان

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم --------------- راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

تازیان را غم احوال گران باران نیست ----------------- پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی ------------------ تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

با سلام و احترام
[قبل از ادامه بحث و ارائه پاسخ به سوالات شما عذر خواهي مي كنم بابت وقفه اي كه در اين تاپيك افتاد و نيز قفل شدن تاپيك ، همكار بزرگوارم سركار نيلوفر بر طبق قوانين جمع بندي و پاسخگويي ، پيام خاتمه بحث را قرار دادند و تاپيك را قفل كردند و بنده هم كه بنا به مشكلاتي دسترسي منقطع به نت داشتم عليرغم مشاهده سوالات شما نتوانستم در تاپيك حضور پيدا كنم بهر حال بابت تاخير و وقفه حاصله عذر خواهي ميكنم .]

چالشگر;393691 نوشت:
با توجه به استدلال شما که اگر در قرآن کریم یا بیانات پیامبر سخنی از گرد بودن زمین به میان میامد مردم نمیپذیرفتند و به ایشان نسبت های ناروا میزدند، سخن راندن از هفت آسمانی که نه تنها در آن دوران که در این دوران نیز (هنوز) معنایی ندارد چه فلسفه ای داشته؟ چرا اعراب در این باره پیامبر را دیوانه خطاب نمیکردند؟ به عبارت دیگر، شما میقرمایید:

نقل قول نوشته اصلی توسط هدی نمایش پست ها
ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم اما بر طبق اطلاعات قرآن كريم ، مي دانيم وجود دارند .
چرا همین استدلال را برای بیان کروی بودن زمین در آن زمان نمیشد به کار برد و نیز عکس العمل اعراب جاهل پس از شنیدن وجود هفت اسمان از رسول خدا چه بود؟


با توجه به اينكه اعتقادات و باورهاي مردم عصر نزول در خصوص افلاك و آسمانها و زمين بر پايه اعتقادات هيئت بطلميوسي بود و در واقع هيئت بطلميوسى (متولد حدود 150 ميلادى) بر افكار جهانيان در عصر بعثت پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله) (حدود 610 ميلادى) سايه افكنده بود، مردم عصر نزول با مسائل و مفاهيمي چون آسمانهاي چندگانه آشنا بودند اين مطلب كه افلاك هفت گانه يا نه گانه بر اساس نظر دانشمندان آن زمان ، وجود دارد را مي دانستند البته هر چند مراد قرآن از آسمانها ، آن آسماني نبود كه آنان بدان معتقد بود اما بهر حال با مفهوم چندگانه بودن آسمان و فلك اشنا بودند اما گرد بودن زمين آنهم براي ناظر زميني امري نبود كه نه بپذيرند نه بشود اثبات كرد و نه بدان معتقد بودند يا بر اساس همان هيئت بطلميوسي هم با چنين امري آشنايي نداشتند . بنابراين تصريح به گرد بودن زمين معضلات و تالي فاسدهايي داشت كه در پستهاي قبل بيان شد اما آسمانهاي چندگانه مفهوم جديد و تازه اي براي آنها نبود هر چند مصاديق آن در قرآن بسيار متفاوت از باور آنان بود .

چالشگر;394375 نوشت:
با عرض سلام
توجه شما را به بخضی از خطبه 202 نهج البلاعه جلب میکنم:
وَ كانَ مِنِ اقْتِدارِ جَبَرُوتِهِ، وَ بَدِيع ِ لَطائِفِ صَنْعَتِهِ، اَنْ جَعَلَ مِنْ
از آثار اقتدار عظمتش، و شگفتى لطائف آفرينشش، اينكه زمين خشك را
ماءِ الْبَحْرِ الزّاخِرِ المُتَراكِمِ الْمُتَقاصِفِ يَبَساً جامِداً، ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ
از آب درياى عميق و متراكم كه امواج درهم شكننده است به وجود آورد، سپس از آن آب
اَطْباقاً، فَفَتَقَها سَبْعَ سَموات بَعْدَ ارْتِتاقِها، فَاسْتَمْسَكَتْ
طبقاتى آفريد، آن گاه هفت آسمان را بعد از آنكه به هم پيوسته بود از آن باز كرد، آسمانها به فرمان او خود را بِاَمْرِهِ، وَ قامَتْ عَلى حَدِّهِ.
نگاه داشتند و براندازه اى كه براى آنها مقرر فرموده بود برپا شدند،

در این خطبه
1) جضرت خلق آسمان ها را پس از خلق زمین عنوان میکنند
2) خلقت هفت آسمان را پیرو خلق طبقاتی از آب در روی زمین میدانند.

نظر شما در این مورد چیست؟


در زمينه اين مطلب نهج البلاغه بنده نتوانستم بدرستي در خصوص سند و نيز شروح آن تحقيق كنم . شرح مرحوم علامه جعفري بر نهج البلاغه در اين زمينه مي تواند منبع خوبي باشد اما بنده هر چه سرچ كردم ، مجلدي كه مربوط به خطبه فوق است را در اينترنت نيافتم . و در حقيقت جوابم به اين بخش از سوال شما نمي دانم است .

هدی;402517 نوشت:
با توجه به اينكه اعتقادات و باورهاي مردم عصر نزول در خصوص افلاك و آسمانها و زمين بر پايه اعتقادات هيئت بطلميوسي بود و در واقع هيئت بطلميوسى (متولد حدود 150 ميلادى) بر افكار جهانيان در عصر بعثت پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله) (حدود 610 ميلادى) سايه افكنده بود، مردم عصر نزول با مسائل و مفاهيمي چون آسمانهاي چندگانه آشنا بودند اين مطلب كه افلاك هفت گانه يا نه گانه بر اساس نظر دانشمندان آن زمان ، وجود دارد را مي دانستند البته هر چند مراد قرآن از آسمانها ، آن آسماني نبود كه آنان بدان معتقد بود اما بهر حال با مفهوم چندگانه بودن آسمان و فلك اشنا بودند اما گرد بودن زمين آنهم براي ناظر زميني امري نبود كه نه بپذيرند نه بشود اثبات كرد و نه بدان معتقد بودند يا بر اساس همان هيئت بطلميوسي هم با چنين امري آشنايي نداشتند . بنابراين تصريح به گرد بودن زمين معضلات و تالي فاسدهايي داشت كه در پستهاي قبل بيان شد اما آسمانهاي چندگانه مفهوم جديد و تازه اي براي آنها نبود هر چند مصاديق آن در قرآن بسيار متفاوت از باور آنان بود .

با عرض سلام
اشاره به این داشتید که ریشه باور به آسمان های هفت گانه به هیئت بطلمیوسی بر میگردد و سپس اشاره فرمودید مفهوم اسمان های هفت گانه در قرآن متفاوت از هیئت بطلمیوسی میباشد.
برای بیان تفاوت دو مطلب یا دو تعریف، باید شناخت لازم از هر دو وجود داشته باشد در غیر این صورت متفاوت بیان کردن دو مطلب بیهوده است. بر همین اساس خواهش میکنم تعریفی از آسمان های هفت گانه از منظر هیئت بطلمیوسی و قرآن ارائه بفرمایید و علت متفاوت بودن این دو را بیان کنید.

هدی;402517 نوشت:
در زمينه اين مطلب نهج البلاغه بنده نتوانستم بدرستي در خصوص سند و نيز شروح آن تحقيق كنم . شرح مرحوم علامه جعفري بر نهج البلاغه در اين زمينه مي تواند منبع خوبي باشد اما بنده هر چه سرچ كردم ، مجلدي كه مربوط به خطبه فوق است را در اينترنت نيافتم . و در حقيقت جوابم به اين بخش از سوال شما نمي دانم است .

ضمن تشکر از پاسخ صریح شما از سایر عزیزانی که فکر میکنند پاسخی برای این سوال دارند هم خواهش میکنم در بجث شرکت کنند.
با تشکر

با سلام خدمت شما

چالشگر;403522 نوشت:
با عرض سلام
اشاره به این داشتید که ریشه باور به آسمان های هفت گانه به هیئت بطلمیوسی بر میگردد و سپس اشاره فرمودید مفهوم اسمان های هفت گانه در قرآن متفاوت از هیئت بطلمیوسی میباشد.
برای بیان تفاوت دو مطلب یا دو تعریف، باید شناخت لازم از هر دو وجود داشته باشد در غیر این صورت متفاوت بیان کردن دو مطلب بیهوده است. بر همین اساس خواهش میکنم تعریفی از آسمان های هفت گانه از منظر هیئت بطلمیوسی و قرآن ارائه بفرمایید و علت متفاوت بودن این دو را بیان کنید.

بطلميوس معتقد بود كه زمين ساكن و مركز جهان است و هفت فلك به دور آن مى‏چرخند كه عبارتند از (قمر، عطارد، زهره، خورشيد، مريخ، مشترى، زحل، فلك هشتم كه ستاره‏هاى ثابت هستند و فلك نهم يا فلك الافلاك يا فلك اطلس كه همه افلاك در آن قرار دارند)
مساله قدمت اعتقاد به هفت آسمان ، نه به عصر نزول قرآن كه به دوران نوح عليه السلام – يعني حتي قبل از اديان ابراهيمي- باز مي گردد زيرا در قرآن، حضرت نوح عليه السلام ، در احتجاج با قوم خود از هفت آسمان نام مي برد . (1)
در آيه 15 سوره مباركه نوح آمده است :
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا
مگر ملاحظه نكرده ‏ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است

بهر حال آنچه از آيات قرآن كريم استنباط مي شود ( عدم ثابت بودن زمين و حركات وضعي و انتقالي آن كه از برخي آيات برداشت مي شود) كه اين باور با تصوير هيئت بطلميوسي از جهان كه زمين را ثابت ومركز عالم تلقي نموده و خورشيد و ستارگان و سيارات را بدور او در حركت مي داند ، متفاوت است .

اگر پرسش شما حول اين موضوع است كه اطلاع اجمالي از چگونگي اعتقاد به آسمانهاي چندگانه در عصر نزول بيابيد ، مطلب بالا عرض شد و مشخص شد كه مردم قبل از اديان ابراهيمي نيز با مساله اي به نام آسمانهاي هفتگانه يا چندگانه آشنايي داشتند – البته ممكن بود از نظر آنها مصاديقش با آنچه مد نظر قرآن كريم است يكي نباشد كه قطعا هم نبود – اما بهر حال آنچه با بحث ما مرتبط بود و سوال شما كه پرسيديد :

نقل قول:

نقل قول:

چرا همین استدلال را برای بیان کروی بودن زمین در آن زمان نمیشد به کار برد و نیز عکس العمل اعراب جاهل پس از شنیدن وجود هفت اسمان از رسول خدا چه بود؟

مطالب فوق را اجمالا عرض كرديم كه مردم عصر نزول و حتي قبل از آنها ، با مطلب و مساله اي به نام آسمانهاي چندگانه حتي به اجمال ،آشنايي داشتند اما بحث گرد بودن و كرويت زمين را خير بلكه بعكس معتقد به مسطح بودن زمين بودند و بيان صريح كرويت زمين با توجه به پيشرفتهاي علمي آن زمان قابل اثبات نبود .

آنچه موضوع تاپيك حاضر است خلقت آسمان و زمين و بحث حول سوال استارتر تاپيك است كه پاسخ داده شد ، بحث حول اعتقاد به هفت آسمان در عصر نزول قرآن بحثي فرعي از اين موضوع است كه اگر تمايل داريد بصورت مفصل تر به مقايسه هفت آسمان در هئيت بطلميوسي و در قرآن كريم بنشينيد لطفا تاپيك جداگانه اي باز كنيد تا بحث فعلي نيز منحرف نشود .
متشكرم

(1)- ترجمه الميزان ، ج 20 ، ص 48

هدی;403890 نوشت:
آنچه موضوع تاپيك حاضر است خلقت آسمان و زمين و بحث حول سوال استارتر تاپيك است كه پاسخ داده شد ، بحث حول اعتقاد به هفت آسمان در عصر نزول قرآن بحثي فرعي از اين موضوع است كه اگر تمايل داريد بصورت مفصل تر به مقايسه هفت آسمان در هئيت بطلميوسي و در قرآن كريم بنشينيد لطفا تاپيك جداگانه اي باز كنيد تا بحث فعلي نيز منحرف نشود .

با عرض سلام
از راهنمایی شما متشکرم. اگر مجالی بود درخواست این تاپیک را خواهم داد.
با تشکر

خلقت اسمانها و زمين
پرسش: در برخي از آيات قرآن كريم آمده كه آسمان و زمين در شش روز خلق شده اند و در برخي آمده كه در دو روز خلق شده اند اين مطالب چگونه با هم سازگارند؟
پاسخ: در قرآن كريم آيات بسياري به خلقت آسمان و زمين در شش روز تصريح نموده است :
ان ربكم الله الذي خلق السماوات والارض في سته ايام(1)
اين معنا را در آيات بسياري مانند هود/7؛اعراف/54و ... مي بينيد .
اما در آيه ي ديگري زمان آفرينش زمين به تنهايي را بيان مي كند و مي فرمايد :
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ(2)
بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد كفر مى ‏ورزيد
لذا هيچ تناقضي در آيات قرآن در خصوص زمان و مراحل يا دوران آفرينش آسمان و زمين وجود ندارد زيرا در آياتي اين دوران و مراحل و زمان ، براي مجموع زمين و اسمان در شش روز معرفي شده است و در آيه ديگر صرفا براي زمين ، در دو روز بيان شده است .
جزئيات مراحل خلقت آسمانهاو زمين
در آيه 4 سوره مباركه سجده شش روز خلقت را براي آسمانها و زمين و ما بين آنها بيان مي نمايد :
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد
از آيات سوره مباركه فصلت، فقط مجموع زمان يا دوران يا مراحل خلقت آسمانها و زمين استنباط مي شود:
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ ...(فصلت / 9)
بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد كفر مى ‏ورزيد
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ...( فصلت /12)
پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت
لذا اگر مجموع زمان يا دوران خلقت آسمانها و زمين را از شش روز كسر كنيم باقيمانده ، زمان خلقت ما بين آسمان و زمين خواهد شد كه در آيه 4 سوره مباركه سجده بصورت اجمال و بهمراه خلقت آسمان و زمين بيان شد .
پس از كنار هم قرار دادن آيات 4 سوره سجده و آيات 9 و 12 سوره فصلت ، زمان يا دوران يا مرحله خلقت اسمانها و زمين و مابين آن دو ، مشخص مي شود .

بعضی به جمع تعداد روزها (8 روز) در آیات 9 و 10 و 12 این سوره ایرادی وارد کرده‌اندبالخره خلقت آسمان و زمين در شش روز يا 8 روز ؟

قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ 9
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ10
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ...12
اربعة ايام در آيه 10 سوره فصلت دلالت بر فصول چهارگانه دارد و در شمار روزهاي خلقت نيست . مرحوم علامه طباطبايي در اين زمينه مي فرمايند :
"قرائني كه در پيرامون آن هست تاييد مي‏ كند كه مراد از تقدير اقوات زمين در چهار روز ، تقدير آن در چهار فصل است كه بر حسب ظاهر حس به دنبال ميل شمالي و جنوبي خورشيد پديد مي ‏آيد .
پس ايام چهارگانه همان فصول چهارگانه است . ...و اما ايامي كه در آن اقوات درست شده ايام تقدير اقوات است ، نه خلقت آنها."(3) لذا اين اربعة ايام كه تقدير است ربطي به خلقت ندارد تا بخواهد جزيي از ايه "اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ" ( سجده/4) باشد زيرا اين آيه سخن از خلق مي زند نه تقدير و ثانيا " اربعة ايام " تقدير اقوات در زمين است و ارتباطي به مراحل خلقت آسمانها و زمين و ما بينهما ندارد تا بخواهد جزء آنها شمارش بشود و تناقضي حاصل شود .

حرف "ثم در آيه 11 فصلت نشاندهنده ، تاخير خلقت آسمانها از زمين ؟
" ثم" يكي از حروف ربط است كه عموما و غالبا _ نه هميشه_ براي تاخر و ترتيب زماني بكار مي رود وبيانگر ترتيب بياني و به معني " علاوه بر اين " اضافه بر اين " است .
چنين كاربردي از حرف ربط" ثم" در ادبيات عرب نيز وجود دارد . مثلا يكي از شعراي عرب در وصف يكي از حكام مي گويد :
قل لمن ساد ثم ساد ابوه
ثم قد ساد قبل ذالک جده
در اين شعر اگر "ثم" بيانگر تراخي وترتيب زماني باشد بايد معنايش اينگونه شود:
بگو به کسيکه پيشوا بوده وپدرش بعد ازوی پيشوا بوده وپدربزرگش بعد ازهردوی ايشان پيشوا بوده است!..
در حاليكه چنين امري معقول نيست .
بلكه معناي صحيح آن اينگونه است :
بگو به کسيکه خودش پيشوا بوده وپدرش نيز واضافه برآن ، پدربزرگش قبلاً آقايی وپيشوايی کرده است.
لذا حرف ربط"ثم" همواره و هميشه ترتيب زماني را نشان نمي دهد كه در آيات مورد بحث ادعا كنيم به دليل وجود "ثم" اسمانها بعد از زمين خلق شده اند بلكه مي تواند بيانگر ترتيب بياني باشد و به معناي " اضافه بر اين " يا " علاوه بر اين" در نظر گرفته شود .
و اما كاربرد حرف ربط " ثم" در غير ترتيب زماني در آيات ديگر قرآن كريم را مي توانيد در آيه 152 سوره مباركه انعام يا در آيه 46 سوره مباركه يونس ملاحظه كنيد .
در آيه 152 سوره مباركه انعام مردم را به نخوردن مال يتيم وانصاف دردادوستد وعدالت درگفتار و..توصيه نموده و سپس در آيه 154 فرموده " ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ ..." آنگاه به موسى كتاب داديم...
اگر کلمه ي " ثم " را به معنی تراخی زمانی ويا ترتيب زمانی بگيريم، معنی اين آيه چنين می شود که " بعدازتوصيه ي شما ای امت محمد به نخوردن مال يتيم وانصاف دردادوستد وعدالت درگفتار و.. به موسی کتاب را بخشيديم " ؛ درحاليکه چنين نيست.
يا مثلا در آيه 46 سوره مباركه يونس آمده است :
وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ
اگر "ثم" معني تراخي زماني داشته باشد در اين آيه بايد اينگونه ترجمه شود كه :
و اگر پاره‏ اى از آنچه را كه به آنان وعده مى ‏دهيم به تو بنمايانيم يا تو را بميرانيم [در هر دو صورت] بازگشتشان به سوى ماست بعد از آن خدا بر آنچه مى ‏كنند گواه است
يعني قبلش خدا گواه نبود ؟ يا در حين انجام اين كار خدا گواه نبود ؟
لذا همواره "ثم " بيانگر ترتيب زماني نمي باشد.

[=&quot]
[=&quot]در قرآن کریم فقط به (روز یا مرحله) و (طبقه) اشاره شده و هیچ گونه توضیح روشن کننده ای در مورد آنها داده نشده است[=&quot].[=&quot]چرا به گرد بودن زمين تصريح نشده است ؟

[=&quot]قران كتابي است كه براي عرب جاهلي هزار و اندي سال پيش به همان ميزان بايد هدايتگر باشد كه براي انسان امروز و انسان هزارها سال بعد ، زيرا كتابي جاوداني است ، اين برداشت كه قرآن كريم بايد به گونه اي مطالب – و بويژه و بالاخص مطالب علمي را بيان كند[=&quot] - [=&quot]كه صريح و آشكار و بي پرده باشد و حتي اصطلاحات علم روز در آن وجود داشته باشد، از آنجا ناشي مي شود كه ما همگاني بودن و جاوداني بودن قرآن را از ياد برده ايم و تصور مي كنيم كه قرآن صرفا براي ما و زمان ما نازل شده است؛ فرض كنيد خداوند در قرآن تصريح به گرد بودن زمين مي كرد همان زمان ايات مربوطه را كه پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – براي مردم تلاوت مي فرمودند ، مخالفان و دشمنان آن حضرت (ص) ايشان را متهم به –نعوذ بالله- جنون مي كردند .مردم هم مي ديدند كه زميني كه بر روي آن ايستاده اند و زندگي مي كنند صاف است خب علم آن روز بيش از اين نبود و تازه انديشمندان و دانشمندانش هيئت بطلميوسي را مي شناختند و به آن معتقد بودند، پس در مورد نبوت و الهي بودن رسالت ايشان (صلي الله عليه و آله و سلم[=&quot] ) [=&quot]دچار ترديد مي شدند قبل از چنين بياني هم مخالفان ، آن حضرت (ص) را متهم به جنون مي كردند ديگر اگر پيامبر (ص) مي فرمود زمين گرد است چگونه با علم آن روز مي توانستند به مردم نشان بدهند كه زمين گرد است ؟ لذا گرد بودن زمين در قرآن تصريح نشده بلكه اشارات محكمي شده تا در زمان مناسب كه علوم بشري پيشرفت كرد پرده از اين اشاره قرآني برداشته شود. اين مطلب را عرض كردم تا بدانيم كه در هر عصري ، برخي از علوم براي بشر مجهول است كه در اعصار بعدي ، معلوم خواهد شد ، شيوه ي بيان مطالب علمي در قرآن كريم به گونه اي است كه براي تمامي اعصار قابل استفاده است ضمن اينكه اشارات علمي دقيق دارد كه اهلش در زمان خودش خواهند فهميد ، هر اندازه علوم بشري پيشرفت كند ، بر يافته هاي علمي از قرآن كريم افزوده مي شود البته مشروط به اينكه اين برداشتها بر مبناي اصول علمي باشد نه برداشتهاي شخصي و سليقه اي و حقيقتا بيان قرآن كريم باشد نه برداشت اشتباه و غلط از آيات شريفه ، براي اين منظور ما بايد علاوه بر آشنايي با علمي كه در خصوصش تحقيق مي كنيم به قرآن ، زبان بيان مطالب در آن ، اسلوبهاي مختلف بياني و مقدماتي ديگر در اين رابطه آشنا باشيم[=&quot] .[=&quot]

[=&quot]
[=&quot]مي دانيم كه پيامبر (ص) مورد اتهام كفار بودند ، حال به گرد بودن زمين تصريح مي كردند و مورد اتهام بودند بهتر بود يا تصريح نكردند و مورد اتهام قرار گرفتند . گاليله هم مشكل داشت اما بر سر حرف خود ايستاد ، پيامبر (ص) مي توانستند آرام آرام مردم را با مفهوم گرد بودن زمين آشنا كنند . همانطور كه مردم ماه را مي ديدند مي شد آنها را آموزش داد . بويژه اينكه هر چه پيامبر (ص) مي گفت را مردم قبول مي كردند .

[=&quot]بله به آن حضرت اهانت مي كردند و آن حضرت را مجنون – نعوذ بالله – مي ناميدند اما اگر نگاهي به ايات مربوطه بيافكنيد و همينطور تاريخ مستند صدر اسلام را مطالعه كنيد در خواهيد يافت كه سران كفار و مشركين در ارائه اتهام به آنحضرت (ص) هم در مانده بودند و مي دانستند هر اتهامي با شكست مواجه است و از سر ناچاري و درماندگي اتهاماتي را به آن حضرت (ص) نسبت مي دادند – مثلا جريان عرضه ي آيات بر وليد بن مغيره مخزومي و تفكر و سنگين و سبك كردن اتهاماتي كه در ذهن داشت بر پيامبر اكرم (ص) وارد كند نشان از اين حقيقت دارد كه آنان در ارائه ي هر اتهامي دستشان بسته بود در احوالات وي و مشورتهايي كه با سران مشركين داشتند اين درماندگي حتي در نوع اتهام بوضوح قابل مشاهده است [=&quot](4) [=&quot]بله آنان پيامبر (ص) را نعوذ بالله مجنون مي ناميدند اما او عمري در ميان مردم زندگي كرده و تنها فردي بود كه به لقب امين شهرت داشت حال اين فرد معقول امين را چگونه ديوانه بنامند ؟! اين اتهامات دربسياري از مردم هم اثر نمي كرد و لذا بود كه بسياري با شنيدن آيات ، ايمان مي آوردند .[=&quot]
[=&quot]آنها اين اتهامات را از سر ناچاري مي زدند اين فرق مي كند با اينكه پيامبر (ص[=&quot]) [=&quot]مطلبي را بفرمايد كه به هيچ روي با علوم آن زمان نه تنها قابل اثبات نبود بلكه از طرفي موجب ترديد اوساط مومنان مي شد و از طرف ديگر بهانه بدست مشركين مي داد تا ادعاي صدق گفتار و اتهام در خصوص ايشان (ص) بنمايند[=&quot] .
[=&quot]گاه سخن از عالم غيب و معاد و برزخ و دوزخ و بهشت است خب مسلمانان به دليل اعتمادي كه بر صدق گفتار پيامبر (ص) دارند بدان مومنند اما اينكه آن حضرت مطلبي بگويند مثلا بفرمايند ايها الناس زميني كه بر روي آن زندگي مي كنيد گرد است خب اين عربي كه بر روي اين زمين بدنيا آمده وزيسته و نهايتا به چند جاي ديگر هم سفر كرده چه تصوري مي تواند از اين سخن پيامبر (ص) داشته باشد ، اساسا چه ابزاري براي اثبات اين مدعاي آن حضرت (ص) در آن زمان وجود داشت ؟ اين مطلب عليرغم اينكه در دل مومنان راسخ خللي وارد نمي كند و باز هم بر سر ايمانشان به صدق گفتار پيامبر (ص ) پا بر جا خواهند بود اما موجب ترديد و تزلزل در دل مومنان متوسط و ضعيف مي شود. همه ي مسلمانان در يك سطح نبوده و نيستند بهر حال اصل عرض بنده اين است كه بيان واضح گرد بودن زمين در آن زمان جز قوت گرفتن شايعه ي نعوذ بالله جنون نبي مكرم (ص) چيزي در پي نداشت ، آن هم قوتي كه موجب ترديد و تزلزل ايمان بسياري از مسلمانان مي شد و براي آن حضرت (ص) در آن زمان امكان اثبات گرد بودن زمين براي آن مردم وجود نداشت . لذا صحبت از تدريجي بودن تكامل و پيشرفت در علوم بشري است و با وجود حق بودن يك مطلب ، در آن زمان قابل اثبات نيست و بيان واضحش ممكن است منجر به تكذيب و انكار شود و اين با رسالت قرآن كريم كه كتاب هدايت براي تمامي ادوار است مغاير خواهد بود اما بيان تلويح گونه و اشارت گونه آن، هم موجبات آن انكار را فراهم نمي كند و هم آيندگاني كه در ادوار كاملتري از علوم بشري زندگي خواهند كرد با اين تلويحات و اشارات قرآني به اصل مطلب پي خواهند برد[=&quot] .[=&quot]

[=&quot]و اما گاليله در زماني زندگي مي كرد كه اولا[=&quot]:
[=&quot]علم بشر در مرحله اي از پيشرفت قرار داشت كه گاليله به عنوان يك دانشمند بتواند چنين اكتشافي بنمايد[=&quot] [[=&quot]جهت اطلاع : اكتشاف گاليله در سال 1632 ميلادي يعني چيزي حدود هزار سال پس ازنبوت پيامبر اكرم (ص) بود آنهم پس از آنكه خبر تركيب عدسي ها در سوئيس انتشار يافت و گاليله موفق شد با تكيه بر همان اكتشاف ، دوربين قوي تري بسازد و كوپرنيك كه قبل از گاليله اعلام كرده بود زمين مركز عالم نيست و زمين و ستاره ها به دور خورشيد مي گردند تنها نيم قرن با گاليه فاصله داشت يعني حدود 950 سال پس از نبوت پيامبر اكرم (ص[=&quot]) [=&quot]]– [=&quot]نه آن دوره(منظور عصر پيامبرص)كه دانشمندانش قائل به هيئت بطلميوسي بودند و راهي براي پژوهش بيشتر و نقد دانششان وجود نداشت يعني اگر پيامبر اكرم (ص) به صراحت مي فرمود زمين گرد است و مركز عالم نيست بايد حدود هزار سال از سر اين حرف مي گذشت تا صدق گفتار ايشان روشن شود و مطلب مهم اينكه در طول اين سالها ، آن حضرت مورد انكار و تكذيب بودند و اين با اصالت هدايتگري قرآن كريم سازگار نيست[=&quot] . –
[=&quot]و ثانيا[=&quot]:
[=&quot]گاليله وقتي با تكذيب و انكار مواجه شد و پاي جانش به ميان آمد مجبور شد حرفش را ظاهرا پس بگيرد و توبه نامه امضا كند شما كه متوقع نيستيد پيامبر خدا (ص) سخني بگويند و بعد حرفشان را پس بگيرند و توبه كنند ؟[=&quot]!!!!!
[=&quot]شان پيامبري اقتضاي سخن ناسنجيده و يا اشتباه يا مغاير با سطح مخاطب را ندارد وانگهي در اينصورت از معارف و آموزه هاي ديني چه باقي مي ماند ؟[=&quot]!!! [=&quot]اساسا چه تلقي ايي از سخنان پيامبر خدا (ص) خواهد شد ؟ [=&quot]
[=&quot]اما بيان اشاره گونه و تلويحي اين امر هم آن حواشي انكار آور را نداشت و هم براي ادوار بعدي قابل فهم بود كه هست[=&quot] .[=&quot]

[=&quot]وانگهي آنان ماه گرد را از ديد ناظر زميني مي ديدند حال كه بر روي زمين ايستاده اند چگونه بپذيرند كه زمين گرد است در حالي كه مي بينند صاف است ؟! بعلاوه برداشتهاي انتزاعي ديگري هم ممكن بود از ماه داشته باشند مثل اينكه ماه كوچك است و يكنفر از اينطرفش برود از آنطرف مي افتد اما زمين چه؟كجا گرد است ؟همه اش صاف است لابد تجاري كه سفرهاي تجاري داشتند هم مي آمدند و گواهي مي دادند كه ماهم از درياها گذشتيم و به چين و ماچين و ايران و روم وشام و...سفر كرديم اما نيافتاديم و همه جا ديديم زمين صاف بود و گرد نبود[=&quot] .
[=&quot]از اين گذشته شما زماني مي توانيد آموزش گام به گام داشته باشيد كه حداقل ابزار گام اول فراهم باشد نه اينكه حدود هزار سال بعد حتي براي برداشتن گام اول، دانشمندي را بخواهند بسوزانند . تلقي شما حتي از گام اول در خصوص مردم عصر نزول هم تلقي صحيحي نيست .

[=&quot]بنظر مي رسد بهترين روش براي بيان حقايق علمي را قرآن كريم در پيش گرفته است و به گونه اي آنرا بيان نموده كه اين كتاب عزيز و شريف هزار وچهار سال قبل هادي بوده ، اكنون هست و براي مردمان هزاران سال ديگر هم خواهد بود[=&quot] .[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot](1)- يونس/3

[=&quot](2)- فصلت/9
[=&quot](3)- ر.ك: ترجمه تفسير الميزان ، ج 17 ، ص 552
[=&quot](4(-مانند گرد همايي سران مشركين در دارالندوه[=&quot] :
گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد:
اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟
گفتند: مى گوييم او شاعر است .
وليد چهره در هم كشيد و گفت : ما شعر زياد شنيده ايم . سخن او به شعر شباهت ندارد.
گفتند: مى گوييم او كاهن است .
وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او مانند كاهنها سخن نمى گويد.
گفتند: مى گوييم او ديوانه است .
وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او ديوانه نيست .
گفتند: مى گوييم او ساحر و جادوگر است . و.....ر.ك:مجمع البيان ، ج 10، ص 583. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 288 و سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 352 نيز آمده است


كليد واژه ها: خلقت آسمانها و زمين در شش روز ، اربعة ايام ، چهار فصل ، گرد بودن زمين

موضوع قفل شده است