خلفای راشدین طبق آیه 74 سوره انفال مومنان حقیقی اند

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام بر هیوای عزیز
چگونه خلیفۀ اول ودوم وسوم مصداق این آیه هستند یک بار هم شما ثابت کنید.ما استفاده ببریم .:Mohabbat:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر همه دوستان


هیوا;51068 نوشت:


آیه 74 سوره انفال می گوید کسانی که مهاجرت کرده و با مال و جان برای اسلام جنگیدند مومنان حقیقی هستند و هر چهار خلیفه اینگونه بودند و مهاجرت کردند و با مال و جانشان در زمان نزول این آیه جنگ می کردند پس جزو مومنان حقیقی هستند.




واقعاً دوستان عزیز اهل سنت خیلی علمی استدلال میکنین ، یه جورایی تو کت ما نمی ره !


فقط ابتدا یه استثناء بزنیم ، اینکه هیوای عزیز حساب امیرمومنان حیدر کرار علی بن ابیطالب علیه السلام را از بقیه خلفا جدا کنند ، زیرا از لحاظ علمی هم اینگونه استدلال درست نیست ، زیرا اینجا کسی در ایمان آن امام همام حرفی ندارد ، و چه بسا که او را حجت بالغه خداوند و سرور و سید بهشتیان در کنار رسول خدا میدانیم .

اما در ادامه . . .

موقعی که ما این همه آیه میاریم در شأن علی بن ابیطالب و ائمه که هم در شأن نزول و هم در تأویل و تفسیر اصلی ترین مصداق آن ائمه علیهم السلام هستند با استدلالات و ردیه های مختلف دوستان اهل سنت مواجه میشویم و حالا که دوستان عزیز ما هرچه قرآن رو بالا و پایین میکنند نمی توانند حتی کوچکترین آیه ای در مدح خلفای عزیزشان پیدا کنند دست به اقدامات انتحاری زده و بطرق محیرالعقولی استدلال میکنند :

یا آیه ای را در مدح خلیفه اول میدانند : که گفته شده در شأن نزول آن راجع به او بوده اما وقتی به آن آیه دقت میکنیم میبینیم نه تنها خداوند او را مدح ننموده که در حقیقت به ذم او پرداخته !

و یا اینکه میگویند بنا بر این آیه همه افرادی که مهاجرت کردند و یا همه کسانی که زیر درخت بیعت کردند و یا همه کسانی که . . . مومن هستند و بلافاصله اولین مومنانی که در ذهنشان نقش میبندند خلفایشان هستند !

البته یه پیشنهاد هم ما داریم بازهم قرآن رو بگردید از این آیات پیدا میکنید !

ولی توصیه میکنم به سری به آیاتی که داره برخی دیگر از افراد رو توصیف میکنه هم بندازید!

مثلاً اونایی که حق رو کتمان کردند !

اونایی که خواستن نور خدا رو خاموش کنن !

اونایی که پیامبر رو آزردند !

و . . .



یا علی !

هيواي عزيز

اگه خليفه اول جزء مومنين خالص و درجه يك بوده چرا در ماجراي غار در آيه 40 توبه خداوند تنها به پيامبرش سكينه نازل كرده در صورتي كه طبق آيه 27 توبه و 18 فتح بناي خداوند بر اين است كه بر مومنين در شرايط بحراني سكينه نازل كند و اين در حالي است كه اوضاع ابوبكر هم خيلي بحراني بوده كه پيامبر مدام اورا دلداري ميداده حال شما بگو چرا ابوبكر از اين قاعده مستثني شده است خدا اشتباه كرده يا ابوبكر مومن نيوده است ؟؟؟؟؟

سلام. اولاً از دوستان تقاضا دارم بحث علمی و منطقی بکنن و لطفاً از روی تعصب نظر ندن :Kaf:
جناب هیوا؛ اولاً شما بهتر است آیه ی 75 همان سوره را هم بخوانید، که خداوند فرموده: و کسانی که بعداً ایمان آورده اند هم در زمره شمایند. پس به راحتی می توان فهمید که سبقت در ایمان گرفتن نمیتواند دلیل خاصی بر برتری ایمانی باشد !
بعد از آن چرا ساده نگر باشیم ؟؟
چرا هجرت را همان مسافرت و جابه جایی مادی از مکانی به مکان دیگر تفسیر کنیم ؟ چرا هجرت از بدی ها به خوبی ها تفسیر نکنیم ؟
در ضمن خیلی ها هجرت کرده اند، چرا مثلاً ما مقصود را فقط 4 نفر بدانیم ؟؟؟؟
در ضمن حالا فرض کنیم برداشت شما از این آیه درست و صحیح باشد، آیا صرف اینکه یک شخص مثلاً مومن واقعی باشد، اجازه ی حکومت بر مردم را دارد ؟؟
پس مقبولیت و مشروعیت و مدبر بودن و توانایی اداره ی امور جامعه و ... چه می شود ؟
مثال می زنم و در مثل مناقشه نیست! اگر بنا را به ایمان و تقوا بگذاریم بایستی کسی که امور ما را در دست می گرفت مرحوم آیت الله بهجت بود، اما آیا ان بزرگوار توانایی اداره ی امور سیاسی را دارد ؟؟

پس هر گونه نگاه کنیم شما اشتباه برداشت کرده اید :Cheshmak:

هیوا;51068 نوشت:
آیه 74 سوره انفال می گوید کسانی که مهاجرت کرده و با مال و جان برای اسلام جنگیدند مومنان حقیقی هستند و هر چهار خلیفه اینگونه بودند و مهاجرت کردند و با مال و جانشان در زمان نزول این آیه جنگ می کردند پس جزو مومنان حقیقی هستند

بسم الله الرحمن الرحیم
عجب هیوای عزیز کلام شما را بپذیریم یا کلام علمایتان را ؟ چرا متناقض با علمایتان حرف می زنید ؟
این سخن در باره حضرت علی علیه السلام هیچ شکی نیست ولی در باره خلفا سه گانه علمایتان در تاریخ چنین نقل کرده اند:

ابوبکر در جهاد هیج نقشی نداشته حتی یک بار دست به شمشیر نبرده است و یک تیر به طرف دشمن نیانداخته و قطره ای از خون کفار را زمین نریخته است چنانچه ابو جعفر اسکافی از کبار اهل سنت این مطلب را فرموده است:
لم یرم ابوبکر بسهم قط و لا سلّ سیف و لا اراق دما؛شرح نهج البلاغه،ج13،ص293.
حال چرا او را جزء مجاهدان و جهاد او را بالاتر از حضرت علی علیه السلام میدانید ؟ فخر رازی در تفسیر خود جهاد ابوبکر را از جهاد علی علیه السلام افضل میداند.ج 10،ص173.
راستی کسانی که شیعه را روافض میدانید و آنها را متهم به غلوّ کردن در باره حضرت علی علیه السلام میکنید !اگر ما به اهل سنت بگوییم در باره ابوبکر غلوّ میکنید چه پاسخی میدهید؟

در توضیح کلام برادر بزرگوار و کارشناس محترم جناب زمزم

اعتراف علمای اهل سنت
******************

مردی می خواست پیامبر رابکشد من فرار کردم

از عایشه نقل شده که گفت : پدرم ابوبکر هر گاه ازجنگ احد یاد می کرد می گریست . آن گاه می گفت : من اول کسی بودم که در روز احد فرار کردم و این در حالی بود که مشاهده می کردم مردی را که با رسول خدا (ص) می جنگید ...( طبقات ابن سعد ج 3 ص 155 ؛ تاریخ الخمیس ج 1 ص 431 )

با ابوبکر ازصحنه جنگ کنار کشیدیم

عمر می گوید : من مردی را در روز احد مشاهده کردم که به سوی ما می آمد در حالی که من وابوبکر با یکدیگر سخن می گفتیم که رسول خدا (ص) کشته شده است ، آن مرد گفت : ای ابوبکر و ای عمر ! چرا شما را در اینجا می بینم که نسشته اید ؟ اگر رسول خدا(ص) کشته شده ، خدا که زنده است و نمی میرد ..
( حیاة محمد (ص) ، حسنین هیکل ، ص 265 )( چون دشمن برای تضعیف روحیه مسلمانان شایعه کرد پیامبر کشته شده جناب ابوبکر و عمر و... از جنگ کنار کشیدند !!! چقدر این دو دلسوز اسلام بودند ! شجاعت و ایثار و شهامت را تماشا کن به به به !!! )


من از ترس بالای کوه رفتم
کلیب می گوید : عمر برای ما خطبه می خواند و بر بالای منبر سوره آل عمران تلاوت می نمود و می گفت : این سوره احدی است (یعنی راجع به جنگ احد بحث می کند ) .آن گاه (عمر ) گفت : ما در روز احد از نزد رسول خدا (ص) پراکنده شدیم ، من به بالای کوه احد رفتم . از مرد یهودی شنیدم که می گفت : محمد کشته شده ... (در المنثور ج 2 ص 80 ، کنزالعمال ج 2 ص 242 ، فتح القدیر ج 1 ص 388)

ابن ابی الحدید سنی از واقدی نقل می کند :

هنگامی که شیطان بانگ زد که محمد کشته شد ، مردم پراکنده شدند ... و از جمله فرارکنندگان عمر وعثمان بودند ( شرح ابن ابی الحدید ج 15 ص 24 ، غرائب القرآن در حاشیه جامع البیان ج 4 ص 113 ) ( احسن به اینها که به ندای شیطان لبیک گفتند !!!)


****
جاحظ نیز به فرار عمر بن خطاب در روز احد اعتراف کرده است ( العثمانیه ص 169 :

فرارعثمان را همه قبول دارند

در مورد فرار عثمان در جنگ احد هیچ کس اختلاف نکرده و مورد اجماع است ، فراری که تا سه روز ادامه داشت و بعد از سه روز به مسلمانان ملحق شد .(از قدیم وندیم گفتن رفیق نیمه راه خوب نیست به همین خاطر عثمان با هر زحمت بود بعد از رفع خستگی و استراحت کامل و بر طرف شدن سختیهای جنگ به مسلمانان ملحق شد )
ابن عباس و دیگران می گویند : آیه « ان الذین تولوا منکم یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا .. کسانی از شما که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( جنگ احد ) فرار کردند شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند به لغزش انداخت ..آل عمران 155) در باره فرار عثمان از احد نازل شد ( کامل ابن اثیر ج 2 ص 174 )



شما چرا قسمت اول آیه را که می فرماید آنانی که هجرت کردند و با اموال و جانشان مبارزه کردند را رها کرده و با حذف آن به سراغ قسمتهای دیگر می روید . مگر خداوند نفرمود آنانی که مهاجرت کردند . خب این 4 نفر همه جزو مهاجران بودند. تازه مهاجرین اولیه از بقیه در قران اولی هستند از لحاظ جایگاه . همانطور که در آیات بعدی مشخص است. این 4 نفر با اموال و جانشان هم جنگیدند. مگر ابوبکر و عثمان مالشان را خرج اسلام نکردند. خواهش می کنم یا مطالعه بیشتری داشته باشید یا با انصاف سخن بگویید.تنها کاری که شما استناد می کنید فرار از جنگ است که البته این بی انصافی است که قسمتهای اول را کامل رها می کنید و تنها به این بخش می پردازید. خداوند در آیات قران مگر نفرمود که من سستی های شما و گناهان شما را بخشیدم پس این آیات چه می شود؟ از سوی دیگر اگر شما این گونه حساب کنید که حالا که هر کسی از جنگ فرار کرده پس او شامل آیه نیست باید توجه داشته باشید که آیه را چقدر قید می زنید چرا که با این کار شما تقریبا همه مهاجرین از دایره خارج می شوند و تنها چند نفر باقی می مانند چرا که یا در حنین خیلی ها فرار کردند یا به تبوک نرفتند یا در احد گریختند و لازمه این حرف شما این می شود که کلام پروردگار در حالتی شبه لغو قرار می گیرد. دوستان یه خواهش دارم جان مادرتان کمتر کپی پیس کنید .

سلام بر شما
شیعه اهل تعصب و عناد نیست مطالب شما ادعایی بیش نیست.جه خوب است این فضائل را با منابع معتبر برای دوستان بیان کنید .منتهی شما هم به سخن خود عمل کنید و کپی نکنید تا مصداق آیۀ شریفه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ) نشوید.

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام بر همه دوستان و حق جویان گرامی


جناب هیوا ، دوست گرامی آیا اینگونه استدلال کردن درست است ؟

آیا میتوان با استدلال به یک آیه ایمان و یا کفر افراد را مورد بررسی قرار داد ؟

چرا دوستان اهل سنت برای اثبات مشروعیت خلفای خویش به این دسته استدلالات چنگ میزنند !

اگر اجاره دهید میخواهم همانند شما استدلال کنم ! البته ابتدا خیلی عذر میخوام ولی شما اینگونه استدلال کردن را به بنده آموزانده اید :

1. بر طبق آیه : إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا(الأحزاب/57)

خلیفه دوم در دنیا و آخرت ملعون است و باید منتظر عذاب خداوند باشد ! زیرا :

او در ماجرای صلح حدیبیه به پیامبر صلوات الله علیه و آله شک کرد و با لحن تند و خشن با ایشان به صحبت کردن پرداخت و بدینوسیله پیامبر را آزرد .

( صحيح البخاري ك الشروط باب الشروط في الجهاد ج 2 / 122 ط دار الكتب العربية بحاشية السندي وج 3 / 256 ط مطابع الشعب، مسند أحمد ج 4 / 330 ط 1. )



2. بر طبق ایه وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يفْلِحُونَ(النحل/116)

خلیفه دوم بر خداوند دروغ بسته و هرگز رستگار نخواهد شد . زیرا :

روزى عمر در منبر خطبه خواند و ضمن آن با كمال صراحت و بى پروايى گفت:
دو متعه در زمان پيامبر اکرم صلوات الله عليه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام ميکنم و مرتکبين آنها را به کيفر ميرسانم. يكي متعه زنان و ديگري متعه حج

((1) تفسير الرازي ج 2 / 167 وج 3 / 201 و 202 ط 1، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 12 / 251 و 252 وج 1 / 182، البيان والتبيان للجاحظ ج 2 / 223، أحكام القرآن للجصاص ج 1 / 342 و 345 وج 2 / 184، تفسير القرطبى ج 2 / 270 وفى طبع آخر ج 2 / 39، المبسوط للسرخسي الحنفي باب القرآن من كتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القيم ج 1 / 444 فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج 2 / 205 فصل اباحة متعة النساء، كنز العمال ج 8 / 293 و 294 ط 1، ضوء الشمس ج 2 / 94، سنن البيهقى ج 7 / 206، الغدير للاميني ج 6 / 211، المغنى لابن قدامة ج 7 / 527، المحلى لابن حزم ج 7 / 107، شرح معاني الاثار باب مناسك الحج للطحاوي ص 374، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 200. )

و در روايت ديگر آمده است که عمر گفت:

دو متعه در زمان رسول الله صلي الله عليه و اله و خلافت ابوبکر بود. و من امروز از آنها نهي مي کنم (حرام مي كنم)
( (2) قال عمر: " متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلى عهد أبى بكر رضى الله عنه وأنا أنهى عنهما ". راجع: وفيات الاعيان لابن خلكان ج 2 / 359 ط ايران، الغدير ج 6 / 211. )

3. با استناد به آیه : إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ(فاطر/28)

میگوییم هیچ کدام از سه خلیفه شما از خدا نمی ترسیده اند زیرا به اعتراف اهل سنت همه آنان بیسواد بوده اند ( فکر نکنم این یکی دیگه نیاز به رفرنس داشته باشه )

و . . .


آیا مایلید باز هم اینگونه استدلال کنیم ؟؟؟؟

دوست من ، ابتدا باید بگویم که به هیچ وجه قصد توهین به مقدسات شما را نداشتم اما مجبور شدم در برابر عمل شما دست به عمل مشابه بزنم ! برای اینکه به شما بفهمانم اینگونه استدلال کردن درست نیست !

پیشنهاد :

اگر واقعاً طالب این هستید که ایمان خلفایتان را به اثبات برسانید یه تایپیک با عنوان (( سیره خلفا دلیلی متقن و محکم بر صدق یا کذب ایمانشان )) و یا عناوین مشابه کلید بزنید تا با همکاری همه دوستان واقعآً به این نتیجه برسیم که آیا خلفا مومن بوده اند یا خیر !


با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


حمید;51501 نوشت:


پیشنهاد :

اگر واقعاً طالب این هستید که ایمان خلفایتان را به اثبات برسانید یه تایپیک با عنوان (( سیره خلفا دلیلی متقن و محکم بر صدق یا کذب ایمانشان )) و یا عناوین مشابه کلید بزنید تا با همکاری همه دوستان واقعآً به این نتیجه برسیم که آیا خلفا مومن بوده اند یا خیر !



دوست گرامی هیوا نفرمودید با این پیشنهاد موافقید یا خیر ؟؟؟

موضوع قفل شده است