جمع بندی خطبه 80 نهج البلاغه

تب‌های اولیه

146 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

naljamot12;780217 نوشت:
با سلام،
دوست عزیز اگرچه صحبت شما به نظر کاملا نامرتبط با بحث بود ولی با توجه به اینکه احساس کردم شاید خواستید بفرمایید در این خطبه هم مسئله ای مطرح شده که استعاری بوده و نباید به معنای ظاهری آن دقت شود و با این استدلال بفرمایید که به ظاهر خطبه مورد بحث نباید توجه شود و باید به کنه آن توجه کرد، لازم دیدم عرض کنم اتفاقا ما امروز میدانیم که نه تنها خورشید حرکت می کند بلکه میلیاردها ستاره دیگر کهکشان راه شیری(که خورشید یکی از ستاره های متوسط آن است) نیز در حرکت هستند و نه تنها ستاره های کهکشان ما بلکه میلیاردها کهکشان دیگر نیز در حال حرکتند!

دستآوردهای علمی بشر در خصوص حرکت خورشید حاکی از آن است که:

حركت انتقالی‌: منظومه شمسی به طرف صورت فلكی" الجائی علی ركبتیه" كه نسبت به خورشید در شمال آسمان واقع گردیده است حركت می‌نماید. سرعت این انتقال در هر ثانیه 19 كیلومتر و نیم است. زمین نیز در مدت یك سال 615 میلیون كیلومتر از مكان قبلی دور می‌شود.

حركت بدور مركز كهكشان: قطر كهكشان ما یكصد هزار سال نوری است و خورشید از مركز آن در حدود سی هزار سال نوری فاصله دارد. خورشید در هر 250 میلیون سال یك مرتبه دور این مركز می‌چرخد‌. البته بعضی از دانشمندان مدت گردش خورشید را بر مركز كهكشان 220 میلیون و سرعت خورشید را در این حركت ساعتی 972 هزار كیلومتر ذكر كرده‌اند.

خورشید رو به جهتی به نام solar apex با توجه به LSR در حال حرکت و جابه­‌جایی در کهکشان راه­ شیری است

و هم اینکه خورشید به دور خودش می چرخد اما مساله ای که اینجا باید بهش توجه کرد این هستش که این حرکت ها عوامل پیدایش شب و روز نیستند

وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

و خورشيد به قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است.

معناى آیه شریفه این است كه‌: آفتاب پیوسته در جریان است

شاید این برداشت غلط در نهج البلاغه از این آیه قران بوده باشد، در هر صورت به نظر میاید خطایی در کار است، ببینیم پاسخ کارشناس چیست ...

آلاء;780329 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام خدمت شما کاربر گرامي ؛

بسيار ممنونم از مشارکت شما در اين بحث :

اما در صورت امکان توضيحات بيشتري در خصوص ارتباط مطالب ارسالي با بحث حاضر بفرماييد تا من و ساير دوستان استفاده بيشتري از نظرات شما داشته باشيم ممنونم .



ارتباطش این است که یا این‌ها سخنان حضرت علی نیست یا اینکه انسان خطاکار است و باید این را بپذیرید و یا اینکه توجیهی برای این مساله بدهید.

آلاء;780335 نوشت:
شايد 70 درصد روايات در يک نگاه آماري ايمان را پديده اي قلبي و اعتقادي مي داند بر اين اساس نتيجه گيري نهايي بنده در اين بحث اين است که فرمايش حضرت جمله خبري و بيان واقع نبوده بلکه در مقام يک هشدار و تنبه براي زن بوده است تا به دليل نفصان موجود در بسته ايماني خود ،‌باورهاي اعتقادي و محبت و بغض و ساير مفاهيم مرتبط را براي ضعف اين نقصان توان مند تر سازد .

با سلام وعرض ادب

من هم در تایید صحبتهای شما جناب آلاء اینو میخوام بگم"بعضی از خانمها رو میبینم مثلا در دوره هایی که نمیتونند

نماز بخونند میان لاک ووسایل آرایشی که شستشو ی اونها سخته ومانع وضو گرفتن میشه رو استفاده میکنن وفکر

میکنند بهترین کار رو دارن انجام میدن ودیگه تو این دوران وضو و..رو انجام نمیدن .تشکر از یاد آوری شما استاد بزرگوار

به نام خدا
با عرض سلام مجدد و عرض سپاس

آلاء;780335 نوشت:
با توجه به اين که زن در بخشي از ايام دوران عمر خود بخشي از فرائض مانند نماز و روزه را ترک مي نمايد ، در مجموع ايمان وي را دچار نقص بيان مي نمايند ، که البته اين نتيجه گيري کاملا منطقي و عقلي است .

استاد گرامی، خوب زن که به اختیار خود این اعمال را ترک نمی کند، بر حسب اطاعت از خداست . و خدا خود حتما حکمتش را بهتر می داند.
من قبلا هم این سوال را مطرح کردم، اینکه با این حساب آیا خدا خواسته در اعمال و ایمان زن کاستی و نقص ایجاد کند؟
درست است که زن در ایامی اعمالی را انجام نمی دهد ولی این به فرمان خداست .
آیا فرمان خدا به انسان در جهتی است که در ایمان ما نقصان ایجاد کند؟
مگر کمال انسان در جهت پیروی از فرمان خدا نیست؟

به نام خدا
استاد گرامی

آلاء;780335 نوشت:
چون يکي از مولفه هاي ايمان انجام فرائض است و زن آن را ترک کرده
:Labkhand:
زن که به اختیار خود فریضه ای را ترک نکرده
این جا آنچه بر زن واجب است ترک نماز است. پس ترک نماز نباید خدشه ای برای ایمان زن ایجاد کند
چون اگر قرار بود ترک آن خدشه ای ایجاد میکرد خوب پس خدا اینطور دستور نمیداد.

به نام خدا

آلاء;780335 نوشت:
بايد در جبران اين نقصان شاخصه ها و مولفه هاي ديگر را در خود بيشتر تقويت نمايد

استاد گرامی
درجبران کدام نقصان؟ مگر نه اینکه خدا خود به زن امر کرده...
استاد من متوجه هستم که هر چه ما اعمال مستحبی را انجام دهیم با اخلاص و رضای خدا، به درجات بالاتری از ایمان میرسیم. این کاملا بدیهی است.
استاد ببینید مثلا ما در کتابهایمان بخشی به نام بیشتر بدانید داشتیم، معلم به ما می گفت این بخش ها برای امتحان نیست . لازم نیست بخوانید. اما ایا به نظر شما اگر معلمی از نمره ی دانش اموز کم کند به این دلیل که بخشی از کتاب (همین بیشتر بدانیدها را) را نخوانده، نظر شما در مورد این معلم چیست؟
شاید مثلا اگر شما بگویید کسی که نمازش را اول وقت نخواند به ایمانش خدشه وارد می شود
کسی که نمازش را سبک بشمارد به ایمانش خدشه وارد می شود
اما استاد ، زنی که مثلا همیشه به نمازش اهمیت زیادی می دهد، با اخلاص کامل و با توجه و حضور قلب و رعایت مستحبات نمازش را می خواند، حال شما می فرمایید با توجه به این خطبه ایمان این زن حتی در مقایسه با مردی که نمازش را بدون حضور قلب و تنها برای رفع تکلیف می خواند، نیز ناقص است. چرا؟ تنها به علت اطاعت از فرمان خدا!!!!!!
استاد اینکه اطلاعات دینی من ناقص است، شکی نیست. دین دریای ژرفی است. ولی این مساله با این نوع برداشت واقعا برایم غیر قابل قبول است. البته من هیچ عنادی ندارم، ولی عقلم اینرا نمی پذیرد
در پاورقی نهج البلاغه ی خودم در مورد این خطبه چنین نوشته:
[="#0000FF"]ظاهر این خطبه ، و کلمه ی ((نواقص))مخالف آیات قران کریم و عقاید و فلسفه ی اسلامی، است. اگر بگوییم که (خدا نیمی از انسان ها ((زنان)) را ناقص آفریده) تنها راه جمع آن است که در واژه ی ((نواقص)) تصرف کنیم و معنای آن را ((تفاوت)) و ((اختلاف)) بدانیم که در لغت و واژه های قران نیز به جای یکدیگر استعمال می شوند. آنگاه تضاد ظاهری این خطبه با قران کریم و مبانی اعتقادی برطرف می شود. کلمه ی نواقص در اینجا یعنی تفاوت، و تفاوت در آیه ی 3 سوره ی ملک ((ما تری من تفاوت)) یعنی نقص و کاستی. امام ع می خواهد بفرماید که زن و مرد هر کدام روحیات و صفات مخصوص به خود را دارندو جایگاه هر کدام باید حفظ شود.[/]

naljamot12;779726 نوشت:
کاربر گرامی"REZA-D" تماما خطبه را پذیرفته اند

naljamot12;779726 نوشت:
اگر سند این خطبه زیر سوال برود خیلی دوست دارم بدانم دوستانی چون "Reza-D" مابقی زندگی خود را چگونه ادامه خواهند داد

سلام دوست عزیز
عجیب است که از جناب "آلاء" نقل قول کردید ، اما بنده را مخاطب قرار میدهید بدون آنکه نقل قول کنید!
اتفاقی پست شما را دیدم

یکی از روش های سفسطه این است که دیگران را به سفسطه متهم کنیم!
شما بنده را به تعصب و پیروی کورکورانه از این روایت متهم میکنید ، اما در واقع خودتان هستید که با این پیش فرض که همه غلط میگویند جز شما ، وارد بحث شده اید. برای مثال به این دلیل عرض میکنم:

naljamot12;779726 نوشت:
هنوز جوابی (البته خودمانیم جواب زیاد دادید ولی جسارتا تحلیل و استدلال منطقی و قابل پذیرش ارائه نشد) در این زمینه ها ارائه نشده است
دوست عزیز ، اینکه یکی از دو طرف بحث دلایل را نپذیرد ، لزوماً دلیلش این نیست که طرف مقابل پاسخ منطقی نداشته است ، بلکه ممکن است شنونده منطق پذیر نباشد

فرمودید Reza-D تماماً!!! خطبه را پذیرفته است و بعد هم نگران بودید که اگر عدم صحت خطبه ثابت شود چه بلایی بر سر زندگی من خواهد آمد!
ممنون از اینکه نگران زندگی من هستید :Nishkhand:

اما من پاسخ شما را در چند صفحه قبل داده بودم که همان دید متعصبانه نگذاشت که ببینید
در پست شماره 43 ، یعنی 37 پست قبل از این قلم فرسائی شما:

Reza-D;779393 نوشت:
اتفاقاً برای ما بسیار راحت تر است که بگوئیم این خطبه سند قوی ندارد و خودمان را راحت کنیم. بنده هم نمیگویم که این خطبه بدون تردید معتبر است. احتمالی که من میدهم این است که اصل خطبه درست باشد اما در کم و کیف آن تحریف صورت گرفته باشد (عمداً یا سهواً) و البته تشخیص این مورد با کارشناس استاما بر روی اصل موضوع مطرح شده تاکید دارم که حتی اثبات جعلی بودن این خطبه هم تفاوتی در عقیده من ایجاد نمیکند. اعتقاد من به این صورت است:

الف) اینکه زن در امورد مردانه دچار نقص عقل است کاملاً صحیح است و وجود یک سری دلایل اشتباه (با فرض اشتباه بودن) اصل این موضوع را تغییری نمی دهد

ب) نقص عقل زن به نسبت مرد است ، نه به نسبت خودش. زن در اینجا با مرد مقایسه میشود ، نه با انسان و انسانیت


اما درمورد سایر نکات شما:

naljamot12;779726 نوشت:
2- چرا زنان ناقص العقلند؟(در این مورد بسیار مصادیق عقل را بررسی فرمودید ولی فحوای کلام این است که عقل همان عقلیست که همه ما با شنیدن این واژه در ذهنمان تداعی میشود و قطعا امام هم همین منظور را داشته اند چرا که در آن زمان مخاطب ایشان جامعه شناسان و روانشناسان نبوده اند
اولاً چرا دیگران را با خود جمع می بندید و با استفاده از کلمات سعی میکنید دیگران را هم نظر با خود نشان دهید؟

ثانیاً با توجه به این تحلیل علمی شما ، آن وقت باید بپذیریم که چون قرآن هم در آن زمان مخاطبش تمام مردم بوده ، و نه روان شناسان و جامعه شناسان ، پس آنجا که فرموده:

آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايی باشد كه با آن تعقل كنند - حج ، 22
به يقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها
قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند - اعراف 179
آيا آنها در قرآن
تدبر نمي كنند يا بر قلبهايشان قفل نهاده شده است - محمد ، 24
منظور خدا این بوده که ما با قلبمان فکر میکنیم ، چون برخی افراد با شنیدن این آیات ، همان قلبی که خون را پمپاژ میکند در ذهنشان تداعی میشود

naljamot12;779726 نوشت:
نکند زنان مسلمانند که ناقص العقلند چون مردانشان چنین احادیثی میخوانند و به صورت پیش فرض با آنان به عنوان فردی ناقص برخورد میشود، اگر عقابی در کنار مرغها زندگی کند و مدام با او مثل یک مرغ برخورد شود هیچگاه فکر پرواز نمیکند حتی اگر بداند که میتواند پرواز کند بسیار غیر محتمل است که روزی این توانایی را بر فراز یک بلندی آزمایش کند
البته اگر از نظر شما ، وسیله شدن زن در غرب برای تبلیغات و جذب مخاطب و ساخت فیلم های...... یعنی عقاب شدن! بنده هم موافقم زنهای غربی عقاب که هیچ ، بلکه سیمرغ شده اند!!!
در کل اگر خیلی تمایل به خلط مبحث دارید ، تاپیک دیگری بزنیم و آنجا بررسی کنیم که کدام زنان مرغ هستند و کدامها عقاب
ولی این تزئینات ارتباطی با بحث ما ندارد

حبیبه;779905 نوشت:
به نظر می رسد این خطبه خلاف آنچه عنوان شده است:"سرزنش زنها" در واقع "سرزنش مردهاست"

Reza-D;779561 نوشت:
امام(ع) هم همین را فرمودند که ای مردها ، عاقل باشید و افسار خود را به دست یک زن که دارد از نفسش پیروی میکند ندهید

حبیبه;779989 نوشت:
به هر حال نسبت به مردان این کسرِ کمیّتِ عبادت را دارد و شما............ نمی توانید در بُعد سوّمِ عبادت "عمل به ارکان" این نقیصه را نادیده بگیرید
اما............. اتفاقا تحمل این رنجها برای او شاید به وزان عبادات از دست رفته اش ، نورانیّت و صفای نفس ایجاد کند

Reza-D;779675 نوشت:
شاید جبران این بخش از ایمان برای زن که به دلیل عادت ماهانه از او سلب شده ، در پذیرش این نقصان باشد

برایم عجیب است که اینقدر حرفهای ما به هم شبیه است و اینقدر هم در این موضوع با هم مخالف هستیم! :Gig:

حبیبه;780060 نوشت:
اگر زن ناقص العقل باشد به مفهومی که بعضی اصرار دارند اثبات کنند ، تکلیفی بر او نیست و شخصی که در تشخیص خوب و بد کم توان است قابل سرزنش نیست!
سلام خدمت شما از طرف یکی از بعضی ها :Nishkhand:
آیا شما قبول دارید که در زنان ، بطور معمول احساس بر عقل غلبه دارد یا خیر؟

ضمناً بفرمائید چرا خداوند در تولد انسان ، سهم بیشتری برای زن قرار داده؟ برتری زن در چه بوده؟

حبیبه;780060 نوشت:
به عقیده ی بنده این خطبه در سرزنش مردانی است که از زنی مانند عایشه تبعیّت کرده اند

لطفاً بفرمائید در روایت زیر هم مقصود زنانی مانند عایشه است؟

((از مشورت با زنان بپرهیز که رأی آنان رو به ضعف دارد و تصمیمشان ناپایدار است))

حبیبه;780060 نوشت:
اگر زن ناقص العقل باشد به مفهومی که بعضی اصرار دارند اثبات کنند
این نوع ناقص العقل که شما در اینجا نوشتید را بنده اصلاً قبول ندارم و چیزی را که قبول ندارم ، سعی در اثبات آن هم ندارم

توجه شما را به این مطلب جلب میکنم:

نقایص جمع مکسر نقیصه است و به معنای عیب و خوی بد و ایراد آمده است

مثال:

او برای رفع نقایص کار خود تلاش می کند. (چون عیب و ایراد دارد باید رفع و برطرف کند)

نواقص جمع مکسر ناقصه است و به معنای ناتمام و ناکامل آمده است

مثال:
او برای تکمیل نواقص پروندهء خود به اداره رفت. (چون پرونده ناتمام و ناکامل بوده است)

و منظور من هم معنای دوم است که امام(ع) نیز همان را به کار بره اند
نیاز هم نیست بنده سعی کنم اثباتش کنم ، چون این موضوع که تمام موجودات نسبت به هم نقاط قوت و ضعف دارند ، اثبات شده است

لطفاً دوستان به این مطلب مهم دقت بفرمایند که نقص به معنای عیب نیست

Reza-D;780747 نوشت:
نقایص جمع مکسر نقیصه است و به معنای عیب و خوی بد و ایراد آمده است

مثال:
او برای رفع نقایص کار خود تلاش می کند. (چون عیب و ایراد دارد باید رفع و برطرف کند)

Reza-D;780747 نوشت:
لطفاً دوستان به این مطلب مهم دقت بفرمایند که نقص به معنای عیب نیست

بسمه اللطیف

با سلام

صدر کلام حضرتعالی ذیل آن را نقض می کند!!!!

برای یافتن مقصود کلام اهل البیت علیهم السلام باید به منابع اصیل و قدیمی رجوع کرد.

نقص در لغت

ابن منظور در لسان العرب می نویسد:"والنقص:ضعف العقل،النقیصه:العیب"(ج7،ص100،دار صادر بیروت)

به همین دلیل است که نمی توان پذیرفت مقصود حضرت از این توصیف همه ی زنان عالم باشند،حدیث:


علي عليه‏ السلام فرمود: "بپرهيز از مشورت با زن‏ها مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است".

بنابراین از دیدگاه حضرت همه ی زنان ناقص العقل نیستند،به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی این یک قضیه

شخصیه است نه طبیعیه!

و گرنه باید بپذیریم خداوند نیمی از انسانها را ناقص آفریده است!!!!!

به نام خدا
با سلام

Reza-D;780747 نوشت:
نواقص جمع مکسر ناقصه است و به معنای ناتمام و ناکامل آمده است

Reza-D;780747 نوشت:
و منظور من هم معنای دوم است که امام(ع) نیز همان را به کار بره اند

پس با این حساب، از نظر شما عقل و ایمان زن در مقایسه با مرد، ناکامل و ناتمام است؟!!!!
من در پستهای ابتدایی آنچه از بیانات استاد و به نظرم خود شما، متوجه شدم این بود که عقلی که برای رسیدن به کمال نیاز است در مورد زن و مرد یکسان است. و عقل مورد بحث در این خطبه عقل حسابگر است . که خود شما فرمودید مثلا در مقابل باز زن احساسات و عواطف بیشتری دارد.
خوب جنا ب Reza-D بیایید فرض کنیم که این ادعا درست باشد . یعنی :
1. عقل لازم برای رسیدن به کمال در زن و مرد یکسان باشد.
2. عقل حسابگر زن در مقایسه با مرد ناقص باشد.
حال سوال این است:
با توجه به فرض 1 باید ایمان زن و مرد یکسان باشد. اما چرا ایمان زن از ایمان مرد ناقص تر است؟!!!
به نظر من با این نوع نگاه در خطبه به نوعی تناقص خواهیم رسید.

Reza-D;780746 نوشت:
آیا شما قبول دارید که در زنان ، بطور معمول احساس بر عقل غلبه دارد یا خیر؟

بسمه الحکم العدل

حقیر قبول دارم که اغلب مردان و زنان از هوای نفس و احساسشان پیروی می کنند"و ما یؤمن اکثرهم بالله الّا و هم مشرکون"

و بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند مگر اینکه مشرکند.

مردان در هنگام خشم اکثرشان از قوه ی غضب پیروی می کنند و زنان نیز.

مردان اغلب در هنگام غلیان حس حسادت، قوه ی واهمه را بر عقل مسلط می کنند و زنان نیز.

و در باره سایر قوای حیوانی نیز:"قس علی هذا".

Reza-D;780746 نوشت:
ضمناً بفرمائید چرا خداوند در تولد انسان ، سهم بیشتری برای زن قرار داده؟ برتری زن در چه بوده؟

اینگونه نیست."سهم بیشتر"

انسان ولیده ای است از زوجیت اسماء الهی جمال و جلال.

خداوند به دست جمال و جلال خویش انسان را آفرید.

پ.ن

توضیح بیشتر مقدور نیست،عذر بنده را بپذیرید.

دختر ایرونی;780804 نوشت:
. عقل لازم برای رسیدن به کمال در زن و مرد یکسان باشد.
2. عقل حسابگر زن در مقایسه با مرد ناقص باشد.
حال سوال این است:
با توجه به فرض 1 باید ایمان زن و مرد یکسان باشد. اما چرا ایمان زن از ایمان مرد ناقص تر است؟!!!
به نظر من با این نوع نگاه در خطبه به نوعی تناقص خواهیم رسید.

أحسنت استدلالی بسیار عالی است.

:Gol::Gol::Gol:

حبیبه;779963 نوشت:
ایمان عبارت است از معرفت قلبی و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح.

اگر این حدیث را در نظر گرفته و در واقع مفسر آن روایت قرار دهیم

می توان گفت حضرت بعد سوم ایمان یعنی عمل به ارکان را در زنان ناقص

عنوان فرموده اند.نه ایمان و باور قلبی را.


سلام و احترام
من فکر نمی کنم این حدیث بتونه در تفسیر این کلام استفاده بشه.
این عمل به اعضا و جوارح اینجا اطاعت از دستور خداوند است.عمل من میتونه ترک انجام باشه.عمل من اطاعت از دستور خداوند هست.
شاید مثل اینکه من بگم میخوام 4 رکعت نماز صبح بخونم.

آلاء;780335 نوشت:
بيان حضرت شايد در اين راستا اشاره به اين باشد که زن به دليل اين نقص در ايمان دارد ( چون يکي از مولفه هاي ايمان انجام فرائض است و زن آن را ترک کرده ) بايد در جبران اين نقصان شاخصه ها و مولفه هاي ديگر را در خود بيشتر تقويت نمايد .

سلام و عرض ادب استاد گرامی
زن آن را ترک نکرده. به زن دستور داده شده که آن را ترک کند. آیا باید ترک نکند؟ مسلما نه.
پس آیا به زن دستور داده شده که ناقص الایمان باشد؟!!!
همان طور که سرکار دختر ایونی فرمودن مرد 6 سال دیرتر از زن به تکلیف میرسد. چرا برای آن شش سال ،ناقص الایمان نخواهد بود؟ در حالیکه در آن شش سال هم اگر بخواهد میتواند عبادت کند.و مانع طبیعی ندارد.پس مستحق تر خواهد بود به نقص ایمان.

با سلام
در هر صورت، اشكال هايى كه متوجه اين روايات شده است،در ادامه مورد بررسى و پاسخ قرار مى گيرد:

حضرت آیةالله جوادی آملی ، ذیل عنوان «شبهه نقصان ایمان زن»، به روایت نهج البلاغه (خطبه80) پرداخته اند و درباره بندهای چندگانه این روایت، سخن می گویند. در بعضی از موارد، گویا روایت را پذیرفته اند و در مقام بیان تفسیر صحیح آن هستند. مثلا آورده اند که این ستایش ها و نکوهش ها، موضعی و مقطعی است و (به تعبیر ایشان) از باب قضیه خارجیّه است، نه حقیقیّه؛ و (به دیگر تعبیر) ناظر به شخص عایشه است، نه کلّیّت زنان.
و نیز در ادامه، به هنگام بررسی «نقصان حظّ زنان» که در روایت آمده است، درنهایت، می فرمایند:
منظور امام علی(ع) این نیست که چون سهم ارث زن کمتر از مرد است، پس از ارزشی کمتر از مرد برخوردار است.
در این مورد هم گویا ایشان روایت را پذیرفته اند و تنها در مقام تفسیر صحیح آن می باشند.
ولی زمانی که به قضیه «نقصان عقل زن» در روایت می رسند، بیانی دارند و از آن بیان استفاده می شود که ایشان، این بند از روایت را مخالف قرآن می دانند و قبول ندارند. ایشان پس از اشاره به جوابی که به تعلیل روایت می شود داد، می فرمایند:
اساسا خود قرآن برابری دو زن با یک مرد در شهادت را به علّت یادآوری می داند و هرگز نمی گوید که نقصان عقل زن، دلیل این مسئله در باب شهادت شده است.
ایشان می فرماید:
تعلیل حضرت در مورد نقصان عقل زن، این است که شهادت دو زن، در حکم شهادت یک مرد است؛ زیراکه در قرآن می فرماید: فإن لم یکونا رجلین فرجه وإمرأتان ممّن ترضون من الشّهداء. شهادت دو زن، در حکم شهادت یک مرد است. در این مورد نیز مضافا بر آنچه در آغاز فصل اشاره شد (به این که شهادت، امری مستند به حسّ و مشاهده است و حضور و شهود زن در همه جا محذور و یا محدود می باشد) خود قرآن، نکته آن را ذکرمی کند و می فرماید: این که شهادت دو زن در حکم شهادت یک مرد است، نه برای آن است که زن، عقل و درکی ناقص دارد و در تشخیص اشتباه می کند؛ بلکه «أن تضلّ إحداهما فتذکّر إحداهما الأخری»؛ اگر یکی از دو فراموش نمود، دیگری او را تذکّربدهد. زیرا که زن، مشغول کارهای خانه، تربیت بچّه و مشکلات مادری بوده و ممکن است صحنه ای را که دیده فراموش کند. بنابراین، دونفر باشند تا اگر یکی یادش رفت، دیگری او را متذکّر کند.


دفاع ما از این دسته روایات
در روایات بسیاری که در همین نوشته خواهدآمد، بر نقصان عقل زنان تأکید شده است و یکی از شواهد آن نیز همین نابرابری زن و مرد در باب شهادت دانسته شده است. اینک، فهرستی از این روایات:
1 نهج البلاغه، خطبه80؛
2 نهج البلاغه، نامه14؛
3 کافی، ج5، کتاب الجهاد، ص39، ح4؛
4 کافی، ج5، کتاب النّکاح، ص322، باب غلبةالنّساء، ح1؛
5 من لایحضره الفقیه، ج3، ص247، ح6؛
6 بحارالانوار، ج104، ص306، روایت10، باب1.
البتّه روایات دیگری نیز در این زمینه آمده که ما به همین چند روایت اکتفا می کنیم. [متن روایات و دفاع از آنها، در پایان بحث خواهد آمد.]
از سوی دیگر، بسیاری از مفسّران بر این قضیّه (یعنی نقصان عقل زنان) در تفاسیر خود تکیه کرده اند. به فهرستی از این تفاسیر بنگرید:
تفسیر روان جاوید، ج1، ص360؛
تفسیر کنزالدّقائق، ج2، ص463؛
تفسیر الجوهرالثمین، ج1، ص284؛
تفسیر منهج الصّادقین، ج2، ص150؛
تفسیر اثنی عشری، ج1، ص512؛
تفسیر شریف لاهیجی، ج1، ص286؛
تفسیر آسان، ج2، ص177؛
تفسیر أحسن الحدیث، ج1، ص532؛
تفسیر أطیب البیان، ج3، ص76؛
تفسیر مواهب علّیه، ج1، ص122؛
تفسیر کشف الحقائق، ج1، ص209؛
تفسیر مخزن العرفان، ج2، ص443؛
تفسیرالمیزان، ج2، ص275؛
و در تفسیر من وحی القرآن نیز این حقیقت به وضوح بیان شده که: جنبه عاطفی در زن ها قویّ تر و جنبه عقلانی در مردها فزونتر است.
ما در این بخش، تنها به سخنان علاّمه طباطبایی قدّس سرّه در مواضع مختلف تفسیر بزرگ المیزان در ادامه اشاره خواهیم داشت.

دیدگاه مرحوم علاّمه طباطبایی، در «المیزان»
1) مرحوم علاّمه طباطبایی، با اشاره به معنای صحیح تساوی زن ومرد در حقوق و وظایف و تبیین صحیح «ولهنّ مثل الّذی علیهنّ بالمعروف»، و با تصریح به پذیرش تفاوت بین زن ومرد، و تبیین درست «وللرّجال علیهنّ درجة»، می فرماید:
اشتراک زن ومرد در اصول مواهب الهی، از قبیل فکر و اراده، می طلبد تا زن همانند مرد آزاد و مستقل باشد و…
ولی با همه نقاط مشترکی که زن ومرد با هم دارند باز نمی توان نادیده گرفت که در جهات دیگری با هم تفاوت دارند و هم ایشان، در ادامه، یک نمود این تفاوت را در تعقّل بیشتر مرد و عاطفی بودن بیشتر زن می داند.
بنگرید به المیزان، ج2، ص275:
… لکنّها مع وجود العوامل المشترکة المذکورة فی وجودها تختلف مع الرّجال من جهة اخری؛ فانّ المتوسّطة من النّساء تتأخّر عن المتوسّط من الرّجال فی الخصوصیّات الکمالیّة من بنیتها کالدّماغ والقلب والشّرائین والأعصاب والقامة والوزن علی ما شرحه فنّ وظائف الأعضاء واستوجب ذلک أنّ جسمها ألطف وأنعم کما أنّ جسم الرّجل أخشن وأصلب؛ وإنّ الإحساسات اللّطیفة کالحبّ ورقّة القلب والمیل إلی الجمال والزّینة أغلب علیها من الرّجل کما أنّ التّعقل أغلب علیه من المرأة فحیاتها حیاة إحساسیّة کما أنّ حیاة الرّجل حیاة تعقلیّة.
ولذلک فرّق فی الإسلام بینهما فی الوظائف والتّکالیف العامّة الإجتماعیّة الّتی یرتبط قوامها بأحد الأمرین (أعنی التّعقّل والإحساس) فخصّ مثل الولایة والقضاء والقتال بالرّجال لإحتیاجها المبرم إلی التّعقّل؛ والحیاة التّعقلیّة إنّما هی للرّجل دون المرأة؛ وخصّ مثل حضانة الأولاد وتربیتها وتدبیر المنزل بالمرأة وجعل نفقتها علی الرّجل …
2) مرحوم علاّمه طباطبایی، در این مقام که چرا در اسلام، سهم ارث مرد، بیش از زن تعیین شده است، می فرماید:
این، بدان جهت است که تدبیر زندگی بر عهده مرد است و هزینه زندگی بر دوش او قرار گرفته است. قرآن می گوید: «الرّجال قوّامون علی النّساء» و این عهده داری مرد، به گفته قرآن، بر اساس فضیلتی است که به او داده شده است و این فضیلت، همان تعقّل بیشتر مرد است. زندگی زن، یک زندگی احساسی و عاطفی و زندگی مرد، زندگی تعقّلی است و به همین دلیل، تدبیر زندگی، به او سپرده شده است ….
در پایان این بحث، علامه می فرماید:
از آنجا که مرد از نظر تعقّل بر زن فضیلت داده شده است، در امر ارث، چنین تفاوتی پدید آمده است. البته این فضیلت، کرامتی را به دنبال ندارد و صرفا یک برتری دنیایی است؛ و آن فضیلتی که ریشه کرامت است و اسلام به آن توجّه دارد، تنها تقواست و بس، در هرکه و هر کجا که باشد.
بنگرید به المیزان، ج4، ص215:
… وامّا کون سهم الرّجل فی الجملة ضعف سهم المرأة فقد اعتبر فیه فضل الرّجل علی المرأة بحسب تدبیر الحیاة عقلا وکون الإنفاق الّلازم علی عهدته. قال تعالی: الرّجال قوّامون علی النّساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض وبما أنفقوا من أموالهم (النّساء/34)؛ والقوام من القیام وهو إدارة المعاش، والمراد بالفضل هو الزّیادة فی التّعقّل؛ فإنّ حیاته حیاة تعقلیّة وحیاة المرأة إحساسیّة عاطفیّة؛ وإعطاء زمام المال یدا عاقلة مدبرّة أقرب إلی الصّلاح من إعطائه یدا ذات إحساس عاطفی …
فقد تحصّل من جمیع ما قدّمناه أنّ الرّجال فضّلوا علی النّساء بروح التّعقّل الّذی أوجب تفاوتا فی أمرالإرث وما یشبهه لکنّها فضیلة بمعنی الزّیادة؛ وأمّا الفضیلة بمعنی الکرامة الّتی یعتنی بشأنها الإسلام، فهی التّقوی، أینما کانت.
3) مرحوم علاّمه، پس از توضیح این نکته که گرچه ارث زن نصف ارث مرد است، ولی درنهایت، از آنجا که مخارج و هزینه زندگی او بر عهده مرد است، در نیمی از سهم مرد هم تصرّف می کند و درنتیجه، یک سوّم از مجموع ثروت دنیا مال اوست و در دوسوم باقیمانده نیز تصرف می کند و نیمی از آن نیز به او اختصاص پیدامی کند، می فرماید:
در اسلام، زن، شخصیّتی برابر با شخصیّت مرد دارد و همچون مرد در اراده و عمل، آزاد است و تنها تفاوت او در بعضی از خصلتهای روحی است. زن، زندگی احساسی و عاطفی دارد و مرد، زندگی عقلانی و تعقلّی؛ و بر همین اساس است که مرد …
بنگرید به المیزان، ج4، ص229:
… فالمرأة فی الاسلام ذات شخصیّة تساوی شخصیّة الرّجل فی حریّة الإرادة والعمل من جمیع الجهات ولاتفارق حالها حال الرّجل إلاّ فیما تقتضیه صفتها الرّوحیّة الخاصّة المخالفة لصفة الرّجل الرّوحیّة وهی أنّ لها حیاة إحساسیّة وحیاة الرّجل تعقلیّة فاعتبر للرّجل زیادة فی الملک العامّ لیفوق تدبیر التّعقّل فی الدّنیا علی تدبیر الإحساس والعاطفة وتدورک ماورد علیها من النّقص بإعتبار غلبتها فی التّصرف وشرّعت علیها وجوب إطاعة الزّوج فی أمر المباشرة وتدورک ذلک بالصّداق وحرمت القضاء والحکومة والمباشرة للقتال لکونها أمورا یجب بناؤها علی التّعقّل دون الإحساس وتدورک ذلک بوجوب حفظ حماهنّ والدّفاع عن حریمهنّ علی الرّجال ووضع علی عاتقهم أثقال طلب الرّزق والإنفاق علیها وعلی الأولاد وعلی الوالدین ولها حقّ حضانة الأولاد من غیر ایجاب وقد عدّل جمیع هذه الأحکام بأمور أخری دعین إلیها کالتّحجّب وقلّة مخالطة الرّجال وتدبیر المنزل وتربیة الأولاد …
فلا یبقی بعد ذلک کلّه إلاّ إنقباضهنّ من نسبة کمال التّعقّل إلی الرّجال وکمال الإحساس والتّعطّف الیهنّ ولیس فی محلّه فإنّ التّعقلّ والإحساس فی نظر الإسلام موهبتان إلهیّتان مودعتان فی بنیة الإنسان لمآرب إلهیّة حقّة فی حیاته؛ لامزیّة لأحدهما علی الأخری ولاکرامة إلاّ بالتّقوی وأمّا الکمالات الأخر کائنة ماکانت فإنّما تنمو وتربو إذا وقعت فی صراطه وإلاّ لم تعد إلاّ أوزارا سیّئة.
4) علاّمه طباطبایی، در مقام تبیین درست سرپرستی و عهد ه داری مردان نسبت به زنان، با اشاره به این که اسلام، هم جانب عقل را مورد توجّه قرارداده و هم از توجّه به عواطف و پیامدهای مطلوب آن غافل نمانده است، می فرماید:
این، از اهتمام بلیغ اسلام به عقل و تعقّل است که زمام کارهای عمومی اجتماعی که نیازمند تدبیر عاقلانه و به دور از احساسات است را به کسانی واگذارده که تعقّلشان بیشتر و احساساتشان ضعیف تر است؛ یعنی به دسته مردان، نه زنان.
آری قرآن فرموده است: «الرّجال قوّامون علی النّساء» و سیره پیامبر هم بر همین اساس شکل گرفته است. پیامبر اکرم(ص) در طول تاریخ زندگی خویش، زنی را برای امارت انتخاب نکرد و منصب قضا را به دست زنی نسپرد و هرگز زنی را به جهاد و جنگ دعوت ننمود …
بنگرید به المیزان، ج4، ص347:
… والباحث المتأمّل یحدس من هذا المقدار أنّ من الواجب أن یفوّض زمام الأمور الکلیّة والجهات العامّة الإجتماعیّة الّتی ینبغی أن تدبّرها قوّة التّعقّل ویجتنب فیها من حکومة العواطف والمیول النّفسانیّة، کجهات الحکومة والقضاء والحرب إلی من یمتاز بمزید العقل ویضعف فیه حکم العواطف وهو قبیل الرّجال دون النّساء. وهو کذلک؛ قال اللّه تعالی «الرّجال قوّامون علی النّساء» والسّنة النّبویّة الّتی هی ترجمان البیانات القرآنیة بنیّت ذلک کذلک وسیرته(ص) جرت علی ذلک أیّام حیاته؛ فلم یولّ امرأة علی قوم ولاأعطی امرأة منصب القضاء ولا دعاهنّ إلی غزاة بمعنی دعوتهنّ إلی أن یقاتلن؛ وأمّا غیرها من الجهات …
از بیانات مرحوم علاّمه در موارد مختلف تفسیر بزرگ خویش (المیزان)، استفاده می شود که تفاوت زن ومرد در جنبه عقلانی، پذیرفته است. مردان در تعقّل، قویّ تر و جلوتر هستند؛ آن گونه که زنان، از نظر عواطف، پیشتازتر و پیشگام ترند.
البتّه این اختلاف و تفاوت، به گفته مرحوم علاّمه، در این راستاست که نظام هستی پاگیرد و جامعه انسانی، پویا در حرکت باشد و این تفاوت، هرگز مایه امتیاز معنوی و ریشه کرامت الهی نیست. این تفاوت، کاملا دنیوی است؛ و فضیلت کرامتی، تنها به تقوای الهی است.

متن روایات کاستی عقل زنان
1 نهج البلاغه (خطبه 80؛ ومن خطبة له علیه السلام بعد فراغه من حرب الجمل، فی ذم النّساء ببیان نقصهنّ):
معاشر النّاس إنّ النّساء نواقص الإیمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول؛ فأمّا نقصان إیمانهنّ فقعودهنّ عن الصّلاة والصّیام فی أیّام حیضهنّ؛ وأمّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرّجل الواحد وأمّا نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الإنصاف من مواریث الرّجال؛ فاتّقوا شرار النّساء وکونوا من خیارهنّ علی حذر ولا تطیعوهنّ فی المعروف حتّی لا یطمعن فی المنکر.

2 نهج البلاغه (نامه 14؛ من وصیّة له علیه السلام لعسکره قبل لقاء العدوّ بصفّین):
لا تقاتلوهم حتّی یبدؤوکم، فإنّکم بحمداللّه علی حجّة وترککم إیّاهم حجّة أخری لکم علیهم؛ فإذا کانت الهزیمة بإذن اللّه فلا تقتلوا مدبرا ولا تصیبوا معورا ولا تجهزوا علی جریح؛ ولا تهیجوا النّساء بأذی وإن شتمن أعراضکم وسببن أمراءکم، فإنّهنّ ضعیفات القوی والأنفس والعقول؛ ان کنّا لنؤمر بالکفّ عنهنّ وأنهنّ لمشرکات؛ وإن کان الرّجل لیتناول المرأة فی الجاهلیّة بالفهر أو الهراوة فیعیّر بها وعقبه من بعده.

3 کافی (ج5، کتاب الجهاد، ص39، ح4؛ وفی حدیث مالک بن أعین قال حرّض أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه النّاس بصفّین، فقال):
ولا تهیجوا امرأة بأذی وإن شتمن أعراضکم وسببن أمراءکم وصلحاءکم، فإنّهن ضعاف القوی والأنفس والعقول وقد کنّا نؤمر بالکفّ عنهنّ وهنّ مشرکات وإن کان الرّجل لیتناول المرأة فیعیّر بها وعقبه من بعده...

4 کافی (ج5، کتاب النّکاح، ص322، باب غلبة النّساء، ح1؛ عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن أبی عبداللّه عن أبیه عن سلیمان بن جعفر الجعفری، عمّن ذکره، عن ابی عبداللّه ع قال):
قال رسول اللّه(ص):ما رأیت من ضعیفات الدّین وناقصات العقول أسلب لذی لبّ منکنّ.

5 من لا یحضره الفقیه (ج3، ص247، ح6؛ ومرّ رسول اللّه ص علی نسوة فوقف علیهنّ، ثمّ قال):
یا معاشر النّساء ما رأیت نواقص عقول و دین أذهب بعقول ذوی الالباب منکنّ؛ إنّی قد رأیت أنّکنّ أکثر أهل النّار یوم القیامة فتقرّین الی اللّه عزّوجلّ ما استطعتنّ. (فقالت امرأة منهنّ: یارسول اللّه ما نقصان دیننا وعقولنا؟ فقال): أمّا نقصان دینکنّ فالحیض الذی یصیبکّن فتمکث إحداکنّ ما شاء اللّه لا تصلّی ولا تصوم، وأمّا نقصان عقولکنّ فشهادتکنّ، إنّما شهادة المرأة نصف شهادة الرّجل.

6 بحار الانوار (ج104، ص306، باب یکم از ابواب شهادات، ح10؛ قال أمیر المؤمنین ع ):
وبینما نحن مع رسول اللّه(ص) وهو یذاکرنا... إذ جائت امرأة فوقفت قبالة رسول اللّه(ص) وقالت: بأبی أنت وأمّی یارسول اللّه أنا وافدة النّساء إلیک فما من امرأة یبلغها مسیری هذا إلیک إلا سرّها ذلک. یارسول اللّه إنّ اللّه عزّوجلّ ربّ الرّجال والنّساء و خالق ورازق الرّجال والنّساء وإنّ آدم أبو الرّجال و النّساء و إنّ حوّاء أمّ الرّجال و النّساء و إنّک رسول اللّه الی الرّجال و النّساء. ما بال المرأتین برجل فی الشهادة و المیراث؟ فقال رسول اللّه(ص): یا ایّتها المرأة إنّ ذلک قضاء من ملک عدل حکیم لا یجور و لا یحیف ولا یتحامل و لا ینفعه ما منعکنّ، یدبّر الأمر بعلمه. یا أیّتها المرأة لأنّکنّ ناقصات الدّین والعقل. قالت: یارسول اللّه وما نقصان دیننا؟ قال:...
قال أمیر المؤمنین(ع) فی قوله «أن تضلّ إحداهما فتذکّر إحداهما الأخری:
إذا ضلّت إحداهما عن الشهادة و نسیتها، ذکرتها إحداهما الأخری فاستقامتا علی أداء الشهادة؛ عدّل اللّه شهادة امرأتین بشهادة رجل لنقصان عقولهن ودینهنّ. (ثم قال ع ): معاشر النّساء خلقتنّ ناقصات العقول؛ فاحترزن فی الشهادات من الغلط؛ فإنّ اللّه یعظّم ثواب المتحفّظین والمتحفّظات. ولقد سمعت محمدا رسول اللّه(ص) یقول: ما من امرأتین احترزتا فی الشّهادة فذکرت إحداهما الأخری حتّی تقیما الحقّ وتنفیا الباطل إلا وإذا بعثهما اللّه یوم القیامة...

اعتبار و سند روایات آورده شده
این روایات که تعدادشان هم کم نیست و در حدّ استفاضه اند از کتب معتبری چون نهج البلاغه، کافی و من لا یحضره الفقیه نقل شده اند. گرچه روایت بحار الانوار از کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نقل شده واعتبار آن در حدّ باقی روایات نیست، ولی مجموع روایات، در حدّ استفاضه است. در چنین مواردی، با توجّه به اعتبار کتابهای نهج البلاغه، کافی ومن لا یحضره الفقیه، وتعدّد روایات، «مناقشه سندی»، برمبنای بسیاری از عالمان، جز در «موارد تعارض» روانیست. عالمانی رجالی چون آیة اللّه بروجردی وعلامه شوشتری (صاحب قاموس الرّجال) وآیة اللّه حاج آقا رضا فقیه همدانی قدس اسرارهم و بسیاری از اعاظم علم رجال و اصول بر این مبنا هستند.
توضیح آنکه: آنها که نمی توانند محتوای روایات را فهم کنند و سازگاری روشن آنها را با مبانی دینی و قرآنی درایت کنند، در سند روایت خدشه می کنند و به زعم خویش، آن را از حجیّت می اندازند و خود را راحت می سازند؛ ولی چنین نیست. استناد روایات کافی به معصومان(ع) روشن و واضح است وتنها باید تلاش کرد تا مفاد صحیح و محتوای درست روایات کافی را فهمید و درک کرد.
بنابراین، اشکال و نقد سندی به این مجموعه روایی، در نزد این دسته از عالمان وبر این مبنای مقبول، روا نیست واساسا مبنای این عالمان، آن است که ما در حجیّت اخبار، نیازمند وثوق به خبر هستیم و اینچنین نیست که تنها خبر ثقه، حجّت باشد.

اشکال ها و دفاع ما
در هر صورت، اشکال هایی که متوجه این روایات شده است، مورد بررسی قرار می گیرد:
1 حضرت آیة اللّه جوادی آملی فرموده اند:
روایت نهج البلاغه (خطبه 80)، ناظر به عایشه است وقضیّه خارجیّه است، نه قضیّه حقیقیّه؛ و نکوهش امام علی(ع) از زنان، مقطعی و موضعی بوده است.
پاسخ این سخن، آن است که شما با توصیه امیرمؤمنان(ع) که در بخش نامه های نهج البلاغه با شماره 14 آمده است، چه می کنید؟ حضرت، پیشاپیش جنگ صفین، لشکریان خویش راچنین موردتوصیه قرار می دهد:
با دشمنان، پیش از آغاز کردن آنان به جنگ، وارد جنگ و کارزار نشوید. چرا که شما بحمداللّه بر حق هستید وحجّت با شماست. واین که آنان را واگذارید تا شروع کننده خود آنان باشند، دلیل دیگری است که از آن شما می شود. و زمانی که دشمن توان مقابله را به اذن الهی از دست داد و پا به فرار گذاشت، با هر کسی که پشت به جنگ کرده و از جنگ دست کشیده، نجنگید. و به کسی که نشان دادن عورت خویش را سپر حفظ خود قرار داده، متعرّض نشوید و مجروح جنگی را نکشید.
در ادامه این توصیه، امام(ع) می فرماید:
وزنان را با آزارتان تحریک نکنید، گرچه آنان به شما دشنام دهند و به امیرانتان بد گویند؛ چرا که زنان از نظر قدرت و توان بدنی و روحی و عقلی، ضعیف اند. ما در زمانی که آنان مشرک بودند، دستور داشتیم تا متعرّض آنان نشویم و اگر کسی در زمان جاهلیّت، باسنگ و یا چوب وعصا متعرض زنی می شد، خود و نسلش به جهت این عمل، مورد سرزنش قرار می گرفت.
این روایت که بر ضعف عقلی زنان دلالت دارد،مربوط به عایشه نیست و توجیه مذکور، درآن به سادگی جاری نمی شود. مشابه همین روایت، در کافی (ج5، ص39، ح4) نیز آمده است.
2 حضرت آیة اللّه جوادی آملی، این بخش از روایت را (که بر نقصان عقل زنان تأکید دارد و دلیل این نقصان را نا برابری مرد و زن در باب شهادت می داند)، چنین رد می کند که: قرآن، علّت نا برابری زن مرد را در شهادت، فراموشی دانسته و هرگز از نقص عقل، در این زمینه، مایه نگذاشته است (وظاهرا ایشان بر همین اساس، روایت را مخالف قرآن می داند).
در پاسخ این سخن می گوییم که: أن تضلّ إحداهما، تنها صورت نسیان را نمی گیرد؛ ضلال زن، گاه از جهت غلبه نسیان بر اوست و گاه به علّت نقص عقل وضعف درک؛ آن گونه که درگفته های مفسّران به آن اشاره شده و در روایات، مورد توجّه قرار گرفته است.
زن در مقام تحمّل وهمچنین در مقام تحفّظ، ضعف دارد. آن گونه که از روایت تفسیر امام حسن عسکری(ع) استفاده می شود، گمراهی زن، تنها عدم حفظ نیست. گاه اشتباه در درک و فهم درست واقعه است و گاه علل دیگر.
بنابر این، دلیل قاطعی نداریم که تنها علّت نا برابری، فراموشی زن باشد؛ چرا که بسیاری از تفاسیر، بر هر دو جهت اشاره دارند.
3 بعضی می پندارند موضوع برتری عقلانی مردان (که در کنارش برتری عاطفی زنان مطرح است)، مسئله ای است بر خلاف بداهت عقل و یا بر خلاف صریح قرآن؛ با این که ملاحظه شد بسیاری از مفسّران و عالمان، بر فزونی عقل مردان و برتری عاطفی زنان، تصریح کرده اند و در گذشته تا آنجا که ما اطّلاع داریم کسی این روایات را به بهانه این اتّهامات، رد نکرده است.
موضوع تفاوت زن و مرد در عقل و عاطفه، در قدرت بدنی و جسمی و در ابعاد دیگر، نه مخالف بداهت عقل است (که ما را از عمل به این روایات بازدارد) و نه مخالف قرآن و دیگر روایات.
وجود تفاوت در میان زن و مرد، بر اساس حکمت الهی است ومصلحت و حکمت الهی در نظام آفرینش، چنین تفاوتی را در مرد و زن، می طلبد.
بعضی می پندارند این که زن و مرد از یک نوع هستند، هر دو انسان هستند، هر دو از یک سرشت و با یک سرنوشت هستند، وهر دو مکلف اند و در اصول مواهب الهی مشترک اند، ایجاب می کند که دیگر هیچ تفاوتی میان آنان نباشد و شاید به همین دلیل، هر روایتی که پرده از تفاوت بین زن و مرد بر گیرد، در نظر اینان، مخالف قرآن قلمداد شود؛ با اینکه هرگز چنین نیست؛ همان گونه که علاّمه طباطبایی در تفسیرشان فرموده اند:
ما هم مشترکات زن و مرد را (در جنس و هویّت، سرشت و سرنوشت) می پذیریم و هم تفاوت صنفی موجود میان آنان را اذعان داریم.

بعضی در توجیه روایات فزونی عقل در مردان و کاستی آن در زنان، گفته اند: این پدیده ای است که تحت تأثیر شرایط خارجی، شکل گرفته و هرگز عقل و درک موهبتی آنان، تفاوتی ندارد. زن ها از آن جهت که در تاریخ، همیشه مورد ظلم بوده اند و میدان فعّالیّت و حضور پیدا نکرده اند، عقلشان پرورش پیدا نکرده است و از این جهت، عقب تر از مردها هستند؛ و گرنه، دراندازههعقل موهبتی با مردان یکسان هستند.
این سخن، به دلایلی، صواب نیست که ما هم اکنون در مقام تفصیل آن دلایل نیستیم؛ لیکن ناگزیریم اشاره ای به آنها داشته باشیم:
1 سخن فوق، خلاف ظاهر روایات است.
2 به گفته مرحوم علامه طباطبایی، سالیانی است که در بخش هایی از دنیا، زن ها به میدان آمده اند، ولی همچنان تفاوت موجود است.
3 واگذاری کارهایی از قبیل اداره اجتماع کوچک خانواده به مرد، در دین اسلام، با توجه به آیه شریفه «الرّجال قوامون علی النّساء» وتعلیل آن با جمله «بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم»، نشانی بر این تفاوت ریشه ای است.
اگر تفاوت عقلانی مرد و زن، مرتبط با جوّ نامساعد و محیط و تحمیلات خارجی بود، خداوند، این گونه استدلال نمی کرد... بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و...

در ادامه به بررسی هر سه قسمت نقصان عقل و نقصان ایمان و نقصان ارث اشاره می کنیم.

[h=3]محور اول خطبه: نقصان يا تفاوت درايمان
[/h]اسلام با صراحت كامل و قاطعانه هويت انسانى زن و مرد را متحد ميداند.
نصوص قاطعانه قرآن در بيان وحدت هويت انسانى مرد و زن قابل خدشه و ترديد نيست. از جمله نصوص روشنگر اين وحدت آيات ذيل است:‌
آيه اول: تساوي در خلفت:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. (سوره حجرات، آيه 13)
اى مردم، ما شما را از يك مرد و زن‏ آفريديم و شما را گروه‏ها و قبائل قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد و با همديگر زندگى هماهنگ داشته باشيد، با ارزش‏ترين شما نزد خداوند باتقوى‏ترين شما است.
آيه دوم؛ تساوي در گرفتن پاداش بر اساس عمل:
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏. (آل عمران: 195)
خداوند آنان را چنين اجابت كرد كه من عمل هيچ يك از عمل كنندگان شما را از مرد و زن ضايع نمي‌كنم.
آيه سوم؛‌ تساوي زن و مرد در كسب ارزشها و صفات عاليه انساني:
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً. (احزاب: 35)
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه مردان عبادت كننده و زنان عبادت كننده، مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان خشوع كننده در برابر عظمت الهى، مردان و زنان بخشاينده، مردان و زنان روزه‏گير، مردان و زنانى كه عفت خود را حفظ مى‏نمايند، مردان و زنانى كه خدا را فراوان بياد مى‏آورند، خداوند بر همه آنان مغفرت و پاداش بزرگى را آماده ساخته است.
با وجود سه آيه فوق و آيات ديگر كه صريحا و بدون كمترين ابهام، مرد و زن را از نظر شخصيت و عناصر و اوصاف عالى و ارزشمند آن، متحد معرفى ميكند. اهانت و تحقير زن يا اسناد اهانت و تحقير زن به اسلام ناشى از بى ‏اطلاعى از مفاد آيات فراوانى است كه در قرآن آمده است. اين است بعد انسانى و هويت شخصيتى زن از ديدگاه اسلام.
بنابراين مقصود از عبارت‌ «نواقص الايمان» در كلام حضرت، تفاوت در ايمان به معناي ايمان و اعتقاد به خدا و پيغمبر و ديگر اصول و فروع اعتقادى نيست؛ زيرا آن ايمان در زن و مرد يكسان است و ميزان آن را تنها خدا مى‏تواند تعيين كند؛ بلكه ايمان مورد اشاره امير مؤمنان، بهره بردن از عمل و عبادات و كم شدن نصيب زن بطور قهرى در روزهاى قاعدگى است.
به بيان ديگر، زن در دوران قاعدگى نماز و روزه را ترك مى‌كند. نه اين كه زن در دوران قاعدگى فاسق است و عادل نيست، دروغگو است و راستگو نيست، و نه اين كه شخصيت اعتقادى او مختل شده است، بلكه به جهت وضع روانى خاصى كه پيدا مى‏كند [و روانپزشكان اين وضع روانى را مشروحا مطرح مي‌كنند] به جهت لزوم رهائى روان زن از توجه دقيق، كه در حال نماز پيش مى‏ آيد و لزوم آزاد ساختن دستگاه گوارش و معده در غذا و آشاميدنى‏ها كه در دوران قاعدگى خيلى اهميت دارد، تكليف نماز و روزه از زن برداشته مى‏شود.
در عين حال رابطه زن با خدا به وسيله ذكر در نماز بدون احساس فشار از تكليف معين، محفوظ و دائمى است و او مى‏تواند در اوقات نماز در حال ذكر خداوندى باشد و روزه‏ هايى را كه در روزهاى قاعدگى ترك كرده است، در غير آن روزها قضا نمايد اما به هر حال مداومت بر نماز آثار تکوینی خاصی دارد که زن در حال ترک نماز در ایام خاص باعث می شود که از آثار تکوینی آن به دور باشد و این همان مطلبی است که حضرت می فرمایند:
به توضيحي كه خود حضرت در اين خطبه دارد توجه فرماييد:
فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ.

[h=3]محور دوم: تفاوت يا نقصان در ارث[/h]عبارت: «نواقص الحظوظ» در فرمايش امام ناظر به تفاوت سوم ميان زن و مرد در سهم الارث است كه بر گرفته از اين شريفه است:
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ؛ (نساء/ 17)
خداوند در باره فرزندانتان بشما توصيه ميكند كه سهم مرد را برابر سهم دو زن باشد.
يا در آيه ديگر آمده است:
فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (نساء/176)
و امير مؤمنان عليه السلام در تفصيل مطلب فرمود:
وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ.
البته اين قانون در همه مسائل ارث كليت ندارد از آن جمله:
1. اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد، مال شش قسمت مى‏شود، چهار قسمت را پسر و هر يك از پدر و مادر يك قسمت مى‏برند؛
2. اگر ميت چند برادر و خواهر مادرى داشته باشد، مال بطور مساوى ميان آنان تقسيم مى‏شود؛
3. سهم الارث فرزندان برادر و خواهر مادرى ميان زن و مرد مساوى تقسيم مى‏شود؛
4. اگر وارث ميت منحصر به جد و جده مادرى باشد، مال ميان آن دو مساوى تقسيم مى‏شود؛
5. اگر وارث ميت هم دائى و هم خاله باشد و همه آنها پدر و مادرى يا پدرى، يا مادرى باشند مال به طور مساوى‏ ميان آنان تقسيم مى‏شود.

به هر حال شکی نیست که در مواردی سهم الارث زن نسبت به مرد کمتر است و همان نواقص الحظوظ که حضرت می فرمایند وجود دارد.

[h=3]محور سوم: نقصان يا تفاوت درعقل [/h]محور سوم كلام اميرمؤمنان عليه السلام (نواقص العقول) است. در توضيح اين جمله مي‌گوييم:
اولا: چنانكه در مبحث گذشته گفتيم: مقصود از نقص، كاهش ارزشى نيست؛ بلكه عدم تساوى شهادت مرد و زن كه امير المؤمنين عليه السلام بيان فرموده ‏اند، با نظر به محدوديت طبيعى ارتباطات زن با حوادث و رويدادهاى بسيار گوناگون است كه مرد در آنها غوطه ‏ور است و توانائى دقت و بررسى عوامل و مختصات و نتائج آنها را بيش از زن دارا مي‌باشد و كنجكاوى مرد و نفوذ فكرى او در ريشه‏ هاى حوادث يك امر طبيعى است كه در نتيجه قرار گرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطم‏هاى متنوع زندگى، به وجود مى‏ آيد و این همان آیه کتاب خداوند است که می فرماید الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض
البته شهادت زن‌ها در موارد زيادى حتى بدون تعدد، مساوى شهادت مردها مي‌باشد و آن موارد عبارتند از موضوعاتى كه با شهادت و گواهي و اعتراف خود زنها دانسته مى‌شود مانند شهادت زن به اين كه در روزهاى قاعدگى است يا در روزهاى طهر و اين كه بچه‏اى كه در شكم او است مربوط به كدام مرد است و غير ذلك.
با توجه به توضيح فوق سخن امير مؤمنان عليه السلام نيز اين است:
وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ.
نكته قابل تذكر اين كه از آن جهت كه زن نگهبان طبيعى و اولى حيات است، خداوند متعال عواطف و احساسات او را خيلى قوى‏تر و متنوع از مرد قرار داده است، زيرا:
اولا: بزرگترين مسئوليت زن آماده كردن محيط زندگي سالم و بستر سازي فضاي مناسب و شايسته جهت تربيت نسلهاي بعدي است كه ظرافت خاص خودش را دارد و مردها از چنين ظرافتي كم بهره اند.
ثانيا: نشاط روحي حرف اول سلامت روحي و به تبع آن جسمي است كه مرد اين نشاط را از محيط خانه گرفته و در ادامه شغل و زندگي اش از آن كمك مى‌گيرد.
ثالثا: سياست شوهر داري كه در نهايت تملك شوهر به وسيله زن است از مسائل ظريفي است كه روح لطيف و ظريف توانائي آن را دارد.

حبیبه;780750 نوشت:
صدر کلام حضرتعالی ذیل آن را نقض می کند!

سلام و عرض ادب
صدر کلام بده را نقل قول فرمودید ، خوب ذیلش را هم نقل میکردید بزرگوار!

کاملاً مشخص بود منظور من از اینکه گفتم نقص به معنای عیب نیست ، اشاره به موضوع بحث دارم. وگرنه اینقدر ناشی نیستم که خودم بگویم نقص یعنی عیب و در دو خط پایین تر بگویم نقص به معنای عیب نیست. جمله را اینطور اصلاح میکنم انشاالله که موضوع حل شود

نقص لزوماً به معنای عیب نیست

حبیبه;780750 نوشت:
برای یافتن مقصود کلام اهل البیت علیهم السلام باید به منابع اصیل و قدیمی رجوع کرد.
نقص در لغت
ابن منظور در لسان العرب می نویسد: "والنقص: ضعف العقل ، النقیصه: العیب" (ج7،ص100،دار صادر بیروت)
بنده هم عرض کردم که نقایص جمع مکسر نقیصه است به معنای عیب
و نواقص جمع مکسر ناقصه است به معنای ناتمام (تکمیل نشده)

اما سؤالی هم از شما و کارشناس گرامی دارم. یعنی در قرآن و روایات ، هیچ واژه ای به هیچ معنای دیگری بجز آنچه در لغت نامه های قدیمی نوشته شده بکار نرفته است؟
آلاء;780336 نوشت:
سلام
استاد آلاء عزیز ، لطفاً شما نیز در این خصوص توضیح بفرمائید

حبیبه;780750 نوشت:
علي عليه‏ السلام فرمود: "بپرهيز از مشورت با زن‏ها مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است"
همانطور که قبلاً هم عرض کردم و از شما توضیح خواستم و شما پاسخی ندادید (به دلیل فراموشی یا هر دلیل دیگر) ، مجدد میپرسم که چرا توضیح امام علی(ع) در این روایت سلبی است؟

چرا نفرمودند:
با زنان مشورت کنید ، مگر آنکه ضعف عقل او ثابت شده باشد؟

حبیبه;780750 نوشت:
و گرنه باید بپذیریم خداوند نیمی از انسانها را ناقص آفریده است!!!!!
عجیب است که بیش از ده بار این مطلب را برای شما و خانم "دختر ایرونی" توضیح دادم اما همچنان مطالب را طوری بیان میکنید که منظور کاربر Reza-D نقص مطلق بوده!!! با کمال احترام بیش از این نمیتوانم بپذیرم که متوجه توضیح من نشده اید و سهواً دارید این کار را میکنید

پست های شماره 15 ، 16 و 17 یعنی همان ابتدای بحث. اگر خواستید چندین مورد دیگر هم نقل قول کنم:

Reza-D;778939 نوشت:
نقصی است در مقایسه با موضوع مرتبط و در وجود مرد. کما اینکه برعکس آن را هم میتوان گفت. دقت بفرمائید:
مرد در مقایسه با زن از نظر عاطفی ناقص است و علت آن این است که خداوند زن را شیرده خلق کرده ، درحالیکه مرد از این خصوصیت بی بهره است. همچنین این زن است که نقش اصلی را در تولید مثل بازی میکند و انسان در وجود زن رشد کرده و پا به دنیا میگذارد که مرد از این خصوصیت نیز بی بهره است. بنابراین میتوان گفت که خداوند از این نظر مردها را ناقص آفریده

Reza-D;778962 نوشت:
هر دو دارند از عقل استفاده میکنند ، اما روش استفاده از عقل در این دو متفاوت است

Reza-D;778962 نوشت:
بنده هم عرض کردم که در مقایسه با مرد و درمورد موضوع مورد بحث امام(ع) ، بله نقص وجود دارد. اما به معنای نقص تام نیست ، بلکه نقص خاص است

Reza-D;778976 نوشت:
در این امور که به مردها مربوط میشود زنها دارای نقص هستند
با این حساب چرا سعی میکنید اینطور القا کنید که منظور من نقص کامل است و منظور بنده پایین تر بودن زنان از مردان است؟

دختر ایرونی;780804 نوشت:
پس با این حساب، از نظر شما عقل و ایمان زن در مقایسه با مرد، ناکامل و ناتمام است؟!
بله ناقص است ، اما نه بطور مطلق ، بلکه در اموری که به مردها مربوط میشود

حبیبه;780861 نوشت:
حقیر قبول دارم که اغلب مردان و زنان از هوای نفس و احساسشان پیروی می کنند "و ما یؤمن اکثرهم بالله الّا و هم مشرکون"
و بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند مگر اینکه مشرکند.
مردان در هنگام خشم اکثرشان از قوه ی غضب پیروی می کنند و زنان نیز.
مردان اغلب در هنگام غلیان حس حسادت، قوه ی واهمه را بر عقل مسلط می کنند و زنان نیز.
و در باره سایر قوای حیوانی نیز:"قس علی هذا"
چرا مغلطه میفرمائید؟!
ما داریم خصوصیات را بررسی میکنیم ، نه تغییر رفتاری که تحت عوامل مختلف است!!!

این مطلب از سایت حوزه است:

جای هیچ تردید نیست که روح عاطفه و احساس در زن بر تعقل غلبه دارد و همه اموال و اعمال زن مظهر و جلوه گاه انواع و اقسام عواطف و احساسات نغز و لطیف است . مرد بر اساس طبع و فطرت ، در نقطه مقابل این روحیه قرار گرفته است و چنانکه بیان شد، اسلام عقل را وسیله تنظیم جامعه انسانی قرار داده، نه عواطف و احساسات را

لینک مطلب:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/3691/20320


لینک دیگری از سایت خودمان در بیان غلبهء احساسات بر زن ، نسبت به مرد:
http://www.askdin.com/thread9515.html

و البته کلام خودتان در همین تاپیک:

حبیبه;779155 نوشت:
عقل حسابگر و منطقی یکی است،تعدادی از شارحان نهج البلاغه از جمله حضرت علّامه محمد تقی جعفری(ره)
از جمله کسانی هستند که به طور عموم مردان را به این لحاظ قوی تر می دانند،البته این موضوع را به لحاظ
علمی و روانی هم اگر بررسی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که مردان از نیمکره چپ مغزشان که مرکز محاسبات
منطقی و تصور اشکال فضایی است بیشتر استفاده می کنند و زنان از نیمکره راست که مرکز احساس،هنر و قسمت
جلوی مغز که مرکز گفتار است بیشتر بهره می برند

نتيجه كلى :

نتيجه كلي از مباحث فوق اين است كه هدف امير مؤمنان عليه السلام بيان تفاوت هاي شخصيت زن و مرد نيست بلكه اشاره به مختصات رو بنائي زندگي آنها است.
به عبارت ديگر‌: اشاره به تفاوتهايي دارد كه زنان در انجام عبادت، شهادت در دادگاه، و سهم ارث در برخي از موارد است كه اين تفاوتها در قرآن كريم نيز ريشه دارد.
و وجود این تفاوت ها بین زن و مرد یکی از ضرویات اجتماعی است چنانچه در حدیثی می خوانیم «لایزال النّاس بخیر ما تفاوتوا فإذا استووا هلکوا». وجود تفاوت در میان مردم، مایه خیر و صلاح مردم است و آن زمان که تفاوت برداشته شود، هلاکت و نابودی مردم قطعی است.
اگر قرار بود مردان و زنان هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند نه نظام خانواده شکل می گرفت و نه نظام اجتماع از این حیث روح تعقل در مردان بر احساسات غلبه دارد و روح احساسات بر تعقل در زنان غلبه دارد.

با سلام
در حدیثی می خوانیم لا يَكمُلُ العَقلُ إلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ
عقل كامل نشود جز با پيروى از حق
که مقدمه پیروی از حق قبول حق است.
اگر در مطالب گفته شده اشکالی می بینید مطرح فرمایید تا پاسخ لازم به حول و قوه الهی داده شود.

مطلبی از سایت حوزه

گروهی این قول را پذیرفته اند که نقص عقل زنان در کلام امام علی (ع)، پدیده ای مربوط به شرایط خاص اجتماعی است. صاحبان این دیدگاه معتقدند که مردان در به وجود آوردن محیط نامناسب برای رشد عقلی زنان نقش داشته اند . لذا با تغییر شرایط اجتماعی می توان این کاستی را جبران کرد

اولا: اگر بپذیریم که زن و مرد اختلاف استعدادی ندارند و تفاوت عقلی میان دو جنس به تاثیرات اجتماعی باز می گردد، شریعت اسلام باید راهی برای اصلاح این حالت و ارتقای زنان به وضعیتی برابر با مردان پیشنهاد می کرد، نه آن که با احکام و مقررات خود بر استمرار این وضعیت صحه گذارد .
علامه طباطبایی در مخالفت با این دیدگاه می فرماید: «از اشکالاتی که متوجه این رای است، آن است که اجتماع از قدیمی ترین عهد پیدایشش، به تاخر زن از مرد، در برخی امور قضاوت کرده است و اگر طبیعت مرد و زن مساوی بود، خلاف این حکم دست کم در برخی زمان ها ظاهر می شد . مؤید این اشکال آن است که تمدن غرب با تمام عنایتی که بر پیش بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوی کند و پیوسته نتیجه سنجش ها موافق نظر اسلام در تقدم مردان بر زنان در امر حکومت و قضاوت و جنگ است .»
تفسیر المیزان، ج 2، ص 389

ثانیا: نقصان آگاهی های اجتماعی و آشنا نبودن به پیچیدگی روابط اجتماعی، غیر از نقصان عقل است و نمی توان این دو را مترادف هم دانست; چرا که این مطلب، تنها نشان دهنده نقصان اطلاعات اجتماعی زن است، نه نقصان عقل و تعقل

اما دیدگاه صحیح چیست؟

یکی از جنبه های عقل ، تدبیر و اندیشه در امور مدیریتی است. و این همان جنبه و کاربردی است که در فرمایش حضرت علی ( علیه السلام) از نقص و ضعف آن سخن به میان آمده است; چرا که به جهت مصالحی، جنبه تدبیری عقل در زنان ضعیف تر است

لینک مبنع:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/3705/19639

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامي؛‌

و تشکر از حضور فعال شما و ساير دوستان در بحث حاضر؛

Reza-D;780932 نوشت:
اما سؤالی هم از شما و کارشناس گرامی دارم. یعنی در قرآن و روایات ، هیچ واژه ای به هیچ معنای دیگری بجز آنچه در لغت نامه های قدیمی نوشته شده بکار نرفته است؟

اگر امکان دارد سوالتان را واضح تر مطرح بفرماييد .ممنونم

به نام خدا
با سلام

Reza-D;780932 نوشت:
بله ناقص است ، اما نه بطور مطلق ، بلکه در اموری که به مردها مربوط میشود

در زیر این سوال ، حرف من ادامه داشت. پاسخ آنرا نیز بفرمایید.
دقت کنید با توجه به بیان شما، که قبلا استاد نیز همین گونه فرمودند:

Reza-D;780940 نوشت:
نقصان آگاهی های اجتماعی و آشنا نبودن به پیچیدگی روابط اجتماعی، غیر از نقصان عقل است و نمی توان این دو را مترادف هم دانست; چرا که این مطلب، تنها نشان دهنده نقصان اطلاعات اجتماعی زن است، نه نقصان عقل و تعقل

دختر ایرونی;780804 نوشت:
خوب جنا ب Reza-D بیایید فرض کنیم که این ادعا درست باشد . یعنی :
1. عقل لازم برای رسیدن به کمال در زن و مرد یکسان باشد.
2. عقل حسابگر زن در مقایسه با مرد ناقص باشد.
حال سوال این است:
با توجه به فرض 1 باید ایمان زن و مرد یکسان باشد. اما چرا ایمان زن از ایمان مرد ناقص تر است؟!!!
به نظر من با این نوع نگاه در خطبه به نوعی تناقص خواهیم رسید.

به نام خدا
با سلام و عرض تشکر از شما به خاطر شرکت در بحث

مسلمان مدافع دین;780922 نوشت:
روایت نهج البلاغه (خطبه 80)، ناظر به عایشه است وقضیّه خارجیّه است، نه قضیّه حقیقیّه؛ و نکوهش امام علی(ع) از زنان، مقطعی و موضعی بوده است.

جناب مسلمان مدافع دین، من در این بحث بارها و بارها سوالهایی را چندین بار مطرح کرده ام. اما نادیده گرفته شده.
قبلا در یکی از پست ها گفتم که[="#00FF00"] به نظر من [/]شاید بتوان در مورد عقل این مورد را پذیرفت، اما در مورد ایمان نه، چرا که با توجه به استدلال حضرت، شامل همه ی زنان می شود و نه زنان خاصی.
موضوع دیگی اینکه، لطفا پاسخ هایتان را طوری بیان کنید که ماهم متوجه شویم. منظورم این است که فارسی روان باشد.
با تشکر

آلاء;780960 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

به نام خدا
با سلام و عرض خسته نباشید
استاد آلاء، تا جایی که می دانم جواب سلام واجب است:vamonde:
حتی اگر سوالهایم پاسخی ندارند.
با تشکر

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام خدمت شما و ساير دوستان

دختر ایرونی;780998 نوشت:
به نام خدا
با سلام و عرض خسته نباشید
استاد آلاء، تا جایی که می دانم جواب سلام واجب است
حتی اگر سوالهایم پاسخی ندارند.
با تشکر

دوست گرامي بنده در پست هايي که خدمت شما بيان نمودم سعي کردم تاحد ممکن به ابعاد مورد اشاره شما در خطبه حضرت در خصوص نقصان در عقل و ايمان اشاره کنم به نظرم اگر با تاملي بيشتري به مطالب توجه کنيد بخش عمده پاسخ ها بيان شده است . موفق باشيد .

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي ؛

یکی دیگه.;780910 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد گرامی
زن آن را ترک نکرده. به زن دستور داده شده که آن را ترک کند. آیا باید ترک نکند؟ مسلما نه.
پس آیا به زن دستور داده شده که ناقص الایمان باشد؟!!!
همان طور که سرکار دختر ایونی فرمودن مرد 6 سال دیرتر از زن به تکلیف میرسد. چرا برای آن شش سال ،ناقص الایمان نخواهد بود؟ در حالیکه در آن شش سال هم اگر بخواهد میتواند عبادت کند.و مانع طبیعی ندارد.پس مستحق تر خواهد بود به نقص ایمان.

بنده منظورم اين نبود بلکه عرض کردم حضرت به اين نقص زن او را متوجه کرده اند .

آلاء;781134 نوشت:
عرض کردم حضرت به اين نقص زن او را متوجه کرده اند .

سلام و عرض ادب استاد گرامی
تمام مشکل سر همین کلمه ی نقص است.
منظور بنده این بود که بگویم عقل ناقص حقیر نمی تواند قبول کند که خدایش او را ناقص آفریده است و حالا به او تذکر میدهد که حواست به نقصت باشد.
اگر مرا ناقص آفریده اند،پس در حد توانم هم از من انتظار دارند.لزومی ندارد که ناقص بودنم به رخم کشیده شود.
با احترام

به نام خدا
سلام دوست گرامی

یکی دیگه.;781231 نوشت:
اگر مرا ناقص آفریده اند،پس در حد توانم هم از من انتظار دارند.لزومی ندارد که ناقص بودنم به رخم کشیده شود.

خیر . شما ناقص خلق نشده اید، چرا که خدا احسن الخالقین هست، متفاوت بودن هرگز معنای ناقص بودن نمی دهد

منتها ما روی خطبه ی 80 بحث دایم تا دقیقا متوجه منظور حضرت شویم.

دختر ایرونی;780995 نوشت:
به نام خدا
با سلام و عرض تشکر از شما به خاطر شرکت در بحث

جناب مسلمان مدافع دین، من در این بحث بارها و بارها سوالهایی را چندین بار مطرح کرده ام. اما نادیده گرفته شده.
قبلا در یکی از پست ها گفتم که به نظر من شاید بتوان در مورد عقل این مورد را پذیرفت، اما در مورد ایمان نه، چرا که با توجه به استدلال حضرت، شامل همه ی زنان می شود و نه زنان خاصی.
موضوع دیگی اینکه، لطفا پاسخ هایتان را طوری بیان کنید که ماهم متوجه شویم. منظورم این است که فارسی روان باشد.
با تشکر


با سلام
آنچه که شما از بنده نقل نموده اید نظر حضرت آیت الله جوادی آملی بود که البته با نظر برخی دیگر از شارحان نهج البلاغه متفاوت بود و ما با مطرح کردن اشکالاتی اینگونه نتیجه گرفتیم که ظاهرا نمی توان معقتد شد که این خطبه خبر از یک قضیه شخصیه خارجیه صرف می دهد و با ارائه اشکالاتی نتوانستیم این تحلیل را بپذیریم زیرا
اولا: تخلف و نافرماني عائشه از نافرماني و بيعت شكني طلحه و زبير شكننده تر نبود؛ بلكه اين دو نفر بودند كه او را به خونخواهي عثمان تحريك كرده و به ميدان جنگ آوردند، همچنين موضعگيري عائشه در برابر علي عليه السلام سنگين تر از مخالفت‌ها و كارشكني معاويه و عمرو عاص و خوارج نبود، بنا بر اين اگر گفته شود كه اين سخن علي عليه السلام به جهت حضور عائشه در صحنه جنگ بوده است، پس بايد شدید تر از آنچه که درمورد زنان مطرح شده در مذمت مردان نيز سخن مى‌گفت.
ثانيا: هميشه انسان احساسات تند و كينه جويانه‌اش را نسبت به كساني ابراز مى‌دارد كه طرف مقابل را در جايگاهي برتر و موقعيت پيروزمندانه ببيند، نه اينكه اين احساسات را به كسي نشان دهد كه در حالتي از ضعف و شكست قرار دارد.
ثالثا: منطق انساني و اسلامي اقتضا دارد كه خطاي يك فرد را به عموم سرايت ندهيم، و آيا به شخصي مانند امير مؤمنان عليه السلام كه دروازه مدينه دانش پيامبر است مى‌توانيم چنين نسبتي بدهيم که خطای عایشه را به عموم زنان نسبت دهد؟
رابعا: تعلیل های مطرح شده در خطبه مذکور عام بوده و تنها منحصرا این مسائل از جمله مساله شهادت و ارث و ترک و نماز و روزه در ایام خاص منحصر به عایشه نیست.
خامسا:این سخن حضرت از دیگر معصومین از جمله رسول الله قبل از جنگ جمل و حتی از زبان امام صادق هم چندین سال پس از جنگ جمل نقل شده است
سادسا: هر چند که مصداق بارز روایت عایشه است اما در علم اصول ثابت است که مصداق مخصص نيست. مصداق يعني جزء معاني تطبيق يك مفهوم كلی.

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام ؛‌

دختر ایرونی;781232 نوشت:
خیر . شما ناقص خلق نشده اید، چرا که خدا احسن الخالقین هست، متفاوت بودن هرگز معنای ناقص بودن نمی دهد

منتها ما روی خطبه ی 80 بحث دایم تا دقیقا متوجه منظور حضرت شویم.

بله اين گفته دوستمان کاملا صحيح است ؛ اما در ادامه من به يک منبع ديگر که در سال هاي نسبتا اخير توسط يک دانمشند ژاپني چاپ شده با عنوان مفاهيم اخلاقي در قرآن اشاره کنم . ايزتسو دانشمند ژاپني که حتما اگر نام او را جستجو کنيد او را دانشمند صاحب نظري خواهيد ديد در کتاب فوق با تحقيق در کلمات قرآن به اين نتيجه مي رسد که جهل به معناي فقدان علم نيست بلکه به معناي فقدان حلم و صبر است ( مي توانيد مراحل شکل گيري نظر ايشان و استدلال هاي ايشان را به آيات قرآن و مفهوم گيري نهايي بر اساس آيات را در کتاب مذکور ببينيد ) اين يک نکته .
در کتاب هاي روائي ما هم مخصوصا در بخش هاي اول عنواني داريم با نام « کتاب العقل و الجهل» يعني مفهوم مخالف جهل از نظر حديث پژوهان بزرگ شيعه عقل است نه علم . خب حال اگر مفهوم جهل باشد فقدان حلم و صبوري متضاد و مقابل آن مي شود حلم و صبوري يعني شاخصه مهم مفهوم عقل قدرت خود کنترلي و تسلط به رفتار و گفتار است . فکر مي کنم در اين زمينه که زنان نسبت به مردان به دليل فوران نيروي احساسي و عاطفي زودتر عکس العمل نشان مي دهند اختلافي نباشد .

موفق باشيد .

به نام خدا
با سلام و عرض احترام استاد گرامی

آلاء;781272 نوشت:
خب حال اگر مفهوم جهل باشد فقدان حلم و صبوري متضاد و مقابل آن مي شود حلم و صبوري

فرمایش شما کاملا صحیح است و من نیز در روایات این مفهوم را دیده ام.
آلاء;781272 نوشت:
مفهوم عقل قدرت خود کنترلي و تسلط به رفتار و گفتار است

استاد ،آیا این در واقع همان معنای عقل نیست که در پست های ابتدایی فرمودید؟
اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است.
در واقع همان عقلی که به انسان قدرت کنترل هوا و هوس و نفس را میدهد.
آلاء;781272 نوشت:
فکر مي کنم در اين زمينه که زنان نسبت به مردان به دليل فوران نيروي احساسي و عاطفي زودتر عکس العمل نشان مي دهند اختلافي نباشد .

ولی در همان جا شما فرمودید که این عقل در زن و مرد یکسان است.
و تفاوت عقل زن و مرد در عقل حسابگر است که این عقل در زن نسبت به مرد ناقص تر می باشد. ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است.
از نظر صبر هم ، من از شما یک سوال دارم: کدام مردی را صبورتر از حضرت زینب س می توان در تاریخ یافت؟ حضرت ایوب ع نماد صبر بوده در بین پیامبران(تا جایی که من میدانم) . ولی مصیبتهای حضرت زینب س از ایشان بسیار بیشتر است. چرا که حضرت زینب امام خود را از دست داد و برای یک بنده ی مومن بزرگترین درد همین است. اما در کنار تمام این مصیبتها ، مسیولیت خود را فراموش نکرد.

سلامت باشید

مسلمان مدافع دین;780937 نوشت:
با سلام
در حدیثی می خوانیم لا يَكمُلُ العَقلُ إلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ
عقل كامل نشود جز با پيروى از حق
که مقدمه پیروی از حق قبول حق است.
اگر در مطالب گفته شده اشکالی می بینید مطرح فرمایید تا پاسخ لازم به حول و قوه الهی داده شود.

با سلام
خب قبل از هرچیز حقیقتا لازم است یک تشکر جانانه از شما داشته باشم بابت توضیحات بسیار جالبتان، بسیار عالی و مستند و محکم صحبت فرمودید برخلاف بسیاری از دوستان که پیش از این بیشتر سعی داشتند با کوفتن به در و دیوار، مطلبی را با استدلالهای غیرمنطقی، اشتباه و بعضا خنده دار توجیه کنند
بسیار خوشحالم از اینکه در این جمع افرادی چون شما هم حضور دارند
بنده با دقت تمام مباحث مطرح شده از جانب شما را مطالعه کردم و باید اعتراف کرد که حقیقتا بسیاری از بخشهای صحبتتان پذیرفتنی و منطقیست و بسیار جالب اما محور صحبت شما و دیگر علما که به صحبت آنها ارجاع داده بودید این بود که:
زنان از نظر روحی قوی تر هستند و از تعقل کمتر استفاده میکنند و مردان بیشتر در امور تعقل می کنند، زنان به کارهای زیادی مشغولیت دارند و احتمالش هست درگیری فکری مانع از رسیدگی صحیح به امور عقلایی شود، البته جدای اینکه نمیتوان پذیرفت مشغله زیاد زنان موجب چنین چیزیست (چرا که طبیعتا در مردان بیشتر این مسئله است)، ولی مسئله مهم این است که اگر فردی یک وسیله خاص یا یک توانایی خاص را داشته باشد ولی از آن استفاده نکند یا کمتر استفاده کند در اصل تملک و تصاحب آن وسیله یا استعداد خدشه ای وارد نخواهد شد و نمیتوان گفت زنان چون احساساتی تر هستند و به این دلیل از تعقل کمتری در امور استفاده می کنند، عقلشان نسبت به مردان دچار نقصان است. ضمن اینکه فرمودید این مسئله فقط دنیویست و برای گذران زندگیست و ارزشی برای کسی نمی آورد!!! جسارتا عرض میکنم اینکه به شما بگویند عقل ندارید و با این تز به صحبت و نظرتان ولو درست و بجا، گوش ندهند آیا بی ارزشی محصوب نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(استفهام انکاری) شاید منظور شما بی ارزش نبودن از نظر خدا بود، در این صورت یعنی به زنان مسمان بگوییم اگر مسلمانید و محکوم به ازدواج با یک مرد مسلمان، بدانید که دین ما شما را از نظر توان عقلی کمتر از مردان میداند(چرا که طبق گفته حضرت ما معتقدیم خدا زنان را از نظر عقل ناتوان تر از مردان آفریده) و به همین دلیل ما مردان در تصمیم گیری حتی راجع به شما نسبت به شما اولی هستیم ولی این از ارزش شما نمیکاهد!! این که صحیح نیست استاد عزیز، بنده قبول دارم که برای مدیریت یک جمع کوچک هم باید همه مدیریت یک فرد را بپذیرند ولی بر اساس شایسته سالاری نه جنسیت و دادن یک حکم کلی کاملا غلط است چرا که اگر با این تز پیش برویم هم از نظرات صحیح عده ای محروم میشویم(بسیاری از افراد این جنس ممکن است از من و شما باهوش تر و عاقل تر باشند ولی اگر با این تزها این مجموعه را منزوی کنیم، که قطعا با چنین تفکراتی این اتفاق هم خواهد افتاد، نباید حتی در موارد معمول هم از آنان انتظار تصمیم گیری درست داشت) هم ممکن است بسیاری از زندگی ها تباه شوند چرا که کم نیستند خانواده هایی که مردان بی فکر و بی مبالات دارند
ثانیا بنده به هیچ وجه نمیتوانم در مورد ایمان توضیحات شما و علما را بپذیرم، چرا که پذیرش توضیحات شما به معنی پذیرش این است که خدا نیمی از جمعیت کره زمین را با نقصی آفریده که باعث میشود نسبت به نیمه دیگر بندگانش توانایی کمتری برای تقرب به او داشته باشند، بله کاملا میپذیرم که در این مورد خداست که تصمیم گیرنده است و قطعا با توجه به توانایی هر فرد به او اجر خواهد داد ولی سخن امام خلاف این مسئله است چرا که لفظ ایمان را نه میتوان با متفاوت معنی کردن(تلاش بیهوده برای تغییر صورت مسئله مثل مسئله نواقص العقول) نادیده گرفت چون معنی آن برای همه واضح است و نه میتوان پذیرفت که زنان به آن دلایلی که امام میفرمایند ناقص الایمانند، بالاخره خدا وقتی انسان را می آفرید میدانست نمازی که میخواند به صورت تکوینی چه اثری دارد و نخواندنش چه اثری ندارد ضمن اینکه اگر این تفاسیر را بخواهیم بپذیریم باید بگوییم زنان با هر زایمان تمام گناهانشان پاک میشود بنابراین با توجه به اهداف والایی که شما برای زنان برشمردید! حتی میتوان گفت بسیاری از زنان ایمانشان از مردان بیشتر است!!!! چون طبیعتا کسی که یکبار حسابش صفر شده و از نو شروع کرده از کسی که موقعیتی برای بخشش گناهانش نداشته با ایمان تر است:ok:
اصلا میتوان اینطور در نظر گرفت(به هر حال این تز بنده هم مثل تزهای علمایی که فرمودید که طبیعتا اغلب با توجه به خطبه امام این تزها ارائه شده و اگر این خطبه به امام منسوب نبود و همانطور که عرض کردم اگر به یک تحلیلگر غیر مسلمان و یا حتی وهابی منسوب بود آنوقت کاملا تحلیلها و تزها متفاوت بود ولی بگذریم و نادیده بگیریم این رفتارها و اغماض ها را) ممکن است در آن دوران خاص زنان از نظر روحی و جسمی شرایطی را تجربه کنند که با اعتلای درجه شان از نظر ایمانی با هنگامی که نماز میخوانند برابر باشد، چرا که نه؟ این مسئله غیر محتمل نیست چون در این دوران اغلب زنان دردهای بسیاری دارند و رنج بسیاری تحمل میکنند که بنده و شما از درک آن عاجزیم و این شرایط بخش کوچکی از تجربه زایمان است که دردش در شدت بیشتر منجر به بخشوده شدن تمامی گناهان شده، و فقط هم نماز نیست که آن درجه اعتلا را به انسان میدهد و خدایی که انسان را آفریده و از قواعد عبادت و ایمان مطلع بوده خودش به این مسئله فکر کرده، حال بفرمایید این دردها و ناملایمات در چوب خط شما و علمایی که فرمودید کجا به حساب می آیند؟ آن هم رنجهایی که به خاطر همان وظیفه مقدسی (مادری!) که میفرمایید به دوششان گذاشته شده است و نفع شخصی در آن ندارند(خود فرد این را انتخاب نکرده و بسیاری زنان را دیده ایم که تمایلی به تجربه این حس ندارند ولی ناچارند)
بنابراین نمیتوان نقص ایمان را با این تحلیلها پذیرفت یا حداقل بنده نمیتوانم بپذیرم(به هر حال شاید خانمها بپذیرند ولی بنده از همان دست افرادی هستم که امام میفرمایند از نظر تعقل بر خانمها برتری داریم، البته این صحبت به هیچ وجه به معنای پذیرش این نظر نیست و بنده در این مورد هیچ نقصی در خانمها نمیبینم و من همچنان با این عقیده مخالفم مگر اینکه جواب مناسبی پیدا کنم و روی این صحبت تماما با آقایان اساتید است که باید در صورت پذیرش این مسئله، مواجهه با چنین چیزهایی را پیش بینی کنند، بنابراین با توجه به این مسئله لطف بفرمایید جوابی متناسب با شان خودتان بدهید)
با تشکر

به نام خدا

مسلمان مدافع دین;781241 نوشت:
با سلام

با سلام و عرض ادب
من دوباره مطالب شما را مطالعه نمودم. و در واقع از بیان شما به این نتیجه رسیدم که
بین زن و مرد تفاوت هایی وجود دارد که از جمله ی این تفاوت ها ضعف عقل (البته منظور عقل لازم برای رسیدن به کمال نیست) و ایمان(ایمان در عبادت) در زن در مقایسه با مرد است، و یا ضعف عواطف و احساسات مرد نسبت به زن. منتهی
1.
مسلمان مدافع دین;780933 نوشت:
این تفاوت ها بین زن و مرد یکی از ضرویات اجتماعی است . وجود تفاوت در میان مردم، مایه خیر و صلاح مردم است و آن زمان که تفاوت برداشته شود، هلاکت و نابودی مردم قطعی است.

2.
با توجه به
مسلمان مدافع دین;780925 نوشت:
با ارزش‏ترين شما نزد خداوند باتقوى‏ترين شما است.
قاعدتا با توجه به اینکه معیار برتری انسان ها نزد خدا، تقوی است، نباید در آخرت آنها تاثیری داشته باشد.

موضوع دیگری که از بیان شما متوجه شدم، این است که ظاهرا بزرگواران (آیةالله جوادی آملی و مرحوم علاّمه طباطبایی) نظرات متفاوتی در خصوص این خطبه دارند. و باز به نظرم رسید که شما بیشتر از نظر مرحوم علاّمه طباطبایی، دفاع نمودید.

باز اگر تا اینجا برداشت من نادرست بوده، شما تصحیح نمایید.

اما آنچه برای من سوال است:
الف) در بحث ایمان:
1. با توجه به فرمایش شما:

مسلمان مدافع دین;780925 نوشت:
مقصود از عبارت‌ «نواقص الايمان» در كلام حضرت، تفاوت در ايمان به معناي ايمان و اعتقاد به خدا و پيغمبر و ديگر اصول و فروع اعتقادى نيست؛ زيرا آن ايمان در زن و مرد يكسان است و ميزان آن را تنها خدا مى‏تواند تعيين كند؛ بلكه ايمان مورد اشاره امير مؤمنان، بهره بردن از عمل و عبادات و كم شدن نصيب زن بطور قهرى در روزهاى قاعدگى است.

Smile آیا نمی توان گفت که پس این ایمان به نوعی به کمیتها ارزش میدهد نه کیفیتها؟
Smile بنابراین آیا نمی توان گفت که با این حساب هرکس عمر طولانی تری دارد، پس بیشتر عبادت کرده و بنابراین ایمان (از این نوع) در او بیشتر است؟
Smile این ایمان چه ارزش و جایگاهی دارد؟
Smile و باز سوال دیگر این است، زنی که مثلا همیشه به نمازش اهمیت زیادی می دهد، با اخلاص کامل و با توجه و حضور قلب و رعایت مستحبات نمازش را می خواند، حال شما می فرمایید با توجه به این خطبه ایمان این زن حتی در مقایسه با مردی که نمازش را بدون حضور قلب و تنها برای رفع تکلیف می خواند، نیز ناقص است. چرا؟
Smile مردها 6 سال دیرتر از زنان به تکلیف می رسند. خوب آیا این نشان نقص ایمان در آنها نیست؟
اگر پاسخ شما نیز مشابه پاسخ استاد آلاء است یعنی
آلاء;779695 نوشت:
مرد قبل از بلوغ شرعي که اتفاقا عموما با بلوغ جسمي و عقلي او همراه است توانايي و درک عقلي عبادت را ندارد و بنابراين چون به لحاظ فيزيکي و جسمي و به خصوص عقلي در مرحله مکلفين نيتست و توان عقلي او براي پرستش بالفعل نشده اين نقص به حساب نيايد .

سوال من این خواهد بود که آیا این نشان نقص عقل در مردها نیست؟

2) در بحث عقل:
من در پستهای ابتدایی آنچه از بیانات استاد آلاء، متوجه شدم این بود که عقلی که برای رسیدن به کمال نیاز است در مورد زن و مرد یکسان است. و عقل مورد بحث در این خطبه عقل حسابگر است .
آیا شما با این نظر موافق هستید؟ اگر بله به سوال زیر پاسخ دهید؟
اگر فرض کنیم که این ادعا درست باشد . یعنی :
1. عقل لازم برای رسیدن به کمال در زن و مرد یکسان باشد.
2. عقل حسابگر زن در مقایسه با مرد ناقص باشد.
حال سوال این است:
با توجه به فرض 1 باید ایمان زن و مرد یکسان باشد. اما چرا ایمان زن از ایمان مرد ناقص تر است؟!!!

با توجه به فرمایشات شما احتمال می دهم پاسخ شما این است که
تفاوت در ايمان به معناي ايمان و اعتقاد به خدا و پيغمبر و ديگر اصول و فروع اعتقادى نيست بلكه ايمان مورد اشاره امير مؤمنان، بهره بردن از عمل و عبادات و كم شدن نصيب زن بطور قهرى در روزهاى قاعدگى است.

که باز به سوالات بخش 1 می رسیم.

3) در ضمن خواهش دیگر من از شما این است که توضیح دقیق و کاملی از عقل و ایمان بیان کنید تا این ابهامات از بین برود.

4) و دیگر اینکه من با نظر زیر موافق نیستم

مسلمان مدافع دین;780925 نوشت:
به بيان ديگر، زن در دوران قاعدگى نماز و روزه را ترك مى‌كند. نه اين كه زن در دوران قاعدگى فاسق است و عادل نيست، دروغگو است و راستگو نيست، و نه اين كه شخصيت اعتقادى او مختل شده است، بلكه به جهت وضع روانى خاصى كه پيدا مى‏كند [و روانپزشكان اين وضع روانى را مشروحا مطرح مي‌كنند] [="#0000FF"]به جهت لزوم رهائى روان زن از توجه دقيق، [/]كه در حال نماز پيش مى‏ آيد و لزوم آزاد ساختن دستگاه گوارش و معده در غذا و آشاميدنى‏ها كه در دوران قاعدگى خيلى اهميت دارد، تكليف نماز و روزه از زن برداشته مى‏شود.

چرا که نمی توان ادعا نمود تمام مردان و همه ی زنان (در غیر شرایط خاصشان) نماز و سایر اعمال عبادی را با توجه و خلوص کامل به جا می آورند.
با تشکر

دختر ایرونی;781419 نوشت:
با توجه به فرض 1 باید ایمان زن و مرد یکسان باشد. اما چرا ایمان زن از ایمان مرد ناقص تر است؟!!!

بسمه الحق المبین

با سلام و ادب

ایمان همانطور که قبلا هم عرض کردم و شاهد مثالش هم از قران بیان شد، وصف قلب است.

اصولا قلب ظرف ایمان است:" قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ..."

اینکه جنس زن نسبت به مرد ناقص الایمان است در منطق قران پذیرفته نیست،چرا که خداوند الگوی عملی ایمان را

برای مؤمنین اعم از زن و مرد،دو زن معرفی می کند:

1-«و ضرب الله مثلا للّذین ءامنوا امرأت فرعون»

"اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله"

2-«
و مریم ابنت عمران الّتی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربّها»

در مقابل ایمان، مطلق کفر است که اتفاقا برای آنهم خداوند از دو زن نام می برد:

«ضرب الله مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط».

اگر زن ناقص الایمان به معنایی که حضرات می فرمایند باشد،چرا خداوند مظهر و الگوی ایمان را دو زن معرفی فرمود؟

آیا نباید اینگونه استنباط کرد که اسلام در صدد تغییر نگرش اعراب جاهلی نسبت به زن بود؟

و این آیات که تساوی زن و مرد را به وضوح در ایمان نشان می دهد:

«انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات

و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات

و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین الله کثیرا و الذّاکرات».احزاب/35

قسمتی از آیه اشاره به اوصاف قلب است:قانت-مؤمن-خشوع

بعضی بعد اخلاق را پوشش می دهد:صبر

و بعضی اشاره با اعمال قالبی دارد:ذکر-صدقه-صوم....

همینطور آیه:«فاستجاب لهم ربّهم انّی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض"

من عملِ هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمى‏ كنم.

بنابراین نقص ایمان در زن جایگاهی در قران ندارد،امّا مقصود حضرت از این کلام چیست؟

این نقص در کمیّت است نه کیفیت و نه ایمان قلبی و آثار آن، بلکه شاید فقط نقص در اعمال قالبی مقطعی باشد

که آنهم با مستحبات و امور دیگر جبران می شود_اگر آن را نقص فرض کنیم_گرچه که آن زمانهای خاص هم زن تابع نهی

خداوند از انجام بعضی عبادات است که در هر حال اطاعت از حق محسوب می گردد و غیر ارادی است و سرزنشی بر زن

از این جهت نیست.

به نام خدا
با سلام خدمت دوست عزیزم سرکار خانم حبیبه

حبیبه;781464 نوشت:
بنابراین نقص ایمان در زن جایگاهی در قران ندارد،امّا مقصود حضرت از این کلام چیست؟

این نقص در کمیّت است نه کیفیت و نه ایمان قلبی و آثار آن،

از شرکت و پیگیری شما در بحث تشکر می کنم.

من نیز با این بیان شما موافقم و به همین نتیجه رسیدم ، همانظور که در پست قبلیم نیز عرض کردم:

دختر ایرونی;781419 نوشت:
+) آیا نمی توان گفت که پس این ایمان به نوعی به کمیتها ارزش میدهد نه کیفیتها؟

به همین دلیل سوالهای دیگری برایم ایجاد شد:

دختر ایرونی;781419 نوشت:
+) بنابراین آیا نمی توان گفت که با این حساب هرکس عمر طولانی تری دارد، پس بیشتر عبادت کرده و بنابراین ایمان (از این نوع) در او بیشتر است؟
Smile [="#FF0000"]این ایمان چه ارزش و جایگاهی دارد؟[/]
Smile و باز سوال دیگر این است، زنی که مثلا همیشه به نمازش اهمیت زیادی می دهد، با اخلاص کامل و با توجه و حضور قلب و رعایت مستحبات نمازش را می خواند، حال شما می فرمایید با توجه به این خطبه ایمان این زن حتی در مقایسه با مردی که نمازش را بدون حضور قلب و تنها برای رفع تکلیف می خواند، نیز ناقص است. چرا؟

درواقع در پست قبلی انچه را متوجه شدم تا اینجا و آنچه که هنوز برایم سوال است را به طور کامل آورده ام.

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و ادب خدمت شما و همه دوستان حاضر در بحث ،

یکی دیگه.;781231 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد گرامی
تمام مشکل سر همین کلمه ی نقص است.
منظور بنده این بود که بگویم عقل ناقص حقیر نمی تواند قبول کند که خدایش او را ناقص آفریده است و حالا به او تذکر میدهد که حواست به نقصت باشد.
اگر مرا ناقص آفریده اند،پس در حد توانم هم از من انتظار دارند.لزومی ندارد که ناقص بودنم به رخم کشیده شود.
با احترام

در توضيحي کلي پيرامون سوالي که ذکر کرده بوديد به مواردي در پاسخ شما که البته در پست هاي قبلي هم به برخي از آنها اشاره شده مي پردازم :

تعالیم عالیه ی اسلامی ارزش فراوانی برای زنان و همسران قائل گردیده و روایات اسلامی آنان را مورد تمجید قرار داده اند. امام جعفر صادق (ع) فرمود: «بیشترین خیر و برکت ها در وجود پربار زنان گذاشته شده است (1)پیشوای ششم جهان تشیع، زنان را به دو دسته ی خوب و بد تقسیم نموده و در مورد خوبان آنها می فرماید: «ارزش این گونه زنان، از طلا و نقره و جواهرات دیگر بالاتر است و هیچ گونه جواهری در برابر آنان ارزش و بهایی ندارد.»(2) رسول خدا (ص) نیز می فرمایند: «این جهان به منزله ی متاعی است که بهترین متاع و دست آوردآن، زنان نیکو سیرت اند (3)»
این سخنان ارزشمند معصومین(ع) به قسمتی از ارزش های زنان اشاره نموده و وجود آنان را سرچشمه خیر و برکت و ارزش وجودی و معنوی آنان را بالاتر از گرانبهاترین اشیاء دنیا معرفی می نماید
در کنار این تمجید ها باید در نظر داشت که در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوت‏های زیادی وجود دارد:
از جهت اعضا و جوارح و از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق، طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگی‏های زنانه است.(4)
زن در تقلید، مدپرستی، تجمّل پرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است(5)
زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مندند، از صحنه‏های احساسی و عاطفی بیشتر متأثر می‏شوند و به هیجان می‏آیند(6و7)

به د لیل این تفاوتها و صدها تفاوت دیگر است که می توان گفت: جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با مرد آفریده شده . قانون آفرینش، وظیفه حساس مادرى و پرورش نسلهاى نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است، در حالى که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‏تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشترى از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‏اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به اندیشه دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را مى‏طلبد بر عهده زنان گذاشته شود.
اما با وجود همه این تفاوتها حقیقت انسانی زن و مرد یکسان است و بر همین مبنا است که امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران در این باره می گوید:
« از [نظر] حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ زیرا که هر دو انسان اند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را هم چون مرد دارد، بله در بعضی از موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد. (8)
آری این تفاوت ها موجب تفاوت نقشها و وظایف مختلفی است که هر یک باید بر عهده بگیرند تا چرخ جامعه به حرکت در آید.
اما در باره روایتی که بعضی نقصانها را به زنان نسبت می دهد باید گفت:
اولا بر فرض صحت انتساب این روایت به امام علی(ع)، باید گفت: این یک حکم کلی و عمومی درباره تمام زنان نیست. از تاریخ استفاده می شود که این خطبه به بعد از جنگ جمل مربوط است، و در این جنگ؛ عایشه یکی از افراد مؤثر بوده است و در واقع طلحه و زبیر از وجه ی اجتماعی وی به جهت این که همسر پیامبر (ص) بود استفاده کردند و جنگ مهمی را علیه حکومت حضرت علی (ع) در بصره به راه انداختند. امام علی (ع) پس از شکست دشمنان و پایان جنگ، خطبه مزبور را در مذمت زنان ایراد فرمودند.
(9) بنابراین با توجه به قرائن و شواهد؛ مسلم است که نظر آن حضرت در این جا، حکایت حال عده ای خاص از زنان است، نه همه زنان جهان. زیرا بدون شک زنانی بوده و هستند که از نوابغ روزگار و بسیار عاقل تر از مردان عصر و زمان خود بوده اند. چه کسی می تواند عقل و درایت زنانی مانند حضرت خدیجه (ع)، حضرت فاطمه (س)، زینب (س)، و دیگر زنان بزرگ تاریخ را در پیشرفت اسلام و مبارزه آنان را در کنار مردان در جهت رشد و اعتلای کلمه توحید، انکار کند یا کمتر از مردان بداند. بنا بر این چطور می توان گفت که مراد حضرت علی (ع) از چنین گفتاری مذمت و ملامت همه زنان (صنف زنان) بوده است؟
علاوه حضرت علی (ع) در برخی موارد از ضعف عقل مردان کوفه وبصره شکایت کرده و در سرزنش و نکوهش آنان مطالبی بیان فرموده است،به عنوان نمونه آن حضرت در خطبه چهاردهم نهج‏البلاغه می فرماید: "عقل‏های شما سبک و افکارتان سفیهانه است(10)
در خطبه سی و چهارم فرمود: "اف بر شما (مردان)...شما عقل خود را بکار نمی اندازید(11)
در خطبه نود و هفتم فرمود: "ای گروهی که بدنهای شان (اجسام شان) حاضر و عقل هایشان غایب است عقل ندارند ......(12)
در خطبه 131 آمده است: "ای جانهای دارای اختلاف و ای قلبهای پراکنده ای که بدنهایشان حاضر و عقلهایشان غایب(تعطیل) است(13)
در این موارد امام علی(ع) به روشنی برخی از مردان را مذمت می‏کند و آنان را کم خرد و سبک اندیش معرفی می‏کند، در حالیکه از کوفه و بصره مردان متدین ، عالم و دانشمند دینی فراوانی به جهان اسلام تقدیم شده است.
بعبارت دیگر قضایا و حوادث تاریخی در یک مقطع خاص ممکن است، زمینه ستایش را فراهم کند(14) و در مقطع دیگر زمینه نکوهش و مذمت را و پس از گذشت زمان هم زمینه مدح منتفی می شود و هم زمینه مذمت و نکوهش
(15)، و از این جهت نکوهش های نهج البلاغه درباره زنان یا مردان کوفه و بصره، یک قضیه شخصیه است(16)
شاهد دیگر آنست که در مواردی؛ امام (ع) نقص عقل را به بسیاری از انسان‏های دیگر نیز نسبت داده است. در سخنی حضرت علی(ع) می‏فرمایند: خودبینی، نشانه ضعف و کمی و نقنقصان خرد اوست(17).
در اين حديث و احاديث ديگر، مواردي چون شهوت ،‌ تابع هواي نفس بودن و... از عوامل نقص عقل شمرده شده است.بنابراین بعید نیست که نسبت دادن نقص عقل به زنان نیز، از همین قبیل باشد و منظور از آن وجود عواملی عارضی به ویژه در آن زمان بوده که باعث نقصان عقلشان شمرده شده است. این عوامل چون ذاتی و در سرشت زن نیستند با تربیت و تهذیب قابل زدایش‏اند.(18)
و در واقع این گونه سرزنش های زنان، به اصل ذات و گوهر زنان بر نمی گردد، همانطوری که سرزنش های مردان، به اصل ذات آنها بر نمی گردد.
علاوه این گونه روایات غالبا جنبه تربیتی و تحذیری دارد. یعنی هشداری به مردها برای عدم سرسپاری در برابر دستورات و خواسته‏ های رنگارنگ زنان است که چه بسا آنان را گرفتار آفات و آسیب‏های متعددی می‏سازد و متضمن آن است که تا حدودی باید مردان روحیه استقلال خویش را حفظ نمایند به ویژه آن که در شرایطی مانند جنگ و ناملایمات که پیروی از هواها و افکار آنان موجب رکود وسستی می‏شود و این مطلب با شرایط زمانی امیرالموءمنین (ع) رابطه تنگاتنگی دارد(19)
به یک اعتبار می توان گفت؛ عقل بر دو نوع است:
1-عقل حسابگر یا عقل اجتماعی
2-عقل ارزشی
ممکن است که مراد حضرت علی (ع) از برتری عقل مردان بر زنان در عقل حسابگر باشد نه عقل ارزشی .
بعبارت دیگر؛ برتری ناشی از تفاوت های موجود در زن و مرد، تنها در عقل حسابگر است، اما عقل ارزشی که موجب تقرب به خدا می شود و بهشت به وسیله آن تحصیل می شود ، در چنین عقلی مردان بر زنان برتری ندارند(20)

اگرچه همانطوریکه بیان شد زن و مرد در هویت و ارزشهای انسانی باهم دیگر تفاوتی ندارند اما به مقتضیات جنسی خود به طور متفاوت عمل می کنند. خداوند موجودات را بر اساس حکمت و به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهده دار آن باشد، آفریده است. زن و مرد نیز از این قانون استثنا نیستند. زن و مرد از جهاتی مانند جسم، روان، احساسات و عواطف، با هم فرق دارند. علاقه زن به خانواده و توجه ناآگاهانه او به کانون خانوادگی بیش از مردان است. زن از مرد رقیق القلب تر است. و کلام حضرت علی (ع) ناظر به این تفاوتهای روانی و جسمی زنان با مردان است. یعنی خواسته است بفرماید: احساسات زن بر عقل او غلبه دارد که اگر این نبود زن نمی توانست به وظایف مادری خود عمل کند و از این جهت مرد در نقطه ی مقابل زن است و عقل مرد بر احساس او غلبه دارد و این تفاوتها در نظام خلقت بر طبق حکمت الهی است و وجود این تفاوتها هم ضروری است، پس حضرت در مقام ارزش گذاری یکی بر دیگری نیست بلکه در صدد گزارش از یک واقعیت تکوینی است و اینکه احساسات و عواطف اگرچه در جای خود مطلوب است اما در تصمیم گیری های سرنوشت ساز نباید حرف اول را بزند.
علاوه بر این، در احادیث مذکور علت نهی از مشورت با زنان ،ضعف تصمیم گیری آنها بیان شده است پس در صورت عدم ضعف تصمیم گیری در برخی از زنان نهی از مشورت با آنان بر داشته خواهد شد چنان که اگر مردانی در تصمیم گیری ضعیف باشند، نهی از مشورت، شامل آنان نیز خواهد بود.(21)

1-" اکثر الخیر فی النساء"، من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج 3، ص 385.
2-الکافی، ج 5، ص 332.
3-مستدرک‏الوسائل، ج 14، ص 150.
4-روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
5-دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281.
6-همان، ص 295.
7-کتاب نقد، ش 12، ص 59.

8-صحیفه ی نور، ج3، ص 4
9-معادیخواه، خورشید بی غروب (ترجمه نهج البلاغه)، خطبه 79
10-"خفّت عقولکم و سفهت حلومکم...
11- "افّ لکم... فأنتم لا تعقلون..." .
12-ايها القوم الشاهدة أبدانهم الغائبة عنهم عقولهم...
13-"أیتها النفوس المختلفة و القلوب المتشتته الشاهدة أبدانهم و الغائبة عنهم عقولهم...
14-یعنی ستایش ها و یا نکوهش ها در برخی موارد معلول شرایط و حوادث خاص است.
15-جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص 368، 369
16-معادیخواه، عبدالمجید، خورشید بی غروب، خ 14و 13
17-"اعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله". الکافی،ج‏1، ص 27، ح31،کتاب العقل و الجهل.
18-«اعجاب المرءِ بنفسه حمق» شرح غرر الحکم و دررالحکم، ج 1، ص 311.
19.ر . ک: زن در آیینه جلال و جمال آیت الله جوادی آملی
20-اصول کافی، ج1، کتاب عقل و جهل، باب 1، حدیث 3، ص 11. «العقل ما عبد به الرحمن و الکتب به الجنان
21-جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص 268، 369.

سوال :
در خطبه 80 نهج البلاغه در مورد نقص زنان در عقل و نیز در ایمان و حظوظ ذکر شده است؛ آیا این روایت معتبر است ؟ آیا با توجه به نگاه قرآن به مساله برابری زن و مرد از نظر خلقت و ملاک برتری در تقوا، این خطبه با قرآن در تضاد است؟ و با وجود این اختلاف معیار قرآن است و یا روایت؟ موارد سه گانه فوق چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ:

اصولا براساس مبانی دینی و اعتقادی شیعه نباید بین قرآن و احادیث تفاوت و تناقضی وجود داشته باشد و اگر احیانا در مواردی تفاوتی باشد، باید دید آیا می توان بر اساس وجهی مورد قبول این اختلاف و تعارض را برطرف کرد یا خیر؛ اگر امکان رفع اختلاف به شیوه عقلی و مورد قبول بود که بازهم به عدم وجود اختلاف می رسیم اما اگر نتوانسیم بین ظاهر قرآن و روایات معصومین به هیچ وجهی رفع اختلاف کنیم در این حالت باید اصل را قرآن قرار داد و به دلیلی که می تواند سند روایت یا متن روایت باشد از روایت دست کشید چون قرآن اصطلاحا قطعی السند است و ظنی الدلاله و روایات ظنی السند است و ظنی الدلاله . در یک عبارت اگر بخواهم مفهوم جمله قبل را توضیح بدهم این است که قرآن قطعا از نظر سند از سوی خداوند نازل شده است و هیچ کس شکی ندارد که قرآن از سوی خداوند است گرچه ممکن است مفهوم آیات قرآن را غیر از معصوم کسی نتواند قطعی بفهمد اما در مقابل روایات هم از نظر سند ممکن است شک در اتصال و صادر شدن آنها از معصوم داشته باشیم و هم از نظر مفهوم و درک متن روایت , ممکن است غیر از افراد خبره کسی نتواند فهم قطعی از قرآن داشته باشد , پس در در هر حال در صورت تعارض بین متن قرآن و متن روایات وظیفه اول و گام نخست رفع تعارض است و اگر تعارض و اختلاف ظاهری رفع نشد متن قرآن مدرک نهایی ما برای تصمیم گیری است .
اما در توضیح این روایت باید به موارد زیر اشاره کرد.
اولاً: اين روايت هرگز در مقام تحقير و پايين آوردن مقام و حيثيت زن و بر ضد تساوى زن و مرد در كمالات انسانى نيست. آنچه با دقت و ژرف كاوى در متن روايت به دست مى آيد نفى تشابه (Similarity) زن و مرد است.
ثانيا: اين دو گونه حركت هر يك در جاى خود بسيار ضرورى است و اين تقسيم تكوينى به هيچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومايگى زن نيست؛ بلكه هر يك جلوه اى خاص از اسماى حسناى الهى است.
بررسی اعتبار روایت:
روایت فوق به صورت كامل و یا در برخی منابع بصورت ناقص و صرفا عبارت «ان النساء نواقص .......العقول» در منابع ذیل یافت می شوند:
۱- وسائل الشیعه/ج۲/ص۳۴۴-باب تحریم صلاه و صیام و نحوهما علی الحائض.
۲- بحار/ج۳۰/ص۷/تتمه ی کتاب فتن و محن
۳- ارشاد القلوب/ج۱/ص۱۹۲
۴- خصائص الائمه/ص۹۷
۵- غرر الحکم/باب نساء/۴
۶- اختصاص/ص ۱۷۶-
۷- خصال ج ۲/ص ۳۷۸
۸- کافی/ج۵/ص ۳۲۲
۹- نهج ص ۳۷۳-۱۴
۱۰- القرشی، حیاة الامام الحسن، ج ۲، ص ۴۴۸، عبارت « ان انساء نواقص العقول »
در تمامی منابع فوق روایت مذكور بصورت مرسل یا مرفوع وارد شده است و در منبع اخیر نیز در سلسله سند آن ابوطالب مكی دیده میشود كه دچار جنون گردیده بود و قابل اعتماد نیست.
عبارت «ان النساء نواقص العقول» در تمامي احاديثي که در متن بالا به آن اشاره شده است با سندهايي ذکر شده است که اين سندها از يک اشکال و ايراد برخوردار است.
اما در بررسي روايت ها احاديثي که داراي مشکل مرسل يا مرفوع بودن هستند حديث شناسان تنها به دليل اين مشکل روايات را بي اعتبار نمي دانند بلکه اگر قرائن ديگري بر تقويت حديث بود از آن استفاده مي کنند؛ يکي از اين قرائن توجه علما و صاحب نظران به احاديث مزبور است . کتاب نهج البلاغه گرچه بيشتر روايات آن از ارسال رنج مي برد اما به دليل اين که در طول زمان پس از تدوين و انتشار آن تا به امروز علماي تراز اول حديث مانند علامه مجلسي و فيض کاشاني و ساير محدثان نه تنها به سند مرسل و مرفوع آنها ايرادي نگرفته اند بلکه همواره از اين کتاب با عظمت و جلالت نام برده اند ،‌حتي با وجود چنين مشکلي مورد قبول است و روايات آن اطمينان آور است .
دليل عدم توجه بزرگان علما و محدثان به اين مشکل در اسناد نهج البلاغه ، شايد بلاغت والا و مفاهيم عميقي است که در خطبه ها و کلمات قصار آن وجود دارد،‌به طور حتم سخن گفتن در اين درجه از فصاحت و بلاغت کلام و اشاره به معاني عميق و معارف بلند ،‌ مانع از اين امر مي شود که اصل انتساب نهج البلاغه را به امام علي عليه السلام به دليل افتادگي در اسنادي که ما را به احاديث آن مي رساند ناديده بگيريم .

بررسی محورهای سه گانه در روایت:

محورهای سه گانه مورد اشاره حضرت در این خطبه در سه مرحله مورد بررسی قرار می گیرد:

  1. نواقص العقول:
در تقسیم بندی های صورت گرفته در مباحث عقل؛ عقل بر دو قسم است:
الف - عقلى كه معيار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واكتسب به الجنان» اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است. در چنين عقلى مرد بر زن فزونى ندارد. ب - عقل حسابگر، ابزارى (Instrumental Reason) كه كاربرد آن بيشتر در تنظيم معاش و سياسات است. در اين زمينه هر چند به طور معمول مرد از زن پيشى مى گيرد؛ ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است. از توضيح ياد شده روشن مى شود كه تعبير امير مؤمنان(ع) تحقير كننده زن نيست؛ بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسأله اى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به اين نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نبايد انتظار حسابگرى هاى مردانه را داشت؛ بلكه بايد دقيقا روان شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه رو شد.

2- نواقص الایمان:
تعبير «نواقص الايمان» نيز با تبيينى كه با اشاره به ترك عباداتى چون نماز و روزه در ايام عادت در بر دارد، بيانگر تذكر مهمى به زنان است. این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقايسه فقهى بين كسى است كه در چنين ايامى به حكم الهى ترك عبادت مى كند و كسى كه از عادت خارج است و به حكم الهى عبادات واجب را انجام مى دهد. در اين جا هر دو به حكم الهى عمل مى كنند و احكام شرعى مربوط به هر كدام نيز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى و مقتضيات تكوينى خاصى است كه دست ما از آنها كوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ ليكن در هر صورت اين مسأله را به عنوان يك واقعيت وجدانى و انكار ناپذير بايد پذيرفت كه تأثير هر يك از اين دو عمل ـ كه هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است ـ بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال كسى كه در ماه مبارك رمضان در سفر است و به حكم الهى روزه مى خورد هرگز نورانيت و معنويتى را كه در شرايط ديگر؛ يعنى، موقعى كه در حضر است و به فرمان خدا روزه مى گيرد، احساس نمى كند و از نظر قوت ايمانى و ظهور جلوه هاى زيبا و نورانى آن در وضعيت فروترى قرار مى گيرد.
بنابراين آنچه حضرت در اين فراز فرموده اند بيان يك حالت طبيعى است.
ثانيا :خداوند متعال در حد امكان راه هاى ديگرى براى نقص خلأ ياد شده وضع نموده است؛ چنان كه در رساله هاى عمليه آمده است كه مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگيرد و در محل عبادت رو به قبله بنشيند و به ياد خدا باشد؛ ليكن چون غالب زنان از اين كار دورى مى كنند، سخن امير مؤمنان نسبت به آنها به گونه اى كه بيان شد صدق مى كند.
به ويژه نقص زن در ايمان بنده توضيحاتي را مصداقي در مورد دو فريضه مهم يعني نماز و روزه که بر زن در ايام عادت ماهيانه ممنوع است عرض مي کنم ، چرا که حضرت نقص ايمان زن را تنها و تنها ( دوستان دقت کنيد به فرمايش حضرت ) به دليل ترک نماز و روزه در ايام عادت ماهيانه مي دانند: «فَاَمّا نُقْصانُ ايمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ فى اَيّامِ حَيْضِهِنّ»َ
اما آنچه در بيان اين سوال در ذهن پديد مي آيد که چرا در اين ايام نماز و روزه بر زن واجب نيست بايد بیان داشت :
فلسفه بسیاری از احکام الاهی برای ما مخفی است اگرچه احکام الاهی دارای مصالح و حکمت هایی است که به آن دلیل تشریع شده است. نماز نخواندن و روزه نگرفتن زنان در ایام حیض و عادت ماهیانه، از جمله احکامی است که راهی برای فهم آن وجود ندارد.

[1] تنها چیزی که می دانیم این است که قرآن با زنان در حال حیض همچون انسان هایی که مبتلا به بیماری چند روزه شده اند که طبیعتاً کسالت و رنج را برایشان در پی دارد، برخورد می کند. تعبیر خداوند از حیض، " آن چه که مایه رنج" است، می باشد.[2]آن چه در قرآن کریم درباره احکام حیض آمده است، فقط حرمت همبستری با زنان در این ایام است و دیگر احکام مخصوص به زنان حائض در سنت و روایات ثابت شده است. خداوند می فرماید: " از تو درباره حیض مى‏پرسند، بگو: آن [مایه‏] رنج است، پس [به وقت‏] حیض از زنان کناره گیرید و تا وقتى که پاک شوند، با آنان نزدیکى مکنید، آن گاه چون [به خوبى‏] پاک شوند، [غسل کنند] از همان جا که خداوند به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستى خداوند توبه کنندگان و پاک شوندگان را دوست مى‏دارد."[3]احکام حیض در روایاتدر روایات احکام خاصی برای زنان حائض دیده شده است، ترک نماز و روزه در این ایام از جمله این احکام است. امام رضا (ع) در روایتی می فرمایند: زن به مجردی که خون حیضش را دید باید نماز و روزه را ترک کند.[4]در روایات باب "وُجُوبِ قَضَاءِ الْحَائِضِ وَ النُّفَسَاءِ، الصَّوْمَ دُونَ الصَّلَاةِ = وجوب قضاء روزه و عدم قضاء نماز های حائض"[5] از معصومین (ع) نقل شده است که زن باید قضای روزه ایی را که در ایام حیض نگرفته است، بگیرد اما گرفتن قضای نمازها، واجب نیست و نباید آنها را قضاء کند.[6]اما درباره فلسفه عدم قضاء نمازها و جوب قضاء روزه های قضا شده، درمناظره ای که بین امام صادق (ع) و ابوحنیفه در روایات ما آمده است، به نکته مهمی در این باب اشاره می شود. ایشان با تأکید بر این که علت و فلسفه احکام با مقایسه و قیاس به دست نمی آید[7]، به ابوحنیفه می فرماید: ای أبو حنیفه نماز أفضل است یا روزه؟ أبو حنیفه گفت: بلکه نماز أفضل است.حضرت امام صادق(ع) فرمود: بنا بر قیاسی که تو انجام می دهی، بایستى بر حائض قضاى نماز های ایّام حیض که از او فوت گشته لازم باشد و قضاء روزه لازم نباشد، با این که پیامبر(ص) قضاء نماز را ساقط گردانید و أمر بقضاء روزه نمود.![8] از این روایات به خوبی فهمیده می شود که در چنین مواردی نمی شود با فلسفه بافی و خلق حکمت هایی که از قیاس و مانند آن سرچشمه می گیرد درباره احکام الاهی سخن گفت.بنابراین؛ بر طبق روایات و اجماع فقهاء[9]، زنان در ایام حیض نباید نماز اقامه کنند و روزه بگیرند.
بنابراين نظر نهايي بنده در خصوص بحث نقص ايمان تنها به ممنوعيت از خواندن نماز و روزه براي زن باز مي گردد و همانطور که مي دانيم ايمان مفهومي است مشکک و مرتبه دارد، شايد اگر زن نماز و روزه را د رتمامي عمر خود در هر نوبت به جاي نمي آورد، مرتبه اي از ايمان را از دست مي دهد نه تمام مراتب و درجات ايمان را که البته بازهم بايد بگوييم فلسفه احکام الهي بر ما پوشيده است.
مفاهيم ديني آن هم مفهومي مانند ايمان بسيار مفاهيم دقيق و حساب شده اي هستند و نمي شود با آنها معامله گفتار و الفاظ انسان هاي معمولي را داشت . اين که حضرت مي فرمايند زنان نواقص الايمان هستند نمي شود با يک بيان و مفهوم گيري کلي به آن رسيد . در احاديث متعددي نسبت به ايمان و مفهوم آن اشاره شده است که ايمان شامل چه مولفه هايي مي شود :

ايمان = حب و بغض + اقرار به لسان + منعقد شدن اعتقاد در قلب + عمل به ارکان +اعتقاد باطني + شهادت به خدا و رسول( اقرار به توحيد و وحدانيت ) + اداء فرائض + اجتناب از تمام معاصي + اداء امانت + تصديق + اسلام و ......................

مفاهيم فوق بر اساس مراجعه به روايات کتب معتبر از جمله جلد دوم کافي به دست آمده است.

حال با اين اوصاف حضرت بر اساس يک نگاه محاسباتي( چون ايمان مجموعه اي است از پارامترهاي بيان شده ) با توجه به اين که زن در بخشي از ايام دوران عمر خود بخشي از فرائض مانند نماز و روزه را ترک مي نمايد ، در مجموع ايمان وي را دچار نقص بيان مي نمايند ، که البته اين نتيجه گيري کاملا منطقي و عقلي است .

3- نواقص الحظوظ
تعبير «نواقص الحظوظ» بيان يك مسأله حقوقى است و با كاوش دقيق روشن مى شود كه اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اَشكال آن كمتر از مرد است، كاستى آن به شكل ديگرى جبران شده است.
توجه به ساختار كلى اقتصادى خانواده نشان مى دهد كه اسلام بار مالى خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمين نيازهاى اقتصادى زن را اعم از تهيه مسكن، خوراك و پوشاك وظيفه مرد دانسته است. هم چنين حقوق ديگرى براى زن مانند مهريه قرار داده است. بنابراين اگر زن نصف مرد ارث مى برد، مى تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج يا ذخيره نمايد و مرد كوچكترين حقى بر دارايى زن ندارد؛ ليكن مرد بايد نيازهاى زن را تأمين كند و بخش عظيمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث يا اشكال ديگر به چنگ مى آورد بايد براى زن خرج نمايد..
از آن چه گذشت به خوبي آشكار مي شود كه يك نوع «ناهمانندي» ميان ويژگي هاي زن و مرد وجود دارد و كساني كه اين واقعيت را ناديده مي گيرند و شعار «همانندي» حقوق زن و مرد را سر مي دهند چند گروهند:
- گروهي به خاطر ظلم مردسالاري از احقاق حقوق زنان در عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سخن گفته اند.
.گروهي با نگاه اقتصاد برنامه هاي مشاركت زنان را در رونق اقتصادي كشور مطرح كردند
. گروهي در جهت منافع اقتصادي و سود جويي هاي شخصي و جنسي نگاهي ابزاري به زن داشتند
آن چه از مشابه انگاري زن و مرد [فمينيسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نيروي كار زنان به عنوان نيروهاي ارزان قيمت و سوء استفاده از زيبايي هاي آنان در تبليغات كالاها و به كارگيري زنان در جايگاه هاي نامناسب با لطافت هاي روحي و جسمي آنان است.
در صورتي كه با رعايت قوانين و احكام اسلامي ضايعه هاي فوق اتفاق نمي افتد بلكه هنجارهاي اجتماعي نهادينه مي شود و از بحران اشتغال و بي بند و باري و... جلوگيري مي شود.

نتیجه گیری :
بايد دانست تفاوت ظاهري و جسمي زن و مرد، نشان از آن دارد كه هر دو به اضافه همديگر و با تقسيم كار ميان يكديگر بايد در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همياري كنند و همان گونه كه در نظام خانواده برخي فعاليت هاي زن و مرد اختصاصي و برخي مشترك مي باشد در نظام اجتماعي نيز با توجه به ويژگي هاي جسمي و روحي زن و مرد برخي عرصه ها اختصاصي است و برخي كارها به طور مشترك نيز قابل انجام است. يكسان سازي كارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تكوين و جدا از واقعيت است و بحران ها و ناهنجاري هايي را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد «ناهمانندي» زن و مرد انكار ناپذير است و انتظار حركت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آينده است. از اين رو در اسلام احكام و قوانين ويژه اي و گاهي متفاوتي براي زن و مرد و يا پدر و مادر تعيين شده است.

منابع :
(1)- فلسفه احکام.
(2)- بقره: 222.
(3)- بقره: 222.
(4)- عاملی، محمد بن الحسن،وسائل الشیعة، قم ، موسسه آل البیت، 1409ق، ج2، ص 334، « بَابُ تَحْرِیمِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ نَحْوِهِمَا عَلَى الْحَائِضِ»‏.
(5)- همان، ج2، ص 346، «بَابُ وُجُوبِ قَضَاءِ الْحَائِضِ وَ النُّفَسَاءِ، الصَّوْمَ دُونَ الصَّلَاةِ إِذَا طَهُرَتْ».
(6)- «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْمَرْأَةَ تَقْضِی صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِی صَلَاتَهَا الْحَدِیثَ. نک: وسائل الشیعة، ج2،ص 346
(7)- امام صادق(ع) در روایتی دیگر در باب رای و قیاس می فرمایند: دین خداوند با قیاس سنجیده نمی شود. نک : کلینی، کافی،ج1، ص 56.
(8)_ طبرسی، احتجاج، غفاری مازندرانی، ج‏3 ، 345 ، ناشر مرتضوی، تهران، بیتا.
(9)- نراقی، محمد مهدی، معتمد الشیعة فی أحکام الشریعة، ص 300،نرم افزار جامع فقه اهل بیت.

موضوع قفل شده است