جمع بندی خشم چیست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خشم چیست؟

با سلام، در تعدادی از آیات قرآن کریم اشاره به عصبانیت و خشم خداوند شده است که به عنوان مثال به تعدادی از آن اشاره میکنم :

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست‌تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.(2:61)

بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ ۚ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ

ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند؛ که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است.(2:90)

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شده‌اند؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا، کفر می‌ورزیدند و پیامبران را بناحق می‌کشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند؛ و (به حقوق دیگران،) تجاوز می‌نمودند.(3:112)

أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است.(3:162)

إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ

کسانی که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودی خشم پروردگارشان، و ذلّت در زندگی دنیا به آنها می‌رسد؛ و اینچنین، کسانی را که (بر خدا) افترا می‌بندند، کیفر می دهیم!(7:152)

و ...

حال خداوند در جای دیگری از قرآن کریم میفرماید :

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند؛ و خشم خود را فرو می‌برند؛ و از خطای مردم درمی‌گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.(3:134)

حال این سوال پیش میاد که آیا خشم و خشمگین شدن کار درستی هستش یا نه ؟ اگر درست است جرا خداوند گفته کسانی را که خشم خود را فرو میبرند دوست دارد، اگر بد است پس چرا خداوند خودش خشمگین میشود؟

كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ

نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی‌کنید! (61:3)


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام
صفاتي كه براي خداوند بكار مي روند گاه براي انسان هم استعمال مي شوند؛ اما نبايد فراموش كرد كه معناي بكار رفته براي ذات باري تعالي هيچ جهت نقصي را نبايد داشته باشد. چرا كه در جاي خود ثابت شده است خداوند متعال صفات را بطور تمام و كمال داراست و هيچ گونه نقص و عدمي در او راه ندارد. حال براي بررسي خشم و غضب و خوشنودی و رضایت در خداوند بايد گفت:
غضب در انسان حالتى است كه در اثر عوامل مخصوصى به فرد عارض مى‏شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. مي دانيم كه ذات بارى تعالى ثابت و نا متغير است. پس بايد ديد مراد از غضب خدا كه در بسيارى از آيات آمده است چيست؟
در روايتي امام باقر (ع) در پاسخ به منظور از غضب الهى در آيه 81 سوره طه فرمودند: « غضب خدا عقاب اوست، اى عمرو هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در مى‏آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزى تحريك نمى‏كند تا او تغيير كند». (1)
به عبارت ديگر فرق بين غضب انسان وغضب الهي اين است كه خشم در انسان يك نوع هيجان و برافروختگى درونى است كه سرچشمه حركات تند و شديد و خشن مى‏شود، و نيروهاى وجود انسان را براى دفاع، يا گرفتن انتقام، بسيج مى‏كند، ولى در مورد پروردگار هيچ‏يك از اين مفاهيم كه از آثار موجودات متغير و ممكن است وجود ندارد، بلكه خشم الهى به معنى برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانى است كه مرتكب اعمال زشتى شده‏اند. (2)

1. ثقه الاسلام كلینی، اصول کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش ، ج1، ص 110.
2. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه.137، ج18، ص284.
http://www.pasokhgoo.ir/node/47935

با سلام

معنای صحیح محبّت و خشنودی و خشم و غضب پروردگار

از آنجا که نصّ صریح قرآن و روایات صحیح به محبّت یا رضایت خداوند - جلّ جلاله - و به غضب و خشم او و ثبوت این دو صفت برای او - جلّ جلاله - تصریح نموده‏اند، باید برای حُبّ یا رضایت، و غضب یا خشم او سبحانه - جلّ جلاله - رویکردی معلوم و روشنی وجود داشته باشد، غیر از آنچه که ما از رضایت و محبّت و غضب و خشم جسمهای خاکی می‏شناسیم، و غیر از تفسیر و معنایی که ذکر شد که: مقصود از محبّت و رضایت خداوند همان ثواب او، و منظور از خشم و غضبش همان عذاب و عقاب اوست
چنانکه معنای سایر صفات او - جلّ جلاله - غیر از صفات اجسام می‏باشد، مثلاً قادر و توانا بودن ما اقتضایش داشتن نیرو و قدرت زائد بر ذات و حالتی نو و جدید غیر از عاجز و ناتوان بودن‏مان می‏باشد، و همچنین اقتضای دانا و زنده بودن و سایر صفاتمان، مقتضیِ تجدّد حالات و دگرگونی‏ها برای ماست.
و این معانی نسبت به خداوند - جلّ جلاله - محال است، لیکن این صفات درباره خداوند متعال به معنایی دیگر باید باشد که هم زیبنده ذات پاک او که مثل و مانندی برای آن وجود ندارد بوده، و هم شایسته صفات منزّهش باشد که همانند و همگونی برای آن وجود ندارد. و تفسیر و معنایِ محبّت و خشنودی و غضب و خشم نسبت به او - جلّ جلاله - نیز به این صورت خواهد بود. و این مطلب نیز آنچه را که ما در آغاز سخن ادّعا نمودیم برای تردید کنندگان روشن ساخته و تعجّب آنان را زایل می‏کند.
ناگفته نماند که: دو سال بعد از نگاشتن از قسمت گذشته این کتاب، در جزء اوّل از تفسیر قرآن طبری(169) یافتم که عدّه‏ای از مفسّران همین مطلبی را که ما پیرامون غضب الهی ذکر نموده و برگزیدیم، ذکر کرده‏اند.
دیگر آداب سجده
اینک می‏گویم: از دیگر آدابی که باید بنده در حال سجده رعایت کند آن است که: در برداشتن سر از این خضوع و خشوع برای معبود شتاب ننماید، که ما معنای فرمایش خداوند - جلّ جلاله - را که در کتابش ذکر نموده برای تو بازگو نموده و گفتیم که: سجود از مقامات قرب به مولایت می‏باشد.(170) پس به خاطر چه چیز شتاب می‏نمایی؟ آیا در حالی که او به تو ناظر است، از قرب و نزدیکی به او کراهت داری؟!
چنانکه در دنیا از نزدیک شدن به هرچیز که دوست داری بدت نمی‏آید، و در دور شدن از آن شتاب نمی‏کنی، با پروردگارت - جلّ جلاله - نیز که چاره‏ای از او نداری، چنان باش، که در روایت آمده امام صادق (علیه السلام) فرمود: هماره وقتی حضرت علیّ بن الحسین(علیهماالسلام) به نماز بپا می‏خاست، رنگ چهره‏اش دگرگون می‏شد، و هنگامی که سجده می‏نمود، تا عرق از او فرو نمی‏ریخت سر برنمی‏داشت.

تشهّد و گواهی دادن به یگانگی خداوند - جلّ جلاله -


در این باره مهمّ این است که تشهّد گفتن تو، معامله با خداوند - جلّ جلاله - و عبادت باشد، و قصدت تنها این نباشد که او - جلّ جلاله - در واقع و نفس الاَمْر یگانه است، بلکه از تو خواسته‏اند که اعتقاد داشته باشی او - جلّ جلاله - در واقع یگانه است، و معبودی جز او که شایسته پرستش باشد وجود ندارد نیست، و چیزی نیست که آن را بر خشنودی او مقدّم بداری؛ زیرا اگر چیزی را بر او - جلّ جلاله - مقدّم کنی، آن چیز نزد تو بر خداوند - جلّ جلاله - ترجیح خواهد داشت، و از آن جهت که آن را مقدّم داشته‏ای، آن معبود تو خواهد بود نه خداوند، و در نتیجه هنگام گواهی دادن به اینکه معبودی جز خداوند نداری، کاملاً صادق نخواهی بود، آیا نمی‏بینی که خداوند - جلّ جلاله - پیرامون کسی که هوا و هوس خویش را بر خدا ترجیح داده می‏فرماید:
إِتَّخَذَ إِلههُ هَواهُ.(171)
- هوا و هوس خود را معبود خویش قرار داده است.
و نیز در تفسیر فرمایش خداوند - جلّ جلاله - که می‏فرماید:
إِتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ.(172)
- آنان به جای خدا، دانشمندان و ترسایان خود را به عنوان پروردگاران خویش برگرفتند.
روایت شده که: آنان برای اَحبار و رُهْبان و دانشمندان و ترسایان خویش روزه نگرفته و نماز نخواندند، ولیکن در معصیت خداوند از آنان اطاعت نمودند. و لذا حکم کسی را پیدا کردند که آنها را به خدایی گرفتند.
بنابراین، مبادا با مقدّم داشتن هوا و هوس خویش و دنیا و یا چیز دیگر غیر او سبحانه بر او، به او - جلّ جلاله - شرک و یا کفر بورزی، و در نتیجه مستحقّ هلاکت گردی، که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) از معنای صدق و راستی پرسیدند، حضرت (به این مضمون) فرمود که: صدق آن است که چیز دیگری را بر خداوند برنگزینی، که خداوند متعال می‏فرماید:
هُوَ اجْتَباکُمْ.(173)
- او شما را برگزید.
پس وقتی او تو را برگزیده، تو نیز او را برگزین، و هوا و هوس خویش و یا دنیا را بر او مقدّم مدار.
و نیز در روایت آمده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرکس کلمه لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه را با اخلاص بگوید، داخل بهشت می‏گردد، و اخلاص آن این است که لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه او را از آنچه خداوند - عزّوجلّ - حرام‏نموده باز دارد.

به من بیاموز;773994 نوشت:
حال این سوال پیش میاد که آیا خشم و خشمگین شدن کار درستی هستش یا نه ؟ اگر درست است جرا خداوند گفته کسانی را که خشم خود را فرو میبرند دوست دارد، اگر بد است پس چرا خداوند خودش خشمگین میشود؟

هو سبقت رحمتُه غضبَه

با سلام

قوه ی غضبیه یکی از قوای نفس و از ضروریات ادامه ی حیات انسان است

و عامل دفاع انسان از حریم خویش و حق می شود.

و حدّ اعتدال این قوه در وجود انسان شجاعت نام دارد.

حدّ افراطش صبوعیت و درنده خویی و تفریط در این قوه

بی غیرتی محسوب می شود.پس اصل وجود غضب در انسان مذموم نیست

بلکه افراط و تفریط در آن نهی شده است:

از امام صادق (ع) است:‌

مَن لَم یَملِک غَضَبُه لَم یَملِک عَقلُه .

کسی که مالک غضب و خشم خویش نباشد، مالک عقلش نشده.

حضرت علی (ع) می فرمایند:

اَلغَضَبُ شَرٌّ اِن اَطعَتهُ دمرٌ، اَلغَضَبُ عَدُوٌّ فَلا تُمِلکُه نَفَسُکَ، اَلغَضَبُ سُفسِد الاَلبابَ، وَ یَبعُد مِنَ الصَّوابِ،

اِحذر الغَضَبَ فَلِنَّهُ نارٌ مُحرِقَةٌ اِیّاکَ وَ الغَضَبَ فَاَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ اخِرُهُ نِدمٌ بِئسَ القَرینس، اَلغَضَبُ یُبدِی المَعایبَ

وَ بُدنِی الشَّرّ وَ یُباعِد الخَیرَ، مَن غَلَبَ عَلَیهِ غَضَبُه وَ شَهوتهُ فَهُوَ فی جَبَزِ البَهائم .

خشم شر است؛ اگر پیروی از آن کنی تو راهلاک می کند؛ خشم دشمن توست پس او را مالک نفس خودمکن؛

خشم خردها را فاسد و آدمی را از راه صواب دور می کند؛ از خشم دوری کن که آتش سوزان است؛ از خشم بپرهیز زیرا اول،

دیوانگی و آخر، پشیمانی است؛ و خشم بد قرینی است، عیوب آدمی را ظاهر می سازد و بدی را نزدیک و خوبی را دور می کند؛

کسی که بر او خشم و شهوتش چیره شود پس او در رتبه ی چهار پایان است.

امّا مفهوم خشم در خداوند دوری بنده از رحمت الهی است که به سبب اعمال خودش به آن گرفتار می شود.

پرسش:
در تعدادی از آیات قرآن کریم اشاره به عصبانیت و خشم خداوند شده است، منظور از این خشم الهی چیست؟

پاسخ:
صفاتي كه براي خداوند بكار مي روند گاه براي انسان هم استعمال مي شوند؛ اما نبايد فراموش كرد كه معناي بكار رفته براي ذات باري تعالي هيچ جهت نقصي را نبايد داشته باشد. چرا كه در جاي خود ثابت شده است خداوند متعال صفات را بطور تمام و كمال داراست و هيچ گونه نقص و عدمي در او راه ندارد. حال براي بررسي خشم و غضب و خوشنودی و رضایت در خداوند بايد گفت:
غضب در انسان حالتى است كه در اثر عوامل مخصوصى به فرد عارض مى‏شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. مي دانيم كه ذات بارى تعالى ثابت و نا متغير است. پس بايد ديد مراد از غضب خدا كه در بسيارى از آيات آمده است چيست؟
در روايتي امام باقر (علیه السلام) در پاسخ به منظور از غضب الهى در آيه 81 سوره طه فرمودند: « غضب خدا عقاب اوست، اى عمرو هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در مى‏آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزى تحريك نمى‏كند تا او تغيير كند». (1)
به عبارت ديگر فرق بين غضب انسان وغضب الهي اين است كه خشم در انسان يك نوع هيجان و برافروختگى درونى است كه سرچشمه حركات تند و شديد و خشن مى‏شود، و نيروهاى وجود انسان را براى دفاع، يا گرفتن انتقام، بسيج مى‏كند، ولى در مورد پروردگار هيچ‏يك از اين مفاهيم كه از آثار موجودات متغير و ممكن است وجود ندارد، بلكه خشم الهى به معنى برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانى است كه مرتكب اعمال زشتى شده‏اند. (2)

1. ثقه الاسلام كلینی، اصول کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش ، ج1، ص 110.
2. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه.137، ج18، ص284.
http://www.pasokhgoo.ir/node/47935

موضوع قفل شده است