جمع بندی خدایی هم هست یا اینکه همه سر کاریم؟

تب‌های اولیه

100 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پارسا مهر;902919 نوشت:
اشتباه هست که بگوییم هر نظمی ناظمی دارد

prosperity;902908 نوشت:
ینکه مثلا از قدیم الایام شنیده ایم هر نظمی را ناظمی ویا به تعبیر بنده در اینجا هر قانونی را مقننی است

در مورد برهان نظم، بنده این پست را چند ماه پیش در خطاب به استاد صدیق نوشتم که اینجا نقل می کنم...:
سلام و خیلی ممنون....من احساس می کنم که این برهان به تنهایی و مستقل نمی تواند به کار رود..یعنی از فرمایش شما هم اینطور فکر می کنم می توان نتیجه گرفت...مثلا گویا در این برهان ابتدا فرض را گرفته ایم که این دنیا خلق شده و یا ایجاد شده است و یا پدیده است و خالق دارد.در حالی که می توانستیم بگوییم اصلا دنیا خلق نشده است..همان طور که در مورد خدا می گوییم که خلق نشده است...یعنی دنیا پدیده نیست..همانطور که در مورد خدا می گوییم که پدیده نیست.از اول بوده و در نتیجه اگر نظمی هم دارد...نظمش پدیده نیست و در نتیجه نیاز به ناظم ندارد...اصلا پدید نیامده که نیاز به ناظم داشته باشد..پس این برهان زمانی که به کار می رود که ابتدا از روش ها و براهین و طرقی ثابت کرده باشیم که این دنیا خلق شده...
خلاصه استاد...اینکه بگوییم هر نظمی ناظمی دارد و بعد بگوییم این دنیا منظم است پس، خدا و خالق و ناظمی دارد، اشتباست به نظرم و زمانی صحیح هست که ابتدا ثابت کرده باشیم که اصلا این دنیا که نظم دارد پدید آمده و خلق شده و یا ایجاد شده...
ما در اصل علیت هم نمی گوییم(بر خلاف تصور اکثر مردم) که هر چیزی نیاز به علت دارد...که در این صورت خدا هم باید بگوییم نیاز به علت دارد..در اصل علیت می گوییم که هر معلول و یا پدیده ای نیاز به علت دارد...در برهان نظم هم باید بگوییم که هر نظمی که پدید آمده نیاز به ناظم دارد و نه هر نظمی...که در این صورت پس برهان نظم به تنهایی کار کردی ندارد...و باید پیشتر ثابت کرده باشیم که این دنیا پدیده است و معلول است و در نتیجه نظمش هم پدیده است و ناظم دارد.

Kamran;902773 نوشت:
سلام به شما و همگی

شما با همین نتیجه گیریتان به یک چیزی به نام "قوانین ازلی" رسیدید که جاوید هست و خالق جهان. خب با این نتیجه گیری (درست یا غلطش را نمیدانم) شما به وجود یک خدا رسیدید.

قوانین ازلی = خدا


سلام....به نظرم اون چیزی که از کلمه خدا به ذهن می آد، یا حداقل به ذهن من می آد، موجودی هست که خارج از این جهان و عالم هستی هست....فراتر از این عالم هستی هست و جزئی از این عالم هستی نیست....از آن طرف ما قوانین را مرسوم است که جزئی از همین عالم بخوانیم....وقتی ما می گوییم عالم هستی، منظورمان قوانین طبیعی هم هست....حالا اگر قوانین را ازلی در نظر بگیریم...گو که جهان و عالم هستی را ازلی گرفته ایم...و با این توضیح دیگر جهان ما خلق نشده و ازلی است و نیاز به خدا ندارد.... پس با ازلی گرفتن قوانین در واقع روی خدایی که خالق جهان باشد خط کشیده ایم و جهان هستی خودمان را بدون خدا تصور کرده ایم..امیدوارم این پاسخ مرتبط بوده باشد با فرمایش شما.

پارسا مهر;902922 نوشت:
سلام....به نظرم اون چیزی که از کلمه خدا به ذهن می آد، یا حداقل به ذهن من می آد، موجودی هست که خارج از این جهان و عالم هستی هست....فراتر از این عالم هستی هست و جزئی از این عالم هستی نیست....از آن طرف ما قوانین را مرسوم است که جزئی از همین عالم بخوانیم....وقتی ما می گوییم عالم هستی، منظورمان قوانین طبیعی هم هست....حالا اگر قوانین را ازلی در نظر بگیریم...گو که جهان و عالم هستی را ازلی گرفته ایم...و با این توضیح دیگر جهان ما خلق نشده و ازلی است و نیاز به خدا ندارد.... پس با ازلی گرفتن قوانین در واقع روی خدایی که خالق جهان باشد خط کشیده ایم و جهان هستی خودمان را بدون خدا تصور کرده ایم..امیدوارم این پاسخ مرتبط بوده باشد با فرمایش شما.

خب، از یک نظر دیگر هم حساب کنیم. جهان در علم خدا همیشه بوده و خواهد بود. زیرا علم خداوندی که معرفی شده است، بر همه چیز آگاه بوده و هست. چرا که بر زمان احاطه دارد. بنابراین وجود این جهان و ساختارش و اتفاقاتش (تمامی احتمالات، نه آنچه که باید رخ دهد یا رخ خواهد داد) در علم خداوند همیشه وجود داشته و دارد.
فقط به عرصه ی ظهور باید میرسیده، یعنی همان قوانین ازلی (خداوند) باید آنچه که در دانایی خویش داشته اند را ظاهر می کرده اند. بنابراین جهان را شکل داده اند.

و وقتی حساب کنیم که ذات همه چیز وابسته به وجود خدا هست (در مسائل دینی، تا آنجا که اطلاع دارم البته)، پس خداوند وارد بر این دنیاست. چراکه این دنیا از خدا نشات می گیرد. "چرا که این دنیا از قوانین ازلی نشات میگیرد".

درباره ی متشخص بودن این قوانین (خدا) هم جوابی به جناب "سعدی شیرازی" محترم، دادم که اینجا برایتان نقل قول میکنم.

Kamran;902808 نوشت:
سلام به شما.

بله حداقل در اولین مرحله می دانیم که با چنین نتیجه گیری ای، یک چیزی شبیه به خدا وجود دارد. به نوعی یک مقدار از راه را رفته ایم. اما برای متشخص بودن این خدا.

فرض کنید موجودی دارد زندگی میکند که مثل مابقی حیوانات از میوه ها تغذیه میکند و در دل طبیعت زندگی میکند و جزئی از آن است. طی فرآیندی این موجود، خلاف آنچه که بوده است عمل میکند و نظم در زندگی طبیعت را بهم میزند و آنچه که میخواهد را انجام میدهد. خود را از طبیعت جدا میکند و خانه ای با طرحی انتزاعی که نمونه اش را در طبیعت ندیده ایم، میسازد. حیوانات را رام خود می کند و از آنان استفاده میکند.
قوانین با مشاهده چنین "باگی" "انحرافی" "اختلالی" "پیشرفتی"، سعی در کنترل آن دارد تا موجود جدید بیش از این مجموعه قوانین منظم طبیعت را برهم نزند و آن و خودش(موجود پیشرفته) را به نابودی نکشاند.
(البته باید ذکر کنم که دچار شدن این موجود به چنین پیشرفتی، فرآیندیست که طی همان قوانین پیش رفته است، به نوعی کار خود قوانین بوده است که موجود به چنین راهی رفته است.)
یک مثال: فرضا، پیشینیانِ انسان میوه خوار بوده اند، اما اکنون انسان، هم میتواند سبزیخوار و میوه خوار باشد، هم گوشت خوار و معمولا در هر دو حالت افراد زنده می مانند. (این یک اختلال، پیشرفت، انحراف، یا هرچیز دیگر که اسمش را میگذاریم است)

بنابراین قوانین، برای هدایت و کنترل موجود منحرف یا همان پیشرفته، باید با او ارتباط برقرار کند. و موجود فرای آنچه که دارد را نمیتواند بفهمد، بنابراین قوانین در محدوده ی فهم موجود (صفات خداوند به نوعی مشترک با انسان است) برای او تعاریفی ارائه میدهد تا ارتباط برقرار شود. تا "قوانین" بتواند از جنس دیگری از قانون (قانون اختیاری = دستورات دینی و اخلاقی که موجود مختار به رعایت آن است)، برای موجود، قانون گذاری کند تا بلکه موجود هدایت شود و به سمت نابودی خود و دیگر چیز ها نرود.

البته با اینحال، نمی شود فهمید واقعا خدا چیست؛ این بررسی ها و تشابه ها و ...، درآمدی در فهم چنین چیزی هستند که فقط کمک کنند به این مسئله که چنین چیزی وجود دارد. اما آنکه دقیقا چیست، منطقا نمی شود فهمید. پس آنکه به طور قطع بگوییم، خدا یک چیزیست، خارج از این دنیا و مسلط بر آن، متشخص و ...، (تصوری که از او ساخته میشود بر مبنای قرآن، احادیث، ذهن شخص) به نظرم قابل اعتماد نیست چراکه همانطور که گفتم، در نهایت نمیتوان به طور قطع گفت که خدا دقیقا چیست.

[="Tahoma"][="Navy"]

مدیر ارجاع سوالات;902125 نوشت:
فقط یه چی تو کت من نمی ره. چرا زنی بیوه نمی تونه عدم باکرگی شو کتمان کنه ولی یه دختر زناکار باید کتمان کنه؟ کسی که دنبال حرام الهی نرفته باید یه عمر بسوزه ولی یه فحاشه می تونه همچی رو کتمان کنه. جالبه که آیتولاهیون فتوا می دن که جایزه بره پردشو ترمیم کنه.یه بار یک کلیپ صوتی از یه ممبری شنیدم که می گفت:
آی پسرا وقتی می رین خاستگاری تور خدا بگین چه جونوری هستین...
بعد یه جا دیگه ازش پرسیدن که اگه دختری رابطه نامشروع داشته و الان خاستگار داره آیا باید به خاستگارش بگه. جالبه گفت نه اعتراف به گناه حرامه! از تعجب جوون مرگ نشی صلوات. هه

گناه امثال من چیه که اون همسر گیرش نمی یاد؟ این کجاش عدله؟
من از یه بنده هرزهش کمتر بودم؟

حالا اگر دنیای دیگه ای هم باشه چه فرقی می کنه آدم این دنیاش جهنم باشه یا اون دنیاش؟
خدا اگر وجود داری ازت خواستم نزاری سقوط کنم ولی گذاشتی. من تا پای خودکشی و قتل پیش رفتم ولی الان دیگه بخیالم. گور بابای هرچی حرف مفته.

فقط یه سوال شما مطمئنی می ری بهشت؟ تا حالا غیر حرف یه چشمه از این وعده ها دیدین که محقق بشه؟ تازه اگه راست بگن بهشتی باشه از کجا معلوم عدالت اون دنیا مثل این دنیا نباشه؟ یه هرزه رو ببرن بهشت چون توبه کرده مارو هم ببرن جهنم که چرا اعتراض کردیم. هه

مگه خدا عادل نیست؟ مگه می شه خدای عادل اکثریت بندهاشو ببره جهنم؟ مگه اکثریت آدم ها در طول تاریخ ملحد نبودن؟ تازه نصف بیشتر مومنام که فقط اسمشو دارن؟!! ینی شما باور کردین خدا واسه شما بهشتو ساخته؟


سلام
وقتی آدم اعصابش به هم میریزه دو دو تاهم چارتا نخواهد بود چه رسد به خدایی که در بود و نبودش بین آدما اختلافه
یاعلیم[/]

نقل قول:
چرا زنی بیوه نمی تونه عدم باکرگی شو کتمان کنه ولی یه دختر زناکار باید کتمان کنه؟ کسی که دنبال حرام الهی نرفته باید یه عمر بسوزه ولی یه فحاشه می تونه همچی رو کتمان کنه. جالبه که آیتولاهیون فتوا می دن که جایزه بره پردشو ترمیم کنه.
یه بار یک کلیپ صوتی از یه ممبری شنیدم که می گفت:
آی پسرا وقتی می رین خاستگاری تور خدا بگین چه جونوری هستین...
بعد یه جا دیگه ازش پرسیدن که اگه دختری رابطه نامشروع داشته و الان خاستگار داره آیا باید به خاستگارش بگه. جالبه گفت نه اعتراف به گناه حرامه!

جواب اینو جایی ندیدم؟
منظور آیه روشنه. من که پاک بودم مستحق یه همسر پاک بودم. اگه اینم امتحانه خوب شما یه دلیل بیار بعد از این امتحانات بهشت و جهنمی هم وجود داره چون نمی شه یه سره امتحان باشه. تازه وعدشم سر خرمنه

یاقوت احمر;902669 نوشت:
اگر عربستان و ... تونستند این قرآنهای منحرف را جای قرآن اصلی جا بیندازند طوری که بر قرآن اصلی غلبه بکنه و قرآن اصلی فراموش بشه ، حرف شما درسته.

شما از خدا اطاعت میکنی تا خدا هواتو داشته باشه؟
یا ازش اطاعت میکنی چون او رب تو و تو عبد او هستی؟

رزمندگان ما که در راه خدا میرفتن جبهه ، شهید میشدن ، اسیر میشدن ، جانباز میشدن....قطع نخاع می شدن ، هیچکدوم میگفتن ما برای خدا آمدیم پس چرا خدا هوامون رو نداشت؟؟؟؟

این تکفیرا دچار سوء تفاهم شدن پس.
اولیا الله از تربیت خاص خدا بهرمند بودن. پس الگویی برای من که از این تربیت و پرورش برخوردار نبودم نیستن. ملائک نمی تونن گناه کنن چون آدم نیستن.

فقط یه سوال کسی که رفته جوونی شو خوش بوده با من که جوونیمو سوختم یکی هستیم؟
من ندیدم با عذر خواهی چیزی درست بشه که با توبه کسی پاک بشه. حاجی از زیر جواب در رفت.

یعنی شما میگین چون خداوند قویه ، دیگه اگه بده مارو هم بخواد خوبه


ولی یه نفر دیگه میگه چون خداوند قویه اگه بده مارو بخواد یه بده قوی میشه


ولی من خودم اعتقاد ندارم خداوند بده، ولی مساله این هستش که خداوند وعده میده


و اینجا مساله اعتماد کردن مطرحه


من میگم خداوندا من که بدون هیچ مدرکی همینطوری بهت اعتماد کردم به پیامبرت اعتماد کردم


آیا مستحق عذابم یا مستحق نعمت ؟


چرا میگی مستحق نعمتی ولی من توی دنیا عذاب میبینم ؟


از کجا معلوم بعد از مرگ نگی آقا تو که نمیدونستی چرا اعتماد کردی بیا برو جهنم ؟؟؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام
بحث این تاپیک اثبات خدا نیست.
بلکه یکی از سوالات به این مطلب بر می گردد که آیا وجود مشکلات و مصائب با خدای رئوف سازگار است و ایا این مطلب نافی وجود خداست؟
پس لطفا از مسیر خارج نشوید.
اما بطور مختصر به مسائلی که مطرح شده پاسخ داده خواهد شد:

پارسا مهر;902671 نوشت:
اگر وجود داشت، مطمئنا خودشو به این دنیا نشون می داد...خودشو به این دنیا تحمیل میکرد...من نه دیدمش، نه حسش کردم و نه در زندگی من حضور داشته، فقط به خودم تلقین می کردم که خدایی هست.

مسلما منظور خداباوران از وجود خدا حس شدن او با حواس ظاهری مانند چشم و گوش نیست.
بنابراین درک خداوندی که فراتر از ماده است با امور مادی ممکن نیست، بلکه در این مرحله تنها از طریق پدیده ها می توان به او پی برد.
بعد از مرحله عقل برخی با سیر انفسی و شهودی به مطالب بالاتری نیز پی می برند.
در هر حال خداوند خودش رو با پدیده هایش نشان داده و اینکه کسی نبیند یا ادعای عدم خالق برای آنها کند، بحثی است که باید در جای دیگر به آن پرداخت.

پارسا مهر;902717 نوشت:
همه چیز طبق قوانینی کار خودشون را انجام می دهند....قوانین هستند که این همه نظم و پیچیدگی را طراحی کرده اند... فقط کافیه که طبیعت رو درست و دقیق نگاه کنیم...

قوانین یک سری احکام ثابت اند که از رابطه اشیاء با هم گرفته می شوند و خود به خود اصالت ندارند.
مثلا اگر جرمی نبود، قانون جاذبه هم معنا نداشت.
بنابراین اول باید عالمی باشه تا قوانینی هم بر ان حاکم باشه و سوال اصلی اینه که این عالم مبدئش چی بوده؟
ممکنه بگید این عالم همیشه بوده و خواهد بود. اما توجه داشته باشید همیشگی بودن یک چیز مستلزم قیام به ذات اون چیز نیست بلکه ممکنه چیزی از نظر زمانی قدیم باشد اما بالاخره متکی به غیر باشد و به عبارتی فلسفی وجوب بالغیر داشته باشد و اتفاقا فلاسفه به دلیل فیاض علی الاطلاق بودن خداوند وجود مخلوقات را همانند تصویری که در اینه است، ملازم با وجود خدا می دانند. که البته مسلما تصویر در اینه متکی به وجود آینه است.(البته این یک مثال است برای تقریب به ذهن)
در مورد اینکه مبدء عالم چه خصوصیاتی باید داشته باشد و اینکه مبدء می تواند مرکب باشد مانند خود عالم یا نه؟ باید به تاپیک های مربوطه رجوع کرد.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

پارسا مهر;902919 نوشت:
در مورد برهان نظم اشتباه نکنید....اشتباه هست که بگوییم هر نظمی ناظمی دارد....آن نظمی نیاز به نازم دارد که پدیده باشد و ازلی نباشد...اگر نظمی ازلی باشد، دیگر نیاز به پدید آورنده ندارد...پس برهان نظم نهایت ادعا می کند که هر نظمی که پدیده است ناظمی دارد...به همان نحو هر قانونی که پدیده است و ازلی نیست نیاز به مقنن دارد....

حکم و قانون چه تکوینی باشد و چه تشریعی، چون اصالت ندارد و از روابط بین پدیدها حکایت می کند، باید متکی به چیزی باشد و نمی تواند بطور مبدء مستقل عمل کند و اشیاء را پدید آورد.
به همین دلیل حتی اگر قدیم زمانی یا واجب هم باشد، وجوبش بالغیر خواهد بود.

پارسا مهر;902922 نوشت:
اگر قوانین را ازلی در نظر بگیریم...گو که جهان و عالم هستی را ازلی گرفته ایم...و با این توضیح دیگر جهان ما خلق نشده و ازلی است و نیاز به خدا ندارد.... پس با ازلی گرفتن قوانین در واقع روی خدایی که خالق جهان باشد خط کشیده ایم و جهان هستی خودمان را بدون خدا تصور کرده ایم..امیدوارم این پاسخ مرتبط بوده باشد با فرمایش شما.

با توجه به مطالب قبل، این برداشت نیز صحیح به نظر نمی رسد.

در هر حال این بحث خارج از موضوع است و سعی کنید مطالب بعدی را در راستای بحث مطرح کنید.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

Kamran;902925 نوشت:
البته با اینحال، نمی شود فهمید واقعا خدا چیست؛ این بررسی ها و تشابه ها و ...، درآمدی در فهم چنین چیزی هستند که فقط کمک کنند به این مسئله که چنین چیزی وجود دارد. اما آنکه دقیقا چیست، منطقا نمی شود فهمید. پس آنکه به طور قطع بگوییم، خدا یک چیزیست، خارج از این دنیا و مسلط بر آن، متشخص و ...، (تصوری که از او ساخته میشود بر مبنای قرآن، احادیث، ذهن شخص) به نظرم قابل اعتماد نیست چراکه همانطور که گفتم، در نهایت نمیتوان به طور قطع گفت که خدا دقیقا چیست.

سوال از چیستی مربوط به ماهیت اشیاء است در حالی که خداوند ماهیت ندارد، به همین دلیل و اینکه خداوند حد ندارد، انسان قادر به ادراک خداوند نیست. از این مطلب در منابع دینی به تفکر در کنه ذات یاد شده که ثمری نداشته و انسان را گمراه می کند.
اما این به معنای نداشتن هیچ نحوه آگاهی به خداوند نیست. به همین دلیل امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏؛ خداوند بندگان را به اوصاف خود آگاه نکرده و در عین حال از مقدار واجب و ضروری شناخت خود نیز محروم ننموده است.(نهج البلاغة؛ ص88)
از طرفی اوصاف خداوند که در قرآن به آنها اذعان شده و همچنین در روایات معتبر آمده، قابل اعتماد بوده و می توان انها را به خدا نسبت داد. مانند علم، قدرت، حیات و ... که وقتی در مخلوقات باشد، به طریق اولی در خالق آنها به نحو اشد وجود دارد. البته منظور اوصاف ممدوح است، وگرنه اوصافی که متضمن نقص باشند از ساحت ربوبی مبرا هستند.

[/]

عامل;902987 نوشت:
خداوند بندگان را به اوصاف خود آگاه نکرده و در عین حال از مقدار واجب و ضروری شناخت خود نیز محروم ننموده است.

با سلام، میشه مثلا در عمل یکی از اسمای خداوند رو اثبات کنید ؟

مثلا میشه ثابت کن قادر به کارهای خیلی بزرگ هستش ؟

لطفا نگین که از خلق آسمان و زمین این نتیجه رو بگیریم چون اون موقع ما نبودیم که شاهد باشیم

یا مثلا الرحمن یا مثلا الرحیم بودنش رو میشه در عمل ثابت کنید ؟

لطفا نگین این همه نعمت داده، مگه وقتی این نعمت هارو به ما میداد با ما شرط کرد ؟ اصلا گیرم شرط کرد وقتی یادمون نمیاد چه فایده ؟

پارسا مهر;902919 نوشت:
باز من ایرادی نمی بینم...به قول دوستمون، این قوانین می تونن همیشه به صورت ران شده باشن...ما نباید قوانین و پدیده های طبیعی رو با سیستم های شخصی و ساخت خودمون مقایسه کنیم...این قوانین اجتمایی هست که نیاز داره که پلیسی باشه که اجراش کنه....این کدهای کامپیوتری هستن که نیاز به کاربر دارن....اگر دیدگاهمون رو به قوانین درست کنیم...می بینیم که الالظاهر قوانین می تونن بدون وابستگی به موجود ثانویه ای همیشه وجود داشته باشن و کار خودشون رو انجام بدن....

جناب پارسا مهر شما بحث های زیادی با استاد صدیق داشتید با توجه به این موضوع چرا باز هم روی این موضوع اصرار میکنید، نمیدونم!

همانطور که تو پست قبل گفتم و به قول استاد صدیق موجودی که نیازمند باشه نمیتونه ازلی باشه، همانطور که جهان ما نمیتونه چون نیازمند هست، قوانین شما هم نیازمندند، قوانین نیاز دارند روی یک چیزی اثر کنند و البته چون جهان ما مادی هست احتمالا روی یک ماده باید اثر کنند تا بتونن جهانی مادی خلق کنند؛ این قوانین به تنهایی توانایی خلق ندارند، پس نمیتونند ازلی باشند.

دوستان بخش جمع بندی این تاپیک رو مطالعه کنند.

یاعلی

manmehdiam;902833 نوشت:
با سلام
بنابراین با این استدلال شما و سایر دوستان موضوع مثل روز روشن است! خیلی بدیهی است! مگر نه؟
پس چطور شما فکر نمیکنید که این جماعت خداناباور چرا چنین چیز به این سادگی را درک نمیکنند؟ چطور شما به خودتان میقبولانید که مثلا یک خداناباور معتقد است که فرضا یک میمون بیشعور اگر پشت دستگاه تایپ بنشیند و تصادفا دکمه ها را بزند حاصل کار مثلا میشود یک کتاب بسیار علمی با مفاهیم پیشرفته!
واقعا چطور به خودتان اجازه میدهید که نسبت به مخالف فکریتان اینگونه ساده اندیش باشید!
دست کم اندکی شک کنید! نکند موضوع به این مفتی نباشد!

همه ما در کتابهای دینی خوانده ایم که جماعت بت پرستان یک آدمک مجسمه ای شکل را با سنگ و گل و ... میساختند (خودشان با دست خودشان میساختند) و آن را مثلا در بهترین جای خانه یا در عبادتگاه قرار میدادند و سپس میگفتند که این خدای ماست! یعنی بعدش باور و ایمان پیدا میکردند که این مجسمه خود آنها و کائنات و جهان و هرچه هست را آفریده که بماند تازه قدرتهای مافوقی دارد که هرچه از او بخواهند انجام میدهد و ...
به نظر شما انسانی که از حداقل عقل برخوردار باشد (خیلی هم اهل استدلال سطح بالا نباشد) ..آیا میشود باور کرد که یک انسان میتوان یافت که چنین امر احمقانه ای را بپذیرد! خودش مجسمه ای ساخته باشد بعد بگوید خالق همه چیز و صاحب همه قدرتها این مجسمه است؟!

واقعا چرا شما کسانی که مخالف فکری شما هستند را تا به این اندازه احمق و نادان و لایعقل فرض میکنید؟

هیچ وقت شک نمیکنید که نکند قضیه به این سادگی هم نباشد. یک کم شک نمیکنید که کسانی به شما و به شعور شما توهین کرده اند که مساله را برای شما اینگونه و به این مسخرگی و بی مزگی تعریف کرده اند و شما هم پذیرفته اید!
و آن مخالفان فکری شما چه نظری باید نسبت به میزان تعقل و استدلال شما داشته باشند وقتی میبینند که شما در مورد آنها تا این حد ساده اندیش هستید!

سلام دوست عزیز

میگن دانشمندان امریکایی سالها تحقیق کردند برای اینکه خودکاری اختراع کنند تا فضانورداشون در فضا از اون خودکار استفاده کنن جایی که جاذبه زمین وجود نداره و خودکارهای معمولی کار نمیکنه
در همین دوران ، دانشمندان روسی برای حل این مشکل مداد رو جایگزین استفاده از خودکار کردن و اون همه زمان و هزینه پای اختراع چیز جدیدی صرف نکردن.

گاهی برخی از مسائل واقعا ساده و بدیهی هستند ، اینکه عده ای از افراد موضوعی رو پیچیده میبینن الزاما دلیل بر پیچیدگی ماجرا نیست، این ما هستیم که چطور و با چه دلایلی بخوایم از راه غیر ساده به موضوع نگاه کنیم. گاهی جواب سوالات در درون خود ما یا نزدیکتر از اون چیزی هست که ما فکر میکنیم.

عامل;902982 نوشت:
حکم و قانون چه تکوینی باشد و چه تشریعی، چون اصالت ندارد و از روابط بین پدیدها حکایت می کند، باید متکی به چیزی باشد و نمی تواند بطور مبدء مستقل عمل کند و اشیاء را پدید آورد.

سلام..خوب استاد فکر نمی کنید که نوع نگاه شما به قوانین اشتباه است؟کدام دانشمند و کدام فیزیکدانی اثبات کرده و نشان داده که قوانین اصالت ندارند و از روابط بین پدیده ه ها حکایت می کنن؟ این نوع نگاهی که شما به قوانین دارید، نگاهی است متعصبانه یا یکطرفه است که قوانین را از خدایی بیرون بکشید...استاد توضیح داده شد که قوانین چگونه می توانند باشند و شاید باید نگاهمان را به قوانین عوض کنیم....
عامل;902979 نوشت:
قوانین یک سری احکام ثابت اند که از رابطه اشیاء با هم گرفته می شوند و خود به خود اصالت ندارند.
مثلا اگر جرمی نبود، قانون جاذبه هم معنا نداشت.

استاد سوال شد که این نوع نگاه شما به قوانین از کجا آمده؟ یکبار در این باره بنده تاپیکی ایجاد کردم و شما هم کارشناس پاسخگو بودید...آنجا هم عرض کردم...قوانین می توانند اصالت داشته باشند...قبل از وجود جرم در قوانین می تواند نوشته شده باشد که جاذبه بین دو جرم وجود داشته باشد....ولی با ایجاد جرم است که این قانون به نمایش در می آید....پس این نوع نگاه شما به قوانین می تواند درست نباشد...کدام دانشمندی همچین نگاهی را ثبات کرده؟

عامل;902979 نوشت:
بنابراین اول باید عالمی باشه تا قوانینی هم بر ان حاکم باشه و سوال اصلی اینه که این عالم مبدئش چی بوده؟

اگر ما نگاهمان را به قوانین تصحیح کنیم...دیگر لازم نیست که عالمی باشد تا قوانین بر آن حاکم شوند...استاد گرامی، قوانین اصلا بر پدید ه ای حاکم نمی شوند...اینطور نیست که پدیده ای ایجاد شود و بعد قوانین بر آن حاکم شوند....قوانین پدیده ها را بوجود می آورند و به حرکت در می آورند....قوانین مبدا و آغاز گر هر حرکتی هستند...اینطور نیست که جرمی باشد که قانون جاذبه ساخته شود و بر آن حاکم شود...خیر، قبل از وجود جرم هم قانون جاذبه وجود دارد و این قانون منشاء حرکت و جذب شدن دو جرم می شود..این قانون دستور می دهد که دو جرم جذب هم شوند...

عامل;902982 نوشت:
در هر حال این بحث خارج از موضوع است و سعی کنید مطالب بعدی را در راستای بحث مطرح کنید.

استاد فکر می کنم خیلی هم بی ربط به تاپیک نیست....عنوان تاپیک هست، خدایی هم هست؟ البته اگر فکر می کنید که بی ربط است...من دیگه نظری نمی دم....مرسی

shsina;903019 نوشت:
همانطور که تو پست قبل گفتم و به قول استاد صدیق موجودی که نیازمند باشه نمیتونه ازلی باشه، همانطور که جهان ما نمیتونه چون نیازمند هست، قوانین شما هم نیازمندند، قوانین نیاز دارند روی یک چیزی اثر کنند و البته چون جهان ما مادی هست احتمالا روی یک ماده باید اثر کنند تا بتونن جهانی مادی خلق کنند؛ این قوانین به تنهایی توانایی خلق ندارند، پس نمیتونند ازلی باشند.

به نظرم می تونیم قوانین و اون دونه اولی و اون مایه هستی، که حالا بشه گفت ماده هست رو در کنار هم ازلی و ابدی بدونیم....و این دو که در واقع یکی هستند....واجب الوجود اند.....اصلا اون ماده اولی همه قوانین رو در خودش داره، خودش عین قوانینه...مثل یک کروموزوم...و دیگه به چیزی نیاز مند نیست.....

پارسا مهر;903026 نوشت:
به نظرم می تونیم قوانین و اون دونه اولی و اون مایه هستی، که حالا بشه گفت ماده هست رو در کنار هم ازلی و ابدی بدونیم....و این دو که در واقع یکی هستند....واجب الوجود اند.....اصلا اون ماده اولی همه قوانین رو در خودش داره، خودش عین قوانینه...مثل یک کروموزوم...و دیگه به چیزی نیاز مند نیست.....

شما هم که تو اون تاپیک مشارکت کردید چرا این حرف رو میزنید!!!

نقل قول:

ماده اولیه عالم نیز نمیتواند واجب الوجود باشد زیرا: این ماده اولیه:
اگر مادی است، که نمیتواند بدون زمان و مکان باشد. و قطعا محدودیت خواهد داشت. اگر غیر مادی است،
اولا: یا باید عقل باشد یا نفس. که وضعیت هر یک گفته شد و اینکه نمیتوانند واجب الوجود باشند.
ثانیا: باید این مشکل حل شود که چطور ماده اولیه جهان است و مواد و اجسام از آن تشکیل شده اند ولی خودش مادی نیست. دقیقا این ماده اولیه که شما ترسیم میکنید، شبیه جزء لایتجزّی برای اجسام در فلسفه است که وجودش محال است.

shsina;903019 نوشت:
جناب پارسا مهر شما بحث های زیادی با استاد صدیق داشتید با توجه به این موضوع چرا باز هم روی این موضوع اصرار میکنید، نمیدونم!

همانطور که تو پست قبل گفتم و به قول استاد صدیق موجودی که نیازمند باشه نمیتونه ازلی باشه، همانطور که جهان ما نمیتونه چون نیازمند هست، قوانین شما هم نیازمندند، قوانین نیاز دارند روی یک چیزی اثر کنند و البته چون جهان ما مادی هست احتمالا روی یک ماده باید اثر کنند تا بتونن جهانی مادی خلق کنند؛ این قوانین به تنهایی توانایی خلق ندارند، پس نمیتونند ازلی باشند.

دوستان بخش جمع بندی این تاپیک رو مطالعه کنند.

یاعلی

نیاز معنیش چیه ؟

یعنی خواهش خواستن و ... ؟

خب خدا هم خواسته داره، مثلا میخواد که ما باشیم و درست زندگی کنیم و بریم بهشتو ...

بعد بگین ببینم نیاز مثلا قوانین طبیعی چیه ؟ اینکه وجود داشته باشن؟ به وجود نیازمندن ؟ مگه خدا نیست ؟

یا نه اینکه به چیزی که هستن نیاز دارن ؟ مگه خدا نداره ؟

به من بیاموز;903031 نوشت:
نیاز معنیش چیه ؟

یعنی خواهش خواستن و ... ؟

خب خدا هم خواسته داره، مثلا میخواد که ما باشیم و درست زندگی کنیم و بریم بهشتو ...

بعد بگین ببینم نیاز مثلا قوانین طبیعی چیه ؟ اینکه وجود داشته باشن؟ به وجود نیازمندن ؟ مگه خدا نیست ؟

یا نه اینکه به چیزی که هستن نیاز دارن ؟ مگه خدا نداره ؟

نیاز یعنی وابستگی نه خواستن! اگر ما درست زندگی نکنیم که نمیکنیم، هیچ اتفاقی برای خدا نمیافته.

نیاز قوانین داشتن مفعول هست. بدون مفعول قوانین نمیتونن خالق باشن.

توضیح دادم که برادر

shsina;903029 نوشت:
شما هم که تو اون تاپیک مشارکت کردید چرا این حرف رو میزنید!!!

پس چطور خدا هست و ماده نیست و ماده رو ساخته ؟ این جواب اون سوال

اتفاقا حقیقت اینه که چیزی که وجود داره یا به عبارت دیگر واقعیت داره مکان داره و قابل درکه

اون چیزی که شما توی ذهنت ساختی که زمان و مکان نداره آیا وجودش محال نیست ؟ گیرم محال نیست ولی ثابت هم نمیشه کردش که وجود داره

shsina;903033 نوشت:
نیاز یعنی وابستگی نه خواستن! اگر ما درست زندگی نکنیم که نمیکنیم، هیچ اتفاقی برای خدا نمیافته.

نیاز قوانین داشتن مفعول هست. بدون مفعول قوانین نمیتونن خالق باشن.

توضیح دادم که برادر

پس بنابر این چیزی که ما تصور کنیم نوعی نیاز به بار میاره پس کلا نباید خدارو تصور کنیم ؟؟؟

مثلا علیم بودن نیاز علم میاره، اگه علم نباشه علیم نیست پس نیازمنده ؟ یا خدا زمانی خالق میشه که مخلوقی وجود داشته باشد، اگه مخلوق نباشه خالق معنی نداره پس نیاز داره ؟

به من بیاموز;903035 نوشت:
پس چطور خدا هست و ماده نیست و ماده رو ساخته ؟ این جواب اون سوال

این بحث تاپیک دیگ ای میطلبه و من هم کارشناس نیستم بهتر هست که تاپیک جدید باز کنید ولی به طور خلاصه:

این سوال کلا غلطه، برای خدای نامحدود و بی نیاز از همه چی هیچ چیز غیر ممکن نیست!

به من بیاموز;903035 نوشت:

اتفاقا حقیقت اینه که چیزی که وجود داره یا به عبارت دیگر واقعیت داره مکان داره و قابل درکه

اون چیزی که شما توی ذهنت ساختی که زمان و مکان نداره آیا وجودش محال نیست ؟ گیرم محال نیست ولی ثابت هم نمیشه کردش که وجود داره

بله نمیشه ۱۰۰% ثابت کرد، ولی میشه ثابت کرد که "باید" یک همچین چیزی باشه. شما چرا اون تاپیک رو مطالعه نمیکنید؟ همونجا استاد صدیق پاسخ دادن.

به من بیاموز;903037 نوشت:
پس بنابر این چیزی که ما تصور کنیم نوعی نیاز به بار میاره پس کلا نباید خدارو تصور کنیم ؟؟؟

خب توصیه های زیادی در دین داریم که میگه این کار رو نکنید!

به من بیاموز;903037 نوشت:
مثلا علیم بودن نیاز علم میاره، اگه علم نباشه علیم نیست پس نیازمنده ؟ یا خدا زمانی خالق میشه که مخلوقی وجود داشته باشد، اگه مخلوق نباشه خالق معنی نداره پس نیاز داره ؟

نه دیگ خدا خالق بذات و علیم بذات هست. عرض کردم که اگر نباشه نمیتونه ازلی باشه. و بنابر اون تاپیک استاد صدیق توضیح دادند که "باید" یک همچین چیزی وجود داشته باشه.

به من بیاموز;903037 نوشت:

پس بنابر این چیزی که ما تصور کنیم نوعی نیاز به بار میاره پس کلا نباید خدارو تصور کنیم ؟؟؟

مثلا علیم بودن نیاز علم میاره، اگه علم نباشه علیم نیست پس نیازمنده ؟ یا خدا زمانی خالق میشه که مخلوقی وجود داشته باشد، اگه مخلوق نباشه خالق معنی نداره پس نیاز داره ؟

چه زیبا گفت امیرالمومنین:

نقل قول:

اساس دینداری شناختن خداست و کمال شناخت خدا اعتراف به وجود وی است و کمال اعتراف به وجود خدا درک یکتائی اوست. کمال یکتائی خدا پاکباخته شدن نسبت به اوست. کمال پاکباختگی در برابر خدا این است که او را بدون علامت درک کنیم. زیرا هر علامتی گواهی میدهد که علامت غیر از آن است که تعریف میشود و باز هر موصوفی گواهی میدهد که با صفت مغیر است.

یا توجه به نکات یاد شده کسی که برای خدا نشانی ذکر کند، برای او شبیه آورده و چنین کسی برای خدا نمونه آورده و کسی که برای خدا نمونه آورد او را به تجزیه کشانیده است و کسی که خدا را قابل تجزیه بداند، او را نشناخته است.

کسی که خدا را نشناخته به او اشاره میکند و کسی که به خدا اشاره کند او را محدود کرده و کسی که خدا را محدود کند، او را شمارش کرده است.

کسی که بگوید خدا در چیست، او را در جای معینی تصور کرده است و کسی که بگوید روی چه چیزی قرار گرفته است، به طور حتم جائی را بدون خدا تصور کرده است.

نقل قول:

خدا موجودی است که آغازی ندارد و با عدم سازگار نیست. در عین اینکه با تمام موجودات همراه است از آنان جداست.

خدا که کارگردان جهان است کارش نیازی به وسیله ندارد و کارش شبیه به کار بشر نیست.

خدا آگاه بود، آنگاه که نیازی به مخلوق خود نداشت، یکتا بود آنگاه که پناه گاهی برای انس گرفتن نبود، یکتاست و از تنهایی ترس ندارد.

خدا که جهان را آغاز کرد نه برای آن فکر کرد و نه تجربه ای داشت و نه به خود حرکتی داد و نه لحظه ای ناراحت گردید.

خدا هر موجودی را در جای خود خلق کرد و میان طبیعت های مختلف صفا برقرار کرد و غرائز موجودات را تنظیم و میان آنها مناسبت ایجاد نمود، زیرا قبل از خلق کردن آنها هم موجودات را میشناخت و هم آغاز و انجام آنها را میدانست و هم از صحیح و معیوب آنها آگاه بود.

نهج البلاغه مرحوم سید رضی ترجمه مصطفی زمانی زمستان ۱۳۶۲ خطبه یک

پ.ن. مطلب به قدری زیبا بود که دلم نیامد خلاصه کنم.

shsina;903029 نوشت:
گر مادی است، که نمیتواند بدون زمان و مکان باشد. و قطعا محدودیت خواهد داشت

ببینید این فلسفه ی قدیم و سنتی هست که می گه ماده بدون زمان و مکان معنا نداره....شما یک کتاب تاریخچه زمان رو هم خونده باشید می بینید که مثلا هاوکینگ گفته که ماده اولیه جهان قبل از بینگ زمان در موردش نمی شه متصور شد و قبلش زمان معنی نداشت....پس اینکه ماده اولیه باید محدود به مکان و زمان باشه و از قبیل حرفا، یک سری حرفهایی که فلسفه سنتی تو زبونش افتاده...پس اون ماده اولی می تونه مادی باشه، ولی در عین حال نیازمند به مکان و زمان نباشه...الا این حرفا که ماده ی اولیه باید محدود به زمان و مکان باشه، خنده داره..کسی واقعا چه می دونه؟داستان به همین سادگی نیست و به همین سادگی یک نظریه و یا حدس و گمان به چالش کشیده نمی شه....از ثانی نکته مهم اینه که ما نمی خواهیم اینجا ثابت کنیم که قطعا قوانین واجب الوجود اند....ما فقط می خواهیم در حد احتمال مطرحش کنیم...و نظریه خدای متشخص رو به چالش بکشونیم....یا نقدش کنیم...در همین حد.... خوب پس آنچنان نیاز نیست که به این دست انتقادات که شما می آرید پاسخی بدیم...می دونید چرا؟چون خیلی از این انتقادات رو می شه به سادگی به خدای انسان وار هم چسبوند... و می بینیم که فلاسفه چه با زیرکی و راحتی این انتقادات رو پاسخ می دن...خوب اونجا پاسخی براش هست، برای قوانین هم پاسخ هست دیگه....هیچ فرقی بین قوانین و خدای انسان وار نیست
بعد یک سوال مهم....شما گفتید: قوانین توانایی خلق ندارن؟می شه بپرسم اینو از کجا آوردید؟ چطور خدا می تونه از هیچ ماده ای رو خلق کنه، ولی قوانین نمی تونن از هیچ ماده ای خلق کنن؟

نقل قول:

اساس دینداری شناختن خداست.

آیا شناخت خدا و یا به عبارتی، پی‌‌بردن به جوهر و ذات، امکان پذیر است؟ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست

نقل قول:

کسی که برای خدا نشانی ذکر کند، برای او شبیه آورده و چنین کسی برای خدا نمونه آورده و کسی که برای خدا نمونه آورد او را به تجزیه کشانیده است و کسی که خدا را قابل تجزیه بداند، او را نشناخته است.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند، و خداوند به هر چیزی داناست.(24:35)

نقل قول:

کسی که خدا را نشناخته به او اشاره میکند و کسی که به خدا اشاره کند او را محدود کرده و کسی که خدا را محدود کند، او را شمارش کرده است.

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است!(59:24)

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!(9:33)

پارسا مهر;903053 نوشت:
ببینید این فلسفه ی قدیم و سنتی هست که می گه ماده بدون زمان و مکان معنا نداره....

آیا شما اصلا تعریف ماده را میدانید که این حرف خنده دار را میزنید؟
آیا عدم تصور مساوی است با عدم وجود؟
آیا اصلا میدانید فیزیک بدون زمان معنا ندارد؟
آیا میدانید همین نظریه که گفتید بر پایه ی زمان است؟ حتی قبل از انفجار؟

https://www.britannica.com/biography/Neil-deGrasse-Tyson/images-videos/Astrophysicist-Neil-deGrasse-Tyson-narrating-a-brief-history-of-the/203037

نمودار دما زمان در همون ثانیه های اول فیلم وجود داره!!!

آیا صرفا هدف جواب دادن است؟

پارسا مهر;903053 نوشت:
خوب پس آنچنان نیاز نیست که به این دست انتقادات که شما می آرید پاسخی بدیم.

بسیار ممنون خواهم شد اگر این کار را بکنید و این جواب های خنده دار را ندهید!

پارسا مهر;903053 نوشت:

بعد یک سوال مهم....شما گفتید: قوانین توانایی خلق ندارن؟می شه بپرسم اینو از کجا آوردید؟ چطور خدا می تونه از هیچ ماده ای رو خلق کنه، ولی قوانین نمی تونن از هیچ ماده ای خلق کنن؟

قبلا بارها هم گفتم، قوانین نیاز به مفعول دارند. و چون هیچ مفعولی وجود ندارد نمیتوانند بر چیزی اثر کنند و خلق کنند.

به من بیاموز;903064 نوشت:
آیا شناخت خدا و یا به عبارتی، پی‌‌بردن به جوهر و ذات، امکان پذیر است؟ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست

بله نیست

به من بیاموز;903064 نوشت:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند، و خداوند به هر چیزی داناست.(24:35)

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است!(59:24)

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!(9:33)

خب فکر کنم باید تفسیر رو هم توی همین تاپیک انجام بدیم Smile

راستی دقت نکردید که توی همون متنی که از نهج البلاغه گذاشتم هم از ضمیر "او" استفاده شده و در همان خطبه بسیار هم از خدا تعریف کرده.

پارسا مهر;902922 نوشت:
سلام....به نظرم اون چیزی که از کلمه خدا به ذهن می آد، یا حداقل به ذهن من می آد، موجودی هست که خارج از این جهان و عالم هستی هست....فراتر از این عالم هستی هست و جزئی از این عالم هستی نیست....از آن طرف ما قوانین را مرسوم است که جزئی از همین عالم بخوانیم....وقتی ما می گوییم عالم هستی، منظورمان قوانین طبیعی هم هست....حالا اگر قوانین را ازلی در نظر بگیریم...گو که جهان و عالم هستی را ازلی گرفته ایم...و با این توضیح دیگر جهان ما خلق نشده و ازلی است و نیاز به خدا ندارد.... پس با ازلی گرفتن قوانین در واقع روی خدایی که خالق جهان باشد خط کشیده ایم و جهان هستی خودمان را بدون خدا تصور کرده ایم..امیدوارم این پاسخ مرتبط بوده باشد با فرمایش شما.

با سلام
1- در بحث خدا شناسی تصور من و شما از وجود خدا ملاک نیست
بلکه ملاک بیان رسولان است و از بیان آنان بدست می آید که آنچه در اندیشه ناید آن خداست
پس قرار نیست تصور خاصی داشته باشیم

2- صرف وجود ازلی عالم طبیعت و غیره ..نیاز به وجود خدا منتفی نمیشود ..ما طبیعتو میشناسیم..ذات اونو نمیشناسیم..
حتی ذات خودمان را هم نمیشناسیم..ذات طبیعت بوجود آورنده طبیعت است
ضمن اینکه اگر خداوند خالق است باید همیشه خالق باشد..باید فیضش مدام باشد..در غیر اینصورت خدا نیست
پس ازلی بودن جهان در جهت اثبات خداست نه مخالف آن

shsina;903076 نوشت:
آیا اصلا میدانید فیزیک بدون زمان معنا ندارد؟

shsina;903076 نوشت:
آیا میدانید همین نظریه که گفتید بر پایه ی زمان است؟ حتی قبل از انفجار؟

https://www.britannica.com/biography...-of-the/203037


والا من زبان انگلیسیم مثل شما خوب نیست، خواهشن منبعی فارسی بدید....
می شه این جمله رو که کرار در مجلات و مقالات علمی می خونیم تفسیر کنید...
  • انفجاری عظیم از انرژی و ماده با پدید اوردن همه انچه که امروز در اسمان میبینیم ..فضا و زمان را نیز ایجاد کرد

shsina;903076 نوشت:
قبلا بارها هم گفتم، قوانین نیاز به مفعول دارند. و چون هیچ مفعولی وجود ندارد نمیتوانند بر چیزی اثر کنند و خلق کنند.

شما تنها یکبار گفتید...بارها؟من بودم که بارها اشاره کردم که نگاهمون به قوانین رو باید عوض کنیم....و مثال زدم....قوانین هر مفعول و هر پدیده ای و هر چیزی رو بوجود می آرن...پدید می آرن....نگاه شما اینه که باید یک چیزی باشه بعد قوانین بیان روی اون چیز سوار بشن...ولی خود اون چیز منشاء اش و هستیش از قوایننه....کدوم دانشمندی ثابت کرده و گفته ما باید به این نگاه شما به قضیه نگاه کنیم....بنده از شما می پرسم که چرا قوانین نمی تونن خالق باشن..بعد شما می گی، خوب بار ها گفتم نمی شه دیگه!یاید یک چیزی باشه که قوانین روش اثر کنه..خوب برادر من این شد پاسخ؟بگو چرا؟؟؟چرا قوانین نمی تونن خلق کنن و باید چیزی باشه که قانون روی اون اثر بزاره....این پاسخه که می دید؟

پارسا مهر;903092 نوشت:
والا من زبان انگلیسیم مثل شما خوب نیست، خواهشن منبعی فارسی بدید....
می شه این جمله رو که کرار در مجلات و مقالات علمی می خونیم تفسیر کنید...
  • انفجاری عظیم از انرژی و ماده با پدید اوردن همه انچه که امروز در اسمان میبینیم ..فضا و زمان را نیز ایجاد کرد

بله همه جا این جمله رو دیدیم ولی منظور از زمان در این جمله همان تاریخ است واگرنه دانشمندان برای توضیح نحوه انفجار بار ها از زمان استفاده کردند.
در کل به خاطر داشته باشیم فیزیک نمیتواند پدیده های بدون مکان و زمان را توضیح بدهد که اگر میتوانست "فکر" را هم توضیح میداد!!!

دلیلم برای انتخاب فیلم و مخصوصا فیلمی به این واضحی و سادگی همین بود، شما حتی اگر تصاویر را هم نگاه کنید تشکیل ماده ی اولیه را هم بر اساس نظریات مختلف نشان میدهد بعد نمودار دما - زمان و انفجار!!!!

پارسا مهر;903092 نوشت:
شما تنها یکبار گفتید...بارها؟من بودم که بارها اشاره کردم که نگاهمون به قوانین رو باید عوض کنیم....و مثال زدم....قوانین هر مفعول و هر پدیده ای و هر چیزی رو بوجود می آرن...پدید می آرن....نگاه شما اینه که باید یک چیزی باشه بعد قوانین بیان روی اون چیز سوار بشن...ولی خود اون چیز منشاء اش و هستیش از قوایننه....کدوم دانشمندی ثابت کرده و گفته ما باید به این نگاه شما به قضیه نگاه کنیم....بنده از شما می پرسم که چرا قوانین نمی تونن خالق باشن..بعد شما می گی، خوب بار ها گفتم نمی شه دیگه!یاید یک چیزی باشه که قوانین روش اثر کنه..خوب برادر من این شد پاسخ؟بگو چرا؟؟؟چرا قوانین نمی تونن خلق کنن و باید چیزی باشه که قانون روی اون اثر بزاره....این پاسخه که می دید؟

نکته ۱: قانون مانند ماده تعریف خودش را دارد آنچنان که ماده نیازمند "زمان" و "مکان" هست، قانون نیازمند "مفعول" است اگر این قوانین شما نیازمند "مفعول" نیستند دیگر نمیتوان اسمشان را قانون گذاشت.

نکته ۲: شما از لفظ "قوانین" استفاده میکنید یعنی بیشتر از یک قانون، پس این قوانین برای خلق کردن به هم نیازمند هستند، پس این قوانین ازلی نیستند.

با توجه به نکته ۲ میگوییم "قانون یکتا" با توجه به نکته ۱ میگوییم "خدای یکتا". پس ما به یک خدا رسیدیم حال این خدا متشخص است یا خیر بحثش در این تاپیک نمیگنجد.

عامل;902987 نوشت:
سوال از چیستی مربوط به ماهیت اشیاء است در حالی که خداوند ماهیت ندارد، به همین دلیل و اینکه خداوند حد ندارد، انسان قادر به ادراک خداوند نیست. از این مطلب در منابع دینی به تفکر در کنه ذات یاد شده که ثمری نداشته و انسان را گمراه می کند.
اما این به معنای نداشتن هیچ نحوه آگاهی به خداوند نیست. به همین دلیل امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏؛ خداوند بندگان را به اوصاف خود آگاه نکرده و در عین حال از مقدار واجب و ضروری شناخت خود نیز محروم ننموده است.(نهج البلاغة؛ ص88)
از طرفی اوصاف خداوند که در قرآن به آنها اذعان شده و همچنین در روایات معتبر آمده، قابل اعتماد بوده و می توان انها را به خدا نسبت داد. مانند علم، قدرت، حیات و ... که وقتی در مخلوقات باشد، به طریق اولی در خالق آنها به نحو اشد وجود دارد. البته منظور اوصاف ممدوح است، وگرنه اوصافی که متضمن نقص باشند از ساحت ربوبی مبرا هستند.

سلام به شما

منظورم آن است که، تصوری که یک شخص از "چه چیز بودن خدا" در ذهن خود بر اساس گفته ها و قرآن و منابع دینی و ذهن خویش میسازد، قابل اعتماد نیست.

وگرنه منظورم این نیست که گفته های قرآن قابل اعتماد نیست. شاید بهتر می بود جمله را طور دیگری مینوشتم که سوتفاهم پیش نیاید.

بعد سوال:

چطور خداوندی که خود منبع حقیقت هستی و دلیل هستی است، ماهیت ندارد؟ مگر او "خودِ ماهیت" نیست؟ یا همان خودِ حقیقتِ وجودیِ همه چیز؟

shsina;903101 نوشت:
نکته ۲: شما از لفظ "قوانین" استفاده میکنید یعنی بیشتر از یک قانون، پس این قوانین برای خلق کردن به هم نیازمند هستند، پس این قوانین ازلی نیستند.

آدم برای خلق هر چیزی به تواناییهای خودش نیازمنده می شه دیگه...اینکه عیب نیست.به غیر که نیازمند نشده...مگر خدا دنیا رو خلق کردنی...به قدرت و رزاق بودن و علم و هزار تا صفت نیازمند نشد؟...به چیزی غیر از خودش که وابسته نشد...!!!
من قبلا هم گفتم....قوانین و آن خدای متشخص وار هیچ فرقی ندارن
shsina;903101 نوشت:
نکته ۱: قانون مانند ماده تعریف خودش را دارد آنچنان که ماده نیازمند "زمان" و "مکان" هست، قانون نیازمند "مفعول" است اگر این قوانین شما نیازمند "مفعول" نیستند دیگر نمیتوان اسمشان را قانون گذاشت.

سر کلمه که بحث نداریم...شما لپ کلام رو بگیر...به هر حال من توضیح دادم که منظورم چیه...چندین بار... مثال زدم...حالا شما با اسم مشکل دارید، من یک اسم جدید می زارم..."قانون شماره 2"یا شما بگو "برنامه"، "کد"
حالا از این بگذریم...
شما برای قانون تعریفی نوشتید، البته ناقض بود...اما تاکید داشتید که قانون نیازمند مفعول است...کدوم لغتنامه، یا رفرنس و مرجعی، همچین بندی رو به قانون چسبونده و گفته حتما قانون آن چیزی است که نیازمند مفعول است ولا غیر....رفرنسی، مرجعی، لغتنامه ای....چیزی...من که اینترنت چیزی پیدا نکردم..البته من اینترنت و زمانم خیلی محدوده....ولی برام جالبه یک یا چند مرجع در اینباره بدونم...
چیزی که من توی ذهنم دارم از واژه قانون مثلا در مقالات خوندم اینه که قانون یک پدیده یا مشاهده یا یک فرآیند رو معمولا در غالب یک سری فرمول توضیح می ده...دیگه جایی من ندیده بودم که در مورد اینکه قانون اصالت داره یا نداره یا اینکه فارق از وجود مفعول یا یک پدیده در جایی ثبته و وجود خارجی داره یا نه، توضیح بده و قید کرده باشه که قانون چطوری حاکمه و نقش بازی می کنه....ما فقط از روی مفعول قوانین رو می شناسیم و کشف می کنیم...دیگه گفته نشده جایی که قوانین فارق از وجود یا عدم وجود مفعوول جایی حاکمن یا نه....گفتم برام جالبه...اگر یک رفرنس معتبر در اینباره می شناسید بگید....

والا من الان خیلی فرصت ندارم...امتحانات شروع شده و ما هم دقیقه نودی داریم درس می خونیم....وگرنه دقیق این قضیه رو بررسی می کردم...والا تا جایی که من می دونم اینطور بابه و گفته می شه که زمان قبل از بینگ بنگ معنی نداشته...البته تا چند لحظه قبل از بینگ بنگ رو هم توضیح می دن ولی قبل از اون معمولا می گن وجود نداشته....بازم می گم الان فرصت و امکاناتشو ندارم دقیقا توضیح بدم....ولی مثلا این جا رو بخونید:

  • کرول نیز مانند بسیاری از فیزیکدانان و کیهان شناسان شروع به بررسی امکان وجود زمان قبل از بیگ بنگ و همچنین ارائه ی نظریات جدید درمورد چگونگی شکل گیری جهان کرده است.

http://bigbangpage.com/astronomy/cosmology/%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%DA%AF-%D8%A8%D9%86%DA%AF-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%9F/

پارسا مهر;903119 نوشت:
آدم برای خلق هر چیزی به تواناییهای خودش نیازمنده می شه دیگه...اینکه عیب نیست.به غیر که نیازمند نشده...مگر خدا دنیا رو خلق کردنی...به قدرت و رزاق بودن و علم و هزار تا صفت نیازمند نشد؟...به چیزی غیر از خودش که وابسته نشد...!!!
من قبلا هم گفتم....قوانین و آن خدای متشخص وار هیچ فرقی ندارن

شما میگید قوانین بعد میگید خودش!!! بالاخره این قوانین یکی هستن یا مجموعه ای از قوانین؟ یا همون یک قانون کلی در نظر بگیریم مشکلی پیش نمیاد؟

پارسا مهر;903119 نوشت:

سر کلمه که بحث نداریم...شما لپ کلام رو بگیر...به هر حال من توضیح دادم که منظورم چیه...چندین بار... مثال زدم...حالا شما با اسم مشکل دارید، من یک اسم جدید می زارم..."قانون شماره 2"یا شما بگو "برنامه"، "کد"

من میگم "خدا"

پارسا مهر;903119 نوشت:

حالا از این بگذریم...
شما برای قانون تعریفی نوشتید، البته ناقض بود...اما تاکید داشتید که قانون نیازمند مفعول است...کدوم لغتنامه، یا رفرنس و مرجعی، همچین بندی رو به قانون چسبونده و گفته حتما قانون آن چیزی است که نیازمند مفعول است ولا غیر....رفرنسی، مرجعی، لغتنامه ای....چیزی...من که اینترنت چیزی پیدا نکردم..البته من اینترنت و زمانم خیلی محدوده....ولی برام جالبه یک یا چند مرجع در اینباره بدونم...

قانون برای اثر گذاشتن (که همون خلق کردن در بحث ما هست) نیاز به مفعول داره. این رو قبلا هم گفتم ولی متاسفانه تو متن قبلی اضافه نکردم که باعث سوء برداشت شد.

پارسا مهر;903119 نوشت:

والا من الان خیلی فرصت ندارم...امتحانات شروع شده و ما هم دقیقه نودی داریم درس می خونیم....وگرنه دقیق این قضیه رو بررسی می کردم...والا تا جایی که من می دونم اینطور بابه و گفته می شه که زمان قبل از بینگ بنگ معنی نداشته...البته تا چند لحظه قبل از بینگ بنگ رو هم توضیح می دن ولی قبل از اون معمولا می گن وجود نداشته....بازم می گم الان فرصت و امکاناتشو ندارم دقیقا توضیح بدم....ولی مثلا این جا رو بخونید:
  • کرول نیز مانند بسیاری از فیزیکدانان و کیهان شناسان شروع به بررسی امکان وجود زمان قبل از بیگ بنگ و همچنین ارائه ی نظریات جدید درمورد چگونگی شکل گیری جهان کرده است.

http://bigbangpage.com/astronomy/cosmology/%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%DA%AF-%D8%A8%D9%86%DA%AF-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%9F/

مطلب رو خواندم، ولی: متوجه نشدم وجود داشتن زمان چه مشکلی رو حل میکنه؟ مساله اینجا بود که شما میگفتی این فلسفه سنتی هست که میگه ماده بدون مکان و زمان بی معنیه من هم گفتم این درست نیست و ماده نیازمند مکان و زمان هست چه فلسفه سنتی بگه چه نگه! خب حالا فرض کنیم زمان قبل از ماده وجود داشته باشه، این چی رو ثابت میکنه؟ در همین مقاله نوشته که قبل از بیگ بنگ هیچ چیزی وجود نداشته، زمانی نیست، ماده ای نیست.

من واقعا نمیدونم آیا صلاحیت صحبت در این مورد با علم اینترنتی رو داریم یا خیر و اصلا درست هست صحبت کردن در حول این مبحث در این تاپیک یا نه.

فیزیک تنها چیز هایی که دارای زمان و مکان هستند را میتونه توضیح بده حتی در بخش کوانتوم "زمان کوانتومی" وجود داره.

اگر بیگ بنگ انفجار فرض بشه (که نیست) این انفجار یا همون انبساط در ظرف زمان قرار میگیره و توضیح داده میشه مثل ویدئو قبل. ولی بیگ بنگ انفجار نیست قبل انفجار هست و به احتمال زیاد دلیل ایجاد اولین ماده (جهان) و انفجار، یعنی ثانیه ی صفر نه یک. تا جایی که من متوجه شدم برای توضیح بیگ بنگ از نظریه های دیگ ای که اونا هم بر پایه ی زمان هستن استفاده میکنن مثل جهش بزرگ. حال اولین جهش چگونه به وجود اومده دلیل این بیگ بنگ (انفجار نه، انفجار یا همون انبساط بعد از بیگ بنگ هست) و ایجاد اولین ماده چه بوده اول اول اول اولش از کجا اومده ما میگیم توسط "خدا" اومده. این ویدئو هم توضیح خوبی در این مورده که مثل ویدئو قبل از اولین ماده شروع میشه ایجاد جهان رو توضیج میده و در نهایت بر میگرده به نقطه شروع یعنی "بیگ بنگ"، یعنی همون ثانیه صفر و ایجاد اولین ماده و میگه چون هیچ کدوم از قوانین طبیعی ما در این نقطه کار نمیکنه ما نمیتونیم بیگ بنگ رو توضیح بدیم، و نمیدونیم در اینجا چه اتفاقی افتاده، البته ویدئو به انگلیسی هست ولی دیدنش خالی از لطف نیست.

پارسامهر خان فکر کنم جواب سوال شمارو دادم و بهتره که در این مورد بیشتر صحبت نکنیم. اگر پاسخی دادی ولی من جوابی ندادم ناراحت نشو میدونی که بحث دو طرفه حذف میشه و من دلم نمیخواد این اتفاق برای این مطالب بیفته.

پ.ن. نظریه ی جهش بزرگ بسیار شبیه آموزه های دینی ما راجب جهان های قبلی هست.

سلام دوست عزیز
اتفاقا مشکل اینه خدا زیادی عادله!

میدونی، مشکل خیلی از افراد به ظاهر دین دار! اینه که خیال میکنن آدم های خوبی هستن و خب باید دنیا واسشون گلستان بشه دیگه... ولی اولا شما وظیفه ات هست که خوب باشی و اگر خوب نباشی مجازات میشی!

ثانیا شما تا یک خوبی عملی نکنی، پاداش عملی نمیگیری ... مثلا من همش بگم خدا عاشقتم هیچ تاثیر عملی نداره!
ولی من تجربه شخصیم اینه یه بار اتفاقا یه حالی شبیه شما داشتم! و تقریبا از همه چیز بریده بودم. نمیدونم چی شد توی اینترنت یا توی ذهنم یاد جمله ی آیت الله قاضی افتادم که "هرکس نماز اول وقت خواند و به مقامات عالیه نرسید به صورت من تف کند! ". من قاضی رو قبلش خیلی قبول داشتم و نمیدونم چرا لذت میبردم وقتی کتاب عطش رو میخوندم! ولی اون روز فقط یه حس لجبازی بود. یه حس تیر خلاص. میخواستم بگم دوست دارم این هم نشه تا دیگه هیچ دلیلی برای موندن پای دین نداشته باشم!
یکجور راحت شدن از آخرین عذاب وجدان های درونی خودم!

خلاصه من از سر لجبازی و حرص تصمیم گرفتم یه مدت (فکر کنم 2 ماه) اینکارو انجام بدم ببینم چی میشه! خیلی دوست داشتم ببینم اثر داره یا نه؟ و البته قبلا هم تجربه ی نماز اول وقت داشتم. ولی شاید در حد 1-2 هفته و یا نهایت 1 ماه و بعدش کم کم فراموش میشد! چون انگار خیلی اثرات معجزا وارشو نمیدیدم. یا اگر میدیدم زود فراموش میکردم! و البته اینقدر هم جدی نمیگرفتم که همه نمازها به وقت باشه!

آقا تا من این تصمیم رو گرفتم انگار از روزهای بعد کم کم اصلا یادم رفت این حال و این فکر ها و ... ناخواسته علاقه مند شده بودم و نمازهارو 5 نوبتی میخوندم! خدا خیر بده به سازنده موبایل و برنامه باد صبا! تنظیم کرده بودم هر 5 اذان رو میگفت و من 5 نوبت اول وقت نماز میخوندم! و واقعا تا اذان میگفت سعی میکردم هرجا و سر هرکاری هستم بلند شم.

خلاصه شاید 2 ماه نشد که من تازه اثرات رو میدیدم....اثراتی در حد معجزه ... انگار کارها درست میشد! و یا انگار شانس میاوردم! انگار واسم موقعیت های گوتاگون فراهم میشد. و....

و این نکته رو هم همیشه یادت باشه که خدا معمولا بصورت آنی جواب کاری رو نمیده! شاید واسه اینه که خیلی تابلو نشه و سریع لو نره! مثلا تو امروز یه کار خیری کردی، میذاره اینقدر بگذره و یادت بره و بعدا جوابشو بهت بده! حتی طوری میشه تو هیچوقت نمیفهمی این معجزه بابت اون کار خیر بوده!

اره خلاصه یه کار عملی واسه خدا بکن و صبور باش. بنظرم 40 روز نمیکشه که جوابشو میبینی! من الان شاید 6ماه و بیشتزر شده نماز اول وقت میخونم. قشنگ وقتایی که یک ذره شل میشم و بعضیاش تعویق میفته حس میکنم کارم گره میخوره! یعنی درواقع به عینه میبینم!!

و زمان هایی که دوباره جدی میکنم میبینم گره ها باز میشه !!

خلاصه اینقدر دیگه واضح و روشن شده که از همینجا به وجود خدا یقین کردم! وگرنه با فلسفه و حرف و دلیل و استدلال هیچوقت نمیشه اینقدر ایمان داشت بنظرم (کما اینکه ابراهیم پیامبر بود ولی برای یقین خودش از خدا طلب معجزه کرد!)

موفق باشی

rezaee;903170 نوشت:
سلام دوست عزیز

خلاصه شاید 2 ماه نشد که من تازه اثرات رو میدیدم....اثراتی در حد معجزه ... انگار کارها درست میشد! و یا انگار شانس میاوردم! انگار واسم موقعیت های گوتاگون فراهم میشد. و....

یکی از دوستان میگفت: «حتی اگه به دین و خدا اعتقاد نداری نمازتو بخون تا ببین چطور کارات درست میشه من یه مدته میخونم همه چی برام اتوماتیک درست میشه»، دوستم زیاد دین دار نیست و من خیلی تعجب کردم وقتی این حرفو بهم زد :khandeh!:

rezaee;903170 نوشت:
و این نکته رو هم همیشه یادت باشه که خدا معمولا بصورت آنی جواب کاری رو نمیده! شاید واسه اینه که خیلی تابلو نشه و سریع لو نره!

با فرض صحت شناخت شما از خداوند مساله اینه که معقول اینه که خداوند تابلو کننند! سریع لو برند که ملت اینهمه سرکار نباشند که بالاخره هست؟! نیست؟! همین اخلاق! که شما از خداوند توصیف فرمودید که کار دست خیلی ها داده! خداوند چطور راضی میشود بندگانش را اذیت بفرمایند.
شاهد این عرض مخلص هم صحبتهای استارتر محترم! به نظر شما یک فردی که مومن هم هست را تا به این درجه در شک و دو دلی گذاشتن کجایش مرحمت آمیز است آن هم از سوی کسی که لطف مطلق و ..رحمت ملطف و ....مهربان مطلق و ....است.

باور بفرمایید حرف دل خداناباوران است : خداوندی که شما توصیف میکنید، کارش از سریع جواب دادن و سریع لو رفتن گذشته! طرف تا منتهی بیچارگی و حتی نفی وجود خدا هم پیش رفته ولی نشانی از خداوند مهربان پیدا نمیکند.....این دیگر از اندکی دیر جواب دادن و ...سریع لو نرفتن گذشته....اگر منصفانه به موضوع نگاه کنید.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

به من بیاموز;903002 نوشت:
با سلام، میشه مثلا در عمل یکی از اسمای خداوند رو اثبات کنید ؟

در یک تقسیم بندی کلی موجودات یا ضرورت وجود دارند یا ندارند. موجودی که ضروری الوجود باشد، همان واجب الوجود یا خداست. این موجود واجب الوجود چون مبدء است باید غنی بالذات باشد و از طرفی واجب الوجود از تمام جهات باشد، چرا که اگر از جهتی نقص در او راه پیدا کند دیگر واجب نخواهد بود. وجوب وجود از جمیع جهات به معنای اینست که تمام کمالات را باید در حد اعلی داشته باشد. بنابراین هر وصف کمالی که در انسان وجود دارد مانند علم و ... در خداوند در حد اعلی هست. چون خدایی که انسان را خلق کرده و او را با این همه پیچیدگی آفریده باید اولا به تمام زوایای او عالم باشد و ثانیا عالم به تمام شرایط محیطی و لازم برای حیات او باشد و این علم برتر تنها در مورد انسان نیست بلکه او مخلوقات بسیاری دارد که به تمام زوایای آنها علم دارد. بدین ترتیب صفت علم او آنهم در حد فهم ما اینچنین ثابت می شود.
از طرفی اگر شما خدا بودن و آفریدگار بودنش را در مورد جهان قبول دارید، چطور جهان به این عظمت را نشان قدرتش نمی دانید؟
اگر هم قبول ندارید که او مبدء جهان است که اصلا نوبت به اوصاف او نمی رسد.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

پارسا مهر;903023 نوشت:
سلام..خوب استاد فکر نمی کنید که نوع نگاه شما به قوانین اشتباه است؟کدام دانشمند و کدام فیزیکدانی اثبات کرده و نشان داده که قوانین اصالت ندارند و از روابط بین پدیده ه ها حکایت می کنن؟ این نوع نگاهی که شما به قوانین دارید، نگاهی است متعصبانه یا یکطرفه است که قوانین را از خدایی بیرون بکشید...استاد توضیح داده شد که قوانین چگونه می توانند باشند و شاید باید نگاهمان را به قوانین عوض کنیم....

یادم هست چه چنین بحثی با هم داشتیم اما خاطرم نیست که این ادعا را ثابت کرده باشید.
طبق بیان شما قوانین مانند نرم افزاری اند که روی سخت افزار نصب شده و عمل می کنند. نهایت چیزی که در مورد قوانین از دیدگاه شما می شود گفت اینست که آنها عرض اند و نیازمند موضوع. خب آیا عرض می تواند با این نیازی که دارد مبدء عالم باشد؟ اگر عالمی نباشد، این قوانین کجا هستند؟ قوانین مادی مانند جاذبه اصلا بدون عالم مادی تصور دارند؟
به همین دلیل که قائم به خود نیستند می توان گفت آنها از واقع و روابط بین اشیاء بدست می آیند و اصالت ندارند، اصالت با موجودات خارجی است. به عبارتی ابتدا اجرام خلق شده اند و بعد به دلیل خصوصیاتی که داشته اند نسبت به هم نیز روابطی دارند و این روابط که گاهی درونی و گاهی بیرونی است، همان قوانین اند.

پارسا مهر;903023 نوشت:
استاد فکر می کنم خیلی هم بی ربط به تاپیک نیست....عنوان تاپیک هست، خدایی هم هست؟

گاهی اوقات مشکلات و مصائبی برای برخی پیش می اید که آنها را نسبت به وجود خدا دچار شک می کند. این موضوع به رابطه شرور با وجود خدا برمی گردد و متفاوت از بحث عقلی ابتدائی در مورد خداست.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

به من بیاموز;903031 نوشت:
خب خدا هم خواسته داره، مثلا میخواد که ما باشیم و درست زندگی کنیم و بریم بهشتو ...
بعد بگین ببینم نیاز مثلا قوانین طبیعی چیه ؟ اینکه وجود داشته باشن؟ به وجود نیازمندن ؟ مگه خدا نیست ؟

اگر منظور شما از خواسته همان اراده الهی است، اراده مساوی با نیاز نیست. خداوند اراده کرده تا مخلوقات را خلق کند، اما آیا نیازی به این خلق داشت؟ آیا با این خلق کردن کاملتر شد؟
پاسخ هر دو سوال منفی است.
نیاز در کسی فرض می شود که کامل نباشد و بخواهد بر کمال خود بیافزاید. چنین چیزی در مورد خداوند فرض ندارد.
قوانین طبیعی نهایتا به عناون عرضی هستند که نیازمند موضوع اند، یعنی تا موضوع که همان ماده است نباشد، آنها هم فرض ندارند. پس در اصل وجود خود محتاج اند و نمی توانند به عنوان مبدء عالم مطرح باشند.
[/]

عامل;903241 نوشت:
سلام

در یک تقسیم بندی کلی موجودات یا ضرورت وجود دارند یا ندارند. موجودی که ضروری الوجود باشد، همان واجب الوجود یا خداست. این موجود واجب الوجود چون مبدء است باید غنی بالذات باشد و از طرفی واجب الوجود از تمام جهات باشد، چرا که اگر از جهتی نقص در او راه پیدا کند دیگر واجب نخواهد بود. وجوب وجود از جمیع جهات به معنای اینست که تمام کمالات را باید در حد اعلی داشته باشد. بنابراین هر وصف کمالی که در انسان وجود دارد مانند علم و ... در خداوند در حد اعلی هست. چون خدایی که انسان را خلق کرده و او را با این همه پیچیدگی آفریده باید اولا به تمام زوایای او عالم باشد و ثانیا عالم به تمام شرایط محیطی و لازم برای حیات او باشد و این علم برتر تنها در مورد انسان نیست بلکه او مخلوقات بسیاری دارد که به تمام زوایای آنها علم دارد. بدین ترتیب صفت علم او آنهم در حد فهم ما اینچنین ثابت می شود.
از طرفی اگر شما خدا بودن و آفریدگار بودنش را در مورد جهان قبول دارید، چطور جهان به این عظمت را نشان قدرتش نمی دانید؟
اگر هم قبول ندارید که او مبدء جهان است که اصلا نوبت به اوصاف او نمی رسد.

مساله اینه که شما میگی واجبه چون فرض کردی واجبه کسی هم نمیدونه چرا واجبه ؟

شما با دیدن رطوبت پی میبرید که یا این چیز خود به خود مرطوبه یا اینکه چیزی مرطوبش کرده

در نتیجه پی میبرید که مرطوب کننده وجود دارد

چه اشکالی دارد با دیدن رطوبت پی ببریم که رطوبت و مرطوب وجود داره و پی به مرطوب کننده نبریم یا اگه ببریم مرطوب کننده رو جدا از مرطوب شده و رطوبت ندونیم ؟

اینکه شما با دیدن این متن پی میبرین که انسانی این متن رو نوشته بر اساس تجربه است و چیزی رو ثابت نمیکنه فقط احتمالش رو قوی میکنه

تازه نمونه اینو بارها دیدیم که به چنین تجربه ای رسیدیم ولی نمونه خلق شدن کهکشان هارو توسط خداوند کجا دیدیم ؟

اصلا بزارین یه حرفی بزنم، ثابت کردن یعنی اینکه اون موضوع رو به فهم ما برسونین

طوری که حسش کنیم

خدارو که نمیشه حس کرد پس هیچ وقت ثابت نمیشه یا اگه میشه حسش کرد منم میخوام حسش کنم :-s

عامل;903247 نوشت:
سلام مجدد

اگر منظور شما از خواسته همان اراده الهی است، اراده مساوی با نیاز نیست. خداوند اراده کرده تا مخلوقات را خلق کند، اما آیا نیازی به این خلق داشت؟ آیا با این خلق کردن کاملتر شد؟
پاسخ هر دو سوال منفی است.
نیاز در کسی فرض می شود که کامل نباشد و بخواهد بر کمال خود بیافزاید. چنین چیزی در مورد خداوند فرض ندارد.
قوانین طبیعی نهایتا به عناون عرضی هستند که نیازمند موضوع اند، یعنی تا موضوع که همان ماده است نباشد، آنها هم فرض ندارند. پس در اصل وجود خود محتاج اند و نمی توانند به عنوان مبدء عالم مطرح باشند.

کامل یعنی چی ؟ یعنی تمام اجزاء رو داشته باشد


اگر تعدادی از این اجزاء نباشند چطور میتواند کامل باشد ؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام
دوست عزیز این مطالب ربطی به تاپیک ما نداره
تاپیک در مورد تاثیر مشکلات و شرور بر خدا باوری است
لذا بحث رو در مسیر خودش پیش ببرید و گرنه بنده مجبور به حذف پستها خواهم شد...
اما در این رابطه:

به من بیاموز;903064 نوشت:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ

مثل با مَثَل فرق بسیاری داره، لطفا به تفاسیر رجوع کنید.

به من بیاموز;903064 نوشت:
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ

منظور از حضرت(علیه السلام) اشاره حسی است نه اینکه با ضمیر خداوند را خطاب قرار بدهیم.
اشاره حسی او را مکانمند خواهد کرد که مستلزم اجزا داشتن و ... است.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

Kamran;903105 نوشت:
چطور خداوندی که خود منبع حقیقت هستی و دلیل هستی است، ماهیت ندارد؟ مگر او "خودِ ماهیت" نیست؟ یا همان خودِ حقیقتِ وجودیِ همه چیز؟

ممنون که عبارت رو توضیح دادید
بله تصور افراد بسیار متفاوت و غالبا نادرست است.
فلاسفه ماهیت را حد وجود می دانند(ر.ک: نهایته الحکمة، ص14)
وجودی که محدود به ماهیت باشد، ممکن خواهد بود نه واجب و این خلف فرض است.
پس واجب ماهیت به معنای چیستی ندارد و وجود صرف است.
خداوند به اشیاء وجود افاضه می کند اما این وجود به نحو محدود است که این حد همان ماهیت است.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام
این آخرین پاسخی است که به این سنخ سوال داده میشود، قرار نیست در این تاپیک همه مسائل خداشناسی و اثباتی مطرح بشود.
لطفا بر اساس موضوع بحث کنید.
با تشکر
اما در این مورد:

به من بیاموز;903251 نوشت:
مساله اینه که شما میگی واجبه چون فرض کردی واجبه کسی هم نمیدونه چرا واجبه ؟

تقسیم موجودات به واجب و ممکن یک تقسیم عقلی است که بر اساس واقع شکل گرفته است.
بالاخره موجودات خارجی و در عالم واقع یا قائم به ذات اند و واجب الوجود یا متکی به غیر اند. این یک تقسیم ثنائی است و حالت دیگری برایش فرض نمی شود.
پس این تقسیم فرضی نیست.

به من بیاموز;903251 نوشت:
اینکه شما با دیدن این متن پی میبرین که انسانی این متن رو نوشته بر اساس تجربه است و چیزی رو ثابت نمیکنه فقط احتمالش رو قوی میکنه

شما اگر قانون علیت را نپذیرید، دقیقا بر شاخه نشسته و آنرا می برید!
اگر قانون علیت را نپذیرید حتی اولین قدم که استدلال کردن باشد را نفی کردید، چون در استدلال حد وسط واسطه اثبات نتیجه است و علت نتیجه محسوب می شود. اگر شما علیت را نپذیرید اصلا استدلال نمی توانید بکنید.

به من بیاموز;903251 نوشت:
خدارو که نمیشه حس کرد پس هیچ وقت ثابت نمیشه یا اگه میشه حسش کرد منم میخوام حسش کنم

قبلا عرض شد با حواس ظاهری نه خدا را می توان دید و نه حس کرد.
مانند این است که انسان بخواهد با گوش ببیند!
خدایی که از جنس ماده نیست پس با حواسی مادی هم حس کردنی نیست. اما این به معنای عدم درک عقلی یا احساس قلبی نیست.
در همین راستا از اميرمؤمنان علي(ع) سؤال شد كه آيا پروردگارت را هنگام پرستش ديده‌اي؟ مي‌فرمايد: «ما كنت اعبد ربا لم اره: من عبادت نمي‌كنم پروردگاري را كه نديده‌ام» و هنگامي كه مي‌پرسند: او را چگونه ديده‌اي؟ مي‌فرمايد: «لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار و لكن راته القلوب بحقائق الايمان: چشم‌ها و ديدگان، هنگام نظر افكندن او را درك نكنند، بلكه دل‌ها و قلب‌ها با حقايق ايمان او را مي‌بينند.»(کلینی، کافی، ج1، ص98)
حس کردن خدا با قلب از طریق قرب و عبادت میسر است که این مرحله پس از قبول و ادراک عقلی شکل می گیرد.

اگر در این رابطه سوال داشتید لطفا خصوصی بیان کنید تا مسیر تاپیک منحرف نشود.
با تشکر مجدد

[/]

عامل;903276 نوشت:
سلام

ممنون که عبارت رو توضیح دادید
بله تصور افراد بسیار متفاوت و غالبا نادرست است.
فلاسفه ماهیت را حد وجود می دانند(ر.ک: نهایته الحکمة، ص14)
وجودی که محدود به ماهیت باشد، ممکن خواهد بود نه واجب و این خلف فرض است.
پس واجب ماهیت به معنای چیستی ندارد و وجود صرف است.
خداوند به اشیاء وجود افاضه می کند اما این وجود به نحو محدود است که این حد همان ماهیت است.

به نظرم من وجود داریم چون قابل درک شدن هستم

با این حساب که شما میگی هر چیزی رو میتوان ثابت کرد وجود دارد وقتی وجود را تعریف نکنیم

ملاک وجود داشتن یا نداشتن، قابل درک شدن هستش

از اون جایی که خدا به گفته شما برای خودش قابل درک شدن هست پس میتوان گفت برای خودش وجود دارد

ولی از اونجایی که برای ما قابل درک شدن نیست میتوان گفت برای ما فعلا وجود ندارد

حالا گیر دادید که ای بابا یه نیازی هم هست باید یه چیزی باشه یه چیزی هست که ما نمیدونیم

وقتی از یه نفر میپرسن دنیا از چی ساخته شده ؟ میگه نمیدونم

ولی وقتی از یه نفر دیگه میپرسن دنیا از چی ساخته شده ؟ میگه از چیزی که خدا ساخته

یا مثلا میگه از چیزی که ساخته شده

نمیشه گفت جواب غلطه ولی چیزی هم به علم ما اضافه نکرده

یعنی میگین خدا برای پر کردن خلأ علمی بشر ساخته شده‌است ؟

حال به ما بگویید از کجا فهمیدین که خداوند وجود دارد وقتی علم هیچ کس به درک او نمیرسد ؟

به این آیات دقت کنید :

فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ ۗ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

گروهى را هدايت كرد و گروهى گمراهى بر آنها محقق شد آنها شياطين را به جاى خدا ولىّ خود گرفتند و مى‌پندارند كه راه يافته‌اند(7:30)

خلاصه کلام اینکه من برای اینکه شیاطین را خدای خودم انتخاب نکنم باید خوب مطمئن بشم چی رو دارم میپرستم

عامل;903288 نوشت:

شما اگر قانون علیت را نپذیرید، دقیقا بر شاخه نشسته و آنرا می برید!
اگر قانون علیت را نپذیرید حتی اولین قدم که استدلال کردن باشد را نفی کردید، چون در استدلال حد وسط واسطه اثبات نتیجه است و علت نتیجه محسوب می شود. اگر شما علیت را نپذیرید اصلا استدلال نمی توانید بکنید.

سلام من علیت رو رد نمیکنم فقط میگم حداقل در مورد خداوند یقین آور نیست

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

به من بیاموز;903291 نوشت:
از اونجایی که برای ما قابل درک شدن نیست میتوان گفت برای ما فعلا وجود ندارد

اولا وجود نسبی نیست.
ثانیا عدم ادراک ما دلیل بر نبودن نیست بلکه دلیل بر ندانستن ماست. مثلا اگر به دلیل تاریکی ما میز را در اتاق نبینیم، ندیدن ما دلیل بر نبودن میز نیست بلکه دلیل بر عدم علم ما به آنست.

به من بیاموز;903291 نوشت:
یعنی میگین خدا برای پر کردن خلأ علمی بشر ساخته شده‌است ؟
حال به ما بگویید از کجا فهمیدین که خداوند وجود دارد وقتی علم هیچ کس به درک او نمیرسد ؟

نظریه خدای پر کننده رخنه ها با دلایل متعدد رد شده و در همین سایت هم بحث شده لطفا به آنجا مراجعه فرمایید.
در مورد درک خداوند هم در پست95 توضیحاتی داده شد. حداقل از طریق آثار و در مراتب بالاتر از طریق اسماء و صفات الهی و مظاهر شهودی او می توان درکی در حد ادراک کننده داشت.

به من بیاموز;903294 نوشت:
من علیت رو رد نمیکنم فقط میگم حداقل در مورد خداوند یقین آور نیست

علیت یک قانون عقلی است و خاصیت قاعده عقلی اینست که استثنا بردار نیست و نمی توان موردی را مشمول آن ندانست، پس در همه جا کاربرد دارد.
[/]

manmehdiam;903204 نوشت:
با فرض صحت شناخت شما از خداوند مساله اینه که معقول اینه که خداوند تابلو کننند! سریع لو برند که ملت اینهمه سرکار نباشند که بالاخره هست؟! نیست؟! همین اخلاق! که شما از خداوند توصیف فرمودید که کار دست خیلی ها داده! خداوند چطور راضی میشود بندگانش را اذیت بفرمایند.
شاهد این عرض مخلص هم صحبتهای استارتر محترم! به نظر شما یک فردی که مومن هم هست را تا به این درجه در شک و دو دلی گذاشتن کجایش مرحمت آمیز است آن هم از سوی کسی که لطف مطلق و ..رحمت ملطف و ....مهربان مطلق و ....است.

باور بفرمایید حرف دل خداناباوران است : خداوندی که شما توصیف میکنید، کارش از سریع جواب دادن و سریع لو رفتن گذشته! طرف تا منتهی بیچارگی و حتی نفی وجود خدا هم پیش رفته ولی نشانی از خداوند مهربان پیدا نمیکند.....این دیگر از اندکی دیر جواب دادن و ...سریع لو نرفتن گذشته....اگر منصفانه به موضوع نگاه کنید.

سلام دوست عزیز... من متاسفانه وقت حضور فعال ندارم
این بحث ها هم بسیار طولانی است و معمولا به نتیجه واضح و مشخصی نمیرسد. ولی من چند نکته میگم به عنوان سرنخ

اول اینکه هدف خلقت که خداوند انسان رو آفرید چه هست؟ " به گفته ی قرآن هیچ چیز نیست الا عبد خدا بودن"
دوم اینکه خداوند قبل از خلقت بشر در این زندگی دنیایی چه عهدی از او گرفت؟ "باز هم به گفته قرآن عهد گرفت که عبد خدا باشد"

حالا عبد یعنی چی؟
به قول یکی(اسمش یادم نیست): میگفت یک نفر یکی رو استخدام کرد براش جاه آب بزنه. بعد طرف یکمی کند و گفت اینجا به آب نمیرسه! صاحب کار برگشت گفت برای ما آب نداشته باشه برای تو که نان داره. تو بکن و دستمزدت رو بگیر! چه کار به این حرفا داری!

تجربه شخصی من بهم ثابت کرد عبدی که خدا میخواد اینه. این یک آدم چشم و گوش بسته و کور و نادان نیست ها. این آدمی هست که با وجود همه ی این توانایی ها، ولی آخر سر میگه من ایمان دارم خدای من از همه ی عقل و شعول و بینش من بالاتر هست و یقینا حرف اون هست که درسته. و یقینا میتوانه برای هر موضوع هزاران دلیل بیاره که اصلا به عقل من هم نمیرسه! و خلاصه در همه کارها تسلیم خدا میشه و بالاتر بودن و حکیم بودن خدارو میپذیره (با اینکه شاید توی دلش قبول نداره ). و مطمئن باشید خدا هم وقتی این عبد رو ببینه بعد از مدتی پرده هارو از چشمش برمیداره و تازه متوجه اشتباهاتش میشه و قلبا هم به خدا ایمان میاره!

درباره سوالتون که از استارتر مثال زدید. اولا استارتر اگر قرار بود از خدا دل بکنه الان اینجا نبود! و امثال این اتفاق بارها در زندگی برای خود من افتاده و مطمئنا برای همه افتاده (بعید میدونم استثنا هم داشته باشه).

بعدشم من راه حل خیلی ساده ای گفتم. گفتم بیاید به جای اثبات این موضوع، یک کار عملی بکنید تا در عمل بهتون اثبات بشه و دیگه اینقدر وقت پای بحث نگذارید که آخرشم به نتیجه صریح و روشنی نرسه و سالها توی این وضع بمونید!(اینها همه تجربه است که دارم میگم)

وگرنه آیه ای در قرآن هست با این مضمون که خداوند میگه اگر میخواستم برای کافران قصرهایی از طلا و نقره و لباسهایی از حریر و ... قرار میدادم تا بیشتر بر کفر و بی خداییشون اصرار کنن! ولی حیف ترسیدم اینطوری همه بندگان کافر بشند!!!

اتفاقا خدا اصلا دلش نمیخواد لو بره! چون لو رفتن خدا عین دیدن تابلوی دوربین کنترل سرعت هست! خب مشخصه که وقتی تابلوی دوربین را ببینیم و 2 بار هم قبض جریمه دم خونه بیاد و مطمئن بشیم، دیگه خلاف نمیکنیم و همه با سرعت مطمئنه از جلوی دوربین رد میشیم!! ولی 100 متر جلوتر دیگه تفاوت میکنه! یک نفر سرعت مطمئنه رو ادامه میده و ده ها نفر پا روی گاز میذارن!!
حالا اگر قرار باشه پلیس در نهایت از راننده نمونه تشکر کنه آیا این انصافه که فقط تصویر دوربین ملاک باشه؟!!

خدا هم اگر خودش رو سریع لو بده خب مشخصه که کافرترین آدم ها هم دیگه میترسند و همه ایمان میارند و عبد خدا میشند!
اینطوری ممکنه یکنفر بیاد بپرسه خب پس خلقت دنیا چه کاری بودش؟؟؟ همه توی بهشت بودیم دیگه!!

[="Tahoma"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الحیم

سوال:
با توجه به آیه26 سوره نور، آیا اگر انسان خود را پاک نگه دارد، همسری پاک نصیب او می شود؟ و اگر چنین اتفاقی نیافتاد، می توان آنرا نشانه بی عدالتی خداوند یا عدم وجود او دانست؟

پاسخ:
خداوند در آیه 26 سوره نور می فرماید:
الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ؛ زنان ناپاك متعلّق به مردان ناپاكند همان طور كه مردان ناپاك متعلّق به زنان ناپاكند، و زنان پاكدامن به مردان پاك تعلق دارند و مردان پاك به زنان پاكدامن متعلق‏اند، و آنان از نسبتهاى ناروا منزّهند. براى آنها از طرف پروردگار، آمرزش و روزى نيكو در نظر گرفته شده است.
منظور از «الخبیثات للخبیثین و ...» در آیه 26 سوره نور چیست؟
مقدمه1: خبيث و طيب در اينجا معنى وسيعى دارد و مفهوم آن منحصر به آلودگى و پاكى جنسى نيست. روى اين نظر بعيد به نظر نمى‏رسد كه مفهوم نخستين آيه همان معنى خاص باشد، ولى از نظر ملاك و فلسفه و علت قابل تعميم و گسترش است.(1)
مقدمه2: هر چند این قانون کلی است، اما هر قانون کلی نیز استثنائاتی دارد. مانند همسران حضرت نوح و لوط(علیهما السلام) که خیانتکار و اهل عذاب بودند و یا همسر فرعون که مومن و اهل بهشت بود.
مقدمه3: خبیث صفت مشبهه است و با یک گناه، انسان خبیث تلقی نمی شود. از همین رو اگر کسی با گناه انس گرفت، این گناه در روح او رسوخ کرده و صفت خباثت در او متجلی می شود. اما اگر گناهی را تنها یک یا چند مرتبه محدود انجام داده و سپس توبه کرد، پاک شده و اطلاق صفت خبیث به او صحیح نیست.

با توجه به مقدمات گذشته:
اولا؛ قانون اصلی و اولی(بنا به گفته برخی تکوینی) اینست که انسانهای شایسته لایق یکدیگر بوده و انسانهای ناپاک نیز سزاوار یکدیگرند. به عبارتی بر انسانهای پاک، لازم است که دنبال همسران پاک و شایسته باشند و از زنان ناپاک پرهیز کنند، همانطور که انسانهای ناپاک غالبا به دنبال همسرانی می روند که با آنها هم خوانی داشته باشند. بنابراین آیه شریفه نمی خواهد بگوید اگر کسی پاک بود، حتما همسر شایسته نصیب او می شود، اگرچه هیچ گونه تفکر و تحقیقی نکرده باشد!
ثانیا؛ بنابر حکمت الهی گاهی اوقات خداوند متعال برای امتحان برخی افراد، در این قانون استثناء قائل می شود. بطوری که گاهی اوقات، حتی بعد از تفکر و تحقیق و به منظور امتحان افراد، خداوند انسانهای پاک و مومن را دچار همسر ناشایست می کند، مانند حضرت نوح و لوط(علیهما السلام).

اما در پاسخ به قسمت دوم سوال، اولا؛ اعتقاد به وجود خدا، هم مبتنی بر «فطرت» است و هم «براهین عقلی». با این حال، اگر از دلیل فطرت و دلیل عقل هم صرف نظر کنیم، باز هم نمی توان اعتقاد به وجود خدا را مردود شمرده و آن را غیر معقول دانست. انکار فطرت و رد ادله اثبات وجود خدا، برای نفی وجود خدا و غیر معقول دانستن آن، کافی نیست. منکران در صورتی می توانند انکار خود را موجّه کنند که برای نفی وجود خداوندِ متعال و غیر معقول بودن اعتقاد به خدای متعال، دلیل اقامه کنند.

ثانیا؛ دانشمندان برای موجه نمودن وجود مشکلات در زندگی بشر راه حل هایی را بیان کرده اند، مانند: ملازم بودن شرور با خیرات، تزاحم عالم ماده مستلزم وجود برخی مشکلات و شرور است، شر معلول اختیار انسان است، نسبی بودن شر، وجود مشکلات برای امتحان بشر و ...

ثالثا؛ شرور صرفا درد و مصيبت نيستند و داراي فوايدی نظير موارد ذیل می باشند:
1. مصايب سازنده روح آدمي: لازمه تکامل انسان در این دنیا، امتحان اوست و این امتحان در اکثر موارد با سختی ها وناملایمات صورت می گیرد. لذا سختی ها مقدمه درک خیرات هستند.
2. ادراك خير از راه شر: اگر در جهان شرور وجود نمي‌داشت به دليل عدم مقايسه و مقارنه، خير، حسن و زيبايي عالم هستي درك نمي‌شد.
3. بيدارگري: طبق روايتی که می فرماید: «اگر بيماري، فقر و مرض نبود، چيزي سر آدمي را خم نمي كرد ولي با اين حال او خيلي بي‌پروا است».(2) يكي از مهم‌ترين دستاوردهاي بلايا آن است كه آدمي را از خواب غفلتي كه بر اثر فرو رفتن در نعمت‌هاي دنيوي بدان دچار شده بيدار كرده و استكبارش را به فروتني و خضوع مبدل مي‌سازند.
بنابراین با توجه به مطلب اول(اولا)، نه تنها مشکلات و شرور در مقابل اعتقاد به خدا نیست، بلکه مطابق حکمت بودن بسیاری از آنها را نیز بیان می کنند. از طرفی با در نظر گرفتن مطلب دوم و سوم، و البته حکیمانه بودن مصائب و شرور در زندگی انسان، تنافی آنها با عدالت نیز از بین خواهد رفت. البته لازم به ذکر است که خداوند متعال بنابر آیات و روایات متعدد، عوض و پاداش وافری در قیامت به ازای مصائب به انسان خواهد داد تا عدالت برقرار شود.


[/HR]1. تفسير نمونه، ج‏14، ص: 424.
2. لولا ثلث في ابن آدم ما طأطأ رأسه شيء المرض، الفقر و الموت و كلهم فيه و انه معهم لوثاب.(مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج5 ص316)

[/]
موضوع قفل شده است