جمع بندی خانواده ام می خواهند به زور شوهرم بدهند!
تبهای اولیه
خانواده ام می خواهند به زور شوهرم بدهند!
من دختر چهارم یه خانواده هستم
فامیل ما یه رسمی داره اونم اینه که اگر داماد اول خانواده آدم خوبی بود بقیه هم خوب میشن و بالعکس
و شوهر خواهر اولم آدمی خوبی نبود و بقیه شوهر خواهرام هم بد شدن
کلاس نهم منو میخواستن به یه آدم بدی شوهر بدن منم خودکشی با قرص اما لحظه آخر مامانم نجاتم داد
و مادربزرگم گفته اگه هرکسی دیگه اومد خواستگاری من منو شوهر بدن بهش
از اون موقع به بعد منم همیشه استرس دارم که قراره با کی ازدواج کنم خواهش میکنم کمکم کنید
در صورتی که من درسم خیلی خوبه و تو مدرسه تیزهوشان درس میخونم و نمیخوام ازدواج کنم
برچسب:
هوالمحبوب
با سلام و احترام به شما دوست گرامی: طبیعی است که یکی از حقوق مسلّم و شخصی هر کسی، انتخاب همسر آینده اش است و هر دختر و پسری در زندگی به دنبال نیمه گم شده خویش است و با اختیاری که در انتخاب آن دارد، شیرینی در کنار هم بودن را دوچندان می کند. چه بسیار افرادی که همسران خوبی دارند ولی به دلیل اینکه خودشان را مختار در انتخاب آن نمی دانستند؛ از خوبی های آن همسر لذتی نبرده و درگیر مسائل منفی زندگی شده اند.
با توجه به توضیح مختصری که از شرایط زندگی تان گفتید؛ می شود فهمید که استرس و نگرانی بالایی را تجربه می کنید و نگران آینده خود هستید. اما توجه به چند نکته مهم است:
اولا صبور باشید؛
درست است که یکی از ابتداییترین حقوق شما دارد پایمال میشود. اما با خشونت و دعوا فقط اوضاع پیچیدهتر میشود. به هر دلیلی که پدر مادرتان تصمیم گرفتهاند، به نظر شما احترام نگذارند، شما در مقابل سعی کنید با احترام و صبوری نظرشان را عوض کنید. آن ها خیرخواه شما هستند. پس سعی کنید با آرامش وضعیت پیش آمده را مدیریت کنید.
در حین اینکه احترام پدر مادرتان را حفظ میکنید و جو را آرام نگه میدارید، سعی کنید از حقوق طبیعیتان هم دفاع کنید. انتخاب شریک زندگی حق طبیعی شماست و تصمیمش دقیقا با خود شماست. اجازه ندهید دیگران با هر دلیلی شما را از این حقوق طبیعیتان محروم کنند.
سرگذشت ازدواجهای ناموفق دیگر را به آنها یادآوری کنید
یکی از مهمترین اصول ابتدایی برای ازدواج موفق عشق و علاقه بین طرفین است. نبود علاقه حتی اگر به فروپاشی یک ازدواج منجر نشود، افراد را مجبور به داشتن یک زندگی سرد و خستهکننده در کنار هم میکند. اگر در اطراف تان زوج هایی هستند که به خاطر همین روند ازدواج اجباری یا ازدواج سنتی یا عدم علاقه به مشکل خورده اند، وضعیت آن ها را به پدر مادرتان یادآوری کنید. به آنها توضیح دهید که علاقه ای به فرد مورد نظرشان ندارید و نمیتوانید در کنار او زندگی خوبی داشته باشید.
پیامدهای ازدواج اجباری را به آنها گوشزد کنید
همانطور که گفتیم ازدواج اجباری پیامدهای منفی زیادی در پی دارد. این نوع ازدواج ها باعث بروز افسردگی و بی علاقگی به زندگی میشود. شما برای زندگی که فرد دیگری برای تان انتخاب کرده است، رغبت و علاقه کمتری دارید و انرژی کمتری هم صرف حل مسائل و مشکلات آن میکنید. در این قبیل ازدواجها علاوه بر اینکه خود فرد به شدت آسیب میبیند، اطرافیان و بخصوص بچه ها هم دچار آسیب میشوند.
از بزرگترها و اقوام کمک بگیرید
اگر خودتان نمیتوانید یا نمیخواهید حرف بزنید، از واسطه ای که حرفش روی پدر مادرتان تاثیر دارد، بخواهید تا با آن ها صحبت کند. بزرگترها زبان هم را بهتر می فهمند. آن ها خوب میدانند که چطور پدر مادرتان را راضی کنند.
خواستههای تان را به زبان بیاورید
برای پدر و مادرتان از خواسته ها و معیارهایی که در زندگی دارید بگویید و در کمال احترام، مخالفت خود را بیان نمایید.
خودتان را ثابت کنید
اگر شما یک فرد بالغ و مسئولیتپذیر به نظر برسید، کمتر احتمال دارد پدر مادرتان یا هر کس دیگری بخواهد برای شما تصمیم بگیرید. درواقع خود شما هستید که با رفتارتان مجوز بسیاری از کارها را به دیگران میدهید. سعی کنید با رفتارهای درست و منطقی نظر مثبت والدینتان را به خود جلب کنید و به آنها نشان بدهید که صلاحیت تصمیمگیری برای ازدواج را دارید. یکی از بهترین روشها برای این کار صحبت کردن است. خجالت را کنار بگذارید و حرف های تان را بیپرده در کمال احترام به آنها بگویید. وقتی آنها بدانند که شما آگاهی و دانش بالایی دارید، بیش از پیش به شما اعتماد میکنند. سعی کنید پیشرفتهای درسی و علمی خود را بیشتر کنید.
توکل بر خدا کنید که ان شاءالله خدا راههایش را برای شما بگشاید.
اگر پدر و مادرتان یا یکی از آنها را بتوانید راضی کنید که با یک مشاور، صحبت کنند بسیار خوب و تأثیرگذار است.
حقیقتش اینکه که من بعد از محرم قراره یه خواستگار بیاد برام پدر و مادرمم گفتن حتما باید ازدواج کنی من اصلا این خواستگارمو دوس ندارم و اونا میخوان منو مجبور کنن و تموم راه کار های شما را امحتان کردم از این میترسم با سابقه خود کشیم یا کسی رو بکشم یا قرص برنج بخورم یا فرار کنم یا هر چیزی اما وقتی هم که میخوام درس بخونم استرس میگریم که قراره ازدواج اجباری داشته باشم تورو به امام حسین به من کمک کنید خواهش میکنم
پدرو مادرمم هم واقعا باعث افسردگیم شدن
چون میگن کل دخترای فامیل زود ازدواج کردن تو هم باید زود ازدواج
خواهش میکنم بهم کمک کنید
چون مطمئنم خودکشی میکنم
یا بابامو میکشم
سلام
خداوند شما را آزاد آفریده است.
هیچ کس نمیتواند شما را مجبور به کاری کند مگر اینکه از چیزی بترسید.
ترس شما از چیست؟
کتک خوردن؟
کشته شدن؟
فحش خوردن؟
گرسنه ماندن و اخراج از منزل؟
اگر عاملی مثل ترس در کار نباشد، کار شما سخت نیست.
میتوانید به روش های مختلفی به خواسته خودتان برسید :
به خواستگار بگویید که او را دوست ندارید و به اجبار خانواده با او صحبت می کنید. و از او بخواهید خودش کنار بکشد و بگویید در تصمیم خودتان قاطع هستید.
در جلسه عقد بگویید من راضی به ازدواج نیستم.
همه چیز به آری یا نه شما بستگی دارد.
پس بگویید نه...
اما اما اما
اما ممکن است مخالفت شما با ازدواج به خاطر چیز دیگری باشد که پنهان می کنید.
ممکن است خاطره بد شما در کودکی باعث شده است که اساسا از ازدواج دوری کنید.
اگر واقعا کناره گیری شما از ازدواج ریشه ی روانشناختی داشته باشد، باید خودتان را درمان کنید.
پس فعلا نباید به فکر ازدواج باشید اما باید به فکر درمان باشید که چرا از ازدواج فرار می کنید؟ از چه چیزی می ترسید؟
پس باز هم به ترس می رسیم.
جمع بندی
پرسش:
فامیل ما یک رسمی دارد که اگر داماد اول خانواده آدم خوبی بود بقیه هم خوب می شوند و بالعکس. شوهر خواهر اولم آدم خوبی نبود و بقیه شوهر خواهرهایم هم بدشدند. کلاس نهم می خواستند مرا به زور به آدم بدی شوهر دهند و من با قرص خودکشی کردم اما لحظه آخر مادرم نجاتم داد. استرس دارم بعد از محرم فردی قرار هست به خواستگاری ام بیاید که علاقه ای به او ندارم و با سابقه ای که از خودم سراغ دارم؛ یا خودم را می کشم یا فرار می کنم یا کس دیگری را می کشم. من تیزهوشانی هستم و درسم خوب است کمکم کنید.
پاسخ:
طبیعی است که یکی از حقوق مسلّم و شخصی هر کسی، انتخاب همسر آینده اش است و هر دختر و پسری در زندگی به دنبال نیمه گم شده خویش است و با اختیاری که در انتخاب آن دارد، شیرینی در کنار هم بودن را دوچندان می کند. چه بسیار افرادی که همسران خوبی دارند ولی به دلیل اینکه خودشان را مختار در انتخاب آن نمی دانستند؛ از خوبی های آن همسر لذتی نبرده و درگیر مسائل منفی زندگی شده اند.
با توجه به توضیح مختصری که از شرایط زندگی تان گفتید؛ می شود فهمید که استرس و نگرانی بالایی را تجربه می کنید و نگران آینده خود هستید. اما توجه به چند نکته مهم است:
اولا صبور باشید؛ درست است که یکی از ابتداییترین حقوق شما دارد پایمال میشود. اما با خشونت و دعوا فقط اوضاع پیچیدهتر میشود. به هر دلیلی که پدر مادرتان تصمیم گرفتهاند، به نظر شما احترام نگذارند، شما در مقابل سعی کنید با احترام و صبوری نظرشان را عوض کنید. آن ها خیرخواه شما هستند. پس سعی کنید با آرامش وضعیت پیش آمده را مدیریت کنید.
در حین اینکه احترام پدر و مادرتان را حفظ میکنید و جو را آرام نگه میدارید، سعی کنید از حقوق طبیعیتان هم دفاع کنید. انتخاب شریک زندگی حق طبیعی شماست و تصمیمش دقیقا با خود شماست. اجازه ندهید دیگران با هر دلیلی شما را از این حقوق طبیعیتان محروم کنند.
سرگذشت ازدواجهای ناموفق دیگر را به آنها یادآوری کنید. یکی از مهمترین اصول ابتدایی برای ازدواج موفق عشق و علاقه بین طرفین است. نبود علاقه حتی اگر به فروپاشی یک ازدواج منجر نشود، افراد را مجبور به داشتن یک زندگی سرد و خستهکننده در کنار هم میکند. اگر در اطراف تان زوج هایی هستند که به خاطر همین روند ازدواج اجباری یا ازدواج سنتی یا عدم علاقه به مشکل خورده اند، وضعیت آن ها را به پدر و مادرتان یادآوری کنید. به آنها توضیح دهید که علاقه ای به فرد مورد نظرشان ندارید و نمیتوانید در کنار او زندگی خوبی داشته باشید.
پیامدهای ازدواج اجباری را به آنها گوشزد کنید همانطور که گفتیم ازدواج اجباری پیامدهای منفی زیادی در پی دارد. این نوع ازدواج ها باعث بروز افسردگی و بی علاقگی به زندگی میشود. شما برای زندگی که فرد دیگری برای تان انتخاب کرده است، رغبت و علاقه کمتری دارید و انرژی کمتری هم صرف حل مسائل و مشکلات آن میکنید. در این قبیل ازدواجها علاوه بر اینکه خود فرد به شدت آسیب میبیند، اطرافیان و بخصوص بچه ها هم دچار آسیب میشوند.
از بزرگترها و اقوام کمک بگیرید. اگر خودتان نمیتوانید یا نمیخواهید حرف بزنید، از واسطه ای که حرفش روی پدر و مادرتان تاثیر دارد، بخواهید تا با آن ها صحبت کند. بزرگترها زبان هم را بهتر می فهمند. آن ها خوب میدانند که چطور پدر مادرتان را راضی کنند.
خواستههای تان را به زبان بیاورید. برای پدر و مادرتان از خواسته ها و معیارهایی که در زندگی دارید بگویید و در کمال احترام، مخالفت خود را بیان نمایید.
خودتان را ثابت کنید. اگر شما یک فرد بالغ و مسئولیتپذیر به نظر برسید، کمتر احتمال دارد پدر مادرتان یا هر کس دیگری بخواهد برای شما تصمیم بگیرید. درواقع خود شما هستید که با رفتارتان مجوز بسیاری از کارها را به دیگران میدهید. سعی کنید با رفتارهای درست و منطقی نظر مثبت والدینتان را به خود جلب کنید و به آنها نشان بدهید که صلاحیت تصمیمگیری برای ازدواج را دارید. یکی از بهترین روشها برای این کار صحبت کردن است. خجالت را کنار بگذارید و حرف های تان را بیپرده در کمال احترام به آنها بگویید. وقتی آنها بدانند که شما آگاهی و دانش بالایی دارید، بیش از پیش به شما اعتماد میکنند. سعی کنید پیشرفتهای درسی و علمی خود را بیشتر کنید.
توکل بر خدا کنید که ان شاءالله خدا راههایش را برای شما بگشاید.
اگر پدر و مادرتان یا یکی از آنها را بتوانید راضی کنید که با یک مشاور، صحبت کنند بسیار خوب و تأثیرگذار است.
به این نکته هم توجه داشته باشید که هر پدر و مادری تلاش دارند که فرزندانشان را خوشبخت ببینند و اگر به بدی فرد واقف باشند دخترشان را به او نمی دهند. ممکن است شما ذهنیت بدی نسبت به خواستگارهایتان یا پدر و مادرتان پیدا کرده اید و با بدبینی به این مسائل می نگرید. یا اینکه مسائل دیگری هست که بیان ننموده اید.