حکومت فعلی ایران تا چه حد منطبق با حکومت اسلامی است؟

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

4- دوست عزیزی فرمودند "سوال اول =در اصل اول قانون اساسی داریم که حکومت ایران با همه پرسی مردم تشکیل شده چرا الان با نزدیک به 31 سال گذشتن از زمان پیروزی انقلاب اسلامی اجازه رفراندوم(همه پرسی ) رو به مردم نمیدهند؟"

به نظر بنده این مورد همان ظرفیتی است که عرض کردم و متاسفانه به علت عدم دلسوزی و استکبار حاکمیت و خواص غفلت از این موضوع می تواند نتایج نامناسبی در ابعاد اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.

البته جواب این سوال را باید مسئولین امر بدهند که ان شا الله در روز جزا نیز آن را توجیه می کنند.

5- دوست عزیزی فرمودند " این نوعی دور زدن مردمه به نظر من میدونید چرا قانون را کی تصویب میکنه شورای نگهبان چون مصوبه مجلس پس از تائید شورای نگهبان قابل اجرا می باشد اعای شورای نگهبان 12 نفر می باشند شش عضو از این دوازده تن فقهایی هستند که با حکم رهبر عزل و نصب می‌شوند و شش عضو دیگر حقوقدانانی هستند که با معرفی رییس قوه قضاییه و اعلام نظر نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌شوند. تمامی قوانین مجلس شورای اسلامی و صلاحیت نامزدهای تمامی انتخابات سراسری کشور به استثنای انتخابات شوراهای شهر و روستا باید به تایید این شورا برسند.
حالا رئیس قوه قضائیه توسط کی انتخاب میشود=عزل و نصب رئیس قوه قضائیه بر عهده رهبر می باشد
پس تا اینجا نتیجه گرفتیم که مجلس مصوباتش باید به تائید شورای نگهبان برسد اعضای شورای نگهبان6 نفر مستقیما توسط رهبری و 6 نفر دیگر نیز غیر مستقیم توسط رهبری انتخاب میشوند
رهبری توسط کی انتخاب میشود =مجلس خبرگان
مجلس خبرگان توسط رای مردم انتخاب میشوند
طبق اصلی که در بالا گفته شد تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی بر عهده شورای نگهبان می باشد پس نتیجه میگیریم دقیقا قانو ن اساسی در ایران مردم را به بازی گرفت هاست "

اگر چه بحثی که باز نمودید بحث مناسبی است اما کمی زود است و می تواند سبب انحراف از روند فعلی گردد.
اما به نظر بنده قانون فعلی می تواند به راحتی اجازه دخالت سلیقه و هوای نفس را در اجرای قوانین بدهد و این ضعف قانون اساسی فعلی است و ان شاالله به زودی باید اصلاح شود.
پیش نویس اول قانون اساسی تا حدودی جلوی این نوع دور را گرفته بود. البته دوست عزیزم باید بدانید که آنچه موردنظر واضع بوده است به هیچ وجه تعیین صلاحیت نامزدها را به عهده شورای نگهبان قرار نداده است. دوستان عزیز می توانند به متن جلسه مذکور مراجعه نمایند که اگرچه حتی اینگونه نظارت نیز با مخالفت افرادی چون آیت الله سبحانی موجه شد اما به تصویب رسید. به راحتی می توان دریافت که حتی قانون اساسی نظری بر این گونه نظارت نداشته است کما اینکه واضعان چنین اعتقادی داشته اند.
البته حسن ظن قانون نویسان بر کسی پوشیده نبوده و نیست اما نبود راهکارهایی درون قانونی برای حل و فصل آن و ابهام در اصول مربوط بدان ها امروزه مساله ساز شده است.
این جمله بسیار جمله خوبی است که قانون باید آن قدر جامع باشد که اجازه بی قانونی را به هیچ فرد و عنوانی ندهد و کاستی های موجود می تواند با در آمیخته شدن سو نیت ها سبب دیکتاتوری و استکبار گردد.

در مورد رئیس قوه قضاییه نیز بنده معتقدم که باید با رای مستقیم مردم انتخاب شود. البته فراموش نگردد که انتخاب با رای مستقیم مردم باید طبق قانون و تمام شرایط مخصوص آن باشد تا مانند چنین روزی این همه مشکلات برای کشور فراهم نشود که این مساله نیز ارتباط تنگاتنگی با جامعیت و قدرت قوانین دارد.

6- دوست عزیزی فرمودند "از كجاي اين اصل اين التزام و رابطه در مي ايد كه چون حكومت با همه پرسي تشكيل شده بايد براي ادامه راه هم همه پرسي برگذار بشود؟چگونه اين برداشت را كرده ايد؟بفرماييد؟
ثانيا: دلايل عقلي براي بركذاري رفراندوم را بفرماييد چرا بايد رفراندوم برگذار بكنند به چه دليل؟
ثالثا: اگر رفراندوم و دموكراسي به نصف بعلاوه يك است در تمام يا اگثر انتخابات بالاي 50درصد در انتخابات شركت كرده اند ديگه چرا اصل نظام به رفراندوم كذاشته شود چرا ؟ و به چه دليل؟ "

البته اینکه حکومت حق مردم است بر هیچ کسی پوشیده نیست. بنده بالاتر از آنچه معمول است می گویم. مردم حق دارند حکومت باطل و یا ظالم را نیز برای خود برگزینند. ... ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم... . بنابراین کسی نمی تواند بگوید که من مردم را به زور به بهشت می برم و به زور حکومت حق را برایشان ایجاد می کنم. لذا طبق احادیث نبوی نیز مقبولیت مردم شرط اول برای تاسیس هر حکومتی است. به نظر بنده دوست عزیزم بی لطفی فرمودند و عقلانی نبودن این که در ادامه مسیر مقبولیت مردم باشد یا نباشد حرف منصفانه ای نیست.
مطمئنا اگر مقبولیت برای تاسیس مهم باشد، برای ادامه مسیر مهم تر است.
حال مساله ای که پیش می آید اینست که این تشخیص این مقبولیت به عهده چه کسی است و چگونه باید آن را تشخیص داد همان سوال اول بنده بود که می توان بدان پاسخ های متفاوتی داد.

در ادامه کافی است از بعد اندیشه سیاسی به سخنان حضرت امام (س) نگاهی بیاندازیم تا تحلیل موضوع راحت تر شود :
"مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟ مگر آن اشخاصي كه در صد سال پيش از اين ، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي توانند سرنوشت ملتي را كه بعدها وجود پيدا مي كنند آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست" .
بنابراین مشخص است که هر نسلی می تواند برای خود تصمیم گیری کند و ربطی به حضور مردم در انتخابات ندارد. دوستان عزیز می توانند به حضور مردم در انتخابات مجلس در رژیم ستمگر پهلوی اول و دوم نگاهی اندازند. لذا حضور مردم دقیقا بر اساس تعیین سرنوشت است نه تایید حکومت. اگرچه برای ایستادگی در برابر حکومت های دیکتاتور تحریم انتخابات راهی است که مخالفان برمی گزینند و این دلیلی بر مقبولیت به سبب حضور در انتخابات نیست.
بنابراین با تکنولوژی روز و سیستم های جدید می توان با هزینه های معقول در زمان های مطلوب شاخصه مقبولیت را سنجید. اگرچه دلسوزی و سعه صدر حاکمان بزرگترین شرط برای ایجاد چنین شرایطی است.

در همین زمینه بنده پیشنهادی برای قانونی شدن این موضوع دارم. اگر بدانیم که هر نسل اجتماعی هر 15 سال شکل می گیرند (کما اینکه در 31 سال گذشت از تثبیت جمهوری اسلامی و رفراندوم اول) دو نسل با ذائقه های جدید وارد عرصه اجتماعی و سیاسی شده اند. لذا با یک ابتکار می توان هر 4 دوره ریاست جمهوری که معادل 16 سال است یک رفراندوم در مورد محبوب ترین نوع حکومت در نزد مردم برگزار کرد. اگرچه همچنان حق مجلس جهت همه پرسی بر سر جای خود باقی می ماند. برای این سخنان نیز می توان به آمار متمسک شد. اگر به سرشماری سال 1385 نگاهی بیاندازیم متوجه می شویم که افراد بالای 18 سال در تاریخ 12/1/58 در سال 85 تنها 18 درصد جمعیت واجد شرایط رای گیری (بالای 18 سال) را دارند. لذا طبق سخنان تاریخی امام خمینی در بهشت زهرا می توان گفت که 82 درصد دیگر جامعه که مطمئنا در سال 88 بیش تر شده اند حق مسلمی برای تعیین سرنوشت خود دارند هرچند بر خلاف خواسته بنده و دیگران باشد.
البته سخنان حقوقی و فرهنگی دیگر دوستان نیز می تواند تکمیل کننده این سطور باشد.

7- دوست عزیزی فرمودند "مگر شما راهپيمايي و شركت در انتخابات را همه پرسي نمي دانيد؟؟؟ همين مردم هستند كه در تمام انتخابات شركت بالاي 50درصدي داشتند و در اخرين انتخابات هم بالاي 80درصدي حضور در انتخابات داشتند چرا اينها را همه پرسي نمي دانيد؟؟؟چرا؟؟؟"

همانطور که در بالا گفتم در هزاره سوم و معجزات آن (تکنولوژی روز) الزاما نیازی نیز به گفته بعضی از بزرگان مردم به کف خیابان بریزند. اگرچه بنده معتقدم آمدن به خیابان برای ابراز نظرات عقیدتی و گروهی و نیز منافع ملی و ایستادگی در برابر دشمنان جز لاینفک حکومت های مردمی است. اما چه کسی مدعی است که بیش از 50% در این راهپیمایی ها شرکت می کنند؟ (با در نظر گرفتن اینکه حضور به معنی تایید حکومت است)
بنده دلایل خود را در پست قبل اعلام کردم که بر اساس مبانی اخلاقی و سیاسی و اندیشه های حضرت امام خمینی است و در مورد انتخابات نیز توضیحات خود را ابراز کردم اگرچه واقع نگری و بعضا اختلاف سلیقه مشکلی است که دراین گونه بحث ها پیش می آید. این اختلافات اگر آلوده به افراطی گری شود سبب وارد نمودن هزینه های مادی و معنوی فراوانی به جامعه می شود که معلول عدم احترام به نظرات مردم و ابراز نظر آن هاست.
البته واضح است و برای چندمین بار می گویم که امروزه برگزاری رفراندوم در هر 16 سال با امکانات روز بسیار معقول و منطقی است و از وارد کردن هزینه های غیرقابل جبران در جامعه جلوگیری می کند و ظرفیتی است که می تواند سبب استحکام حکومت ها در سایه عدالت گردد.
حا اینکه چرا عده ای از برگزاری همه پرسی می ترسند دو دلیل عمده دارد. اولین دلیل آن ها عدم نیاز بدان است و با تفره رفتن و دلایل نامربوط از حضور مردم در خاستگاه های اجتماعی (که حق آن هاست) مانع از اجرای آن می شوند. دلیل دیگری که معمولا در پس پرده است ترس از حضور مردم در تعیین سرنوشت خود و حقوق خود است. آن ها می ترسند که با قبول یک همه پرسی حتی با پیروزی خود در شرایط دیگر که جو به ضرر آن هاست مردم بار دیگر درخواست رفراندوم کنند و نتوانند آن ها را برای صرف نظر کردن از این امر خطیر قانع کنند. البته دلیل سوم و معمولی که ظالمین از آن می ترسند، شکست است و طبیعی است که با هر ابزاری اعم از بیگانه پرستی و یا خیانت به منافع کشور مانع از استفاده از ظرفیت ها و احیای حقوق اساسی مردم شوند.

البته در انتها این نکته را باید اضافه کرد که نباید حساسیت زیادی روی این موضوع ایجاد کرد. اگر نگاهی به ملل دیگر داشته باشیم می بینیم که هیچ گونه همه پرسی انجام نمی شود ولی در ظاهر مقبولیت در جامعه در حد عالی است (جهت اطلاع: مردم در انتخابات خود نیز حضور کمرنگی دارند). تمام این سخنان به سبب ظرفیت کم مردم و حاکمان ایران در چندصد سال اخیر است و نیازبه قانون تنها برای حذف اما و اگر ها و کاست هزینه های معنوی می باشد.

چند پرسش بسیار مهم در باره ی موضوع تاپیک دارم :

1. آیا قبول داریم که در دین اسلام ، هم تکالیف فردی وجود دارد ، هم تکالیف جمعی و گروهی ؟ هم تکالیف اجتماعی ، و هم سیاسی ؟

2. آیا بر مسلمان فرض نیست که احکام دین را به اجرا بگذارد ؟ اگر فرض است ، در جامعه ای که اکثریت اش حکومت دینی را ( به هر دلیل ) نمی خواهند ، تکالیف اجتماعی اسلام چگونه اجرا خواهد شد ؟

3. اگر " مشروعیت " و " مقبولیت " را از یکدیگر تفکیک کنیم ، کدام یک از نظر اسلام ارجحیت دارد ؟ اگر مشروعیت مقدم است ، پس می توان مقبولیت را " شرط ِ غیر لازم " نامید . و اگر مقبولیت ارحجیت دارد ؟ چرا ؟

منتظر پاسخ از سوی دوستانی که معتقدند حکومت اسلامی بدون مقبولیت نباید باشد هستم .

با سلام و تشكر از حضور جناب تدين در بحث

تذكر چند نكته براي ادامه بهتر بحث

-لطفا مطالبي را كه نقل مي كنيد با نام فرد نقل فرماييد و از ابزاري كه در پايين هر تايپك است استفاده كنيد تا هر كاربري براي مطالب خود دليل را نيز بياورد

-مثل تايپك هاي قبلي نتيجه گيري فرماييد از بحث هاي خود تا سردرگمي در بحث پيش نيايد و دوستان به راحتي بتوانند از مطالب استفاده كنند

سلام،

با عرض معذرت از پراکنده گویی بنده و همچنین خوشخوان نبودن متون.
ان شاالله در آینده اصلاح می نمایم.

با تشکر از همه دوستان

به نام خدا

دوست عزیزم Netuser

بنده نیز یک سوال از شما دارم.
اگر در رفراندوم سال 1358 آرا مربوط به "آری" کمتر از 50 درصد می شد چه اتفاقی می افتاد؟


alitadayon;10489 نوشت:
البته اینکه حکومت حق مردم است بر هیچ کسی پوشیده نیست. بنده بالاتر از آنچه معمول است می گویم. مردم حق دارند حکومت باطل و یا ظالم را نیز برای خود برگزینند. ... ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم... .

با سلام

اين كه مردم حق تعيين سرنوشت خود را دارند يك مساله و سخن است و اين كه مردم حق حاكميت دارند سخني ديگر

حق حاكمين طبق مباني اسلامي فقط براي خداوند است و جانشينان خداوند و در ادامه نمايندگاني كه از طرف جانشينان ايشان انتخاب شوند

مردم حق حكومت ندارند مردم حق تعيين حاكم براي خود دارند حاكم اصلي خداست و جانشينان ايشان .

مردم طبق ازادي خدا دادي حق تعيين اين را دارند كه حاكميت خداوند و نمايندگان خدا را قبول كنند طبق ايه اي فرموديد و يا اين كه حكومت طاغوت را برگزينند.

پس شايسته است بين اين دو نكته و سخن فرق قايل شويم اين كه مردم حق حاكميت ندارند حق حاكميت تنها براي خداست و بس.مردم فقط حق تعيين حاكم براي خود دارند




alitadayon;10489 نوشت:
لذا طبق احادیث نبوی نیز مقبولیت مردم شرط اول برای تاسیس هر حکومتی است. به نظر بنده دوست عزیزم بی لطفی فرمودند و عقلانی نبودن این که در ادامه مسیر مقبولیت مردم باشد یا نباشد حرف منصفانه ای نیست.

باز سلام

اين سخن كه مقبوليت يكي از شرايط مهم حاكميت است قبول ولي عرض بنده چيز ديگري است و دوباره ان را سوال مي كنم

اين كه در قانون اساسي امده مردم با همه پرسي به جمهوري اسلامي راي دادند وان را بركزيدند به چه دليل براي ادامه ان هم بايد دوباره همه پرسي برگزاركنند چرا؟؟؟؟؟

اين تلازم را از كدام كلمات اين اصل برداشت مي كنيد؟؟؟؟

از طرفي چرا راي مردم در انتخابات را راي به ادامه نظام نبايد دانست؟

alitadayon;10489 نوشت:
بنابراین مشخص است که هر نسلی می تواند برای خود تصمیم گیری کند و ربطی به حضور مردم در انتخابات ندارد. دوستان عزیز می توانند به حضور مردم در انتخابات مجلس در رژیم ستمگر پهلوی اول و دوم نگاهی اندازند. لذا حضور مردم دقیقا بر اساس تعیین سرنوشت است نه تایید حکومت.

جنابعالي به چه دليل حضور مردم در انتخابات را راي به ادامه نظام نمي دانيد؟؟

اين يعني چه كه تعيين سرنوشت جدا از تعيين حكومت است؟؟؟

مگر حكومت ما سرنوشت ما نيست؟؟؟ مگر ما با تعيين حكومت خود سرنوشت خود را انتخاب نمي كنيم؟؟؟

alitadayon;10489 نوشت:
اگرچه برای ایستادگی در برابر حکومت های دیکتاتور تحریم انتخابات راهی است که مخالفان برمی گزینند و این دلیلی بر مقبولیت به سبب حضور در انتخابات نیست.

بند اول اين جمله حضرت عالي درست و مورد قبول ، درست بر اساس همين استدلال مردم مي توانند در انتخابات شركت نكنند و با عدم استقبال خود نارضايتي خود را نشان دهند.

در مورد بند دوم جمله خود لطفا توضيح دهيد چرا اين را دليل بر عدم مقبوليت نمي دانيد؟؟؟؟


alitadayon;10489 نوشت:
بنابراین با تکنولوژی روز و سیستم های جدید می توان با هزینه های معقول در زمان های مطلوب شاخصه مقبولیت را سنجید. اگرچه دلسوزی و سعه صدر حاکمان بزرگترین شرط برای ایجاد چنین شرایطی است.


دوباره سلام

كجاي دنيا رسم است كه حكومت ها مقبوليت خود را به راي مردم بكذارند؟؟؟ در مهد دموكراسي و....حضور مردم در انتخابات را راي به حاكميت مي دانيد و حكومت افراد را قبول ، چطور اين اصل به حكومت ايران كه مي رسد شاخ در مي اورد و ادعاي راي گيري ان هم هر15 سال مي كنيد؟؟؟

شايد بگوييد حاكميت هر ملتي به خودشان ربط دارد و نمي خواهيد قياس كنيد خوب قياس نمي كنيم چرا اين را كه اصل عقلي است و همه هم قبول دارند كه راي به هر انتخاباتي در داخل حكومت چه مجلس و چه رياست جمهوري و.....راي به حاكميت است اين را چرا در مورد حكومت ايران قبول نمي كنيد؟؟؟

جواب پست 34 بنده ر وکسی بلد نیست؟

به نام خدا

با سلام خدمت همه دوستان نکاتی را که به نظر بنده مهم است را در زیر می نویسم. البته بار دیگر عذر بنده را به خاطر مطالبی که می خوانید بپذیرید زیرا باعث سخت خوانی می شود. (همینی که هست!!)

1- در مورد لفظ "حاکمیت" سخنان دوست عزیزم "طاها" درست است و این اشتباهی لفظی از سوی بنده بود لیکن مقصود بنده نیز سرنوشت می باشد و از دقت نظر ایشان سپاسگزارم.

2- در مورد دلیل برگزاری همه پرسی بنده نظرات خود را اعم از تعیین سرنوشت مردم که وظیفه حکومت است را برشمردم. همچنین پیشنهادهایی را در این جهت دادم که امیدوارم دوستان در مورد آن اظهار نظر بفرمایند.
3- در مورد اینکه ممکن است از اصل 1 چنین برداشتی نشود بنده قبول دارم. اما اگر فراموش نکرده باشید در پیشنهادهای اول برای شروع بحث عرض کردم که هدف باید بالاتر از تحلیل ساختار قانون باشد و باید به نقد کشیدن و نیز ارائه پیشنهاد جهت پیشرفت باشد. (ضمنا قید بحث در چهارچوب قرآن را نیز متذکر شدم)

4- در مورد اینکه چرا شرکت در انتخابات الزاما همراهی با حکومت نیست بنده مختصرا توضیحاتی را داده ام که انتظار می رود آن ها را خوانده اید یا احتمالا خوانده ولی قانع نشدید. لذا مجددا شما را به انتخابات مجلس در حکومت رژیم ستم شاهی رهنمون می کنم تا شاید این استدلال موثر واقع گردد. لذا در پاسخ به سوالات بعدی نیز این بر همین منوال می توان سخن راند که تعیین سرنوشت به معنی دستیابی به عدالت و آزادی است. همانطور که در رژیم گذشته مردم با همین هدف به پای صندوق ها می رفتند و همین مردم بودند که آزادی خواهان و عدالت طلبان و مسلمان متعهدی همچون مدرس را به عنوان نماینده خود در برابر طاغوت برمی گزیدند.
بنابراین تعیین سرنوشت به این معنا و این ماهیت جدای از تعیین حکومت می باشد و مشخصا تعیین سرنوشت همان حرکت به سمت سعادت است که مطمئنا در فطرت تمامی انسان ها واحد است و جان مایه حرکت بشر برای تعیین حکومت خود نه تنها جدایی از آن نیست بلکه دقیقا همین امر است.
لذا سوال (یا بهتر بگویم جمله) دوست عزیزم "طاها" بسیار صحیح است که می گویند "مگر حکومت ما سرنوشت ما نیست؟".
بله اصلا بنده مذنب و شما دوستان برای همین جمع آمده ایم که بگوییم این حکومت در بعد قانون تا چه اندازه بر دو اصل اساسی جهت نیل به سعادت منطبق است. اصولی که مبنای قرآنی دارند. لذا باید دید که اگر با توجه به جهان بینی و ذائقه مردم که سرنوشت خود را تشخیص می دهند حکومتی بر سرکار می آید آیا در ادامه همان است یا خیر؟ اگر چه بحث بنده و دوستان محترم فعلا در بعد احکام سیاسی و قوانین موجود در آن است.
پس نمی توان گفت که روش حکومت لزوما منطبق بر سرنوشت است. اینجاست که بحث مقدورات و ایده آل ها پیش می اید. اینجاست که بحث حکومت معصوم و غیرمعصوم به میان می آید.
بنابراین به نظر بنده انتخاب هر حکومتی حتی اگر منطبق بر سلایق مردم باشد دلیی بر انطباقش در آینده نیست چه بسا اینکه نسلی دیگر این سرنوشت را رقم زده باشند. البته برای روشن شدن بحث نیز بنده شاهد مثالی از حضرت امام آوردم تا شاید تاثیر بیش تری داشته باشد.

در ادامه ذکر این موارد مهم است که الگوی جمهوری اسلامی در هیچ جای دنیا وجود ندارد.
بنده معتقدم که بالاترین ظرفیت های دموکراسی می تواند در این الگو قرار گیرد. بنابراین خودتان نیز توجه دارید که قیاسی نباید صورت گیرد. بنده نه تنها این موضوع را قبول دارم بلکه معتقدم حکومت های دیگر باید از این روش الگوبرداری کنند و مهد دموکراسی باید در این قالب صورت پذیرد.
اگر در حکومت های دیگر حاکمان حاضرند با هر وسیله ای خود را حفظ کنند به بنده و شمای مسلمان ربطی ندارد. ما باید فراتر از نگاه آن ها را داشته باشیم که البته این نگاه به خاطر استعداد بالقوه ما نیست بلکه به سبب اینست که اصول ما را خداوند قرار داده است نه هوی و هوس انسانی. به همین جهت در جمهوری اسلامی حاکم باید آنچه مردم جهت تحقق سرنوشت شان می خواهند را قبول کند اگرچه بر خلاف خواسته و ایده او باشد.
به عنوان مثال اگر حکومت کمونیستی شوروی به هر طریق نمی گذاشت که حکومت او تغییر کند و طبق اصول کومونیستی اجازه ورود هیچ ایدئولوژی دیگری بین مردم را نمی داد دیری نپایید که تکه تکه شدن سرزمینش را شاهد بود. اما حاکم اسلامی اینگونه نیست. حاکم اسلامی اگر زمانی فرض کند که مردم خواسته ای دیگر جهت احقاق سرنوشت خود دارند باید به آن ها اجازه میدان داری دهد.

بنده سوال صریحی را از دوستان می پرسم.
اگر در زمان حضرت امیر(ع) گروهی از قبایل اعم از سران و روسا و بزرگان آن ها می آمدند و عرضه می داشتند که جمعیت ما مایل است بر خود حکومت کند و اصلا شما را به عنوان خلیفه در سرزمین خود قبول نداریم و ما می خواهیم سرنوشت خودمان به دست خودمان باشد جواب آن حضرت چه بود؟
آیا حضرت علی (ع) خود را خلیفه همه عنوان می داشتند و می فرمودند که در آن روز که بر من حمله هجوم آوردید و مرا خلیفه خود کردید می خواستید به فکر چنین روزی باشید و پشیمانی دیگر فایده ندارد.
البته جواب را با این پیش فرض دهید که می دانیم حضرت عدل الهی را سرلوحه کارشان قرار داده و مطمئنا مردم نیز به عدالت ایشان واقف بوده اند.
بنابراین اگر دوستان خرده می گیرند که چرا همه این مسائل باید در مورد ایران باشد و دیگر کشورها مبرا از این مساله باشند (مانند کشورهای عربی) این همان دلسوزی بی نظیر ایرانیان برای کشورشان می باشد. آیا نباید بهترین قانون اساسی خدامحور را داشته باشیم؟ چرا دوستان نگاه خود نسبت به پیشنهادات را متاثر از دخالت افکار بیگانه می پندارند؟ مگر نه اینکه ظرفیت اسلام فراتر از تمامی دیدگاه های بشری است؟ پس چرا نباید حق سرنوشت مردم را در ایده آل ترین حالت برایشان در نظر گرفت؟

گمنام;10541 نوشت:
جواب پست 34 بنده ر وکسی بلد نیست؟

میدونید دوستان طرفدار حکومت چه جوری جواب شما را میدهند؟ به این شکل که یکبار یک روحانی جواب منو داد:

شکل گرفتن این دور که شما میفرمایید مستلزم تبانی بین رهبر و رئیس قوه قضاییه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان است و اگر رهبر چنین تبانی انجام دهد از عدالت و ولایت ساقط میشود و دیگر رهبر نیست پس چنین تبانی نمیتواند شکل بگیرد و چنین دوری اتفاق نمی افتد !!!

نکته جالب این جواب اینه که خوب کی باید تشخیص دهد رهبر از عدالت و ولایت ساقط شده است و آن را به خلق الله اعلام کند: مجلس خبرگان که خود یکی از طرفهای تبانی است !!!!!

alitadayon;10547 نوشت:
در مورد اینکه چرا شرکت در انتخابات الزاما همراهی با حکومت نیست بنده مختصرا توضیحاتی را داده ام که انتظار می رود آن ها را خوانده اید یا احتمالا خوانده ولی قانع نشدید. لذا مجددا شما را به انتخابات مجلس در حکومت رژیم ستم شاهی رهنمون می کنم تا شاید این استدلال موثر واقع گردد. لذا در پاسخ به سوالات بعدی نیز این بر همین منوال می توان سخن راند که تعیین سرنوشت به معنی دستیابی به عدالت و آزادی است. همانطور که در رژیم گذشته مردم با همین هدف به پای صندوق ها می رفتند و همین مردم بودند که آزادی خواهان و عدالت طلبان و مسلمان متعهدی همچون مدرس را به عنوان نماینده خود در برابر طاغوت برمی گزیدند.


با سلام

جناب تدين عزيز

فرموده ايد شركت در انتخابات لزوما راي به نظام نيست و با توجه به اين كه بنده در خواست دليل بر اين مدعي جنابعالي كرده بودم به ذكر مصداقي بسنده كرده ايد وان مصداق هم قابل مناقشه است

بدين صورت كه در ان زمان كه مردم نمايندگاني را به مجلس مي فرستادند كسي مدعي مبارزه با شاه نبود و كسي چنين تلقي نمي كرد كه ما نماينده انتخاب مي كنيم تا ايشان مقابل شاه بايسيتد و اصلا ان زمان كسي هم فكر مبارزه باشاه را در سر نداشت --درست يا اشتباه بيشتر مردم در ان زمان به فكر مبارزه با شاه و سرنكوني رژيم و ايجاد حكومت اسلامي نبودند---

دلايل زيادي مي توان داشته باشد:

حكومت استبدادي شاه

قلع و قمع مخالفان توسط شاه

نبود رهبري قوي مثل امام

عوام فريبي و تبليغ اين كه شاه سايه خدا ير روي زمين است و.....

كسي ان زمان هم كه درانتخابات شركت مي كرد لزوما به معناي راي به تغييير حاكميت نبود و نمايندگان هم ادعاي تغيير حكومت را نداشتند

به عبارتي مي توان كفت كه مردم با شركت در انتخابات راي به حكومت شاه مي دادند و اين هم كه شركت مي كردند مي خواشتند افرادي را به مجلس بفرستند كه گره از كار مردم باز كنندويا به هر دليلي.

پس مي توان ادعا كرد كه در ان زمان هم شركت مردم در انتخابات اول راي به حكومت شاه بود و بعد انتخاب نماينده

ولي دلايل ما به اين امر كه شركت در انتخابات به منزله راي به حاكميت است.

- دليل عقلي:

هيچ عقلي نمي توانمد قبول كند كه فردي براي اين كه بتواند نظامي را تغيير دهد حضور در انتخابات ان حكومت داشته باشد البته اين كه فكر كودتا بكند و.... بحث اش جداست

- عرف بين الملل:

در تمام كشور هاي دنيا كه دموكراسي جاري است حضور مردم در هر انتخابات ان كشور به منزله راي به ان حكومت است و بعد راي به نمايندكان

در دنيا هم كسي نمي كويد چون در كشوري بالاي 50 درصدشركت كننده بود نصف اينها مخالفند و براي مخالفت با نظام در انتخابات شركت كرده اند

برعكس اين هم صادق است و كساني براي اين كه مخالفت خود را نشان دهند انتخابات را ي تحريم مي كنند

با توجه به مطالب بالا تنها مصداق جنابعالي دراين زمينه قابل مناقشه با دلايل فوق است

alitadayon;10522 نوشت:
به نام خدا

دوست عزیزم netuser

بنده نیز یک سوال از شما دارم.
اگر در رفراندوم سال 1358 آرا مربوط به "آری" کمتر از 50 درصد می شد چه اتفاقی می افتاد؟

جناب تدین

اولا پرسش را با پرسش پاسخ نمی دهند .

در ثانی چون پرسش شما یک پرسش تاریخی است و نه اصولی ؛ بنده هر جوابی به آن بدهم ، نوعی گمانه زنی کرده ام که ارزش استدلالی نداشته و قابل استناد نیست . با این وجود اگر واقعا مایلید " گمان شخصی " بنده را در این مورد بدانید ، بفرمایید تا بنویسم .

خوب ، ظاهرا کسی به پرسش های بنده وقعی ننهاده است ، زیرا من مخاطب را مشخص نکرده ام ( که البته مثلا جناب تدین از همین مخاطبان و طرف اصلی بحث هستند . پس من این بار از شخص ایشان پرسش های خود را تکرار می کنم :

netuser;10512 نوشت:

1. آیا قبول داریم که در دین اسلام ، هم تکالیف فردی وجود دارد ، هم تکالیف جمعی و گروهی ؟ هم تکالیف اجتماعی ، و هم سیاسی ؟

2. آیا بر مسلمان فرض نیست که احکام دین را به اجرا بگذارد ؟ اگر فرض است ، در جامعه ای که اکثریت اش حکومت دینی را ( به هر دلیل ) نمی خواهند ، تکالیف اجتماعی اسلام چگونه اجرا خواهد شد ؟

3. اگر " مشروعیت " و " مقبولیت " را از یکدیگر تفکیک کنیم ، کدام یک از نظر اسلام ارجحیت دارد ؟ اگر مشروعیت مقدم است ، پس می توان مقبولیت را " شرط ِ غیر لازم " نامید . و اگر مقبولیت ارحجیت دارد ؟ چرا ؟

متاسفانه دوستانی که موافق برقراری اصل مردم سالاری دینی هستند ، به این موضوع عنایت ندارند که این قاعده در نهایت با احکام و دستورهای قرآنی سازش ندارد و سرانجام نوعی پارادوکس در این نظریه شکل می گیرد که آن را باطل می کند . یافتن این پارادوکس از طریق پاسخ دادن به پرسش های بنده امکان پذیر است بنابراین همچنان منتظر پاسخ پرسش های خود هستم .

iran1400;10549 نوشت:
میدونید دوستان طرفدار حکومت چه جوری جواب شما را میدهند؟ به این شکل که یکبار یک روحانی جواب منو داد:

شکل گرفتن این دور که شما میفرمایید مستلزم تبانی بین رهبر و رئیس قوه قضاییه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان است و اگر رهبر چنین تبانی انجام دهد از عدالت و ولایت ساقط میشود و دیگر رهبر نیست پس چنین تبانی نمیتواند شکل بگیرد و چنین دوری اتفاق نمی افتد !!!

نکته جالب این جواب اینه که خوب کی باید تشخیص دهد رهبر از عدالت و ولایت ساقط شده است و آن را به خلق الله اعلام کند: مجلس خبرگان که خود یکی از طرفهای تبانی است !!!!!

به فرض صحت فرمایشات شما ، در نهایت شما و سایر دوستانی که معتقد به وجود " دور باطل " در مجموعه قوانین مربوط به رهبری هستید ، به این نتیجه خواهید رسید که نوعی خلاء قانونی در امر کنترل و نظارت بر رهبری در ساختار موجود وجود دارد . خوب ، گیرم که این را پذیرفتیم ؛ وجود نقص و خلاء قانونی که اصل و کلیت موضوع را که استقرار ولایت فقیه است زیر سئوال نمی برد . این نقص قانونی هم باید مثل تمام نواقص قانونی دیگر اصلاح شود ...

عرض سلام

خدمت دوستان iran1400 و netuser و گمنام و دوستان ديگري كه در بحث شركت مي كنند به نظر بحث سير منطقي خود را از دست داده .

دوستان به جواب سولات خود نمي رسند و سولات بي پاسخي باقي مي ماند و....

بنده پيشنهادي داشتم دوستان در صورت صلاح ديد حول اصل اول قانون اساسي به بحث بنشينيم :

سوال اصلي اين است كه ايا همه پرسي كه در اول نظام جمهوري اسلامي براي برپايي نظام از مردم شد براي ادامه ان هم لازم است و نظام براي ادامه مقبوليت خود نياز دارد كه هرچند وقت يكبار از مردم همه پرسي كند يانه؟

در ضمن دوستان اگر فكر مي كنند سوال اصلي چيز ديگري است بفرماييد.

به نام خدا

با سلام خدمت همه دوستان و با عرض پوزش از دوستانی که بنده توانایی پاسخ به سوال هایشان را ندارم.

اما در رابطه با مطالب مطرح شده از دوست عزیزم "طاها" به ذکر نکاتی می پردازم:

1- مصداق بنده برای آوردن مثالی نقض در جهت رد حکم کلی شما بود و به نظر بنده خدشه ای به این نوع روش در بحث وارد نمی باشد

2- به نظر بنده شما حوادث مربوط به مشروطه و پس از آن (که مدرس تنها یکی از نمونه های ایستادگی در برابر حکومت ظلم و جور بوده است) را مانند بنده به خوبی مطالعه نفرموده اید. لذا با کمی دقت خواهید فهمید که اتفاقا ریشه های انقلاب اسلامی و حرکت آزادی خواه مردم در همان حرکت ها بوده است و بهتر است به حرکت های انقلابی افرادی چون نواب صفوی و همچینن گروه های چپی در ایران و همراه شدن تدریجی مردم و باز شدن راه برای مبارزینی همچون امام خمینی (ره) عنایت داشته باشید. مگر اینکه مدعی نامعقول بدون استدلال ها باشید.

3- بنده در هیچ جای موضوع مدعی نشده ام که رای دهندگان لزوما برای انقلاب و یا تغییر حکومت به میدان آمده اند اما همچنان مانند پست های قبلی معتقدم و مدعی هستم که مردم برای اهداف خود جهت تعیین سرنوشت خود به میدان می آمدند. البته این ادعا که مردم نیز با رای دادن در آن زمان به دنبال طرفداری از آن رژیم و یا اعلام مقبولیت خود از حاکمیت بودند کاملا خلاف تاریخ است اگرچه نفی این مورد که افرادی برای این منظور در انتخابات شرکت می کرده اند نیز توجیه نشدنی است.
لذا دلایلی را نیز دوست عزیزم آورده اند که صحت جمله قبل بنده را به خوبی نشان می دهد ولی اقدام برای صدور حکم کلی همچنان مخدوش می باشد.
البته دوست عزیزم به اشتباه مدعی شده اند که کسی حتی نمایندگان مردم خواهان تغییر حکومت نبوده اند. بار دیگر ایشان و دوستان و خودم را برای مطالعه جنجال مدرس و تدین در مجلس و قضیه تغییر حکومت به جمهوری دعوت می نمایم.

4- اما بحث دیگری که قابل توجه می باشد اینست که عقلی نمی تواند قبول کند که مردم برای تغییر حکومت در انتخابات شرکت کنند. متاسفانه دوستان مانند خودم به علوم سیاسی وارد نیستند. کافی است کمی به همین قانون اساسی مورد بحث نظر داشته باشید تا بدانید ظرفیت هایی در این قانون وجود دارد (همچون همه پرسی) که می تواند هر تحولی را رقم بزند. البته برای همین موارد نیز شاهد مثالی را از دوستان عزیز و خدوم در سپاه پاسداران می آورم تا بدانید عقل کاملی وجود دارد که این حرف ها را بزند. ایشان مدعی هستند (البته با اسناد!) که یکی از کاندیداهای لجوج! می خواستند پس از پیروزی فردی را به عنوان ولی فقیه قرار دهند! و سپس با رفراندوم اصول ولایت فقیه را از قانون اساسی حذف کنند. بله دوست عزیزم اصلا دعوای بر سر انقلاب نرم و مخملی همین است که متاسفانه ترس عده ای را به همراه داشته است. حال شما می گویید کودتا شاید مانند بنده معنای کودتا را با لغات دیگر اشتباه گرفته اید. بهتر است در دلایل عقلی تجدید نظر داشته باشید که حداقل عقل ناقص بنده درمانده از تایید آن است.

5- اما بحث عرف بین الملل. سوالی از شما دارم شرکت کمتر از 50% در مهم ترین انتخابات یک کشور به منزله چیست؟ آیا در عرف بین الملل به معنی عدم مقبولیت مردم است؟
خواهشمندم پاسخ این سوال را همچنان سوالات قبل من بی پاسخ نگذارید.

طاها;10634 نوشت:

در ضمن دوستان اگر فكر مي كنند سوال اصلي چيز ديگري است بفرماييد.

1. نکته ی اصلی همین است !

ما قرآن و دین را خط کشی برای ارزیابی رفتارها ، هنجارها ، قوانین و مجموعه پدیده هایی که با آن روبرو می شویم ، تلقی می کنیم ؛ نه این که آن مجموعه پدیده ها را خط کش و معیاری برای ارزیابی قرآن و دین قرار بدهیم .

مشکل این جاست که نقطه ی پیشنهادی آغازین بحث شما ، اصلا نقطه ی آغاز نیست ؛ بلکه جایی حدود سه چهارم نهایی بحث است !! نقطه ی آغازین بحث با آقای تدین ، پایین ترین مخرج مشترک است . جایی که هم ما و هم شما در باره ی آن توافق کامل داریم . ( یحتمل جایی حدود پذیرش مفهوم امامت ) .

-----------------------------------------------

2. تکرار همه پرسی ، تنها یک توهم است . جایی در یک فاروم دیگر ، در پاسخ کسی که همین را نوشته بود ، عرض کردم شما اگر یک همه پرسی ( در دو قرن گذشته ) در باره ی نظر مردم انگلیس پیرامون سلطنتی بودن یا نبودن حاکمیت آن کشور ارائه کردید ، بنده قبول می کنم که باید به جای هر دو قرن ، هر پنجاه سال یک بار این همه پرسی در ایران برگزار شود !

و جالب این که همین کشورهایی که برای همه ی دنیا نسخه ی تغییر حکومت می پیچند ، نه تنها حاضر به برگزاری هیچگونه رفراندومی در باره ی اصل حاکمیت خود نیستند ، بلکه حتی برای مردمی که تحت سیاست های استعماری ایشان زندگی می کنند نیز ، چنین حقی را قائل نیستند . می گویید نه ؟ بفرمایید دولت انگلیس یک رفراندوم در ایرلند شمالی برگزار کند ، دولت اسپانیا در باسک ، دولت ایتالیا در تورین و میلان ، دولت فرانسه در آلزاس و لُرَن ، .....

به نام خدام

با سلام خدمت همه دوستان عزیز

با تشکر از دوست عزیز "Netuser"

از اینکه سخنان منطقی و قابل بحثی را ارائه فرمودید بسیار متشکرم.
اما نکاتی را باید پیرامون این سخنان یادآوری نمایم.

فرمودید که نقطه آغازین بحث نقطه اول نیست بلکه چندین پله بالاتر از مباحث اولیه است.
بنده حرف شما را قبول دارم و حاضرم با عقل ناقصم از همان نقطه آغازین نیز بحث نمایم اما اگر دقت فرمایید موضوع این تاپیک دقیقا منطبق بر بحث های ماست. اگر در مورد اصول اولیه بحث و یا اموری که از نقطه اول بدیهی فرض شده اند نقد دارید می توانید تاپیکی را همان موضوعات راه اندازی کنید و بنده نیز در خدمت هستم. اما فراموش نشود که که کلمه "حکومت اسلامی" یکی از کلماتی کلیدی تاپیک می باشد وگرنه بنده نیز به بررسی و بحث در اصول اولیه واقف می باشم.

اما در مورد همه پرسی در دیگر کشورها. بنده نیز با شما موافقم و این ضعف و نقص بزرگ همان کشورها می باشد. بنده نیز در چهارچوب قرآن و سیره بحث نمودم و الگوی بالاتر یعنی روش الهی را مقدم بر روش آن ها برشمردم.

در پایان خواهشمندم اگر در این موضوعات بحث را می توانید به پیش ببرید در خدمت هستم وگرنه در تاپیک دیگری با اصول توافقی ان شاالله شرکت می نمایم.

با تشکر

alitadayon;10673 نوشت:
به نام خدام

با سلام خدمت همه دوستان عزیز

با تشکر از دوست عزیز "netuser"

از اینکه سخنان منطقی و قابل بحثی را ارائه فرمودید بسیار متشکرم.
اما نکاتی را باید پیرامون این سخنان یادآوری نمایم.

فرمودید که نقطه آغازین بحث نقطه اول نیست بلکه چندین پله بالاتر از مباحث اولیه است.
بنده حرف شما را قبول دارم و حاضرم با عقل ناقصم از همان نقطه آغازین نیز بحث نمایم اما اگر دقت فرمایید موضوع این تاپیک دقیقا منطبق بر بحث های ماست. اگر در مورد اصول اولیه بحث و یا اموری که از نقطه اول بدیهی فرض شده اند نقد دارید می توانید تاپیکی را همان موضوعات راه اندازی کنید و بنده نیز در خدمت هستم. اما فراموش نشود که که کلمه "حکومت اسلامی" یکی از کلماتی کلیدی تاپیک می باشد وگرنه بنده نیز به بررسی و بحث در اصول اولیه واقف می باشم.

اما در مورد همه پرسی در دیگر کشورها. بنده نیز با شما موافقم و این ضعف و نقص بزرگ همان کشورها می باشد. بنده نیز در چهارچوب قرآن و سیره بحث نمودم و الگوی بالاتر یعنی روش الهی را مقدم بر روش آن ها برشمردم.

در پایان خواهشمندم اگر در این موضوعات بحث را می توانید به پیش ببرید در خدمت هستم وگرنه در تاپیک دیگری با اصول توافقی ان شاالله شرکت می نمایم.

با تشکر

ببینید دوست گرامی

پیش از من و شما ، خیلی از اندیشمندانی که مشی لیبرالی داشته اند ، کوشیده اند بین اسلام و آزادی به آن معنایی که امروزه در دنیا مد نظر سکولارهاست ، آشتی بدهند . در نهایت ، تلاش این افراد ( اندیشه های افرادی مثل بازرگان نمونه ی نابی از این دست است ) در نهایت به دلیل صراحت لهجه ی قرآن با شکست مواجه شده ، و تنها راه ، پناه بردن به اعتقادات باطلی مثل منسوخ بودن بخشی از احکام قرآنی است .

فرض لازم برای پیشبرد این تاپیک ، یکی گرفتن جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی ( از لحاظ معنایی ، عملکرد ، اهداف بنیان گذاران و ... ) است که این فرض محقق نمی شود . نتیجه این که با استناد به اصول قانون اساسی که هیچ قطعیتی را نمی توان برای آن از منظر دین متصور شد ، نمی توان به تطبیقی که موضوع سئوال تاپیک است رسید .

خوب ، وقتی این تطبیق حاصل نشد ، ( و فرضا به این نقطه رسیدیم که حکومت فعلی ایران با حکومت اسلامی منطبق نیست ) نتیجه چه خواهد بود ؟ آیا رسیدن به این نتیجه ، تکلیف برای برپایی حکومت اسلامی را از عهده ی مسلمانان بر می دارد ؟ آیا این همه تکالیف سیاسی و اجتماعی ای که در قرآن بر آن تصریح شده ، از عهده ی مردم ساقط می شود ؟ پاسخ بی گمان منفی است .

تنها راه نجات در آن مقطع این خواهد بود که چنین پارادوکسی را مثل آقای سروش با لایه لایه کردن قرآن و اعتقاد به قطعی نبودن همه ی قرآن و انحرافاتی از این دست حل کنیم ... که فکر نمی کنم شما به چنین راه حل هایی اعتقاد داشته باشید .

موفق باشید

سلام علیک

با تشکر از دوست عزیزم "Netuser"

البته پاسخ شما را در پست قبلی ام ایراد نمودم و اگر بحثی در مورد منسوخ شدن قسمتی از قرآن دارید در تاپیک دیگری بیان نمایید تا ان شا الله به بحث بنشینیم.
اما اگر در مورد انطباق قرآن و قانون مشکلی ندارید در همین جا به لطف خدا تبادل نظر می کنیم.

با تشکر

موضوع قفل شده است