حق مرد بر زن در اسلام

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:

این سخنان شما نشاندهنده این است که دنبال حقیقت نیستید و به هر قینتی شده میخواهید سخن خود را اثبات کنید بهمین خاطرست که از ابتدا بصورت گزینشی برخی روایات را نقل کردید.موید ما بر این سخن؛ لینک ذیل است که جنابعالی چگونه از واقدی و برخی تاریخ نویسان دفاع می کنید چون سخنانی مطابق میلتان را در آنها یافتید:توهین در ادبیات دینی

این یک بام و دو هوای شما چطور توجیه می شود؟


نه عزیز! واقدی را برخی شیعه گفته اند! همچنین تنها واقدی نیست که داستان کشتار بنی قریظه را نقل میکنند عموم مورخین مسلمان انرا نقل کرده اند حالا در جزییات کیفیات متفاوت دارد
مثلا یک منبع شیعی که عموم مطالبش چون واقدی ابن هشام است اعلام الوری علامه طبرسی است اقای طبرسی هم از کشتار بزرگ گفته است هرچند رقم را نگفته
[indent]سعد بن معاذ حكم كرده بود اموال يهوديان بنى قريظه بين مسلمين تقسيم گردد و زنان و كودكان اسير شوند، و مردان نيز كشته گردند، و اراضى و نخلستانهاى آنان هم در ميان مهاجرين تقسيم بشود. پيغمبر به سعد بن معاذ فرمود: اين حكم شما مانند حكمى است كه خداوند از بالاى هفت آسمان فرستاده باشد.
هنگامى كه اسيران را آوردند پيغمبر امر فرمود همه آنها را در يك خانه حبس كردند، پس از اين امر كرد ده نفر را بيرون آوردند امير المؤمنين همه آنها را گردن زد، پس از اين ده نفر آوردند، زبير بن عوام آن‏ها را بقتل رسانيد، يكى از اصحاب حضرت رسول گفت: چرا اين‏ها را يك نفر دو نفر نميكشيد؟! (پرانتز از من است : ده نفر ده نفر بنی قریظه را میکشتند)
[/indent]دیگران هم گفته اند اگر اشتباه نکنم شیخ صدوق نیز مطالبی دارندو مورخان شیعه و حوزوی امروزی نیز انرا عموما تایید کرده اند که دیگر فکرنکنم بالاتر از ایت الله سبحانی باشد

همچنین این یک بام و دو هوا شامل شما هم میشود چراکه شما پیشتر واقدی را ضعیف و متروک دانستید حال انکه بلاذری شاگرد ابن سعد و ابن سعد کاتب واقدی بوده است به این بیان که بیشتر اقوال بلاذری در خصوص شفا و نوشتن یک راوی بنام واقدی دارد!

در بهترین حالت باید به گفته ی خود شما به ان بدیده ی شک بنگریم حال این اقوال بلاذری چنین است اما در مقابل

حدیث صحیح - از دید شیعه - راوندی را داریم که شک و شبهه ای چون واقدی ندارد !

نقل قول:

سنی بودن یک مورخ دلیل بر نادرست بودن نقل او نیست خصوصا که سخنی مخالف عقیده شیعه یا مخالف قرآن بیان نکرده است.جالب است که خود شما از کتب اهل سنت در جایی که مطابق میلتان است نقل می کنید بعنوان مثال از کتاب الدر المنثور سیوطی حدیث نقل کردید:


از تفسیر سیوطی به عنوان شاهد اوردیم چون نقل سیوطی شبیه حدیثی بود که از کتب شیعه نقل کردیم

اشاره به این که این حقوق زنان خاصه ی یک مذهب نیست مکرر در روایات نقل شده چه شیعه و چه سنی و بقول شما سنی بودن دلیل نیست خصوصا اینکه مطلبی در راستای عقاید شیعه گفته باشد
اما در ان مورد بنده حدیثی صریح و صحیح ندیده بودم از شیعه که گفته باشد کتابت بیاموزند زنان !

نقل قول:

ثانیا:نقل بلاذری در دیگر کتب نیز آمده است.
در کتاب الاصابه ابن حجر آمده است: این روایت در کتاب حاکم نیشابوری نیز با سند صحیح ذکر شده و ذهبی نیز آنرا تایید کرده است.ایضا در کنزالعمال هم آمده( أخرجه الحاكم في المستدرك 4/ 414. و قال صحيح الإسناد و لم يخرجاه و وافقه الذهبي و أورده المتقي الهندي في كنز العمال حديث رقم 28368، 34381)

مطلب الاصابه ابن حجر تایید میشود

اما در مستدرک تنها امده است :
.....عن حفصه ان امراه من قریش یقال لها الشفا کانت ترفی من النمله فقال النبی صلی الله و علیه و اله علمیها حفصه.

که اینجا اشاره ی صریح ندارد
همچنین این شماره 28368 از جلد 10 ص 57 و نیز این شماره 34381 جلد 12 ص 139 کنزالعمال متقی هندی تنها امده :

علمی حفصه برقیه النمله (ابو عبید فی الغریب - عن ابی بکر بن سلیمان بن خیشمه)

و ابن حجر هم که در قرن 9 میزیسته هیچ سندی ارائه نکرده است !

از انجا که در ان دوران وسائل و لوازم نوشتن کمیاب بوده است باید این نقل ابن سعد را صحیح دانست :

ضيل بن دكين، از سفيان، از محمد بن منكدر، از ابو بكر بن سليمان بن ابى حشمه ما را خبر داد كه مى‏گفته است رسول خدا (ص) پيش حفصه رفت و زنى به نام شفاء در خانه حفصه بود كه درباره زخمهايى كه در پهلوها ظاهر مى‏شود افسون و تعويذ مى‏كرد، پيامبر به شفاء فرمود اين كار را به حفصه هم آموزش بده.جلد8ص51

اری این اموزش احتمالا همین افسون بوده که بعدها به نوشتن تعبیر شده

نقل قول:

ثالثا:چه کسی گفته که حتما باید روایت در کتاب فقهی باشد تا مورد قبول باشد؟اصولا جای چنین روایاتی که از یک رویداد تاریخی سخن می گوید یا درباره شرح حال برخی صحابیات است؛مگر جایش در کتب فقهی ست؟

اگر بخواهیم یک نتیجه ی فقهی و یک حکم شرعی استنتاج بکنیم باید به سراغ کتب فقهی برویم
همچنین اری اگر رویدادی یا شرحی از صحابه که دران دستوری از پیامبر به ان صحابی دارد
یعنی تمامی گفتار ، رفتار یا تقریر پیامبر - نزد سنی ها- و 13 معصوم - نزد شیعه - که بما رسیده اند میتوانند در استنتاج حکم شرعی مورد استناد و استدلال
قرار گیرند
گفتیم تقریر چنانکه بارها صحابه را میبنیم که نزد پیامبر کارهایی میکنند که مورد منع پیامبر نیست این میشود بدون اشکال مثلا صحابی یک گربه بدرون مسجد می اورد پیامبر ایراد نمیگیرد بلکه به او لقب پدر گربه میدهد یعنی که اوردن گربه درون مسجد منع شرعی ندارد و موارد بسیار دیگر! که همه ی اینها میشود سنت پیامبر

اری جای احوال صحابه از بدو تولد تا مرگش در کتب فقهی نیست اما ان احوالاتی که با پیامبر داشته البته میتواند چنین باشد

همچنین اینکه گفته شد که در کتب فقهی نیامده بدلیل اهمیتی است که این کتب در استنتاج حکم شرعی دارد بود یعنی اینکه احادیثی که در این کتب نقل میشوند از اعتبار بالاتری برخوردارند! از این جهت گفته شد

اگرچه اگر حدیثی سندی صحیح داشته باشد چه در صحیح مسلم و کافی باشد چه در تاریخ بغداد و نوادر راوندی و یا امالی صدوق ، اعتبار دیگر خواهد داشت

نقل قول:

استاد شهید مطهری نیز درباره آموزش زنان می فرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جزجلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست ».

خدا امیال و استعدادهای بسیاری را در زن قرار داده از جمله حکومت کردن ، رایزنی کردن
فاضی بودن!

اما عموم فقها اینهارا از دید اسلام برای زن ممنوع میدانند نمونه اش هم در قران اشاره به ملکه ی سبا است که حکومت میکند اما عموم فقها حکومت را برزن روا نمیدانند!!

امروزه در جهان میبنیم که زنان پابه پای مردان حرکت میکنند از انواع ورزشها گرفته تا انواع کارها و شغل ها

همه ی اینها نشانی عقلی (نشانی عقلی چیزی که در استدلال فقها گم است) از این است که زن نیز میتواند بسیاری از مشاغل را بعهده بگیرد بسیاری از ورزشها را انجام دهد بسیاری از کارها را به انجا م برساند

اما فقها بعنوان برگزیدگان خوانش دین الهی اسلام بسیاری از انها را روا نمیدانند

حالا اقا چرا یک بام و دو هوا!

انجا عقلی شد و اینجا عقل بکار نمی اید؟!!!!!!!!!!!!!!!

نقل قول:

هست اما شما نادیده گرفتید.غیر از آنچه در بالا ذکر شد درباره علیه دختر امام سجاد علیه السلام ارباب رجال درباره می گویند; این بانوی فاضله دارای کتابی بوده است که ابوجعفر محمدبن عبدالله بن قاسم با طریق خود از زرارة بن اعین و زراره از علیه بنت علی بن الحسین علیه السلام این کتاب را روایت کرده است.(رجال نجاشی، جامع الرواة اردبیلی، ج 1، ص 611)بنابر آنچه ذکر گردید این ادعای شما هم صحیح نیست که گفته اید:


همین که گفته با طریق خود اگر سند را نیاورد یعنی تقریبا مرسل است

نقل قول:

سلام
توجه داشته باشید که بحث ما درباره آموختن نوشتن به زنان است.
آیا روایت ذیل که قبلا ذکر کردم در تعارض با روایت مورد ادعای شما نیست؟فراموش کردید که گفته شد:

نقل نوشته اصلی توسط : رساقال النبي «ص»: طلب‏ العلم‏ فريضة على كلّ مسلم و مسلمة. پيامبراکرم «ص»: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏7 ؛ ص329 مصباح الشريعة، ص: 13 مجموعة ورام، ج‏2، ص: 176 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص

پیشتر راین باره نوشتم که شما باید نخست

سند این روایت را بررسی کنید
دو این حدیث با روایت نوشتن نیاموزید در تضاد نیست چراکه همه ی علوم مورد تایید اسلام نیست مثلا قضاوت نشینی زن ! و برخی علومی که در راه غیرشرع بکار میرود
بنابراین این علوم میتواند طبق احادیثی که گذشت نخریسی باشد!

نقل قول:

بار دیگر آیات مربوطه را بخوانید و ببینید آیا با پاداش اخروی ارتباط دارد یا خیر؟شما دارید با ذکر برخی روایات آنهم بطور گزینشی و بدون در نظر گرفتن روایات معارض از شخصیت پایین و حقیر زن سخن می گویید ما هم آیاتی ذکر کردیم که نشاندهنده این است که از بعد ارزشی و عنداللهی؛ خداوند تفاوتی میان زن و مرد نگذاشته است.
باز تکرار می کنم :


ما میگوییم حقوق زن که از 100 به 1 نسبت به مرد کمتر است در جهان اینسویی نشان حقارت زن درجهان اینسویی دارد هرچند که بگویند اکر زن

درخانه حبس باشد مجری اعمال شهوانی مرد باشد خانه دار خوبی باشد بچه خوب بزرگ کند بی اذن شوهر از خانه بیرون نرود بسیاری از کارها را نکند از شوهر ناراضی نشود حتی اگر شوهر براو ظلم کرده باشد

در

برابر اینهمه
ظلم و
تحقیر

شرع مقدس اورا حواله بدنیای دیگر و جهان انسویی داده است ! نشانی واضح از فریب زنان دارد

وگرنه چه باک دارد که زن در هردو جهان عزت و شرف و چون انسان باشد نه پست و حقیر و کودنی چون کودکی ناتوان وصف گردد و با عقلی ناقصه و جسمی ضعیفه و قدرت فهمی اندک

نقل قول:

نکته مهم درباره حدیث محل بحث این است که اعراض علما از این حدیث می تواند قرینه باشد بر عدم حجیت حدیث منع کتابت زنان.گاهی تمامي راويان داراي شرايط لازمند ولي قرايني مانند روي گرداندن علما و عمل نكردن به آن حديث توسط ايشان وجود دارد كه دلالت مي كند اشكالي در اين حديث است و گرنه آن را كنار نمي گذاشتند.و واضح است که علما و فقها از کدام روایت تبیعت می کنند

بله علمای امروز بدلیل وجود مظاهر تمدن جدید ممکن است بسیاری از بدیهیات را کم کم منکر شوند بسیاری از احکام را نادیده بگیرند (مثلا سنگسار و .... ) اما علمای چند قرن قبل نیز چنین بوده اند؟!!

در حدیث (ی صحیح )از حضرت رسول منقول است که زنان در غرفه بالاخانه جای مدهید و چیزینوشتن به ایشان نیاموزید و سوره یوسف را تعلیم ایشان نکنید وچرخ رشتن یاد بدهید و سوره نور تعلیم دهید . حلیه المتقین باب 4 قصل 6 ص 132/

بله اینجا بحار نیست بلکه حلیه المتقین است کتابی که مجلسی برای مومنین هم عصرش نوشت که انرا بخوانند و عمل کنند! اگر مجلسی با ان مقام علمی بدان باور نداشت انرا در کتاب راهنمای مومنین می اورد؟!!

پس میبنید که در بسیاری موارد علمای پیشین به بسیاری از احکام اسلام عمل میکردند اما امروزه

به یمن وجود مظاهر تمدن جدید

رسانه های بسیار

نزدیکی تمدن ها

اگاهی توده ها

دیگر عمل به همه ی ان دسته احکام سخت و خشن اسلامی ممکن نیست باید عقب نشست و فتوای دیگر داد و اسلام را واژگون کرد!

بقول امام علی و پیامبر : اسلام چونان وارونه شود که ظرفی با محتوایش! سنتها شوند بدعت بدعتها شوند سنت!!

نقل قول:

جناب میترا؛قبلا هم گفتم بحث ما درباره آموختن کتابت بود مابقی مسائل را جداگانه در تاپیک دیگر مطرح بفرمایید کارشناسان دیگر پاسخگوی شما خواهند بود.

اتقاقا احادیث دیگر زیر باید در اینجا باشد چون تایپیک بررسی خقوق زن است !

با سلام
با اینکه مطالب و ادعا های شما در پست قبل زیاد و البته برخی نیز تکراری ست اما سعی می کنم با اختصار پاسخ دهم.
mitra-r;250012 نوشت:
نه عزیز! واقدی را برخی شیعه گفته اند
لطفا حاشیه نروید.بحث این بود که شما در برابر نقل بلاذری که از کتابت برخی زنان صدر اسلام سخن گفته بود ادعا کردید:
mitra-r;249599 نوشت:
نقل بلاذری به دلایل زیر قابل استناد برای شما نیست 1- بلاذری سنی است
و ما هم در پاسخ شما گفتیم:
رسا;249774 نوشت:
اولا: سنی بودن یک مورخ دلیل بر نادرست بودن نقل او نیست خصوصا که سخنی مخالف عقیده شیعه یا مخالف قرآن بیان نکرده است.
رسا;249774 نوشت:
ثانیا:نقل بلاذری در دیگر کتب نیز آمده است. در کتاب الاصابه ابن حجر آمده است:
رسا;249774 نوشت:
ثالثا:چه کسی گفته که حتما باید روایت در کتاب فقهی باشد تا مورد قبول باشد؟اصولا جای چنین روایاتی که از یک رویداد تاریخی سخن می گوید یا درباره شرح حال برخی صحابیات است؛مگر جایش در کتب فقهی ست؟
رسا;249774 نوشت:
خامسا:آنچه بنده در پستهای قبلی از بلاذری نقل کردم بعنوان موید بود نه دلیل مستقل:
اما درباره این سخن شما :
mitra-r;250012 نوشت:
شما پیشتر واقدی را ضعیف و متروک دانستید حال انکه بلاذری شاگرد ابن سعد و ابن سعد کاتب واقدی بوده است به این بیان که بیشتر اقوال بلاذری در خصوص شفا و نوشتن یک راوی بنام واقدی دارد!
اولا:مگر ضعف واقدی باعث می شود که شاگرد شاگرد او هم ضعیف باشد؟ثانیا:نقل بلاذری درباره کتابت شفا و آموختن به حفصه فقط از طریق واقدی نیست: حدثني بكر بن الهيثم، قال: حدثنا عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن عبيد الله بن عبد الله بن عقبة أن النبي صلى الله عليه و سلم، قال للشفاء بنت عبد الله العدوية من رهط عمر بن الخطاب: ألا تعلمين حفصة رقنة النملة كما علمتها الكتابة، و كانت الشفاء كاتبة فى الجاهلية( فتوح‏البلدان،ص:454)

شما ظاهرا عادت دارید مدام ادعاهای خود را که به آن پاسخ داده شده تکرار می کنیدو باز هم گفته اید:
mitra-r;250012 نوشت:
حدیث صحیح - از دید شیعه - راوندی را داریم که شک و شبهه ای چون واقدی ندارد !
ما هم گفتیم که:
رسا;235340 نوشت:
صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند: (تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269) در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)
رسا;235982 نوشت:
بنابراین اگر فرضا سند راوندی صحیح باشد به معنای صحیح بودن متن و محتوایش نیست.البته این بیان در صورتیست که نتوان محتوای حدیث راوندی را با روایات معارض جمع کرد و الا منعی برای پذیرش هر دو دسته روایات نیست.
mitra-r;250012 نوشت:
ابن حجر هم که در قرن 9 میزیسته هیچ سندی ارائه نکرده است
اگر دقت می کردید متوجه میشدید که ابن حجر این مطلب را از ابن سعد نقل کرده است و در آخر نقل قول نیز نوشته:انتهی کلامه.کتابت شفا و آموختن به حفصه در کتب متعددی آمده است و عدم رد توسط ابن حجر نشانه تایید اوست.

اما ادعای عجیب شما:
mitra-r;250012 نوشت:
همین که گفته با طریق خود اگر سند را نیاورد یعنی تقریبا مرسل است
اولا:تقریبا مرسل یعنی چی؟این اصطلاح را از کجا آوردید؟ثانیا:وقتی گفته می شود با طریق خود یعنی سند دارد و سندش هم موجود است.
نجاشی درباره علیه دختر امام سجاد(ع)می نویسد:علية بنت علي بن حسين (الحسين)

لها كتاب رواه أبو جعفر محمد بن عبد الله بن القاسم بن محمد بن عبد الله بن محمد بن عقيل قال: حدثنا رجاء بن جميل بن صالح قال: حدثنا أبي جميل بن صالح عن زرارة بن أعين عن علية بنت علي بن حسين (الحسين) بالكتاب‏(رجال‏النجاشي ص : 304 ).
و این موضوعی ست که به تنهایی برای رد همه ادعاهای شما -که ناچار شده اید بدون آگاهی لازم در علم رجال و تاریخ و فقه و ...اظهار نظر کنید-کافی ست اگر طالب حقیقت باشید.اما ادعای شما درباره حدیث مشهور طلب العلم فریضه...:
mitra-r;250012 نوشت:
پیشتر راین باره نوشتم که شما باید نخست سند این روایت را بررسی کنید دو این حدیث با روایت نوشتن نیاموزید در تضاد نیست چراکه همه ی علوم مورد تایید اسلام نیست مثلا قضاوت نشینی زن ! و برخی علومی که در راه غیرشرع بکار میرود بنابراین این علوم میتواند طبق احادیثی که گذشت نخریسی باشد!
اولا این حدیث در کتب معتبر زیادی همچون کافی کلینی؛امالی شیخ مفید؛بصائر الدرجات و....با سند ذکر گردیده است.ثانیا:قدر متیقن این است که منظور از علم در این روایات علم دین است چنانکه صراحتا در کلام امام صادق(ع) نیز ذکر گردیده است:

قَالَ الصَّادِقُ ع‏ الْعِلْمُ‏ أَصْلُ كُلِّ حَالٍ سَنِيٍّ وَ مُنْتَهَى كُلِّ مَنْزِلَةٍ رَفِيعَةٍ وَ لِذَلِكَ قَالَ النَّبِيُّ ص طَلَبُ‏ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ أَيْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْيَقِينِ (مصباح الشريعة، ص: 13)طریحی در مجمع البحرین و دیگران نیز کلمات مشابهی ذکر کرده اند.

ادعای عجیب دیگری از شما:
mitra-r;250012 نوشت:
پس میبنید که در بسیاری موارد علمای پیشین به بسیاری از احکام اسلام عمل میکردند اما امروزه به یمن وجود مظاهر تمدن جدید رسانه های بسیار نزدیکی تمدن ها اگاهی توده ها دیگر عمل به همه ی ان دسته احکام سخت و خشن اسلامی ممکن نیست باید عقب نشست و فتوای دیگر داد و اسلام را واژگون کرد!
mitra-r;250012 نوشت:
بله علمای امروز بدلیل وجود مظاهر تمدن جدید ممکن است بسیاری از بدیهیات را کم کم منکر شوند بسیاری از احکام را نادیده بگیرند (مثلا سنگسار و .... ) اما علمای چند قرن قبل نیز چنین بوده اند؟!!

با توجه به آنچه درباره علیه بنت امام سجاد(ع) گفته شد و نیز درباره برخی دیگر از زنان صدر اسلام و بعد از آن؛سخنان توهین آمیز شما -که ناچارید بدون علم کافی در علوم مختلف اسلامی اظهار نظر کنید-اشتباه و غیر قابل قبول است.
نمونه های بسیاری از زنان در طول تاریخ وجود داشته اند که عالم و نویسنده بوده اند .

شهده دختر ابو نصر احمدبن فرج ابری دینوری که «فخرالنساء» نام گرفته بود در مسجد جامع بغداد برای انبوهی از دانشجویان علاوه بر علوم دینی، ادبیات و فنون بلاغت و شعر تدریس می کرد. ابن خلکان درباره وی می نویسد:او از زنان دانشمند بود و خطی زیبا داشت و گروه زیادی نزد وی سماع حدیث کردند. ازبزرگان علما کسی به پای او نمی رسید. وی از ابوالخطاب نصربن احمد بطروانی و ابوعبدالله حسین بن احمدبن طلحه نعالی و طلحة بن محمد زینبی و افراد دیگر چون ابوالحسن علی بن حسین بن ایوب و ابوالحسن احمدبن عبدالقادر بن یوسف و فخرالاسلام ابوبکر محمدبن احمدشاشی سماع حدیث کرد و شهرت و آوازه اش عالم گیر شد.(ابن خلکان، ج 2، ص 172، شماره 276.)

آمنه مجلسی دختر ملامحمدتقی مجلسی اول و همسر محمد صالح مازندرانی از زنان فاضله و عالمه عصر خویش بود و همسر ایشان با وجود آن که خود صاحب حاشیه بر معالم و در غایت فضل وعلم بود اما در بعضی امور و قواعد الاحکام از ایشان (آمنه بیگم) استفسار می کرد. آمنه بیگم ازشعر و ادب نیز بهره داشت و شرحی نیز بر «الفیه » و «شواهد» سیوطی دارد. (ریاض العلما، ج 5، ص 407، اعیان الشیعه، ج 3، ص 607، الکنی والالقاب، ج 2، ص 17 و 62)

نکته مهم در این رابطه این است که شما نمی توانید منکر این حقیقت شوید که در طول تاریخ زنان بسیاری بوده اند که عالم و محدث و کاتب بوده اند که تعدادی از آنها در مقاله ای که لینکش در ذیل می آید وجود دارد.اگر بگویید عالم و محدث بودن مستلزم نوشتن نیست در پاسخ می گوییم که چطور می شود که به زن امر یا توصیه به فراگیری علوم می شود اما به او گفته می شود که نوشتن نیاموزد؟!!اصولا نوشتن وسیله ای است برای عالم شدن و آنچه قطعی ست این است که اسلام با عالم شدن زن مخالف نیست بلکه در رابطه با فراگیری دانش دستوراتی هم دارد.

http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumberID=4231


موضوع قفل شده است