جمع بندی حق رابطه ی زناشویی برای زن

تب‌های اولیه

223 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Reza-D;878887 نوشت:
اما تصور مي كنم مجريانِ دين در چند بخش كوتاهي كرده اند

1 - تبيين و توضيح درست و كارآمد مباني اسلامي

2 - اجراي صحيح و دقيق خواسته هاي اسلام

3 - تاكيد بيش از حد به احكام و كمتر پرداختن به اخلاق

4 - اجنهاد در احكام و تطبيق آن با مسائل روز (انجام شده ولي به نظرم كامل نبوده)


البته درباره این بیانی که فرمودید نکاتی قابل توجه است:
کسی این سخن را باید بگوید که کارشناس حوزه دین و حقوق اسلامی باشد که بتواند این مقایسه را انجام دهد
اگر خوب به تاریخ فقاهت نگاه کنید می بینید از زمان شیخ طوسی تا امروز فقهای ما تمام تلاششان را برای به دست آوردن حکم الله کرده اند و اگر کسی ادعا می کند کاستی بوده است یا خود می تواند در این عرصه وارد شود که باید وارد شود و یا اگر نمی تواند با چه علمی این سخن رامی گوید؟
اگر تلاش مجتهدین عرصه دین را در بحث احکام الهی ببینیم این سخن را با تامل بیشتری می گوییم
راحت ترین راه دریافت این حقیقت رجوع به کتب فقهی فقهای دوره غیبت کبرای امام عصر می باشد که در هر بابی چه زحت ها که کشیده اند مثلا کتاب الفقه آیه الله مرحوم روحانی را ببینید بیش از صد جلد است با مباحث دقیق که عمری برای نگاشتن آن در عرصه فقه گذاشته اند

[="Tahoma"]

شبـنم;878925 نوشت:
واقعا نکنه شک کردید که شکست خوردید !!!!
بهرحال هر چی تلاش کردید نتوانستید ثابت کنید چرا حضرت علی و پیامبر در زمان همسران اولشان ازدواج مجددی نداشتن !!!!
متاسفانه روایت جعلی هم پیدا نکردید تا بعنوان سندی محکم ارائه بدید

گفتم که با جملات "نه قانع نشدم" و "معلوم نیست اینگونه باشد" و "هیچ ثابت نکردید" شما به تنهایی کل مسلمین را در مناظره شکست می دهید:Nishkhand:
واقعا باید تشویق شوید که با این چند جمله کلیدی در تمام مناظرات پیروز میدان هستید:Kaf:

روایت پیدا کردیم یا نه در همان تاپیک موجود است استدلال های مختلفی برگرفته از آیات و روایات هم هست دیگر کسی که نخواهد بپذیرید تفاوتی نمی کند برایش چه چیزی مطرح می شود چون اشکال جای دیگری در قلوب منکِره است! وان تولوا فانما علیک البلاغ!

شعیب;878961 نوشت:
لبته باید بدانیم که درجه و نوع این نیاز در زن و مرد با هم متفاوت است و مدیریت آن به دست مرد سپرده شده است به گونه ای که مرد با ازدواج کردن با زنی آن را مختص به خود کرده است و او را منحصر در رابطه با خود می کند. و مدیریت و قیمومیت جنسی او هم به دست مرد است.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

استاد بنظرم با تبیین نحوه ارضا شدن زن و مرد بشود بفهمیم که چرا حق ازدواج مجدد و تمکین گذاشته شده است.(استدلال کنیم)

ببنید من اینگونه تبیین می کنم مردان نیازشان بصری(غالب) و زنان نیازشان سمعی(غالب) است خب اگر این فرض صحیح و پذیرفته باشد
مشخص می شود که به لحاظ بصری بودن برای رفع این نیاز به تنوع بصری هم هست.(تعدد زوجات نیاز بصری رو بیشتر رفع می کند)
و زنان به دلیل سمعی بودن اگر یک نفر بتواند با کلامش آن را برطرف کند نیازی دیگر نخواهند داشت.
که می بینیم برای مدیریت این دو نیاز حق تعدد ازدواج قرار داده شده و حق تمکین که یک جور به نگاه من کنترل گوش است(با مدیریت رفت و امد زن سمعی بودن آن کنترل می شود.)

این دو حق

اما یک استدلال دیگر بحث نگاه کردن مرد و لذت مرد از نگاه است که در ایام ممنوعه مرد با نگاه به اندام همسرش نیازش برطرف می شود(حتی اگر صرفا با نگاه کردن به انتهای لذت برسد)

که اینجا حق بودن برای مرد مشخص می شود.(چه زن حوصبله داشته باشد چه نه این حق می تواند ارضا شود اگر زن به خودش کمی برسد).

( مهریه هم بنظر از همین شکل می شود که البته دلایل روایی و قرانی اش را اگر کمک کنید ان شاء الله پیدا شود در صورت امکان و موجود بودن)

بنظر همین دلیل بصری و سمعی بودن زن موجب تفاوت بینش بعضی خانم ها (به دلیل اینکه ممکنه بعضی درک کنند تفاوت را) با آقایان می شود.

شعیب;878963 نوشت:
اگر خوب به تاریخ فقاهت نگاه کنید می بینید از زمان شیخ طوسی تا امروز فقهای ما تمام تلاششان را برای به دست آوردن حکم الله کرده اند و اگر کسی ادعا می کند کاستی بوده است یا خود می تواند در این عرصه وارد شود که باید وارد شود و یا اگر نمی تواند با چه علمی این سخن رامی گوید؟
اگ

استاد گرامی اینکه علما گرامی زحمت کشیده اند قابل کتمان نیست اما به حقیقتا فکر نکنم بشود با عصر ظهور یا حضور معصوم(ع) مقایسه کرد چرا که حتی در خوش بینانه ترین حالت بعضی از احکام و قوانین و سنت ها بر طبق مطالعات من در عصر حکومت امام زمان(عج) رواج می یابد و احیا می شودو بعضی از احکام با علم امامت بی نقص اجرا می شود. ان شاء الله.

[="Black"]

Reza-D;878920 نوشت:
اين توضيحات علاوه بر خود احكام اصلي ، شامل شروط ضمن عقد نيز ميشود
بعضي از اين شروط تقريباً محال است از سوي طرف مقابل پذيرفته شود
بعضياز شروط با حكم ها يا شروط ديگري تداخل پيدا مي كند
و.......

سلام.
مجددا شما موضوع را به مقبولیت یا نحوه اجرای عرفی آنها کشاندید ما داریم از قانون محض (منظور قانون شرع است) صحبت می کنیم اینکه اجرا می شود،قبول می کنند،قبول نمی کنند، نظرشان به این حکم چیست و به طور کلی به دید و بازخورد آن عرفی کاری نداریم.
اگر قانون صحیح است و بر طبق قواعد عقلیه وضع شده است باید عرف به این سمت کشیده شود و نه قوانین متعالی را برای عرف تنزیل داد اگر هم به نظر صحیح نیست که گفتیم راه باز است شروط ضمن عقد صحیح بگذارند.
در واقع بنده منکر کلیت فرمایش شما نمی شوم که بسیاری از این حقوق در عمل یا جنبه اجرایی ندارد یا اجرای آنها مشکلاتی ممکن است به وجود بیاورد اما این قوانین یک بسته کامل است قسمتی از آن اجرا می شود قسمتی اجرا نمی شود از این جهت است که وقتی به این قوانین نگاه می شود تا حدودی عدم توازن ممکن است در ذهن توهم شود.(چون عملا بعضی از این حقوق توسط قانون مضیق شده است و از آنطرف به طرف مقابل یکسری حقوق ضمن عقد و هم از طریق وضع قانون داده شده است که نامتوازن جلوه می کند) لذا ما اصلا نه به قانون کاری داریم نه به عرف بلکه صرف احکام اسلامی مد نظر است و از این احکام دفاع می شود نه رویکرد عرفی و قانونی نسبت به این احکام.
و طاها;878941 نوشت:
در لینک بالا در مورد ازدواج موقت جواب دادند
اما درباره ازدواج دائم چند ماه است انتظار جواب را می کشیم.

یک تاپیکم 9 مال طول کشید و جواب نگرفتم
این یکی یک سالی طول کشید و جوابی نگرفتم
و قس علی هذا

اکنون اگر شما جوابش را مستند میدانید به بنده بگویید.


مساله مورد اختلاف است برخی چنین شرطی را نافذ می دانند در مقابل برخى مخالفت كرده و اصلا اين شرط را نافذ ندانسته‌اند. و نيز بعضى بين عقد متعه و دائم تفصيل داده‌اند و مى‌گويند اين شرط در متعه جايز است و در دائم جايز نيست. دليل آنها اين است كه يك روايت در اين باره در خصوص متعه آمده است و نيز مدعى‌اند در روايت ديگرى كه اسم متعه نيامده بعيد نيست مراد متعه باشد که گروه مقابل هم جواب داده اند لفظ متعه در نسخ معتبر کافی و تهذیب نیست بلکه لفظ تزویج آمده است و چون تزويج به تزويج دائم اطلاق مى‌شود و حتى يك مورد هم سراغ نداريم كه تزويج على وجه الاطلاق به خصوص متعه حمل شده باشد قدر متیقن روایت نکاح دائم است و اشکال مطرح کرده اند که رواياتى كه حق جماع براى زوجه را باطل مى‌داند با اين روايت معارض است، در جواب می گویند آن روايات مى‌گويند اگر اختيار مباشرت به‌ دست زوجه باشد به صورتى كه اگر امر به مباشرت كند لازم الاجرا باشد باطل است نه اينكه مرد بدون توافق با زن جماع نكند تا اينكه با روايت بحث متعارض باشد.
اگر چنین شرطی گذاشته شد و نافذ بود اگر فقط یکبار چنین اجازه ای داده شود فقط همان یکبار انجام آن برای مرد بلامانع است در احکام بیع هم همینگونه است فرض کنید بنده باغی را به شما می فروشم دارای دو نوع میوه با شما شرط می کنم که منافع یکی از نوع درختان با خود بنده است و شما نمی توانید استفاده کنید اینجا اگر فرضا قائل به صحت بیع و شرط باشیم بنده به شما بگویم مثلا امروز شما می توانید از آن منافع استفاده کنید بدین معنا است تنها برای شما همین امروز مجاز است و اگر روز دیگری استفاده کنید درواقع از شرط تخلف کرده اید و حق خیار برای مشروط له ثابت می شود تنها تفاوتی که بیع در این مساله با نکاح دارد آن است که در نکاح شروط ضمن عقد الزام آور است اما خیار آور نیست![/]

رستگاران;878976 نوشت:
استاد بنظرم با تبیین نحوه ارضا شدن زن و مرد بشود بفهمیم که چرا حق ازدواج مجدد و تمکین گذاشته شده است.(استدلال کنیم)

ببنید من اینگونه تبیین می کنم مردان نیازشان بصری(غالب) و زنان نیازشان سمعی(غالب) است خب اگر این فرض صحیح و پذیرفته باشد
مشخص می شود که به لحاظ بصری بودن برای رفع این نیاز به تنوع بصری هم هست.(تعدد زوجات نیاز بصری رو بیشتر رفع می کند)
و زنان به دلیل سمعی بودن اگر یک نفر بتواند با کلامش آن را برطرف کند نیازی دیگر نخواهند داشت.
که می بینیم برای مدیریت این دو نیاز حق تعدد ازدواج قرار داده شده و حق تمکین که یک جور به نگاه من کنترل گوش است(با مدیریت رفت و امد زن سمعی بودن آن کنترل می شود.)

این دو حق

اما یک استدلال دیگر بحث نگاه کردن مرد و لذت مرد از نگاه است که در ایام ممنوعه مرد با نگاه به اندام همسرش نیازش برطرف می شود(حتی اگر صرفا با نگاه کردن به انتهای لذت برسد)

که اینجا حق بودن برای مرد مشخص می شود.(چه زن حوصبله داشته باشد چه نه این حق می تواند ارضا شود اگر زن به خودش کمی برسد).

( مهریه هم بنظر از همین شکل می شود که البته دلایل روایی و قرانی اش را اگر کمک کنید ان شاء الله پیدا شود در صورت امکان و موجود بودن)

بنظر همین دلیل بصری و سمعی بودن زن موجب تفاوت بینش بعضی خانم ها (به دلیل اینکه ممکنه بعضی درک کنند تفاوت را) با آقایان می شود.


با سلام خدمت شما دوست گرامی
گذشته از نحوه استدلال و تمام یا ناقص بودن آن ها، این نوع بیان ها اگر هم درست باشد در حد اشعار است و به قولی می تواند حکمت های یک حکم باشد و نمی توان علت منحصره حکم به میان آورد .
احکام شرعی از آنجا که منشأ غیبی دارند علت آنها نیز باید از غیب و وحی بیان شود و آنچه که با عقل به آنها می رسیم فقط حکمت ها و علل ناقصه ای می تواند باشد که گاهی اثبات و گاهی نادرستی آنها ثابت می شود و به اثبات و نفی آنها حکم تغییر نخواهد کرد
اما در بحث ما آیا نیاز سمعی و بصری (بر فرض قبول) آیا علت تامه هستند یا حکمت ازدواج مجدد مرد ؟ به نظر فقط می توان در حد یک احتمال آن را بررسی و به اثبات رساند.

شعیب;878989 نوشت:
اما در بحث ما آیا نیاز سمعی و بصری (بر فرض قبول) آیا علت تامه هستند یا حکمت ازدواج مجدد مرد ؟ به نظر فقط می توان در حد یک احتمال آن را بررسی و به اثبات رساند.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
علت حکم وچرایی صدور آن در نزد خدا است و بشر نمی تواند در مقابل حکم خدا سوال کند(بدلیل محدود بودن علم آن که اگر بپرسد هم جوابی رو احتمالا می شنود که خداوند در موضوع خلقت آدم به ملائک داد.) اما با توجه به آثار ثانویه حکم که در عالم فراگیر می شود می شود به حکم و دلایل ثانویه که نزد مخلوقین آشکار می شود پی به حکمت آن برد.(که البته برای یقین رسید یا قوت بیشتر لازم است که به وحی و منابع وحی استناد شود.)
حال اگر این استدلال مورد پذیرش باشد مسیر بحث اینگونه می شود.

سمعی و بصری بودن مرد چیست و محدوده آن چقدر است؟
آیا در منابع وحی و متون دینی در این مورد سخنی به میان آمده است(چه مستقیم و چه غیر مستقیم و چه از نظر استنباطی)
که ان شاء الله نظرم را می گویم
به جهت اشاره و محدوده سمعی و بصری بودن به احکام مربوط به روابط زن و مرد اشاره می کنم.(احکام تفضیلی رو اگر لازم باشد ارجائ به استفتائات و رسالات می کنیم اگر نه به رسالات رجوع شود.)

که در بحث حجاب به زنان امر به پوشش بیشتر شده است(که از آثار عقلی که به ان می اندیشم یکی کنترل نگاه مرد و دیگر کنترل حس شنوایی زن بر اساس دور بودن از نگاه مرد و کم شدن دایره تیکه پراکنی مردان مریض)
در بحث ضرورت کلام با نا محرم که محدوده شنوایی و بصری رو کنترل می کند.
نازک نکردن صدا
پشت پرده سخن گفتن
و... که با نگاه اجمالی مدیریت کردن این دو ویژگی رو نشان می دهد.
که از این پیشفرض و دلالیل به این استنباط می شود که حقوق ازدواج نیز بی ارتباط نخواهد بود که چرا این چنین حقوق زن و مرد تفکیک شده و با رجوع به تعریف و توصیه های دین می شود پی برد به این موضوع
مثلا در امر مهریه مهریه به عنوان یک هدیه معرفی شده است(که مرد در به زن می بخشد که در هدیه دادن رابطه سمعی و بصری ایجاد می شود. مرد نگاه می کند به چه کسی هدیه می دهد و مهرش به دلش می نشیند و زن با دیدن این هدیه آغاز فرایند سمع صورت می گیرد و متوجه توجه مرد به خودش می شود.)
در بحث تمکین (مرد به عنوان نگهبان زن مطرح شده است که حفاظت از زن رو بر عهده می گیرد که بخشی از این نگهبانی کنرتل محدوده شنوایی است که هر کسی وارد این محدوده نشود مخصوصا با شناختی که مرد از جنس خود پیدا می کتد.)
و بقیه حقوق نیز همین دو راتباط به نحو مستقیم و غیر مستقیم بنظر مرتبط است.
یا علی

شعیب;878961 نوشت:
من تصورم این است شما یک پیشفرض ذهنی داشتید و آن این که برخی فکر می کنند رابطه جنسی فقط نیاز مرد است آنگاه بر همین اساس بحثی را شروع کردید در حالی که حد اقل بنده کسی را با این اعتقاد سراغ ندارم
سلام
قبل از پاسخ ، درخواست دارم موارد دیگری که عرض کردم را نیز پاسخ بفرمائید

درمورد پیش فرض درست می فرمائید ، اما نه اینکه عقیده دارند
اتفاقاً این دسته از افراد که سعی می کنند نیاز جنسی را فقط برای مرد جلوه بدهند (و اکثرشان را خانمها تشکیل می دهند)
خودشان به خوبی می دانند که این نیاز چقدر برایشان مهم است
می توانم با دلایل عقلی و قلی اثبات کنم حتی این نیاز در وجود خانمها بیشتر نیز هست

ضمن اینکه همانطور که بارها گفتم ، این نوع سوء استفاده ها در بین مردها نیز فراوان پیدا میشود
و هدف من محکوم کردن خانمها نیست. بلکه مخاطبم هم مردها هستند و هم زنان

لطفاً این بخش را با اینکه طولانی است بخوانید (تشکر بابت وقتی که می گذارید):

ببینید برادر ، اینکه می فرمائید در جامعه کسی را ندیده اید که نیاز جنسی را فقط برای مرد قائل بشود ، اتفاقاً من فراوان دیده ام. چه در بین دخترها و زنان غیرمذهبی و چه در مذهبی ها. خب حالا یعنی یکی از ما دو نفر (من یا شما) داریم غیرحقیقت را میگوئیم؟! خیر ابداً اینطور نیست. اختلاف نظر ما به این دلیل است که شما حقیقت را بیان میکنید و من واقعیت را

حقیقت این است که زنها نیاز جنسی دارند ، هم خودشان این را می دانند ، هم مردها این را می دانند. اما واقعیت این است که در اثر همین القائات که به نظر من ریشه در احکام و سنت دارد ، بیشترِ زنها و بعضی از مردها ، به نیاز جنسی زن به عنوان یک وظیفه نگاه می کنند تا یک نیاز. حتی این مورد در بین بعضی خانمها تا جایی پیش می رود که از روابط خود با شوهرشان لذت آنچنانی نمی برند چون اصلاً آمادگی ذهنی آن را ندارند. خانم مارابل مورگان در کتابش می نویسد: ((دختری بسیار مذهبی که در کودکی مدام به او میگفتند دختر خوب اصلاً از این فکرها (رابطهء جنسی) نمی کند ، در شب ازدواجش به همراه داماد وارد اطاق خواب شد. چند دقیقه بعد با جیغ از اطاق بیرون پرید! افرادی که در چند اطاق آن طرف تر بودند از این اتفاق بیدار شدند و وقتی دلیلش را پرسیدند ، دختر گفت این نامرد (اشاره به داماد) به من چشم بد دارد و می خواست به من دست درازی کند!!!)) البته این اتفاق که خانم مورگان نقل کرده ، از انواع نادر است و هدف نویسنده هم بیان تاثیر روانی گناه جلوه دادن روابط حلال بر ذهن جوانان بود. ولی عدم میل به نیاز جنسی یا حتی تنفر از این نیاز در بین زنان (در مقیاس کوچکتر از ماجرای نقل شده) بسیار زیاد پیش می آید و در کشور ما نیز مبتلا دارد و یکی از علت های آن همین است که از ابتدا یاد گرفته اند که این نیاز مال مردهاست نه آنها

از آن طرف مردهایی هم که از دو طرفه بودن این نیاز بطور کامل اطلاع ندارند و فکر می کنند این نیاز مختص به آنهاست ، خودشان را با این نیاز می شناسند. چرا؟! چون مدام می شنوند که نیاز مردها جسمی است و نیاز زنها روحی و عاطفی. و وقتی می شنوند که زنها نیاز جسمی ندارند ، نتیجه می گیرند که خب پس حتماً ما هم نیاز عاطفی و روحی نداریم (یا بد است اگر داشته باشیم)

گروهی از زنها و مردها هم هستند که از این موضوع اطلاع دارند ، اما نفعشان در این است که خود را به ندانستن بزنند. مثلاً بعضی از زنها برای به دست آوردن یک سری امتیازات از سوی شوهر ، خود را بی نیاز به این رابطه نشان می دهند و استدلالشان هم همان ابتدای ازدواج است که: تو بودی که به خواستگاری من آمدی ، من که نیامدم دنبال تو!! یا خانمهایی که می خواهند خودشان را خیلی پاک و مقدس نشان بدهند ، مدام میگویند این خصوصیت (که در اینجا یعنی این خصوصیت بد!) مختص شما آقایان است و ما خانمها الحمدالله چنین نیازی نداریم!! و یا بعضی از مردها که می خواهند هوسرانی کنند ، مدام عاطفه را به زنها نسبت می دهند و نیاز جنسی را به خودشان ، بعد هم با استفاده از این دست آویز ، چپ و راست با زنهای دیگر رابطه برقرار می کنند (بعضی ها از راه حلال و بعضی هم از راه حرام)

جالب اینکه زنها مدام دنبال پاسخ به این سوال هستند که چرا مردهای ایرانی اکثراً رمانتیک نیستند؟!
و مردها مدام دنبال این سوال هستند که چرا زنهای ایرانی عاشق رابطهء جنسی نیستند؟!

پاسخش این است که خود شما پرسش کنندگان باعث شده اید!
زنها عاطفه و احساسات را مدام منحصر به خود تعریف می کنند و لااقل در ظاهر نشان میدهند که از روابط جسمی بیزارند یا چندان تمایلی ندارند
مردها هم مدام خودشان را خشک و جدی نشان میدهند و سعی در به دست آوردن مطامع جسمی بیشتر دارند
حتی می بینیم اگر زنی در رابطهء جنسی (که نیاز طبیعی اوست) پیش قدم بشود ، شوهرش به نجابت او شک می کند!!!
یا اگر مردی با زنش رمانتیک رفتار کند ، زنش فکر می کند که شوهرش ضعیف النفس و سوسول است!!!

در نهایت من فکر می کنم که نوع احکام اسلامی جوری است که:
ناخودآگاه به زن القا می کند تو فقط باید دنبال پول بیشتر باشی (نفقه ، مهریه ، اجرت المثل ، حق شیر و....)
و به مرد القا می کند تو باید دنبال رابطهء جنسی بیشتر باشی (تمکینِ مداوم زن اول در رابطهء جنسی ، چهار زن دائم ، صیغه به تعداد دلخواه و....)

ببینید استاد من منکر تفاوت زن و مرد در این موارد نیستم. اما به نظرم این تفاوت در حد "بیشتر" و "کمتر" است ، نه "0" و "100"!
ولی مشکل اینجاست که احکام خیلی 0 و 100 تعریع شده و کارها را بیش از حد برای هر کدام از زن و مرد منحصر کرده

ببخشید نمی شود خیلی وارد جزئیات شد. اسلام حق بهرهء جنسی را به مرد داده ، درست است؟
خب حالا زنی نیاز دارد که در رابطه با شوهرش ارضا شود (متوجه هستید که)
اما شوهر نیاز خودش که رفع می شود بلند میشود میرود!!! نیاز زن را هم رفع نمی کند
چون اینطور فهمیده که این نیاز و مالکیت مخصوص اوست
زن هم از شوهر درخواست نمی کند چون اینطور یاد گرفته که زشت است من بگویم نیاز جنسی دارم!
خب یک بار ، دو بار ، سه بار...... آیا این زن باید تا آخر عمر همینطور بدون ارضا شدن بماند؟!


یا مردی صرفاً دنبال نیاز جنسی و جسمی نیست بلکه دلش میخواهد همسرش به او محبت کند
این مرد چهارتا زن نمی خواهد ، رابطهء جنسی با اکراه و زور (که اسلام حقش را به او داده) نمی خواهد!
بلکه دوست دارد زنش برایش غذا بپزد و با هم بخورند و بگویند و بخندند
عشق می کند که همسرش پیراهنش را اطو بزند و با دست خودش تن او کند
اما زن بگوید من وظیفه ندارم ، بجایش برو چهارتا زن بگیر!

شعیب;878963 نوشت:
کسی این سخن را باید بگوید که کارشناس حوزه دین و حقوق اسلامی باشد که بتواند این مقایسه را انجام دهد
خب شمای کارشناس بفرمائید انجام بدهید
کارشناسان محترم احکام و فقه و اصول و کلام و فلسفه و......

بدون شک بنده در جایگاهی نیستم که بخواهم برای خودم فتوا صادر کنم!
اما بزرگوار سوالی از شما دارم. آیا نشده به پزشکی مراجعه کنید و از نوع دارو نوشتن یا نوع معاینه و یا از نتیجهء معالجه (بخصوص در قیاس با سایر پزشکان) متوجه بشوید این پزشک عملکرد خوبی نداشته است؟ آیا برای فهمیدن این موضوع الزاماً شما باید پزشکی خوانده باشید؟

اصلاً همین دو حکم که احکام ثانویه بر آنها وضع شده ، چرا چنین شده؟ چرا ازدواج دوم مرد را مشروط به اجازهء همسر اول کردند؟
چرا مهریه را محدود و در صورت درخواست قابل قسط بندی کرده اند؟
بجز اینکه احکام در این زمان کارایی لازم را نداشته اند؟

نکته اینکه منِ کم سوادِ حوزه نرفته ، حتی قبل از صدور این احکام ثانویه و زمانی که نوجوان بودم
در صحبت های خود با دوستان همیشه میگفتم این دو حکم دارد باعث اختلاف در خانواده ها میشود
اگر آن روز می رفتم و به یک کارشناس این حرف را می زدم ، مثل الان شما پاسخ می داد تو متخصص نیستی
ولی متخصصین خیلی بعد از من و امثال من به این نتیجه رسیدند که حکم ثانویه را صادر کنند!

حالا هم نمیگویم پس نظر من صائب است. اما همین امروز به شما قول وعده میدهم که منتظر باشید
منتظر اینکه احکام ثانویه (یا اصل حکم با تغییراتی که به اصل خدشه وارد نکند) دوباره وضع بشود
از جمله برای این حکم:

"کار کردن زن در بیرون از منزل"
منظر باشید که برای آن ضوابط و حقوق و احکامی جدید تعریف بشود

شاید آن موقع با خود بگوئید فلانی که سواد و اطلاعاتی هم نداشت آن روز همین را گفته بود
اما تاسف من اینجاست که همیشه در کشور ما قوانین جدید زمانی وضع میشود که قوانین قبلی حسابی باعث مشکلات شده باشد
به عبارتی مثل جاده هایمان می ماند که تا یک جادهء ناقص 10 - 20 نفر کشته ندهد ، مسئولین نقصش را رفع نمی کنند

شعیب;878963 نوشت:
اگر خوب به تاریخ فقاهت نگاه کنید می بینید از زمان شیخ طوسی تا امروز فقهای ما تمام تلاششان را برای به دست آوردن حکم الله کرده اند
بر منکرش لعنت!
چه کسی خواسته زحمات این بزرگان را نادیده بگیرد؟ من خاک پای تمام زحمتکشان در عرصهء دین هستم
از جمله خود شما و سایر اساتید سایت که زحمت شماها نیز به نوبهء خودتان بسیار با ارزش است

بحث بر روی این نیست که زحمتی کشیده نشده. حرف من سه مطلب است:1 - در بخشی از دوران گویی این روند متوقف یا لااقل کند شده است. ما یک زمانی بهشتی و مطهری ها را داشتیم. الان چند وقت از شهادت ایشان می گذرد؟ هنوز هر وقت مطلبی هست ریفرنس می دهند به کتب استاد مطهری. البته این مورد خودش یک حُسن است که جایگاه والای ایشان را نشان می دهد. اما چه ایرادی دارد از بین این همه عالم حوزوی ، چند مطهری دیگر هم به جامعه معرفی کنیم؟ کسانی که بتوانند مطالب روز را (نه صرفاً مطالب 1000 سال پیش را) بخوبی تحلیل کنند و با اسلام تطبیق داده ، راه حلِ مشکلات را از دل آن بیرون بکشند. جوری که اگر یک شبهه گر مغرض خواست حرف بزند ، 100 حرف پاسخ بگیرد

2 - زحمات این بزرگان ، حتی آن بخش هایی که به درد امروزمان هم می خورد و پاسخگویی مسائل روز است ، اغلب در همان کلاس درس و حوزه محدود شده و مجال خودنمایی در اجتماع را پیدا نکرده است. برادر عزیز ، در اروپا فلسفه تولید میشود ، بلافاصله پس از تولید وارد چرخهء اجرا میشود. از سینما تا تلویزیون و بازی بگیرید تا کتاب های درسی و حتی با آسان سازی و ترجمهء قابل فهم برای عموم ، وارد زندگی مردم شده و لایف استایل مردم تحت الشعاع آن فلسفهء جدید قرار می گیرد و مردم را با آن پرورش می دهند. اما در ایران ، فقه که فلسفهء اسلامی است و باید شکست دهندهء فلسفهء غرب باشد ، اولاً بسیار دشوار بطوری که فقط برای فهم صورت مسئله (نه راه حل) باید چندین سال درس حوزوی بخوانی. تازه در این صورت هم این تو هستی که وارد حوزه میشوی ، وگرنه بازخورد عمومی از آن علم از حوزه خارج نمیشود!

3 - مشکل دیگر ما موضوع تقلید است. ببینید گرامی ، من می دانم که قرار نیست ما خودمان را با روش غرب تطبیق بدهیم. اما این را هم درست نمی دانم که نشود راه حل های جدید برای مشکلات پیدا کرد. می دانید تفاوت آنها با ما چیست؟ آنها مسائل را در سطوح و وجوه مختلف به مردم ارائه می کنند و به عبارتی آنها را در معرض عقاید جدید قرار می دهند. اما ما همیشه منتظر هستیم مردم خودشان بیایند و بپرسند! بله قطعاً هر کسی خودش باید انتخاب کند ، اما اگر واقعاً می خواهیم تمام مردم را (نه فقط مسجدی ها را) به مسیر درست هدایت کنیم ، باید آنها را آگاه کنیم و سطح علمشان را بالا ببریم و تاکید می کنم که امروز دیگر راه چنین مسیری در منبر رفتن نیست. یکیش همین سایت است که شما زده اید و راه درستی است که البته کف ماجراست و تازه پلهء اول است

رحمت;878985 نوشت:
اگر قانون صحیح است و بر طبق قواعد عقلیه وضع شده است باید عرف به این سمت کشیده شود و نه قوانین متعالی را برای عرف تنزیل داد
متاسفانه فقط یک بخش از صحبت مرا گرفته اید و بقیه را در نظر نداشته اید

اینکه طلاق "مکروه" است ، یک حکم فقهی است و ربطی به عرف ندارد
یا اینکه برخی از اعمال مثل برقراری رابطهء جنسی با زن "با زور و اکراه" از طرفی حکم فقهی است و از طرفی از نظر "اخلاق اسلامی" نادرست است
گرفتن زن دیگر "حق فقهی" است و دردسرهایش "طبیعت زندگی"

لطفاً موارد بالا را نقد نکنید ، فقط مثال زدم
منظور اینکه بحث صرفاً روی عرف نیست
بلکه همانطور که اشاره کردم و شما برادر عزیز دقت نفرمودید
بحث تقابل احکام با اخلاق
تقابل احکام با احکام دیگر
میزان امکان ایفاد آنها
تاثیرشان بر زندگی زناشویی
و......

اینها هم هست. ضمن اینکه همان عرف هم گر چه بدون شک در مرتبهء پایین تر از احکام الهی قرار می گیرد ، اما بی اهمیت نیست
ما از خود پیامبر(ص) هم سفارش داریم که در حد متعادل به عرف نیز احترام بگذارید
حال وقتی تمام اینها را کنار هم بگذاریم ، دوباره همان سوال مطرح است که با این همه تقابل چه کنیم؟

همای رحمت;878953 نوشت:
اقعا شما مردا فکر میکنید حق حبس خانمها رو به شما دادن؟
به هیچ وجه!
اما شما هم قطعاً فکر نمی کنید نباید حتی یک لیوان آب دست شوهر بدهید ، درست است؟
نتیجه اینکه به نظر من برخی از احکام (از جمله این دو که مطرح کردیم) امروز دیگر کارایی ندارند

Reza-D;879165 نوشت:
به هیچ وجه!
اما شما هم قطعاً فکر نمی کنید نباید حتی یک لیوان آب دست شوهر بدهید ، درست است؟
نتیجه اینکه به نظر من برخی از احکام (از جمله این دو که مطرح کردیم) امروز دیگر کارایی ندارند

با سلام وعرض ادب برادر بزرگوار

اگه مرد خونه، بره سراغ یه زن دیگه یا به نوعی حق وحق بازی در بیاره ،من نوعی هم این حقها(آب نیاوردن و.......)

رو به خودم میدم.happy

همای رحمت;879167 نوشت:
اگه مرد خونه، بره سراغ یه زن دیگه یا به نوعی حق و حق بازی در بیاره ،من نوعی هم این حقها (آب نیاوردن و.......) رو به خودم میدم
آن وقت ایشان هم حق حبس شما را به خودشان می دهند!!
چنین زندگی را تصور کنید دیگر چه زیبایی دارد؟!

حرف من هم همین است. احکام زندگی ها را زیبا نمی کند ، بلکه زشت می کند

Reza-D;879168 نوشت:
حرف من هم همین است. احکام زندگی ها را زیبا نمی کند ، بلکه زشت می کند

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم علجل لولیک الفرج
سلام علیکم رو حمه اله وبرکاته

بهتر است در رجوع به عرف شرایط عرف و جامعه رو در نظر گرفت
والبته فراموش نکرد که الان در آخر الزمان هستیم و ویژگی های مطروحه در روایات خودنمایی می کند

اما در مورد احکام الزاما نیازی نیست احکام خوش آیند ما باشد یا بر اساس میل ما ما وظیفه داریم وقتی خدا را شناختیم مطیع امرش باشیم چه خوشمان بیاید چه نیاید(هرچند هر مخلوق که هست باید تحت فرمان خدا باشد و مطیع خدا باشد)

این طور بخواهیم صحبت کنیم باید شارع رو کنار گذاشت بگوییم خب چون بر خلاف میل جامعه است پس خدا رو بگذاریم کنار بیاییم نفس پرستی کنیم!

بگذارید روشنترش کنم مسئله رو

برای چی روزه بگیرم
برای چی نماز بخوانم برای چی به آدم سجده کن(ماجرای تمرد ابلیس)!!
این برای چی ها برای یک کسی که می خواهد خدا رست باشد چه سودی دارد؟ اگر معیار رو شناختیم و پذیرفتیم (راه مشروع و مشخصی که طرح می شود) پس باید گوش کنیم و اگر اعلم تر سراغ داریم بسم الله معرفی کنیم!

روزه برای ما سختی هایی دارد دشواری دارد از امیالمون می گذریم اما چون خدا گفته برای اهلش شیرین می شود!

ان شاء الله خداوند مارا از شر شیطان نجات دهد و از جمیع رذایل دور و ما را به زینت فضائل بیاراید.

Reza-D;879168 نوشت:
آن وقت ایشان هم حق حبس شما را به خودشان می دهند!!
چنین زندگی را تصور کنید دیگر چه زیبایی دارد؟!

حرف من هم همین است. احکام زندگی ها را زیبا نمی کند ، بلکه زشت می کند

نه برادرم واقعا اینطوری هم که میگیم نیست ولی جلوی ظلم به همدیگه رو ،میگیره!

خب عمل به احکام جزء حداقل کارهایی هست که باعث میشه به حق کسی تجاوز نشه!

همای رحمت;879174 نوشت:
نه برادرم واقعا اینطوری هم که میگیم نیست ولی جلوی ظلم به همدیگه رو ،میگیره!
خب عمل به احکام جزء حداقل کارهایی هست که باعث میشه به حق کسی تجاوز نشه!

عجب! پس زن و شوهر قرار است با این دید که دیگری می خواهد به او ظلم کند وارد زندگی بشوند!
جلوی کدام ظلم؟ همان ظلمی که به واسطهء احکام دیگر قابل اجراست ، درست است؟

من یک نمونه تعریف می کنم بفرمائید چطور می خواهید جلوی این ظلم را بگیرید؟!

خواستگار شما (به عنوان یک مرد) می تواند هر وقت دلش بخواهد شما را طلاق بدهد
خب راهکار شما برای رفع این مشکل چیست؟

الف))) باید مهریه را بالا بگیرید و ضمناً بگذارید برای روز مبادا که اگر خواست شما را طلاق بدهد لااقل پول کافی داشته باشید
حالا خواستگار شما دو راه دارد. اینکه قبول کند یا قبول نکند

اگر مرد قبول نکند و حاضر نشود با اکثر زنها (که مهریه بالا می خواهند) ازدواج کند ، باز دو حالت دارد:
یا زنها تسلیم میشوند و به مهریه پایین رضایت میدهند که خطر طلاق وجود دارد!
یا زنها تسلیم نمیشوند که در نتیجه بیشتر مردها بدون همسر می مانند و این یعنی مقدمهء فساد

اما اگر مرد مهریهء زیاد را قبول کند ، آن وقت دو اتفاق در جامعه پیش میاید:

ب))) بین خانمها کم کم مهریهء زیاد رسم میشود که الان دقیقاً همین اتفاق در جامعه افتاده است
ج))) مردها مهریه هایی را می پذیرند که اکثراً در توانشان نیست که هم گناه است و هم برای خودشان خطر زندان وجود دارد

موارد

الف - ب - ج ، دقیقاً اتفاقی است که در جامعهء ما افتاده است و مطمئنم شما هم قبول دارید
خانمها از ترس طلاق ، مهریه را بجای آنکه روز اول بگیرند ذخیره کردند
مقدار آن را هم زیاد گرفتند تا اگر طلاقی پیش آمد مبلغ کافی برایشان باشد
در نتیجه مهریه ها بالا رفت و مردها هم مجبور به پذیرفتن هستند

انصافاً اشتباه میگویم؟

رستگاران;879173 نوشت:
اما در مورد احکام الزاما نیازی نیست احکام خوش آیند ما باشد یا بر اساس میل ما ما وظیفه داریم وقتی خدا را شناختیم مطیع امرش باشیم چه خوشمان بیاید چه نیاید(هرچند هر مخلوق که هست باید تحت فرمان خدا باشد و مطیع خدا باشد)
متاسفانه دو موضوع با هم مخلوط شده که بیشتر دوستان همین اشتباه را درمورد من می کنند

من احکام را با عرف مقایسه نمی کنم ، بلکه با خود اخلاق اسلامی دارم مقایسه می کنم
طلاق حق مرد است اما مکروه است!!! خب چرا مکروه است؟! چون خیلی زیباست مکروه است؟!
یا کار کردن زن در خانه وظیفهء زن نیست اما مستحب است!!! چرا مستحب است؟ جز اینکه باعث شیرینی زندگی و قوام آن میشود؟!

برای من سوال است چرا طلاق که زیبا نیست ، باید حق مرد باشد که هر وقت خواست آن را اجرا کند؟
یا پختن غذا برای شوهر که زیباست ، چرا نباید جزء وظایف زن باشد (مثل نفقه که وظیفهء مرد است)

شاید بفرمائید جایگزین کن
به جناب "علی" هم گفتم در اولین فرصت همین قصد را هم دارم (نه اینکه بخواهم حکم صادر کنم صرفاً نظر است)

اما فعلاً در همین دو مورد ، نظرتان درمورد این دو حکم چیست:

1 - مرد یا زن هر دو این حق را دارند که اگر همسرشان باعث برهم زدن زندگی شد ، یا حقی از آنها پایمال کرد ، یا عملی انجام داد که تهدید برای روح ، جسم یا دینِ طرف مقابل بود حق دارند درخواست طلاق بدهند

2 - زن وظیفه دارد کارهای خانه را در حد معمول و متعارف انجام دهد به شرط آنکه اولاً آسیبی برای او به همراه نداشته باشد ، ثانیاً اگر مرد کاری علاوه بر اعمال معمول از زن درخواست کرد (مثلاً خرید بیرون از خانه یا شستن لباس های مرد یا....) زن حق دارد طلب مزد کند و یا انجام ندهد


Reza-D;879182 نوشت:
عجب! پس زن و شوهر قرار است با این دید که دیگری می خواهد به او ظلم کند وارد زندگی بشوند!
جلوی کدام ظلم؟ همان ظلمی که به واسطهء احکام دیگر قابل اجراست ، درست است؟

خب بزرگوار اگه از اول واسه ی انتخابهامون وقت بگذاریم

زندگیمون رو واقعا باعقل و عشق بنا کنیم ،واقعا به این مسائل برمیخوریم والا نه!

Reza-D;879187 نوشت:
برای من سوال است چرا طلاق که زیبا نیست ، باید حق مرد باشد که هر وقت خواست آن را اجرا کند؟

خب بزرگوار انسان جایز الخطاست ،ممکنه یه وقت انتخابش اشتباه باشه ،

نمیتونه تا آخر عمر بسوزه وبسازه!

Reza-D;879187 نوشت:
یا پختن غذا برای شوهر که زیباست ، چرا نباید جزء وظایف زن باشد (مثل نفقه که وظیفهء مرد است)

واسه ی اینکه زن گرفتاریهای خاص خودش رو داره وهمیشه حالش خوب نیست .ضمنا توان بدنیش هم کمتره!

همای رحمت;879188 نوشت:
خب بزرگوار اگه از اول واسه ی انتخابهامون وقت بگذاریم زندگیمون رو واقعا باعقل و عشق بنا کنیم ،واقعا به این مسائل برمیخوریم والا نه!
در آن صورت چه نیازی به قوانینی هست که جلوی ظلم را بگیریم؟
میشود گفت از ابتدا درست انتخاب کن تا ظلم نبینی
مثل همین حالا که به جوانها میگوئیم درست انتخاب کن تا مسائلی مثل بی وفایی ، ناسازگاری ، بداخلاقی و... را نبینی

خواهر گرامی ، هر چه سبک سنگین میکنم و هر چه سعی میکنم حکمت احکام را در ذهنم توجیه کنم
آخر باز به این نتیجه می رسم که بعضی از احکام نه با زن امروزی سازگار است و نه با مرد امروزی
و اینکه دوستان میگویند در احکام اصل بر تعبد است بنده هم قبول دارم

اما معصوم(ع) که خودش متصل به حکمت الهی است می فرماید:
"فرزندانتان را طبق زمان خودشان تربیت کنید نه زمان خودتان"

چرا معصوم(ع) نفرمود:
دانستن احکام کافی است و زمامش هم فرقی هم نمی کند!

خب وقتی معصوم که حرفش همان حرف خداست شرایط زمانی و مکانی را در نظر میگیرد
مگر ممکن است خدا در نظر نگرفته باشد؟!

نمی دانم! به قول استاد "شعیب" من که اطلاعات فقهی ندارم
اما احساس میکنم موضوع تطبیق احکام با شرایط روز یک جایی در فقه ما گم شده است
به نظرم می رسد اینهایی که داریم تمام آنچه که معصومین فرموده اند نیست
فکر میکنم (و شاید هم اشتباه کنم) که وقتی امام زمان(عج) بیایند تغییراتی در دانسته های ما از دین بوجود خواهد آمد
تغییراتی که امروز تصورش هم برایمان دشوار است

همای رحمت;879191 نوشت:
خب بزرگوار انسان جایز الخطاست ،ممکنه یه وقت انتخابش اشتباه باشه ،
نمیتونه تا آخر عمر بسوزه وبسازه!
در همان پست 167 پاسخش را گفتم
شماره 1

همای رحمت;879191 نوشت:
واسه ی اینکه زن گرفتاریهای خاص خودش رو داره وهمیشه حالش خوب نیست .ضمنا توان بدنیش هم کمتره!
پاسخش همان پست 167 ، شماره 2

Reza-D;879194 نوشت:
در آن صورت چه نیازی به قوانینی هست که جلوی ظلم را بگیریم؟
میشود گفت از ابتدا درست انتخاب کن تا ظلم نبینی
مثل همین حالا که به جوانها میگوئیم درست انتخاب کن تا مسائلی مثل بی وفایی ، ناسازگاری ، بداخلاقی و... را نبینی

خواهر گرامی ، هر چه سبک سنگین میکنم و هر چه سعی میکنم حکمت احکام را در ذهنم توجیه کنم
آخر باز به این نتیجه می رسم که بعضی از احکام نه با زن امروزی سازگار است و نه با مرد امروزی

و اینکه دوستان میگویند در احکام اصل بر تعبد است بنده هم قبول دارم

اما معصوم(ع) که خودش متصل به حکمت الهی است می فرماید:
"فرزندانتان را طبق زمان خودشان تربیت کنید نه زمان خودتان"

چرا معصوم(ع) نفرمود:
دانستن احکام کافی است و زمامش هم فرقی هم نمی کند!

خب وقتی معصوم که حرفش همان حرف خداست شرایط زمانی و مکانی را در نظر میگیرد
مگر ممکن است خدا در نظر نگرفته باشد؟!

نمی دانم! به قول استاد "شعیب" من که اطلاعات فقهی ندارم
اما احساس میکنم موضوع تطبیق احکام با شرایط روز یک جایی در فقه ما گم شده است
به نظرم می رسد اینهایی که داریم تمام آنچه که معصومین فرموده اند نیست
فکر میکنم (و شاید هم اشتباه کنم) که وقتی امام زمان(عج) بیایند تغییراتی در دانسته های ما از دین بوجود خواهد آمد
تغییراتی که امروز تصورش هم برایمان دشوار است

نه بزرگوار،اینطور نیست

اتفاقا من درست عکس نظر شما بزرگوار رو دارم،

به نظر من حکمهای سختی رو واسه ما گذاشته که یه خانواده رو فورا از هم نپاشونیم.

همای رحمت;879198 نوشت:
به نظر من حکمهای سختی رو واسه ما گذاشته که یه خانواده رو فورا از هم نپاشونیم
مثلاً اینکه شوهر شما هر وقت مایل باشد میتواند شما را طلاق بدهد برای این است که خانواده از هم نپاشد؟!! :Gig:
لطفاً نگوئید این حکم دلیلش این است که زن احساسی تصمیم میگرد چون خنده ام میگیرد!
مگر مردها همه از دم عاقل و فهمیده هستند؟!
همین الان با وجود مهریه های بالا ، بعضی ز مردها بلایی سر زن میاورند که مهر حلال جون آزاد کند
اگر مهریه نبود که همان روز اول که یک چشم و ابرو خوشگل تر می دیدند همسر را طلاق می دادند

انتهای پست 167 را بخوانید لطفاً

همای رحمت;879198 نوشت:
حکمهای سخت
من با دیدن این احکام فقط به یاد چماق میفتم!

زن حرف زد ، من تهدیدش کنم که طلاقت میدهم!
من حرف زدم او مرا تهدید کند که مزد از تو خواهم گرفت!

چقدر زیبا و شیرین! 8->

Reza-D;879200 نوشت:
مثلاً اینکه شوهر شما هر وقت مایل باشد میتواند شما را طلاق بدهد برای این است که خانواده از هم نپاشد؟!!

خب همین ،ما هم در عوض مهریه بالا میزنیم.

Reza-D;879200 نوشت:
همین الان با وجود مهریه های بالا ، بعضی ز مردها بلایی سر زن میاورند که مهر حلال جون آزاد کند
اگر مهریه نبود که همان روز اول که یک چشم و ابرو خوشگل تر می دیدند همسر را طلاق می دادند

مردی که حاضره اینقدر به خانمش ظلم کنه همون بهتر که بره!وبرنگرده

همای رحمت;879202 نوشت:
ما هم در عوض مهریه بالا میزنیم
خب که چه بشود؟! که اگر شما را طلاق داد پول داشته باشید؟ خب بعدش؟

حرف من این است:
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زنش را طلاق بدهد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل شوهرش را به زندان بیندازد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زن دوم بگیرد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل از شوهرش مزد بگیرد؟

چرا وقتی شما دارید مثل یک خانم زندگی می کنید و به شوهر خدمت می کنید او باید بتواند شما را طلاق بدهد
و گناهی هم برایش نباشد ؟!
چرا وقتی شوهر شما دارد مثل یک مرد واقعی برای شما تلاش می کند شما باید بتوانید او را به زندان بیندازید
و گناهی هم برای شما نباشد ؟!

Reza-D;879187 نوشت:
طلاق حق مرد است اما مکروه است!!! خب چرا مکروه است؟! چون خیلی زیباست مکروه است؟!
یا کار کردن زن در خانه وظیفهء زن نیست اما مستحب است!!! چرا مستحب است؟ جز اینکه باعث شیرینی زندگی و قوام آن میشود؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
می شود بگویید کجا گفته شده طلاق مکروه است؟
می شود تعریف دقیق مکروه احتمالا اگر درجات و شرایطی دارد رو از منبع موثق تعریف کنید؟

Reza-D;879187 نوشت:
برای من سوال است چرا طلاق که زیبا نیست ، باید حق مرد باشد که هر وقت خواست آن را اجرا کند؟
یا پختن غذا برای شوهر که زیباست ، چرا نباید جزء وظایف زن باشد (مثل نفقه که وظیفهء مرد است)

طلاق در همه شرایط زیبا نیست یا برای کسانی که اصلا نمی توانند با هم کنار بیایند زیباست؟
یا برای زنی که مردش کافر است و خودش مسلمان زیباست؟

در مورد آشپزی بنظرتون اگر خدا وظیفه برای زن تعیین می کرد و زن نمی توانست این کار رو بکند بسته به شرایطش(مثل بارداری و ضعف جسمی اش در ایام خاص) بنظرتون تکلیف بیش از توانش نبود؟
بنظرتون اگر خدا به همه می گفت بلا استثنا باید روزه بگیرید بدون هیچ عذری یا باید همه تمام شبانه روز نماز بخوانید نمی توانست؟
آیا همه این توانایی رو داشتند این اعمال سنگین رو انجام دهند؟

Reza-D;879187 نوشت:
- مرد یا زن هر دو این حق را دارند که اگر همسرشان باعث برهم زدن زندگی شد ، یا حقی از آنها پایمال کرد ، یا عملی انجام داد که تهدید برای روح ، جسم یا دینِ طرف مقابل بود حق دارند درخواست طلاق بدهند

2 - زن وظیفه دارد کارهای خانه را در حد معمول و متعارف انجام دهد به شرط آنکه اولاً آسیبی برای او به همراه نداشته باشد ، ثانیاً اگر مرد کاری علاوه بر اعمال معمول از زن درخواست کرد (مثلاً خرید بیرون از خانه یا

مرد نگهبان زن است و محاظ زن حال اگر زنی در اینجا نافرمان بود و خوب نبود مرد باید تا ابد زن رو نگه دارد؟
بنظرتون اگر حق طلاق هم به زنان داده میشد سرکشی رواج پیدا نمی کرد؟(فکر کن زنی حق مهر داشته باشد و حق طلاق هم داشته باشد دیگه می شد جمع کرد مسئله رو؟ مهر رو می گرفت و طلاقم می گرفت تهش می شود؟)

در مورد کارهای معمول خانه تکلیف نیست اما توصیه هست.

(البته اطاعت از فرمان خدا در همه حال لازم و واجب است و این بررسی ها و مباحث در راستای تفکر و هم اندیشی است که ان شاء الله مفید باشد).
یا علی

Reza-D;879203 نوشت:
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زنش را طلاق بدهد؟

به نظر من که اگه مردی بدون دلیل خانمش رو طلاق میخواد بده ،مرد نیست یه بیماره !

بعد هم فکر نمیکنم طلاق دادن زن توسط مرد اینقدر راحت باشه؟به نظر شما هست؟!

Reza-D;879203 نوشت:
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل شوهرش را به زندان بیندازد؟

به نظر شما اون زن دیگه زن زندگیه؟!

Reza-D;879203 نوشت:
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زن دوم بگیرد؟

این قانون رو فکر میکنم، الان اجرا میشه!

Reza-D;879203 نوشت:
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل از شوهرش مزد بگیرد؟

خب مرد به غرورش بر نمیخوره هی بره دادگاه وشکایت بازی ،وایسه تونوبت که از خانمش شکایت کنه!

به نظر م مرد یه داد سر خانمش بزنه کافیه!

Reza-D;879203 نوشت:
خب که چه بشود؟! که اگر شما را طلاق داد پول داشته باشید؟ خب بعدش؟

حرف من این است:
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زنش را طلاق بدهد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل شوهرش را به زندان بیندازد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زن دوم بگیرد؟
بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل از شوهرش مزد بگیرد؟

چرا وقتی شما دارید مثل یک خانم زندگی می کنید و به شوهر خدمت می کنید او باید بتواند شما را طلاق بدهد و گناهی هم برایش نباشد ؟!
چرا وقتی شوهر شما دارد مثل یک مرد واقعی برای شما تلاش می کند شما باید بتوانید او را به زندان بیندازید و گناهی هم برای شما نباشد ؟!

سلام مجدد اخوی رضا

ببین برادر من خدا یه قرار داد (و نه قانون) به صورت پیشفرض تهیه کرده و گفته هر بند و تبصره ای دلتون میخواد (تا جایی که با بندهای تغییر ناپذیرش در تضاد نیست) بهش اضافه کنید. بعد که تصویب کردید بین خودتون میشه قانون زندگیتون.

حالا شما اعتراض دارید که چرا این پیشفرض قرار داد مطابق میلتون نیست خب بر مبنای پیشفرض اقدام نکن اونی هم که فکر میکنه پیشفرض براش مناسب هست اون رو می پذیره.

اما اگر میگی پیشفرض مطرح شده از جانب شما بهتر از پیشفرض دین هست باید ثابت کنید .معیار هم چون در حال حاضر عرف اینکار رو میکنه پس مطابق طبیعت انسان هست و پیشفرض باید این باشه نیست چون تا دلت بخواد عرف اشتباه میکنه. فرض کن خدا حکم مستقیم حرمت شراب رو نمیداد و فقط به همین بسنده میکرد که ضرر زدن به بدن حرام هست و شراب هم مضره . چقدر نسبت به الان مقدار شراب خواری بیشتر میشد . همه میگفتن من حواسم هست که به خودم ضرر نزنم و توجیه های گوناگون . این مثال رو زدم برای اینکه بگم قوانین تعدیل شده شما از کاراییش میوفته و عرف هم نمیتونه مصداقی باشه برای تعیین خوب و بد.

"بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زنش را طلاق بدهد؟"

چند نفر از اونهایی که بخوان زنشون رو بی دلیل طلاق بدن به نظرتون با تغییر قانون به اینی که گفتین رفتارشون عوض میشه و زنشون رو طلاق نمیدن فقط باعث میشه کاری کنید که مرد شروع به ظلم کنه تا زن خودش راضی به طلاق بشه.
یا برای مثال اگه مرد گفت چرا من باید نفقه کسی رو بدم که ازش خوشم نمیاد خدا داره به من ظلم میکنه و خیلی مسایل دیگه ای که تا قوانین شما اجرا نشده سوالی هم راجع بهش مطرح نیست ولی به محض تغییر قانون مشکلات خودش رو نشون میده.

"بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل شوهرش را به زندان بیندازد؟"

تا جایی که اطلاع دارم (یقین ندارم) قانون در مورد زندان انداختن مرد برای بدهی مهریه (و فکر کنم کلا بدهی) خلاف اسلام هست و نظر مراجع رو میتونید جویا بشید.

"بهتر نیست قانون جوری باشد که مرد نتواند بدون دلیل زن دوم بگیرد؟"

این دلایلی که شما مطرح میکنید دلایلی نیست که بتوان به صورت واحد برای همه در قانون گنجاند . بنابراین شرط عدالت که شرط کمی نیست قرار داده شده . در حالت خارج پیشفرض هم که همانطور که گفته شد میتوان شرط ضمن عقد تعیین کرد.

"بهتر نیست قانون جوری باشد که زن نتواند بدون دلیل از شوهرش مزد بگیرد؟"

در اینجا هم به همان دلایلی که عرض شد باید بررسی شود اینکه این موضوع پیشفرض قرار داده شود مشکلاتی بوجود نمی آورد .( گرچه بعضی مراجع گفته اند چنین چیزی بعضا اگر عرف باشد و ازدواج بر مبنای آن صورت بگیرد به صورت شرط ضمن عقد هست. )

در هر حال باید این نکته رو توجه داشته باشید که کار در موارد اندکی (مثلا 20 درصد موارد) به حق و وظیفه میکشد و در اون موارد که اختلاف پیش آمده اگر قوانین تعدیل شده باشد باعث ابهام در حقوق و وظایف میشود و قضاوت بسیار پیچیده میشود و فقط باعث حل نشدن اختلاف میشود.

*راجع به بخش هایی که در مورد احکام و قوانین اسلام هست تحقیق بر عهده خواننده و در موارد نظر شخصی هم که نیاز به اثبات نداردhappy.

رستگاران;879204 نوشت:
سلام

حق دوست;879210 نوشت:
سلام

همای رحمت;879207 نوشت:
سلام

چقدر سلام میکنید؟! :Nishkhand:

دوستان گرامی ، از هر سه نفر شما عزیزان نقل قول کردم تا مطلبی را عرض کنم
به نظرم داریم مدام دور باطل میزنیم و برمیگردیم سر خانهء اول!
دلیلش هم این است که من نظر درست و درمانی ارائه نکرده ام و فقط ایراد گرفتم و نق زدم!

برای همین تاپیک دیگری راه اندازی کردم و در آنجا احکام خودم (حاج رضای اسک دینی دامت برکاته :Nishkhand:) را نوشته ام
اجازه بدهید تایید بشود ، آنجا حسابی از خجالت من در بیائید
X_X

آیا مرد میتواند استمتاع جنسی اش را بفروشد تقریبا مثل مهریه و نفقه؟
آیا مرد میتواند استمتاعاتش را نفروشد اما تعهد بگیرد از زن ؟

آیا زن میتواند مهریه نگیرد؟
آیا زن میتواند نفقه را از شوهرش ساقط کند و نخواهد؟

آیا زن میتواند اجازه رفت و امد مرد را درباره استمتاعات خودش به دست بگیرد یا با شرط یا با پول ؟

ایا زن میتواند خود را مجانا به همسری دیگری دراورد؟
پیامبر در موردشان چنین امری جایز است
يا اَيُّـهَا النَّـبِـىُّ اِنّا اَحـلَلـنا لَـكَ اَزواجَـكَ الـلّاتى آتَيـتَ اُجورَهُـنَّ وَ ما مَـلَـكَت يَـميـنُـكَ مِـمّا اَفاءَ ا‌للهُ عَـلَيـكَ وَ بَـناتِ عَـمِّـكَ وَ بَـناتِ عَـمّاتِـكَ وَ بَـناتِ خالِـكَ وَ بَـناتِ خالاتِـكَ اَلـلّاتى هاجَرنَ مَـعَـكَ وَ امـرَاَةً مُؤمِـنَـةً اِن وَهَـبَت نَفـسَـها لِلـنَّـبِـىِّ اِن اَرادَ النَّـبِـىُّ اَن يَسـتَنـكِـحَـها خالِـصَـةً لَـكَ مِن دونِ الـمُؤمِـنيـنَ قَد عَـلِمـنا ما فَـرَضـنا عَـلَيـهِم فى اَزواجِـهِم وَ ما مَـلَـكَت اَيـمانُـهُم لِـكَى لا يَـكونَ عَـلَيـكَ حَـرَجٌ وَ كانَ ا‌للهُ غَـفورًا رَحيـمًا

اما چرا تنها برای پیامبر چنین حقی است؟
چرا یک زن نمیتواند خود را هدیه کند و مهریه نخواهد؟

قبلا گفتم
علمای کنونی از حل معضلات و پرسشگری دین داران گریزانند و افراد عادی باید یک عمر تلاش کنند تا معضلاتشان تا اندازه ای حل شود چون سرچشمه مشکل دارد.. و باید به زور از انها که وظیفه دارند حرف کشید...
بنده نه در این سایت که در جاهای دیگر سوالاتی را پیگیری کردم اما علما خواستند از زیرش در بروند هر کدام به یک بهانه و مغلطه متاسفانه و باید جوابگو باشند در ان دنیا.... مثلا یک نمونه من میتوانم بخشی از حقیقت که قابل پذیرش است را مطرح کنم اما میدانم وقتی یک جنبه را مطرح میکنم باعث سوء برداشت و گمراهی است اما باز عمدا چنین کاری انجام میدهم... اسم این چیست؟ حقیقت یا فریب؟

غرض اینکه همیشه در طرح سوال به اختلافات دیدگاه علما و همه جوانب قضیه نگاه کنید تا احیانا به جای هدایت جزو ضالین نگردید.

Reza-D;879148 نوشت:
درمورد پیش فرض درست می فرمائید ، اما نه اینکه عقیده دارند
اتفاقاً این دسته از افراد که سعی می کنند نیاز جنسی را فقط برای مرد جلوه بدهند (و اکثرشان را خانمها تشکیل می دهند)
خودشان به خوبی می دانند که این نیاز چقدر برایشان مهم است
می توانم با دلایل عقلی و قلی اثبات کنم حتی این نیاز در وجود خانمها بیشتر نیز هست

ضمن اینکه همانطور که بارها گفتم ، این نوع سوء استفاده ها در بین مردها نیز فراوان پیدا میشود
و هدف من محکوم کردن خانمها نیست. بلکه مخاطبم هم مردها هستند و هم زنان

لطفاً این بخش را با اینکه طولانی است بخوانید (تشکر بابت وقتی که می گذارید):

ببینید برادر ، اینکه می فرمائید در جامعه کسی را ندیده اید که نیاز جنسی را فقط برای مرد قائل بشود ، اتفاقاً من فراوان دیده ام. چه در بین دخترها و زنان غیرمذهبی و چه در مذهبی ها. خب حالا یعنی یکی از ما دو نفر (من یا شما) داریم غیرحقیقت را میگوئیم؟! خیر ابداً اینطور نیست. اختلاف نظر ما به این دلیل است که شما حقیقت را بیان میکنید و من واقعیت را

حقیقت این است که زنها نیاز جنسی دارند ، هم خودشان این را می دانند ، هم مردها این را می دانند. اما واقعیت این است که در اثر همین القائات که به نظر من ریشه در احکام و سنت دارد ، بیشترِ زنها و بعضی از مردها ، به نیاز جنسی زن به عنوان یک وظیفه نگاه می کنند تا یک نیاز. حتی این مورد در بین بعضی خانمها تا جایی پیش می رود که از روابط خود با شوهرشان لذت آنچنانی نمی برند چون اصلاً آمادگی ذهنی آن را ندارند. خانم مارابل مورگان در کتابش می نویسد: ((دختری بسیار مذهبی که در کودکی مدام به او میگفتند دختر خوب اصلاً از این فکرها (رابطهء جنسی) نمی کند ، در شب ازدواجش به همراه داماد وارد اطاق خواب شد. چند دقیقه بعد با جیغ از اطاق بیرون پرید! افرادی که در چند اطاق آن طرف تر بودند از این اتفاق بیدار شدند و وقتی دلیلش را پرسیدند ، دختر گفت این نامرد (اشاره به داماد) به من چشم بد دارد و می خواست به من دست درازی کند!!!)) البته این اتفاق که خانم مورگان نقل کرده ، از انواع نادر است و هدف نویسنده هم بیان تاثیر روانی گناه جلوه دادن روابط حلال بر ذهن جوانان بود. ولی عدم میل به نیاز جنسی یا حتی تنفر از این نیاز در بین زنان (در مقیاس کوچکتر از ماجرای نقل شده) بسیار زیاد پیش می آید و در کشور ما نیز مبتلا دارد و یکی از علت های آن همین است که از ابتدا یاد گرفته اند که این نیاز مال مردهاست نه آنها

از آن طرف مردهایی هم که از دو طرفه بودن این نیاز بطور کامل اطلاع ندارند و فکر می کنند این نیاز مختص به آنهاست ، خودشان را با این نیاز می شناسند. چرا؟! چون مدام می شنوند که نیاز مردها جسمی است و نیاز زنها روحی و عاطفی. و وقتی می شنوند که زنها نیاز جسمی ندارند ، نتیجه می گیرند که خب پس حتماً ما هم نیاز عاطفی و روحی نداریم (یا بد است اگر داشته باشیم)

گروهی از زنها و مردها هم هستند که از این موضوع اطلاع دارند ، اما نفعشان در این است که خود را به ندانستن بزنند. مثلاً بعضی از زنها برای به دست آوردن یک سری امتیازات از سوی شوهر ، خود را بی نیاز به این رابطه نشان می دهند و استدلالشان هم همان ابتدای ازدواج است که: تو بودی که به خواستگاری من آمدی ، من که نیامدم دنبال تو!! یا خانمهایی که می خواهند خودشان را خیلی پاک و مقدس نشان بدهند ، مدام میگویند این خصوصیت (که در اینجا یعنی این خصوصیت بد!) مختص شما آقایان است و ما خانمها الحمدالله چنین نیازی نداریم!! و یا بعضی از مردها که می خواهند هوسرانی کنند ، مدام عاطفه را به زنها نسبت می دهند و نیاز جنسی را به خودشان ، بعد هم با استفاده از این دست آویز ، چپ و راست با زنهای دیگر رابطه برقرار می کنند (بعضی ها از راه حلال و بعضی هم از راه حرام)

جالب اینکه زنها مدام دنبال پاسخ به این سوال هستند که چرا مردهای ایرانی اکثراً رمانتیک نیستند؟!
و مردها مدام دنبال این سوال هستند که چرا زنهای ایرانی عاشق رابطهء جنسی نیستند؟!

پاسخش این است که خود شما پرسش کنندگان باعث شده اید!
زنها عاطفه و احساسات را مدام منحصر به خود تعریف می کنند و لااقل در ظاهر نشان میدهند که از روابط جسمی بیزارند یا چندان تمایلی ندارند
مردها هم مدام خودشان را خشک و جدی نشان میدهند و سعی در به دست آوردن مطامع جسمی بیشتر دارند
حتی می بینیم اگر زنی در رابطهء جنسی (که نیاز طبیعی اوست) پیش قدم بشود ، شوهرش به نجابت او شک می کند!!!
یا اگر مردی با زنش رمانتیک رفتار کند ، زنش فکر می کند که شوهرش ضعیف النفس و سوسول است!!!

در نهایت من فکر می کنم که نوع احکام اسلامی جوری است که:
ناخودآگاه به زن القا می کند تو فقط باید دنبال پول بیشتر باشی (نفقه ، مهریه ، اجرت المثل ، حق شیر و....)
و به مرد القا می کند تو باید دنبال رابطهء جنسی بیشتر باشی (تمکینِ مداوم زن اول در رابطهء جنسی ، چهار زن دائم ، صیغه به تعداد دلخواه و....)

ببینید استاد من منکر تفاوت زن و مرد در این موارد نیستم. اما به نظرم این تفاوت در حد "بیشتر" و "کمتر" است ، نه "0" و "100"!
ولی مشکل اینجاست که احکام خیلی 0 و 100 تعریع شده و کارها را بیش از حد برای هر کدام از زن و مرد منحصر کرده

ببخشید نمی شود خیلی وارد جزئیات شد. اسلام حق بهرهء جنسی را به مرد داده ، درست است؟
خب حالا زنی نیاز دارد که در رابطه با شوهرش ارضا شود (متوجه هستید که)
اما شوهر نیاز خودش که رفع می شود بلند میشود میرود!!! نیاز زن را هم رفع نمی کند
چون اینطور فهمیده که این نیاز و مالکیت مخصوص اوست
زن هم از شوهر درخواست نمی کند چون اینطور یاد گرفته که زشت است من بگویم نیاز جنسی دارم!
خب یک بار ، دو بار ، سه بار...... آیا این زن باید تا آخر عمر همینطور بدون ارضا شدن بماند؟!

یا مردی صرفاً دنبال نیاز جنسی و جسمی نیست بلکه دلش میخواهد همسرش به او محبت کند
این مرد چهارتا زن نمی خواهد ، رابطهء جنسی با اکراه و زور (که اسلام حقش را به او داده) نمی خواهد!
بلکه دوست دارد زنش برایش غذا بپزد و با هم بخورند و بگویند و بخندند
عشق می کند که همسرش پیراهنش را اطو بزند و با دست خودش تن او کند
اما زن بگوید من وظیفه ندارم ، بجایش برو چهارتا زن بگیر!


با سلام و تشکر از وقتی که برای مطلب فوق گذاشتید.
بزرگوار بنده فکر می کنم در این مطلب کمی اغراق و بزرگنمایی صورت گرفته است
به عبارت دیگر مقدمه و پیشفرض شما یک مقدمه نادر و اقلی است که پیش نظر شما بزرگ جلوه داده شده است و بحث های زیادی را بر این مقدمه چیده اید .
شاید عده ای این گونه که شما می گویید فکر کنند اما این فکر اولا بنا بر تعالیم اسلام و ثانیا بنا بر فطرت و ثالثا بنا بر طبیعت و رابعا بنا بر تجربه نا درست است و به نظر می رسد اگر کسی هم به آن معتقد شود مشکل از خودش است نه از احکام اسلام و حتی آموزه های جامعه.
پس ما در بطلان این مطلب(که نیاز جسمی مختص مردان است) با هم موافق هستیم و به نظرم می رسد اطاله بر این مطلب که آیا زن ها هم نیاز جنسی دارند یا نه؟ اصلا یک بحث بیهوده و زائدی است چون به نظرم کاملا واضح است و اگر کسی قبول ندارد بیاید بگوید تا هم بحث کنیم.
اما این مطلب که شما می گویید این تفکر زایده احکام اسلام است را به هیچ عنوان قبول ندارم (بر فرض این که افرادی این اعتقاد را داشته باشند که قبلا گفتم این افراد اقلی هستند ، بر فرض قبول)
دین اسلام یک کل به هم پیوسته است که اگر کسی به برخی از آن بدون توجه به برخی دیگر بخواهد عمل کند یک کار باطلی کرده است قرآن در وصف کفار می گوید: إِنَّ الَّذينَ يَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِکَ سَبيلاً آنها می خواهند به برخی از آیات عمل کنند وبرخی دیگر را منکر شوند .
اگر اسلام احکام زناشویی دارد کامل دارد و عمل گزینشی به آنها از سوی هر کس که صورت بگیرد خلاف است و ایراد آن به اسلام نیست ایراد به خود فرد عامل است.
اسلام می گوید زن و مرد نیاز جنسی دارند و این زن و مرد لباس یکدیگر و مکمل هم هستند مدیریت کانون ازدواج با مرد است زن باید در این روابط مطیع باشد و نیاز های مردش را بر آورده کند در مقابل مرد هم باید نیاز های جنسی زنش را بر آورده کند :
[=B Badr]هنگام آمیزش، چون پرندگان شتاب نکنید، صبر پیشه‌‌ی خود سازید، زنها نیازمند وقت بیشتری هستند، مدتی نه چندان طولانی به عشق بازی بپردازید، همسرتان را کاملاً آماده سازید. آمادگی دو سویه؛ آمیزش را فرح بخش و کامل می‌‌کند.[=B Badr](امام علی(ع) وسائل الشیعه ج14، ص83، امام صادق(ع) کافی ج5، ص497)
[=B Badr]مرد باید مقداری از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانایی جنسی داشته باشد، زیرا اینکه زن شوهر خود را در امور جنسی توانا بیابد، بهتر از این است که او را ناتوان ببیند. مرد ناتوان، نمی‌‌تواند همسر خود را راضی نگه دارد. [=B Badr](امام علی(ع) همان، ص180)
[=B Badr]ما چقدر از این روایات داریم چرا دین را از هم گسسته ببینیم نیاز جنسی زن در آموزه های دین اسلام و ارضای آن از راه ازدواج مهم و حیاتی است و هیچ گاه مغفول واقع نشده است.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
[=B Badr]

Reza-D;879154 نوشت:
اصلاً همین دو حکم که احکام ثانویه بر آنها وضع شده ، چرا چنین شده؟ چرا ازدواج دوم مرد را مشروط به اجازهء همسر اول کردند؟
چرا مهریه را محدود و در صورت درخواست قابل قسط بندی کرده اند؟
بجز اینکه احکام در این زمان کارایی لازم را نداشته اند؟

با سلام
بزرگوار اتفاقا بر عکس
این که امروزه فقها می توانند بنا بر مقتضیات زمانه احام جدید از دل شریعت استخراج کنند بدون این که مرتکب قیاس و استحسان و خود بافی در احکام شوند نشان از کارا بودن و با ظرفیت بودن احکام اسلامی دارد .
شما ببینید وقتی که شرط ضمن عقد قرار می دهند آیا این یک امر خارج دین است ؟ آیا اگر برخی از ابعاد یک موضوع را با موضوع دیگری که شارع آن را حاکم قرار داده است محدود کنند امری بیرون از شریعت است همان شریعتی که می گوید ازدواج با این حدود و صغور یک ازدواج اسلامی است خود همین شریعت می گوید میتوانید در ضمن عقد قیودی بیاورید و این حد.د را محدودتر کنید .
این پویایی دین اسلام و احکام اسلام است که همچین قابلیتی را ایجاد کرده است که بعد از 1400 سال هنوز فقه اش کارا و پر بازده است .
البته باید توجه کنید که بیان احکام و فتوی کار هر کسی نیست یک عمر زحمت می خواهد تایید الهی می خواهد اینگونه نیست که یک نفر با 4 سال کارشناس دین بشود و با دو سال دیگر کارشناس ارشد دین بشود و با 2 سال و یک پروژه 1 ساله دیگر که مجموعا 9 سال بشود دکترای دین(مجتهد) و بعد بنشیند و نسخه دینی برای جامعه بنویسد حد اقل 30 سال وقت می برد تا یک نفر مجتهد شود تازه می گوید من می توانم از دین خبر بدهم که در زمان کنونی چه بکنید که مطابق دین باشد و حتی این فرد با 30 سال زحمت تازه می گوید فلان مجتهد از من اعلم است من به او ارجاع می دهم مثلا می بینیم فلان مرجع از 14 سالگی وارد حوزه دین می شود در 70 سالگی تازه رساله عملیه می دهد فتوی می دهد.
این را خوب باید دقت کرد .

Reza-D;879154 نوشت:
کته اینکه منِ کم سوادِ حوزه نرفته ، حتی قبل از صدور این احکام ثانویه و زمانی که نوجوان بودم
در صحبت های خود با دوستان همیشه میگفتم این دو حکم دارد باعث اختلاف در خانواده ها میشود
اگر آن روز می رفتم و به یک کارشناس این حرف را می زدم ، مثل الان شما پاسخ می داد تو متخصص نیستی
ولی متخصصین خیلی بعد از من و امثال من به این نتیجه رسیدند که حکم ثانویه را صادر کنند!

همین می شود که الآن همه مردم خود را صاحب نظر در دین می دانند
متاسفانه همه چیز در و پیکر دارد بجز دین مظلوم که هر کسی فکر می کند به صرف این که معنای قرآن را می فهمد و چهار تا روایت خوانده می تواند نظریه بدهد!

Reza-D;879154 نوشت:
بحث بر روی این نیست که زحمتی کشیده نشده. حرف من سه مطلب است:1 - در بخشی از دوران گویی این روند متوقف یا لااقل کند شده است. ما یک زمانی بهشتی و مطهری ها را داشتیم. الان چند وقت از شهادت ایشان می گذرد؟ هنوز هر وقت مطلبی هست ریفرنس می دهند به کتب استاد مطهری. البته این مورد خودش یک حُسن است که جایگاه والای ایشان را نشان می دهد. اما چه ایرادی دارد از بین این همه عالم حوزوی ، چند مطهری دیگر هم به جامعه معرفی کنیم؟ کسانی که بتوانند مطالب روز را (نه صرفاً مطالب 1000 سال پیش را) بخوبی تحلیل کنند و با اسلام تطبیق داده ، راه حلِ مشکلات را از دل آن بیرون بکشند. جوری که اگر یک شبهه گر مغرض خواست حرف بزند ، 100 حرف پاسخ بگیرد

برادر الآن هم هستند اما رسم ما مردم این این است تا کسی در میان ما زندگی می کند قدر او را نمی دانیم باید از میان ما برود تا برای او بزرگداشت بگیریم کتاب هایش را چاپ کنیم و آنقدر از رفتن او متاثر شویم که اطرافمان را کمتر ببینیم و به قول شما رفرنس های ما فقط به آنها باشد.
همین شهید مطهری که شما می گویید فکر می کنید وقتی زنده بود آیا همه او را می شناختند و یا چقدر طرفدار داشت یکی از سخنرانی های ایشان را گوش می دادم صدای صلوات پای منبر او آنقدر ضعیف بود که انگار در خانه اش برای خانواده اش سخن می گوید از یکی از اساتید که با ایشان رفت آمند داشته سوال کردم فرمودند برخی از سخنرانی های شهید مطهری گاها به 20 نفر نمی رسید.
باید واقع بین بود تا فقط جو و جامعه ما را حرکت ندهد خودمان حقایق راببینیم تا قبل از آن که جامعه برای ما فردی را تعریف کند. آیه الله جوادی، آیه الله مصباح(که به تعبیر رهبری مطهری زمان ما هستند) آیه الله مکارم آیه الله سبحانی(که گاه در مقابل نوشته های ایشان که به بیش از 200 جلد می رسد سر تعظیم فرود می آورم) و .... شخصیت های بزرگی هستند و در دامان همین بزرگان افرادی مثل ربانی گلپایگانی ها ، خسرو پناه ها ، قدر دان ها و... هستند که باید آنها را بهتر شناخت تا قبل از این که بخواهد جامعه آنها را به ما بشناساند.

Reza-D;879154 نوشت:
زحمات این بزرگان ، حتی آن بخش هایی که به درد امروزمان هم می خورد و پاسخگویی مسائل روز است ، اغلب در همان کلاس درس و حوزه محدود شده و مجال خودنمایی در اجتماع را پیدا نکرده است. برادر عزیز ، در اروپا فلسفه تولید میشود ، بلافاصله پس از تولید وارد چرخهء اجرا میشود. از سینما تا تلویزیون و بازی بگیرید تا کتاب های درسی و حتی با آسان سازی و ترجمهء قابل فهم برای عموم ، وارد زندگی مردم شده و لایف استایل مردم تحت الشعاع آن فلسفهء جدید قرار می گیرد و مردم را با آن پرورش می دهند. اما در ایران ، فقه که فلسفهء اسلامی است و باید شکست دهندهء فلسفهء غرب باشد ، اولاً بسیار دشوار بطوری که فقط برای فهم صورت مسئله (نه راه حل) باید چندین سال درس حوزوی بخوانی. تازه در این صورت هم این تو هستی که وارد حوزه میشوی ، وگرنه بازخورد عمومی از آن علم از حوزه خارج نمیشود!

بگذارید وارد این مقوله نشوم که حرف بسیار است و الا به خوبی توضیح می دادم که اجرای فلسفه های مادی گرا و امانیسم بعد از قرن 18 در جامعه غربی همه یک برنامه از پیش تعیین شده برای تمدن سازی امپریالیستی است (بماند برای جای خود)

[="Black"]

Reza-D;879158 نوشت:
متاسفانه فقط یک بخش از صحبت مرا گرفته اید و بقیه را در نظر نداشته اید

اینکه طلاق "مکروه" است ، یک حکم فقهی است و ربطی به عرف ندارد
یا اینکه برخی از اعمال مثل برقراری رابطهء جنسی با زن "با زور و اکراه" از طرفی حکم فقهی است و از طرفی از نظر "اخلاق اسلامی" نادرست است
گرفتن زن دیگر "حق فقهی" است و دردسرهایش "طبیعت زندگی"


سلام.
متوجه نمی شوم که اصلا موضع شما در بحث چیست و اصلا چه چیزی می خواهید مطرح کنید؟
می خواهید مطرح کنید که اسلام به مرد حقوقی داده که عرفا قابل اجرا نیست؟(که گفتیم اگر نظرتان این است که این ارتباطی با اصل حکم ندارد و نیاز به اصلاح عرف است) یا اصلا فایده ای بر این حقوق مترتب نیست؟(که در اینصورت هم گفتیم مختارید شروط ضمن عقدی بگذارید و این موارد را تعدیل کنید)،اگر می گویید این حقوق مثلا اصل به کار گیری آن کراهت دارد حتی از نظر شرع؟ (که می گوییم اصلا زندگی جای اعمال حقوق نیست مگر در اختلافات و اصلا هدف همین است که این حقوق اجرا نشود مگر در زمانی که اختلافی وجود دارد)[/]

رحمت;879234 نوشت:
موضع شما در بحث چیست
سلام
تقریباً همین مواردی مد نظرم است که اشاره کردید

رحمت;879234 نوشت:
می خواهید مطرح کنید که اسلام به مرد حقوقی داده که عرفاً قابل اجرا نیست؟
اخلاقاً قابل اجرا نیست
ضمناً در برخی حقوق زن هم همینطور است

رحمت;879234 نوشت:
یا اصلا فایده ای بر این حقوق مترتب نیست؟
خب شروط ضمن عقد قرار دهند
اولاً وقتی یک سری حقوق بطور پیش فرض تعریف میشود ، ناخودآگاه برای مردم ذهنیت ایجاد می کند و طرح و پذیرش شروط مخالف با آن دشوار میشود
ثانیاً خودتان هم میدانید که شروط ضمن عقد محدودیت های زیادی دارد و اینطور نیست که بشود تمام حقوق اصلی را با شرط ضمن عقد تغییر داد

در نتیجهء دو دلیل بالا ، شروط اصلی و از قبل تعیین شده ، خواسته یا ناخواسته نقش اساسی را بازی خواهند کرد


رحمت;879234 نوشت:
می گوییم اصلا زندگی جای اعمال حقوق نیست مگر در اختلافات
و اصلا هدف همین است که این حقوق اجرا نشود مگر در زمانی که اختلافی وجود دارد

سلام برادر عزیز
این فرمایش را اثبات بفرمائید لطفاً که هدف این است که حقوق اجرا نشوند

شعیب;879231 نوشت:
این که امروزه فقها می توانند بنا بر مقتضیات زمانه احام جدید از دل شریعت استخراج کنند بدون این که مرتکب قیاس و استحسان و خود بافی در احکام شوند نشان از کارا بودن و با ظرفیت بودن احکام اسلامی دارد
خب منظور من هم همین بود. شاید بد نوشتم
منظورم این بود که وقتی برای همین دو حکم احکام ثانویه وضع شده ، نشان میدهد که ما الان به احکام ثانویه نیاز داریم

شعیب;879231 نوشت:
متاسفانه همه چیز در و پیکر دارد بجز دین مظلوم که هر کسی فکر می کند به صرف این که معنای قرآن را می فهمد و چهار تا روایت خوانده می تواند نظریه بدهد!
مثالی برای شما می زنم:
همسر من بیمار است و دارد شیمی درمانی میشود. روزی که او را برای درمان بردیم ، قرار شد از دارویی بنام "ریتوکسی مب" در درمان ایشان استفاده بشود. این دارو و داروهای دیگر را خریدم و پیش پزشک بردم (پزشک مسئول تزریق ، نه پزشک اصلی). بعد از دور سوم شیمی درمانی از همسرم پرسیدم آیا ریتوکسی مب را هم به تو تزریق کردند؟ و ایشان گفتند نه! به او گفتم دلیلش را از پزشک مسئول تزریق بپرس. پرسید و آن پزشک پاسخ داد این شغل من است و می دانم چه میکنم. این دارو باید در پایان 6 دوره یمی درمانی تزریق شود نه الان. ولی من با اطلاعاتی که تحقیق کرده بودم می دانستم باید در پایان 3 دوره تزریق بشود. به این دلیل که کل داروی ریتوکسی مب برای همسرم 1200 دوز بود که نمیشود این مقدار را در یک بار به بیمار تزریق کرد. پس واضح بود که باید در دو مرحله و بصورت دوزهای 600 تزریق میشد. اما خودم اهواز هستم و همسرم تهران و دسترسی نداشتم. خلاصه همسرم را فرستادم پیش دکتر اصلی و ایشان گفتند که پزشک مسئول تزریق اشتباه کرده!!!

مثالی دیگر:
برای همین بیماری قرار بود از بیمه همین داروی ریتوکسی مب را تحویل بگیریم (چون خیلی گران است باید بیمه مستقیماً تایید کند). پیش مسئول بیمه ای رفتم که حدود 10 سال کارش همین است. وقتی نسخه را دید گفت نام ریتوکسی مب بین آنها نیست!! برو نسخهء جدید از پزشک بگیر. من هم نسخه را گرفتم و خواندم دیدم نوشته "زیتاکس". به آن کارمند که 10 سال کارش همین بود گفتم: دوست عزیزز ، زیتاکس همان داروی ریتوکسی مب است! اما ریتوکسی مب نام خارجی آن است و چون این دارو در ایران تولید میشود ، نام زیتاکس را برای آن انتخاب کرده اند!

خب اگر بنا به حرف شما باشد ، من با این فکر که خب من که متخصص نیستم ، نباید به اشتباه آن پزشکِ مسئول تزریق شک میکردم و ایراد میگرفتم ، بلکه باید میگذاشتم 1200 واحد دارو را یکجا به همسرم تزریق کند تا پلاکت ، هموگلوبین و گلبول سفید خون همسرم با هم به میزان خطر می رسید!! یا اینکه وقتی می دانستم که زیتاکس در واقع همان ریتوکسی مب است ، باید به خود میگفتم تو که متخصص نیستی! پس از اهواز تا تهران را برو و دوباره نسخه بگیر!

حالا منظور من این است که من متخصص شیمی درمانی هستم؟!
یا اینکه تخصص داروهای بیمه را دارم؟!
معلوم است که نه! قطعاً جایگاه من در این دو تخصص نه در حد آن پزشک است و نه در حد آن مسئول بیمه

حرف من این است که ممکن است نکته ای به ذهن یک فرد معمولی هم برسد که از چشم یک متخصص دور مانده
و از طرفی من که حکم صادر نکردم برادر ، من صرفاً دارم احساسم را در اینکه احکام مشکلی دارند بیان میکنم
باور کنید یک چیزی این وسط سر جایش نیست! که اگر بود مشکلات هم خیلی خیلی کمتر بود


[="Black"]

Reza-D;879242 نوشت:
اخلاقاً قابل اجرا نیست
ضمناً در برخی حقوق زن هم همینطور است

سلام.
منظورتان اخلاق عرفی است یا اخلاق دینی؟ اگر اخلاف عرفی مد نظر است که اخلاق عرفی که جزءی از همان عرف است که اعتباری برای آن قائل نیستم اگر منظورتان اخلاق ماخوذ از وحی است که بر می گردد به همان که گفتیم که هدف این نیست که در زندگی به صورت معمول استفاده شود اگر اخلاقا قبیح باشد.

Reza-D;879242 نوشت:
اولاً وقتی یک سری حقوق بطور پیش فرض تعریف میشود ، ناخودآگاه برای مردم ذهنیت ایجاد می کند و طرح و پذیرش شروط مخالف با آن دشوار میشود
ثانیاً خودتان هم میدانید که شروط ضمن عقد محدودیت های زیادی دارد و اینطور نیست که بشود تمام حقوق اصلی را با شرط ضمن عقد تغییر داد

در نتیجهء دو دلیل بالا ، شروط اصلی و از قبل تعیین شده ، خواسته یا ناخواسته نقش اساسی را بازی خواهند کرد


ادعای شما این بود که ذهنیت مردم و عرفی که مردم آن را قبول می کنند خلاف این احکام و قوانین شرعی پیشفرض است اما الان می فرمایید پذیرش شروط خلاف این مواردی که عرف آن را قبیح می داند برای مردم دشوار است؟! اگر این مسائلی که شما آنها را خلاف اخلاق و عرف می دانید شرط ضمن عقد شود اگر واقعا همانگونه که ادعا می کنید خلاف عرف و شرع باشد که پذیرشش آسان تراست

اما درباره محدودیت شروط ضمن عقد تنها دو محدودیت برای آن وجود دارد اول اینکه خلاف مقتضای عقد نباشد و ثانیا نا مشروع یا شاید خلاف مشروع نباشد که این محدودیت زیادی به حساب نمی آید و ثانیا بسیاری از این شروطی که باطل است اگر به نحو دیگری شرط شود (در صورتی که شخص آشنایی با احکام داشته باشد) می تواند همان کارکرد شروط قبلی را داشته باشد.

Reza-D;879242 نوشت:
این فرمایش را اثبات بفرمائید لطفاً که هدف این است که حقوق اجرا نشوند

اگر همانطور که شما ادعا کردید این موارد حقوقی است که مکروه است یا اخلاقی که ماخوذ از دین است آن را قبیح می داند خود این موضوع یعنی دید شارع به این حقوق عدم اجرای آن است مگر در موارد ضرورت[/]

فرض کنیم مرد با بستن عقد دارای سه حق میشود :
حق طلاق : مثل اختیار انسان که میتواند در هر راهی که تشخیص میدهد اعمال کند.
حق استمتاع جنسی : مرد بر استمتاعات جنسی یک زن ( زن مالک خود و استمتاعاتش بود) ولایت پیدا میکند و به تبع ان رفت و امد زن را نیز تحت اختیار خواهد داشت.
حق ولایت بر فرزند

آیا در مقابل زن میتواند مانند مرد حق استمتاع جنسی یا ولایت بر فرزند یا حق طلاق داشته باشد ؟
فکر میکنم در مورد استمتاع یا طلاق بتواند کارهایی انجام بدهد...

فرض کنیم زن با بستن عقد دارای دو حق میشود :
مهریه
و نفقه

آیا در مقابل، مرد میتواند مهر یا نفقه داشته باشد؟

--------
از طرفی آیا عقد میتواند بدون این حقوق حداقلی تعریف شود؟
مثلا مهریه یا نفقه در عقد و واقعیت زندگی نباشد؟ یعنی مرد به اختیاز زن هیچ چیزی به گردن نداشته باشد جز همان حسن معاشرت و استمتاعات جنسی...
یا
مثلا مرد ولایت بر فرزند نداشته باشد؟
======
آیا حسن معاشرت بر زن و مرد واجب است؟
اگر بله
آیا یک لیوان اب اوردن و مانند ان حتما مصداق حسن معاشرت است؟ و بر زن و مرد واجب است رعایت کنند؟
======
فکر کنم مهریه و ولایت بر فرزند قابل تغییر و حذف نیستند.
البته مهریه احتمالا قابل مقابله سازی برای مرد باشد.
نفقه قابل مقابله سازی هست...
رفت و امد مرد در دست زن باشد قابل مقابله سازی است.
مدیرت جنسی بر مرد، قابل مقابله سازی است.

مرد میتواند :
مهریه و نفقه داشته باشد و زن باید با او حسن معاشرت داشته باشد.
مرد حق طلاق و ولایت بر فرزند دارد.
مرد ولایت بر استمتاعات جنسی زن و رفت و امدش دارد.
زن میتواند :
حق وکالت در طلاق
و ولایت بر استمتاعات جنسی مرد و رفت و امد او داشته باشد.
زن حق حسن معاشرت دارد و بر مرد حسن معاشرت لازم است.
زن مهریه و نفقه دارد.
اما زن ولایت بر فرزند ندارد و شاید در این زمینه بشود مانند طلاق حق وکالت و مانند ان پیدا کند...
........

برخی موارد منع شرعی دارند و علما گفته اند خدا مانع ان شده است :
مثلا عقد بدون مهریه...
مثلا حق طلاق برای زن ... ( برخی حق وکالت در طلاق را جایز دانسته اند)
مثلا حق تعدد زوج برای زن....
مثلا حق سرپرستی و ولایت بر فرزند برای زن

زمانی را تصور کنید که زن و مرد تعیین میکنند تا چه زمانی پیش هم باشند
و انها تعیین میکنند از هم پول یا نفقه بگیرند یا ان را به هم ببخشند
انها تعیین میکنند تربیت فرزند بالاصاله یا بالوکاله به دست چه کسی باشد.
انها تعیین میکنند مصادیق حسن معاشرت چه باشد
انها تعیین میکنند تا چه میزان رفت و امد دیگری تحت فرمانشان باشد
ان زمان تفاوت ازدواج یک کافر با یک مسلمان در چیست؟
احتمالا مهریه و منع تعدد زوج برای زن.
و عده نگه داشتن برای زن.

Reza-D;879148 نوشت:
سلام
قبل از پاسخ ، درخواست دارم موارد دیگری که عرض کردم را نیز پاسخ بفرمائید

با سلام
انشا الله ایراد اول حل شده باشد که به سراغ ایراد های بعدی برویم؟

شعیب;879329 نوشت:
با سلام

با سلام وعرض ادب وتشکر@};-

استاد گرامی چرا صرف عمل به احکام شرعی ،انس والفتی بین زن وشوهر بوجود نمیاره؟

Reza-D;878876 نوشت:
ايراد دوم:
مي فرمائيد كه در مقابل نفقهء روزانه ، مرد حق دارد زنش را روزانه در خانه نگه دارد
ولي خدا وكيلي و انصافاً آنطور كه نفقهء روزانه معقول به نظر ميرسد ، نگه داشتن زن تا آخر عمرش (هر روز از عمرش) معقول به نظر ميرسد؟!
مي خواهم بگويم گر چه به ظاهر "روزانه" در برابر "روزانه" قرار دارد ، اما در عمل ، اولي قابل اجراست و دومي خير! (منظورم اجراي هر روزه است. )

شما از هيچ زن يا مردي نخواهيد شنيد كه بگويد: چقدر عجيب و زشت است كه فلان زن هر روز دارد از شوهرش نفقه مي گيرد!
اما قطعاً اگر مردي بخواهد روزانه از حقش استفاده كند از خيلي ها خواهيد شنيد كه: چقدر عجيب و زشت است كه فلان مرد هرگز به زنش اجازهء خروج از منزل را نمي دهد!

خب چرا استفادهء زن از حقش عجيب نيست ولي درمورد مرد عجيب است؟
چون برعكس حقِ زن ، حق مرد حقي است كه عمل به آن باعث ايجاد مشكلات و آزار زن ميشود
البته مرد مي تواند بطور كلي (نه روزانه و مطلق) از اين حقش استفاده كند و مثلاً به زنش بگويد خانهء فلاني نرو و خانهء فلاني برو و اين را همه قبول دارند
نتيجه اينكه در عمل (و نه در تئوري) مرد بايد هر روز نفقه بدهد براي حقي كه هر دو سه ماه يك بار استفاده مي كند


با سلام
در جواب ایراد قبلی جواب این ایراد هم داده شد که اولین که نفقه در مقابل حبس نیست بلکه ازدواج یک سیستم است که با هم باید دیده شود و این که دارایی جنسی یک نفر و لذات آن را منحصر شود حق بزرگی است که نفقه هر روزه به او در مقابل این اختصاص چیزی نیست.
از طرف دیگر باید این تفکر درست و تصحیح شود : قرار نیست که زن را در خانه حبس کنند بلکه مدیریت رفت و آمد او با مرد است که یک مرد می تواند زنش را در رفت و آمد رها بگذارد و هیچ محدودیتی برای او نگذارد باز این حالت هم از اختیار و مدیریت مرد است که می توانست به این گونه آن را اعمال نکند.

Reza-D;878876 نوشت:
بحث حق طلاق نيز مشابه مورد قبل است. يعني اگر مردي بخواهد از اين حق خود هر وقت كه بخواهد استفاده كند ، از نظر اخلاقي و حتي از سوي معتقدترين مسلمانان زير سوال خواهد رفت
به عبارتي حق طلاق نيز مانند حق خروج از منزل ، گر چه ظاهراً شرط ندارد ، اما عملاً مشروط است و جامعه با آن مقابله مي كند
خواهش ميكنم دقت بفرمائيد همانطور كه عرض شد ، اينجا منظور من تاثير فرهنگها بر دين نيست
بلكه حبس زن در منزل يا طلاق دادن او بدون دليل ، مسائلي هست كه هميشه و در همه حال و در بين تمام عقلا ناپسند است
اميدوارم به اين اختلاف توجه بفرمائيد و نگوئيد كه باز عرف و حكم را با هم مخلوط كرده ام

در این که در این مورد بین عرف و شرع خلط کرده اید شکی نیست ولی از آن می گذریم.
طلاق به عنوان یک حق برای مرد محفوظ است ولی نه این که هر وقت خواست و بدون دلیل زنش را طلاق دهد و هیچ محذور اخلاقی نداشته باشد. طلاق یک حق است برای روز مبادا. این حق هم فقط به مرد داده شده است چون مدیریت زندگی با مرد است . پس دادن این حق به این معنا نیست که خب من مرد حق دارم هر وقت خواستم از این حق استفاده کنم نه! این حق را دارم که وقتی می بینم زندگی مشترک به تعالی روح و جسمم کمکی نمی کند از این حق استفاده کنم وقتی می بینم به عنوان یک مدیر خانواده این زندگی مشترک آسیب دارد ضرر دارد باعث دارد باعث سقوط می شود از این حق استفاده می کنم.
دقیقا مثل خلبان و کمک خلبانی(هواپیمای جنگی) که در قانون پرواز به آن دو می گویند اگر هواپیما آسیب دید یا یکی از موتور های شما از کار افتاد و جانتان در خطر بود می توانید که اجکت کنید و از هواپیما بیرون بپرید و از چتر استفاده کنید . اما این حق را فقط به خلبان می دهد که اجکت کند چون فرمانده و مدیر پرواز اوست ولی با این که کمک خلبان هم اجکت می شود ولی اعمال آن در دست خلبان است این حق مال خلبان است که اجکت کند و کمک خلبان باید تبعیت کند .
اما این که خلبان حق اجکت دارد به این معنا نیست که هر وقت دلش خواست اجکت کند باید در شرایط این ریسک را انجام دهد و این شرایط خاص مانع نمی شود که بگوییم که این چه حقی است ؟ حق خلبان در مقابل کمک خلبان محدود است.
ازدواج و طلاق هم به همین شکل است.
در ازدواج هم همین

شعیب;879342 نوشت:
در این که در این مورد بین عرف و شرع خلط کرده اید شکی نیست

سلام
اگر دقت بفرمائید ، بحث تقابل احکام با اخلاق است ، نه احکام با عرف

شعیب;879342 نوشت:
اما این که خلبان حق اجکت دارد به این معنا نیست که هر وقت دلش خواست اجکت کند باید در شرایط این ریسک را انجام دهد و این شرایط خاص مانع نمی شود که بگوییم که این چه حقی است ؟

شعیب;879342 نوشت:
مدیریت رفت و آمد او با مرد است

پذیرفتم. موارد بعدی را بررسی بفرمائید لطفاً

همای رحمت;879334 نوشت:
استاد گرامی چرا صرف عمل به احکام شرعی ،انس والفتی بین زن وشوهر بوجود نمیاره؟
ممنون @};-

[="Times New Roman"][="Black"]زن ها رو همیشه باید تا یه حدی تشنه نگه داشت تا قابل کنترل باشند و بشه زندگی کرد در غیر اینصورت بلا نسبت هار میشن.[/]

[=Microsoft Sans Serif]

Im_Masoud.Freeman;879347 نوشت:
زن ها رو همیشه باید تا یه حدی تشنه نگه داشت تا قابل کنترل باشند و بشه زندگی کرد در غیر اینصورت بلا نسبت هار میشن.

سلام و عرض ادب
البته این ربطی به زن و مرد نداره ذات انسان اینطوری هست.

کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي
أَنْ رَآهُ اسْتَغْني‏ [1]

چنین نیست ( که شما می پندارید ) به یقین انسان طغیان می کند ،
از اینکه خود را بی نیاز ببیند!

بنابراین هر کس جلوی نفسش رو به خاطر عوامل درونی (اخلاق ، تقوا، انصاف و...) یا عوامل خارجی مثل (فرهنگ ، برخود منفی جامعه، مجازات های قانونی و...) نگیره کارش به طغیان میکشه.

1- علق آیه 6 و7

سلام. آقای رضا، بنده 99 درصد مطالبی رو که فرمودید رو قبول دارم. بنابراین دیگه تکرار نمیکنم فقط چند نکته به نظرم میرسه:
1 این که احکام شرعی و اخلاق از هم جدا شده اند. حالا نمیدونم عمدا جدا شده اند یا از هم از اول جدا بوده اند. یک مثال: شخصی چند دختر و پسر داشت. در زمان زنده بودنش تمام اموال را به سه پسر بخشید و به دختران و یک پسر دیگر هیچی نداد. بین برادر هایی که بهشون مال داده بود و پدر با دخترها و اون تک پسر اختلاف شدیدی افتاد و این در حالی بود که اون پسر از نظر مالی در مضیقه بود. زنگ زدیم دفتر تمام مراجع تقلید و پرسیدیم که آیا کاری که این آقا میکنه درسته؟ همه گفتند بله و مالش هست و میتونه در زمان زنده بودن به هر کسی ببخشه. گفتیم خوب بین بچه ها اختلاف افتاده. گفتند که حق پدر بوده و بچه هایی که بهشون چیزی داده نشده حق حرف زدن ندارند. گفتند که این آقا کارش غیر شرعی نبوده اما بی انصافی!!! کرده و کارش غیر اخلاقی است!!!. نتیجه مهمی که من گرفتم اینه که فعلا دین داره طوری به ما عرضه میشه که شرع و اخلاق از هم جداست و یک نفر میتونه هم شرعی و قانونی رفتار کنه و جهنم نره و همزمان بداخلاق و بی انصاف هم باشه!!!

2 شما انتظار ندارید که خدای نکرده قانون گذاران ما به خودشون زحمت بدن و قوانینی که مال 40 یا 50 سال پیش بوده رو بازنگری کنن که؟ چند بار مکرر شنیده ام که در سیما گفته اند فلان قانون مصوب سال 42، 36، 54 و .... !!! همین قانون خانواده فکر کنم مال سال 42 اینا بوده که حالا نمیدونم دوباره بازنگرییش به سرانجام رسیده یا نه؟

3 متاسفانه کسانی که در وادی احکام هستند همون طوری با مردم حرف میزنن که بین خودشون مباحثه میکنن. دقت کردین جواب برخی کارشناسان در همین تاپیک رو؟ آدم میخونه سرش سوت میکشه از جملات قلنبه سلنبه . یه زحمتی میکشیدن همین قوانین استخراجی و استنباطی رو به زبان عامه مردم مطرح میکردن. یه آقای فلاح زاده بود تو تلویزیون که خیلی راحت حرف میزد . نمیدونم چرا اقسام ایشون در بیان احکام اینقدر کمه!

4 این که من فکر نمیکنم تا زمان امام زمان امکانی فراهم بشه که اگر کسی دلی رو شکست ولو شرعی و قانونی ، پیگردی متوجهش بشه و بخواد جواب پس بده. به همین دلیل شما هم سعی کنید با افرادی حشر و نشر داشته باشید که خیلی دربند ماده و تبصره نیستند و "آنچه برای خودشان می پسندند برای دیگران هم می پسندند و از هر چه بدشان می آید در حق دیگران هم انجام نمی دهند".

استاد شعیب فرمودید:
[=arial]طلاق به عنوان یک حق برای مرد محفوظ است ولی نه این که هر وقت خواست و بدون دلیل زنش را طلاق دهد و هیچ محذور اخلاقی نداشته باشد. طلاق یک حق است برای روز مبادا. این حق هم فقط به مرد داده شده است چون مدیریت زندگی با مرد است . پس دادن این حق به این معنا نیست که خب من مرد حق دارم هر وقت خواستم از این حق استفاده کنم نه! این حق را دارم که وقتی می بینم زندگی مشترک به تعالی روح و جسمم کمکی نمی کند از این حق استفاده کنم وقتی می بینم به عنوان یک مدیر خانواده این زندگی مشترک آسیب دارد ضرر دارد باعث دارد باعث سقوط می شود از این حق استفاده می کنم.

شرمنده ولی بنده این ماده تبصره هایی که شما به طلاق از سمت مرد بستید در قانون ندیده ام، این که به زندگی داره خلل وارد میشه و مرد از نظر روحی و جسمی به تعالی نمیرسه باید در دادگاه حتما با دلیل و مدرک ارائه بشه تا مرد بتونه زنشو طلاق بده؟؟؟ من شخصا بیش از 4 طلاق دیده ام که آقا خانم رو طلاق دادن و تازه به سرحدی رسوندن که دختر بیچاره که متقاضی طلاق نبوده ، برای این که زندگیش حفظ بشه مهریه رو ببخشه اما عملا فایده نداشته و آقا خانم رو فرستادن خونه باباش. این جنبه های ملکوتی که شما فرمودید هم در دادگاه اصلا مطرح نشده!!!

موضوع قفل شده است