جمع بندی حق الناس معنوی و توبه

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد بدیع

mohammadka;979790 نوشت:
آیا این جمله به لحاظ فقهی و شرعی درسته؟
«در حق الناس معنوی توبه کافی است»
و انجام این حکم موجب برائت ذمه است؟

با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی
در یک تقسیم بندی حق الناس به مادی و معنوی تقسیم میشود. حق الناس مادی عبارت است از وارد ساختن خسارت به اموال دیگری و هر گونه ضرر مالی زدن به او. حق الناس معنوی یعنی ضایع کردن حق دیگری در غیر امور مالی مثل بردن آبروی دیگری با غیبت و یا ناراحت کردن دیگری و ....
اینکه در حق الناس معنوی توبه کافی است کاملا درست است. توبه هر گناهی را پاک می کند و اختصاصی به حق الناس معنوی ندارد. اما موضوع این است که توبه از هر گناهی متفاوت و متناسب با آن گناه است. در توبه از یک گناه استغفار کافی است و در توبه از گناه دیگری علاوه بر آن باید ادای دین و یا حلالیت نیز صورت بگیرد. در حق الناس معنوی باید علاوه بر استغفار به درگاه الهی، جبران و حلالیت نیز انجام شود. مثلا اگر به کسی تهمت زده شده باشد باید تلاش کرد آبروی از دست رفته او را به دست آورد. به این ترتیب که او را در نزد کسانی که تهمت را شنیده اند تبرئه کند و بی گناهی او و اشتباه خودش را بیان نماید. یا در مورد غیبت باید از شخصی که غیبت او شده حلالیت بطلبد. البته در لزوم حلالیت طلبیدن استثنائاتی وجود دارد. مثل اینکه غیبت فردی شده ولی به گوش او نرسیده است. حلالیت طلبیدن از او اگر باعث شود ناراحت شود و کینه و دشمنی به وجود آورد نباید انجام شود. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: فَإِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ فَلَمْ يَبْقَ إِلَّا أَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَبْلُغْهُ وَ لَمْ يَلْحَقْهُ عِلْمُ ذَلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ. اگر غيبت كسي را كردي و او باخبر شد بايد از او طلب حليت كني ولي اگر مطلع نشد برايش طلب مغفرت كن.(1)
پی نوشت:

  1. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج72، ص242.

mohammadka;979790 نوشت:
چه گناهانی جزو حقوق الناس معنوی هستند ؟آیا گناهانی مثل حق الناس آبرویی
حق هدایت مثلا اشاعه فحشا و بدعت و... از مصادیق حق الناس معنوی هستند؟

حقوقی که هر فرد بر گردن دیگران دارد شامل دو دسته حقوق ایجابی و سلبی میشود:
حقوق ایجابی به معنای کارهایی است که باید در حق دیگران انجام داد و ترک آنها حق الناس را بر گردن انسان می آورد. حقوق سلبی به معنای کارهایی است که نباید در حق دیگران انجام داد و انجام آن موجب حق الناس میشود. درباره حقوق ایجابی جامع ترین متن روایی، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) است. در این رساله ضمن دسته بندی افراد مختلف از نظر نسبت و رابطه ای که با انسان دارند، حقوق هر یک به تفصیل مشخص شده است. برخی از این حقوق عبارت اند از: حقوق مادر، پدر، همسر، فرزند، برادر، حق دوست، حق همسایه، حق استاد، حق شاگرد، حق طلبکار، حق بدهکار، حق شریک، حق طرف دعوا، حق مشورت دهنده، حق مشورت گیرنده، حق نصیحت کننده، حق نصیحت شونده، حق کودکان، حق بزرگسالان، کسی که از او چیزی میخواهی، کسی که او از تو چیزی میخواهد، کسی که به تو بدی کرده، کسی که به تو خوبی نموده، مسلمانان دیگر، غیر مسلمانان و ....(1)
حقوق سلبی شامل همه آسیبهایی میشود که ممکن است کسی را متاثر و متضرر کند. شاید بتوان به عنوان یک ملاک کلی در تعیین این حقوق به این روایت اشاره کرد: امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید: يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا. اى فرزند عزيز، نفس خويش را ميزانى بين خود و بين ديگران قرار ده، پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى.(2)
بنابراین اشاعه فحشا و بدعت که به دین و اعتقاد مردم آسیب می زند نیز جز مهم ترین گناهان حق الناس محسوب میشود.
پی نوست:

  1. http://olama-orafa1393.ir/?p=4430
  2. نامه 31 نهج البلاغه.

mohammadka;979790 نوشت:
توبه بدعت به چیز اتفاق می افتد؟

بدعت در لغت به معناى انجام یک امر بى سابقه است، ولى در میان علماى اسلام به معناى کاستن یا افزودن چیزى بر دین بدون دلیل معتبر است. از آن جا که معارف و احکام الهى باید از طریق وحى و ادّله معتبر ثابت شود، بدعت گناه بزرگی است که به نابود شدن دین و گمراه شدن مردم منجر میشود. در برخی از روایات آمده است؛ خداوند توبه از بدعت را نمی پذیرد. این در حالی است که قرآن وعده داده هر گناهی در صورت توبه بخشیده شود. خداوند متعال میفرماید: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏. ای بندگان من که بر خود ظلم کردید! از رحمت خدا ناامید نشوید که خداوند همگی گناهان را می امرزد. به درستی که او بخشنده و مهربان است.(1)
با کنار هم قرار دادن این آیه و آن روایات معلوم می شود علت آمرزیده نشدن گناه بدعت این است که توبه صحیح و کاملی انجام نمی شود و یا نمیتواند انجام شود که اگر انجام شود قطعا وعده الهی تحقق پیدا میکند و آمرزش نصیب فرد میشود. در این باره چند روایت وجود دارد:
روایت اول:
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: اَبَى اللهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوبَةِ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: اِنَّهُ قَدْ اُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّها. خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است.(2)
یکی از شرایط توبه تصمیم بر ترک آن گناه است. این در حالی است که با وجود محبت عمیق نسبت به گناه پشیمانی و تصمیم بر ترک تحقق پیدا نمیکند.
پی نوشت:

  1. زمر، 53.
  2. اصول کافى، ج 1، ص 54.

با تشکر از شما

روایت دوم:
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: كَانَ رَجُلٌ فِي الزَّمَنِ الْأَوَّلِ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَأَتَاهُ الشَّيْطَانُ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا إِنَّكَ قَدْ طَلَبْتَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبْتَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ تَكْثُرُ بِهِ دُنْيَاكَ وَ يَكْثُرُ بِهِ تَبَعُكَ قَالَ بَلَى قَالَ تَبْتَدِعُ دِيناً وَ تَدْعُو إِلَيْهِ النَّاسَ فَفَعَلَ فَاسْتَجَابَ لَهُ النَّاسُ وَ أَطَاعُوهُ وَ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ إِنَّهُ فَكَّرَ فَقَالَ مَا صَنَعْتُ ابْتَدَعْتُ دِيناً وَ دَعَوْتُ النَّاسَ مَا أَرَى لِي تَوْبَةً إِلَّا أَنْ آتِيَ مَنْ دَعَوْتُهُ إِلَيْهِ فَأَرُدَّهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يَأْتِي أَصْحَابَهُ الَّذِينَ أَجَابُوهُ فَيَقُولُ لَهُمْ إِنَّ الَّذِي دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ بَاطِلٌ وَ إِنَّمَا ابْتَدَعْتُهُ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ كَذَبْتَ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّكَ شَكَكْتَ فِي دِينِكَ فَرَجَعْتَ عَنْهُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ عَمَدَ إِلَى سِلْسِلَةٍ فَوَتَدَ لَهَا وَتِداً ثُمَّ جَعَلَهَا فِي عُنُقِهِ وَ قَالَ لَا أَحُلُّهَا حَتَّى يَتُوبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قُلْ لِفُلَانٍ وَ عِزَّتِي لَوْ دَعَوْتَنِي حَتَّى تَتَقَطَّعَ أَوْصَالُكَ مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ إلى مَا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْه‏. مردى در گذشته دنبال مال حلال را گرفت ولى نتوانست به آن دست پيدا كند و بعد دنبال مال حرام رفت و به آن هم نرسيد، در اين هنگام شيطان رسيد و به او گفت: اى مرد تو دنيا را از طريق حلال خواستى بدست آورى به آن نرسيدى و بعد در نظر گرفتى از طريق حرام به آن برسى آن را هم نيافتى. اكنون تو را به چيزى راهنمائى میكنم اگر آن را انجام دهى مال زياد بدست می آورى و پيروانت زياد خواهند شد، گفت: آن چيست بگوئيد تا مورد عمل قرار دهم شيطان گفت: بيائيد دين جديدى درست كنيد و مردم را بطرف آن دعوت نمائيد. او هم دستور شيطان را بكار گرفت و دين جديدى را پايه افكند و مردم را بطرف آن فرا خواند گروهى دعوت او را قبول كردند و مال زيادى بدست آورد، بعد از آن روزى با خودش فكر كرد و گفت: اين چه كارى بود كه من كردم، دينى ساختم و مردم را به آن دعوت كردم. كار بدى كردم فكر می كنم خداوند توبه مرا قبول نكند مگر اينكه من مردم را بار ديگر دعوت كنم و جريان را به آنها بگويم و از آن‏ها بخواهم دست از اين دين بردارند او مرتب به ياران خود مراجعه می كرد و به آنان می گفت دينى كه من شما را به سوى آن دعوت كردم باطل است و من آن را پديد آورده ‏ام. مريدان او گفتند: تو دروغ می گوئى آن دين حق می باشد. تو در آن به شك و ترديد گرفتارشده ‏اى و از آن بازگشته‏ اى. او بعد از اين زنجيرى بدست آورد و آن را بر گردنش آويخت و سر ديگرش بر ميخى بر زمين كوبيد و گفت: اين زنجير را از گردن بيرون نخواهم كرد تا خداوند مرا بيامرزد. در اين هنگام خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد و فرمود: به آن مرد بگو، سوگند به عزت و جلال خودم اگر مرا به اندازه ‏اى بخوانى تا رگ‏هاى گردنت قطع شود تو را اجابت نخواهم كرد، تا آن‏گاه كسانى كه بر اين دين مرده ‏اند از آن عقيده برگردند.(1)
در توبه این فرد نیز جبران گمراهی مردم که شرط توبه است قابل تحقق نیست. البته در موارد مشابه این مورد ممکن است راه های دیگری برای توبه و جلب آورزش وجود داشته باشد.
پی نوشت:

  1. بحارالانوار، ج69، 219.

برای دیدن توضیحات بیشتر به این لینک ها نیز میتوانید مراجعه کنید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=40535
http://www.pasokhgoo.ir/node/82467
http://www.askdin.com/showthread.php?t=27052&page=7

باسمه التوّاب الرحیم

عرض سلام و ادب

بدیع;979978 نوشت:
مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ إلى مَا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْه‏.

آیا دلیلی بر انحصار عدم پذیرش توبه در بدعت وجود دارد؟

یا هر که به هر نحوی باعث گمراهی مردم گردد و آن مردم با همان گمراهی بمیرند،توبه اش پذیرفته نیست؟

در صورت وجود دلایل عقلی و نقلی بر این مسئله زحمت کشیده بیان بفرمائید.

روایت سوم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: أَبَى‏ اللَّهُ‏ لِصَاحِبِ‏ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ عَنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ أَعْظَمَ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي تَابَ مِنْهُ. خداوند صاحب خُلق بد را موفق به توبه نمیکند. پرسیده شد: چرا یا رسول الله؟ حضرت پاسخ داد: به این خاطر که وقتی چنین فردی از گناهی توبه کند و گناه بزرگتری گرفتار میشود. (1)
خُلق در اصطلاح علمای اخلاق به معنای حالتی نفسانی است که باعث میشود رفتارهای متناسب با آن بدون تفکر و تامل صادر شود. مثل انسان سخاوتمند که بدون معطلی میبخشد و انسان بخیل که برای نبخشیدن نیاز به تامل ندارد. این روایت نشان میدهد با وجود بودن خلق سییء به عنوان منشا گناه توبه نتیجه پایدار و رضایت بخشی ندارد.
پی نوشت:
(1) نورى، حسين بن محمد تقى‏(1320ق)، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، ج‏12، ص75.

حبیبه;979994 نوشت:
آیا دلیلی بر انحصار عدم پذیرش توبه در بدعت وجود دارد؟

یا هر که به هر نحوی باعث گمراهی مردم گردد و آن مردم با همان گمراهی بمیرند،توبه اش پذیرفته نیست؟

در صورت وجود دلایل عقلی و نقلی بر این مسئله زحمت کشیده بیان بفرمائید.


سلام خدمت شما
دلیلی بر انحصار عدم پذیرش توبه در بدعت وجود ندارد. هر توبه ای که شرایط توبه صحیح را به صورت کامل نداشته باشد، پذیرفته نمی شود. همانطوری که روایت سوم بر عدم پذیرش توبه سییء الخُلق به معنایی که ذکر کردیم دلالت میکرد.
اما در رابطه با توبه کسی که باعث گمراهی دیگری شده و او در حالت گمراهی مرده است باید گفت گمراه کردن دیگری مصادیق و مراتب مختلفی دارد. در برخی موارد شخص گمراه کننده تنها بهانه گمراه شدن دیگری میشود و زمینه آن را فراهم میکند اما گمراه شونده به سوء اختیار خود هدایت را به ضلالت می فروشد. در این موارد توبه آسان تر از موردی است که گمراه کننده علت تامه انحراف گمراه کننده میشود. تا آنجا که طبق روایت دوم اگر گمراه کنندگی به حد ایجاد بدعت و تغییر سنت برسد و افرادی بی تقصیر به گمان دین حقیقی به آن باور آورده باشند و در همان حال از دنیا بروند چون امکان زنده کردن آنها و هدایت آنها وجود ندارد توبه بدعت گذار پذیرفته نمی شود.

باسمه الکریم

با سلام و احترام

بدیع;980033 نوشت:
در برخی موارد شخص گمراه کننده تنها بهانه گمراه شدن دیگری میشود و زمینه آن را فراهم میکند اما گمراه شونده به سوء اختیار خود هدایت را به ضلالت می فروشد. در این موارد توبه آسان تر از موردی است که گمراه کننده علت تامه انحراف گمراه کننده میشود.

چنین چیزی ممکن نیست چرا که انسان فاعل مختار است و در پذیرفتن هر عقیده ای آزاد،لذا هیچ کس

نمی تواند علت تامه ی گمراهی شخص گمراه باشد حتی شیطان که مظهر اسم مضل خداوند است:

وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِيَ عَلَيْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ

إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ .....22/ابراهیم

و چون کار ( روز قیامت ) تمام شود ( و دوزخیان در جای خود قرار گیرند ) شیطان گوید:

همانا خداوند شما را وعده حق داد و من شما را وعده دادم و تخلف کردم ( همه خلاف درآمد )

و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود جز آنکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید ، پس مرا

سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید....

mohammadka;979790 نوشت:
با سلام دو سوال داشتم آیا این جمله به لحاظ فقهی و شرعی درسته؟
«در حق الناس معنوی توبه کافی است»
و انجام این حکم موجب برائت ذمه است؟

۲)چه گناهانی جزو حقوق الناس معنوی هستند ؟آیا گناهانی مثل حق الناس آبرویی
حق هدایت مثلا اشاعه فحشا و بدعت و... از مصادیق حق الناس معنوی هستند؟

۳)توبه بدعت به چیز اتفاق می افتد؟

مرجع آقای سیستانی

سلام

توبه منوط به پرداخت حقوق است.
لکن نکته ای وجود دارد
یک بخش از توبه که اساس و پایه توبه است، پشیمانی از گناه است.
با این کار توبه تحقق می یابد
اما آیا این کار ، حقوق ضایع شده دیگران را جبران میکند؟
شما برای این بخش از توبه که جبران حق و حقوقات است، چند راه دارید :
الف ) میروید پیش صاحب حق و رضایتش را جلب میکنید. در حالی که حقوق از دست رفته اش را جبران نکرده اید. مثلا آبرویش رفته یا پولش را بر باد داده اید ولی او شما را میبخشد...
ب ) حقوق ضایع شده را جبران میکنید. در این صورت رضایت آن شخص اهمیتی ندارد. مثلا طرف نمیتواند بگوید اگر فلان و بهمان نکنی تو را نمیبخشم... زیرا اصل پرداخت حقوق ضایع شده است و صاحب حق بیش از آن حقی ندارد...
ج ) شما نمیتوانید حقوق طرف مقابل را کلا یا جزئا، جبران کنید.
در این صورت شما دو راه حل دارید :
راه اول :
کارهای خیر خود را افزایش دهید و از طرف آن شخص کارهایی انجام دهید و ثوابش را در مقابل آن حق ضایع شده به او هدیه کنید.
در این حالت خداوند بنا به عدالتش آن ثوابها را وسیله جبران آن حقوق ضایع شده قرار میدهد...
خداوند اینجا به رضایت صاحب حق کاری ندارد بلکه اعمال خوب و بد دارای ارزش گذاری هستند و فقط کافی است مقدار ثوابهای شما کفاف آن حقوق ضایع شده را بدهد
راه دوم :
بگذارید کار به آخرت بکشد. در آن دنیا خداوند به میزان حقی که ضایع شده، از ثوابهای شما کم میکند.
یا اگر ثوابها کفاف ندهد به میزان حقی که ضایع شده، از عذاب آن شخص کم کرده و به عذاب شما می افزاید...

حبیبه;980214 نوشت:
نوشته اصلی توسط بدیع
در برخی موارد شخص گمراه کننده تنها بهانه گمراه شدن دیگری میشود و زمینه آن را فراهم میکند اما گمراه شونده به سوء اختیار خود هدایت را به ضلالت می فروشد. در این موارد توبه آسان تر از موردی است که گمراه کننده علت تامه انحراف گمراه کننده میشود.
چنین چیزی ممکن نیست چرا که انسان فاعل مختار است و در پذیرفتن هر عقیده ای آزاد،لذا هیچ کس

نمی تواند علت تامه ی گمراهی شخص گمراه باشد حتی شیطان که مظهر اسم مضل خداوند است:

وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِيَ عَلَيْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ

إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ .....22/ابراهیم

و چون کار ( روز قیامت ) تمام شود ( و دوزخیان در جای خود قرار گیرند ) شیطان گوید:

همانا خداوند شما را وعده حق داد و من شما را وعده دادم و تخلف کردم ( همه خلاف درآمد )

و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود جز آنکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید ، پس مرا

سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید....


با سلام
منظورم از جایی که فردی علت تامه گمراهی فرد دیگری میشود همان موردی بود که در روایت به آن اشاره شده بود. یعنی فردی که در دین بدعت میگذارد و چیزی را که جز دین نیست به اسم دین عرضه میکند. پیروان آن دین از روی اعتقاد به آن دین و به خیال اینکه این بدعت جزئی از دین است آن را میپذیرند و به آن عمل میکنند. در چنین موردی تمام وزر و وبال عمل به بدعت بر عهده بدعت گذار است.

بدیع;979978 نوشت:
روایت دوم:
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: كَانَ رَجُلٌ فِي الزَّمَنِ الْأَوَّلِ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَأَتَاهُ الشَّيْطَانُ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا إِنَّكَ قَدْ طَلَبْتَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبْتَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ تَكْثُرُ بِهِ دُنْيَاكَ وَ يَكْثُرُ بِهِ تَبَعُكَ قَالَ بَلَى قَالَ تَبْتَدِعُ دِيناً وَ تَدْعُو إِلَيْهِ النَّاسَ فَفَعَلَ فَاسْتَجَابَ لَهُ النَّاسُ وَ أَطَاعُوهُ وَ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ إِنَّهُ فَكَّرَ فَقَالَ مَا صَنَعْتُ ابْتَدَعْتُ دِيناً وَ دَعَوْتُ النَّاسَ مَا أَرَى لِي تَوْبَةً إِلَّا أَنْ آتِيَ مَنْ دَعَوْتُهُ إِلَيْهِ فَأَرُدَّهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يَأْتِي أَصْحَابَهُ الَّذِينَ أَجَابُوهُ فَيَقُولُ لَهُمْ إِنَّ الَّذِي دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ بَاطِلٌ وَ إِنَّمَا ابْتَدَعْتُهُ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ كَذَبْتَ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّكَ شَكَكْتَ فِي دِينِكَ فَرَجَعْتَ عَنْهُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ عَمَدَ إِلَى سِلْسِلَةٍ فَوَتَدَ لَهَا وَتِداً ثُمَّ جَعَلَهَا فِي عُنُقِهِ وَ قَالَ لَا أَحُلُّهَا حَتَّى يَتُوبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قُلْ لِفُلَانٍ وَ عِزَّتِي لَوْ دَعَوْتَنِي حَتَّى تَتَقَطَّعَ أَوْصَالُكَ مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ إلى مَا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْه‏. مردى در گذشته دنبال مال حلال را گرفت ولى نتوانست به آن دست پيدا كند و بعد دنبال مال حرام رفت و به آن هم نرسيد، در اين هنگام شيطان رسيد و به او گفت: اى مرد تو دنيا را از طريق حلال خواستى بدست آورى به آن نرسيدى و بعد در نظر گرفتى از طريق حرام به آن برسى آن را هم نيافتى. اكنون تو را به چيزى راهنمائى میكنم اگر آن را انجام دهى مال زياد بدست می آورى و پيروانت زياد خواهند شد، گفت: آن چيست بگوئيد تا مورد عمل قرار دهم شيطان گفت: بيائيد دين جديدى درست كنيد و مردم را بطرف آن دعوت نمائيد. او هم دستور شيطان را بكار گرفت و دين جديدى را پايه افكند و مردم را بطرف آن فرا خواند گروهى دعوت او را قبول كردند و مال زيادى بدست آورد، بعد از آن روزى با خودش فكر كرد و گفت: اين چه كارى بود كه من كردم، دينى ساختم و مردم را به آن دعوت كردم. كار بدى كردم فكر می كنم خداوند توبه مرا قبول نكند مگر اينكه من مردم را بار ديگر دعوت كنم و جريان را به آنها بگويم و از آن‏ها بخواهم دست از اين دين بردارند او مرتب به ياران خود مراجعه می كرد و به آنان می گفت دينى كه من شما را به سوى آن دعوت كردم باطل است و من آن را پديد آورده ‏ام. مريدان او گفتند: تو دروغ می گوئى آن دين حق می باشد. تو در آن به شك و ترديد گرفتارشده ‏اى و از آن بازگشته‏ اى. او بعد از اين زنجيرى بدست آورد و آن را بر گردنش آويخت و سر ديگرش بر ميخى بر زمين كوبيد و گفت: اين زنجير را از گردن بيرون نخواهم كرد تا خداوند مرا بيامرزد. در اين هنگام خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد و فرمود: به آن مرد بگو، سوگند به عزت و جلال خودم اگر مرا به اندازه ‏اى بخوانى تا رگ‏هاى گردنت قطع شود تو را اجابت نخواهم كرد، تا آن‏گاه كسانى كه بر اين دين مرده ‏اند از آن عقيده برگردند.(1)
در توبه این فرد نیز جبران گمراهی مردم که شرط توبه است قابل تحقق نیست. البته در موارد مشابه این مورد ممکن است راه های دیگری برای توبه و جلب آورزش وجود داشته باشد.
پی نوشت:

  1. بحارالانوار، ج69، 219.

سلام

من با ترجمه شما مشکل دارم
فاعل ''ترد'' کیست؟
برداشت شما متفاوت است...

خباء;980441 نوشت:
من با ترجمه شما مشکل دارم
فاعل ''ترد'' کیست؟
برداشت شما متفاوت است...

ترجمه من نیست. اما از این جهت که ترجمه تحت اللفظی نیست بلکه نقل به معنا است قابل دفاع است. فاعل تردّ فرد بدعت گذار است.

بدیع;980468 نوشت:
ترجمه من نیست. اما از این جهت که ترجمه تحت اللفظی نیست بلکه نقل به معنا است قابل دفاع است. فاعل تردّ فرد بدعت گذار است.

سلام کردم...

خوب این طور که من متوجه شدم
بدعت گذار باید برگردونه اون فرد گمراهی که مرده...( ترد من مات)
و بعد اون فرد گمراهی که مرده برگرده...( فیرجع)

یعنی اول میگه ''ترد''
بعد میگه
''یرجع''
اینکارم قراره روی یه مرده انجام بده!
این برگردوندن(ترد) روی مرده چه معنایی میده؟
یعنی مرده رو در حالی که توی اون دنیا هست برگردونه؟
(ترد) و اون مرده هم توی اون دنیا قبول کنه؟( فیرجع)
یا این ترد به معنای زنده کردن مرده است؟ یعنی از اخرت بیارش دنیا؟
یا روح اون فرد رو اصلاح کنه و بعد اون فرد رجعت میکنه به دنیا!

خباء;980441 نوشت:
سلام

سلام علیکم و رحمة الله

خباء;980471 نوشت:
خوب این طور که من متوجه شدم
بدعت گذار باید برگردونه اون فرد گمراهی که مرده...( ترد من مات)
و بعد اون فرد گمراهی که مرده برگرده...( فیرجع)

یعنی اول میگه ''ترد''
بعد میگه
''یرجع''
اینکارم قراره روی یه مرده انجام بده!
این برگردوندن(ترد) روی مرده چه معنایی میده؟
یعنی مرده رو در حالی که توی اون دنیا هست برگردونه؟
(ترد) و اون مرده هم توی اون دنیا قبول کنه؟( فیرجع)
یا این ترد به معنای زنده کردن مرده است؟ یعنی از اخرت بیارش دنیا؟
یا روح اون فرد رو اصلاح کنه و بعد اون فرد رجعت میکنه به دنیا!


اصطلاحا در این عبارت تعلیق بر امر محال شده است. یعنی اگر میتوانی افرادی را که بر دین تو و بدعت تو مرده اند هم به دنیا برگردانی و هم از آن بدعت برگردانی تو را خواهم آمرزید. در صورتی که واضح است چنین چیزی محال است. پس آمرزش نیز تحقق نمی یابد.

باسمه الذی سبقت رحمته غضبه

عرض سلام و ادب

بدیع;980373 نوشت:
منظورم از جایی که فردی علت تامه گمراهی فرد دیگری میشود همان موردی بود که در روایت به آن اشاره شده بود. یعنی فردی که در دین بدعت میگذارد و چیزی را که جز دین نیست به اسم دین عرضه میکند. پیروان آن دین از روی اعتقاد به آن دین و به خیال اینکه این بدعت جزئی از دین است آن را میپذیرند و به آن عمل میکنند. در چنین موردی تمام وزر و وبال عمل به بدعت بر عهده بدعت گذار است.

چند نکته در این بحث قابل توجه است:

نکته اول اینکه در منطق قران هر کسی مسئول اعمال خویش است لذا وزر و وبال معاصی

و انتخابهایش به عهده ی خود اوست:

"إنا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"

"وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی..."

در مورد بدعت گذاری در دین هم روایات نبوی(ص) بر همین نکته تصریح دارند از جمله:

"هر کس سنت زشتی را در بین مردم مرسوم کند تا وقتی مردمان به آن عمل می کنند

گناه آن را به حساب او نیز می گذارند بدون اینکه از گناه عامل آن کم کنند"در المنثور،ج5،ص260

بنابراین اینگونه نیست که تمام گناه عمل به بدعت،فقط بر عهده ی بدعت گذار باشد کما اینکه

روایت شریف به آن تصریح دارد.

ضمن اینکه در مباحث تکثرگرایی دینی و نجات پیروان ادیان از منظر عقل و نقل و در گفتار بزرگانی

چون حضرت علامه طباطبایی قدس سرّه الشریف و استاد مطهری رحمة الله علیه،بر این نکته تأکید

شده است که اگر پیروان دینی از روی اعتقاد و به خیال اینکه آن دین حق است از آن پیروی کنند

و به همان حال بمیرند(مستضعفین فکری)"مرجون لامر الله هستند" یعنی امید است که خداوند

آنها را مورد رحمت قرار داده و اهل نجات باشند.

پ.ن

روایت مورد بحث از نظر اعتبار سند چگونه است؟

بدیع;980475 نوشت:
اصطلاحا در این عبارت تعلیق بر امر محال شده است. یعنی اگر میتوانی افرادی را که بر دین تو و بدعت تو مرده اند هم به دنیا برگردانی و هم از آن بدعت برگردانی تو را خواهم آمرزید. در صورتی که واضح است چنین چیزی محال است. پس آمرزش نیز تحقق نمی یابد.

سپاس از جواب سلامتان
درسته با توجه به این مطلب به نظرم چند نکته قابل طرح است
اول اینکه بدعت گذار کسی را مجبور به گمراهی نکرده تا بگوییم برای توبه از آن باید فرد گمراه را مجبور به بازگرداندن از گمراهی کند. اصولا چنین چیزی خلاف عدالت و مفهوم توبه است...
دوم وجود برخی گزاره های دینی است که میگوید هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد. یا میگوید نباید از رحمت خدا ناامید گشت.یا هر فرد مسئول عمل خویش است نه اعمال دیگران و مواردی از این دست...
سوم وجود آثار وضعی گناه ارتباطی با عدم پذیرش توبه ندارد. مثلا کسی که مرتکب زنا میشده طبعا اثرات مخربی داشته است... اما توبه از زنا متوقف بر پاک کردن آثار زنا نیست...
چهارم بررسی اصالت و قوت این روایت از حیث سندی و محتوایی است...
پنجم اینکه ظاهرا طرف رسما دارد دست به خودکشی میزد و این خودش جای بحث دارد
ششم اینکه ما دو نوع توبه داریم. مثلا خداوند فرموده هر گناهی را میبخشد جز شرک..
و مفسران هم گفته اند این عدم بخشش وقتی است که طرف توبه نکرده باشد..
یعنی خداوند ممکن است هر گناهی را بدون توبه ببخشد ولی شرک را بدون توبه نخواهد بخشید...

حبیبه;980487 نوشت:
چند نکته در این بحث قابل توجه است:

نکته اول اینکه در منطق قران هر کسی مسئول اعمال خویش است لذا وزر و وبال معاصی

و انتخابهایش به عهده ی خود اوست:

"إنا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"

"وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی..."

در مورد بدعت گذاری در دین هم روایات نبوی(ص) بر همین نکته تصریح دارند از جمله:

"هر کس سنت زشتی را در بین مردم مرسوم کند تا وقتی مردمان به آن عمل می کنند

گناه آن را به حساب او نیز می گذارند بدون اینکه از گناه عامل آن کم کنند"در المنثور،ج5،ص260

بنابراین اینگونه نیست که تمام گناه عمل به بدعت،فقط بر عهده ی بدعت گذار باشد کما اینکه

روایت شریف به آن تصریح دارد.

ضمن اینکه در مباحث تکثرگرایی دینی و نجات پیروان ادیان از منظر عقل و نقل و در گفتار بزرگانی

چون حضرت علامه طباطبایی قدس سرّه الشریف و استاد مطهری رحمة الله علیه،بر این نکته تأکید

شده است که اگر پیروان دینی از روی اعتقاد و به خیال اینکه آن دین حق است از آن پیروی کنند

و به همان حال بمیرند(مستضعفین فکری)"مرجون لامر الله هستند" یعنی امید است که خداوند

آنها را مورد رحمت قرار داده و اهل نجات باشند.


نمی توان درباره همه موارد این مسئله قضاوت واحدی داشت. بدعت با سنت سیئه متفاوت است. سنت به معنای یک رسم و رسوم غلط و عادت زشت است که در یک فرهنگ و جامعه فراگیر میشود. سنت سیئه رنگ و لعاب دین ندارد و معمولا هر کسی به آن عمل میکند به وصف سیئه بودن عمل میکند. در مورد سنت سیئه عامل به سنت در گناه سنت گذار شریک می شود. در این مورد استشهاد به ایه 85 سوره نساء مناسب تر از استشهاد به آیه لا تزر وازرة وزر اخری است. خداوند در این آیه می فرماید: مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها. کسی که واسطه کار نیکی شود سهمی از آن کار برای اوست. و کسی که واسطه کار زشت شود سهمی از آن کار برای اوست.
اما بدعت به معنای ادخال ما لیس فی الدین فی الدین است. یعنی بدعت با رنگ و لعاب دین و قداست عرضه می شود و این باعث میشود همانطور که به وزر و وبال بدعت گذار افزوده شود از وزر و وبال عامل به بدعت کاسته شود. سختی که از علامه و شهید نقل کردید موید همین معنا است.

خباء;980497 نوشت:
دوم وجود برخی گزاره های دینی است که میگوید هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد. یا میگوید نباید از رحمت خدا ناامید گشت.یا هر فرد مسئول عمل خویش است نه اعمال دیگران و مواردی از این دست...

در این باره به پست قبلی و آیه 85 سوره مبارکه نساء مراجعه کنید.

خباء;980497 نوشت:
اول اینکه بدعت گذار کسی را مجبور به گمراهی نکرده تا بگوییم برای توبه از آن باید فرد گمراه را مجبور به بازگرداندن از گمراهی کند. اصولا چنین چیزی خلاف عدالت و مفهوم توبه است...

برای شریک شدن در گناه نیازی به مجبور کردن نیست. زمینه سازی برای گناه دیگری نیز گناه محسوب میشود. دعوت به بدعت که در روایت آمده بود حداقل مقتضی برای گناه و انحراف دیگران است.

خباء;980497 نوشت:
ششم اینکه ما دو نوع توبه داریم. مثلا خداوند فرموده هر گناهی را میبخشد جز شرک..
و مفسران هم گفته اند این عدم بخشش وقتی است که طرف توبه نکرده باشد..
یعنی خداوند ممکن است هر گناهی را بدون توبه ببخشد ولی شرک را بدون توبه نخواهد بخشید...

لطفا نقل قول از علما و مفسرین به همراه عبارت مورد استناد و آدرس آن باشد. ضمن اینکه ارتباط آن با این بحث نیز روشن شود.

حبیبه;980487 نوشت:
روایت مورد بحث از نظر اعتبار سند چگونه است؟

روایت به سند شیخ صدوق ره از هشام و ابوبصیر است. سند شیخ به هشام و ابوبصیر بنابر آنچه در ذهن دارم صحیح است. بررسی میکنم خلاف این بود اطلاع میدهم.

خباء;980497 نوشت:
نباید از رحمت خدا ناامید گشت

خباء;980497 نوشت:
ظاهرا طرف رسما دارد دست به خودکشی میزد

این روایت قطعا نمی تواند به تایید نا امیدی از رحمت خدا منتهی شود. رحمتی که حتی شیطان در قیامت نیز در آن طمع میکند نباید به خاطر هیچ گناهی نادیده گرفته شود. چرا که میدانیم ناامیدی از رحمت خداوند مساوی کفر و به مثابه بزرگ ترین گناه و آخرین و بزرگ ترین طمع شیطان در انسان است.
اما در مقابل قیامت روزی است که من یعمل مثقال ذرة شرا یره!(1) ....أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُون‏!(2) .... وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون‏(3) ......
بنابراین روایت در مقام تحذیر و نهی از گناهانی است که توبه از انها لوازم سخت و یا ناممکن دارد.
[=Noor_Nazli]پی نوشت ها:
(1) زلزال، 8. هر کس ذره ای بدی کند آن را خواهد دید.
(2) سجده، 18. ایا کسی که مومن است مانند فاسق است. (هرگز) برابر نیستند.
(3) قصص، 41. آنها را پیشوایان راهبر به سوی آتش قرار دادیم و روز قیامت یاری نخواهند شد.

بدیع;980551 نوشت:
لطفا نقل قول از علما و مفسرین به همراه عبارت مورد استناد و آدرس آن باشد. ضمن اینکه ارتباط آن با این بحث نیز روشن شود.

طبق قوانین لینک دادن ممنوع میباشد
از طرفی من نمیتوانم قوانین کپی رایت و وظیفه شرعی خویش را نادیده بگیرم و برایتان کپی پیست کنم.پیش تر نیز با کپی پیست مخالفت کردم اما مدیر مربوطه مرا توبیخ کرد که چرا کپی پیست نمیکنم!! خوب من به هیچ وجه دوست ندارم خلاف شرع و قانون عمل کنم.. پس باید به تفاسیر و آیات مربوطه مراجعه کنید...

اِنَّ ا‌للهَ لا يَغـفِـرُ اَن يُشـرَكَ بِـه‌ے وَ يَغـفِـرُ ما دونَ ذٰلِـكَ لِـمَن يَـشاءُ وَ مَن يُشـرِك بِا‌للهِ فَـقَـدِ افـتَـرىٰ اِثـمًا عَـظيـمًا

بدیع;980572 نوشت:
این روایت قطعا نمی تواند به تایید نا امیدی از رحمت خدا منتهی شود./FONT]
[/][=Noor_Nazli]

ببینید بزرگوار محتوای روایات باید تحلیل شود..
برداشت ها متفاوت است
مثلا میتوان گفت این روایت در تضاد با دو ایه قران است یکی ناامیدی از رحمت خدا و یکی بخشیدن هر گناهی با توبه و امکان بخشیدن هر گناهی ما دون شرک

یا
مثلا میتوان گفت این آیه اتفاقا برای جلوگیری از خودکشی و ناامیدی آن فرد بوده است..
یعنی طرف رفته و خودش را طناب بست کرده تا بمیرد و ناامید شده بود....
خدا هم به پیامبرش وحی کرد که برو به این یارو بگو این راهش نیست... خودکشی و بست نشینی راهش نیست... باید بری هدایت گری کنی...
اون بخشم که گفته باید مرده ها رو برگردونی یا در جهت همین موضوعه که بهش بفهمونه با خودکشی کاری از پیش نمیره... یا مقصودش مرده واقعی نبوده بلکه کنایه از آنهایی است که با کفر قلبشان مرده است... در قرآن هم از این کنایات و مجازها و تصریحات داریم که مقصود از مرده همان کافران زنده ای است که قلبشان با کفر مرده است...

به هر حال با این دو فرض میتوان روایت را تحلیل کرد ...

باسمه العلیم

بدیع;980542 نوشت:
نمی توان درباره همه موارد این مسئله قضاوت واحدی داشت. بدعت با سنت سیئه متفاوت است. سنت به معنای یک رسم و رسوم غلط و عادت زشت است که در یک فرهنگ و جامعه فراگیر میشود. سنت سیئه رنگ و لعاب دین ندارد و معمولا هر کسی به آن عمل میکند به وصف سیئه بودن عمل میکند.

بدعت در مقابل سنت است،بنابراین رابطه ی سنت سیئه و بدعت ظاهرا رابطه ی عموم و خصوص من وجه است.

اگر سنت سیئه ای به نام دین تمام شود بدعت محسوب می شود مانند نکاح جهادی یا جهاد نکاح در بین دواعش!

بدیع;980542 نوشت:
همانطور که به وزر و وبال بدعت گذار افزوده شود از وزر و وبال عامل به بدعت کاسته شود.

زحمت کشیده برهان نقلی فرمایش فوق را بیان بفرمائید.

حبیبه;980583 نوشت:
بدعت در مقابل سنت است،بنابراین رابطه ی سنت سیئه و بدعت ظاهرا رابطه ی عموم و خصوص من وجه است.

میتوانید مورد اشتراک و موارد افتراق را بیان کنید؟

حبیبه;980583 نوشت:
نوشته اصلی توسط بدیع
همانطور که به وزر و وبال بدعت گذار افزوده شود از وزر و وبال عامل به بدعت کاسته شود.
زحمت کشیده برهان نقلی فرمایش فوق را بیان بفرمائید.

میتوان از برخی ادله مثل روایت الاعمال بالنیات(1) استفاده کرد. در سنت سیئه سنت گذار داعی ترویج باطل دارد بدون اینکه بخواهد از مقدسات و اعتقادات مردم استفاده ابزاری کند. اما بدعت گذار انگیزه محو حق، تغییر شریعت و نسبت دروغ به خدا و پیامبر دارد. در مقابل عامل به سنت سیئه بدون این دغدغه و انگیزه دینی داشته باشد تحت تاثیر شهوت، جاه ... آن را مرتکب میشود. اما عامل به بدعت(در صورتی که امر بر او مشتبه شده باشد کما اینکه در اکثر موارد به همین شکل است) انگیزه عمل به شریعت و دستور خدا را دارد. امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید: لَيْسَ مَنْ طَلَبَ‏ الْحَقَ‏ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَه‏.(2) کسی که در جستجوی حق به باطل بیفتد با کسی که در طلب باطل آن را بیابد یکسان نیستند.
پی نوشت:
(1) مصباح الشریعه، ص53.
(2) شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص94.

خباء;980578 نوشت:
طبق قوانین لینک دادن ممنوع میباشد
از طرفی من نمیتوانم قوانین کپی رایت و وظیفه شرعی خویش را نادیده بگیرم و برایتان کپی پیست کنم.پیش تر نیز با کپی پیست مخالفت کردم اما مدیر مربوطه مرا توبیخ کرد که چرا کپی پیست نمیکنم!! خوب من به هیچ وجه دوست ندارم خلاف شرع و قانون عمل کنم.. پس باید به تفاسیر و آیات مربوطه مراجعه کنید...

در مطالعات دینی به منابع اینترنتی اکتفا نکنید. چنین کاری اعتبار ارجاعات و نقل های شما را تحت تاثیر قرار میدهد. حداقل در مورد کتاب های حدیثی و تفسیری سعی کنید مراجعه مستقیم داشته باشید. از نرم افزار جامع الاحادیث و جامع التفاسیر تولید مرکز کامپیوتری نور میتوانید استفاده کنید. ضمن اینکه اکثر سایت ها نقل با ذکر منبع را اجازه داده اند.

باسمه المجیب

بدیع;980622 نوشت:
میتوانید مورد اشتراک و موارد افتراق را بیان کنید؟

بعضی بدعتها سنت سیئه محسوب می شوند(وقتی حرام و به اسم دین تمام شود)

بعضی سنتهای سیئه بدعت محسوب می شوند (وقتی مردم به تصور اینکه جزء دین است به آن عمل کنند)

باسمه العلیم

بدیع;980625 نوشت:
میتوان از برخی ادله مثل روایت الاعمال بالنیات(1) استفاده کرد.

اگر امکان دارد تطبیق روایت شریف را بر موضوع تبیین بفرمائید.

بدیع;980625 نوشت:
در سنت سیئه سنت گذار داعی ترویج باطل دارد بدون اینکه بخواهد از مقدسات و اعتقادات مردم استفاده ابزاری کند.

در مواردی مانند مراسمی که به بهانه ی محبت آل الله علیهم السلام برگزار شده و به توهین و سبّ

مقدسات مذاهب دیگر اقدام می گردد و به حکم مراجع عظام تقلید حرام و موجب تفرقه بین امت اسلام است،از مقدسات

و اعتقادات مردم استفاده ی ابزاری نمی شود؟

بدیع;980625 نوشت:
کسی که در جستجوی حق به باطل بیفتد با کسی که در طلب باطل آن را بیابد یکسان نیستند.

محل اشکال یکسان بودن گناه بدعت گذار و عامل به آن نیست بلکه سخن در این است که حضرتعالی فرمودید از گناه عامل

کم و به گناه بدعت گذار اضافه می گردد،البته اینکه عذاب بدعت گذار مضاعف می شود نیز محل بحث نیست،ولی برای کم

شدن گناه عامل به بدعت و اینکه تمام گناه بر دوش بدعت گذار است باید دلیلی از قران یا روایات داشت که هنوز دلیل متقن و صریحی

ارائه نشده است.

حبیبه;980669 نوشت:
باسمه المجیب

بعضی بدعتها سنت سیئه محسوب می شوند(وقتی حرام و به اسم دین تمام شود)

بعضی سنتهای سیئه بدعت محسوب می شوند (وقتی مردم به تصور اینکه جزء دین است به آن عمل کنند)

رابطه عموم و خصوص من وجه دو مورد افتراق و یک مورد اشتراک دارد. آنچه فرمودید هر دو مورد اشتراک بود. یعنی مواردی که هم بدعت محسوب میشود و هم سنت سیئه. اما برای تبیین رابطه عموم و خصوص من وجه باید مواردی ذکر کرد که ۱: سنت سیئه هست اما بدعت نیست. ۲: بدعت هست اما سنت سیئه نیست.

حبیبه;980669 نوشت:
باسمه المجیب

بعضی بدعتها سنت سیئه محسوب می شوند(وقتی حرام و به اسم دین تمام شود)

بعضی سنتهای سیئه بدعت محسوب می شوند (وقتی مردم به تصور اینکه جزء دین است به آن عمل کنند)

رابطه عموم و خصوص من وجه دو مورد افتراق و یک مورد اشتراک دارد. آنچه فرمودید هر دو مورد اشتراک بود. یعنی مواردی که هم بدعت محسوب میشود و هم سنت سیئه. اما برای تبیین رابطه عموم و خصوص من وجه باید مواردی ذکر کرد که ۱: سنت سیئه هست اما بدعت نیست. ۲: بدعت هست اما سنت سیئه نیست.

باسمه الحق

بدیع;980682 نوشت:
اما برای تبیین رابطه عموم و خصوص من وجه باید مواردی ذمر کرد که ۱: سنت سیئه هست اما بدعت نیست. ۲: بدعت هست اما سنت سیئه نیست.

1-حرامی که سنت شده اما نه به نام دین

2-بدعت به معنای عام آن در اموری که نام دین بر آن است اما سیئه نیست.

حبیبه;980670 نوشت:
نوشته اصلی توسط بدیع
میتوان از برخی ادله مثل روایت الاعمال بالنیات(1) استفاده کرد.
اگر امکان دارد تطبیق روایت شریف را بر موضوع تبیین بفرمائید.

مثلا در همان مثال جهاد نکاح، فردی را تصور کنید که بر اثر تبلیغات به آن نگاه مقدس دارد و آن را آمیزه ای از دو سنت شرعی (جهاد و نکاح) میداند. او با هدف تقرب به خداوند تن به این عمل میدهد. اما همزمان فرد دیگری را در نظر بگیرید که بدعت بودن و حرمت آن را میداند اما به خاطر هوسرانی و یا کسب مال نامشروع به این کار تن در میدهد. عمل یک عمل است(جهاد نکاح) اما به خاطر تفاوت در نیت پیامدهای اخروی متفاوتی ایجاد میکند. این همان چیزی است که در ضمن تفکیک بدعت از سنت سیئه بر روی آن تاکید داشتیم.

حبیبه;980670 نوشت:
در مواردی مانند مراسمی که به بهانه ی محبت آل الله علیهم السلام برگزار شده و به توهین و سبّ

مقدسات مذاهب دیگر اقدام می گردد و به حکم مراجع عظام تقلید حرام و موجب تفرقه بین امت اسلام است،از مقدسات

و اعتقادات مردم استفاده ی ابزاری نمی شود؟


در فرض سوال بدعت محسوب میشود.

حبیبه;980670 نوشت:
حضرتعالی فرمودید از گناه عامل

کم و به گناه بدعت گذار اضافه می گردد،البته اینکه عذاب بدعت گذار مضاعف می شود نیز محل بحث نیست،ولی برای کم

شدن گناه عامل به بدعت و اینکه تمام گناه بر دوش بدعت گذار است باید دلیلی از قران یا روایات داشت که هنوز دلیل متقن و صریحی

ارائه نشده است.


تعبیری که از مدعای من داشتید تعبیر دقیقی نیست. به هر حال احساس میکنم بحث روشن و ادله کافی است و با دقت در پست های قبلی مدعا قابل دفاع است. در عین حال اگر برای شما قابل اثبات نیست اصراری برای اثبات و تبیین بیشتر ندارم. از شما به خاطر سوالات و نکاتی که مطرح کردید و باعث عمیق تر شدن بحث شد، تشکر میکنم.

بدیع;980626 نوشت:
در مطالعات دینی به منابع اینترنتی اکتفا نکنید. چنین کاری اعتبار ارجاعات و نقل های شما را تحت تاثیر قرار میدهد. حداقل در مورد کتاب های حدیثی و تفسیری سعی کنید مراجعه مستقیم داشته باشید. از نرم افزار جامع الاحادیث و جامع التفاسیر تولید مرکز کامپیوتری نور میتوانید استفاده کنید. ضمن اینکه اکثر سایت ها نقل با ذکر منبع را اجازه داده اند.

مطالعات بنده متکی به اینترنت نیست قرار هم نیست پیشینه مطالعاتی خودم را بگویم ولی همین قدر بدانید دانشم محصول اینترنت نیست اگر چه سایتهای مرجع اینترنتی نقصی ندارند ...

این مطلب شما در تفاسیر موجود است و پیدا کردنش سخت نیست و نیازی هم به مطالعه و تحقیق ندارد با یک سرچ ساده پیدا میشود...
اجازه دادن آن سایتها به من جواز نمیدهد که اینجا این کار را انجام دهم...

در کل کمک من به بحث همین است :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62482&p=980580&viewfull=1#post980580

باسمه الحق

بدیع;980763 نوشت:
تعبیری که از مدعای من داشتید تعبیر دقیقی نیست.

تعبیر یا تأویل یا برداشت حقیر نیست بزرگوار عین عبارت حضرتعالی است:

بدیع;980542 نوشت:
اما بدعت به معنای ادخال ما لیس فی الدین فی الدین است. یعنی بدعت با رنگ و لعاب دین و قداست عرضه می شود و این باعث میشود همانطور که به وزر و وبال بدعت گذار افزوده شود از وزر و وبال عامل به بدعت کاسته شود.

بدیع;980763 نوشت:
به هر حال احساس میکنم بحث روشن و ادله کافی است

اگر ادله کافی باشد و مخاطب بحث اصرار به ارائه ی دلیل داشته باشد چند احتمال وجود دارد:

یا مخاطبتان جاهل به بحث و اصول آن است یا کودن است یا عنود.

اگر جاهل است با توضیح بیشتر عالمش کنید،اگر کودن است آنقدر دلیل بیاورید تا لااقل یکی را بفهمد

و اگر عنود است با قوت برهان ساکتش کنید!

بدیع;980763 نوشت:
در عین حال اگر برای شما قابل اثبات نیست اصراری برای اثبات و تبیین بیشتر ندارم

اگر ادعا قابلیّت اثبات داشته باشد و سائل مصرّ به اثبات چرا اثبات نشود؟

حبیبه;980899 نوشت:
اگر ادله کافی باشد و مخاطب بحث اصرار به ارائه ی دلیل داشته باشد چند احتمال وجود دارد:

یا مخاطبتان جاهل به بحث و اصول آن است یا کودن است یا عنود.

اگر جاهل است با توضیح بیشتر عالمش کنید،اگر کودن است آنقدر دلیل بیاورید تا لااقل یکی را بفهمد

و اگر عنود است با قوت برهان ساکتش کنید!

هیچ کدام درباره شما صدق نمی کند. برای تبیین بیشتر به توضیحات آیت الله مکارم شیرازی در ذیل آیه 25 سوره مبارکه نحل اشاره میکنیم. عبارت ایشان عینا نقل می شود:
«آيه بعد نتيجه اعمال اين كوردلان را چنين بيان می كند:" اينها بايد روز رستاخيز هم بار گناهان خود را به طور كامل بر دوش بكشند و هم سهمى از گناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراه كرده ‏اند"! (لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ). " بدانيد آنها بدترين وزر و مسئوليت را بر دوش می كشند" (أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ). چرا كه گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مى‏شود، چقدر دشوار است كه انسان هم بار گناهان خود را بر دوش كشد و هم بار گناهان هزاران نفر ديگر را، و هر گاه سخنان گمراه كننده آنها باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نيز بر دوششان سنگينى مى‏كند! جمله" ليحملوا" (بايد اين بار را بر دوش كشند) به صورت امر است، مفهومش بيان نتيجه و عاقبت كار است، درست همانند اينكه به كسى می گوئيم اكنون كه اين عمل خلاف را انجام دادى بايد نتيجه آن را تحمل كنى و تلخى آن را بچشى (بعضى از مفسران نيز احتمال داده‏اند كه" لام" ليحملوا لام عاقبت باشد). " اوزار" جمع" وزر" به معنى بار سنگين و نيز به معنى گناه آمده است و اينكه به وزير،" وزير" گفته مى‏شود براى اينكه مسئوليت سنگينى به دوش می كشد.....

..... در اينجا اين سؤال پيش می آيد كه چگونه قرآن گفته است" قسمتى از بار گناهان كسانى را كه گمراه كرده ‏اند بر دوش دارند" و نگفته همه بار گناهان آنها را، با اينكه در روايات می خوانيم اگر كسى سنت بدى بگذارد تمام گناهان كسانى كه به آن عمل كرده ‏اند بر دوش می كشد. بعضى از مفسران در پاسخ اين سؤال گفته‏ اند كه" پيروان گمراه" دو نوع گناه دارند گناهانى را كه به عنوان پيروى از رهبرانشان مرتكب می شوند، و گناهانى را كه مستقلا دارند، آنچه بر دوش رهبران سنگينى مى‏كند نوع اول است. و بعضى" من" را در آيه فوق براى تبعيض نگرفته‏ اند بلكه براى بيان اينكه گناهان پيروان بر دوش رهبران است دانسته ‏اند. ولى تفسير ديگرى به نظر می رسد كه از همه اينها دلچسب‏ تر است، و آن اينكه پيروان گمراه دو حالت دارند، گاهى آگاهانه به دنبال اين رهبران منحرف می افتند كه نظيرش را در طول تاريخ فراوان ديده ‏ايم، در اين صورت عامل گناه هم دستور رهبران است و هم تصميم خودشان، و در اينجا است كه يك سهم از مسئوليت گناهانشان بر دوش رهبران است (بى آنكه چيزى از گناهان آنها كاسته شود).

اما گاه می شود كه پيروان بدون اينكه مايل باشند اغفال می شوند و تحت تاثير وسوسه‏ هاى رهبران گمراه قرار می گيرند كه نمونه آن در ميان مردم عوام در بسيارى از جوامع ديده می شوند، آنها حتى ممكن است با قصد" تقرب الى اللَّه" به دنبال چنين برنامه‏ هايى حركت كنند، در اين صورت همه بار گناهانشان بر دوش پيشوايان گمراه است، و خودشان اگر در تحقيق كوتاهى نكرده باشند مسئوليتى ندارند، ولى دسته اول كه با علم و آگاهى تبعيت كرده ‏اند مسلما سر سوزنى از گناهشان كم نمی شود در عين اينكه پيشوايانشان سهمى از مسئوليت را بر دوش می كشند.(1)
پی نوشت:
(1) تفسير نمونه، ج‏11، ص: 201و202

باسمه النصیر

بدیع;980986 نوشت:
اما گاه می شود كه پيروان بدون اينكه مايل باشند اغفال می شوند و تحت تاثير وسوسه‏ هاى رهبران گمراه قرار می گيرند كه نمونه آن در ميان مردم عوام در بسيارى از جوامع ديده می شوند، آنها حتى ممكن است با قصد" تقرب الى اللَّه" به دنبال چنين برنامه‏ هايى حركت كنند، در اين صورت همه بار گناهانشان بر دوش پيشوايان گمراه است، و خودشان اگر در تحقيق كوتاهى نكرده باشند مسئوليتى ندارند

در واقع همان مستضعفین فکری یا مرجون لأمرالله؛ولی با این صراحت نمی توان گفت که مسئولیتی ندارند چرا که

خود خداوند نیز می فرماید:

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اَللّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ. 106/توبه

امرشان با خداست یا آنها را می بخشد و یا عذاب می فرماید.

پ.ن

استاد گرامی،تمام اصرار بنده بر تبیین این موضوع برای این است که گمان نشود

می توان گمراهی و ضلالت را به گردن دیگری انداخت و از خویش سلب مسئولیت کرد

لذا وقتی وارد چنین بحثهایی می شویم و بالتبع ممکن است مخاطبین فراوانی هم ناظر

بر بحث باشند احتیاط ایجاب می کند که موضوع را به دقت بررسی،تحلیل و تبیین نمود

تا خدای نکرده موجب ایجاد ذهنیتهای غلط برای دیگران نشویم؛آنهم در فضایی که مخاطبین آن

دائما در معرض القاء انواع شبهات دینی هستند.

با تشکر

(24)وَ اِذا قيـلَ لَـهُم ماذا اَنـزَلَ رَبُّـكُم قالوا اَساطيـرُ الاَوَّليـنَ
(25)لِـيَحـمِـلوا اَوزارَهُم كامِـلَـةً يَومَ الـقِـيامَـةِ وَ مِن اَوزارِ الَّـذيـنَ يُـضِـلّونَـهُم بِـغَيـرِ عِلـمٍ اَلا ساءَ ما يَـزِرونَ

درباره این دو آیه
میفرماید کسی که ضال و مضل است چنین عاقبتی دارد...
اما نمی فرماید کسی که از ضلالت دست کشیده چنین است...

(18)وَ لَيـسَـتِ التَّوبَـةُ لِـلَّـذيـنَ يَعـمَـلونَ السَّـيِّـئاتِ حَـتّىٰ اِذا حَـضَـرَ اَحَـدَهُـمُ الـمَوتُ قالَ اِنّى تُبـتُ الآنَ وَ لَا الَّـذيـنَ يَـموتونَ وَ هُم كُـفّارٌ اُولٰـئِـكَ اَعـتَدنا لَـهُم عَـذابًا اَليـمًا

(90)وَ جاوَزنا بِـبَـنى اِسـرائيـلَ الـبَحـرَ فَـاَتـبَـعَـهُم فِرعَونُ وَ جُـنودُه‌‚‌ بَغـيًا وَ عَدوًا حَـتّىٰ اِذا اَدرَكَـهُ الـغَـرَقُ قالَ آمَنـتُ اَنَّـه‌‚‌ لا اِلٰـهَ اِلَّا الَّـذى آمَـنَت بِـه‌ے بَـنو اِسـرائيـلَ وَ اَنَا مِـنَ الـمُسـلِـميـنَ
(91)آلآنَ وَ قَد عَـصَيـتَ قَبـلُ وَ كُنـتَ مِـنَ الـمُفـسِـديـنَ

پرسش: لطفا درباره حق الناس معنوی به این سوالات پاسخ دهید:


  1. آیا در حق الناس معنوی توبه کافی است و موجب برائت ذمه می شود؟
  2. چه گناهانی جزء حق الناس معنوی محسوب می شود؟
  3. آیا بدعت حق الناس معنوی محسوب می شود؟ توبه از بدعت چگونه است؟

پاسخ:
(1) در یک تقسیم بندی حق الناس به مادی و معنوی تقسیم میشود. حق الناس مادی عبارت است از وارد ساختن خسارت به اموال دیگری و هر گونه ضرر مالی زدن به او. حق الناس معنوی یعنی ضایع کردن حق دیگری در غیر امور مالی مثل بردن آبروی دیگری با غیبت و یا ناراحت کردن دیگری و .... برای بیرون آمدن از حق الناس معنوی توبه کافی است. توبه هر گناهی را پاک می کند و اختصاصی به حق الناس معنوی ندارد. اما موضوع این است که توبه از هر گناهی متفاوت و متناسب با آن گناه است. در توبه از یک گناه استغفار کافی است و در توبه از گناه دیگری علاوه بر آن باید ادای دین و یا حلالیت نیز صورت بگیرد. در حق الناس معنوی باید علاوه بر استغفار به درگاه الهی، جبران و حلالیت نیز انجام شود. مثلا اگر به کسی تهمت زده شده باشد باید تلاش کرد آبروی از دست رفته او را به دست آورد. به این ترتیب که او را در نزد کسانی که تهمت را شنیده اند تبرئه کند و بی گناهی او و اشتباه خودش را بیان نماید. یا در مورد غیبت باید از شخصی که غیبت او شده حلالیت بطلبد. البته در لزوم حلالیت طلبیدن استثنائاتی وجود دارد. مثل اینکه غیبت فردی شده ولی به گوش او نرسیده است. حلالیت طلبیدن از او اگر باعث شود ناراحت شود و کینه و دشمنی به وجود آورد نباید انجام شود. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: فَإِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ فَلَمْ يَبْقَ إِلَّا أَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَبْلُغْهُ وَ لَمْ يَلْحَقْهُ عِلْمُ ذَلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ. اگر غيبت كسي را كردي و او باخبر شد بايد از او طلب حليت كني ولي اگر مطلع نشد برايش طلب مغفرت كن.(1)

(2) حقوقی که هر فرد بر گردن دیگران دارد شامل دو دسته حقوق ایجابی و سلبی میشود:
حقوق ایجابی به معنای کارهایی است که باید در حق دیگران انجام داد و ترک آنها حق الناس را بر گردن انسان می آورد. حقوق سلبی به معنای کارهایی است که نباید در حق دیگران انجام داد و انجام آن موجب حق الناس میشود. درباره حقوق ایجابی جامع ترین متن روایی، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) است. در این رساله ضمن دسته بندی افراد مختلف از نظر نسبت و رابطه ای که با انسان دارند، حقوق هر یک به تفصیل مشخص شده است. برخی از این حقوق عبارت اند از: حقوق مادر، پدر، همسر، فرزند، برادر، حق دوست، حق همسایه، حق استاد، حق شاگرد، حق طلبکار، حق بدهکار، حق شریک، حق طرف دعوا، حق مشورت دهنده، حق مشورت گیرنده، حق نصیحت کننده، حق نصیحت شونده، حق کودکان، حق بزرگسالان، کسی که از او چیزی میخواهی، کسی که او از تو چیزی میخواهد، کسی که به تو بدی کرده، کسی که به تو خوبی نموده، مسلمانان دیگر، غیر مسلمانان و ....(2)
حقوق سلبی شامل همه آسیبهایی میشود که ممکن است کسی را متاثر و متضرر کند. شاید بتوان به عنوان یک ملاک کلی در تعیین این حقوق به این روایت اشاره کرد: امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید: يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا. اى فرزند عزيز، نفس خويش را ميزانى بين خود و بين ديگران قرار ده، پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى.(3)

(3) بدعت در لغت به معناى انجام یک امر بى سابقه است، ولى در میان علماى اسلام به معناى کاستن یا افزودن چیزى بر دین بدون دلیل معتبر است. از آن جا که معارف و احکام الهى باید از طریق وحى و ادّله معتبر ثابت شود، بدعت گناه بزرگی است که به نابود شدن دین و گمراه شدن مردم منجر میشود. بنابراین تضییع حق الناس معنوی محسوب می شود. در برخی از روایات آمده است؛ خداوند توبه از بدعت را نمی پذیرد.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: اَبَى اللهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوبَةِ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: اِنَّهُ قَدْ اُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّها. خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است.(4)
یکی از شرایط توبه تصمیم بر ترک آن گناه است. این در حالی است که با وجود محبت عمیق نسبت به گناه پشیمانی و تصمیم بر ترک تحقق پیدا نمیکند.

امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: كَانَ رَجُلٌ فِي الزَّمَنِ الْأَوَّلِ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَأَتَاهُ الشَّيْطَانُ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا إِنَّكَ قَدْ طَلَبْتَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبْتَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ تَكْثُرُ بِهِ دُنْيَاكَ وَ يَكْثُرُ بِهِ تَبَعُكَ قَالَ بَلَى قَالَ تَبْتَدِعُ دِيناً وَ تَدْعُو إِلَيْهِ النَّاسَ فَفَعَلَ فَاسْتَجَابَ لَهُ النَّاسُ وَ أَطَاعُوهُ وَ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ إِنَّهُ فَكَّرَ فَقَالَ مَا صَنَعْتُ ابْتَدَعْتُ دِيناً وَ دَعَوْتُ النَّاسَ مَا أَرَى لِي تَوْبَةً إِلَّا أَنْ آتِيَ مَنْ دَعَوْتُهُ إِلَيْهِ فَأَرُدَّهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يَأْتِي أَصْحَابَهُ الَّذِينَ أَجَابُوهُ فَيَقُولُ لَهُمْ إِنَّ الَّذِي دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ بَاطِلٌ وَ إِنَّمَا ابْتَدَعْتُهُ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ كَذَبْتَ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّكَ شَكَكْتَ فِي دِينِكَ فَرَجَعْتَ عَنْهُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ عَمَدَ إِلَى سِلْسِلَةٍ فَوَتَدَ لَهَا وَتِداً ثُمَّ جَعَلَهَا فِي عُنُقِهِ وَ قَالَ لَا أَحُلُّهَا حَتَّى يَتُوبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قُلْ لِفُلَانٍ وَ عِزَّتِي لَوْ دَعَوْتَنِي حَتَّى تَتَقَطَّعَ أَوْصَالُكَ مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ إلى مَا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْه‏. مردى در گذشته دنبال مال حلال را گرفت ولى نتوانست به آن دست پيدا كند و بعد دنبال مال حرام رفت و به آن هم نرسيد، در اين هنگام شيطان رسيد و به او گفت: اى مرد تو دنيا را از طريق حلال خواستى بدست آورى به آن نرسيدى و بعد در نظر گرفتى از طريق حرام به آن برسى آن را هم نيافتى. اكنون تو را به چيزى راهنمائى میكنم اگر آن را انجام دهى مال زياد بدست می آورى و پيروانت زياد خواهند شد، گفت: آن چيست بگوئيد تا مورد عمل قرار دهم شيطان گفت: بيائيد دين جديدى درست كنيد و مردم را بطرف آن دعوت نمائيد. او هم دستور شيطان را بكار گرفت و دين جديدى را پايه افكند و مردم را بطرف آن فرا خواند گروهى دعوت او را قبول كردند و مال زيادى بدست آورد، بعد از آن روزى با خودش فكر كرد و گفت: اين چه كارى بود كه من كردم، دينى ساختم و مردم را به آن دعوت كردم. كار بدى كردم فكر می كنم خداوند توبه مرا قبول نكند مگر اينكه من مردم را بار ديگر دعوت كنم و جريان را به آنها بگويم و از آن‏ها بخواهم دست از اين دين بردارند او مرتب به ياران خود مراجعه می كرد و به آنان می گفت دينى كه من شما را به سوى آن دعوت كردم باطل است و من آن را پديد آورده ‏ام. مريدان او گفتند: تو دروغ می گوئى آن دين حق می باشد. تو در آن به شك و ترديد گرفتارشده ‏اى و از آن بازگشته‏ اى. او بعد از اين زنجيرى بدست آورد و آن را بر گردنش آويخت و سر ديگرش بر ميخى بر زمين كوبيد و گفت: اين زنجير را از گردن بيرون نخواهم كرد تا خداوند مرا بيامرزد. در اين هنگام خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد و فرمود: به آن مرد بگو، سوگند به عزت و جلال خودم اگر مرا به اندازه ‏اى بخوانى تا رگ‏هاى گردنت قطع شود تو را اجابت نخواهم كرد، تا آن‏گاه كسانى كه بر اين دين مرده ‏اند از آن عقيده برگردند.(5)

این در حالی است که قرآن وعده داده هر گناهی در صورت توبه بخشیده شود. خداوند متعال میفرماید: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏. ای بندگان من که بر خود ظلم کردید! از رحمت خدا ناامید نشوید که خداوند همگی گناهان را می امرزد. به درستی که او بخشنده و مهربان است.(6)
با کنار هم قرار دادن این آیه و آن روایات معلوم می شود علت آمرزیده نشدن گناه بدعت این است که توبه صحیح و کاملی انجام نمی شود و یا نمیتواند انجام شود که اگر انجام شود قطعا وعده الهی تحقق پیدا میکند و آمرزش نصیب فرد میشود.


پی نوشت ها:

  1. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج72، ص242.
  2. http://olama-orafa1393.ir/?p=4430
  3. نامه 31 نهج البلاغه.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب(321ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 54.
  5. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج69، 219.
  6. سوره زمر(39)، آیه 53.
موضوع قفل شده است