جمع بندی حقیقت چیست؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حقیقت چیست؟
با سلام و خدا قوت من شخصا آدم مذهبی و حداقل علی الظاهر خودم رو مقید میدونم، امّا از وقتی وارد دانشگاه شدم و افراد گوناگون، ایده ها و نظریات گوناگون و اتفاقاتی واقعی تر رو دیدم، فکر میکنم بعضی اعتقاداتم دچار لرزش شدند .  من با یه سری از دوستان مسجدی که صحبت می کردم، به یه جائی در بحث رسیدیم که این سوال مطرح شد: چرا اهل سنت باز هم با وجود این همه قرائنی که برای ما شیعیان واضح و مبرهنه، به تشیع رو نمیارن . پاسخ یکی از دوستان این بود: که بعضی از سر تعصب، منافع مادی و ... تغییر مسیر نمی دهند و بعضی به خاطر همین افراد  قدرتمند و صاحب نفوذ، بعضی علمای غیر عادل و حرف های ناصحیح از اون ها، به این طریقه ادامه می دن .   این سوال و جواب رو من شنیدم اما بعدا خیلی فکرم درگیر این موضوع شد که...، اگر ممکنه به خاطر حرف بزرگان و افراد قابل اعتماد، یه عده از افراد گمراه بشند، از کجا میشه سند آورد که الآن ما که شیعه 12 امامی هستیم برحق هستیم ؟ اصن ما بعضی موقعا میگیم ای بابا چقدر علیه اسلام و شیعه هجمه روانی هست و ما رو بعضی کشورها تمسخر می کنند! مثلا در گوگل سرچ بزنی شیعه عکس های عزاداری و قمه زنی و ... میاد، خب دقیقا وضعیت مشابهی برای سایر ادیان و فرق در ایران هم قابل تصوره، ما هم به جاش برسه میایم از کوچک ترین چیزهائی که به نظرمون در مثلا دین هندوها هست، در دین وهابیون هست، در دین مسیحیت مدرن هست و ... نقد وارد میکنیم و از نظر خودمون درباره اش بحث می کنیم . افرادی داریم مثل شهید مطهری که خودشون میان نظریات برتراند راسل رو توضیح میدند و از طرفی خودشون هم قرار هست پاسخگوی اون باشند، چه بسا ما اگر در دوره برتراند راسل بودیم و هم محله ای او بودیم، او هم می آمد و نظریات امثال شهید مطهری را مطرح و نقد می کرد !!! واقعا دچار نگاه چندجانبه شده ام . به نظرم این طرز یکه به قاضی رفتن دوستان که بگوئیم افراد به خاطر علمایشان گمراه شدند، کاملا قابل تعمیم به هر آئین و مسلکی هست ! حالا مساله واقعا جدی که من به آن برخوردم این است : من در خانواده شیعه ای متولد شده ام که عقاید گوناگونی حتی در سطح برادران و خواهرانم داریم، از کودکی پای منبر نشستم و ...، اما واقعا الآن نمی دانم 1- از کجا می توان به کنه ادیان رسید و بعد آن ها را رد یا تایید کرد !؟ این که بگویم بله ما در عصر اطلاعات هستیم با یه سرچ ساده می توان این چیزها را فهمید، واقعا به این سادگی ها هم نیست ! وقتی می گوئیم بمباران رسانه ای علیه ماست، فقط علیه ما نیست، علیه ادیان و فرق دیگر هم وجود دارد، اصلا بمباران رسانه ای در نظر نگیریم، منابع فارسی درباره سایر ادیان در بسیاری مواقع چه بسا که آن قدر معتبر نباشند . 2- اصلا رسیدن به این کنه و معنا آیا واقعا ممکن است؟ از این جهت میپرسم که ادیان و فرق گوناگون آنقدر متنوع و فراوان هستند که نمی توان همه ی عمر به مطالعه و تجربه آن ها پرداخت ! 3- از کجا بفهمم من دینی که انتخاب کرده ام، دقیق ترین و قطعی ترین آئین موجود هست تا بتوانم در راه اجرایش در صورت نیاز جان بدهم !چراکه در ادیان مختلف بحث جهاد مطرح شده، اما وقتی ایمان فرد متزلزل باشد جهاد هم برایش شبهه ناک خواهد شد !  
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد عامل
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی این دغدغه شما واقعا دغدغه بجایی است که باید در مورد دین تحقیق کرد البته این تحقیق متناسب با توان علمی و فهم انسان ها متفاوت است. در ادامه به مطالبی برای روشن تر شدن مسیر اشاره خواهد شد. شما نیز ما را در این مسیر همراهی کنید...
مطلب اول اینکه در مسائل اعتقادی نمی توان با اتکا به حرف بزرگان پیش رفت، به تعبیر مولی الموحدین: «الْحَقُّ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ‏ الْحَقَ‏ تَعْرِفْ‏ أَهْلَه‏؛ حق به وسیله اشخاص(بزرگان) شناخته نمی شود، [بلکه ابتدا] حق را بشناس، بعد[به وسیله شناخت حق] اهل حق را نیز شناسایی کن»(1) بنابراین انسان باید خودش به دنبال حق باشد و اگر هم از کلام بزرگان یا کتاب های ایشان استفاده می کند باید خودش در این زمینه تفکر کند و تصمیم نهایی را خودش بگیرد؛ نه اینکه در این زمینه تقلید کند. مطلب دوم؛ ما آنقدر فرصت نداریم که به کنه ادیان برسیم! گاهی یک محقق تمام عمر خود را صرف می کند تا شاخه ای از یک دین را مورد بررسی قرار دهد و با وجود این همه دین الهی و غیر الهی نمی توان تمام آنها را مورد بررسی قرار داد، اما در عین حال راه برای تشخیص حق و باطل بسته نیست. به این منظور می توان از برخی ملاک ها استفاده کرد؛ مثلا با پی گیری این مساله که آیا خدایی در این عالم هست یا نه؟ و آیا ممکن است این عالم بدون خدا محقق شده باشد یا نه؟ می توان ادیان را به دو دسته الهی و غیر الهی تقسیم کرد و از این طریق بسیاری از ادیان را از دامنه تحقیق خارج نمود. در ادامه نیز می توان بین ادیان باقی مانده به مستند بودن کتاب آسمانی آنها مراجعه کرد و آنهایی که مستند به پیامبر نیستند یا دخل و تصرف در آنها شکل گرفته را کنار گذاشت یا از دیگر ملاکات کلی استفاده نمود. برای تشخیص مذهب حق و باطل نیز می توان از همین ملاک های کلی استفاده کرد. بدین ترتیب ملاک برای حقانیت مدارک و شواهد خواهد بود نه تعداد پیروان یا حرف های بزرگان مذاهب و ... حالا که ملاک روشن شد، شما باید به دنبال قانع کردن خود باشید و در این زمینه باید نقادانه به حرفهای دو طرف گوش داد و راه حق را انتخاب کرد. البته این روش لوازمی هم دارد که اگر بخواهید از این طریق به حق برسید باید شناختی نسبت به برخی علوم مانند منطق که ملاک شناخت کلام درست از نادرست است، پیدا کنید و از همین طریق مغالطه های دو طرف را شناسایی کنید. هرچند گاهی مغالطه آنقدر دقیق است که چندین سال حتی بزرگان را هم درگیر خود می کند تا پاسخی درخور برای آن پیدا کنند. نکته پایانی اینکه تنها از طریق استدلال عقلی نمی توان به یقین حداکثری رسید، بلکه عقل تا مقداری انسان را پیش می برد و این عمل است که ایمان انسان را تقویت می کند و سبب رسیدن به مراتب عالی معرفتی می گردد: «كلاَ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَترَوُنَّ الجَحِيمَ؛ اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد، قطعاً جهنّم را خواهيد ديد!» (2) از ظاهر كلام بر مى‏آيد كه مراد از ديدن جحيم، ديدن آن در دنيا و قبل از قيامت و به چشم بصيرت است، منظور رؤيت قلب است و اين رؤيت براى مردمى كه سرگرم تفاخرند دست نمى‏دهد، بلكه در مورد آنان امرى ممتنع است، چون چنين افرادى ممكن نيست علم اليقين پيدا كنند. مراد از"عين اليقين" نیز خود يقين است، و معنايش اين است كه جحيم را با يقين محض مى‏بينند، و مراد از" علم يقين" در آيه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصيرت و در دنيا است، و به عين اليقين ديدن آن در قيامت با چشم ظاهر است.(3) علم مذکور امری فراتر از علوم حصولی و اکتسابی انسان است، بلکه علم الیقین از سنخ علم حضوری است و این علم بر اساس تزکیه نفس به دست می آید. اگر بحث دیگری مد نظر شما بود، در ادامه به آن پرداخته خواهد شد... پی نوشت ها: 1. فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، انتشارات رضى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش، ج1، ص31. 2. تکاثر: 5 و6. 3. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، ج20، ص602.  
خب بسیار عالی، من برای سوال 1 و 2 پاسخ برام واضح بود، اما برای سوال 3، من هنوز نمیدونم واقعا تا چه حد بیام سرمایه گذاری کنم روی دینی که انتخاب میکنم . یعنی چقدر ایمان داشته باشم! چون بعدا اگه برای جهاد یا هر چیزی سستی از ما دیده بشه یا ... میگن طرف ایمان واقعی نداشت و برعکسش . توی کشور ما یه تعداد سند و مدرک مطرح میشه و نظرات مختلفی از مراجع مطرح میشه، خصوصا در بحث های سیاسی و اجتماعی، در بحث ولایت و امثالهم ... بعد بر مبنای این اسناد برخی مراجع حکم میکنند که برپایی حکومت و نظام سیاسی لازم است ( مثل امام خمینی ) اما با مطالعه ای که من داشته ام از طرفی برخی مراجع سندیت روایات مربوط به ولایت مطلقه رو قبول ندارند، فلذا حکم به جهاد و تشکیل حکومت نمیدهند ! مثلا آیت الله سیستانی ترجیح میدن انتخابات و حکومت دست مردم باشه، و در موارد خاصی که واجبه دخالت بشه، به مسئولین تلنگر و تذکر بدند . مثلا یه کتاب عربی ای آقای علامه کورانی نوشتن درباره بحث انتخابات و حکومت، بعد درباره احکام آیت الله سیستانی بحث میکنند . من هم مرجعم آقای سیستانی هست . نظر آیت الله خامنه ای و امام خمینی هم مطرح میکنند،کتاب  در مقام نقد نیست اما به نظرم میگه آقای خوئی و ... سندیت این جور روایات ولایت مطلقه رو چندان قبول ندارند .   خب الآن که ما تو همچین چیز مهمی اختلاف داریم . یعنی بین علمای بزرگ اختلافه ! یا توی اسلام به غیر از شیعه و سنی، کلی فرقه فقط توی شیعه و فقط توی سنی داریم، که اینا هم همدیگه رو قبول ندارند حالا انتخاب سخت میشه!، هر کس ممکنه بگه روایاتی که ما خوندیم معتبرتره، با عقل بنا به فلان دلایل مطابقه، پس به فرقه ما بپیوندید! یعنی حرف علما اینجا خیلی خیلی موثر میشه، مغالطه دروغ به این سادگی قابل تشخیص نیست وقتی از یه استاد مغالطه شنیده میشه ! یعنی بحثم اینه که ما خیلی ها رو بر حسب الهی و غیرالهی میتونیم تقسیم بندی کنیم، اما توی ادیان الهی، هر کس برای خودش یه سند میاره، مسیحی یه سند، اسرائیلی یه سند، شیعه و سنی، هر فرقه در همین ادیان، هر کدوم سند میارند و میگن اسناد ما صحیحه است . تا جائی که عقایده با منطق میشه بحث کرد، اما واقعا من نمیدونم این علم رجال و تاریخ چقد میخواد اسناد رو رد و تایید کنه ! یعنی حرف چه کسی قابل اعتماده توی روایات تاریخی؟؟ این یه نکته، نکته بعدی این که اگر بخوایم توی بحث اسناد تاریخی و ... به عقل و علم مراجعه کنیم، گاهی با تناقض های جدی مواجه میشیم، پس لازمه یه جوری این اسناد و مدارک تاریخی اثبات بشند که به حد لا ریب فیه برسند . مثال میزنم: در بحث رجم شیاطین با شهاب سنگ و ... یه جا آیت الله مکارم در تفسیر نمونه، میگن ما توضیحاتمون رو دادیم، اما ممکنه هنوز علم بشر بهش نرسیده باشه و منظور قرآن چیز دیگری بوده باشد ! حالا من حرفم اینه که ممکنه یکی غیر مسلمان بیاد این آیه رو به تمسخر بگیره بگه چه بچه گونه و تخیلی، همان طور که چه بسا به زعم خودمون بعضی احکام ادیان دیگه مضحک میاد یا بعضی آئین هاشون رو ممکنه غیر عاقلانه بدونیم ! پس عقل و علم کافی نیستند تا همه روایات و جریانات تاریخی رو باهاش بسنجیم . حالا تکلیف چیه، تا چه حد به سخن علمای خودمون و بین علمای خودمون به کدومهاشون تکیه کنیم ؟؟ خصوصا که جاهائی احکام اجتماعی هستن و تصمیم سخت میشه !  
کتابی هم که خدمتتون عرض کردم این هست: ملاحظات حول الانتخابات بین یدی المرجع الدینی الاعلی السید السیستانی دام ظله/ علی الکورانی العاملی
گاهی با خودم فکر می کنم بهترین راه رسیدن به یقین اینه که خودم شخصا برم اجتهاد بگیرم، یا متخصص دینی بشم تا حس اینکه ممکنه یه عده به هر اسمی از وقت من، زندگی من، مال و جان من سوء استفاده کنند،  بهم دست نده .
جمع بندی پرسش: به منظور پیدا کردن دین حق، آیا می توان به حقیقت تمام ادیان رسید؟ علاوه بر اینکه انسان به چه طریقی می تواند یقین قطعی نسبت به دین حق پیدا کند؟ پاسخ: در ابتدا باید توجه داشت که مسائل اعتقادی را نمی توان با اتکا به حرف بزرگان قبول کرد، به تعبیر مولی الموحدین: «الْحَقُّ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ‏ الْحَقَ‏ تَعْرِفْ‏ أَهْلَه‏؛ حق به وسیله اشخاص(بزرگان) شناخته نمی شود، [بلکه ابتدا] حق را بشناس، بعد[به وسیله شناخت حق] اهل حق را نیز شناسایی کن»(1) بنابراین انسان باید خودش به دنبال حق باشد و اگر هم از کلام بزرگان یا کتاب های ایشان استفاده می کند باید خودش در این زمینه تفکر کند و تصمیم نهایی را خودش بگیرد؛ نه اینکه در این زمینه تقلید کند. مطلب دوم؛ ما آنقدر فرصت نداریم که به حقیقت تمام ادیان برسیم! گاهی یک محقق تمام عمر خود را صرف می کند تا شاخه ای از یک دین را مورد بررسی قرار دهد و با وجود این همه دین الهی و غیر الهی نمی توان تمام آنها را مورد بررسی قرار داد، اما در عین حال راه برای تشخیص حق و باطل بسته نیست. به این منظور می توان از برخی ملاک ها استفاده کرد؛ مثلا با پی گیری این مساله که آیا خدایی در این عالم هست یا نه؟ و آیا ممکن است این عالم بدون خدا محقق شده باشد یا نه؟ می توان ادیان را به دو دسته الهی و غیر الهی تقسیم کرد و از این طریق بسیاری از ادیان را از دامنه تحقیق خارج نمود. در ادامه نیز می توان بین ادیان باقی مانده به مستند بودن کتاب آسمانی آنها مراجعه کرد و آنهایی که مستند به پیامبر نیستند یا دخل و تصرف در آنها شکل گرفته را کنار گذاشت یا از دیگر ملاکات کلی استفاده نمود. برای تشخیص مذهب حق و باطل نیز می توان از همین ملاک های کلی استفاده کرد. بدین ترتیب ملاک برای حقانیت، مدارک و شواهد خواهد بود نه تعداد پیروان یا حرف های بزرگان مذاهب و ... حالا که ملاک روشن شد، شما باید به دنبال قانع کردن خود باشید و در این زمینه باید نقادانه به حرفهای دو طرف گوش داد و راه حق را انتخاب کرد. البته این روش لوازمی هم دارد که اگر بخواهید از این طریق به حق برسید باید شناختی نسبت به برخی علوم مانند منطق که ملاک شناخت کلام درست از نادرست است، پیدا کنید و از همین طریق مغالطه های دو طرف را شناسایی کنید. هرچند گاهی مغالطه آنقدر دقیق است که چندین سال حتی بزرگان را هم درگیر خود می کند تا پاسخی درخور برای آن پیدا کنند. نکته پایانی اینکه تنها از طریق استدلال عقلی نمی توان به یقین حداکثری رسید، بلکه عقل تا حدی مشخص انسان را پیش می برد و این عمل و توکل به خداست که ایمان انسان را تقویت می کند و سبب رسیدن به مراتب عالی معرفتی می گردد: «كلاَ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَترَوُنَّ الجَحِيمَ؛ اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد، قطعاً جهنّم را خواهيد ديد!» (2) از ظاهر كلام بر مى‏آيد كه مراد از ديدن جحيم، ديدن آن در دنيا و قبل از قيامت و به چشم بصيرت است، منظور رؤيت قلب است و اين رؤيت براى مردمى كه سرگرم تفاخرند دست نمى‏دهد، بلكه در مورد آنان امرى ممتنع است، چون چنين افرادى ممكن نيست علم اليقين پيدا كنند. مراد از"عين اليقين" نیز خود يقين است، و معنايش اين است كه جحيم را با يقين محض مى‏بينند، و مراد از" علم يقين" در آيه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصيرت و در دنيا است، و به عين اليقين ديدن آن در قيامت با چشم ظاهر است.(3) علم مذکور امری فراتر از علوم حصولی و اکتسابی انسان است، بلکه علم الیقین از سنخ علم حضوری است و این علم بر اساس تزکیه نفس به دست می آید. البته از این مطلب نیز نباید غافل شد که خداوند به اندازه ای که به انسان امکانات داده است، از او حساب می کشد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند.»(4) بر همین اساس در قضاوت بین دو گروه یا دو تفکر به همان میزان که خداوند به ما داده و در مسیر رشد آن گام برداشته ایم، بازخواست خواهد نمود. پی نوشت ها: 1. فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، انتشارات رضى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش، ج1، ص31. 2. تکاثر: 5 و6. 3. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، ج20، ص602. 4. بقره: 286.  
موضوع قفل شده است