حقیقت مرگ چیست؟(مرگ انسان به دست كيست خدا يا عزرائيل)

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اگر مرگت را پیش خودت ودر ذهنت مدام به تعویق بیندازی، نمیتوانی رویش تعمق کنی، اگر بگویی سی سال دیگر برایت اتفاق می افتد، آنگاه دیگر به فکر کردن در موردش نیازی نداری، با خود میگویی زمان زیادی است و هنوز خیلی وقت دارم، این حقه ی ذهن توست.واین یکی از بهترین وپرکاربردترین راهایی است که شیطان برای من وتو به کار می گیرد وزمان مرگ را برایمان ،زمانی بسیار دور جلوه گر می کند.
خیلی وقتها شاید فکر مرگ آزارمان دهدویا حتی در مواقعی از ترس ،سعی میکنیم به مرگ فکر نکنیم.مهمترین علت ترس از ((مرگ ))، این است که ما توشه راهى براى سفر آخرت آماده نکرده ایم و عمل نیکى انجام نداده ایم تا باعث نجات ما شود. اگر آخرت خود را آباد کرده و از پیش ‍ چیزى فرستاده باشیم و یقین بدانیم که آن جا در رفاه هستیم ، منزل و مکان آماده و آباد داریم ، چرا از ((مرگ )) بترسیم و وحشت داشته باشیم ؟
دو كس از مرگ می‏ترسند، آن كس كه آن را به معنى نيستى و فناى مطلق تفسير میكند، و آن كس كه پرونده ‏اش سياه و تاريك است!
آنها كه نه جزء اين دسته ‏اند و نه آن، چرا از مرگ وحشت كنند مگر چيزى از دست میدهند؟

در فرهنگ قرآن حقیقت مرگ یک امر وجودی است نه عدمی. بر خلاف آنچه که از مرگ در اذهان است که می­گویند مرگ ،امری عدمی و نبودن چیزی است.


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ‏في الخَيراتِ .پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :كسى كه چشم به راه مرگ باشد ، در كارهاى نيك بكوشد .
بحار الأنوار : 77 / 171 / 7 منتخب ميزان الحكمة : 520

نیکی;111841 نوشت:

سلام و پوزش چرا که عضو فعالی نیستم و دیر به دیر سر میزنم.

بله جناب متحیر اگر مرگ نبود زندگی مفهومی نداشت پس زمانی حیات مفهوم پیدا میکند که مماتی باشد.

اما از دیدگاه علمی:

در صورتی که مرگ و میر نبود چه میشد؟ ذخایر غذایی و انرژی بشر مگر تامین کننده ی چه تعداد از افراد نوع بشر و یا غیر بشری ست پس با توجه به محدودیت این منابع نهایت با مرگ مواجه میشدیم ،

چرا که نبودن امکانات کافی زیستی اعم از غذا ،هواو..........موجبات نابودی را به هر شکلی آماده میکرد.

مگر اینکه آدمی از جنس نیاز نبود، که هست .بینی فردی رو البته همراه با دهان بگیرید چقدر زنده خواهد ماند ؟

در مجموع اکوسیستم پاسخگوی محدودی از انواع موجودات از جمله اانسان است و حداقل اختلال فجایعی به بار میاورد که در عصر حاضر شاهد نمونه هایی از ان هستیم.

به لحاظ معنوی بحث بسیار وسیع ست که دوستان اشاراتی کردند.

امیددارم درست متوجه منظور شما شده باشم .

سلام و عرض ادب خدمت نیکی گرامی
بله صحیح میفرمایید بدون مرگ یکی از انواع، کل اکوسیستم نابود میشد
ولی سؤال من کلی تر و ابتدایی تر است
در ابتدای زمانهایی که حیات می خواست با حفظ فرم شکل یک مولکول اولین تجربه های حیات را آغاز کند
اگر مرگ یا تبدیلی نبود پروسه حیات بر روی زمین یا هر جای این جهان کلیک میخورد؟

اگر متحیر نامیرا بود
موتور حرکت و زندگی من از بین میرفت!
زیرا متحیر اگر اجزائش از هم می پاشید هم باز متحیر نمی مرد
من برای چه از آفتاب به سایه بیایم وقتی شدت تابش آفتاب نه مرا میسوزاند و نه موجب تشنگی میشد
من بدنبال چه حاجتی از جای خود حرکت کنم غذا ثروت علم تجربه دانستن اینها هیچکدام بر نامیرایی من اضاف نمیکردند و نبود هیچکدام هم از نامیرایی من کم میکردند
من احتیاج به هیچ یک از اعضاء درونیم مثل قلب وریه و احشاء یا دست و پا و چشم و گوش یا زبان وچهره ولب نداشتم
بدون مرگ لذت و درد معنا داشت؟
متوجه شدید با حذف مرگ ماهیت من ازبین میرود
آن موقع من با یک مرده تفاوت داشتم؟

امیدوارم راجع به اولین نعمت، مرگ، بیشتر بدانیم

متشکرم

مرگ پایان همه انچه به ان زندگیست گویند ودیگر زندگی ورای ان معنا نداردوتمام اشارات قرانی برای همین جاست؟

متحیر;114107 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت نیکی گرامی
بله صحیح میفرمایید بدون مرگ یکی از انواع، کل اکوسیستم نابود میشد
ولی سؤال من کلی تر و ابتدایی تر است
در ابتدای زمانهایی که حیات می خواست با حفظ فرم شکل یک مولکول اولین تجربه های حیات را آغاز کند
اگر مرگ یا تبدیلی نبود پروسه حیات بر روی زمین یا هر جای این جهان کلیک میخورد؟

اگر متحیر نامیرا بود
موتور حرکت و زندگی من از بین میرفت!
زیرا متحیر اگر اجزائش از هم می پاشید هم باز متحیر نمی مرد
من برای چه از آفتاب به سایه بیایم وقتی شدت تابش آفتاب نه مرا میسوزاند و نه موجب تشنگی میشد
من بدنبال چه حاجتی از جای خود حرکت کنم غذا ثروت علم تجربه دانستن اینها هیچکدام بر نامیرایی من اضاف نمیکردند و نبود هیچکدام هم از نامیرایی من کم میکردند
من احتیاج به هیچ یک از اعضاء درونیم مثل قلب وریه و احشاء یا دست و پا و چشم و گوش یا زبان وچهره ولب نداشتم
بدون مرگ لذت و درد معنا داشت؟
متوجه شدید با حذف مرگ ماهیت من ازبین میرود
آن موقع من با یک مرده تفاوت داشتم؟

امیدوارم راجع به اولین نعمت، مرگ، بیشتر بدانیم

متشکرم



سلام به دوستان و خصوصا متحیر گرامی
این بحث اخلاقی زیباییست که کم کم رنگ و بوی کلامی به خود گرفته است خواهش دارم در بعد اخلاقی بحث را ادامه دهید.
در ضمن از دوستان تقاضا دارم صلوات یادشان نرود.

مرگ برای هیچ کس وجودندارد بلکه یاتبدیل می شوند یا الله می شوند

alisadra;114522 نوشت:
مرگ برای هیچ کس وجودندارد بلکه یاتبدیل می شوند یا الله می شوند

مرگ به معنای نیستی

نیست

مرگ به معنای کلیدی برای ورود به جهانی دیگر است که در ان جهان برای نیکوکاران

آسایشی است ارام و زیبا

پیامبر اکرم (ص) در حدیث شریفی می فرماید: « موتوا قبل ان تموتوا ».
مرگ ، بزرگترین اتفاقی است که برای یک فرد می افتد. انتقال از عالمی به عالمی دیگر و جدا شدن از همه وابستگیها. این انتقال آسان نیست. حتی برای مومنین. جدا شدن از چیزهایی که با آنها انس داشته و ورود به جهانی ناشناخته و جدید، امر بسیار سختی است. تازه، بحث گناهان و اخلاقیات هم سر جای خودش است. همانطور که همه می دانیم، در جریان پدیده « مردن » ، فشارهای بسیار سختی به آدم وارد می شود.... به طور خلاصه ، مردن ، هولناکترین پدیده ای است که در انتظار همه ماست.
برای چاره اندیشی جهت این پدیده یقینی آینده ، شاید بهترین کار همان « مردن قبل از مردن » باشد. با اینکار ، وقتی مرگ فرا برسد، برای آنهایی که از قبل مرده اند ، کار آسان است.

یکی از اساتید روانپزشکی می گفت: بزرگترین هنر انسان ، به تعویق انداختن خوشی هایش است.
(به یکی این را گفتم. گفت: اتفاقاً من این هنر را دارم. چون هر سال که کنکور می دهم، قبولی ام را به کنکور سال بعد می اندازم)!
از آنجائیکه ، « مردن » به معنی قطع کامل همه دلبستگیها و وابستگیهاست و این امری بزرگتر از « به تأخیر انداختن » است ، من فکر می کنم « مردن قبل از مردن » ، بزرگترین هنر انسان باشد.

باید هر چه سریعتر « مردن قبل از مردن » را آغاز کنیم. چون این امر، آسان نیست و کسب این هنر، زیاد طول خواهد کشید.
دوستان چه نظری دارند؟ آیا باید مردن قبل از مردن را جدی بگیریم؟ کی شروع کنیم و چگونه؟

یاقوت احمر;115121 نوشت:
موتوا قبل ان تموتوا

توصیه می کنم تفسیر این حدیث را ابتدا مطالعه فرمایید

مرگ قبل از مرگ چیست؟

سؤال:

در حدیث شریف از پیامبر (ص) (یا امامان معصوم) آمده که فرمودند: «موتوا قبل ان تموتوا; بمیرید پیش از آن که به مرگ طبیعی بمیرید؟» (1) منظور از این سخن چیست؟
پاسخ:

امیرمؤمنان علی (ع) در فرازی از یکی از خطبه هایش در توصیف سالک الی الله و پوینده راه خدا می فرماید: «قد احیا عقله و امات نفسه، حتی دق جلیله، و لطف غلیظه; عقلش را زنده ساخته، و شهواتش را میرانده است، تا آن جا که جسمش به لاغری گراییده، و خشونت اخلاقش به لطافت و مهرورزی تبدیل گشته است.» (2)
با توجه به این بیان، مرگ قبل از مرگ طبیعی عبارت است از این که انسان عقلش را بر سراسر وجود خود حاکم گرداند، و هوس های نفسانی انحراف گر خود را بمیراند و پژمرده کند.
علامه مجلسی (ره) در این راستا می فرماید: «میراندن نفس آن است که انسان آن را مقهور عقلش قرار دهد، به گونه ای که همه حرکات و سکناتش در تحت فرمان عقل قرار گیرد، چنین کسی در رابطه با هوس های نفسانی اغواگرش، مرده است، یعنی خواسته های نامشروع نفسانی خود را نابوده نموده، چنان که گفته اند: قبل از مرگ طبیعی بمیرید.» (3) یعنی در تزاحم بین حیات ابدی معنوی با حیات فانی مادی، اولی را بگیر و دومی را فدای آن کن تا بر قله سعادت دست یابی.

در معنی حدیث مذکور معنی دیگری نیز نموده اند با توجه به حدیث معروفی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده آن جا که فرمود: «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا; مردم در خوابند، هنگامی که مردند بیدار می شوند.» (4)
بنابراین، حدیث مورد سؤال به این معنی است، همان گونه که انسان بعد از مرگ، متنبه می شود، و پرده های غرور از او دور شده، و چشم دلش باز می گردد و همه چیز را می بیند، اکنون نیز شما قبل از مرگ طبیعی، متنبه شوید، و پرده ها و حجاب های غرور و غفلت را بدرید، و بیدار و هوشیار گردید، مباد قفس مادیت شما را از فضای وسیع و معطر ملکوت غافل سازد. چنان که از حضرت عیسی (ع) نقل شده فرمود: «لم یلج ملکوت السموات من لم یولد مرتین; کسی که دو بار زاییده نشود، به ملکوت آسمان ها راه نیابد.» (5)
توضیح بیشتر این که: مولانا در کتاب مثنوی به این مطلب با این بیان اشاره کرده که از پیامبر (ص) سؤال می کردند قیامت چه وقت است؟ و چقدر راه تا قیامت مانده است؟
پیامبر (ص) با زبان حال به آنها فرمود: در خودت قیامت به طور نقد، وجود دارد، چرا در آیینه وجودت، آن را نمی بینی، و از آن سؤال نمی کنی، در حقیقت حضرت محمد (ص) دو بار زاییده، و زاده ثانی است، و نشئه دنیا و آخرت را با هم می نگرد و رمز «بمیر قبل از آن که به مرگ طبیعی بمیری » همین است.

آری اگر بخواهی عقل را درک کنی، باید وجودت را به عقل بسپاری، مانند عشق که تا عاشق نشوی، جمال عشق را نخواهی دید، و تا آتش نشوی، آتش را به طور حقیقی نخواهی یافت، و تا نور نشوی، هیچ چیز را درک نمی کنی. در حقیقت می توان گفت: کسانی که بار دوم در این دنیا زاییده شده اند، یعنی حیات و شخصیت وابسته به کمال ماورای طبیعت را به دست آورده اند، لحظه نفی همان حیات طبیعی است که برای دسته دیگر لحظه مثبت می باشد. (7)
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 72، ص 59.
2. نهج البلاغه، خطبه 220.
3. بحارالانوار، ج 69، ص 317.
4. همان، ج 50، ص 134.
5. شرح انقروی بر مثنوی، دفتر سوم، در تفسیر این شعر مولانا:
چون دوم بار آدمیزاده بزاد
پای خود بر فرق علت ها نهاد
طبق نقل از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، از: محمد تقی جعفری، ج 13، ص 278.

7. تفسیر و نقد و تحلیل بر مثنوی، ج 13، ص 280 و 286.

یاقوت احمر;115121 نوشت:
همانطور که همه می دانیم، در جریان پدیده « مردن » ، فشارهای بسیار سختی به آدم وارد می شود.... به طور خلاصه ، مردن ، هولناکترین پدیده ای است که در انتظار همه ماست.

جناب احمر مرگ و کیفیت ان شدیدا به اعمال ما بستگی دارد
برای مومن مرگ از عسل شیرین تر است و برای کافر از هزاران درد سخت تر

بنده توصیه می کنم در متن تاپیک کمی ویرایش فرمایید :Gol:

ممنون از جناب یاقوت احمر وعبد الله گرامی


قبل از آن که دل از تعلقات بکنید؛ دل از تعلقات بکنید. قبل از آن که عالم بعد از این عالم را مشاهده کنید به مرحله ای برسید که بتوانید مشاهده کنید. قبل از آن که به شما بفهمانند که همه چیز در ید و قدرت خدا است،خودتان با چشم خودتون قدرت خدا را ببینید.

«موتوا قبل ان تموتوا»

قبل از آنکه اجبارا بمیرید ، اختیارا بمیرید ؛ چون مرگ دحقیقت جدا شدن از مادیات و علایق دنیا است و کسانی که در دنیا هستند ولی دل از دنیا بُریده اند ، در حقیقت مرگ اختیاری را برگزیده اند و چه انتخاب خوبی.




[=arial,helvetica,sans-serif]اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج منها ابدائکم؛ [/]
پیش از اینکه بدنتان از جهان خارج گردد قلبتان را از آن خارج سازید. (نهج البلاغه، خطبه 203)




راه رسیدن به این موت اختیاری همان تقوی و تحصیل سنخیّت با عالم ارواح و روحانی شدن جسم انسانی است.

mkk1369;114555 نوشت:
مرگ به معنای نیستی نیست مرگ به معنای کلیدی برای ورود به جهانی دیگر است که در ان جهان برای نیکوکاران آسایشی است ارام و زیبا

ایا می توان معنای دیگری ازمرگ فهمید

alisadra;115265 نوشت:
ایا می توان معنای دیگری ازمرگ فهمید

این به جهت تایید بود یا استفهام؟

alisadra;115265 نوشت:
ایا می توان معنای دیگری ازمرگ فهمید

حضرت علی (ع) می فرمایند:

لمّا سُئلَ عنِ الاستِعدادِ للمَوتِ: أداءُ الفَرائضِ ، واجتِنابُ الَمحارِمِ ، والاشتِمالُ علَى المَكارِمِ ، ثُمّ لايُبالي أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ . واللّه ، ما يُبالي ابنُ أبيطالبٍ أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ .
امام على عليه‏السلام در پاسخ به سؤالى درباره آمادگى براى مرگ می فرمایند،به جا آوردن واجبات و دورى كردن از حرام‏ها و فرا گرفتن خوی‏هاى نيك . با رعايت اين امور ، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغش آيد . سوگند به خدا ، كه پسر ابى طالب را باكى نيست كه خود به سراغ مرگ رود ، يا مرگ به سراغ او آيد .
أمالي الصدوق : 97 / 8 منتخب ميزان الحكمة : 520

سینا;115190 نوشت:
قبل از آنکه اجبارا بمیرید ، اختیارا بمیرید ؛ چون مرگ دحقیقت جدا شدن از مادیات و علایق دنیا است و کسانی که در دنیا هستند ولی دل از دنیا بُریده اند ، در حقیقت مرگ اختیاری را برگزیده اند و چه انتخاب خوبی

سلام.
ممنون از پاسخهای شما. اینها همان چیزهایی است که هدف بنده بود.

این ، کار بسیار مهمی است و بزرگترین هنر است. من فکر می کنم همه ما باید این هدف را نصب العین خود قرار دهیم و همه تلاشهای ما برای رسیدن به این نقطه باشد.
اما این کار را چگونه باید انجام بدهیم؟
چگونه باید قبل از مردن بمیریم (به همان معنا که جناب استاد سینا بیان فرمودند)؟

یاقوت احمر;115396 نوشت:
سلام.
ممنون از پاسخهای شما. اینها همان چیزهایی است که هدف بنده بود.

این ، کار بسیار مهمی است و بزرگترین هنر است. من فکر می کنم همه ما باید این هدف را نصب العین خود قرار دهیم و همه تلاشهای ما برای رسیدن به این نقطه باشد.
اما این کار را چگونه باید انجام بدهیم؟
چگونه باید قبل از مردن بمیریم (به همان معنا که جناب استاد سینا بیان فرمودند)؟

حضرت آیت الله جوادی آملی می فرمایند:«اخلاق، برای حیات ابدی که بعد از مرگ حاصل می‌شود، ره توشه تهیه می‌کند، چون بعد از مرگ زنده‌ایم و نیازمند لباس، مسکن، خوراک و ... هستیم و هیچ رابطه و ضابطه‌ای برای رفع این نیازها در آخرت وجود ندارد.»

یکی از مهمترین دستاویزهاجهت آمادگی برای مرگ پایبندی به اخلاق است.

**عبدالله**;115143 نوشت:
جناب احمر مرگ و کیفیت ان شدیدا به اعمال ما بستگی دارد برای مومن مرگ از عسل شیرین تر است و برای کافر از هزاران درد سخت تر
سلام همشهری.
هم کلام شما (که حدیث است) درست است و هم سخن بنده که بر اساس حدیث دیگری است. هر دو درست اند اما جهت ها متفاوت است. اگر سخن شما را بپذیریم، حدیث « موتوا قبل ان تموتوا » فقط برای کافران و غیر مومنین مصداق خواهد داشت و فرد مومن نیازی به آن نخواهد داشت.

عرفان;93281 نوشت:
سلام به تمام دوستان اسک دینی
از قدیم گفتن مرگ حق و همه ما هم منبر های زیادی دربارش شنیدیمو احتمالا خودمون هم منبرشو رفتیم.
هیچ کس نیست که از مرگ مرخصی گرفته باشه اما با این همه چقدر این مساله برای ما مهم بوده که روش حساب کنیم و در برنامه زندگیمون جایی براش قرار بدیم؟
تا به حال به این فکر کردید که:

* آیا آماده مرگ هستیدیا نه؟؟؟

* تا به حال طوری به اطرافتون نگاه کردید که انگار چند لحظه بیشتر وقت ندارید؟

* اگر ما مرگ رو در لحظه لحظه عمر مد نظر داشته باشیم اخلاقی که با دیگران(پدر،مادر،استاد و برادر و خواهر و همسر و...) داریم چگونه است؟

* عبادت هامون فرقی میکنه؟ رابطه ما با خدا چطوری میشه؟




در آغاز این تاپیک این سوأل ها مطرح شده بود ولی به همه اونها پاسخ داده نشد.از شما دوستان خوب دعوت میکنم نظرات خوبتون را بفرماییدتا به کمک هم به نتیجه مطلوبی برسیم .
منتظرتون هستیم.

مـردى خـدمـت امـام حـسـن علیه السلام آمـد و عـرض كـرد:

"اى پـسـر رسـول خـدا! چـه بـر سـر مـا آمـده كه مرگ را ناپسند مى‌پنداریم و آن را دوست نمى‌ داریم ؟!

حضرت فرمود: زیـرا شـمـا آخـرتـتـان را ویـران و دنـیـایـتـان را آبـاد كـرده‌ایـد. از ایـن رو، انتقال از آبادى به ویرانى را ناپسند مى‌ دارید.بحارالانوار، ج 6، ص 129.

چـنـان كـه از ایـن روایت استفاده مى‌شود، علّت ترس از مرگ، تلاش نكردن براى آخرت ،بلكه بى توجه بودن به آن و روى كردن به دنیاست و همین موجب ویرانى آخرت است .


یکی از حقایقی که نمی توان آنرا انکار نمود این استکه ، انسان بعد از مرگش، جُز چند تکه پارچه به نام کفن، چیز دیگری نمی تواند، از اموال دنیا با خود ببرد!

برای همین استکه در روایات زیادی، به ما سفارش شده که کمی هم، به یاد عاقبت کارمان ، و زندگی پس از مرگمان باشیم!

چنانکه سید الشهداء (عليه السّلام) می فرماید :

عِباداللّهِ لاتَشْتَغِلُوا بِالدُّنْيا، فَإ نَّ الْقَبْرَ بَيْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَلاتَغْفُلُوا. (نهج الشّهادة : ص 47)

اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنيا - و تجمّلات آن - قرار ندهيد كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل - صالح - در آن مفيد و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشيد كه غفلت نكنيد.

اما چه بسیار افرادی که اسیر این چند روز دنیوی شده و آخرت خود را با هیچ ، معاوضه کردند!

تاسف بیشتر برای این استکه همین انسان ، حتی اگر تمام تلاشش را برای رسیدن به این دنیا متوجه کند ، در همین دنیا هم نمی تواند ، زندگی کاملا مرفهی را برای خود فراهم آورد و خداوند متعال با فراز و نشیبهای مختلف او را مواجه میکند!

فردوسی که بیشک یکی از شاعران توانای ایران است ، ضعف انسان را از کام روایی مطلق در همین دنیا ، در چند بیت یاد آوری میکند که :

الا ای برآورده چرخ بلند /// چه داری به پیری مرا مستمند

چو بودم جوان برترم داشتی /// به پیری مرا خوار بگذاشتی

به جای عنانم عصا داد سال /// پراکنده شد مال و برگشت حال

واقعا انسانی که هر مقدار هم ، برای دنیایش تلاش کند ، باز نمی تواند، تمامی شرایط رفاه دنیوی خود را فراهم آورد، آیا منطقیه که آخرت خود را به این دنیا بفروشد؟!

چرا آماده نیستیم؟!



گویندکه صاحبدلی برای اقامه نماز به مسجدی رفت.نمازگزاران همه اوراشناختند پس ازاو خواستندکه پس ازنمازایشان راپنددهداوپذیرفت نمازجماعت تمام شد...
چشمها همه به سوی اوبود.مردصاحبدل برخاست وبرپله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت وخداورسولش راستودآنگاه خطاب به جماعت گفت:
ای مردم!هرکس ازشمامی داندامروزتاشب خواهدزیست ونخواهدمردازجای برخیزد
کسی برنخاست.گفت:اکنون هرکس ازشماکه خودراآماده مرگ کرده است
ازجای برخیزد کسی برنخاست.صاحبدل گفت:
شگفتاکه شمابه ماندنتان اطمینان ندارید امابرای رفتن نیز آماده نیستید.

سینا;129616 نوشت:
شماهم اگه پیامی یا مطلبی پیرامون موضوع تاپیک دارید به عنوان پستهای پایانی بفرمایید تا از مطالب خوبتون استفاده کنیم.


شعر زیبایی از مرحوم قیصر امین پور در همین موارد که خیلی به دل من نشست:

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین ، آسمان های اجاری

با نگاهی سرشکسته ، چشم هایی پینه بسته
خسته از در های بسته ، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی ، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری

رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری

شخصی خدمت رسول گرامی (ص) آمد و از ایشان اجازه خواست که طلب مرگ کند.
رسول گرامی (ص) فرمودند: مرگ خودش می آید، چاره ای نداری. اما تو مسافر هستی و خواستی بروی ده تحفه باید با خود ببری. پرسید چه تحفه هايي؟ فرمودند:

1) برای عزرائیل چهار چیز لازم است:

1- رضایت حق داران
2- قضای نمازها
3- اشتیاق و علاقه به خدا
4- آرزوی مرگ

2) برای قبر هم چهار چیز لازم است:

1- ترک سخن چینی
2- رعایت زیاد از نجس و پاکی
3- تلاوت به قرآن که بخوانی، بفهمی و عمل کنی.
4- نماز شب

3) برای نکیر و منکر چهار چیز لازم است:

1- راستگویی
2- ترک غیبت
3- حقگویی، اگر چه تلخ باشد و یا بترسی.
4- فروتنی و تواضع داشتن، برای همه کس.

4) برای میزان حساب چهار چیز لازم است:

1- فرو خوردن خشم، یعنی در زمان عصبانیت به یاد و فکر خدا باشیم.
2- تقوای راستین، یعنی تمام کارها طبق فرموده خدا، قرآن و رسول الله (ص) و اهل بیت (ع) باشد.
3- رفتن به جماعت ها برای کمک به اسلام، اگر لازم داشتند کمک کنیم.
4- دعوت مردم به کارهای خوب و خیر برای خدا.

5) برای پل صراط چهار چیز لازم است:

1- اخلاص در کارها، یعنی هر کاری خالصانه برای خدا باشد، از روی ریا و کلک نباشد
2- خوش خویی و خوش اخلاقی، آن هم برای خدا باشد نه برای تزویر و ریا.
3- ذکر و یاد خدا بودن، زمانی که در یک خطایی بیفتد به یاد خدا باشد.
4- تحمل آزار دیگران، آن هم برای خدا باشد.

6) برای دربان دوزخ چهار چیز لازم است:

1- گریه از ترس خدا، گریه از ترس گناهان.
2- صدقه مخفی، یعنی وقتی به کسی کمک بکند مخفی باشد که آبرویش نریزد.
3- ترک گناه و یا توبه از گناه.
4- خوش رفتاری با پدر و مادر، که دنیا و آخرت برای آن کسی است که با پدر و مادر خوش اخلاقی می کند، البته نه در مسیر گناه

7) برای دربان بهشت چهار چیز لازم است:

1- صبر در ناملایمات، که مراقب باشید در آن موقع شیطان دینتان را نگیرد.
2- شکر نعمت، یعنی در وقت سلامت و ثروت خدا را فراموش نکنید.
3- صرف مال در راه خدا، یعنی اگر مال، ثروت رسید غافل نشوید و برعلیه خدا خرج نکنید.
4- رعایت امانت در تمام حالات

Dirol برای پیغمبر چهار چیز لازم است:

1- دوستی آن جناب
2- پیروی از سنت او
3- محبت اهل بیتش، یعنی گفتار اهل بیتش را گوش کنیم و به وسیله محبت به اینها آبرویشان را نریزیم.
4- عفت زبان، یعنی هر وقت خواستید سخن بگویید اول تفکر کنید. اگر توانستید خوب بگویید، بگویید و گرنه صحبت نکنید.

9)برای جبرئیل اینها لازم است:

1-کم خوری، یعنی انسان در اثر پرخوری خِنگ و خِرفت می شود، چیزی نمی فهمد.
2-کم خوابی، یعنی به اندازه افراط نباشد.
3-ادامه شکر، یعنی دائم از خدا راضی بودن.
4- آرزوی مرگ (حالاخواستی آرزوی مرگ بكنی، بكن.)

10)برای خدای متعال چهار چیز لازم است:

1-امر به معروف، یعنی کارهای خوب را به مردم یاد دادن و با کارهای خوب مخالفت نکردن.
2-نهی از منکر، یعنی کارهای زشت را هم انجام ندهیم و هم موافقش نباشیم.
3-خیرخواهی برای مردم، یعنی برای مردم بد نخواهیم، هر چه بخواهیم به خودمان بر می گردد.
4-مهربانی با همه، در مسیر خدا و انبیاء.

عرفان;93281 نوشت:
سلام به تمام دوستان اسک دینی
از قدیم گفتن مرگ حق و همه ما هم منبر های زیادی دربارش شنیدیمو احتمالا خودمون هم منبرشو رفتیم.
هیچ کس نیست که از مرگ مرخصی گرفته باشه اما با این همه چقدر این مساله برای ما مهم بوده که روش حساب کنیم و در برنامه زندگیمون جایی براش قرار بدیم؟
تا به حال به این فکر کردید که:

* آیا آماده مرگ هستیدیا نه؟؟؟

* تا به حال طوری به اطرافتون نگاه کردید که انگار چند لحظه بیشتر وقت ندارید؟

* اگر ما مرگ رو در لحظه لحظه عمر مد نظر داشته باشیم اخلاقی که با دیگران(پدر،مادر،استاد و برادر و خواهر و همسر و...) داریم چگونه است؟

* عبادت هامون فرقی میکنه؟ رابطه ما با خدا چطوری میشه؟

اشتباه در توجه
به نظر می رسه دوستان به اصل سوال های بنده توجه آنچنانی پیدا ننمودند:
سوال بنده از خود مرگ نیست گرچه موضوع قابل توجه و مهمیست اما سوال از اثر یاد مرگ در زندگی و رفتار ها و عبادت هاست.

عرفان;130168 نوشت:
اشتباه در توجه به نظر می رسه دوستان به اصل سوال های بنده توجه آنچنانی پیدا ننمودند: سوال بنده از خود مرگ نیست گرچه موضوع قابل توجه و مهمیست اما سوال از اثر یاد مرگ در زندگی و رفتار ها و عبادت هاست.

خاصيت به ياد مرگ بودن اين است كه: اگر شخص در رفاه و سرور است و غرور او را فراگرفته، با ياد مرگ، عالم دنيا بر او تنگ مى شود و ديگر نمى تواند بر دارايى محدود خود ببالد و يا مغرور شود و اگر شخصى است كه در تنگناى زندگى قرار گرفته و رنج مى برد، باز وقتى به ياد مرگ بيفتد، دنيا بر او وسيع و راحت مى شود و از سختى هاى چند روزه دنيا رنج نمى برد.


اینم یه خلاصه ای از موضوع که سرکار عرشیان زحمتش را کشیدند برای اونهایی که وقت خوندن تمام مطالب را ندارند:

بسم الله الرحمن الرحیم

ایا تا به حال به مرگ اندیشیده اید؟

آیا مرگ ترس دارد؟

تداوم یاد مرگ چه اثراتی در زندگی ما دارد؟


مرگ برای هرکس تعریفی دارد و به گونه ای متفاوت است و چیزی که این تفاوت را ایجاد میکند، چگونگی عملکرد فرد در این دنیا است.

" الدنیا مزرعه الآخره " هرکس همان چیزی را برداشت میکند که کاشته است ولی مسلم است که فرد مومن مرگ راحتی دارد و از مرگ نمی هراسد.

فردی از امام صادق ( علیه اسلام ) پرسید : آیا مومن از جان دادن می هراسد و از قبض روح کراهت دارد؟

امام فرمودند: نه!، قسم به خدا که اين طور نيست. وقتي که فرشته ي مرگ براي گرفتن روحش مي آيد، در آن هنگام او بي تابي مي کند. فرشته به او مي گويد : اي ولي خدا بي تابي نکن ؛ قسم به خداوندي که محمد را برگزيد من برايت از هر مادر مهرباني که بخواهد پيش تو آيد، نيکوتر و دلسوزترم؛ چشمهايت را باز کن و ببين ...

اما چرا ما از مرگ می هراسیم؟؟

امام حسن ( علیه السلام ) میفرمایند : زیـرا شـمـا آخـرتـتـان را ویـران و دنـیـایـتـان را آبـاد كـرده‌ایـد. از ایـن رو، انتقال از آبادى به ویرانى را ناپسند مى‌ دارید.

نتیجه آنکه علت هراس از مرگ نیز عملکرد بد ماست و اینکه بجای فراهم کردن زاد و توشه دل به این دنیا بسته ایم.

پس بجای هراس از مرگ باید همیشه در اندیشه مرگ بود زیرا که امام علی ( علیه السلام ) میفرمایند : « مرگ در پی توست و هیچگاه تو را گم نخواهد کرد ».

و اگر پیوسته به یاد مرگ باشیم :

. مانع از غفلت میشود و انسان را آگاه میسازد.
امام صادق ( علیه السلام ) میفرمایند :

« ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِى النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّى النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَى وَیُطْفِى ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا؛ یادمرگ خواهشهاى باطل را از دل زایل مى کند و ریشه هاى غفلت را مى کند و دل را به وعده هاى الهى قوى و مطمئن مى گرداند و طبع را رقیق و نازک مى سازد و عَلَمهاى هوا و هوس را مى شکند و آتش حرص را فرو مى نشاند و دنیا را حقیر و بى مقدار مى سازد »

2. مانع دلبستگی به دنیا میشود و سبب زهد میشود.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) میفرمایند:

« اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِى الدُّنْیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یادمرگ از میل و رغبت به دنیا مى کاهد» .

3. آرزوها را کوتاه میکند.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و اله ) میفرمایند :

اِذَا أصبَحْتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَإذَا اَمسَیتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِسُقمِکَ، وَمِنْ شَبَابِکَ لِهَرَمِکَ وَمِنْ حَیَاتِکَ لِوَفَاتِکَ، فَاِنَّکَ لاَ تَدْرِى مَا اسْمُکَ غَدا؛ چون به صبح مى رسى درباره عصر فکر نکن و چون به عصر رسیدى درباره صبح فکر نکن. از سلامتى براى بیماریت و از جوانى براى پیریت، و از زندگى براى مرگت استفاده کن؛ زیرا نمى دانى فردا زنده اى یا مرده.

اما چطور میتوانیم خودمان را برای مرگ آماده کنیم؟

امام على عليه‏السلام در پاسخ به سؤالى درباره آمادگى براى مرگ می فرمایند،به جا آوردن واجبات و دورى كردن از حرام‏ها و فرا گرفتن خوی‏هاى نيك . با رعايت اين امور ، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغش آيد . سوگند به خدا ، كه پسر ابى طالب را باكى نيست كه خود به سراغ مرگ رود ، يا مرگ به سراغ او آيد .


حضرت آیت الله جوادی آملی نیز میفرمایند :
اخلاق، برای حیات ابدی که بعد از مرگ حاصل می‌شود، ره توشه تهیه می‌کند، چون بعد از مرگ زنده‌ایم و نیازمند لباس، مسکن، خوراک و ... هستیم و هیچ رابطه و ضابطه‌ای برای رفع این نیازها در آخرت وجود ندارد.
بنابراین با پایبندی به اصول اخلاقی نیز میتوان برای مرگ اماده شد.
پس همیشه در خاطر داشته باش :
اگر مرگت را پیش خودت ودر ذهنت مدام به تعویق بیندازی، نمیتوانی رویش تعمق کنی، اگر بگویی سی سال دیگر برایت اتفاق می افتد، آنگاه دیگر به فکر کردن در موردش نیازی نداری، با خود میگویی زمان زیادی است و هنوز خیلی وقت دارم، این حقه ی ذهن توست.واین یکی از بهترین وپرکاربردترین راههایی است که شیطان برای من وتو به کار می گیرد وزمان مرگ را برایمان ،زمانی بسیار دور جلوه گر می کند.
خیلی وقتها شاید فکر مرگ آزارمان دهدویا حتی در مواقعی از ترس ،سعی میکنیم به مرگ فکر نکنیم.مهمترین علت ترس از مرگ این است که ما توشه راهى براى سفر آخرت آماده نکرده ایم و عمل نیکى انجام نداده ایم تا باعث نجات ما شود. اگر آخرت خود را آباد کرده و از پیش ‍ چیزى فرستاده باشیم و یقین بدانیم که آن جا در رفاه هستیم ، منزل و مکان آماده و آباد داریم ، چرا از مرگ بترسیم و وحشت داشته باشیم ؟

دو كس از مرگ می‏ترسند، آن كس كه آن را به معنى نيستى و فناى مطلق تفسير میكند، و آن كس كه پرونده ‏اش سياه و تاريك است
!
آنها كه نه جزء اين دسته ‏اند و نه آن، چرا از مرگ وحشت كنند مگر چيزى از دست میدهند؟

پس همیشه به مرگ بیاندیش و خود را برای ان آماده کن اما به یاد داشته باش که تو باید قبل از رسیدن مرگت بمیری ...
در حدیثی از پیامبر اکرم است که :
" موتوا قبل ان تموتوا "
یعنی ...
قبل از آنکه اجبارا بمیرید ، اختیارا بمیرید ؛ چون مرگ در حقیقت جدا شدن از مادیات و علایق دنیا است و کسانی که در دنیا هستند ولی دل از دنیا بُریده اند ، در حقیقت مرگ اختیاری را برگزیده اند و چه انتخاب خوبی...



[=Microsoft Sans Serif]نگرانی از مرگ


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] ترس از مرگ و نگرانی از آن ، مخصوص انسان است . حیوانات درباره مرگ ، فکر نمی کنند . آنچه در حیوانات وجود دارد غریزه فرار از خطر و میل به حفظ حیات حاضر است . البته میل به بقاء به معنای حفظ حیات موجود ، لازمه مطلق حیات
[=microsoft sans serif]است، ولی در انسان، علاوه بر این، توجه به آینده و بقاء درآینده نیز وجود دارد. به عبارت دیگر در انسان آرزوی خلود و جاویدان ماندن وجود دارد و این آرزو مخصوص انسان است. آرزو فرع بر تصور آینده، و آرزوی جاویدان ماندن، فرع بر اندیشه و تصور ابدیت است و چنین اندیشه و تصوری از مختصات انسان است. علیهذا ترس و خوف انسان از مرگ که همواره
[=microsoft sans serif]اندیشه او را به خود مشغول می دارد چیزی جدا از غریزه فرار از خطر است که عکس العملی است آنی و مبهم در هر حیوانی در مقابل خطرها . کودک انسان نیز پیش از آنکه آرزوی بقاء به صورت یک اندیشه در او رشد کند به حکم غریزه فرار از خطر ، از خطرات پرهیز می کند .
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]" نگرانی از مرگ " زاییده میل به خلود است ، و از آنجا که در نظامات طبیعت هیچ میلی گزاف و بیهوده نیست ، می توان این میل را دلیلی بر بقاء بشر پس از مرگ دانست . این که ما از فکر نیست شدن رنج می بریم خود دلیل است بر اینکه ما نیست نمی شویم .
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]اگر ما مانند گلها و گیاهان ، زندگی موقت و محدود می داشتیم ، آرزوی خلود به صورت یک میل اصیل در ما بوجود نمی آمد . وجود عطش دلیل وجود آب است . وجود هر میل و استعداد اصیل دیگر هم دلیل وجود کمالی است که استعداد و میل به سوی آن متوجه است . گویی هر استعداد ، سابقه ای ذهنی و خاطره ای است از کمالی که باید به سوی آن شتافت . آرزو و نگرانی درباره خلود و جاودانگی که همواره انسان را به خود مشغول می دارد ، تجلیات و تظاهرات نهاد و واقعیت نیستی ناپذیر انسان است .

[=microsoft sans serif]


حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پاسخ به این سوال که مرگ انسان به دست کیست ؟ خدا، یا عزراییل؟، پاسخ داده است: درقرآن گاهی خداوند کارهایی را به خودش نسبت می دهد و گاهی همان کار را به دیگری، مثلاً در مورد گرفتن جان انسان، یک جا می فرماید: "الله یتوفی الانفس" خدا، جان مردم را می گیرد.

در جای دیگر می فرماید: "یتوفاکم ملک الموت " ملک الموت (عزراییل) ، جان مردم را می گیرد.

و جای دیگر می فرماید: "توفته رسلنا" فرشتگان ، جان مردم را می گیرند.
هر سه تعبیر قابل قبول است . چنانکه وقتی شما به یک ساختمان نگاه می کنید ، می توانید بگویید: این ساختمان را مهندس ساخت ، این ساختمان را بنا و کارگران ساختند ، این ساختمان را صاحبش ساخت ، نسبت ساختن ساختمان به همه این ها درست است .

چنانکه می توان گفت : کلید، در را باز کرد. دستم در را باز کرد، خودم در را باز کردم. زیرا کلید در اختیار دست و دست در اختیار من است.

در آیات فوق نیز شاید این گونه باشد: فرشتگان جان ها را می گیرند و به عزراییل تحویل می دهند و عزراییل جان ها را به خدا تحویل می دهد.

شاید هم این گونه باشد: جان افراد عادی را فرشتگان می گیرند، جان افراد برجسته را عزراییل می گیرد و جان اولیای الهی را خداوند.

همانگونه که قرآن درباره اهل بهشت تعبیرهای مختلفی دارد، یک جا می فرماید: "یسقیهم ربهم " خداوند آنان را سیراب می کند.

در جای دیگر می فرماید: "یسقون فیها کاساً" اینها از طریقی سیراب می شوند و نامی از خداوند برده نشده است.

موضوع قفل شده است