حسن دوم زهرا سلام الله علیهما ، ویژه نامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

تب‌های اولیه

73 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امام حسن عسگری(ع) - شهادت

ای خدا کنج قفس بال و پرم میسوزد
اشک جاری شده چشمانِ ترم میسوزد

سوزش زهر رسیده است به اعماق دلم
همرهِ چشم پر از خون جگرم میسوزد

آنقدر کرده اثر بر تنِ من زهرِ ستم
ای خدا، از نوک پا تا به سرم میسوزد

بسکه خون گریه نمودم سرِ شبها تاصبح
سحر از غربت محضِ سحرم میسوزد

پسرم دست به پیشانیِ من زد، امّا
بسکه سوزان شده، دست پسرم میسوزد

به هر عضوی به تسلّای تنِ تبدارم
دست بگذاشته، عضو دگرم میسوزد

چشم در چشم من انداخته این ماه، ولی
دیدم ای وای نگاه قمرم میسوزد

گر چه این زهر همه جانِ مرا سوخت، ولی
یادِ آن لحظۀ دیوار و درم میسوزد

تبِ این زهر مرا کرببلا برده و من
دیدم عمّه به تماشایِ حرم میسوزد

#مجتبی_تاجیک

به یاد غربت تو...

هوای بام تو داریم ما هوایی‌ها
خوشا به حال شب و روز سامرایی‌ها

چه نعمتی‌ست سر سفره‌ات نمک خوردن
چه افتخار بزرگی‌ست این گدایی‌ها

خداست بانی این اعتقاد نورانی
خداست بانی این جور آشنایی‌ها

تو کربلای اسیری و روضه می‌خوانند
به یاد غربت تلخ تو کربلایی‌ها

دوباره حسرت دیدار در دل کعبه‌ست
چقدر کعبه دلش خون شد از جدایی‌ها

به یاد حضرت فرزندتان هر آدینه
چه حس و حال قشنگی‌ست هم‌صدایی‌ها

#قاسم_اردکانی

امام حسن عسکری علیه السلام

زمین گریه کرد و سما گریه کرد
عزا گریه کرد ، سامرا گریه کرد
بر آن دل که آتش گرفته چو شمع
غریبانه زهر جفا گریه کرد

امان ای امان یا امام زمان

عزادار او حجه بن الحسن
شده نوحه خوان و شده سینه زن
بشوید گلی با گلاب دو عین
به خورشید عالم بپوشد کفن

امان ای امان یا امام زمان

مه آسمان ، کنج زندان کجا
حصار ستم ، نور قرآن کجا
کسی که جهانی به فرمان اوست
به بستر کجا ، دست لرزان کجا

امان ای امان یا امام زمان

چو شمعی که در نیمه شب گریه کرد
ز سوز غمش تاب و تب گریه کرد
لب تشنه اش آب خورده ولی
به یاد شه تشنه لب گریه کرد

امان ای امان یا امام زمان

شعر روضه شهادت امام حسن عسکری - حاج سیدمهدی میرداماد:
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته امام زمان سلام
این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضه بابا نشسته ای
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد
گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای
این روزها کنار دو بستر نشسته ای
انگار غصه دار جراحات سینه ای
گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای
یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای
یک بار فکر واقعه گوشواره ای
با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای
اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

#امام_حسن_عسگری

السَلامُ عَلیكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ

وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است

پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است

بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟

زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است

ای کاش قدری معتصم شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟

با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است

از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."

مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است

رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است

در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است

در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است

در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟

در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است

میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است

این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است

سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است

#محمد_جواد_شیرازی

امام حسن عسگری(ع) - شهادت

دیگر توانی در میان پیکرت نیست
آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست

لعنت به این زهری که آبت کرد این طور
در بسترت انگار جسم لاغرت نیست

دختر نداری تا پرستار تو باشد
جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست

این روزها داری دلی پر از سقیفه
در گوش تو جز ناله های مادرت نیست

مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت
این روزگار بی مروت یاورت نیست

دور از وطن در سامرا خیلی غریبی
آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست

لب تشنه ای ، لب تشنه ای ، لب تشنه اما
ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست

مهدی است بالای سرت وقت شهادت
بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست

#محمد_حسین_رحیمیان

امام حسن عسگری(ع) - شهادت

زهر جانکاه به جان جگرش افتاده
لرزه بر پیکره ی بال و پرش اقتاده

عطش از سوختگی لب او می بارد
شدت زهر به لبها اثرش افتاده

چشم او امدنی را به تماشا مانده
با دلی تنگ به یاد پسرش افتاده

در سرداب که وا شد دل او ریخت بهم
یاد یک خانه ای و میخ درش افتاده

لحظه ی اخر او روضه شد و سخت گریست
داغ مادر به دل شعله ورش افتاده

یاس در اتش و یک شهر تماشا میکرد
در به روی بدن محتضرش افتاده

محسن و مادر و دیوار و لهیب هیزم
روضه در روضه همه در نظرش افتاده

گفت اهسته به گوش پسرش...مادرمان
رد یک پنجه به چشمان ترش افتاده

#حسن_کردی

شهادت امام حسن عسگری:

هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو
آتش گرفت سوخت وجودش برای تو

گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بود
افتاده بود پرچم و گلدسته های تو

یادم نمی رود صف زوار خسته را
تشنه گرسنه تا بخورند از غذای تو

آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد
پیچیده بود زمزمه ربنای تو

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام
حتی پرنده پر نزند در هوای تو

حالا دوباره اشک مرا در می آورد
خاکی ترین حیاط، ولی با صفای تو

در لحظه های آخر خود می زدی صدا
جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا

ناله مزن دوباره چنین روضه پا نکن
مهدی رسیده است پسر را صدا نکن

خیلی عجیب از جگرت آه می کشی
دیگر بس است گریه مکن ناله ها نکن

خونی که ریخت از لب تو ارث مادری ست
از خون دل محاسن خود راحنا نکن

یاد سر بریده نکن حال تو بد است
این خانه را به تشنگی ات کربلا نکن

جان پسر به لب شده با دیدن رخت
در پیش چشم او سر این زخم وا نکن

بعد از تو روی شانه مهدی ست بار تو
فکر غریب ماندن اصحاب را نکن

این جا اگر به بوی مدینه معطر است
بوی بقیع و چادر خاکی مادر است

شاعر:مهدی نظری

شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی،
ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی،

مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟،
چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی،

چه کرده تب؟که چنین گونه لکنت افتاده،
میان طرز بیان تو یا اباالمهدی،

شبیه مادرت افتاده ای تو در بستر،
شکسته دل فغان تو یا اباالمهدی،

زحال زار شما میوه ی دلت آقا،
نشسته دل نگران تو یا اباالمهدی،

بیا و محض رضای خدا تو ناله نکن،
هر آنچه رفته امان تو یا اباالمهدی،

خبر ز وضع بد و ناگوارتان دارد،
کبود گشته لبان تو یا اباالمهدی،

هوای چشم ملک گشته ابر بارانی،
برای قد کمان تو یا اباالمهدی،

گرفته رنگ عزا نقطه نقطه ی دنیا،
زآه و سوز نهان تو یا اباالمهدی،

فقط نه زهر ستم پاره کرد، جگر از تو،

بریده شد شریان تو یا اباالمهدی،

نوای تشنه لب کربلا بلند میشد،
زکام خشک و زبان تو یا اباالمهدی،

همیشه پر زند آقا به سامرا به حرم،
قلوب سوته دلان تو یااباالمهدی،

رضا آهی

یا امام حسن عسکری (ع)

چون آتش عشقی و جهان شعله ورت شد
در سامره ای! جای گدا پشت درت شد

لنگر زده پهلوی تو کشتی هدایت؛
وقتی پدرت هادی (ع) و مهدی (عج) پسرت شد!

#مرضیه_عاطفی

مرثیه_امام حسن عسکری (ع)

در بسترش نشسته فقط آه می کشد
با چشم خیس نالۀ جانکاه می کشد

در بسترش نشسته سرش درد می کند
می سوزد از درون جگرش درد می کند

یک عمر می شود که غمی بین سینه داشت
در سر هوای رفتن شهر مدینه داشت

این عمر کم به غربت و تبعید سر شده
با ظلم و جور و کینه و تهدید سر شده

عمرش میان حلقۀ عدوان گذشته است
یعنی میان غربت و زندان گذشته است

هر چند بی توان شد و بی حال و خسته بود
لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود

فرمود لحظه ای پسرم را بیاورید
مهدی کجاست تاج سرم را بیاورید

شب می رسد دوباره بیار آفتاب را
در پای بسترم برسان عشق ناب را

ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها
سر زد در آسمان حسن ماه ماه ها

آمد کنار بستر بابا نشست و بعد...
بغضش به حال غربت بابا شکست و بعد

دارد وصیت پدر آغاز می شود
دارد زمان گفتن صد راز می شود

با احتضار و حال و هوای غروبی اش
دستی کشید بر روی صندوق چوبی اش

می خواست تا عبای پیمبر در آورد
عمامه و قبای پیمبر درآورد

می دید در رخ پسرش اقتدار را
می داد دست مهدی خود ذوالفقار را

ناگاه علت غمِ دائم شد آشکار
اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار

اینجا غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد
در آن نگاه غمزده یک میخ جلوه کرد

بر یادگار عصمت و پاکی نگاه کرد
بر لاله های چادر خاکی نگاه کرد

خون در جوار چادر زهرا چه می کند؟
هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟

فرمود از غم دل ما زار گریه کن
از غصه های حیدر کرار گریه کن

بر مادری که پشت در افتاد بر زمین
بر جرأت و جسارت مسمار گریه کن

هنگام روزه داری ات ای میوۀ دلم
با یاد مجتبی دم افطار گریه کن

بر آن کسی که در وطنش هم غریب بود
بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کن

بر پیکر فتاده به دریای علقمه
بر حسرت نگاه علمدار گریه کن

آخر پدر به سمت لباسی اشاره کرد
شرح مصیبت بدنی پاره پاره کرد

برکشتۀ فتاده به گودال گریه کن
بر آن تن شکسته و پامال گریه کن

بر خواهری که آمده گودال قتلگاه
رفته کنار پیکرش از حال گریه کن

بر چشم خونفشان علمدار کربلا
بر زخم دست ساقی اطفال گریه کن

ناله بزن به پیکرِ زیر و زبر شده
فرمود گریه کن به تن مختصر شده

#مجتبی_شکریان

مناجات با امام حسن عسکری(ع)

قصد،قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هرآنکس دید گفت باید به کربلا برود

-نجف و کربلا-دلم لرزید، -مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زد دل من تا بفهمد به سامرا برود

ابتدای مسیر،الله است انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست جاده باید به انتها برود

همه یک روح و یک بدن هستید پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد تا به دیدار مجتبی برود

تو بقیع پر از مخاطره ای،کربلایی و در محاصره ای
یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزه ها برود

دل به غم هرچه مبتلا می شد، پیش تو سر من رءا می شد
بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا ساء من رءا برود...

#محسن_ناصحی

مرثیه_امام حسن عسکری (ع)

دیده ها در غم تو حالت باران دارد
سینه ها سوخته و شعله ی سوزان دارد
مرغ دل پر زده و میل به جانان دارد
هر که غمگین تو شد دیده ی گریان دارد

در سماوات و زمین سوگ تو داغ همه است
آن که از باغ جنان ناله کند فاطمه است

سامرا آینه ی بی کسی و غربت توست
بی قراریِ دل از خون دل و محنت توست
آن چه این گونه شکسته ز جفا حرمت توست
دیدن یوسفت این لحظه همه حسرت توست

گفتی ای مهدی ام این لحظه بیا در بر من
تا که آرام شود با تو دو چشم ترِ من

عاقبت سهم لبت زهر شرربار شده
جگرت سوخته و یکسره خونبار شده
طعنه و زخم زبان سهم تو بسیار شده
تنت از شدت این زهر چه بیمار شده

شام غم رفته و هنگام سحر می آید
آخر از یار سفر کرده خبر می آید

گر چه بر روی لبت نغمه ی یارب داری
گوییا بر تن محنت زده ات تب داری
از دلت آه کشی ، ذکر مقرَّب داری
شاید این لحظه به دل یاد ز زینب داری

یا که یاد از عطش حضرت عباس کردی
یا حسین گفته ای و یاد گل یاس کردی

گر چه از زهر به بستر شده بی حال شدی
به سما می روی و حال سبکبال شدی
ز غریبی و عطش غمزده احوال شدی
شاید آن لحظه به یاد غم گودال شدی

هر که لب تشنه دهد جان به ولای حیدر
مادر آمد به برش گفت غریب مادر

یاد از سوز عطش کردی و لب های حسین
سامرا کرببلا گشته ز نجوای حسین
تو که بودی همه س عمر چه شیدای حسین
یا حسن جان ، منم و مهر و تولای حسین

بابی انت و امی یا حسین ثارالله
به فدای لب عطشانِ ابا عبدالله

#محمد_مبشری

مرثیه_امام حسن عسکری(ع)

مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز

نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز

پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز

اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز

لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز

#وحید_محمدی

مرثیه_امام حسن عسکری (ع)

امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این، چه چاره است

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است

مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است

در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است

گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است

هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان

#وحید_دکامین

مرثیه_امام حسن عسکری (ع)

هوای بام تو داریم ما هوایی‌ها
خوشا به حال شب و روز سامرایی‌ها

چه نعمتی‌ست سر سفره‌ات نمک خوردن
چه افتخار بزرگی‌ست این گدایی‌ها

خداست بانی این اعتقاد نورانی
خداست بانی این جور آشنایی‌ها

تو کربلای اسیری و روضه می‌خوانند
به یاد غربت تلخ تو کربلایی‌ها

دوباره حسرت دیدار در دل کعبه‌ست
چقدر کعبه دلش خون شد از جدایی‌ها

به یاد حضرت فرزندتان هر آدینه
چه حس و حال قشنگی‌ست هم‌صدایی‌ها

#قاسم_اردکانی

مناجات با امام زمان (عج)
مرثیه امام حسن عسکری (ع)

آسمان از داغ آلاله ببار
ابر ماتم بر سر لاله ببار
تا قیامت اشک هر ساله ببار
آه اِی سینه به دل ناله ببار

خون ببار از غربتش ای آسمان
کز عزای او به حزن آمد جنان

در عزای سرور اهل وجود
قبله گاه جمله ی اهل سجود
آن که گرید بر غمش بود و نبود
او که گریانش شده ماه کبود

بی قرارش دیده ی احساس شد
دل غمین از ماتم او یاس شد

اشک ها از دیده ها جاری شوید
دست ها در کسوت یاری شوید
ای ملائک مست دلداری شوید
عاشقان گرم عزاداری شوید

نوبت سوگ و عزای عترت است
ناله ی حور و ملک از غربت است

در عزای وارث پیغمبری
یادگار دودمان حیدری
شاخه ای از چشمه سار کوثری
حجت مطلق امام عسکری

قبله ی دلداده ی شیدایی است
یاسی از گل بوته ی زهرایی است

در عزایش آسمان گریان شده
جمله ی حور و ملک نالان شده
قلب های اهل دل سوزان شده
غصه بر اهل جنان مهمان شده

دیده ها می گرید از داغی حزین
سینه ها می سوزد و شد آتشین

کشته شد مولای عالم بی گناه
کشته با زهر عدوی روسیاه
بر غریبی اش خدا باشد گواه
مادرش دارد به جنت اشک و آه

آهِ زهرا بوی غربت می دهد
بوی تنهایی و محنت می دهد

حجت بن العسکری تاج سرش
آمده بالین باب اطهرش
جرعه ها داده ز چشمان ترش
اشک می ریزد کنار بسترش

داغدار ماتم بابا شده
باورش آمد دگر تنها شده

آه اِی اهل زمین محشر شده
نوبت یک محشر دیگر شده
گوییا عمر زمان آخر شده
ماتم عُظمای یک دلبر شده

بر زمین افتاده دلداری کریم
فاطمه دارد به دل داغی عظیم

وای افتاده خمی بر ابرویش
شمعِ خاموشی شده با سوسویش
یاد کرد از مادر و از پهلویش
یا سرش باشد به روی زانویش

در دم آخر نماید زمزمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

#محمد_مبشری

پدری به زهر کین کشته شد
و فرزندی در پرده‌ای از غیبت پنهان گشت

و بالاخره یک روز این ماجرا تمام خواهد شد...

شما را نیز، بعد از آن همه سال زندان کشتند

اما مثل آن سالها، که از کشتن فاطمه دلهایشان خنک نشده بود... این بار نیز...

اینها با خدا دشمنی داشتند، با زهر و تیغ و آتش، آل علی را کشتند..

شهادت امام #حسن_عسکری (ع) تسلیت باد

دوباره یک « حسن (ع) » از داغ کوچه ها دق کرد
جوانی اش همه شد صرف سوختن ! ، جان داد ...

[="Times New Roman"][="Navy"]

[/]

جرعه ای از حکمت عسکری :


ا) «لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَ لَا تُمَازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْک‏؛

جدال مکن که احترامت از بین مى‏رود . شوخى مکن که بر تو گستاخ مى‏شوند.»

ب) «مَنْ رَضِیَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ وَ مَلَائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى یَقُوم‏؛

هر که به پایین‏ نشینى در مجلس رضایت دهد، خدا و فرشتگان پیوسته بر او رحمت فرستند تا برخیزد.»

ج) «مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا تُغْفَرُ لَیْتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا ثُمَّ قَالَ (ع) الْإِشْرَاکُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة؛

از گناهانى که مورد بخشش قرار نگیرد، یکى این است که گناهکار بگوید: کاش جز به خاطر این گناه بازخواست نگردم. سپس امام حسن عسگرى علیه السّلام فرمود: شرک‏ورزیدن مردم، نامحسوس‏تر از حرکت مورچه بر روى گلیمى سیاه در شب تاریک است!»

د) «لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّیَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللَّه‏؛

عبادت به بسیار روزه گرفتن و نماز خواندن نیست. عبادت بسیار اندیشه‏ورزى در امر خداست.»

هـ) «أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوب‏؛

پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه درنگ نماید. عابدترین مردم کسى است که واجبات را به جاى آورد. زاهدترین مردم کسى است که از حرام دست بردارد .سخت‏کوش‏ترین مردم کسى است که گناهان را وانهد.» (1)

پی نوشت :

1.تحف العقول ، ص: 486