حذف شهادت ثالثه از اذان و اقامه

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

بی نظیر;411099 نوشت:
سلام

الان ممکنه واقعا بیشتر مردم این موضوع رو ندونند
پس بهتر نیست کلا حذف بشه این مورد تا اینکه باعث ابطال اذان و اقامه
بسیاری از انسانها بشه
.

با سلام و عرض ادب

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السَّلام گواهى مى دهند، که در اين باره توضيح نکاتی ضرورى است:

1. تمامى فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على عليه السَّلام»، جزء اذان نيست؛[1] لذا هنگام بیان فصول اذان، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از: چهار تكبير، دو بار شهادت بر وحدانيت خدا، دو بار شهادت بر رسالت پيامبر اکرم صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، دو بار «حى على الصلاة»، دو بار «حى على الفلاح»، دو بار «حى على خير العمل»، دو بار تكبير و دو بار تهليل و اين سخنى است كه فقهاى شيعه جملگى بر آن اتفاق دارند.

2. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت جايز و يا مستحب است و اين استحباب، مستفاد از دو امر است:

الف: على عليه السَّلام به حكم قرآن و حديث رسول گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، ولىّ خداست.

ب: امام صادق عليه السَّلام فرمود: هر گاه به رسالت پيامبر صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم شهادت داديد بر ولايت على عليه السَّلام نيز گواهى دهيد.[2]

در اثبات اصل نخست و اين كه على عليه السَّلام ولىّ خداست، گذشته از حديث متواتر غدير و روايات کثیره ای كه مفاد آنها چنین است که پيامبر گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم كراراً فرموده است: « على ولى كلّ مؤمن بعدى»،[3] قرآن کریم نيز بر ولايت على عليه السَّلام تصريح نموده است، آنجا كه مى فرمايد: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون»؛[4] سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى ‏دهند.

مفسران اتفاق نظر دارند كه اين آيه در حقّ اميرمؤمنان على عليه السَّلام وارد شده است، بدين ترتيب، با توجه به آيه مذكور و آيات و روايات متعدد ديگر، آشكار مى گردد كه اميرمؤمنان عليه السَّلامولىّ و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است.[5]

اما به هر حال باید توجه داشت که چنین اموری باعث جزئیت شهادت به ولایت در اذان نخواهد شد و گفتن شهادت ثالثه به قصد ورود اشکال شرعی خواهد داشت.

3. باید توجه داشت که شهادت ثالثه(شهادت به ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام)، شعار شیعه محسوب می گردد؛ لذا برخی از فقها همچون: مرحوم سید محسن حکیم در کتاب مستمسک عروة الوثقی می فرمایندبل ذلك في هذه الأعصار معدود من شعائر الايمان و رمز إلى التشيع، فيكون من هذه الجهة راجحاً شرعاً بل قد يكون واجباً، لكن لا بعنوان الجزئية من الأذان»؛[6] بلکه شهادت به ولایت در اذان در این زمان از شعائر ایمان و رمز تشیع به حساب می آید؛ بنابراین از این جهت شرعا رجحان دارد؛ بلکه گاهی واجب می گردد؛ اما نه به عنوان جزئیت در اذان.

بنابراین شهادت به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام نشانه ی شیعه بودن فرد خواهد بود؛ لذا بهتر از حذف چنین عملی، دانستن حکم مساله است تا عبادت ما بدون اشکال شرعی بوده باشد.

البته باید توجه داشت که آنچه یقینا محل اشکال است آن است که شخص با اینکه می داند چنین عملی جزو اذان نیست؛ اما با این حال با این قصد بگوید که چنین فقره ای داخل در اذان است؛ اما اگر شخص جاهل باشد حکم مساله چه خواهد بود؟ این سؤال را باید در انجمن فقه پیگیری نمائید.

موفق باشید.


[/HR] [1]. البته برخی از فقها به واسطه ی برخی روایات و از باب تسامح در ادله ی سنن، قائل به استحباب این فقره در اذان شده اند، همچون مرحوم مجلسی که صاحب حدائق در ج7،ص404، بدان اشاره می نمایند:«نعم ما قال- اقول لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للاذان لشهادة الشیخ والعلاة و الشهید بورد الاخبار بها».

[2]. احتجاج طبرسی، ص83: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».

[3]. این حدیث در بسیاری از مصادر اهل سنت نقل شده است؛ همچون: مسند احمد، ج5،ص356؛ مستدرک حاکم، ج3،ص134. همچنین این حدیث با الفاظ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مومن من بعدی(ترمذی،ح3732)و...آمده است.


[4]. المائدة/55.

[5]. این متن برگرفته از کتاب راهنمای حقیقت تالیف آیت الله سبحانی است که در آن تغییراتی داده شده است.

[6]. مستمسک عروة الوثقی، ج5،ص546.

بی نظیر;411099 نوشت:
سلام

الان ممکنه واقعا بیشتر مردم این موضوع رو ندونند
پس بهتر نیست کلا حذف بشه این مورد تا اینکه باعث ابطال اذان و اقامه
بسیاری از انسانها بشه

ببخشيد من متوجه مفهوم سوال نشدم اما اين سوالات و يا شبهات تكراري هست كه هم كيشان و مخالفين سوال و طرح مي كنند كه حقير به اندازه بضاعت و مجموع تحقيقاتي كه داشتهام پاسخ مي دهم

از انجايي كه برادر صدرا هم به ايه 55 مائده اشاره داشته اند من نيز اشاره مي كنم

مدعيان قائل بر اين هستند كه پيروان مولا علي ع در اذان خود بدعت ايجاد كرده اند زيرا شهادت ثلاله مطلبي اضافه شده به اذان مي باشد حال مي خواهيم اين مسئله را با رجوع به 2 رخداد مهم و متقن تاريخ پاسخ گو باشيم

طريق اول::::: ايه 55 سوره مائده هست

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿55﴾

ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند (55)

آلوسي ذيل اين آيه دو جمله مي گويد:
.1 الآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه؛
اين آيه نزد بيشتر محدثان در مورد علي عليه السلام نازل شده است

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ج 6 ص 186

.2وغالب الأخباريين على أنها نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه
اكثر حديث نويسان مي گويند اين آيه در مورد علي عليه السلام نازل شده است
روح المعاني، ج 6، ص 167

حال با اثبات و مترتب شدن اين ايه در شان و شخصيت امير المومنين علي بن ابي طالب ع مشخص شد خداوند شهادت به ولايت مولا علي را نصب مي كند

ولي شما خدا و رسول و ان كسي هست كه در نماز زكات مي دهد اذعان بر ولايت مولا علي يعني اثبات شهادت ثلاثه به واسطه همين طريق برايمان قابل جعل است، ما شهادت مي دهيم كه علي ولي خداست اشهد ان عليا ولي الله

طريق دوم::::::: حديث متواتر غدير هست

پيغمبر از صحابي حاضر در غدير خم در ابتدا بر اولي بودن خود اقرار گرفتند الست اولي بانفسهم؟ قالوا: بلي سپس فرمودند من كنت وليه فهذا علي وليه، وقتي كسي اقرار به نبوت ايشان دارد بايد اقرار به ولايت امير المومنين علي ع هم داشته باشد، وقتي ما شهادت به نبوت ايشان مي دهيم باشد شهادت به ولايت امير المومنين علي ع هم بدهيم در غير اينصورت منكر قران هستيم زيرا خداوند مي فرمايد و مااتاكم الرسول فخذواه

سوال ما از مدعيان:::::::::::

عمر با اجازه چه كسي در اذان بدعت گذاشتند و حي الا خير العمل را حذف كردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قوشجي كه از علماي بزرگ اهل سنّت است مي‌گويد: «إنه (أي عمر بن الخطاب) خطب الناس، وقال: أيّها الناس، ثلاث كنّ على عهد رسول الله(صلي الله عليه وآله وسلم)، أنا أنهى عنهنّ، وأحرّمهنّ، وأعاقب عليهنّ، وهي: متعة النساء، ومتعة الحج، وحي على خير العمل»

عمر براي مردم خطبه خواند و در آن گفت: اي مردم! سه چيز در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه من آنها را نهى و حرام كرده و هر كسي آن را انجام دهد عقاب مي‌كنم و آنها سه چيز: ازدواج موقت، حج تمتع و حي على خير العمل مي‌باشد.

شرح التجريد للقوشجي، مبحث الإمامة: ص484
المسترشد للطبري الإمامي المعاصر للطوسي والنجاشي: ص516، بتحقيق الشيخ أحمد المحمودي
وجواهر الأخبار والآثار: ج2 ص192، عن التفتازاني في حاشيته على شرح العضدي

شوكاني از كتاب «الأحكام» يحيى بن حسين بن قاسم متوفاى سال 298هـ نقل كرده است: «وقد صحّ لنا أنّ حي على خير العمل كانت على عهد رسول الله يؤذن بها، ولم تطرح إلاّ في زمن عمر، وهكذا قال الحسن بن يحيى: روي ذلك عنه في جامع آل محمد، وبما أخرج البيهقي في سننه الكبرى بإسناد صحيح عن عبد الله بن عمر أنّه كان يؤذّن بحي على خير العمل أحياناً»

با روايت صحيح براي ما ثابت شده كه «حي على خير العمل» در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله در اذان بوده و در زمان عمر از اذان حذف شده است و نيز حسن بن يحيى گفته است: اين روايت از عمر در كتاب «جامع آل محمد» نقل شده و بيهقي آن را در سنن الكبرى خود با سند صحيح از عبد الله بن عمر روايت كرده است كه گاهي اوقات اذان با «حي على خير العمل» گفته مي‌شد.
نيل الأوطار: ج2 ص 19

kheymegahabalfazl;419597 نوشت:
ببخشيد من متوجه مفهوم سوال نشدم اما اين سوالات و يا شبهات تكراري هست كه هم كيشان و مخالفين سوال و طرح مي كنند كه حقير به اندازه بضاعت و مجموع تحقيقاتي كه داشتهام پاسخ مي دهم

سلام

بحث این نیست که این عمل بدعت هست یانه
بحث این است که حالا که اتفاق علما این شهادت را جزئ اذان نمی دانند و گفتن ان به نیت بخشی از اذان
باطل است
پس ایا حذف ان بهتر نیست ؟ به دلیل اینکه بیشتر مردم از جزئ اذان نبودن ان خبر ندارند

kheymegahabalfazl;419599 نوشت:
سوال ما از مدعيان:::::::::::

عمر با اجازه چه كسي در اذان بدعت گذاشتند و حي الا خير العمل را حذف كردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قوشجي كه از علماي بزرگ اهل سنّت است مي‌گويد: «إنه (أي عمر بن الخطاب) خطب الناس، وقال: أيّها الناس، ثلاث كنّ على عهد رسول الله(صلي الله عليه وآله وسلم)، أنا أنهى عنهنّ، وأحرّمهنّ، وأعاقب عليهنّ، وهي: متعة النساء، ومتعة الحج، وحي على خير العمل»

عمر براي مردم خطبه خواند و در آن گفت: اي مردم! سه چيز در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه من آنها را نهى و حرام كرده و هر كسي آن را انجام دهد عقاب مي‌كنم و آنها سه چيز: ازدواج موقت، حج تمتع و حي على خير العمل مي‌باشد.
شرح التجريد للقوشجي، مبحث الإمامة: ص484
المسترشد للطبري الإمامي المعاصر للطوسي والنجاشي: ص516، بتحقيق الشيخ أحمد المحمودي
وجواهر الأخبار والآثار: ج2 ص192، عن التفتازاني في حاشيته على شرح العضدي

شوكاني از كتاب «الأحكام» يحيى بن حسين بن قاسم متوفاى سال 298هـ نقل كرده است: «وقد صحّ لنا أنّ حي على خير العمل كانت على عهد رسول الله يؤذن بها، ولم تطرح إلاّ في زمن عمر، وهكذا قال الحسن بن يحيى: روي ذلك عنه في جامع آل محمد، وبما أخرج البيهقي في سننه الكبرى بإسناد صحيح عن عبد الله بن عمر أنّه كان يؤذّن بحي على خير العمل أحياناً»

با روايت صحيح براي ما ثابت شده كه «حي على خير العمل» در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله در اذان بوده و در زمان عمر از اذان حذف شده است و نيز حسن بن يحيى گفته است: اين روايت از عمر در كتاب «جامع آل محمد» نقل شده و بيهقي آن را در سنن الكبرى خود با سند صحيح از عبد الله بن عمر روايت كرده است كه گاهي اوقات اذان با «حي على خير العمل» گفته مي‌شد.
نيل الأوطار: ج2 ص

سلام

ایا بدعت انها در اذان دلیل بر بدعت ما می تواند باشد ؟
ما چکار داریم انها حذف یا اضافه کردن
ما باید انچه صحیح است انجام دهیم

موفق باشید

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]

بی نظیر;419634 نوشت:
سلام

ایا بدعت انها در اذان دلیل بر بدعت ما می تواند باشد ؟
ما چکار داریم انها حذف یا اضافه کردن
ما باید انچه صحیح است انجام دهیم

موفق باشید


سلام علیکم
از شما تعجب میکنم سرکار بی نظیر
خیلی دقیق متن ها رومی خونین و تعجبیم صحبت های کارشناس رو مطالعه فرمودین و هنوز عنوان بدعت رو این کار میذارین!:Moteajeb!::Moteajeb!:

بدعت یعنی چیزی از خود دربیاریم و به اسم دین خدا تبلیغش کنیم
وقتی علمای شیعه اینقد واضح میگن آقاجان، در اذان به قصد استحباب، ما شهادت سومی رو می گیم و جزئیت نداره، این کجاش یعنی بدعت؟:Moteajeb!::Moteajeb!:[/]

eslamic110;419668 نوشت:
سلام علیکم
از شما تعجب میکنم سرکار بی نظیر
خیلی دقیق متن ها رومی خونین و تعجبیم صحبت های کارشناس رو مطالعه فرمودین و هنوز عنوان بدعت رو این کار میذارین!

بدعت یعنی چیزی از خود دربیاریم و به اسم دین خدا تبلیغش کنیم
وقتی علمای شیعه اینقد واضح میگن آقاجان، در اذان به قصد استحباب، ما شهادت سومی رو می گیم و جزئیت نداره، این کجاش یعنی بدعت؟

سلام

ببینید باید ببینیم ما مجاز هستیم چیزی به واجبات اضافه کنیم
بعد بگیم قصد استحبابه ؟

در ضمنی که مردم زیادی از جمله خود من تا حالا از این مساله قصد اطلاع نداشتیم

مثلا ما می تونیم چیزی به نماز اضافه کنین بعد بگیم جهت استحباب؟
مثلا بجای دوبار سجده سه بار بریم و بگیم سومیش بقصد استحباب ؟

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]

بی نظیر;419696 نوشت:
سلام

ببینید باید ببینیم ما مجاز هستیم چیزی به واجبات اضافه کنیم
بعد بگیم قصد استحبابه ؟

در ضمنی که مردم زیادی از جمله خود من تا حالا از این مساله قصد اطلاع نداشتیم

مثلا ما می تونیم چیزی به نماز اضافه کنین بعد بگیم جهت استحباب؟
مثلا بجای دوبار سجده سه بار بریم و بگیم سومیش بقصد استحباب ؟

قیاست بدجوری مع الفارق بودا عزیز
اضافه کردن ذکر در تمام اجزای نماز به قصد ذکر و استحباب, ممنوعیتی نداره منتها تاکید شده برخی اذکار بعضی جاها گفته نشن همین! غیر از اون مشکلی نداره و چون جزئی از نماز نیستن و به قصد جزئیت گفته نمیشن، اتفاقاً میگن اگه در حال حرکت هم گفته بشه، اشکالی نداره

اما چیزی که مثلاً رکنه، مث دوسجده؛ نمیشه کم و زیادش کرد به هر نیتی!

این دو، دو مساله ی جدا از هم هستن

میخوام بگم اتفاقاً بررسی شده کارشناسانه و اونجاها که میشه ذکری به قصد استحباب اضافه کرد، جوازش صادر شده، مثلاً کسی در حین تلاوت سوره ی حمد که شهادت بر ولایت امام علی رو نمی گه! پس دقت نظرها شده

اما اینکه مردم بی اطلاعن، خب مقصر خودشونن که رساله ی اعلم رو دقیق مطالعه نمی کنن:ok: با اینکه میدونن وظیفشونه لااقل یه بار با تمام احکام دینشون که بهشون مربوط میشه اشنا باشن[/]

بی نظیر;419630 نوشت:
به دلیل اینکه بیشتر مردم از جزئ اذان نبودن ان خبر ندارند

"مردم دو دسته اند: عالم و یادگیرنده، و سایر مردم بیهودگانند و بیهوده در آتش است"

آن کسی که اذان دینش را درست نشناسد هزار میلیارد اذان بی "اشهد ان علیا ولی الله" بخواند از او قبول نمی شود.

aminj;419707 نوشت:
آن کسی که اذان دینش را درست نشناسد هزار میلیارد اذان بی "اشهد ان علیا ولی الله" بخواند از او قبول نمی شود.

بزرگوار از علما سریعتر فتوی صادر می کنین و سخت تر :Moteajeb!:
یکم ارفاق بد نیست ها

بی نظیر;419709 نوشت:
بزرگوار از علما سریعتر فتوی صادر می کنین و سخت تر

انسان نباید چندان از عالم نبودن کسی که نمی شناسد با اطمینان سخن گوید.
ضمنا آیه زیر را به یاد بیاور:
ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا" بنا بر این آیه، کسی نیست که به جهنم وارد نشود.

aminj;419738 نوشت:
انسان نباید چندان از عالم نبودن کسی که نمی شناسد با اطمینان سخن گوید.

من نگفتم شما عالم نیستید بزرگوار
منظورم این بود که از علمای فتوی صادر کن
وگرنه چه بسا کسانی شاید باشند خیلی علمشان از ان علما بیشتر

ما بچه بودیم اون همه سال میرفتیم مسجد اذونم که تو مسجد بهمون یاد دادن نگفتن این جزو اذان نیست و اگه به قصد جزء بودن بگی اذان باطل میشه. کلا این موضوع نسبت به موارد دیگه خیلی کمتر گفته شده با این کمتر کسی که برای نمازش اذان میگه ممکنه بلد باشه

توضیح:

این سوال در تاپیک

http://www.askdin.com/thread32233.html#post420154

کپی شد تا کارشناس محترم احکام پاسخگوی آن باشد

با تشکر

سلام

dinshenasii;419774 نوشت:
ما بچه بودیم اون همه سال میرفتیم مسجد اذونم که تو مسجد بهمون یاد دادن نگفتن این جزو اذان نیست و اگه به قصد جزء بودن بگی اذان باطل میشه. کلا این موضوع نسبت به موارد دیگه خیلی کمتر گفته شده با این کمتر کسی که برای نمازش اذان میگه ممکنه بلد باشه

جسارتا موضوع پست چیز دیگری بود از بحث فاصله نگیرید.خوب اگه نمیدونستید که دِینی بر گردنتون نیست چون اشتباهی نکردید و اگر هم میدونستید که چه بهتر
مقصر خودمون هستیم که به دنبال رساله نمی رویم.حتما یا باید تو اسک دین بخونیم یا مجبورا برای گزینشی یا چیز دیگه ای رساله رو باز کنیم
این که حالا فهمیدیم شهادت سوم در اذان و اقامه مستحب بوده آیا باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟مطمئنا باید ناراحت باشیم ولی از خودمان. نه از دیگران پس ناآگاهی رو به گردن دیگران نیندازیم.باید افتخار کنیم که شهادت به چنین مولا و سروری میدهیم که سبب خلقت پیامبر بوده!نه اینکه اعتراض کنیم. علی یعنی علی یعنی درک معنی آن را ما هم نمیدانیم علی ع رو کمتر وجودی درک کرد.
ثانیا ما شهادت سوم رو هم نباید از اذان حذف کنیم درسته که مستحب هست ولی موکد ترین مستحب هاست چون انسان بدون داشتن سند شیعه بودن نمی تواند مورد رضای حق تعالی قرار بگیرد.
یاعلی:Gol:

بی نظیر;419634 نوشت:
سلام

ایا بدعت انها در اذان دلیل بر بدعت ما می تواند باشد ؟
ما چکار داریم انها حذف یا اضافه کردن
ما باید انچه صحیح است انجام دهیم

موفق باشید

عليكم سلام
باتشكر
به نظرم براي حل شدن اين مسئله در ابتدا بايد تعريف درستي از معناي بدعت داشته باشيم تا با داشتن محور بتوانيم اهداف خود را حمل نماييم

والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.

بدعت در دين، گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39


خواهرم اولا ما اثبات نموديم عمل ما بدعت نيست زيرا برگفته از قران و سنت و مستند به ان دو هست لذا تعميم اين گزاره بدعت جايز و مطلوب نيست
دوما هدف ما از طرح سوال در واقع پاسخ نقضي هست با توجه به اينكه پاسخ حلي را داده ايم، و علت سوال نقضي اين است در تقابل بگوييم ان كساني كه اعتقاد به بدعت در مذهب شيعه دارند گرچه كه نا صحيح هست، فرقه خودشان مملو از بدعت هست در نتجيه در ابتدا بايد با بدعت هاي مذهب خود مبارزه كنند و سپس شروع به بدعت زدايي در تفكرات و انديشه هاي ديگران كنند و از قديم گفته اند كسي كه خانه اش شيشه اي هست به ديگران سنگ اندازي نمي كنند

بی نظیر;419630 نوشت:
سلام

بحث این نیست که این عمل بدعت هست یانه
بحث این است که حالا که اتفاق علما این شهادت را جزئ اذان نمی دانند و گفتن ان به نیت بخشی از اذان
باطل است
پس ایا حذف ان بهتر نیست ؟ به دلیل اینکه بیشتر مردم از جزئ اذان نبودن ان خبر ندارند

خواهرم عزيزم ما با دليل و مدرك اثبات نموديم ذكر شهادت به ولايت امير المومنين عملي هست مشروع و نه نامشروع پس ان كسي كه قائل به حذف ان هست بايد به طريق اولي در مقابل ادله و برهان مبينه ما دليل اقامه كند فلذا عدم دليل، خود مسببات بطلان يك گفته و انديشه و ديدگاه را فراهم مي كند زيرا ما براي عمل خود دليل از قران و سنت داريم ان كسي كه ان را بدعت مي داند بايد دليل اقامه كند

دوما اگر كسي مي خواهد با شهادت دادن به ولايت امير المومنين مبارزه كند و يا ناسخ جديدي پيدا شده است سعي كند در وحله اول به تقابل با قران بپردازد دوم با سخن متواتر غدير بپردازد چهارم اينكه نام مولا را از عرش قلم بگيرد

عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .

از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .
الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.

و ايا اينكه زحمتي بكشند نام مولا علي ع را بعد از رسول خدا هم قلم بگيرند::::::::::::

عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
ايا اينها دلايل محكم براي ذكر شهادت به نام مولا بعد از شهادت به رسول خدا نيست؟

ما براي عمل خود دلايل مبينه بسيار داريم چه از سنت و چه از قران، حل در خواست ما از دوستان اين است اگر كسي مي خواهد ما را در اين عمل مطورد نمايد با دليل ادله بيان كند(خواهر بي نظير من كلي گويي كردم و حقيقتا منظورم از مخاطب شما نيستيد)

صدرا;419578 نوشت:
تمامى فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على عليه السَّلام»، جزء اذان نيست؛
تمامی فقهای شیعه؟ سبحان الله، سید الفقها العصر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی تنها یکی از بزرگانی هستند که حال و یا قبل این شهادت ثالثه امیر المومنین علیه السلام را جزئی از اذان میدانند و اذان و اقامه بدون آن را باطل میدانند. توضیح المسائل معظم له بخش اذان

aminj;419707 نوشت:
آن کسی که اذان دینش را درست نشناسد هزار میلیارد اذان بی "اشهد ان علیا ولی الله" بخواند از او قبول نمی شود.

با تشكر از شما برادر گرامي

ذكر شهادت به ولايت امير المومنين علي ع يعني اعتقاد به نبوت و توحيد الله سبحان تعالي،

همچنين ديلمي در كتاب فردوس الاخبار، ج3، ص399 نقل مي كند از ابوهريره كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

ليلة أسرى بي جمع الله بيني و بين الأنبياء عليهم السلام و أوحي الله إليّ: سلهم يا محمد على لماذا بعثتم؟ قالوا بعثنا على شهادة أن لا إله إلا الله و الإقرار بنبوتك و الولاية لعلي بن أبي طالب.

وقتي من به معراج رفته بودم، پيامبران به دور من جمع شده بودند ...

ما همه پيامبران بر توحيد و نبوت تو اي پيامبر و ولايت علي مبعوث شده ايم.اين سرآغاز ولايت حضرت علي عليه السلام است.اما فرجام ولايت حضرت علي

فلذا ذكر شهادت علاوه بر اعتقاد به نبوت همچنين يعني تاييد و تبعييت و بيعت هر روزه ما با پيغمبر در غدير و اعتقاد به نبوت يعني شرط ورود به اسلام و اعتقاد به ولايت يعني شرط اثبات ايمان

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا
[برخى از] باديه‏نشينان گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده‏ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم

سوال پيش مي ايد انها كه به نبوت رسول خدا ايمان داشند حال چرا خداوند مي فرمايد شما اسلام اورده ايد و ايمان نياورده ايد، اين ايمان در اعتقاد به چه امري قابل اثبات است؟

قال رسول الله صلی الله علیه و اله يا علي فلا یحبه الا مومن

اعتقاد به امير المومنين تنها شرط رسيدن به ايمان هست كه نتيجه اعتقاد داشتن به اين ايمان كانل ورود به بهشت هست

اين روايت با سند صحيح در المستدرك چنين آمده است: حدثنا بكر بن محمد الصيرفي بمرو ثنا إسحاق ثنا القاسم بن أبي شيبة ثنا يحيى بن يعلى الأسلمي ثنا عمار بن زريق عن أبي إسحاق عن زياد بن مطرف عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من يريد أن يحيى حياتي ويموت موتي ويسكن جنة الخلد التي وعدني ربي فليتول علي بن أبي طالب فإنه لن يخرجكم من هدى ولن يدخلكم في ضلالة هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
پيامبر فرمود: كسي كه خرسند است حياتش چون حيات من و مرگش همچون مرگ من باشد و ساكن بهشت عدن كه درختش را پروردگارم غَرس نموده، شود بايد ولايت علي را پس از من و ولايت وليِّ او را بپذيرد و بايد بعد از من به اهل بيتم اقتدا كند آنها عترت من هستند از طينت من آفريده شده و فهم و دانش مرا خدا روزيشان كرده واي بر آن گروه از امتم كه فضل و برتري آنها را تكذيب كنند و ارتباط مرا دربين ايشان قطع نمايند خداوند شفاعت مرا نصيب آنها قرار ندهد.
محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، المستدرك على الصحيحين، دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ج 3 ص 139 ح 4642

dfffd;419901 نوشت:
تمامی فقهای شیعه؟ سبحان الله، سید الفقها العصر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی تنها یکی از بزرگانی هستند که حال و یا قبل این شهادت ثالثه امیر المومنین علیه السلام را جزئی از اذان میدانند و اذان و اقامه بدون آن را باطل میدانند. توضیح المسائل معظم له بخش اذان

با تشكر

علمايي چون حضرت علامه ذي فنون حسن زاده قدس نفس زكيه شهادت به حجيت حضرت صديقه طاهره زهرا س هم در اذان خود مي دهند به استناد به روايتي كه از امام حسن عسگري ع هست

اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمت الله الكبري

نحن حجة الله علي خلقه وفاطمة حجة علينا
ما ائمه حجت‌هاي الهي بر خلائق هستيم و فاطمه هم حجت الهي بر ما است.
عوالم، ج11، ص8

خب بنده نمی خوام وارد بحث مفصل در این زمینه شوم فقط تذکر یه نکته را ضروری می دانم تا کسی که نمی داند بداند و کسانی سوء استفاده نکنند .

شهادت ثلاثه اولا به اجماع کل فقهای شیعه مستحب است و همگی قائل به استحباب آن هستند مگر یکی دو نفری از آقایان حاضر غیر از این می گویند که شاید امر بر آنها مشتبه باشد . ( و البته دو یا سه نفر هم در برابر کل فقهاء شیعه خصوصا قدماء مشکلی به هم نمی زند . )

شیخ صدوق قدس سره از قدماء قائل به عدم جزئیت شهادت ثالثه بود البته در یکی از اقوالش قائل به وجوب و جزء بودن آن بود .

و اما خیلی از بزرگان امامیه از قدیم تا به الان - حداقل 6 نفر از بزرگان و فقهای حال حاضر - قائل به جزء بودن و وجوب آن هستند که بی شک از دید بنده همینش هم درسته و ادله قطعیه ما را سوق می دهد به جزء بودن و وجوب آن که البته تذکر بدم فقهاء معمولا این مساله را بحث نکردند به صورت تفصیلی و گرنه قطعا به جزء بودن آن خواهند رسید .

اما مستحب بودن آن که هیچ جای تردیدی درش نیست و از بزرگترین فضیلتهاست که البته بزرگان امامیه وسواس خاصی به آن دارند و روز به روز پررنگتر خواهد شد .

البته چون روایاتی در این زمینه داریم نام بردن حضرت زهراء صلوات الله علیها - هر چند که حق است - ولی وارد نشده است .

سلام بر برادر گرامی ام. تشکر بابت تلاش برای اثبات حقانیت امیر المومنین. اجرتون با خود حضرت

kheymegahabalfazl;419923 نوشت:
علمايي چون حضرت علامه ذي فنون حسن زاده قدس نفس زكيه شهادت به حجيت حضرت صديقه طاهره زهرا س هم در اذان خود مي دهند به استناد به روايتي كه از امام حسن عسگري ع هست
داداشم آقای حسن زاده مجتهد نیست و اینکه خیلی خوبه که این شهادت رو میگه اما بحث سر وجوب هست، نه استحباب.

سید الفقها آیت الله العظمی سید صادق شیرازی ذکر شهادت فاطمه اطهر رو مستحب میدانند اما شهادت ثالثه امیر المومنین علیهما السلام رو واجب میدانند. البته آیت الله تبریزی هم واجب میدانند. و بسیاری از علمای متقدم و متاخر

و اگر اشتباه نکنم مراجع عظام سیستانی، روحانی و وحید مد ظلهم هم واجب میدانند.

dfffd;420211 نوشت:
سلام بر برادر گرامی ام. تشکر بابت تلاش برای اثبات حقانیت امیر المومنین. اجرتون با خود حضرت


سلام
باتشكر از دعاي خير شما و حقير نيز متقابلا اين دعا را براي شما از خداوند استدعا دارم
:hamdel:

dfffd;420211 نوشت:
داداشم آقای حسن زاده مجتهد نیست و اینکه خیلی خوبه که این شهادت رو میگه اما بحث سر وجوب هست، نه استحباب.

حقير فقط قول علامه را اوردم، همين برادرم، و نظري هم درباره ديدگاه ايشان ندادم، فقط خواستم منقولات ايشان در اين زمينه را متذكر شوم
با تشكر:Gol:

سلام

shia-news.com شیعه نیوز:

نقل قول:
آیه الله سيد علي سيستاني

مسأله ۹٠۵ ـ «أَشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَليُّ اللّه‏ِ» جزء اذان و اقامه نيست ، و لى خوب است بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه‏َ» به قصد قربت گفته شود .

آیه الله مكارم شيرازي

مسأله 843ـ «اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّاً وَلِىُّ اللّهِ» (یعنى گواهى مى دهم که على ولىّ خدا بر همه خلق است) جزء اذان و اقامه نیست، ولى خوب است بعد از «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» به قصد تبرّک گفته شود، لکن به صورتى که معلوم شود جزء آن نیست.

آیه الله سيد صادق شيرازي

مسأله 1000: « أشْهَدُ أنَّ عَلِياً وَلىُّ اللّه » جزو اذان و اقامه است. و در بعضى از روايات به آن اشاره شده است.

استفتاء شماره 161: شهادت ثالثه جزء اذان و اقامه است به این معنی که بدون آن اذان و اقامه ناقص است.

مرحوم آیه الله امام خميني

٩١٩ "اشهد ان عليا ولى الله" جزو اذان و اقامه نيست، ولى خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود.

آیه الله سيد صادق روحاني

مسأله 925 ـ مستحب است گفتن اشهد ان امير المؤمنين عليا ولي الله يا اشهد ان عليا اميرالمؤمنين وولي الله در اذان و اقامه، بعد از اشهد ان محمدا رسول الله، بلكه چون در اين ازمنه اين جمله جزء شعائر مذهب تشيع مى باشد و بعضى از فقهاء احتمال وجوب آن را داده اند، ترك نشود.

آیه الله علوي گرگاني

مسأله 928- «أشْهَدُ أنَّ عَلِيَّاً وَلِيُ اللّهِ» جزء اذان واقامه نيست، ولي خوب است بعد از «أشْهَدُ‌أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه»، به قصد قربت گفته شود.

آیه الله مظاهري

مسئله 729- «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهِ» جزو اذان و اقامه نيست ولى مستحب است بعد از «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللَّهِ»، دو مرتبه گفته شود (مستحب در مستحب)، لكن چون فعلاً شعار شيعه است، بايد گفته شود.

آیه الله وحيد خراساني

مسأله ۹۲۸ ـ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیا وَلِی اللّهِ» جزء اذان و اقامه نیست ، ولى چون ولایت آن حضرت مكمّل دین است ، شهادت به آن در هر حال و از جمله بعد از «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمُّداً رَسُولُ اللّهِ» از أفضل قُربات است.

آیه الله مجتبى تهرانى

مسأله 919- وَ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّا وَلِىُّ اللّه‏ جزء اذان و اقامه نيست؛ ولى خوبست بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه‏، به قصد قربت گفته شود.

آیه الله تقي مدرسي

استفتاء شماره 153
فقها گفته اند كه شهادت سوم (اشهد ان علياً ولي الله) جزء اذان و اقامه نيست ولي شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت را كامل مى كند و امروزه شعار شيعيان شده است. بنابراين اولى آن است كه به قصد رجاء مطلوبيت گفته شود.

آیه الله سيد محمد حسيني شاهرودي

مسأله 928) أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللّه جزء اذان و اقامه نيست. ولى خوبست بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، به قصد قربت گفته شود.

آیه الله عبدالكريم موسوي اردبيلي

پاسخ : گفتن شهادت ثالثه در اذان و اقامه، به عنوان جزئيت جايز نيست؛ ولى گفتن در اذان و اقامه، به قصد قربت مطلقه، خوب است.

آیه الله سبحاني

مسأله 775)أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللّه جزو اذان و اقامه نيست ولى خوب است بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، به قصد قربت مطلقه و زينت اذان و اقامه گفته شود.

آیه الله صافي گلپايگاني

مسأله928. «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله»جزو اذان و اقامه نيست، ولي خوب است بعد از «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله»، به قصد قربت گفته شود.

آیه الله خامنه اي

س 456: گفتن «أشهد أنّ علياً ولي الله» به عنوان شعار تشيع خوب و مهم است و بايد به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولى جزو اذان و اقامه نيست.

آیه الله نوري همداني

(مساله 920) اشهدً انّ علياً وليً اللهِ جزء اذان و اقامه نيست ولي خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ‌ اللهِ، به قصد قربت گفته شود. و چون در امثال زمان ما، شعا ر تشيع محسوب مي شود در هر جا که اظهار اين شعار مستحسن و لازم باشد، گفتن آن هم مستحسن و لازم است.

مرحوم آیه الله بروجردي

مسأله 928- «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ» جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ» به قصد قربت گفته شود.

مرحوم آیه الله سيد محمد شيرازي

مسأله 1000: (أشْهَدُ أنَّ عَلِياً وَليُّ الله) جزو اذان و اقامه است. و در رواياتى به آن اشاره شده كه در (الفقه) بيان نموده ايم.

مرحوم آیه الله بهجت

اذان و اقامه مسأله« 36 » بعيد نيست مستحب بودن اقرار به ولايت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام در اذان مستحبى، در صورتى كه به نيّت مطلوب بودن گفته شود ، به عبارات مختلفى كه در « نهايه » و « فقيه » و « احتجاج » نقل شده است كه « اَنَّ عَلِيّا وَلِىُّ اللّه » و يا « عَلِىٌّ اَميرُ المُؤمِنين » و يا به عبارت « اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّا وَلِىُّ اللّه » باشد ، و اما اقرار به ولايت اگر چه در غير اذان باشد خوب است ، پس احتياج به دليل مخصوص ندارد؛ و كاملترين عبارتى كه در اينجا گفته مى شود آن است كه اقرار به خليفه بودن يا وصى بودن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ائمه طاهرين عليهم السلام در آن باشد.

مرحوم آیه الله ميرزا جواد تبريزي

مـسـالـه 928 : اشهد ان عليا ولى اللّه جزو اذان و اقامه نيست , ولى خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود.

مرحوم آیه الله فاضل لنكراني

رسال عمليه صفحه 156: اَشْهَدُ اَنَّ عَليَّاً وَلىُّ اللهِ جزو اذان و اقامه نيست ولى خوب است بعد از اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ به قصد قربت گفته شود

kheymegahabalfazl;419900 نوشت:
خواهرم عزيزم ما با دليل و مدرك اثبات نموديم ذكر شهادت به ولايت امير المومنين عملي هست مشروع و نه نامشروع پس ان كسي كه قائل به حذف ان هست بايد به طريق اولي در مقابل ادله و برهان مبينه ما دليل اقامه كند فلذا عدم دليل، خود مسببات بطلان يك گفته و انديشه و ديدگاه را فراهم مي كند زيرا ما براي عمل خود دليل از قران و سنت داريم ان كسي كه ان را بدعت مي داند بايد دليل اقامه كند

سلام

چه دلیلی بالاتر و بهتر از اینکه در زمان پیامبر این شهادت گفته نمی شده
ایا پیامبر الگو نیست ؟ ایا مانباید کاری را انجام دهیم که ان حضرت انجام می داده ؟

در زمان پیامبر وقتی سلمان شهادت ثالثه را شنید بسوی نبی آمد و عرض کرد درین مورد، ایشان پاسخ داد که اذان همین است. البته که زمان رسول الله این شهادت بوده. درحالی که در مصادر سنیان هم آمده. ولی همین برای اثباتش بس که سید الفقها العصر آیت الله العظمی سيد صادق شيرازی و برادر فقیه مرحومشان بدین مهم فتوای وجوب داده اند.

بی نظیر;420788 نوشت:
سلام

چه دلیلی بالاتر و بهتر از اینکه در زمان پیامبر این شهادت گفته نمی شده
ایا پیامبر الگو نیست ؟ ایا مانباید کاری را انجام دهیم که ان حضرت انجام می داده ؟

عليكم سلام خواهر عزيزم،
باتشكر
:Gol:
حالا ما اگر مدرك از زمان پيامبر بياوريم مشكل شما حل مي شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .

السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!

ثالثا بنده از شما سوال مي پرسم، ايا اگر هر عملي را پيغمبر انجام نداده باشد به معناي عدم جواز ان هست؟؟؟؟؟؟؟؟
پيغمبر نه دستور به ساخت گنبد و بارگاه داده و نه ان را انجام داده است، يعني به ساخت گنبد و بارگاه ايشان نه نهي كرده اند و نه دستور داده اند، حال اگر كسي گنبد و بارگاه بسازد يعني بدعت انجام داده است؟ شيعه و اهل سنت اجماع بر فقه مباحات دارند، يعني دستور فقهي هست به نام اصاله الاباحه، يعني دستور كه از ناحيه پيغمبر نه داده شده و نه نهي شده لذا دليلي هم براي ما وجود ندارد اينجا هست كه از فقه اصاله اباحه استفاده مي كنند و مي گويند عدم دليلي، دليلي علل الجواز، نبود دليل خود دليلي براي صدرو جواز هست، گرچه ما ادله مبين هم از قران و سنت اورديم كه انجام ان نه خلاف قران هست و نه سنت ضمن اينكه در زمان رسول خدا هم انجام مي شده پس قابل مناقشه نيست خواهر من

رابعا كلام معصوم كلام رسول خدا هست و هر كدام از معصومين با سلسله روات پدرانشان كه متصل به مولايمان سيدنا امير المومنين علي ع هست مطلبي را شنيده اند و مولا نيز از پيغمبر نقل مي كند حال انكه امام صادق ما را دستور به انجام ان دادم است

مرحوم طبرسي در احتجاج نقل مي‌كند: كه امام صادق سلام الله عليه فرمود:
فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام
هركس لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، بايد علي امير المؤمنين را بگويد.

الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 1،ص 231 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 27، ص 2
مستدرک سفینه البحار ج6 : 83

گرچه پاسخ ما به اين سوال در كامنت هاي 17 و 18 و 20 هم داده شده است و همان طور كه گفته شد اين عمل بدعت نيست زيرا منصوب به سنت و قران هست

خواهرم بعيد بدانم با اين همه كامنت هاي متقن و مستند و مستدل باز هم روزنه اي براي سوال خدمتتان وجود داشته باشد

بسیار عالی جواب بسیار خوبی است . و اضافه کنم :

وقتی عمر بن الخطاب حی علی خیر العمل را حذف می کند و از جیب خود چیز دیگری را به اذان اضافه می کند و یا نماز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که 25 سال در برابر چشمان همه می خوانند عوض می کند و از این رو به آن رو می کند و یا و یا و یا و یا ...

جالب است شوکانی می گوید : اذان در نزد مذاهب اربعه پر تلاطم است به شکلی که دو نفر از علما را نمی توان یافت که بر یک رای باشند این هم یکی از مسائلی است که این قوم دارند. إن هذا لشیئ عجاب .!

منکرین باید جواب بدهند که از کجا معلوم این یکی را - با وجود اسناد و مدارک به فضل اللهی از طرفین - حذف نکرده و کسی جرأت نمی کرده چیزی بگه تا با مرور کم رنگ شده این مساله که بالاتر مساله غدیر نیست .

یونس بن عبد الرحمن;421128 نوشت:
بسیار عالی جواب بسیار خوبی است . و اضافه کنم :

وقتی عمر بن الخطاب حی علی خیر العمل را حذف می کند و از جیب خود چیز دیگری را به اذان اضافه می کند و یا نماز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که 25 سال در برابر چشمان همه می خوانند عوض می کند و از این رو به آن رو می کند و یا و یا و یا و یا ...

جالب است شوکانی می گوید : اذان در نزد مذاهب اربعه پر تلاطم است به شکلی که دو نفر از علما را نمی توان یافت که بر یک رای باشند این هم یکی از مسائلی است که این قوم دارند. إن هذا لشیئ عجاب .!

منکرین باید جواب بدهند که از کجا معلوم این یکی را - با وجود اسناد و مدارک به فضل اللهی از طرفین - حذف نکرده و کسی جرأت نمی کرده چیزی بگه تا با مرور کم رنگ شده این مساله که بالاتر مساله غدیر نیست .

سلام
با تشكر
مطلب بدعت و حذف اذان را حقير در كامنت 5 مكتوب نموده ام
و همچنين حسن بصري از فقهاي بنام اهل سنت قائل بر اين هست تمام سنت رسول خدا از بين رفته است و تنها حقيقت باقي مانده قبله است

آقاي حسن بصري (از فقهاء بنام أهل سنت) مي‌گويد:
لو خرج عليكم أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم ما عرفوا منكم إلا قبلتكم.
اگر الآن صحابه رسول الله صلي الله عليه و سلم به ميان شما بيايند، غير از قبله، چيزي از سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم را در ميان شما مشاهده نمي‌كنند.
جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص199
ايديكم الله

برادر گرامی ام. سلام. اما یه چیز مهم، این آقای حسن بصری که شما میگید از علمای سنی هست(و از نواصب نیز بشمار میرود)، آقای حسن زاده آملی ادائت خاصی به ایشون دارن.

dfffd;421242 نوشت:
برادر گرامی ام. سلام. اما یه چیز مهم، این آقای حسن بصری که شما میگید از علمای سنی هست(و از نواصب نیز بشمار میرود)، آقای حسن زاده آملی ادائت خاصی به ایشون دارن.

عليكم سلام
نه تنها حسن بصري بلكه از فقهاي ديگر پيروان سقيفه مانند يحيي بن اكثم و سفيان ثوري نيز اينگونه بوده اند، اما حقير از باب قائده الزام به اين روايت احتجاج كردم زيرا برادرمان جناب يونس الرحمن مطلبي را از مخالفين طلب نموده اند كه عطف كلامشان به تحريف بوده است لذا حقير به تناسب ديدم اين روايت با كلام ايشام همگون هست به عنوان حجت و اكمال بحث ايشان اقامه نمودم وگرنه تعمدي براي استعمال سخنان انها ندارد

مويد و منصور باشيد:Gol:

و آیا بنظر شما این کارتنافی با مکتب اهل بیت علیهم السلام ندارد؟

dfffd;421293 نوشت:
و آیا بنظر شما این کارتنافی با مکتب اهل بیت علیهم السلام ندارد؟

ببخشيد من متوجه منظرتان نشدم برادرم؟؟؟؟؟؟؟:Gig:

kheymegahabalfazl;420934 نوشت:
عليكم سلام خواهر عزيزم،
باتشكر
حالا ما اگر مدرك از زمان پيامبر بياوريم مشكل شما حل مي شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!

ثالثا بنده از شما سوال مي پرسم، ايا اگر هر عملي را پيغمبر انجام نداده باشد به معناي عدم جواز ان هست؟؟؟؟؟؟؟؟
پيغمبر نه دستور به ساخت گنبد و بارگاه داده و نه ان را انجام داده است، يعني به ساخت گنبد و بارگاه ايشان نه نهي كرده اند و نه دستور داده اند، حال اگر كسي گنبد و بارگاه بسازد يعني بدعت انجام داده است؟ شيعه و اهل سنت اجماع بر فقه مباحات دارند، يعني دستور فقهي هست به نام اصاله الاباحه، يعني دستور كه از ناحيه پيغمبر نه داده شده و نه نهي شده لذا دليلي هم براي ما وجود ندارد اينجا هست كه از فقه اصاله اباحه استفاده مي كنند و مي گويند عدم دليلي، دليلي علل الجواز، نبود دليل خود دليلي براي صدرو جواز هست، گرچه ما ادله مبين هم از قران و سنت اورديم كه انجام ان نه خلاف قران هست و نه سنت ضمن اينكه در زمان رسول خدا هم انجام مي شده پس قابل مناقشه نيست خواهر من

رابعا كلام معصوم كلام رسول خدا هست و هر كدام از معصومين با سلسله روات پدرانشان كه متصل به مولايمان سيدنا امير المومنين علي ع هست مطلبي را شنيده اند و مولا نيز از پيغمبر نقل مي كند حال انكه امام صادق ما را دستور به انجام ان دادم است

مرحوم طبرسي در احتجاج نقل مي‌كند: كه امام صادق سلام الله عليه فرمود:
فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام
هركس لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، بايد علي امير المؤمنين را بگويد.

الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 1،ص 231 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 27، ص 2
مستدرک سفینه البحار ج6 : 83

گرچه پاسخ ما به اين سوال در كامنت هاي 17 و 18 و 20 هم داده شده است و همان طور كه گفته شد اين عمل بدعت نيست زيرا منصوب به سنت و قران هست

خواهرم بعيد بدانم با اين همه كامنت هاي متقن و مستند و مستدل باز هم روزنه اي براي سوال خدمتتان وجود داشته باشد

سلام برادر گرامی

خیلی عالی بود تشکر

دقت کنید که من از اول هم نگفتم بدعت
بلکه گفتم چون اکثر مردم از استحباب ان خبر ندارن و ان را جزیی از اذان می دانند
که باعث ابطال اذان می شود ایا حذفش بهتر نیست ؟
در صورتی که حذف نشود باید اطلاع رسانی به مردم انجام شود

[=Times New Roman]با سلام
در کتاب شریف لمعه (که نوشتهٔ فقیه برجسته و نابغهٔ جهان تشیع در قرن هشتم شهید اول است و همراه با شرحش از شهید ثانی به عنوان کتاب درسی قرن‌هاست در حوزه‌های علمیه خوانده می‌شود)نخست شهید اول اذان را شامل دو تشهد، سه تا «حی علی» و تکبیر و تهلیل ــ هریک دوبار ــ معرفی می‌کند و می‌فرماید «اعتقاد شرعی به چیزی غیر از این صحیح نیست؛ مثل تشهد به ولایت یا اینکه محمد (ص) و آل او خیر البریه هستند؛ گرچه در واقع چنین است.»
شهید ثانی در شرح آن می‌افزاید: «هر چیز واقع حقی را نمی‌توان در عبادات مشروع از سوی خدا وارد کرد؛ چنین کاری بدعت و تشریع خواهد بود؛ همچنان که کسی رکعتی یا تشهدی را به نماز بیفزاید؛ خلاصه این‌ها از احکام ایمان‌اند نه از فصول اذان.»
سپس از جانب شیخ‌ صدوق (قرن چهارم) نقل می‌کند که «آوردن این‌ها در اذان از کارهای مفوضه است که گروهی از غلات هستند و اگر این را به نیّت اینکه جزو اذان است بیاورد گناهی در اعتقاد مرتکب شده است ولی اذان باطل نمی‌شود ولی بدون چنین اعتقاد و نیتی اشکالی ندارد؛ در کتاب مبسوط
[=Times New Roman]از [شیخ طوسی] [=Times New Roman]نیز همین‌ها گفته شده ولی گناه بودن را قائل نشده» و می‌گوید نظر شهید اول در کتاب بیان هم همین است.

بسیار عالی برادر بزرگوار kheymegahabalfazl

فقط اشاره کنم که حسن بصری و سفیان ثوری از بزرگان طراز اول صوفیه و بلکه موسسین صوفیه به شمار می روند و همچنین از دشمنان به نام حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه هستند.

این اعتراف صوفی حسن بصری لعنه الله بسیار کار ساز و در خیلی جاها می شود به کلام او استناد کرد . خصوصا این که از معتزله سیاسی هم می باشد .

مردم عادی یا عوام چه بدانند شهادت شریفه ثالثة جزء اذان است چه نداند هیچ گونه مشکلی پیش نمی آید و اگر یه وقتی هم معقتد بودن اعتقاد آنها لطمه ایی به اذان وارد نمی کند و نیازی به اطلاع رسانی نیست .

در رابطه با شهید اول و شهید ثانی قدس سرهما و کلا فقهاء البته نه همشون در واقع اساس اعتقاد به عدم جزئیت شهادت ثالثة شیخ صدوق قدس سره است.




شیخ صدوق قدس سره با توجه به اعتقاد خاص خود درباره غلات و مفوضه و البته شرائط تقیه ایی که در آن می زیسته است در رای دوم و اخیر خود شهادة ثالثة را به عنوان استحباب ذکر کرد و از قول اول خود که وجوب و جزء بودن شهادت بود برگشت و کلا این برگشت رای شیخ صدوق قدس سره باعث شد که فقهاء بعد از نیز قائل به استحباب شهادت ثالثة شوند.

خب البته این مساله بحثش خیلی مفصل است و بهترین کتابی که فعلا تا به این لحظه نوشته شده در این زمینه کتاب دانشمند محترم آقای سید علی شهرستانی است به نام : الشهادة الثالثة : کتاب خوبی است جناب محقق مدقق فاضل معاصر شیخ محمد سند نیز کتاب شهادت ثالثة دارد که آن هم خالی از لطف نیست و بی شک بهترین کتبی هستند که در این زمینه نوشته شده اند بلکه اصلا غیر اینا – و کتاب شیخ حمید المزی – کتابی وجود ندارد . ( بنده دوبار این دو کتاب را تدریس کردم واقعا کتب خوبی هستند حتما دوستان تهیه کنند و بخوانند . )

یونس بن عبد الرحمن;421563 نوشت:
مردم عادی یا عوام چه بدانند شهادت شریفه ثالثة جزء اذان است چه نداند هیچ گونه مشکلی پیش نمی آید و اگر یه وقتی هم معقتد بودن اعتقاد آنها لطمه ایی به اذان وارد نمی کند و نیازی به اطلاع رسانی نیست .

این حرفتون خیلی عجیبه

اولا چرا نیازی به اطلاع رسانی نباشه ؟ ایا مردم از حقیقت انچه می گویند نباید مطلع باشن ؟
دانستن بهتر است یا ندانستن ؟

در ضمنی کارشناس مربوطه گفت اعتقاد به جزئ اذان بودن اشکال شرعی دارد

صدرا;419578 نوشت:
اما به هر حال باید توجه داشت که چنین اموری باعث جزئیت شهادت به ولایت در اذان نخواهد شد و گفتن شهادت ثالثه به قصد ورود اشکال شرعی خواهد داشت.

بی نظیر;421581 نوشت:
در ضمنی کارشناس مربوطه گفت اعتقاد به جزئ اذان بودن اشکال شرعی دارد

ببخشيداااااااااا، ولي كارشناس مربوطه فقيه هستند يا مجتهد؟

بايد ديد نظر فقيه و مرجع چيست

یونس بن عبد الرحمن;421563 نوشت:
شیخ صدوق قدس سره با توجه به اعتقاد خاص خود درباره غلات و مفوضه و البته شرائط تقیه ایی که در آن می زیسته است در رای دوم و اخیر خود شهادة ثالثة را به عنوان استحباب ذکر کرد و از قول اول خود که وجوب و جزء بودن شهادت بود برگشت و کلا این برگشت رای شیخ صدوق قدس سره باعث شد که فقهاء بعد از نیز قائل به استحباب شهادت ثالثة شوند.

سلام
در چه کتابی این سخن شیخ صدوق قرار دارد؟ اگر ممکن است دقیقا بیان کنید
با تشکر

[="Navy"]

kheymegahabalfazl;421839 نوشت:
ببخشيداااااااااا، ولي كارشناس مربوطه فقيه هستند يا مجتهد؟

بايد ديد نظر فقيه و مرجع چيست


سلام
البته کارشناس سایت هم اینگونه سخنشان را بیان کردند که:
صدرا;419578 نوشت:
البته باید توجه داشت که آنچه یقینا محل اشکال است آن است که شخص با اینکه می داند چنین عملی جزو اذان نیست؛ اما با این حال با این قصد بگوید که چنین فقره ای داخل در اذان است؛ اما اگر شخص جاهل باشد حکم مساله چه خواهد بود؟ این سؤال را باید در انجمن فقه پیگیری نمائید.
[/]

kheymegahabalfazl;421839 نوشت:
ببخشيداااااااااا، ولي كارشناس مربوطه فقيه هستند يا مجتهد؟

بايد ديد نظر فقيه و مرجع چيست

کارشناسان اینجا نظرات فقها رو بیان می کنند و از خودشون نظری نمی دهند
من ندیدم کارشناسی اینجا نظری از خودش داشته باشد

و علیکم السلام

همه دعواها در سر عبارت شیخ صدوق قدس سره است که فرموده:

قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ ‌الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا.

این حرف ایشان را اگر در ضمن رأی اول او که شهادت ثالثه جزء آذان است قرار دهیم می شود استحباب را از کلام ایشان فهمید البته راهای دیگری نیز هست از لابه لای کلمات ایشان که نیاز به بحث مفصل دارد که جاش این جا نیست .

بعضی از بزرگان و فحول امامیه را نام می برم و فقط به ذکر نام اکتفاء می کنم . ( همگی قائل به استحباب شهادت ثالثه هستن و البته بعضیاشون جزء بودن را شدیدا تقویت کرده اند و هستن فقهائی که قائل به جزء بودن شهادت ثالثة می باشند .)

1. الشیخ المفید قدس سره
2. السید مرتضی قدس سره
3. الشیخ طوسی قدس سره
4. ابن براج قدس سره
5. محقق الحلی قدس سره
6. علامه الحلی قدس سره
7. الشهید اول قدس سره
8. الشهید ثانی قدس سره
9. المجلسی اول قدس سره
10. المجلسی دوم قدس سره ( صاحب بحار الانوار)
11. صحاب الحدائق قدس سره
12. صاحب الجواهر قدس سره
13. الشیخ حر العاملی قدس سره
14. الشیخ حسین العصفور قدس سره
15. صاحب قوانین قدس سره
16. الشیخ محمد رضا نجف قدس سره
17. نراقی قدس سره
18. السید محسن حکیم قدس سره
19. السید روح الله الموسوی الخمینی قدس سره
20. السید ابو القاسم الموسوی الخوئی قدس سره
21. السید السبزاوری قدس سره
22. السید الروحانی قدس سره

شیخ الطائفه الطوسی قدس سره می فرماید :

فأما قول أشهد أن علياً أمير المؤمنين، وآل محمد خير البرية، على ما ورد في شواذ الأخبار؛ فليس بمعول عليه في الأذان، ولو فعله الإنسان لم يأثم به، غير أنه ليس من فضيلة الأذان، ولا من كمال فصوله.

آیت الله العظمی حکیم قدس سره می فرماید:

ما روي من الشاذ من قول: (إن علياً ولي اللّه) و (أن محمداً و آله خير البرية) فمما لا يعول عليه». و نحوه كلام غيرهم. و الظاهر من المبسوط إرادة نفي المشروعية بالخصوص، و لعله أيضاً مراد غيره.لكن هذا المقدار لا يمنع من جريان قاعدة التسامح على تقدير تماميتها في نفسها، و مجرد الشهادة بكذب الراوي لا يمنع من احتمال الصدق الموجب لاحتمال المطلوبية. كما أنه لا بأس بالإتيان به بقصد الاستحباب المطلق لما‌

في خبر الاحتجاج: «إذا قال أحدكم: لا إله إلا اللّه، محمد رسول اللّه.

فليقل: علي أمير المؤمنين»



حضرت امام قدس سره می فرماید :

(قد ورد في بعض الروايات غير المعتبرة أن يقال بعد الشهادة بالرسالة في الأذان (أشهد أن عليّا ولي اللّه) مرتين و في بعض الروايات (أشهد أن عليّا أمير المؤمنين حقّا) مرتين و في بعض آخر (محمّد و آل محمّد خير البرية) و قد جعل الشيخ الصدوق رحمه اللّه هذه الروايات من موضوعات المفوضة و كذبها و المشهور بين العلماء رضوان اللّه عليهم عدم الاعتماد على هذه الروايات و جعل بعض المحدّثين هذه الشهادة جزءا مستحبا من جهة التسامح في أدلة السنن و هذا القول ليس ببعيد عن الصواب و إن كان أداؤه بقصد القربة أولى و أحوط ..... و بالجملة، هذا الذكر الشريف يستحبّ بعد الشهادة بالرسالة مطلقا و في فصول الأذان لا يبعد استحبابه بالخصوص و إن كان الاحتياط يقتضي أن يؤتي به بقصد القربة المطلقة لا بقصد الخصوصية في الأذان لتكذيب العلماء الأعلام لتلك الروايات

معاصرین از فقهاء و همچنین محققین فاضل عصر ما نیز قائل به استحباب هستند .

دو سه نفر خارج از این بزرگان و مغایر با حرف ایشان بزنند خیلی مشکلی به هم نمی زند و فرض را بر این میگیریم که اصلا مخالفی وجود ندارد اطلاقا .

[=Times New Roman]

dfffd;421242 نوشت:
این آقای حسن بصری که شما میگید از علمای سنی هست(و از نواصب نیز بشمار میرود)

یونس بن عبد الرحمن;421563 نوشت:
فقط اشاره کنم که حسن بصری و سفیان ثوری از بزرگان طراز اول صوفیه و بلکه موسسین صوفیه به شمار می روند و همچنین از دشمنان به نام حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه هستند.

این اعتراف صوفی حسن بصری لعنه الله بسیار کار ساز و در خیلی جاها می شود به کلام او استناد کرد . خصوصا این که از معتزله سیاسی هم می باشد .


با سلام ممنون می‌شوم جناب dfffd و جناب یونس بن عبدالرحمن این نکتهٔ سیاه‌شده را برای ما اثبات کنند تا خدای‌ناخواسته این ذهنیت به وجود نیاید که ایشان هم از گرایش‌های تکفیری برکنار نیستند، البته طبیعتاً درچهارچوب اعتقادات خودشان (مثل سائر کسانی که چنین گرایش‌هایی دارند). به ویژه از آنجا که علماء ما نوصب را خارج از اسلام شمرده‌اند.
خیلی متشکرم.

[=Times New Roman]

یونس بن عبد الرحمن;421563 نوشت:
در رابطه با شهید اول و شهید ثانی قدس سرهما و کلا فقهاء البته نه همشون در واقع اساس اعتقاد به عدم جزئیت شهادت ثالثة شیخ صدوق قدس سره است.

شیخ صدوق قدس سره با توجه به اعتقاد خاص خود درباره غلات و مفوضه و البته شرائط تقیه ایی که در آن می زیسته است در رای دوم و اخیر خود شهادة ثالثة را به عنوان استحباب ذکر کرد و از قول اول خود که وجوب و جزء بودن شهادت بود برگشت و کلا این برگشت رای شیخ صدوق قدس سره باعث شد که فقهاء بعد از نیز قائل به استحباب شهادت ثالثة شوند.


حال که بنا بر آوردن دلیل و مدرک شد، بد نیست از دوست گرامی جناب یونس بپرسیم فقهاء ما مجتهد و محقق بوده‌اند یا مقلد و شارح شیخ صدوق؟ که هر چه را ایشان گفت به رغم احادیث معتبر و نظرات فقهاء دیگر تکرار کنند؟ دوم خدمتشان عرض کنیم ادعای تقیه و ... نظر حضرت‌عالی است قطعاً اگر شهیدین هم نظرشان این بود ــ به زعم شما ــ سخن ایشان را بازگو نمی‌کردند؛ به ویژه شهید ثانی که تصریح کرده بر این نقل قول؛ همچنین نظر شیخ طوسی در مبسوط را هم بر آن افزوده.
سوم اینکه شیخ صدوق چرا باید در این کار تقیه کند؟ ظاهراً به نظر می‌رسد (گرچه سخنی قطعی نیست و نیازمند تحقیق بیشتر است) آن جناب در اوائل عمرش در شرائط محدودیت مذهبی بوده و در اواخر که در زمان شیعیان آل بویه بوده و لذا باید برخلاف نظر حضرت عالی رأیش را به وجوب تغییر می‌داده است. چهارم اینکه فرمودید رأی نخستشان وجوب بوده، لطف می‌کنید برای این سند و مدرکی ارائه کنید؟ پنجم آنکه اگر کسی از رأیش برگشت باید این را کنار رأی قبلی‌اش نهاد؟ که الجمع مهماأمکن أولی من الترک؟
[=times new roman]آیا از این نقل قول که شما آورده‌اید، استحباب بیرون می‌آید؟ این سخن که همان انکار پیشین است البته با درجهٔ شدیدتر که می‌گوید نه تنها آن جملات بلکه این احادیث هم ساخته و پرداختهٔ مفوضه است؛ و در اذان چیزی نباید کم و زیاد کرد.

یونس بن عبد الرحمن;421945 نوشت:
قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ ‌الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا.

[=times new roman]برای آن نظرات شهیدین و دیگران هم درباب استحباب اگر مقدور بود ممنون می‌شوم ما به سند و مدرکی ارجاع دهید.
[=times new roman]سپاسگزار می‌شوم در کنار نقل قول‌ها مشخصات کتاب را هم بفرمایید.

سلام علیکم جناب فرهنگ .

ببین بزرگوار شما تکلیف بما لایطاق می کنید واقعیتش من در این سایت اصلا وقت ندارم مفصل وارد بحثها شوم و اگر دقت کرده باشید فقط به چند خط نوشته معمولا اکتفاء می کنم .

متاسفانه خیلی زعم به راه انداختی دوست بزرگوار من با این که قبلا عرض کردم دوستان دو کتاب از فضلاء عصر سید علی شهرستانی ( به نام : أشهد أن علیا ولی فی الأذان بین الشرعیة و الإبتداع ) و جناب شیخ سند ( به نام الشهادة الثالثة ) را تهیه کنند و بخوانند همه آن چرا که گفتم مبسوطا در آنها بحث شده است . ( هر چند اختلاف نظریایی با این بزرگواران داریم ولی روی هم رفته عالی بحث کرده اند .)

به اعتقاد ما بله امر بر شیخ صدوق قدس سره مشتبه شده لذا خیلی از اعلام بحث مفوضه را در چهارچوب بحث قرار دادند بر رد علیه ایشون که متاسفانه روایات شهادت ثالثه را نقل نکرد و باعث شد از بین بروند لذا شیخ طوسی قدس سره بر وجود این روایات تاکید می کند و آنها را شاذ می نامد و البته شاذ غیر از صحیح است ( ممکنه صحیح باشند ولی شاذ از باب این که کسی به آنها عمل نکرده است .)

كتاب «مدينة العلم» ذكره النجاشي. و قال الشيخ: و كتاب مدينة العلم أكبر من «من لا يحضره الفقيه». و قال ابن شهرآشوب: «مدينة العلم عشرة أجزاء». و قال العلامة الطهراني: «كتاب مدينة العلم. هو خامس الأصول الأربعة القديمة للشيعة الإمامية الاثني عشرية قال الشيخ حسين بن عبد الصمد الحارثي في درايته: [و أصولنا الخمسة الكافي و مدينة العلم و كتاب من لا يحضره الفقيه و التهذيب و الاستبصار] بل هو أكبر من كتاب «من لا يحضره الفقيه».

این کتاب که تا الان در به در دنبالشیم تا شاید آن را پیدا کنیم نظر شیخ صدوق قدس سره در این کتاب جزء بودن شهادت ثالثه است .( مراجعه کنید به همون کتب یاد شده )

خب مطالعه و تتبع بفرمایید شیعه در زمان شیخ صدوق مثل الان نبوده در بدترین جاها و شرایط لعن می کردند ( ابن ابی الحدید هم به این قضیه اعتراف می کند مثلا می گوید در روز غدیر شیعه جمع می شوند و لعن خلفاء می کنند بعد می گوید : البته این را امامان آنها به آنها یاد داده اند ) خلفاء را و همین شهادت ثالثه جوی بر علیه شیعه ایجاد کرده بود لذا شیخ صدوق قدس سره به این قضیه حساس بوده است.

علمای ما هم مقلد هیچ کس نیستن و از شیخ صدوق قدس سره نیز تقلید نکرده اند ولی خب شیخ صدوق قدس سره باعث شد که این روایات ( چون می گوید وضعوا اخبارا ) را بنابر دیگاه خویش نسبت به مفوضه نقل نکند و صد البته علمای بعد از ایشون از ایشون قبول نکردند که اینها مفوضه بوده اند . ( بحث فقهاء از این جا شروع شد نه تقلیدا )

دلیل این مطلب این است که فقهای شیعه تا به الان – صفحات قبل رای علمای معاصر نقل شده - قائل به استحباب شهادت ثالثه هستند.

9 سال – کمتر یا زیادتر - پیش ما این بحث شهادت ثالثه را در نزد یکی از اساتید خودمان مفصل داشته ایم اون موقع مرجع فقید آقای تبریزی بحث اذانشان رسید به شهادت ثالثه که بنده حضور داشتم ایشان دو روزه بحث را تمام کرد و گفت : شهادت ثالثه از شعائر شیعه است و تعظیم شعائر مستحب بلکه واجب است همین . ( منظورم اینه که متاسفانه فقهاء نمی دانم چرا مفصل این شهادت ثالثه را بحث نمی کنن فقط به شعائر بودن و مستحب بودن آن اکتفاء می کنند و صد البته شاید در دوره های بحث فقه و اصولشان بحث کردند بنده حقیر بی اطلاع باشم )

به هر حال دوست بزرگوار آقای فرهنگ شما لطف کنید به این دو کتاب مراجعه فرمایید بنده هم این بحث را سالها پیش داشته ایم لذا دقائق بحث در حال حاضر در ذهنم نیست.

[="Times New Roman"]سلام علیکم جناب یونس
دستِ‌کم کاش پاسخ آن سؤالم درباب حسن بصری را می‌فرمودید.
به هر روی ممنونم از شما؛ علت اینکه بنده زیاد «به زعم» به راه انداختم این است که شما بعضی نکات غریبی را با اطمینانی بسیار شدید اما بدون ارائهٔ سند و مدرک می‌فرمایید؛ مثلاً همین‌جا تقریباً داشت مسلم می‌شد که شهادت سوم جزو اجزاء واجب اذان در زمان پیامبر بوده است. و چون مدرکی اراه نمی‌فرمایید و نکته هم ناآشناست من خیال می‌کنم این‌ها زعم و گمان شما باشد.

[=Times New Roman]بد نیست اشاره کنم که در کتاب تبصرة‌المتعلمین فی احکام الدین از علامه حلی در بحث از اذان نیز اشاره‌ای به شهادت ثالثه نشده و فصول اذان بدون این شهادت نقل شده.
آیت الله سید صادق روحانی نیز در شرح آن فرموده که چنین چیزی را از باب تسامح در ادلهٔ سنن (یعنی در پذیرفتن مسحبات نباید چندان سخت‌گیری کرد) نمی‌توان مستحب دانست ولی به هرحال قائل‌اند به دلیل رعایت برخی احادیث مستحب است گفته شود اما نه به عنوان جزئی از اذان (فقه الصادق، جلد ۴):

نقل قول:
[=Courier New][=Times New Roman]فائدة : لا خلاف ولا اشكال في ان الشهادة لعلي (عليه السلام) بامرة المؤمنين والولاية ليست من اجزائهما، وعن المجلسي ره في البحار: لا يبعد كون الشهادةبالولاية من الاجزاء المستحبة للاذان لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورودالاخبار به. وفيه: ان كل من شهد بورود الخبر به شهد بانه لا يعمل به وانه موضوع اوضعيف، فعن الشيخ في النهاية. فاما ما روي في شواذ الاخبار من قول (ان عليا ولي الله وآل محمد خير البرية) فما لا يعمل عليه في الاذان والاقامة، فمن عمل به كان مخطئا، ونحوه كلام غيره، وظاهر كلماتهم نفي المشروعية. ودعوى ان هذا المقدار لا يمنع من الالتزام بكونها من الاجزاء المستحبة لهما لانه لا يوجب العلم بالكذب، ومع احتمال الصدق مقتضى قاعدة التسامح كونها جزءمنهما . مندفعة بانه وان لم يوجب العلم الوجداني الا انه علم تعبدي، ومعه لا مجال لجريان قاعدة التسامح. ومن ذلك يظهر وجه ما في الجواهر بعد نقل كلام المجلسي (ره) انه كما ترى، نعم يستحب الشهادةله (عليه السلام) بالولاية وامرة المؤمنين بعدالشهادتين لا بقصد الجزئية بل قاصدا بها امتثال ما دل على استحبابها بعدهما مطلقا كخبر القاسم بن معاوية عن الامام الصادق (عليه السلام): اذا قال احدكم لا اله [=Times New Roman]الا الله محمد رسول الله فليقل علي امير المؤمنين (1) . ونحوه غيره.
[=Courier New][=Courier New]ـــــــــــ

[=Times New Roman](1) البجار ج 18 ص 162 من كتاب الصلاة من طبعة الكمباني.



[=times new roman]با سپاس و آرزوی توفیق و اعتدال برای خودم و دیگردوستان.

بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام علیکم جناب فرهنگ .

[=&quot]من خواسته شما را در مورد حسن بصری ندیده بودم.

جناب فرهنگ عزیز یقینا هر کس با اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم باشه یقینا بر جاده اعتدال خواهد بود و از این بابت خدای را بر این نعمت بزرگ سپاسگذاریم.

اما فقهایی که قائل به جزء بودن شهادت ثالثة هستن یقینا تمامی اقوال فقهاء را یکی یکی دیده اند و همچنین دلائل متقن خود را بر جزء بودن شهادت دارند .

حسن بصری: اولین کسی که بعد از وفات پیامبر زهد گرایی افراطی را پایه ریزی نمود شخصی به نام حسن بصری بود . تمام فرقه ها وسلسله های تصوف خود را به حسن بصری می رسانند وادعا دارند که وی از یاران امام علی علیه السلام بوده و روش خویش را در زهد و ریاضات از مولا علی علیه السلام گرفته است. حسن بصری جایگاه بسیار ممتازی در بین اهل تصوف دارد .

طرفدارانش در تمجید ودفاع از وی کتاب هایی نوشته اند واز مقامات وکرامات او سخن ها گفته اند. عطار نیشابوری در تذکره الاولیاء ص90 می نویسد: آن پرورده نبوت ،آن خود کرده فتوت، آن کعبه علم وعمل،آن خلاصه ورع وحلم، آن سبق برده به صاحب صدری،صدرسنت-حسن بصری-رضی الله عنه، مناقب او بسیار است ومحامد او بی شمار. صاحب علم ومعامله بود و دائم خوف وحزن او را فراگرفته بود. مادر او موالی (کنیز) ام سلمه (همسرگرامی پیامبر) بود.چون مادرش به کاری مشغول شدی حسن درگریه آمدی . ام سلمه پستان در دهانش نهادی تا بمکیدی ، قطره ای چند شیرپدید آمد، چندان هزار برکت که حق از او پدید آورد همه از شیر ام سلمه بود. یک روز از کوزه پیامبر آب خورد در خانه ام سلمه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: این آب که خورده؟ گفتند حسن. گفت: چندان که از این آب خورد علم من بدو سرایت کند ...

در نقد این سخنان باید گفت این شاعر وادیب بزرگ (عطار) این تمجیدها را از کجا بدست آورده است؟ در کتاب های معتبر تاریخی حتی نوشته های خود اهل تصوف هیچ سندی که اثبات کند حسن بصری در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم متولد شده وجود ندارد بلکه در منابع معتبر تاریخی بیان شده که حسن بصری در اواخر حکومت عمربن خطاب متولد شده است.پس سخنانی که گفته شد حسن از ام سلمه شیر خورد و از کوزه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آب نوشید وعلم پیامبر به او منتقل شد بی سند است.

حافظ حسین کربلایی از بزرگان فرقه صوفی ذهبیه در روضات الجنان وجنات الجنان.ج2.ص372 می نویسد: اکثر سلاسل درویشان به شیخ حسن بصری می پیوندند. این معنی اشهر از آن است که کذب وخلاف را در آن گنجایش توان داد. ودیگری در بیان مقامات وی می گوید: قله ورع وحلم ، شیخ المشایخ، حسن بصری، اول سر دفتر سرخیل پیران ، نیکو سرشت قطب الأقطاب....مقتدای اهل ولایت،قبله ارباب هدایت حسن بصری.

مراجعه کنید به : خزینه الأصفیاء.مولوی غلام سرور.ج1.ص222/حسن بصری چهره جنجال تصوف.ص290. سلطان حسین تابنده از بزرگان فرقه گنابادیه می گوید: درباره حسن بصری هم بسیاری از علما طعنه زده وبر او ایراداتی گرفته اند واو را رئیس قدریه گفته اند ولی به عقیده اهل طریقت وعرفا درک خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وکسب فیض از پیشگاه حضرتش کرده واز دوستان آن حضرت محسوب است. منبع :

گردش در افغانستان وپاکستان.ص11 اما منابع معتبر تاریخی وحدیثی چهره سالم ودرخشانی از حسن بصری ترسیم نمی کنند . حسن بصری در جریان جنگ جمل مردم را از حضور در سپاه امام علی علیه السلام منع می کرد و به امام گفت: تو در ریختن خون مردم اسراف کردی وحضرت وی را نفرین کرد وتا زنده بود، عبوس ومحزون بود. منبع : شرح نهج البلاغه.ابن ابی الحدیدمعتزلی.ج4.ص95

حسن بصری مردمان را از قیام علیه حجاج بن یوسف این خونریز بزرگ تاریخ باز می داشت. منبع : طبقات ابن سعد.ج7.ص163 صراط مستقیم را همان راه خلفای راشدین می دانست.می گوید:رسول خدا در زمان حیاتش یک ترس عمده داشت وآن این که بمیرد در حالی که ابوبکر را خلیفه خود قرار نداده باشد .

امیرمؤمنان علی علیه السلام او را برادر شیطان وسامری امت نام می برد. حسن بصری نود سال عمر کرد و روزگار پنج تن از ائمه را درک نمود اما نزد هیچکدام از آن ها نرفت. باوجود اين همه مذمتی که در منابع تاریخی و روایی از حسن بصری شده-که فقط بخشی از آن بیان شد-بعضی هستند که او را عارفی کامل وقطب الاقطاب معرفی می کنند.

در ضمن این که رئیس قدریه به شمار می رود که مورد لعنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشند همچنین از معتزله سیاسی که معتقد بود قاتل و مقتول ( یعنی امیر المومنین صلوات الله علیه و جبهه باطل مخالف ) در آتش جهنم هستند .

ما بقی را خودتان پیگیری کنید .

موضوع قفل شده است