جمع بندی حجاب حق است یا وظیفه؟

تب‌های اولیه

152 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سوال:
سوال داشتم درباره توضیحاتتون فکر میکردم که کدوم جامعه پیدا میشه که تمام این موراد که گفتین رو به خاطر رعایت حجاب ! داشته باشه یاد اعراب جاهل عربستان افتادم میدونید که حجاب زنان عربستان به چه صورت هست و مردان در عربستان از نظر انحرافات اخلاقی در چه سطحی قرار دارن :
حجاب کامل زنان عرب و در کنار اون فرهنگ چند همسری اعراب >> با توجه به توضیحات شما باید سالم ترین و بهترین جامعه رو انتظار داشته باشیم که هیجانات و التهاب جنسی ! یا عطش شهوت رو نداشته باشن پس چرا این جامعه انقدر فاسده ؟ انقدر انحرافات اخلاقی و ذهنی دارن ؟
با وجود حجاب کامل زنان عرب بنیان خانواده متزلزل هست یک خانواده تنها به خاطر سنت های عجیبی که اعراب دارن (مذموم بودن طلاق) از هم نمی پاشه و زنان در بین این جامعه کوچکترین ارزشی ندارند ارزش زنان در همسرداری و تعداد فرزندان پسری هست که به دنیا میارن و باز هم از زیر حجابشون از نظر جنسی در ذهن مردان عرب ور انداز میشوند!!! (با وجود اینکه شما ادعا میکنید حجاب ارزش زن رو بالا میبرد!)
امام علی (ع):هر کاری که تدبیرش به دست زنان باشد، ملعون است (الکافی / جلد 5 / صفحه 218)
زنان در جوامع اسلامی به صورت پیش فرض باید در خانه باشند (در بهترین شکل ممکن) و اگر فشار های دولت های غربی برای رعایت کردن حقوق بشر نبود زنان اجازه کار خارج از خانه رو نداشتن چون از نظر دین اسلام حضور زن در جامعه چه برای کار چه برای درس مفسده داره (به خاطر روابط نامحرم (سلام کردن ، نگاه کردن، صحبت کردن و ...) زنان در کشور های اسلامی اجازه فعالیت اجتماعی یا حضور در جامعه حتی با حجاب ندارن (مثل عربستان) و همونطور که میدونید باز هم چیزی از افکار مریض و تحرکات شهوانی مردان چه با حضور زنان محجبه چه عدم حضورشون کم نمیشود! و تمرکز و کارایی شون در هر حالت معطوف زنان است (با وجود محجبه بودن زنان در کشور های اسلامی مثل عربستان) و در این حالت باز هم نیروی فکری و کاری دختران و پسران در حال هدر رفتن است..
امام علی (ع):زنان نفهم و عورت هستند، نفهمی‌شان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید (الکافی / جلد 5 / صفحه 535 )
بفرض صحت این روایت آیا می دانی کدام زنان ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
زن در اسلام نماد موجودی پست و حقیر است و ارزشش با حفظ حجاب بالا نمیرود . مشکلات ناشی از ضعف روانی بعضی مردان رو نمی توان با عنوان ضعف جسمانی زنان سرپوش گذاشت و با اجباری کردن حجاب در قالب "وظیفه" برای زنی که در بنیان و اساس اعتقاداتمون موجودی پست و بی ارزش است .. ارزش بیافرینیم . و ازین راه ضعف های اساسی که باید حل بشن رو نادیده بگیریم ..

پاسخ :
باسلام واظهار تاسف .
از این که جامعه وفرهنگ اعراب جاهلی را به عنوان مظهر اسلام ونمود دین تلقی نموده اید جای تاسف است .
شما که کاربر باهوش و با انصاف بودید چرا اینگونه وارد این میدان شودید ؟
چرا از پیامبر وائمه که پیشوای دین اسلام اند سخن نگفتید که رفتید سراغ اعراب جاهلی ؟

چرا آن گونه علی را مورد بی احترامی قرار دادید ؟
بسیار جای تاسف است .تعجب است !

داغ این هجران واین سوز جگر
این زمان بگذار تا وقت دیگر .

انشا ءالله از روی احساسات وقصور بوده ونه تقصیر .
وشاید نتوانسته ایدبرخی روایات منقول از آن حضرت را خوب تحلیل نماید.
درهر حال در این باب جای سخن زیاد است .
بعد از عذرخواهی ازساحت قدسی مولا امیرمومنان این نکته را درباره این مسئله دقت نماید :


قبل ازهرچیز، به بیان دو نکته مى‏پردازیم:
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آن‏ها، یا اکثر و عمده آن‏ها از امام على ‏{علیه ‏السلام} نقل شده است.دقت در این امر به ما کمک می‏کند که به اوضاع زمان امام على‏ {علیه ‏السلام} بیاندیشیم،زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد ودانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مى‏کند،روایات هم شأن صدور دارند وپى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومان‏ {علیهم‏ السلام} به ما کمک شایانى مى‏کند.
خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت امیر{علیه ‏السلام}بعد از جنگ جمل بیان نمودند.از جمله محمد بن على،معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است.(1)
بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام على‏ {علیه ‏السلام}بهره گرفت.او نسبت به على دلى پرکینه داشت . حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏اش به هدر داد و جنگ‏هاى صفین و نهروان را به وجود آورد.
حضرت در خطبه دیگرى به نکوهش مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در این خطبه از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است.
نه کمال عقل در انحصار مردان است،ونه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عده ‏اى به کمال عقل راه یافته ‏اند و هم میان مردان برخى به ضعف ونقص عقل مبتلا شده‏ اند.
امام على‏ {علیه ‏السلام}فرمود:«اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در سرزنش مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)
اما پاسخ به سؤال مذکور: آن را در پنج بخش بیان مى‏داریم:
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به امام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته ‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفته‏ اند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مى‏نویسد:
«شک نیست که خطبه بالا یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزى‏ هایى که توسط «عایشه» رخ داد،از امام صادر شده،درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مى‏دارند وگرنه چه کسى مى‏تواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشته‏ اند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگ‏ترین فداکارى را به خرج داده‏اند، وبا ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مى‏کردند؟!».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏ دار آن باشد، آفریده، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه ‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندامواره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده ،خداوند حکیم به تناسب وظایف، ویژگی ها و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است.
زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است.این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست.
امام على‏{علیه ‏السلام}در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرینه را داشتن خطا است؛ برعکس از جنس نرینه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی نکوهش زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام على‏ {علیه ‏السلام} را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانسته‏اند.
جدل استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است وآن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام على‏
{علیه ‏السلام} خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مى‏دانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا پیرو فلان زن شده و شعله‏ هاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نموده‏اید! (9)
این سخن تقویت مى‏شود با جمله ‏اى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکارشمرده مى‏شد. حضرت مى‏فرماید:حتى اگر زنى را [همانندعایشه ]نیکوکار پنداشته‏اید،مواظب باشید مبادا با اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مى‏شود با عنایت به این که این خطبه پس از جنگ جمل و با توجه به مسائل به وجود آمده بعد از جنگ‏افروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد:
الف: از نظر اعضا و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: فعالیت‏هاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن،
رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافت‏ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان‏ها، وزن حجمى استخوان‏ها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوان‏ها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، و زن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبول‏ هاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه تفاوت‏ها در فعالیت‏هاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیت‏ها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرینه و مادینه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم جدا مى‏کند، به گونه‏اى که آزمایشگاه به راحتى مى‏تواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، مایلات و اخلاق: بنابه گفته روانشناسان،محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگى‏هاى زنانه اما در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى‏هاى مردانه برشمرده‏اند. (11)
نیز گفته‏اند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از ویژگی های زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مى‏دهد و در برابر مغازه‏هاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مى‏شود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیش‏قدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مى‏گیرند و به هیجان مى‏آیند. (15)
ریشه اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد،تفاوت‏هاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مى‏آید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است . غده‏ ها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مى‏گذارند، که سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مى‏شود. به عنوان مثال ترشح بیضه ‏ها موجب تهور و جوش و خروش مى‏گردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مى‏رود، جدا مى‏سازد (چون که در اولى بیضه‏ ها ترشح دارد،ولى در دومى اخته شده است وترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مى‏سازد.
از این سخن نتیجه مى‏گیریم : با توجه به دامنه وسیع در تفاوت‏ها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد،وهر یک مشغول وظایف و مسئولیت‏هاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیت‏هاى خردمندانه و تفکر گفته‏اند:این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کم‏تر است؛ یعنى نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شود. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیه ‏اى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مى‏باشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: گونه غالب در کنش‏هاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و گونه غالب در کنش‏هاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
دوم: هر یک از دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است.
قوت و ضعف این دو در دو جنس نرینه و مادینه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیت‏هاى طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمى‏تواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمى‏تواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید.
موفقیت اصلى زن در انجام وظایف خویش است که در راستاى هدف آفرینش وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مى‏باشد.
در طبیعت و قوانین آفرینش بین مردان وزنان کارها تقسیم شده است.چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام على‏علیه‏السلام درباره زنان هشدار می دهد که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپا شور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگری ‏هاى مردانه را داشت، بلکه مى‏بایست همگام با وظایف آفرینش، تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است.
توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یانظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مى‏بایست بهره ه‏اى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این عقل در دختران زودتر از پسران شکوفا مى‏شود، بدین جهت دختران سن تکلیفشان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است.این عقل است که در روایات از آن ستایش شده است. این عقل، آدمى را به عبادت خدا وامى‏دارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل مانند عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مى‏کند. در چنین عقلى مردان بر زنان برترى ندارند، بلکه از پاره‏اى روایات برترى زنان فهمیده مى‏شود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان،پسران از یک سن خاصى بر دختران پیشی مى‏گیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند. چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیت‏هاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفته‏اند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است.
در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مى‏گردد.
هورمون‏ها، غدد تناسلى، بافت‏ها، وضعیت اندام، وزن مغز،مقدار قد،دوران باردارى وهزاران فعالیت‏هاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرى‏ هاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مى‏گردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدن‏ها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و کارکرد این‏ها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مى‏شود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد.
نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام این‏ها با هم همکارى مى‏کند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیت‏هاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند.

منابع:
پی نوشت ها:
‏1 - قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 - نهج البلاغه، خ13.
3 - غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
‏4 - همان، ج1، ص 311.
5 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6 - همان، ج14.
7 - کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8 - محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 - 390.
9 - کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10 - دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 - 293.
11 - روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13 - همان، ص 294.
14 - همان، ص 294 و 295.
15 - کتاب نقد، ج12، ص 59.
16 - کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17 - دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18 - کلینی، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19 - وسائل الشیعه، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458.
20 - روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21 - کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22 - دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.

موضوع قفل شده است