جمع بندی حجاب حق است یا وظیفه؟

تب‌های اولیه

152 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نام خدا

شبـنم;529414 نوشت:
میشه لطفا یک نمونه در حکومت پیامبر گرامی اسلام یا امیرالمومنین یا در قرآن نشان بدهید

که کسی را برای نداشتن حجاب اسلامی مجازات یا اجبار (نه وجوب) کرده باشند؟


سرکار شبنم قرار نیست تمام موراد عقوبت دنیوی داشته باشد.و بعضی از اعمال عقوبتش صرفا اخروی است.
خداوند حجاب را واجب کرده است و قطعا ترک واجب عقوبت دارد.البته این عقوبت اخروی است.

همانگونه که امروز افراد را بخاطر دروغ گفتن به یکدیگر مجازات نمیکنند اما در آخرت عذابی دردناک در انتظارشان است.
همانگونه حجاب شاید مجازات دنیوی نداشته باشد اما با توجه به بخش بسیار عظیمی از روایات عذابی دردناک در انتظارشان است ، در آخرت.
امروز و در دنیا کسی را بخاطر ریا کردن نمیتوانند مجازات و عقوبت کنند اما در آخرت عذابی سخت در انتظارشان است.

و بسیار زیاد مواردی که از این قبیل موراد هستند.


با توجه به این امر که چون برای رعایت نکردن بعضی از اعمال در دنیا حدی وجود ندارد بگوییم پس این احکام توصیه ای است غلط است.
هر عملی که عذابی چه در آخرت و چه در دنیا به همراه داشته باشد رعایت آن عمل را الزام میبخشد.
و فقط عقوبت اخروی به حکم دستوری التزام بیشتری هم میبخشد.و نشان میدهد چقدر فلان حکم از جایگاه بالاتری برخوردار است.

درضمن ای کاش تمام اعمال در دنیا عقوبت داشتند.
باید از اعمالی که عقوبتش فقط در آخرت است ترسید.و باید نسبت به اعمالی که فقط عقوب اخروی دارند رعایت بیشتری بشود.

یازهرا:Gol:

شبـنم;529414 نوشت:
میشه لطفا یک نمونه در حکومت پیامبر گرامی اسلام یا امیرالمومنین یا در قرآن نشان بدهید

که کسی را برای نداشتن حجاب اسلامی مجازات یا اجبار (نه وجوب) کرده باشند؟


سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگواران این تاپیک اصلا" موضوعش خود حکم حجاب نیست بلکه در وجوب حکم حجاب همانطور که درابتدای تاپیک عرض کردم هیچ شکی نیست .ما اکنون در مورد تفکیک مسئولیت ها دراین حکم بحث میکنیم تا بتوانیم دلایلی برای وجوب این حکم را ارایه دهیم لذا از دوستان گرامی تقاضا دارم فقط در چارچوب مسئولیتها وحقوق افراد جامعه ی بشری در مورد این حکم واجب ما را همراهی کنید . بنده تا این جا عرضکردم که حکم حجاب با امر تاکیدی از جانب خداوند به رسول گرامی (ص) به عنوان یک وظیفه ی شاخص (نسبت به وظیفه ی عام هدایت بشریت) سپرده شده که این نشان از اهمیت موضوع حجاب در جوامع بشری دارد . حال درجات این اهمیت باید از جوانب مختلف مورد بررسی قرار گیرد .

••ostad••;529418 نوشت:
دلیل شما بر این که تصریح کلمه ی «قل» نمیتواند الزام اور باشد چیست؟

سلام علیکم و رحمه الله

منظور جلوگیری از تکرار یک کلمه است مگر در صورت لزوم
من به مدرسه رفتم و من وارد کلاس شدم و من کتابم را باز کردم
من به مدرسه رفتم و وارد کلاس شدم و کتابم را باز کردم

در جمله دوم لزومی به تکرار من نیست چون مشخص است که فاعل کیست برای رعایت زیبائی در گفتار هم تکرار نشده

در آیات الهی هم نیاز نیست مدام گوینده , مخاطب و کلمه قل تکرار شود چون مشخص است

مگر در مقام تاکید مورد استفاده قرار گیرد.

••ostad••;529418 نوشت:
قل یک کلمه ی امری است (امر علوّ به طریق استعلا ) پس باید بر رسول گرامی رساندن این پیام وتعیین حدود شرعی حکم حجاب؛ یک امر لازم باشد ونه یک امر کافی عامه !!!

بله جمله ای که قل بر سر آن هم می آید امری است . متوجه منظورتان از امر لازم و کافی عامه نمیشوم .

یاحق

فاتح;529436 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
منظور جلوگیری از تکرار یک کلمه است مگر در صورت لزوم
من به مدرسه رفتم و من وارد کلاس شدم و من کتابم را باز کردم
من به مدرسه رفتم و وارد کلاس شدم و کتابم را باز کردم
در جمله دوم لزومی به تکرار من نیست چون مشخص است که فاعل کیست برای رعایت زیبائی در گفتار هم تکرار نشده
در آیات الهی هم نیاز نیست مدام گوینده , مخاطب و کلمه قل تکرار شود چون گوینده , نفس نبی و فعل مخاطب ( قل ) مشخص است
مگر در مقام تاکید مورد استفاده قرار گیرد.[/quote] سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش باتشکر از توضیحات جناب عالی اما اگر اینگونه میبود پس یک قل ویا یک امر در ابتدای آیات قران کفایت میکرد ودیگر لزومی نداشت تا در برخی موارد کلمه ی امر به صور مختلف تکرار شود . وقطعا" این تکرار همانطور که خود شما نیز بیان کردید بر تاکید موضوع له دلالت میکند ویا بر تنبیه دلالت میکند . که هردو مورد موجب الزاماتی در مورد موضوع له میباشد

با سلام و درود
و تشکر از حضور و شرکت همه شما بزرگواران
موضوع جهت بررسی به کارشناس ارائه شد
لطفا تا حضور کارشناس صبوری فرمائید
با تشکر مجدد
التماس دعا:Gol:

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صادق

باسلام وتشکر از همه عزیزان که در این بحث علمی ودینی که مورد نیاز وبه اصطلاح حرف روز است شرکت نموده اند وبا طرح دیدگاه شان زمینه را برای یک بحث عمیق آماده کردند . با توجه به گفته های عزیزان وکار بران گرامی اجازه دهید در این باب در یک نگرش جامع وکلان ساحات مختلف مسله باز کاوی وتبیین شود . برای تامین این هدف سخن را از این جا وبا این سوال آغاز می کنم :
آیا حجاب را یک حق حساب‌ می‌کنیم یا یک تکلیف؟ به عبارتی، حجاب آزادی‌ انسان را محدود می‌کند یا امری است که او را نمی‌توان از داشتنش محروم کرد؟
اگر بخواهیم از این منظر نگاه کنیم، حجاب ذاتاً حق است.
نکته دیگر این است که حق‌ها دو گونه است بعضاً قابل گذشت اند و بعضی وقت ها هم غیرقابل گذشت؛
پس این سوال که حجاب حق است، یا حکم وتکلیف؟ جای خود را بشتر نشان می دهد
اگر فارغ از هر شریعت و دینی نگاه کنید حق است. اما اسلام وهمه ادیان آسمانی آمده و این حق را تبدیل به حکم کرده است.‌ می‌گوید شما حق حجاب دارید اما اجازه زائل کردن حجاب را هم ندارید.
پس حجاب هم حق است وهم تکلیف بدین بیان :
در تفكر اسلامي حجاب به عنوان يك واجب ديني (وبه تعبیر دیگر به عنوان یک تکلیف) بواسطه اوامر و دستوات خداوند كه در كتاب و سنت براي ما بيان مي شود حكم وجوب پيدا مي كند ؛ مانند آن كه خداوند در آيه 31 سوره نور، مي فرمايد :
" به بانوان با ایمان بگو چشم های خود را فرو پوشند . دامن هاي خود را حفظ نگاه دارند . زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند، مگر برای شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم کیش شان، کنیزان شان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی بی اطلاع اند (غیرممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت های پنهان شان آشکار شود. همگی به سوی خداوند باز گردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید"
همچنين در آيه 59 سوره احزاب مي فرمايد:
"ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند . مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند . خداوند، آمرزنده و مهربان است"
بواسطه همين آيات و روايات مختلفي كه در اين خصوص وجود دارد فقها حكم به وجوب حجاب داده اند ، اما مي توان اين مساله را بررسي كرد كه چرا و به چه هدفي خداوند اين تكليف را براي ما قرار داده است ؛ در نتيجه دريافت حقيقت و فلسفه حجاب يكي از نكات مهم و قابل توجه است .
در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است. اما قبل از هر چيز بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه از برخی متون استفاده می‌شود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره‏گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام، بلكه دستور عمومي براي همه شرايع قبلي نيز بوده است و در ادیان یهود و مسیحیت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌ریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می‌کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر می‌آید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت می‌انداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏ های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم».(5)
زن‏ها در قرن‏های اولیه مسیحیت تنها با چادر می‌توانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار می‌رفت و می‌گفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آن‏ها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است. البته مساله آيات حجاب به همراه فرهنگ عمومي جامعه عرب و اصولا همه جوامع آنروز در زمان كوتاهي اصل ضرورت حجاب را به اصلي بديهي و روشن تبديل نمود كه در روايات ما هم به خاطر بداهت آن توجه چنداني بدان نشد و حتي اين مساله مورد سوال چنداني قرار نگرفت ؛ به همين دليل روايات باب حجاب بيشتر در مورد جزييات و حدود خاص مساله حجاب ايت نه اصل مساله حجاب .
در واقع در جامعه اسلامی زمان پیامبر و امامان اصل حجاب محل سوال نبود، بلکه سوال ها از استثناها است ،یعنی سوال از این است که به موی چه زنانی می توان نگاه کرد ؟ چه زنانی و در کجا لازم نیست موی خود را بپوشانند؟ به بعضی روایات توجه کنید:
راوی می دانسته که نگاه کردن به موی زنان جایز نیست ،ولی چون ازدواج با خواهر زن مانند ازدواج با دیگر محارم ممنوع است،گمان کرده که پس باید نگاه به موی خواهر زن ( البته بدون قصد لذت) مانند نگاه کردن به موی مادر و خواهر و...، جایز باشد . از این رو از امام پرسیده:
ایا جایز است مرد به موی خواهر همسرش نگاه کند؟
امام فرمود:نه ،مگر این که خواهر همسرش از زنان بازنشسته(یعنی زنان که پا به سن گذاشته و دیگر خواهش جنس مخالف ندارند)باشد.
راوی با تعجب می پرسد:خواهر زن و زن غریبه یکسان هستند؟ امام فرمود:آری.(8)
در روایت دیگر به صراحت آمده: « لازم نیست زن از پسر بچه هفت ساله(که هنوز به سن تمیز نرسیده) موی خود را بپوشاند » .(9)
اما برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:‏
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان‏:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏ای مستقیم با تفاوت‏های جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روان‏شناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏های چشمی شهوت‏انگیز حساس‌ترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّک‏های شهوانی قرار می‏گیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس‌ترند و به محرّک‏های حسی پاسخ می‏دهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمون‏های جنسی زن به صورت دوره‏ای ترشح می‏شوند و به طور متفاوت عمل می‏کنند، تأثیر محرّک‏های شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان می‌فرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچی‏گری او ناشی می‏شود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می‏خواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(10)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علت‏های این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی می‌توانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق می‏توان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم می‏آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم می‏ریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی‏:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادی‏های خود تلقّی می‏کنند و افراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار می‏گیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را می‏سوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت‏
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آن‏ها کاسته می‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن می‏تواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب می‌شود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعداد‌های دیگر در وجود زنان می‌شود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه می‏باشد که در صدد کام جویی‏های آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان ؛انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی .
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286. نشر نگارش تهران ، 1379 ش .
8. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة ج 20 ص 199، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمرى .
9.همان،ص229.
10. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437. انتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ش .

صادق;530043 نوشت:
پس این سوال که حجاب حق است، یا حکم وتکلیف؟ جای خود را بشتر نشان می دهد
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش باتشکر فراوان از حضور استاد ارجمند جناب صادق گرامی که با مطالب پر بارشان بحث را مزین فرمودند :Gol:واما بزرگوار جسارتا" یک مطلب : عرض بنده در خصوص حق یا وظیفه بودن وارجاع این دو اطلاق بر حکم واجب حجاب بود وگرنه که تکلیف بر حکم واجب ضرورت شرع است اگر دقت کنیم« وظیفه » یک امر تکوینی واختیاری است و«تکلیف» یک امر ضروری و «واجب»یا« اجباری» است از این جهت که مجازات دنیوی واخروی بر آن مترتب میشود وحق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است . لذا در یک تحقیق اصولی وظیفه را در امر حجاب ازجانب خداوند جهت ابلاغ بر بشریت بر پیامبرش دانستیم که با کلمه امری(قل) از جانب خداوند مورد تاکید قرار گرفته شده لذا این وظیفه ی تاکیدی برای شخص پیامبر (ص) میتواند مسئولیتی مضاعف را به همراه داشته باشد مبنی بر این که درقیامت پیامبر مکرم اسلام برابلاغ حکم حجاب از طرف خداوند شاهد باشد تا مکلفین عذری نداشته باشند . واما حق حجاب بر بندگان خداوند .....

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

واما مرزهای تکلیف در حجاب :

حکم حجاب یک اصل فقهی وضرورت دینی است که درآیه ی 59 سوره ی احزاب به عنوان مقتضای ادله ی این حکم ودر آیه ی31 سوره ی نور به عنوان مقتضای اصول عملیه مورد استنباط فقها قرار گرفته است
از آن جا که بی حجابی همراه مفسده است، برخی از فقها اصل عملی در حجاب را احتیاط می دانند و برخی دیگر به اصل برائت استناد می کنند. حال این سؤال پیش میآید که آیا استثناء بردگان از حکم حجات را می توان به خدمتکاران خانوادگی و فرزندخواندگان سرایت داد؟ استثنای دیگر، خواجگان است که از نظر برخی فقها از مصادیق غیر أولی الإربة من الرجال شمرده می شود که بحث آن ها در فقه اسلامی، از جهت موضوع و حکم با چالش های فراوان روبه رو است.

برخی از دلایل رعایت پوشش وحجاب عبارت است از: تقویت امنیت اجتماعی، افزایش آرامش روانی در جامعه، حمایت از خانواده در کارکرد جنسیتی و ...، مصادیق حجاب و افراد محارم در قرآن کاملاً مشخص و واضح است؛ همچنین استثناهای آن معین گردیده است. این استثناها سه گونه می باشد:

الف. عدم پوشش مواضعی از بدن؛ مثل صورت ودستها فقط تا مچ دست به اعتقاد برخی از فقها.

ب. افرادی که پوشش برای آن ها لازم نیست؛ مثل محارم.

ج. شرایطی که پوشش در آن لازم نیست؛ مثل ضرورت و معالجه ی بیماری.

این استثنائات در قرآن کریم اینچنین بیان شده :

وَلْقَوَاعِدُ مِنَ لنِّسَآءِ لَّتِی لاَیَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ... (60 سوره ی نور)
و بر زنان از كار افتاده‏اى كه [ديگر] اميد زناشويى ندارند گناهى نيست كه پوشش خود را كنار نهند
[به شرطى كه] زينتى را آشكار نكنند و عفت ورزيدن براى آنها بهتر است و خدا شنواى داناست (60)


لا جناح عليهن في آبائهن و لا ابنائهن و لا اخوانهن و لا أبناء اخوانهن و لا أبناء اخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملكت ايمانهن و اتقين الله [احزاب : 55 ]
بر آنان ]ٍهمسران بيامبر ] كناهي نيست در مورد بدران و بسران و برادران و بسران برادران و بسران خواهران خود و زنان هم كيششان و بردكان خويش ( كه بدون حجاب در برابر آنان ظاهر شوند ) و تقواي الهي بيشه كنيد .

در این آیه خویشاوندان نسبی از دایره ی حکم مرحله ي اول خارج شدند.

منابع عرایضم در خاتمه ی این بخش مستند خواهد شد

••ostad••;530060 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش باتشکر فراوان از حضور استاد ارجمند جناب صادق گرامی که با مطالب پر بارشان بحث را مزین فرمودند :Gol:واما بزرگوار جسارتا" یک مطلب : عرض بنده در خصوص حق یا وظیفه بودن وارجاع این دو اطلاق بر حکم واجب حجاب بود وگرنه که تکلیف بر حکم واجب ضرورت شرع است اگر دقت کنیم« وظیفه » یک امر تکوینی واختیاری است و«تکلیف» یک امر ضروری و «واجب»یا« اجباری» است از این جهت که مجازات دنیوی واخروی بر آن مترتب میشود وحق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است . لذا در یک تحقیق اصولی وظیفه را در امر حجاب ازجانب خداوند جهت ابلاغ بر بشریت بر پیامبرش دانستیم که با کلمه امری(قل) از جانب خداوند مورد تاکید قرار گرفته شده لذا این وظیفه ی تاکیدی برای شخص پیامبر (ص) میتواند مسئولیتی مضاعف را به همراه داشته باشد مبنی بر این که درقیامت پیامبر مکرم اسلام برابلاغ حکم حجاب از طرف خداوند شاهد باشد تا مکلفین عذری نداشته باشند . واما حق حجاب بر بندگان خداوند .....

باسلام وتشکر از همکار گرامی جناب پاسخ یار انجمن .
آنچه جناب عالی در چند مورد در باب حجاب ارایه داده بودید مطالعه واستفاده شد .
بنده با توجه به مطالب شما وسایر دوستان که در این بحث مشارکت داشتند پاسخ قبل را تقدیم نمودم .
عنایت داشته باشد که آنچه بنده ارایه دادم تعارضی با فرمایش جناب شما ندارد بلکه تبیین وتوضیح همان فرمایشات شمایان بود ولی با رویکر د متفاوت .
توجه دارید که اگر کمی به بحث حق بودن حجاب از یک نظر اشاره شد این به معنای نفی تکلیف بودن آن نیست زیرا چنان که قبلا گفته شد این حق از آن حق های مقابل تکلیف نیست بلکه غیر قابل انفکاک از تکلیف است بگونه ی که شرع مقدس این حق را به زن داده که حجاب داشته باشد وکسی نمی تواند این حق را از او سلب کند چه این که او خودش نیز نمی تواند این را از خود سلب کند مثلا کرامت حق زن است کسی دیگر ویا خود زن نمی تواند این حق را از خود سلب کند یعنی شرع وعقل هر دو زن را ملزم نموده که حق کرامت خود را استفا نماید واجازه ندارد آن را از خود سلب کند . زن نمی تواند بگوید من نمی خواهم کرامت داشته باشم . پوشش که از مصادق کرامت است در عین این که حق زن است تکلیف او نیز است شرع وعقل این حق را به زن داده واز او خواسته که به آن حق ملتزم باشد . پس حجاب هم حق است وهم تکلیف ولی حق بودنش در سایه تکلیف بودن تامین می شود واین حق از آن تکلیف انفکاک نا پذیر است .

مثال دیگر زنده بودن وزندگی حق یک انسان است آیا کسی حق دارد این حق را از خود سلب نموده ودست به خود کشی بزند ؟؟ هرگز شرع وعقل هر دو حکم می کند که انسان نمی تواند این حق را از خود سلب کند در نگاه عقل وشرع همه انسان ها مکلف اند که برای حفظ زندگی خود تلاش نماید ونمی تواند این حق استفا نکند پس این حق چنان با تکلیف گره خورده است که نمی تواند ازهم تفکیک شود .مسله حجاب نیز شبیه این است . این جا است که معلوم می شود حق وتکلیف در این موارد از هم تفکیک ناپذیر است .
اما این سخن شما :
(حق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است .)
بلی حق در برخی موارد چنین است ولی در همه موارد مثل مثال های یاد شده ویا مسله حجاب نه تنها قابل مطالبه است بلکه انسان مکلف به مطالبه آن حق است مثلا اگر حاکمی جایر بخواهد حجاب را از کسی سلب نماید افراد (زن) مکلف است این حق خودرا از او مطالبه نماید اگر مطالبه ننماید خلاف وظیف وتکلیف خود عمل نموده است .

شبـنم;529414 نوشت:
میشه لطفا یک نمونه در حکومت پیامبر گرامی اسلام یا امیرالمومنین یا در قرآن نشان بدهید

که کسی را برای نداشتن حجاب اسلامی مجازات یا اجبار (نه وجوب) کرده باشند؟



باسلام وتشکر از شما

از لحن آیات و روایات استفاده می شود که، در آن زمان رعایت حجاب لازم بوده است، زیرا حجاب از واجبات الهی بود . باید واجبات و حدود و احکام الهی در عصر رسول خدا بیش تر رعایت می‌شد، زیرا که بر امام وحاکم است به این مسایل اهمیت دهد.
«لیس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... و الاحیاء للسنّة؛(1) جز آن چه پروردگار بر عهده امام گذارده است... و زنده کردن سنت‌ها وظیفه ای ندارد».
در جای دیگر، یکی از وظایف مهم حاکم و رهبر امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود الهی بیان شده است: .(2) بی حجابی، از منکرات اسلام است که باید از آن نهی شود . در صورت وجود چنین مسئله ای حضرت رسول (ص) وعلی )ع) این وظیفه را بهتر انجام می دادند. افزون بر اینکه در عصرآنان رعایت پوشش مورد توجه توده مَردم(اعم از مسلمان و غیر مسلمان) بود . مانند این عصر بی حجابی و بدحجابی رایج نبود. حتی اقلیت های دینی باید حجاب را رعایت نمایند چون حجاب امر فردی مانند نماز و روزه نیست بلکه امری اجتماعی است که رعایت نکردن آن به عفت عمومی جامعه لطمه وارد می کند. در سوره احزاب دستور کلی در باره حجاب آمده است که همگان ملزم به رعایت آن بودند :
«ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (3)
پیامبر و معصومین (ع) علاوه بر تاکیداتی که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته اند مثلا روزی اسما - که خواهر زن پیامبر بود-، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود:
«ای اسما، وقتی زن به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست ها» (4)چون رعایت حجاب و حفظ عفت عمومی جامعه حکم قطعی اسلامی است و قرآن به صراحت آن را بیان می‌کند ،همچنین مفاسدی در پی بی حجابی به وجود می آید، منطق و عقل حکم می‌کند که باید با بی حجابی به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
در زمان پیامبر بعد از نزول آیات حجاب مسلمانان حجاب را رعایت می کردند .در این زمینه اعتراض یا مخالفتی وجود نداشت و گر نه در تاریخ به آن اشاره می شد.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 105.
2. بحار الانوار، ج 93، ص 41.
3. احزاب(33) آیه 59.
4. سنن ابی داود، ج2، ص383.

صادق;530303 نوشت:
عنایت داشته باشد که آنچه بنده ارایه دادم تعارضی با فرمایش جناب شما ندارد بلکه تبیین وتوضیح همان فرمایشات شمایان بود ولی با رویکر د متفاوت .

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بنده حتی رویکرد متفاوت هم نمیبینم بلکه مطالب کاملا" همسو میباشند اما هدف بنده بیشتر رسیدن به حدود مسئولیتهای افراد بشر دراین واجب الهی است . از مرحله ی انشاء تا مرحله ی ابلاغ و تا مرحله ی تکلیف وحتی بعد از آن مرحله ی حقوق و مرحله ی .... بسیار خسته وفرسوده میشوم هرگاه میخواهم بحثی تحقیقی را ارایه دهم اما.... میخواهید از خیر مطلب بنده بگذریم و یک باره نتیجه گیری گنیم
گویا افراد دراین جا حوصله ی بحث تحقیقی را ندارند

صادق;530303 نوشت:
توجه دارید که اگر کمی به بحث حق بودن حجاب از یک نظر اشاره شد این به معنای نفی تکلیف بودن آن نیست زیرا چنان که قبلا گفته شد این حق از آن حق های مقابل تکلیف نیست بلکه غیر قابل انفکاک از تکلیف است بگونه ی که شرع مقدس این حق را به زن داده که حجاب داشته باشد وکسی نمی تواند این حق را از او سلب کند

بزرگوار نمیدانم چرا اصلا" به تحقیقات و مطالب افراد دراینجا اعتمادی نیست ؟ به هرحال بحث حق در حجاب را بنده در دو قالب جداگانه مطرح نمودم گویا اصلا" واضح نبوده بنده از خودم !!! نا امید شدم !!!

حق در حجاب دردو قالب
اول: حق داشتن ودوم: حق بودن میتواند تعریف شود

حق داشتن مربوط به افراد جامعه است که حق دارند(با رعایت حجاب چه ظاهری وچه غضنی «دیدگان»)در محیطی به دور از مفسده و به دوراز تنش های روانی وجنسیتی در آرامش، گذران عمر نمایند و

حق بودن مربوط به خود حکم حجاب است که به عنوان عامل بازدارنده از فساد و تشنجات جنسیتی یک حکم به حق است .
البته تصمیم داشتم در مورد حق الله وحق الناس بودن حجاب نیز مطالبی را ارایه دهم که فعلا" منصرف شدم .
متاسفم که نتواستم دوستان را برای یک بحث تحقیقی پر ثمر که پاسخگوی مسایل زیادی در مورد حجاب بود را ارایه دهم راستی چرا؟؟؟ از ادامه ی بحث انصراف میدهم وبرای دوستان آرزوی موفقیت میکنم .

منابعی که در این تحقیق به کار رفته بود وبسیاری از آن مطالب مجال بازگویی نیافت

1-سلسله مقالات دشمن شناسی وجنگ نرم

2 پایگاه اطلاع رسانی حوزه : یک قاعده ودواستثنا در حجاب

3- المیزان جلد 16 ص 333

4-دایرةالمعارف طهور مبحث حجاب

5-مسئله ی حجاب - شهید مطهری - ص 148 -152

و.........

••ostad••;496109 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش در فقه اسلامی (شیعی) دو نوع حکم اساسی وجود دارد اول : احکامی که صریح آیات قرانی هستند مانند احکام ارث و حرمت شرب خمر و رعایت حجاب بانوان ودوم :احکامی که فقها به وسیله ی اجتهاد با توجه به استنباط خود از آیات و روایات استخراج مینمایند نظر بنده فعلا" درمورد یک حکم صریح از آیات قرآن کریم میباشد ، حکم حجاب ! در وجوب حجاب با توجه به نص آیه شکی نیست گرچه برخی روشنفکران!!!! در حدود آن اظهار نظر هایی خارج از تخصص مینمایند . حال با توجه به حکم صریح قرآن کریم و انتقادها در باره ی حدود آن به نظر شما دوستان گرامی(مستدل ومنطقی) حجاب یک حق است یا یک وظیفه ؟؟؟ تفاوتی نمیکند که حق و یا وظیفه مربوط به مخاطب (بانوان) باشد یا نظارت کننده بر حجاب «نامحرم» از طرفی حق یا وظیفه بودن چه تاثیری بر اصل حجاب وهمچنین طرفین این اصل خواهد داشت ؟

سلام علیکم،
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند اگر بخواهد حجاب برای خود داشته باشد
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران حداقل‌های پوشش را جلوی او رعایت کنند

حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند نگاهش را حفظ کند که به هر صحنه‌ای نگاه نکند
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران نگاهشان به او را کنترل کنند

حق است برای کسی که بخواهد نوامیسش را حفظ کند، که ایشان را محجوب کند تا دیده نشوند
حق است برای کسی که بخواهد نوامیسش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران نگاهشان به آنها را کنترل کنند
حق است برای کسی که بخواهد خانواده‌اش (شوهرش، زنش، بچه‌هایش و ...) را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران حداقل‌های پوشش را جلوی آنها رعایت کنند

... شاید ادامه داشته باشد ...

دو پدیده هستند، یکی پوشاندن (از بین بردن که نه، اما کم کردن ایجاد تحریک) و دیگری نگاه را کوتاه کردن (باز از بین بردن که نه، ولی کم کردن ایجاد تحریک)، اما هر دو مربوط به یک مسأله هستند، اینکه تحریکی انجام نشود، نه در مرد و نه در زن.
اگر کسی تحریک شود و از راه عاقلانه بتواند به آن محرک پاسخی بدهد که در کل تحریک به صورتی عاقلانه فروکش کند این تحریک شدن منعی هم نخواهد داشت، فقط باید مراقب بود که در آن تحریک شدن و گرفتن پاسخ عاقلانه و ارضای نیاز ناشی از تحریک زیاده‌روی نشود که واجبات دیگر فوت نشوند ...
اما اگر کسی تحریک شود و امکان دادن پاسخ کافی و عاقلانه به آن نباشد آن وقت آن تحریک به خودی خود (نه فقط در صورت زیاده‌روی در آن) باید محدود شود ...

اگر همه‌ی کسانی که بدحجاب هستند می‌شد با تمام کسانی که از دیدن ایشان تحریک می‌شوند و به ایشان و در کنار خود داشتن ایشان متمایل می‌شوند پاسخی زبانی یا رفتاری عاقلانه بدهند که این تحریک فروکش کند، و اگر همه‌ی کسانی که چشم ناپاک داشتند با دیدن و خواستن می‌توانستند به صورتی عاقلانه به آنچه خواسته‌اند به میزانی که برایشان کافی باشد برسند، آ» وقت نه بی‌حجابی لزومی داشت به خودی خود منع شود و نه داشتن چشم ناپاک (که در این صورت اسمش هم ناپاک نمی‌بود و مثلاً چشم کنجکاو بهش می‌گفتند).

اما اگر چنین نیست، و واقعاً هم چنین نیست، پس روی خود عوامل محرک خواستن چیزی که سهل‌الوصول نیست باید محدودیت گذاشت: این شروع بحث حجاب و نگاه است.

ایجاد محدودیت روی دیدن و دیده شدن از باب رعایت عاقلانه‌ی حقوق فردی و اجتماعی است و وقتی قانونی وضع شود از طرف خداوند حق الهی هم مطرح خواهد بود، چون وفای به عهد لازم است و ما هم عهد کرده‌ایم که بنده‌ی خدا باشیم و نه غیرخدا. (عهد الست)
پس به طور خاص رعایت پوشش حجاب و نگاه، هر دوی آنها هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها، هم جنبه‌ی حق شخصی دارد و هم جنبه‌ی تکلیف اجتماعی و هم جنبه‌ی تکلیف الهی.

اگر رعایت نشود به لحاظ فردی شاید شخص تبعاتش را بپذیرد (اگرچه گاهی تا سرش به سنگ نخورد هم نمی‌پذیرد و آن موقع فقط زمان حسرت خوردن است و دیگر دیر است)، به لحاظ اجتماعی اگر مدرکی بر علیه شخص موجود باشد قابل پیگیری و تعذیر است اگرچه بدون مدرک هم امر به معروف و نهی از منکر را داریم، به لحاظ الهی هم که بحثش جداست و مدرک و ... هم لازم ندارد.

یا علی

باسلام وتقدیر از تلاش مجدانه شما .
1_چون در نوبت قبل تصور سرکار عالی نوعی تعارض بین عرض بنده وفرمایش خودت مطرح نموده بودید در توضیح نکته های یاد شده تقدیم شد وگرنه حق همین است که این بار به آن رسیده اید که هر دو بیان در مقام اثبات یک حقیقت است .از این که به این نتیجه رسیدید خورسندم
2_چرا نا امید . خیلی هم خوب تلاش نموده وبا رویکرد علمی این بحث را مدیریت نمودید .
چرا بر تحقیقات علمی اعتمادی نیست ؟؟/
ولی شرایط فضای مجازی همین است هر کسی به نوعی ودر شرایط علمی وذهنی وتوان خاص قرار دارد وقتی در این گونه مسایل چالش بر انگیز وارد می شوند طبیعی است که برخی تفاوت نظر ها رخ دهد . در هر حال نباید خسته ویا نا امید شد .
3_ تعبیر تان از تعریف حق ... ابتکاری وزیبا است این تعبیر را بشتر بازش نماید وتوضیح دهید خوب است بارک الله . این تبیین از حق بودن وحق داشتن را بهتر تبیین نماید نکته ی نو است
4_ انصراف چرا فکر خوب است ادامه دهید بخصوص که این بحث مبتلابه جامعه امروز است .

فضای آ سک دین با بحث معجر
صدف سازی بود از بهر گوهر
دوامش سودمند وکار ساز است
فضا از حرف خوب گردد معطر

••ostad••;530444 نوشت:

حق در حجاب دردو قالب
اول: حق داشتن ودوم: حق بودن میتواند تعریف شود

حق داشتن مربوط به افراد جامعه است که حق دارند(با رعایت حجاب چه ظاهری وچه غضنی «دیدگان»)در محیطی به دور از مفسده و به دوراز تنش های روانی وجنسیتی در آرامش، گذران عمر نمایند و

حق بودن مربوط به خود حکم حجاب است که به عنوان عامل بازدارنده از فساد و تشنجات جنسیتی یک حکم به حق است .
البته تصمیم داشتم در مورد حق الله وحق الناس بودن حجاب نیز مطالبی را ارایه دهم که فعلا" منصرف شدم .
متاسفم که نتواستم دوستان را برای یک بحث تحقیقی پر ثمر که پاسخگوی مسایل زیادی در مورد حجاب بود را ارایه دهم راستی چرا؟؟؟ از ادامه ی بحث انصراف میدهم وبرای دوستان آرزوی موفقیت میکنم .


سلام علیکم،
تفاوتشان را متوجه نشدم، اگر لطف کنید بیشتر توضیح دهید و اینکه بین «حق و داشتن» و بین «حق و بودن» کسره است یا سکون؟
یا علی

owari;530455 نوشت:

سلام علیکم،
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند اگر بخواهد حجاب برای خود داشته باشد
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران حداقل‌های پوشش را جلوی او رعایت کنند

حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند نگاهش را حفظ کند که به هر صحنه‌ای نگاه نکند
حق است برای کسی که بخواهد خودش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران نگاهشان به او را کنترل کنند

حق است برای کسی که بخواهد نوامیسش را حفظ کند، که ایشان را محجوب کند تا دیده نشوند
حق است برای کسی که بخواهد نوامیسش را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران نگاهشان به آنها را کنترل کنند
حق است برای کسی که بخواهد خانواده‌اش (شوهرش، زنش، بچه‌هایش و ...) را حفظ کند، می‌تواند انتظار داشته باشد که دیگران حداقل‌های پوشش را جلوی آنها رعایت کنند

... شاید ادامه داشته باشد ...

دو پدیده هستند، یکی پوشاندن (از بین بردن که نه، اما کم کردن ایجاد تحریک) و دیگری نگاه را کوتاه کردن (باز از بین بردن که نه، ولی کم کردن ایجاد تحریک)، اما هر دو مربوط به یک مسأله هستند، اینکه تحریکی انجام نشود، نه در مرد و نه در زن.
اگر کسی تحریک شود و از راه عاقلانه بتواند به آن محرک پاسخی بدهد که در کل تحریک به صورتی عاقلانه فروکش کند این تحریک شدن منعی هم نخواهد داشت، فقط باید مراقب بود که در آن تحریک شدن و گرفتن پاسخ عاقلانه و ارضای نیاز ناشی از تحریک زیاده‌روی نشود که واجبات دیگر فوت نشوند ...
اما اگر کسی تحریک شود و امکان دادن پاسخ کافی و عاقلانه به آن نباشد آن وقت آن تحریک به خودی خود (نه فقط در صورت زیاده‌روی در آن) باید محدود شود ...

اگر همه‌ی کسانی که بدحجاب هستند می‌شد با تمام کسانی که از دیدن ایشان تحریک می‌شوند و به ایشان و در کنار خود داشتن ایشان متمایل می‌شوند پاسخی زبانی یا رفتاری عاقلانه بدهند که این تحریک فروکش کند، و اگر همه‌ی کسانی که چشم ناپاک داشتند با دیدن و خواستن می‌توانستند به صورتی عاقلانه به آنچه خواسته‌اند به میزانی که برایشان کافی باشد برسند، آ» وقت نه بی‌حجابی لزومی داشت به خودی خود منع شود و نه داشتن چشم ناپاک (که در این صورت اسمش هم ناپاک نمی‌بود و مثلاً چشم کنجکاو بهش می‌گفتند).

اما اگر چنین نیست، و واقعاً هم چنین نیست، پس روی خود عوامل محرک خواستن چیزی که سهل‌الوصول نیست باید محدودیت گذاشت: این شروع بحث حجاب و نگاه است.

ایجاد محدودیت روی دیدن و دیده شدن از باب رعایت عاقلانه‌ی حقوق فردی و اجتماعی است و وقتی قانونی وضع شود از طرف خداوند حق الهی هم مطرح خواهد بود، چون وفای به عهد لازم است و ما هم عهد کرده‌ایم که بنده‌ی خدا باشیم و نه غیرخدا. (عهد الست)
پس به طور خاص رعایت پوشش حجاب و نگاه، هر دوی آنها هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها، هم جنبه‌ی حق شخصی دارد و هم جنبه‌ی تکلیف اجتماعی و هم جنبه‌ی تکلیف الهی.

اگر رعایت نشود به لحاظ فردی شاید شخص تبعاتش را بپذیرد (اگرچه گاهی تا سرش به سنگ نخورد هم نمی‌پذیرد و آن موقع فقط زمان حسرت خوردن است و دیگر دیر است)، به لحاظ اجتماعی اگر مدرکی بر علیه شخص موجود باشد قابل پیگیری و تعذیر است اگرچه بدون مدرک هم امر به معروف و نهی از منکر را داریم، به لحاظ الهی هم که بحثش جداست و مدرک و ... هم لازم ندارد.

یا علی


باسلام وتقدیر از شما گرامی .
از این که بحث حق بودن حجاب را با ادبیات زیبا طرح وفضای بحث را تنوع بخشیدید سپاس گذارم .
گفتنی است که مسله حجاب غیر از جنبه های که در بیان شما آمده یک کرامت وفضلیت است .
چه این که در حال نماز در اطاق تنها که جز خدا در آنجا کسی نیست بازهم واجب است که نماز با حجاب کامل اقامه شود وگرنه باطل است . از این معلوم می شود که گذشته از این که یک حق است ویک تکلیف . اسرار نهفته ی بسیاری دارد که درک آن تلاش مضاعف می خواهد .
از آنجا که عالم محضر خدا است وانسان (زن ) همواره ودر همه جا در محضر خدا قرار دارد مثل آن است که همیشه در حال نماز است واز رهگذر پوشش وحجاب همواره در حال عبادت ونماز است به گفته آن عارف بزرگ :
خوشا آنان که الله یار شان به
به حمد وقل هو الله کار شان به
خوشا آنان که دایم در نماز اند
بهشت جاودان باراز شان به
مصداق کامل این این گفته زن محجب است که با حفظ حجاب خود در همه جا وهمه حال گویا همیشه در حال نماز است .
توضیح این که در دین اسلام برای نماز و ایستادن در مقابل پروردگار و راز و نیاز با او، آداب و احکامی قرار داده شده تا انسان
آمادگی لازم برای حضور در مقابل پروردگار را پیدا کند. از جمله طهارت قبل از نماز و وضو و رو به قبله ایستادن و... که برخی از آن موارد آداب مستحب است، مانند لباس پاکیزه پوشیدن، استفاده از عطر و به طور کامل پوشیده بودن. مورد اخیر در مورد زنان واجب است که می تواند به دلائل مختلف باشد، از جمله این که به زنان می­فهماند حجاب و پوشاندن بدن در مقابل دیگران آن قدر اهمیت دارد که خداوند آن را حتی در نماز و راز و نیاز با خود نیز خواسته است..هم چنین حجاب در نماز نوعی تمرین مستمر و روزانه برای حفظ حجاب و تاکید بر آن در درون جامعه و اجتماع است. در حقیقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب می دهد، تا الگوی رفتاری و کرداری زن مسلمان را معرفی کند. در عین حال پوشش کامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرین و تلقین عملی بسیار خوب و مناسبی بر پوشش و حجاب اسلامی زن مسلمان است.
بنابر این می­تواند حجاب ازجمله عواملی باشد که در پاسداشت دائمی پوشش اسلامی زن و جلوگیری از آسیب پذیری او نقش مهمی ایفا کند. اگر بپذیریم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونیت آنها است و به عفّت و پاکدامنی سفارش می­کند، متوجه می شویم پوشش کامل همسو با این ایده است.

owari;530461 نوشت:

سلام علیکم،
تفاوتشان را متوجه نشدم، اگر لطف کنید بیشتر توضیح دهید و اینکه بین «حق و داشتن» و بین «حق و بودن» کسره است یا سکون؟
یا علی


باسلام وتشکر از شما .
در باره این نکته ظریف خوب اشاره شود که

واژه "حق" تقریباً در همه زبان های زنده دنیا، مشترک لفظی میان "حق بودن و "حق داشتن است. همین مهم، تبیین نسبت حق آندو را با پیچیدگی بیشتری همراه می کند.کمتر از یک قرن است که اندیشمندان به تفاوت دو معنای حق توجه کرده اند و به تبیین آن پرداخته اند.

برای توضیح دو مفهوم "حق بودن" و "حق داشتن" مثالی می زنیم. در همه اسناد مهم حقوق بشری از "حق آزادی بیان" به مثابه یکی از حقوق اولیه بشری سخن رفته است. بر اساس این اسناد، همگان حق دارند دیدگاه ها و باورهای خود را شفاف و بی واهمه ای بر زبان جاری سازند و حاکمیت، موظف است تأمین جانی، مالی و عرضی افراد را پس از بیان نظراتشان فراهم آورد. این حق را باید از سنخ "حق داشتن" دانست : یعنی هر کسی "حق دارد" نظرش را در هر زمینه ای بر زبان آورد و صرف ابراز عقیده، جرم نیست. اما آیا می توان بر آن بود که همه اقوال همه آحاد بشر "حق است؟" آیا می توان به تعدد "حق بودن" به تعداد نظریه پردازان و قائلان قائل بود؟ آیا می توان هم تصدیق و هم تکذیب یک گزاره واحد را در آن واحد، "حق" دانست؟ آیا می توان گفت الان روز است و همین طور الان روز نیست و بر این باور بود که هر دو گزاره، "حق" است؟ بداهت ناممکن بودن چنین وضعی، ما را به آن رهنمون می سازد که در میان همه گفته ها، یکی درست و "حق" است و بقیه نادرست و "ناحق".
پس در عین حال که همه افراد، "حق دارند" دیدگاه های خود را در محیطی امن بیان کنند، اما تنها یکی از این دیدگاه ها "حق است" و نمی توان همه را حق دانست. بنابراین، میان حق داشتن و حق بودن، ملازمه ای وجود ندارد. تفاوت میان این دو ماهوی است، چرا که حق داشتن از سنخ "امتیاز" است و حق بودن از سنخ "حقیقت". درست است که حقیقت، گاه بر مبنای پیش فرض هایی درباره امتیازات مقرر در جامعه تعریف می شود، اما همیشه چنین نیست.
به عنوان مثال این که می گوییم حق آن است که راست بگوییم و راستگو بر حق است، بر اساس این امتیاز اجتماعی تعریف می شود که دیگران، حق دارند که به آنها راست گفته شود و فریب دروغ زنی دیگران را نخورند.
اما حجاب بدلیل این که حکم عقل وشرع است تحت هر دو مقوله داخل است وحق بودن وحق داشتن هر دو می تواند این پرسه را ساپرت کند

صادق;530732 نوشت:
باسلام وتشکر از شما .
در باره این نکته ظریف خوب اشاره شود که

واژه "حق" تقریباً در همه زبان های زنده دنیا، مشترک لفظی میان "حق بودن و "حق داشتن است. همین مهم، تبیین نسبت حق آندو را با پیچیدگی بیشتری همراه می کند.کمتر از یک قرن است که اندیشمندان به تفاوت دو معنای حق توجه کرده اند و به تبیین آن پرداخته اند.

برای توضیح دو مفهوم "حق بودن" و "حق داشتن" مثالی می زنیم. در همه اسناد مهم حقوق بشری از "حق آزادی بیان" به مثابه یکی از حقوق اولیه بشری سخن رفته است. بر اساس این اسناد، همگان حق دارند دیدگاه ها و باورهای خود را شفاف و بی واهمه ای بر زبان جاری سازند و حاکمیت، موظف است تأمین جانی، مالی و عرضی افراد را پس از بیان نظراتشان فراهم آورد. این حق را باید از سنخ "حق داشتن" دانست : یعنی هر کسی "حق دارد" نظرش را در هر زمینه ای بر زبان آورد و صرف ابراز عقیده، جرم نیست. اما آیا می توان بر آن بود که همه اقوال همه آحاد بشر "حق است؟" آیا می توان به تعدد "حق بودن" به تعداد نظریه پردازان و قائلان قائل بود؟ آیا می توان هم تصدیق و هم تکذیب یک گزاره واحد را در آن واحد، "حق" دانست؟ آیا می توان گفت الان روز است و همین طور الان روز نیست و بر این باور بود که هر دو گزاره، "حق" است؟ بداهت ناممکن بودن چنین وضعی، ما را به آن رهنمون می سازد که در میان همه گفته ها، یکی درست و "حق" است و بقیه نادرست و "ناحق".
پس در عین حال که همه افراد، "حق دارند" دیدگاه های خود را در محیطی امن بیان کنند، اما تنها یکی از این دیدگاه ها "حق است" و نمی توان همه را حق دانست. بنابراین، میان حق داشتن و حق بودن، ملازمه ای وجود ندارد. تفاوت میان این دو ماهوی است، چرا که حق داشتن از سنخ "امتیاز" است و حق بودن از سنخ "حقیقت". درست است که حقیقت، گاه بر مبنای پیش فرض هایی درباره امتیازات مقرر در جامعه تعریف می شود، اما همیشه چنین نیست.
به عنوان مثال این که می گوییم حق آن است که راست بگوییم و راستگو بر حق است، بر اساس این امتیاز اجتماعی تعریف می شود که دیگران، حق دارند که به آنها راست گفته شود و فریب دروغ زنی دیگران را نخورند.
اما حجاب بدلیل این که حکم عقل وشرع است تحت هر دو مقوله داخل است وحق بودن وحق داشتن هر دو می تواند این پرسه را ساپرت کند

سلام علیکم استاد،
میشه لطفاً بفرمایید این حرفهایی که الآن می‌زنم چرا غلط هستند؟

به نظر حقیر فرقی حقیقی میان این «حقْ داشتن» و «حقْ بودن» نیست، تنها به صورتی باطل ممکن است در کاربرد بین آنها فرقی واقع شود، یعنی یک تفاوت اعتباری و نه حقیقی. تنها چیزی که حق باشد را می‌توان به عنوان یک حق برای داشتن به حساب آورد، اگر کسی غیر حق (باطل) را برای خود حق به حساب بیاورد این برای او حقانیتی را ثابت نمی‌کند و صرفا یک ادعاست. یعنی انسان فقط حق دارد که حق باشد، فقط حق دارد که حق بگوید، فقط حق دارد که انتظار حق داشته باشد و حقی در باطل ندارد ...
خداوند حق است و هرچه که خداوند خلق نموده و روابطی که بین آنها ‍وضع کرده است نیز همگی حق خواهند بود و باطلی در این بین نیست، یعنی حقوقی که خداوند برای هر موجود متحقق شده قرار می‌دهد حق است اگرچه آن موجود حقوق بیشتری را حق خود بداند که این حقوق اضافه دیگر حق او نباشند.
اصولاً تکلیف از وجود حق می‌آید، به فرمایش مولا هیچ کس نیست که حقی برای او به گردن دیگری نباشد و حقی بر گردن او برای دیگری نباشد، ادای حقوق هم می‌شود تکلیف، اگرچه بسیاری از حقوق هم به صورت تکوینی ادا می‌شوند ... تنها کسی که به صورت ذاتی حقی بر گردنش نیست خداست که بی استحقاق وجود خلق می‌کند و بی‌استحقاق رحمت بذل رحمت می‌کند و خودش این را بر خودش حق گردانده است، پس باز حق هم می‌شود چون از حق تعالی جز فعل حق سر نمی‌زند ...
پس نظیر هر حقی یک تکلیف است (با فرض اینکه ادای تکوینی حقوق را هم تکلیف بدانیم، اگرچه نباشد) و در مقابل آن حق هم حق یا حقوقی وجود خواهند داشت که نظیر هر کدام هم تکلیفی وجود دارد ... [در پاسخ به تیتر تاپیک که حجاب حق است یا وظیفه]

حالا فقط یک بحث می‌ماند و اینکه آیا تمام کسانی که به صورت بر گردنشان حقوقی است این حق‌ها را می‌شناسند؟ مثلاً موجودی که حقیقت مشخصی دارد و در نتیجه جایگاه مشخصی هم در میان سایر حقایق (=موجودات) عالم متحقق شده دارند و ارتباطات ایشان کاملا مشخص است، حقوق و وظایفشان مشخص است و هر انحرافی از آن ادای حقوق می‌شود باطل و فساد ... اما آیا این مسأله با ماهیت انسان و تکامل تدریجی نزول و اجرای دین از زمان آدم ابوالبشر علیه‌السلام تا خاتم‌النبیین صل‌الله‌علیه‌وآله تا زمان خاتم‌الوصیین علیه‌السلام تنافری ندارد؟
در پاسخ به نظر حقیر خیر مشکلی ایجاد نمی‌کند زیرا انسان موجودی است که به طور کامل متحقق نشده است و تحقق او به میزان کسب رحمت او از خداوند است، این یعنی مثلاً برای رسول خدا که انسان کامل هستند باید حقوقی باشد که برای ما نیست و برای مؤمنین باید حقوقی باشد که برای کافران نیست و ...
به عبارت دیگر دینداری همان حق‌شناسی و ادای حق واجب (=ذاتی) است ...
در این میان انسانی که ایمان دارد ولی علم ندارد (مثل بحث تدریجی تکمیل شدن دین)، یا ایمان دارد و علم دارد ولی دچار سهو می‌شود، ایشان حقوقی را زایل می‌کنند که تبعاتی هم دارد ولی چون به لحاظ تشریعی این ضایع کردن حقوق از ایشان سر نزده است حقوق خود ایشان بر گردن جامعه ساقط نمی‌شود ولی حقوق تکوینی ایشان برخی ساقط می‌شود و البته خداوند غفار و از پس آن رحیم است ‌و در نهایت هم خداوند جبار (=جبران‌کننده) است ...

حالا با این حساب آیا میتوان به طور حقیقی صحبت از داشتن حقی کرد که به خودی خود حق نیست؟ داشتن حقی باطل؟
مثال خوبش همان آزادی بیان است ... آیا درست است به انسان اجازه داده شود که نظرش را بگوید ولو اینکه حق نباشد؟ آیا انسان حق گفتن باطل را دارد؟ پاسخ این سؤال به نظر حقیر اینطور است که انسان اگر بداند که چیزی باطل است حق گفتن آن را ندارد ولی اگر نداند همان بحث تفاوت ظرفیت‌ها پیش خواهد آمد که در بالا بیان گردید، نظر و اعتقادی که انسان گمان می‌کند حق است باید گفتنش هم برای او حق باشد به لحاظ تشریعی اما به لحاظ تکوینی حق نخواهد بود و انسان باید همیشه بخاطر حقوقی که ناخواسته ضایع می‌کند در حال استغفار و توبه و انابه باشد ...
اگر این حق بخواهد به صورت قانون اجتماعی و یک حکم عام دربیاید باید برایش معیاری تعیین شود، یعنی اگر ثابت شد که شخص در پذیرش حق لجاجت دارد یا بر گفتن باطل با آنکه برایش به اندازه‌ی کافی (با توجه به عرف جامعه) توضیح داده شده است اصرار دارد آن وقت دیگر حق گفتن نظر خود را نباید داشته باشد چون هم باطل است و هم می‌داند که باطل است و در بیان باطل با علم به باطل بودن آن حقی برای کسی نیست.

در مورد حجاب هم مشابه همین بحث را می‌شود کرد. حق آن است که دین مبین معرفی کرده است، کسی که نداند معذور است (مثل غربیها که خبر اسلام به ایشان نرسیده است، یا داخلی‌هایی که در خانواده‌های بی‌قید بزرگ شده‌اند و از ابتدا نسبت به دین و پوشش با دید منفی نگاه می‌کنند) اما اگر هه تفهیم حق و باطل بشود دیگر از آن به بعد کسی حقی در باطل نخواهد داشت ... بخصوص اگر مثلاً یک نفر اشتباهی پوشش کافی نداشت می‌شود آن را به حساب سهو گذاشت ولی کسی که اکثر اوقات یک وضع دارد خوب این لجاجت در شناخت حق است دیگر نیست؟ یا الآن دارد لجاجت می‌کند و یا قبلاً کرده است که هر چه به او تذکر داده شود هم قبول نمی‌کند؟

با تشکر،
یا علی

owari;530877 نوشت:
به نظر حقیر فرقی حقیقی میان این «حقْ داشتن» و «حقْ بودن» نیست، تنها به صورتی باطل ممکن است در کاربرد بین آنها فرقی واقع شود، یعنی یک تفاوت اعتباری و نه حقیقی. تنها چیزی که حق باشد را می‌توان به عنوان یک حق برای داشتن به حساب آورد، اگر کسی غیر حق (باطل) را برای خود حق به حساب بیاورد این برای او حقانیتی را ثابت نمی‌کند و صرفا یک ادعاست. یعنی انسان فقط حق دارد که حق باشد، فقط حق دارد که حق بگوید، فقط حق دارد که انتظار حق داشته باشد و حقی در باطل ندارد ...

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار کلمه ی حق درمفاهیم مختلفی کاربرد دارد مثل : حق درمعنای اسمی (یکی از نامهای خداوند ) حق درمعنای صفت ( حق بودن حجاب) حق درمعنای مصدری یا ذاتی ( حق داشتن) و....

آنچه حق را در مقابل باطل تعریف میکند تضاد معنوی وصفی است .

حق یارتان :Gol:

••ostad••;530889 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار کلمه ی حق درمفاهیم مختلفی کاربرد دارد مثل : حق درمعنای اسمی (یکی از نامهای خداوند ) حق درمعنای صفت ( حق بودن حجاب) حق درمعنای مصدری یا ذاتی ( حق داشتن) و....

آنچه حق را در مقابل باطل تعریف میکند تضاد معنوی وصفی است .

حق یارتان :Gol:

سلام علیکم،
خوب حرف شما درست است ولی حقیر قائل به وحدت مفاهیم هستم، یعنی باید بتوان اصطلاحات زیادی را که برای سهولت کاربرد وضع شده‌اند شکافت و به اصل و هسته نگاه کرد، بعد اگر باز از ان اصطلاحات استفاده شود ایرادی ندارد ولی نباید ارتباط ذاتی مفاهیم را هم نادیده گرفت.
مثلاً در همین گفته‌ی شما آیا این اتفاقی است که حق هم اسم خداست و هم صفت می‌شود مثلاً در مورد حجاب یا بعد مصدر می‌شود در مثلاً حق داشتن؟ اگر اتفاقی نیستند ارتباطشان چه است و آیا این ارتباط غیرضروری است که ندانستنش و توجه نکردن به آن لطمه‌ای به اعتقادات و اندیشه‌های انسان نزند و نقص واردشان نکند؟
یا علی

owari;530877 نوشت:

سلام علیکم استاد،
میشه لطفاً بفرمایید این حرفهایی که الآن می‌زنم چرا غلط هستند؟

به نظر حقیر فرقی حقیقی میان این «حقْ داشتن» و «حقْ بودن» نیست، تنها به صورتی باطل ممکن است در کاربرد بین آنها فرقی واقع شود، یعنی یک تفاوت اعتباری و نه حقیقی. تنها چیزی که حق باشد را می‌توان به عنوان یک حق برای داشتن به حساب آورد، اگر کسی غیر حق (باطل) را برای خود حق به حساب بیاورد این برای او حقانیتی را ثابت نمی‌کند و صرفا یک ادعاست. یعنی انسان فقط حق دارد که حق باشد، فقط حق دارد که حق بگوید، فقط حق دارد که انتظار حق داشته باشد و حقی در باطل ندارد ...
خداوند حق است و هرچه که خداوند خلق نموده و روابطی که بین آنها ‍وضع کرده است نیز همگی حق خواهند بود و باطلی در این بین نیست، یعنی حقوقی که خداوند برای هر موجود متحقق شده قرار می‌دهد حق است اگرچه آن موجود حقوق بیشتری را حق خود بداند که این حقوق اضافه دیگر حق او نباشند.
اصولاً تکلیف از وجود حق می‌آید، به فرمایش مولا هیچ کس نیست که حقی برای او به گردن دیگری نباشد و حقی بر گردن او برای دیگری نباشد، ادای حقوق هم می‌شود تکلیف، اگرچه بسیاری از حقوق هم به صورت تکوینی ادا می‌شوند ... تنها کسی که به صورت ذاتی حقی بر گردنش نیست خداست که بی استحقاق وجود خلق می‌کند و بی‌استحقاق رحمت بذل رحمت می‌کند و خودش این را بر خودش حق گردانده است، پس باز حق هم می‌شود چون از حق تعالی جز فعل حق سر نمی‌زند ...
پس نظیر هر حقی یک تکلیف است (با فرض اینکه ادای تکوینی حقوق را هم تکلیف بدانیم، اگرچه نباشد) و در مقابل آن حق هم حق یا حقوقی وجود خواهند داشت که نظیر هر کدام هم تکلیفی وجود دارد ... [در پاسخ به تیتر تاپیک که حجاب حق است یا وظیفه]

حالا فقط یک بحث می‌ماند و اینکه آیا تمام کسانی که به صورت بر گردنشان حقوقی است این حق‌ها را می‌شناسند؟ مثلاً موجودی که حقیقت مشخصی دارد و در نتیجه جایگاه مشخصی هم در میان سایر حقایق (=موجودات) عالم متحقق شده دارند و ارتباطات ایشان کاملا مشخص است، حقوق و وظایفشان مشخص است و هر انحرافی از آن ادای حقوق می‌شود باطل و فساد ... اما آیا این مسأله با ماهیت انسان و تکامل تدریجی نزول و اجرای دین از زمان آدم ابوالبشر علیه‌السلام تا خاتم‌النبیین صل‌الله‌علیه‌وآله تا زمان خاتم‌الوصیین علیه‌السلام تنافری ندارد؟
در پاسخ به نظر حقیر خیر مشکلی ایجاد نمی‌کند زیرا انسان موجودی است که به طور کامل متحقق نشده است و تحقق او به میزان کسب رحمت او از خداوند است، این یعنی مثلاً برای رسول خدا که انسان کامل هستند باید حقوقی باشد که برای ما نیست و برای مؤمنین باید حقوقی باشد که برای کافران نیست و ...
به عبارت دیگر دینداری همان حق‌شناسی و ادای حق واجب (=ذاتی) است ...
در این میان انسانی که ایمان دارد ولی علم ندارد (مثل بحث تدریجی تکمیل شدن دین)، یا ایمان دارد و علم دارد ولی دچار سهو می‌شود، ایشان حقوقی را زایل می‌کنند که تبعاتی هم دارد ولی چون به لحاظ تشریعی این ضایع کردن حقوق از ایشان سر نزده است حقوق خود ایشان بر گردن جامعه ساقط نمی‌شود ولی حقوق تکوینی ایشان برخی ساقط می‌شود و البته خداوند غفار و از پس آن رحیم است ‌و در نهایت هم خداوند جبار (=جبران‌کننده) است ...

حالا با این حساب آیا میتوان به طور حقیقی صحبت از داشتن حقی کرد که به خودی خود حق نیست؟ داشتن حقی باطل؟
مثال خوبش همان آزادی بیان است ... آیا درست است به انسان اجازه داده شود که نظرش را بگوید ولو اینکه حق نباشد؟ آیا انسان حق گفتن باطل را دارد؟ پاسخ این سؤال به نظر حقیر اینطور است که انسان اگر بداند که چیزی باطل است حق گفتن آن را ندارد ولی اگر نداند همان بحث تفاوت ظرفیت‌ها پیش خواهد آمد که در بالا بیان گردید، نظر و اعتقادی که انسان گمان می‌کند حق است باید گفتنش هم برای او حق باشد به لحاظ تشریعی اما به لحاظ تکوینی حق نخواهد بود و انسان باید همیشه بخاطر حقوقی که ناخواسته ضایع می‌کند در حال استغفار و توبه و انابه باشد ...
اگر این حق بخواهد به صورت قانون اجتماعی و یک حکم عام دربیاید باید برایش معیاری تعیین شود، یعنی اگر ثابت شد که شخص در پذیرش حق لجاجت دارد یا بر گفتن باطل با آنکه برایش به اندازه‌ی کافی (با توجه به عرف جامعه) توضیح داده شده است اصرار دارد آن وقت دیگر حق گفتن نظر خود را نباید داشته باشد چون هم باطل است و هم می‌داند که باطل است و در بیان باطل با علم به باطل بودن آن حقی برای کسی نیست.

در مورد حجاب هم مشابه همین بحث را می‌شود کرد. حق آن است که دین مبین معرفی کرده است، کسی که نداند معذور است (مثل غربیها که خبر اسلام به ایشان نرسیده است، یا داخلی‌هایی که در خانواده‌های بی‌قید بزرگ شده‌اند و از ابتدا نسبت به دین و پوشش با دید منفی نگاه می‌کنند) اما اگر هه تفهیم حق و باطل بشود دیگر از آن به بعد کسی حقی در باطل نخواهد داشت ... بخصوص اگر مثلاً یک نفر اشتباهی پوشش کافی نداشت می‌شود آن را به حساب سهو گذاشت ولی کسی که اکثر اوقات یک وضع دارد خوب این لجاجت در شناخت حق است دیگر نیست؟ یا الآن دارد لجاجت می‌کند و یا قبلاً کرده است که هر چه به او تذکر داده شود هم قبول نمی‌کند؟

با تشکر،
یا علی


باسلام وتشکر از شما .
تحلیل شما از مسله به جای خود در مجموع نکته های قابل قبول دارد گرچه ممکن اسا برخی نکته های آن در خور تامل باشد ولی . با توجه به این که واژه حق کاربرد های مختلف دارد نمی توان بار معنای آن را دریک منظور محدود کرد زیرا این گار با واقعیت عینی در تعارض است .
چه این که انکا ر تفاو ت حق داشتن با حق بودن نیز دشوار است چون هر دو مورد کاربرد دارد ولی باید توجه داشت که حجاب را هر دو مفهوم پوشش می دهد یعنی حجاب هم حق است وهم حق داشتن که توضیح مسله قبلا ارایه شد .

owari;530894 نوشت:

سلام علیکم،
خوب حرف شما درست است ولی حقیر قائل به وحدت مفاهیم هستم، یعنی باید بتوان اصطلاحات زیادی را که برای سهولت کاربرد وضع شده‌اند شکافت و به اصل و هسته نگاه کرد، بعد اگر باز از ان اصطلاحات استفاده شود ایرادی ندارد ولی نباید ارتباط ذاتی مفاهیم را هم نادیده گرفت.
مثلاً در همین گفته‌ی شما آیا این اتفاقی است که حق هم اسم خداست و هم صفت می‌شود مثلاً در مورد حجاب یا بعد مصدر می‌شود در مثلاً حق داشتن؟ اگر اتفاقی نیستند ارتباطشان چه است و آیا این ارتباط غیرضروری است که ندانستنش و توجه نکردن به آن لطمه‌ای به اعتقادات و اندیشه‌های انسان نزند و نقص واردشان نکند؟
یا علی

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار بگذارید با یک مثال روشن تر مطلب را بیان نمایم علی یک اسم است . حال علی بودن با علی داشتن تفاوتش در این است که علی بودن ذات وصفت است ولی علی داشتن یک مصدر افعالی است . این معنا که یکی از معانی باب افعال است به معنی واجدیت . یعنی دارا بودن !

-واجديت يعني داراي مبدا فعل شدن فاعل يا داراي مبدا فعل کردن مفعول

وحدت مفاهیم با خروج کلمه از ذات دستوری خود یا ذات صرفی خود اشتقاق می یابد .

به نام خدا

خادم ولایت;529142 نوشت:
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ
بسم الله الرحمن الرحیم

درود خدا و پیغمبرانش بر تمام کسانی که در برابر احکام الهی سرفرود می آورند و از ان اطاعت میکنند و هیچگاه درصد برنمی آیند تا احکام الهی را با دلایل واهی و بی اساس بی اعتبار بخوانند.

و اما ...

زمانی که خداوند در ایات قرآن میفرماید ای رسول به زنان مومنه بگو ........

وقتی خداوند از واژه قل = بگو استفاده میکند در واقع حکمی را صادر میکند ، و قل هیچگاه در مقام توصیه بکار نمیرود.

خداوند در ایه 59 سوره احزاب میفرماید:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ای پیامبر بگو

لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ به زنان و دخترانت

وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ و زنان مومن

يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً

روسری ها و چادرهای خود را بر خویش بیفکنند و شناخته نشوند که مورد تعرض و آزار ( فاجران ) قرار نگیرند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.

در این آیه دو امر قابل بحث وجود دارد.

بحث اول: آیه دستوری است و توصیه ای نیست. و در مقام صدور یک حم است.
یعنی حجاب یک وظیفه است و واجب است. و حقی نیست که کسی بتواند آن را داشته باشد و یا نداشته باشد.

بحث دوم: وقتی آیه می اید همسران ، دختران و زنان مومن را در یک حدود نگاه میکند ، یعنی همانگونه و همان اندازه که حجاب برای زانان و دختران پیغمبر واجب است به همان اندازه برای زنان مومن واجب است و اهمیتشان برابر است.

البته آیات دیگری پیرامون حجاب بانوان وجود دارد . مانند ایه 31 سوره نور و ... که نیازی به برسی ندارد.و همین یک آیه کفایت میکند.
این آیه را بیان کردم زیرا این ایه زنان پیغمبر و زنان مومن را جمع بسته است.و همه را به یک دید نگاه میکند و ...
و این آیه کفایت میکند برای اینکه حجاب حق نیست که اگر کسی بخواهد آن را رعایت نکند و اگر کسی بخواهد عایت کند.

درضمن چه کسی گفته است رعایت نکردن حجاب حد ندارد؟ درضمن نیاز نیست که حتما حد دنیوی باشد ، بلکه حد میتواند صرفا اخروی باشد.
بنده در عجبم که چگونه افرادی سعی دارند تا حکم الهی را با دلایل سست و بی اساس به نابودی بکشانند و کارشناسی نیست که بیاید
مانع این کار بشود!

درصورت لزوم ادامه دارد ...

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;529350 نوشت:
به نام خدا

سلام و درود خدا بر کسانی که در برابر احکامش تسلیم هستند.


عن الفضیل بن یسار قال: سالتُ ابا عبدالله – علیه السّلام – عن الذّارِعینَ مِنَ المراةِ هما من الزّینةِ الّتی قالَ الله تبارکَ و تعالی و لایبدینَ زینتهن الاّ لبُعُولتهنّ؟ قالَ: نَعَم … .
فضیل بن سیار می گوید: از امام صادق – علیه السّلام – سؤال کردم آیا ساعد (بین مچ و آرنج) از زینت هائی است که خداوند می فرماید: زینت هایتان را جز برای شوهران و محارم خویش آشکار نکنید؟ امام فرمودند: آری، همچنین زینت های زیر مقنعه (مثل گردن بند) و نیز النگو، از آن زینت ها هستند.
«وسائل الشیعه، ج ۱۴، باب ۱۰۹، ح ۱»

قال الامام الصادق – علیه السّلام – : فیما اخَذَ رسولُ اللهِ – صلّی الله علیه و آله – مِنَ البَیعَةِ عَلی النّساءِ أن لا یَحْتَبینَ و لا یَقْعُدْنَ مَعَ الرّجالَ فی الخَلَاء .
امام صادق – علیه السّلام – فرمودند: از جمله پیمانهائی که رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – از زنان امت خود گرفته است،
این است که چادرهای خود را در بین ساق پا و پشت خود جمع نکنند و بر بدن نچسبانند و با مردان نامحرم در محل خلوت ننشینند.«وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸۵»

قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : … و المَرْاةُ اذا خَرَجَتْ من بابِ دارِها مُتَزَیِّنَةً مُتَعَطِّرَةً و الزّوجُ بذلِکَ راضٍ یُبنی لِزَوجِها بکُلّ قَدَمٍ بیتٌ فی النّار.
رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: زن اگر از خانة خودش با آرایش و زینت و معطر خارج شود و شوهرش به این کار او راضی باشد، به هر قدمی که آن زن بر می دارد برای شوهرش خانه ای در جهنم بنا می گردد.«بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۹»

قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : … لِلْابنِ و الاخِ ما فوقَ الدَّرعِ و لِغَیْرِ ذی مَحرمٍ ارَبَعة اثوابٍ: دِرعٌ وَ حمِارٌ وَ جِلْبابٌ وَ ازارٌ.رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: زن در پیش برادر و فرزند خود اگر یک پیراهن بپوشد که تا زانوان یا ساق پای او مستور باشد کافی است ولی در نزد نامحرمان، زن باید چهار لباس داشته باشد: پیراهن، روسری یا مقنعه، چادر و شلوار.«تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۶۲۴»

قال الامام علی – علیه السّلام – : قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : … و رایتُ اِمْراَةً تُقطَعُ لحمُ جَسَدِها مِنْ مُقَدِّمِها و مؤخّرِها بِمَقاریض من نارٍ … .
امام علی – علیه السّلام – فرمودند: رسول خدا فرمودند: در شب معراج زنانی را دیدم که گوشت بدنشان توسط قیچی های آتشین از جلو و عقب بریده می شد … پس آنها کسانی هستند که خود را در معرض مردان نامحرم قرار می دهند و با رفتارهای مختلف توجه آنها را جلب نموده و به آنها اظهار تمایل می نمایند.
«بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۰۹»

قال الامام علی – علیه السّلام – : قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : … و رایتُ اِمرَاةً تاکُلُ لحمَ جَسَدِها و النّار توقَدُ مِنْ تَحتِها … فاِنَّها کانَتْ تَزیّنُ بَدَنها للنّاس … .
امام علی – علیه السّلام – فرمودند: رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: در شب معراج زنانی را دیدم که گوشت بدن خود را می خوردند در حالیکه آتش جهنم از زیر آنها شعله ور بود … همانا آنها کسانی هستند که خود را برای مردم نامحرم زینت می کنند.«بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۰۹»

قال الامام علی – علیه السّلام – : دَخَلْتُ أنا و فاطمَةُ عَلی رسول الله – صلّی الله علیه و آله – … فقالَ، یا علیُّ، … رایتُ اِمرَاَةً معلَّقَةً بشَعْرِها یَغْلی دماغُ راسها … فانّها لا تُغَطّی شَعْرَها من الرّجالِ.
امام علی – علیه السّلام – فرمودند: (روزی) من و فاطمه خدمت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – رسیدیم، (دیدم که ایشان شدیداً گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت، ای رسول خدا، چه چیزی شما را به گریه انداخته است؟) حضرت فرمودند: ای علی شبی که مرا به آسمانها بردند. زنانی از امت خود را دیدم که در عذاب های بسیار سختی به سر می بردند، به یاد عذاب سخت آنها افتادم و گریه بر من غلبه نمود، زنانی را دیدم که از موهای سر خود آویزان هستند و از آتش جهنم مغز سرشان می جوشید … پس آنها کسانی هستد که در دنیا موهای سرشان را از مردان نامحرم نمی پوشانند.«بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۰۹»

قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : ایُّ اِمْرَاَةٍ تطیَّبتْ ثمَّ خَرَجَتْ من بَیتِها فَهِیَ تُلْعَنُ حتّی ترجَعَ الی بیتِها مَتَی ما رَجَعَتْ.رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: هر زنی که خود را خوشبو نماید و از منزل خارج شود تا زمانی که بر می گردد مورد لعنتِ (خدا و ملائکه) قرار می گیرد.«بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۷»

قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : مَنْ اطاعَ امْرأَتَهُ اکیَّهُ اللهُ عَلی وجهِهِ فی النّارِ فقال الامام علی – علیه السّلام – : و ما تلک الطاعة؟ قال: یاذن لها فی … و لبس الثیاب الرقاق.
رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: هر کس از زنش اطاعت کند خداوند او را با صورت در آتش خواهد افکند. امام علی – علیه السّلام – عرض کردند: منظور از اطاعت زن چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه به او اجازة رفتن به حمامهای عمومی، عروسی هایی که در آن گناه می شود و مجالس آوازه خوانی بدهد و نیز اجازه دهد تا در میان نامحرمان لباس نازک بپوشد.«بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۵۳»

قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : اذا رأیْتُمُ اللاّتی القَیْنَ عَلی رئوسِهِنَّ مثلَ استَمَةِ البَعْرِ فَاعْلَموهنَّ انَّهُ لا یُقْبَلُ لَهُنَّ الصَّلوةُ.رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: زمانی که دیدید زنانی موهای سر خود را مثل برآمدگی پشت شتر نموده و در میان نامحرمان ظاهر می شوند، به آنها بگوئید که نمازشان قبول نیست.
«کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۳۹۲»

قال الامام علی – علیه السّلام – : یَظْهَرُ فی آخَرِ الزّمانِ و اقْتِرابِ السّاعَةِ – وَ هُوَ شرّ الازمِنَةِ – نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ، عاریاتٌ مُتَبَرِّجاتُ … .امام علی – علیه السّلام – فرمودند: در آخر الزمان و نزدیکی های قیامت – که بدترین زمانها خواهد بود – زنان حجابهای خود را برخواهند داشت و بدنهایشان را به نامحرمان نشان خواهند داد و سرهای خود را زینت نموده در معرض دید نامحرمان قرار می دهند، اینها از دین خارج شده و در انواع فتنه ها داخل خواهند شد، به شهوات تمایل دارند و به سمت لذت های زود گذر شتاب می کنند، حرام های الهی را حلال خواهند شمرد و آنها جایگاه ابدیشان جهنم است.«من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۰»

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء – سلام الله علیها – : … إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی أراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح ؛
مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهراء (علیها السلام)پنهان گشت، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند.بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۹۱، ح ۱۶

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء – سلام الله علیها – :
إنّی قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلی الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَأی، فَلا تَحْمِلینی عَلی سَریر ظاهِر، اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ ؛ حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – در آخرین روزهای عمر پر برکتشان ضمن وصیّتی به اسماء فرمودند: من بسیار زشت و زننده می دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه ای روی بدنش تشییع می کنند. و افرادی اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و برای دیگران تعریف می نمایند. مرا بر تختی که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده ـ بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن ـ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.تهذیب الأحکام، ج ۱، ص

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;529423 نوشت:
به نام خدا

قرار نیست تمام موراد عقوبت دنیوی داشته باشد.و بعضی از اعمال عقوبتش صرفا اخروی است.
خداوند حجاب را واجب کرده است و قطعا ترک واجب عقوبت دارد.البته این عقوبت اخروی است.

همانگونه که امروز افراد را بخاطر دروغ گفتن به یکدیگر مجازات نمیکنند اما در آخرت عذابی دردناک در انتظارشان است.
همانگونه حجاب شاید مجازات دنیوی نداشته باشد اما با توجه به بخش بسیار عظیمی از روایات عذابی دردناک در انتظارشان است ، در آخرت.
امروز و در دنیا کسی را بخاطر ریا کردن نمیتوانند مجازات و عقوبت کنند اما در آخرت عذابی سخت در انتظارشان است.

و بسیار زیاد مواردی که از این قبیل موراد هستند.


با توجه به این امر که چون برای رعایت نکردن بعضی از اعمال در دنیا حدی وجود ندارد بگوییم پس این احکام توصیه ای است غلط است.
هر عملی که عذابی چه در آخرت و چه در دنیا به همراه داشته باشد رعایت آن عمل را الزام میبخشد.
و فقط عقوبت اخروی به حکم دستوری التزام بیشتری هم میبخشد.و نشان میدهد چقدر فلان حکم از جایگاه بالاتری برخوردار است.

درضمن ای کاش تمام اعمال در دنیا عقوبت داشتند.
باید از اعمالی که عقوبتش فقط در آخرت است ترسید.و باید نسبت به اعمالی که فقط عقوب اخروی دارند رعایت بیشتری بشود.

یازهرا:Gol:

یازهرا:Gol:

به نام خدا

یک سوال چند روزی ذهن مرا به خود مشغول داشته است.

احادیث پیرامون حجاب و عذاب رعایت نکردن حجاب در آخرات بسیار زیاد است که درصورت لزوم احادیث دیگر مربوط به حجاب را نقل خواهم کرد.و به بحث پیرامون آنها خواهم پرداخت. علی ایحال یک پرسش. کسانی که ادعا میکنند حجاب یک وظیفه نیست بلکه یک حق است ، حقیست که زن اگر بخواهد می تواند آن را رعایت کند و اگر نخواهد می تواند ان را رعایت نکند ، چگونه می توانند حجم زیادی از احادیث از معصومین(علیهما سلام) که به بیان عذاب بد حجاب در آخرت پرداختند را توجیه کنند؟

خداروشکر آخرت همانند این دنیا بازیچه نیست ، که بیاییم با بازیچه قرار دادن روایات به نفع خودمان به آنها عمل کنیم.
تامل در احادیث رسیده از معصومین(علیهما سلام) پیرامون حجاب ثابت میکند آیات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب بیان یک حکم واجب است که رعایت ان وظیفه است نه حق.

یازهرا:Gol:

••ostad••;531099 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار بگذارید با یک مثال روشن تر مطلب را بیان نمایم علی یک اسم است . حال علی بودن با علی داشتن تفاوتش در این است که علی بودن ذات وصفت است ولی علی داشتن یک مصدر افعالی است . این معنا که یکی از معانی باب افعال است به معنی واجدیت . یعنی دارا بودن !

-واجديت يعني داراي مبدا فعل شدن فاعل يا داراي مبدا فعل کردن مفعول

وحدت مفاهیم با خروج کلمه از ذات دستوری خود یا ذات صرفی خود اشتقاق می یابد .

سلام علیکم،
از وقتی که گذاشتید برای توضیح دادن ممنون ولی چیز زیادی از توضیحاتتون را نفهمیدم، راستش به نظرم سنگین نوشته‌اید و پر بود از اصطلاحات یا واژه‌هایی که معنای هر کدام به تنهایی را می‌دانم ولی در کنار هم در عبارات و جملات ارتباطاتشان برایم گنگ بود:
ذات دستوری، ذات صرفی، علی داشتن، دارای مبدأ فعل شدن فاعل یا دارای مبدأ فعل کردن فاعل ...
البته شما هم مجبور نیستید خودتان را تا سطح حقیر پایین بیاورید چون این سایت پر است از متخصصانی که این اصطلاحات رامی‌فهمند :ok:
فکر کنم حضر حقیر در این تاپیک بیشتر ترمز بحث شود تا کمک به آن ...
در پناه خداوند باشید،
یا علی

خادم ولایت;531105 نوشت:
به نام خدا

یک سوال چند روزی ذهن مرا به خود مشغول داشته است.

احادیث پیرامون حجاب و عذاب رعایت نکردن حجاب در آخرات بسیار زیاد است که درصورت لزوم احادیث دیگر مربوط به حجاب را نقل خواهم کرد.و به بحث پیرامون آنها خواهم پرداخت. علی ایحال یک پرسش. کسانی که ادعا میکنند حجاب یک وظیفه نیست بلکه یک حق است ، حقیست که زن اگر بخواهد می تواند آن را رعایت کند و اگر نخواهد می تواند ان را رعایت نکند ، چگونه می توانند حجم زیادی از احادیث از معصومین(علیهما سلام) که به بیان عذاب بد حجاب در آخرت پرداختند را توجیه کنند؟

خداروشکر آخرت همانند این دنیا بازیچه نیست ، که بیاییم با بازیچه قرار دادن روایات به نفع خودمان به آنها عمل کنیم.
تامل در احادیث رسیده از معصومین(علیهما سلام) پیرامون حجاب ثابت میکند آیات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب بیان یک حکم واجب است که رعایت ان وظیفه است نه حق.

یازهرا:Gol:

سلام علیکم برادر،
هر حقی ایجاد وظیفه می‌کند برای ادا کردن آن حق، گذاشتن هر حقی سر جای خودش می‌شود عدالت و رعایت عدالت و قیام برای برقراری آن واجب کفایی است، یعنی حتی اگر کسی مثلاً حقی بر گردن خودشه ولی کوتاهی می‌کنه گاهی چون واجب کفاییه باید وادارش کرد که ادایش کند یا برایش و بجایش اگر می‌شود ادا کنند (در مورد حجاب فکر نکنم بشود!)، حقوقی را هم که خداوند قرار داده (و نسبت به آن تکلیف قرار داده) را فقط خودش می‌تواند کم و زیاد کند، اگرچه حقی را برای کسی بر گردن همان کس قرار داده باشد ولی باز آن شخص خودش حق ندارد از حقی که خداوند برایش قرار داده چشم‌پوشی کند مگر در استثنائاتی که در راستای حقوق واجب‌تری باشد ...
[SPOILER]
اما اگرچه تمام پست‌ها را نخواندم ولی لااقل استارتر تاپیک که خودشان حق و تکلیف بودن حجاب واجب اسلام را قبول دارند، پس این تعجب شما این یکجا فکر نکنم وارد باشد؟ :Gig: مگر اینکه شما دارید جواب کس خاصی را می‌دید که الآن در بحث فعال نیست؟[/SPOILER]
یا علی

به نام خدا
سلام علیکم و رحمه الله

owari;531113 نوشت:
سلام علیکم برادر،
هر حقی ایجاد وظیفه می‌کند برای ادا کردن آن حق، گذاشتن هر حقی سر جای خودش می‌شود عدالت و رعایت عدالت و قیام برای برقراری آن واجب کفایی است، یعنی حتی اگر کسی مثلاً حقی بر گردن خودشه ولی کوتاهی می‌کنه گاهی چون واجب کفاییه باید وادارش کرد که ادایش کند یا برایش و بجایش اگر می‌شود ادا کنند (در مورد حجاب فکر نکنم بشود!)، حقوقی را هم که خداوند قرار داده (و نسبت به آن تکلیف قرار داده) را فقط خودش می‌تواند کم و زیاد کند، اگرچه حقی را برای کسی بر گردن همان کس قرار داده باشد ولی باز آن شخص خودش حق ندارد از حقی که خداوند برایش قرار داده چشم‌پوشی کند مگر در استثنائاتی که در راستای حقوق واجب‌تری باشد ...

دوست گرامی بنده با واژه حق مشکل دارم.
واژه حق ، وظیفه را از بین میبرد ، و حق در مقابل وظیفه است.

حق چیزی است که شخصی میتواند حقش را بگیرد و آن را حفظ کند. یا میتواند از گرفتن حقش انصراف بدهد و بگوید من حقم را بخشیدم.
زمانی که شخصی از واژه حق استفاده میکند ، یعنی اگر از حقش بگذرد عذاب و حد و عقوبتی را به دنبال نخواهد داشت.

اما واژه وظیفه بسیار فراتر و بالاتر از حق است. وظیفه اعلام میکند کسی حق ندارد از چهارچوب ذکر شده فراتر برود یا پایین تر بماند. و دقیقا مقابل واژه حق قرار میگیرد.و در واقع حق داشتن را سلب میکند.


و اما استثناءات می آید وظیفه را آسان میکند و در مواردی وظیفه را سلب میکند و میگوید زن 60 سال به بالا که باعث تحریک کسی نمیشود میتواند حجاب را رعایت نکند.
اما این حکم باعث نمیشود از واژه حق در غیر از استثناءات بکار برده شود.

بکار بردن واژه حق در مسئله حجاب غلط است.

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;531190 نوشت:
واژه حق

حق

لغت نامه دهخدا

حق . [ ح َق ق ] (ع مص ) راست کردن سخن . || درست کردن وعده . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || درست کردن و درست دانستن . یقین نمودن . (منتهی الارب ). || ثابت شدن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || غلبه کردن بحق . (منتهی الارب ). || کسی را بر حق داشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || حق چیزی ؛ واجب کردن آن . (منتهی الارب ). || واجب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || حق طریق ؛ گرفتن میانه ٔ راه در رفتن . || حق فلان ؛ زدن بر وسط سر او یا بر مغاک کتف وی . || آمدن نزدیک کسی . (منتهی الارب ). نزدیک کسی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سزاوار شدن و آن بافعل مجهول بکار رود. (منتهی الارب ). || سزاوار گردانیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).

خادم ولایت;531190 نوشت:
واژه وظیفه

وظیفه
جیره روزانه, کارو دمت, کاری که انسان مکلف آن است
(اسم) 1- آنچه که اجرای آن شرعا یاعرفا درعهد. کسی باشد تکلیف : (( ... وظیف. هوا خوهی و خدمتکاری بجا آورد. )) 2 - وجه گذران وجه معاش . 3- مبلغی یاجنسی که برای امرار معاش بکسی ( کارمند دولت و غیره ) دهند مقرری مستمری : (( و رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید. )) ( حافظ ) 4 - شغل کار . 5 - تکلیف دینی . 6- ( صفویه ) اعانه و تصدف بود که در ترتیب اداری هند بصورت تقدیر پرداخت میشد جمع : وظایف ( وظائف ). یا بر حسب وظیفه . بنا بوظیفه از روی وظیفه حسب الوصیه .

[h=2][/h]

آیت‌الله جوادی‌آملی در پاسخ به این سوال که چرا اسلام بانوان را ملزم به رعایت حجاب کرده است

و آیا این الزام برای زن محدودیتی دارد؟‎،

اظهار کرد:

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است

که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها ‏مربوط به خود او یا مرد سرپرست او یا حتی خانواده وی نیست

تا بگوید من از حق خودم صرف‏‌نظر کردم، مرد بگوید ‏من راضیم یا اعضای خانواده رضایت دهند، بلکه حجاب زن حقی الهی است،

‏لذا می‏‌بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند،

اگر زن همسرداری آلوده شد و ‏شوهرش رضایت داد، قوانین آن‌ها پرونده را مختومه اعلام می‏‌کنند،

اما در اسلام این‌گونه نیست

یعنی حرمت زن،‏ اختصاص به خود زن، شوهر و برادر و فرزندانش ندارد به عبارتی اگر همه رضایت دهند، قرآن ‏راضی نخواهد بود،

چون حرمت و حیثیت زن به‌عنوان حق‏‌اللَّه مطرح است،

خدای سبحان زن را با سرمایه ‏عاطفه آفریده است تا معلم رقت بوده و پیام عاطفه بیاورد،

حال اگر جامعه‏‌ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نموده

و به ‏دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادی مبتلا می‏‌شوند

که در غرب ظهور کرده است.

بنابراین کسی نمی‌تواند نسبت به نداشتن حجاب رضایت داشته باشد. از این جهت است که قرآن کریم می‏‌گوید،

هر گروهی، اگر راضی هم ‏باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید،

معلوم می‏‌شود

عصمت زن، حق‌‏اللَّه است

و به هیچ ‏کسی ارتباط ندارد.قهرا همه اعضای خانواده، اعضای جامعه و حتی خود زن، امین امانت الهی هستند.

زن ‏به عنوان امین حق‏‌اللَّه از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام حرمت و حیثیت را خدای سبحان (که ‏حق خود اوست)،

به زن داده و فرموده است:

این حق مرا به عنوان امانت حفظ کند،

آن‌گاه جامعه به صورتی ‏درمی‏‌آید که شما در ایران می‏‌بینید، جهان در برابر ایران خضوع کرده است؛

زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین ‏لحظه، صبر کرد و کاری که برخلاف عاطفه، رقت، رأفت و رحمت باشد انجام نداد.

با این که دشمنان او از ‏آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی‏‌رحمانه بی‏‌گناهان و غیر نظامی‏‌ها را مشروع کردند. ‎

جامعه‌‏ای که قرآن در آن حاکم باشد، جامعه عاطفه است، راز این امر نیز در این است

که نیمی از جامعه را ‏معلمان عاطفه که همان مادران می‌باشند، به عهده دارند چه بخواهیم، چه نخواهیم،

چه بدانیم و چه ندانیم اصول ‏خانواده درس رأفت و رقّت می‏‌دهد و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است‎.

به نام خدا
سلام

از اینکه واژه حق را بیان کرده اید سپاس گذارم.
اما اولا حق در این کلمات محدود و بعضا بی معنی خلاصه نمیشود.
اما یک نمونه از معانی که خودتان بیان کرده اید را برسی میکنم.

اللیل والنهار;531786 نوشت:
حق طریق ؛ گرفتن میانه ٔ راه در رفتن

یعنی در مسیری که قصد انجام کاری را دارید میانه روی کنید.

میانه روی یعنی حد متوسط میان دو وضعیت.
حد متوسط یعنی بنده تشخیص میدهم کدام وضعیت به نفع من است و ان را انجام میدهم.
یعنی در وضعیت حجاب این من هستم که وضعیت را میسنجم که کدام راه درست است و کدام غلط.

وظیفه هم که مشخص است چیست. (چیزی که انجامش شرعا و عرفا واجب است)


اما مشکل زمانی آغاز میشود که واژه حق در مقابل واژه وظیفه قرار دهیم.
شما که انقدر به دنبال بحث ادبیاتی هستید و از لغت نامه دهخدا مثال میزنید باید بدانید زمانی که دو واژه تقریبا برابر را رو در روی هم قرار میدهید معانی به کلی عوض میشود.زمانی که حق وارد جمله میشود معانیش بسیار بیشتر از چند خطی است که مرقوم داشته اید.
به عبارتی این جمله است که حق را معنی میکند ، حق جمله را معنی نمیکند.

درواقع وظیفه تکلیف است اما حق تکلیف نیست.
زمانی که میگویید حجاب حق است یعنی حجاب تکلیف نیست.


زمانی که زنی به شخصی که به او میگوید حجابت را بردار ، بگوید این حجاب حقی است که خدا به من داد و تو نمیتوانی آن را از من بگیری معنی درستی میدهد.

اما زمانی که شخصی بگوید حجابت را رعایت کن و زن بگوید حجاب وظیفه نیست و صرفا حق است.

معنی حق اول با حق دوم زمین تا آسمان فرق میکند.
حق اول :
میگوید کسی نمیتواند حجابم را بگیرد.
حق دوم : میگوید حجاب حقی است که میتوان داشت و میتوان نداشت.

مادامی که واژه حق را در مقابل واژه وظیفه قرار دهید معنی اش عکس میشود.


یازهرا:Gol:

خادم ولایت;531190 نوشت:
به نام خدا
سلام علیکم و رحمه الله

دوست گرامی بنده با واژه حق مشکل دارم.
واژه حق ، وظیفه را از بین میبرد ، و حق در مقابل وظیفه است.

حق چیزی است که شخصی میتواند حقش را بگیرد و آن را حفظ کند. یا میتواند از گرفتن حقش انصراف بدهد و بگوید من حقم را بخشیدم.
زمانی که شخصی از واژه حق استفاده میکند ، یعنی اگر از حقش بگذرد عذاب و حد و عقوبتی را به دنبال نخواهد داشت.

اما واژه وظیفه بسیار فراتر و بالاتر از حق است. وظیفه اعلام میکند کسی حق ندارد از چهارچوب ذکر شده فراتر برود یا پایین تر بماند. و دقیقا مقابل واژه حق قرار میگیرد.و در واقع حق داشتن را سلب میکند.


و اما استثناءات می آید وظیفه را آسان میکند و در مواردی وظیفه را سلب میکند و میگوید زن 60 سال به بالا که باعث تحریک کسی نمیشود میتواند حجاب را رعایت نکند.
اما این حکم باعث نمیشود از واژه حق در غیر از استثناءات بکار برده شود.

بکار بردن واژه حق در مسئله حجاب غلط است.

یازهرا:Gol:


باسلام وتشکر از شما .
توجه داشته باشید که واژه حق کار برد های مختلف دارد . تنها یک مورد آن در مقابل تکلیف است ولی چه بسا همان تکلیف نیز خودش حق است . مگر قبول ندارید که اطلاق کلمه حق بر حکم تکلیفی حجاب درست است ؟؟
قطعا قبول دارید . پس نباید با کلمه حق مشکل داشته باشید . چه این که نباید از کلمه حق تنها کاربرد مقابل تکلیف را در نظر بگیرید وبقیه را رها نماید .
مراعات حجاب بر زن در همه مقاطع سنی لازم است چون فلسفه حجاب تنها امور جنسی نیست از این رو زن در حال نماز گرچه تنها هم باشد باید حجاب داشته باشد .
حق در مقابل تکلیف ممکن است چنین شود که شما دارید ولی حق به معنای دیگرش در باره حجاب نه تنها محذوری ندارد بلکه کاملا درست است . چون حق حجاب یک تکلیف حق وثابت وغیر قابل انکار است .

صادق;532053 نوشت:
باسلام وتشکر از شما .
توجه داشته باشید که واژه حق کار برد های مختلف دارد . تنها یک مورد آن در مقابل تکلیف است ولی چه بسا همان تکلیف نیز خودش حق است . مگر قبول ندارید که اطلاق کلمه حق بر حکم تکلیفی حجاب درست است ؟؟
قطعا قبول دارید . پس نباید با کلمه حق مشکل داشته باشید . چه این که نباید از کلمه حق تنها کاربرد مقابل تکلیف را در نظر بگیرید وبقیه را رها نماید .
مراعات حجاب بر زن در همه مقاطع سنی لازم است چون فلسفه حجاب تنها امور جنسی نیست از این رو زن در حال نماز گرچه تنها هم باشد باید حجاب داشته باشد .
حق در مقابل تکلیف ممکن است چنین شود که شما دارید ولی حق به معنای دیگرش در باره حجاب نه تنها محذوری ندارد بلکه کاملا درست است . چون حق حجاب یک تکلیف حق وثابت وغیر قابل انکار است .

سلام علیکم استاد گرامی،
اگر اشتباه نفهمیده باشم منظور برادرمان جناب خادم‌ولایت این است که حق به خودی خود معنای عام دارد که بخشی از آن هم وجبات را در بر دارد ولی وقتی حق در کنار کلمه‌ای دیگر استفاده شود و به طور خاص گفته شود «حق است یا وظیفه» استفاده‌ی از «یا» در اینجا معنای عام حق را تخصیص می‌زند که دیگر آن معنای عام مد نظر ما را نداشته باشد، در این صورت البته در جواب به عنوان تاپیک باید گفت «هم حق است و هم وظیفه» اما در حالت کلی می‌توان فقط هم حق را گفت وقتی از آن تقابل با وظیفه برداشت نشود.
از این نظر حقیر هم با ایشان موافق هستم، ولی خوب استارتر بحث هم دیدم خودشان وظیفه بودن حجاب را قبول دارند، در این صورت فکر کنم فقط خود ایشان باید توضیح بدهند که چرا حق را در مقابل وظیفه در عنوان تاپیک به کار برده‌اند ...
یا علی

به نام خدا
سلام خدمت کارشناس معزز

صادق;532053 نوشت:
مگر قبول ندارید که اطلاق کلمه حق بر حکم تکلیفی حجاب درست است ؟؟

صددرصد قبول دارم

صادق;532053 نوشت:
پس نباید با کلمه حق مشکل داشته باشید

هیچ مشکلی ندارم.

شاید منظورم را درست نرسانده باشم.
پاسخ بنده

owari;532058 نوشت:

حق به خودی خود معنای عام دارد که بخشی از آن هم وجبات را در بر دارد ولی وقتی حق در کنار کلمه‌ای دیگر استفاده شود و به طور خاص گفته شود «حق است یا وظیفه» استفاده‌ی از «یا» در اینجا معنای عام حق را تخصیص می‌زند که دیگر آن معنای عام مد نظر ما را نداشته باشد، در این صورت البته در جواب به عنوان تاپیک باید گفت «هم حق است و هم وظیفه» اما در حالت کلی می‌توان فقط هم حق را گفت وقتی از آن تقابل با وظیفه برداشت نشود.

یازهرا:Gol:

owari;532058 نوشت:

سلام علیکم استاد گرامی،
اگر اشتباه نفهمیده باشم منظور برادرمان جناب خادم‌ولایت این است که حق به خودی خود معنای عام دارد که بخشی از آن هم وجبات را در بر دارد ولی وقتی حق در کنار کلمه‌ای دیگر استفاده شود و به طور خاص گفته شود «حق است یا وظیفه» استفاده‌ی از «یا» در اینجا معنای عام حق را تخصیص می‌زند که دیگر آن معنای عام مد نظر ما را نداشته باشد، در این صورت البته در جواب به عنوان تاپیک باید گفت «هم حق است و هم وظیفه» اما در حالت کلی می‌توان فقط هم حق را گفت وقتی از آن تقابل با وظیفه برداشت نشود.
از این نظر حقیر هم با ایشان موافق هستم، ولی خوب استارتر بحث هم دیدم خودشان وظیفه بودن حجاب را قبول دارند، در این صورت فکر کنم فقط خود ایشان باید توضیح بدهند که چرا حق را در مقابل وظیفه در عنوان تاپیک به کار برده‌اند ...
یا علی

باسلام وتشکر از شما گرامی .
شما با طرح نکته های عمیق خود به فضای مباحث علمی مسله ی مطرح شد ه تروات وشاد آبادی می بخشید ودر نوع مباحثی که وارد می شود نکته های ژرفی بیان می کنید .
در این خصوص این مسله با سخن اخر شما موافق ومنتظر خواهیم ماند .
ولی انصافش این است که تعارض بین حق وتکلیف در باب حجاب نیست یلکه حجاب هم حق است البته نه به معنای این که طرف از این حق می تواند استفاده کند یا نکند . بلکه بدین معنا که حق الهی بر عهده زن است ونیز حق زن است که از این موهبت استفاده کند . وکسی نمی تواند این حق را از او سلب کند ومثلا در دانشگاه برخی کشور داشتن حجاب ممنوع گردد .

خادم ولایت;532144 نوشت:
به نام خدا
سلام خدمت کارشناس معزز
صددرصد قبول دار
هیچ مشکلی ندارم.
شاید منظورم را درست نرسانده باشم.
پاسخ بنده
یازهرا:Gol:

باسلام وتشکر از خادم واقعی ولایت که با ولایت مداری خود همواره فضای علمی مباحث را ولایی نگاه می دارد .:Gol::Gol:
آنچه در نوبت قبل تقدیم شد ناظر به برخی تعبیرات مستطاب عالی در تحریریه پیشین بود . وگرنه کلام فوق جناب شما حق و کاملا درست است .
انشاءالله همواره از شمیم ولایت شاداب ودر پرتوی ولایت موفق باشید .
:Gol::Gol::Gol::Gol:

به نام خدا
سلام خدمت کارشناس محترم و معزز

صادق;532290 نوشت:
باسلام وتشکر از خادم واقعی ولایت که با ولایت مداری خود همواره فضای علمی مباحث را ولایی نگاه می دارد .:Gol::Gol:
آنچه در نوبت قبل تقدیم شد ناظر به برخی تعبیرات مستطاب عالی در تحریریه پیشین بود . وگرنه کلام فوق جناب شما حق و کاملا درست است .
انشاءالله همواره از شمیم ولایت شاداب ودر پرتوی ولایت موفق باشید .
:Gol::Gol::Gol::Gol:

البته حساس میکنم کمی اغراق کرده اید.بنده فقط در محضر شما و دیگر اساتید معزز دیگر درس پس میدهم.تا بتوانم خلاء های خودم را پر کنم.
و امیدوارم همه ی ما در خط ولایت بمانیم تا از راه خارج نشویم.

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;532305 نوشت:
به نام خدا
سلام خدمت کارشناس محترم و معزز
البته حساس میکنم کمی اغراق کرده اید.بنده فقط در محضر شما و دیگر اساتید معزز دیگر درس پس میدهم.تا بتوانم خلاء های خودم را پر کنم.
و امیدوارم همه ی ما در خط ولایت بمانیم تا از راه خارج نشویم.
یازهرا:Gol:

چو احساس پاکت خبر ساز شد
سخن ها از این نقط آغاز شد
ولایت مداری بود کار ما
چو این جایگاه بام پرواز شد

به نام خدا

صادق;532339 نوشت:
چو احساس پاکت خبر ساز شد
سخن ها از این نقط آغاز شد
ولایت مداری بود کار ما
چو این جایگاه بام پرواز شد

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

و من الله توفیق:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;532399 نوشت:
به نام خدا

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

و من الله توفیق:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

یازهرا:Gol:


باسلام مجدد .
اینکه معمولا در پایان سخن اسم مبارک : یا زهرا . از سوی شما مطرح می شو د نشانه فکر زهرایی تان است این نقطه بسیار مهم است . از این رو این سروده به شما تقدیم می شود انشا ء
لله زاهریی تر شوید :

شمیم میلاد :Gol::
جهان با ناز زهرا نازنین است
چو او در عالم هستی نگین است

زمیلادش جهان پر نور گشته ست
چو او نور خدا در آستین است

سپهر از زهره ی زهراست روشن
چو او نور خدا در عالمین است

فرشته در و جود و در کما لش
زفیض و جود زهرا خوشه چین است

دو عالم معرفت در حکمت او ست
چو او جان مایه ی حق الیقین است

زفو ق عرش تا قو سین و ادنا
مسیر رفرف آن یاسمین است

چو او نزد پدر ام ابیها ست
یقین مصداق ام المومنین است

چه گویم من ز وصف آن فرشته
که او در سایه ی عرش برین است

چو گلشن ناز مند عطر زهرا ست
به سان رشته ی حبل المتین است
.

ارزگانی .

به نام خدا

صادق;532401 نوشت:
اینکه معمولا در پایان سخن اسم مبارک : یا زهرا . از سوی شما مطرح می شو د نشانه فکر زهرایی تان است این نقطه بسیار مهم است .

زهرایی موندن مهمه ، زهرایی زیستن مهمه ،
یا مثل شهید پلارک زهرایی مردن مهمه.

یاد شعر زیبای شهید پلارک افتادم.که لحظه شهادتش میگفت:

من که از داغ غمش پردردم،مادرم خواست که شبیهش گردم:Gol:

صادق;532401 نوشت:
از این رو این سروده به شما تقدیم می شود انشا ء
لله زاهریی تر شوید :

زیبا بود. خواستم یک بیت رو به عنوان زیباترین بیت انتخاب کنم ، اما دیدم همش زیباست.
زهرایی باشید:Gol:

یازهرا:Gol:

خادم ولایت;532407 نوشت:
به نام خدا

زهرایی موندن مهمه ، زهرایی زیستن مهمه ،
یا مثل شهید پلارک زهرایی مردن مهمه.

یاد شعر زیبای شهید پلارک افتادم.که لحظه شهادتش میگفت:

من که از داغ غمش پردردم،مادرم خواست که شبیهش گردم:Gol:

زیبا بود. خواستم یک بیت رو به عنوان زیباترین بیت انتخاب کنم ، اما دیدم همش زیباست.
زهرایی باشید:Gol:

یازهرا:Gol:

باسلام مجدد .
از این که در فضای مجازی با افراد ولایت مدار وزهرایی چون شما آشنا شدم بسیار خوش وقتم . موفق وزهرایی باشید.

به نام خدا

صادق;532410 نوشت:
باسلام مجدد .
از این که در فضای مجازی با افراد ولایت مدار وزهرایی چون شما آشنا شدم بسیار خوش وقتم . موفق وزهرایی باشید.

بنده نیز خوشحال و مسرور هستم از اینکه در محضر اساتید بزرگواری همانند شما هستم.:Gol:

و من الله توفیق.:Gol:

یازهرا:Gol:

owari;531111 نوشت:

سلام علیکم،
از وقتی که گذاشتید برای توضیح دادن ممنون ولی چیز زیادی از توضیحاتتون را نفهمیدم، راستش به نظرم سنگین نوشته‌اید و پر بود از اصطلاحات یا واژه‌هایی که معنای هر کدام به تنهایی را می‌دانم ولی در کنار هم در عبارات و جملات ارتباطاتشان برایم گنگ بود:
ذات دستوری، ذات صرفی، علی داشتن، دارای مبدأ فعل شدن فاعل یا دارای مبدأ فعل کردن فاعل ...
البته شما هم مجبور نیستید خودتان را تا سطح حقیر پایین بیاورید چون این سایت پر است از متخصصانی که این اصطلاحات رامی‌فهمند :ok:
فکر کنم حضر حقیر در این تاپیک بیشتر ترمز بحث شود تا کمک به آن ...
در پناه خداوند باشید،
یا علی


باسلام وتقدیر از تواضع علمی تان .
شما از افتخارات این سایت واین گونه مباحث هستید قلم روان شما واحساسات پاک تان برای همه درس آموز است . به گفته آن شاعر :
هر کی خودرا کم زند مردان بود
چون تواضع شویه ی خوبان بود

به نام خدا
سلام

فرهنگ;533765 نوشت:
سلام
فکر می‌کنم بهتر باشد این مقدار تعارف و نوشته‌های عاطفی بین کارشناس سایت و کاربران ــ به ویژه آن کاربران که با دیگران اختلاف و تندروی داشته‌اند و گه‌گاه مطالبی نادرست بیان کرده‌اند ــ دست‌کم در فضای عمومی تاپیک‌ها رد و بدل نشود چون هم برای کسی ثمری ندارد و هم این گمان را پیش می‌آورد که کارشناس سایت بی‌طرفانه نظر نمی‌دهد.

اگر منظورتان از کسی که مطالب نادرست بیان میکند بنده هستم.
بنده تا کنون در بسیاری از تاپیکها با آیات قرآن بحث کرده ام و تا این لحظه شما و دیگر همفکرانتان که از مطالب نادرست بنده سخن گفته اید نتوانسته اید هیچ یک از مطالب را نقض کنید.و دوستان مخالف یا از عرف سخن گفته اند یا از پیشرفت غرب سخن گفته اند و ... و هیچکدام از دوستان نقدی دینی بر مطالب نداشته اند.
اینجا سایت اسک دین است ، برسی مسائل دینی و فرهنگ غلط غرب در این مکان جایی ندارد.
در پایان این عمل شما که بحث تاپیک های غیر را در این تاپیک بیان میکنید عملی کاملا ناپسند است.


و اما در پایان بنده نمیدانم این همه رنجش برای چیست؟
هر وقت کسی برای پستهای مخالفین تفکر شما صلوات میزند برآشفته میشوید.
هروقت بین کارشناس یا کاربری سخنی رد و بدل میشد برآشفته میشوید.
برای بنده نه تعریف و تمجید کسی مهم است و نه صلوات زدن زیر پستهایم.زیرا تعریف و تمجید زیادی انسان را مغرور میکند.و غرور منشاء کبر است.

یازهرا:Gol:

به نام خدا

زمانی که واژه حق در مقابل واژه وظیفه قرار داده میشود.و از حقی سخن به میان آورده میشود که حقانیت حجاب را تحت شعاع قرار میدهد.
اتفاقاتی شرمگین در پایتخت کشوری اسلامی رخ میدهد.ابتدا وازه حق در مقابل واژه وظیفه قرار میگیرد ، بعد از اینکه وظیفه بودن حجاب از بین میرود شروع به تفسیر حق میکنند که حق چیست.و حق را جوری تفسیر و ترجمه میکنند که گویا این حق اختیاری است نه اجباری.اختیاری که افراد خودشان آن را تشخیص میدهند. تشخیص میدهند این حق و اختیار را دارند که حجاب را رعایت کنند یا رعایت نکنند.نتیجه اش میشود کشف حجاب و شعار نویسی در پایتخت یک کشوری که دایه دار اسلامی بودن دارد. البته این اتفاقات از فیس بوکی آغاز شد که مسئولانی تمام تلاش خود را میکنند تا فیلترینگ این سایت پر از وقاحت را رفع کنند.زمانی که در فیسک بوک عده ای آمدند از برابری زن و مرد سخن گفتند ، بعد آمدند وظیفه بودن حجاب را از حقانیتش جدا کردند ، سپس حق را برای خود تفسیر کردند و تفسیرش شد اختیار داشتن در عمل.
کدام اختیار؟ اختیاری که اجازه میدهد افراد حجاب را رعایت کنند یا نکنند. سپس می آیند شعاری را سمبل راه خود میکنند. شعاری با عبارت( حجاب اختیاری حق زن ایرانی).
[SPOILER]


تصویر یکی از سردر های مدارس کشور.

[/SPOILER]
شعاری که حقانیت حجاب را اختیاری تفسیر میکند و واژه وظیفه را در مقابلش قرار میدهند.و میگویند حق وظیفه نیست.
امید است این تاپیک مسیر فیس بوک را نرود.الهی آمین.

به امید ظهورش. اللهم عجل لولیک الفرج.:Gol:

یازهرا:Gol:

[="Navy"]رعایت حجاب، تکلیفی است از سوی خداوند به زن؛البته مرد هم در این باره تکلیفی دارد که به اندازه ی تکلیف زن نیست.بنابراین برای هیچ یک از مرد و زن،درباره ی حجاب حقی نیست؛چرا که در برابر حق خدا،برای این دو جنس،تکلیف ایجاد شده است.
حق ممکن است قابل اسقاط باشد،مانند این که کسی که از دیگری طلب دارد،آن را به وی ببخشد؛که در این صورت،حق طلبکار ساقط می شود.و همین حق قابل انتقال نیز هست،مثل این که به بدهکار خود بگوید طلبم را به فلانی بده که با پرداخت بدهی به فلانی،حق طلبکار از آن بدهکار ساقط می شود.و حجاب حق نیست تا مثلاً مرد بر زن ببخشد و از او بخواهد که حجاب خود را رعایت نکند.هم چنین زن در این باره مجاز نیست که حق خود را ساقط کند و یا به دیگری انتقال دهد؛مثلاً بگوید حق حجاب را به مرد منتقل کردم!از این رو ثابت می شود که در مورد حجاب،صاحب حق،فقط خداست و اوست که فرمان می دهد و بندگانش مکلف به اطاعت هستند.


پژوهشی قرآنی،فقهی و حقوقی درباره ی:مرد و زن،عباسعلی محمودی،ص 57

[/]

[=Times New Roman]سلام
بنده گرچه بسیار می‌پرهیزم از اینکه به ویژه در ماه رمضان وارد بحث و جدل شوم این نکته را گفتنی می‌بینم که بخشی از اهداف یک انجمن گفت‌وگو این است که دیدگاه‌های مختلف بیان شود و آن‌ها که رأی و نظری غیر از رأی معمول دارند دیدگاه‌هایشان را بیان کنند تا اگر سخنی است مستدل و پذیرفتنی در مقام یک نوآوری (فقهی یا اصولی یا کلامی یا فلسفی یا …) پذیرفته شود و اگر نیست سخن مستدل دیگران را بشنوند و به نادرستی رأی خود پی ببرند.

در بحث و گفت‌وگو نباید انتظار این باشد که همهٔ اطراف بحث لزوماً همان رأی پیشین و جاافتاده را بیان کنند و پیاپی همدیگر را تأیید کنند و اگر کسی خلاف این رأی داشت به مخالفت با دین و غربزدگی و … متهم شود. اگر برای طرح آراء نو و تضارب آراء ارزشی قائل نباشیم انجمن گفت‌وگو معنایی ندارد باید به همان سایت‌هایی که یکی می‌پرسد و کارشناسی پاسخ می‌دهد بی‌هیچ گفت‌وگویی اکتفا می‌شد.

و اگر بنا بر این بود که همواره بر آراء قبلی و آنچه تاکنون بوده اکتفا شود هیچ پیشرفتی در فقه و اصول و دیگر علوم دینی و غیردینی حاصل نمی‌شد. این را باید در نظر داشته باشیم که رأی نو همواره از منظر آراء قبلی نادرست و مردود به شمار می‌رود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

البته این نکته را به طور کلی عرض می‌کنم برای دوستانی که در بحث‌ها همواره یک‌طرف را توطئه‌گر و .... می‌بینند، نه درباب این تاپیک خاص که پی‌گیر بحث و نظراتش نبوده‌ام.

قدیما یه کلیسا بوده که کشیش ها میرفتن اونجا و مراسم مذهبی خودشون رو انجام میدادند ...
یکی از این کشیش ها یه بچه گربه داشت که بهش مهربونی میکرد و خیلی دوسش داشت ....
هر وقت که این کشیش ها میخواستند به انجام مراسمشون بپردازند این بچه گربه شروع به میووو میووو میکرد ....
بعد از مدتی کشیش ها خسته میشن .... با خودشون میگن چی کار کنیم ... چی کار نکنیم ....
هیچی .... گربه زبون بسته رو یه طناب دور گردنش میبندند و میبرن تو حیاط و به یه درخت وصل میکننش تا دیگه اذیتشون نکنه ....
کشیش ها دیگه راحت میتونستند مناسکشون رو به جا بیارن ....
وضع کلیسا خوب میشه ...
و کشیش ها با خودشون میگن چه کاره خوبی کردیما ...
بعدش یکی از کشیش ها یه کتاب در مورد مزایای بستن گربه به درخت مینویسه ...
یکی میاد میگه طنابش باید فلان جور باشه ...
یکی در مورد اینکه اگر هوا بارونی بود یا نبود ... طرح مساله میکنه ...
تا اینکه گربهه میمیره ولی اینقدر این گربه بستن منافع و مزایایی داشته که کشیش ها میرن یه گربه دیگه میارن ....
تا زامانیکه دارن مناسک مذهبیشون رو اجرا میکنن گربه بنده خدا رو به درخت ببندن ....

بگذریم ...
کتابها در مورد این حجاب بنویسین .... از مزایا و منافعش .... از حکمتهاش ....

به نام خدا
سلام

فرهنگ;535239 نوشت:
سلام
بنده گرچه بسیار می‌پرهیزم از اینکه به ویژه در ماه رمضان وارد بحث و جدل شوم این نکته را گفتنی می‌بینم که بخشی از اهداف یک انجمن گفت‌وگو این است که دیدگاه‌های مختلف بیان شود و آن‌ها که رأی و نظری غیر از رأی معمول دارند دیدگاه‌هایشان را بیان کنند تا اگر سخنی است مستدل و پذیرفتنی در مقام یک نوآوری (فقهی یا اصولی یا کلامی یا فلسفی یا …) پذیرفته شود و اگر نیست سخن مستدل دیگران را بشنوند و به نادرستی رأی خود پی ببرند.

در بحث و گفت‌وگو نباید انتظار این باشد که همهٔ اطراف بحث لزوماً همان رأی پیشین و جاافتاده را بیان کنند و پیاپی همدیگر را تأیید کنند و اگر کسی خلاف این رأی داشت به مخالفت با دین و غربزدگی و … متهم شود. اگر برای طرح آراء نو و تضارب آراء ارزشی قائل نباشیم انجمن گفت‌وگو معنایی ندارد باید به همان سایت‌هایی که یکی می‌پرسد و کارشناسی پاسخ می‌دهد بی‌هیچ گفت‌وگویی اکتفا می‌شد.

و اگر بنا بر این بود که همواره بر آراء قبلی و آنچه تاکنون بوده اکتفا شود هیچ پیشرفتی در فقه و اصول و دیگر علوم دینی و غیردینی حاصل نمی‌شد. این را باید در نظر داشته باشیم که رأی نو همواره از منظر آراء قبلی نادرست و مردود به شمار می‌رود.

ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ

البته این نکته را به طور کلی عرض می‌کنم برای دوستانی که در بحث‌ها همواره یک‌طرف را توطئه‌گر و .... می‌بینند، نه درباب این تاپیک خاص که پی‌گیر بحث و نظراتش نبوده‌ام.

ابتدا اینکه اگر به کسی که همواره خلاف دین و احکام سخن میگوید ( بدون دلیل و با تکیه بر فرهنگ کاملا غلط غربی ) ، گفته بشود شما مخالف دین هستید نه تهمت است ، نه توهین و نه ...!

درضمن حلال خدا تا از قیامت حلال و حرامش تا قیامت حرام است و شرایط زمان حلال و حرام را تغییر نمیدهد.
و در فقه فقط احکام ثانویه هستند که با تغییر شرایط ، زمان و مکان تغییر میکنند ، و هیچگاه احکام اولیه که در قرآن و احادیث به عنوان یک حکم بیان شده اند قبال تغییر نیستند( به هیچ وجه)حجاب به عنوان یک حکم آمده است و قابل تغییر نیست.و با فرهنگ غربی بسیار زیاد تفاوت دارد.

درضمن کسی ، کسی دیگر را متهم به توطئه نکرده است ، پس لطفا از بحثهای تنش زا بپرهیزید.

یازهرا:Gol:

به نام خدا

نفرنفر;535256 نوشت:
قدیما یه کلیسا بوده که کشیش ها میرفتن اونجا و مراسم مذهبی خودشون رو انجام میدادند ...
یکی از این کشیش ها یه بچه گربه داشت که بهش مهربونی میکرد و خیلی دوسش داشت ....
هر وقت که این کشیش ها میخواستند به انجام مراسمشون بپردازند این بچه گربه شروع به میووو میووو میکرد ....
بعد از مدتی کشیش ها خسته میشن .... با خودشون میگن چی کار کنیم ... چی کار نکنیم ....
هیچی .... گربه زبون بسته رو یه طناب دور گردنش میبندند و میبرن تو حیاط و به یه درخت وصل میکننش تا دیگه اذیتشون نکنه ....
کشیش ها دیگه راحت میتونستند مناسکشون رو به جا بیارن ....
وضع کلیسا خوب میشه ...
و کشیش ها با خودشون میگن چه کاره خوبی کردیما ...
بعدش یکی از کشیش ها یه کتاب در مورد مزایای بستن گربه به درخت مینویسه ...
یکی میاد میگه طنابش باید فلان جور باشه ...
یکی در مورد اینکه اگر هوا بارونی بود یا نبود ... طرح مساله میکنه ...
تا اینکه گربهه میمیره ولی اینقدر این گربه بستن منافع و مزایایی داشته که کشیش ها میرن یه گربه دیگه میارن ....
تا زامانیکه دارن مناسک مذهبیشون رو اجرا میکنن گربه بنده خدا رو به درخت ببندن ....

بگذریم ...
کتابها در مورد این حجاب بنویسین .... از مزایا و منافعش .... از حکمتهاش
....

فکر کنم تاپیک رو اشتباه اومدید ، زیرا اینجا نه کلیسا هست و نه درباره مسیحیت بحث میشود.

دوم اینکه این داستان بدون سند شما هم ارتباطی با موضوع حجاب نداره.

درضمن کسی که درباره حجاب سخن گفته خداست نه بشری همچون کشیشها!
کسی که درباره مزایای حجاب ، ضررهای حجاب و حکمتهای حجاب سخن گفته خداست نه یک بشر همانند کشیشها!
و یک داستان بی سرو ته و بدون سند را با قرآن مقایسه نفرمایید.

درضمن در چهارچوب موضوع بحث کنید و بحث را به انحراف نکشانید!

یازهرا:Gol:

موضوع قفل شده است