حاج قدرت الله لطیفی نسب یکی از مرتبطان با امام زمان عج در همین زمانه ی ما

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حاج قدرت الله لطیفی نسب یکی از مرتبطان با امام زمان عج در همین زمانه ی ما

حاج قدرت الله لطیفی نسب یکی از مرتبطان با امام زمان عج در همین زمانه ی ما (چگونه با امام زمان عج رابطه برقرار کنیم)
چگونه باعث خشنودی حضرت شویم
چگونه از اصحاب حضرت شویم
چه کار کنیم حضرت ظهور کنند
ماجرای چاه جمکران
دستور حضرت مبنی بر ساخت مجدد مسجد
تشرفات و کرامات

و موارد دیگری از معارف حقیقی امام زمان عج و انتظار و دعا و ... که از زندگانی این مرد الهی برای منتظران در این تایپیک می آوریم
باشد تا این کار ما و عمل ما باعث تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج شود . ان شاءالله

در ابتدا از زندگی نامه این یار حقیقی اقا شروع میکنیم ...
باشد تا ما هم از یاران حضرت شویم ...


زندگی نامه حاج قدرت الله لطیفی نسب رضوان الله علیه

http://www.rahevesal.com

--------------------------------------------------------------------------------------------------
ولادت و دوران کودکی
در سال 1300 شمسی خداوند متعال به خانواده ای مذهبی فرزندی عنایت می فرماید و در محله عین الدوله (ایران فعلی) نشو و نما می کند و از جمله برگزیدگان عصر و بندگان صالح خدا و در زمره خواص محبان و زبده شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام، علی الخصوص امام عصر حضرت مهدی صلوات الله علیه می گردد. کودکی که محبت اهل بیت علیهم السلام در خمیر مایه وجودش با شیر مادر ممزوج شده بود و آتش عشق مولایش حجت ابن الحسن از اوان نوجوانی شعله ور بود.
با سیری کوتاه و گذرا در زندگی او درمی یابیم که این عبد صالح خدا به حقیقت جزو تربیت یافتگان مکتب مهدوی و مشمول نظر خاص و عنایت بی واسطه امام زمانش بود.خود ایشان راجع به کودکی که نقطه آغاز شیدایی اوست می فرمود:«مرحوم پدرم در سال هایی که رضاخان عزاداری را ممنوع کرده بود، سحرها مرا بیدار می کرد تا به منزل مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم طهرانی (عطار) برویم و من هر شب تا سحر چشم انتظار رفتن به آن مجالس بودم. باشوق و عشق در همان حال و هوای کودکی پایم به جلسات مذهبی و مساجد باز شد.

حوادث نوجوانی



در همان ایام که شب ها برای اقامه نماز جماعت در مسجد فائق (همان محله عین الدوله حاضر می شدم) حادثه ای به وقوع پیوست که مرا منقلب کرد و جانم را در کوره عشق امام زمان سلام الله علیه بیش از پیش گداخت. شبی بین دو نماز، ژنده پوشی روحانی با عمامه ای کوچک از امام جماعت اجازه خواست تا کلماتی با مردم سخن بگوید، سخنی که نهاد مرا آتش زد. مرد غریبه با جملاتی ساده و گیرا می خواست مردم را به حضور امام غایبی متوجه سازد که در آن ایام یادشان بر پرده ذهن جامعه کم رنگ شده بود. شروع سخن اش از امام عصر عجل الله تعالی فرجه بود تا آنجا که فرمود:
"ای مردم اگر مرغی از خانه شما گم شود تا شب برای پیدا شدن اش از پا نمی شینید مگر او را بیابید. پس چگونه است از امام زمان تان که قرن هاست غایب شده و در پس پرده غیبت از شما گم شده است غافلید؟"
و این همان کلامی بود که در دل او اثر کرد وانقلابی عظیم در وجود او پدید آورد. روح آماده ی او مشتعل گشت و آتش عشق امام زمان اش جسم و روح او را سوزانید و چنان شد که هنوز که 15 سال بیش تر نداشت سراپا طلب با عشقی هم پای مردان پخته و کار کرده و راه رفته، قدم در راه جستجوی عزیز سفر کرده اش گذاشت و از خوبان و دوستان، سراغ محبوب اش را می گرفت.
طی مکان ببین و زمان درسلوک عشق
کین طفل یک شبه ره صد ساله می رود
پس از طی دوران ابتدایی راهی مدرسه حاج ابوالفتح (خیابان ری) شد. گرچه در مدرسه نیز با دیگر طلاب گرم نمی گرفت و در حجره خود- اطاقی قدیمی در زاویه بالای مدرسه – تنها از دیگران به سر می برد. خود در این باره چنین نقل کرده است:
"یک سال درس می گرفتم و با دیگران کمتر تماس داشتم و مشغول ریاضاتی شدم تا به امام زمان خود توجه دائم یابم و لحظه ای از ایشان غافل نباشم. چون به لطف خداوند آگاه بودم هر آنچه که هست در عشق خاندان عزیز و چهارده نور مقدس علیهم السلام است و انسان را به اوج می برد و سبک بال و تیزرو پرواز می کند و به مقام انسانیت و بندگی خدا می رساند وبدین طریق است که می توان جزو خواص شد و به درجه منا اهل البیت رسید."

طی طریق و مسیر سیر و سلوک
در آن ایام به واقع دنبال هیچ چیز نبودم نه طالب کرامتی، نه منتظر کشف و شهود و خرق عادتی که می دانستم سرگرم شدن به مسائلی چون علوم غریبه (رمل و جفر)، خواندن مافی الضمیر و خبر آوردن از غیب عالم و عالم غیب، سالک راه را از هدف اصلی که همان نیل به مقام شامخ بندگی خداست و رضوان الهی را در پی دارد «فدخلی فی عبادی وادخلی جنتی» باز می دارد.
گر شبی در خانه ای جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش
اگر انسان در بند این مسائل بماند چون غافلی است که به عزم زیارت از موطن خارج می شود و بی شک ناچار است از شهرهای بین راه گذر کند، اما تغافل ورزیده و در آن شهرها درنگ می کند و توشه خود را بیهوده از دست می دهد. پس، از هدف غایی خود که همان زیارت است باز می ماند. ما نیز اگر غرق در ولایت آن خوبان شویم بی شک تمام کمالات را کسب کرده ایم، اما چون هدف رسیدن به در خانه آل محمد صلوات الله علیهم بوده توجه به این چیزها معنا ندارد. مصداق بارز این، مقام بزرگانی چون سلمان و مقداد هستند . آیا مردم زمان از این بزرگواران دائما کشف کرامت می دیدند؟
گو این که اینان هر چه مقام شان ترقی می یافت، امثال این مطالب در نظرشان بی ارزش تر می گشت، الا جایی که از غیب به قلب شان امر شود تا مثلا فلان مطلب را بازگو کنند و یا فلان سر را اعلان نمایند.
به گفته استاد گرانقدرمان مرحوم حاج آقای لطیفی : برترین کرامات تسلط بر نفس است. «اشجع الناس من غلب هواه » آنچه انسان را در این راه به پیش می برد مدارای با خلق و صبر بر شدائد و مصائب است. خداوند ستار العیوب است و چه بهتر بنده نیز عیب پوش دیگر بندگان باشد. او را چه کار با باطن مردم و اسرار پوشیده دیگران؟!
القصه بزرگمرد سرگشته این وادی در سوز شوق می گداخت و چشم به راه کسی بود تا با او از یار سفر کرده اش سخن بگوید

حدیث دوست شنیدن سعادت است و سلامت من المبلغ عنی الی السعاد سلام

ادامه دارد ....

تحول عظیم

تا این که دست تقدیر او را با مرحوم سید کریم کفاش (پینه دوز) آشنا کرد که از عبّاد صالح خدا و خواص نظر کرده مولای غایب خود بود و با ایشان به تصدیق کثیری از بزرگان عصر ارتباط مستقیم و دائم داشت.
مرحوم حاج آقا با معرفی یکی از دوستانش به منزل ایشان رفت و آمد پیدا کرد و به توصیه او شب های جمعه در هر شرایطی در مجلس روضه خوانی و توسلی که در آنجا برپا بود شرکت می جست، حضوری که به فرمایش خود ایشان با نور عنایت امام عصر سلام الله علیه روشن می شد و زبده اخیار زمان چون مرحوم شیخ مرتضی زاهد، مرحوم سید مهدی خرازی، مرحوم شیخ محمد حسین زاهد، مرحوم حاج آقا سید یحیی سجادی و مرحوم سید مهدی کشفی و... در آن حاضر بودند تا گوش دل به نوحه سرایی ذاکر متقی و مومن راستین مرحوم حاج مقدس بسپارند. همه این افراد با احترام و ارادتی خاص به سید کریم در آن محفل نورانی گرد هم می آمدند. از ایشان چنین به یاد دارم که می فرمود:خیلی با مرحوم سید کریم مانوس شدم، آن گونه که با اجازه وی هر زمان که می خواستم با او در تماس بودم و او به من لطف داشت و می فرمود : تو سفارش شده مولای ما هستی و صحبت او با من درباره وجود مبارک حضرت بود که اشتیاق وافر مرا فزونی می بخشید.
تا اینکه شبی حضرت مهدی علیه السلام در اتاق مجاور تشریف فرما شده بودند. بعد از اتمام مجلس چند دقیقه ای برای ایشان تشرف حاصل می شود. این جوان شیفته که دمی اگر چه کوتاه لب بر جام وصال نهاده و قلب خویش را به دیدار آن ماه پنهان الهی تشفّی داده بود بیش از پیش مشتاق، دوره جدیدی از سیر خود را آغاز کرد و به تهذیب و تزکیه نفس مشغول گشت، لیک دیری نپایید که در مصیبت هجران استاد عزیزش مرحوم سید کریم کفاش مبتلا گشت. به گفته خود او یک شب سید مرا خواند و فرمود عزم دارم به زیارت عتبات عالیات مشرف شوم و آگاه باش که برای من باز گشتی نیست و در جوار مولایم امیرمومنان در نجف اشرف مدفون خواهم شد.

آشنایی با شیخ محمد کوفی و دیدار با بزرگان
بعد از سفر ایشان در التهاب افتادم و درد هجران عنان طاقت از کفم ربود. مهیا شدم و به عراق رفتم و به نجف رسیدم، به دنبال استاد همه جا سر می کشیدم تا در صحن مطهر مولا امیر مومنان با مرحوم شیخ محمد شوشتری(کوفی) که در مسجد سهله با ایشان آشنا شده بودم برخورد کردم و به من فرمودند که سید کریم به رحمت خدا رفته و ایشان در ایوان نجف مدفون شده اند.
آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
از چنگ منش اختر بد مهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بود
گر چه این سفر با درگذشت استاد بزرگوار غم سنگینی بر دل او نهاد، ولی مقدمه ای برای آشنایی با شیخ محمد کوفی که خود نیز از راه یافتگان و نزدیکان ساحت مقدس امام عصر علیه السلام بود و دیدار با زعیم مؤید آیت الله العظمی مرحوم سید ابولحسن اصفهانی و مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی رضوان الله علیهم و بسیاری دیگر از اعاظم مراجع عصر شد. و در همین سفر عنایات خاصی شامل حال او گردید.

ادامه دارد ...


امتحان سازنده

در بازگشت به ایران پس از مدتی توقف در تهران رهسپار قم می گردد و با اقامت در آنجا به تحصیلات حوزوی ادامه می دهند، گرچه این بار نیز امتحاناتی بس بزرگ و عقباتی بس سخت در راه او پدیدار می گردد که از اهمّ آن مواجه شدن با دختری است که هیچ مانع شرعی نداشت و کاملاٌ مباح بود، اما از این فعل نیز به خاطر خدا گذشتند و کمترین تمایلی از خود نشان ندادند، تا با لگام نهادن بر نفس سرافراز از این مرحله بیرون آیند و آن قضیه را این طور می فرمودند:من در قم در محله سیدان در منزلی قدیمی سکنی گزیدم. در همسایگی پیرزنی زندگی می کرد که با من رفت و آمد پیدا کرد و گاهی برای من غذا می آورد. تا این که یک روز این موضوع را مطرح کرد که شما جوانی و چرا ازدواج نمی کنید، من نیز دلایلی آوردم تا او را متقاعد کنم ولی او اصرار می کرد. چند روز پیاپی این مطلب را دنبال کرد و سماجت به خرج می داد و من چون هدفم چیز دیگری بود آمادگی ازدواج به هیچ صورت و کیفیتی نداشتم و با حالات روحی خودم مانعی حس می کردم و قبول نمی کردم تا این که گفت بیا به خاطر این که تنها هستی، برای کارهای شخصی خودت ازدواج موقت نما و من خانم بیوه و فقیری را سراغ دارم. من باز بهانه آوردم و زیر بار نمی رفتم . آنقدر اصرار ورزید تا نتوانستم قبول نکنم، و همان شب دیدم با خانمی آمد. من بدون اینکه به او نگاه و توجهی کنم اجازه گرفتم و صیغه عقد را جاری ساختم و پیرزن رفت و ما را تنها گذاشت وقتی من به صورت آن زن نگاه کردم او را وجیهه یافتم و با کمال تعجب متوجه شدم که ایشان دوشیزه اند . ناراحت شدم و گفتم شما مگر قبلاً شوهر نکردید؟ گفت خیر. گفتم مگر شما نمی دانید دوشیزه اجازه پدر لازم دارد؟ گفت پدرم اجازه داده است آقا، به خدا خیلی فقیر هستیم و الآن برادران و خواهرانم گرسنه هستند. من بدین وسیله می خواهم پولی به آنها برسانم . گفتم خیر، این کار را انجام نمی دهم و تو باید شوهر کنی و آینده خودت را ضایع نکنی. بلند شو الآن برویم منزل تان تا من با پدرت صحبت کنم . او قبول نمی کرد، آن قدر التماس و گریه کرد و هر چه کرد و هر برنامه ای پیاده کرد زیر بار نرفتم و گفتم باقی مدت را بخشیده و همان جا مهر او را که حدود بیست تومان آن زمان بود پرداخت کردم و با تندی او را وادار به رفتن کردم. وقتی به درب منزل شان رسیدیم به پدرش گفتم این دخترتان را صحیح و سالم تحویل بگیرید و به او گفتم که تا آخر همین هفته شوهری نصیب او می گردد و همین طور هم شد. با توسلاتی که داشتم به لطف خدا وعنایات امام عصر ارواحنا فداه تا آخر همان هفته شوهر کرد.

ادامه دارد ...

وصال یار

مدتی گذشت تا ایشان به هوای مولای خود حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام رهسپار مشهد مقدس شدند و در مدرسه حاج حسن به ادامه تحصیل و طی طریق و سیر وسلوک در راستای محبت و عشق و انتظار و تهذیب نفس همت گماردند . در حالی که تمام هم و غمشان مولای غایب و انتظار ظهور آن حضرت بود. بالاخره در آخرین سال اقامت ایشان در آن شهر مقدس که قرین سرمای سخت زمستان و بارش فراوان برف بود، به فقر مادی که خود از برخی امتحانات مومنان راستین و رهروان توحید است دچار می شوند. به حدی که حتی برای خوردن چیزی نداشتند «و لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین»1 و با توسل به امام رئوف علی ابن موسی الرضا علیه السلام سه روز پی در پی فقط با آب روزه گرفتند. از ایشان اینگونه نقل شده: در غروب روز سوم که از زیارت حرم ثامن الحجج بر می گشتم دیگردر خود توان حرکت نیافتم، خود را کشان کشان به مدرسه رسانده و به سختی به حجره سرد خود در طبقه فوقانی مدرسه داخل شدم و در روی پوست تختی که داشتم دراز کشیدم . نمی دانم چند ساعت گذشت که متوجه دق الباب شدم . در خود نیرویی یافتم، از جا برخاستم و پرسیدم کیست؟ جواب آمد میهمان .عرض کردم:
-----------------------------------------------------------------------------1-بقره آیه ی 150/ ما شما را آزمایش میکنیم به چیز هایی از ترس و گرسنگی و کاستن از مال و جان و فرزندان، وصابرین را بشارت باد.
میهمان حبیب خداست درب را گشودند و کلید برق را که در درگاهی بود زدند. ناگاه با جمال عالم افروز قطب عالم امکان امام عصر ارواحنا فداه مواجه شدم که همراه شخص دیگری به حجره من تشریف آوردند و روی پوست تخت من جلوس نمودند. آنگاه فرمودند: میهمان شما می شویم به شرط آنکه خودمان غذا بیاوریم . به سمع طاعت پذیرفتم و آن بزرگوار به ملازم خود فرمودند که در پی غذا برود. آنگاه خود با من به صحبت مشغول شدند و مطالب و اسراری فرمودند و از آن جمله به یاد دارم که فرمودند در این تنگدستی و عسرت چرا از نماز جعفر طیار که کبریت احمر و اکسیر اعظم است غفلت کردی و مطالب و اسراری را بازگشودند و عنایات خاص و ویژه ای فرمودند . همین تشرف دست مایه عنایات خاص و کمالات نفسانی و کسب معالم بسیار از وجود مبارک صاحب العصر و الزمان گردید. پس از مدتی آن شخص باز گردید و سفره را گشود که در آن یک سینی نان و کباب و مقداری خرما بود که ابتدا بدان افطار کردیم و آنگاه مشغول تناول غذا شدیم، طعامی که زبان از وصف آن عاجز بود.
زمان وداع فرا رسید. حضرت توصیه فرمودند که : اولا به عزم تاسیس مدرسه اسلامی رهسپار تهران شود و ثانیا از این غذا نباید به کسی بدهی الا آن که فردا آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی میهمان شما می شود . به ایشان بدهید و یک مشت پول خورد از جیب مبارک شان به من دادند و من دو دستی گرفته و زیر پوست تخت ریختم و فرمودند : از این مصرف کن، اما هیچ گاه آن را نشمار. و حضرت قدوم مبارک از حجره من بیرون گذاشتند و من با دیده مشتاق مولای خود را بدرقه کردم.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
فردا صبح که شد دیدم مرحوم آیة الله میرزا مهدی اصفهانی رضوان الله علیه به حجره من تشریف آورده و بعد از مصافحه و معانقه مرا تحمید و تمجید نمودند و من هم از آن غذا به ایشان دادم و بعد فرمودند: از آن پولها هم یک عدد 2 قرانی به من بدهید. من دادم و ایشان مبلغ 20 تومان به من دادند.

ادامه دارد ...

وظایف بزرگ

اگر سال 1348 را نقطه عطفی در طول عمر با برکت مرحوم حاج آقای لطیفی به حساب آوریم، سخن به گزاف نگفته ایم.
نیمه شعبان همان سال، شبی که ایشان در مسجد مقدس جمکران (که به فرموده خودشان وضع و حال مناسبی نداشت) بیتوته کرده، سرگرم توسل و مناجات بودند، که ناگهان وجود نازنین حضرت با دو نفر از اصحاب تشریف فرما به داخل مسجد شدند . پس از اظهار اخلاص و ارادت و دستبوسی به محضر ایشان، حضرت، ایشان را مامورعمران و بازسازی مسجد کردند. مسئولیتی که از آن زمان تا آخرین روزهای عمر دغدغه اصلی و برنامه اول زندگی ایشان را رقم می زد، که با جدیتی مثال زدنی و عزمی پولادین سختی ها را پشت سر نهاده و در تمام این طریق، همواره عنایات خاص خداوندی و الطاف بی شائبه صاحب مسجد حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف شامل حال ایشان بود.
مسجد جمکران پایگاه و پناهگاه مهدی جویان و منتظران این زمان به لطف پروردگار، با تلاش صادقانه او به جایگاهی رسیده که امروز صدها هزار نفر خاصه در شبهای چهارشنبه و جمعه به مسجد مشرف شده و دل به مناجات و توسل می سپارند، در حالی که به تاکید آن مرحوم در آن سالهای غربت جمکران جمعیت زائرین به صد نفر هم نمی رسید.
وجود ایشان همیشه منبع خیر و برکت بود و مسیر حرکت او در زندگی، خطی بود که به دست مبارک امام عزیزش رسم شده و در همان مسیر هدایت می شدند. حدود سال 1373 با درخواست حضرت آیة الله واحدی که ساکن سوریه هستند و از علما و وزنه های تشیع در دمشق اند، برای ساخت و ساز و عمران و آبادانی قبر مطهر حضرت سکینه بنت امیر مومنان علیه سلام در محلّه ی داریا – دمشق – تشکیل هیئت امنایی داده می شود و حضرت در پیامی توسط یکی از نزدیکان شان، ایشان و هیئت امنا، مخصوصا حضرت آیة الله واحدی را تشویق و ترغیب به این امر می نمایند.
و از همین دست است ساختن چندین مسجد در تهران و دیگر شهرها و تعمیر بقعه چندین امامزاده و امکنه متبرکه، از آن جمله امامزاده اسحاق در مازندران و ... و تاسیس صندوق قرض الحسنه و تاسیس درمانگاه ها و در کنار همه این مهمات، رسیدگی و اصلاح امور مردم و تلاش در رفع گرفتاری ها و قضای حوائج نیازمندان که در راس فعالیت های گسترده مرحوم حاج آقای لطیفی قرار داشت.
همچنین، در تمام این دوران مجالس بیشمار دعا و موعظه و دعوت مردم به سوی امام عصر و ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام از جانب ایشان برپا بود، که با صوت داودی و لحن ملکوتی خود از جان و دل در فراق مولایش ناله می کردند و گاه در پایان جلسه بیش از نیم ساعت برای تعجیل در امر فرج حضرتش دعا می کردند، تا بدین وسیله روح و جان مردم، فکر و اندیشه ی پیر و جوان و دلهای غفلت زده خلق سرگردان را متوجه ساحت مقدس امام حاضر و ناظر خود کند.

ادامه دارد ...

هدفشان از زندگی
چه بسیار که از زبان ایشان شنیدیم : در این دنیا هیچ آرزویی ندارم و نمی خواهم در پستی و دنائت و کثافت آن گرفتار باشم، الّا این که ای کاش لحظه ی با شکوه ظهور حضرت را درک کنم و ندای جبرئیل امین را که به نام بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه دعوت می کند به گوش خود بشنوم.
پس از در گذشت ایشان بعضی دوستان مخلص و نزدیک نقل کردند که آن بزرگوار خود قائل بود که مهلت عمر شریفش به ظهور پر خیرحضرت مهدی سلام الله علیه نخواهد رسید و به ایشان، مژده ی رجعت در ایام دوره ی کریمه آن بزرگوار داده شده است.
آنگونه که از نقل برخی بزرگان به سمع رسیده، در عالم رویا مولا علی علیه السلام به مرحوم حاج آقای لطیفی فرموده بودند که به ظهور فرزندم مهدی چیزی نمانده و به اندازه ی فاصله سپیده ی کاذب تا فجر صادق از آن باقی است .
اللهم انا نرغب الیک...
زمان وداع

و سرانجام آن دلباخته از مهر مهدوی و آن پرورش یافته مکتب علوی، در غروب روز شنبه 27 مرداد ماه سال 1386 مقارن با شب میلاد مولا علی ابن الحسین پس از یک هفته بیهوشی (آغاز آن غروب شنبه بیست و هفتم رجب المرجب سالروز مبعث نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه وآله ) به دیدار معبود شتافت. شخصیتی یک عمر در بندگی و اطاعت او سر بر خاک تعبد و پای در دامن تهجد داشت.
پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه بردست دوستان او و ارادتمندان آستان مولایش حجت ابن الحسن علیه السلام در جوار حرم کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها در شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.
«ان الذین آمنوا و عملو الصالحات طوبی لهم و حسن مئاب»

17 ربیع الاول سال روز تجدید بنای مسجد جمکران توسط حاج قدرت الله لطیفی نسب

هفدهم رمضان سال 373 هجری قمری، حضرت بقیه الله سلام الله علیه در تشرفی در عالم بیداری به جناب حسن بن مثله جمکرانی دستور بنای مسجد مقدس جمکران را دادند و در قسمتی از بیانات شریفشان فرمودند:
" این زمین را خداوند متعال از زمین های دیگر برگزیده و شریف گردانیده است ، به مردم بگو تا به اين موضع رغبت كنند و آن را عزيز بدارند ... "
42 سال پیش در شب نیمه شعبان 1391 ه ق، وجود مبارک حضرت مهدی سلام الله علیه در تشرف دیگری درعالم بیداری به یار پاک باخته اش جناب حاج قدرت الله لطیفی نسب دستور تجدید بنای مسجد را بعد از 1018 سال صادر نمودند که خود تحول عظیمی در مکتب تشیع ایجاد کرد و سرآغاز توجه جهانی مردم به امام عصر سلام الله علیه گردید .
حاج قدرت الله لطیفی نسب مجدد بنای مسجد مقدس جمکران خود از بیان این قصه به طور عمومی ابا داشتند و فقط عده ی معدودی از نزدیکان از این موضوع مطلع بودند و این اتفاق بعد از رحلت ایشان بیان شد.
ایشان می فرمودند : در سال 1347 ه ش، در شب نیمه شعبان تعداد انگشت شماری در مسجد بودند که آن ها هم بعد از مغرب به منازل خود بازگشتند، در مسجد مشغول عبادت بودم که نزدیکی های سحر وجود نازنین حضرت با دو نفر وارد مسجد شده و به نماز مشغول شدند . پس از نماز به سمت من آمده و دست مبارکشان را بر شانه ام نهاده و فرمودند: "مسجد را از این حالت در بیاور، شبستانی بساز و آبرومندش کن ، عنایت خداوند با شماست و ما نیز کمک می کنیم" و نقشه شبستان جدید مسجد را به من داده و فرمودند: " این نقشه را در آینده از شما می گیریم ."
در تاریخ هفدهم ربیع الاول 1392 ه ق مرحوم حاج آقای لطیفی نسب رضوان الله تعالی علیه کلنگ بنای جدید مسجد مقدس جمکران را زدند که با عنایت و مدد مولا صاحب الزمان عجل الله فرجه آغازی بر توجه عمومی به حضرت گردید، تا آنجا که امروزه در طول هفته هزاران نفر و در شب نیمه شعبان میلیون ها نفر به مسجد مشرف می شوند و برای تعجیل در فرج آخرین حجت الهی دست به دعا بر می دارند.


عنایت امام زمان (عج) در ماجرای چاه جمکران

مرحوم حاج قدرت اللّه لطیفی نقل می فرمودند که چند ماه پس از مراسم کلنگ زنی مسجد مقدس جمکران به محض احتیاج به آب تصمیم به حفر چاه عمیق گرفتیم.به شرکتی که واقع در خیابان سعدی تهران بود رفتیم و با مدیر شرکت صحبت و قرار شد که در ازای پرداخت مبلغی حفر چاه صورت بگیرد و ما چک بیعانه را به مدت دو هفته بعد را به ایشان دادیم و بقیه مبلغ که آن زمان چشم گیر بود موقع تکمیل و تحویل چاه به ایشان بدهیم.شب جمعه بود من در داخل مسجد مشغول عبادت بودم که کسی کنار من آمد و به شانه من زد و برخاستم دیدم مرحوم آیت اللّه حاج سید حسین قاضی است.پس از احوالپرسی به من گفتند دو نفر از طرف آقا صاحب الزّمان بیرون منتظر شما هستند و فرمانی از حضرت برای شما آورده اند .مرحوم حاج قدرت اللّه لطیفی نقل می فرمودند که چند ماه پس از مراسم کلنگ زنی مسجد مقدس جمکران به محض احتیاج به آب تصمیم به حفر چاه عمیق گرفتیم.به شرکتی که واقع در خیابان سعدی تهران بود رفتیم و با مدیر شرکت صحبت د و قرار شد که در ازای پرداخت مبلغی حفر چاه صورت بگیرد و ما چک بیعانه را به مدت دو هفته بعد را به ایشان دادیم و بقیه مبلغ که آن زمان چشم گیر بود موقع تکمیل و تحویل چاه به ایشان بدهیم.شب جمعه بود من در داخل مسجد مشغول عبادت بودم که کسی کنار من آمد و به شانه من زد و برخاستم دیدم مرحوم آیت اللّه حاج سید حسین قاضی است.پس از احوالپرسی به من گفتند دو نفر از طرف آقا صاحب الزّمان بیرون منتظر شما هستند و فرمانی از حضرت برای شما آورده اند . با ایشان بیرون آمدم و با آن بزرگواران ملاقات کردم و فرمودند:آقا فرمودند این محل که برای حفر چاه انتخاب شده مناسب نیست و در ضمن در آینده به داخل مسجد می افتد . عرض کردم پس کجا؟فرمودند:مکان و محل جدید یرا نشان داده و رفتند.
وقتی مهندسین حفاری روز شنبه آمدند تا مشغول به کار شوند به ایشان گفتم که در فلان محل چاه احداث کنید با مخالفت آن ها مواجه شدیم چرا که گفتند آن مکان مناسب نیست. لاجرم تعهد دادیم که اگر به آب نرسیدیم همه هزینه ها به عهده ما می باشد و بدین ترتیب حفر چاه آغاز شد.
زمانی که برای تحویل چاه که حدود5 هفته بعد شروع بود امدیم کار حفاری آماده شده بود وآماده بهره برداری بود و موعد رسیدن چک و تحویل باقی مانده پول بود که هیچ پولی هم موجود نبود و من به حضرت متوسل شدم که خودتان عنایت بفرمائید در همین أثنا صاحب شرکت وارد مسجد شد و بعد از من پرسید چه کسی به شما گفته در این مکان چاه بزنید؟ گفتم صاحب این مسجد مولایم حجه ابن الحسن(علیه السلام) سپس تأملی کرد و به پسرش گفت چک آقا را به ایشان برگردان و بعد گفت این چاه هم هدیه ای از ما به مسجد باشد و این چاه از آن زمان تا کنون بدون کوچکترین خللی آب مسجد را تأمین کرده

http://www.rahevesal.com

حاج آقای لطیفی در کلام بزرگان

حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی در پیام تسلیتی به بیت ایشان فرمودند :
شما از فوت ایشان نباید ناراحت باشید مقام ایشان را با امثال جناب عثمان بن سعید می شود قیاس کرد و با از دست دادن ایشان کسی جای خالی او را نمیتواند پر کند و معظم له باز فرمودند من از تسلط بر نفس ایشان خیلی متعجب هستم و از ایشان اسراری در سینه من هست که نمیتوانم برای کسی بازگو کنم .

حضرت آیت اللّه العظمی وحید خراسانی فرمودند:ایشان را به عنوان یک انسان کامل معرفی نمایید. و باز فرمودند من از صبر ایشان متعجبم در خاتمه گفتارشان می فرمودند چیزی که ما خود شاهد آن بودیم این است که با کار تعمیر و بازسازی مسجد قدس جمکران از سال 1347 هجری شمسی حضور مردم و توجهشان به مساله امام غائب بسیار گسترده شد و با گذشته قابل قیاس نیست.در آن زمان فقط بعضی از خواص آن هم در شب های جمعه می آمدند و نمازی میخواندند و بعد از نماز مغرب خادمین می آمدند و به بهانه عدم امنیت همه را بیرون می کردند و درها را می بستند ، در آن موقع وسایل رفت و آمد محدود بود و حضور در مسجد سخت و در بعضی شرایط نا ممکن بود .بسیاری که از موقعیت معنوی مسجد آگاه بودند نیز به سبب عدم امنیت نمی توانستند تنها عزم رفتن به این مکان مقدس کنند و مجبور بودند منتظر بمانند تا افرادی با آنها همراه شوند واین خود باعث محدودیت حضور آن ها در مسجد می شد . شاید جمعیت مومنین و طالبان آن حضرت که در شب های جمعه اجتماع می کردند به بیست نفر می رسید.تا امروز به برکت وجود مقدس حضرت حجت امام عصر(عج) از زمانی که ساختمان قدیم تخریب شد وامکانات رفاهی برپا گشت هم اکنون شب های چهارشنبه و جمعه صدها هزار نفر از شهر های دور و نزدیک – حتی گاه با پای پیاده در این مکان نورانی و معنوی با توجه به ساحت مهدوی جمع می شوند و به آن وجود الهی استغاثه و توسل می جویند .چه بسیار نذورات نقدی و غیر نقدی و قربانی های بیشمار که به صدها مورد می رسد همه و همه نشان توجه مردم به امام زمان(عج) است که نمود مشخص و جلوه مبیّن ظهور در انفس می باشد که پس از آن انشااللّه ظهور بزرگ جهانی (آفاقی) امام و دولت کریمه اهل بیت(علیهم السلام) برپا خواهد شد.اخیرا برخی دشمنان دانا و با کمال تأسف تعدادی دوست (یا دوست نمای) نادان که به اغراض دنیوی و ریاست طلبی و جاه طلبی آلوده اند یا احیانا افکار مشوش و بیمار خود را ملاک سنجش حقایق قرار می دهند مسجد مقدس را به چشم استخفاف می نگرند ان را بی سند می دانند وبعضی کارها را خرافه می پندارند .اینها غرضشان هرچه هست ما کاری نداریم زیرا که تازگی ندارد . از این دست کج رفتاری ها از اول ظهور اسلام و بعثت خاتم الانبیاء(ص) و در عصر حیات اهل بیت گرامی اش همیشه بوده چه بسیار دشمنان و منافقان که اظهار دشمنی کردند و به خیال خام خود بر ریشه اسلام و تشیّع تیشه زدند و تاریخ پر است از این دشمنی ها و امروز از کثرت همین هاست که امام مظلوم ما در پس پرده غیبت رفته.

عاشق مولانا;239592 نوشت:
و بعد هم جالب است تنها آرزوی ایشان را دیدن ظهور آقا میداند!

این آرزوی هر انسان منتظر است ، اشکالی داره به نظر شما؟؟؟!؟

monjigraphic;240270 نوشت:
این آرزوی هر انسان منتظر است ، اشکالی داره به نظر شما؟؟؟!؟


آرزوی خوبی است اما اینکه تنها آرزو باشه بله بنظر بنده اشکال داره!

احتمالا شخصی که این بیوگرافی ایشان را در کتاب نوشته از دیدگاه خودش نوشته باشد و بنده بخاطر این نوشته ها اشتباه کرده باشم!

بنده ایشون رو نمی شناسم و تنها از روی این بیوگرافی نظرم رو گفتم!

عاشق مولانا;240297 نوشت:

آرزوی خوبی است اما اینکه تنها آرزو باشه بله بنظر بنده اشکال داره!

احتمالا شخصی که این بیوگرافی ایشان را در کتاب نوشته از دیدگاه خودش نوشته باشد و بنده بخاطر این نوشته ها اشتباه کرده باشم!

بنده ایشون رو نمی شناسم و تنها از روی این بیوگرافی نظرم رو گفتم!


این نگرش کمی نیاز به دقت دارد...
این که خواهان دیدن ظهور باشد یعنی خواهان تمام خوبی هاست...
یعنی تمام خوبی ها در بطن ظهور مولایمان حضرت صاحب الزمان جمع شده است...
:Gol::Gol::Gol:

عاشق مولانا;239592 نوشت:
خدا بر ما حقیقت رو فاش سازد!!!!!!!!

ما که ندیدیم شخصی عارف باشد یا فقیه یا .... و اینقدر راحت با مردم بگوید که آقا به بنده دستور دادند فلان کار رو بکنید یا چاه رو بکنید! و .....

این همه انسان مرتبط بودند ولی چیزی نگفتند!

بعد اینکه این مطالب طوری ذکر شده که ایشان را نه تنها مرتبط با آقا که عارف و سالک هم معرفی میکند!

و بعد هم جالب است تنها آرزوی ایشان را دیدن ظهور آقا میداند! در حالی که آرزوی هر سالک و عارفی باید وصال دوست باشد نه غیر او!


[=&quot]سلام بزرگوار[/]
[=&quot]در طول تاریخ غیبت بارها بزرگانی به محضر حضرت رسیدند مثل سید بحر العلوم و سید کریم کفاش و مقدس اردبیلی ایت الله مرعشی نجفی و علی بن مهزیار اهوازی و ... که امروز به گوش شما رسیده است بعد از رحلتشان[/] ... [=&quot]
[/]


[=&quot]حاج قدرت الله هم همین گونه بوده اند و ایشان هم هیچ وقت در عموم نمیفرمودند بلکه حالا بعد از رحلتشان است که مشخص شده و این اخبار به گوش ما و شما میرسد و این مایه تاسف ماست که نباید اولیا خدا را در زمان حیاتشان بشناسیم و از محضرشان استفاده کنیم [/]
[=&quot]و اما کسی که در ارتباط با حضرت باشد مشخص است که عارف و سالک بودن را هم رد کرده مثل همین الان که بالاترین عرفا و صلحا 313 تن هستند و[/] ..
[=&quot]بالاترین ارزو ارزوی خود حضرت و بر طرف شدن غم و اندوه از قلب نازینین ایشان و بیرون امدنشان از زندان غیبت است که این همانا با ظهور حضرت محقق خواهد شد[/]
[=&quot]ببین دوست عزیز ما باید از خودمان بیائیم بیرون ما باید فکر اقا باشیم فکر ظهور اقا باشیم نه فکر خودمان و بهشت رفتن خودمان و رسیدن خودمان و[/] ...
[=&quot]ز فراق رخت ای یوسف کنعانی من[/]
[=&quot]همچو یعقوب شدم طالب دیدار بیا[/][=&quot][/]

زندگانی و خط مشی حاج قدرت اللّه لطیفی نسب در راه وصال حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف


در این زمان که عده ای خود را استاد می دانند و ادعای سیر و سلوک دارند و از راه هایی که جز حیرت و سر گردانی نتیجه ای ندارد، افراد مشتاقی را که طالب حق و حقیقت اند به گمراهی می کشانند و آنها را از مسیر بندگی خدا منحرف می کنند؛ و این ها هدفی جز به خود دعوت کردن ندارند و جویندگان راه کمالات را به سوی خود می خوانند و با دستور العمل هایی بی اساس، که از منبع وحی نرسیده، آنها را به مشقت انداخته و از راه راست باز می دارند، بر آن شدیم این عبد صالح خدا و این شخصیت والا و ارزشمندی که جامع تمام صفات انسانی و ملکوتی بودند و سیر الی الله را با ولایت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و با محبت و عشق به امام زمانش حضرت مهدی ارواحنا له الفداه طی نمودند را معرفی نماییم. ایشان معتقد بود که فقط با محبت و دوستی و مودت پیامبر و اهل بیت او و استعانت از این ذوات نورانی و مقدس می توان بر نفس مسلط شد و او را تهذیب و تزکیه کرد و لازمه ی این عمل توجه دائمی و قلبی به ولی زمان حضرت مهدی علیه السلام است. اگر قلب انسان دائما متوجه و متوسل به حضرتش باشد همه ی دستور العمل ها و راه کارهای طریق بندگی و سیر کمال انسانی به سینه ی انسان اشراق می شود و مربی عالم وجود، هدایت گر سیر ملکوتی شده و ما را از انحرافات و کج روی ها باز می دارد.
بهترین روش برای هدایت افرادی که روح آنها دنبال کمال است، معرفی این گونه افراد بر جسته و راه یافتگان فرزانه است که به حقیقت این عالم آگاه شده و با سیر ملکوتی شان اشخاص طالب را راهبرند.

و السلام علی عباد الله الصالحین

اشتباه از بنده هم بود!
باید علاوه بر این مطالب، خودم یه جستجویی در سایتهای دیگر هم میکردم و تنها به یک منبع اکتفا نمیکرد!

موضوع قفل شده است