جمع بندی جمله "علی ولی الله" در منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

100 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جمله "علی ولی الله" در منابع اهل سنت

خواستم از کارشناسان بپرسم که آیا لفظ کامل و دفیف و دست نخورده ی "علی ولی الله" بفرموده رسول الله(ص) در منابع اهل سنت موجود است؟ اگر موجودست لطفا با سند آن ذکر فرمایند.


کارشناس بحث : پیام


[=&quot]در مناقب ابن شهر آشوب در [/][=&quot]جلد دوم ص 156 در حدیث وکیع، ابوسعید گفت: یا رسول الله معنای برات علی چیست؟[/]
[=&quot]رسول خدا فرمود: لااله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله[/]
[=&quot]این روایت راازاهل سنت نقلکرده است.
[/]

اذان یكی از مسائلی است كه در میان شیعیان و اهل سنت موارد اختلاف است و شیعه و سنی هر كدام اذان خاصی دارند. برای پاسخ به این سؤال باید موضوعاتی را بررسی كرد.

نخست اذان از دیدگاه شیعه را توضیح می دهیم: از دیدگاه شیعه، متن اذانی كه در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) برای نماز قرائت می شد به این صورت است: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل، الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله. نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد,[1].

بنابراین، از دیدگاه شیعه "اشهد انّ علیّاً ولیّ اللَّه" جزء اذان و اقامه نیست، بلكه به عنوان تبرك گفته می‏شود، چرا كه از دیدگاه شیعه، اذان مانند احكام شرعی دیگر، به رسول خدا(ص ) وحی شده است نه اینكه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت كند و قرار بگذارند كه به فلان شكل انجام شود و به خاطر اینكه وحی است، نمی توان كم و زیاد كرد، لذا هیچكدام از فقهای شیعه نگفته اند كه شهادت بر ولایت جزء اذان است و هیچ كدام گفتن آن را واجب نمی دانند. صاحب جواهر می گوید: ذكر جمله ی «اشهد ان علیا" امیر المؤمنین» در اذان، اگر به قصد جزئیت نباشد، اشكالی ندارد و به موالات اذان ضرر نمی زند همانطوری كه ذكر جمله «صلی الله علیه و آله » بعد از «اشهد ان محمد رسول الله » به موالات اذان آسیب نمی رساند,[2].

مساله دوم که باید مد نظر قرار گیرد، سابقه شهادت بر ولایت در بین اذان است. حضرت آیت الله سید اسماعیل مرعشی در كتاب اهمیت اذان واقامه و سومین شهادت، دو حدیث را از كتاب «السلافه فی امر الخلافه» كه اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است نقل می كند و از این دو حدیث برمی آید كه شهادت سوم از زمان رسول خدا وجود داشته است.

1- سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یكتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) به ولایت امیرمؤمنان علی (ع ) نیز شهادت می داد. یكی از اصحاب به محضر رسول خدا(ص) رسید و عرض كرد: ای رسول خدا، امروز موضوعی را شنیدم كه قبلا" نشنیده بودم. پیامبر فرمود: آن موضوع چیست ؟ او عرض كرد: سلمان اذان می گفت. شنیدم او بعد از گواهی به یكتایی خدا و رسالت پیامبر (شهادتین) به ولایت علی (ع) گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبر فرمو: «سمعتم خیراً: چیز خوبی شنیده اید».

2- نیز در مورد ابوذر غفاری روایت شده، یكی از اصحاب نزد پیامبر(ص ) آمد و عرض كرد: ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر(ص) به ولایت علی شهادت می دهد و می گوید: «اشهد ان علیا" ولی الله » پیامبر فرمود: «كذلك او نسیتم قولی فی غدیر خم من كنت مولاه فعلی مولاه فمن ینكث فانما ینكث علی نفسه: همین گونه است. مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش كرده اید كه گفتم هر كس من رهبر او هستم پس علی (ع) رهبر او است . هر كس پیمان را بشكند قطعا" به خودش آسیب رسانده است».

در هر حال علی (ع) به حكم آیه «انما ولیكم الله والرسول ...»،[3] از اولیاء الهی بر مسلمین است، شهادت دادن بر ولایت ایشان به حكم آیه، بدون آن كه آن را جزء اذان بدانیم عملی ممدوح است.

با توجه به مطالب گفته شده، باید گفت اولا شهادت به ولایت امام علی(علیه السلام) طبق نظر همه علمای شیعه جزء اذان و اقامه نیست، و طبق برخی نقل ها بعد از ماجرای غدیر خم كه اواخر عمر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می باشد، در اثنای اذان گفته می شده است، اما این که سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم بر این بوده یا نه دلیل قطعی ای نیافتیم.

[1]- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 188، چهار مجلدی، چاپ آخوندی، چاپ پنجم، وسائل الشیعه، ج 4، ص 644، ح 9. روایت دیگری هم همین 18 فصل را آورده اند.
[2]- جواهر الكلام، ج 9، ص 86، چاپ بیروت.
[3]- مائده، آیه 55.

پیام;301424 نوشت:
در مناقب ابن شهر آشوب در جلد دوم ص 156 در حدیث وکیع، ابوسعید گفت: یا رسول الله معنای برات علی چیست؟ رسول خدا فرمود: لااله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله این روایت راازاهل سنت نقلکرده است.

ابوجعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابونصر بن ابوالجیش مازندرانی ملقب به رشیدالّدین و عزالدّین و مشهور به اِبن‌ِ شَهْرْآشوب (۴۸۹ - ۱۶ شعبان ۵۸۸ هجری قمری، ۴۷۵ یا ۴۷۶ - ۱۲ شهریور ۵۷۱ هجری خورشیدی، ۱۰۹۶ - ۲۷ اوت ۱۱۹۲ میلادی)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه بزرگ شیعه است.

در ضمن ممنون می شویم اگر بگویید از کدام منبع اهل سنت نقل نموده است.

پیام;309995 نوشت:
از دیدگاه شیعه "اشهد انّ علیّاً ولیّ اللَّه" جزء اذان و اقامه نیست، بلكه به عنوان تبرك گفته می‏شود، چرا كه از دیدگاه شیعه، اذان مانند احكام شرعی دیگر، به رسول خدا(ص ) وحی شده است نه اینكه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت كند و قرار بگذارند كه به فلان شكل انجام شود و به خاطر اینكه وحی است، نمی توان كم و زیاد كرد، لذا هیچكدام از فقهای شیعه نگفته اند كه شهادت بر ولایت جزء اذان است و هیچ كدام گفتن آن را واجب نمی دانند.

سوال شخصی بنده این است:
قرآن نیز بر پیامبر وحی شده است، آیا ما می توانیم به قصد تبرک آیاتی به آن اضافه نماییم؟
مثلا به عنوان تبرک آیه ای بیاوریم که باب میلمان باشد!!!؟
معلوم است که نمی شود چنین کاری کرد؛ چیزی که وحی شده است باید بدون کم و کاست انجام شود؛ پس جسارت نیست اگر بگوییم دلیلتان غیر معقول و خارج از دین است!

اضافه کردن عملی در نماز اشکال ندارد؟

ohfreedom;310126 نوشت:

سوال شخصی بنده این است:
قرآن نیز بر پیامبر وحی شده است، آیا ما می توانیم به قصد تبرک آیاتی به آن اضافه نماییم؟
مثلا به عنوان تبرک آیه ای بیاوریم که باب میلمان باشد!!!؟
معلوم است که نمی شود چنین کاری کرد؛ چیزی که وحی شده است باید بدون کم و کاست انجام شود؛ پس جسارت نیست اگر بگوییم دلیلتان غیر معقول و خارج از دین است!

اهل سنت چهار مذهب فقهي هستند كه هيچ يك از اين چهار مذهب دست بسته نماز خواندن را جزء واجبات نماز نميدانند بلكه آن را از مستحبات نماز ميدانند:

عبدالرحمن جزيري صاحب كتاب الفقه علي المذاهب الاربعة مي نويسد: يسن وضع اليد اليمنى على اليسرى تحت سرته أو فوقها وهو سنة باتفاق ثلاثة من الأئمة

قراردادن دست راست بر روي دست چپ زير ناف يا بالاي آن سنت است ،‌ و اين عمل به اتفاق سه تن از ائمه مذاهب چهار گانه سنت است .

الفقه علي المذاهب الاربعة ج 1 ص 251 ،‌ كتاب الصلاة با ب وضع اليد اليمني علي اليسري في الصلاة ، الفقه علي المذاهب الاربعه ج 1 ص 285 المكتبة الشاملة اصدار اول .

امام مذهب مالكي و علماي مالكي نظري مخالف با بقيه مذاهب اهل سنت دارند و حتي مستحب بودن تكتف در نماز واجب را قبول ندارند :

قال مالك المتوفى 176: في وضع اليمنى على اليسرى في الصلاة، قال: لا أعرف ذلك في الفريضة ، وكان يكرهه ولكن في النوافل إذا طال القيام فلا بأس بذلك يعين به علي نفسه ... .

امام مالك (رئيس مذهب مالكي) درباره قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز ميگويد:‌ اين كار را در نماز واجب مستحب نمي دانم و آن مكروه است اما در نمازهاي مستحبي اگر قيام طولاني شود اشكالي ندارد كه كمك بگيرد از اين كار براي خودش .

المدوّنة الكبرى امام مالك : ج 1 ص 74 (الاعتماد في الصلاة و الاتكاء و وضع اليد علي اليد).

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

ohfreedom;310126 نوشت:

سوال شخصی بنده این است:
قرآن نیز بر پیامبر وحی شده است، آیا ما می توانیم به قصد تبرک آیاتی به آن اضافه نماییم؟
مثلا به عنوان تبرک آیه ای بیاوریم که باب میلمان باشد!!!؟
معلوم است که نمی شود چنین کاری کرد؛ چیزی که وحی شده است باید بدون کم و کاست انجام شود؛ پس جسارت نیست اگر بگوییم دلیلتان غیر معقول و خارج از دین است!

چه قیاسی می کنید آخه؟
واضح توضیح دادند به عنوان جزئیت که گفته نمیشه و ضمناً نکته ی مهم رعایت موالات هم درنظر گرفته میشه. چه ایرادی داره؟
درباره ی هرچیز دیگه اگه نکات اصلی رعایت بشه و قصد کم و زیاد کردن به اصل نباشه و قصد تنها تبرک باشه، به عنوان یه ذکر، ایرادی نداره.
اما اینکه می گین آیه ای باب میلمون رو بیایم به قصد تبرک اضافه کنیم؛ آخر بی انصافیه.
مگه شیعه بودن به نفع هواهای نفسانی ماست که شهادت بر ولایت در اذان، از باب این باشه که بهش میل داریم!!
ضمناً به قصد تبرک ذکری بین دو ذکر اصلی بیان میشه؛ توجه کنین به نکته. نه اینکه ذکری بین دو ذکر دیگه اضافه میشه.[/]

با سلام

ابتدا در منابع عامه :

1-نقل الشيخ الامام العالم صدر الدين ابراهيم بن محمد المؤيد الحموي (رح) في كتابه ، فضل أهل البيت (ع) : بسنده الى عبد الله بن مسعود (رض) قال قال رسول الله (ص) : لما اسري بي الى السماء أمر بعرض الجنة والنار علي فرأيتهما جميعا ، رأيت الجنة والوان نعيمها ورأيت النار وانواع عذابها فلما رجعت قال لي جبرئيل (ع) : قرأت يارسول الله ما كان مكتوبا على أبواب الجنة وما كان مكتوبا على أبواب النار ؟ فقلت : لا يا جبريل فقال : ان للجنة ثمانية أبواب على كل باب منها أربع كلمات كل كلمة خير من الدنيا وما فيها لمن تعلمها واستعملها ، وان للنار سبعة أبواب على كل باب منها ثلاث كلمات كل كلمة خير من الدنيا وما فيها لمن تعلمها وعرفها ، فقلت : يا جبريل أرجع معي لاقرأها فرجع معي جبريل (ع) فبدء بأبواب الجنة فإذا على الباب الاول مكتوب : لا إله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله ، لكل شئ حيله وحيله طيب المعيش في الدنيا اربع خصال ، القناعة ، ونبذ الحقد ، وترك

الحسد ، ومجالسة أهل الخير ، وعلى الباب الثاني مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله ، لكل شئ حيله وحيله السرور في الآخرة أربع خصال ، مسح رأس اليتامي ، والتعطف على الأرامل ، والسعي في حوائج المسلمين ، وتفقد الفقراء والمساكين ، وعلى الباب الثالث مكتوب لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله ، لكل شئ حيله وحيله الصحة في الدنيا اربع خصال : قلة الطعام ، وقلة الكلام ، وقلة المنام ، وقلة المشي ، وعلى الباب الرابع مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله من كان يؤمن بالله واليوم الاخر فليكرم جاره ، ومن كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليبر والديه ، ومن كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيرا أو ليسكت . وعلى الباب الخامس مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله ، من أراد ان لا يذل فلا يذل ، ومن أراد ان لا يشتم فلا يشتم ومن اراد ان لا يظلم فلا يظلم ، ومن أراد ان يستمسك بالعروة الوثقى فليستمسك بقول : لا إله إلا الله محمد رسول الله . وعلى الباب السادس منها مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله . من أحب ان يكون قبره واسعا فسيحا فلينق المساجد ، ومن احب ان لا تأكله الديدان تحت الارض فليكنس المساجد ، ومن أحب ان لا يظلم لحده فلينور المساجد ، ومن احب ان يبقى طريا تحت الارض يبسط المساجد . وعلى الباب السابع مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله بياض القلب في اربع خصال ، في عيادة المريض ، واتباع الجنايز ، وسدي اكفان الموتى ، ودفع القرض ، وعلى الباب الثامن مكتوب : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله ، من اراد الدخول من هذه الثمانية فليستمسك بأربع خصال ، بالصدقة ، والسخاء ،
_________________
نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين تأليف جمال الدين محمد بن يوسف بن الحسن بن محمد الزرندي الحنفي المدني المتوفي عام 750 هج‍


2- أنبأنا أبو الحسين عبد الرحمن بن أحمد بن معاذ بمصر حدثنا أحمد بن محمد بن طاهر أبو الفضل الأنباري حدثني أبو علي الحسن بن علي التمار ببغداد سنة خمس وثلاثمائة حدثني علي بن موسى قال قال محمد بن حماد الطهراني أشخصني هشام بن عبد الملك من أرض الحجاز إلى أرض الشام فاجتزت بالبلقاء ( 5 ) فوجدت بها جبلا أسود مكتوب عليه ما لم أدر ما هو فدخلت إلى عمان ( 6 ) فسألت عن من يقرأ ما على القبور والجبال فأرشدت إلى شيخ قد كبرت سنة فلما خرج إلى حدثته بما شاهدت وأردفته معي على راحلتي حتى انتهينا إلى الموضع فلما أن قرأ ما عليه قال ما أعجب ما عليه أمعك شئ تنقله إليه فاخرجت ما كان معي فقال لي عليك مكتوب بالعبراني باسمك اللهم جاء الحق من ربك بلسان عربي مبين لا إله إلا الله محمد

رسول الله علي ولي الله وكتب موسى بن عمران بيده.تاريخ ابن عساكر



3-أخبرنا أبو الفتح هلال بن محمد بن جعفر الحفار قال حدثني أبو الحسن علي بن أحمد بن حمويه الحلواني المؤدب قال حدثني محمد بن إسحاق المقرئ قال نبأنا علي بن حماد الخشاب قال نبأنا علي بن المديني قال نبأنا وكيع بن الجراح قال نبأنا سليمان بن مهران قال نبأنا جابر عن مجاهد عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: " ليلة عرج بي إلى السماء رأيت على باب الجنة مكتوباً لا إله إلا الله محمد رسول الله علي حب الله والحسن والحسين صفوة الله فاطمة خيرة الله على باغضهم لعنة الله " .تاریخ بغداد


4-علي بن محمد بن موسى بن صفوان، أبو القاسم: حدث بالانبار عن أحمد بن هيثم، روى عنه: أحمد بن محمد الطاهري.

قرأت على أبي العباس أحمد بن محمود الصالحاني بأصبهان عن فاطمة بنت محمد ابن أحمد البغدادي: أن أحمد بن الفضل الباطرقاني أخبرها (1)، أنبأنا أبو العباس أحمد ابن محمد النسوي بمكة، أنبأنا أبو الحسين إسماعيل بن عمر بن الحسن بن كامل، حدثنا إبراهيم بن أحمد بن المولد، حدثنا أحمد بن محمد الطاهري قال: قرأت على أبي القاسم علي بن محمد بن موسى بن صفوان بالانبار، أنبأنا أحمد بن هيثم () 2)، حدثنا عبيد الله ابن موسى بن مطر بن ميمون، عن أنس بن مالك: أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال لعلي بن أبي طالب: " أنا وأنت حجة الله تعالى على خلقه يوم القيامة "تاریخ بغداد

همچنين :

محمد حبيب الله و علي ولي الله(ديلمي عن علي)

علي ولي الله (ديلمي عن علي والخوارزمي عن ابي ذر)

يا علي ليس في القيامة راكب غيرنا(شاذان عن علي)

يا انس هذا حجة الله علي خليقة( ديلمي عن انس)

علي مقيم الحجة(خطيب عن ابن مسعود)

انا وعليا حجة الله علي عباده(ديلمي عن انس)

انا وهذا حجة علي امتي(خطيب عن انس)


علي صفوة الله(ابن مردويه عن ابن عباس)

ان الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين

يا انس هذا المقبل حجتي علي امتي يوم القيامة(النقاش عن انس)

وازطریق خاصه :

2 -1510- حدثنا الشيخ أبو جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي )رحمه الله(، قال أخبرنا أحمد بن محمد بن الصلت الأهوازي، قال أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عبد الرحمن الحافظ، قال حدثني محمد بن عيسى بن هارون بن سلام الضرير أبو بكر، قال حدثنا محمد بن زكريا المكي، قال حدثني كثير بن طارق، من ولد قنبر مولى علي بن أبي طالب )عليه السلام(، قال حدثني زيد بن علي )عليه السلام( في جارسوج كندة بالكوفة أن أباه حدثه عن أبيه )عليهما السلام(، عن ابن عباس، قال أعطى رسول الله )صلى الله عليه و آله( عليا )عليه السلام( خاتما فقال يا علي، خذ هذا الخاتم للنقاش، لينقش عليه محمد بن عبد الله، فأخذه أمير المؤمنين )عليه السلام( فأعطاه النقاش، و قال له انقش عليه محمد بن عبد الله، فنقش النقاش، و أخطأت يده، فنقش عليه محمد رسول الله، فجاء أمير المؤمنين )عليه السلام( فقال ما فعل الخاتم فقال هو ذا، فأخذه و نظر إلى نقشه، فقال ما أمرتك بهذا، قال صدقت، و لكن يدي أخطأت، فجاء به إلى رسول الله )صلى الله عليه و آله(، فقال يا رسول الله، ما نقش النقاش ما أمرت به، ذكر أن يده أخطأت، فأخذه النبي )عليه السلام( و نظر إليه، فقال يا علي، أنا محمد بن عبد الله، و أنا محمد رسول الله، و تختم به، فلما أصبح النبي )صلى الله عليه و آله( نظر إلى خاتمه، فإذا تحته منقوش علي ولي الله، فتعجب من ذلك النبي )عليه السلام( فجاء جبرئيل، فقال يا جبرئيل، كان كذا و كذا. فقال يا محمد، كتبت ما أردت، و كتبنا ما أردنا.

وقال عبد الله بن عباس: والله لقد أعطى علي بن ابى طالب تسعة اعشار العلم، وأيم الله لقد شارككم في العشر العاشر (1). وروى طاوس عنه أنه قال: كان علي ولي الله قد ملئ علما وحكما. فتح الملك العلی

البته دستهای خائن جمله علی ولی الله را در چاپ جدید حذف کرده ودر استیعاب فقط آورده اند :

وقال طاوس: قيل لابن عباس: أخبرنا عن أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم أخبرنا عن أبي بكر. قال: كان والله خيراً كله مع حدة كانت فيه. قلنا: فعمر؟ قال: كان والله كيساً حذراً، كالطير الحذر الذي قد نصب له الشرك فهو يراه ويخشى أن يقع فيه مع العنف وشدة السير. قلنا: فعثمان؟ قال: كان والله صواماً قواماً من رجل غلبته رقدته. قلنا: فعلي؟ قال: كان والله قد ملىء علماً وحكماً من رجل غرته سابقته وقرابته، فقلما أشرف على شيءٍ من الدنيا إلا فاته. فقيل: إنهم يقولون: كان محدوداً. فقال: أنتم تقولون ذلك.

من ذلك ما رواه أبو بكر بن الخطيب مرفوعا الى ابن عباس قال: على ابواب الجنة مكتوب (لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله فاطمة خيرة الله والحسن والحسين صفوة الله، على محبيهم رحمة الله وعلى مبغضيهم لعنة الله).

يل،
فض: بالاسناد يرفعه إلى عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
لما اسري بي إلى المساء قال لي جبرئيل عليه السلام: قد أمرت الجنة والنار أن تعرض
عليك، قال: فرأيت الجنة وما فيها من النعيم، ورأيت النار وما فيها من العذاب،
والجنة فيها ثمانية أبواب، على كل باب منها أربع كلمات، كل كلمة خير من الدنيا وما
فيها لمن يعلم ويعمل بها، وللنار سبعة أبواب، على كل باب منها ثلاث كلمات، كل كلمة
خيرمن الدنيا وما فيها لمن يعلم ويعمل بها، فقال لي جبرئيل عليه السلام: اقرء يا
محمد ما على الابواب فقرأت ذلك، أما أبواب الجنة فعلى أول باب منها مكتوب: لا إله

إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله، لكل شئ حيلة وحيلة العيش أربع خصال:

ل: أبو علي الحسن بن علي، (1) عن سليمان بن أيوب
المطلبي، عن محمد بن محمد المصري، (2) عن موسى بن إسماعيل بن موسى بن جعفر، عن
أبيه، عن آبائه عليهم السلام، عن علي بن أبي طالب عليه السلام قال: قال رسول الله
صلى الله عليه وآله: ادخلت الجنة فرأيت على بابها مكتوبا بالذهب: لا إله إلا الله،
محمد حبيب الله، علي ولي الله، فاطمة أمة الله، الحسن والحسين صفوة الله، على

مبغضيهم لعنة الله

حدثنا أبي رضي الله عنه قال : حدثنا عبد الله بن الحسن المؤدب قال :
حدثنا أحمد بن علي الاصبهاني ، عن إبراهيم بن محمد الثقفي قال : حدثنا جعفر بن -
الحسن بن عبيدالله بن موسى العبسي ، عن محمد بن علي السلمي ، عن عبد الله بن محمد
ابن عقيل ، عن جابر بن عبد الله الانصاري قال : لقد سمعت رسول الله صلى الله عليه واله يقول في

علي عليه السلام خصالا لو كانت واحدة منها في جميع الناس لاكتفوا بها فضلا قوله صلى الله عليه واله ....
وقوله صلى الله عليه واله : " حرب علي حرب الله ، وسلم علي سلم الله " ، و
قوله صلى الله عليه واله : " ولي علي ولي الله ، وعدو علي عدو الله " وقوله صلى الله عليه واله : " علي

حجة الله ، وخليفته على عباده " ، وقوله صلى الله عليه واله : " حب علي إيمان وبغضه كفر " ،

76788 عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن القاسم بن يحيى، عن جده الحسن بن راشد قال: سمعت أبا إبراهيم (ع) يقول: لما احتفر عبدالمطلب زمزم وانتهى إلى قعرها خرجت عليه من إحدى جوانب البئر رائحة منتنة أفظعته فأبى أن ينثنى(1) وخرج ابنه الحارث عنه ثم حفر حتى امعن فوجد في قعرها عيناتخرج عليه برائحة المسك ثم احتفر فلم يحفر إلا ذراعا حتى تجلاه النوم فرأى رجلا طويل الباع(2) حسن الشعر جميل الوجه جيد الثوب طيب الرائحة وهو يقول: أحفر تغنم وجد تسلم ولاتدخرها للمقسم(3)، الاسياف لغيرك والبئر لك أنت أعظم العرب قدرا ومنك يخرج نبيها ووليها والاسباط النجباء الحكماء العلماء البصراء والسيوف لهم وليسوا اليوم منك ولا لك ولكن في القرن الثانى منك بهم ينير الله الارض ويخرج الشياطين من أقطارها ويذلها في عزها ويهلكها بعد قوتها ويذل الاوثان ويقتل عبادها حيث كانوا ثم يبقى بعده نسل من نسلك هو أخوه ووزيره ودونه في السن وقد كان القادر على الاوثان لايعصيه حرفا ولا يكتمه شيئا ويشاوره في كل امر هجم عليه واستعيى(4) عنها عبدالمطلب فوجد ثلاثة عشر سيفا مسندة إلى جنبه فأخذها وأراد أن يبث(5)، فقال: وكيف ولم أبلغ الماء ثم حفر فلم يحفر شبرا حتى بداله قرن الغزال ورأسه فاستخرجه وفيه طبع لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله فلان خليفة الله فسألته فقلت: فلان متى كان قبله أو بعده؟ قال: لم يجئ بعد ولا جاء شئ من أشراطه(6) فخرج عبدالمطلب وقد استخرج الماء وأدرك وهو يصعد فإذا أسود له ذنب طويل يسبقه بدارا إلى فوق فضربه فقطع أكثر ذنبه ثم طلبه ففاته وفلان.كافي

اخبرنا جماعة من اصحابنا عن ابي محمد هارون بن موسى بن أحمد التلعكبري قال: حدثنا محمد بن علي بن معمر قال: حدثني ابوالحسن علي بن محمد بن مسعدة والحسن بن علي بنى فضال عن سعدان بن مسلم عن صفوان بن مهران الجمال قال: قال لي مولاي الصادق صلوات الله عليه في زيارة الاربعين: تزور عند ارتفاع النهار وتقول: (السلام علي ولي الله وحبيبه، السلام على خليل الله ونجيبه السلام على صفي الله وابن صفيه، السلام على الحسين المظلوم الشهيد.تهذيب طوسي



طبق روايتى كه در كتاب السلافة فى امر الخلافة نقل شده است . (64) سلمان فارسى و اباذر غفارى در زمان خود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از شهادت به رسالت در اذان مى گفتند اشهد ان عليا ولى الله صاحب كتاب شهادت ثالثه مى نويسد: ممكن است خود پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او دستور داده باشد اگر مورد اعتراض قرار گرفت به آنها اين جواب را بدهد.
بالاخره در كتاب جواهر الولايه ص 380 مى نويسد سلمان فارسى پس از شهادت به رسالت گفت اشهد ان عليا ولى الله . شخصى خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد و عرض كرد: چيزى را شنيدم كه سابقه نداشت ، سلمان پس از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت على داد.
باز در همان كتاب مى نويسد: ان رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقال يا رسول الله ان اباذر يذكر فى الاذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة لعلى بالولاية و يقول اشهد ان عليا ولى الله فقال : كذلك نسيتم قولى فى غدير خم ؛ من كنت مولاه ... .
پس از جريان غدير خم پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اباذر گفت اذان بگويد اباذر پس از شهادت به رسالت گفت : اشهد ان عليا ولى الله .
________

64اين كتاب متعلق به يكى از علماى اهل سنت به نام عبدالله مراغى است كه از علماى قرن هفتم هجرى بوده به نقل كتاب شهادت ثالثه ص 6 و بنا به نقل صاحب كتاب نهضت حسينى ص 6 آية الله كاظمينى در جواهر الولايه ص 380 راجع به اهميت روايت السلافة فى امر الخلافة مى نويسد: اين كتاب در كتابخانه دمشق موجود است و هفتصد سال قبل نوشته شده است .

أخبرنا أبو محمّد بن عبداللّه بن عبدالرحمن الحرضي، قال: حدّثنا يحيى بن منصور القاضي، قال: حدّثنا محمّد بن إبراهيم العبدي، قال: حدّثنا هشام بن عمّار، قال: حدّثنا عراك بن خالد، حدّثنا يحيى بن الحارث، قال: حدّثنا عبداللّه بن عامر، قال: أُزعجت الزرقاء الكوفية إلى معاوية، فلمّا أُدخلت عليه قال لها معاوية: ما تقولين في مولى المؤمنين عليّ؛ فأنشأت تقول:
فقال لها معاوية: كيف غرزت فيه هذه الغريزة؟ فقالت: سمعت اللّه يقول في كتابه لنبيّه: (إنّما أنت منذر ولكلّ قوم هاد) المنذر رسول اللّه، والهادي عليٌّ وليّ اللّه.المراجعات

وروى عن الديلمي : كتب إلينا أبو بكر بن مردويه أنبأنا جدي حدثنا محمد بن علي
حدثنا علي بن شهمرد التستري حدثنا أبو الأشعث جعفر بن أحمد عن أبيه عن جده
علي بن الحسين عن جده عن ابن أبي طالب رفعه لما أسري بي رأيت على باب الجنة
مكتوبا بالذهب لا إله إلا الله محمد حبيب الله علي ولي الله فاطمة أمة الله الحسن والحسين
صفوة الله على باغضهم لعنة الله .احقاق الحق


وأفرين بر شهداي راه علي (ع) :

قتل الرافض الخبيث وفي يوم الخميس سابع عشره أول النهار وجد رجل بالجامع الاموي اسمه محمود بن إبراهيم الشيرازي، وهو يسب الشيخين ويصرح بلعنتهما، فرفع إلى القاضي المالكي قاضي القضاة جمال

الدين المسلاتي فاستتابه عن ذلك وأحضر الضراب فأول ضربه قال: لا إله إلا الله علي ولي الله، ولما ضرب الثانية لعن أبا بكر وعمر، فالتهمه العامة فأوسعوه ضربا مبرحا بحيث يكاد يهلك، فجعل القاضي يستكفهم عنه فلم يستطع ذلك، فجعل الرافضي يسب ويلعن الصحابة، وقال: كانوا على الضلال، فعند ذلك حمل إلى نائب السلطنة وشهد عليه قوله: بأنهم كانوا على الضلالة، فعند ذلك حكم عليه القاضي بإراقة دمه، فأخذ إلى ظاهر البلد فضربت عنقه وأحرقته العامة قبحه الله، وكان ممن يقرأ بمدرسة أبي عمر، ثم ظهر عليه الرفض فسجنه الحنبلي أربعين يوما، فلم ينفع ذلك، وما زال يصرح في كل موطن يأمر فيه بالسب حتى كان يومه هذا أظهر مذهبه في الجامع، وكان سبب قتله قبحه الله كما قبح من كان قبله، وقتل بقتله في سنة خمس وخمسين.البدايه و النهايه

ما أورده الأخ العلوان ص72 من أن المؤمنين بالشام! بدمشق! بالجامع الأموي! قتلوا رجلاً يقول: لا إله إلا الله علي ولي الله!! ثم سب الشيخين وأن العامة قتلوه!! فهذا ليس دليلاً على شرعية القتل ولو وفق الله علماء الجامع الأموي في نصيحة ذلك الرجل لعل الله أن يهديه إلى الحق فهذا خير من ضربه ثم قتله ثم إحراق جثته!! فهذا خلاف الشرع، فإن ذبحتم فاحسنوا الذبحة.

صحيح أن هناك عوام بل وبعض العلم من الروافض والنواصب يقعون في المتفق على فضلهم وجلالتهم كالخلفاء الراشدين وأمهات المؤمنين وأهل بدر لكن فعلهم هذا ليس بأعظم من الكفر بالله ورسوله والكافر بالله ورسوله يحتاج للنصيحة والبيان والرفق أما الشدة والعنف والضرب فلا يزيد المتعصب إلا تعصباً.



البته چنانکه گفتند این کلام جزو اذان نیست وبرگرفته از آیه 55 سوره مائده است و بعلت سب ولعن امام علی (ع) بر منابر (براویت بخاری ومسلم) ، برای هشدار به دشمنان علی (ع) توسط شیعیان در اذان و اقامه گفته میشد .


أخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ:

كُنَّا نَقْرَأ على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم

[="green"]{يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك}[/][="blue"] أَن عليا مولى الْمُؤمنِينَ [/]{[="green"]وَإِن لم تفعل فَمَا بلغت رسَالَته وَالله يَعْصِمك من النَّاس}[/]

الدر المنثور ج2 ص298

ohfreedom;310126 نوشت:
سوال شخصی بنده این است:
قرآن نیز بر پیامبر وحی شده است، آیا ما می توانیم به قصد تبرک آیاتی به آن اضافه نماییم؟
مثلا به عنوان تبرک آیه ای بیاوریم که باب میلمان باشد!!!؟
معلوم است که نمی شود چنین کاری کرد؛ چیزی که وحی شده است باید بدون کم و کاست انجام شود؛ پس جسارت نیست اگر بگوییم دلیلتان غیر معقول و خارج از دین است!

سؤال: چرا شیعیان در اذان بر ولایت على (علیه السَّلام) شهادت مى دهند؟
جواب: شیعیان در اذان پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، بر ولایت امیرمؤمنان على بن ابى طالب (علیه السَّلام) گواهى مى دهند، و این مسأله در تمام بلاد شیعى مشاهده مى شود، در این باره توضیح چند نکته ضرورى است:
1. تمامى فقهاى شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه «شهادت بر ولایت على (علیه السَّلام)» جزء اذان نیست و لذا هنگامى که فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمى دانند که عبارتند از:
4 تکبیر، 2 بار شهادت بر وحدانیت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خیر العمل»، 2 تکبیر و 2 بار تهلیل و این سخنى است که فقهاى شیعه جملگى بر آنند.
2. اگر فردى شهادت سوم را به عنوان جزئى از اذان بگوید، کار حرامى مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:
الف: على (علیه السَّلام) به حکم قرآن و حدیث رسول گرامى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، ولىّ خداست.
ب: امام صادق (علیه السَّلام) فرمود: هرگاه به رسالت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) شهادت دادید بر ولایت على (علیه السَّلام) نیز گواهى دهید.
در اثبات اصل نخست و این که على (علیه السَّلام) ولىّ خداست، گذشته از حدیث متواتر غدیر و روایات متواتر که پیامبر گرامى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) کراراً فرموده است: یا على أنت ولى کلّ مؤمن بعدى،[1] قرآن مجید نیز بر ولایت على (علیه السَّلام) تصریح کرده است، آنجا که مى فرماید:
[إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ* وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ].[2]
«تنها ولیّ و سرپرست شما خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، حزب و جمعیت خدا پیروز است».
مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در حقّ امیرمؤمنان على (علیه السَّلام) وارد شده است، آنگاه که فقیرى وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد و حضرت در حال رکوع بود، با انگشت خود به فقیر اشاره کرد که انگشتر را از دست او برگیرد و در آن هنگام دو آیه یاد شده فرود آمد.
مدارک نزول این حدیث فزونتر از آن است که در اینجا ذکر شود، امّا به عنوان‏ نمونه به چند مورد در پاورقى اشاره مى کنیم.[3]
بدین ترتیب، با توجه به آیه مذکور و آیات و روایات متعدد دیگر، آشکار مى گردد که امیرمؤمنان (علیه السَّلام) ولىّ و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است.
در خصوص نکته دوم نیز قاسم بن معاویه، از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیمها السَّلام)، از آن حضرت چنین نقل کرده است:
«إِذا قَالَ أَحدکُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْیَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».[4]
«هر گاه کسى از شما به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر گواهى داد، براى تکمیل شهادت به ولایت على (علیه السَّلام) نیز گواهى دهد».
بنابر آنچه گفته شد، احدى از شیعیان آن را به عنوان جزئى از اذان نمى گوید وحتى برخى در اقامه براى اینکه از دیگر اجزا تمیز داده شود، فقط یک بار آن را مى گویند و در این صورت مشکلى در این مورد نخواهد بود.[5]

منابع
[1] - کنز العمال: 6/ 396، حدیث 6048.
[2] - مائده/ 55- 56.
[3] - تفسیر طبرى: 6/ 86؛ ابو بکر جصاص: أحکام القرآن: 2/ 542؛ ابوالحسن واحدى نیشابورى در اسباب النزول: 148؛ زمخشرى در کشاف: 1/ 422 و مرحوم علّامه امینى نزول آیه را در حقّ على بن ابى طالب علیه السَّلام از 66 منابع سنى نقل کرده است حتّى حسان بن ثابت که در واقعه حاضر بود چند بیتى درباره این رویداد گفت که یکى را یادآور مى شویم:
فأنت الذى أعطیت إذ أنت راکع فدتک نفوس القوم یا خیر راکع‏
تو کسى هستى که در حال رکوع بخشیدى. ارواح دیگران فداى تو گردد اى بهترین رکوع کننده.
[4] - احتجاج طبرسى: 83.
[5] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:504- 505.

عبارت اشهد ان علي ولي الله در اذان

چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟

پاسخ:
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت كه اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :

نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
در اين زمينه دو نظر موجود است :

1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت كه جزئي از نماز بوده و مستحب است .

2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است كه جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم كه استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر كسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وكسي در اين زمينه اشكال نگرفته است .

در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است كه هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .

صاحب جواهر مي گويد:

« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا علي سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله في الموالاة و الترتيب، بل هي كالصلاة علي محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوي الجزئية بناء علي صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.»

جواهر الكلام 9: 87.

« ولي اشكالي ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معني شهادت سوم ضرري به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمي زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاي جزئيت آنرا مي كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براي عبادت تشريع كنند.

و اگر كسي در فتواي عده اي از علما ديده شود كه حكم به تحريم آن كرده اند ، مقصود حكم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشكالي ندارد .

روايات بر جواز شهادت ثالثه :
روايت اول :
روي القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأي علي العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتي هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الكرسي كتب علي قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلي قضايا أخري ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين.

الاحتجاج : 158

از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است كه :

به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي كنند كه وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد كه : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بكر صديق!!!

پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حركت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند كرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين كرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است كه در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان كه يكي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله

و همانطور كه در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مكان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .

تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم كه اين مضمون را تاييد مي نمايد :

روايت اول :
عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الي السماء إذا علي العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .

الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبري السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.

از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است كه فرمودند : وقتي كه من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود كه خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .

روايت دوم :
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا علي ما بعثوا . قلت:علي ما بعثوا ؟ قال:علي ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.

معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .

از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است كه فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس كه به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب

روايت سوم :
عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متي سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالي: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم علي انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلي فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.

فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .

از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است كه فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب كردند ، برتري او را انكار نمي كردند ؛ او زماني امير مومنان شد كه آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي كه پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم ؟

گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .

روايت دوم :
روايتي است كه آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي كند كه فرمودند :

عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .

از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است كه فرمودند : من از خدا خواسته ام كه در هر جايي كه من را ذكر مي كند تو را نيز ذكر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول كرده و مورد اجابت قرار داد .

طبق اين روايت در هر جايي كه رسول خدا ذكر مي شود ( كه اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذكر خواهد شد .

شاهد بر اين روايت در كتب اهل سنت :
از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است كه اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي كنند كه رسول خدا به ايشان فرمودند :

ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .

مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .

از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنكه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنكه آن را براي تو نيز خواستم .

و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :

وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .

بحار الانوار ج 84 ص 111 .

و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .

بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مكمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .

حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند .

شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟
ابوذر در اذان شهادت به ولايت مي‏داد :
در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در كتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي كند :

روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل علي رسول الله (صلي الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلي عليه السلام .

قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .

السلافة في أمر الخلافة، ص 32.

شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا كلام من را در روز غدير خم فراموش كرديد كه « هركس كه من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟

روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل علي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلي الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.

السلافة في أمر الخلافة، ص 32.

شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟

پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!

بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .

براي تكميل بحث ، بحث بدعت هاي در اذان را نيز ضميمه مطلب بالا مي نماييم :

بدعت ها در اذان :
الصلاة خير من النوم:
1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند:

الف ) امام مالك مي‏گويد:
اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.

هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

الموطّا 1: 72

ب) ابن حزم مي‏گويد:
الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .

الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است

المحلي 3: 161

2- السلام عليك ايها الامير:
احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي‏دانند جمله‏اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته –

الف) سرخسي مي‏گويد:
قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه

از ابو يوسف روايت شده است كه گفت : اشكالي ندارد كه تنها مخصوص حاكم تثويب كند (او را به نماز دعوت كند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليك ايها الامير ورحمة الله وبركاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمك الله"

المبسوط 1: 131

ب) حلبي مي‏گويد:
«عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي‏الله عنه - يفعله.

از ابو يوسف نقل شده است كه گفت : اشكالي نمي بينم در اينكه موذن بگويد : السلام عليك ايها الامير ورحمة الله وبركاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمك الله .

زيرا حاكمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي كرده است .

السيرة الحلبية 3: 304

مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود:

الهداية في شرح البداية 1: 42 الجامع الصغير 1: 38- تاريخ مدينة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقاني 1: 215 - تنوير الحوالك ج 1، ص 71 - الذخيره 2: 47 - مواهب الجليل 1: 431، الطبقات الكبري 5: 334 و 359.

3- حذف «حي علي خير العمل» از اذان:
الف) صاحب اضواء البيان مي گويد :
كه ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است.

اضواء البيان ج8 ص 156

ب) بيهقي در سنن كبراي خود مي گويد :
1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيي بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي علي الفلاح قال علي أثرها حي علي خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي علي خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع

ابن عمر در اذان خود سه بار الله اكبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل ....

ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي كرد .

1843 كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسي ثنا موسي بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي علي الفلاح وأحيانا يقول حي علي خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة

ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل

1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسي ثنا موسي بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي علي الفلاح قال حي علي خير العمل ويقول هو الأذان الأول

از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است كه در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف)

سنن البيهقي الكبري ج1/ص424

ج) ابن ابي شيبه مي گويد :
من كان يقول في أذانه حي علي خير العمل :

2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي علي الفلاح قال حي علي خير العمل ويقول هو الأذان الأول

2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي علي خير العمل

2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي علي خير العمل

كساني كه در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :

...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي كه به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود كه اين اذان اول است .

... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل

...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي كرد .

مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195

د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد :
1797 عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل

ابن عمر هنگامي كه در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل

مصنف عبد الرزاق ج1/ص464:

هـ) متقي هندي در كنز العمال مي گويد :
23174 - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي علي خير العمل

بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل

كنز العمال ج8/ص161

و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد :
زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي صلي الله عليه وسلم اجعل في آخر أذانك حي علي خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيي الحماني

ابي محذوره گفته است : جوان بودم كه رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو

لسان الميزان ج1/ص268

جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينكه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد كرده اند.

و) زيلعي مي گويد :
ما جاء في حي علي خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي علي خير العمل فأمره النبي صلي الله عليه وسلم أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي علي خير العمل انتهي قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي صلي الله عليه وسلم فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلي كشف أحوالهم انتهي واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي علي الفلاح قال علي أثرها حي علي خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي علي خير العمل

آنچه كه در مورد حي علي خير العمل آمده است :

بيهقي از ... نقل كرده است كه بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند كه به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها كند .

بيهقي گفته است كه اين متن با اين الفاظ – در مورد چيزهايي كه به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( كه حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مكروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت .

نصب الراية ج1/ص290

جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم كه رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم كه بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد كردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مكروه مي دانيم!!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

سوال:

آيا جمله أشهد أن علي ولي الله، در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود يا بعد از او به اذان اضافه شده است؟

جواب:

در اين موضوع، چند روايت در منابع آمده است. در كتاب السلافة في أمر الخلافة مراغي مصري اين تعبير وجود دارد:

أخرج أن رجلا دخل علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و قال: يا رسول الله إن أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام)! قال صلي الله عليه و آله و سلم: كذلك أَوَنَسيتم قولي في غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه.

مردي خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: ابوذر در اذان خود، بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت حضرت علي (عليه السلام) مي‌دهد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين‌چنين ـ درست ـ است. آيا فراموش كرده‌اي سخن مرا در روز غدير كه فرمودم: من كنت مولاه فعلي مولاه.

السلافة في أمر الخلافة للمراغي المصري، ص32

هم‌چنين در صفحه بعد آمده است:

دخل رجل علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، فقال: يا رسول الله! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك، فقال صلي الله عليه و آله و سلم : ما هو؟ قال: سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولاية لعلي عليه السلام، قال صلي الله عليه و آله و سلم: سمعت خيرا.

مردي خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: چيزي را شنيده‌ام كه قبل از اين نشنيده بودم. حضرت فرمود: چه چيزي را؟ آن مرد فرمود: شنيدم كه سلمان در اذان خود، بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت حضرت علي (عليه السلام) مي‌دهد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: نيكو سخني را شنيدي.

السلافة في أمر الخلافة للمراغي المصري، ص33

اين دو مورد را در كتب اهل‌سنت ديده‌ام. اين‌كه از نظر سندي درست است يا خير؟ فعلا كاري با آن نداريم.

خداوند مي‌فرمايد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

وليّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پيامبرش و مؤمناني هستند كه نماز را برپا مي‏دارند و در حال ركوع، زكات مي‏دهند.

سوره مائده/آيه55

تمام علمائ اهل‌سنت، اتفاق نظر دارند و ادعاي اجماع كرده‌اند كسي كه در ركوع، صدقه داد، علي بن ابي طالب (عليه السلام) بود. قرآن مي‌فرمايد: علي، ولي الله است. اگر من در اذان خود مي‌گويم: أشهد أن علي ولي الله، طبق منطق قرآن است و خارج از قرآن نيست. فقط مسئله‌اي كه در اينجا مطرح است اين است كه آيا در اذاني كه عبادت است و توقيفي، مي‌توان چيزي را اضافه كرد يا خير؟

ما در اينجا دو مسئله داريم:

1. آيا در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، الصلاة خير من النوم بود يا نبود؟ اگر نبود، پس چرا خليفه دوم آن را اضافه كرد؟ در زمان ابوبكر هم نبود. شما اين را اضافه كرده‌ايد و شيعيان هم أشهد أن علي ولي الله را اضافه كرده‌اند.

2. شما الصلاة خير من النوم را جزء اذان قرار داده‌ايد، ولي فقهاي شيعه، اتفاق نظر دارند اگر كسي أشهد أن علي ولي الله را به عنوان جزء نماز بگويد، گناه و معصيت كرده است و بايد به قصد رجاء بگويد، نه جزء اذان.

در خود تاريخ هم داريم كه در زمان يكي از خلفاي عباسي، دستور دادند نام خليفه را در اذان اضافه كنند. اين قضايا در طول تاريخ بوده است و چيز تازه‌اي نيست.

نام کتاب:
دلائل ذكر شهادت بر ولايت علي در اذان و اقامه

عنوان مطلب:
جواب نقد
در جواب نقد اول مي گوئيم كه شكي نيست پيامبر عظيم الشان اسلام واقف به عظمت ولايت بوده و به خاطر همين آن را از اول بعثت اعلام كرده است اما از آيات قرآن اين نكته را استنباط مي كنيم كه آن حضرت در اعلام رسمي و گسترده آن ترس داشته است و شاهد ما لحن تند اين آيه قرآن است كه قبل از واقعه غدير نازل شده كه (يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك فان لم تفعل فما بلغت رسالته). [1] .
آيا ترس پيامبر(ص) نسبت به مسائل كوچك و شخصي بوده است يا خوف اين را داشته اند كه با اعلام اين نكته اساس اسلام و نهالي كه براي رشد و شكوفايي آن همه زحمت كشيده شده در معرض خطر قرار خواهد گرفت؟
و اين همان است كه در آن ماجرا خداوند پيامبرش را اين گونه مورد خطاب قرار مي دهد كه:(اليوم يئس الذين كفرو من دينكم فلا تخشوهم و اخشون). [2] .
و لذا بزرگاني چند عدم جعل شهادت به ولايت حضرت علي(ع) را در اذان و اقامه در اين راستا ارزيابي مي نمايند بلكه عقيده دارند كه عدم تصريح به ولايت آن حضرت در قرآن هم به خاطر تقيه بوده است، همان طوري كه در روايت هم بدان اشاره شده است [3] .
زيرا كنايه و عدم تصريح در عين زيبايي مضاعف هم وافي به مقصود است و هم موجب عدم عدم تحريك معاندان در اسقاط آيات قرآن مي گردد و همين عاملي در حفظ اسلام گشته است.
و اما جواب نقد دوم: كسي از علماء از اين گونه روايات به جزئيت شهادت ثالثه استدلال ننموده است [4] و لذا از فقهاي شيعه كمتر كسي پيدا مي شود كه گفته باشد شهادت ثالثه جزء اذان است منتهي از مجموع ادله اي كه در نزد آنها بوده گفته اند كه مستحب است شهادت ثالثه در اذان گفته شود اما نه به قصد جزئيت [5] همان طوري كه مستحب است بعد از شهادت به رسالت پيامبر(ص) گفته شود: "اللهم صل علي محمد واله". علاوه رواياتي كه اين گونه اند اگر به اخبار تسامح در ادله سنن ضميمه گردند مي توانند مورد توجه قرار گيرند لذا از امام صادق(ع) روايت شده است كه "من بلغه عن النبي(ص) شي من الثواب فعمله كان له اجرا ذلك و ان كان رسول الله لم يقله" [6] .
بله علمايي قائل به جزئيت يا وجوب شهادت ثالثه در اذان شده اند اما نه با اتكاء به اين روايات ضعيف بلكه براي فتواي به وجوب خود دليل اقامه كرده اند و اين روايات را به عنوان يكي از مؤيدات ذكر نموده اند مثلا صاحب كتاب االشهاده بالولايه في الاذان، پيرامون روايت احتجاج مي نويسد: صاحب احتجاج در اين كتاب اسانيد روايات را نياورده است و لذا از جهت علمي فقيه نمي تواند به چنين رواياتي اعتماد كند و به استحباب فتوي دهد اما علماي ما به مفاد اين روايات فتوي داده اند و اين قاعده مورد پذيرش خيلي از علماء مي باشد كه عمل مشهور به روايت مرسله يا ضعيف، نقص سند آن روايت را جبران مي كند. [7] .
و در ادامه بحث در همان كتاب مي گويند: الان شهادت ثالثه شعار شيعه شده است و لذا بعضي از بزرگان مثل مرحوم حكيم در كتاب مستمسك قائل به وجوب شهادت ثالثه در اذان مي باشد به لحاظ اين كه اين شعار مذهب شده است و ترك آن به مذهب ضرر مي رساند [8] .
پس اين احتمال قوي مي نمايد كه بگوئيم شهادت ثالثه از زمان پيامبر(ص) در اذان داخل شده است و آن گاه كه شيعه از تقيه خارج شد، رواج پيدا نمود و لذا نمي توانيم گفتار ذيل را درست ارزيابي نمائيم كه: "شهادت ثالثه (داخل كردن اشهد ان علي ولي الله) از جمله كارهايي است كه صفويه در اذان مرتكب شده اند و اين همان است كه بعضي از غلات سعي در تنفيذ آن در قرن چهارم هجري داشته اند اما علماي شيعه اماميه آن را به شدت مردود و بدعت حرام شمرده اند همان طور كه صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه نقل نموده است".
بله مي توانيم با گفتار ذيل موافق باشيم كه: در زمان صفويه شيعه از تقيه خارج گشت و در پرتو درايت محقق كركي در اين زمان دو جمله اشهد ان عليا ولي الله و حي علي خيرالعمل كه در اثر حملات دشمنان كينه توز (بين سالهاي 528-447)از بين مردم رخت بسته بود، احياء گرديد. [9] .
حال با اين مقدمه به نقد اشكال سوم مي پردازيم كه خود حديث مفصلي دارد.
شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه گفته است: هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَي بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَان [10] .
ولي ما با توجه به عظمت و بزرگي شيخ صدوق، ملاحظاتي نسبت به اين كلام دارِيم:
اولا ايشان در تعريف مفوضه گفته اند كه مفوضه فرقه گمراهي مي باشند كه مي گويند: خدا پيامبر اسلام(ص)را خلق نموده است و خلق دنيا را بوي واگذار كرده است و بعضي هم گفته اند: بلكه اين را به علي(ع) واگذار كرده است و اينها از معتزله و احزابشان مي باشند كه قائلند اعمال بندگان به خود آنها تفويض شده است. [11] .
در حالي كه در جاي ديگر مي فرمايند: (ان الغلاة و المفوضة لعنهم الله ينكرون سهو النبي(ص) و يقولون لو جاز ان يسهو في الصلاة لجاز ان يسهو في التبليغ لان الصلاة عليه فريضة كما ان التبليغ عليه فريضة) [12] .
و لازمه حرف ايشان اين است كه همه آنهايي كه به سهو النبي اعتقاد ندارند از غلات و مفوضه به شمار آيند در حالي كه اگر اين گونه باشد بايد كل شيعيان به غير از صدوق و استادش از مفوضه باشند چون شيعيان درطول تاريخ قائل به عدم سهو النبي بوده اند. [13] .
(انفوا عنا الربوبيه و قولوا فينا ما شئتم، يعني از ما ربوبيت را نفي كنيد و آنگاه هر فضيلتي را كه مي خواهيد براي ما اثبات كنيد) [14] حال با توجه به اين مقدمه مي توانيم بگوئيم شايد آنهايي كه صدوق به آنها نسبت مفوضه داده است از اين دسته بوده اند و لذا مناسب به نظر مي رسيد كه ايشان اسامي آنها را ذكر مي كرد تا محققين نسبت به اين انتساب هم بحث مي نموده اند همان طوري كه درباره عده اي از منسوبين به غلو و تفويض بحث كرده اند و سلامت آنها را اثبات نموده اند.
ثانيا از بيان ايشان اين نكته به دست مي آيد كه ايشان با جزئيت شهادت ثالثه مخالف هستند زيرا مفوضه را كه قائل به جزء بودن شهادت ثالثه در اذان بودند لعنت كرده و علاوه فرموده است: "لا شك ان علي ولي الله...و لكن ليس ذلك من اصل الاذان" و اما قريب به اتفاق علماي شيعه قائل به جزئيات شهادت ثالثه در اذان نمي باشند. [15] و تنها محبوبيت و رجحان شهادت ثالثه را در اذان اثبات مي نمايند و اين همان چيزي است كه از كلام شيخ صدوق نفي آن استفاده نمي گردد، پس مي توان گفت كه طبق نظر شيخ صدوق اگر شهادت ثالثه در اذان بدون قصد جزئيت آورده شود رجحان دارد.
ثالثا: همين گقتار ايشان دليل بر وجود رواياتي است كه دال بر جزئيت شهادت ثالثه بوده اند و چون ايشان آنان را از جعليات مفوضه مي دانسته است از نقل آنان خودداري نموده است در حالي كه (اعترافه بورودها رواية و رده لها دراية و الرواية لا تعارضها الدراية) و اسلوب بحث و اجتهاد اقتضا مي كرده است كه ايشان در وهله اول آن احاديث را نقل و آنگاه با بيان اشكالات سند يا متن به صحت و سقم روايات حكم كنند اما اين كه از اساس چنين رواياتي را ذكر نكنند و از صفحه روزگار محو نمايند، روش علمي تلقي نمي گردد، و اين بدان خاطر است كه ممكن است متقدمين در سند يا دلالت رواياتي اشكال كنند اما متأخرين آن مناقشه را نپذيرند.
رابعا: شيخ صدوق گر چه حق بزرگي بر گردن شيعه دارد اما تجليل از ايشان با خطا انگاشتن سخن ايشان منافاتي ندارد. او معصوم نبوده كه گفتارش بر ديگران حجت باشد و لذا شيخ عبدالنبي عراقي در تعليقه خود بر كلام شيخ صدوق مي نويسد: كسي از اماميه نگفته است كه از شرايط حجيت خبر عمل صدوق و عدم اعراض او مي باشد پس به درستي كه براي صدوق فتواي نادره اي است كه احدي از فقهاء با ايشان موافقت نكرده است مثل مسأله سهو النبي و كنار گذاشتن اخباري كه دلالت بر عدم سهوالنبي دارند و وجوب حج در هر سال بر هر كسي كه متمكن از آن است و جواز وضو و غسل با آب مضاف و پاك بودن خون اگر كمتر از يك نخود باشد و پاك بودن خمر و نجس نشدن آب قليل به ملاقات با نجاست و... [16] .
خامسا: شيخ طوسي از اين اخبار و احاديث به شواذ تعبير آورده است و همين تعبير خود حكايت از آن دارد كه راوي اين گونه روايات ثقه بوده اند منتهي شاذ و مخالف با آن چه مشهور روايت كرده اند، مي باشند و اين خود دلالت بر صحت اين احاديث دارد اما فقهاء بدان عمل نكرده اند. [17] .
واگر به اين قائده تسامح در ادله سنن اضافه گردد مي تواند دليل باشد كه قول صدوق اگر عدم رجحان مطلق شهادت ثالثه و حكم به گمراهي قائل به رجحان مطلق باشد، وجهي ندارد سادسا: از كلام شيخ صدوق بر مي آيد كه در قرن چهارم هجري كه عصر ايشان بوده است شهادت ثالثه در اذان بوده است و آن زمان به عصر غيبت صغري و نواب اربعه نزديك است و لذا مي توان گفت كه اگر شهادت ثالثه بدعت بوده بايد در توقيعات صادره از حضرت حجت(ع) نهي اي نسبت به اين وارد مي شده همان طوري كه نهي و تبري در باره اهل بدع و باطل مثل شلمغاني و... صادر شده است، در حالي كه چنين چيزي از آن حضرت درباره شهادت ثالثه در اذان صادر نشده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

انّ الله لا یفلح المفترون

هر کسی میداند در زمان پیامبر این جمله در اذان نبوده و اگر علی مومن بود که بود تا آنجا که میدانم الله مولی المومنین معنی ندارد شهادت بدهید که یک نفر ولی الله هست یا خیر وقتی حجة البالغه بر آن ندارید ولله حجة البالغة البته از جماعتی مثل شما که بنده ای از بندگان الله را تقسیم کننده بهشت و جهنم میدانید و میگویید دنیا برای پنج تن خلق شده انتظاری بیشتر از این نمیرود در مذهب شیعه و هم در سنی افتراء های زیادی به الله به کذب بسته شده سبحان الله انّ الله لا یفلح المفترون

من حاضرم با شیعیان و سنی بر سرحق بودن مباهله کنم هیچ کدام از مذاهب شما حق نیست و با آنچه از قرآن نازل شده تفاوت و تناقضاتی دارد اگر بعد از بحث و مغلوب شدن بازهم بر آیین خود ماندید حاضرم با شما مباهله کنم

عبد من عباد الله;312851 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

انّ الله لا یفلح المفترون

هر کسی میداند در زمان پیامبر این جمله در اذان نبوده و اگر علی مومن بود که بود تا آنجا که میدانم الله مولی المومنین معنی ندارد شهادت بدهید که یک نفر ولی الله هست یا خیر وقتی حجة البالغه بر آن ندارید ولله حجة البالغة البته از جماعتی مثل شما که بنده ای از بندگان الله را تقسیم کننده بهشت و جهنم میدانید و میگویید دنیا برای پنج تن خلق شده انتظاری بیشتر از این نمیرود در مذهب شیعه و هم در سنی افتراء های زیادی به الله به کذب بسته شده سبحان الله انّ الله لا یفلح المفترون

من حاضرم با شیعیان و سنی بر سرحق بودن مباهله کنم هیچ کدام از مذاهب شما حق نیست و با آنچه از قرآن نازل شده تفاوت و تناقضاتی دارد اگر بعد از بحث و مغلوب شدن بازهم بر آیین خود ماندید حاضرم با شما مباهله کنم

سلام
جناب ...........تند میروید
جناب عالي نيز به حقانيت مذهب خودتان مطمئن نيستيد اگر نه ادله خودرا بیان می کردید

در ضمن التفاتی به موضوع داشته باشید

فعلا در مورد این موضوع سخن بگوید خشبختانه کسی از این سایت دست خالی نرفته

.

رضا;312856 نوشت:
سلام
جناب ...........تند میروید
جناب عالي نيز به حقانيت مذهب خودتان مطمئن نيستيد اگر نه ادله خودرا بیان می کردید

در ضمن التفاتی به موضوع داشته باشید

فعلا در مورد این موضوع سخن بگوید خشبختانه کسی از این سایت دست خالی نرفته

.


انی تابع علی حق من ربی
ادله ؟هرکس بر لا اله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهد مسلمان است بعد از آن برای مومن شدنش نیازی به کفر گفتن ندارد که بگوید علی حجة الله اگر علی مومن بود که تا آنجا که میدانم بود الله مولی المومنین لنا اعمالنا له اعماله
اگر احادیث کذب شیعه و سنی را رها کرده به قرآن نگاهی بیاندازیم میبینیم که شما هیچ ادله ای ندارید!

من حاضرم با تمام کسانی که خود را شیعه یا سنی میخوانند مباهله کنم البته بعد از مغلوب شدنشان

عبد من عباد الله;312875 نوشت:
انی تابع علی حق من ربی
ادله ؟هرکس بر لا اله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهد مسلمان است بعد از آن برای مومن شدنش نیازی به کفر گفتن ندارد که بگوید علی حجة الله اگر علی مومن بود که تا آنجا که میدانم بود الله مولی المومنین لنا اعمالنا له اعماله
اگر احادیث کذب شیعه و سنی را رها کرده به قرآن نگاهی بیاندازیم میبینیم که شما هیچ ادله ای ندارید!

من حاضرم با تمام کسانی که خود را شیعه یا سنی میخوانند مباهله کنم البته بعد از مغلوب شدنشان


به به .
بنده تا به حال نادان تر از شما کسی رو ندیدم!!!
حالا دلیل :
چون به اتفاق علمای اسلام چه شیعه و سنی کسی که بگوید فقط قران او چند صفت دارد :
1- او احمق است .
2-او نادان است .
3-او از خوارج بدتر است .
وو.....

او کافر است

عبد من عباد الله;312875 نوشت:
انی تابع علی حق من ربی
ادله ؟هرکس بر لا اله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهد مسلمان است بعد از آن برای مومن شدنش نیازی به کفر گفتن ندارد که بگوید علی حجة الله اگر علی مومن بود که تا آنجا که میدانم بود الله مولی المومنین لنا اعمالنا له اعماله
اگر احادیث کذب شیعه و سنی را رها کرده به قرآن نگاهی بیاندازیم میبینیم که شما هیچ ادله ای ندارید!

من حاضرم با تمام کسانی که خود را شیعه یا سنی میخوانند مباهله کنم البته بعد از مغلوب شدنشان

سلام
کفر را کسانی همانند ابن تیمیه ها و ر
اویان آنها میگویند که نه قران را قبول دارند و نه احادیث را !!
جناب وهابی شما اگر چیزی در چنته داشتید به فلاکت گرفتار نمیشدید
اگر نه که چه در قرآن و چه در احادیث سخن گفته شده

خوب تو دینت رو معلوم کن

نگاهی به پستهاتون بندازید فقط دارید فحش میدهید.

اگر حرفی از روی منطق قرآنی دارید رو کنید ببینیم چه در چنته دارید..

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312875 نوشت:
من حاضرم با تمام کسانی که خود را شیعه یا سنی میخوانند مباهله کنم البته بعد از مغلوب شدنشان

سلام

عبد من عباد الله;312851 نوشت:
هر کسی میداند در زمان پیامبر این جمله در اذان نبوده

مگر الان هم هست؟:Moteajeb!:

عبد من عباد الله;312851 نوشت:
الله مولی المومنین معنی ندارد شهادت بدهید که یک نفر ولی الله هست

این دیگر چیست؟

عبد من عباد الله;312911 نوشت:
مسلم

مسلم یعنی چی؟[/]

علی مع الحق;312923 نوشت:
نگاهی به پستهاتون بندازید فقط دارید فحش میدهید.

اگر حرفی از روی منطق قرآنی دارید رو کنید ببینیم چه در چنته دارید..

شما باید برای حرفتان سند بیاورید چون یه همچنین چیزی در قرآن نیست !

صلوات فرستادن بر طبق قرآن هم فقط بر رسول هست و بر مومنین الله ملائک و رسول صلوات میفرستند نه مومنین بر یکدیگر

عبد من عباد الله;312927 نوشت:
شما باید برای حرفتان سند بیاورید چون یه همچنین چیزی در قرآن نیست !

صلوات فرستادن بر طبق قرآن هم فقط بر رسول هست و بر مومنین الله ملائک و رسول صلوات میفرستند نه مومنین بر یکدیگر

الله در قرآن فرموده است: «أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ» و پیامبر فرموده است بعد از صلوات بر من بر آل من نیز صلوات بفرستید.

حالا دلیل شما چی هست که از پیامبر اطاعت نمیکنید

خوب تو دینت رو اول معلوم کن..

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312937 نوشت:

تو میگویی رسول الله چنین حرفی زده و من میگویم نزده بیا مباهله کنیم تا حق معلوم شود گر چه آشکار است در قرآن آیا میترسید؟

سلام

مباهله چیه؟

از کجا اوردی چطوریه؟[/]

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312942 نوشت:

تو چیزی را به الله نسبت می دهی و من هم پس از روشن شدن حق که معلوم است اگر آن شخص باز نگشت و کفر ورزید مباهله میکنیم و لعنت الله بر کاذب قرار میدهیم و از الله میخواهم که اورا بکشد و از خاسران قرار دهد

خب آیا مباهله بین دو مسلم صحیح است؟

آیا هنگامی که راه عقل باز است صحیح است؟

اگر دنبال حقی یک موضوع انتخاب کن و روی آن بحث کن

اگر نتیجه نگرفتیم ان موقع صحبت می کنیم

قبول؟[/]

عبد من عباد الله;312937 نوشت:
نّ الله لا یفلح المفترون خب کجای قرآن نوشته شده این ای سفیه؟

تو میگویی رسول الله چنین حرفی زده و من میگویم نزده بیا مباهله کنیم تا حق معلوم شود گر چه آشکار است در قرآن آیا میترسید؟

ای دانا

تو که اینقدر قران قران میکنی این ایه معروف را ندیدی؟؟ نسا/59

چنین مباهله ای باطل است . پیامبر وقتی به مباهله رای داد که در بحث با یهودیان به نتیجه نرسیدند

اما تو که هنوز بحثی مطرح نکردی که ما جواب بدهیم . اول به ما ثابت کن جز فحش و ناسزا چیز دیگر هم بلدی

روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
منبه سایت ولی عصر

عبد من عباد الله;312948 نوشت:

شما حریر و طلا که زینتیست که الله برتمام بندگانش حلال دارد حرام میدانید

شما به الله شرک میورزید و غیر اورا نیز میخوانید و آن ها را ولی من ذلّ خود قرار میدهید سبحان الله و تعالی عما یشرکون

موسیقی را حرام تیغ زدن را حرام و................. افتراهایتان بسیار زیاد است

شما در گمراهی آشکار میبینم

شما انسان های ظالمی هستید و بندگان الله را از راه منحرف میسازید امید است هدایت شوید و اگر نشدید هلاک شوید


دوست عزیز شما که می گویید موشیقی حرام نیست .
بنده از چند تن از اهل سنت عاقل و دانا پرسیدم گفت نظر ما نیز چنین است اما در مورد موشیقی مطرب
اما شرک ورزیدن
خوب بر فرض ما میگیم شرک می ورزیم خوب بدتر از شما نیستیم که خدای سوار بر مگس دارید و خدای مو فرفری دارید و ......
اما در مورد صدا زدن
در همین قران به پیامبر دستور می دهد که از پیامبرانی که از دنیا رفته اند بپرسش ؟؟
و خدا در قرانش میگوید شهیدانی که از دنیا رفته اند زنده هستند
خوب صدا زدن زنده کجا اشکال دارد

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312948 نوشت:
قرآن هست حق هست و مبین ولی شما از آن اعراض میکنید و به کتب که از جانب غیر الله هست پیروی میکنید و کسانی را قرار دادید که جای الله برایتان حکم میکنند و افترا میبندید را مسلم نمیبینم

شما حیواناتی که الله گوشتشان را حلال قرار داده حرام میدانید

شما قران را از چه کسی گرفته اید؟

عبد من عباد الله;312948 نوشت:
و به کتب که از جانب غیر الله هست پیروی میکنید و کسانی را قرار دادید که جای الله برایتان حکم میکنند و افترا میبندید را مسلم نمیبینم

شما نمی بینید یا الله؟

عبد من عباد الله;312948 نوشت:

شما حریر و طلا که زینتیست که الله برتمام بندگانش حلال دارد حرام میدانید

شما به الله شرک میورزید و غیر اورا نیز میخوانید و آن ها را ولی من ذلّ خود قرار میدهید سبحان الله و تعالی عما یشرکون

موسیقی را حرام تیغ زدن را حرام و................. افتراهایتان بسیار زیاد است

شما در گمراهی آشکار میبینم

شما انسان های ظالمی هستید و بندگان الله را از راه منحرف میسازید امید است هدایت شوید و اگر نشدید هلاک شوید

راه را از کجا یافتید؟

و از کجا شناختید؟[/]

بابا می گویم دینت چیه ؟؟
چرا جواب نمی دهی ها ؟؟
بابا این جا اهل سنت زیاد است

عبد من عباد الله;312851 نوشت:
هر کسی میداند در زمان پیامبر این جمله در اذان نبوده

این گفته شماست در اذان بوده است
روایت اوردم

عبد من عباد الله;312948 نوشت:
ای انسان گفته شده یا ایها الذین امنو نه مشرکان

جنابعالی مگر جزو یا ایها الذین امنو نیستی؟ مگر جزو مشرکانی که از رسول اطاعت نمیکنی؟

علی مع الحق;312962 نوشت:
جنابعالی مگر جزو یا ایها الذین امنو نیستی؟ مگر جزو مشرکانی که از رسول اطاعت نمیکنی؟


برادر شاید !!

عبد من عباد الله;312851 نوشت:
هر کسی میداند در زمان پیامبر این جمله در اذان نبوده

شما که فقط و فقط قرآن را قبول داری اول اصل اذان و سپس این ادعایت را از قرآن ثابت کن!

جالب است این آقا درخواست مباهله هم دارد!!!

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312965 نوشت:
یعنی چه

یعنی اینکه خود الله بهت قران رو داده یا اینکه از کتاب فروشی خریدی یا از فردی گرفتی؟

عبد من عباد الله;312965 نوشت:
هردو

نظر شما رو بله قبول دارم و دیدم چه گفتید اما تا خود الله بهم نگه شما بهش دروغ بستید

عبد من عباد الله;312965 نوشت:

اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .


خب اینا چیه؟

از کجا آوردید؟

:Gol:[/]

[="Tahoma"][="Green"]

عبد من عباد الله;312973 نوشت:
از کتاب فروشی

سلام

پس شما از خود الله نگرفتید از کتاب فروشی تهیه کردید!!

عبد من عباد الله;312973 نوشت:
کفی بالله شهیدا بینی و بینکم

پس شما بدون برهان روشن سخنی را به الله نسبت دادی

و شما لابد تنها به دو آیه کفایت کردید؟

راستی شما تاحالا روزنامه ایی کتابی چیزی خواندی قران رو تا حالا تا آخر خوندید؟

یا تنها این دو ایه رو خواندید؟

میشه برامون ترجمه لغت به لغت کنید؟[/]

شما اول به ما بگو چرا از آیه اطیعو الله و اطیعو رسول پیروی نمیکنید.

شما اول ثابت کن به همان قران که اعتقاد داری عمل میکنی سپس درخواست مباهله کن

علی مع الحق;312962 نوشت:
جنابعالی مگر جزو یا ایها الذین امنو نیستی؟ مگر جزو مشرکانی که از رسول اطاعت نمیکنی؟

علی مع الحق;312968 نوشت:
شما که فقط و فقط قرآن را قبول داری اول اصل اذان و سپس این ادعایت را از قرآن ثابت کن!

جالب است این آقا درخواست مباهله هم دارد!!!

علی مع الحق;312968 نوشت:
شما که فقط و فقط قرآن را قبول داری اول اصل اذان و سپس این ادعایت را از قرآن ثابت کن!

جالب است این آقا درخواست مباهله هم دارد!!!


واقعا سخن حقي زدید
برادر .
راستی شما فقط قران می گویید
از کجا معلوم این ابوبکر و عمر و عثمان وجود داشته باشند
یا نعوذ بالله از کجا معلوم پیامبر ی وجود دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

استفاده کردیم البته من نمی دانم بر چیزی که واضح تر از خورشید است سئوال چرا مگر نماز منکر علی قبول است یا اصلا ایمان و اسلام او درست است بنا بر نص صریح آیه اکمال دین و ... نه پس چرا آوردن نام نفس پیامبر بنا بر صریح آیه مباهله (انسان بدون نفسش یعنی ...؟)در اذان علت میخواهد ؟ ولی دست بسته نماز خواندن و آمین گفتن پس از حمد که بنا بر حکم صریح فقها بطلان نماز در پی دارد علت نمیخواهد؟ این همه احکام من در آوردی و اعتقادات باطل مثل جسمانیت خدا بنا به نقل های واضح صحیحین توضیح نمیخواهد

لعنت بر سقیفه

عاشورایی;313323 نوشت:
لعنت بر سقیفه

ممنون لطف شما برادر

در ضمن ما منتظریم روایاتی از اهل سنت در باب علی ولی الله ارائه دهید!!!

علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی علی چشم مخالفان کور

ohfreedom;313374 نوشت:
در ضمن ما منتظریم روایاتی از اهل سنت در باب علی ولی الله ارائه دهید!!!


دوست عزیز ما ارایه دادیم

ohfreedom;313374 نوشت:

در ضمن ما منتظریم روایاتی از اهل سنت در باب علی ولی الله ارائه دهید!!!

سلام
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :
[=arial]روايت اول :

عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .

[=arial]روايت دوم :

عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب

[=arial]روايت سوم :

عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .

[=arial]روايت دوم :

روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند :
عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد .

[=arial]شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت ::Sham:

از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :
وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .
بحار الانوار ج 84 ص 111 .
و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .
بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .

نص خالص "علی ولی الله" رو از اساتید خواهشمندم ببینند موجود است یا نه؟

رضا;313409 نوشت:
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد : روايت اول : عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي . الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120. از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .

روایت مورد نظر شما این است:
أخبرنا أبو نصر ابن الطحان -إجازة- عن القاضي أبي الفرج الخيوطي، حدثنا عمر بن الفتح البغدادي، حدثنا أبو عمارة المستملي، حدثنا ابن أبي الزعزاع الرقي عن عبد الكريم عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: جاع النبي صلى الله عليه وسلم جوعاً شديداً فأتى الكعبة فأخذ بأستارها وقال: ((اللهم لا تجع محمداً أكثر مما أجعته))، قال: فهبط عليه جبريل عليه السلام ومعه لوزة فقال: إن الله تبارك وتعالى يقرئ عليك السلام ويقول لك: ففك عنها فإذا فيها ورقة خضراء مكتوب فيها (لا إله إلا الله محمد رسول الله أيدته بعلي ونصرته به، ما أنصف الله من نفسه من اتهمه في قضائه واستبطأه في رزقه).

اگر ممکن است راویانی را که پررنگ نموده ام بررسی نمائید که آیا تمام آنان ثقه هستند یا خیر و بعدا ادعا نمائید که در منابع اهل سنت وجود دارد!!!
ا
ینکه گفتم بررسی کنید واسه این بود که دوستان مدیر کمی تکاپوی سندی داشته باشند و گرنه خودم جواب را می دانم

رضا;313409 نوشت:
از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند : ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك . مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 . از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .

حدیث مورد نظر شما این است:
أَخْبَرَنَا عَبْدُ الأَعْلَى بْنُ وَاصِلِ بْنِ عَبْدِ الأَعْلَى ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ ثَابِتٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الأَسْوَدِ ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ عَلِيٍّ ، قَالَ : " مَرِضْتُ فَعَادَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَدَخَلَ عَلَيَّ ، وَأنا مُضْطَجِعٌ ، فَاتَّكَأَ إِلَى جَنْبِي ، ثُمَّ سَجَّانِي بِثَوْبِهِ ، فَلَمَّا رَآنِي قَدْ هُدِيتُ قَامَ إِلَى الْمَسْجِدِ يُصَلِّي ، فَلَمَّا قَضَى صَلاتَهُ جَاءَ فَرَفَعَ الثَّوْبَ عَنِّي ، وَقَالَ : قُمْ يَا عَلِيُّ ، فَقَدْ بَرِئْتَ ، فَقُمْتُ كَأَنَّمَا لَمْ أَشْتَكِ شَيْئًا قَبْلَ ذَلِكَ ، فَقَالَ : مَا سَأَلْتُ رَبِّي شَيْئًا فِي صَلاتِي ، إِلا أَعْطَانِي ، وَمَا سَأَلْتُ لِنَفْسِي شَيْئًا ، إِلا وَقَدْ سَأَلْتُ لَكَ " ، خَالَفَهُ جَعْفَرٌ الأَحْمَرُ ، فَقَالَ : عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ ، عَنْ عَلِيٍّ

بررسی سندی حدیث فوق:
يزيد بن أبي زياد الهاشمي:
[=Traditional Arabic]1[=Traditional Arabic]أبو أحمد الحاكم[=Traditional Arabic]ليس بالقوي عندهم[=Traditional Arabic]2[=Traditional Arabic]أبو أحمد بن عدي الجرجاني[=Traditional Arabic]من شيعة أهل الكوفة، ومع ضعفه يكتب حديثه[=Traditional Arabic]3[=Traditional Arabic]أبو بكر البيهقي[=Traditional Arabic]غير قوي، ومرة: نقل عن الأوزاعي أنه قال: يزيد رجل ضعيف الحديث وحديثه مخالف للسنة[=Traditional Arabic]4[=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي[=Traditional Arabic]ليس بالقوي[=Traditional Arabic]5[=Traditional Arabic]أبو حاتم بن حبان البستي[=Traditional Arabic]كان صدوقا إلا أنه لما كبر ساء حفظه وتغير، فكان يتلقن ما لقن، فوقع المناكير في حديثه من تلقين غيره إياه وإجابته فيما ليس من حديثه لسوء حفظه فسماع من سمع منه قبل دخوله الكوفة في أول عمره سماع صحيح وسماع من سمع منه في آخر قدومه الكوفة بعد تغير حفظه وتلقنه ما[=Traditional Arabic]6[=Traditional Arabic]أبو دواد السجستاني[=Traditional Arabic]لا أعلم أحدا ترك حديثه، وغيره أحب إلي منه[=Traditional Arabic]7[=Traditional Arabic]أبو زرعة الرازي[=Traditional Arabic]لين، يكتب حديثه ولا يحتج به[=Traditional Arabic]8[=Traditional Arabic]أبو عيسى الترمذي[=Traditional Arabic]نقل عن البخاري، أنه قال: صدوق ولكنه يغلط[=Traditional Arabic]9[=Traditional Arabic]أحمد بن حنبل[=Traditional Arabic]لم يكن بالحافظ، ومرة: حديثه ليس بذاك[=Traditional Arabic]10[=Traditional Arabic]أحمد بن شعيب النسائي[=Traditional Arabic]ليس بالقوي[=Traditional Arabic]11[=Traditional Arabic]أحمد بن صالح الجيلي[=Traditional Arabic]جائز الحديث، وكان بأخرة يلقن[=Traditional Arabic]12[=Traditional Arabic]أحمد بن صالح المصري[=Traditional Arabic]ثقة ولا يعجبني قول من تكلم فيه[=Traditional Arabic]13[=Traditional Arabic]أحمد بن هارون البرديجي[=Traditional Arabic]ليس هو بالقوي[=Traditional Arabic]14[=Traditional Arabic]إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني[=Traditional Arabic]سمعتهم يضعفون حديثه[=Traditional Arabic]15[=Traditional Arabic]ابن حجر العسقلاني[=Traditional Arabic]ضعيف كبر فتغير وصار يتلقن، وقال مرة: مختلف فيه والجمهور على تضعيف حديثه[=Traditional Arabic]16[=Traditional Arabic]الدارقطني[=Traditional Arabic]ضعيف يخطئ كثيرا، ويلقن إذا لقن، وكان قد اختلط[=Traditional Arabic]17[=Traditional Arabic]الذهبي[=Traditional Arabic]صدوق فهم عالم شيعي ردئ الحفظ لا يترك[=Traditional Arabic]18[=Traditional Arabic]حماد بن أسامة الكوفي[=Traditional Arabic]لو حلف لي خمسين يمينا قسامة ما صدقته[=Traditional Arabic]19[=Traditional Arabic]شعبة بن الحجاج[=Traditional Arabic]كان رفاعا[=Traditional Arabic]20[=Traditional Arabic]عبد الباقي بن قانع البغدادي[=Traditional Arabic]ضعيف[=Traditional Arabic]21[=Traditional Arabic]محمد بن إسحاق بن خزيمة[=Traditional Arabic]في القلب منه[=Traditional Arabic]22[=Traditional Arabic]محمد بن سعد كاتب الواقدي[=Traditional Arabic]ثقة في نفسه، إلا أنه اختلط في آخر عمره فجاء بالعجائب[=Traditional Arabic]23[=Traditional Arabic]محمد بن عبد الله المخرمي[=Traditional Arabic]ارم به، أكرم به[=Traditional Arabic]24[=Traditional Arabic]محمد بن فضيل الضبي[=Traditional Arabic]من أئمة الشيعة الكبار[=Traditional Arabic]25[=Traditional Arabic]مسلم بن الحجاج النيسابوري[=Traditional Arabic]ذكره فيمن اسم الستر والصدق يشملهم[=Traditional Arabic]26[=Traditional Arabic]وكيع بن الجراح[=Traditional Arabic]ليس بشيء[=Traditional Arabic]27[=Traditional Arabic]يحيى بن معين[=Traditional Arabic]لا يحتج بحديثه، ومرة: ليس بالقوي، ومرة: ضعيف الحديث ومر: يضعف ومرة: ليس بذاك[=Traditional Arabic]28[=Traditional Arabic]يعقوب بن سفيان الفسوي[=Traditional Arabic]إن كانوا يتكلمون فيه لتغيره فهو علي العدالة والثقة

نفر بعدی سليمان بن عبد الله الهاشمي است:
[=Traditional Arabic]1[=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي[=Traditional Arabic]لا أدري من هو[=Traditional Arabic]2[=Traditional Arabic]ابن حجر العسقلاني[=Traditional Arabic]مجهول الحال

نفر بعدی جده مشهور به حارث است:
[=Traditional Arabic]1[=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي[=Traditional Arabic]مجهول[=Traditional Arabic]2[=Traditional Arabic]أبو زرعة الرازي[=Traditional Arabic]لا أدري من هو، عن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب[=Traditional Arabic]3[=Traditional Arabic]ابن حجر العسقلاني[=Traditional Arabic]مجهول

شما خودتون بگید روایتی با این وضع چه جایگاهی دارد؟؟؟


دوستان می توانند به کلیک کردن بر روی اسامی فوق در روایت به قسمت "الجرح و العدالة" بروند و بررسی کنند که گفته های من صحیح است یا خیر؟

ohfreedom;314081 نوشت:
شما خودتون بگید روایتی با این وضع چه جایگاهی دارد؟؟؟ دوستان می توانند به کلیک کردن بر روی اسامی فوق در روایت به قسمت "الجرح و العدالة" بروند و بررسی کنند که گفته های من صحیح است یا خیر؟


با سلام

اين حدیث به مجموع طرق وشواهدش صحیح است :



اني احب لك ما احب لنفسي واكره لك ما اكره لنفسي( ترمذي و احمد و طيالسي وهو من مشايخ البخاري عن علي)

ما سالت لنفسي شيئا الا قد سالت لك مثله (نسايي عن علي وابن جرير و صححه وطبراني في الاوسط)

ما دعوت لنفسي بشئ الا دعوت لك بمثله (نسايي عن علي)

ما سالت الله من الخير الا سئلت لك مثله و ما استعذت بالله من الشر الا استعذت لك مثله ( محاملي في اماليه و ابو نعيم و ديلمي عن عبدالله بن الحارث بن جزء)

عن عبد الله بن الحارث قال : قلت لعلي بن أبي طالب : أخبرني بأفضل منزلتك من رسول الله صلى الله عليه و سلم قال : نعم قال : بينا أنا نائم عنده وهو يصلي فلما فرغ من صلاته قال : يا علي ما سألت الله من الخير إلا سألت لك مثله وما استعذت من الشر إلا استعذت مثله المحاملي في أماليه


حدثنا أبو داود قال حدثنا إسرائيل عن أبي إسحاق عن الحارث عن علي قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : يا علي إني أحب لك ما أحب لنفسي وأكره لك ما أكره لنفسي لا تقرأ وأنت راكع ولا وأنت ساجد ولا تصل وأنت عاقص شعرك مثل الشيطان ولا تعبث بالحصى وأنت في الصلاة ولا تختتم بالذهب ولا تلبس القسي ولا تركب المياثر

1154 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا محمد بن جعفر ثنا شعبة عن أبي إسحاق عن هبيرة عن على رضي الله عنه ان النبي صلى الله عليه و سلم أهديت له حله من حرير فكسانيها قال على رضي الله عنه فخرجت فيها فقال النبي صلى الله عليه و سلم : لست أرضى لك ما أكره لنفسي قال فأمرني فشققتها بين نسائي خمرا بين فاطمة وعمته

تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده حسن

برادر من یه کم اشتباه گرفتید.

بحث بر سر وجود لفظ "علی ولی الله" در منابع حدیثی اهل سنت است.

ممنون از مطالبتان، در فضائل حضرتش شکی نیست.

از کلمه مولا در روایت زیر معنای ولایت امیر المومنین (ع) برداشت میشود.

جالب است آقایون مهدیشان را ولی الله میدانند اما خلفایشان را خیر احتمالا مهدی (ع} در نزد اهل سقیفه یک پیامبر جدید است!

علی مع الحق;310354 نوشت:
أخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ:

كُنَّا نَقْرَأ على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم

[="green"]{يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك}[/][="blue"] أَن عليا مولى الْمُؤمنِينَ [/]{[="green"]وَإِن لم تفعل فَمَا بلغت رسَالَته وَالله يَعْصِمك من النَّاس}[/]

الدر المنثور ج2 ص298

موضوع قفل شده است