جبر و اختیار خدا با حی بودنش تناقض آمیزند؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جبر و اختیار خدا با حی بودنش تناقض آمیزند؟

سلام به تمام دوستانی که میخوان با حوصله مطالب رو بخونن و جواب خوبی بدن و بحث رو به بیراهه نکشن.
اونایی که این کار هارو نکنن شامل سلام من نیستند!!!!
دیروز فیلمی دیدم که سوالی برام به وجود آورد.
توی اون فیلم خدایان مردن!!!
به فکرم زد که:
خدا مختاره و خدا همه ی صفات خوب رو داره (از جمله این که خدا همیشه زنده س و فنا ناپذیره)
2حالت داریم:
[="red"]حالت 1:[/]
1-خدا برای اینکه خدا باشه مجبوره همه ی صفات خوب رو داشته باشه.چون اگه نداشته باشه خدا نیست
2-خدا مجبوره هیچ وقت نمیره چون اگه بمیره خدا نیست.
3-از طرفی خدا تنها مختار کامله.
4-خدا اختیار نداره بمیره و مجبوره زنده بمونه.پس اختیارش کامل نیست.
[="red"]اگه حرف هام درست باشن[/] نتیجه میگیریم که خدایی نیست.
[="red"]حالت 2:[/]
1-خدا از رو اختیار همه ی صفات خوب رو داره.
2-اما بازم خدا مجبوره هیچ وقت نمیره چون اگه بمیره خدا نیست.
3-از طرفی خدا تنها مختار کامله.
4-خدا اختیار نداره بمیره و مجبوره زنده بمونه.پس اختیارش کامل نیست.
[="red"]اگه حرف هام درست باشن[/] نتیجه میگیریم که خدایی نیست.

باسمه تعالی، سلام بر شما

دوست عزیز، ابتدا شما در انتخاب کلمات و اصطلاحات دقت بفرمایید و اگر هر کلمه را با توجه به تعریفی که دارد در نظر بگیرید، به سادگی متوجه خواهید شد که مغالطات شما از چه ناحیه ای رخ داده است.

خوب، ما یک اصطلاح جبر داریم که در مقابل اختیار مطرح می شود، و یک اصطلاح ضرورت داریم که در مقابل امکان و امتناع استعمال می شود.

حال باید توجه داشت که هر موجودی ضرورتا خودش خودش است،(نه اینکه مجبور است خودش خودش باشد.) یعنی محال و ممتنع است که یک موجودی خودش خودش نباشد و الا اگر موجودی خودش خودش نباشد، لازمه اش اجتماع نقیضین است که محال عقلی است، و این محال بودن اجتماع نقیضین از بدیهیات است و توانایی و عدم توانایی و مجبور بودن و مجبور نبودن در محالات ذاتی مطرح نمی شود.

اما فرضهای جنابعالی:

magoot;205988 نوشت:
حالت 1: 1-خدا برای اینکه خدا باشه مجبوره همه ی صفات خوب رو داشته باشه.چون اگه نداشته باشه خدا نیست 2-خدا مجبوره هیچ وقت نمیره چون اگه بمیره خدا نیست. 3-از طرفی خدا تنها مختار کامله. 4-خدا اختیار نداره بمیره و مجبوره زنده بمونه.پس اختیارش کامل نیست.

خدای برای اینکه خدا باشد، ضرورتا و قطعا و بدون شک همه کمالات و صفات خوب را دارد، زیرا ضرورتا خدا بودن خدا و واجب بودن او اقتضای دارایی تمام کمالات را دارد.

حال خدا ضرورتا حی لایموت است، زیرا فرض نبود خدا، محال است، چرا؟

زیرا لازمه این فرض این است که خدا در عین اینکه خدا باشد خدا نباشد و این ضرورتا باطل است.

حال، خداوند مختار علی الاطلاق است، یعنی اختیار خداوند هیچ قیدی ندارد، هیچ محدودیتی ندارد و هیچ عدمی بر نمی دارد الا نبود نبود، و نبود نیستی، (ضرورتا)، چرا؟

زیرا وجودش مقید به هیچ قیدی نیست.(مطلق است.)

magoot;205988 نوشت:
حالت 2: 1-خدا از رو اختیار همه ی صفات خوب رو داره. 2-اما بازم خدا مجبوره هیچ وقت نمیره چون اگه بمیره خدا نیست. 3-از طرفی خدا تنها مختار کامله. 4-خدا اختیار نداره بمیره و مجبوره زنده بمونه.پس اختیارش کامل نیست.

اما مغالطات حالت دوم شما:

جمله "خداوند از روی اختیار همه صفات خوب رو داره" درست نیست، بلکه خداوند دارای همه کمالات و خوبی ها است و یکی از آن صفات اختیار است، و خداوند ضرورتا همه صفات خوب را دارد و یکی از آن صفات حی بودن و زنده بودن است.

پس، خدا خدا است و هیچ مجبور کننده و مقهور کننده ای ندارد، ضرورتا.

حال، خداوند مجبور است و نمی تواند، اساسا در خصوص محالات ذاتی معنا ندارد، زیرا توانایی خداوند به محالات ذاتی تعلق نمی گیرد، بلکه به ممکنات تعلق می گیرد.

نتیجه اینکه، اساسا فرض شما یک فرض محال و ممتنع است.(دقت کنید.)

حال آیا خداوند مجبور است که حی و زنده باشد درست است، یا ضرورتا خداوند حی و زنده است؟

هشام;206050 نوشت:
حال، خداوند مختار علی الاطلاق است، یعنی اختیار خداوند هیچ قیدی ندارد، هیچ محدودیتی ندارد و هیچ عدمی بر نمی دارد الا نبود نبود، و نبود نیستی، (ضرورتا)، چرا؟

زیرا وجودش مقید به هیچ قیدی نیست.(مطلق است.)


سلام.
میشه اینو یه کم توضیح بدین؟نفهمیدم به خصوص تیکه ی
هشام;206050 نوشت:
هیچ عدمی بر نمی دارد الا نبود نبود، و نبود نیستی، (ضرورتا)

magoot;206752 نوشت:
میشه اینو یه کم توضیح بدین؟نفهمیدم به خصوص تیکه ی

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز

خداوند از جهت کمالات هیچ نقصی ندارد، یعنی هر آنچه کمال و بودن باشد، خدا دارد، تنها چیزی که خدا ندارد، همان نقص و نبودن است، زیرا اوهستی مطلق و کاملی است که هیچ محدودیتی از جهت وجود و کمال ندارد.

دوست عزیز، شما اگر به مفاهیم دقت کرده باشید، هر نقصی به دلیل محدودیت و دارا نبودن کمالی است، یعنی نقص برمی گردد به عدم و نبودن وجودی، پس خداوند نقص ندارد، یعنی هیچ جنبه عدم و نبودی در خداوند، نیست.

حال که چنین است، اراده و اختیار الهی هم یک کمالی است که از وجود مطلق او انتزاع می شود، و اینکه خداوند خودش هیچ نقص و محدودیتی از جهت وجودی ندارد، تمام اراده ها و اختیارها، از اراده و اختیار الهی نشأت گرفته است، و اراده خداوند از هیچ اراده ای نشأت نگرفته الا از ذات خودش و این یعنی مطلق بودن اراده الهی.(دقت کنید)

موضوع قفل شده است