جمع بندی جایگاه ولایت فقیه با توجه به حدیث جابر

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه ولایت فقیه با توجه به حدیث جابر

معمولا آیه اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم را برای تایید ولایت فقیه بیان می کنند اما در حدیث جابر وقتی جابر از پیامبر میپرسد که اولی الامر چه کسانی هستند پیامبر فقط اسم ائمه را میاورند و سخنی از اینکه به جز ائمه افراد دیگری هم هستند که اولی الامر میشوند نیاورده حال با توجه به این مسئله مبنای ولایت فقیه در قرآن چه آیه یا آیاتی هستند؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد کریم

m@hdi;417238 نوشت:
معمولا آیه اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم را برای تایید ولایت فقیه بیان می کنند اما در حدیث جابر وقتی جابر از پیامبر میپرسد که اولی الامر چه کسانی هستند پیامبر فقط اسم ائمه را میاورند و سخنی از اینکه به جز ائمه افراد دیگری هم هستند که اولی الامر میشوند نیاورده حال با توجه به این مسئله مبنای ولایت فقیه در قرآن چه آیه یا آیاتی هستند؟

با سلام
اولی الامر از نظر شیعه مصداقش امام علی وائمه اطهار علیهم السلام هستند، ومفسران شیعه از جمله شیخ طوسی ومرحوم طبرسی این مساله را نقل کرده اند( التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص502؛ طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص114) واز آیه استفاده می شود که اولی الامر باید معصوم باشند چون اطاعت مطلق است وقید نزده که اگر گناه کردند از آنها اطاعت نکنید به دست می آید که معصوم از گناه هستند علامه طباطبایی در المیزان وفخر رازی از مفسران سنی نیز این مطلب را بیان کرده است.(المیزان، ج4، ص389؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج10، ص144)
با توجه به همین نکته ما اعتقاد داریم که غیر از اهل بیت کس دیگری نمی تواند مشمول اولی الامر باشد، چون دلایل زیادی بر عصمت آنها مانند آیه تطهیر وحدیث ثقلین وجود دارد.
اما علما اهل سنت گفته اند مراد از اولی الامر یا علماء هستند ویا فرماندهان جنگ در عصر پیامبر(ص) که فرماندهی سرایا را به عهده داشتند.( طبری، جامع البیان، ج5، ص94؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج3، ص334)
پس با توجه به نظر شیعه ولی فقیه نمی تواند مصداق اولی الامر باشد واگر کسی هم چنین ادعایی بکند غلط واشتباه است.
اما در مورد دلایل قرآنی بر ولایت فقیه علی الظاهر دلیلی در قرآن مبنی بر ولایت فقیه نیست و بنده تا به حال نه دیده ام ونه از علماء وکتب نوشته شده شنیده ام که آیه ای مبنی بر ولایت فقیه نقل کنند. اما ما معتقدیم اهل بیت علیهم السلام که همان اولی الامر هستند سخنشان مانند قرآن حجت است وحدیث ثقلین نیز گواه بر این ادعا است، وبر اساس احادیثی که از اهل بیت وجود دارد حجیت ولایت فقیه اثبات می شود، مانند: حدیث امام زمان علیه السلام که شیخ صدوق در جلد 2کمال ادین نقل کرده است: واما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجة الله علیهم، در حوادث پیش آمده در عصر غیبت به روات احادیث ما رجوع کنید چرا که آنها حجت من بر شما ومن حجت خدا برآنها هستم.
ویا در حدیثی که معرف به مقبوله محمد بن عمیر است امام صادق علیه السلام از اینکه شیعیان برای حل خصومت ها به قضاتی که از جانب حکام جائر نصب شده اند نهی می کنند وامر می کنند که بر ای این کارها به روات احادیث آنها رجوع کنند وبه حکمی که آنها می کنند راضی باشند واگر راضی نباشند این رد حکم اهل بیت است ورد حکم آنها در حد شرک خداست.، این حدیث را کلینی در اصول کافی کتاب الحجة نقل کرده است.
وسوای اینها دلایل عقلی زیادی نیز برای این مساله نقل شده است از جمله عدم وجود ولایت فقیه موجب تعطیل شدن حدود الهی خواهد شد.
برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب ولایت فقیه وپاسخگویی به سوالات دانشجویان تدوین شده از جانب نهاد رهبری رجوع کنید.

سلام
آیه 45 سوره مائده می تونه مصداقی از بیان ولایت فقیه باشه؟

از حدود 1400-1300 سالی که از شکل گیری اسلام میگذرد فقط 400-300 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم بوده اند و بیش از 1000 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم نبوده اند پس منطقی این هست که حداقل یک آیه در مورد ولایت فقیه در قرآن باشد که نیست! این چطور قابل توجیه است؟

m@hdi;418152 نوشت:
از حدود 1400-1300 سالی که از شکل گیری اسلام میگذرد فقط 400-300 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم بوده اند و بیش از 1000 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم نبوده اند پس منطقی این هست که حداقل یک آیه در مورد ولایت فقیه در قرآن باشد که نیست! این چطور قابل توجیه است؟

سلام
اینقدر دلیل عقلی و منطقی محکم در تأیید و اثبات ولایت فقیه داریم که بدون نیاز به یک آیه یا روایت میشه باهاش این مقوله رو ثابت کرد.
در عین حال، آیه هایی هست که میتونه به عنوان شاهد ذکر بشه، مثل آیه 45 سوره مائده.
ولایت فقیه مثل ولایت حضرت علی (ع) چیزی نیست که به صراحت در قرآن آمده باشه. این هم فلسفه خودش رو داره.

m@hdi;418152 نوشت:
از حدود 1400-1300 سالی که از شکل گیری اسلام میگذرد فقط 400-300 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم بوده اند و بیش از 1000 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم نبوده اند پس منطقی این هست که حداقل یک آیه در مورد ولایت فقیه در قرآن باشد که نیست! این چطور قابل توجیه است؟

اول شما بايد ولايت فقيه را برايمان تعريف كنيد كه چيست؟

ثانيا با تعريف شما بنده ايه قران مي اورم

ثالثا ما از شما ايه قران مي خواهيم كه اگر چيزي در قران نيامد به منزله بطلان ان هست

رابعا قران مي فرمايد در زمان منازعه رجوع به سنت كنيد ايه 59 سوره نساء (حال اگر سوره نسا را مي خوانيد تا اخرش بخوانيد تا دچار كنش عقيدتي نشويد برادرم)

خامسا قران تصريح دارند سنت همسنگ قران هست اناانزلنا اليك الذكر لتبين للناس اگر قران به تنهايي كفايت مي گكرد تبيين ان به واسطه رسول معنايي نداشت

تاسعا سوال ما از شما اين است زماني كه رسول خدا ص در مدينه بودند ، مردم مدينه و بلاد اسلامي ديگر در موقعيت هاي جغرافيايي كه فرسنگ ها با مدينه فاصله دارند چگونه شبهات عقيدتي و مسائل فقهي خود را حل مي نمودند؟ ايا مي توانيد اين پاسخ را به ما بدهيد؟

سابعا در مكتب شيعه احاديث بسيار محكم و متقن در مورد بحث حكومت ولايت فقيه امده است كه حقير امادگي بحث در اين زمينه دارم

ثمانيا نتنها شيعه بلكه وهابيت هم اعتقاد به ولايت فقيه دارد در اين زمينه نيز مطلب دارم كه در صورت علاقه مي توانيم در ادامه باهم بيتشر بحث كنيم

من الله توفيق:Gol:

m@hdi;417238 نوشت:
حدیث جابر وقتی جابر از پیامبر میپرسد که اولی الامر چه کسانی هستند پیامبر فقط اسم ائمه را میاورند

1.جمعى از مفسران اهل تسنن معتقدند که منظور از "اولوا الامر" زمام داران و حکام اند. در هر زمان و در هر محیط. و هیچ گونه استثنایى براى آن قائل نشده‏اند. نتیجه این نظریه آن است که مسلمانان موظف اند از هر حکومتى به هر شکل پیروى کنند، حتى اگر حکومت مغول باشد.

من خرج من السطان شبرا مات ميتته جاهليه (صحيح بخاري)

2. بعضى دیگر از مفسران؛ مانند نویسنده تفسیر المنار، تفسیر فى ظلال القرآن و ... معتقدند که منظور از اولوا الامر نمایندگان عموم طبقات، حکام و زمام داران و علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردم هستند، اما نه به طور مطلق و بدون قید و شرط ،بلکه اطاعت آنها مشروط به این است که بر خلاف احکام و مقررات اسلام نبوده باشد.
3. به عقیده بعضى دیگر منظور از "اولى الامر" زمام داران معنوى و فکرى یعنى دانشمندان و عالمان هستند، دانشمندانى که عادل باشند و به محتویات کتاب و سنت آگاهى کامل داشته باشند.

m@hdi;418152 نوشت:
از حدود 1400-1300 سالی که از شکل گیری اسلام میگذرد فقط 400-300 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم بوده اند و بیش از 1000 سال آن پیامبر و ائمه در بین مردم نبوده اند پس منطقی این هست که حداقل یک آیه در مورد ولایت فقیه در قرآن باشد که نیست! این چطور قابل توجیه است؟

وجود حجت الهی که معصوم از گناه است در میان مردم امری ضروری است ولی با تاسف شدید به خاطر قدر ناشناسی مردم این حجت الهی از دیده ها غایب شد وقرار اولیه بر این نبوده که امام عصر غایب شود بلکه این غیبت به خاطر عدم رفتار صحیح با این حجج الهی وبرای حفظ جان ایشان صورت گرفته است. وقتی جامعه در چنین شرایطی قرار گرفته است باید چکار کرد؟ چه کسی باید زمام امور را به دست بگیرد؟
همانطور که رسول خدا امت را بعد از خود بی ولی وسرپرست نگذاشت اومه اطهار نیز در زمان غیبت خویش شیعیان را آواره وسرگردان نمی گذارند فلذا علماء ربانی وروات احادیث خود را همانطور که در پست 3بیان شد نماینده خود در میان امت باقی گذاشته اند.
پس حجیت ولایت فقیه در عصر غیبت وبه خاطر عدم دسترسی به امام است که آنهم از باب ضرورت پیش آمده است.

جایگاه ولایت فقیه با توجه به حدیث جابر

سوال:

آیا در قرآن کریم آیه ای در مورد ولایت فقیه آمده است؟

جواب:
در قرآن کریم آیه صریح وروشنی که در مورد ولایت فقیه باشد نداریم. با توجه به اینکه قرآن در زمان حیات رسول اکرم(ص) نازل شده است. وجانشینان آن حضرت بعد از خود هم با توجه به برخی از احادیث مشخص بوده است. لذا بحث غیبت حجت الهی که ولایت فقیه هم درضمن آن محل بحث است. محل ابتلاء وشبهه نبوده که در مورد آن آیه نازل شود.
اما با توجه به برخی از آیات این بحث می تواند طرح شود. از جمله آیه شریفه:
وَ لَنْ‏ يَجْعَلَ‏ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً،[1]و خداوند هرگز بر [زيانِ‏] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى‏] قرار نداده است.
اگر در عصر غیبت معتقد باشیم که خداوند مومنان را به حال خود واگذار کرده است. ورهبر وپیشوا برای آنها معین نکرده است. حکام جامعه می توانند از کفار باشند ومدیریت جامعه در دست آنها خواهد بود. در حالی که آیه شریفه می فرماید خداوند هرگز برزیان مومنان، برای کافران راه تسلطی قرار نداده است. در حالی که سیطره وتسلط بر اموال وجان مردم که حکام دارند بالاترین تسلط است. ولازمه این آیه شریفه این است که در عصر غیبت مدل حکومتی که اجازه تسلط کفار بر مومنان را ندهد وجود داشته باشد. وبهترین نوع آنهم بالطبع حکومت فقهائی است که آگاه به معارف دین هستند.
این آیه درست است که به صراحت دلالت بر ولایت فقیه ندارد ولی مویدی است براینکه باید در عصر غیبت جامعه طوری اداره شود که موجب تسلط کفار بر مومنان نباشد.
آیه دیگری که می توان به عنوان مویدی برای نظام ولایت فقیه بیان کرد آیه اولی الامر است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا.[2]
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‏ فرجام‏تر است.

در بخش دوم آیه می فرماید: امور اختلافی را به خدا ورسولش ارجاع دهید. پر واضح است که مراد از خدا همان کتاب خداست. ورسول خدا هم در زمان حضور خودش ودر زمان وفات سنت اوست.[3] اما این سنت مبین ومفسر می خواهد که در زمان حضور معصومان آنها هستند. ولی در زمان غیبت معصوم امور اختلافی را به چه کسی باید ارجاع داد؟ با توجه به اینکه لفظ«شئ» در اینجا مطلق است شامل تمام اختلافات اعم از دینی وسیاسی می شود.
شاید جواب این سوال حدیث معروف امام زمان(عج) باشد که فرمود:
واما الحوادث الواقعة فأرجعوا فیها إلی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجة الله علیهم.[4]
درحوادث پیش آمده به روات احادیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما .من حجت خدا برآنها هستم.

این دو یه شریفه با توجه به توضیحاتی که بیان شد. می توانند مویدی برا درستی نظام مبتنی بر ولایت فقیه در عصر غیبت معصوم باشند. هر چند احادیث در اثبات این مساله وجود دارد. که خارج از موضوع این بحث می باشد.



[/HR][1] . نساء/141

[2] . نساء/59

[3] . ثعلبي، الکشف والبیان، ج3، ص336؛ بیضاوي، أنوارالتنزیل وأسرار التأویل، ج2، ص80؛ طبري، جامع البیان، ج5، ص96

[4] . صدوق، کمال الدین، ج2، ص484، ناشر: اسلامیة، تهران، 1395 ه ق، چ دوم.
موضوع قفل شده است