جمع بندی جایگاه عقل در قرآن کجاست؟ (1)

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Times New Roman"]سلام عليكم جميعا

جناب كين اگر كمي بيشتر رعايت شرط ادب را بنمائيد نتيجه بهتري خواهيد گرفت .

ايرادي كه جناب سروش گرفته اند از تنگي قافيه است . استاد پاسخ دادند و اساتيد پيش از اين هم پاسخ ايشان را داده اند.

تعبير قلب در قرآن كريم مشخص است همانطوريكه تعبير شكستن دل در ادبيات وصف كننده معنائي مختص خودش است.
و همانطوريكه استاد ميقات فرمودند منظور از قلب در قرآن هرگز آن عضو گوشتي صنوبري خون رسان به بدن نيست
اگر جناب سروش هم كمي براي كتاب خدا وقت ميگذاشت اين شبهه برايش پيش نمي آمد.

قلب در قرآن داراي چنين مشخصاتي است كه در آن زمان هم مشخ بود قلب گوشتي منظور نظر نيست چراكه واجد اين توصيفات نيست

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(البقرة/7)
خدا بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پرده‌اي افکنده شده؛ و عذاب بزرگي در انتظار آنهاست.

فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يكْذِبُونَ(البقرة/10)
در دلهاي آنان يک نوع بيماري است ( مغرضين ) ؛ خداوند بر بيماري آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايي که ميگفتند، عذاب دردناکي در انتظار آنهاست.

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِي كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يشَّقَّقُ فَيخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يهْبِطُ مِنْ خَشْيةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(البقرة/74)
سپس دلهاي شما بعد از اين واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، يا سخت‌تر! چرا که پاره‌اي از سنگها مي‌شکافد، و از آن نهرها جاري مي‌شود؛ و پاره‌اي از آنها شکاف برمي‌دارد ، و آب از آن تراوش مي‌کند؛ و پاره‌اي از خوف خدا (از فراز کوه) به زير مي‌افتد؛ (اما دلهاي شما، نه از خوف خدا مي‌تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انساني است!) و خداوند از اعمال شما غافل نيست.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَينَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَينَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(البقرة/93)
و (به ياد آوريد) زماني را که از شما پيمان گرفتيم؛ و کوه طور را بالاي سر شما برافراشتيم؛ (و گفتيم:) «اين دستوراتي را که به شما داده‌ايم محکم بگيريد، و درست بشنويد!» آنها گفتند: «شنيديم؛ ولي مخالفت کرديم.» و دلهاي آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدي به شما مي‌دهد، اگر ايمان داريد!»

و اما پاسخ 1400 سال پيش كفار و مشركين و پاسخ شبهه جناب سروش

وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يؤْمِنُونَ(البقرة/88)

و (آنها از روي استهزا) گفتند: دلهاي ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزي نمي‌فهميم. آري، همين طور است!)
خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته،
(به همين دليل، چيزي درک نمي‌کنند؛) و کمتر ايمان مي‌آورند.

با توجه به آيات
قلب استعاره از مكاني است كه محل باورها و اميال و هوسهاي انسان است.

ياحق

[="arial black"]4- فکر کردن توسط قلب در سینه

سوره هود آیه 5

أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.

آگاه باش که اينان صورت بر می گردانند تا راز سینه خويش پنهان دارند ،حال آنکه بدان هنگام که جامه های خود در سر می کشند خدا آشکار و نهانشان را می داند ، زيرا او به راز دلها آگاه است.

سوره آل عمران آیه 119

هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.

آگاه باشيد که شما آنان را دوست می داريد و حال آنکه آنها شما را، دوست ندارند شما به همه اين کتاب ايمان آورده ايد چون شما را ببينند گويند : ما هم ايمان آورده ايم و چون خلوت کنند ، از غايت کينه ای که به شما دارند سر انگشت خويش به دندان گزند بگو : در کينه خويش بميريد، هر آينه خدا از سینه های شما آگاه است.

اعراب در آن دوران از اینکه فکر کردن در مغز اتفاق می افتد اطلاعی نداشتند و فکر میکردند انسان توسط قلبش فکر میکند، درحالی که میدانیم قلب انسان جز ماهیچه ای که خون را همچون تلمبه ای به حرکت در می آورد نیست. در سرتاسر قرآن هرگز از کلمه مغز خبری نیست، همواره هرجا از فکر کردن و تدبیر کردن صحبت میشود از سینه و قلب انسان سخن گفته میشود.

این قضیه حتی در نهج البلاغه نیز دیده میشود

نهج البلاغه ? حكمت 108

به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد[/]
اینا رو هم از زندیق گذاشتم.

بیگ بنگ در قرآن!
تنگ شدن نفس در هنگام پرواز
پیشبینی اثر انگشت
معجزه یکتا بودن اثر انگشت
نازل شدن آهن
پیشبینی قرآن از حوادث 11 سپتامبر
معجزات عددی قرآن و نهج البلاغه
گسترش یافتن کائنات
زوجیت در جانداران
پدید آمدن جانداران از آب
تخم مرغی شکل بودن زمین
ماجرای عدد 19 و داستان رشاد خلیفه
معجزات علمی قرآن، آیا کلمه یوم (روز) در قرآن 365 بار آمده است؟
رب المشرقین و رب المغربین و گرد بودن زمین
قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود
پیش بینی سوره روم

اینا معجزات قرآن بودن برخی مستقیم و برخی غیر مستقیم

میقات;271663 نوشت:
در این جا ما در مورد یک کلمه یا جمله و معنای آن صحبت می کنیم یعنی مربوط به حوزه لغت است و قرآن هیچ موضعگیری ندارد که صدق و کذب داشته باشد تا ما موضعگیری قرآن را صادق یا کاذب بدانیم. برخلاف آیاتی که بطور واضح اشاره به معجزات علمی دارد. آن جا گزاره إخباری است و صدق و کذب دارد، و خداوند صادق است و هرگز دروغ نمی گوید.

بنابر این، موضوع ما با موضوع معجزات علمی قرآن متفاوت است. در این جا گزاره إخباری نیست یعنی این گونه نیست که قرآن فلان رأی را پذیرفته باشد، تا ما حالا ببینیم صادق است یا نیست، بلکه موضوع مربوط به حوزه لغت است و فهم آن هم بر عهده علم لغت است، و قرآن موضعی بی طرفانه دارد.


ادعای قرآن کاملاً مشخص است و شکی در آن نیست!صد تا آیه چنین چیزی گفته.روایت نیز موید آن است و تموم شبهات رو رد کرده.حالا اومدیم و یکی سنی مخالف حضرت علی بود.خود قرآن نیز این شبهه را رد کرده و گفته قلبی که در سینه هاست فکر می کند.
فکر می کنم همه حرفاتونو زدید.میخوام دیگه این بحثو تمومش کنم و نتیجه گیری کنم.

سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور
آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود.
سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند.
سوره محمد (47) ، آيه 24 ، آيا آنها در قرآن تدبر نمي كنند يا بر قلبهايشان قفل نهاده شده است.
در آيات فوق و بسياري از آيات ديگر . قرآن جايگاه تعقل . انديشه . ادراك و احساسات را قلب شناخته و بكرار از قلب يا محل آن كه سينه باشد بدين منظور ياد شده است و هيچگاه براي معاني تعقل و ادراك . كلمه مخ (مغز) يا جايگاه آن سر استفاده نشده است.
ممكن است بعضي مانند عرفا عقلانيت و دل را بگونه اي از هم جدا كنند كه يكي جايگاه تعقل باشد و ديگري جايگاه عشق و احساسات . اما محل اسقرار اين دو (عقل و دل) همان مغز آدمي است كه در سر قرار دارد نه دل يا قلبي كه در سينه ميباشد . مضافا اينكه اطلاق كلمه دل (و نه كلمه اي ديگر) براي اينگونه از موارد ريشه در همان برداشت نادرست گذشتگان دارد.
نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد . پس اگر اميدي در آن پديد آيد طمع خوارش گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدي بر آن چيره شود تأسف خوردن آن را از پاي در آورد . اگر خشمناك شود كينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد . اگر به خشنودي دست يابد خويشتنداري را از ياد برد و اگر ترس آن را فرا گيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد و اگر به گشايشي برسد دچار غفلت زدگي شود و اگر مالي به دست آورد بي نيازي آن را به سركشي كشاند و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد بي صبري رسوايش كند و اگر به تهيدستي مبتلا گردد بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگي بي تابش كند ناتواني آن را از پاي در آورد و اگر زيادي سير شود سيري آن را زيان رساند . پس هرگونه كند روي براي آن زيانبار و هرگونه تند روي براي آن فساد آفرين است .
در بيانات فوق كاملاً مشهود است كه قلب بعنوان محل وقوع همه فرآيندهاي عقلي و احساسي شناخته شده است .
و در جاي ديگر چنين آمده :
نهج البلاغه ، خطبه 88 - . . . نه هر كه صاحب قلب است خردمند است و نه هر دارنده گوشي شنواست و نه هر دارنده چشمي بيناست . . .

قرآن اندیشیدن را به قلب نسبت می دهد.
ما از سیاق واژه قلب و روایت می توانیم بفهمیم منظور از صدر همان سینه آدمی است.
به علاوه از واژه فواد هم استفاده کرده.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;273106 نوشت:

....
اعراب در آن دوران از اینکه فکر کردن در مغز اتفاق می افتد اطلاعی نداشتند و فکر میکردند انسان توسط قلبش فکر میکند، درحالی که میدانیم قلب انسان جز ماهیچه ای که خون را همچون تلمبه ای به حرکت در می آورد نیست. در سرتاسر قرآن هرگز از کلمه مغز خبری نیست، همواره هرجا از فکر کردن و تدبیر کردن صحبت میشود از سینه و قلب انسان سخن گفته میشود.

این قضیه حتی در نهج البلاغه نیز دیده میشود نهج البلاغه ? حكمت 108

اینا رو هم از زندیق گذاشتم.

با سلام و درود

چند نکته:

1. این اختصاصی به اعراب ندارد بلکه فیزیولوژی قدیم چنین تصوری داشت، و این مطلب هم یک مطلب علمی بوده که توسط اندیشمندان و ... ارائه شده بود لذا مطلبی بی اساس و بی پایه نبوده است.

2. بر اساس باور علمی اعراب در آن زمان، و حتی قبل از آنها، چنین مطلبی جا افتاده و ثابت شده بوده است، و قرآن هم که بر عرب و به زبان آنها نازل شده است متناسب با همان زبان و ادبیات سخن گفته است یعنی به لغت و ادبیان عرب بر می گردد، لذا این که آیا چنین عقیده ای صحیح است یا نه، قرآن در مقام پرداختن به آن نیست و نمی توان چیزی را به قرآن نسبت داد.

3. مطمئن باشید با حکمت 108 نهج البلاغه، نمی توانید ثابت کنید که مراد از قلب در قرآن و روایات، قلب صنوبری است. شاهد آن هم وجود همین تعبیر قلب در بسیاری از بیانات حضرت علی علیه السلام است که بطور مسلم به معنای عقل و روح انسانی و ... است.
لذا اگر یک مشکل و ابهامی برای ما باشد که نتوانیم آن را توضیح بدهیم، قطعا به درد شما هم نمی خورد تا بتوانید با آن اثبات کنید که منظور از قلب، در قرآن و متون دینی قلب صنوبری است.

4. ای کاش آن چه برای خودتان به عنوان سؤال و ابهام است را مطرح می کردید، نه نقل اقوال، بدون این که به مطالب دوستان پاسخی مستند داده شود.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;273125 نوشت:

...
ادعای قرآن کاملاً مشخص است و شکی در آن نیست!صد تا آیه چنین چیزی گفته.روایت نیز موید آن است و تموم شبهات رو رد کرده.حالا اومدیم و یکی سنی مخالف حضرت علی بود.خود قرآن نیز این شبهه را رد کرده و گفته قلبی که در سینه هاست فکر می کند.
فکر می کنم همه حرفاتونو زدید.میخوام دیگه این بحثو تمومش کنم و نتیجه گیری کنم.

قبلا هم عرض کرده ام که نمی توان ذهنیات خود را بر قرآن تحمیل کرد. برداشت و تفسیر از قرآن روش خود را دارد.

شما بدون توجه به مستندات لغوی، روایی و عرفی و ...، و نیز بدون پاسخدهی علمی به آنها، چطور مطلب مورد نظرتان را ثابت شده می دانید؟!!!!

ضمنا با مطالعه تاپیک، نتیجه هم برای دوستان و کاربران روشن می شود.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;273155 نوشت:
...
قرآن جايگاه تعقل . انديشه . ادراك و احساسات را قلب شناخته و بكرار از قلب يا محل آن كه سينه باشد بدين منظور ياد شده است و هيچگاه براي معاني تعقل و ادراك . كلمه مخ (مغز) يا جايگاه آن سر استفاده نشده است.
...اطلاق كلمه دل (و نه كلمه اي ديگر) براي اينگونه از موارد ريشه در همان برداشت نادرست گذشتگان دارد.

عرب در ادبیات و لسان خود، واژه قلب را به معنای عقل و روح انسانی نیز می دانسته و کاربرد آن بسیار متداول و رائج بوده است. حتی امروزه کسانی هم که قائلند مغز مرکز درک عواطف و احساسات و ... است کلمه قلب را برای عشق و محبت و ... به کار می برند، یعنی این قدر این استعمال، شایع بوده و هست.

قرآن هم بر عرب و به زبان عرب نازل شده و در بیان خود از همین کلمه با همان برداشتی که مخاطبش داشته و می فهمیده، گفتگو کرده و منظورش را هم به خوبی رسانده است.

بنا بر این، قرآن در مقام اثبات حقانیت و جایگاه قلب و مغز نیست، بلکه بر اساس لغت عرب و عرف محاوره ای عرب صحبت کرده است، لذا برگشت این به حوزه لغت است، و نمی توان بدون دلیل و مستند صحیح، چیزی را به قرآن تحمیل نمود.

لذا اگر کسی بخواهد چنین چیزی را به قرآن نسبت دهد، اول باید ثابت کند که قرآن می خواسته بین فیزیولوژی قدیم و جدید، یکی را انتخاب کند و در این بین نیز بین دعوای مغز و قلب، حق را به قلب صنوبری و گوشتی به عنوان مرکز احساسات و عواطف، داده است.

در حالی که قرآن در مقام اثبات چنین مطالبی نیست بلکه بطور عادی و متعارف و بر اساس لغت عرب با آنها سخن گفته است.[/]

«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)
حاج آقا به نظر بنده این غلطه که بگیم قرآن فقط کتاب اخلاقیات و هدایت است و کتاب علمی نیست!!!!
اتفاقاً به نظر من قرآن یک کتابی هستش کاملاً علمی! کتاب علمی که باید آنرا به همان شکاکیت دیگر کتب علمی بررسی شود!
زیرا:
قرآن در مورد چگونگی به وجود آمدن جهان توضیح می دهد.
قرآن درباره چگونگی خلقت انسان ها توضیح می دهد.(میگه خدا اول آدم و حوا را خلق کرد و بعد شما انسان ها از نسل او هستید ولی علم چیز دیگه ای رو میگه!) و ما نظریه آفرینش هوشمند برخواسته از دین را میبینیم که با تکامل مبازه می کند.
کلی دستورالعمل های پزشکی (انواع گوشت های حلال و حرام و ....) و خیلی چیزها در مورد زندگی فردی و امور مادی داره.

در کل به هرچیزی اشاره می کنه و نظرش رو درموردش میگه.
ارتباط جهان مادی با خدا(در اسلام و دیگر ادیان) چگونه است؟ آیا جهان مثل یک ساعت کوک شده میمونه یا اینکه نه لحظه به لحظه خدا این جهان را هدایت میکنه هر پدیده ای رو؟!
من فکر نمی کنم که علم فیزیک و دیگر علوم هیچ کدوم از اینها رو بپذیرند!(حداقل اولی رو میشه یه کاریش کرد! ولی دین دومی رو میپذیره!)

در کل میخوام بگم قرآن خیلی حرف ها در مورد چیزهای علمی که روی آنها مطالعه می کنند گفته!

میقات;273394 نوشت:
بر اساس باور علمی اعراب در آن زمان، و حتی قبل از آنها، چنین مطلبی جا افتاده و ثابت شده بوده است، و قرآن هم که بر عرب و به زبان آنها نازل شده است متناسب با همان زبان و ادبیات سخن گفته است یعنی به لغت و ادبیان عرب بر می گردد، لذا این که آیا چنین عقیده ای صحیح است یا نه، قرآن در مقام پرداختن به آن نیست و نمی توان چیزی را به قرآن نسبت داد.

حاج آقا قرآن مال تمام عصرهاست.چرا قرآن به جای این اشتباه علمی از بیان دیگری استفاده نکرده بود؟!

ببین حاج آقای عزیز شما فکر می کنید که استعمال این طور بیان که قلب رو مرکز تفکر به عنوان یک شکل ادبی در نظر گرفتن برای قرآن همچون بعضی از داستانهای عاشقانه درست است.در حالی که باعث گمراهی مسلمانان می شود.
ببین مثلاً محمد عبدالسلام(تنها برنده جایزه نوبل فیزیک در جهان اسلام!) از اون آیه ای که گفته بود هرچیزی را جفت جفت آفریدیم الهام گرفته بود.

نقل قول:

اتفاقاً به نظر من قرآن یک کتابی هستش کاملاً علمی! کتاب علمی که باید آنرا به همان شکاکیت دیگر کتب علمی بررسی شود!
.....
در کل میخوام بگم قرآن خیلی حرف ها در مورد چیزهای علمی که روی آنها مطالعه می کنند گفته!

با سلام و درود

قرآن وظیفه هدایت بشر به سوی سعادت و کمال را بر عهده دارد و در این زمینه و به مناسبت های مختلف، هر آن چه لازم بوده بیان کرده است.

اگر هم در زمینه علوم دیگر اشاره ای نموده است، متناسب با آن شأن نزولش بوده و نکته ای هدایتگرانه داشته که به مناسبت آن بیان کرده است، یعنی قصد اصلی او بیان مسائل نجوم و ریاضی و ... نبوده بلکه هدفش همان نکته هدایتگرانه ای بوده که متناسب با موردش به امور دیگر نیز اشاره ای داشته است.

ضمنا قرآن وظیفه هدایت بشر را بر عهده دارد، نه این که هر توهمی در عالم است را بخواهد دفع کند و یا پاسخ دهد.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;273736 نوشت:
حاج آقا قرآن مال تمام عصرهاست.چرا قرآن به جای این اشتباه علمی از بیان دیگری استفاده نکرده بود؟!

ببین حاج آقای عزیز شما فکر می کنید که استعمال این طور بیان که قلب رو مرکز تفکر به عنوان یک شکل ادبی در نظر گرفتن برای قرآن همچون بعضی از داستانهای عاشقانه درست است.در حالی که باعث گمراهی مسلمانان می شود.

این اشتباه نیست و اصلا در دایره لغات که بحث از اشتباه و صحیح نیست.

این یکی از موارد استعمال در زبان عربی است و زبان یک امر تاریخی است و هیچ بار عاطفی و إخباری ندارد تا صدق و کذب داشته باشد.

زبان قبلا ایجاد شده و ما آن را به کار برده و استعمال می کنیم، و ما که زبان ساز نیستیم.

ضمنا هیچ باعث گمراهی نمی شود، مگر برای کسی که به گمان اشتباهش قرآن را کتاب فیزیولوژی بداند و بخواهد در این حوزه استفاده کند.

قرآن کتاب هدایت، و راهنمایی کننده بشر به سوی سعادت و کمال است.

[/]

میقات;274382 نوشت:
ین اشتباه نیست و اصلا در دایره لغات که بحث از اشتباه و صحیح نیست.

این یکی از موارد استعمال در زبان عربی است و زبان یک امر تاریخی است و هیچ بار عاطفی و إخباری ندارد تا صدق و کذب داشته باشد.

زبان قبلا ایجاد شده و ما آن را به کار برده و استعمال می کنیم، و ما که زبان ساز نیستیم.


حاج آقا القلب در زبان عرب به معنی قلب صنوبر انسان است.و هم چنین نظر ارسطو درمیان اعراب آن زمان رواج داشته.به خاطر همین کتاب دایره اعراب این ها رو نوشته.
حاج آقا تصور کنید که قرآن گفته بود زمین صاف است و کروی نیست.در این صورت آیا باز هم دانشمندان جرات داشتند که بگن زمین گرد است؟
در گوشه و کنار قرآن پر است از اینجور اشارات علمی.
قرآن انسان ها را از نسل آدم و حوا میداند و علم از نسل میمون ها!
قرآن میگه آسمان ها را در دو روز و زمین رو در دو روز و مجموع آسمان ها و زمین و چیزهای بینشون رو در شش روز!
کلی اشارات در کتابش داره که میتونه با علم امروزی مغایرت داشته باشه!
مثلاً اگه کتاب فیزیولوژِی نیست پس چرا دین بانظریه تکامل تا این حد به مبارزه بلند شده؟
چونکه اگه بگیم نظریه تکامل درسته یعنی داستان آدم و حوا واقعیت نداره! حرف خدا در قرآن صحیح نیست!
من فکر می کنم که قلب هم مثل همین داستانه!

در کل:
اشارات که در قرآن به مناسبت هایی که کرده اگر با قطعیتهای علم در تضاد باشه دیگه نمیشه گفت این قرآن از طرف خدا است!

یه چیزی رو یادم رفت توضیح بدم.این نکته رو قبلاً در کتاب the god delusion خونده بودم.
گاهاً بعضی از دانشمندانی که بی خدا بودند ممکنه که در توضیحاتشون از تیکه کلام های خدایی استفاده کنند
"چون آنگاه که ذهن خدا را خواهیم شناخت" و ....
این برای بعضی ها جای شگفتی داره.
حقیقت اینه که من بعضی از بی خدا های ایرانی را دیده ام که حتی از اصطلاحات "یا علی" یا "یا حسین" و ... استفاده می کردن در حالی که واقعاً این ها را قبول نداشتند!
علت این امر اینه که این اصطلاحات بیشتر جنبه ادبیاتی دارن و اونا در موقع هیجانات و احساسات این حرف ها رو میزدند! نه اینکه اونا حضرت علی رو قبول داشته باشن!
و به این ترتیب بعضی از کشیش های شیاد آن دانشمندان را انسان هایی دین دار معرفی می کردند در حالی که آنان صراحتاً بی خدا بودن خودشان را اعلام کرده بودند!(البته عوامل دیگه ای هم وجود داشتند)

این حسن تعلیل ها در همه زبان ها وجود دارن!
ولی این کاربرد در قرآن باعث گمراهی مردم می شود
ببینید قلب در اینجا چیز مهمی است که قرآن در موردش حرف بزنه.قرآن اینها رو در مورد چیزی گفته که بین دانشمندان آن زمان اختلاف بوده.
البته من معتقدم که آرایه ای که در اینجا به کاررفته حسن تعلیل نیست! حسن تعلیل مال چیزهایی است که بدیهی هستند غلطند. مثلاً آب چوب را در خودش غرق نمی کند چونکه دلش نمیاد چیزی که پرورده خودش است را غرق کند.
حتی فکر نمی کنم که استعاره به کار رفته باشه! بلکه قرآن از علوم همان مردم آن زمان استفاده کرده.
من فکر می کنم اینکه قرآن تفکر کردن را به قلب انسان نسبت دهد باعث گمراهی مسلمانان می شود!

1-نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته
2-كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست
3- آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد . پس اگر اميدي در آن پديد آيد طمع خوارش گرداند......
4-نهج البلاغه ، خطبه 88 - . . . نه هر كه صاحب قلب است خردمند است و نه هر دارنده گوشي شنواست و نه هر دارنده چشمي بيناست . . .

بیان حضرت علی کاملاً اخباری است.
اینکه رد است.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;274476 نوشت:
حاج آقا القلب در زبان عرب به معنی قلب صنوبر انسان است.و هم چنین نظر ارسطو درمیان اعراب آن زمان رواج داشته.به خاطر همین کتاب دایره اعراب این ها رو نوشته.
حاج آقا تصور کنید که قرآن گفته بود زمین صاف است و کروی نیست.در این صورت آیا باز هم دانشمندان جرات داشتند که بگن زمین گرد است؟
در گوشه و کنار قرآن پر است از اینجور اشارات علمی.
قرآن انسان ها را از نسل آدم و حوا میداند و علم از نسل میمون ها!
قرآن میگه آسمان ها را در دو روز و زمین رو در دو روز و مجموع آسمان ها و زمین و چیزهای بینشون رو در شش روز!
کلی اشارات در کتابش داره که میتونه با علم امروزی مغایرت داشته باشه!
مثلاً اگه کتاب فیزیولوژِی نیست پس چرا دین بانظریه تکامل تا این حد به مبارزه بلند شده؟
چونکه اگه بگیم نظریه تکامل درسته یعنی داستان آدم و حوا واقعیت نداره! حرف خدا در قرآن صحیح نیست!
من فکر می کنم که قلب هم مثل همین داستانه!

در کل:
اشارات که در قرآن به مناسبت هایی که کرده اگر با قطعیتهای علم در تضاد باشه دیگه نمیشه گفت این قرآن از طرف خدا است!

با سلام و درود

همان طور که عرض شد، زبان یک امر تاریخی است و این گونه نبوده که با قرآن و با ورود اسلام، زبان و ادبیات عرب ساخته شده باشد.

در اشعار جاهلی و قبل از اسلام نیز قلب به معنای روح و مرکز عواطف انسانی استعمال می شده لذا اختصاص به قرآن و شروع اسلام ندارد.

ضمنا موراد یقینی که قرآن خبر از تکوین داده است، حتما صادق و حقیقی است، که البته مواردش را باید بررسی کرد و موراد آن کم است.

این مواردی هم که اشاره کرده اید یا از این موردی که بنده عرض کردم نیستند و یا تفسیر خاص خود را دارند و این گونه که شما بطور عمده و کلی نتیجه می گیرید نیست، که البته هر آیه را باید در جای خود مورد بررسی قرار داد تا منجر به خروج از موضوع تاپیک نشود.[/]

keen fighter;274499 نوشت:

این حسن تعلیل ها در همه زبان ها وجود دارن!
ولی این کاربرد در قرآن باعث گمراهی مردم می شود
ببینید قلب در اینجا چیز مهمی است که قرآن در موردش حرف بزنه.قرآن اینها رو در مورد چیزی گفته که بین دانشمندان آن زمان اختلاف بوده.
البته من معتقدم که آرایه ای که در اینجا به کاررفته حسن تعلیل نیست! حسن تعلیل مال چیزهایی است که بدیهی هستند غلطند. مثلاً آب چوب را در خودش غرق نمی کند چونکه دلش نمیاد چیزی که پرورده خودش است را غرق کند.
حتی فکر نمی کنم که استعاره به کار رفته باشه! بلکه قرآن از علوم همان مردم آن زمان استفاده کرده.
من فکر می کنم اینکه قرآن تفکر کردن را به قلب انسان نسبت دهد باعث گمراهی مسلمانان می شود!

قرآن کتاب هدایت است نه کتاب آموزش فیزیولوژی و ...، لذا مخاطبین آن هم با همین دید اگر به او مراجعه کنند باعث هدایت و رشد و کمال آنها می شود و هیچ گمراهی و انحرافی در آن نیست.

تصور ما از قرآن باید اصلاح شود. قرآن کتاب هدایت است و چون بر عرب و به زبان عربی نازل شده، مطابق با لغت و ادبیات عرب، چنین گفته است لذا نمی توان ادعا کرد که قرآن کتاب فیزیولوژی یا ریاضی یا فیزیک و ... است و حالا که اینطور است پس چرا چنین گفته است.

پس نمی توان چیزی که حقیقت ندارد را به قرآن نسبت داد و به دنبال آن هم اشکال بر قرآن گرفت.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;274517 نوشت:
1-نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته
2-كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست
3- آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد . پس اگر اميدي در آن پديد آيد طمع خوارش گرداند......
4-نهج البلاغه ، خطبه 88 - . . . نه هر كه صاحب قلب است خردمند است و نه هر دارنده گوشي شنواست و نه هر دارنده چشمي بيناست . . .

بیان حضرت علی کاملاً اخباری است.
اینکه رد است.

حضرت دارند با مردمی که تصورشان از قلب این است که مرکز احساسات است، سخن می گویند لذا در مقام بیان فیزیولوژی و یا اصلاح باور مردم نبوده اند، بلکه می خواستند بفهمانند نیاز به بصیرت معنوی است، و این إخبار نیست بلکه انشاء است.

امام داشته اند نصیحت می کردند که بصیرت داشته باشید، و این انشاء است.

لذا حضرت نمی خواسته اند فیزیولوژی آنها را درست کنند بلکه از این کلمات مطابق با فهم مردم استفاده کرده اند تا پیام خودشان را برسانند.

امام می خواهند این پیام را بدهند که گمان نکنید با داشتن این گوش و چشم و قلب دیگر نیازی به چیزی نیست بلکه به بصیرت معنوی هم نیاز است؛ و این إخبار نیست بلکه انشاء است.

ضمنا این چشم نیست که می بیند و یا این گوش نیست که می شنود بلکه این ادراکات کار مغز است که بوسیله چشم و گوش انجام می شود. پس نمی توان در مورد اینها هم گفت منظور امام این بوده که این را هم به خود چشم و گوش نسبت بدهند.

بنا بر این، اینها إخبار نیست و انشاء است و حضرت در مقام رساندن این پیامند که بدانید همه چیز در داشتن قلب و چشم و گوش نیست بلکه نیاز به بصیرت معنوی هم هست.

[/]

نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته
2-كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست

قبول ندارم توضیحات شما رو.به نظرم به صورت بسیار آشکاری داره قلب رو جایگاه تفکر میدونه.حرف هایی مثل«شگرف ترين اعضاي دروني اوست» که میتونست اینو نگه.ولی وقتی گفته مردمو به غلط انداخته.

میقات;275506 نوشت:
قرآن کتاب هدایت است نه کتاب آموزش فیزیولوزی و ...، لذا مخاطبین آن هم با همین دید اگر به او مراجعه کنند باعث هدایت و رشد و کمال آنها می شود و هیچ گمراهی و انحرافی در آن نیست.

قبول ندارم.قرآن کتاب همه چی است.اخلاق،سیاست،سلامتی و بهداشت،علم،فلسفه و ...
فقط سبک یک کتاب فیزیک و زیست رو نداره.
وگرنه در اصل فیزیولوژی هم درون خداپرستی و توحید است.
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)
این حرف شما مثل اینه که بگیم قرآن فقط کتاب هدایت به سمت خداست و معنویت و در نتیجه اگه ما به جای جنس مخالف از هم جنسمون برای همسر انتخاب کنیم باز اشکالی نداره.مثل یک انسان دگرجنس گرا میتونیم به خدا برسیم.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;275513 نوشت:
نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته
2-كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست

قبول ندارم توضیحات شما رو.به نظرم به صورت بسیار آشکاری داره قلب رو جایگاه تفکر میدونه.حرف هایی مثل«شگرف ترين اعضاي دروني اوست» که میتونست اینو نگه.ولی وقتی گفته مردمو به غلط انداخته.

قبول ندارم.قرآن کتاب همه چی است.اخلاق،سیاست،سلامتی و بهداشت،علم،فلسفه و ...
فقط سبک یک کتاب فیزیک و زیست رو نداره.
وگرنه در اصل فیزیولوژی هم درون خداپرستی و توحید است.
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)
این حرف شما مثل اینه که بگیم قرآن فقط کتاب هدایت به سمت خداست و معنویت و در نتیجه اگه ما به جای جنس مخالف از هم جنسمون برای همسر انتخاب کنیم باز اشکالی نداره.مثل یک انسان دگرجنس گرا میتونیم به خدا برسیم.

با سلام و درود

1. نکته این جا است که بر خلاف انتظار و ادعای شما، مخاطبین کلام حضرت، متوجه پیام ایشان که توصیه به داشتن بصیرت باطنی است شده اند و مراد متکلم را فهمیده اند و باعث گمراهی کسی هم نشده است.

افزون بر این که این همه تعابیر با همین شیوه از ایشان و سایر ائمه علیهم السلام بطور صریح وجود دارد، به گونه ای که جای ذره ای شک و تردید نمی گذارد که مراد ایشان قلب صنوبری و گوشتی نبوده است.

لذا قبلا هم عرض کرده ام که ما در نهایت می گوییم معنای این گفتار را نمی فهمیم، ولی قطعا این عبارت از نظر علمی و استدلالی اصلا به درد اثبات ادعای شما نمی خورد، لذا ادعای شما با آن ثابت نمی شود.


2. قرآن کتاب سیاست، بهداشت، فلسفه و ... نیست، بلکه کتاب هدایت است که به تناسب موقعیت و شأن نزول، اشاره ای هم به علوم و مسائل دیگر داشته که آن هم در ضمن آن پیام هدایتگری بوده که می خواسته بیان کند، یعنی هدف اصلی همان پیام و نکته هدایتگری آن است.

توجه داشته باشید که قرآن کتاب هدایت انسان به سوی کمال و سعادت است و در این راستا هر آنچه لازم بوده را بیان کرده است. در خصوص انتخاب همسر و ... نیز وظیفه انسان را در این چارچوب بیان کرده است.

نمی توان هدایتگری قرآن را از تعالیم و دستورات آن جدا دانست، یعنی درست است که قرآن در یک افق به بیان احکام تکلیفی، عقائد، اخلاقیات و .... پرداخته است، ولی در افق بالاتر و هدف اصلی او، تعلیم و تربیت انسان و هدایت او به سوی سعادت و کمال بوده است لذا اینها در راستای آن سعادت و کمال است، و کسی نمی تواند بدون عمل به این دستورات فقهی، معارفی، اخلاقی و ...، انتظار رسیدن به کمال معنوی را داشته باشد.
[/]

حاج آقا تاپیکو قفل نکنی من سر فرصت میام بحث رو ادامه میدم.

سلام علیکم حاج آقا

میقات;276387 نوشت:

1. نکته این جا است که بر خلاف انتظار و ادعای شما، مخاطبین کلام حضرت، متوجه پیام ایشان که توصیه به داشتن بصیرت باطنی است شده اند و مراد متکلم را فهمیده اند و باعث گمراهی کسی هم نشده است.


اتفاقاً یه ویو از قلب انسان به مردم آن زمان ارائه کرد که مردم رو بیشتر به خاطر عظمتش به یاد خدا بندازه.
چشم دل یعنی اینکه اونو با احساست درک کن.
بصیرت باطن هم برمیگرده به مغز
در همه تعابیر ائمه قلب انسان به عقل و مرکز فکری انسان تعبیر شده.
میقات;276387 نوشت:
قرآن کتاب سیاست، بهداشت، فلسفه و ... نیست

پس اگه اینطوره چرا حکومت اسلامی بر مبنای قرآن به وجود آوردن.
این همه دستورالعمل راجع به بهداشت پس چیه.
قرآن همش فلسفه است!
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)

میقات;276387 نوشت:
و کسی نمی تواند بدون عمل به این دستورات فقهی، معارفی، اخلاقی و ...، انتظار رسیدن به کمال معنوی را داشته باشد.

اگر خدا دستورات و احکام غلطی به ما داده باشه و این دستورات باعث هلاکت ما بشه چی؟
من یه پسری رو دیدم که با چن تا از دوستای هم جنس خودش رابطه جنسی داشت و میگفت که رابطه با جنس موافق خودش بسیار لذت بخش تر از جنس مخالفش بود! باورت میشه حاج آقا؟ آخه خوب در این باره تحقیق نکرده بودین دیگه!
حالا جالب اینجا بود که اون پسره شیعه بود و نماز میخوند و روزه میگرفت!
اگر هدف اسلام فقط کمال معنوی بود که این پسره باید میرفت بهشت ولی میره جهنم!
اسلام علاوه بر کمال معنوی خیلی چیزهای مادی رو هم در نظر گرفته.پس دین شامل خیلی چیزهای مادی هم میشه.اسلام شامل همه چی میشه
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)
بر اساس این آیه حتماً قرآن درباره قلب صنوبر انسان هم حرف زده!

در اسلام چیزی داریم به عنوان حق الناس که خودش در مورد چیزهای مادی مسلمانان است.
اسلام خیلی جاهاش در مورد چیزهای مادی هم بحث کرده.اسلام پر از چیزهای مادی است که با معنویات آمیخته شده.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;283322 نوشت:
سلام علیکم حاج آقا

اتفاقاً یه ویو از قلب انسان به مردم آن زمان ارائه کرد که مردم رو بیشتر به خاطر عظمتش به یاد خدا بندازه.
چشم دل یعنی اینکه اونو با احساست درک کن.
بصیرت باطن هم برمیگرده به مغز
در همه تعابیر ائمه قلب انسان به عقل و مرکز فکری انسان تعبیر شده.

با سلام و درود

مغز و قلب و ... موضوعیت ندارند بلکه اینها ابزار هستند برای نفس. امروزه هم که درک عواطف و ... را به مغز نسبت می دهند، نه به این معنا است که اینها کار خود مغز است بلکه مغز را ابزار برای نفس می دانند.

مطلب دیگر و مهم این که ذکر قلب و ... در تعابیر قرآنی یا روایی برای این نیست تا بخواهد جایگاه مغز یا قلب را ثابت کند بلکه بر اساس لغت و ادبیات عرف صحبت شده، نه این که مغز و قلب موضوعیت داشته و گوینده می خواسته جایگاه مغز یا قلب را اثبات کند.

نقل قول:

پس اگه اینطوره چرا حکومت اسلامی بر مبنای قرآن به وجود آوردن.
این همه دستورالعمل راجع به بهداشت پس چیه.
قرآن همش فلسفه است!
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)

می توان برداشتهایی از قرآن راجع به حکومت اسلامی داشت، ولی این معنایش این نیست که قرآن کتاب حکومت و آموزش شیوه حکومت داری است. همین طور راجع به موارد دیگر.
این گونه امور در راستای آن پیام هدایتی که قرار بوده به مردم رسانده شود بیان شده اند لذا ذکر آنها عرَضی و استطرادی است.


اما در مورد «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ» (انعام، 59)

اولا کتاب مبین، غیر قرآن هم می تواند باشد.

ثانیا اگر هم همه چیز در قرآن باشد، این همه چیز را همه کس نمی تواند بفهمد و این انسان کامل (معصومین) است که از تمام مراد الهی آگاه است.

ثالثا مراد این است که تمام احتياجات ديني و هدايتي مردم، در قرآن به طور تفصيل يا مجمل ذکر شده است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;283330 نوشت:
اگر خدا دستورات و احکام غلطی به ما داده باشه و این دستورات باعث هلاکت ما بشه چی؟
من یه پسری رو دیدم که با چن تا از دوستای هم جنس خودش رابطه جنسی داشت و میگفت که رابطه با جنس موافق خودش بسیار لذت بخش تر از جنس مخالفش بود! باورت میشه حاج آقا؟ آخه خوب در این باره تحقیق نکرده بودین دیگه!
حالا جالب اینجا بود که اون پسره شیعه بود و نماز میخوند و روزه میگرفت!
اگر هدف اسلام فقط کمال معنوی بود که این پسره باید میرفت بهشت ولی میره جهنم!
اسلام علاوه بر کمال معنوی خیلی چیزهای مادی رو هم در نظر گرفته.پس دین شامل خیلی چیزهای مادی هم میشه.اسلام شامل همه چی میشه
«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام: 59)
بر اساس این آیه حتماً قرآن درباره قلب صنوبر انسان هم حرف زده!

در اسلام چیزی داریم به عنوان حق الناس که خودش در مورد چیزهای مادی مسلمانان است.
اسلام خیلی جاهاش در مورد چیزهای مادی هم بحث کرده.اسلام پر از چیزهای مادی است که با معنویات آمیخته شده.

اولا در اصول اعتقادات ثابت شده که چنین نسبتی به خداوند، کاملا و قطعا باطل است.

ثانیا عصمت قرآن از آیات و جاهای دیگر ثابت شده است و لزومی ندارد که از خصوص این آیه، عصمت قرآن را اثبات کنیم.

ثالثا اسلام برای همه امور زندگی انسان برنامه و تعالیم خود را دارد، ولی کاملا واضح و آشکار است که این معنایش این نیست که هر کسی هر بی راهه و شهوترانی ای که می خواهد را انجام می دهد و تقصیرش را به گردن اسلام بیندازد.

ضمنا این بحث باعث خروج از موضوع تاپیک است. لذا در جای دیگری باید پیگیری شود.

[/]

با سلام مجدد

الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۱﴾ یوسف
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (2

حاج آقا آیات دیگر قرآن نشان میده که منظور از کتاب مبین قرآن است.

میقات;284285 نوشت:
اولا در اصول اعتقادات ثابت شده که چنین نسبتی به خداوند، کاملا و قطعا باطل است.

پس چرا این آیه قرآن قلب انسان را محل اندیشیدن میدانسته و باعث گمراهی میلیون ها انسان در طول تاریخ شده؟

شما گفتید که نفس انسان فکر می کنه من به شما گفتم چرا ابزار فکر کردن نفس قلب شده؟
به علاوه من فکر می کنم که در اینجا صدر با توجه به چیزهایی که در این آیه گفته هان سینه است و به قلب صنوبر انسان اشاره می کند.
با توجه به آیات قرآن و افزون بر آن نهج البلاغه آیا نمیتوان نتیجه گرفت که منظور قرآن از قلب همان قلب صنوبر انسان در سینه است؟

میقات;284285 نوشت:
ثانیا عصمت قرآن از آیات و جاهای دیگر ثابت شده است و لزومی ندارد که از خصوص این آیه، عصمت قرآن را اثبات کنیم.

از کجا؟ لطفاً توضیح دهید.
میقات;284285 نوشت:
این معنایش این نیست که هر کسی هر بی راهه و شهوترانی ای که می خواهد را انجام می دهد و تقصیرش را به گردن اسلام بیندازد.

زشته حاج آقا
لطفاً توهین نکنید.همه انسان ها نیاز به همسر دارند و هم جنس گراها هم نیاز به هم جنس خودشون دارند چونکه از نظر عاطفی به اونا نیاز دارند. ولی به هیچ وجه اسلام این نیاز اونا رو پاسخ نداده.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;287671 نوشت:
با سلام مجدد

الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۱﴾ یوسف
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (2

حاج آقا آیات دیگر قرآن نشان میده که منظور از کتاب مبین قرآن است.

پس چرا این آیه قرآن قلب انسان را محل اندیشیدن میدانسته و باعث گمراهی میلیون ها انسان در طول تاریخ شده؟

شما گفتید که نفس انسان فکر می کنه من به شما گفتم چرا ابزار فکر کردن نفس قلب شده؟
به علاوه من فکر می کنم که در اینجا صدر با توجه به چیزهایی که در این آیه گفته هان سینه است و به قلب صنوبر انسان اشاره می کند.
با توجه به آیات قرآن و افزون بر آن نهج البلاغه آیا نمیتوان نتیجه گرفت که منظور قرآن از قلب همان قلب صنوبر انسان در سینه است؟
از کجا؟ لطفاً توضیح دهید.

زشته حاج آقا
لطفاً توهین نکنید.همه انسان ها نیاز به همسر دارند و هم جنس گراها هم نیاز به هم جنس خودشون دارند چونکه از نظر عاطفی به اونا نیاز دارند. ولی به هیچ وجه اسلام این نیاز اونا رو پاسخ نداده.

با سلام و درود

1. یکی از وجوه در مورد "کتاب مبین" قرآن است، نه این که منحصر در این باشد. با مراجعه به تفسیر آیات مربوطه، این مطلب روشن می شود.


2. اولا قرآن بر اساس لغت عرب سخن گفته و خودش موضع خاصی نگرفته است لذا صدق و کذب در آن معنا ندارد، کما این که در پستهای قبلی به این مطلب اشاره کرده ام.

ثانیا از کدام گمراهی حرف می زنید؟؟؟!!!! این که کسی مرکز احساسات و عواطف را قلب بداند یا مغز، چه تاثیر در هدایت و کمال او به سعادت و انسانیت ایجاد می شود؟؟؟؟!!!!! چه انحرافی در هدایت انسانها پیش آمد؟؟؟

ثالثا این مسلم است که مراد از قلب در لسان قرآن و روایات، قلب صنوبری نیست.


3. جای اثبات عصمت قرآن اینجا نیست و آن را باید بطور مستقل پیگیری کرد.


4. اولا مخاطب این صحبتها که شما نیستید تا آن را توهین تلقی کنید.
ثانیا این انحراف از فطرت سلیم و طبع انسانی است. لذا چون چنین هستند که دلیل بر درست بودن نیست.
ثالثا این مطلب خارج از موضوع تاپیک است لذا به همین مقدار اکتفا می شود.
[/]

با سلام مجدد

میقات;287800 نوشت:
اولا قرآن بر اساس لغت عرب سخن گفته و خودش موضع خاصی نگرفته است لذا صدق و کذب در آن معنا ندارد، کما این که در پستهای قبلی به این مطلب اشاره کرده ام.

ولی اینطوری دانشمندان اعصار بعد به اشتباه می افتادند. و حتی ممکن بود اتفاقاتی شبیه داستان گالیله پیش بیاید.
میقات;287800 نوشت:
ثانیا از کدام گمراهی حرف می زنید؟؟؟!!!! این که کسی مرکز احساسات و عواطف را قلب بداند یا مغز، چه تاثیر در هدایت و کمال او به سعادت و انسانیت ایجاد می شود؟؟؟؟!!!!! چه انحرافی در هدایت انسانها پیش آمد؟؟؟

انسان ها به اشتباه می افتادند وبعد دانشمندی رو که حرفی خلاف آنرا زده را می کشتند.
میقات;287800 نوشت:
ثالثا این مسلم است که مراد از قلب در لسان قرآن و روایات، قلب صنوبری نیست.

قلب یک معنی بیشتر نداره و بعضی از قدما مانند قرآن آنرا مرکز اندیشه و احساسات می دانستند.
و با توجه به آیه مزبور قلبی که در صدر(سینه) است
و نهج البلاغه
میقات;287800 نوشت:
. جای اثبات عصمت قرآن اینجا نیست و آن را باید بطور مستقل پیگیری کرد.
خب لینک بدید
میقات;287800 نوشت:
این انحراف از فطرت سلیم و طبع انسانی است. لذا چون چنین هستند که دلیل بر درست بودن نیست.

در یک فرد هم جنس گرا گرایش به هم جنسش جزو فطرت اوست و نمی تواند چنین چیزی را تغییر دهد.
اینا رو گفتم تا هرگز فکر نکنید که رابطه ی جنسی با هم جنس مثل رابطه با حیووناست(با عرض پوزش)
هم جنس گراها با تمام وجودشون از شریک جنسیشون احساس لذت می کنند و هرگز از نظر عاطفی کمتر از دگر جنس گراها نیستند.همد جنس گراها نمیتونن نسبت به جنس مخالفشون حس جنسی داشته باشن!
البته بحث ما در مورد دوگانه باز ها بود و میخواستم بگم که قرآن این چنین در مسائل مادی ما دخالت می کنه و خیلی جاهای قرآن مربوط به مادیات است.(یه مثال بود)

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;288117 نوشت:
با سلام مجدد

ولی اینطوری دانشمندان اعصار بعد به اشتباه می افتادند. و حتی ممکن بود اتفاقاتی شبیه داستان گالیله پیش بیاید.

انسان ها به اشتباه می افتادند وبعد دانشمندی رو که حرفی خلاف آنرا زده را می کشتند.

قلب یک معنی بیشتر نداره و بعضی از قدما مانند قرآن آنرا مرکز اندیشه و احساسات می دانستند.
و با توجه به آیه مزبور قلبی که در صدر(سینه) است
و نهج البلاغه






با سلام و درود

مطالب تکراری است و در پستهای مختلف به دفعات به آنها پرداخته شده است.


[/]

میقات;287800 نوشت:
اولا قرآن بر اساس لغت عرب سخن گفته و خودش موضع خاصی نگرفته است لذا صدق و کذب در آن معنا ندارد، کما این که در پستهای قبلی به این مطلب اشاره کرده ام.

استعمال این کاربرد قلب در عصر ما یک حسن تعلیل بسیار زیباست و حتی خود من هم به کار می برم.(که صد البته برای قرآن جایز نبوده چون باعث اشتباه دانشمندان میشده)
اشتباه قرآن این بوده که گفته قلبی که در درون سینه هاست و این کار رو بیشتر خراب کرده.قبلاً هم گفته بودم که قدما اعتقاد داشتند که قلب مرکز تفکر انسان بوده(نظریه ارسطو)
در اینجا منظور از صدر سینه است چونکه با قلب اومده.و هم چنین از فواد نیز استفاده شده.
البته در اون لینکی که قبلاً گذاشته بودم گفته بود که قدما فکر می کردند که جایگاه روح انسان در قلب او است.

قلب جایگاه تفکر؟

نگارنده (گان):ناشناخته
قلب در قرآن

سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور
آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود.
سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند.
سوره محمد (47) ، آيه 24 ، آيا آنها در قرآن تدبر نمي كنند يا بر قلبهايشان قفل نهاده شده است.
در آيات فوق و بسياري از آيات ديگر . قرآن جايگاه تعقل . انديشه . ادراك و احساسات را قلب شناخته و بكرار از قلب يا محل آن كه سينه باشد بدين منظور ياد شده است و هيچگاه براي معاني تعقل و ادراك . كلمه مخ (مغز) يا جايگاه آن سر استفاده نشده است.
ممكن است بعضي مانند عرفا عقلانيت و دل را بگونه اي از هم جدا كنند كه يكي جايگاه تعقل باشد و ديگري جايگاه عشق و احساسات . اما محل اسقرار اين دو (عقل و دل) همان مغز آدمي است كه در سر قرار دارد نه دل يا قلبي كه در سينه ميباشد . مضافا اينكه اطلاق كلمه دل (و نه كلمه اي ديگر) براي اينگونه از موارد ريشه در همان برداشت نادرست گذشتگان دارد.
همچنين آيات زير كه اشاره به قلب و جايگاهش سينه دارند را مطالعه فرماييد :
سوره عمران (3) ، آيه 29 ، بگو آنچه را در سينه هاي شماست پنهان داريد يا آشكار كنيد خداوند آن را ميداند و از آنچه در آسمانها و زمين است آگاه مي باشد و خداوند بر هر چيزي تواناست.
سوره مائده (5) ، آيه 7 ، و به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيماني را كه با تاكيد از شما گرفت آن زمان كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از خدا بپرهيزيد كه خدا از آنچه در درون سينه هاست آگاه است.
سوره انعام (6) ، آيه 25 ، پاره اي از آنها به سخنان تو گوش فرا مي دهند ولي بر قلبهاي آنان پرده ها افكنده ايم تا آن را نفهمند و در گوش آنها سنگيني قرار داده ايم و اگر تمام نشانه هاي حق را ببينند ايمان نمي آورند تا آنجا كه وقتي به سراغ تو مي آيند كه با تو پرخاشگري كنند كافران ميگويند اينها فقط افسانه هاي پيشينيان است.
سوره انعام (6) ، آيه 46 ، بگو به من خبر دهيد اگر خداوند گوش و چشمهايتان را بگيرد و بر قلبهاي شما مهر نهد چه كسي جز خداست كه آنها را به شما بدهد ببين چگونه آيات را به گونه هاي مختلف براي آنها شرح مي دهيم سپس آنها روي مي گردانند.
سوره انعام (6) ، آيه 125 ، آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براي اسلام گشاده ميسازد و آن كس را كه بخواهد گمراه سازد سينه اش را آنچنان تنگ مي كند كه گويا مي خواهد به آسمان بالا برود اين گونه خداوند پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي آورند قرار ميدهد.
سوره اعراف (7) ، آيه 2 ، اين كتابي است كه بر تو نازل شده پس نبايد از ناحيه آن ناراحتي در سينه داشته باشي تا بوسيله آن بيم دهي و تذكري است براي مومنان.
سوره انفال (8) ، آيه 43 ، در آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد و اگر فراوان نشان مي داد مسلماً سست ميشديد و كارتان به اختلاف مي كشيد ولي خداوند سالم نگه داشت خداوند به آنچه درون سينه هاست داناست.
سوره يونس (10) ، آيه 57 ، اي مردم اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است و درماني براي آنچه در سينه هاست و هدايت و رحمتي است براي مومنان.
سوره هود (11) ، آيه 5 ، آگاه باشيد آنها سينه هاشان را در كنار هم قرار مي دهند تا خود را از او پنهان دارند آگاه باشيد آنگاه كه آنها لباسهايشان را به خود مي پيچند و خويش را در آن پنهان مي كنند (خداوند) ميداند آنچه را پنهان مي كنند و آنچه را آشكار مي سازند چرا كه او از اسرار درون سينه ها آگاه است.
سوره كهف (18) ، آيه 57 ، چه كسي ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شد و از آن روي گرداند و آنچه را با دستهاي خود پيش فرستاد فراموش كرد ما بر دلهاي اينها پرده هايي افكنده ايم تا نفهمند و در گوشهايشان سنگيني قرار داده ايم و از اين رو اگر آنها را به سوي هدايت بخواني هرگز هدايت نميشوند.
سوره شعرا (26) ، آيه 193 ، روح الامين آن را نازل كرده است. آيه 194 ، بر قلب تو تا از انذار كنندگان باشي.
سوره نمل (27) ، آيه 74 ، و پروردگارت آنچه را در سينه هايشان پنهان مي دارند و آنچه را آشكار مي كنند بخوبي مي داند.
سوره قصص (28) ، آيه 10 ، دل مادر موسي از همه چيز تهي گشت و اگر قلب او را محكم نكرده بوديم نزديك بود مطلب را افشا كند.
سوره قصص (28) ، آيه 69 ، و پروردگار تو مي داند آنچه را كه سينه هايشان پنهان مي دارد و آنچه را آشكار مي سازند.
سوره عنكبوت (29) ، آيه 49 ، ولي اين آيات روشني است كه در سينه دانشوران جاي دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نمي كنند.
سوره لقمان (31) ، آيه 23 ، و كسي كه كافر شود كفر او تو را غمگين نسازد بازگشت همه آنها به سوي ماست و ما آنها را از اعمالي كه انجام داده اند آگاه خواهيم ساخت خداوند به آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره فاطر (35) ، آيه 38 ، خداوند از غيب آسمانها و زمين آگاه است و آنچه را در درون سينه هاست مي داند.
سوره زمر (39) ، آيه 7 ، اگر كفران كنيد خداوند از شما بي نياز است و هرگز كفران را براي بندگانش نميپسندد و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براي شما ميپسندد و هيچ گنهكاري گناه ديگري را بر دوش نميكشد سپس بازگشت همه شما به سوي پروردگارتان است و شما را از آنچه انجام مي داديد آگاه مي سازد چرا كه او به آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره زمر (39) ، آيه 22 ، آيا كسي كه خدا سينه اش را براي اسلام گشاده است و بر فراز مركبي از نور الهي قرار گرفته (همچون گمراهان است) واي بر آنان كه قلبهايي سخت در برابر ذكر خدا دارند آنها در گمراهي آشكاري هستند.
سوره غافر (40) ، آيه 19 ، او چشمهايي را كه به خيانت مي گردد و آنچه را سينه ها پنهان مي دارند مي داند.
سوره شوري (42) ، آيه 24 ، آيا مي گويند او بر خدا دروغ بسته است در حالي كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مي نهد و باطل را محو مي كند و حق را به فرمانش پا برجا مي سازد چرا كه او از آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره جاثيه (45) ، آيه 23 ، آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اي افكنده است با اين حال چه كسي ميتواند غير از خدا او را هدايت كند آيا متذكر نمي شويد.
سوره ق (50) ، آيه 37 ، در اين تذكري است براي آن كس كه قلب دارد يا گوش فرا دهد در حالي كه حاضر باشد.
سوره حديد (57) ، آيه 6 ، شب را در روز وارد مي كند و روز را در شب و او به آنچه در سينه هاست آگاهست.
سوره تغابن (64) ، آيه 4 ، آنچه را در آسمانها و زمين است مي داند و از آنچه پنهان و آشكار مي كنيد با خبر است و خداوند از آنچه در درون سينه هاست آگاهست.
سوره تغابن (64) ، آيه 11 ، هيچ مصيبتي رخ نمي دهد مگر به اذن خدا و هر كس به خدا ايمان آورد خداوند قلبش را هدايت مي كند و خدا به هر چيز داناست.
سوره ملك (67) ، آيات 13 ، گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار او به آنچه در سينه هاست آگاهست.
سوره عاديات (100) ، آيه 10 ، و آنچه درون سينه هاست آشكار مي گردد.
سوره ناس (114) ، آيه 5 ، كه در درون سينه انسانها وسوسه مي كند.
قلب در نهج البلاغه

در تاييد برداشت فوق از قرآن (كه قلب جايگاه تفكر در نظر گرفته شده) ميتوان به مواردي در نهج البلاغه اشاره كرد كه چنين ميباشند :
نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد . پس اگر اميدي در آن پديد آيد طمع خوارش گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدي بر آن چيره شود تأسف خوردن آن را از پاي در آورد . اگر خشمناك شود كينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد . اگر به خشنودي دست يابد خويشتنداري را از ياد برد و اگر ترس آن را فرا گيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد و اگر به گشايشي برسد دچار غفلت زدگي شود و اگر مالي به دست آورد بي نيازي آن را به سركشي كشاند و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد بي صبري رسوايش كند و اگر به تهيدستي مبتلا گردد بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگي بي تابش كند ناتواني آن را از پاي در آورد و اگر زيادي سير شود سيري آن را زيان رساند . پس هرگونه كند روي براي آن زيانبار و هرگونه تند روي براي آن فساد آفرين است .
در بيانات فوق كاملاً مشهود است كه قلب بعنوان محل وقوع همه فرآيندهاي عقلي و احساسي شناخته شده است .
و در جاي ديگر چنين آمده :
نهج البلاغه ، خطبه 88 - . . . نه هر كه صاحب قلب است خردمند است و نه هر دارنده گوشي شنواست و نه هر دارنده چشمي بيناست . . .
به نسبتي كه بين اعضا همراه با نوع عمل يا توانايي شان برقرار شده توجه كنيد . شنوايي براي گوش . بينايي براي چشم و خرد براي قلب .
همچنين به موارد زير كه در نهج البلاغه آمده است توجه فرماييد:
نهج البلاغه ، خطبه 176 - ، همانا زبان مومن در پس قلب او و قلب منافق از پس زبان اوست،
نهج البلاغه ، حكمت 6 ، سينه خردمند صندوق راز اوست،
نهج البلاغه ، حكمت 40 ، زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
نهج البلاغه ، حكمت 41 ، قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
نهج البلاغه ، حكمت 79 ، حكمت را هر كجا كه باشد فراگير گاهي حكمت در سينه منافق است و بي تابي كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد.
نهج البلاغه ، حكمت 178 ، بدي را از سينه ديگران با كندن آن از سينه خود ريشه كن نم.
نهج البلاغه ، حكمت 193 ، قلبها را روي آوردن و پشت كردني است پس آنگاه بكار واداريدشان كه خواهشي دارند و روي آوردني زيرا اگر قلب را به اجبار به كاري واداري كور مي گردد.
نهج البلاغه ، حكمت 227 ، ايمان بر شناخت با قلب اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوار است.
نهج البلاغه ، حكمت 388 ، آگاه باشيد كه فقر نوعي بلا است و سخت تر از تنگدستي بيماري تن و سخت تر از بيماري تن بيماري قلب است آگاه باشيد كه همانا عامل تندرستد تن تقواي قلب است.
نهج البلاغه ، حكمت 409 ، قلب كتاب چشم است (آنچه چشم ببيند در قلب ثبت مي شود).

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;289156 نوشت:
استعمال این کاربرد قلب در عصر ما یک حسن تعلیل بسیار زیباست و حتی خود من هم به کار می برم.(که صد البته برای قرآن جایز نبوده چون باعث اشتباه دانشمندان میشده)
اشتباه قرآن این بوده که گفته قلبی که در درون سینه هاست و این کار رو بیشتر خراب کرده.قبلاً هم گفته بودم که قدما اعتقاد داشتند که قلب مرکز تفکر انسان بوده(نظریه ارسطو)
در اینجا منظور از صدر سینه است چونکه با قلب اومده.و هم چنین از فواد نیز استفاده شده.

با سلام و درود

1. بطور مستند و صریح، مواردی که دانشمندان و ... به خاطر این آیات قرآن، به گمراهی افتاده اند را بیان کنید.

2. همان طور که قبلا گفته ام، "صدر" به معنای دات و سرشت هم می آید و منحصر به قفسه سینه نیست. با توجه به استدلال شما واژه صدر در آیات زیر باید به معنای قفسه سینه باشد، چگونه این آیات را معنا می کنید؟


«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»؛ آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم. (انشراح، 1)

«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري»؛ (موسى) گفت: «پروردگارا! سينه‏ام را گشاده كن‏. (طه، 25)

«وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينه ‏هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينه‏ هاست، با خبر است. (آل عمران، 154)

«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سينه‏ هاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان! (یونس، 57)

«وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»؛ و آنچه در درون سينه‏ هاست آشكار مى ‏گردد. (عادیات، 10)
[/]

یه چیز بگم درباره ی اون کسی که این پست زندیق منو حذف کرده بود
خیال نکن که با این کارت اسلامتو سرفراز کردی.خودتو سرفراز کردی.ما حساب همه این کارای شما رو داریم و همه ی اینا در کارنامه شما ثبت شده برای اینکه مشخص بشه که کی و چی رو انتخاب کنیم و کی و چی باید توی زباله دان تاریخ انداخته بشه.

میقات;289172 نوشت:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»؛ آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم. (انشراح، 1)

آرایه ی کنایه.قبلاً هم گفته بودم.
میقات;289172 نوشت:
«وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينه ‏هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينه‏ هاست، با خبر است. (آل عمران، 154)

داره میگه جایگاه ایمان شما در قلبتون است.

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;289171 نوشت:
قلب جایگاه تفکر؟

نگارنده (گان):ناشناخته
قلب در قرآن

سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور
آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود.
سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند.
سوره محمد (47) ، آيه 24 ، آيا آنها در قرآن تدبر نمي كنند يا بر قلبهايشان قفل نهاده شده است.
در آيات فوق و بسياري از آيات ديگر . قرآن جايگاه تعقل . انديشه . ادراك و احساسات را قلب شناخته و بكرار از قلب يا محل آن كه سينه باشد بدين منظور ياد شده است و هيچگاه براي معاني تعقل و ادراك . كلمه مخ (مغز) يا جايگاه آن سر استفاده نشده است.
ممكن است بعضي مانند عرفا عقلانيت و دل را بگونه اي از هم جدا كنند كه يكي جايگاه تعقل باشد و ديگري جايگاه عشق و احساسات . اما محل اسقرار اين دو (عقل و دل) همان مغز آدمي است كه در سر قرار دارد نه دل يا قلبي كه در سينه ميباشد . مضافا اينكه اطلاق كلمه دل (و نه كلمه اي ديگر) براي اينگونه از موارد ريشه در همان برداشت نادرست گذشتگان دارد.
همچنين آيات زير كه اشاره به قلب و جايگاهش سينه دارند را مطالعه فرماييد :
سوره عمران (3) ، آيه 29 ، بگو آنچه را در سينه هاي شماست پنهان داريد يا آشكار كنيد خداوند آن را ميداند و از آنچه در آسمانها و زمين است آگاه مي باشد و خداوند بر هر چيزي تواناست.
سوره مائده (5) ، آيه 7 ، و به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيماني را كه با تاكيد از شما گرفت آن زمان كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از خدا بپرهيزيد كه خدا از آنچه در درون سينه هاست آگاه است.
سوره انعام (6) ، آيه 25 ، پاره اي از آنها به سخنان تو گوش فرا مي دهند ولي بر قلبهاي آنان پرده ها افكنده ايم تا آن را نفهمند و در گوش آنها سنگيني قرار داده ايم و اگر تمام نشانه هاي حق را ببينند ايمان نمي آورند تا آنجا كه وقتي به سراغ تو مي آيند كه با تو پرخاشگري كنند كافران ميگويند اينها فقط افسانه هاي پيشينيان است.
سوره انعام (6) ، آيه 46 ، بگو به من خبر دهيد اگر خداوند گوش و چشمهايتان را بگيرد و بر قلبهاي شما مهر نهد چه كسي جز خداست كه آنها را به شما بدهد ببين چگونه آيات را به گونه هاي مختلف براي آنها شرح مي دهيم سپس آنها روي مي گردانند.
سوره انعام (6) ، آيه 125 ، آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براي اسلام گشاده ميسازد و آن كس را كه بخواهد گمراه سازد سينه اش را آنچنان تنگ مي كند كه گويا مي خواهد به آسمان بالا برود اين گونه خداوند پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي آورند قرار ميدهد.
سوره اعراف (7) ، آيه 2 ، اين كتابي است كه بر تو نازل شده پس نبايد از ناحيه آن ناراحتي در سينه داشته باشي تا بوسيله آن بيم دهي و تذكري است براي مومنان.
سوره انفال (8) ، آيه 43 ، در آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد و اگر فراوان نشان مي داد مسلماً سست ميشديد و كارتان به اختلاف مي كشيد ولي خداوند سالم نگه داشت خداوند به آنچه درون سينه هاست داناست.
سوره يونس (10) ، آيه 57 ، اي مردم اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است و درماني براي آنچه در سينه هاست و هدايت و رحمتي است براي مومنان.
سوره هود (11) ، آيه 5 ، آگاه باشيد آنها سينه هاشان را در كنار هم قرار مي دهند تا خود را از او پنهان دارند آگاه باشيد آنگاه كه آنها لباسهايشان را به خود مي پيچند و خويش را در آن پنهان مي كنند (خداوند) ميداند آنچه را پنهان مي كنند و آنچه را آشكار مي سازند چرا كه او از اسرار درون سينه ها آگاه است.
سوره كهف (18) ، آيه 57 ، چه كسي ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شد و از آن روي گرداند و آنچه را با دستهاي خود پيش فرستاد فراموش كرد ما بر دلهاي اينها پرده هايي افكنده ايم تا نفهمند و در گوشهايشان سنگيني قرار داده ايم و از اين رو اگر آنها را به سوي هدايت بخواني هرگز هدايت نميشوند.
سوره شعرا (26) ، آيه 193 ، روح الامين آن را نازل كرده است. آيه 194 ، بر قلب تو تا از انذار كنندگان باشي.
سوره نمل (27) ، آيه 74 ، و پروردگارت آنچه را در سينه هايشان پنهان مي دارند و آنچه را آشكار مي كنند بخوبي مي داند.
سوره قصص (28) ، آيه 10 ، دل مادر موسي از همه چيز تهي گشت و اگر قلب او را محكم نكرده بوديم نزديك بود مطلب را افشا كند.
سوره قصص (28) ، آيه 69 ، و پروردگار تو مي داند آنچه را كه سينه هايشان پنهان مي دارد و آنچه را آشكار مي سازند.
سوره عنكبوت (29) ، آيه 49 ، ولي اين آيات روشني است كه در سينه دانشوران جاي دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نمي كنند.
سوره لقمان (31) ، آيه 23 ، و كسي كه كافر شود كفر او تو را غمگين نسازد بازگشت همه آنها به سوي ماست و ما آنها را از اعمالي كه انجام داده اند آگاه خواهيم ساخت خداوند به آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره فاطر (35) ، آيه 38 ، خداوند از غيب آسمانها و زمين آگاه است و آنچه را در درون سينه هاست مي داند.
سوره زمر (39) ، آيه 7 ، اگر كفران كنيد خداوند از شما بي نياز است و هرگز كفران را براي بندگانش نميپسندد و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براي شما ميپسندد و هيچ گنهكاري گناه ديگري را بر دوش نميكشد سپس بازگشت همه شما به سوي پروردگارتان است و شما را از آنچه انجام مي داديد آگاه مي سازد چرا كه او به آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره زمر (39) ، آيه 22 ، آيا كسي كه خدا سينه اش را براي اسلام گشاده است و بر فراز مركبي از نور الهي قرار گرفته (همچون گمراهان است) واي بر آنان كه قلبهايي سخت در برابر ذكر خدا دارند آنها در گمراهي آشكاري هستند.
سوره غافر (40) ، آيه 19 ، او چشمهايي را كه به خيانت مي گردد و آنچه را سينه ها پنهان مي دارند مي داند.
سوره شوري (42) ، آيه 24 ، آيا مي گويند او بر خدا دروغ بسته است در حالي كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مي نهد و باطل را محو مي كند و حق را به فرمانش پا برجا مي سازد چرا كه او از آنچه درون سينه هاست آگاه است.
سوره جاثيه (45) ، آيه 23 ، آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اي افكنده است با اين حال چه كسي ميتواند غير از خدا او را هدايت كند آيا متذكر نمي شويد.
سوره ق (50) ، آيه 37 ، در اين تذكري است براي آن كس كه قلب دارد يا گوش فرا دهد در حالي كه حاضر باشد.
سوره حديد (57) ، آيه 6 ، شب را در روز وارد مي كند و روز را در شب و او به آنچه در سينه هاست آگاهست.
سوره تغابن (64) ، آيه 4 ، آنچه را در آسمانها و زمين است مي داند و از آنچه پنهان و آشكار مي كنيد با خبر است و خداوند از آنچه در درون سينه هاست آگاهست.
سوره تغابن (64) ، آيه 11 ، هيچ مصيبتي رخ نمي دهد مگر به اذن خدا و هر كس به خدا ايمان آورد خداوند قلبش را هدايت مي كند و خدا به هر چيز داناست.
سوره ملك (67) ، آيات 13 ، گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار او به آنچه در سينه هاست آگاهست.
سوره عاديات (100) ، آيه 10 ، و آنچه درون سينه هاست آشكار مي گردد.
سوره ناس (114) ، آيه 5 ، كه در درون سينه انسانها وسوسه مي كند.
قلب در نهج البلاغه

در تاييد برداشت فوق از قرآن (كه قلب جايگاه تفكر در نظر گرفته شده) ميتوان به مواردي در نهج البلاغه اشاره كرد كه چنين ميباشند :
نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد . پس اگر اميدي در آن پديد آيد طمع خوارش گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدي بر آن چيره شود تأسف خوردن آن را از پاي در آورد . اگر خشمناك شود كينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد . اگر به خشنودي دست يابد خويشتنداري را از ياد برد و اگر ترس آن را فرا گيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد و اگر به گشايشي برسد دچار غفلت زدگي شود و اگر مالي به دست آورد بي نيازي آن را به سركشي كشاند و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد بي صبري رسوايش كند و اگر به تهيدستي مبتلا گردد بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگي بي تابش كند ناتواني آن را از پاي در آورد و اگر زيادي سير شود سيري آن را زيان رساند . پس هرگونه كند روي براي آن زيانبار و هرگونه تند روي براي آن فساد آفرين است .
در بيانات فوق كاملاً مشهود است كه قلب بعنوان محل وقوع همه فرآيندهاي عقلي و احساسي شناخته شده است .
و در جاي ديگر چنين آمده :
نهج البلاغه ، خطبه 88 - . . . نه هر كه صاحب قلب است خردمند است و نه هر دارنده گوشي شنواست و نه هر دارنده چشمي بيناست . . .
به نسبتي كه بين اعضا همراه با نوع عمل يا توانايي شان برقرار شده توجه كنيد . شنوايي براي گوش . بينايي براي چشم و خرد براي قلب .
همچنين به موارد زير كه در نهج البلاغه آمده است توجه فرماييد:
نهج البلاغه ، خطبه 176 - ، همانا زبان مومن در پس قلب او و قلب منافق از پس زبان اوست،
نهج البلاغه ، حكمت 6 ، سينه خردمند صندوق راز اوست،
نهج البلاغه ، حكمت 40 ، زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
نهج البلاغه ، حكمت 41 ، قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
نهج البلاغه ، حكمت 79 ، حكمت را هر كجا كه باشد فراگير گاهي حكمت در سينه منافق است و بي تابي كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد.
نهج البلاغه ، حكمت 178 ، بدي را از سينه ديگران با كندن آن از سينه خود ريشه كن نم.
نهج البلاغه ، حكمت 193 ، قلبها را روي آوردن و پشت كردني است پس آنگاه بكار واداريدشان كه خواهشي دارند و روي آوردني زيرا اگر قلب را به اجبار به كاري واداري كور مي گردد.
نهج البلاغه ، حكمت 227 ، ايمان بر شناخت با قلب اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوار است.
نهج البلاغه ، حكمت 388 ، آگاه باشيد كه فقر نوعي بلا است و سخت تر از تنگدستي بيماري تن و سخت تر از بيماري تن بيماري قلب است آگاه باشيد كه همانا عامل تندرستد تن تقواي قلب است.
نهج البلاغه ، حكمت 409 ، قلب كتاب چشم است (آنچه چشم ببيند در قلب ثبت مي شود).

این مطالب تکراری است.

بهتر است به جای نقل مقاله دیگران و سایتهای دیگر، آن چه دغدغه ذهنی خودتان است را به صورت علمی و مستند، و البته مختصر و مفید، بدون تکرار بیان کنید.



[/]

[="Tahoma"][="Black"]

keen fighter;289179 نوشت:
آرایه ی کنایه.قبلاً هم گفته بودم.
داره میگه جایگاه ایمان شما در قلبتون است.

قرار است جواب علمی و مستدل بدهید. دلائل و شواهد؟؟؟


[/]

keen fighter;289171 نوشت:
سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود. سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند. سوره محمد (47) ، آيه 24 ، آيا آنها در قرآن تدبر نمي كنند يا بر قلبهايشان قفل نهاده شده است.

سلام
عقل و قلب امور غیر مادی اند و هرچند بطور مشهور جایگاه تفکر و تعقل متعارف را در مغز و جایگاه عواطف و احساسات را در قلب می دانند اما اینها جایگاههای ظهورند و نه حقیقت آنها همانطور که جایگاه ظهور دیدن و شنیدن در بدن مشخص است اما حقیقت غیر مادی آن جای مشخص ندارد چون فوق جا و مکان است و اینکه قرآن کریم تعقل را به قلب استناد می دهد به دلیل تاثیر پذیری شدید تعقل از گرایشهاست و این خود اشاره ای است به اینکه بینش انسان تحت تاثیر شدید گرایشهای اوست و این چیزی است که بعینه در افکار و اندیشه ها نمودار است
والله الموفق

به نام خدا

[=&quot]وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ الاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ابراهيم، 4)
[/]
ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [حقايق را] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بيراه ميگذارد و هر كه را بخواهد هدايت ميكند، و اوست ارجمند حكيم.
(ترجمه فولادوند به نقل از سايت تبيان)
[=&quot]

[/]


پرسش:
«أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» آيا در زمين گردش نكرده‏اند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه ‏هاست كور است (سوره الحج ایه 46)
با استناد به این آیه آیا جایگاه عقل، قلب است؟
اگر اینطور است پس این عقلی که میگویند در جمجمه ی سر قرار دارد چیست؟
ایا ذهن و عقل با هم متفاوتند؟
این که قرآن میگوید تعقل کنید، منظور با عقل است یا ذهن؟

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. منظور از "قلب" در آیات قرآن، و در هر كلامی كه از معنویت و گرایش و بینش می گوید، و اشاره به درك دارد، همان وجدان فطری انسان است، و نه این قلب صنوبری در سینه انسان. یکی از قوای روح، وجدان اخلاقی او است، که جایگاه آرامش است.
2. قلب در این جا با روح و نفس متفاوت نیست، و اگر چه با عقل دور اندیش، کمی تفاوت دارد، ولی با آن در ارتباط تنگاتنگ است.
عقل اعم است و گاهی به معنای عقل دور اندیش، و نیز گاهی برای عقل وظیفه گرا به کار می رود؛ و قلب معمولا برای عقل وظیفه گرا و وجدان انسانی به کار می رود.
3. مراد از قلب، قلب صنوبری در بدن انسان، و نیز مراد از عقل، مغز انسان نیست. عقل و قلب از قوای نفس هستند. لذا اصلا حیث جسمانی این ها مد نظر نیست.
در تفسیر اطیب البیان آمده: اصل قلب در لغت به معنى جسم صنوبرى است كه در طرف چپ سينه قرار داده شده و منشأ روح بخارى در انسان و حيوان است. ولى مراد از قلب در آيات قرآنى، آن جوهر ملكوتى است كه مجرد از ماده و صورت است كه از آن به عقل و روح انسانى و نفس ناطقه تعبير مي كنند.(1)
4. در كتب لغت عربی ـ و به تبع آن در كتب لغت فارسی ـ یكى از معانى "قلب" همان "عقل" گفته شده است؛ و یا راغب اصفهانی در "مفردات القرآن"، قلب را به علم و فهم تفسیر كرده است.(2)
5. در حدیثى از امام موسى بن جعفر(ع) نیز در تفسیر معنای قلب در آیه 37 سوره ق، آمده است كه منظور از قلب عقل است.(3)
6. در ادبیات عرف، قلب را برای عقل، عواطف و احساسات به کار می برند. از این رو در تعابیر عرفی، اطمینان، سكینه و آرامش به دل و قلب نسبت داده می شود.
بنا بر این، تعبیر از قلب برای وجدان و روح انسانی، تعبیری رایج و متداول است.
چند آیه:
*«كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛ اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مى‏نهد!(4)
*«وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْب‏»؛ و در دلهايشان رعب افكند.(5)
*«كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ»؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته‏ است.(6)
*«وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَة»؛ دلهاى آنان را سخت و سنگين نموديم.(7)
*«خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ»؛ خدا بر دلهای آنان مهر نهاده.(8)
*«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنين‏»؛ او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد.(9)
*«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابد!.(10)
و ...
روشن و واضح است که مراد از قلب در قرآن کریم، قلب صنوبری نیست بلکه مراد از قلب همان وجدان و روح انسانی، و اشاره به یکی از قوای نفس است.

اگر سوال شود:
زمانی که خداوند خطاب به انسانها میگوید تعقل کنید یا تامل کنید، منظور تفکری هست که با روح انجام می شود یا تفکری که با مغز داخل جمجمه؟ اصلا این دو با هم چه فرقی دارند؟
اصلا وقتی خدا میگوید تعقل کنید منظور کدام یکی از این سه تا هست(تخیل، واهمه و عقل)؟

پاسخ:
اصلا فکر کردن، کار نفس و نفسانی است، البته نفس احتیاج به بدن دارد لذا ابزار فکر کردن، مغز است.
پس تفکر و تعقل، کاری نفسانی است که با ابزار مغز انجام می شود.
حس مشترک، تخیل، واهمه، عقل و ... نیز از قوای نفس هستند. احساس و عاطفه نیز کار نفس است که ابزار مادی آن در بدن انسان مثلا قلب است. مغز نیز فقط ابزار است برای تعقل.
لذا مغز، قلب، و ... مانند بدن هستند که ابزار برای قوای نفسانی محسوب می شوند و اگر روح در آنها نباشد کارایی ندارند.
وقتی خداوند می فرماید تعقل کنید، مراد عقل است نه تخیل و وهم و ...؛ و اصلا عقل معیار تشخیص حقایق از توهمات و تخیلات است.

اگر سوال شود:
و خداوند گروهى از اهل كتاب ( يهود) را كه از آنان ( مشركانعرب) حمايت كردند از قلعه‏ هاى محكمشان پايين كشيد و در دلهايشان رعب افكند؛ (وكارشان به جايى رسيد كه) گروهى را به قتل مى‏ رسانديد و گروهى را اسير مى‏كرديد (احزاب، 26)
فکر نمی کنم که در اینجا بشود قلب را وجدان و عقل وظیفه گرا دانست.

پاسخ:
«وَ أَنْزَلَ الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصيهِمْ وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقاً»
و خداوند گروهى از اهل كتاب [يهود] را كه از آنان [مشركان عرب‏] حمايت كردند از قلعه‏هاى محكمشان پايين كشيد و در دلهايشان رعب افكند (و كارشان به جايى رسيد كه) گروهى را به قتل مى ‏رسانديد و گروهى را اسير مى‏ كرديد! (16)
توجه داشته باشید که ترس، شادی، غم و ... از حالات نفس و روح است که ابزار آن قلب است، و الا هیچ کس نمی گوید که این قلب صنوبری حالت ترس و شادی و ... به خود می گیرد.
ضمنا منظور این نیست که قلب هیچ معنای دیگری ندارد و فقط به معنای عقل و و جدان است، بلکه منظور این است که از عقل و وجدان و روح انسانی نیز تعبیر به قلب می شود. و این دو مطلب با هم متفاوت است که با دقت روشن می شود.

اگر سوال شود:
«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَلَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ»
فولادوند: قطعا دراين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد عبرتى است
مکارم: در اين تذكري است براي آن كس كه عقل دارد، يا گوش فرا دهد و حضور يابد.
خرمشاهی: بى‏گمان در اين براى كسى كه صاحبدل باشد يا سمع قبول داشته و شاهد باشد، پندآموزى است‏
نسبت دادن معانی عقل مرکز عواطف و نه وجدان،نشانه چیست؟

پاسخ:
نشانه این است که بر همگی روشن است که مراد قلب صنوبری نیست زیرا پند و اندرز گرفتن از سرگذشت پیشینیان و متذکر شدن از سرانجام آن ها، کار این قلب صنوبری نیست، بلکه مربوط به نفس و ادراکات نفسانی است، و این جا هم یکی از همان مواردی است که از عقل و وجدان و ...، تعبیر به قلب به کار رفته است.

اگر سوال شود:
یک انسان در مواقع هیجانات و احساسات هورمون آدرنالینش ترشح میکند و باعث می شود ضربان قلبش افزایش پیدا کند و در نتیجه در قلبش آن هیجان را احساس میکند.
وقتی شخص در قلبش چنین حسی را پیدا میکند به این فکر می افتد که شاید تمام احساساتش از قلبش بیرون می آید! ولی وقتی که به اندازه کافی از قلبش اطلاعات داشته باشد میفهمد که این یک پندار غلط بوده است.
وقتی قرآن این اظهارات رابیان میکند ممکن است سبب گمراهی پزشکان و دانشمندان هم بشود!

پاسخ:
این که در حالت شادی، فلان سلولهای قلب چنین و چنان می شود، و یا در حالت غم، فلان ماده ترشح می شود و ... این همان جنبه ابزاری است، نه این که همین قلب صنوبری نیز حالت شاد و یا غمگین به خود می گیرد.
این کاملا روشن است و هیچ کس چنین حالاتی را به این قلب صنوبری نسبت نمی دهد لذا برای پزشکان و دانشمندان سبب گمراهی نمی شود.
آن چه که در شیمی و ... آمده که سلولهای مغز و ...، موقع بروز احساسات و ... چنین و چنان می شوند، همه مربوط به جسم است؛ و الا احساسات و عواطف و ... غیر مادی هستند و از حالات نفس می باشند.
لذا اصلا از قلب صنوبری و جسمی بیرون بیایید.

اگر سوال شود:
در مورد نظر امام علی در مورد قلب چه می گویید. (نهج البلاغه ، حكمت 108 ، به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني او است و آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي متفاوت با آن در او وجود دارد... .)

پاسخ:
آیا واقعا به نظر شما با قلب صنوبری فکر می شود؟!!
اصلا فکر کردن مربوط به جسم نیست، بلکه فکر کردن کار نفس است، و عقل از قوای نفس است.
اصلا قائلی نداریم که بگوید فکر کردن کار جسم و قلب صنوبری است.
این را گفتم تا روشن شود که هیچ اندیشمندی مدعی این نیست که با قلب صنوبری می توان فکر کرد. لذا نسبت دادن آن به قرآن و اولیای دین، صحیح نیست.
در بیان نهج البلاغه نیز مسلم و واضح است که یک تکه گوشت و این قلب صنوبری گوشتی نمی تواند ظرف حکمت و امید و ... باشد، لذا بایستی بگوییم این ها تعابیری از یک حقیقت ملکوتی است که ما فهمی از آن نداریم.
ضمنا موارد دیگر قلب در نهج البلاغه و کلام امام علی علیه السلام کاملا مؤید است بر این که مراد از قلب، عقل و روح و وجدان آدمی است.

اگر سوال شود:
در به کار بردن مجاز نیاز به رابطه است. می شود گفت منظور از قلب درون سینه یعنی روح داخل بدن؟
ترس، شادی، غم و فکر کردن را متعلق به روح انسان میدانید. پس به این ترتیب قلب را مجازاً روح می دانید!
می شود بگویید کجای قرآن چنین چیزی را در مورد روح گفته! «و يَسئلونك عن الروح قل الروحمن أمر ربّى و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً» (اسراء ، 85)
همچنین از کجا معلوم که قرآن اعتقادی مانند ارسطو نداشته!

پاسخ:
چند نکته خدمتتان عرض می شود:
1.قرآن به زبان عرب نازل شده است و در زبان عرب، احساسات به قلب نسبت داده می شده است.
قرآن نیامده تا به ما فیزیولوژی یاد بدهد لذا منظور قرآن این نیست که ثابت کند مرکز احساسات و عواطف انسانی قلب است یا مغز، بلکه چون به زبان و ادبیات عرب نازل شده، به همان شیوه هم سخن گفته، و قلب را مرکز احساسات نفسانی و انسانی می داند.
شاهد آن هم اشعار قدماء، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، لغت و ... است.
2. قرآن نمی خواهد نظر ارسطو یا بقراط یا ... را ثابت کند، بلکه چون به زبان عرب نازل شده و عرب در قلب را مرکز احساسات می دانسته است، قرآن نیز به این شیوه سخن گفته است.
3. منظور از روح، احساسات انسانی و عقل و وجدان انسانی است، نه آن روحی که مجرد است. عقل و عواطف و وجدان انسانی از قوای نفس است.
منظور از روح در «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي‏» (17) که این روح نیست، بلکه در روایات داریم که آن روح، یک موجودی است که از ملائکه الهی بالاتر است.(18)
لذا نباید اینها را با هم خلط کرد.

اگر سوال شود:
مرکز عواطف، عقل، وجدان، محل ایمانو....؛ به عقیده مسلمانها اینها را روح انجام میدهد. ولی در قرآن به جای روح از واژه های قلب و فؤاد استفاده شده.
دو حالت داره:
1. قلب فقط ابزار انجام این احساسات است و روح در حقیقت این عواطف را حس میکند(نقش قلبش غلطه)
2. قلب یک واژه مجازی است. معنای اصلی آن روح است.
حالا چرا روح به قلب مجاز شده!؟ بالاخره باید یک ارتباطی بین آنها باشد(قانون آرایه مجاز این است)! در حالی که قلب ربطی به عواطف و احساسات ندارد؟
در هر صورت باز تعارض پیش می آید.

پاسخ:
دانستن قلب به عنوان مرکز احساسات و عواطف، در ادبیات و عرف آن زمان عرب بوده، کما این امرزه نیز چنین است و حتی در ادبیات فارسی و ... نیز اموری مانند محبت، عشق و ... به قلب نسبت داده می شود.
همین که هیجانات و احساسات درونی را بیشتر در قلب احساس می کنیم، ربط و مناسبت آن است.
قابل توجه این که ما در این جا در مقام این نیستیم که ثابت کنیم مرکز احساسات قلب است یا مغز، بلکه این موضوع باید با ادله آن در جای خود مطرح شود. ما در صدد این هستیم که بگوییم همانطور که عرب در محاورات و زبانش، قلب را به عنوان مرکز احساسات می دانسته، قرآن نیز چون بر عرب و به زبان عرب نازل شده است چنین سخن گفته است.
ضمنا اگر در این باره تعبیر از روح شده مراد همان عقل و وجدان انسانی است، نه این روح بخاری که با بودن آن، موجود زنده و با نبود آن مرده است.

اگر سوال شود:
قرآن متعلق به همه عصرها و دوره ها است. و قرار است که تا آخرالزمان به درد مردم بخورد.
قرآن تفکر غلط عرب جاهل آن زمان را قبول کرده و حتی واژه دیگری هم به جای قلب به کار نبرده. این نوع کاربرد اصلاً برای کتاب الهی که باید تک تک آیاتش دقیق و مو به مو درست و واضح باشد تا بتواند مایه سعادت و هدایت انسان ها باشد جایز نیست.

پاسخ:
اگر قرآن کتاب فیزیولوژی بود، جایی برای سخن شما بود، ولی قرآن کتاب هدایت و راهنمای انسان به سوی کمال و سعادت است، و اصلا در صدد این نیست تا بین دو نظریه ـ ای که یکی مغز را مرکز عواطف می داند و دیگری قلب را ـ یکی را صحیح دانسته و دیگری را باطل بداند.
کسی هم که به قرآن مراجعه می کند، این موضوع ـ که از عقل و وجدان انسانی تعبیر به قلب شده ـ مشکلی برای هدایت و راهنمایی او ایجاد نمی کند.
ضمنا طرفداران این دو نظریه برای خود ادله و مستندات محکمی دارند لذا مسأله در این سطح و به این وضوح و آشکاری نیست که شما یکی را انتخاب و دیگری را باطل می دانید. البته بحث آن را باید در جای خود پیگیری کرد و این گونه هم نیست که با مراجعه به پزشک روشن شود.



اگر سوال شود:
«افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها ... لكن تعمي القلوب التي في الصدور»؛ آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند ... بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود. (سوره حج آيه 46)
همانطور که ملاحظه می کنید قرآن فکرکردن را از مغز انسان میداند و بعد تصریح میکند که منظور از این قلب، قلب درون سینه است و حضرت علی هم این را تاکید می کند!

پاسخ:
یکی از معانی قلب، عقل؛ و یکی از معانی صدر، ذات و سرشت است.
نسبت دادن کوری و نابینایی به قلب در این آیه، خود دلیل بر این است که مراد از قلب، قلب صنوبری در بدن نیست.
«الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»؛ این تعبیر، اشاره به چشم دل و بصیرت باطنی دارد.
در اين جمله سينه ‏ها را جايگاه قلب خوانده و اين از باب مجاز در نسبت است کما این که نسبت تعقل به قلب مجاز مى‏ باشد.
این آیه در واقع می خواهد بفرماید جايگاه اصلى نابينايى قلب است، نه چشم.
لذا روشن است که مراد از قلب، قلب صنوبری نیست بلکه آن جوهر ملكوتى است كه مجرد از ماده و صورت است كه از آن به عقل و روح انسانى و نفس ناطقه تعبير مي كنند.
در مورد کلام حضرت علی علیه السلام باید گفت که معنای این کلام برای ما روشن رسید زیرا روشن و آشکار است که یک تکه گوشت و این قلب صنوبری گوشتی نمی تواند ظرف حکمت و امید و ... باشد،لذا بایستی بگوییم این ها تعابیری از یک حقیقت ملکوتی است که ما فهمی از آننداریم.
افزون بر این که موارد دیگر قلب در نهجالبلاغه و کلام امام علی علیه السلام کاملا مؤید است بر این که مراد از قلب، عقل وروح و وجدان آدمی است. و نمی توان چشم بر روی همه تعابیر دیگر بست و بر اساس همین یک مورد که نسبت به فهم آن قاصریم قضاوت کرد.

اگر سوال شود:
در اینجا از کنایه استفاده کرده. حتی اگر به روح هم نسبت دهیم مگر روح چشم دارد! مگر بینایی ما از روح است؟!
منظور از صدر سینه است. به سیاق واژه قلب میشود فهمید!
اصلاً تفاسیر شما غلط بوده! همه امروزه میدانند مغز انسان میتواند فکر کند. احساساتی بشود. اگر آسیبی به مغزش وارد شود یا عقب مانده ذهنی بشود دیگر مثل آدمهای معمولی نمیتواند فکرکند(ولی اگر به روح بود او هم از نظر فکری مثل آدمهای دیگر بود). بعضی ها باهوش تر از دیگران هستند.
این مثال های ساده اثبات می کنند که مغز انسان فکر می کند نه روح او! البته قرآن این کار را از قلب میداند)
در مورد نهج البلاغه هم آن چیزی که کاملاً واضح و انکارناپذیر است این است که حضرت علی دارد به قلب صنوبر انسان اشاره می کند. بعدش کارهایی که مغز انجام میدهد را به قلب انسان ربط میدهد.

پاسخ:
چند نکته عرض می شود:
1. انسانیت انسان به عقلش (عواطف انسانی یا عقل دوراندیش) است، و انسانی که اینها را ندارد تشبیه شده به انسان کور.
لذا گفته شده انسانی که قلب (عقل و روح انسانی) ندارد = انسانی کور است.
این عبارت استعاره است و هیچ اشکالی ندارد.
ضمنا استعمال واژه صدر (سرشت و ذات)، با بیان فوق کاملا متناسب و صحیح است.
2. مغز فکر نمی کند بلکه مغز ابزار است و فکر کردن کار نفس است، لذا باید گفت نفس به وسیله ابزار مغز، فکر می کند.
3. ما در مورد کلمه قلب در زبان عرب صحبت می کنیم و این که عرب با تبعیت از فیزیولوژی قدیم، قلب را مرکز احساسات و عواطف می دانسته است لذا اگر امروزه هم خلاف آن ثابت شود، ما آن را تغییر نمی دهیم و هما عبارات سابق در جای خود صحیح اند.
توجه داشته باشید که گاهی استعاره آن قدر شیوع و رواج پیدا می کند که حقیقت می شود.
اکنون هم در ادبیاتهای مختلف می بینیم که قلب را برای عشق و محبت به کار می برند، لذا اگر چه ممکن است از نظر پیشرفت علمی چنین بیانی صحیح نباشد ولی استعاره ای است که در اثر کثرت استعمال، حقیقت شده است. پس به کار بردن آن صحیح است.
4. قرآن در مقام توضیح تکوین نیست یعنی در مقام این نیست تا ثابت کند در حقیقت این کارها را مغز انجام می دهد یا قلب، بلکه با توجه به نزول بر عرب و بر اساس ادبیان عرب که از فیزیولوژی قدیم پیروی می کرده است، سخن گفته است.
پس اگر امروزه هم خلاف آن ثابت شود، هیچ عیب و ایرادی بر قرآن وارد نیست، چون قرآن اصلا در مقام اثبات حقانیت جایگاه قلب یا مغز نیست.
5. در مورد کلام حضرت علی(ع) (19) نیز باید گفت هیچ شبهه ای در این نیست که مراد از قلب در بیان قرآنی و روایی، عقل و روح انسانی است کما این که سایر تعابیر آن حضرت نیز دال بر همین مطلب است، فقط می ماند این عبارت که آن را نمی فهمیم.
لذا اصلا نمی توان با این روایت ادعا کرد که آن حضرت نظری غیر از این داشته اند و معنای قلب را همان قلب صنوبری می دانسته اند.

اگر سوال شود:
در همان حکمت 108 اتفاقاً دیده بودم که حضرت علی گفته بود شگفت انگیز ترین قسمت بدن انسان قلب اوست!
به سیاق واژه قلب منظورش از صدر، سینه است.
اگه اینطور که شما میگویید باشد ... چیزی که گفته فقط در مورد عربهای آن زمان بوده!

پاسخ:
چند نکته:
1. در هر حال، با این که انسانیت انسان به عقلش (عواطف انسانی یا عقل دوراندیش) باشد منافاتی ندارد.
2. وقتی قلب به معنای عقل است، بودن صدر به معنای ذات و سرشت هم متناسب و هماهنگ است.
3. دقت نفرمودید.
اولا: اگر قرآن به عنوان کتابی مربوط به حوزه فیزیولوژی و در مقام اثبات جایگاه قلب یا مغز بود، حرف شما جایی داشت؛ ولی قرآن چنین نیست. بلکه قرآن کتاب هدایت و کمال است و در این زمینه هر آن چه برای هدایت انسان لازم بوده را بیان فرموده است.
به بیان دیگر، مشکل این جا است که شما گمان می کنید قرار بوده قرآن جایگاه و اهمیت مغز و قلب در بدن انسان را ثابت کند لذا اگر زمانی با پیشرفت علم چیز دیگری ثابت شود، ایراد و اشکالی بر قرآن است؛ در حالی که چنان تصوری اصلا صحیح نیست تا بخواهد به چنین نتیجه ای برسد.
ثانیا: این که قرآن با توجه به فهم و به زبان مخاطبش با او تکلم کند منافاتی با جامعیت قرآن ندارد. قرآن کتاب هدایت انسان به سوی سعادت و کمال است، و در این زمینه پیام و مراد خود را برای همه انسانها بطور روشن بیان نموده است.
ثالثا: امروزه استناد عواطف و احساسات مانند محبت و عشق و ... به قلب، اختصاصی به عرب ندارد و در غیر عرب و حتی بین غربیان نیز مورد استفاده است. لذا سوای جایگاه و اثبات علمی آن، استعاره ای است که شیوع و رواج بسیار داشته و دارد، و کسی هم از آن، قلب صنوبری را اراده نمی کند.

موضوع قفل شده است