ثنویت و دوگانه پرستی در دین زرتشتی

تب‌های اولیه

132 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رضا;82152 نوشت:

{1} در بین فروزه های برگزیده اهورامزدا، تنها سپنتامینیو همیشه افزاینده، همیشه سازنده و همیشه آفریننده است.
و سپنتاآرمیتی همیشه آرامی بخش و همیشه مهروز است. اشا دگرگونی ناپذیر است. بنابراین راستی پایانی ندارد.
{2} هر آنچه در حالت بی کرانی است و تابع زمان و فضا نیست. گاتها، اشاره به پایان زمان دارد. پایان زمان، سرانجام یک دوره (سیکل) آفرینش و ...{3}کمی به سوی کمال است که آفرینش آدمیان را وارد مرحله جاودانی (امرتات) می کند.
{4}این است مفهوم تازه شدن جهانی. بعضی تازه شدن جهان (فرش کرت) زرتشتی را با رستاخیز در مسیحیت و اسلام برابر می دانند.
گاتها، پیروزی نهایی خوبی بر بدی را، نوید می دهد.
...{4} .باور به پیروزی نهایی خوبی بر بدی مذهب زرتشت در سایر مذاهب نیز وجود دارد. ....!!

رضای گرامی درود
خواهشمندم که پاسخم را با توجه به شماره در متن نامه خودتان بخوانید.
{1} و {2} خداوند در آغاز هنجار هستی یعنی اشا را آفرید. سپس هستی را برپایه این هنجار آفرید. آنگاه هستی را خودگردان آزاد رها کرد تا در یک چرخه (سیکل) به سوی خداوند بازگردد. زمان هستی مادی کرانمند (محدود) و پایان پذیر است. هنجار هستی دگرگون ناشدنی است. پاداش و پادافره (ثواب و عقاب) هم بر پایه همین هنجار از اصل علت و معلول پیروی میکند. از این رو به انسان نیرویی اندیشه ای داده شد تا او را در این یگانه راه به سوی خداوند پیش ببرد از این رو سپنتا= پیشبرنده و مینو= نیروی اندیشه ای نامیده شد. راستی برگردان فارسی اشا است ولی بار معنایی اشا را به درستی نمیکشد.
{3} کمال = خرداد و امرداد= جاودانگی چون پایان هستی خداوند است و همه از جمله انسان به خداوند رسیده با او یکی شده، بدینگونه از خرداد و امرداد برخوردار خواهند شد.
{4} اصل حق تقدم چی میشود؟

یعنی الان می خواید زرتشت رو زیر سوال ببرید
مگه نمیگید خدا انسان رو از تاریکی به سوی روشنایی دعوت می کنه و یا اینکه خدا همه جا هست ؟
پس چرا موقع نماز به سمت قبله ای نماز می خونید که در کنج تاریک قرار داره ؟
اگه اسلام رو قبول کردید خوب بشینید عبادتتون رو بکنید - پس به ادیان دیگه چه کار دارید ؟

موبدیار مهران;82502 نوشت:
رضای گرامی
هنوز هم دیو در زبان هندی و زبانهای اروپایی به معنای خدا است. برای نمونه در زبان فرانسوی به نام خدا را چنین میگویند: اونو دو نوم دوو

با سلام
بله جناب موبدیار مهران بررسی‌های ریشه‌شناختی نشان می‌دهد که واژه‌ی "دیو" در تمامی زبان های آریایی، معنای "خدا" داشته یا دست کم، نام یکی از خدایان بوده است.
جناب موبدیار مهران این واژه فرانسوی را از کجا آوردید!!؟ این یعنی به زبان فرانسه میشود کلمه خدا؟(
اونو دو نوم دوو ) :Nishkhand:
در زبان فرانسه "dieu" میشود خدا

رضا;82854 نوشت:
با سلام
بله جناب موبدیار مهران بررسی‌های ریشه‌شناختی نشان می‌دهد که واژه‌ی "دیو" در تمامی زبان های آریایی، معنای "خدا" داشته یا دست کم، نام یکی از خدایان بوده است.
جناب موبدیار مهران این واژه فرانسوی را از کجا آوردید!!؟ این یعنی به زبان فرانسه میشود کلمه خدا؟(
اونو دو نوم دوو ) :nishkhand:
در زبان فرانسه "dieu" میشود خدا

رضای گرامی
درود
از زبان فرانسوی هیچ نمیدانم جز همین که از یک گردشگر فرانسوی در موزه مردم شناسی زرتشتیان ایران در آتشکده کرمان شنیدم.
به هر روی میخواستم دو مفهوم دیویسنان و مزدیسنان را روشن کنم.

با سلام
توصیه میکنم که دوستان
کتاب «دینکرد» که به درستی «دانشنامه مزدیسنا» نامیده می‌شود، بزرگترین کتاب بازمانده به زبان پهلوی است بخوانند.
دینکرد تا این اواخر به زبان فارسی ترجمه و منتشر نشده بود، در حالیکه سالیان متمادی از انتشار ترجمه‌های انگلیسی و فرانسه آن می‌گذرد. این کتاب یکی از بنیادی‌ترین و مهم‌ترین منابع برای پژوهش در دین زرتشتی است.
در سال ۱۳۸۱ آقای فریدون فضیلت بخش نخست از کتاب سوم دینکرد را ترجمه و منتشر کرد (کتاب‌های یکم و دوم دینکرد از بین رفته‌‌ و کتاب سوم، نخستین کتاب موجود دینکرد است). خانم دکتر ژاله آموزگار نیز که کتاب پنجم دینکرد را همراه با زنده‌یاد دکتر احمد تفضلی ترجمه کرده بود، آنرا در سال ۱۳۸۶ به همت انتشارات معین منتشر کرد.
اکنون آقای فریدون فضیلت بخش دوم از کتاب سوم دینکرد را ترجمه و منتشر کرده است.
این کتاب ۸۲ فصل از دینکرد را بر می‌گیرد که مترجم در ۹۰۰ صفحه آن، علاوه بر ترجمه فارسی، آوانوشت متن اصلی پهلوی را همراه با توضیحات و تعلیقات و نیز با پیشگفتاری مفصل و عالمانه آورده است. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، این نخستین آوانویسی از کتاب سوم دینکرد است.
این بخش از دینکرد، منبعی مهم برای بررسی الگوهای اخلاقی، احکام فقهی و قضایی، تأکید بر پیوند دین با سیاست، جهان‌بینی زرتشتی، و به ویژه باور عمیق و خدشه‌ناپذیر به ثنویت (Dualism) یا آفرینش دوگانه و کاملاً مجزای نیکی و بدی در دین زرتشتی است.
البته ریشه و خاستگاه چنین باوری را می‌توان در بسیاری از آیین‌های کهن ایران و جهان جستجو کرد.
نویسندگان و تدوین‌کنندگان دینکرد (که چند تن از رهبران و بلندپایه‌ترین موبدان زرتشتی بوده‌اند)، در فصل‌هایی از کتاب، به شرح و توصیف و اقامه دلایلی می‌پردازند تا اعتقادات و احکام ثنوی در دین زرتشتی را اثبات کنند. آنان همچنین دلایلی در رد نظر مخالفان ثنویت عرضه می‌دارند.
دلایلی که موبدان ارائه می‌کنند، می‌توانسته است به مانند هر نظریه دیگری به بحث و گفتگو گذاشته شود و موافقان و مخالفان خود را داشته باشد؛ اما آنان در ضمن شرح و استدلال‌های خود، به بیان سخنانی می‌پردازند که جنبه تخریب شخصیت و باورهای دینی مخالفان و دگراندیشان و حتی قتل آنان را به خود می‌گیرد.
آنان منکران و باورنیاوردگان به ثنویت را پیروان «بددینی» (در برابر «به‌دینی») می‌نامند و این بددینان را پیروان اندیشه بد، دیوسیرت، دروغ‌پرست، تباه‌گر، پتیاره، کامه‌پرست، روسپی‌پسند و دارنده همه‌گونه عیب‌های اخلاقی و بزه‌کاری‌های دیگر بر می‌شمارند. همچنین در بخش‌های دیگر (فصل ۱۲۵، ص ۵۱)، فتواهایی برای بهره‌گیری از «زور»، «رزم‌افزار» و «سپاه» برای نابودی این «بددینان» آورده شده است.
از آنجا که مسئله «ثنویت در دین زرتشتی»، یکی از موضوع‌های پردامنه‌ای است که بسیاری از پژوهشگران بدان پرداخته‌اند، کتاب یادشده بالا می‌تواند به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع این بررسی بکار گرفته شود.
لازم به یادآوری است که دین زرتشتی ارتباطی با شخص زرتشت ندارد و در زمان ساسانیان به وجود آمده است.:Sham::Sham:
ـــــــــــــــــــــــــــ
کتاب سوم دین‌کرد، آذرفَرْنْبَغ پسر فرخزاد و آذرباد پسر امید، دفتر دوم، آوانویسی و ترجمه فریدون فضیلت، انتشارات مهرآیین، تهران، ۱۳۸۴، پخش ۱۳۸۷٫

رضا;84996 نوشت:
با سلام
توصیه میکنم که دوستان کتاب «دینکرد» که به درستی «دانشنامه مزدیسنا» نامیده می‌شود، بزرگترین کتاب بازمانده به زبان پهلوی است بخوانند.

رضای گرامی درود
یکم- زمان نوشته شدن دینکرد را ننوشتید.
دوم- دینکرد یک کتابی است که انسان نوشته و از نقصهای انسانی بیرون نیست. چرا سیاه هایش را میبینید؟
اگر دینکرد بد است، خب شما هم هر چیز از دینکرد است و در آیین شما هم هست، از آیینتان بزدایید. اگر گزینیشی کار میکنید و با خرد خودتان آنچه که پسند افتاده بر میگزینید، خب ما هم برابر با دستور گاتها چنین میکنیم. دین زرتشتی آن دینی است که زرتشت آورده است. نه دینی که دینکرد آموزش میدهد. دینکرد تنها دیدگاه دین حکومتی ساسانی است.
شما هم از اسلام حکومتی، اسلام طالبانی، اسلام وهابی، اسلام فهد و ..... رنج میبرید. آیا شایسته است منهم اسلام را با بررسی منابع ایشان رد کنم؟

با سلام

جناب موبدیار مهران میشود بگوید

کهنترین نسخه موجود از اوستا مربوط به چه زمانی است؟ا

موبدیار مهران;85047 نوشت:
دوم- دینکرد یک کتابی است که انسان نوشته و از نقصهای انسانی بیرون نیست. چرا سیاه هایش را میبینید؟

میشود به ما شرح دهید که اوستا (گاتها)چند سال بعد از زرتشت نوشته شده و به دست چه کسانی؟
و در مورد تاریخچۀ اوستا توضیح دهید
با منبع!!!:grye:

موبدیار مهران;85047 نوشت:
اگر دینکرد بد است، خب شما هم هر چیز از دینکرد است و در آیین شما هم هست، از آیینتان بزدایید.


موبد یار مهران گرامی دیگر دارد باورم میشود که شما قصد دارید مخاطب را از موضوع اصلی دور کنید !
دوست گرامی این چه ربطی به سخنان بنده دارد؟


موبدیار مهران;85047 نوشت:
اگر گزینیشی کار میکنید و با خرد خودتان آنچه که پسند افتاده بر میگزینید، خب ما هم برابر با دستور گاتها چنین میکنیم. دین زرتشتی آن دینی است که زرتشت آورده است. نه دینی که دینکرد آموزش میدهد. دینکرد تنها دیدگاه دین حکومتی ساسانی است.
شما هم از اسلام حکومتی، اسلام طالبانی، اسلام وهابی، اسلام فهد و ..... رنج میبرید. آیا شایسته است منهم اسلام را با بررسی منابع ایشان رد کنم؟

بنده ام با شما موافقم که دین زرتشت با زرتشتی گری فرق میکند و به همین خاطر است که داریم با هم تبادل نظر میکنیم!
ولی این دلیل نمیشود که این
موردها را توجیح کنید!!
زبان نوشتن موجود اوستا مربوط به یک زمان خاص نیست و بخشهای مختلفش به زبانهایی نوشته شده است که در زمانهای مختلفی در ایران باب بوده اند. برای مثال زبان گاتهای اوستا با زبان سایر بخشها فرق دارد.
از اینجا آشکار است که نویسندۀ اوستا نه تنها یک نفر نبوده است، بلکه این نویسندگان در یک دورۀ تاریخی هم نمیزیستند.

کتاب اوستایی که به امروز رسیده‌است، از نظر زمانی به سه بخش متفاوت تقسیم می‌شود:
- بخش یکم شامل «اوستای کهن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازه‌ای مضامین و باورهای جدیدتر را به متن‌های کهن اضافه کرده‌اند.
- بخش دومِ اوستا از نظر زمانی شامل «گات‌ها» است که سروده‌های مینوی شخص زرتشت به شمار می‌رود که هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است؛ اما از نگاه زبان و نگارش، کهن‌ترین بخش اوستای موجود است.
- بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یسنا، یشت‌های جدید، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا است که همگی جزو اوستای نو به حساب می‌آیند. اما بسیاری از مضامین همین بخش‌های جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکان‌پذیر نمی‌سازد. به عنوان نمونه می‌توان از داستان جمشید در وندیداد نام برد که یکی از کهن‌ترین داستان‌ها و باورها و نوشتارهای ایرانیان است، اما شکل نگارشی کهن آن کاملا دگرگون شده و تغییر اساسی یافته‌است.

رضا;85238 نوشت:
با سلام
کهنترین نسخه موجود از اوستا مربوط به چه زمانی است؟ا

میشود به ما شرح دهید که اوستا (گاتها)چند سال بعد از زرتشت نوشته شده و به دست چه کسانی؟
بنده ام با شما موافقم که دین زرتشت با زرتشتی گری فرق میکند و به همین خاطر است که داریم با هم تبادل نظر میکنیم!
ولی این دلیل نمیشود که این موردها را توجیح کنید!!
- بخش یکم شامل «اوستای کهن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازه‌ای مضامین و باورهای جدیدتر را به متن‌های کهن اضافه کرده‌اند.
- بخش دومِ اوستا از نظر زمانی شامل «گات‌ها» است که سروده‌های مینوی شخص زرتشت به شمار می‌رود که هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است؛ اما از نگاه زبان و نگارش، کهن‌ترین بخش اوستای موجود است.
-


رضای گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... کهنترین نسخه موجود از اوستا مربوط به چه زمانی است؟ا ..."
پاسخ:
آنچه که امروزه در دسترس است مربوط به نزدیک به هزار سال پیش است. یک نسخه از اشم وهو هم با نزدیک به 2000 سال در نزدیکیهای ترکمنستان یافت شده است.

2-:"... میشود به ما شرح دهید که اوستا (گاتها)چند سال بعد از زرتشت نوشته شده و به دست چه کسانی؟
و در مورد تاریخچۀ اوستا توضیح دهید با منبع!!!
:grye:..."
پاسخ:
چرا اوستا را با گاتها یکی میکنید؟ این سیاه نمایی است.
باور بدون سندی داریم که گاتها از روز نخست نوشته شده است. چند قرینه هم داریم. یکیش شاهنامه است که میگوید ایرانیان از دوران تهمورث با خط آشنا بودند. در این دوران دیوان مازنی و ورن (مازندران وگیلان) برای نجات از کشته شدن، 30 خط و زبان را به تهمورث آموزش میدهند. قرینه دیگر هم یافته های باستان شناسی از شهر سوخته در زابل و زیگورات کنار صندل جیرفت است که خط نویسی را در نزدیک به هشت هزار سال پیش نشان میدهد.
ادعای خودمان است برای اثبات خودمان سندی هم نداریم.
یونانی هایی که در دانشگاه های ایران در زمان هخامنشیان درس میخواندند، از اوستا که بر روی 12000 پوست گاو نوشته شده و در دو نسخه در دژ نبشتک و گنج شپیگان نگهداری شده، شمار فصلها و شمار سرودها و... نوشته اند. من خود آنها را ندیده و تنها نقل قول از ایشان را خوانده ام. ایشان کسانی چون ادکسوس کنیدوسوس، کتزیاس، خسانتوس، و ... فیثاغورس هستند. در نوشته ایشان از گاتها جداگانه و به عنوان بخش مقدس یاد شده و شرحی هم هست. به دلیل آنکه دانش مادی (علم، ساینس) یک ابزار مقدس دینی برای شناخت نیک و بد است، اوستای هخامنشی دانشنامه دانشهای (علوم، ساینس) ایرانیان بود. یک نسخه به دست اسکندر سوزانده و نسخه دوم به پند ارستو(ارسطو) به یونانی برگردان میشود.
یاد آور میشود که دست نویسهایی نزد هر موبد و یا خاندان موبد بود.
این دست نویسها در شاهی اشکانیان و ساسانیان گردآوری و اوستای معیار که اوستای حکومتی است. تهیه میشود. از 21 نسک (کتاب) اوستای ساسانی، ستوت نسک (ستوت یسن) بخش مقدس و آسمانی شناخته شده، دیگر 20 کتاب شامل احکام و آداب و نیایش مغان ماد و .... وندیداد و ... بود. با کتاب سوزان پس از تازش تازیان، اوستای دست نویس نزد موبدان گردآوری و در پنج کتاب دسته بندی شدند. ستوت نسک با شماری از نیایشهایی که بیشتر در شرح و تفسیر گاتها و نیایشهای گوناگون بود در کتاب یسنا (سرودهای ستایش) گردآوری شدند.
در آیین و سنت زرتشتی، آموزش و نگهبانی از گاتها و دیگر بخشهای ستوت نسک/یسن به دوش بلندمرتبه ترین موبد بود که زرتشتروتمه (مانند زرتشت) نامیده میشد. انجمن موبدان/مغان هم نگهبان همه اوستا بودند.
در زبان شاهپور دوم ساسانی هم آدرباد مهر اسپندان (موبدان موبد زمان) کتاب خرده اوستا را برای مردم از میان اوستای درسته، گزیده گری کرد.

3-:" ...

نقل نوشته اصلی توسط : موبدیار مهراناگر دینکرد بد است، خب شما هم هر چیز از دینکرد است و در آیین شما هم هست، از آیینتان بزدایید.

موبد یار مهران گرامی دیگر دارد باورم میشود که شما قصد دارید مخاطب را از موضوع اصلی دور کنید !
دوست گرامی این چه ربطی به سخنان بنده دارد؟
..."

پاسخ:
شما دینکرد را که اوج تحریف است توصیه کردید خوانده شود تا همه بدانند که زرتشتی گری چه اندازه تحریف شده است. همچنین در نامه های پیشین خود جدا کردن حق از ناحق در کتاب تحریف شده را بسیار سخت دانستید. خب منهم نوشتم که هرچیز از دینکرد است، شما هم آن را بکار بسته اید، از آیین خودتان بزدایید.
برای نمونه اصل ولایت فقیه، اصل یکی بودن دین و سیاست و ..... شما دست نمازتان را به روش زرتشتیان میگیرید و به عربهای سنی ایراد میگیرید که ایشان درست وضو نمیگیرند. و ... شمع روشن میکنید چون زرتشتیان برای نماز آتش می افروختند و نمازشان را رو به قبله روشنایی میخواندند. خب نمیشود که اینها برای ما بد باشد و برای شما نباشد.
دیگر اینکه اگر شما توان گزیده گری دارید، خب ما هم توان گزیده گری داریم و آنچه که با خردمان سازگار بود بر میگزینیم. چرا گزیده گری برای شما خوب است و برای ما بد؟

4-:"...
نقل نوشته اصلی توسط : موبدیار مهراناگر گزینیشی کار میکنید و با خرد خودتان آنچه که پسند افتاده بر میگزینید، خب ما هم برابر با دستور گاتها چنین میکنیم. دین زرتشتی آن دینی است که زرتشت آورده است. نه دینی که دینکرد آموزش میدهد. دینکرد تنها دیدگاه دین حکومتی ساسانی است.
شما هم از اسلام حکومتی، اسلام طالبانی، اسلام وهابی، اسلام فهد و ..... رنج میبرید. آیا شایسته است منهم اسلام را با بررسی منابع ایشان رد کنم؟

بنده ام با شما موافقم که دین زرتشت با زرتشتی گری فرق میکند و به همین خاطر است که داریم با هم تبادل نظر میکنیم!
ولی این دلیل نمیشود که این موردها را توجیح کنید!!
زبان نوشتن موجود اوستا مربوط به یک زمان خاص نیست و بخشهای مختلفش به زبانهایی نوشته شده است که در زمانهای مختلفی در ایران باب بوده اند. برای مثال زبان گاتهای اوستا با زبان سایر بخشها فرق دارد.
از اینجا آشکار است که نویسندۀ اوستا نه تنها یک نفر نبوده است، بلکه این نویسندگان در یک دورۀ تاریخی هم نمیزیستند...."
پاسخ:
مگر کسی ادعا کرده که اوستا یک دست است و یک نفر آن را نوشته است. تا آنجا که من میدانم انجمن موبدان و موبدان موبد زمان ما دکتر اردشیر خورشیدیان، گاتها را کتاب آسمانی و اوستا را راهنمای آیینها و سنتها اعلام کرده است.

5-:"... کتاب اوستایی که به امروز رسیده‌است، از نظر زمانی به سه بخش متفاوت تقسیم می‌شود:
- بخش یکم شامل «اوستای کهن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازه‌ای مضامین و باورهای جدیدتر را به متن‌های کهن اضافه کرده‌اند
...."
پاسخ:
چند بار من خود گفته ام که مغان ماد باورهای خودشان را با رنگ زرتشتی بازنویسی کردند. شما اگر عناد نداشتید، خب گفته خود مرا دوباره به عنوان سند توجیه گری من ارایه نمیکردید.
یک نکته دیگر هم اینکه یشتهای کهن، در باره دوره پیشدادیان تا کیانیان است. این دوهزار هشتصد سال پیش که دوره هخامنشیان است؟ این هم یکی دیگر از نشانه های عناد. دوره پیشدادیان هنگامی است که آریاییان هنوز یک قبیله هستند. جمشید (= در زبان اوستایی ییمه شَ اِتَ به معنای همزاد (دوقلو) درخشان) هنگام پدید آمدن دو طایفه است و فریدون (در زبان اوستایی تریتون به معنای سه تکه) هنگام سه گروه شدن آرییان است. در تاریخ این رویدادها دست کم ده هزار سال پیش است.

6-:"... - بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یسنا، یشت‌های جدید، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا است که همگی جزو اوستای نو به حساب می‌آیند. اما بسیاری از مضامین همین بخش‌های جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکان‌پذیر نمی‌سازد. ..."
پاسخ:
اینها را هم که خودم گفتم. تکرار آن برای چیست؟ شما سخن مرا ثابت میکنید که مغان ماد در دین حکومتی اینکار و آنکار را کردند. نکته مهم در اینها سازگار کردن، باورها با یگانه پرستی زرتشتی است. سخنی که پاسخش را ندادید اینست که چه اجباری داشتند که نام زرتشتی و رنگ و لعاب زرتشتی را نگه دارند؟ چرا دین مهرپرستی و زروان پرستی و ناتورالیسم خودشان را با نام خودشان نگه نداشتند؟

موبدیار مهران;85370 نوشت:

چرا اوستا را با گاتها یکی میکنید؟ این سیاه نمایی است.

کتاب مقدس زرتشتیان - اوستا
کتاب زرتشتیان،کتاب مقدس زرتشتیان،اوستا،گاتها،وندیداد،ویسپرد،خرده اوستا،اوستای کهن،کتاب مقدس زرتشت،آیا زرتشتیان هم کتاب دارند،نام کتاب زرتشتیان چیست،

کتاب مقدس شت زرتشت اوستا نام دارد که اوستا شامل 5 بخش(کتاب) است:
1) یسنا : مجموعه ی تکالیف مذهبی که قسمتی از آن شامل گاتها«سرودهای مذهبی»است.
2) ویسپرد : راجع به عادات عبادت.
3) وَندیداد : راجع به خلقت عالم.( دانش پزشکی و ستاره شناسی و قوانین حاکم بر جامعه )
بخش قوانین شامل قوانین بسیار سختی است که در زمان ساسانیان اضافه گردیده است و مورد تایید جامعه زرتشتی نیست )
4) یشتها : ستایش آفریدگار و نیایش امشاسپندان.
5) خُردَه اوستا(اوستای کوچک) : کتاب کوچک و مقدسی است که شامل قطعاتی چون دعاها ، نیایشها و نمازهایی از اوستـای بزرگ است که بهدینان زرتـشتـی همواره در زندگی روزمره جهت انجام تکالیف مذهبی به آن نیاز دارند . این کتاب ارزشمند توسط موبـد موبـدان آذرپاد مهراسپندان در زمان شاهنشاهی شاهپور دوم ساسانی از قسمتهای مختلف اوستای بزرگ جهت انجام مراسم مذهبی عامه مردم از جمله سدره پوشی ، ازدواج ، گرامیداشت درگذشتگان ، برگزاری جشنها و همچنین خواندن نماز و نیایشهای روزانه که مورد استفاده قرار میگرفت تهیه و استخراج شد و به شکل کتاب کوچکی که مورد استفاده همگان باشد دسته بندی گردیدکه شامل سروده های مقدس اشم وهو ، یتااهو ، سروش باج ، اوستای کشتی ، تندرستی ، پیمان دین ، ستایش یکتا خداوند ، صدویک نام خدا و نیایشهای خورشید نیایش ، مهـرنیایش ، ماه نیایش ، آتـش نیایش و نمازهای گاه هاون ، گاه رفتون ، ازیرن گاه ، ایوه سریترم گاه و اشهـن گاه و قطعاتی همچون اورمـزد یـشت ، هفتـن یشت ، اردیبهشـت یشت ، سروش یشت هادخت ، سروش یشت سر شب ، ورهـرام یشت ، آبـزور ، آفرینگان دهمان ، کرده سـروش ، همازور دهمان و آفرینگان گهنبار ، آفرینگان پنجه ، همازور ، فروردینگان و پتت و . . . می باشد . همانگونه که گفته شد هر کدام از این نیایشها به گونه ای ویژه توسط زرتـشتیـان در مراسم ، جشـن ها و یا نمـازها و نیـایشهای روزانـه مـورد استفاده قرار می گیرد ....
فقط شمائید که اوستا را قبول ندارد و چسبیدید به گاتها!!:Cheshmak:

موبدیار مهران;85370 نوشت:
باور بدون سندی داریم که گاتها از روز نخست نوشته شده است. چند قرینه هم داریم. یکیش شاهنامه است که میگوید ایرانیان از دوران تهمورث با خط آشنا بودند. در این دوران دیوان مازنی و ورن (مازندران وگیلان) برای نجات از کشته شدن، 30 خط و زبان را به تهمورث آموزش میدهند. قرینه دیگر هم یافته های باستان شناسی از شهر سوخته در زابل و زیگورات کنار صندل جیرفت است که خط نویسی را در نزدیک به هشت هزار سال پیش نشان میدهد.
ادعای خودمان است برای اثبات خودمان سندی هم نداریم.

میشود راجع به این خودمان بیشتر توضیح دهید!
بنده با آنها کار دارم!!برای بنده منبع هستند!!
پس ان قسمتهای که از اوستا از بین رفته چی؟سیر اوستا است که پس از زرتشت توسط موبدان کیش زرتشت نوشته شده است. به این تفسیر باررو نیز مى گویند. پورداوود محقق ایرانى مى گوید: اوستا کهن ترین نوشته ایرانیان است. اوستا نیز همچون زرتشت در هاله اى از ابهام قرار دارد. تاکنون زمان حیات زرتشت روشن نشده، بنابراین نمى توان به زمان نگارش اوستا پى برد.



موبدیار مهران;85370 نوشت:
یونانی هایی که در دانشگاه های ایران در زمان هخامنشیان درس میخواندند، از اوستا که بر روی 12000 پوست گاو نوشته شده و در دو نسخه در دژ نبشتک و گنج شپیگان نگهداری شده، شمار فصلها و شمار سرودها و... نوشته اند.

آیا خبری از آنها الان است!!چطور شما که غربیان را دروغ گو میشمارید الان متوسل به آنها شدید ؟

موبدیار مهران;85370 نوشت:
من خود آنها را ندیده و تنها نقل قول از ایشان را خوانده ام. ایشان کسانی چون ادکسوس کنیدوسوس، کتزیاس، خسانتوس، و ... فیثاغورس هستند. در نوشته ایشان از گاتها جداگانه و به عنوان بخش مقدس یاد شده و شرحی هم هست.

اما بنده مطالب دیگری از دانشمندان خوانده ام و برای شما میگذرم!

جان ناس مى گوید که: کتاب مقدس زرتشتیان، اوستا، مجموعه اى از مطالب گوناگون و بى ارتباط با هم است.:Sham::Sham:
این کتاب، باستانى ترین کتاب ادبیات جهان بشمار مى رود که قسمت عمده آن از بین رفته است.:Sham::Sham:
مهمترین قسمت موجود اوستاى فعلى، یسنا است که مشتمل بر گاتها یعنى سروده هاى زرتشت مى باشد که به لهجه محلى بسیار کهن سالى (نزدیک به زبان وداها) سروده شده است.:Sham:
از این مجموعه اطلاعاتى در مورد زمان حیات زرتشت و اندیشه هاى او بدست مى آید. قسمتهاى دیگر اوستا عبارتند از: ویسبرد، وندیداد و یشت ها که شامل سرودها و نغمات و... مى باشند اوستاى کوچک (خرده اوستا) به لحاظ وثوق به پاى یسنا نمى رسد، زیرا در قرون بعد تاءلیف شده است.
ملک الشعراى بهار مى گوید: اوستاى هخامنشیان 21 کتاب بود که مشتمل بر 815 فصل مى شده است. در عهد ساسانیان که به جمع آورى اوستاى پراکنده پرداختند، فقط 348 فصل از آن بدست آمد که آن را به 21 نسک تقسیم کردند. :Sham:
فلیسین شاله مى گوید: کتاب مقدس آئین مزدا، اوستا و یا زند اوستا است. اوستا متن و زند تفسیر آن است. این نوشته هاى مقدس فقط در قرن سوم میلادى گردآورى شد و در قرن چهارم میلادى به عنوان کتاب شریعت زرتشت اعلام گردید.:Sham:
گاتها به عصرى بسیار پیشین تر تعلق دارد و تألیف زرتشت است.
دکتر وحیدى مى گوید: کتاب اوستا مربوط به اتوزرتشت است.

هنریک ساموئل پنیرک مى گوید: دلیلى بر وجود یک کتاب مزدیسنى قبل از زمان ساسانیان در دست نیست. پس از حمله اسکندر به ایران مطالبى تاءلیف شد که نام آن را اوستا گذاشتند. در زمان ساسانیان این واژه را اوستاغ تلفظ مى کردند. سریانیان مسیحى با این واژه آشنا بودند. کهنه ترین صورت این واژه اپستاک است که به معنى پایه و بن مى باشد. در زمان ساسانیان مردم به زبان اوستائى سخن نمى گفتند. بر اوستا تفسیرى نوشته شد که ان را زند گفتند و در زبان اروپائى به زند اوستا مشهور است. اوستا به صورت کتاب اصلى روایات دینى در زمان ساسانیان درآمد که سرودهاى آسمانى منسوب به زرتشت است. گفته مى شود که زنداوستا به صورت رقعات بوده و بعد به صورت اوستا تدوین شده است و خرده اوستا نام گرفته است. بسیارى از دانشمندان بر این باورند که اوستا تا سده ششم و هفتم میلادى دوره ساسانى) همچنان سینه به سینه حفظ شده و در آن زمان کتابت گردیده است.خط اوستائى اختراع همان دوران است.

موبدیار مهران;85370 نوشت:

در آیین و سنت زرتشتی، آموزش و نگهبانی از گاتها و دیگر بخشهای ستوت نسک/یسن به دوش بلندمرتبه ترین موبد بود که زرتشتروتمه (مانند زرتشت) نامیده میشد. انجمن موبدان/مغان هم نگهبان همه اوستا بودند.
در زبان شاهپور دوم ساسانی هم آدرباد مهر اسپندان (موبدان موبد زمان) کتاب خرده اوستا را برای مردم از میان اوستای درسته، گزیده گری کرد.

مگر کسی ادعا کرده که اوستا یک دست است و یک نفر آن را نوشته است. تا آنجا که من میدانم انجمن موبدان و موبدان موبد زمان ما دکتر اردشیر خورشیدیان، گاتها را کتاب آسمانی و اوستا را راهنمای آیینها و سنتها اعلام کرده است.

بعد نیست نگاهی به سخنان دانشمند بزرگ ابوریحان بیرونى بیاندازیم
سخن ابوریحان بیرونى درباره کتاب زرتشت
بنا به گفته ابوریحان بیرونى در آثار الباقیه: زرتشت کتابى آورد که آن را اوستا یا انبا گویند و لغت این کتاب با لغات تمام کتب جهان مغایرت دارد. لغات و حروف این کتاب با دیگر کتب فرق دارد. علت این است که این کتاب به اهل یک زبان اختصاص داشته است. این کتاب (اوستا) در خزانه دارابن دارا پادشاه ایران بوده که طلاکارى شده و بر دوازده (هزار) پوست گاو نوشته شده بود. اسکندر مقدونى این نسخه را بسوزانید و هربدان را از دم شمشیر گذرانید. از این زمان اوستا معدوم شد و به اندازه 5/3 آن بکلى از میان رفت و امروزه 12 قسمت از آن در دست زرتشتیان است. نام اوستا نیز مانند زرتشت صور ضبط گوناگونى در تاریخ دارد: اوستا، اوستا، اویتسا بستاق، ایساق، ابستاع، ایستا، آبستا، افستا، اپسنتا. اوستا مشهورترین نام کتاب زرتشتیان است. در منابع اسلامى بستاه، ابستاق و افستاق ضبط گردیده است. در معناى این کلمه نیز توافق وجود ندارد، برخى آن را به معناى پناه گرفته و برخى دیگر به مفهوم دانش معرفت دانسته اند. عده اى دیگر به معنى متن اساسى گرفته اند.آنچه مسلم است که اوستا به معناى اساس و متن اصلى مى باشد. کلمه اوستا همیشه همراه با لفظ زنده و پازند است. پازند شرح و تفسیر اوستا است که پس از زرتشت توسط موبدان کیش زرتشت نوشته شده است. به این تفسیر باررو نیز مى گویند.

با سلام
جناب
موبدیار مهران خیلی از مطلب اصلی دور شدیم !!یادمان نرود که تاپیک در مورد چه بوده!

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت " ''ثنوی'' " بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد.

جان ناس که کم و بیش زرتشت را موحد می داند می گوید:
اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یک آیین دوگانه پرستی (دو آلیزم) اخلاقی درآورد.... در طی زمان " انگرامئنیو " ابلیسی نیرومند گردیده است که در برابر اهورامزدا مقاومت کرده و آن هر دو به صورت دو عامل متساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا که از آثار قرون اخیر است " ''انگرامئنیو'' " را همشأن و همطراز خدای اهورامزدا می‏شناسد (تاریخ جامع ادیان، ص315).

و کسانی که زردشت را ثنوی می‏دانند می‏گویند ثنویت بعد از زردشت‏ استوارتر گشت. پ. ژ. دومناشه می‏گوید:
دو گانه پرستی گاتهای زردشت به دو گانه پرستی استوارتری مبدل شد که‏ تمام موجودات عالم را میان خیر و شر تقسیم می‏کرد (تمدن ایران، ترجمه دکتر بهنام، ص188)...
کتاب وندیداد که جزئی از اوستای فعلی است و چاپ شده است صریحا " ''انگرامئینو'' " را آفریننده نواحی بد زمین، سرمای یخبندان زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعیها... معرفی می‏کند.

رضا;85626 نوشت:
با سلام
جناب موبدیار مهران خیلی از مطلب اصلی دور شدیم !!یادمان نرود که تاپیک در مورد چه بوده!

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت " ''ثنوی'' " بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد.

جان ناس که کم و بیش زرتشت را موحد می داند می گوید:
اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یک آیین دوگانه پرستی (دو آلیزم) اخلاقی درآورد.... در طی زمان " انگرامئنیو " ابلیسی نیرومند گردیده است که در برابر اهورامزدا مقاومت کرده و آن هر دو به صورت دو عامل متساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا که از آثار قرون اخیر است " ''انگرامئنیو'' " را همشأن و همطراز خدای اهورامزدا می‏شناسد (تاریخ جامع ادیان، ص315).

و کسانی که زردشت را ثنوی می‏دانند می‏گویند ثنویت بعد از زردشت‏ استوارتر گشت. پ. ژ. دومناشه می‏گوید:
دو گانه پرستی گاتهای زردشت به دو گانه پرستی استوارتری مبدل شد که‏ تمام موجودات عالم را میان خیر و شر تقسیم می‏کرد (تمدن ایران، ترجمه دکتر بهنام، ص188)...
کتاب وندیداد که جزئی از اوستای فعلی است و چاپ شده است صریحا " ''انگرامئینو'' " را آفریننده نواحی بد زمین، سرمای یخبندان زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعیها... معرفی می‏کند.


رضای گرامی
درود
شما آن اندازه عناد دارید که نوشته های خودتان را هم نادیده میگیرید. در عنوان پندار و گفتار وکردار نیک، خودتان حدیثی از پیامبر (ص) و علی (ع) نقل کردید که ایشان زرتشت را موحد و اهل کتاب میدانستند.
باز هم میگویم که با کاستن از گرما سرما پدید می آید. این را هم میتوان آفریدن سرما گفت و هم میتوان کاستن گرما گفت. این با شماست که نیمه پر لیوان را نگاه کنی یا نیمه خالی را.

موبدیار مهران;86676 نوشت:
رضای گرامی
درود
شما آن اندازه عناد دارید که نوشته های خودتان را هم نادیده میگیرید. در عنوان پندار و گفتار وکردار نیک، خودتان حدیثی از پیامبر (ص) و علی (ع) نقل کردید که ایشان زرتشت را موحد و اهل کتاب میدانستند.
باز هم میگویم که با کاستن از گرما سرما پدید می آید. این را هم میتوان آفریدن سرما گفت و هم میتوان کاستن گرما گفت. این با شماست که نیمه پر لیوان را نگاه کنی یا نیمه خالی را.

[=Verdana]با سلام
جناب مهران شما مطالب را مقطعی مطالعه میکنید و هرجا که
خوشایند [=Verdana] شما نبود آنها را بدون دلیل رد میکنید
ما قبلا در مورد این موضوع در این تاپیک عنوان کردیم و شما هم متوجه شدید اما اینکه میخواهید از گفتار پیامبر ص نتیجه دیگری بگیرید عجیب است
اینهم تاپیک در پست ۹و ۱۰ میتوانید این احادیث را مطالعه کنید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=10487

رضا;123903 نوشت:
با سلام
جناب مهران شما مطالب را مقطعی مطالعه میکنید و هرجا که خشایند شما نبود آنها را بدون دلیل رد میکنید
ما قبلا در مورد این موضوع در این تاپیک عنوان کردیم و شما هم متوجه شدید اما اینکه میخواهید از گفتار پیامبر ص نتیجه دیگری بگیرید عجیب است
اینهم تاپیک در پست ۹و ۱۰ میتوانید این احادیث را مطالعه کنید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=10487


آقای رضا
تهمتها دروغین و غرضورزانه شما باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت.
این دانشمندانی که میفرمایید، همگی از روی یک دروغ اولیه رونویسی کرده اند. هیچکدامشان در جستجوی حقیقت نبوده اند. خود نوشته ها گویاست. همگی به قول دیگران استناد کرده اند. قولی که پیدا نیست از روی کدام سند و نوشته است. من از روی قرآن برای شما سند میدهم، شما میگویید که نه باید همه قرآن را در مجموع دید و با روایت و حدیث و بررسی کرد تا بتوان حقیقت را در قرآن یافت. آنگاه چگونه به خود حق میدهید که اینگونه به استناد یک نقل که پیدا نیست ریشه اش کجاست، چنین حکم دهید؟ این خداپسندانه است؟
سند شما برای اسلام نخست قرآن و سپس محمد (ص) و در رده دوم علی(ع) است. امام صادق (ع) میفرماید اگر حدیثی از ما (امامان) نقل کردند که با قرآن همخوانی نداشت به دیوار بکوبید. این از حدیث تا چه رسد به گزارشهای مغرضانه تاریخ نگاران و محدثان و....
هنگامی که خود از این دو بزرگ نقل میکنید که زرتشتیان اهل کتاب هستند، از این روی از ایشان جزیه دریافت شده، خب میشود مصداق آیه 46 سوره عنکبوت.
نوشته شما در نشانی ای که داده بودید، مانند دیگر نوشته های شما سرتاسر غرض ورزانه بود. با نقل دروغهای دیگران، چه چیزی را میخواهید نشان دهید.
دزد حاضر، بز هم حاضر
گاتها هست، اوستا هم هست. بیایید آنها را مستقیم بررسی کنید. ولی مانند نامه های پیشین خود با غرض ورزی نیایید یک جمله را حذف کنید و یک جمله را بنویسید. هر آنچه که هست و با توجه به ترجمه های دانشگاهی. البته این هنگامی خواهد بود که شما در پی حق باشید. وگرنه اینگونه که تا کنون با عناد و غرض نوشته اید، سودی جز اتلاف وقت نخواهد داشت.

میان من و شما خداوند داور امیدوارم که پاداش و پادافره من و شما را بگونه ای بدهد، که هر کدام از ما پند بگیریم.

جناب آقاي موبد يار عزيز سلام خسته نباشيد. بارها در گروه ايران ميل بحث كرده ايم. در چند جا از خود گاتها برايتان سند آوردم كه زرتشتيان براي خداي لا شريك ، شريك قرارداده اند. مثلاً در گاتها آمده است كه اين اذر پسر اهورا مزدا.
شما هم توجيه كرديد كه اين پسر با آن پسر فرق دارد!!! پسر امروز يعني زاده شده از پدر و مادر و پسر ديروز يعني ...
اين يك توجيه آبكي است. صد در صد اگر اين حرف را نميزديد برايتان خيلي بهتر بود. پذيرش خطا خيلي منصفانه تر و معقول تر بود. اگر فرض مثال را بر گفتار شما بگذاريم معني پدر در كلام ديروز به چه معني بوده است؟
اما چيز ديگر.
خداوند (اهورا مزدا) را سری است مانند سر شاهین.. یشتها 1/ 39 و :Gig:
اين را ديگر چه چيزي معني ميكنيد؟
آيا خداوند و اهورا مزدا و سر و شاهين در كلام ديروز چيز ديگري معني ميشده است و حالا چيز ديگر؟
لطفاً پاسخ بفرماييد. با تشكر

jomhoori;81787 نوشت:
وقتي مطالب شرك آلود از گاتها و يسناها را برايتان مي آوريم ميگوييد كه 2000 سال پيش كلمات معناي عام داشته اند و حالا معناي خاص دارند. اينها همه توجيه است. اگر اينطور است كه واي به حال زبان پارسيتان. اين ديگر چه زباني است كه 2000 سال پيش يك معني ميدهد و حالا يك معني ديگر. همين كه قران به زبان عربي نازل شده است هم بي دليل نبوده است. به هر حال بهتر است كه واقعيت را قبول كنيد و تعصب خشك را كنار بگذاريد. من ايراني هستم جانم را هم فداي ايران ميكنم و به هيچ زبان ديگري سخن نميگويم اما اين توجيهات را قبول نميكنم.

آقای جمهوری
درود
از پژوهشگری مانند شما دور است که تفاوت گاتها و اوستا را ندانید. از این روی نسبت دادن جمله ای که در اوستا است و در گاتها به هیچ روی نیست، به گاتها، تنها میتواند نشان عناد شما و غرض ورزی شما در تهمت زدن به زرتشتیان باشد.
این جمله ای که آورده اید، در گاتها به هیچ روی نیست و تنها در اوستا است.
از آنجا که در خود اوستا واژه پوثره برای انسان و جانور و هم برای زاده نر و هم زاده ماده بکار برده شده است، اختصاصی کردن این واژه به پسر (آنگونه که در فرهنگ فارسی امروزین است) کار نادرستی است. شمایی که برای خدا خون قایل هستید (ثار الله) برای خدا روح قایل هستید (روح الله) و کلیم الله، خلیل الله، و خانه خدا و وووو شما که خدا را نور (ماده) میدانید و او را با روغن زیتون مقایسه میکنید، شما دیگر چرا به ما ایراد میگیرید؟
خب این فرهنگ سخن گفتن آن زمان است که برای معلول این واژه را بکار ببرند یا از این تمثیل برای بکار بردن مفهوم علیت بهره ببرند. عناد شما نمگیذارد که چشم خردتان بیدار گردد. شما 101 نام خدا یا اورمزد یشت، یا ستایش یکتا خداوند را در خرده اوستا بخوانید. در همین یشتها مگر نه آن است که آغاز سخن با حمد و سپاس یکتا خداوند است و او به یگانگی و آفرینندگی هستی سروده شده، سپس به گفته شما (اگر درست هم باشد) چنین تمثیلی بکار برده شده است.
یشت ها چه ربطی به گاتها دارد. همه میدانند که یشتها نوشته ساسانیان است. نوشته های آقا رضا را بخوانید، ده ها بار تکرار مکررات کرده و اینها را نوشته است. این نیز نشانه عناد شماست.
میان من و شما داور خداوند در دادگاه داوری خدا بر سر پل چینوت.
1369;122589]

jomhoori;123944 نوشت:
....اما چيز ديگر. خداوند (اهورا مزدا) را سری است مانند سر شاهین.. یشتها 1/ 39 و :gig:
اين را ديگر چه چيزي معني ميكنيد؟
آيا خداوند و اهورا مزدا و سر و شاهين در كلام ديروز چيز ديگري معني ميشده است و حالا چيز ديگر؟
لطفاً پاسخ بفرماييد. با تشكر

آقای جمهوری
درود
این جمله نیز سند دیگری از عناد شماست.
یشتها تنها 21 کرده دارد.
یشت شماره یک نیز تنها 31 بند دارد.
از این روی نشانی شما وجود خارجی ندارد.
همچنین من همه یشتها را یک دور مرور کردم، این سر شاهین برای اهورمزدا را نیافتم.
اگر سند خردپسندانه ای دارید، بفرمایید.

موبدیار مهران;123933 نوشت:
آقای رضا
تهمتها دروغین و غرضورزانه شما باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت.
این دانشمندانی که میفرمایید، همگی از روی یک دروغ اولیه رونویسی کرده اند. هیچکدامشان در جستجوی حقیقت نبوده اند. خود نوشته ها گویاست. همگی به قول دیگران استناد کرده اند. قولی که پیدا نیست از روی کدام سند و نوشته است. من از روی قرآن برای شما سند میدهم، شما میگویید که نه باید همه قرآن را در مجموع دید و با روایت و حدیث و بررسی کرد تا بتوان حقیقت را در قرآن یافت. آنگاه چگونه به خود حق میدهید که اینگونه به استناد یک نقل که پیدا نیست ریشه اش کجاست، چنین حکم دهید؟ این خداپسندانه است؟
سند شما برای اسلام نخست قرآن و سپس محمد (ص) و در رده دوم علی(ع) است. امام صادق (ع) میفرماید اگر حدیثی از ما (امامان) نقل کردند که با قرآن همخوانی نداشت به دیوار بکوبید.

[=verdana]با سلام
جناب مهران چطور شد که ما گفتار پیامبر ص را میاوریم میگوید غرض ورزی کردید؟
اگر مشکلی با ان سخن دارید از لحاظ سندی بگوید تا برسی کنیم !!
اینکه قلب شما تحمل حقیقت را ندارد که نباید حدیث را به دیوار کوبید !!:Sham:

[=Verdana]و فى (( بصائر الدرجات )) عن جابر قال : قال ابو جعفر عليه السلام : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان حديث آل محمد صلى الله عليه و آله صعب مستصعب ، لا يومن به الا ملك مقرب او نبى مرسل او عبد امتحن الله قلبه للايمان ، فما ورد عليكم من حديث آل محمد صلى الله عليه و آله فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه ، و ما اشمازت (منه ) قلوبكم و انكرتموه فردوه الى الله و الى الرسول و الى العالم من آل محمد صلى الله عليه و آله ، و انما الهالك اذا حدث احدكم بشى ء (منه ) لا يحتمله فيقول : و الله ما كان هذا، و الانكار هو الكفر.
(( بصائر الدرجات )) ص 21. (( كافى )) ج 1، ص 401.

[=Verdana] و در (( بصائر الدرجات )) از جابر، از امام باقر عليه السلام روايت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا حديث آل محمد ناآرام و سركش است ، به آن ايمان نمى آورد مگر فرشته مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمنى كه خداوند دل او را براى ايمان آزموده باشد.
پس هر حديثى از آل محمد كه به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آن را آشنا ديديد، بپذيريد، و هر حديثى كه دلتان از آن رميد و ناآشنايش ديديد، آن را به خدا و پيامبر و عالم آل محمد صلى الله عليه و آله رد كنيد، همانا هلاك شونده كسى است كه چون حديثى را كه تحمل آن را ندارد برايش بازگو كنند، گويد: به خدا سوگند چنين نيست . و انكار همان كفر است .
:Sham:
[=verdana] چطور مدعی مطلبی میشوید که نمیدانید از کجا آمده این دیگران چه کسانی هستند ؟که میگوید دیگران!
دیگران حقیقت را درک کرده و به تصویر کشیده اند !
سند ما قرآن است فریاد هل من ناصر ینصرنی میدهم !بسم الله, این گوی این هم میدان میتوانید خدشه ای وارد کنید؟؟
دلیل نمیشود اگر گاتها و اوستا هیچ سندی ندارد و اعتباری به ان نیست قرآن هم
[=Verdana]اینطو[=verdana]ر[=verdana] باشد !!!
آقا یه جستجو کن در اینترنت
[=Verdana]کتابها تا بعد ما هم ببینیم مثل شما جواب میدهم بگویم اینها عناد دارند و همه از روی هم نوشتند و نمیدانیم چه کسی بوده!!؟
خیر ما جواب داریم آنهم جوابی کوبنده همانطور که ۱۴۰۰ سال میگذارد و کسی هنوز نتوانسته خد شه ای وارد کند

[=verdana]

موبدیار مهران;123933 نوشت:

هنگامی که خود از این دو بزرگ نقل میکنید که زرتشتیان اهل کتاب هستند، از این روی از ایشان جزیه دریافت شده، خب میشود مصداق آیه 46 سوره عنکبوت.
نوشته شما در نشانی ای که داده بودید، مانند دیگر نوشته های شما سرتاسر غرض ورزانه بود. با نقل دروغهای دیگران، چه چیزی را میخواهید نشان دهید.

[=Verdana]آیا این غرض ورزی است

[=Verdana]مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:Sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:Sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:Sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:Sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .

رضا;125062 نوشت:
آیا این غرض ورزی است

مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:sham::sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .

آقای رضا
درود
غرض ورزی یعنی همین که شما دو حدیث از محمد (ص) و علی (ع) نقل کردید که زرتشتیان را اهل کتاب میدانند، آنگاه این همه اما و اگر پشت سرش می آورید.
در واقع اگر شما بخواهید بدون غرض کار کنید، باید بگویید که کتابتان کدام است. من نیز یک کتاب معرفی میکنم. شما باید بررسی اش کنید، بگویید اینجایش با دانش یا با قرآن همخوانی ندارد، پس تحریف شده یا ......
این میشود حق جویی بدون غرض.
هنگامی که خودتان گاتها را از زرتشت میدانید، آنگاه از اوستا سند می آورید، میشود غرضورزی. هنگامی که خودتان در این همه نوشته، گاتها را منحصر به فرد میدانید و آن را از زرتشت میدانید، دوباره میگویید که کدام کتاب و کدام سند ووووو میشود غرض ورزی.
به هر روی اگر در پی راستی (حق) هستید، این گاتها و این شما.

موبدیار مهران;125694 نوشت:
باید بگویید که کتابتان کدام است. من نیز یک کتاب معرفی میکنم. شما باید بررسی اش کنید، بگویید اینجایش با دانش یا با قرآن همخوانی ندارد،

سلام

هات 44 با قران همانگی ندارد

چرا که قران پاسخ همه سوالات را می دهد(بعضی به صراحت و بعضی با تفسیر و تعمق و... که راسخون در علم می دانند
و باید به آنها مراجعه کرد)

موبدیار مهران;125694 نوشت:

آقای رضا
درود
غرض ورزی یعنی همین که شما دو حدیث از محمد (ص) و علی (ع) نقل کردید که زرتشتیان را اهل کتاب میدانند، آنگاه این همه اما و اگر پشت سرش می آورید.
در واقع اگر شما بخواهید بدون غرض کار کنید، باید بگویید که کتابتان کدام است. من نیز یک کتاب معرفی میکنم. شما باید بررسی اش کنید، بگویید اینجایش با دانش یا با قرآن همخوانی ندارد، پس تحریف شده یا ......
این میشود حق جویی بدون غرض.
هنگامی که خودتان گاتها را از زرتشت میدانید، آنگاه از اوستا سند می آورید، میشود غرضورزی. هنگامی که خودتان در این همه نوشته، گاتها را منحصر به فرد میدانید و آن را از زرتشت میدانید، دوباره میگویید که کدام کتاب و کدام سند ووووو میشود غرض ورزی.
به هر روی اگر در پی راستی (حق) هستید، این گاتها و این شما.

[=Verdana]با سلام
مهران گرامی اصلا قرآن قابل قیاس نیست با اوستا و گاتها ی که اعتباری به آنها نیست !!
شما سندی ندارید که این کتاب از زرتشت است ؟شما با این کتاب زرتشت هم زیر سوال بردید !!
ما هنوزم اعتقاد داریم که زرتشتیان اهل کتاب بودند ؟شما ان کتابی را که پیامبر ص فرمودند نشان ما بدهید تا ما قبول کنیم این زرتشتیگری همان است که پیامبر ص میگوید
ما اینجا بی اعتبار بودن اوستا و گاتها را ثابت کردیم !

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!
آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

رضا;125061 نوشت:

پس هر حديثى از آل محمد كه به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آن را آشنا ديديد، بپذيريد، و هر حديثى كه دلتان از آن رميد و ناآشنايش ديديد، آن را به خدا و پيامبر و عالم آل محمد صلى الله عليه و آله رد كنيد، همانا هلاك شونده كسى است كه چون حديثى را كه تحمل آن را ندارد برايش بازگو كنند، گويد: به خدا سوگند چنين نيست . و انكار همان كفر است .:Sham:
چطور مدعی مطلبی میشوید که نمیدانید از کجا آمده این دیگران چه کسانی هستند ؟که میگوید دیگران!
دیگران حقیقت را درک کرده و به تصویر کشیده اند !
سند ما قرآن است فریاد هل من ناصر ینصرنی میدهم !بسم الله, این گوی این هم میدان میتوانید خدشه ای وارد کنید؟؟
دلیل نمیشود اگر گاتها و اوستا هیچ سندی ندارد و اعتباری به ان نیست قرآن هم اینطور باشد !!!
آقا یه جستجو کن در اینترنت کتابها تا بعد ما هم ببینیم مثل شما جواب میدهم بگویم اینها عناد دارند و همه از روی هم نوشتند و نمیدانیم چه کسی بوده!!؟
خیر ما جواب داریم آنهم جوابی کوبنده همانطور که ۱۴۰۰ سال میگذارد و کسی هنوز نتوانسته خد شه ای وارد کند


آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... پس هر حديثى از آل محمد كه به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آن را آشنا ديديد، بپذيريد، و هر حديثى كه دلتان از آن رميد و ناآشنايش ديديد، آن را به خدا و پيامبر و عالم آل محمد صلى الله عليه و آله رد كنيد، همانا هلاك شونده كسى است كه چون حديثى را كه تحمل آن را ندارد برايش بازگو كنند، گويد: به خدا سوگند چنين نيست . و انكار همان كفر است .:Sham:..."
پاسخ
تناقض سخن خود را در این نوشته میبینید؟ از یک سوی میگویید که هر حدیثی که به شما رسید و دلتان آرام گرفت بپذیرید. اگر دلتان رمید ردش کنید. از سوی دیگر میگویید که آنکه تحمل پذیرفتن حدیث را ندارد کافر است.
به هر روی هنوز شما سندی که سخن مرا رد کند ارایه نکرده اید.
نه سند قرآنی و نه سند حدیثی. اگر ارایه کرده اید و من نفهمیده ام خواهشمندم که بزرگواری کرده و دوباره ولی اینبار دانه دانه بفرستید تا در باره آن گفتگو کنیم. از آنجا که من از علم رجال و حدیث و شناخت عربی بی بهره ام، تنها سخنی را میپذیرم که خودتان با توجه به عدالت و راستی و باور به نظارت خداوند، بفرمایید که عین سخن محمد(ص) یا امامان(ع) است. نقل قول را به هیچ روی نمیپذیرم.
در باره قرآن نیز من سه ترجمه از سایت پارس قرآن را در دسترس دارم. سند من آن سه ترجمه است. هرگونه تفسیر به رای که با این سه ترجمه هماهنگی نداشته باشد، نمیپذیرم.

2-:" ... چطور مدعی مطلبی میشوید که نمیدانید از کجا آمده این دیگران چه کسانی هستند ؟که میگوید دیگران!...."
پاسخ
شما از تاریخ نگاران و محدثان اسلامی نقل کردید که برای نمونه زرتشتیان با محارم خود ازدواج میکنند. نقل قولهایی که نوشته اید، با این عبارتها بودند: « نقل مکرر است، به نظر میرسد، نقل شدهوووو» من در پاسخ به شما گفتم که در دادگاه عدل اسلامی شما شهادت دو شاهد عادل و .... لازم است. در حالی که این نقل هایی که شما کردید، برپایه نقل دیگران نامعلوم و غرض ورز است. کسانی که دشمن ایرانیان زرتشتی بودندو وووو. گفتم که شاهدانتان عادل و ووو نیستند.

3-:" ... دیگران حقیقت را درک کرده و به تصویر کشیده اند !
سند ما قرآن است فریاد هل من ناصر ینصرنی میدهم !بسم الله, این گوی این هم میدان میتوانید خدشه ای وارد کنید؟؟..."
پاسخ
در اینجا نیز تناقض در سخن شماست. اگر سند شما قرآن است، خب این دیگران چکاره اند؟ اگر دیگران کاره ای هستند، پس چرا میگویید که سند ما قرآن است؟
دوم آنکه کی خواست خدشه ای به قرآن وارد کند؟ خاک بر سرش آن جانوری که بخواهد چنین کند.
شما ایرادی به گاتها میگیرید و روشی برای استدلال گزیده اید، که خودتان از انجام آن برای قرآن عاجز هستید. من این عجز شما را نشان دادم و خواستم که در داوری، دادگری (قضاوت، عدالت) کنید.

4-:" ... دلیل نمیشود اگر گاتها و اوستا هیچ سندی ندارد و اعتباری به ان نیست قرآن هم اینطور باشد !!!..."
پاسخ
شما کدام سند را برای اعتبار قرآن دارید؟ کی شهادت میدهد که محمد (ص) با جبرئیل تماس داشته و واژه به واژه قرآن همان است که جبرئیل به محمد (ص) وحی کرده است؟
اگر روشی، ترازویی، سندی دارید، خب با همان روش و ترازو و سند، گاتها را هم بررسی کنید. اوستا را که خود من هم میگویم. نوشته مردم بوده، وحی نیست.

5-:" ... خیر ما جواب داریم آنهم جوابی کوبنده همانطور که ۱۴۰۰ سال میگذارد و کسی هنوز نتوانسته خد شه ای وارد کند ..."
پاسخ
خدشه لفظی در گاتها نیست، نشانی است یکدستی زبان و دستور زبان و وزن شعری و ...... ./ خدشه معنوی در قرآن هم هست. نشانی اش، از معاویه تا طالبان و وهابیان و........

رضا;125705 نوشت:
با سلام
مهران گرامی اصلا قرآن قابل قیاس نیست با اوستا و گاتها ی که اعتباری به آنها نیست !!
شما سندی ندارید که این کتاب از زرتشت است ؟شما با این کتاب زرتشت هم زیر سوال بردید !!
ما هنوزم اعتقاد داریم که زرتشتیان اهل کتاب بودند ؟شما ان کتابی را که پیامبر ص فرمودند نشان ما بدهید تا ما قبول کنیم این زرتشتیگری همان است که پیامبر ص میگوید
ما اینجا بی اعتبار بودن اوستا و گاتها را ثابت کردیم !

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!
آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟


آقای رضا
درود
شما غرض میورزید و عناد دارید. نشانی اش اینکه با آنکه خودتان بارها نوشته اید که گاتها کتاب زرتشت است، باز هم نام اوستا را می آورید.
نشان دیگر غرض و عناد شما، همینکه نخوانده و بررسی نکرده میگویید که اعتبار ندارد و همخوانی ندارد.
اگر جز این است، خب گاتها را از هات 28 بند 1 آغاز کنید و بند بند بگویید که این بند با دانش و با قرآن همخوانی ندارد.

mkk1369;125701 نوشت:
سلام

هات 44 با قران همانگی ندارد

چرا که قران پاسخ همه سوالات را می دهد(بعضی به صراحت و بعضی با تفسیر و تعمق و... که راسخون در علم می دانند
و باید به آنها مراجعه کرد)


آقای محمد
درود
این ایراد شما از کم ایمانی شما سرچشمه میگیرد. نشانی این کم ایمانی شما همین کمی کرامت اخلاقی شماست که نامه تان را بدون عنوان آغاز میکنید. دست کم ادب نوشتاری را رعایت نمیکنید.
به هر روی، همانگونه که سوره ابراهیم، آیه 4 به روشنی نشان میدهد، هر رسولی به زبان (فرهنگ) قوم خودش آیه های خداوند را بیان میکند. روش عرب بی دانش و بی خرد، چنین است. روش ایرانی دانای خردمند و ... چنان است. این که دلیل بی اعتباری نیست.
باید ببینید که جستجو برای پاسخ این پرسشها چه دستاوردی دارد. باید ببینید که این پرسشها، پاسخ پذیر هستند یا نه؟
شما اگر به کتابهای درسی نیز مراجعه کنید، میبینید که در پایان هر درس چند پرسش بدون پاسخ مطرح شده است. آیا آنها نیز بی اعتبار هستند؟
این چه روش استدلالی است که میکنید. امروزه کی شک دارد که دانش حفظ کردنی و پرسش همراه با پاسخ، به درد نمیخورد و باید دانش پژوهیدنی را به دانش آموزان و دانشجویان آموخت و .....؟

موبدیار مهران;125712 نوشت:
خب گاتها را از هات 28 بند 1 آغاز کنید و بند بند بگویید که این بند با دانش و با قرآن همخوانی ندارد.

سلام

به زودی به بررسی خواهیم پرداخت و به مشتاقان مژده می دهیم

ما نمی گوییم همه اش هم خوانی ندارد

از کجا معلوم کپی برداری از قران نباشه؟

ثابت کنید و سند مکتوب بیاورید

نوشته شده

موبدیار مهران;125716 نوشت:
آقای محمد درود این ایراد شما از کم ایمانی شما سرچشمه میگیرد. نشانی این کم ایمانی شما همین کمی کرامت اخلاقی شماست که نامه تان را بدون عنوان آغاز میکنید. دست کم ادب نوشتاری را رعایت نمیکنید.

سلام
جناب موبدیار گرامی

چه خوب ادب آموختید به من

موبدیار مهران;125716 نوشت:
مانگونه که سوره ابراهیم، آیه 4 به روشنی نشان میدهد، هر رسولی به زبان (فرهنگ) قوم خودش آیه های خداوند را بیان میکند. روش عرب بی دانش و بی خرد، چنین است. روش ایرانی دانای خردمند و ... چنان است. این که دلیل بی اعتباری نیست.

بله ایرانی که موبدانش در مقابل حلال کردن حرام خدا سکوت می کنند و بعد از سه روز شور رای به ازداج با محارم
به قول شما سوری می دهند
و البته

من طالب حق هم خوب دوستانی که می خواهند حق را بپذیرند

می شود به من بگویید زبان اوستایی الان کجای ایران سخن گفته می شود

و کسانی می خواهند بدانند که منظور آیات چیست

به پست های زده شده پیرامون این آیات بنگرند

و بدانند پیامبر اسلام و ائمه به زبان تمام اقوام آگاه بوده اند و همه را به اسلام دعوت کرده اند
ولی جاهلان ایرانی به دین گذشته خویش ماندند
و عاقلانش با اینکه اسلام را عمر وارد ایران کرد اما شیعه شده اند
و برای اسلام خون ها ریختند

موبدیار مهران;125716 نوشت:
باید ببینید که جستجو برای پاسخ این پرسشها چه دستاوردی دارد. باید ببینید که این پرسشها، پاسخ پذیر هستند یا نه؟

من جواب را پیدا کرده ام

موبدیار مهران;125716 نوشت:
شما اگر به کتابهای درسی نیز مراجعه کنید، میبینید که در پایان هر درس چند پرسش بدون پاسخ مطرح شده است. آیا آنها نیز بی اعتبار هستند؟

نه اما برای هر چیزی یک مشخصه ای است برای یافتن

اگر بنابود هر چیزی بدون نشانه اونم وقتی یک پیامبر از خدا می خواهد اونم برای کسب آگاهی

هات 44 سرود 3 را بخوانید(الان از حفظ نوشتم اما چک می کنم ببینم درست یادم مونده)
قران نشانه داده و گفته بیابید
و بعضی از آنها را هم کاملا روشن بیان کرده

موبدیار مهران;125716 نوشت:
این چه روش استدلالی است که میکنید. امروزه کی شک دارد که دانش حفظ کردنی و پرسش همراه با پاسخ، به درد نمیخورد و باید دانش پژوهیدنی را به دانش آموزان و دانشجویان آموخت و .....؟

دانش حفظی کردن ایرادی ندارد

اما اول یک چیزی یا د می دهند بعد می گوییند برو بیاب:Gol:

قران همه جواب ها را داده

منتها برای بعضی از پرسش ها باید راسخ در علم بود تا فهمید!!

این معنای حرف شما است

کمی بنگرید

رضا;125062 نوشت:

[=Verdana]در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
[=Verdana]ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .

آقای رضا
درود
یکم- مگر مسلمانان از معاویه تا طالبان و وهابیان و حجتیه و اسماعیلیه و .... منحرف نشده اند؟
دوم- شما که باید از اتیمولوژی خبر داشته باشید.
mag+ uo/os= magos/magus
mag+ic= magic

شما باید بدانید که حرف «گ» به «و؛ غ؛ ج؛ ک» تبدیل میشود.
برای نمونه وناه=گناه؛ ویشتاسب=گشتاسب، موک= مغ؛ دموگ= دماغ؛ کندگ=خندق؛ گرز=جلز و ولز؛ هم گمن= انجمن....
از این روی مگه در گاتها تبدیل به مغ، موبد، مجوس و مصمغان شده است.

موبدیار مهران;125727 نوشت:
شما باید بدانید که حرف «گ» به «و؛ غ؛ ج؛ ک» تبدیل میشود. برای نمونه وناه=گناه؛ ویشتاسب=گشتاسب، موک= مغ؛ دموگ= دماغ؛ کندگ=خندق؛ گرز=جلز و ولز؛ هم گمن= انجمن.... از این روی مگه در گاتها تبدیل به مغ، موبد، مجوس و مصمغان شده است.


سلام نر شما موبدیار عزیز

شایسته است که شما نیز به ما بگویید چرا شما اینطوری گات ها را می خوانید؟

چرا برای خودتان اینچنین می پزیرید واژه ها را بررسی کنید

اما برای ما نباید این طور باشه

متوجه منظورم شدید؟:Gol:

موبدیار مهران;125727 نوشت:
آقای رضا
درود
یکم- مگر مسلمانان از معاویه تا طالبان و وهابیان و حجتیه و اسماعیلیه و .... منحرف نشده اند؟
دوم- شما که باید از اتیمولوژی خبر داشته باشید.
mag+ uo/os= magos/magus
mag+ic= magic

شما باید بدانید که حرف «گ» به «و؛ غ؛ ج؛ ک» تبدیل میشود.
برای نمونه وناه=گناه؛ ویشتاسب=گشتاسب، موک= مغ؛ دموگ= دماغ؛ کندگ=خندق؛ گرز=جلز و ولز؛ هم گمن= انجمن....
از این روی مگه در گاتها تبدیل به مغ، موبد، مجوس و مصمغان شده است.



با سلام
چه کسی برای اولین ب
ار گاتها را ترجمه کرد و به شما داد ؟
جواب دهید لطفا

mkk1369;125720 نوشت:

سلام

به زودی به بررسی خواهیم پرداخت و به مشتاقان مژده می دهیم

ما نمی گوییم همه اش هم خوانی ندارد

از کجا معلوم کپی برداری از قران نباشه؟

ثابت کنید و سند مکتوب بیاورید

نوشته شده


آقای محمد
درود
سند گاتها، در نوشته های یونانیان دوران هخامنشی تا استادان دانشگاه چه در ایران و چه در بیرون از ایران. بجز شما کسی در آن شک ندارد.
زبان گاتها و حتی اوستا چند هزار سال باستانی تر از قرآن است. زبان اوستایی در زمان ساسانیان آنچنان مهجور بود، که کسی نمتوانست با آن بنویسد. کسی آن اندازه این زبان را نمیدانست که بتواند به این زبان شعر بگوید.
ترجمه گاتها به زبان ساسانی هم در دست است. به هر روی کتابی که امروزه در دست است، به زبانی است که 5000 سال پیش بود. یک شعر است. وزن آن سالم است.
به زبان اوستایی چند نیایش دیگر در دست هست که به روشنی از گاتها جداست. همه اینها یک دانش دانشگاهی است. ادعای من یا موبدان زرتشتی نیست. گاتها و اوستا، تنها سند نوشتاری ایران باستانی تر از هخامنشیان است. هر کس که بخواهد در باره ایران، باورها، فرهنگ و زبان فارسی امروزین چیزی بیاموزد، ناگزیر است که این دو سند نوشتاری را بررسی کند. سند سخن من نیز ادبیات مزدیسنا از استاد محمد معین.

موبدیار مهران;125734 نوشت:
آقای محمد
درود
سند گاتها، در نوشته های یونانیان دوران هخامنشی تا استادان دانشگاه چه در ایران و چه در بیرون از ایران. بجز شما کسی در آن شک ندارد.
زبان گاتها و حتی اوستا چند هزار سال باستانی تر از قرآن است. زبان اوستایی در زمان ساسانیان آنچنان مهجور بود، که کسی نمتوانست با آن بنویسد. کسی آن اندازه این زبان را نمیدانست که بتواند به این زبان شعر بگوید.
ترجمه گاتها به زبان ساسانی هم در دست است. به هر روی کتابی که امروزه در دست است، به زبانی است که 5000 سال پیش بود. یک شعر است. وزن آن سالم است.

[=Verdana]با سلام
نه دیگه جناب مهران این انحرافی بزرگ است در گفتارتان
اینجا را نخواندید آنچه شما میگوید نیست

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

موبدیار مهران;125734 نوشت:
آقای محمد درود سند گاتها، در نوشته های یونانیان دوران هخامنشی تا استادان دانشگاه چه در ایران و چه در بیرون از ایران. بجز شما کسی در آن شک ندارد. زبان گاتها و حتی اوستا چند هزار سال باستانی تر از قرآن است. زبان اوستایی در زمان ساسانیان آنچنان مهجور بود، که کسی نمتوانست با آن بنویسد. کسی آن اندازه این زبان را نمیدانست که بتواند به این زبان شعر بگوید. ترجمه گاتها به زبان ساسانی هم در دست است. به هر روی کتابی که امروزه در دست است، به زبانی است که 5000 سال پیش بود. یک شعر است. وزن آن سالم است. به زبان اوستایی چند نیایش دیگر در دست هست که به روشنی از گاتها جداست. همه اینها یک دانش دانشگاهی است. ادعای من یا موبدان زرتشتی نیست. گاتها و اوستا، تنها سند نوشتاری ایران باستانی تر از هخامنشیان است. هر کس که بخواهد در باره ایران، باورها، فرهنگ و زبان فارسی امروزین چیزی بیاموزد، ناگزیر است که این دو سند نوشتاری را بررسی کند. سند سخن من نیز ادبیات مزدیسنا از استاد محمد معین.

سلام بر جناب مهران

زبان شناسی ملاک بنده نیست

اینکه ایرادی ندارد شاهنامه هم خیلی ها تایید می کنند

مهم رسیدن ان به زرتشت (ع) است

و سند مکتوب

و عین قول بودن

و البته

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

را بخوانید

mkk1369;125720 نوشت:

سلام

به زودی به بررسی خواهیم پرداخت و به مشتاقان مژده می دهیم

ما نمی گوییم همه اش هم خوانی ندارد

از کجا معلوم کپی برداری از قران نباشه؟

ثابت کنید و سند مکتوب بیاورید

نوشته شده


آقای محمد
درود
میدانید که واژه های مکه، کعبه و کوفه، واژه هایی اوستایی هستند؟
میدانید که بر ساختمانی که امروزه کعبه زرتشت نامیده شده، واژه کعبه در زمان ساسانیان کنده کاری شده؟
آیا میدانید که تنگه سوئز را نخستین بار داریوش بزرگ هخامنشی کنده است؟
شما اتو بیوگرافی فیثاغورث را خوانده اید؟
آیا میدانید که ارسطو و افلاتون به گرته برداری از زرتشت شناخته شده اند؟
آیا نوشته های کتزیاس، ادوکسوس کنیدسوس، خسانتوس، هردوت، و تاریخ نگاران یونانی زمان هخامنشیان را خوانده اید؟
امروزه هیچ کس جز شما، در دیرینگی گاتها و اوستا شک ندارد.
آیا میدانید که شماری از تاریخ نگاران مسلمان، زرتشت را همان ابراهیم پسر آذر(آذار=آتش) میدانند؟
به دید شما باران از آسمان به زمین میبارد یا از زمین به آسمان؟

موبدیار مهران;125745 نوشت:
آقای محمد
درود
میدانید که واژه های مکه، کعبه و کوفه، واژه هایی اوستایی هستند؟
میدانید که بر ساختمانی که امروزه کعبه زرتشت نامیده شده، واژه کعبه در زمان ساسانیان کنده کاری شده؟
آیا میدانید که تنگه سوئز را نخستین بار داریوش بزرگ هخامنشی کنده است؟
شما اتو بیوگرافی فیثاغورث را خوانده اید؟
آیا میدانید که ارسطو و افلاتون به گرته برداری از زرتشت شناخته شده اند؟
آیا نوشته های کتزیاس، ادوکسوس کنیدسوس، خسانتوس، هردوت، و تاریخ نگاران یونانی زمان هخامنشیان را خوانده اید؟
امروزه هیچ کس جز شما، در دیرینگی گاتها و اوستا شک ندارد.
آیا میدانید که شماری از تاریخ نگاران مسلمان، زرتشت را همان ابراهیم پسر آذر(آذار=آتش) میدانند؟
به دید شما باران از آسمان به زمین میبارد یا از زمین به آسمان؟


با سلام
جناب مهران لطف کرده و مطلب را منحرف نکنید
دوستان مراقب باشند که این تکنیک جناب مهران تاپیکها را طولانی کرده!!!

موبدیار مهران;125745 نوشت:
آقای محمد درود میدانید که واژه های مکه، کعبه و کوفه، واژه هایی اوستایی هستند؟

سلام

این را شما می گویید

موبدیار مهران;125745 نوشت:
میدانید که بر ساختمانی که امروزه کعبه زرتشت نامیده شده، واژه کعبه در زمان ساسانیان کنده کاری شده؟

کعبه از زمان ابراهیم (ع) بوده

موبدیار مهران;125745 نوشت:
آیا میدانید که شماری از تاریخ نگاران مسلمان، زرتشت را همان ابراهیم پسر آذر(آذار=آتش) میدانند؟

دروغ تاریخ ممکنه باشد جناب رضا خواهند گفت ان شاء الله

ایشان پسر آذز نبودند

موبدیار مهران;125745 نوشت:
به دید شما باران از آسمان به زمین میبارد یا از زمین به آسمان؟

هم از زمین به آسمان و هم از آسمان به زمین

رضا;125739 نوشت:
با سلام
نه دیگه جناب مهران این انحرافی بزرگ است در گفتارتان
اینجا را نخواندید آنچه شما میگوید نیست

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!


آقای رضا
درود
این نیز بماند تا دادگاه داوری خدا بر سر پل چینوت

mkk1369;125743 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : موبدیار مهران آقای محمد درود سند گاتها، در نوشته های یونانیان دوران هخامنشی تا استادان دانشگاه چه در ایران و چه در بیرون از ایران. بجز شما کسی در آن شک ندارد. زبان گاتها و حتی اوستا چند هزار سال باستانی تر از قرآن است. زبان اوستایی در زمان ساسانیان آنچنان مهجور بود، که کسی نمتوانست با آن بنویسد. کسی آن اندازه این زبان را نمیدانست که بتواند به این زبان شعر بگوید. ترجمه گاتها به زبان ساسانی هم در دست است. به هر روی کتابی که امروزه در دست است، به زبانی است که 5000 سال پیش بود. یک شعر است. وزن آن سالم است. به زبان اوستایی چند نیایش دیگر در دست هست که به روشنی از گاتها جداست. همه اینها یک دانش دانشگاهی است. ادعای من یا موبدان زرتشتی نیست. گاتها و اوستا، تنها سند نوشتاری ایران باستانی تر از هخامنشیان است. هر کس که بخواهد در باره ایران، باورها، فرهنگ و زبان فارسی امروزین چیزی بیاموزد، ناگزیر است که این دو سند نوشتاری را بررسی کند. سند سخن من نیز ادبیات مزدیسنا از استاد محمد معین. سلام بر جناب مهران زبان شناسی ملاک بنده نیست اینکه ایرادی ندارد شاهنامه هم خیلی ها تایید می کنند مهم رسیدن ان به زرتشت (ع) است و سند مکتوب و عین قول بودن و البته بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!! را بخوانید

سلام موبدیار گرامی

جواب بدهید

mkk1369;125732 نوشت:

سلام نر شما موبدیار عزیز

شایسته است که شما نیز به ما بگویید چرا شما اینطوری گات ها را می خوانید؟

چرا برای خودتان اینچنین می پزیرید واژه ها را بررسی کنید

اما برای ما نباید این طور باشه

متوجه منظورم شدید؟:gol:


آقای محمد
درود
با یک چشم و با یک ترازو سنجیدن، آرزوی خود من است.
ولی خداوکیلی یظهر را غلبه کردن میخوانید، الاسلام را در سوره آل عمران نام خاص دین محمد (ص) میدانید در حالی که ترجمه خودتان آن را نام عام برای تسلیم بودن به خدا میداند، با اینکه واژه ها اینگونه و آن گونه خوانده میشوند، یکیست؟ اینکه سوره ابراهیم آیه 4 و سوره عنکبوت آیه 46 را نادیده میگیرید، با این که گ چگونه دگرگونی گویشی پیدا کرده یکسان است؟
این که به زور آیه تطهیر را که با عنوان زنان پیامبر آغاز شده، نشانه معصومیت دوازده امام اختصاصی که شما میگویید، می گیریید با این نکته یکسان است؟ این که این تطهیر را با غیب دانی و حاجت روایی و درمان بخشی یکی میکنید، با اینکه دستور زبان و دگرگونی آوایی و گویشی و ... را که یک بحث دانشگاهی است، یکی است؟
خداوکیلی فکر میکنی و می نویسی، یا یه چیزی مینویسی که نوشته باشی؟

آقایان رضا و محمد
درود
شما میگویید که گاتها نبوده، خب من از نویسندگان یونانی دوره هخامنشیان و گستره فرهنگ ایرانی از ترکیه امروزی تا مصر اشاره کردم که بدانید، نه پیش از اسلام احمدی (ص) نیز گاتها بوده و شناخته شده است.
اگر در پی حق هستید، راه پژوهش باز است. در پی حق نیستید، بر طبل انکار خود بکوبید.

موبدیار مهران;125751 نوشت:
آقای محمد درود

سلام بر شما

موبدیار مهران;125751 نوشت:
ولی خداوکیلی یظهر را غلبه کردن میخوانید، الاسلام را در سوره آل عمران نام خاص دین محمد (ص) میدانید در حالی که ترجمه خودتان آن را نام عام برای تسلیم بودن به خدا میداند، با اینکه واژه ها اینگونه و آن گونه خوانده میشوند، یکیست؟

این قوائد زبان شناسی است

خوبه ما هم حرف شما را رد کرده و بگوییم اشتباه می کنید؟
اگر لازم نوبد ترجمه ها هم بررسی شوند چرا شما این کارا کرده و ریشه یابی کردید؟

پس نتجیه غیر این است که باید بعضی وقت ها به کلمات و مفاهیم طبق قوائد آن زبان نگاه کرد

شکا خودتان دوباره نگاه کنید
اگر در گفتاتان صادقید

ببینید کلمه های آن دو آیه با هم فرق ندارند؟

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيبَينَ لَهُمْ فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(الإبراهيم/4)
ما هيچ پيامبري را، جز به زبان قومش، نفرستاديم؛ تا (حقايق را) براي آنها آشکار سازد؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مي‌کند؛ و او توانا و حکيم است.

در این آیع گفته آنچه نگفته همین

اگر ببینید اول اش می گوید مجادله با روش نیکو آخرش می گه بگویید به تمام آنچه از سوی خدا به شما و ما نازل شده ایمان داریم

کجا گفته که به همین کتاب ایمان داریم؟

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَينَا وَأُنْزِلَ إِلَيكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(العنکبوت/46)
با اهل کتاب جز به روشي که از همه نيکوتر است مجادله نکنيد، مگر کساني از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده‌ايم، و معبود ما و شما يکي است، و ما در برابر او تسليم هستيم!»

موبدیار مهران;125751 نوشت:
این که به زور آیه تطهیر را که با عنوان زنان پیامبر آغاز شده، نشانه معصومیت دوازده امام اختصاصی که شما میگویید، می گیریید با این نکته یکسان است؟

به زور خیر به روش شما با بررسی کلمات نگاه کنید

ضمائر فرق دارند

منصف باشید!!!

موبدیار مهران;125751 نوشت:
این که این تطهیر را با غیب دانی و حاجت روایی و درمان بخشی یکی میکنید، با اینکه دستور زبان و دگرگونی آوایی و گویشی و ... را که یک بحث دانشگاهی است، یکی است؟

نه یکی نیست اما زبان با مطلب فرق دارد اینکه زبانی صحیح باشد چه سندی از وحی بودن است؟
یا منصوب بودن به پیامبر

تمام مردم ان دوره آنگونه سخن می گفتند
و ممکنه نوشته باشند

اما زبان قران از نحوه نگارش و.. با زمان خودش متفاوت است حتی الان هم همین طور است
و از بلاغت خاصی برخوردار است

موبدیار مهران;125751 نوشت:
خداوکیلی فکر میکنی و می نویسی، یا یه چیزی مینویسی که نوشته باشی؟

شاهدان گواه خواهند داد:Gol:

mkk1369;125758 نوشت:


سلام بر شما



این قوائد زبان شناسی است

خوبه ما هم حرف شما را رد کرده و بگوییم اشتباه می کنید؟
اگر لازم نوبد ترجمه ها هم بررسی شوند چرا شما این کارا کرده و ریشه یابی کردید؟

پس نتجیه غیر این است که باید بعضی وقت ها به کلمات و مفاهیم طبق قوائد آن زبان نگاه کرد

شکا خودتان دوباره نگاه کنید
اگر در گفتاتان صادقید

ببینید کلمه های آن دو آیه با هم فرق ندارند؟

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيبَينَ لَهُمْ فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(الإبراهيم/4)
ما هيچ پيامبري را، جز به زبان قومش، نفرستاديم؛ تا (حقايق را) براي آنها آشکار سازد؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مي‌کند؛ و او توانا و حکيم است.



در این آیع گفته آنچه نگفته همین

اگر ببینید اول اش می گوید مجادله با روش نیکو آخرش می گه بگویید به تمام آنچه از سوی خدا به شما و ما نازل شده ایمان داریم

کجا گفته که به همین کتاب ایمان داریم؟


وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَينَا وَأُنْزِلَ إِلَيكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(العنکبوت/46)
با اهل کتاب جز به روشي که از همه نيکوتر است مجادله نکنيد، مگر کساني از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده‌ايم، و معبود ما و شما يکي است، و ما در برابر او تسليم هستيم!»




به زور خیر به روش شما با بررسی کلمات نگاه کنید

ضمائر فرق دارند

منصف باشید!!!



نه یکی نیست اما زبان با مطلب فرق دارد اینکه زبانی صحیح باشد چه سندی از وحی بودن است؟
یا منصوب بودن به پیامبر

تمام مردم ان دوره آنگونه سخن می گفتند
و ممکنه نوشته باشند

اما زبان قران از نحوه نگارش و.. با زمان خودش متفاوت است حتی الان هم همین طور است
و از بلاغت خاصی برخوردار است


شاهدان گواه خواهند داد:gol:

آقای محمد
درود
غرض ورزی شما در این نامه خودتان به روشنی آشکار است.
شما نوشته اید:
1-:" ... اگر در گفتاتان صادقید... ببینید کلمه های آن دو آیه با هم فرق ندارند؟

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيبَينَ لَهُمْ فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(الإبراهيم/4)
ما هيچ پيامبري را، جز به زبان قومش، نفرستاديم؛ تا (حقايق را) براي آنها آشکار سازد؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مي‌کند؛ و او توانا و حکيم است...."
پاسخ
خب این آیه که به روشنی میگوید نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش.
این که به روشنی تایید ادعای من است. چه چیزی خلافی در ادعای من و این آیه میبینید؟

2-:" ... اگر ببینید اول اش می گوید مجادله با روش نیکو آخرش می گه بگویید به تمام آنچه از سوی خدا به شما و ما نازل شده ایمان داریم

کجا گفته که به همین کتاب ایمان داریم؟


وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَينَا وَأُنْزِلَ إِلَيكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(العنکبوت/46)
با اهل کتاب جز به روشي که از همه نيکوتر است مجادله نکنيد، مگر کساني از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده‌ايم، و معبود ما و شما يکي است، و ما در برابر او تسليم هستيم!» ..."
پاسخ
خب این نیز تایید ادعای من است. کجایش اختلاف میان ادعای من و این آیه است که شما ایراد گرفته اید؟
من نیز همین میگویم که آنچه خدا بر همه پیامبران نازل کرده، یکی است که به استناد سوره ابراهیم آیه 4 که خودتان همین بالا نوشته اید، به زبان مردم قومش است.
در این آیه چرا مسلمون را تسلیم میگیرید؟
چرا الاسلام را در سوره آل عمران، نام خاص برای دین محمد (ص) میگیرید؟

3-:" ... به زور خیر به روش شما با بررسی کلمات نگاه کنید ...ضمائر فرق دارند

منصف باشید!!!..."
پاسخ
شما میدانید که در جمع چند زن اگر یک پسر هم باشد، ضمیر جمع مذکر بکار برده میشود. خب این کجایش نشان میدهد که این مذکر یک جنین مذکر است یا یک نوه مذکر است یا تنها دوازده امام هستند؟ این محدود و منحصر کردن طهارت به دوازده امام در کجای آیه تطهیر آمده است؟ چرا فرزندان دیگر زنان پیامبر از این تطهارت برخوردار نباشند؟ تازه این که موضوع بحث ما نیست، شما ادعای غیب دانی و مقدس بودن گور و ....برای ایشان دارید. آنها از کجای این آیه نمایان است؟
شما منصف باشید، آخه چه جوری این همه ادعا با این آیه اثبات میشود؟

4-:" ... نه یکی نیست اما زبان با مطلب فرق دارد اینکه زبانی صحیح باشد چه سندی از وحی بودن است؟... یا منصوب بودن به پیامبر......"
پاسخ
شما مگر برای قرآن سند وحی بودنش را تحدی نمیدانید. خب این سالم بودن زبان خودش تحدی گاتها را نشان میدهد.
شما ادعای انتصاب به پیامبر دارید. شما نیز ادعای وحی بودن تک تک واژه های قرآن را دارید. شما نیز عاجزید که شاهدی ارایه کنید. شما نیز عاجزید که سندی جز خودتان برای وحی بودن تک تک واژه های قرآن بیاورید.
خب چرا این عجز را از من نمیپذیرید؟
چرا ادعای گاتها و من را که گاتها وحی است، مانند ادعای قرآن و خودتان که قرآن وحی است، نمیپذیرید؟
خب چرا نمی آیید که به روش خردمندانه ای که برایتان ده ها بار نوشته ام، نمی آیید که گاتها را بررسی کنید؟ از چه میترسید؟

5-:"... اما زبان قران از نحوه نگارش و.. با زمان خودش متفاوت است حتی الان هم همین طور است... و از بلاغت خاصی برخوردار است......"
پاسخ
شما که از زبان گاتها هیچ آگاهی ندارید، از دستور زبان و بلاغت آن نیز آگاهی ندارید. از کجا دانستید که تحدی در باره آن درست نیست؟
من نیز از زبان عرب و بلاغت و وووو آن آگاهی ندارم. از این روی برایم هیچ اهمیتی ندارد. چون منشور کوروش هم تحدی دارد. برای من هماهنگی با دانش امروزین ارزشمندتر است. زیرا در آن زمان بشر آن توانایی را نداشت که چنان دانشی را ارایه کند. از این روی دانش کتاب خدا از سرچشمه دیگری جز دانش انسانی سرچشمه گرفته است. این ترازویی است که دانش مردمی/بشری را از دانش خدایی جدا میکند.

mkk1369;125747 نوشت:

سلام

....این را شما می گویید

کعبه از زمان ابراهیم (ع) بوده....


آقای محمد
درود
یک چیزی ادعا است، یک چیز دانش. خب بروید از یک استاد زبان که با دانش اتیمولوژی آشنا است، بپرسید که واژه های مکه، کعبه و کوفه و حتی مسجد، مناره، مهراب/محراب و... از کجا آمده و چه ریشه ای دارند. بروید شیراز و سازه ای که در نقش رستم به نام کعبه زرتشت شناخته میشود، ببینید. ببینید آیا درون آن واژه کعبه به زبان و خط ساسانی نوشته شده یا نه.

ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1)
ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).

ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا
برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند.
به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).

بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4).
کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟
من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).

ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6).
ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).

ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).

ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد.
ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).

ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز.
نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).

من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).

موبدیار مهران;126245 نوشت:
ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1) ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2). ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند. به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3). بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4). کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟ من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5). ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6). ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7). ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8). ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد. ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9). ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز. نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10). من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).

به نام خدا وند جهان آفرین که یکایک انبیا را فرستاد تا مردم را به خدا دعوت کنند

این جانب پاسخ جناب موبدیار را در ورد حدود 2 روز پیش دادم

و در فایل پیوست سند صحت گفتارم را برای اهل تحقیق قرار داده و اصلاحیه و کپی آن را در پست بعد قرار می دهم

به امید آنکه جویندگان حق به دنبال حق باشند

و تاریخ نگارش آن در ورد و رار کردن ان که امشب بود را ملاحضه نمایید

با سپاس از شما حق جویان:Gol:

و این هم کپی متن فوق الذکر

[=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125765[/][=&quot]] [/][=&quot]آقای محمد درود غرض ورزی شما در این نامه خودتان به روشنی آشکار است[/][=&quot]. [/][=&quot]شما نوشته اید[/][=&quot]:

[/][=&quot]سلام[/][=&quot]
[/][=&quot]مشخص می شود کی با غرض نامه می نویسد[/][=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125771]خب این آیه که به روشنی میگوید نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش[/][=&quot]. [/][=&quot]این که به روشنی تایید ادعای من است. چه چیزی خلافی در ادعای من و این آیه میبینید؟[/][=&quot]

[/][=&quot]مخالفت سر بخش دوم بحث شما و انحصاری بودن زبان [/][=&quot]

[/][=&quot]و بهانه ی شما که می گویید هر پیامبر به زبان قومش تعلیم می دهد[/][=&quot]

[/][=&quot]شما به من بگویید الان پیامبرتون زبان اش کجا است که بیاد به من یاد بده؟[/][=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125765]پاسخ خب این نیز تایید ادعای من است. کجایش اختلاف میان ادعای من و این آیه است که شما ایراد گرفته اید؟ من نیز همین میگویم که آنچه خدا بر همه پیامبران نازل کرده، یکی است که به استناد سوره ابراهیم آیه 4 که خودتان همین بالا نوشته اید، به زبان مردم قومش است[/][=&quot]. [/][=&quot]در این آیه چرا مسلمون را تسلیم میگیرید؟ چرا الاسلام را در سوره آل عمران، نام خاص برای دین محمد (ص) میگیرید؟ [/][=&quot]

[/][=&quot]سلام قوم پیامبر تنها قریش نبود[/][=&quot]

[/][=&quot]همه جهان بود[/][=&quot]
[/][=&quot]دقت کنید[/][=&quot]

[/][=&quot]به همه زبان ها سخن گفت و آنها را دعوت کرد[/][=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125765]در این آیه چرا مسلمون را تسلیم میگیرید؟ چرا الاسلام را در سوره آل عمران، نام خاص برای دین محمد (ص) میگیرید؟ [/][=&quot]

[/][=&quot]تفاوت معنایش به اندازه تفاوت همین دو کلمه است[/][=&quot]

نقل قول:
[/][=&quot]در این آیه چرا مسلمون را تسلیم میگیرید؟[/][=&quot]
چرا الاسلام را در سوره آل عمران، نام خاص برای دین محمد (ص) میگیرید؟
[/]
[=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125765]پاسخ شما میدانید که در جمع چند زن اگر یک پسر هم باشد، ضمیر جمع مذکر بکار برده میشود. خب این کجایش نشان میدهد که این مذکر یک جنین مذکر است یا یک نوه مذکر است یا تنها دوازده امام هستند؟ این محدود و منحصر کردن طهارت به دوازده امام در کجای آیه تطهیر آمده است؟ چرا فرزندان دیگر زنان پیامبر از این تطهارت برخوردار نباشند؟ تازه این که موضوع بحث ما نیست، شما ادعای غیب دانی و مقدس بودن گور و ....برای ایشان دارید. آنها از کجای این آیه نمایان است؟ شما منصف باشید، آخه چه جوری این همه ادعا با این آیه اثبات میشود؟[/][=&quot]

[/][=&quot]این ادعا برای ان اسکه در زمان نزول آیه زنان پیامبر باردار نبوده [/][=&quot]

[/][=&quot]و همین طور پیامبر فرزند ذکور نداشته اند و 4 فرزند پسر ایشان قبل از نزول آیه فوت شده بودند[/][=&quot]

[/ نوشت:
[=&quot]موبدیار مهران;125765]پاسخ شما مگر برای قرآن سند وحی بودنش را تحدی نمیدانید. خب این سالم بودن زبان خودش تحدی گاتها را نشان میدهد[/][=&quot]. [/][=&quot]شما ادعای انتصاب به پیامبر دارید. شما نیز ادعای وحی بودن تک تک واژه های قرآن را دارید. شما نیز عاجزید که شاهدی ارایه کنید. شما نیز عاجزید که سندی جز خودتان برای وحی بودن تک تک واژه های قرآن بیاورید[/][=&quot]. [/][=&quot]خب چرا این عجز را از من نمیپذیرید؟ چرا ادعای گاتها و من را که گاتها وحی است، مانند ادعای قرآن و خودتان که قرآن وحی است، نمیپذیرید؟ خب چرا نمی آیید که به روش خردمندانه ای که برایتان ده ها بار نوشته ام، نمی آیید که گاتها را بررسی کنید؟ از چه میترسید؟[/][=&quot]

[/][=&quot]نیازی نداریم که وحی بیاوریم[/][=&quot]

[/][=&quot]چون قران نیازی به معجزه و شاهد ندارد[/][=&quot]!!!

[/][=&quot]برای خرد متدان روشن است که وحی است[/][=&quot]

[/][=&quot]ما خواستیم تحدی کن و مثل ان بیاورید [/][=&quot]

[/][=&quot]ما ادعا داریم منصوب است و از اول بوده و نوشته شده است[/][=&quot]

[/][=&quot]و قران هایی منسوب به امامان ما موجود است[/][=&quot]
[/][=&quot]این خبر را ببینید[/][=&quot]

[/]

و اما اصلاحیه

mkk1369;126394 نوشت:
4 فرزند پسر ایشان قبل از نزول آیه فوت شده بودند

سلام

پیامبر تنها دارای یک فرزند به نام ابراهیم(اگر به درستی به یاد داشته باشم) و نام مادر ابراهیم(ع) ماریه قبطیه است

این فرزند پیامبر در سنین پایین فوت شدند

و پیش از نزول آیه

و ماجرای حدیث کسا اتفاق افتاد(البته من تعداد فرزند ذکور را از پاسخگوی سایت پاسخگو پرسیدم)

و اما جویندگان حقیقت به این آیه نگاه کنند

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمًا(الأحزاب/40)
محمد (ص) پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم‌کننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است!

چه برداشتی از این آیه می کنید؟

mkk1369;126394 نوشت:
این خبر را ببینید

برای مشتاقان هدایت و مسلمانان عاشق که می خواهند سند کتابشان را بیابند
و به ایمانشان زیاد شود پیشنهاد می کنم

مقداری پول و هزینه صرف کرده و به آدرس این خبر مراجعه کنند

من خود نیز به آنجا خواهم رفت چراکه خود تا به حال ندیدم

و دوست دارم بروم ببینم تا در مقابل اهل کتاب که توانایی ندارند کتاب خود را به اثبات برسانند سندی محکم داشته باشم

و البته صحت این خبر را جویا شوم:Gol:

لینک خبر

http://www.labbayk.com/news_view.php?id=4098

موبدیار مهران;125771 نوشت:
یک چیزی ادعا است، یک چیز دانش. خب بروید از یک استاد زبان که با دانش اتیمولوژی آشنا است، بپرسید که واژه های مکه، کعبه و کوفه و حتی مسجد، مناره، مهراب/محراب و... از کجا آمده و چه ریشه ای دارند. بروید شیراز و سازه ای که در نقش رستم به نام کعبه زرتشت شناخته میشود، ببینید. ببینید آیا درون آن واژه کعبه به زبان و خط ساسانی نوشته شده یا نه.

سلام

برای کسانی که می خواهند بدانند و زحمتی برای زبان شناختی تیموری نکشند از قران برایتان سند می آورم

وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ(البقرة/270)
و هر چيز را که انفاق مي‌کنيد، يا (اموالي را که) نذر کرده‌ايد (در راه خدا انفاق کنيد)، خداوند آنها را مي‌داند. و ستمگران ياوري ندارند.

وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيدِيهُمْ عَنْكُمْ وَأَيدِيكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا(الفتح/24)
او کسي است که دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مکه کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنها پيروز ساخت؛ و خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد بيناست!

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّينَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ(البقرة/144)
نگاه‌هاي انتظارآميز تو را به سوي آسمان (براي تعيين قبله نهايي) مي‌بينيم! اکنون تو را به سوي قبله‌اي که از آن خشنود باشي، باز مي‌گردانيم. پس روي خود را به سوي مسجد الحرام کن! و هر جا باشيد، روي خود را به سوي آن بگردانيد! و کساني که کتاب آسماني به آنها داده شده، بخوبي مي‌دانند اين فرمان حقي است که از ناحيه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهاي خود خوانده‌اند که پيغمبر اسلام، به سوي دو قبله، نماز مي‌خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفي داشتن اين آيات) غافل نيست!

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يا مَرْيمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يرْزُقُ مَنْ يشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ(آل عمران/37)
خداوند، او [= مريم‌] را به طرز نيکويي پذيرفت؛ و به طرز شايسته‌اي، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکريا» سپرد. هر زمان زکريا وارد محراب او مي‌شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي‌ديد. از او پرسيد: «اي مريم! اين را از کجا آورده‌اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بي حساب روزي مي‌دهد.»

موبدیار مهران;125771 نوشت:
نام کعبه زرتشت شناخته میشود، ببینید.

موبدیار مهران;125771 نوشت:
آیا درون آن واژه کعبه به زبان و خط ساسانی نوشته شده یا نه.

و در مورد این نوشته

دوستان کعبه از زمان حضرت ابراهیم(ع) بنا شده

دوستانی که تاریخ می دانند

حتما می دانند که چند سال قبل از ساسانیان می زیسته اند؟

:Gig:

mkk1369;126399 نوشت:



سلام

برای کسانی که می خواهند بدانند و زحمتی برای زبان شناختی تیموری نکشند از قران برایتان سند می آورم

وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ(البقرة/270)
و هر چيز را که انفاق مي‌کنيد، يا (اموالي را که) نذر کرده‌ايد (در راه خدا انفاق کنيد)، خداوند آنها را مي‌داند. و ستمگران ياوري ندارند.


وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيدِيهُمْ عَنْكُمْ وَأَيدِيكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا(الفتح/24)
او کسي است که دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مکه کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنها پيروز ساخت؛ و خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد بيناست!


قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّينَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ(البقرة/144)
نگاه‌هاي انتظارآميز تو را به سوي آسمان (براي تعيين قبله نهايي) مي‌بينيم! اکنون تو را به سوي قبله‌اي که از آن خشنود باشي، باز مي‌گردانيم. پس روي خود را به سوي مسجد الحرام کن! و هر جا باشيد، روي خود را به سوي آن بگردانيد! و کساني که کتاب آسماني به آنها داده شده، بخوبي مي‌دانند اين فرمان حقي است که از ناحيه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهاي خود خوانده‌اند که پيغمبر اسلام، به سوي دو قبله، نماز مي‌خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفي داشتن اين آيات) غافل نيست!

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يا مَرْيمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يرْزُقُ مَنْ يشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ(آل عمران/37)
خداوند، او [= مريم‌] را به طرز نيکويي پذيرفت؛ و به طرز شايسته‌اي، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکريا» سپرد. هر زمان زکريا وارد محراب او مي‌شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي‌ديد. از او پرسيد: «اي مريم! اين را از کجا آورده‌اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بي حساب روزي مي‌دهد.»




و در مورد این نوشته

دوستان کعبه از زمان حضرت ابراهیم(ع) بنا شده

دوستانی که تاریخ می دانند

حتما می دانند که چند سال قبل از ساسانیان می زیسته اند؟

:gig:




آقای محمد
درود
گفتم که تعصب چشم خرد شما را نارسا کرده است.
ایرانیان بیش از 1000 سال پیش از اسلام محمدی (ص) بر عربستان چیرگی فرهنگی داشته اند. آن زمان که ایرانیان بر مصر فرمان میراندند و شاه هخامنشی فرعون مصر بود. از این روی برای واژه ها سند از قرآن آوردن مشکلی را نمیگشاید. زیرا این واژه ها چند سده پیش از قرآن به زبان عرب وارد شده بود.
آیا شما میدانید که اعراب ابراهیم و زبانش را معرب میدانستند؟
بجای این همه تعصب بروید و بیاموزید.

mkk1369;126395 نوشت:
و اما اصلاحیه




سلام

پیامبر تنها دارای یک فرزند به نام ابراهیم(اگر به درستی به یاد داشته باشم) و نام مادر ابراهیم(ع) ماریه قبطیه است

این فرزند پیامبر در سنین پایین فوت شدند

و پیش از نزول آیه

و ماجرای حدیث کسا اتفاق افتاد(البته من تعداد فرزند ذکور را از پاسخگوی سایت پاسخگو پرسیدم)

و اما جویندگان حقیقت به این آیه نگاه کنند

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمًا(الأحزاب/40)
محمد (ص) پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم‌کننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است!

چه برداشتی از این آیه می کنید؟




برای مشتاقان هدایت و مسلمانان عاشق که می خواهند سند کتابشان را بیابند
و به ایمانشان زیاد شود پیشنهاد می کنم

مقداری پول و هزینه صرف کرده و به آدرس این خبر مراجعه کنند

من خود نیز به آنجا خواهم رفت چراکه خود تا به حال ندیدم

و دوست دارم بروم ببینم تا در مقابل اهل کتاب که توانایی ندارند کتاب خود را به اثبات برسانند سندی محکم داشته باشم

و البته صحت این خبر را جویا شوم:gol:

لینک خبر


http://www.labbayk.com/news_view.php?id=4098

آقای محمد
درود
مشکل شما و کسانی چون شما اینست که دینتان ارثی است. از این روی بدون نیاز به سند آن را پذیرفته اید و بدیهی میدانید ولی دین دیگران را نیازمند سند میدانید. چون از بچگی توی گوشتان خوانده اند که این درست است و آن دیگری نادرست. شما اگر اسلام خودتان را هم درست بفهمید یا مانند حافظ قرآن با 14 روایت خواهید گفت:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
****
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
****
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
یا مانند مولوی خواهی گفت:
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر کس این آتش ندارد، نیست باد
****
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به «ترانه»

راستی میدانی که واژه گاتها به معنای «ترانه» است؟

آقای محمد ختم نبوت به معنای کاملترین و برترین نیست. به معنای آن است که به هر زبانی که بایسته بوده، کتاب خدا بیان شده است. اگر خداوند میخواست ادعای شما را بگوید، خب به روشنی در آیه میگفت که ما محمد را کاملتر و برتر و وووو از دیگر پیامبران فرستادیم و همه مردم باید به او بگروند. خداوند که با کسی رودربایستی نداشته، قرآن هم که اعجاز ادبیاتی است. از این روی این همه تفسیر به رای شما را هرگز نخواهم پذیرفت.
استاد مطهری در نوشتار ختم نبوت، نوشته که پیامبر درونی که عقل است بیدار است، از این روی نیازی به پیامبر بیرونی نیست.

همچنین در زمینه آیه تطهیر نیز خداوند نیازی نداشت که این همه قضیه را بپیچاند، تا شما وادار به این همه تفسیر به رای شوید، خب به روشنی میگفت که ما این دوازده نفر را امام قرار دادیم. در آیه اطاعت هم میگفت که از رسول خدا و دوازده امام و ولی فقیه و وووو اطاعت کنید.

موبدیار مهران;126546 نوشت:
آقای محمد درود گفتم که تعصب چشم خرد شما را نارسا کرده است. ایرانیان بیش از 1000 سال پیش از اسلام محمدی (ص) بر عربستان چیرگی فرهنگی داشته اند. آن زمان که ایرانیان بر مصر فرمان میراندند و شاه هخامنشی فرعون مصر بود. از این روی برای واژه ها سند از قرآن آوردن مشکلی را نمیگشاید. زیرا این واژه ها چند سده پیش از قرآن به زبان عرب وارد شده بود. آیا شما میدانید که اعراب ابراهیم و زبانش را معرب میدانستند؟ بجای این همه تعصب بروید و بیاموزید.

سلام

بله مشخص است چشم من را نا رسا کرده که چیره فرهنگی!!!

اگر 1000 پیش چیره فرهنگی داشته اند ان هم بر اعراب

ببخشید ما الان اینجا مورد بحث اعراب عربستان است

چون قران اونجا نازل شده پس الان باید اونها فرهنگ ایرانی را داشته باشند
بگوببینم نکنه انها زرتشتی بودند؟

شما به جای اینکه بروید با واژه ها بازی کرده و ریشه اش را بیابید تا بگویید ایرانی بوده

کمی فکر کنید تا خدای ناکرده حق را کتمان نکنید!!

دوستان در مورد اینکه کی متعصب است خود قضاوت می کنند:Gol:

موضوع قفل شده است