جمع بندی تناقض در نظام آفرینش (دنیا و آخرت)

تب‌های اولیه

156 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Serat;704568 نوشت:
ما در کجاخلط مبحث کردیم؟ لطفا بیاورید. بالعکس این شمایید که خلط مبحث میکنید. اون خدایی فقط صفت ارحم الراحمین دارد و صفات قهریه ندارد که این دنیا را هم مثل بهشت آفریده باشد که همه در صلح و صفا باشند. پس این شمایید که خلط مبحث میکنید

لطفا اول اطلاعاتتون را درمورد اسلام تکمیل کنید بعد وارد این مباحث شوید. هر چیزی که شما از دین برداشت کرده اید صحیح نیست که بتوانید بوسیله آن دین اسلام را نقد کنید.

باتشکر

بله هر چیزی که من برداشت کرده ام صحیح نیست...به شرط اینکه خلافش ثابت بشه...

چرا شرط بخشیده شدن و شفاعت ،توبه است؟
آخر حرف شما اینه که انسان موجودی است که بهشت و جهنمشو خودش میسازه

ملاali;704592 نوشت:
بله هر چیزی که من برداشت کرده ام صحیح نیست...به شرط اینکه خلافش ثابت بشه...

چرا شرط بخشیده شدن و شفاعت ،توبه است؟
آخر حرف شما اینه که انسان موجودی است که بهشت و جهنمشو خودش میسازه

سلام علیکم

قرار نیست خلاف همه حرفهای شما رو بنده ثابت کنم.

شرط بخشیده شدن کفار توبه است. درمورد دیگر گناهان قبلا توضیح داده شد که خدا برای هرکس که بخواهد بدون توبه میبخشاید. اما انسان برای اینکه غرق در گناهان نشود باید توبه کند وگرنه ممکن است مشمول آن کسانی شود که میفرماید تا موقع مرگ مرتکب سیئات میشوند و آنگاه توبه میکنند ولی توبه اشان پذیرفته نیست.

برای چندمین بار عرض میشود اگر مرحمت کنید این بار پاسخ بدهید: آیا از نظر شما بخشش بدون توبه عقلانی است؟ آیا در اینصورت اصل آوردن انسانها به این دنیایی که انواع بلاها و سختیها جزء لاینفک آن است، عبث و بیهوده نیست؟ آیا اینکار حس درنده خویی را در انسانها برنمیانگیزد؟

ضمنا این جواب ما نیست که چه بهشت و جهنم باشد چه نباشد به هرصورت انسان باید پایبند اخلاقیات باشد. چه کسی میتواند این پایبندی بدون هیچ وعده و وعیدی را تضمین کند؟

شاید هم نظرتان اینست که خداوند قادر نبوده این مشکلات دنیوی را از انسانها دفع کند و به جبرانش باید او را ببخشد؟ پس چرا در آخرت میتواند اینکار را بکند؟

درمورد اینکه انسان چه وظیفه ای دارد و خداوند چگونه او را یاری میدهد قدری بحث شد.

خدای متعال همه انسانها را همانطوری که خودشان بخواهند هدایت و یاری میکند. میفرماید:
[=arial]

كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا

هر يك از اينان و آنان را (دنياطلب و جويندگان سراى آخرت و نعمت و پاداش آن را) از عطاى پروردگارت
مدد مى‏ رسانيم و عطاى پروردگار تو هرگز (از كسى) ممنوع نيست (در دنيا همه نعمت‏هاى معنوى و مادى در اختيار همه بشر از مؤمن و كافر قرار داده شده است)

یعنی خداوند هر دو گروه را در هر راهی که برگزیده اند کمک میکند و عطایش را از کسی دریغ نمیکند. خدا همه انسانها از جمله کفار را امتحان میکند تا درصورتیکه لیاقتش را دارند یاریشان کند...

[]

  • [=arial]
  • [=arial]أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی كلِّ عَام مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَینِ ثمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّكرُونَ(126) [/]
    [=arial]
    آیا نمی بینند که در هر سال یکبار و یا دوبار آزمایش می شوند،آنگاه توبه نمی کنند و متذکر نمیشوند
    [=arial]

    خب شما میفرمایید بدون توبه ببخشاید. درصورتیکه انسان به این دنیا آمده تا آخرتش را در اینحا بسازد. اگر قرار بود بدون توبه ببخشاید چرا باید انسان را وارد این دنیا میکرد؟ اینکار عبث و بیهوده نیست و آیا از آفریدگار جهان کار عبثی سرمیزند؟

    میفرماید: خدا توبه کسانیکه تا لحظه مرگ گناه میکنند و توبه کفار را دم مرگ نمیپذیرد. دلیلش همینست که وقتی چنین شخصی دستش از دنیا کوتاه شد دیگر برای خودش هیچ کاری نمیتواند بکند.

    بله انسان درحدی که اختیار و عقل و علم دارد به اعمالش واگزار شده است. حساب انسانهای ناقص العقل هم جداست.

    انسان تا حدی که عقلش میرسد وظیفه دارد مواظب اعمال و کردار و گفتارش و تاثیرات آن بر اطرافیانش باشد ...

    ما خدایی را قبول داریم که به حساب بندگانی که به بندگان دیگرش ظلم کرده اند برسد. اگر آنها عقلشان ناقص بوده و نباید به اعمالشان واگزار شوند چرا عقل دیگر بندگان ناقص نیست که مرتکب چنین اعمالی نمیشوند

  • Serat;704657 نوشت:
    سلام علیکم

    قرار نیست خلاف همه حرفهای شما رو بنده ثابت کنم.

    شرط بخشیده شدن کفار توبه است. درمورد دیگر گناهان قبلا توضیح داده شد که خدا برای هرکس که بخواهد بدون توبه میبخشاید. اما انسان برای اینکه غرق در گناهان نشود باید توبه کند وگرنه ممکن است مشمول آن کسانی شود که میفرماید تا موقع مرگ مرتکب سیئات میشوند و آنگاه توبه میکنند ولی توبه اشان پذیرفته نیست.

    برای چندمین بار عرض میشود اگر مرحمت کنید این بار پاسخ بدهید: آیا از نظر شما بخشش بدون توبه عقلانی است؟ آیا در اینصورت اصل آوردن انسانها به این دنیایی که انواع بلاها و سختیها جزء لاینفک آن است، عبث و بیهوده نیست؟ آیا اینکار حس درنده خویی را در انسانها برنمیانگیزد؟

    سلام

    بله از نظر من بخشش بدون توبه غیر عقلانی نیست؟
    به چند دلیل
    1-اگر عقل داشتند احتیاط میکردند و خود را به عذاب ابدی نمی انداختند..
    پس عقل نداشتند
    با دیوانه و نفهم چه باید کرد؟
    با گرگ و حیوانات بعد مرگ چه میکنند...اینان هم همینطور

    2-اقتضای سبقه رحمت بی منتهای خداوند اینه که اگرچه اختیار داده اما نهایتا خود شخصا اقدام کند

    شما چرا فکر میکنید اگه نهایتا همه بهشتی بشند آفرینش دنیا بیهوده بوده؟؟
    چرا فکر میکنید در امتحان حتما باید دوزخ هم باشد؟ وگرنه امتحانی نیست!
    دوست دارید حتما یه عده عذاب بکشند
    اخر کار هرچی که بشه نحوه وجودی ما و رشد و تعالی ما از همین کانالی که هست باید میبود

    و مطلب آخر اینکه تفاوت افراد در آخرت در درجات و میزان قربشان به خداست
    و این هم عدالت

    راستی مگر حضرت علی بعد از ضربت پیگیر آب و غذای قاتلش نبود؟
    خب خدای علی سزاور تر نیست بر این کار...که بعد از قصاص او را در برزخ آب و نان دهد؟!

    کار پاکان را قیاس از خود مگیر

    یکی از شبهات دیگری که باعث شده بنده آخرت را ضد و متناقض دنیا فهم کنم
    بحث حب نفسه
    حب نفس و حب الله چگونه قابل جمع اند؟ هر یکی دیگری را نفی میکند
    این یعنی اینکه دنیا و آخرت چگونه در یکجا جمع میشوند؟

    مثال:
    علاقه به مداحی چگونه با اخلاص و اهل بیت دوستی قابل جمعه؟
    در حالی که خیلی اولویت ها برای ابراز علاقه هستند که در زمین مانده اند
    من واقعا به مداحان نمیتونم بگم محب اهل بیت

    اما این تناقض برای《 مطرب جماعت》 وجود نداره چون اینان مداح خودشونن و ادعایی غیر از این ندارند

    خلاصه اینکه چه طوری میشه در دنیا بود و از آخرت دم زد؟
    چطوری میشه بدون حب نفس مثلا مداح شد و ریا هم نکرد؟

    [=arial]جمع بندی

    سوال

    آیا علاقه فطری به دنیا و سختی مرگ به خاطر همین علایق ، تناقض در نظام آفرینش نیست؟
    چرا آخرت ضد دنیاست؟

    پاسخ

    با سلام
    عرض ادب و احترام

    انسان گرایشی درونی به برخی امورات دنیوی دارد مثل حب مال و حب مقام و حب فرزند و......این امورات به خاطر جاذبه خاص خود انسان را به خودش فرا می خواند و به سبب همین موارد است که انسان ها ازمایش می شوند و انسان خوب از بد تشخیص داده می شود

    علاقه انسان به این اموارت در لسان دین هم تقبح شده است و هم ممدوح شمرده شده است.

    [=arial]براي انسان دو دنياست: يکي ممدوح و يکي مذموم. آن چه ممدوح است حصول در اين نشئه که دارالتربية و دارالتحصيل و محلّ تجارت مقامات و اکتساب کمالات و زندگاني سعادتمند ابدي است که بدون ورود در اين جا امکان پذير نيست پس، عالم مُلک، که مظهر جمال و جلال است به این معني مذمتي ندارد؛ و آن چه مذموم است دنياي خود انسان است، به معني وجه قلب به طبيعت و دلبستگي و محبت آن است که آن منشأ تمام مفاسد و خطاهاي قلبي و قالبي است.

    [=arial]

    [=arial]قال علي (ع): اَلدُّنْيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ، وَ النّاسُ فيها رَجُلانِ: رَجُلُ باعَ فيها نَفْسَهُ فَأَوْبَقَها وَ رَجُلٌ ابْتاعَ نَفْسَهَ فَأَعْتَقَها.(1)دنيا محل عبور است نه محل ماندن، و مردم در آن دو گروهند: کسي که خود را در دنيا بفروشد دنيا اسيرش مي کند و کسي که خود را در دنيا بخرد، دنيا آزادش مي کند.

    قال الله تعالي: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتي اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ.(2)بگو چه کسي زينتهايي که خدا براي بندگانش آفريده و همچنين روزيهاي پاکيزه را تحريم کرده است؟
    استفاده از دنيا و بهره وري از آن در حدّ معقول، متفاوت است با غرق شدن و غوطه خوردن در آن. دنياي ممدوح دنيايي است که انسان براي کمال خويش يا رفع احتياج خود و خانواده اش تلاش کند، با مشکلات دست و پنجه نرم نمايد، خستگي را به جان بخرد، به تنبلي و سهل انگاري پشت پا زند تا به آن چه خداي متعال آفريده و روزي او قرار داده دست پيدا کند. پس دنيا و هر چه که در آن است بد نيست بلکه نحو استفاده از آن و چگونگي پرداختن به آن موجب مي شود که دنياي ممدوح تبديل به دنياي مذموم شود.

    بله بزرگوار
    چنین دنیایی ممدوح است و پسندیده ولی دنیایی که انسان باید از ان دوری گزیند و در لسان روایات هم نفی شده است دنیایی است که انسان در ان دنیا نافرمانی خدانماید و غرق در گناه و فساد باشد به دنیا چنان دل ببندد که هنکام ترک این دنیا به فکر مال و ثروت و مقاوم شهوت و....باشد
    بله چنین دنیایی از نگاه دین و شریعت مذموم است و انسان در این دنیا غوطه ور در گناه و نافرمانی خداست و این انسان هنگام ترک چنین دنیایی عذاب می کشد و درد می کشد و ناراحت است.

    و اما این که پرسیدید:
    روی صحبت من با همان علایق و دلبستگی های طبیعی و فطری است
    که چرا باعث زجر و سختی در مرگ و برزخند؟

    [=arial]اولاعلایق فی نفسه نمی توانند بعث زجر و سختی و عذاب شوند
    از عدل و حکمت الهی به دور است که به صرف محبت و علایقی که خود حضرت بارتعالی در ذات انسان قرار داده است انسان را عذاب نماید یا موجبات سختی ناملایمتی انسان را فراهم نماید.

    [=arial]ثانیا مگر ائمه و پیامبران و در راس ایشان پیامبر اسلام به خانواده خود محبت نداشت
    پیامبر حضرت خدیجه(س) را چنان اکرام می کردند و دوست می داشتند که در فراق اش اشک ریختند
    به دختر خویش و نوه هایش به شدت عشق می ورزید و هر روز بر درخانه شان اسلام علیکم یا اهل البیت النبوه می فرمودند اولین و اخرین فری که در مسافرت زیارت می نمود حضرت زهرا(س) بود.
    امام حسین(ع) به شدت عاشق علی اکبرش بود
    و......
    تک تک امامان به فرزندان و اهل عیال خویش عشق می ورزیدند چگونه این محبت ها موجب اذیت و سختی انسان می شود ؟؟؟

    پی نوشت:
    1-نهج البلاغه / حکمت128
    2-اعراف/32


    موضوع قفل شده است