تناقض توان و تكليف ثابت

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تناقض توان و تكليف ثابت

سلام
چگونه خداوند هر انسان را به اندازه توانش حسابرسي ميكند در حالي كه تكاليف ثابت براي همه قرار داده است
يا به عنوان مثال حديث معروفي از امامان معصوم داريم كه ميفرمايند سبك شمارنده نماز به شفاعت ما نميرسد..خُب همچين كلامي با متغير بودن توان ها و شرايط ها جور در نمي آيد

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبایتان

با توجه به فرمایش خداوند در قران کریم؛ هر كس به ميزان امكانات و استعدادى كه دارد مسؤول است و بايد پاسخ‏گو باشد «لا يكلف الله نفسا الا وسعهاl» خداوند هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى ‏كند (بقره، آيه286). حسابرسی براساس امكانات و استعداد و تلاش‏هاى اختيارى فرد به تناسب توانايى ‏هاى او است.
فرض کنید مدیر کارخانه ای به یکی از کارگران 50 میلیون و به دیگری 100 میلیون می دهد تا این پول را در چرخه اقتصادی انداخته و سود آوری داشته باشند، کارگر اول 30 میلیون تومان و کارگر دوم 50 ملین تومان سود می کنند از دیدگاه مدیر کدام یکی از آن دو فعالیت بیشتری داشته و سودهی بیشتری داشته است؟ به یقین از دیدگاه مدیر کارگر اول سود بیشتری کرده است و لایق تشویق بیشتری است. براى مدیر، اين ملاك ارزش نيست كه کارگر دوم از ابتدا پول بيشترى داشته است، بلكه ملاك ارزش، اين است كه با پول خود چگونه كار كرده است. حساب و كتاب اخروى نيز چنين است و پاداش افراد، بر اساس فعاليت ‏هاى اختيارى آنان داده مى ‏شود.
ممکن است فردی توان و استعداد بسیاری داشته باشد اما فعالیت اختیاری اش کمتر باشد و از طرفی فرد دیگر با توان کمتر فعالیت زیادی داشته باشد، حسابرسی در روز قیامت بر اساس فعالیت های اختیاری صورت می گیرد نه بر اساس توان و استعداد افراد، لذا فردی که فعالیت بیشتری نسبت به توان خود کرده است از ثواب بیشتری برخوردار خواهد بود.

براى مطالعه بيشتر ر.ك: عدل الهى، شهيد مطهرى.

ملّاعلي;603594 نوشت:
سلام
چگونه خداوند هر انسان را به اندازه توانش حسابرسي ميكند در حالي كه تكاليف ثابت براي همه قرار داده است
يا به عنوان مثال حديث معروفي از امامان معصوم داريم كه ميفرمايند سبك شمارنده نماز به شفاعت ما نميرسد..خُب همچين كلامي با متغير بودن توان ها و شرايط ها جور در نمي آيد

سلام علیکم
توضیح دهید چرا جور در نمی آید؟

سلام بر دوستان
اینکه سبک شمارندگان نماز به شفاعت امامان نمی رسند مستلزم اینه که مخاطبین از توانایی و درک یکسانی برخوردار باشند
خب این تناقض داره با آیاتی که اشاره به تفاوت توان ها دارد

معلق;605138 نوشت:
سلام بر دوستان
اینکه سبک شمارندگان نماز به شفاعت امامان نمی رسند مستلزم اینه که مخاطبین از توانایی و درک یکسانی برخوردار باشند
خب این تناقض داره با آیاتی که اشاره به تفاوت توان ها دارد

سلام

به نظر حقیر حدیث کامل بیان نشده
احتمالا باید اینطور باشد
کسانیکه به حقیقت نماز رسیده باشند و باز هم ان را سبک بشمارند از ما نیستند

ملّاعلي;603594 نوشت:
سلام
چگونه خداوند هر انسان را به اندازه توانش حسابرسي ميكند در حالي كه تكاليف ثابت براي همه قرار داده است
يا به عنوان مثال حديث معروفي از امامان معصوم داريم كه ميفرمايند سبك شمارنده نماز به شفاعت ما نميرسد..خُب همچين كلامي با متغير بودن توان ها و شرايط ها جور در نمي آيد

معلق;605138 نوشت:
سلام بر دوستان
اینکه سبک شمارندگان نماز به شفاعت امامان نمی رسند مستلزم اینه که مخاطبین از توانایی و درک یکسانی برخوردار باشند
خب این تناقض داره با آیاتی که اشاره به تفاوت توان ها دارد

سلام بر شما

خداوند برای افراد مختلف و تواناییهای مختلف استثناءاتی قائل شده است.

مثلا کسی که نمیتواند ایستاده نماز بخواند اما میتواند نشسته بجا آورد باید آنرا نشسته بخواند. اگر نمیتواند نشسته بخواند باید آنرا خوابیده بخواند اگر نمیتواند الفاظ را به زبان بیاورد باید با اشاره آن رابجا آورد. مگر اینکه کلا هوش و حواسش را از دست داده باشد. تا دیگر چیزی بر عهده او نباشد.

درمورد روزه هم تا زمانیکه نمیتواند روزه بگیرد معاف است و قضای آن زمانی واجب میشود که تواناییش را پیدا کند. همینطور حج تا زمانیکه مستطیع نشده برگردنش نیست. خمس و زکات هم شرایطی دارد که فقط بر عهده واجدین شرایطش هست .

درمورد درک هم کسیکه درک و شعور کافی برای فهم اینکه واجب چیست را ندارد چیزی برعهده او نیست

پس میبینید که در عمل هم هیچ تناقضی وجود ندارد..

معلق;605138 نوشت:
سلام بر دوستان
اینکه سبک شمارندگان نماز به شفاعت امامان نمی رسند مستلزم اینه که مخاطبین از توانایی و درک یکسانی برخوردار باشند
خب این تناقض داره با آیاتی که اشاره به تفاوت توان ها دارد

سلام علیکم
من هنور متوجه نشدم چرا باید تناقض داشته باشد؟
هر انسانی با توجه به توانی که دارد انتظاری از او می رود و طبق همین انتظار است که در باره او قضاوت می شود که آیا وظیفه محوله را بخوبی انجام داده است و یا آن را سبک و کم ارزش انگاشته است و برخورد سرسری با آن داشته است؟
سبک شمرد نماز برای بچه ای که هوز بالغ نشده است این است که حتی گهگداری هم آن را نخواند و وقتی بالغ شد سبک شمردن نماز به این است که گاهی آن را نخواند وقتی بزرگتر شد سبک شمردن نماز به این است که نمازش را اول وقت نخواند و ...

معلق;605138 نوشت:
سلام بر دوستان
اینکه سبک شمارندگان نماز به شفاعت امامان نمی رسند مستلزم اینه که مخاطبین از توانایی و درک یکسانی برخوردار باشند
خب این تناقض داره با آیاتی که اشاره به تفاوت توان ها دارد


با سلام و عرض ادب
بله استعدادها در افراد یکسان نیست و ظرفیت ها مختلف است؛ ممکن است فردی به دلیل عدم دسترسی به دستورات دینی حتی قرائت نمازش هم صحیح نباشد، برای چنین فردی همین نماز با قرائت غیر صحیح، نجات دهنده بوده و استخفاف نماز(سبک شمردن نماز) محسوب نمی شود، چرا که دسترسی به دستورات و احکام دینی نداشته است.
اما اگر کسی که به دستورات دینی دسترسی دارد قرائت نمازش ایراد داشته باشد جز مستخفین بالصلاه خواهد بود، چون با وجود دسترسی داشتن به دستورات دینی، در یادگیری کوتاهی کرده است؛ لذا می بینیم دو فرد با ظرفیت و توان مختلف هستند(یکی به دستورات دینی دسترسی دارد و دیگری ندارد) نماز «با قرائت غیر صحیح» برای یکی سبک شمردن است و برای دیگری نه.
مطلب دیگر اینکه همان طور که جناب روح بخش هم بیان فرمودند سبک شمردن نماز نیز دارای درجات و مراتب است، مراتب پایین استخفاف و سبک شمردن نماز دستورات ظاهری است؛ مانند عدم رعایت طهارت،نماز آخر وقت و ... .
اما مراتب بالای استخفاف نماز، عدم حضور قلب در نماز و مانند آن است، ممکن است فردی با وجود اینکه تمام دستورات ظاهری نماز را (از قبیل طهارت، وضو، اول وقت خواندن، قرائت صحیح و کامل) رعایت کرده باشد اما همین نماز برای وی استخفاف محسوب شود چرا وی توان و ظرفیت بالایی دارد مانند بسیاری از امام زادگان و یا پیغمبر زادگان. اما همین نماز شاید برای افراد عادی استخفاف محوسب نشود و با همین نوع نماز خواندن، شفاعت ائمه شامل حالشان بشود.

مطلب آخر اینکه طبق ادعیه مبارکه ائمه معصومین علیهم السلام تمامی انسان ها از ظرفیت بسیار بالایی برخوردا هستند، هر انسانی با تلاش و جدیت در مسیر معنوی به مقامات عالیه خواهد رسید که حتی ملائک هم قدرت پا گذاشتن در این مراحل را ندارند، لذا اینکه گفته می شود توانایی های افراد مختلف است سبب سوء برداشت نشود، همه انسان ها ظرفیت رسیدن به مقام عصمت (دوری از گناه) را دارند نمونه های فراوانی از گذشته تا حال بوده و هست که یکی از بارزترین این افراد آیت الله بهجت رحمه الله علیه است که طبق نقل نزدیکان، ایشان حتی یک مکروه هم مرتکب نشده بودند. بله انسان دارای چنین پتانسل و استعدادی است که توان رسیدن به مقام عصمت را داراست.

هادی;607003 نوشت:

با سلام و عرض ادب
بله استعدادها در افراد یکسان نیست و ظرفیت ها مختلف است؛ ممکن است فردی به دلیل عدم دسترسی به دستورات دینی حتی قرائت نمازش هم صحیح نباشد، برای چنین فردی همین نماز با قرائت غیر صحیح، نجات دهنده بوده و استخفاف نماز(سبک شمردن نماز) محسوب نمی شود، چرا که دسترسی به دستورات و احکام دینی نداشته است.
اما اگر کسی که به دستورات دینی دسترسی دارد قرائت نمازش ایراد داشته باشد جز مستخفین بالصلاه خواهد بود، چون با وجود دسترسی داشتن به دستورات دینی، در یادگیری کوتاهی کرده است؛ لذا می بینیم دو فرد با ظرفیت و توان مختلف هستند(یکی به دستورات دینی دسترسی دارد و دیگری ندارد) نماز «با قرائت غیر صحیح» برای یکی سبک شمردن است و برای دیگری نه.
مطلب دیگر اینکه همان طور که جناب روح بخش هم بیان فرمودند سبک شمردن نماز نیز دارای درجات و مراتب است، مراتب پایین استخفاف و سبک شمردن نماز دستورات ظاهری است؛ مانند عدم رعایت طهارت،نماز آخر وقت و ... .
اما مراتب بالای استخفاف نماز، عدم حضور قلب در نماز و مانند آن است، ممکن است فردی با وجود اینکه تمام دستورات ظاهری نماز را (از قبیل طهارت، وضو، اول وقت خواندن، قرائت صحیح و کامل) رعایت کرده باشد اما همین نماز برای وی استخفاف محسوب شود چرا وی توان و ظرفیت بالایی دارد مانند بسیاری از امام زادگان و یا پیغمبر زادگان. اما همین نماز شاید برای افراد عادی استخفاف محوسب نشود و با همین نوع نماز خواندن، شفاعت ائمه شامل حالشان بشود.


با سلام و عرض ادب

آیا بجا نیاوردن نماز به قصد اینکه بعدا آن را قضا کند، استخفاف نماز محسوب نمیشود؟

به نظر مقصود پرسش کننده از "تکالیف ثابت" همان بجا آوردن اصل نماز بوده است نه فرعیات آن....

.امین.;607050 نوشت:

با سلام و عرض ادب

آیا بجا نیاوردن نماز به قصد اینکه بعدا آن را قضا کند، استخفاف نماز محسوب نمیشود؟

به نظر مقصود پرسش کننده از "تکالیف ثابت" همان بجا آوردن اصل نماز بوده است نه فرعیات آن....

با سلام و تشکر از تذکر حضرت عالی

در جایی که به تأخیر انداختن نماز از اول وقت استخفاف محسوب می شود به طریق اولی بجا نیاوردن نماز (به قصد قضای بعد از وقت) استخفاف محسوب خواهد شد.
اگر مقصود جناب ملّاعی همان است که شما می فرمایید جوابش این است که روح انسان متعالی است همان طور که در پست 10 عرض شد همه انسان ها مستعدّ رسیدن به مقامات عالیه و قرب الهی هستند، برای رسیدن به این مقصود تکالیف یکسان می طلبد، برای مثال هیچ انسانی بدون نماز نمی تواند به هدف خلقت برسد. نماز مرکبی است که همه باید سوار بر این مرکب شده تا بنتوانند مسیر الهی را بپیمایند. همچنین برای رسیدن به قرب الهی انجام واجبات و ترک محرمات لازم و ضروری است هیچ انسان گناهکار و هیچ تارک الصلاه و تارک الواجبی به قرب الهی نخواهد رسید.
برای همه بشریت تکلیف یکسان است چرا که همه توان انجام چنین تکالیفی را دارند مگر عده ای که دستورات دینی به گوش ان ها نرسیده باشد.

روح بخش;606196 نوشت:
من هنور متوجه نشدم چرا باید تناقض داشته باشد؟
هر انسانی با توجه به توانی که دارد انتظاری از او می رود و طبق همین انتظار است که در باره او قضاوت می شود که آیا وظیفه محوله را بخوبی انجام داده است و یا آن را سبک و کم ارزش انگاشته است و برخورد سرسری با آن داشته است؟

سلام
اينكه هركس نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نميرسد يعني انتظار ثابت از همه انسانها ...كه اين با مسئله متفاوت بودن توان ها قابل جمع نيست

معلق;607496 نوشت:
سلام
اينكه هركس نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نميرسد يعني انتظار ثابت از همه انسانها ...كه اين با مسئله متفاوت بودن توان ها قابل جمع نيست

سلام بر شما
بفرمایید مصداق سبک شمردن نماز چیست؟

معلق;607496 نوشت:
سلام
اينكه هركس نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نميرسد يعني انتظار ثابت از همه انسانها ...كه اين با مسئله متفاوت بودن توان ها قابل جمع نيست

سلام علیکم
عرض کردم سبک شمردن نماز دارای مراتب مختلفی است که این مراتب مختلف طبق توانهای متفاوت افراد قابل مؤاخذه است. لطفا به آنچه گفته می شود توجه بیشتری کنید تا بحث جلو برود و حرفها مدام تکرارا نشود!

Reza-D;607516 نوشت:
سلام بر شما
بفرمایید مصداق سبک شمردن نماز چیست؟

سلام
آخرش اينه كه قبول داشته باشه اما نخونه
همينه ديگه!!

روح بخش;607624 نوشت:
عرض کردم سبک شمردن نماز دارای مراتب مختلفی است که این مراتب مختلف طبق توانهای متفاوت افراد قابل مؤاخذه است. لطفا به آنچه گفته می شود توجه بیشتری کنید تا بحث جلو برود و حرفها مدام تکرارا نشود!

سلام
اما حديث چيز ديگري ميگويد!!
شما پاسخ بفرماييد مومن بي نماز شفاعت شاملش ميشود يا خير؟؟(اگر ميخواهيد بحث جلو رود)

معلق;608233 نوشت:
سلام
اما حديث چيز ديگري ميگويد!!
شما پاسخ بفرماييد مومن بي نماز شفاعت شاملش ميشود يا خير؟؟(اگر ميخواهيد بحث جلو رود)

خیر شفاعت شامل حالش نمی شود! حداقل مراتب نماز متناسب با حداقل توانهاست و کسی که از انجام حداقل نماز هم طفره برود چرا باید شفاعت شامل حالش شود؟!

معلق;608231 نوشت:

آخرش اينه كه قبول داشته باشه اما نخونه
همينه ديگه!!


درستش این است برادر عزیز:
قبول داشته باشد و به خواندن آن توانایی داشته باشد اما نخواند

لذا اگر کسی توانایی نداشته باشد ، جزء مصادیق این کلام نخواهد بود

البته توانایی مراتبی دارد که مراتب تکلیف هم متناسب با آن تغییر میکند (فرمایش جناب "روح بخش")

بقره - 286
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا
خداوند هيچكس را جز به اندازهء توانش تكليف نمی‏ كند

خداوند هيچكس را جز به اندازهء توانش تكليف نمی‏ كند ::: خُب پس، بیشتر از توان از ما انتظار نداره
+
خداوند هيچكس را جز به اندازهء توانش تكليف نمی‏ كند ::: آهان، یعنی بیش تر از اندازه به ما تکلیف نکرده
=
بر اساس قانونی که خدا در قرآن کریم به آن اشاره فرموده، اگر چیزی به عنوان تکلیف ما قرار گیرد: (مثل عمل به واجبات و ترک محرمات)

خارج از توان ما هرگز نخواهد شد ...

و حتی توان انسان در رویارویی با امتحانات الهی در این چارچوب برای ما قابل فهم و درک خواهد بود.

روح بخش;608280 نوشت:

خیر شفاعت شامل حالش نمی شود! حداقل مراتب نماز متناسب با حداقل توانهاست و کسی که از انجام حداقل نماز هم طفره برود چرا باید شفاعت شامل حالش شود؟!

جناب روح بخش سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
اینکه میگن خدا از هر کس بیش از حد توانش انتظار نداره یعنی چی ؟؟؟ آیا شما نماز خوندن رو فقط دولا و راست شدن میبینید ؟؟؟ که اگر شخص بنیه بدنی داشت میتونه اون رو بخونه و اگر بنیه بدنی نداشت نمیتونه اون رو بخونه ؟؟؟ مثلا به نظره شما از آقایونی که بدنساز هستند بیشتر انتظار میره که نماز خون باشند ؟؟؟ یا اینکه کسی که میخواد نماز بخونه ... باید مراتبی از توحید و نبوت و عدالت و ... رو طی کرده باشه و سپس نماز خون بشه ... اون هم نماز خونی که نماز رو کوچک نشماره ...

من دو انسان رو تعریف میکنم ...

انسان شماره 1: دختری رو در نظر بگیرین که
1-در درون خانواده ای به دنیا میاد که پدر و مادر هر دوشون معتاد هستند .
2- پدر برای تامین مایحناج زندگیش دختر رو میفروشه .
3- دختر مورد تمتع جنسی قرار میگیره .
4- مدرسه و راهنمایی و دبیرستان نمیره ... و در حال سرویس دادن هست و نماز خوندن رو فرا نمیگیره .
5- بزهکاری رو از کوچیکی یاد میگیره و یاد میگیره که برای تامین مایحتاج زندگیش باید تن فروشی کنه تا بتونه شیکمش رو سیر کنه .
6- این دختر نمیتونه ازدواج کنه ... شرایط زندگی دیگران رو میبینه و مغز و عقلش اونقدر توانمند نیست که بتونه نسبت به عدالت خدا تصویر درستی داشته باشه .
7- از خدا متنفر میشه و پوزخندی هم به نماز میزنه ....

انسان شماره 2:
1- در درون خانواده ای به دنیا میاد که پدر و مادر هر دو مذهبی هستند .
2- پدر ثروتمند هست و هزینه تحصیل در بهترین مدرسه ها و دبیرستان ها رو براش تامین میکنه .
3- این پسر زمانی که به سن بلوغ میرسه ... چون نمیتونه خودش رو کنترل کنه ... میره همون دختر شماره یک رو یک ماهی صیغه میکنه ...
4- چون شرایط منطقی در درون زندگیش حکم فرما بوده عاشق کسی میشه که اون رو خلق کرده .
5- مغز و روانش سالم هست و چون پدر و مادری داشته که از لحاظ ژنتیکی قوی بودند رو داره ... به راحتی اثبات میکنه خدا عادل هستش و هر روز فرشته ها برای نماز صبح بیدارش میکنن .
6- این پسر بعد از اینکه 4 ... 5 بار صیغه کرد ... یه ازدواج موفق میکنه ...
7- عاشق خدا و دستوراتش میشه و تا آخر عمر هم نماز شبش قضا نمیشه ...

به نظره شما این دو نفر شرایط یکسانی برای ایمان و نماز خوندن داشتند ؟؟؟ آیا نماز خوندن فقط دولا و راست شدن هستش که ادعا کنیم نماز خوندن کاری نداره ؟؟؟

و اما سوال به جای شروع کننده تاپیک ...
چرا این دختر خانوم و این آقا پسر شرایط یکسانی برای برخورداری از شفاعت امام ها رو دارند ؟؟؟

الهه خشم;608342 نوشت:
ینکه میگن خدا از هر کس بیش از حد توانش انتظار نداره یعنی چی ؟؟؟ آیا شما نماز خوندن رو فقط دولا و راست شدن میبینید ؟؟؟ که اگر شخص بنیه بدنی داشت میتونه اون رو بخونه و اگر بنیه بدنی نداشت نمیتونه اون رو بخونه ؟؟؟ مثلا به نظره شما از آقایونی که بدنساز هستند بیشتر انتظار میره که نماز خون باشند ؟؟؟ یا اینکه کسی که میخواد نماز بخونه ... باید مراتبی از توحید و نبوت و عدالت و ... رو طی کرده باشه و سپس نماز خون بشه ... اون هم نماز خونی که نماز رو کوچک نشماره ...

سلام علیکم
توانایی هر کسی اعم از توانمندیهای جسمی و روانی و معرفتی و محیطی و غیره است.
مهم آن است که انسانها تلاش کنند و به آن میزان از حقیقتی که به ان دست یافته اند پایبند باشند.
ممکن است انسانها در این تلاش موفق نشوند. اشکالی ندارد دوباره تلاش کنند. و سه باره و هزار باره! مهم آن است که از شکستهایشان خسته نشوند. تسلیم شرائط محیط نگردند.
ضرورتهای شغلی من ایجاب می کند تا با انسانهای متنوعی سروکار داشته باشم! قریب به چهل سال است که این حقیقت را تجربه نموده ام که شرائط بد و خوب، رو خوب بودن و بد بودن انسانها تأثیر ندارد.
البته من و شما ظاهرا باید روی مفردات سخنانمان به توافق تعریفی اولیه برسیم. مثل: بد بودن، خوب بودن، شرائط. و نیز روی واژگانی دیگر مثل توبه و وسوسه.
دامنه بحث وسیع است و من نمی خواهم این بحث را به صورت مبسوطش وارد بشوم. حتما در تاپیکهای دیگر در این باره ها سخن گفته اند. ولی همینقدر می گویم:
رشد در مسیر کمال آنچنان دقیق برنامه ریزی شده است که عدالتی عجیب بر آن حاکم است. ارزشگذاریهای خداوند روی کارهای زشت و زببای انسانها بگونه ای دقیق است که تنها از عهده خود او بر می آید. او یک نقیر (نساء: 124) و یک فتیل (نساء: 49) و یک ذره (نساء: 40) ظلم نمی کند! و من این حقیقت را با همه احساسم درک نموده ام!
باید پشت صحنه آدمها را بیشتر دید! چه بظاهر خوبها و چه بظاهر بدها!
دو نمونه ای که مثال زدید شاید برای شما فرضی باشد ولی برای من حقیقی است. از نزدیک با این دو دسته آدم ها زندگی کرده ام!
حداقل احساسهای معنوی که گهگدار سراغ آن دخترک می آید برای خداوند آنقدر ارزشمند است که آن پسرک با روزها زاری و عبادت به درگاه خداوند نمی تواند به آن برسد!
شاید آن دخترک فقط روزهای خاصی نماز بخواند و دیگر روزها بخاطر سوء ظنش بخداوند نماز نخواند و یا اصلا نماز نخواند ولی گاهی احساس معنوی خوبی داشته باشد و چند باری به آسمان نه به چشم خشم بنگرد! این نگاه آنقدر خلوص دارد که آدمی که اصلا در ان شرائط محیطی نیست اصلا نمی تواند به آن خلوص نزدیک هم بشود!
شما از ثواب چه برداشتی دارید؟ ثواب منوط به خلوص است! و خلوص رهایی فرد از محیط است! برای آدمی با محیطی خراب بسیار بسیار بیشتر امکان دارد که بعضی مواقع طبق رحمت خداوند از محیطش فاصله بگیرد و چند صباحی و حتی چند لحظه انگار آدمی دیگر شود ولی برای آن پسر خیلی کمتر این اتفاق می افتد. چون او کمتر دل شکسته را امتحان نموده است.
راسش اگر خدای نکرده قرار باشد ستمی به خداوند نسبت داده شود بهتر است ستمی که به آن پسرک شده است به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گیرد!!
کجا انسانی که مشکلی ندارد بتواند بدرگاه خداوند اظهار بندگی کند و بگرید! مگر این که خود را درگیر با مشکلات دیگران کند بنوعی که واقعا مشکلات آنها مشکل او شوند! اصلا جز این راهی برای اتباط گیری با خداوند نیست!
اگر آن دختر همین الان که هنوز زنده است گاهی به خداوند سوء ظن داشته باشد، آن پسرک بیچاره موقع مردن، وقتی می بیند چیزی از طاعت و بندگی در پرونده اش نیست به خداوند نسبت ظلم می دهد! موقعی این تهمت را می زند که دیگر کاری برای برگشت از این احساس بدش نمی تواند بکند!
**
درباره صیغه کردن هم که گفتید من این نحو از ازدواج موقت را چیزی جز بهره کشی جنسی نمی دانم عملی بسیار ستمگرانه که همین یک عمل در پرونده آن پسرک کافی است که آخرت خود را به ویرانه ای تبدیل کند! حال بگذار در خیال خوشش خداوند را نسبت به خود خیلی مهربان بداند (یحسبون ان یصنعون حسنا)

روح بخش;608549 نوشت:
سلام علیکم
توانایی هر کسی اعم از توانمندیهای جسمی و روانی و معرفتی و محیطی و غیره است.
مهم آن است که انسانها تلاش کنند و به آن میزان از حقیقتی که به ان دست یافته اند پایبند باشند.
ممکن است انسانها در این تلاش موفق نشوند. اشکالی ندارد دوباره تلاش کنند. و سه باره و هزار باره! مهم آن است که از شکستهایشان خسته نشوند. تسلیم شرائط محیط نگردند.

سلام... منم میگم خدا عادل تر از این حرفاست که هر کسیو بیشتر از اوون حدی که میتونه تکلیف کنه...شفاعتم تا این حدش خوبه که ادم امیدشو از دست نده...
..
.
اما حالا شفاعت یعنی چی؟ مثلا بایدرو به یه امام زوم کرد؟ مثلا من سرمشق زندگیمو امام حسین بذارم امام صادق شفاعتم نمیکنه؟ یا مثلا اگه بخوام امام هادی شفاعتم کنه باید به زیارتش برم؟ کدوم امام اون دنیا شفاعتش بهتره؟چه جوری میتونم دل اون امامو به دست بیارم؟ نمیشه همه این 14 معصوم همه با هم شفاعتم کنن؟ شفاعت یعنی گناهای کبیره رو خدا بیخیال میشه؟

البته اینا سوال هاییه که بعضی وقتا میزنه به سرم...ولی خب اگه جواب ندید شبهه میشه برام.ممنون میشم جواب بدید:Gol:

سلام:Gol:

:Lflasher: چه بسا نمازگزاری که از نمازش جز بیداری و رنج نصیبی حاصل نکند. امام علی :doa(6):

نماز خواندن فعالیت جسمی ست که بدنسازان بهتر بخوانند؟!!!!!!

اقامه کردن نماز ربطی به جسم و بنیه جسمی نداره،هزاران هزار نمونه در تاریخ داریم که در حالت ضعف و بیماری هم نمازشون رو اقامه میکردند.

خداوند به بندگانش ارحم الراحمین هست،از نوافل نماز شب چشم پوشی کرد کما انکه بر پیامبر واجب بود ولی برای مردم عادی مستحب.

برای هنگام بیماری،حتی کوتاهی وقت پیامبر :sallallah: نماز رو در حد ادای واجب برای مومنان مجاز دونستن.

ایه صریحش هم که در قران اومده.

در بحث شفاعت هم معیارهایی وجود داره. و در نهایت به خداوند برمیگرده. این موارد با عدل خدا نه تنها منافات نداره با دقت هم نگاه کنیم خیلیم عادلانست.

شفاعت در تاپیک های همین انجمن بحث شده لطفا به همونجا مراجعه کنید.:hamdel:

۞ ͜ ۞;608314 نوشت:
بر اساس قانونی که خدا در قرآن کریم به آن اشاره فرموده، اگر چیزی به عنوان تکلیف ما قرار گیرد: (مثل عمل به واجبات و ترک محرمات)
خارج از توان ما هرگز نخواهد شد...

هم درست است و هم درست نيست
فرمايش شما زماني درست است كه شخصي ، توانايي را با ديد سفسطه گر خود بسنجد و فكر كند مثلاً اگر امروز حال نداشت نماز بخواند پس تكليفي بر او نيست

اما جداي از اين مورد كه عرض شد ، موارد زير (كه شما به عنوان حرف اشتباه نوشتيد) كاملاً درست است

۞ ͜ ۞;608314 نوشت:
خُب پس ، بیشتر از توان از ما انتظار نداره
بله ، كاملاً درست است

۞ ͜ ۞;608314 نوشت:
آهان ، یعنی بیش تر از اندازه به ما تکلیف نکرده
اين هم كاملاً درست است

سوال:

خداوند از ما خواسته نماز را ايستاده بخوانيم. آيا كسي كه فلج است ، ميتوان گفت كه ايستاده نماز خواندن ، هرگز از توان او خارج نيست؟

پس درستش اين است كه بگوييم:
بر اساس قانونی که خدا در قرآن کریم به آن اشاره فرموده ، اگر چیزی به عنوان تکلیف براي ما قرار گیرد: (مثل عمل به واجبات و ترک محرمات)
تكليف
هر كسي ، هرگز خارج از توان آن شخص نخواهد شد

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;603594 نوشت:
سلام
چگونه خداوند هر انسان را به اندازه توانش حسابرسي ميكند در حالي كه تكاليف ثابت براي همه قرار داده است
يا به عنوان مثال حديث معروفي از امامان معصوم داريم كه ميفرمايند سبك شمارنده نماز به شفاعت ما نميرسد..خُب همچين كلامي با متغير بودن توان ها و شرايط ها جور در نمي آيد

سلام
در احکام اسلامی تواناییهای متفاوت لحاظ شده است مثلا روزه را از مریض برداشتند و امثال آن
اما اگر کسی بخواهد از عموم برنامه های رشد دهنده اسلام بهره مند شود باید از توانمندیهای جسمی و روحی کافی برخوردار باشد و هر اندازه قصور داشته باشد بهره اش کمتر خواهد بود در عین حال معمولا فرد تلاشگر قصورش را با تلاش بیشتر در ابعاد دیگر جبران می کند به هرحال احکام به حسب توانمندیهای عموم افراد جامعه در نظر گرفته شده است نه موارد استثناء
و اما در باب شفاعت هم باید به مراتبی قائل بود لذا اینکه هیچ مرتبه ای از شفاعت به مستخف نماز نرسد کمی محل تامل است
یا علیم[/]

محی الدین;608618 نوشت:
و اما در باب شفاعت هم باید به مراتبی قائل بود لذا اینکه هیچ مرتبه ای از شفاعت به مستخف نماز نرسد کمی محل تامل است

سلام
اين جمله رو متوجه نشدم

روح بخش;608280 نوشت:
خیر شفاعت شامل حالش نمی شود! حداقل مراتب نماز متناسب با حداقل توانهاست و کسی که از انجام حداقل نماز هم طفره برود چرا باید شفاعت شامل حالش شود؟!

سلام
اما خداوند در قرآن فرموده هر گناهي غير از شرك را ميبخشد!!

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;608755 نوشت:
سلام
اين جمله رو متوجه نشدم

سلام
احتمال دارد منظور حضرت شفاعت خاصی بوده باشد که شامل مستخف صلاه نمیشود نه مطلق شفاعت
والله اعلم[/]

الهه خشم;608342 نوشت:

اینکه میگن خدا از هر کس بیش از حد توانش انتظار نداره یعنی چی ؟؟؟ آیا شما نماز خوندن رو فقط دولا و راست شدن میبینید ؟؟؟ که اگر شخص بنیه بدنی داشت میتونه اون رو بخونه و اگر بنیه بدنی نداشت نمیتونه اون رو بخونه ؟؟؟ مثلا به نظره شما از آقایونی که بدنساز هستند بیشتر انتظار میره که نماز خون باشند ؟؟؟ یا اینکه کسی که میخواد نماز بخونه ... باید مراتبی از توحید و نبوت و عدالت و ... رو طی کرده باشه و سپس نماز خون بشه ... اون هم نماز خونی که نماز رو کوچک نشماره ...

من دو انسان رو تعریف میکنم ...

انسان شماره 1: دختری رو در نظر بگیرین که
1-در درون خانواده ای به دنیا میاد که پدر و مادر هر دوشون معتاد هستند .
2- پدر برای تامین مایحناج زندگیش دختر رو میفروشه .
3- دختر مورد تمتع جنسی قرار میگیره .
4- مدرسه و راهنمایی و دبیرستان نمیره ... و در حال سرویس دادن هست و نماز خوندن رو فرا نمیگیره .
5- بزهکاری رو از کوچیکی یاد میگیره و یاد میگیره که برای تامین مایحتاج زندگیش باید تن فروشی کنه تا بتونه شیکمش رو سیر کنه .
6- این دختر نمیتونه ازدواج کنه ... شرایط زندگی دیگران رو میبینه و مغز و عقلش اونقدر توانمند نیست که بتونه نسبت به عدالت خدا تصویر درستی داشته باشه .
7- از خدا متنفر میشه و پوزخندی هم به نماز میزنه ....

انسان شماره 2:
1- در درون خانواده ای به دنیا میاد که پدر و مادر هر دو مذهبی هستند .
2- پدر ثروتمند هست و هزینه تحصیل در بهترین مدرسه ها و دبیرستان ها رو براش تامین میکنه .
3- این پسر زمانی که به سن بلوغ میرسه ... چون نمیتونه خودش رو کنترل کنه ... میره همون دختر شماره یک رو یک ماهی صیغه میکنه ...
4- چون شرایط منطقی در درون زندگیش حکم فرما بوده عاشق کسی میشه که اون رو خلق کرده .
5- مغز و روانش سالم هست و چون پدر و مادری داشته که از لحاظ ژنتیکی قوی بودند رو داره ... به راحتی اثبات میکنه خدا عادل هستش و هر روز فرشته ها برای نماز صبح بیدارش میکنن .
6- این پسر بعد از اینکه 4 ... 5 بار صیغه کرد ... یه ازدواج موفق میکنه ...
7- عاشق خدا و دستوراتش میشه و تا آخر عمر هم نماز شبش قضا نمیشه ...

به نظره شما این دو نفر شرایط یکسانی برای ایمان و نماز خوندن داشتند ؟؟؟ آیا نماز خوندن فقط دولا و راست شدن هستش که ادعا کنیم نماز خوندن کاری نداره ؟؟؟

و اما سوال به جای شروع کننده تاپیک ...
چرا این دختر خانوم و این آقا پسر شرایط یکسانی برای برخورداری از شفاعت امام ها رو دارند ؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

مطلب زیر پاسخی است به این دست سوالات سرکارعالی
[=arial]
بهشتی شدن غیر مسلمانان و...

نکته: این مطلب تکمله ای دارد که خیلی با اصل بحث ربطی ندارد. لذا خواندش لازم نیست. اما خوب است همه دوستان بخوانند شاید دید جدیدی نسبت به برخی مسائل پیدا کنند.

نکته: این مطلب کمی طولانی تر از باقی مطالب سایت است که باز هم از خوانندگان عزیز عذرخواهی می کنیم و می خواهم وقت گذاشته کل مطلب را بخوانند. اگر خواندن از سایت زحمت دارد می توان کل مطلب را در یک فایل ورد کپی کرد و سر فرصت خواند.

در قسمت قبل، به این نکته پرداختیم که دین حق در هر زمان یکی بیشتر نیست و همه موظفند به دین حق، متدین باشند.

همچنین این نکته را نیز گفتیم که قرار نیست ما در این بحث تکلیف اشخاص را معین کنیم که بالاخره ادیسون بهشتی است یا خیر!؟ انیشتین بهشتی است یا جهنمی!؟ و ... . خیر تکلیف اشخاص با خداست.

ما در این بحث می خواهیم بر اساس قواعد و اصول و مبانی مشخص کنیم که اگر کسی که دین حق را نداشت؛ اما کاری انجام داد که مورد تأئید دین حق باشد و دین حق آن را خوب و نیکو بپندارد؛ آیا برای این کارش أجر و ثوابی گیر این شخص می آید یا خیر!؟

همچنین در پایان قسمت قبل سه سوال مطرح شد که دوباره آن را مطرح می کنیم:

۱- آیا فقدان اعتقاد و ایمان به اصول دین از قبیل توحید و نبوّت و معاد؛ و بر حسب دید اسلامى شیعى، اینها به علاوه امامت و عدل، در هر شرایطى که فرض شود موجب عذاب الهى است؟ یا آنکه امکان دارد که برخى از بى‏ ایمانان، معذور باشند و در مقابل بى‏ایمانى معاقب نباشند؟

۲- آیا ایمان شرط حتمى قبول عمل خیر است بطورى که هیچ کار نیکى از غیر مسلمانان و بلکه غیر شیعه پذیرفته نیست؟

۳- آیا کفر و انکار، موجب حبط و از بین بردن اعمال خیر نمى‏شود؟

در جواب به سوال اول باید به طور مختصر گفت که کفر و دین حق نداشتن بر دو قسم است: حالت اول آنکه فرد کافر(در اینجا کافر به معنی اعم از مسیحی، یهودی و منکر خدا و سایر ادیان است.) دین حق به او رسیده است یا خیر!؟

اگر دین حق به او رسیده آیا توانائی فهم اینکه این دین، دین حق است را داشته یا خیر؟! به عبارت دیگر آیا او مستضعف فکری بوده یا خیر؟!

البته در مورد مستضعف فکر نکته ای که قابل ذکر است این است که استضعاف نیز مراتب دارد. برای مثال نسبت به انبیاء ع و ائمه ع همگی مستعضف هستیم؛ چون آن حقایقی که آن بزرگواران درک می کنند؛ قطعا ما نمی توانیم درک کنیم. حتی در بین خود انبیاء ع نیز تفاوت وجود دارد که اینجا لفظ مستضعف مناسب نیست اما خوب آن حقایقی که ائمه ع قادر به درک آن هستند؛ حتی انبیاء ع نیز نمی توانند درک کنند. حتی چه بسا در بین خود ائمه ع نیز تفاوت وجود داشته باشد.

اما این استضعافی که اینجا مد نظر است؛ همان استضعاف مصطلح قرآنی است که حتی طرف به طور اجمال هم نتواند بفهمد خدائی هست؛ دینی هست؛ معادی هست؛ و ... . وگرنه بله خیلی ها این مطالب را اصلش را می توانند بفهمند اما ممکن است وارد مطالب عمیق و تخصصی که شدیم نتوانند بفهمند. مثلا اگر کسی نتوانست بحثی مانند «وحدت وجود» را درک کند یا از حقیقت و عمق مسأله «جبر و اختیار» نتوانست آگاه گردد؛ در لسان قرآن اینچنین شخصی مستضعف نیست چون اینها مطالب فوق العاده عمیق و تخصصی هستند که حتی برخی از علما نیز ممکن است قادر به درکش نباشند چه رسد به عوام مردم.

اگر فردی مستعضعف به معنای واقعی کلمه بوده؛ اصولا او مکلف نیست مانند دیوانگان و حساب این اشخاص نیز با خداست.

اما فردی که دین حق به او رسیده و او نیز فهمیده این دین، دین حق است؛ اما از سر عناد و لجبازی از پذیرش دین حق استنکاف کرده. او جایش در درک جهنم است؛ هر چند در تمام طول عمر جز خدمت به مردم کار دیگری نکرده باشد دلیل این مطلب در جواب سوال 2 مشخص می شود. چون نسبت به حق عناد دارد و لجباز است نسبت به حق.

همچین فردی مصداق این آیه است:

«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ ـــــ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روى ظلم و تکبّر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.»(نمل:14)

حسن فعلی، فاعلی و غائی

در جواب به سوال 2 می گوئیم برای اینکه کاری در قیامت اثر داشته باشد و ثواب داشته باشد؛ باید 3 تا حسن داشته باشد: حسن فعلی، حسن فاعلی و حسن غائی.

حسن فعلی یعنی اینکه نفس عمل و فعل، فعل حسن و نیکی باشد. حسن فاعلی یعنی فاعل و انجام دهنده کار نیز شخص موحدی باشد. حسن غائی نیز یعنی اینکه کار برای رضای خدا باشد.

پس یک منکر خدا چون خدا را قبول ندارد؛ هیچ کاری نیز برای خدا نمی کند. پس یک کافر حداکثر کارهایش حسن فعلی دارد. اما نه حسن فاعلی دارد نه حسن غائی.

نکته: ما داریم در مورد منکر خدا صحبت می کنیم. نه مسیحی و یهودی. مسیحی و یهودی بالاخره خدا را قبول دارد معاد را قبول دارد پیامبران را قبول دارد. هر چند به شکل تحریف شده.

پس یک کافر و منکر خدا، هیچ حقی بر گردن خدا ندارد. چون کاری را برای خدا نکرده که مستحق ثواب باشد.

این به مانند این است که شخصی برای همسایه کار بکند؛ بعد بیاید مزدش را از شما مطالبه کند. خوب شما به او می گوئید: عزیز من برای من که کار نکردی که مزدش را از من می گیری. برای همسایه ام کار کردی؛ خوب برو از همسایه ام نیز مزدت را طلب کن. طبق چه دلیلی تو که برای همسایه من کار کردی، من باید مزدت را بدهم؟!!! اینجا نیز اینگونه است. کافر برای خدا که کار نمی کند که بعد مزدش را از خدا طلب کند.

البته یک کافر که منکر خدا و معاد است نیز اصولا و منطقا باید احمق باشد که کارهای خوب بکند. چرا؟!!!

چون فرض کنیم «خدایی نیست»؛ خوب حالا زندگی ما باید چگونه شود؟

اگر خدایی نیست، پس معادی هم نیست. پس مردن یعنی خاک شدن و دیگر هیچ. با این نتیجه پس کسی باید احمق باشد که به نوامیس مردم تجاوز نکند، دزدی نکند؛ دروغ نگوید؛ قتل نکند؛ خیانت نکند؛ و ... . چون وقتی حساب و کتابی در کار نیست و همه چیز خلاصه می شود در همین شصت هفتاد سال زندگی دنیا، روی چه منطقی من باید برای دیگران حقّی قائل شوم؟ روی چه حسابی برای راحتی خودم به هر کاری دست نزنم؟ اگر می توانم دیگری را بکشم و ثروتش را برای لذّت همین زندگی کوتاه خودم مصرف بکنم، چرا و روی چه حساب عقلانی باید چنین نکنم؟ اگر گرفتار غمی بزرگ یا دردی گران هستم، چرا باید آن را تحمّل نمایم؟ چرا با خودکشی خودم را خلاص نکنم؟ چرا به زن و دختر مردم تجاوز نکنم و در آخر آنها را نکشم؟ چرا وقتی از کسی بدم آمده، او را نکشم؟ چرا باید به خاطر زن و فرزند، کار کنم؟ مگر من نوکر آنها هستم؟ اصلاً برای چه زن بگیرم و بچّه دار شوم؟ وقتی می توانم هر گاه دلم خواست زن و دختری را به چنگ آورم و نیاز خودم را برآورده کنم، چرا خودم را در محدودیّت زن و فرزند بیندازم؟ وقتی می توانم دختری را بدزدم و مدّتها هر کاری دلم خواست با او بکنم، چرا بروم دنبال ازدواج؟ یا وقتی می توانم یک یا چند دختر منکر خدا مثل خودم را پیدا کنم و مدّتها باهم روابط آزاد داشته باشیم، چرا بروم ازدواج بکنم؟ خانواده و تشکیل زندگی مشترک و فرزند دار شدن وقتی توجیه منطقی دارد که خدایی باشد و آخرتی باشد.

ملاحظه می کنید که با پذیرش گزاره ی «خدا نیست» منطقاً من باید به چنین راهی بیفتم؛ و اگر نیفتم، خلاف منطق رفتار نموده ام؛ یعنی اگر با قبول چنان فرضی، اگر در چنین راهی قرار نگیرم، یک کافر احمق هستم. چون بدون اعتقاد به خدا، اخلاق و حقوق دیگران و انسانیّت و خوب و بد و امثال اینها همه کشک است؛ همه ی این مفاهیم، فقط با فرض وجود خدا معنی منطقی دارند. اگر کسی به خدا اعتقاد ندارد، منطقاً باید هر کاری که به نفع دنیای موقّت اوست انجام دهد. و البته آنها که حقیقتاً به خدا اعتقاد ندارند و حتّی ندای فطرتشان را هم خاموش نموده اند، واقعاً هم این گونه زندگی می کنند. اگر در دنیا نظر کنید می بینید کسانی برای خوشی خودشان حتّی حاضر شده اند میلیونها نفر افراد بی گناه را هم بکشند؛ یا افرادی را می بینید که زن و دختر ها را صید می کنند؛ به آنها تجاوز می کنند؛ و در آخر نیز آنها را می کشند. یا افرادی را می بینید که کودکان را می دزدند و بعد از تجاوز به آنها، اعضای بدنشان را به عنوان عضو پیوندی به پزشکانی با تفکّرات ضدّ دینی می فروشند. یا می بینید که چقدر راحت دو بمب اتمی را روی دو شهر بزرگ ژاپن می اندازند و و قریب 200 هزار نفر انسان عادی و غیر نظامی را در عرض چند ثانیه نابود می سازند. یا چقدر راحت عراق را تصرّف می کنند و زنان عراقی را در زندان ابوغریب مورد تجاوز جنسی و شکنجه قرار می دهند. یا در بوسنی و هرزگوئین به دختران و زنان تجاوز می نمایند و شکم زنان حامله را پاره می نمایند. این گونه رفتارها برای ماها کاملاً وحشیانه و غیر منطقی جلوه می کند؛ امّا آنها کاملاً منطقی عمل می کنند. چون وقتی خدا و معادی نیست، منطقی ترین کار همین است که آنها کرده اند و می کنند. اگر کسی منکر خدا و معاد باشد، و آن گونه رفتار نکند، یقیناً یک کافر احمق و بی منطق است(البته این شخص دارد به ندای فطرتش گوش می کند و عمل می کند اما به لحاظ منطقی کار خوب یک کافر هیچ توجیه منطقی و عقلائی ندارد). همان گونه که اگر کسی خدا و معاد را قبول داشته باشد و چنان رفتاری داشته باشد، یقیناً احمق و بی منطق است.

پس یک کافر خوب، در حقیقت یک کافر احمق است.

حال فرض کنیم گزاره ی «خدایی هست» درست باشد؛ یعنی نقیض گزاره ی قبلی. با این فرض باید چگونه زندگی بکنیم؟

در این صورت، دیگر من نمی توانم هر کاری دلم خواست انجام دهم. چون وقتی به خدا معتقد شدم، در پی آن، اعتقاد به معاد هم خواهد آمد؛ و مرگ به معنی خاک شدن نخواهد بود؛ بلکه به معنی انتقال از عالم مادّی به عالم برزخ و در ادامه، انتقال به عالم آخرت خواهد بود؛ که ابدی و پایان ناپذیر است. با این نگرش، اخلاق و حقوق دیگران و انسانیّت و خوب و بد و حقّ و باطل مطرح خواهند بود؛ که نتیجه ی آنها یا سعادت ابدی است یا شقاوت ابدی. پس طبق این فرض، من بین یک فایده ی فوق العاده بزرگ و ابدی، و یک زیان فوق العاده بزرگ و ابدی قرار می گیرم.

حال برسیم به موحدین از سایر ادیان. اینها نیز باید دید آیا اسلام به آنها رسیده است یا خیر؟! و اگر اسلام به آنها رسیده تونائی درک حقیقت اسلام را داشته اند یا خیر؟!

اگر اسلام به آنها رسیده و فهمیده اند اسلام حق است؛ اما باز هم سر باز زده اند؛ اینها لجوج و معاند هستند و اینها نیز هیچ حقی بر گردن خدا ندارند.

اما اگر توانائی فهم حقانیت اسلام را نداشته اند؛ اینچنین شخصی موظف است به حکم عقل و فطرت خویش عمل کند؛ و گزاره هایئ از دین خودش که تشخیص می دهد خلاف عقل است را کنار بگذارد.

مثلا مسیحیت می گوید خدا در عین حالی که یکی است سه تا است و در عین حالی که سه تا است یکی است.

خوب آیا فهم اینکه گزاره بالا گزاره باطل و متناقضی است به فکر و تحقیق و استدلال نیاز دارد؟؟؟!!!! بطلان گزاره بالا را بچه دبستانی هم می فهمد.

وقتی هم به آنها گفته می شود بطلان و تناقض گزاره بالا واضح است می گویند اینجا حیطه ایمان است و عقل حق ورود ندارد. این از اسراری است که عقل توانائی فهم آن را ندارد. ایمان بیاور تا بفهمی.

پس یک مسیحی باید تثلیث را کنار بگذارد. اما اگر یکی مسیحی حتی تا این میزان نیز عقل و درک ندارد که نمی تواند بفهمد تثلیث باطل است؛ او مستضعف است. هر چند خودش نفهمد مستضعف است.

نکته ی دیگر که در مورد مستضعف قابل ذکر این است که ممکن است فردی باشد که در فیزیک یا شیمی یا علوم دیگر نابغه باشد؛ اما در مسائل عقلی و کلامی دینی مستضعف باشد. پس اینطور نیست که هر کسی در یک علمی متخصص بود لزوما توانائی فهم سایر علوم نیز داشته باشد. مخصوصا آنکه علوم تجربی نیز علوم غیر عقلی است و کاری با عقل ندارد. بر خلاف مسائل کلامی و فلسفی که علوم عقلی هستند.

پس ایمان مسیحی و یهودی و سایر ادیان؛ هر چند به اندازه ایمان مسلمانان اثر ندارد؛ اما از بی ایمانی محض نیز بهتر است.

در جواب به سوال 3 نیز می گوئیم کفر و عناد مانند آتشی است که اعمال خیر را می سوزاند. و آیات در این زمینه فراوان است. برای نمونه:

الف:«... وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏ـــ و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»(بقره:217)

ب:«وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون‏ ـــ و کسانى که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آیا جز در برابر آنچه مى‏کردند کیفر مى‏بینند؟»(الأعراف:147)

ج:«... وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین‏ ــــ و هر کس به ایمان کافر شود عمل او تباه شده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود»(مائده:5)

اما در باب نتیجه عمل و ثواب و عقاب اعمال یک جواب علمی تر که بر مبنای حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا) است نیز تقدیم حضور می شود:

حقیقت پاداش و عذاب اخروی چیزی نیست جز ظهور باطن اعتقاد ، صفات درونی و عمل خود شخص ،

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ــــ پس هر کس هموزن ذرّه‏اى کار خیر انجام دهد خود آن عمل را مى‏بیند و هر کس هموزن ذرّه‏اى کار بد کرده خود آن عمل بد را مى‏بیند.»(سوره زلزال)

پس اگر کسی کافر باشد ، کفر او در قیامت به صورت جهنّم ذات ظهور خواهد داشت که بسیار سوزنده تر از جهنّم صفات و جهنّم اعمال می باشد. لذا حتّی اگر کافری صفات خوب یا عمل خوب هم داشته باشد ، این صفات و اعمال در آتش اعتقاد او فرصت ظهور نخواهند داشت. امّا از آنجا که هر کار خیری ، اگر چه برای خدا نباشد ، ریشه در نوعی اعتقاد پنهانی به خدا دارد ، لذا چنین کسانی در نهایت از جهنّم اعتقاد خویش رها گشته به فطرت توحیدی خود باز می گردند و وارد جهنّم صفات شده مجازات صفات رذیله ی خود را می بینند تا از صفات زشت نیز پاک گردند. وقتی در صفات نیز به توحید رسیدند ، از جهنّم صفات رها شده وارد جهنّم اعمال می شوند و عذاب اعمال خود را می بینند تا از آن نیز خلاص شوند ؛ و اینجاست که صفت یا عمل خیر آنها فرصت ظهور پیدا می کند و چنان اشخاصی در سایه ی همان صفت خوب یا عمل خوبی که داشته اند ، وارد بهشت می گردند. البته همه ی اینها وقتی است که شخص تا آخرین لحظه ی عمر از آن صفت خوب یا کار خیر بر نگشته باشد. چون اگر برگشت ، گواه آن است آن یک ذرّه اعتقاد ناپیدا به خدا را هم از دست داده و در کفر محض فرو غلتیده است ؛ مانند ابلیس که نه تنها از اعمال خیر خود برگشت ؛ بلکه علیه خدا اعلام دشمنی نمود.

در روایات اهل بیت (ع) نیز وارد شده که جز عدّه ای اندک از انسانها ، بقیّه بعد از تحمّل برهه ای از عذاب وارد بهشت می شوند. امّا باید توجّه داشت که وقتی افراد مسلمان و معتقد به خدا به خاطر برخی اعمال ناشایست خود سزاوار عذاب می شوند ، حساب غیر مسلمان و غیر موحّد و منکر زبانی خدا روشن می باشد. خداوند متعال تصریح نموده که هیچ گونه شرکی را نمی پذیرد ؛

«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاء ـــــ خداوند(هرگز) شرک را نمى‏بخشد ؛ و پایین‏تر از آن را براى هر کس بخواهد و شایسته بداند مى‏بخشد.» (النساء:48)

یعنی خدا تنها و تنها کاری را می پذیرد و به آن پاداش می دهد که فقط و فقط برای خدا باشد و انجام دهنده ی آن هیچ انگیزه ای جز کسب رضای خدا نداشته باشد. پس هر کار خیری که خالص برای خدا نباشد ، رگه هایی از شرک در آن می باشد. لذا شرک دارای مراتب است ؛ گاه شخص در اعتقادش مشرک است ، گاه در خلقیّاتش مشرک است و گاه در اعمالش. و عذاب جهنّم ظهور باطن همین شرکها و وسیله ای است برای شرک زدایی ؛ یعنی خداوند متعال از طریق نشان دادن باطن شرک انسانها به خودشان ، آنها را از انحراف عقیدتی یا خُلقی یا عملی خودشان از مسیر فطرت توحیدی ، متنفّر و منزجر می کند ؛ که نتیجه ی آن برگشتن به مسیر توحید می باشد. و برگشتن به توحید همان و ورود به جهنّم همان ؛ چرا که بهشت نیز ظهور باطن توحید می باشد.

البته باید توجّه داشت که فرق فراوانی است بین آنکه خودش خودش را در دنیا خالص نموده با کسی که توسّط جهنّم خالص می شود. لذا بهشت اینها نیز در یک رتبه نیست و بهشت هر کسی به فراخور میزان بندگی و توحید اوست.

نتیجه بحث:

1. هر یک از سعادت و شقاوت، درجات و مراتبى دارد؛ نه اهل سعادت در یک درجه و مرتبه‏اند و نه اهل شقاوت. این مراتب و تفاوتها، درباره اهل بهشت به عنوان «درجات» و درباره اهل جهنم به عنوان «درکات» تعبیر مى‏شود.

2. چنین نیست که همه اهل بهشت از اول به بهشت بروند؛ همچنان که همه اهل جهنم «خالد» نیستند؛ یعنى براى همیشه در جهنم باقى نمى‏مانند. بسیارى از بهشتیان آنگاه به بهشت خواهند رفت که دورانهاى بسیار سختى از عذاب در برزخ یا آخرت تحمل کنند. یک نفر مسلمان و شیعه باید بداند که فرضاً ایمان سالمى با خود ببرد، اگر خداى ناخواسته در دنیا مرتکب فسقها و فجورها و ظلمها و جنایتها بشود مراحل بسیار سختى را در پیش دارد و بعضى از گناهان، خطر بالاترى دارد و احیاناً موجب خلود در آتش است.

3. افرادى که به خدا و آخرت ایمان دارند و اعمالى با انگیزه تقرّب به خدا انجام مى‏دهند و درکار خود خلوص نیّت دارند، عمل آنها مقبول درگاه الهى است و استحقاق پاداش و بهشت مى‏یابند اعمّ از آنکه مسلمان باشند یا غیر مسلمان.

4. غیر مسلمانانى که به خدا و آخرت ایمان دارند و عمل خیر به قصد تقرّب به خداوند انجام مى‏دهند، به موجب اینکه از نعمت اسلام بى‏بهره‏اند طبعاً از مزایاى استفاده از این برنامه الهى محروم مى‏مانند؛ از اعمال خیر آنها آن اندازه مقبول است که با برنامه الهى اسلام منطبق است؛ مانند انواع احسانها و خدمتها به خلق خدا. اما عبادات مجعوله که اساسى ندارد طبعا نامقبول است و یک سلسله محرومیّتها که از دستنارسى به برنامه کامل ناشى مى‏شود شامل حال آنها مى‏گردد.

5. اعمال خیر افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیاناً براى خدا شریک قائلند موجب تخفیف و احیانا رفع عذاب آنها خواهد بود.

6. آیات و روایاتى که دلالت مى‏کند خداوند عمل صالح و خیر را قبول مى‏فرماید تنها ناظر به حسن فعلى اعمال نیست؛ از نظر اسلام، عمل، آنگاه خیر و صالح محسوب مى‏گردد که از سه جهت حسن داشته باشد: جهت فعلى و جهت فاعلى و جهت غائی.

7. آیات و روایاتى که دلالت مى‏کند اعمال منکران نبوّت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب باشد؛ اما انکارهایى که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف و مرجون لامر اللّه‏ به شمار مى‏روند.

8. شیعیان غیر فاسق اهل بهشتند ؛ لکن مرتبه بهشت آنها تابع درجه ایمان و عمل آنهاست.

9. شیعیان فاسق اگر فسقشان در حدّ زیاد باشد ابتدا وارد جهنّم شده و بعد از مدتی به حدّ فاصل بین بهشت و جهنّم منتقل می شوند و در نهایت وارد درجات پایین بهشت می شوند. ولی اگر فسق آنها متوسّط باشد وارد جهنّم نمی شوند بلکه بین بهشت و جهنّم منتظر شفاعت اولیاء الهی می مانند و در نهایت به درجات پایین بهشت بار می یابند. امّا اگر فسق آنها اندک باشد بنا به برخی روایات ــ که در اینجا ذکر نشد ــ در برزخ معذّب می شوند ولی در آخرت وارد بهشت می شوند. همچنین همه این سه گروه در برزخ معذّب خواهند بود.

10. اگر کسی خدا را بشناسد، و حقیقتاً تابع احکام عقل و تابع باقی مانده ی دین یکی از انبیاء باشد، و توان عملی تحقیق در مورد دین حقّ را هم نداشته باشد، یا اساساً مستضعف فکری باشد و استعداد تحقیق نداشته باشد، با او به اندازه توانش و بر اساس اعمالش رفتار می شود. لذا این گونه افراد جهنّم نمی روند؛ مگر به اندازه ی گناهشان؛ و در نهایت امید نجات دارند. امّا اگر امکان و استعداد تحقیق را دارد ولی تحقیق نمی کند، اگر عامل به احکام عقل و باقی مانده ی دین یکی از انبیاء باشد، جهنّم می رود امّا تا ابد در آن نمی ماند. امّا اگر تحقیق نمود و به حقّ رسید و ایمان نیاورد، او در جرگه ی کفّار خواهد بود.

منبع

روح بخش;608549 نوشت:
درباره صیغه کردن هم که گفتید من این نحو از ازدواج موقت را چیزی جز بهره کشی جنسی نمی دانم عملی بسیار ستمگرانه که همین یک عمل در پرونده آن پسرک کافی است که آخرت خود را به ویرانه ای تبدیل کند! حال بگذار در خیال خوشش خداوند را نسبت به خود خیلی مهربان بداند (یحسبون ان یصنعون حسنا)

با عرض سلام

ازدواج موقت در قرآن کریم با کلمه استمتاع یاد شده و استمتاع در نکاح به معنای بهره وری جنسی است. چرا شما این نحو از ازدواج موقت را ستمگرانه میدانید؟ به چه کسی ستم میشود؟

از نظر شما جوانی که امکان عقد دائم را ندارد و اگر ازدواج موقت نکند به حرام مبتلا میشود باید چه کند؟

روح بخش;608549 نوشت:
درباره صیغه کردن هم که گفتید من این نحو از ازدواج موقت را چیزی جز بهره کشی جنسی نمی دانم عملی بسیار ستمگرانه که همین یک عمل در پرونده آن پسرک کافی است که آخرت خود را به ویرانه ای تبدیل کند!

اگر به قصد رهايي از گناه بوده ..به حكم دين و مراجع بزرگ اسلام هيچ ايرادي ندارد
ستم اينه كه با عكس روحانيت حكم دين را به ديوار بزنيم
با عرض معذرت

40tobe;608559 نوشت:
سلام... منم میگم خدا عادل تر از این حرفاست که هر کسیو بیشتر از اوون حدی که میتونه تکلیف کنه...شفاعتم تا این حدش خوبه که ادم امیدشو از دست نده...
..
.
اما حالا شفاعت یعنی چی؟ مثلا بایدرو به یه امام زوم کرد؟ مثلا من سرمشق زندگیمو امام حسین بذارم امام صادق شفاعتم نمیکنه؟ یا مثلا اگه بخوام امام هادی شفاعتم کنه باید به زیارتش برم؟ کدوم امام اون دنیا شفاعتش بهتره؟چه جوری میتونم دل اون امامو به دست بیارم؟ نمیشه همه این 14 معصوم همه با هم شفاعتم کنن؟ شفاعت یعنی گناهای کبیره رو خدا بیخیال میشه؟

البته اینا سوال هاییه که بعضی وقتا میزنه به سرم...ولی خب اگه جواب ندید شبهه میشه برام.ممنون میشم جواب بدید:Gol:


سلام علیکم
شفاعت به معنای میانجیگری است. میانجیگری صاحب شفاعت (مثل امام معصوم و یا شهدا) نزد خداوند. شفیع در نزد خداوند شهادت می دهد که این فرد من را دوست داشته است و به ولایت من ملتزم بوده است منتها بخاطر وسوسه های شیطان خلافهایی نیز مرتکب گشته است ولی خلافهایش در حدی نبوده است که خود را از تحت ولایت من خارج کند و رسما زیر پرچم غیر من حضور داشته باشد!
بر این اساس انسان باید از همه امامان و شهدایی که راه آنها را ادامه داده اند درخواست شفاعت داشته باشد یعنی تلاش کند تا خود را در مسیر آنها قرار دهد.
هر چند می توان در عین اعتقاد به همه امامان به یک امام ارادت خاص تری ورزید! مثل امام حسین علیه السلام.

ملّاعلي;608759 نوشت:
سلام
اما خداوند در قرآن فرموده هر گناهي غير از شرك را ميبخشد!!

سلام علیکم
بله که می بخشد منتها خود قرآن فرموده است: و ابتغوا الیه الوسیله (مائده: 35: وسیله ای برای تقرب به خداوند انتخاب نمایید). و در احادیث ائمه بزرگوار ما فرموده اند: مائیم وسیله (بحار: 25/23).

.امین.;608775 نوشت:
با عرض سلام

ازدواج موقت در قرآن کریم با کلمه استمتاع یاد شده و استمتاع در نکاح به معنای بهره وری جنسی است. چرا شما این نحو از ازدواج موقت را ستمگرانه میدانید؟ به چه کسی ستم میشود؟

از نظر شما جوانی که امکان عقد دائم را ندارد و اگر ازدواج موقت نکند به حرام مبتلا میشود باید چه کند؟


سلام علیکم
در فرض سؤالی که مطرح شد درباره دختر باکره ای که تنها برای گذران زندگی مجبور به تن دادن به ازدواج موقت می شود بنده عرض کردم این نوع ازدواج، بهره کشی جنسی است و نظری درباره کلیت ازدواج موقت ندادم! ازدواج موقت با رعایت شرائط شرعی و ملاحظات اجتماعی آن می توان قسمتی از مشکلات حنسی جوانان را حل کند!

معلق;608798 نوشت:
اگر به قصد رهايي از گناه بوده ..به حكم دين و مراجع بزرگ اسلام هيچ ايرادي ندارد
ستم اينه كه با عكس روحانيت حكم دين را به ديوار بزنيم
با عرض معذرت

سلام علیکم
و نیز ستم این است که بدون توجه به موضوع مطرح شده من را متهم به فتوای بدون علم کنید!
سؤالی که مطرح شده بود درباره دختری بود که فقط برای حل مشکلات زندگی خود، تن به صیغه داده است. بر فرض که این دختر رضایت پدر را هم داشته باشد آیا بدون توجه به نیازهای معیشتی و عاطفی این دختر می توان او را به عقد خود در آورد و بعد از چندی (طبق سؤال طرح شده) رهایش نمود و رفت سراغ چند دختر دیگر و پس از همه اینها ازدواج دائم نمود؟ (بار هم طبق موضوع این تاپیک)؟ دینی که شما تابع آن هستید این را ستم نمی داند؟
ازدواج موقت کار درستی از نظر دین است منتها با شرائطی که در خود دین مطرح شده است!

ملّاعلي;608759 نوشت:
سلام
اما خداوند در قرآن فرموده هر گناهي غير از شرك را ميبخشد!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما

صحیحش اینست که خدای متعال میفرماید هر گناهی غیر از شرک را برای هرکسی که بخواهد میبخشد.

اینکه میفرماید برای هرکسی که بخواهد بدلیل آنست که خداوند به همه چیزآگاه است و میداند هر کسی در انجام گناهی که مرتکب شده است مقصر است یا بی تقصیر و بخشش خداوند فقط مخصوص افرادیست که معذورند.

مشخص است کسی که بدون هیچ عذری نمازش را ترک کند مقصر است و مشمول شفاعت و بخشش الهی قرار نخواهد گرفت

.امین.;609619 نوشت:
مشخص است کسی که بدون هیچ عذری نمازش را ترک کند مقصر است و مشمول شفاعت و بخشش الهی قرار نخواهد گرفت

سلام
اما اين عادلانه نيست
خود قرآن هم گفته اكثر مردم نمي فهمند
پس بايد جهنم بروند؟؟

ملّاعلي;611160 نوشت:
سلام
اما اين عادلانه نيست
خود قرآن هم گفته اكثر مردم نمي فهمند
پس بايد جهنم بروند؟؟

سلام بر شما

در کجای قرآن آمده است که اکثر مردم نمیفهمند؟

.امین.;611169 نوشت:
سلام بر شما

در کجای قرآن آمده است که اکثر مردم نمیفهمند؟


نميدونم
اما بار ها اين جمله رو شنيدم
به هر حال اين از نظر من عدالت نيست كه كسي نماز نخونه بايد جهنم بره..
اين جملات بيشتر انسانو به نخواندن نماز ترقيب ميكنه تا خوندن!!!

ملّاعلي;611172 نوشت:
نميدونم
اما بار ها اين جمله رو شنيدم
به هر حال اين از نظر من عدالت نيست كه كسي نماز نخونه بايد جهنم بره..
اين جملات بيشتر انسانو به نخواندن نماز ترقيب ميكنه تا خوندن!!!

اون جمله ای که شما شنیدید اکثرهم لایعلمون یا و هم لایشعرون هست که در مواردی غیر از درک و فهم معمولی که انسانها از ان برخوردارند بکار رفته است...

ببخشید باز هم متوجه نشدم کدام جملات انسان را به نخواندن نماز ترغیب میکنه؟ اینکه کسی که نماز نخواند باید جهنم برود؟

.امین.;611177 نوشت:
اینکه کسی که نماز نخواند باید جهنم برود؟

بله
نماز چيزي هست كه آدم بايد بهش برسه و اونو بفهمه
شايد بعضي ها نرسند!!
بايد برن جهنم؟؟

ملّاعلي;611186 نوشت:
بله
نماز چيزي هست كه آدم بايد بهش برسه و اونو بفهمه
شايد بعضي ها نرسند!!
بايد برن جهنم؟؟

چیزی که انسان باید بهش برسد و آن را بفهمد پذیرش اصل توحید و اسلام است. وقتی پذیرفت از آن به بعد باید بدون هیچ حرفی سمعا و طاعه، مطیع اوامر الهی باشد.

.امین.;611215 نوشت:
چیزی که انسان باید بهش برسد و آن را بفهمد پذیرش اصل توحید و اسلام است. وقتی پذیرفت از آن به بعد باید بدون هیچ حرفی سمعا و طاعه، مطیع اوامر الهی باشد.

فرقي نميكنه

ملّاعلي;611748 نوشت:
فرقي نميكنه

سلام.

برای کسی فرقی نمیکنه که با وجود اینکه توانسته از نظر عقلانی دین اسلام را بپذیرد میخواهد ببیند اگر مسلمان شود برایش به صرفه است یا نه (که در اینصورت اگر نتواند و نخواهد احکام را قبول کند عذری بر نپذیرفتنش نیست) وگرنه مسلمان در پذیرش واجبات دینی هیچگونه اختیاری ندارد و باید بی چون و چرا بپذیرد؛ چه به حکمت آن دست یافته باشد و از آن چیزی فهمیده باشد چه نفهمیده باشد. بهتر است در اینباره بیشتر تحقیق کنید.

.امین.;611910 نوشت:
برای کسی فرقی نمیکنه که با وجود اینکه توانسته از نظر عقلانی دین اسلام را بپذیرد میخواهد ببیند اگر مسلمان شود برایش به صرفه است یا نه (که در اینصورت اگر نتواند و نخواهد احکام را قبول کند عذری بر نپذیرفتنش نیست) وگرنه مسلمان در پذیرش واجبات دینی هیچگونه اختیاری ندارد و باید بی چون و چرا بپذیرد؛ چه به حکمت آن دست یافته باشد و از آن چیزی فهمیده باشد چه نفهمیده باشد. بهتر است در اینباره بیشتر تحقیق کنید.

سلام
سخن شما رو قبول ندارم
خيلي ها نماز و حتي خود دين را به ارث برده اند نه اينكه از روي تفكر رسيده باشند
طبق صحبت شما 99 درصد و بيشتر مردم جهنمي اند
من واقعا كم تر كسي رو ديدم كه بتونه از دينش دفاع كنه و اهل تعقل باشه

اكثر مردم پي به فلسفه وجودي دين و احكام آن نمي برند و فقط از روي ترس و احتياط دين را پذيرفته اند..واين ارزشي نداره
اتفاقا خيلي ها كه نماز نمي خونند به خاطر اينه كه خواستند خودشون باشند نه اونچه كه به ارث برده اند..ونتيجه اش شده انبوه سوال ها و شبهات بي جواب

خلاصه اينكه من اين جمله رو كه هركي نماز خون نباشه اهل جهنمه رو عادلانه نمي دونم

ملّاعلي;613001 نوشت:
سلام
سخن شما رو قبول ندارم
خيلي ها نماز و حتي خود دين را به ارث برده اند نه اينكه از روي تفكر رسيده باشند

سلام جناب ملاعلی

در روایات آمده است که وجه و چهره دین شما نماز است، پس در واقع باید گفت نماز، با ایمان انسانها رابطه مستقیم دارد به این معنا که نماز هرکسی منعکس کننده ایمان اوست...

کسی که نماز را به ارث برده باشد اما قلبا به این باور نرسیده باشد که باید نماز بخواند، امکان ندارد که بتواند این نماز ارثی را برای همیشه به جا بیاورد.

ادای نماز ، مساله بسیار مهم و دقیقی است که حتی مومنی که ایمان قلبی دارد نه ارثی و نمازش را همیشه سروقت میخوانده، اگر مرتکب گناه کوچکی شود هم توفیق اول وقت خواندن نماز را از دست میدهد و یا حتی ممکن است برخلاف میلش نمازش قضا شود.

کسانیکه هم ایمانشان ارثی است و قلبا ایمان ندارند، در احکام دینی شک میکنند و به راحتی مرتکب گناه میشوند ، چگونه ممکن است چنین افرادی بر نمازهایشان مراقبت کنند که شما با چنین استدلالی میخواهید اصل وجوب نماز را برای جهنمی نشدن رد کنید؟

درمورد نماز در احادیث آمده است:

[=arial]امام صادق (ع) :

نخستین چیزی که از بنده حسابرسی میشود نماز است ، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته میشود ، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد.

وسائل الشیعه جلد 3 صفحه 22

پس نماز رابطه مستقیم با ایمان و اعمال شخص دارد و اگر نماز و دیگر اعمال انسان پذیرفته نشود چگونه ممکن است مستحق عذاب نباشد؟

ملّاعلي;613001 نوشت:
طبق صحبت شما 99 درصد و بيشتر مردم جهنمي اند

منظور شما 99 درصدی است که حجت بر آنها تمام شده و با تعقل اسلام را پذیرفتند یا 99 درصدی که حجت بر آنها تمام نشده یا بدون تعقل و از روی نقص عقل ایمان آورده اند ؟ خیلی فرق است بین کسانیکه همه شرایط پذیرش را داشته اند و نپذیرفتند ، با کسانیکه در شرایط آن نبوده و نپذیرفتند...

ملّاعلي;613001 نوشت:
من واقعا كم تر كسي رو ديدم كه بتونه از دينش دفاع كنه و اهل تعقل باشه

اگر کسی نتواند از دینش دفاع کند بیانگر سطح پایین سواد دینیش است که اکثرا همین پایین بودن اطلاعات دینی باعث میشود فرد در گرداب شبهات فرو رود و دینش را از دست بدهد و یا ایمانش ضعیف شود. اگر در اینباره کوتاهی کرده باشد که مقصر است وگرنه جاهل قاصر و خداوند از او بیشتر از آنچه که در توانش هست نمیخواهد و به نحو دیگری امتحانشان میکند و کمتر در مسیر شبهات قرار میگیرد.

ملّاعلي;613001 نوشت:
اكثر مردم پي به فلسفه وجودي دين و احكام آن نمي برند و فقط از روي ترس و احتياط دين را پذيرفته اند..واين ارزشي نداره

از نظر شماست که ارزش نداره. آن کسی که باید برای اعمال افراد ارزشگذاری کند خداست نه شما...

ملّاعلي;613001 نوشت:
اتفاقا خيلي ها كه نماز نمي خونند به خاطر اينه كه خواستند خودشون باشند نه اونچه كه به ارث برده اند..ونتيجه اش شده انبوه سوال ها و شبهات بي جواب

اینها اگر نماز نخواندشان از روی عناد نباشد و در پی یافتن حقیقت، بالاخره خداوند یاریشان خواهد کرد و در مسیر هدایت قرار خواهند گرفت...

ملّاعلي;613001 نوشت:
خلاصه اينكه من اين جمله رو كه هركي نماز خون نباشه اهل جهنمه رو عادلانه نمي دونم

پس شما به قرآن هم ایمان نباید ایمان داشته باشید. چون این فرموده قرآن است که: از جهنمیان پرسیده میشود چه چیز شما را در آتش انداخت ؟ اولین پاسخی که میدهند اینست که میگویند ما از نمازگزاران نبودیم

سلام

.امین.;613106 نوشت:
کسانیکه هم ایمانشان ارثی است و قلبا ایمان ندارند، در احکام دینی شک میکنند و به راحتی مرتکب گناه میشوند ، چگونه ممکن است چنین افرادی بر نمازهایشان مراقبت کنند که شما با چنین استدلالی میخواهید اصل وجوب نماز را برای جهنمی نشدن رد کنید؟

پس بايد بگوييم كه شخصي كه نتوانسته به حقانيت دين پي ببرد جهنمي است

.امین.;613106 نوشت:
از نظر شماست که ارزش نداره. آن کسی که باید برای اعمال افراد ارزشگذاری کند خداست نه شما...

با اين حساب شما هم نبايد به نظر من نقدي داشته باشيد

.امین.;613106 نوشت:
اینها اگر نماز نخواندشان از روی عناد نباشد و در پی یافتن حقیقت، بالاخره خداوند یاریشان خواهد کرد و در مسیر هدایت قرار خواهند گرفت...

و هيچ بعيد هم نيست كه قبل از هدايت دار فاني را وداع گويند

.امین.;613106 نوشت:
کسانیکه هم ایمانشان ارثی است و قلبا ایمان ندارند، در احکام دینی شک میکنند و به راحتی مرتکب گناه میشوند ، چگونه ممکن است چنین افرادی بر نمازهایشان مراقبت کنند که شما با چنین استدلالی میخواهید اصل وجوب نماز را برای جهنمی نشدن رد کنید؟

من به عينه اشخاصي را ميشناسم كه اصلا اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند اما نماز اول وقتشان ترك نميشود و يه نماز قضا ندارند
چه ميگوييد؟

ملّاعلي;615126 نوشت:
سلام

پس بايد بگوييم كه شخصي كه نتوانسته به حقانيت دين پي ببرد جهنمي است

سلام علیکم

کسانیکه نمازشان ارثی است دو حالت دارد:

1- یا تلاش خود را کرده اند و به حقانیت دین پی نبرده اند که در اینصورت دلیلی ندارد نماز بخوانند.

2- یا اینکه تلاش خود را کرده اند و به حقانیت دین پی برده اند در نتیجه نماز هم میخوانند. پس دلیلی ندارد ما فکر کنیم نمازشان ارثی است. خیر ایشان در حد فهم خود توانسته اند به حقانیت دین پی ببرند و خداوند هم بیشتر از این از آنها نمیخواهد.

درصورتی هم که هیچ تلاشی برای پی بردن به حقیقت نکرده اند دو حالت دارد:

1- یا نقص عقل دارند و جاهلانه نماز میخوانند که در اینصورت آدم ناقص العقل چون جزء استئناءات است نمیتواند مصداقی برای عموم باشد که شما به آنها استناد میکنید
2- واگر هم نقص عقل نداشته باشند قطعا پس از مدتی این نماز خواندن را ترک خواهند کرد.

این شخص مورد تظر شما جزء گروه اول است. حالا باید دید چرا به حقانیت دین پی نبرده؟ به همان دلیل که به حقانیت نماز پی نبرده؟ یا اینکه اشکال اساسی به اصول دین یعنی توحید و نبوت و معاد دارد ...
درصورت اول پذیرفته نیست، در صورت دوم هم اگر حجتهای درونی و بیرونی داشته باشد باز هم پذیرفته نیست. فقط درصورتی مورد سوال واقع نمیشود که یا عقل کافی نداشته باشد یا دین اسلام به او نرسیده باشد و یا هر دو

ملّاعلي;615126 نوشت:

و هيچ بعيد هم نيست كه قبل از هدايت دار فاني را وداع گويند

این را هم خداوند بهتر میداند که در کجای راه بوده اند و استحقاق بخشش را دارند یا خیر...

ملّاعلي;615126 نوشت:
من به عينه اشخاصي را ميشناسم كه اصلا اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند اما نماز اول وقتشان ترك نميشود و يه نماز قضا ندارند
چه ميگوييد؟

ببینید جناب ملاعلی مراقبت بر نماز ها زمانی ارزش دارد که اعتقاد انسان صحیح باشد وگرنه ابن ملجم هم از فرط نماز خواندن پیشانی اش پینه بسته بود

موضوع قفل شده است