جمع بندی تمام علوم و اتفاقات مهم جهان در قرآن

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تمام علوم و اتفاقات مهم جهان در قرآن

با سلام
آیا تمام علوم و اتفاقات مهم جهان در قرآن آمده است
مثلاً فرمول های مهم علمی، و وقایع مهمی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده اتفاق خواهد افتاد
منشأ این اعتقاد از کجاست
و چرا در قرآن به جای برخی از داستان های تکراری که در تورات و انجیل آمده بوده، چند فرمول پیچیده و اساسی علمی به صراحت قرار نگرفت و گفته نشد این را آیندگان خواهند فهمید تا نشانه ای برای عظمت این کتاب باشد

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد حکیم

[TD][/TD]

جمع بندی

پرسش:

 

 آیا تمام علوم و اتفاقات مهم جهان در قرآن آمده است مثلاً فرمول های مهم علمی، و وقایع مهمی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده اتفاق خواهد افتاد منشأ این اعتقاد از کجاست و چرا در قرآن به جای برخی از داستان های تکراری که در تورات و انجیل آمده بوده، چند فرمول پیچیده و اساسی علمی به صراحت قرار نگرفت و گفته نشد این را آیندگان خواهند فهمید تا نشانه ای برای عظمت این کتاب باشد؟!

 

 پاسخ :

 

درباره عمق مفاهیم قرآن کریم و در خصوص اینکه آیا معانی و مفاهیم قرآن گستره خاص دارد و یا تمام علوم را در برمی‌گیرد؟ دیدگاه‌ها و تفاسیر مختلفی وجود دارد، درحالی‌که نه تفاسیر گذشته توانسته‏‌اند از عهده تفسیر کامل آیات این کتاب مقدس برآیند و نه تفاسیر معاصر می‏‌توانند تمام معانی‏ آن را کشف کنند و نه تفاسیر آیندگان خواهند توانست ‏به درک عمیق آیات آن نائل آیند. قرآن کریم می فرماید این کتاب «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»(1) این که آیا می شود از این آیه برداشت کرد که همه‌ چیز و همه علوم در قرآن آمده است یا نه؟ نیازمند بیان چند نکته می باشد: برخی معتقدند که همه علوم و آن چه که انسان نیاز دارد و خواهد داشت و تمام علوم بشري در قرآن وجود دارد و در مقابل برخی دیگر چنین اعتقادی را ندارند و هر کدام نیز برای خود دلایلی دارند.

 

 دلايل کسانی که معتقدند تمام علوم بشری در قرآن آمده است دلیل اول: ظاهر آيات قرآن، دلالت بر اين دارد که همه‌ چیز در قرآن هست، مانند آيه: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي کتَابٍ مُبِينٍ»؛ (و هیچ‌ تر و هيچ خشکى نيست، جز اين‏که در کتاب روشنگر (علم خدا ثبت) است.(2) در آيه‌اي ديگر چنين آمده است: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْک الْکتَابَ تِبْيَاناً لِکلِّ شَيْ‏ءٍ؛ (3)و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم که بيانگر هر چيز (از کليات دين) و رهنمود و رحمت و مژده ‏اى براى مسلمانان است.» و در آیه‌ای ديگر آمده است: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْ‏ءٍ؛ (4) هیچ‌ چیزی در کتاب فروگذار نکرديم.» قرآن وجود کتبي جهان تکوين و خلاصه‌اي از اسرار آفرينش است، پس همه علوم در قرآن وجود دارد و از آن الهام گرفته است حتي مسائل فيزيک، شيمي و رياضي در قرآن هست و اگر ما نتوانیم آن‌ها را پيدا کنيم، علتش اين است که عقل ما، از درک و استخراج آن‌ها قاصر است و در آينده بشريت پيشرفت مي‌کند و همه مسائل را از قرآن به دست مي‌آورد.

 اين امر (وجود همه علوم دنيايي، علوم بشري و معارف ديني در قرآن) در تفسير «مجمع‌البیان» به‌ عنوان يک احتمال ذکرشده است. (5) سيوطي نیز در «الاتقان»، اين ديدگاه را انتخاب کرده و به آيات یاد شده استشهاد نموده است.(6) دليل دوم، بر اينکه تمام معارف بشري، در قرآن وجود دارد، آياتي است که اشاره به علوم مختلف مي‌کند براي مثال به یک مورد اشاره مي‌کنيم: علوم رياضي، قال الله تعالي: «وَإِن کانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَکفَى‏ بِنَا حَاسِبِينَ»؛(7) و اگر [عمل‏] هم‌وزن دانه خردلى باشد آن را مى‏‌آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم. چون در آيه از حساب و اندازه، سخن گفته است، پس اشاره به علوم رياضي دارد.(8)

 

غزالي در کتاب «جواهر القرآن»، بر اين مطلب اصرار مي‌ورزد و مثال‌هاي فراوان مي‌زند که علوم مختلف، از قرآن نشأت گرفته است. (9) دکتر ذهبي نيز، در کتاب «التفسير والمفسرون» مثال‌هاي زيادي از ادعاي کساني که معتقدند، همه علوم در قرآن، يا از قرآن است آورده است. مانند: علم طب، جدل، هيئت، هندسه، جبر، مقابله و ... براي هر مورد نيز، آياتي ذکر مي‌کند. (10) دليل سوم، بر وجود همه علوم در قرآن رواياتي است که در اين زمينه واردشده و مؤيد عموميت مستفاد، ‌از ظاهر آيات است و به‌ علاوه ائمه (علیهم السلام) در مورد علوم مختلف (مانند: پزشکي، فضايي و ...) سخن گفته، فرموده‌اند که تمام علوم ما، از قرآن است. بر اين اساس معلوم مي‌گردد که علوم مختلف، در قرآن وجود دارد لکن افراد خاصي از آن مطّلع هستند،

 براي مثال به روايتی اشاره مي‌کنيم: عن الباقر(علیه السلام): «ان الله تبارک و تعالي لم يدع شيئاً تحتاج اليه الامة الانزله في کتابه و بيّنة لرسوله؛ خداوند تبارک‌ و تعالی هیچ‌ چیزی را که مسلمانان، به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است و آن‌ها را در قرآن، نازل فرموده و براي پيامبر (صلی الله علیه و آله) بيان کرده است.» (11) دليل چهارم، ‌بر وجود همه‌ی ‌علوم در قرآن، مسئله‌ی بطون قرآن است. در بسياري از روايات، به بطون قرآن و اينکه هر آیه يک بطن دارد اشاره‌ شده است. (12) پس اين اعجاز قرآن است که از یک آيه،‌ هر کس يک مطلب می‌فهمد و به بطن آن آگاهي مي‌يابد و عارف، فقيه، فيلسوف، فيزيکدان و ... هر کدام برداشت جداگانه‌، از آیه‌های قرآن دارند؛ پس هیچ‌ کدام نبايد برداشت ديگري را رد کند؛ زيرا اگر فيلسوف هم يک فيزيکدان بود، مثل او برداشت مي‌کرد.

 

 به اين مطلب غزالي در «احياء العلوم» استشهاد کرده و تعداد علوم قرآن را، تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذکر کرده است و بعد مي‌گويد: «اين عدد چهار برابر مي‌شود، چون هر کلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد».(13) دلايل کسانی که معتقدند تمام علوم بشری در قرآن نیامده است دلیل اول: هدف قرآن، ‌تربيت معنوي انسان است و در اين راه، لازم نيست همه معارف تجربي و غیر تجربی را براي بشر بيان کند؛ چون انسان عقل و احساس دارد و خود مي‌تواند مسائل تجربي و علوم را، به دست آورد. به‌ علاوه اين علوم، لازمة لاينفک تربيت معنوي انسان نيست. استاد مصباح يزدي مي‌فرمايد: «لازم نيست قرآن در يک مسئلة علمي، حتماً نظريه داده باشد؛ زيرا قرآن در صدد و در جايگاه حل مسائل علمي نيست. البته آنچه فرموده باشد حق است و اگر اشاره‌اي به نکته‌اي علمي داشته باشد و به‌ راستی لفظ قرآن، بر آن دلالت کند حق است و جاي هيچ حرفي نيست».(14) دلیل دوم: ظهور آياتي که دلالت بر اين دارد که همه‌ چیز در قرآن است، قابل اخذ نيست؛ يعني نمي‌توان عموميت آن‌ها را پذيرفت که بگوييم همه علوم بشري و همه معارف ديني با هم و به‌ صورت مفصل، در قرآن موجود است و براي رفع اين ظهور، سه شاهد داريم:

 الف. اين ظهور خلاف بداهت است؛ چون بسياري از مسائل علوم جديد مانند: فرمول‌هاي شيمي، فيزيک و رياضي در ظواهر قرآن، موجود نيست و اين مطلب را هر کس که یک‌ بار، قرآن را با دقت مطالعه کند، ‌متوجه مي‌شود (البته مسئله بطون قرآن و علم ائمه (علیهم السلام)) بحث ديگري است).

ب. بعضي از مفسران قرآن، صريحاً اين ظهور را، انکار کرده‌اند و جالب اينکه در ميان اين مفسران، کساني به چشم مي‌خورند که از سردمداران تفسير علمي قرآن هستند. براي مثال: سيد محمد رشيد رضا، در ذيل آيه شريفه: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْ‏ءٍ»؛ (15) مي‌گويد: اگر مراد از کتاب، علم الهي، يا لوح محفوظ باشد، پس عموميت آيه به ظاهرش محفوظ است (يعني تمام چيزها و امور دين و دنيا در علم الهي موجود است)؛ اما اگر منظور از کتاب، ‌قرآن باشد «شيء» منظور، موضوع ديني است و آن هدايت الهي است... .(16)

ج. در مورد کتاب، در آیات شريفه، چند احتمال ذکرشده است که يکي از آن‌ها اين است که منظور قرآن باشد. پس به‌ طورقطع نمي‌توان گفت که قرآن کريم مي‌فرمايد‌ همه‌ چیزها، علوم و معارف ديني و دنيايي، در قرآن موجود است. دلیل سوم: در مورد آيات قرآن که اشاراتي به علوم طبيعي، تجربي و شناخت طبيعت دارد، ‌آيا هدف آن بيان کشف فرمول‌هاي هندسه و شيمي است؟ يا به‌ طور استطرادي و حاشيه‌اي، اين بحث‌ها را مطرح کرده‌ است؟ در اينجا بسياري معتقدند که ذکر مثال‌هاي علمي در قرآن، موضوعيت ندارد؛ يعني صرف مثال است و هدف، آموزش علوم نيست؛ بلکه مثال را براي هدفي ديگر آورده است. دلیل چهارم: در مورد بطون قرآن و اينکه آيا منشأ علم ائمه (علیهم السلام)) به تمام معارف و علوم گذشته و آينده از طريق قرآن است و یا علم به مبادي و مقومات اسباب که فيض کاشاني، در مورد قرآن مطرح مي‌فرموده است؟ به چند صورت مي‌توانيم پاسخ دهيم:

 الف. در ضمن احتمالات در تفسير آيات شريفه، بيان گردید که بعضي کتاب را، به معناي امام يا لوح محفوظ يا علم الهي گرفته‌اند.

 بنابراين تفسير، مسئله حل مي‌شود؛ چون علوم و معارف، نزد امام مبين است، يا همه علوم در علم الهي يا لوح محفوظ است که پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) از آن اطلاع دارند، بنابراين مسأله وجود جميع علوم در قرآن، مطرح نمي‌شود و اگر در روايات هم اشاره‌اي به کتاب الله (و اينکه منشأ علوم ائمه( ازآنجاست) شده است، اشاره به همان لوح محفوظ، يا علم الهي است (که شايد منظور فيض کاشاني هم، همين مطلب باشد) و قرينه جالب اين است که در روايت‌ها کلمه «کتاب الله» (نه کلمة قرآن) آمده بود.

 

 ب. احتمال دارد که علوم ائمه (علیهم السلام) يا باطن قرآن هم، مربوط به همان چيزي باشد که ظواهر قرآن، مربوط به آن است؛ يعني در ارتباط با احکام الهي و هدايت الهي باشد، نه اينکه تمام علوم و معارف بشري، مانند: شيمي و فيزيک در باطن قرآن باشد.

 دلیل پنجم: دليل ديگر بر اينکه نمي‌توان گفت: همه علوم بشري، در قرآن وجود دارد ‌اين است که بر اساس اين قول؛ اشکالات و محذورات متعددي به وجود مي‌آيد از جمله: الف. تفسير به رأي و تأويل. ب. نشان داده شدن قرآن به‌ صورت يک کتاب مجمل و مبهم و پر از اسرار کشف نشده.

 ج. تعصب و جمود و تهمت به‌ طرف مقابل.

 د.اگر بگوييم قرآن بر تمام علوم دلالت دارد، لازم مي‌آيد الفاظي که در عصر نزول نازل‌ شده، معاني جديدي در نسل‌های بعد داشته باشد و این مطلب در نظر هیچ انسان عاقلي، صحيح به نظر نمي‌رسد.

 ه.چون علوم جديد و نظريات علمي، در معرض خطا و تغيير است و اگر قرآن بر اين نظريات، تطبيق شود و گفته شود که همه علوم در قرآن وجود دارد لازم مي‌آيد که الفاظ و آيات قرآن هم، در معرض اين آفات قرار گيرد؛ درحالی‌که قرآن از باطل به دور است. (17) علامه طباطبایی در معنای آیه «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و اینکه قرآن بیان‌ کننده همه‌ چیز است می‌فرماید: مى‏‌گويند اين آيه شريفه استينافى و غير مربوط به سابق خويش است و در آن قرآن كريم را با صفات برجسته‏‌اش توصيف مى‌‏كند، يك صفت عمومى آن اين است که تبیان براى هر چيزى است و تبيان- به‌ طوری‌ که گفته‌ شده- به معناى بيان است و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار، شأنی ندارد لذا ظاهراً مراد از«لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاج‌اند، و قرآن تبيان همه این‌ها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد). و صفت خصوصى آنکه مربوط به‌ خصوص مسلمين است كه حاضر شده‌اند در برابر حق تسليم شوند اين است كه هدايتى است كه مسلمين به‌ وسیله آن به‌ سوی صراط مستقيم راه‌ یافته و رحمتى است از ناحيه خداى سبحان به‌ سوی ايشان كه به‌ وسیله عمل به آن، به خير دنيا و آخرت رسيده به ثواب خدا و رضوان او نائل مى‏‌گردند و بشارتى است براى ايشان كه به ايشان مغفرت و رضوان و بهشت‏‌هاى خدا را كه در آن نعيم مقيم است، نويد می‌دهد.

 اين آن مطلبى است كه مفسرين در اين آيه گفته‌‏اند، و اين وقتى صحيح است كه منظور از تبيان، همان بيان معهود و معمولى، يعنى اظهار مقاصد به‌ وسیله كلام و دلالت‌های لفظى بوده باشد، قرآن كريم با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفته‌‏اند دلالت ندارد‌، ليكن در روايات آمده كه قرآن تبيان هر چيزى است، و علم «ما كان و ما يكون و ما هو كائن» يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود، همه در قرآن هست و اگر اين روايات صحيح باشد لازمه‏‌اش اين مى‌‏شود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات از اسرار و نهفته‌‏هايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد. (18)

 مرحوم طبرسی در تفسیر آیه‌ی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» آورده است: قرآن را بر تو نازل كرديم، تا بيان هر امر مشكلى باشد؛ يعنى براى اينكه هر امر مشكلى را كه از لحاظ شرعى مورد احتیاج مردم باشد، بيان كند؛ زيرا هیچ‌ چیزی نيست كه از لحاظ دينى مورد احتیاج مردم باشد و در قرآن كريم تصريح به آن نشده باشد يا رجوع به بيان پيامبر و جانشينانش نداده باشد يا به اجماع امت واگذار نشده باشد، بنابراین حكم همه این‌ها از قرآن كريم استفاده مى‏‌شود. (19) آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر آیه‌ی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» می‌نویسد: «از مهم‌ترین مباحثی که درآیات به میان آمده « تبیان کل شیء» بودن قرآن است. « تبیان» (به کسر«ت» یا فتح آن) معنی مصدری دارد؛ یعنی بیان کردن و از این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم «لِکُلِّ شَیءٍ» به‌ خوبی می‌توان استدلال کرد که در قرآن، بیان همه‌ چیز هست، ولی با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان‌سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه‌های معنوی و مادی نازل‌ شده است، روشن می‌شود که منظور از همه‌ چیز، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن دائرة‌ المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه‌شناسی و مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش‌ها کرده که تمام دانش‌های یاد شده و غیر آن در این دعوت كلى جمع است، به‌ علاوه گاه‌گاهی به‌ تناسب بحث‌های توحيدى و تربيتى، پرده از روى قسمت‌های حساسى از علوم و دانش‌ها برداشته است، ولى با این‌ حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل‌ شده و هدف اصلى و نهايى قرآن را تشكيل مى‌‏دهد، همان مسئله انسان‌سازی است و در اين زمينه چيزى را فروگذار نكرده است.

قرآن گاهى انگشت روى جزئيات اين مسائل گذارده و تمام ریزه‌کاری‌ها را بيان مى‌‏كند (مانند احكام نوشتن قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهكارى كه در طولانى‌‏ترين آيه قرآن؛ يعنى آيه 282 سوره بقره طى 18 حكم بیان‌ شده است). (20) و گاهی مسائل حياتى انسان را به صورت‌های كلى و كلى‌‏تر مطرح مى‌‏كند، حتى فروع اين دستورهاى كلى را نيز بلاتكليف نگذارده، و مجرايى كه بايد از آن مجرا اين برنامه‌‏ها تبيين شود بيان كرده و مى‏‌گويد: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ آنچه پيامبر به شما دستور مى‌‏دهد اجرا كنيد و آنچه شما را از آن نهى مى‏‌كند باز ايستيد. (21) در روایات اسلامى مخصوصاً روى جامعيت قرآن به مناسبت همين آيه و مانند آن بسيار تأکید شده است. از جمله در حديثى از امام صادق (علیه السلام) که مى‏‌فرماید‏: «ان اللَّه تبارك و تعالى انزل فى القرآن تبيان كل شى‏ء حتى و اللَّه ما ترك شيئا تحتاج اليه العباد، حتى لا يستطيع عبد يقول لو كان هذا، انزل فى القرآن، الا و قد انزله اللَّه فيه»؛ خداوند در قرآن هر چيزى را بيان كرده است، به خدا سوگند چيزى كه مورد نیاز مردم بوده است كم نگذارده، تا کسی نگويد اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى‌‏شد، آگاه باشيد همه نیازمندی‌های بشر را خدا در آن نازل كرده است. (22) و در حديث ديگرى امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «ان اللَّه تبارك و تعالى لم يدع شيئا تحتاج اليه الامة الا انزله فى كتابه و بينه لرسوله (صلی الله علیه و آله) و جعل لكل شى‏ء حدا، و جعل عليه دليلا يدل عليه، و جعل على من تعدى ذلك الحد حدا»؛ خداوند متعال چيزى را كه مورد نیاز اين امت است در كتابش فروگذار نکرده و براى رسولش تبيين نموده است، و براى هر چيزى حدى قرار داده، و دليل روشنى براى آن نهاده، و براى هر کسی كه از اين حد تجاوز كند، حد و مجازاتى قائل شده است. (23)

 حتى در روايات اسلامى اشاره روشنى به اين مسئله شده كه علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مى‌‏فهمند، باطن قرآن نيز اقيانوسى است كه بسيارى از مسائلى كه فكر ما به آن نمى‌‏رسد در آن نهفته است، اين بخش از قرآن، علم خاص و پيچيده‏‌اى دارد كه در اختيار پيامبر و اوصياى راستين او است، چنان‌که در حديثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏‌خوانيم‏: «ما من امر يختلف فيه اثنان الا و له اصل فى كتاب اللَّه عز و جل و لكن لا تبلغه عقول الرجال»؛ تمام امورى كه حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه‌‏اى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمى‌‏رسد. (24) 1.

1. منظور از «كتاب مبين» در آيه 59 سوره «انعام»، علم الهى يا لوح محفوظ است و «كتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجيد. در بعضى از روايات نيز «كتاب مبين» به «امام مبين» معنا شده است. (25)

 2. منظور از «كتاب» همين قرآن، به لحاظ باطن والاى آن است كه «ام‌الکتاب» مى باشد؛ زيرا همه حقايق در آن نهفته است و انسان كامل به آن دسترسى دارد.

 3. منظور از «كتاب» قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دين و دنيا وجود دارد.

 4. منظور از «كتاب» همين قرآن، در همه مراتب آن است؛ ليكن مراد از همه‌ چیز، اصول و كلياتى است كه بر اساس آن، دانش‌ها و معارف مختلف را می‌توان بنيان نهاد و رشته‌ها و انگاره‌های گوناگون علمى را توليد كرد. 5. منظور از كتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ ليكن مراد از همه‌چیز، جامع بودن قرآن نسبت به‌ تمامی معارف و دستوراتى است كه در جهت هدايت بشر و نيل به سعادت او مؤثر است. اين مجموعه مشتمل بر عقايد، جهان‌بینی، آموزه‌های اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه باخدا، ديگران، خود و جهان) است. در اين انگاره هدف اصلى قرآن، بيان حقايق دينى و هدايت گرايانه بشر است. اين انگاره مانع از آن نيست كه بعضى از حقیقت‌های علمى، با دقايق و لطايف اعجاز آمیزی، در قرآن وجود داشته باشد؛ ليكن بيان اين امور، هدف اصلى قرآن نيست و ادعاى جامع بودن همه علوم و دانش‌های تجربى را ندارد. حال با توجه به نگاهی که به دیدگاه‌های طرح‌شده در خصوص جامعیت قرآن و تفسیر و توضیح آیه‌ی «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‌ءٍ وَهُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ»

در منابع شیعه و اهل سنت صورت گرفت، می‌توان پاسخ روشن و مستدلی برای شبهه‌ی مطرح‌ شده ارائه داد و گفت عبارت «همه‌ چیز در قرآن هست» دارای یک معنای ظاهر و قابل‌ فهم برای عموم است. که هر آنچه مرتبط با رسالت اصلی قرآن و هدایت بشر است در قرآن آمده است. همانند متن قانون اساسی که شامل مبانی و اصول و تذکرات لازم و مهم می‌باشد اگر چه تفسیر و تبیین آن توسط شخصیت‌ها و نهادهای حقیقی و حقوقی انجام می‌گیرد. قرآن نیز چنین است و مفسر و تبیین‌ کننده‌ی اصلی آن پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) می‌باشند.

چنانکه نویسنده‌ی کتاب ریاضی وقتی می‌گوید: «من همه‌چیز را در این کتاب گفته‌ام» مخاطبان خردمند به‌خوبی متوجه می‌شوند منظور هر آنچه مربوط به دانش ریاضی و مورد نیاز مخاطبان ریاضی است در این کتاب بیان‌شده است. البته چه‌ بسا مراد خداوند از عبارت «تبیانا لکل شیء» بیان حقایق فراتر و اصول و مبانی همه‌ی دانش‌های گسترده نیز باشد.( 26) 

 

پی نوشت ها :

 

 1. نحل/ 89 .

 2. انعام/59 .

 3. نحل/89

4. انعام/38

5. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، بی چا، فراهانی ،تهران،1360ش، ‌ج 4، ص  289

 6. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، چاپ اول،انتشارات امیرکبیر،تهران،1363ش، ج 4، ص 38

7. انبیاء/47

 8. رضایی اصفهانی، محمدعلی،درآمدی برتفسیرعلمی قرآن، چاپ اول،انتشارات اسوه،قم، 1375 ش،صص 162-167، با تلخیص

 9. غزالی، ابو حامد، جواهر القرآن، بی چا،دار احیاءالعلوم،بیروت،1406ق، ص 18

10. ذهبی، محمد حسین، التفسير و المفسرون، بی چا،دارالکتب الحدیثه،1381ق، ‌ج 2، ‌ص 475 ـ 484

11. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلين، بی چا،انتشارات اسماعیلیان،قم،1415ق،ج 3 ،ص 74)

12. محمدی، محمد، ميزان الحکمه، بی چا،مکتب الاعلام الاسلامی،1372ش، ج 8، ص 94 ـ 95

13. غزالی، ابو حامد احیاء العلوم، بی چا، دارالمعرفة،بیروت،بی‌تا.، ج 1، ص 289)

14. مصباح يزدي، محمد تقی، معارف قرآن، بی چا،مؤسسه درراه حق،قم،1371ش، ص 229

15. انعام/38

16. رشید رضا، سید محمد، تفسيرالقرآن الحکيم (معروف به المنار)، بیروت،دارالفکر ،بی‌تا. ج 7،‌ص 395؛ درآمدی بر تفسیرعلمی قرآن،همان، صص168-178، با تلخیص

 17. التفسير والمفسرون،همان،. ج 2، ص 492، با تلخيص و اضافات.

18. طباطبایی،سید محمدحسین،المیزان،ترجمه سید محمد باقر موسوی، چ پنجم،دفتر انتشارات اسلامی، قم ،1374 ش، ج‏ 12، صص 469 – 470

 19. مجمع‌البیان،همان، ج‏ 14، ص 34) 20. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، بی چا،دارالکتب الاسلامیه،تهران ،1374ش، ج 2 ، ص 283 به بعد

 21. حشر / 7

 22. نور الثقلين، همان،ج 3 ، ص 74

 23. همان

 24. نور الثقلين،همان، ج 3، ص 75

25. زركشى، بدرالدين محمد بن عبداللَّه، البرهان، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بی چا، دار احياء الكتب العربيه، قاهره،بی‌تا،ج 1، ص 529.

26. نمونه،همان، ج ‏11، صص 361- 366

 

موضوع قفل شده است