[=times new roman]اگر تمام حلزونهای عالم دست به دست هم بدهند تا به چین رنج هایت سفر کنند؛
[=times new roman]باز هم کاری از پیش نخواهند برد ، گیرم عصاره شفابخش هم داشته باشند.
[=times new roman]چین و چروک رنجهایت را مرهمی نیامده مادر ...
مادر! دست ها برای از تو نوشتن می لرزند،
کلمه ها می مانند برای از تو سروردن
قلب تو، وسیع تر از حجم تمام دردها و رنج هاست؛
بلندتر از طول تمام غصه ها و شادی ها.
قلب تو، دنیا را در خودش جای می دهد
و تکه ای است از بهشت که بوی پر جبرییل می دهد.
شانه هایت، تکیه گاه کبوتران صلح است
و فرودگاه پرستوهای عاشق.
پنجره ها، وضوی صبح شان را با عطر صدای تو می گیرند
و دیوارها، با لالایی دعای تو به خواب می روند.
زندگی، با مدیریت چشم های تو اداره می شود.
تو، آسیاب رودخانه های پایان ناپذیر تلاش و کوششی. کلمه ها، در آستانه نامت زانو زده اند
و هرچه جمله تعجبی است، در برابر مقامت خم شده اند.
قلب تو ادامه کوه است در صلابت،
ادامه باران است در صداقت،
ادامه بهار است در صمیمیت
ادامه خورشید است در گرمی و ادامه مهتاب است در درخشش
وامتداد شادمانی ست در مسیر زندگی
مادرم...آرامش آغوشت با هیچ چیز قابل قیاس نیست
ورنگ زیبای نگاهت برای من رنگین کمانیست ناب...
تنها چیزی که برایم در این دنیا مهم است دیدن شادی توست...
مهربانم خدا پشت و پناهت
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور مادرم روزت مبارک ناز من
مادرم تنها تویی آواز من
اسطورهٌ شهامت وایثار مادر است تاریخ ساز مکتب پیکار مادر است
[=microsoft sans serif]گراجتماع چو خانه بود بهر جامعه
تهداب وسقف وپایه ودیوار مادراست [=microsoft sans serif]
فرزند اگر که تب کند از گردش نسیم
تا صحبدم نشسته وبیدار مادراست [=microsoft sans serif]
ما از وجود او ست که موجود گشته ایم
همچون درخت میوه پر از بار مادر است [=microsoft sans serif]
فرقی نمیکند زن افغان که هر کجاست
هم پاک وبانجابت وپُرکارمادراست
[=microsoft sans serif]صیاد اگر که میزند آتش به لانه اش
همچون عقاب چوچه به منقار مادراست [=microsoft sans serif]
بیند اگر هزار رقم رنج ودرد وغم
دریای بی کرانه اسرار مادر است
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]مدیون مادر است (حبیب)در تمام عمر
زیرا همیشه عاشق دیدار مادراست
[=microsoft sans serif]
ای بلند آوازه نقش ونگین
ای به عالم جلوه مهر آفرین
مهر تو از مهر یزدان منشعیب
درد مندان را بود مهرت طبیب
مادر ای گلوازه مهر و و فا
آسمانت پر فروغ وپر صفا
کودک که بودم ، وقتی زمین میخوردم ،مادرم مرا میبوسید،
تمام دردهایم از یادم میرفت ...
دیروز زمین خوردم، دردم نیامد ، اما... به جایش تمام بوسههای مادرم به یادم آمد:Gol:
[=arial]آن هنگام که مادرت پیرتر میشود؛
[=arial]و چشمهای گرانبها و با ایمان او،
[=arial]زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛
[=arial]زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،
[=arial]و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛
[=arial]در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،
[=arial]با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،
[=arial]زمانی که اندوهگین است،
[=arial]بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،
[=arial]اگر از تو چیزی میپرسد،
[=arial]او را پاسخگو باش،
[=arial]و اگر دوباره پرسید،
[=arial]باز هم پاسخگو باش،
[=arial]و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،
[=arial]نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،
[=arial]واگر تو را به درستی درنمی یابد،
[=arial]شادمانه همه چیز را برای او بازگو،
[=arial]ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،
[=arial]که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .
مهربانىهاى پدر و مادر و... همه جلوههایى از رحمت و عنایت الهى است، زیرا اوست که این همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غریزى نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند.
بی محبت مادر یک قنات بی آبم
مثل راه بی مقصد مثل عکس بی قابم
بی محبت مادر از شکوفه ها دورم
یک کبوتر بی بال یک چراغ بی نورم
بی محبتِ مادر چون لبان بی لبخند
ساکتم و غمگینم مثل بلبلی در بند
بی محبت مادر در دلم صفایی نیست
از بهار در قلبم هیچ رد پایی نیست
مثل، ستاره گان که در آسمان، جا دارد،
مثل، گل که در ساقه ء خود جا دارد،
مثل، حون که در رگهای وجود دارد،
مثل انسان که در زمين جا دارد،
مثل روشنی، آفتاب که در مهتاب جا دارد،
ای مادر عزيز ! محبت تو در دل من جا دارد،
و خودت در زندگی ام وجود داری!
از سميرا سحرنام سلام تقدیمت میکنم
در دفتر دلم شعری مینویسم
سبزتر از بهار ساده تر از گل
و روشن تر از خورشید
خوشبوتر ازگل
در دفتر دلم شعری مینویسم که عظمت تو را حکایت کند
اینک در بهاری دیگر پننجره ی دلی را به باغ تو آغاز میکنم
عشق تو باشکوهتر از هر منظره ای است دوستی را در چه واژه ای میتوان جای داد
و با چه چیزی میتوان گفت
و به چه کسی نسبت داد
و چه چیز را در دنیا میتوان گفت
« مــــــــــــــــــادر »
مادرم ما بی تو تنها زیر سقف بی کسی
با که گوییم درد خود را چون نمی فهمد کسی
مادرم ما بی نشانیم دور از تو در هر مکان
گریه باشد کار ما با اشک و خون در هر زمان
[="Black"]"سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشقش شدم"
مــــادَرْ[/]
مــــادر . . .
وقتی از روزگار خسته می شدم ،
چشمانم را به تو می دوختم،
از عمق نگاهت مهربانی را درك می کردم
وقتی سر بر دامانت می گذاشتم و تو با تمام وجود نوازشم می کردی
به رویایی شیرین فرو می رفتم ،
چه خوب بود همیشه سرشار از تو بودم مــادر ....
[=times new roman]اگر تمام حلزونهای عالم دست به دست هم بدهند تا به چین رنج هایت سفر کنند؛
[=times new roman]باز هم کاری از پیش نخواهند برد ، گیرم عصاره شفابخش هم داشته باشند.
[=times new roman]چین و چروک رنجهایت را مرهمی نیامده مادر ...
[="Indigo"][/]
[="Indigo"][/]
[="Indigo"][/]
[="Indigo"] [INDENT]مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم " مـــــادری " را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...
اونی که وقتی از مدرسه می اومدم خونه ، میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰ تا صلوات فرستادم تا امتحان تو قبول بشی . . .
[/INDENT][/]
مادر! دست ها برای از تو نوشتن می لرزند،
کلمه ها می مانند برای از تو سروردن
قلب تو، وسیع تر از حجم تمام دردها و رنج هاست؛
بلندتر از طول تمام غصه ها و شادی ها.
قلب تو، دنیا را در خودش جای می دهد
و تکه ای است از بهشت که بوی پر جبرییل می دهد.
شانه هایت، تکیه گاه کبوتران صلح است
و فرودگاه پرستوهای عاشق.
پنجره ها، وضوی صبح شان را با عطر صدای تو می گیرند
و دیوارها، با لالایی دعای تو به خواب می روند.
زندگی، با مدیریت چشم های تو اداره می شود.
تو، آسیاب رودخانه های پایان ناپذیر تلاش و کوششی.
کلمه ها، در آستانه نامت زانو زده اند
و هرچه جمله تعجبی است، در برابر مقامت خم شده اند.
قلب تو ادامه کوه است در صلابت،
ادامه باران است در صداقت،
ادامه بهار است در صمیمیت
ادامه خورشید است در گرمی
و ادامه مهتاب است در درخشش
وامتداد شادمانی ست در مسیر زندگی
و به رحمت ایزدی رفته اند .
روحشون شاد ان شاءالله .
اللهم صل علی محمدو ال محمدو عجل فرجهم .
مادر ، کاش پیر نمیشدی !
زمستان ... !
دوباره میشود ، بهار شوی ... !
ورنگ زیبای نگاهت برای من رنگین کمانیست ناب...
تنها چیزی که برایم در این دنیا مهم است دیدن شادی توست...
مهربانم خدا پشت و پناهت
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من
مادرم تنها تویی آواز من
مادران عشق اند وعشق از مادر است
گرچه بابا خوشتر از تاج سر است
هر دو مثل گل به فصل نو بهار
هر کدام در جای خود چون شهر یار
[="Times New Roman"][="Black"][/]
اي که
مهربانيـــ
از نگاهـت
سيــب مي چينــــد
مادر
[=microsoft sans serif]مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت استمادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است
فـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده رب
کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است
کودکی بودم بی پناه . . .
و مادر پناهگاه همیشگی ام بود . . .
[="Indigo"][/]
همه اش با یک نگاه به پیچ و تاب های گیسوهای مادرم، برطرف می گردد
دوستت دارم مادر....روزت مبارک
:Gol:مادر عزیزم ای سلان شادی ها روزت مبارکه:Gol::Hedye::Mohabbat:
[="Tahoma"][="Navy"][=B Mitra]خدمت به مادر
[=B Mitra]روزي حضرت موسي (علیه السلام) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «ميخواهم همنشينم را در بهشت ببينم». جبرئيل بر او نازل شد و گفت: «اي موسي، قصابي که در فلان محل ساکن است، همنشين توست». حضرت موسي(علیه السلام) نزد قصاب رفت و اعمال او را زير نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداري گوشت برداشت و به سوي منزل روان گرديد. موسي(علیه السلام) از پي او روان شد. چون به در منزل رسيدند، موسي جلو رفت و پرسيد: «اي جوان مهمان نميخواهي؟» گفت: بفرماييد! حضرت موسي وقتي به درون خانه رفت، ديد جوان با آن گوشت تازه غذايي تهيه کرد، آن گاه زنبيلي را که به سقف آويخته بود، پايين آورد و پيرزني کهنسال را از درون آن بيرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خويش غذا را به او خورانيد. هنگامي که خواست زنبيل را به جاي آن بياويزد، زبان پيرزن به کلماتي نامفهوم حرکت کرد. سپس جوان قصاب براي حضرت موسي غذا آورد و با هم غذا را خوردند.
چون موسي(علیه السلام) از ماجراي جوان پرسيد، پاسخ داد: «اين پيرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نيست و نمي توانم براي او کنيزي استخدام نمايم، خدمتش را مينمايم». موسي(علیه السلام) پرسيد: «آن کلماتي که مادرت بر زبان جاري کرد، چه بود؟» گفت: «هرگاه او را شست و شو ميدهم و غذا به او ميخورانم، دعايم ميکند و ميگويد: " خدا تو را ببخشايد و تو را در بهشت همدرجه و همنشين حضرت موسي(علیه السلام) گرداند! " حضرت موسي(علیه السلام) فرمود:
اي جوان، من موسي هستم. اينک به تو بشارت ميدهم که خداوند دعاي مادرت را دربارة تو مستجاب گردانيده است. جبرئيل به من خبر داد که تو در بهشت همنشين و همدرجة من خواهي بود.[1]
اينک اي خواهر و برادرم! با دقت در اين داستان نيک بنگر که از راه خدمتگزاري عاشقانه به مادرت چگونه ميتواني از سريع ترين و ميانبرترين راهها در سيرو سلوک به سوي حضرت حق ره بپيمايي و به خيمهگاه امام زمانت نزديک و نزديکتر شوي!
عزيز دلم، اينک با همتي مهدوي به عرصة خدمتگزاري عاشقانة مادرت وارد شو و آن گاه که مادرت در نهايت رضايت از تو خواست تا دعايت کند، از او بخواه که مادر از خدا برايم طلب کن که مرا همنشين و همدرجة امام زمان در دنيا و آخرت قرار دهد!
پی نوشت :
[1].پند تاريخ، ج1، ص68؛ نيليپور، مهدي، بهشت اخلاق، ج2، ص544.
مادر
ای معنی ایثار تو گل باغ خداییتوی روزگار غربت با غم دل آشنایی
می نویسم از سر خط ای معنی بودن
می نویسم تا همیشه توی لایق ستودن
مادرم ای تمام هستی من روزت مبارک
اسطورهٌ شهامت وایثار مادر است
تاریخ ساز مکتب پیکار مادر است
[=microsoft sans serif]گراجتماع چو خانه بود بهر جامعه
تهداب وسقف وپایه ودیوار مادراست
[=microsoft sans serif]
فرزند اگر که تب کند از گردش نسیم
تا صحبدم نشسته وبیدار مادراست
[=microsoft sans serif]
ما از وجود او ست که موجود گشته ایم
همچون درخت میوه پر از بار مادر است [=microsoft sans serif]
فرقی نمیکند زن افغان که هر کجاست
هم پاک وبانجابت وپُرکارمادراست
همچون عقاب چوچه به منقار مادراست [=microsoft sans serif]
بیند اگر هزار رقم رنج ودرد وغم
[=microsoft sans serif]دریای بی کرانه اسرار مادر است
[=microsoft sans serif]مدیون مادر است (حبیب)در تمام عمر
زیرا همیشه عاشق دیدار مادراست [=microsoft sans serif]
ای بلند آوازه نقش ونگین
ای به عالم جلوه مهر آفرین
مهر تو از مهر یزدان منشعیب
درد مندان را بود مهرت طبیب
مادر ای گلوازه مهر و و فا
آسمانت پر فروغ وپر صفا
کودک که بودم ، وقتی زمین میخوردم ،مادرم مرا میبوسید،
تمام دردهایم از یادم میرفت ...
دیروز زمین خوردم، دردم نیامد ،
اما...
به جایش تمام بوسههای مادرم به یادم آمد:Gol:
به سلامتی مادرم::
بی منت بزرگم کرد::
بی منت مهربونیاشو خرجم کرد::
بی منت عمرشو به پام ریخت::
بی منت خوابشو زد تا من راحت بخوابم::
بی منت غذا درست کرد جلوم گذاشت::
بی منت لباسامو شست::
بی منت آرزوهاشو باهام تقسیم کرد::
بی منت لباسامو اتو کرد::
بی منت به حرفهایم گوش داد::
بی منت بهترینارو برام خواست::
بی منت بوسم کرد::
بی منت جوونیشو به پام ریخت::
بی منت بهترین:: لحظاتشو برام گذاشت::
بی منت دوسم داره::
بی منت بهت میگم مادرم::
هر کسی عطر خاصی دارد...
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند...
همانند "مادر"
اما از يك چيز در عجبم
اين تويي كه روز و شب
پروانه وار
گرد وجود من مي گردي
سرم را نه ظلم میتواندخم کند،
نه مرگ،
نه ترس،
سرم فقط برای بوسیدن دستهای تو خم میشود مادرم
*دوستت دارم*
[=arial]و چشمهای گرانبها و با ایمان او،
[=arial]زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛
[=arial]زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،
[=arial]و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛
[=arial]در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،
[=arial]با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،
[=arial]زمانی که اندوهگین است،
[=arial]بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،
[=arial]اگر از تو چیزی میپرسد،
[=arial]او را پاسخگو باش،
[=arial]و اگر دوباره پرسید،
[=arial]باز هم پاسخگو باش،
[=arial]و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،
[=arial]نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،
[=arial]واگر تو را به درستی درنمی یابد،
[=arial]شادمانه همه چیز را برای او بازگو،
[=arial]ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،
[=arial]که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .
مهربانىهاى پدر و مادر و... همه جلوههایى از رحمت و عنایت الهى است، زیرا اوست که این همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غریزى نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند.
گریه کردم ~ خندیدند . . .
ناراحت بودم ~ دور شدند . . .
شکست خوردم ~ خندیدند
.................. ~ .........
.
.
مـــــادرم ~ گریه کرد برای من
کلفتیه صداتو به رخ مادری که حرف زدنو یادت داده نکش
دلش بشکنه دنیات نابود میشه
[=times new roman]تنها کسی ست
[=times new roman]که باعث می شود - بفهمم
[=times new roman]خدا مهربان است ...!
هر روز خانه ﺭﺍ ﺟﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﺪ...
[=arial]ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ ؛
[=arial]ﺭﻧﮓ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ دارد .
[=arial] هیچوقت به ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ نرﻓﺘﻪ ؛
[=arial]اما یک ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
مادر نوشته می شود فرشته خوانده میشود......
زندگی من بر سه اصل استوار است:
نـگاه مادرم
لبــــخند مادرم
دعـــــــــــای مادرم....