جمع بندی تفکر و تعقل انسان ، وحی و الهام

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفکر و تعقل انسان ، وحی و الهام
سلام ، خسته نباشید یک سوالی ذهن مرا مشغول کرده معنای تفکر و تعقل انسان ، وحی ، الهام چیست؟ از کجا بفهمیم یک چیز حاصل تفکر و تعقل خود ما بوده؟ و آیا هر چیزی حاصل تفکر باشد درست خواهد بود؟ تفاوت وحی و الهام چیست ؟آیا به مردم عادی هم الهام می شود(منظورم همان ایده ای هست که به طور ناگهانی به ذهن انسان می رسد)؟ تفاوت الهام و تفکر چیست؟ و سوال بعدی اینکه تو خود قرآن خداوند فرمودند گاهی اوقات شیطان القائاتی به انسان می کند با توجه به این مسئله انسان الهامات الهی را چگونه از القائات شیطانی تشخیص دهد آن هم با توجه اینکه القائات شیطانی همیشه از ابتدا بد نیست و گاهی اوقات ابتدا القائات به ظاهر خوب می کند ولی پس از مدتی انسان را در دام سرپیچی و غرور می اندازد؟ اینجوری که آدم نه می تونه هیچ کاری کنه و نه می تونه به هیچ چیز اعتماد کنه. و آِیا این درست است که با ترک گناهان و مبارزه با زیاده خواهی نفس قدرت الهامات الهی افزایش پیدا می کند؟
برچسب: 
با نام و یاد دوست       کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
ی تفکر و تعقل انسان ، وحی ، الهام چیست؟ از کجا بفهمیم یک چیز حاصل تفکر و تعقل خود ما بوده؟ و آیا هر چیزی حاصل تفکر باشد درست خواهد بود؟ تفاوت وحی و الهام چیست ؟آیا به مردم عادی هم الهام می شود(منظورم همان ایده ای هست که به طور ناگهانی به ذهن انسان می رسد)؟ تفاوت الهام و تفکر چیست؟ و سوال بعدی اینکه تو خود قرآن خداوند فرمودند گاهی اوقات شیطان القائاتی به انسان می کند با توجه به این مسئله انسان الهامات الهی را چگونه از القائات شیطانی تشخیص دهد آن هم با توجه اینکه القائات شیطانی همیشه از ابتدا بد نیست و گاهی اوقات ابتدا القائات به ظاهر خوب می کند ولی پس از مدتی انسان را در دام سرپیچی و غرور می اندازد؟ اینجوری که آدم نه می تونه هیچ کاری کنه و نه می تونه به هیچ چیز اعتماد کنه. و آِیا این درست است که با ترک گناهان و مبارزه با زیاده خواهی نفس قدرت الهامات الهی افزایش پیدا می کند؟
  برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: الهام از سنخ وحی است، یعنی القاى یک مطلب از عالم بالا بر قلب مستعد و دارای ظرفیت است(شرح اصول كافى ملاصدرا ، ج2 ، ص 455) اما تفاوتی که با وحی تشریعی یا وحی نبوی دارد اين است كه شخصى كه به او الهام مى شود نمى داند كه از كجا و توسط چه وسيله اى به او الهام شده است، در حالی که در وحی چنین نیست و شخص به یقین می داند آنچه به او القاء شده است وحی از جانب خداوند است. (ملاصدرا، الشواهد الربوبيه ، ص348ـ 349) شهید مطهری(ره) در خصوص تفاوت الهام با وحی نیز همین ملاک را بیان می کند: «گاهی الهاماتی به افراد می‌شود بدون آن‌که خود فرد هم علتش را بفهمد. انسان همین‌قدر می‌بیند که یک‌دفعه در دلش چیزی را می‌فهمد، احساس می‌کند یک چیزی را درک کرد بدون آن‌که بفهمد آن چیست، این خودش یک نوع القاء و یک نوع الهام است. می‌گویند فرق لغوی الهام با وحی در این است که انسان در الهام مستشعر به مَبدئش نیست».(مجموعه آثار، ج4، ص405و406) اما تفاوت تفکر با وحی و الهام در این است که وحی و الهام بدون تأمل و بدون اکتساب به درون قلب انسان القاء میشوند، اما تفکر همانطور که از نامش پیداست در گروی فکر و نظر و استدلال و مقدمه چینی های نظری خود انسان است. بنابراین آنجه که در ذهن ماست اگر حاصل ترکیب یافته های درونی خود ما و نتیجه گیری با استمداد و استناد به مقدماتی است که در ذهن داشته ایم، این تفکر است، در غیر این صورت اگر دفعتا و بدون استناد به مقدمات پیشینی در درون انسان حادث شده است می تواند الهام باشد. نکته دیگری که قابل توجه است این است که در الهام آنچه که به انسان القاء میشود آنچه شایسته عمل و آنچه شایسته ترک است می باشد، به عبارت دیگر آنچه از طریق الهام القا میشود از سنخ باور و اعتقاد نیست، بلکه از سنخ عمل است. (ر.ک: الميزان ، ج5 ، ص 311 و ج20 ، ص 298؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص65. نکته دوم:                                      بر خلاف وحی تشریعی که مختص انبیاء است، الهام در مورد هر کسی ممکن است جاری شود، همان طور که نمونه آن را قرآن کریم در مورد مادر موسی(ع) بیان می فرماید، و در میان توده مردم هم گاهی چنین الهاماتی دیده میشود، مانند ماجرایی که شهید مطهری(ره) از الهام یک انسانی تعریف می کند که خیلی نگرش ماورای مادی هم نداشته است.(ج4، ص406) البته این روشن است که از آنجا که الهام نیز از سنخ علوم حضوری است، هر چه ظرفیت انسان بیشتر و صفای باطن او بیشتر باشد این الهامات بیشتر و شفاف تر خواهد بود.   نکته سوم: همانطور که اشاره فرمودید در روایات اهل بیت(علیهم السلام) الهام و یا القا درونی را هم از ناحیه ملائکه و هم از ناحیه شیاطین دانسته اند، به عنوان مثال پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لِلشَّيْطَانِ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة»؛ برای شیطان و ملائکه نسبت به فرزند آدم الهاماتی است.(بحار، ج60، ص141) اما برای تشخیص آن علائمی بیان شده است از جمله این که الهامات الهی برای انسان طمأنینه و سکون نفس می آورد، اما الهاماتی که از جانب شیاطین هستند همراه با اضطراب، ترس و دودلی هستند. (فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ج1، ص396؛ المیزان، ج3، ص221) در الهامات الهی انسان دیگر از حالت دو دلی بیرون آمده و با آرامش، آن القائات را می پذیرد، همانگونه که مادر حضرت موسی(علیه السلام) حاضر شد فرزندش را به رود عظیم نیل بسپارد. علامت دیگر از سنخ القائات است، سنخ القائاتی که از جانب ملائکه میشود مطابق با عقل و شریعت بوده، اما سنخ القائات شیاطین چنین نیست، همانگونه که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «لِلشَّيْطَانِ لَمَّةٌ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّةٌ فَلَمَّةُ الشَّيْطَانِ وَعْدُهُ بِالْفَقْرِ وَ أَمْرُهُ بِالْفَاحِشَةِ وَ لَمَّةُ الْمَلَكِ أَمْرُهُ بِالْإِنْفَاقِ وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمَعْصِيَة»؛ برای شیطان الهامی است، و برای ملک[نیز] الهامی، پس الهام و القاء شیطان بیم دادن او به فقر، و امر او به فحشا است، و اما الهام فرشته به امر کردن به انفاق و نهی از معصیت است.    
سلام،ممنون از پاسخ بسیار خوبتان فقط یک سوال آن هم اینکه شاید شیطان انسان را به یک کار به ظاهر خوب تشویق کند اما بعدا به علت غرور انسان را زمین بزند؟ یا بین دو کار خوب انسان را به انجام کاری که ثواب کمتری دارد سوق بدهد. در اینگونه موارد چگونه باید تشخیص بدهیم؟ با تشکر
با سلام مجدد
فقط یک سوال آن هم اینکه شاید شیطان انسان را به یک کار به ظاهر خوب تشویق کند اما بعدا به علت غرور انسان را زمین بزند؟ یا بین دو کار خوب انسان را به انجام کاری که ثواب کمتری دارد سوق بدهد. در اینگونه موارد چگونه باید تشخیص بدهیم؟
  اگرچه خوف از غرور در انسان مطلوب است، اما اگر این ترس موجب ترک عمل و عبادت شود خودش حیله ای از جانب شیطان است، چون شیطان هم هدفش ترک عمل از سوی انسان است، بنابراین ترک عمل از ترس آفات آن هرگز روش درستی برای مبارزه نیست، بلکه فرار از مبارزه با شیطان است؛ هرگز نباید عمل خوبی را به خاطر ترس از ریا ترک کنیم، ما باید عمل را انجام دهیم و در برابر آفات و آسیب هایی چون ریا و غرور و مانند آن با خودمان مبارزه کنیم. مطالعه کتاب های اخلاقی چون معراج السعاده که راه های مبارزه با غرور را بیان نموده اند در این خصوص راهگشاست که یکی از این راهکارهایی که بیان شده است تفکر است، در این که هیچ رفتاری از ما مستقل و بریده ی از خدا نیست، ما هیچ چیز از خودمان نداریم، پس چه جای غرور؟ اما در مورد بخش دوم سوالتان یعنی سوق دادن به کاری که ثواب کمتری دارد برای ترک کاری که ثواب بیشتری دارد ما باید با ملاک های عقلی و نقلی کار بهتر را تشخیص دهیم، یا اگر توان تشخیص نداریم از بزرگان و علمای دین مشورت بگیریم، در این صورت شیطان نمی تواند ما را فریب دهد، و حتی اگر در تشخیص اشتباه کرده باشیم چون مسیر تحقیق را درست رفته ایم خداوند از اجر ما چیزی کم نخواهد کرد.
جمع بندی ________________________________________________ پرسش: تفکر، الهام، و وحی با یکدیگر چه تفاوتی دارند؟ آیا به مردم عادی هم الهام می شود؟ از کجا بدانیم آنچه در ذهن ماست حاصل الهام است یا تفکرات خودمان؟ و اینکه در قرآن آمده است که گاهی اوقات شیطان القائاتی به انسان می کند، تشخیص آن از الهام چگونه است؟ خصوص با توجه به اینکه شیطان ممکن است انسان را به یک کار به ظاهر خوب تشویق کند تا بعدا به علت غرور انسان را زمین بزند؟ پاسخ: برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: الهام از سنخ وحی است، یعنی القاى یک مطلب از عالم بالا بر قلب مستعد و دارای ظرفیت است(1) اما تفاوتی که با وحی تشریعی یا وحی نبوی دارد اين است كه شخصى كه به او الهام مى شود نمى داند كه از كجا و توسط چه وسيله اى به او الهام شده است، در حالی که در وحی چنین نیست و شخص به یقین می داند آنچه به او القاء شده است وحی از جانب خداوند است. (2) شهید مطهری(ره) در خصوص تفاوت الهام با وحی نیز همین ملاک را بیان می کند: «گاهی الهاماتی به افراد می‌شود بدون آن‌که خود فرد هم علتش را بفهمد. انسان همین‌قدر می‌بیند که یک‌دفعه در دلش چیزی را می‌فهمد، احساس می‌کند یک چیزی را درک کرد بدون آن‌که بفهمد آن چیست، این خودش یک نوع القاء و یک نوع الهام است. می‌گویند فرق لغوی الهام با وحی در این است که انسان در الهام مستشعر به مَبدئش نیست».(3) اما تفاوت تفکر با وحی و الهام در این است که وحی و الهام بدون تأمل و بدون اکتساب به درون قلب انسان القاء میشوند، اما تفکر همانطور که از نامش پیداست در گرو فکر و نظر و استدلال و مقدمه چینی های نظری خود انسان است. بنابراین آنچه که در ذهن ماست اگر حاصل ترکیب یافته های درونی خود ما و نتیجه گیری با استمداد و استناد به مقدماتی است که در ذهن داشته ایم، این تفکر است، در غیر این صورت اگر دفعتا و بدون استناد به مقدمات پیشینی در درون انسان حادث شده است می تواند الهام باشد. نکته دیگری که قابل توجه است این است که در الهام آنچه که به انسان القاء میشود آنچه شایسته عمل و آنچه شایسته ترک است می باشد، به عبارت دیگر آنچه از طریق الهام القا میشود از سنخ باور و اعتقاد نیست، بلکه از سنخ عمل است. (4)   نکته دوم:                                      بر خلاف وحی تشریعی که مختص انبیاء است، الهام در مورد هر کسی ممکن است جاری شود، همان طور که نمونه آن را قرآن کریم در مورد مادر موسی(علیه السلام) بیان می فرماید، و در میان توده مردم هم گاهی چنین الهاماتی دیده میشود، مانند ماجرایی که شهید مطهری(ره) از الهام یک انسانی تعریف می کند که خیلی نگرش ماورای مادی هم نداشته است.(5) البته این روشن است که از آنجا که الهام نیز از سنخ علوم حضوری است، هر چه ظرفیت انسان بیشتر و صفای باطن او بیشتر باشد این الهامات بیشتر و شفاف تر خواهد بود.   نکته سوم: همانطور که به درستی اشاره فرمودید در آیات و روایات اهل بیت(علیهم السلام) الهام و یا القا درونی را هم از ناحیه ملائکه و هم از ناحیه شیاطین دانسته اند، به عنوان مثال پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لِلشَّيْطَانِ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة»؛ برای شیطان و ملائکه نسبت به فرزند آدم الهاماتی است.(6) اما برای تشخیص آن علائمی بیان شده است از جمله این که الهامات الهی برای انسان طمأنینه و سکون نفس می آورد، اما الهاماتی که از جانب شیاطین هستند همراه با اضطراب، ترس و دودلی هستند. (7) در الهامات الهی انسان دیگر از حالت دو دلی بیرون آمده و با آرامش، آن القائات را می پذیرد، همانگونه که مادر حضرت موسی(علیه السلام) حاضر شد فرزندش را به رود عظیم نیل بسپارد. علامت دیگر از سنخ القائات است، سنخ القائاتی که از جانب ملائکه میشود مطابق با عقل و شریعت بوده، اما سنخ القائات شیاطین چنین نیست، همانگونه که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «لِلشَّيْطَانِ لَمَّةٌ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّةٌ فَلَمَّةُ الشَّيْطَانِ وَعْدُهُ بِالْفَقْرِ وَ أَمْرُهُ بِالْفَاحِشَةِ وَ لَمَّةُ الْمَلَكِ أَمْرُهُ بِالْإِنْفَاقِ وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمَعْصِيَة»؛ برای شیطان الهامی است، و برای ملک[نیز] الهامی، پس الهام و القاء شیطان بیم دادن او به فقر، و امر او به فحشا است، و اما الهام فرشته به امر کردن به انفاق و نهی از معصیت است.(8) اما در خصوص ترس از غرور و ریا و مانند آن باید بدان توجه داشت که اگرچه خوف از این آفات در انسان مطلوب است، اما اگر این ترس موجب ترک عمل و عبادت شود خودش حیله ای از جانب شیطان است، چون همانطور که در کتب اخلاقی اشاره شده است هدف شیطان ترک عمل از سوی انسان است، بنابراین ترک عمل از ترس آفات آن هرگز روش درستی برای مبارزه نیست، بلکه فرار از مبارزه با شیطان است؛ ما باید عمل را انجام دهیم و در برابر آفات و آسیب هایی چون ریا و غرور و مانند آن با خودمان مبارزه کنیم. مطالعه کتاب های اخلاقی چون معراج السعاده که راه های مبارزه با غرور را بیان نموده اند در این خصوص راهگشاست که یکی از این راهکارهایی که بیان شده است تفکر است، در این که هیچ رفتاری از ما مستقل و بریده ی از خدا نیست، ما هیچ چیز از خودمان نداریم، پس چه جای غرور؟   پی نوشت ها:
  1. ملاصدرا، شرح أصول الكافي‏، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، تهران، چاپ اول، 1383، ج2، ص 455
  2. ملاصدرا، الشواهد الربوبيه، المركز الجامعى للنشر، مشهد، چاپ دوم، 1360ش، ص348ـ 349.
  3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، ج4، ص405و406
  4. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، الميزان فی تفسیر القرآن، مكتبة النشر الإسلامي‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج5 ، ص 311 و ج20 ، ص 298؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، انتشارات اسراء، قم، چاپ سوم، 1385، ص65.
  5. مجموعه آثار، ج4، ص406
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج60، ص141
  7. فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، انتشارات بيدار، قم، چاپ اول، 1418، ج1، ص396؛ المیزان، ج3، ص221
  8. قطب الدین راوندی، فقه القرآن، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، چاپ دوم، 1405ق.
 
موضوع قفل شده است