جمع بندی تفسیر عرفانی و معرفتی آیه شریفه: «الذی علّم بالقلم» چیست؟
تبهای اولیه
هو الذی علّم بالقلمبا سلام و ادب
تفسیر عرفانی و معرفتی آیه شریفه ی "الذی علّم بالقلم" چیست؟
مقصود از قلم در این آیه چیست؟
و این چه نوع علمی است و حاملان آن چه کسانی هستند؟
آیا این علم عمومیت دارد؟
با تشکر
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته باشید
الف:علم از «مجردات» است نه از امور مادی
ب:مفیض علم، باید موجود مجرد [فرشته]باشد.درس و کتاب و استاد، از معدّات محسوب می گردند. و از این موجود مجرد تعبیر به «قلم »میگردد.
«استاد چون كتاب و مطالعه و مباحثه و فكر و نحوها معد است نه علت تامه؛ و مفيض، فياض على الاطلاق است الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم لذا ممكن است كه شاگردى برتر از استادش شود و متعلمى اعلم از معلمش گردد.»[1]
امام صادق علیه السلام در این زمینه «قلم» را فرشتهای از فرشتگان خدا میدانند.[2]
شیخ صدوق میفرمایند: « اعتقاد ما در لوح و قلم اين است كه آنها دو فرشتهاند.»[3]
سید حیدر آملی در ذیل این آیه شریفه میفرمایند:«: اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ لانّ المراد بهذا «القلم» العقل الاوّل»[4]
بنابراین این علم عمومیت دارد و حامل آن موجود مجرد«فرشته» است، و همانطوری که قلم ظاهری مطلب را بر کاغذ می نویسد، قلم حقیقی که موجود مجرد باشد علم را بر جان ما قرار میدهد.
موفق باشید.
...................................................
پینوشت:
[1].علامه حسن زاده آملی، نکته 491 هزار و یک نکته ص258
[2].علامه مجلسی،بحار الانوار،ج57،ص369
[3].اعتقادات صدوق، ص 44، چاپ كنگره شيخ مفيد
[4]. نص النصوص،ص492
امام صادق علیه السلام در این زمینه «قلم» را فرشتهای از فرشتگان خدا میدانند.[2]
بسمه العلیم
با سلام و ادب و تشکر از پاسخ حضرتعالی
اگر به معدات متوسل نشویم،مثل استاد و درس و بحث و سایر اسباب،با همین رتبه وجودی و با همین مقدار از معرفت ناقص
می توانیم مستقیما از قلم اعلی مستفیض گردیم؟
چگونه؟
شنیدم و در حالات بعضی از بزرگان خواندم که سؤالات علمی لاینحلشان را از طریق توسل به حضرت علی علیه السلام پاسخ
می گرفتند،یا حتی از یک ریاضی دان جوان(نابغه ریاضی) شنیدم که گاهی مسائل ریاضی مثل جرقه ای بدون اراده،از ذهنشان
عبور می کند و یک راه حل جدید برای پاسخ به مسائل سخت ریاضی می یابند،این همان افاضه علوم از مبادی و مخازن آن است؟
و آیا آیه اشاره به چنین دریافتهایی دارد؟
بسمه العلیمبا سلام و ادب و تشکر از پاسخ حضرتعالی
اگر به معدات متوسل نشویم،مثل استاد و درس و بحث و سایر اسباب،با همین رتبه وجودی و با همین مقدار از معرفت ناقص
می توانیم مستقیما از قلم اعلی مستفیض گردیم؟
چگونه؟
شنیدم و در حالات بعضی از بزرگان خواندم که سؤالات علمی لاینحلشان را از طریق توسل به حضرت علی علیه السلام پاسخ
می گرفتند،یا حتی از یک ریاضی دان جوان(نابغه ریاضی) شنیدم که گاهی مسائل ریاضی مثل جرقه ای بدون اراده،از ذهنشان
عبور می کند و یک راه حل جدید برای پاسخ به مسائل سخت ریاضی می یابند،این همان افاضه علوم از مبادی و مخازن آن است؟
و آیا آیه اشاره به چنین دریافتهایی دارد؟
باسمه تعالی
بله قطعا می شود. و قرآن در این زمینه راهکار نشان می دهد«وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»،[بقره282]
و اصلا علم لدّنی که متخذ از ایه شریفه « وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما»،[کهف65] بر همین اساس است که علم لدنی، بدون واسطه اسباب و معدات به انسان برسد. منتها باید رتبه وجودی خود را طبق کریمه فوق، با تزکیه و تقوا بالا ببریم.
«بود علم لدنى اكل از فوق / كه فوقانى شوى با ذوق و با شوق
ز اءكل فوقت ار نبود نصيبى / ز تحت ارجل است ديو عجيبى
تو انسانى غذاى تو سماوى است/ علوم رسميت صرف دعاوى است »[1]
فرق این دو نوع افاضه علم، مانند فرق جذبه و سلوک است.
«ای خوش آن جذبه که ناگاه رسد/نور آن بر دل آگاه رسد»
بنابراین از ناحیه عالم بالا منع فیضی نیست، محل قابل که وجود داشته باشد، علم افاضه میگردد. حال چه علم با واسطه و معدات، و چه علمی که بدون واسطه و در یک لحظه به واسطه رعایت تزکیه و تقوا افاضه گردد.
......................................
پینوشت:
[1].علامه حسن زاده آملی
بنابراین از ناحیه عالم بالا منع فیضی نیست، محل قابل که وجود داشته باشد، علم افاضه میگردد.
بسمه العلیم
استاد گرامی اشاره شما به قابلیت،اشاره بسیار مفیدی بود،متشکرم.
می توان گفت در علوم الهی این قابلیت تقوا است،در علوم دیگر چه؟ مثل علوم طبیعی.
کسب قابلیت برای استفاده از مخازن ماوراء طبیعی این علوم چیست؟
و آیا اصلا عرض بنده صحیح است؟
بسمه العلیماستاد گرامی اشاره شما به قابلیت،اشاره بسیار مفیدی بود،متشکرم.
می توان گفت در علوم الهی این قابلیت تقوا است،در علوم دیگر چه؟ مثل علوم طبیعی.
کسب قابلیت برای استفاده از مخازن ماوراء طبیعی این علوم چیست؟
و آیا اصلا عرض بنده صحیح است؟
باسمه تعالی
اصل رعایت بندگی است و فرقی بین انواع علوم نیست
باسمه تعالی
اصل رعایت بندگی است و فرقی بین انواع علوم نیست
بسمه العلیم
استاد می توان گفت بطور خاص در این علوم، ریاضات فکری و تفکرات عمیق و مستمر در آفرینش ایجاد قابلیت خواهد کرد؟
اصل رعایت بندگی است و فرقی بین انواع علوم نیست
سلام
اما می بینیم که بعضاً افرادی که آنچنان بندگی درست و درمونی هم ندارن ، یا بدتر ، حتی بی خدا هستن ، به یک سری توانایی ها در حل مسائل در علوم مختلف دست پیدا میکنن که حتی برخی از اونها به شکل یک اتفاق معجزه آسا و رسیدن ناگهانی مطلب به ذهن اتفاق افتاده
از طرفی برخی افراد رو می بینیم که سعی مدام در بندگی خداوند دارن و عبادات خدا رو بجا میارن ، اما از نظر علم و درک مفاهیم ، از حد انسانهای معمولی بالاتر نمیرن
اگر رعایت بندگی دلیل رسیدن به درجات بالای علمی هست ، پس مطالبی که عرض کردم چطور اتفاق میفته؟
آیا میشه اینطور گفت که عبادت معنایی فراتر از اونچه که ما میدونیم داره ، و در نتیجه ، عبادت حقیقی رو همون افرادی انجام دادند که ما اونها رو عابد نمیدونیم؟
یا پاسخ دیگه ای وجود داره؟
اصل رعایت بندگی است و فرقی بین انواع علوم نیست
بسمه المعطی
با سلام و ادب
استاد گرامی آیا طلب و یا به نوعی،لسان استعداد و قابلیت نیست که مفیض علوم بر قلب و عقل صاحبان علوم طبیعی می شود؟
به هر حال دانشمندان علوم تجربی و طبیعی، بعضی نوابغ علمی بوده اند که گویی یک نوع دریافت و کشف مسئله ایی ورای درس
و بحث و تعلیمات عمومی داشته اند،همانهایی که علوم را متحول کرده اند.مثل بوعلی سینا و یا انشتین.
به نظر میرسد سعه ی وجودی آنها برای دریافت علوم به واسطه ی تفکرات عمیق و دقیق گسترش پیدا کرده و قابل دریافت فیوضات
الهی شده اند.
بسمه العلیماستاد می توان گفت بطور خاص در این علوم، ریاضات فکری و تفکرات عمیق و مستمر در آفرینش ایجاد قابلیت خواهد کرد؟
باسمه تعالی
سوال شما در مورد افاضه علوم بدون معدات ، استاد و.. بود که جواب را عرض کردم. و یکی از مصادیق بارز آن افاضه قرآن بر کربلایی کاظم ، بی سواد و کم حافظه بود که بر اثر تزکیه و تقوایی که داشت ، یک باره حافظ کل قرآن شد.اما ریاضات فکری و تفکرات عمیق هم زیر مجموعه وسائط قرار می گیرد.
موفق باشید.
بسمه المعطیبا سلام و ادب
استاد گرامی آیا طلب و یا به نوعی،لسان استعداد و قابلیت نیست که مفیض علوم بر قلب و عقل صاحبان علوم طبیعی می شود؟
به هر حال دانشمندان علوم تجربی و طبیعی، بعضی نوابغ علمی بوده اند که گویی یک نوع دریافت و کشف مسئله ایی ورای درس
و بحث و تعلیمات عمومی داشته اند،همانهایی که علوم را متحول کرده اند.مثل بوعلی سینا و یا انشتین.
به نظر میرسد سعه ی وجودی آنها برای دریافت علوم به واسطه ی تفکرات عمیق و دقیق گسترش پیدا کرده و قابل دریافت فیوضات
الهی شده اند.
باسمه تعالی
مباحث را با هم خلط نکنید. تلاش علمی دانشمندان و افاضه علوم منافاتی با افاضه علم بر اثر تزکیه و تقوا ندارد.
همین جناب بوعلی هم هر گاه به مشکل علمی بر می خورد. وضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند و مشکل علمی اش حل می شد . حتی مقامات العارفین را در حالی نوشت که در اربعین به سر می برد.
و یا جناب ملاصدرا هر گاه به مشکل علمی بر می خورد از کهک قم پیاده به حرم حضرت معصومه علیها السلام می امد و با توسل به جواب سوال می رسید.
این نوع افاضه علوم، منافاتی با تلاش علمی سایر دانشمندان ندارد.
در هر دو صورت استعداد برای افاضه علم، حاصل می شود. منتها در این زمینه حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله تعالی مثالی بیان می فرمایند: اولی که با درس و تلاش حاصل می شود مانند مکانی می ماند که تا عمق ده متری کنده شده و یک تانکر آب،در آن خالی شده.
دومی مانند چشمه ای می ماند که شاید یک لیتر آب در آن است
حال سوال این است که کدام بهتر است؟
قطعا دومی. چون آب در مکان اول اگرچه زیاد است و لی بالاخره تمام می شود. ولی آب چشمه تمام شدنی نیست.هر ظرف آبی که بردارید. دوباره جایگزین می شود.[«وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»]
موفق باشید.
سلاماما می بینیم که بعضاً افرادی که آنچنان بندگی درست و درمونی هم ندارن ، یا بدتر ، حتی بی خدا هستن ، به یک سری توانایی ها در حل مسائل در علوم مختلف دست پیدا میکنن که حتی برخی از اونها به شکل یک اتفاق معجزه آسا و رسیدن ناگهانی مطلب به ذهن اتفاق افتاده
از طرفی برخی افراد رو می بینیم که سعی مدام در بندگی خداوند دارن و عبادات خدا رو بجا میارن ، اما از نظر علم و درک مفاهیم ، از حد انسانهای معمولی بالاتر نمیرن
اگر رعایت بندگی دلیل رسیدن به درجات بالای علمی هست ، پس مطالبی که عرض کردم چطور اتفاق میفته؟
آیا میشه اینطور گفت که عبادت معنایی فراتر از اونچه که ما میدونیم داره ، و در نتیجه ، عبادت حقیقی رو همون افرادی انجام دادند که ما اونها رو عابد نمیدونیم؟یا پاسخ دیگه ای وجود داره؟
باسمه تعالی
عبادت یعنی بندگی بی چون و چرای حق تعالی نه فقط اعمال ظاهری انجام دادن
همان طو ر که در پست بالا توضیح داده شدو به کریمه قران استشهاد آورده شد، میان دو نوع طریقه کسب علم خلط نکنید.
امثال کربلایی کاظم، شیخ رجبعلی خیاط، شیخ جعفر مجتهدی و...افرادی بودند که بر اثر تزکیه و تقوا محل قابل را برای افاضه علم بدون واسطه کسب نمودند.
باسمه تعالی
مباحث را با هم خلط نکنید. تلاش علمی دانشمندان و افاضه علوم منافاتی با افاضه علم بر اثر تزکیه و تقوا ندارد.
همین جناب بوعلی هم هر گاه به مشکل علمی بر می خورد. وضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند و مشکل علمی اش حل می شد . حتی مقامات العارفین را در حالی نوشت که در اربعین به سر می برد.
و یا جناب ملاصدرا هر گاه به مشکل علمی بر می خورد از کهک قم پیاده به حرم حضرت معصومه علیها السلام می امد و با توسل به جواب سوال می رسید.
این نوع افاضه علوم، منافاتی با تلاش علمی سایر دانشمندان ندارد.
در هر دو صورت استعداد برای افاضه علم، حاصل می شود. منتها در این زمینه حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله تعالی مثالی بیان می فرمایند: اولی که با درس و تلاش حاصل می شود مانند مکانی می ماند که تا عمق ده متری کنده شده و یک تانکر آب،در آن خالی شده.
دومی مانند چشمه ای می ماند که شاید یک لیتر آب در آن است
حال سوال این است که کدام بهتر است؟
قطعا دومی. چون آب در مکان اول اگرچه زیاد است و لی بالاخره تمام می شود. ولی آب چشمه تمام شدنی نیست.هر ظرف آبی که بردارید. دوباره جایگزین می شود.[«وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»]
موفق باشید.
بسمه الشکور
با سلام و ادب
استاد گرامی از پاسخ بسیار خوب حضرتعالی و همینطور از تحمل و صبرتان بر سؤالات مکرر حقیر سپاسگزارم.
در پناه حق باشید.
همان طو ر که در پست بالا توضیح داده شدو به کریمه قران استشهاد آورده شد، میان دو نوع طریقه کسب علم خلط نکنید.
امثال کربلایی کاظم، شیخ رجبعلی خیاط، شیخ جعفر مجتهدی و...افرادی بودند که بر اثر تزکیه و تقوا محل قابل را برای افاضه علم بدون واسطه کسب نمودند
آیا ممکنه این چنین افاضات و کرامات ، به غیرمسلمانان هم برسه یا فقط مختص مسلمان هاست؟
در واقع میخوام بپرسم عبادت و بندگی خالص ، فقط در چهارچوب اسلام امکان پذیره؟ یا راه های دیگه ای هم وجود داره؟
الان نمیتونم مصداقی اشاره کنم ، اما در ذهنم هست که افرادی مثل شکسپیر نویسندهء معروف ، به عنوان کسی مطرح میشن که گویی قلم اونها از یک علم فرازمینی جوهر میگیره. افراد دیگه ای هم مطرح میشن که متاسفانه حضور ذهن ندارم تا اسمشون رو بگم. سؤال من اینه که آیا ممکنه چنین افرادی (بطور مثال شکسپیر) ، گر چه مسلمان نبودند ، اما بندگی حقیقی رو فهمیده باشن و درنتیجه در معرض همان افاضات مورد بحث در این تاپیک قرار گرفته باشن؟
عبادت یعنی بندگی بی چون و چرای حق تعالی نه فقط اعمال ظاهری انجام دادن
الف) علمی که از طریق مطالعه و روش های مادی به دست میاد
ب) علمی که از راه بندگی خداوند به دست میاد
سؤال دوم من اینه که نسبت این دو طریق کسب علم با همدیگه چیه؟
طبق صحبت شما طریق دوم به طریق اول برتری داره. حالا اگه دو روش ((الف)) و ((ب)) با هم ترکیب بشن و اسمش رو روش ((ج)) بذاریم ، در اون صورت سؤال من اینه که:
اولاً آیا روش ((ب)) به تنهایی برای رسیدن به حقیقت علم کفایت میکنه و نیازی به روش ((الف)) نیست؟
ثانثاً اگر پاسخ سؤال قبل اینه که روش ((الف)) هم نیازه ، آیا
به همون نسبت که راه ((ب)) در کسب علم ، بر ((الف)) برتری داره ، روش ((ج)) هم بر ((ب)) برتری خواهد داشت؟تشکر از پاسختون. شاید من سؤالم رو خوب مطرح نکردم. جور دیگه ای میپرسم:آیا ممکنه این چنین افاضات و کرامات ، به غیرمسلمانان هم برسه یا فقط مختص مسلمان هاست؟
در واقع میخوام بپرسم عبادت و بندگی خالص ، فقط در چهارچوب اسلام امکان پذیره؟ یا راه های دیگه ای هم وجود داره؟الان نمیتونم مصداقی اشاره کنم ، اما در ذهنم هست که افرادی مثل شکسپیر نویسندهء معروف ، به عنوان کسی مطرح میشن که گویی قلم اونها از یک علم فرازمینی جوهر میگیره. افراد دیگه ای هم مطرح میشن که متاسفانه حضور ذهن ندارم تا اسمشون رو بگم. سؤال من اینه که آیا ممکنه چنین افرادی (بطور مثال شکسپیر) ، گر چه مسلمان نبودند ، اما بندگی حقیقی رو فهمیده باشن و درنتیجه در معرض همان افاضات مورد بحث در این تاپیک قرار گرفته باشن؟
باسمه تعالی
علم اختصاص به مسلمانان ندارد. علم غذای انسان به ماهو انسان است. به تعبیر جناب مولوی
«آدمی فربه شود از راه گوش/جانور فربه شود از حلق و نوش»
و یا این بیان « ای برادر تو همه اندیشه ای/ما بقی تو استخوان و ریشه ای»
بنابراین اگر کسی معنی بندگی حقیقی را فهمیده باشد، و عمل کند، در معرض آن افاضات قرار می گیرد.
نکتهء دیگه اینکه طبق فرمایش شما ، دو نوع علم داریم
الف) علمی که از طریق مطالعه و روش های مادی به دست میاد
ب) علمی که از راه بندگی خداوند به دست میادسؤال دوم من اینه که نسبت این دو طریق کسب علم با همدیگه چیه؟
طبق صحبت شما طریق دوم به طریق اول برتری داره. حالا اگه دو روش ((الف)) و ((ب)) با هم ترکیب بشن و اسمش رو روش ((ج)) بذاریم ، در اون صورت سؤال من اینه که:اولاً آیا روش ((ب)) به تنهایی برای رسیدن به حقیقت علم کفایت میکنه و نیازی به روش ((الف)) نیست؟
ثانثاً اگر پاسخ سؤال قبل اینه که روش ((الف)) هم نیازه ، آیا
به همون نسبت که راه ((ب)) در کسب علم ، بر ((الف)) برتری داره ، روش ((ج)) هم بر ((ب)) برتری خواهد داشت؟
باسمه تعالی
قطعا هر دو روش لازم است. ره چنان رو که رهروان رفتند. چنانچه می بینیم اولیاء الهی مانند علامه قاضیها، علامه طباطبایی ها، علامه حسن زاده ها خون جگرها خوردند در تحصیل علم. از راه زانو زدن در محضر استاد و شبانه روز درس خواندنن و.. ولی در کنارش رعایت اصل بندگی را هم داشتند، تا به آن افاضات از نوع دوم هم دست پیدا کنند. و این رابدانید که ترکیب کسب این دو نوع علم، قطعا از تنهایی آن مفید تر است.
زیرا بدون شک و تردید یک سری علوم است که از طریق دانشگاه و حوزه و ضرب یضرب به دست نمیآید. آن علوم، اشراقات، افاضات، عنایات الهی، علم لدنی و از عالم ملکوت و عالم بالاست. زمانی انسان آن علوم را کشف میکند و به دست میآورد که تقوا داشته باشد. پردههای گناه و معصیت را از مقابل چشم و زبانش بزند کنار، هر وقت غبار گناه و معصیت از چشم، زبان و قلبمان پاک شد آن علوم به ما افاضه میشود.
قطعا هر دو روش لازم است. ره چنان رو که رهروان رفتند. چنانچه می بینیم اولیاء الهی مانند علامه قاضیها، علامه طباطبایی ها، علامه حسن زاده ها خون جگرها خوردند در تحصیل علم. از راه زانو زدن در محضر استاد و شبانه روز درس خواندنن و.. ولی در کنارش رعایت اصل بندگی را هم داشتند، تا به آن افاضات از نوع دوم هم دست پیدا کنند. و این رابدانید که ترکیب کسب این دو نوع علم، قطعا از تنهایی آن مفید تر است.
زیرا بدون شک و تردید یک سری علوم است که از طریق دانشگاه و حوزه و ضرب یضرب به دست نمیآید. آن علوم، اشراقات، افاضات، عنایات الهی، علم لدنی و از عالم ملکوت و عالم بالاست. زمانی انسان آن علوم را کشف میکند و به دست میآورد که تقوا داشته باشد. پردههای گناه و معصیت را از مقابل چشم و زبانش بزند کنار، هر وقت غبار گناه و معصیت از چشم، زبان و قلبمان پاک شد آن علوم به ما افاضه میشود
نتیجه گیری من اینه که علمی که از راه بندگی به دست میاد مثل قلب میمونه و علم معمول که همه میشناسیم مثل دست و پا
قطعاً داشتن دست و پا لازمه و کسی نباید بگه دست و پا نمیخوام ، اما اونچه که حیات بخش هست ، قلب خواهد بود
و تفاوت ارزش گذاری این دو نوع علم ، منافاتی با لزوم پرداختن به هر دو علم نداره
امیدوارم برداشتم درست بوده باشه
به پاسخ خیلی از سؤالاتم رسیدم استاد ، سؤالهایی که ارتباط مستقیم هم با این تاپیک نداشت. ممنون
تشکر :Gol:
نتیجه گیری من اینه که علمی که از راه بندگی به دست میاد مثل قلب میمونه و علم معمول که همه میشناسیم مثل دست و پا
قطعاً داشتن دست و پا لازمه و کسی نباید بگه دست و پا نمیخوام ، اما اونچه که حیات بخش هست ، قلب خواهد بود
و تفاوت ارزش گذاری این دو نوع علم ، منافاتی با لزوم پرداختن به هر دو علم نداره
امیدوارم برداشتم درست بوده باشه
به پاسخ خیلی از سؤالاتم رسیدم استاد ، سؤالهایی که ارتباط مستقیم هم با این تاپیک نداشت. ممنون
باسمه تعالی
بله کاملا صحیح می باشد.
انشاء الله که به مزین به زینت هر دو علم خصوصا علم دوم بگردیم.
موفق باشید.
پرسش:
تفسیر عرفانی و معرفتی آیه شریفه ی "الذی علّم بالقلم" چیست؟ مقصود از قلم در این آیه چیست؟ و این چه نوع علمی است و حاملان آن چه کسانی هستند؟ آیا این علم عمومیت دارد؟
پاسخ:
الف: علم از «مجردات» است نه از امور مادی.
ب: مفیض علم، باید موجود مجرد [فرشته] باشد. درس و کتاب و استاد، از معدّات محسوب می گردند. و از این موجود مجرد تعبیر به «قلم »میگردد.
«استاد چون كتاب و مطالعه و مباحثه و فكر و نحوها معد است نه علت تامه؛ و مفيض، فياض على الاطلاق است "الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم" لذا ممكن است كه شاگردى برتر از استادش شود و متعلمى اعلم از معلمش گردد.»(1)
قلم را می توان فرشته ای از فرشتگان حق تعالی دانست.
سید حیدر آملی در ذیل این آیه شریفه میفرمایند: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ لانّ المراد بهذا «القلم» العقل الاوّل»(2)
بنابراین این علم عمومیت دارد و حامل آن موجود مجرد «فرشته» است، و همانطوری که قلم ظاهری مطلب را بر کاغذ می نویسد، قلم حقیقی که موجود مجرد باشد علم را بر جان ما قرار میدهد.
البته بدون استفاده از استاد و درس و ... هم می شود از «قلم اعلی» علم را دریافت نمود. قرآن در این زمینه راهکار نشان می دهد «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»(3)
و اصلا علم لدّنی که متخذ از ایه شریفه «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما»(4) بر همین اساس است که علم لدنی، بدون واسطه اسباب و معدات به انسان برسد. منتها باید رتبه وجودی خود را طبق کریمه فوق، با تزکیه و تقوا بالا ببریم.
«بود علم لدنى اكل از فوق / كه فوقانى شوى با ذوق و با شوق
ز اءكل فوقت ار نبود نصيبى/ ز تحت ارجل است ديو عجيبى
تو انسانى غذاى تو سماوى است/ علوم رسميت صرف دعاوى است»
فرق این دو نوع افاضه علم، مانند فرق جذبه و سلوک است.
«ای خوش آن جذبه که ناگاه رسد/ نور آن بر دل آگاه رسد»
بنابراین از ناحیه عالم بالا منع فیضی نیست، محل قابل که وجود داشته باشد، علم افاضه میگردد. حال چه علم با واسطه و معدات، و چه علمی که بدون واسطه و در یک لحظه به واسطه رعایت تزکیه و تقوا افاضه گردد.
منتها باید بدانیم برای کسب علم، هر دو روش لازم است. ره چنان رو که رهروان رفتند. چنانچه می بینیم اولیاء الهی مانند علامه قاضیها، علامه طباطبایی ها، علامه حسن زاده ها خون جگرها خوردند در تحصیل علم. از راه زانو زدن در محضر استاد و شبانه روز درس خواندن و ... ولی در کنارش رعایت اصل بندگی را هم داشتند، تا به آن افاضات از نوع دوم هم دست پیدا کنند. و این را بدانید که ترکیب کسب این دو نوع علم، قطعا از تنهایی آن مفید تر است.
زیرا بدون شک و تردید یک سری علوم است که از طریق دانشگاه و حوزه و ضرب یضرب به دست نمیآید. آن علوم، اشراقات، افاضات، عنایات الهی، علم لدنی و از عالم ملکوت و عالم بالاست. زمانی انسان آن علوم را کشف میکند و به دست میآورد که تقوا داشته باشد. پردههای گناه و معصیت را از مقابل چشم و زبانش بزند کنار، هر وقت غبار گناه و معصیت از چشم، زبان و قلبمان پاک شد آن علوم به ما افاضه میشود.
پی نوشت:
1.علامه حسن زاده آملی، حسن،هزار و یک نکته، نکته 491،ص258،بوستان کتاب.
2.سيد حيدر آملى، المقدمات من كتاب نص النصوص، ص492،قسمت ايرانشناسي انستيتو ايران و فرانسه پژوهشهاي علمي در ايران،تهران،1352 ه. ش.
3.بقره/282.
4.کهف/65.
[=Traditional Arabic] [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]