تفسیر جدید ی در مورد آیات سوره ی انجیر

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفسیر جدید ی در مورد آیات سوره ی انجیر

سلام

اینجانب در نظر دارم تفسیر جدیدی در مورد آیات سوره ی انجیر در این مکان ارائه دهم

با توجه به تجربیات قبلی و واکنش بعضی از دوستان شتابزده [="red"]فعلا [/]چیزی

نمی گویم فقط تا مدتی با دقت در سوره و تفاسیر تکراری قبلی تدبر کنید اگر هم نکته ای به ذهنتان

آمد بنویسید شاید شمابه نکته های جالبی رسیده باشید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالتِّينِ وَالزَّيتُونِ(التين/1) وَطُورِ سِينِينَ(التين/2)
وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ(التين/3)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ(التين/4)
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ(التين/5)
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ(التين/6)
فَمَا يكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ(التين/7)
أَلَيسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ(التين/8)

سوگند به انجير و زيتون
و طور سينا
و اين شهر امن [و امان]
[که] براستي انسان را در نيکوترين اعتدال آفريديم
سپس او را به پست‏ترين [مراتب] پستي بازگردانيديم
مگر کساني را که گرويده و کارهاي شايسته کرده‏اند که پاداشي بي‏منت‏خواهند داشت
پس چه چيز تو را بعد [از اين] به تکذيب جزا وامي‏دارد
آيا خدا نيکوترين داوران نيست

سلام
به نظر این کمترین ادمها باید بتونن ابراز وجود و عقیده کنن و این چیز معمولیه ولی چطور این نظرشون رو بیان کنن خیلی شرطه

بشارت;31541 نوشت:
سلام
به نظر این کمترین ادمها باید بتونن ابراز وجود و عقیده کنن و این چیز معمولیه ولی چطور این نظرشون رو بیان کنن خیلی شرطه

سلام بشارت

ببین در هر جایی غیر از بهشت وجهنم هم آدم خوب هست وهم بد

بعضی ها ذاتا بدگمانند دست خودشون نیست

هر حرف وسخن جدیدی را می کوبند اگر چه واقعا درست هم باشه

قضیه ی گالیله که یادته بخاط اینکه می گفت زمین می چرخه می خواستن او را در آتش بسوزانند !!

چون یک عده آدم بیفکر وقهقهرا گرا حرفای اون را نمی توانستند باور کنن و بر اسب چموش بد گمانی

سوار شده بودند که گالیه ی گاو چران تو میخای بر ما و ارسطو وبطلمیوس بزرگ ایراد بگیری !!!

با عرض سلام
دوستان گرامی اساتید محترم اجازه بدید

اجازه بدید منظور ایشان از تفسیر برداشتی از این ایات است که می تواند برای همه ما مفید باشد.

من این مطلب را نباید در اینجا بگویم اما چون حق است به زبان می آورم
متاسفانه ما مجتهد داریم که حتی قرآن را صحیح ترجمه نکرده

حال اجازه بدید ایشان نظرشان را در ارتباط با این سوره کاملا بخصوص بفرمایند.
من مشتاقانه منتظر شنیدنش هستم

یاحق:Gol:

bina88;31550 نوشت:
با عرض سلام
دوستان گرامی اساتید محترم اجازه بدید

اجازه بدید منظور ایشان از تفسیر برداشتی از این ایات است که می تواند برای همه ما مفید باشد.

من این مطلب را نباید در اینجا بگویم اما چون حق است به زبان می آورم
متاسفانه ما مجتهد داریم که حتی قرآن را صحیح ترجمه نکرده

حال اجازه بدید ایشان نظرشان را در ارتباط با این سوره کاملا بخصوص بفرمایند.
من مشتاقانه منتظر شنیدنش هستم

یاحق:gol:

لا اله الا الله از دست بعضی ها

ببینید مگر نمی گویند قرآن برای همه ی زمانهاست خوب باید انتظار داشت در هر زمانی نکته ی جدیدی

از اسرار آن هویدا شود

این ظلم است به قرآن که بر آن قفل رکود بزنیم

مگر قرآن برای تمام نسل بشر نیامده مگر مخاطب قرآن گروه اندکی از مردم است ؟

یا ایها الناس، یا ایها الذین آمنوا ......

پس وقتی که برای تمام مردم و بشر فرستاده شده است آیا ما نباید در آن اجازه ی تدبر و تفکر داشته

باشیم ؟؟؟

چرا بعضی ها قرآن را بر خلاف آموزهای آشکار قرانی منحصر به حیات خلوت خود می دانند ؟؟؟؟

و خیال می کنند که مخاطبین قرآن فقط آنها یند

اگر این خیال درست باشد ؟؟؟پس بقیه هیچ تکلیفی ومسئولیتی در انجام دستورات قرآنی ندارند !

چرا که قرآن آن ها را مخاطب نساخته و از ما بهتران فقط مخاطب قرآن هستند و فقط آنها باید به قرآن

عمل کنند !!!
شما چیزی نمی دانید فقط ابزار دست ما هستید

این است نتیجه تفکر بعضی ها

آقایان نوع انسان آزاد است که تفکر کند از کجا معلوم قطره ی بیمقداری مثل اینجانب که شما

از اشرار می پندارید از شما ها نزد خدا مقربتر نباشند

گویی حسادت و خودشیفتگی برخی مانع از آن است که سخن خود قرآن را بیاد آورند که گفته

الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ(الزمر/18)

به سخن گوش فرامي‏دهند و بهترين آن را پيروي مي‏کنند اينانند که خدايشان راه نموده و اينانند همان

خردمندان

پس به بعضی ها نصیحت می کنم که مانع اظهار نظر دیگرا ن نشوند چرا که قرآن گفته

فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيئًا وَيجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيرًا كَثِيرًا(النساء/19)

پس چه بسا شما از چیزی خوشتان نمی آید در حالیکه خداوند در آن خیر فراوان قرار مي‏دهد

[="red"] اما نظریات جدید [/]

بعضی متاسفانه نا آگاهانه به قرآن قفل رکود زده اند خیال می کنند قرآن همین معانی صرف ونحوی

محدودعربی است که گفته اند !!

اما به قول مرحوم حافظ : وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

ومبارزه ی اصلی اینجانب با این گروه نزدیک بین است

قرآن حمال ذو وجوه است انبوهی از استنباط در آن نهفته است

قرآن مثل فضا می ماند بسیاری از سیارات وستاره ها در زمان پیامبر که کشف نشده بودند و کسی آنها

را که نمی دیده اما با پیشرفت علم کشف شده اند

وسعت علوم فضایی فعلی را با صدر اسلام مقایسه کنید

زمین تا آسمان به کمک علم پیشرفت کرده است

پس چرا بعضی ها به پیشرفت علوم قرآنی و گذر از حصار های کذایی تفسیر های ابتدایی اعتقاد ندارند ؟؟

حرف نزن تفسیر نکن سبقت نگیر اصلا تو چرا بر خلاف ما حرف میزنی ما بر همه چیز آگاهیم وتو از علم

!!!؟؟؟؟ چیزی نمی دانی ؟!

بزرگان ما و پیشینیان ما و علمای اعلام ما ومراجع عظام ما اینطور گفته اند وما اینطور یاد گرفته ایم وتو

محلی از اعراب نداری !!!! ساکت کودک چوب سوار

اساسا یکی از محور های رسالت پیامبر در هم کوبیدن و نابودی عقاید بر گرفته از بزرگان و پیشینیان

جاهلیت بود

با این مقدمه بخاطر احترام به در خواست بعضی دوستان [="red"]در پست [/]بعد تفسیر به رای !!!!خود را می گویم

تا آقایان بدانند که علم قرآن منحصر به آنان و بزرگان آنان وآبا واجداد کسی نیست

وقرآن در قباله مالکیت و حصار هیچ قشری محدود نشده است حصار خلوت کسی نیست

فضای بیکرا ن خداوندی است پس هر که چشمش و تدبرش دقیقتر

باشد مطلب آسمانی بیشتری کشف می کند همین

شرایط مفسر

دانشمندان علوم قرآن، تحت عنوان «شرایط مفسر» یا «ویژگی‎های لازم برای مفسر» امور فراوانی را ذكر كرده‎اند كه بخشی مربوط به «منابع تفسیر»، بخشی مربوط به «قواعد تفسیر»، بخشی مربوط به «علوم مورد نیاز» و بخشی مربوط به «شیوه تفسیر» است. البته در این میان محقّقانی هستند كه مجموعه‎های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته‎اند، ولی غالباً بخشی از مجموعه‎های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذكر كرده‎اند. این آمیختگی معلول یكی از سه امر زیر است:

نخست آن كه چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشته است، تفكیك محورهای مختلف یاد شده از یكدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به ‎آسانی میسر نبوده است.
دوّم آن كه گاه برخی از این مباحث با نگرش‎های متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می‎گیرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یك منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به كارگیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می‎آید.
سوّم آن كه برخی از این دانشمندان از واژه «شرایط تفسیر» مفهوم گسترده‎ای را مدنظر داشته‎اند كه شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می‎شود.
در هر حال، مفهوم مورد نظر در این جا، معنای خاصی دارد و تنها در برگیرنده اموری است كه حاكی از وجود نوعی توانایی و كمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می‎باشد و شامل دیگر مجموعه‎های یاد شده نمی‎گردد.
در فصول گذشته یادآور شدیم كه رعایت نكردن اصول و قواعد تفسیر، بی‎توجهی و استفاده نكردن از منابع معتبر تفسیر و فرانگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی‎اعتباری آن می‎شود. در این فصل در صدد بیان آنیم كه علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگی‎ها و شرایطی باشد كه رعایت آن‎ها نیز سبب می‎شود تا خطای وی در تفسیركاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگی‎های مفسر، ذكر دو نكته ضروری به نظر می‎رسد:
الف. ویژگی‎های روحی مفسر گاه ذاتی و غیر اكتسابی است، مانند استعداد فوق العاده و سرعت انتقال و گاه اكتسابی است مانند ملكه استنباط و تقوا. در ویژگی‎های غیر اكتسابی، نقش اصلی را جنبه غیر اكتسابی آن به عهده دارد هرچند این ویژگی‎ها به طور ارادی قابل تقویت وتضعیف است. ویژگی‎های اكتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیث تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان كه تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می‎شود. هم چنین گاه ویژگی‎های اكتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایش‎های اكتسابی است، چنان كه گاهی نیز از امور زمینه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن كنجكاو و آكنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر ومهارت است؛ مانند ملكه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث انواع مختلف این شرایط را در بر می‎گیرد.
ب. برخی از شرایط و ویژگی‎های مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه‎ای كه فقدان آن سبب خطای در تفسیر می‎شود، مانند علوم موردنیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگی‎ها سبب كمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سئوال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل، به بررسی این دو دسته از شرایط می‎پردازیم.

تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم‎های تفسیر
چنان كه قبلاً اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع‎گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی كافی داشته باشد. هر گونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می‎شود و یا سر از تفسیر به رأی در می‎آورد.[1]
ملكه استنباط
قواعد، مبانی، علوم و منابعی كه آگاهی از آنها و به كارگیری دقیقِ هر یك برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است كه صرف آگاهی از آن‎هابرای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن كفایت نمی‎كند، بلكه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به كارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یك مهارت تبدیل كرده و به شكل ملكه و حالت نفسانی در آورد؛ به گونه‎ای كه برای وی به كارگیری امور یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می‎تواند گزارشگر آراء دیگران باشد و در هر موردی كه خود اظهار نظر كند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، كسی كه قدرت استنباط او در حد مهارت و ملكه نفسانی نباشد نیز امكان غفلت از به كارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد دشت و نتیجتاً در این خصوص نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محكم و آگاهی از اصول حاكم بر معارف قرآن. اموری كه در كاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد. آن چه زمخشری در مقدمه تفسیر كشاف به عنوان یكی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر ان كه مفسر باید «كثیر المطالعه و طویل المراجعه» (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوطه) باشد، در واقع ناظر به زمینه‎های پیدایش مهارت و ملكه استنباط است.
آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن
بیانات قرآن مجید، بر اساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع‎گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیكره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، كسی كه از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات كریمه به آن‎ها دچار خطا خواهد شد. همچنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه‎كاریهای مفاهیم قرآن را با مشكل مواجه می‎كند. این مشكل به ویژه در مواردی رخ می‎دهد كه قرآن مجید به بیان جنبه‎های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می‎پردازد.
صاحب نظران علوم انسانی بر این نكته تأكید دارند كه برای فهم صحیح رفتار انسان‎ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان‎ها كفایت نمی‎كند، بلكه محقق باید آن رفتارها را در خود درك و هضم كند. اگر ما می‎توانیم درك كنیم كه دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یك انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است كه خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده‎ایم. همان گونه كه فهم رفتار یك فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت‎ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی ـ كه این رفتارها و حالت‎های نقل شده برخاسته از آن است ـ بدون شك مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز بر این نكته تأكید كرده‎اند كه مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضرورت این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست:
«انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه واما غیرهم فما اشد اشكاله علیهم»
«همانا قرآن توصیف‎هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ (یعنی) برای آنان كه قرآن را چنان كه شایسته است، تلاوت می‎كنند و آنان كسانی هستند كه بدان ایمان دارند و كاملاً آن را می‎شناسند، ولی كسانی كه چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشكل است».[2]
در آن چه كه برخی از پژوهش‎گران علوم قرآنی با عنوان «آگاهی از ابواب سرّ» از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توكل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذكر كرده‎اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آن‎ها نیز مطرح است.
بی‎طرفی علمی
در فهم هر متنی، هدف آن است كه بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مدنظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهاتی محدود می‎كند: در این راستا، وی نمی‎تواند آرا و اندیشه‎های خود و خواستهای فردی و گروهی را در تفسر دخالت دهد و تحلیل‎های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، كه به عنوان یكی دیگر از شرایط مفسر ذكر خواهد شد، مسأله دیگری است كه با این شرط مناقات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع‎ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ‎ها و محمول‎هاست. بی‎طرفی علمی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه كشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درك سخن یا نوشته‎ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساس‎تر است.
روایات فراوانی هم كه از تفسیر به رأی نكوهش می‎كند، ناظر به همین نكته است. به طور كلی، عدم رعایت بی‎طرفی علمی، گاه در قالب حاكمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه به صورت حاكم ساختن آراء شخصی خود بر قرآن صورت می‎گیرد و گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین بر اساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نكات بیشتر پرهیز كردن است.[1] . از آنجا كه درباره نقش و ضرورت آگاهی‎های یاد شده، در فصل‎های گذشته سخن به میان آمد، در این جا در حد یادآوری به همین مقدار بسنده می‎شود و بر این نكته تأكید می‎كنیم كه مفسر باید تسلط كافی و حضور ذهن كامل نسبت به موارد یاد شده داشته باشد.
[2] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 92، ص 100.

‎شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر
محمود رجبي- روش‎شناسي تفسير قرآن

محمد;31577 نوشت:
شرایط مفسر

دانشمندان علوم قرآن، تحت عنوان «شرایط مفسر» یا «ویژگی‎های لازم برای مفسر» امور فراوانی را ذكر كرده‎اند كه بخشی مربوط به «منابع تفسیر»، بخشی مربوط به «قواعد تفسیر»، بخشی مربوط به «علوم مورد نیاز» و بخشی مربوط به «شیوه تفسیر» است. البته در این میان محقّقانی هستند كه مجموعه‎های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته‎اند، ولی غالباً بخشی از مجموعه‎های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذكر كرده‎اند. این آمیختگی معلول یكی از سه امر زیر است:

نخست آن كه چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشته است، تفكیك محورهای مختلف یاد شده از یكدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به ‎آسانی میسر نبوده است.
دوّم آن كه گاه برخی از این مباحث با نگرش‎های متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می‎گیرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یك منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به كارگیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می‎آید.
سوّم آن كه برخی از این دانشمندان از واژه «شرایط تفسیر» مفهوم گسترده‎ای را مدنظر داشته‎اند كه شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می‎شود.
در هر حال، مفهوم مورد نظر در این جا، معنای خاصی دارد و تنها در برگیرنده اموری است كه حاكی از وجود نوعی توانایی و كمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می‎باشد و شامل دیگر مجموعه‎های یاد شده نمی‎گردد.
در فصول گذشته یادآور شدیم كه رعایت نكردن اصول و قواعد تفسیر، بی‎توجهی و استفاده نكردن از منابع معتبر تفسیر و فرانگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی‎اعتباری آن می‎شود. در این فصل در صدد بیان آنیم كه علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگی‎ها و شرایطی باشد كه رعایت آن‎ها نیز سبب می‎شود تا خطای وی در تفسیركاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگی‎های مفسر، ذكر دو نكته ضروری به نظر می‎رسد:
الف. ویژگی‎های روحی مفسر گاه ذاتی و غیر اكتسابی است، مانند استعداد فوق العاده و سرعت انتقال و گاه اكتسابی است مانند ملكه استنباط و تقوا. در ویژگی‎های غیر اكتسابی، نقش اصلی را جنبه غیر اكتسابی آن به عهده دارد هرچند این ویژگی‎ها به طور ارادی قابل تقویت وتضعیف است. ویژگی‎های اكتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیث تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان كه تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می‎شود. هم چنین گاه ویژگی‎های اكتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایش‎های اكتسابی است، چنان كه گاهی نیز از امور زمینه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن كنجكاو و آكنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر ومهارت است؛ مانند ملكه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث انواع مختلف این شرایط را در بر می‎گیرد.
ب. برخی از شرایط و ویژگی‎های مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه‎ای كه فقدان آن سبب خطای در تفسیر می‎شود، مانند علوم موردنیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگی‎ها سبب كمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سئوال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل، به بررسی این دو دسته از شرایط می‎پردازیم.

تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم‎های تفسیر
چنان كه قبلاً اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع‎گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی كافی داشته باشد. هر گونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می‎شود و یا سر از تفسیر به رأی در می‎آورد.[1]
ملكه استنباط
قواعد، مبانی، علوم و منابعی كه آگاهی از آنها و به كارگیری دقیقِ هر یك برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است كه صرف آگاهی از آن‎هابرای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن كفایت نمی‎كند، بلكه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به كارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یك مهارت تبدیل كرده و به شكل ملكه و حالت نفسانی در آورد؛ به گونه‎ای كه برای وی به كارگیری امور یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می‎تواند گزارشگر آراء دیگران باشد و در هر موردی كه خود اظهار نظر كند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، كسی كه قدرت استنباط او در حد مهارت و ملكه نفسانی نباشد نیز امكان غفلت از به كارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد دشت و نتیجتاً در این خصوص نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محكم و آگاهی از اصول حاكم بر معارف قرآن. اموری كه در كاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد. آن چه زمخشری در مقدمه تفسیر كشاف به عنوان یكی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر ان كه مفسر باید «كثیر المطالعه و طویل المراجعه» (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوطه) باشد، در واقع ناظر به زمینه‎های پیدایش مهارت و ملكه استنباط است.
آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن
بیانات قرآن مجید، بر اساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع‎گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیكره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، كسی كه از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات كریمه به آن‎ها دچار خطا خواهد شد. همچنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه‎كاریهای مفاهیم قرآن را با مشكل مواجه می‎كند. این مشكل به ویژه در مواردی رخ می‎دهد كه قرآن مجید به بیان جنبه‎های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می‎پردازد.
صاحب نظران علوم انسانی بر این نكته تأكید دارند كه برای فهم صحیح رفتار انسان‎ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان‎ها كفایت نمی‎كند، بلكه محقق باید آن رفتارها را در خود درك و هضم كند. اگر ما می‎توانیم درك كنیم كه دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یك انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است كه خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده‎ایم. همان گونه كه فهم رفتار یك فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت‎ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی ـ كه این رفتارها و حالت‎های نقل شده برخاسته از آن است ـ بدون شك مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز بر این نكته تأكید كرده‎اند كه مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضرورت این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست:
«انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه واما غیرهم فما اشد اشكاله علیهم»
«همانا قرآن توصیف‎هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ (یعنی) برای آنان كه قرآن را چنان كه شایسته است، تلاوت می‎كنند و آنان كسانی هستند كه بدان ایمان دارند و كاملاً آن را می‎شناسند، ولی كسانی كه چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشكل است».[2]
در آن چه كه برخی از پژوهش‎گران علوم قرآنی با عنوان «آگاهی از ابواب سرّ» از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توكل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذكر كرده‎اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آن‎ها نیز مطرح است.
بی‎طرفی علمی
در فهم هر متنی، هدف آن است كه بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مدنظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهاتی محدود می‎كند: در این راستا، وی نمی‎تواند آرا و اندیشه‎های خود و خواستهای فردی و گروهی را در تفسر دخالت دهد و تحلیل‎های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، كه به عنوان یكی دیگر از شرایط مفسر ذكر خواهد شد، مسأله دیگری است كه با این شرط مناقات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع‎ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ‎ها و محمول‎هاست. بی‎طرفی علمی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه كشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درك سخن یا نوشته‎ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساس‎تر است.
روایات فراوانی هم كه از تفسیر به رأی نكوهش می‎كند، ناظر به همین نكته است. به طور كلی، عدم رعایت بی‎طرفی علمی، گاه در قالب حاكمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه به صورت حاكم ساختن آراء شخصی خود بر قرآن صورت می‎گیرد و گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین بر اساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نكات بیشتر پرهیز كردن است.[1] . از آنجا كه درباره نقش و ضرورت آگاهی‎های یاد شده، در فصل‎های گذشته سخن به میان آمد، در این جا در حد یادآوری به همین مقدار بسنده می‎شود و بر این نكته تأكید می‎كنیم كه مفسر باید تسلط كافی و حضور ذهن كامل نسبت به موارد یاد شده داشته باشد.
[2] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 92، ص 100.

‎شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر
محمود رجبي- روش‎شناسي تفسير قرآن

من هم به تما م موارد فوق به خواست خدا تسلط دارم ولی خود را در حصار محدود آنها منحصر نمی کنم

چون محدودیت = رکود ، وجلوگیری از ایده های جدید همانطور یکه اغلب می بینیم

ببخشید از اینکه مثلی می زنم

سیرک را که دیده اید حیوانات را می گیرند و در جایی محبوس می کنند و به آنها به زور هم که شده

آموزش می دهند که مطابق آموزهای تحمیلی برای دیگرا حرکات نمایشی اجرا کنند

واین حرکات آن حیوانات ارزش ذاتی ندارد و اگر دست خودشان بود اصلا اجرا نمیکردند

در انسانها هم همینطور است

اگر ما با اجبار وزور به دیگران آموزش دهیم آنها هم حرکات نمایشی و ریاکارانه را انجام می

دهند پس اینکار ما و اینها هیچ ارزش معنوی ندارد نه برای فرد طالب و نه برای مطلوب فقط ریا کاری را زیاد

می کند اگر دست خودشان بود اصلا انجام نمی دادند

وبا اینکار جلوی ابتکارافراد هم گرفته می شود

[="red"]تنها کسی موفق می شود که ایده ی نوی ارائه دهد که از یوغ محدودیهای آموزشهای تحمیلی فرار کرده باشد[/]

ارزش به آن است که تمام گزینه های مشروع را در اختیار افرد قرار دهیم که خود با اختیار خود در چار

چوبی انسانی انتخاب و اجرا کند وایدهای نوی را به نمایش گذارد

سلام
غلام علی جان کودک چوب سوارم این حرف حرف تازه ای نیست همون مفسرای عزیزی که شما بهشون متلک میزنی به ما یاد دادند قران دارای 4 سطح مختلفه یک ظاهر داره که مخصوص لفظه عوام میفهمند
دو معنا که تدبیر نیاز داره و دایرش از سطح اول خیلی کوچکتره ولی شامل تو هم میشه
سه باطن معنای قران که تعلیل و تفسیر قرانه که بقول معروف فوق تخصص لازم داره که دایرش خیلی کوچیکتره و
چهار که دیگه دست یافتنی فقط برای اهل تطهیره لا یمسه الا المطهرون که اهل تطهیر رو هم همه میشناسیم
حالا بعضی به ظاهر بسنده میکنن و راضیند بعضی به معنا میرسند که با توجه به معنای لفظ بدست میاد و درش علی الضاهر اختلاف هست و باطنش که دیگه علم لدنی میخواد و باید خدا نظر خاص داشته باشه و مرخله اخر که ما خوطب به نام داره و باید به راسخون در علم برای فهمیدنش مراجعه کرد
حالا شما انسان مختار و ازاد می تونی بهره خودتو مشخص کنی این سفره این هم همت بسم الله

بشارت;31586 نوشت:
سلام
غلام علی جان کودک چوب سوارم این حرف حرف تازه ای نیست همون مفسرای عزیزی که شما بهشون متلک میزنی به ما یاد دادند قران دارای 4 سطح مختلفه یک ظاهر داره که مخصوص لفظه عوام میفهمند
دو معنا که تدبیر نیاز داره و دایرش از سطح اول خیلی کوچکتره ولی شامل تو هم میشه
سه باطن معنای قران که تعلیل و تفسیر قرانه که بقول معروف فوق تخصص لازم داره که دایرش خیلی کوچیکتره و
چهار که دیگه دست یافتنی فقط برای اهل تطهیره لا یمسه الا المطهرون که اهل تطهیر رو هم همه میشناسیم
حالا بعضی به ظاهر بسنده میکنن و راضیند بعضی به معنا میرسند که با توجه به معنای لفظ بدست میاد و درش علی الضاهر اختلاف هست و باطنش که دیگه علم لدنی میخواد و باید خدا نظر خاص داشته باشه و مرخله اخر که ما خوطب به نام داره و باید به راسخون در علم برای فهمیدنش مراجعه کرد
حالا شما انسان مختار و ازاد می تونی بهره خودتو مشخص کنی این سفره این هم همت بسم الله

بشارت توچقدر مهربانی چقدر خوش زبانی

ازاینکه یک همسن و سال پیداکردم خوشحالم :hamdel:

غلامعلی نوری *;31584 نوشت:
من هم به تما م موارد فوق به خواست خدا تسلط دارم

جناب نوري در اينگونه موارد قضاوت را به كاربران هوشيار و داناي سايت بسپاريد...

محمد;31589 نوشت:
جناب نوري در اينگونه موارد قضاوت را به كاربران هوشيار و داناي سايت بسپاريد...

بله کاملا درست است

ولی به شرطی که عادلانه ومنصفانه داوری کنند نه مغرضانه و دشمنانه و عجولانه

چون اگر لجبازی باشد و بد گمانی باشد و نا شکیبایی به حرفای من که هیچ به سخن پیامبر

هم نمی توان ایمان آورد  

از وقتی که به این سایت آمده ام شاید 99 درصد بر علیه من شتابزده و نا عادلانه و مغرضانه جبهه گیری

شده است به طوریکه مرا از حرکت در مسیر یک روند هدفدار باز داشته اند

ان شاء الله ازین به بعد اینطور نباشد

پس کاربران و مدیران تکه های خرد شده ی صبر خود راجمع کرده و صبری زیباتر بسازند تا من هم بتوانم

ادعا های هدفمند خود را اثبات نمایم

پس آیا صبری هست ؟؟؟

پس دوستان به آموزه های قرآن اقتدا کرده بگذارند حرفم را بزنم و لغو در آن نیندازند

تا مانع اتمام سخنم شوند !

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ(فصلت/26)

و کساني که کافر شدند گفتند به اين قرآن گوش ندهيد و سخن لغو در آن اندازيد شايد شما پيروز شويد!!!

با سلام به دوستان
لطفا به این نكته توجه فرمایید كه :

سعی كنید مباحث را در فضایی به دور از هر گونه تهمت ، توهین ، تمسخر ، و البته ادعاهای بی دلیل دنبال كنید .
در غیر این صورت مطالب ویرایش و یا حذف خواهد شد

غلامعلی نوری *;31592 نوشت:
پس دوستان به آموزه های قرآن اقتدا کرده بگذارند حرفم را بزنم و لغو در آن نیندازند


با سلام

جناب غلام علي

اين سيزدهمين پستي است كه در اين تايپك نوشته مي شود و تا به حال فقط وقت كاربران گرفته شده است و هيچ مطلب علمي گفته نشده است

خواهشي از محضرتان دارم كه مطالب خود را بدون حاشيه سازي و بدون توجه به ديكران و اين كه در مورد شما چگونه قضاوت مي كنند و چه مي گويند بفرماييد

دوستان هم مطالب شما را به نقد مي كشند و شما هم پاسخ گو خواهيد بود

اين چندمين بار است كه خواهش مي كنم كه مطالب خود را بگوييد و به ديگران توجه نكنيد

طبق فرموده مدير محترم سايت دوستان در محيطي سالم و به دور از جنجال و هياهو بحث را دنبال كنند و دامن به مطالب بي ربط مطرح شده از طرف هركسي نزنند

با تشکر از سخنان منطقی و بجای مدیر محترم سایت و جناب طه

من همانطوریکه قبلا گفته ام مخالفتی با تفاسیر معقول و علمی قبلی ندارم چرا که هر گوشه ای از

معانی قرآن در بر هه ای آشکار می شود ( به خصوص نکته های شگرف علمی )

و بنا براین نکته های بسیار زیبایی که اینجانب از این آیات با توجه به علم روز استنباط کرده ام می گویم امیدوارم دوستان نیز در یک فضای روحانی و معنوی بدور از پیشداوری و بد گمانی آن را به نقد منصفانه کشیده و اگر بعد از تحقیق و تفحص در ست یافتند شهامت بیان درستی آن را داشته تا مطالب شگفت انگیز دیگر را به تدریج برای قرآن دوستان بیان کنم

شرح مطلب ( تذکر :استنباطها چندگانه است صبر کنید )

آنچه که باعث شد حس کنجکاوی من تحریک شود این بود که چه ارتباطی بین [="Red"]احسن تقویم

[/]بودن انسان وتین و زیتون وجود دارد

نخست فکر کردم خوب کسی که انجیر وزیتون بخورد روزانه بخورد زیبا می شود !!

( واین نیاز به تایید علمی دارد که بعدا آورده می شود ( یادم بندازید )

ولی استنباط من به اینجا ختم نشد

در مرحله ی بعد یادم آمد که در درون جمجمه ی انسان یک عضو انجیری شکل بنام غده ی هایپو فیز

وجود دارد که در تناسب و زیبایی انسان نقش مهمی دارد ( بعدا مفصل شرح می دهم فعلا تصاویر

راببینید )

در مرحله ی بعد با کمال شگفتی باز یادم آمد که در ساقه ی مغز انسان گره ای عصبی

بنام زیتون ( olive)وجود دارد (سمت چپ تصویر [="Blue"]olive[/] راببینید )

پس دیدم که در درون جمجمه انسان هم عضو انجیری هست و هم زیتونی ! !!که به قول معروف در

ظاهر وباطن انسان نفش مهمی دارند

فعلا اینها را باتفکر داشته باشید تا فردا الان باید برم جایی

سلام
طور سینین هم لابد سطح خاکستری مغزه که از اونجا حضرت موسی با خدا صحبت میکردفقط نمی دونم این درخته کجای مغز ماست
ولی خودمونیم هزارو چهارصد سال پیش هم مردم چقد میفهمیدن نه چون اونا می دونستن هر گردی گردو نیست ولی این غلام علی ما چی بگم
خدا یا یعنی یه همچین موجودهای هم داری
از همه عزیزان سایت بطور جدی خواهش میکنم دیگه افکار غلام علی رو نقد نکنید

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

با تشکر از مدیران محترم سایت ، لطفاً اگر دوباره بحث به حاشیه رفت بازهم بجا مداخله نمایید و کمک کنید دوستان نتیجه بگیرن
خیلی ممنون

اما !

همه ما در مورد قرآن چند نقطه اشتراک خیلی مهم داریم ( هرکی نداره بگه )
1 . قرآن کتاب هدایتگره و اساساً اصلی ترین نقش آن در هدایت بشره !
2 . قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که سبک و سیاق کلیشه ای داشته باشه و فقط در یک یا چند زمینه خاص دارای مطلب باشه
3 . قرآن کتاب خالق بی همتاست و مطمئناً به فرموده ثقلین ( هم قرآن هم عترت علیهم السلام ) مطلبی در آن از قلم نیفتاده ! ( میخوام بگم چیزی که غلامعلی آورده خلاف واقع نیست ، با اینکه معتقدم غلامعلی در پاره ای موارد اندکی با تندروی و یکجانبه گرایی قضاوت میکنه!!! )
4 . قرآن تنها دارای ظاهر نیست ، بلکه در بطن خود تمام معانی را نهفته دارد ( و به اعتقاد شیعه اساساً این اقدام امنیتی خداوند در مورد قرآنه واسه اینکه هر کسی به بطن اون راه پیدا نکنه!! )
5 . بنا به گفته قرآن تنها گروه خاصی ( راسخان در علم ) هستند که دقیقترین و خاص ترین معانی قرآن را میدانند !

ببینید دوستان من ، من و شما از اینکه یه مطلب علمی جدید کشف میشه ( حالا در هر سطحی که باشه ) و بازهم صحه بر حقانیت قرآن میگذاره باید خیلی خوشحال بشیم و از شخصی که این کشف رو کرده هم بسیار تشکر کنیم ، و اون رو لطفی از جانب خداوند بدونیم ، و یادمون باشه حتماً شکر این نعمت رو بجا بیاریم !
اما متأسفانه گاهی اوقات تنها و تنها خاطر بعضی پیشفرض های اشتباه که در ذهنمون هست حتی واقعیت رو هم نمی تونیم ببینیم چه برسه که از کسی اون رو برامونبه ارمغان آورده تشکر هم کنیم !

آقای غلامعلی نوری :
اگه شمابه این مطلب رسیدی و اون رو پیدا کردی باید بگم آفرین ، کار قابل تحسینیه ! من ، شما و همه دوستان به حقانیت قرآن ایمان داشتیم و از مطلب شما خیلی لذت بردیم .

اما از طرفی باید به یکسری مطالب دیگر هم توجه کنید :

ما نمی تونیم صرف پیدا شدن یه همچین چیزی بگیم که تمام علوم نهفته در این آیه تنها و تنها همون چیزیه که اینجا عنوان شده ! شما بگو آیا میتونیم بگیم ؟

در ضمن شما هم نمی تونید فقط و فقط بخاطر این مورد و موارد مشابه معانی دیگری را که در تفاسیر معتبر شیعه هست ردکنید ، آیا میتونید ؟

همونطوری که دوستان اشاره کردن قرآن دارای چندین سطح مختلف معانی است !
اما نکته مهم اینجاست طبق گفته قرآن از عالی ترین سطح آن که در حقیقت مهمترین سطح آیات قرآنه فقط و فقط راسخان در علم خبر دارند ! حالا اینکه راسخان در علم چه کسانی هستند ، اینجا جای بحثش نیست ، در حالی که حدس میزنم همه بدونن چون با دلایل متقن زیادی میشه اثبات کرد چه کسانی هستند !

در هر صورت تا اینجا قشنگ بوده ، اگه بازم هست ما منتظریم !

راستی یه مطلب دیگه :

به نظر من احسن تقویم بودن خلقت انسان به مواردی که گفتی ختم نمی شه و باید خیلی گسرده تر از این حرفا باشه ! نظرت چیه ؟

celyanic;31619 نوشت:
در ضمن شما هم نمی تونید فقط و فقط بخاطر این مورد و موارد مشابه معانی دیگری را که در تفاسیر معتبر شیعه هست ردکنید ، آیا میتونید ؟

دقیقا منطقی است جناب سلیانیک من هم چون شما مشتاقانه منتظر ادامه بحث از طرف غلامعلی هستم

ایشان تعابیر جالبی از بخش هیپوفیز و تحتانی مغز با آیه شریفه داشتند.
ولی
تفسیر جامع از آیات باید بعد روحانی و معنوی هم داشته باشد
یعنی پس از تفکر باید بر معلومات معنوی انسان نیز افزوده گردد

غلامعلی گرامی ادامه بدید البته اگر کارتان تمام شده

دوستان لطفا جسارت نکنید همانطور که مدیر محترم سایت فرمودند ما می خواهیم از همدیگر یا بگیریم و خداوند برای هر انسانی راهی برای رسیدنبه خودش بنا نهاده .

تعبیر ایشان در حد تفسیر جامع نیست ولی مفید است.

یاحق

محمد;31577 نوشت:
شرایط مفسر

البته این غیر از این است که هرکسی می تواند برداشتی صحیح بر اساس ادراک خودش منطبق با معانی قرآنی
داشته باشد

یاحق

بشارت;31613 نوشت:
طور سینین هم لابد سطح خاکستری مغزه که از اونجا حضرت موسی با خدا صحبت میکردفقط نمی دونم این درخته کجای مغز ماست

با عرض سلام

درختی هست در بخش بصل النخاع یا همان پیازچه مغز در بخش تحتانی مغز و ابتدای نخاع

این درختچه محل تنظیم ضربان قلب

تنظیم تنفس

و دیگر تنظیمات حیاتی بدن است که اگر این درختچه شکلش را از دست بدهد حیوان یا انسان دچار حالتی همچون جمود نعشی می شویم.

برای همین پرندگان دکوری را با سوزن زدن و بهم و ریختن این درختچه خشک می کنند.

لذا از بشارت گرامی تمنا دارم اجازه بدهندادامه دهد.

یاحق

سلام
با نو اوری مخالف نیستم اتفاقا مشوق همچین تفکری هستم اما اخه اینکه در مغز یه قده هست که پیامبر بهش قسم خورده باید یه ربطی داشته باشه که بشه قبول کرد یا نه؟اینکه شبیه انجیره باید ببینیم هر چی شبیه انجیره حکم انجیرو داره؟
اشکال به این تفسیر اینجاست که سیره عقلا بر این منال که وقتی میخوان برای اقناع طرف قسم بخورن باید مورد قسم برای شنونده معرفه و شناخته شده باشه
چطور هزار چهارصد سال پیش خدا به یه غده اونم تو مغز برای مردمی قسم میخوره که اونا به هیچ وجه نمیشناسنش؟همونطور که قران برای ماست برای اونها هم هست!!نیست؟؟؟
شما باید روی جواب قسم که شناخته شده نیست کارکنی که غرض از قسم فهماندن اون به ماست.
نتیجه به هیچ عنوان امکان نداره منظور خداوند از تین چیزی غیر از انجیری که ما فکر میکنیم میشناسیمش باشه وگرنه قسم خدا لغو میشه.

bina88;31732 نوشت:
درختی هست در بخش بصل النخاع یا همان پیازچه مغز در بخش تحتانی مغز و ابتدای نخاع این درختچه محل تنظیم ضربان قلب تنظیم تنفس و دیگر تنظیمات حیاتی بدن است که اگر این درختچه شکلش را از دست بدهد حیوان یا انسان دچار حالتی همچون جمود نعشی می شویم. برای همین پرندگان دکوری را با سوزن زدن و بهم و ریختن این درختچه خشک می کنند. لذا از بشارت گرامی تمنا دارم اجازه بدهندادامه دهد. یاحق

سلام بینا جان
بله این شوخی حقیر مثل اینکه ذهن شما رو هم راه انداخت پس جواب این سوال رو هم بده
بعد حضرت موسی نورش رو از دور تو بیابون دیده بود؟

یکم دیگه بریم جلوتر عصای حضرت رو هم تو ستون فقرات پیدا میکنیم ،نه؟

دوستان عزیزم

آیا حداقل چیزی از صحبت ایشان یاد نگرفتیم ؟ من خودم حرفهای ایشان در این مورد برایم آموزنده بود . مگر نه اینکه ما همیشه این روایت راشنیده ایم که :
من علمني حرفا فقد صيرني عبدا
هر کس يک حرف را به من بياموزد، همانا مرا عبد خودش کرده است‌

فقط جناب نوری ایکاش شما از کلمه تفسیر استفاده نکنید چون شما که مفسر نیستید ( تغییری در عنوان تاپیک ایجاد فرمایید و کلمه تفسیر را با کلمه مناسب تری عوض فرمایید ) .

مثلا می شه عنوان را اینگونه نوشت : بر ر سی سوره انجیر از دید گاه علم پز شکی

چون اصولا بهتره همیشه طوری رفتار کنیم تا از هیاهو پرهیز کنیم اینطوری آرامش خودبخود حفظ می شود از دیدگاه علمی فکر کنم هر کسی در حد معلوماتش می تونه اشاراتی به قرآن داشته باشه( در این مورد از دوستان و مدیران سایت خواهش می کنم اگه از نظر علوم قرآنی حرفم درست نیست حتما تذکر دهند به بنده )
مشتاقانه منتظر ادامه صحبت های علمی شما هستم

یا علی

بشارت;31735 نوشت:
اشکال به این تفسیر اینجاست که سیره عقلا بر این منال که وقتی میخوان برای اقناع طرف قسم بخورن باید مورد قسم برای شنونده معرفه و شناخته شده باشه چطور هزار چهارصد سال پیش خدا به یه غده اونم تو مغز برای مردمی قسم میخوره که اونا به هیچ وجه

سلام علیکم

درسته بشارت عزیز

در این آیه قسم نخورده

در این آیه تشریح موضع انسان هست حتی اگر هم اینطور باشه مردم اون زمان این مطالب رو چه می فهمیدن.
ولی زمان ما چطور ؟ قرآن برای تمام ازمنه هست.

حتما توی اون دوران هم کسی بوده مثل غلامعلی که تعبیری خاص اون دوران می کرده.

یاحق

محمد-1353;31741 نوشت:
هر کسی در حد معلوماتش می تونه اشاراتی به قرآن داشته باشه

محمد عزیز
کلامت منطقی هر کسی میتونه به اندازه معلوماتش برداشتی داشته باشه ولی باید مراجعه کنه به علماء ببینه اشتباه نباشه.

کسی که به علمای هر فن مراجعه نکنه اشتباه خواهد کرد.

بالاخص اون مطلب مسائل گاها رمزگونه و پیچیده کلام خدا باشه.

ولی با اینحال این تشبیه تا الان که مطرح گردیده
من تفسیری ندیدم ولی این تشبیهات زیبا بود.
حال مونده ارتباطش با موضوعی که در سوره مطرح شده و معنی و معنائی که ایشان از آیه کشف نموده اند.

ما هنوز منتظریم

یاحق

غلامعلی نوری *;31517 نوشت:
سوگند به انجير و زيتون

سلام بینا جان
قسم همون سوگنده عزیزم
والتین و الزیتون
این واو ، واو قسمه بدون شک
تین و زیتون هم با ال تعریف همراه شده که حتما باید در همه زمانها مشخص باشه و نکته سوم اینکه سیاق ایه با این تفسیر جور در نمیاد چرا که با ایات بعد هماهنگیشون خراب میشه
حالا اگه غلام علی اینطور میگفت که ما بریم ببینیم تین و زیتون چطور به طور سینین و بلد امین ربط پیدا میکنه بهتر بود تا بره ربطشو به جواب قسم خلقت انسان در احسن تقویم که میتونه هیچ ربطی به خود قسم نداشته باشه پیدا کنیم.

مثلا به جان امام رضا عمر دزده

میشه برا کسی قسم بخورده باشیم که امام رضا رو نمیشناسه؟یا ما بشینیم ربط امام رضا رو با دزدی پیدا کنیم؟

با توجه به اینکه تین به مدینه ، زیتون به بیت المقدس ، طور سینین به کوفه و بلد امین هم به مکه نسبت داده شده
میشه نتیجه گیری کنیم خدا داره به شهرهای مقدسش قسم میخوره
اینطور بهتر نیست غلام علی جان؟

درود بر بشارت عزیز

بله شما درست میفرمائید فکر کنم در تفسیرها هم به این شکل تفسیر کرده باشند البته تفسیر دیگری نیز وجود دارد که بگذاریم بعد از تفسیر غلامعلی نوری

اشاالله بابی از ابواب باشد.

یاحق:Gol:

بشارت;31736 نوشت:
سلام بینا جان بله این شوخی حقیر مثل اینکه ذهن شما رو هم راه انداخت پس جواب این سوال رو هم بده بعد حضرت موسی نورش رو از دور تو بیابون دیده بود؟ یکم دیگه بریم جلوتر عصای حضرت رو هم تو ستون فقرات پیدا میکنیم ،نه؟

:hajaagha::haji:
:khaneh::ghash:

اخوی اجازه بده شما ایشون ادامه بده بعد می گم نورش کجاست

با سلام وتشکر از کاربران عزیز

از اینکه اظهار نظر کرده اید متشکرم

اما مانند سابق متاسفانه می بینم باز تک وتوکی از کاربران با حا شیه پردازی های کودکانه وبی ربط

خواسته یا نا خواسته بحث را مخدوش می کنند ا میدوارم دوستان مشتاق وعزیز دیگر تقبل زحمت نموده

و آنها را ارشاد نمایند چرا که متاسفانه به قول جناب طه و مدیر محترم سایت این تاپیک بیش از حد به

حاشیه رفته است

قبل از اینکه بحث را ادامه دهم لازم است چندنکته را یاد آوری کنم

همانطوریکه قبلا هم گفتم من با تفاسیر معقول وعلمی قبلی مشکلی ندارم هر کدام با توجه با درک

وفهم مردم زمانشان موجه بوده اند

در کتب تفسیر کلاسیک ،انجیر وزیتون خوراکی ، کوه تینا و کوه زیتا ، مسجدی در شام ومسجد الافصی و

غیره تفاسیر قبلی بوده اند

احسن تقویم نیز در جنبه های جسمانی و روحانی هردو گفته شده است

موارد بالا توجه به سطح درک مردم زمانشان معقول به نظر می رسند

اما هدف من شکستن قفل ساختگی و بزرگ رکود در معانی وتفسیر قرآن و گشودن دریچه ای به سوی

بیکرانه ی آن است

اما چرا بعضی از کاربران محترم تاب تفسیر جدید را نداشته و طراوت عصری و به روز

( up to date)قران را قبول راندارند وبه قبلی ها جسبیده اند چنددلیل دارد

یکی اینکه واقعا از علم ودنیای روز عقب اند و قدرت بینایی شان فقط روی تفاسیر قرون قبلی تنظیم شده

ودیگر اینکه نکند ما نمی دانیم و از همعصران افرادی مثل شیخ طوسی وطبری وابوالفتوح رازی هستند که

امروزه با کمی تاخیر !!! در زمان ما بدنیا آمده اند !!!

بهر حال امیدوارم دوستان همکاری کرده و منطقی بحث را دنبال کنند وبه هیچ وجه دیگر وارد حاشیه

نشوند

پس چون شما را مشتاق دیدم دوست دارم شما خود نیز در این پژوهش و استنباط و تفسیر شریک

شوید و قدرت تفکرتان تحریک شود و این از اهداف من است

پس ابتدا از یک نفر می خواهم که به طور خلاصه در دو جمله و با ذکر منبع برای ما بنویسد که

[="Navy"][="Red"]طبق نظر دانشمندان پیدایش و خلقت نخستین انسانها در کجا

بوده است[/][/] [="Blue"] بهمراه نقشه جغرافیایی باشد بهتره

[/] چون می خواهیم ارتباط آیات بعد رابا احسن تقویم پیدا کنیم

( من خود می دانم وبه این بحث ما هم به طرز زیبایی مربوط است ولی دوست دارم شما هم همکاری کنید

و بگویید )

در ضمن اگر سوال منطقی ومفیدی برای روشن شدن مطلب در زمینه ی پست قبلی اینجانب به ذهنتان

رسیده بپرسید

اجرتان با خدا

با سلام

پیش از ادامه بحث لازم دیدم چند نمونه از بیماری های غده ی انجیری شکل هایپو فیز جای گرفته در قا عده ی مغز

(در نقاشی با رنگ سرخ مشخص شده است ودر چاله ای مغزی بنام زین ترکی!! قرار گرفته است !

راستی یادم بندازید بعد در مورد وضعیت انجیر و زیتون در کشور ترکیه هم با هم بحث کنیم )

برای شما بگویم که چطور اگر این غده کار خود را خوب انجام ندهد [="red"] ا نسان از احسن تقویم بودن خود دور [/]و به [="Red"]اسفل[/] میرود

در شکل زیر جوانی را می بینید که در ابتدا سالم وزیبا است ولی بعد در اثر بیماری غده ی هیپوفیز

( آکرومگالی ) [="red"]بدریخت[/] می شود ( به نظر اینجانب این بیماری شاید [="Blue"]نوعی مسخ دنیوی [/]

است پس اگر شکیبایی کنید!!!!! بعد در تفسیر سورهای دیگر برای شما بیشتر توضیح خواهم گفت

مطالب قرآن بهم پیوسته و مثل حلقه های زنجیر است کسی که به لطف خدا یک حلقه را پیدا کنه بعید

نیست که سرنخ مطالب و حلقه های بهم پیوسته ی دیگر راپیدا کرده باشه ، شاید برای همین است که قرآن

میگه هرکسی نفسی را زنده کنه مثل این است که تمام مردم را زنده کرده باشه پس صبر کنید زیباست )

نمونه افراد کوتوله وخیلی کوتاه قد حتی مثلا فرد 30 ساله ای با قد 70 سانتی متر را شاید در خیابان یا فیلم

ها و عکس ها دیده باشید

این بیماری کوتولگی و [="Red"]دور شدن از احسن تقویم [/] نیز به علت کمبود

هورمون رشد در اثر کم کاری غده ی هیپو فیز است ( تصویر)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

غلامعلی نوری *;31767 نوشت:
اما چرا بعضی از کاربران محترم تاب تفسیر جدید را نداشته و طراوت عصری و به روز ( up to date)قران را قبول راندارند وبه قبلی ها جسبیده اند چنددلیل دارد یکی اینکه واقعا از علم ودنیای روز عقب اند و قدرت بینایی شان فقط روی تفاسیر قرون قبلی تنظیم شده ودیگر اینکه نکند ما نمی دانیم و از همعصران افرادی مثل شیخ طوسی وطبری وابوالفتوح رازی هستند که امروزه با کمی تاخیر !!! در زمان ما بدنیا آمده اند !!!

ببین غلامعلی اگه دوستان کم لطفی میکنن تو با کم لطفی جواب نده !

تو میخوای یه مطلبی رو بیان کنی از طرفی :

میدونی ذهنیت بقیه راجع بهت چیه !

عناونین رو عناوینی قرار میدی که میدونی حساسیت ها رو تحریک میکنه !

بحث رو یکجا مطرح نمی کنی تا همه بدونن چی میخوای بگی !

هر وقت یه کسی حرفی بزنه ( بره تو حاشیه ) تو هم دنبالش میری !

و . . .

شما یه سری از کارها رو انجام نده بعد توقع داشته باش کسی حرفی نزنه ! از طرفی تو تایپیک هات سعی کن اسمی از شخص خاصی نبری چون ذهنیت همه در مورد شخصیت ها یکی نیست ، این قضیه خود به خود حساسیت ایجاد میکنه !

شما تو تایپیک اونچه رو که باید بگی بگو اگه کسی خواست با تعصب بحث رو به حاشیه بکشونه بقیه جوابشو میدن ، تو مطمئن باش ! یادت نره مهمترین کاری که باید بکنی اینه که مطلب رو تا جایی که امکان داره بدون حاشیه به همه برسونی !

همه اش هم تقصیر دیگران نیست !

در هر صورت خودت میدونی دوستان علاقمند به ادامه بحث هستند و تا زمانی که بحث کاملاً عنوان نشه قضاوت و اظهار نظر در موردش کار اشتباهیه ، پس بدور از حاشیه سازی و حاشیه پروری بحث رو ادامه بده !

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

غلامعلی نوری *;31767 نوشت:
اما چرا بعضی از کاربران محترم تاب تفسیر جدید را نداشته و طراوت عصری و به روز ( up to date)قران را قبول راندارند وبه قبلی ها جسبیده اند چنددلیل دارد یکی اینکه واقعا از علم ودنیای روز عقب اند و قدرت بینایی شان فقط روی تفاسیر قرون قبلی تنظیم شده ودیگر اینکه نکند ما نمی دانیم و از همعصران افرادی مثل شیخ طوسی وطبری وابوالفتوح رازی هستند که امروزه با کمی تاخیر !!! در زمان ما بدنیا آمده اند !!!

ببین غلامعلی اگه دوستان کم لطفی میکنن تو با کم لطفی جواب نده !

تو میخوای یه مطلبی رو بیان کنی از طرفی :

میدونی ذهنیت بقیه راجع بهت چیه !

عناونین رو عناوینی قرار میدی که میدونی حساسیت ها رو تحریک میکنه !

بحث رو یکجا مطرح نمی کنی تا همه بدونن چی میخوای بگی !

هر وقت یه کسی حرفی بزنه ( بره تو حاشیه ) تو هم دنبالش میری !

و . . .

شما یه سری از کارها رو انجام نده بعد توقع داشته باش کسی حرفی نزنه ! از طرفی تو تایپیک هات سعی کن اسمی از شخص خاصی نبری چون ذهنیت همه در مورد شخصیت ها یکی نیست ، این قضیه خود به خود حساسیت ایجاد میکنه !

شما تو تایپیک اونچه رو که باید بگی بگو اگه کسی خواست با تعصب بحث رو به حاشیه بکشونه بقیه جوابشو میدن ، تو مطمئن باش ! یادت نره مهمترین کاری که باید بکنی اینه که مطلب رو تا جایی که امکان داره بدون حاشیه به همه برسونی !

همه اش هم تقصیر دیگران نیست !

در هر صورت خودت میدونی دوستان علاقمند به ادامه بحث هستند و تا زمانی که بحث کاملاً عنوان نشه قضاوت و اظهار نظر در موردش کار اشتباهیه ، پس بدور از حاشیه سازی و حاشیه پروری بحث رو ادامه بده !

با تشکر

celyanic;31803 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

ببین غلامعلی اگه دوستان کم لطفی میکنن تو با کم لطفی جواب نده !

تو میخوای یه مطلبی رو بیان کنی از طرفی :

میدونی ذهنیت بقیه راجع بهت چیه !

عناونین رو عناوینی قرار میدی که میدونی حساسیت ها رو تحریک میکنه !

بحث رو یکجا مطرح نمی کنی تا همه بدونن چی میخوای بگی !

هر وقت یه کسی حرفی بزنه ( بره تو حاشیه ) تو هم دنبالش میری !

و . . .

شما یه سری از کارها رو انجام نده بعد توقع داشته باش کسی حرفی نزنه ! از طرفی تو تایپیک هات سعی کن اسمی از شخص خاصی نبری چون ذهنیت همه در مورد شخصیت ها یکی نیست ، این قضیه خود به خود حساسیت ایجاد میکنه !

شما تو تایپیک اونچه رو که باید بگی بگو اگه کسی خواست با تعصب بحث رو به حاشیه بکشونه بقیه جوابشو میدن ، تو مطمئن باش ! یادت نره مهمترین کاری که باید بکنی اینه که مطلب رو تا جایی که امکان داره بدون حاشیه به همه برسونی !

همه اش هم تقصیر دیگران نیست !

در هر صورت خودت میدونی دوستان علاقمند به ادامه بحث هستند و تا زمانی که بحث کاملاً عنوان نشه قضاوت و اظهار نظر در موردش کار اشتباهیه ، پس بدور از حاشیه سازی و حاشیه پروری بحث رو ادامه بده !

با تشکر

ببین آقا حمید توخودت باز دوباره شروع می کنی ها

باز زدی تو خاکی بازرفتی به حاشی

من که اسم کسی ؟رو نبرده بودم پس لازم نبود کسی ؟به خودش شک کنه

در ضمن من که از سرعمد تاپیک را ول نکرده که نیمه کاره رها کرده باشم من دیروز کار مهمی داشتم

که ازین تاپیک وبحثها هم برام خیلی ارزشمند تره

اینهم بگم و بقیه هم بدونن از فردا تا هفته ی بعد نیستم و دنبال کار خودمم شما اگه مشتاقین بحث

رو ادامه بدین تا بعد که من بیام

درضمن دیگه حاشیه رو ول کن به موضوع فکر و همکاری کن

[="blue"] [="red"]سوال من از شما اینه [/]:ببین در کدام قسمت از دنیا

از نظر علمی و تحقیق دانشمندان اولین انسانهای روی کره ی زمین پیدا شده اند خوب

اگه از حاشیه بدت میاد همکاری کن دیگه پسر

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

غلامعلی نوری *;31804 نوشت:
من که اسم کسی ؟رو نبرده بودم پس لازم نبود کسی ؟به خودش شک کنه

ببیم غلامعلی جان احتمالاً

غلامعلی نوری *;31804 نوشت:
شیخ طوسی وطبری وابوالفتوح رازی

این اسما رو گفتی تا باهاش جمله بسازم ، آره ؟

برادر من تمام حرف من اینه که بحث های بی فایده رو جمع کنیم بره ، از طرفی من میگم اگه خدایی نکرده کسی از روی تعصب تندی کنه ، نیاز نیست شما جبهه بگیری بقیه جوابشو میدن ! ( همونطوری که تو این تایپیک دیدی )

از طرفی زمانی که برگشتی بحث رو ادامه میدیم !

راستی یادت باشه طی الارض رو به ماهم یاد بدی آ . . .

یا علی

در آسمانها و زمین نشانه هائی است برای آنان که اهل تفکر و تعقلند.

با سپاس از غلامعلی گرامی
در این سوره مطلبی که قویا به آن اشاره شده بحث عدالت خداوندی هست.

اگر ما اشخاصی با بیماریهای ژیگانتیسم آکرومگالی یا نانیسم را فاقد احسن تقویم بدانیم یکی از مباحث اصلی این سوره را حذف کرده ایم.
منتظر ادامه و توضیحات شما هستیم

یاحق

bina88;31866 نوشت:
در آسمانها و زمین نشانه هائی است برای آنان که اهل تفکر و تعقلند.

با سپاس از غلامعلی گرامی
در این سوره مطلبی که قویا به آن اشاره شده بحث عدالت خداوندی هست.

اگر ما اشخاصی با بیماریهای ژیگانتیسم آکرومگالی یا نانیسم را فاقد احسن تقویم بدانیم یکی از مباحث اصلی این سوره را حذف کرده ایم.
منتظر ادامه و توضیحات شما هستیم

یاحق

سلام

ابتدا از اینکه شما بدون حاشیه پردازی سوال خود را مطرح کرده اید واقعا تشکر می کنم

بله سوال بسیار مناسبی و معقولی دارید

در این سوره مانند بسیاری از آیات سور دیگر یک وجه علمی ومادی وبه قول معرو ف معجزه ی علمی

داریم ویک وجه معنوی و روحانی

واقعا من هرچه بیشتر در آیات بسیار کوتاه این سوره دقت می کنم

در شگفتم که چطور از آیات به این کوتاهی چقدر مطالب علمی ومعنوی مجزا می توان بیرون کشید

در نکته ای که شما به آن اشاره کرده اید در هم آمیختن مرزهاو حدود مادی و معنوی است

این دو بحث جدا هستند به قول معروف دو روی یک سکه ی واحد هستند که پشت بهم دارند نه روبه

هم بحث عدالت یک بحث معنوی فلسفی و عقلانی است وبا دیگاه علمی تنها نمی توان به تفسیر

آن پرداخت

چرا که اگر از طریق فقط علمی صرف بخواهیم عدالت یا بی عدالتی را بررسی کنیم بالاخره

به بن بست می خوریم

توضیح اینکه خود می دانید اغلب کسانی که از بی عدالتی خدا حرف می زنند معمولا مثالهای علمی مثلا

پزشکی می آورند

پس از طریق علمی تنها نمی توان در مورد عدالت یا بی عدالتی خدا حرف زد مسائل معنوی وفلسفی و

عقلانی دیگری هست که در جای خود خواهند آمد

[="darkred"] در این تاپیک بحث ما از دیدگاه علمی ومعجزه بودن و برای همه ی زمانها بودن قرآن است [/] و ان شا الله

در تاپیکی جدا گانه اگر خواستید در مورد عدالت

خدا حتی با استفاده از آیات مذکور با هم صحبت خواهیم کرد

پس فعلا بهتر است که دیدگاه علمی آیه را ادامه دهیم تا بعدا"دیدگاه معنوی و فلسفی وغیره را جدا

گانه بررسی کنیم

celyanic;31863 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

ببیم غلامعلی جان احتمالاً

این اسما رو گفتی تا باهاش جمله بسازم ، آره ؟

برادر من تمام حرف من اینه که بحث های بی فایده رو جمع کنیم بره ، از طرفی من میگم اگه خدایی نکرده کسی از روی تعصب تندی کنه ، نیاز نیست شما جبهه بگیری بقیه جوابشو میدن ! ( همونطوری که تو این تایپیک دیدی )

از طرفی زمانی که برگشتی بحث رو ادامه میدیم !

راستی یادت باشه طی الارض رو به ماهم یاد بدی آ . . .

یا علی

ببین حمید واقعا که تو دست همه ی حاشیه پردازان را از پشت بستی

دیگه بس کن برادر خوش حساب من

واقعا اداره ات خیلی شانس آورده که ذی حسابش نیستی !!!

آقا حمید حسابی :

اولا
باور کن منظور من اسم افراد حاضر در سایت بوده که نامشان را نبرده بودم

دوم
اگر باژر فنگری در نوشته هام دقت می کردی اسم اون افراد را که آورده ام هیچ کسر شانی برای اونا

نیست بلکه اتفاقا اونا با توجه به امکانات زمان خودشون سر آمد دوران وزمان خودشون بوده اند

هدف من این بوده که به بعضی افراد فعلی بفهمونم که دید گاه علمی و یافته های تفسیری خود را از

از اطلاعات محدود زمان آن بزرگان به یافته های فعلی ارتقاء ببخشند

مثل اینکه ما در قرن بیست یکم هستیم ها

آن بزرگان هیچ تقصیر و کوتاهی با توجه به امکانات زمان خود نداشته اند اما رکود در تفکرات زمان آنها برای

زمان فعلی یک نوع قهقهرا گرایی است

اگر دقت می کردی و عجول نبودی منظور من هم همین بوده است پسر خوب

پس لطف دیگه به حاشیه نرو باور کن من دیگه از دست جرو بحثهای بیفایده ی تو و....خسته شدم

واقعا که جوانی وپر انر ژی به خودت رحم نمی کنی به بقیه رحم کن

در ضمن طی الارض من شخصیه

دوستان عزیز پس چی شد چرا ساکت شدین ؟؟؟

چرا شرکت نمی کنین

با شماهایی هستم که می گفتین نوری بحث علمی بلد نیست فقط شبه میندازه اینهم بحث علمی

پس الان چرا نمیایین

پس کجایید خوب بیایید

کجایند آن سردمداران بحث علمی !!! کجایند آن مدعیان راستین ؟؟!!!!

این الرجبیون ؟؟؟ این العمار ؟؟ این ابن التیهان ؟؟؟

این ذوالشهادتین ؟؟؟؟

پس چی شد؟؟؟ چرا هر که رفت تو لاک خودش ؟؟

چرا در بحث و پژوهش همکاری نمی کنین

چرا ادامه نمی دین ؟؟؟چرا سوال علمی از این سوره نمی پرسین ؟؟؟

دیدید که این خودتون هستید که عقب نشینی می کنین !!!

چرا کسی در مورد محل آفرینش نخستین انسانها تحقیق نکرد چرا وچرا ؟؟؟

[="red"]بخداقسم مشخص شد که هیچکدام از شما قدرت علمی ادامه ی بحث با مرا ندارید[/]

خود دانستید که چه کوه بلند و استواری در برابر دارید

شما نه علم دارید و نه صاحب حلمید و نه دنبال علمید

ومغزنتان تنها قدرت درک وکشش گفته های اسقاطی پیشینیان را دارد

و دانسته اید که نرونهای مغز شما در برابر دانش جدید نمی تواند منعطف شده و کش بیاید پس پاره می

شود پس بخاط این است که می ترسید و جلو نمی آیید

پس بروید از علمای اعلامتان چاره جویی کنید شاید که پیروز شوید!!!!!

غلامعلی نوری *;31871 نوشت:
ببین حمید واقعا که تو دست همه ی حاشیه پردازان را از پشت بستی دیگه بس کن برادر خوش حساب من واقعا اداره ات خیلی شانس آورده که ذی حسابش نیستی !!! آقا حمید حسابی : اولا باور کن منظور من اسم افراد حاضر در سایت بوده که نامشان را نبرده بودم دوم اگر باژر فنگری در نوشته هام دقت می کردی اسم اون افراد را که آورده ام هیچ کسر شانی برای اونا نیست بلکه اتفاقا اونا با توجه به امکانات زمان خودشون سر آمد دوران وزمان خودشون بوده اند هدف من این بوده که به بعضی افراد فعلی بفهمونم که دید گاه علمی و یافته های تفسیری خود را از از اطلاعات محدود زمان آن بزرگان به یافته های فعلی ارتقاء ببخشند مثل اینکه ما در قرن بیست یکم هستیم ها آن بزرگان هیچ تقصیر و کوتاهی با توجه به امکانات زمان خود نداشته اند اما رکود در تفکرات زمان آنها برای زمان فعلی یک نوع قهقهرا گرایی است اگر دقت می کردی و عجول نبودی منظور من هم همین بوده است پسر خوب پس لطف دیگه به حاشیه نرو باور کن من دیگه از دست جرو بحثهای بیفایده ی تو و....خسته شدم واقعا که جوانی وپر انر ژی به خودت رحم نمی کنی به بقیه رحم کن در ضمن طی الارض من شخصیه

بسم الله الرحمن ارحیم

سلام

آقا تمام صحبت های من در همین یه جمله خصلاصه میشه ، شما بعنوان کسی که قراره مطلب بذاره مطلبت رو بذار در ضمن نظامت سایت رو هم سپار به مدیر ، مطئن باش هر کسی هم از روی تعصب خواست ایراد نابجا بگیره بقیه دفاعیات لازم رو مبذول میکنن ، من قصدم دامن زدن به حاشیه نیست ، قصد من اینه که حاشیه ای ایجاد نشه ، حالا هم میگم که تایپیکت رو تکمیل کن و به حاشیه پردازانی چون من !!!!! توجه نکن

اما ، یه نکته مهم تو این بحث قابل طرحه ، من الان عنوان میکنم واسه این که بدونی منظورم چیه ولی خواهشاً فعلاً روش بحث نکن آخر که صحبت هات تموم شد بصورت کامل و مفصل صحبت میکنیم !

بازم تاکید میکنم فقط برای این که بدونی مسئله قابل طرح چیه فعلاً تحت هیچ شرایطی نمی خوام در موردش صحبت کنم تا زمانی که بحث مطروحه شما در آینده انشاءالله به سلامتی جمع بشه !

در مورد قسمت هایی که با رنگ قرمز مشخص کردم :

1 . همه ما معتقدیم که علوم نهفته در قرآن علومی از سنخ علوم الهی و علوم تجربی ( قوانین حاکم بر طبیعت ) ، اما جان مایه اصلی قرآن همان علوم والای الهی است و به همان علت که روح را بر جسم برتری است علوم الهی بر علوم مادی برتری دارن !

2 . ببین ، اساساً تفاوت قرن بیست و یک با قرون هفت و هشت و . . . در پیشرفت و تعالی در حیطه علوم تجربیه نه علوم الهی ، نمی شه صرف این پیشرفت در علوم تجربی و تکنولوژیک و نظری ، قرون گذشته رو از اینکه میتونستن به علوم والای الهی برسن محروم بدونیم ، زیرا اگر این مسئله حاکم باشه همونقدری که اونها در دریافت علوم الهی در مقایسه با ما محروم بودند ما هم در دریافت این علوم در مقایسه با نسلهای بعدی محرومیم .

3 . کشف موارد جدید درقرآن بیشتر از سنخ علوم مادی و طبیعیه ، نه علوم الهی ! چرا ؟
چون ما معتقدیم اگر و تنها اگر یک عالم حقیقی به قرآن بعد از خداوند وجود داشته باشه ( که نیست ) اون کسی نیست جز شخص پیامبر صلوات الله علیه و آله ، پس همون شخص هم ، عالم به تمامی علوم قرآن ( علوم الهی و علوم مادی ) هستش ، اما با توجه به سطح دانش تجربی در زمان خودشون نمی تونستن از بسیاری از مطالب و حقایق طبیعی و علمی پرده برداری کنن ، در صورتی که این قضیه درمورد علوم الهی مصداق نداره چون میزان گیرایی عقل و فطرت در همه افراد بشر از ابتدا خلقت تا انتهای اون یکسانه و اگر غیر از این بود خداوند عزوجل ( نستجیر بالله ) محکوم به ظلم میشد !

با توجه به مطالبی که گفتم به این نتیجه میرسیم که ما میتوانیم در آیات قرآن کنکاش کنیم تا بسیاری از موارد اعجاب انگیز علمی رو کشف کنیم که مطمئناً در گذشته دانشی برای تطبیقش وجود نداشته اما باید بدونیم که در دریافت علوم الهی بین هیچیک از انسانها ( در هر زمان و هر مکانی ) تفاوتی وجود نداره و ضمناً تعالیم دقیق و الهی دین تنهاو تنها توسط افرادی خاص ( انبیاء و ائمه جمیعاً علیهم السلام ) برای بشر عنوان و پردازش میشه و اساساً ما با کنکاش نمی تونیم اونها رو کشف کنیم !

باز هم میگم اصلاً مایل به ادامه این صحبت تا بعد از اتمام تایپیکت نیستم ولی حاضرم بعد از اتمام تایپیکت مفصلاً در موردش بحث کنم ، در ضمن خدا میداند که تنها و تنها برای اینکه بدانی چه چیزی را در ذهن دارم این مطلب را نوشتم و در حال حاضر باز هم میترسم که به حاشیه پردازی متهم بشم ولی خدای من میداند قصدم چیزی جز این است .

در هر صورت چون دیدم به پیشرفت علمی و تکنولوزیک در تاویل آیات خیلی اهمیت میدی این رو نوشتم ، پس با این که میگم کارت خیلی ارزشمنده امیدوارم به بحثت ادامه بدی !

یا علی

خوب مثل اینکه مجبورم خود به تنهایی بحث رو ادامه بدم

آیه دوم چه می گوید

قسم به طور سینین

این طور سنین کجاست و چه ربطی به آیه ی چارم [="Red"]لقد خلقنا الانسان [/]دارد ؟؟

طبق آنچه که دراسناد وتاریخ هست اغلب مفسران به طور کلی میگویند ( از همه جای کره ی زمین )در شرق

آفریقا ست یا بطور کلی آفریقاست

از طرفی دگر جالب این است که طبق تحقیق دانشمندان انسان این موجود دارای احسن تقویم و اشرف

مخلوقات ابتدا در (شرق) آفریقا خلقت شده است

خوب پس طور سنین می تواند اشاره به محل خلقت انسان اشرف مخلوقات و احسن تقویم موجودات دیگر

باشد

به سراغ آیه ی بعد می رویم

وسوگند به این سر زمین امین (بلد امین )

بلد امین کجاست وچه ربطی به آیه ی چارم [="Red"]لقد خلقنا الانسان [/]دارد ؟؟

خوب می دانید که حضرت محمد [="red"]احسن [/][="red"][="blue"]احسن تقویم[/][/] موجودات در این سر زمین بدنیا آمده است ( مکه)

پس امید وارم که کاربران محترم متوجه ارتباط 3 آیه ی اول با احسن تقویم بودن انسان شده باشند

آیه دوم در ارتباط با محل آفرینش نوع انسان و آیه سوم محل آفرینش احسن انسانهاست

پس آیه ی چهارم که جواب قسم ها ست حلقه ی مشترک سه آیه ی اول است

آیه ی اول در باره زیباییو تناسب و اعتدال انسانها و آیات دوم وسوم در ارتباط با محل جغرافیایی دو احسن

است ( حسنیین )

آیه دوم محل آفرینش احسن موجودات و آیه سوم محل آفرینش [="DarkRed"][="Blue"]احسن احسن موجودات[/][/] است

امیدوارم که با مرور دوباره ی آیات و تفسیر واستنباط اینجانب مطلب برایتان جا افتاده باشد

در ضمن برای نتیجه ی تحقیقات دانشمندا ن در مورد محل خلقت اشرف مخلوقات ( احسن تقویم) = شرق آفریقا

منابعی موجود است که فعلا در حال بررسی وترجمه ی فشرده و گویای آنها هستم که به زودی آنها را می

گذارم
فعلا[="Red"][="Blue"] اینجا[/][/] را داشته باشید

[="red"]سوالی در موارد فوق دارید [/]؟؟؟؟

در ضمن استنباطها از این آیات به ظاهرکوتاه هنوز ادامه دارد منتظر باشید یا خود بگویید !!!!!!

با عرض سلام و سپاس

در موردانسان آفریکانوس اخیرا متوجه شده اند که قبل از این انسان انسانهای دیگه ای در زمین زندگی می کردند صاحب فهم و شعور و درک انسانی مبادلات پایاپای کالا و ...

اما در مورد توضیحات شما خدمتعزیزانی که دارند این مطالب را میخوانند باید عرض کنم کهمسئله ای را کهجناب صدرای شیرازی رحمه الله علیه در باب وحدت وجود مطرح نمودند که ارتباط تنگاتنگی با این ایه دارد و به استنباط این حقیذ منشائ ارائهاین تفکر بغیر از الهام الهی و هدایت خداوندمتعال که خاص اولوالالباب هست ایشان این مطلبرا از سوره تین استخراج و درک نمودهاند.
غلامعلی گرامی سعی دارد توضیحاتی ارائه دهد من باب نشانه هائی که خداوند در قرآنذکر فرموده و در عالم ماده نیز تصدیق آیات را ملاحضه نمائیم را شرح دهد.

غلامعلی عزیز

این تشریح و تطابق تفسیر نیست ولی با ارزش است بشرط آنکه ارتباطی که بین این دو است را بادلایل متقن و مشخص ارائه نمائید من در پیت بعد نمونه را عرض می کنم.

در عرفان و شریعت این مطلب تشریح کردیده که انسان دارای روحی است که آن روح از جنس صفات وحدانی خداوند است و خداوند کریم این صفات را به انسن بخشیده است.
حال در طول زندگی انسان بواسطه جهل صفاتی را به خود اضافه می کند که متعلق به روح قدسی او نیست و اکتسابی است .
مثلا چشم بد و نگاه بد این مطلب در ابتدا با مخالفت نفس لوامه یا ملامتگر مواجه می شود ولی به مرور زمان که عادت انسان شد دیگر شخص متوجه آن نمی گردد که چشمان هیز و بدبینی دارد حاصل این نگاه بد روی انسان تاثیر منفی گذاشته و بهمراهش کلام زشت و در ادامه رفتارهای پلید دیگر به آناضافه می گردد.

حال نمونه آن را در درختان میوه یا غیر میوه ای میتوانیم ببینیم. من درخت میوه رامثال می زنم که بسیار مطابقت دارد.
حتما اینرا می دانید که اگر درختان میوه را هرس نکنیم چه اتفاقی می افتد ؟

درخت آفت می زند و این آفت میوه هایش را از بین می برد.
برای اینکه مبوه ای سالم و بدور از کپک داشته باشیم آنرا هرس می کنیم.

هرس در رفتار انسان همان توبه و تزکیه نفس است.
انسان با تزکیه نفس صفاتیکه مانند شاخه های درخت میوه به او اضافه شده و همانا باغبان این مطلب را می فهمد که این شاخه ها متعلق بدرخت نیست انسان با راهنمائی کلام خدا می فهمد این صفات پلید متعلق به او نیست لذا تزکیه نفس کرده این صفات را با داس یا اره اذکار و فرائض و ... از وجودش پاک می کند.

ولی اگر این کار را نکند مانند میوه ای که آفت زده کردار گفتار و پندارش که همانا میوه ثمره باطه اوست آفت زده و کپک رده و نامطلوب از اب در می آید.
انسانی که تزکیه نفس نکند کلامش مانند یک آدم هیز افکارش همینطور اعمالش همینطور واقوالش مورد نظر مردم و مطلوب مردم قرار نمی گیرد.

این تطابق تزکیه نفس با راز درختان میوه

یاحق

bina88;31905 نوشت:

این تشریح و تطابق تفسیر نیست ولی با ارزش است بشرط آنکه ارتباطی که بین این دو است را بادلایل متقن و مشخص ارائه نمائید من در پیت بعد نمونه را عرض می کنم.

سلام بینا از شما متشکرم

ببین منظور از تفسیر چیست ؟

تفسیر طبق فرهنگ لغت های معتبر یعنی معنای سخنی را بیان کردن ، آشکار ساختن [="red"] معانی

حقیقی [/] سخنی همین

حالا اگر بعضی ها بهش شاخ و برگ و گوش ودم میدن دیگه مربوط به معنی ساده و بی پیرایه ی تفسیر

که نیست

آیا بعضی ها که آیات قرآن را با جادو جمبل ا شتباه گرفته اند و انواع معانی سخیف و مضحک از آن بیرون

کشیذه اند مفسر قرآنند و من نیستم ؟؟؟؟

پس آیا بعضی ها که عقل از خیال بافی آنها در استخراج معانی قرآن دیوانه می شود مفسر قرآنند ومن نیستم

پس آیا بعضی ها که با استنباطهای خزعبلی خود روی عقل و علم را سیاه کرده اند مفسرند ومن

نیستم ؟؟؟

اگر بعضی ها معلومات علمی ودانش عصری فهم ودرک ، تجزیه و تحلیل نوشته های مرا

ندارند تقصیر من چیست ؟؟؟

گربه دستش به گوشت نمی رسید می گفت بو میده

کسی می تواند در موردقدرت ذهنی دیگران داوری کند که خودش قدرت فکری بالایی

داشته باشد

اینجا اینترنت است کسی ماهیتش بر دیگرا ن مشخص نیست کاربر ها می توانند بچه ی 10 ساله ی

نابالغ هم باشند کما اینکه از نق زدن ها ،بهانه گیری ها و پفک خوری های بچگا نه ی آنها می توان حدس

زد که چقدر بچه و نارس العقل اند

غلامعلی نوری *;31908 نوشت:
ببین منظور از تفسیر چیست ؟ تفسیر طبق فرهنگ لغت های معتبر یعنی معنای سخنی را بیان کردن ، آشکار ساختن معانی حقیقی سخنی همین حالا اگر بعضی ها بهش شاخ و برگ و گوش ودم میدن دیگه مربوط به معنی ساده و بی پیرایه ی تفسیر

با عرض سلام
غلامعلی گرامی
تفسیر در لغت همان معنی را می دهد که شما فرمودید ولی در مذهب بواسطه وجود بعد معنوی مبحث برای تفاسیر باید لاجرم معنای متفاوتی را در نظر داشت.
فی المثل اگر شما بخواهید یک کلمه را تفسیر کنید مثل کرسی یا صندلی عرش یا آسمان لوح یا صفحه - مثلا درباره قلم می گوئید وسیله ای برای نوشتن از قدیم به این شکل استفاده می شده اکنون به این شکل ولی در عالم معنی وقتی لوح و القلم و الکرسی و العرش کنار هم یا جدای هم باشند معنی بخصوصی پیدا می کنند که در حالت عادی اصلا چنین معنی ای نمی دهند هیچ اصلا بی ربطند.
لذا تفسیر باید در خور کلام باشد. به همین دلیل است که تفسیر در دین بدین شکل است.

غلامعلی نوری *;31908 نوشت:
آیا بعضی ها که آیات قرآن را با جادو جمبل ا شتباه گرفته اند و انواع معانی سخیف و مضحک از آن بیرون کشیذه اند مفسر قرآنند و من نیستم ؟؟؟؟

من به شخصه ضعف در ترجمه را دیده ام و کاملا قبول دارم و بواسطه ابعاد معانی و تفسیر قرآن تفاسیر متعددی هم باید وجود داشته باشد ولی این مطلب که تفسیر بدی شده باشد من تفسیر المیزان را کمابیش ورق می زنم و تفسیر ضعیف دیده ام ولی سخیف نه شما می توانید با ذکر موارد انتقادی سازنده داشته باشید چراکه از این مساعی باید بهره ای نیز برد چه بهتر آن بهره اینچنین باشد .

غلامعلی نوری *;31908 نوشت:
اگر بعضی ها معلومات علمی ودانش عصری فهم ودرک ، تجزیه و تحلیل نوشته های مرا ندارند تقصیر من چیست ؟؟؟ گربه دستش به گوشت نمی رسید می گفت بو میده کسی می تواند در موردقدرت ذهنی دیگران داوری کند که خودش قدرت فکری بالایی داشته باشد

فکر کنم آنها نیز چنین مطلبی را به شما بگویند ولی این وسط کلامی کهمنطقی و بر حق باشد میزان است لذا در آیات این سوره معانی و تفاسیری را دیده اید که ایراد داشته باشد ذکر و مقایسه نمائید.

یاحق

با سلام

به علت اینکه وقت کمی در اختیار دارم و این آخرین نوشته ی اینجانب در این هفته است

خلاصه می گوییم

انصافا تفسر نمونه و المیزان از بسیاری از تفاسیر دیگر علمی تر ومعقولانه ترند واینجانب در بسیاری از

موارد آنها را تایید می کنم پس بحث اینها نیست

بحث بعضی از کسانی است که نام مفسر را به یدک کشیده اند ولی مفسرکه هیچ مقصرند !

فردی بنام [="red"]ابن عباس [/]را که حتما می شناسید که او را [="red"]رئیس المفسیرین[/] ؟؟؟؟؟ گفته اند

شما بروید ببینید که چه استنباطهایی ا از آیات قرآن ارائه داده است

خودم اگر خواستید بعدا نمونه هایی از خیالپردازی های او را می آورم

فعلا خدا نگهدار تا هفته ی بعد

غلامعلی نوری *;31960 نوشت:
فردی بنام ابن عباس را که حتما می شناسید که او را رئیس المفسیرین ؟؟؟؟؟ گفته اند شما بروید ببینید که چه استنباطهایی ا از آیات قرآن ارائه داده است خودم اگر خواستید بعدا نمونه هایی از خیالپردازی های او را می آورم

سلام و درود بر غلامعلی گرامی

با سپاس برای من هم جالب است خواندن تفسیر ایشان لطفا هر وقت مجالی یافتید زحمتش را بکشید.

یاحق

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر از دوستان

نقل از غلامعلی:من هم به تما م موارد فوق به خواست خدا تسلط دارم ولی خود را در حصار محدود آنها منحصر نمی کنم. چون محدودیت = رکود ، وجلوگیری از ایده های جدید همانطور یکه اغلب می بینیم..
در مورد چهارچوب تفسیر و اینکه عدم رعایت این چهارچوب منجر به تفسیر به رای می شود، مطالب به اندازه گفته شد. تفسیر بدون چهارچوب و بدون محدودیت همان تفسیر به رای است که در روایات صحیح بسیار مذمت شده است؛ چرا که در تفسیر به رای شخص به دنبال تحمیل نظرات و عقاید خود بر آیات الهی است نه کشف مراد خدای متعال از آیات. اگر جناب غلامعلی بر همه ی قواعد و مبانی تفسیر مسلط باشد از معصومین علیهم السلام که مفسرین واقعی کلام الله هستند (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم) بالاتر نیست. قرآن باید به همان روش معصومین علیهم السلام تفسیر شود و غیر از این هر چه که باشد صحیح نیست. اینکه قران برای همه ی زمانهاست برای این است که مطابق با فطرت انسانهاست و با این شعار نمی شود تفسیر به رای را توجیه کرد. به هر حال روش جناب غلامعلی مخالف با روش اهل بیت علیهم السلام است و موجب هلاکت خود و دیگران است.
والسلام علی من اتبع الهدی





برای اثبات ورد سخن دیگری حتمابایستی قواعد وضوابط علمی داشت تا موضوعی را رد یاقبول کردصرف ادعاوهجو دیگران قابلیت وشایستگی علمی را نداشته ومجادله رابی ارزش وکوچه بازاری میکند

غلامعلی نوری;31960 نوشت:
به علت اینکه وقت کمی در اختیار دارم و این آخرین نوشته ی اینجانب در این هفته است خلاصه می گوییم انصافا تفسر نمونه و المیزان از بسیاری از تفاسیر دیگر علمی تر ومعقولانه ترند واینجانب در بسیاری از موارد آنها را تایید می کنم پس بحث اینها نیست بحث بعضی از کسانی است که نام مفسر را به یدک کشیده اند ولی مفسرکه هیچ مقصرند ! فردی بنام ابن عباس را که حتما می شناسید که او را رئیس المفسیرین ؟؟؟؟؟ گفته اند شما بروید ببینید که چه استنباطهایی ا از آیات قرآن ارائه داده است خودم اگر خواستید بعدا نمونه هایی از خیالپردازی های او را می آورم

سلام
عدم لحاظ زمان و مخاطبین اهل تفسیر موجب می شود چنین برداشت مبالغه آمیزی در مورد امثال ابن عباس بشود . باید توجه داشت که تفسیر نمونه و المیزان هم در بسیاری موارد مطابق تفاسیر گذشتگان و از جمله جناب ابن عباس است . ابن عباس شخصیت بزرگی است که از علی بن ابیطالب ع درسها آموخته است . اما ادبیات هرکسی مطابق با زمان خودش است .
موفق باشید
موضوع قفل شده است