تفاوت ديه غیر مسلمانان با مسلمانان
تبهای اولیه
نكته اول: اهميت جان انسانها از نظر اسلام
اصل مهمى كه در اسلام به آن توجه شده و در قرآن كريم به عنوان يك قانون براى تمام انسانها در تمام دورهها قرار داده شده است احترام به جان هر انسانى و حق حيات اوست. قرآن كريم پس از آنكه جريان كشته شدن هابيل توسط قابيل را بيان مىكند مىفرمايدv: «به همين جهت بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين، بكشد چنان است كه گويى همه انسانها را كشته و هر كس انسانى را از مرگ رهايى بخشد چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.» (مائده (5)، آيه 32)
آمدن نام بنى اسرائيل هم در اين آيه به اين جهت است كه اولين بار اين حكم الهى در آن قوم تثبيت شد چون قتل و خونريزى مخصوصا قتلهايى كه از حسد و برترىطلبى سرچشمه مىگيرد در ميان آنها فراوان بوده و هم اكنون نيز قربانيان بىگناهى كه به دست آنها كشته مىشوند كم نيستند.(تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ج 4، ص 357، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفتم، 1361 ش).
بنابراين بر اساس اين قانون الهى اصل اولى اين است كه خون همه انسانها محترم است و هيچ كس بدون جهت قانونى حق تعرض به احدى را ندارد تا بدانجا كه اگر كسى انسانى را بكشد گويا حيات بشريت را مورد تهديد قرار داده است.
نكته دوم: اهميت اسلام به حفظ حقوق هموطنان غيرمسلمان
پيامبر گرامى اسلام(ص) در ابتداى تشكيل حكومت اسلامى، با اهل كتاب ـ خداپرستان غير مسلمان ـ قراردادهاى همكارى متقابل منعقد نمود و بر اساس آن احترام به حقوق آنان را به عنوان يك قانون در حكومت اسلامى قرار داد. (تاريخ سياسى اسلام، سيره رسول خدا(ص)، رسول جعفريان، ص 385، چاپ اول، مهر 1373).
پس از آن نيز همواره در احكام و قوانين اسلامى براى چنين افرادى كه قصد جنگ و تعرض به مسلمانان نداشتند حقوق اجتماعى قرار داده شد. و بر طبق اين قوانين دولت اسلامى متعهد مصونيت مطلق و همه جانبه آنهاست و جان و مال و ناموس آنان مورد حمايت و حفاظت كامل دولت اسلامى مىباشد و هر فرد مسلمان يا غيرمسلمانى كه مرتكب قتل يا جرح و يا آزار هموطن خود گردد مطابق قوانين قضايى و جزايى اسلام به مجازات خواهد رسيد. (حقوق اقليتها، عباسعلى عميد زنجانى، ص 136، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، پاييز 1362).
در مورد اموال هموطنان غيرمسلمان بايد اين نكته را اضافه كنيم كه مقصود تنها كالاها و اجناسى كه از نظر قانون اسلام ارزش مالى دارد نيست بلكه شامل هر آنچه كه آنان مطابق مقررات خود براى آن ارزش مالى قائلند نيز مىشود مگر آنكه قانون خاصى در اين جهت وضع شده باشد(همان، ص 139).
از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند: «آگاه باشيد كسى كه بر معاهدى ـ همپيمان غيرمسلمان ـ ستم كند و يا پيمانش را بشكند و يا او را به كارى بيش از قدرت و امكانش وا دارد و يا از او چيزى بدون رضايت خاطرش بگيرد من در روز باز پسين او را به محاكمه و بازخواست خواهم كشاند» (همان، ص 138)
نكته سوم: ماهيت احكام و قوانين اسلام
با اندك تأملى در قوانين و مقررات اسلامى به اين حقيقت مىرسيم كه اسلام دينى است جامع كه براى كوچكترين تا بزرگترين مسائلى كه يك انسان در جهان هستى ممكن است بدان نياز پيدا كند قانون وضع كرده است. و قوانين آن ساخته فكر بشر نيست كه در آن خطا و اشتباه رخ بدهد و يا توجه به دوره و جامعهاى خاص زمينه ساخت آن قوانين باشد كه با تغيير آن جامعه و يا محيط و يا دوره نياز به قوانين جديد داشته باشيم بلكه قوانين اسلامى نشأت گرفته از سرچشمه وحى است كه هرگز اشتباهى در آن رخ نمىدهد و كلامى است براى تمام انسانها در تمام دورانها و قوانين الهى بر اساس مصالح و حقائقى است كه ممكن است بشر با فكر محدود خود نتواند آن را دريابد.
براي آگاهي بيشتر نگاه كنيد: قرآن كريم، سوره نجم (53)، آيه 4 و 3.
نكته چهارم: مسأله تفاوت ديه مسلمان با غير مسلمان
يكى از مقررات مفصل اسلام قانون ديات مىباشد. چنان كه گفتهاند در شريعت يهود قانون ديه وجود ندارد اما در مسيحيت وجود دارد و الزامى است (مبسوط در ترمينولوژى حقوق، محمدجعفر جعفرى لنگرودى، ج 3، ص 1996، چاپ اول، 1378 ش، كتابخانه گنج دانش).
اسلام ضمن امضاى نهاد ديات آن را بر نظام خاصى مبتنى كرد و مقدار آن را به طور دقيق مشخص و تعيين نمود (ماهيت حقوقى ديات، سيد منصور ميرسعيدى، ص 18 و 19، چاپ اول، پاييز 73 ش، نشر ميزان).
يكى از احكام مقرر در ديات، لزوم متساوى بودن جانى و مجنى عليه در دين براى يكى بودن ديه پرداختى مىباشد كه بر اساس آن اگر هر دو آنها مسلمان و يا غيرمسلمان باشند ديه آنها يكى است. (تحرير الوسيله، امام خمينى(ره)، ج 2، ص 468، مؤسسه نشر اسلامى، قم 1363 ش).
اما اگر مسلمانى غيرمسلمانى را بكشد مقدار ديه او كمتر از ديه يك مرد مسلمان است (همان، ج 2، ص 503).
البته در اين جهت ديگر فرقههاى اسلامى نيز همين عقيده را دارند (ديه، عوض احمد ادريس، ترجمه عليرضا فيض، ص 184 و 183، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1377 ش).
البته برخى از فقهاى بزرگ ما اين حكم را در همه احوال يكى ندانستهاند بلكه آن را متغير و تابع شرايط گوناگون دانستهاند كه در بعضى مواقع ديه چنين شخصى همسان با ديه يك فرد مسلمان خواهد بود(جواهر الكلام، محمدحسن نجفى، ج 43، صص 41 ـ 38، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم، بهار 62).
علاوه بر آن برخى از فقهاء مقدار اين ديه را در اختيار حاكم دولت اسلامى قرار دادهاند كه به صلاحديد خود مىتواند آن را برابر با ديه قتل مسلمانان قرار دهد (شرايع الاسلام، محقق حلى، ج 4، ص 1018، نشر استقلال، چاپ امير قم، چهارم، 1373 ش، مقاله ديه اهل ذمه و شهروندان غيرمسلمان، سيد محمود هاشمى شاهرودى، فصلنامه فقه اهل بيت(ع)، شماره بيست و هشتم (زمستان 380)، ص 53 و 54).
نكته پنجم: توجيه تفاوت
با صرف نظر از مطالبى كه گذشت و با فرض وجود چنين تفاوتى آيا مىتوان براى آن از آيات و روايات توجيهى يافت؟ در پاسخ بايد گفت كه برخى از آيات قرآن كه در صدد معرفى دين اسلام و تطبيق آن با اديان ديگر هستند بيان گر اين مطلب هستند كه دين اسلام تنها دين پذيرفته شده و پسنديده نزد خداوند مىباشد «ان الدين عندالله الاسلام» (آل عمران (3)، آيه 19).
و اينكه با ظهور اسلام تمام اديان حتى ديگر اديان الهى كه خداوند در زمانهاى سابق براى بشريت فرستاده بود ملغى گرديده و اگر كسى بخواهد نجات و رستگارى را دريابد بايد به دين اسلام بگرود «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و كفى بالله شهيدا ؛ او خدايى است كه رسول خود را با قرآن و دين حق به عالم فرستاد تا او را بر همه اديان دنيا غالب گرداند و بر حقيقت اين سخن گواهى خدا كافيست»(فتح (48)، آيه 28)
«و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه؛ و هر كس غير از اسلام دين ديگرى را اختيار كند هرگز از او پذيرفته نيست» (آل عمران (3)، آيه 85)
و در آيهاى ديگر خداوند كفار اهل كتاب را مورد عتاب قرار مىدهد كه شما در عين آگاهى به حقانيت دين اسلام آن را نپذيرفتيد «ان الدين عندالله الاسلام و ما اختلف الذين اتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم بغيا بينهم و من يكفر بآيات الله فان الله سريع الحساب؛ همانا دين پسنديده نزد خداوند اسلام است و اهل كتاب در آن راه مخالفت نپيمودند مگر پس از آنكه به حقانيت آن آگاه شدند و اين خلاف را از راه رشك و حسد در ميان آوردند و هر كس به آيات خداوند كافر شود بترسد كه محاسبه خدا زود خواهد بود» (آلعمران (3)، آيه 19)
با توجه به اين دسته از آيات مىتوان گفت چنين احكامى با فرق گذاشتن بين كافر و مسلمان و امتياز دادن به فرد مسلمان در صدد توجه دادن به عزت و برترى دين اسلام و باطل بودن هر آئينى جز آن مىباشد و طبعا فرد مسلمان به سبب عقيده سالم و صحيحش از فرد كافر امتياز و برترى پيدا مىكند.
پس طبق منطق قرآن كفار در هيچ زمينهاى نبايد هم شأن مسلمانان قرار داده شوند بلكه همواره بايد مسلمانان از آنان برترى داشته باشند چون دين حق اسلام است و اين حقيقت بايد در هر زمينهاى آشكار باشد. چنانكه امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند بزرگ به خاطر مسلمان شدن ما جز بر عزت و افتخار ما نيافزود»(وسائل الشيعه، حر عاملى، ج 26، ص 12،)ح 4، چاپ آلالبيت، سوم، 1416 ق).
و نيز پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اسلام به شخص مسلمان جز خير و نيكى نمىافزايد»(همان، ص 14، حديث 10).
و نيز امام صادق(ع) فرمودند «اسلام در حقوق فرد مسلمان همواره عزت و زيادتى افزوده است» (همان، ص 15، حديث 14)
مسألهى ديهى مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان از ديدگاه علماى شيعه اماميه و اهل سنت، مورد اختلاف است.
از ديدگاه اهل سنت، ديهى مسيحي و يهودى با ديه زرتشتى فرق دارد و در ديهى مسيحى و يهودى هم اختلاف نظر دارند. برخى از آنان ديهى اين دو امر را يك سوم ديهى مسلمان مىدانند، برخى يك دوم ديهى مسلمان گفتهاند، برخى ديهى آن دو را ديهى كامل مىدانند و برخى هم مىگويند: اگر كسى مسيحى يا يهودى را به عمد بكشد بايد ديهى كامل بدهد و اگر به خطا بكشد بايد نصف ديهى مسلمان، ديه بدهد و در مورد زرتشتيان، مالكىها و شافعىها گفتهاند كه ديهى آنان هشتصد درهم است( مفتاح الكرامة، ج 21، ص 176، چاپ اول، دارالتراث، لبنان، بيروت، 1418 ق).
از ديدگاه اكثريت علماى شيعهى اماميه، ديهى اهل كتاب (مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان) هشتصد درهم است( جواهر الكلام، ج 43، ص 38؛ تحريرالوسيله، ج 2، ص 559، مسأله 30؛ وسائل الشيعه، ج 19، ص 160، باب 13 از ابواب ديات النفس).
و بر اساس برخى از روايات، در زمان پيامبر هم ديه اهل كتاب هشتصد درهم بوده و با ديه مسلمان يكسان نبوده است. ديهى مسلمان بر اساس درهم، ده هزار درهم است (000/10) تحرير، ج 2، ص 55، م 1).
سماعة بن مهران از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است: پيامبر اسلام(ص)، خالد بن وليد را به بحرين فرستاد، خالد خون عدهاى از اهل كتاب را ريخت و به پيامبر(ص) نامه نوشت. در آن نامه به اطلاع پيامبر رسانيد كه گروهى از يهود و نصارا را كشتم و براى اوليايشان هشتصد درهم ديه دادم. گروهى از زرتشتيان را هم كشتم. ولى به آنان چيزى ندادم. چون درباهى آنان چيزى به من نگفتهايد. پيامبر اسلام در جواب نامهى خالد نوشت: ديهى رزتشتيان مانند ديه مسيحيان و يهوديان است و آنان اهل كتاب هستند (وسائل الشيعه، ج 19، ص 161، باب 13، ح 7، ابواب ديات النفس).
اين روايت، به روشنى مىفهماند كه در زمان خود پيامبر اسلام هم ديهى اهل كتاب با مسلمان فرق داشت.
در برخى از روايات آمده است كه ديه اهل كتاب، با ديه مسلمان فرق ندارد. ابان بن تغلب از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: ديهى يهودى، نصرانى و مجوسى، مانند ديهى مسلمان است (وسائل الشيعه، ج 19، ص 163، باب 14، ح 2).
از نظر شيخ طوسى، اين روايت مربوط به كسانى است كه عادت به كشتن اهل كتاب دارند. اگر كسى عادت به كشتن اهل كتاب داشته باشد بايد ديهى كامل بدهد تا دست به اين عمل نزند (جواهر، ج 43، ص 39).
در روايتى آمده است كه از حضرت امام صادق(ع) از قتل اهل كتاب سؤال شد. آن حضرت فرمود: قتل اهل ذِمّه (اهل كتاب) كار سختى است و مردم آن را تحمل نمىكنند. پس بايد به اولياى مقتول، عينِ ديهى مسلمان را بدهد تا اين قاتل دست از كشتن مردم عراق و اهل كتاب بردارد. اگر بنا باشد مسلمان بر اهل كتاب خشم بگيرد، او را بكشد، زمينهاى او را تصاحب كند و هشتصد درهم به اوليايش بدهد. در اين صورت، كشتار در ميان اهل كتاب بيشتر مىگردد (وسائل الشيعه، ج 19، ص 163، باب 14، ح 1).
در ميان بزرگان شيعه، شيخ صدوق، در مورد روايات ديه، نظر خاصى دارد. براى اطلاع مىتوانيد به كتاب من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 91، چاپ آخوندى، چاپ پنجم، 1390 ه ق مراجعه كنيد.