[=Arial Black]مذهب شيعه در چه زماني پايه گذاري شده است ؟
[=Arial Black]طرح شبه :
[=Arial Black]مذهب شيعه کي و چه جوري پايه گذاري شده و چگونه مي توان گفت که بيش از يک ميليارد مسلمان در اشتباهند و اقليت شيعه صحيح مي گويند ؟؟؟
[=Arial Black]جواب سوال در پست های اتی داده می شود
ببخشيد ما مثل شما دين ساز نيستيم به ما ميگن سنت و جماعت
از تفرقه بيزاريم
و طبق سخنان علي ع كسي كه از اجماع خارج بشه خلاف راه مومنان رفته
در منطق قرآن هيچ وقت اکثريت ملاک حقانيت نيست همانطوي که خداوند کريم در جاي جاي قرآن به اين مطلب اشاره فرموده است : خداوند در قرآن 15 مرتبه مي فرمايد : أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ . ( در سوره هاي : انعام /37 ، الأعراف /131 ، الأنفال /34 ، يونس /55 ، ... ) . و دو مورد مي فرمايد : أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ . ( سوره هاي العنکبوت / 63، و الحجرات /4) . از طرفي اگر نگاهي به اطراف خود بيندازيد مي بينيد که اکثريت جمعيت جهان را مسيحي ها تشکيل مي دهند طبق بررسيهاي بهعمل آمده توسط كارشناسان و آمارگيران جهاني و استنتاجات انجامشده از آمار و اطلاعات كشورها ، هم اكنون پيروان دين مسيحيت 33% كل جمعيت جهان را تشكيل ميدهند. واين در حالي است که مسلمانان 21% از جمعيت دنيا را تشکيل مي دهند و در رتبه دوم قرار دارند. بنابراين اگر اکثريت ملاک حقانيت باشد و همين که تعداد عده اي بيشتر بود اين را ملاک درستي بدانيم پس بايد شما هم مسيحي شويد زيرا به نظر شما آيا مي شود 33% جمعيت جهان در اشتباه باشند و 21% درست بگويند ؟!!! سايت ويکي پديا طبق آمار سال 2005.
اگر انصاف به خرج دهيد در مي يابيد که در اشتباه هستيد .
اما اينکه چرا جمعيت اهل سنت از شيعيان بيشتر است ، خود بحث مستقلي را مي طلبد وعلل گوناگوني هم دارد که در حال حاضر به بحث ما ارتباطي ندارد و در صورت تمايل بعدا خدمت شما عرض خواهيم نمود. اما اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم . براي رفع هر گونه ابهام به مطالب زير دقت فرمائيد : قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك . سورة البينة ، آية 7 . والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 . زماني که آيه (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) نازل شدرسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند :منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد . ... أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قال قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي إذا كان يوم القيامة يخرج قوم من قبورهم لباسهم النور على نجائب من نور أزمتها يواقيت حمر تزفهم الملائكة إلى المحشر فقال علي تبارك الله ما أكرم هؤلاء على الله قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي هم أهل ولايتك وشيعتك ومحبوك يحبونك بحبي ويحبوني بحب الله هم الفائزون يوم القيامة . تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 332، ذيل ترجمه آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام . امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فرمود: (روزي) رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به من فرمودند: يا علي زماني که قيامت فرا مي رسد عده اي از قبر هايشان خارج مي شوند که لباسهاي آنها از نور است و بر شتراني از نور سوارند که افسار آن شتران از جنس ياقوت سرخ است ملائکه آنها را تا محشر مشايعت مي کنند ، من عرض کردم تبارک الله چقدر اينها نزد خداوند گرامي هستند ، در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند : آنها کساني هستند که ولايت و امامت تو را پذيرفته اند آنان شيعيان و دوستداران تو هستند ، تو را به خاطر دوستي من دوست داراند و مرا دوست مي دارند زيرا که خداوند را دوست دارند ، آنان در روز قيامت رستگارند .
روى ابن عساكر بإسناده عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنّا عند النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فأقبل علي بن أبي طالب، فقال رسول اللّه: «قد أتاكم أخي، ثمّ التفت اليالكعبة فضربها بيده. ثمّ قال: والذي نفسي بيده، إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة. ثمّ قال: إنّه أوّلكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهد اللّه، وأقومكم بأمر اللّه، وأعدلكم في الرعيّة، وأقسمكم بالسويّة، وأعظمكم عند اللّه مزية». قال: وفي ذلك الوقت نزلت فيه: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). البيّنة:7/98. كان أصحاب محمد صلى اللّه عليه وسلّم إذا أقبل علي قالوا: قد جاء خير البرية. تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 371، ذيل ترجمه اميرالمؤمنين علي عليه السلام . ابن عساكر با سند خودش از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل مي کند که جابر فرمود: نزد رسول خدا بوديم ( ناگهان ) علي عليه السلام وارد شد ، در اين هنگام رسول خدا فرمودند : برادر شما آمد ، سپس رو به کعبه نمودند و با دستشان به کعبه زدند و فرمودند قسم به خدائي که جانم در دست اوست هر آينه اين مرد و شيعيانش در روز قيامت رستگارند . سپس رسول خدا فرمودند : علي(ع) اولين کسي است که به من ايمان آورده است ، او وفادارترين شما به عهد و پيمان الهيوثابت قدم ترين شمادر اوامر الهي است وعادل ترين شما در برخورد با زير دستان و با انصاف ترين شماست و نزد خدا از همه شما برتر و با فضيلت تر است . جابر مي گويد : در همين وقت بود که آيه (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). در شأن علي عليه السلام نازل شد . و هر وقت علي عليه السلام مي آمد اصحاب رسول مي گفتند بهترين مخلوق خدا آمد . وعن ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ... نظم درر السمطين ـ زرندي حنفي ـ ص 92 . ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ... ... عن الشعبي عن علي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أنت وشيعتك في الجنة " . تاريخ بغداد ج12، ص 284، ذيل ترجمه عصام بن الحكم بن عيسى بن زياد بن عبد الرحمن رقم 6731 . شعبي از امير المؤمنين علي نقل مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :(اي علي) تو و شيعيانت (روز قيامت ) در بهشت هستيد . أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم وان عدوك يردون على الحوض ظمأ مقمحين . المعجم الکبير ـ الطبراني ج1، ص 319، حديث 948 ، باب عبيدالله بن أبي رافع عن ابيه . رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند :يا علي تو وشيعيانت (روز قيامت) در کنار حوض بر من وارد مي شويد در حالي که سيراب هستيد و صورتهايتان سفيد (و نوراني) است و دشمن تو در کنار حوض بر من وارد مي شود در حالي که تشنه و هلاک شده است .
در منابع اهل سنت حدود چهل روايت به اين مضمون صادر شده است
ببخشيد ما مثل شما دين ساز نيستيم به ما ميگن سنت و جماعت
از تفرقه بيزاريم
و طبق سخنان علي ع كسي كه از اجماع خارج بشه خلاف راه مومنان رفته
اسامي عده اي از صحابه رسول خدا که شيعه بوده اند
ذهبي در ترجمه حجر بن عدي ابن جبلة بن عدي بن ربيعة مي گويد :
وهو حجر الخير ... أبو عبد الرحمن الشهيد . له صحبة ووفادة ... وكان شريفا ، أميرا مطاعا ، أمارا بالمعروف ، مقدما على الانكار ، من شيعة علي رضي الله عنهما . سير أعلام النبلاء ج 3، ص 463، ذيل ترجمه حجر بن عدي . او حجر الخير است ( کنايه از خوبي او ) کنيه او أبو عبد الرحمن که شهيد شد . او از صحابه رسول خداست او مردي شريف و اميري اطاعت کننده بود بسيار به معروف امر مي نمود و هميشه در نهي از منکر مقدم بود و او از شيعيان علي ( عليه السلام ) است . ذهبي در ترجمه سعيد بن وهب الهمداني الخيواني الكوفي مي گويد : من كبراء شيعة علي ... أسلم في حياة النبي صلى الله عليه وسلم . سير أعلام النبلاء ج 3، ص180، رقم 70 ، ذيل ترجمه سعيد بن وهب . او از شيعيان بزرگ علي (عليه السلام) بود... که در زمان حيات پيامبراکرم صلى الله عليه (وآله) وسلم اسلام آورد . ابن عبدالبر در ترجمه أبو الطفيل الصحابي مي گويد : أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني .. وقد ذكره ابن أبي خيثمة في شعراء الصحابة... وكان متشيّعاً في علي. الإستيعاب ابن عبد البر ج 4 ص 1696 أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني ... ابن أبي خيثمة نام او را در زمره صحابه شاعر ذکر کرده و او از شيعيان علي ( عليه السلام) بود . ابن أبي الحديد مي گويد : وكان سلمان من شيعة على ( عليه السلام ) وخاصته. شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد، ج 18،ص 39. سلمان از شيعيان على ( عليه السلام ) و از اصحاب خاص ايشان بود . مسعودي شافعي در حوادث وفات پيامبراکرم مي گويد : أن الإمام عليا أقام ومن معه من شيعته في منزله بعد أن تمت البيعة لأبي بكر . اثبات الوصية للمسعودي : 121 ط النجف . بعد از اينکه بيعت ابوبکر تمام شدامام علي ( عليه السلام ) به همراه شيعيانش در خانه اش تحصن نمود . تقي الدين سبکي در کتاب الطبقات الشافعية نام شافعي را در زمره علماي شافعي مذهب مي آورد .
الطبقات الشافعية ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احياء الکتب العربية . دكتر صبحي الصالح مي گويد : كان بين الصحابة حتى في عهد النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) شيعة لربيبه علي ، منهم : أبو ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عمر بن وائلة ، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري. النظم الإسلامية : ص 96 . در ميان صحابه حتي در زمان (حيات) پيامبراکرم(ص) عده اي شيعه علي(ع) ـ پرورش يافته پيامبر(ص)ـ بودند که بعضي از آنها عبارتند از : أبو ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عامر بن وائلة ، وعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري. محمد كرد علي در کتاب خطط الشام مي گويد : عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله عليه وسلم ، مثل سلمان الفارسي ، القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين ، والائتمام بعلي بن أبي طالب ، والموالاة له ، ومثل أبي سعيد الخدري ... ومثل أبي ذر الغفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين ، وأبي أيوب الأنصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد . خطط الشام 5 / 251 - 256 . در زمان رسول خدا جماعت بزرگي از صحابه به دوستي و پيروي از علي(ع) شناخته مي شدند مثل سلمان که مي گفت : ما با رسول خدا بر خيرخواهي مسلمين و پذيرفتن ولايت و امامت علي(ع) و دوستي او بيعت نموديم ، و مثل أبي سعيد خدري ... ومثل أبي ذر غفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن يمان و ذي الشهادتين ، وأبي أيوب انصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد . ابن حزم مي گويد :
وروينا عن نحو عشرين من الصحابة أن أكرم الناس على رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) علي بن أبي طالب. الفصل في الملل والأهواء والنحل : 3 / 32 (111/4)، وركبت السفينة لمروان خليفات، ص 598. از حدود بيست نفر از صحابه روايت داريم که گرامي ترين مردم نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم علي بن أبي طالب (ع)بود .
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;256116 نوشت:
سيد علي گفت بريد يه مذهب جديد تاسيس كنيد
ببخشيد ما مثل شما دين ساز نيستيم به ما ميگن سنت و جماعت
از تفرقه بيزاريم
و طبق سخنان علي ع كسي كه از اجماع خارج بشه خلاف راه مومنان رفته
[=Arial Black]ظهورشيعهبه روايت علماي اهل سنت
[=Arial Black]ابن خلدون مي گويد : [=Arial Black]
[=Arial Black]مبدأ دولة الشيعة: اعلم أنّ مبدء هذه الدولة، أنّ أهل البيت لمّا توفي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلّم كانوا يرون أنّهم أحق بالأمر وأنّ الخلافة لرجالهم دون سواهم من قريش.
[=Arial Black]وفي قصّة الشورى أنّ جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي ويرون استحقاقه على غيره ولمّا عدل به إلى سواه تأففوا منه وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 171.
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابن خلدون در باره مبدأ ظهور شيعه مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]بدان مبدأ تشکيل شيعه اين است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم وفات يافتند ، اهل بيت خلافت را حق مُسلَّم خود مي دانستند و معتقد بودند خلافت سزاوار مردان بني هاشم است و ديگر مردان قريش حقي درخلافت ندارند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]در قضيه شوري هم گروهي ازصحابه از شيعيان علي (عليه السلام ) محسوب مي شدندو معتقد بودند غير از علي (عليه السلام ) هيچ کس استحقاق خلافت را ندارد و زماني که خلافت را فردي غير از علي(ع) به دست آورد از اين امر اظهار بيزاري نمودند و تأسف خوردند. مثل زبير و عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و افراد ديگر .
[=Arial Black]
[=Arial Black]استاد محمد عبد الله عنان مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]من الخطأ أن يقال : إن الشيعة ظهرت ولأول مرة عند انشقاق الخوارج . بل كان بدء الشيعة وظهورهم في عصر الرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ) حين أمره الله بإنذار عشيرته في الآية 214 من الشعراء : (وأنذر عشيرتك الأقربين) ولبى النبي فجمع عشيرته في بيته وقال لهم مشيرا إلى علي : هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا.
[=Arial Black]
[=Arial Black]روح التشيع لعبد الله نعمة : ص 20 عن الجمعيات السرية .
[=Arial Black]
[=Arial Black]اشتباه است کسي بگويد شيعه اولين بار در زمان ايجاد فتنه خوارج به وجود آمد . بلکه ابتداي ظهور شيعه در زمان حيات و ابتداي بعثت رسول خدا بود ، يعني در آن زماني که خداوند به رسولش امر نمود:( نزديکان خود را ارشاد كن و از عذاب آخرت بترسان )آنگاه پيامبراکرم به نداي حق لبيك گفته و نزديکانشان را در خانه خود جمع نمودند و در حالي که (با دست) به علي عليه السلام اشاره مي نمودند
[=Arial Black]
[=Arial Black]به آنها فرمودند : اين شخص برادر ، وصي و جانشين من پس از من در ميان شماست پس هرچه مي گويد از او بشنويد و اطاعتش کنيد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبو حاتم رازي مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]الشيعة لقب لقوم كانوا قد ألفوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - صلوات الله عليه - في حياة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وعرفوا به ، مثل سلمان الفارسي ، وأبي ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وعمار بن ياسر ، وكان يقال لهم شيعة علي ، وأصحاب علي.
[=Arial Black]
[=Arial Black]كتاب الزينة : 259 تحقيق عبد اللّه سلوم السامرائي، نشأة الشيعة لعبد المنعم داود، ص 65، ط. بغداد 1968، الشيعة في مصر، لصالح الورداني المستبصر، ص 10.
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبو حاتم رازي سهل بن محمد بن عثمان سجستاني از علماء لغت وعلوم قرآني ـ ساكن بصرة ـ (متوفى 205 هجري) در كتابش که الزينة نام دارد مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]شيعه لقب کساني بود که با أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله عليه در زمان حيات رسول الله صلى الله عليه (وآله) و سلم الفت داشتند و به محبت علي شناخته مي شدند ، مثل سلمان فارسي ، وأبي ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وعمار بن ياسر ، وبه آنها شيعه علي ، واصحاب علي مي گفتند . [=Arial Black]
[=Arial Black]زبير بن بکار مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]وكان عامّة المهاجرين وجلّ الأنصار لا يشكّون أنّ عليّاً هو صاحب الأمر بعد رسولاللّه.
[=Arial Black]
[=Arial Black]الأخبار الموفّقيات لابن بكار (ت 272): 580، ومثله في تاريخ اليعقوبي: 103/2.
[=Arial Black]
[=Arial Black]عموم مهاجرين و انصار هيچ گونه شکي نداشتند که بعد از رسول خدا خليفه و صاحب امر علي ( عليه السلام ) است .
[=Arial Black]
[="]عزيز دل مشخص شد يونس هم خطاكاربوده اما ان الله يحب التوابين [/] [="](خطای یونس درخواست تعجیل برای عذاب قومش بود چون صبرش زودتراز خداوند به اتمام رسیده بود. اما این دو زن پیامبر (ص) براش نقشه کشیدن، برای پیامبر (ص)، نه قوم گنهکار پیامبر(ص). به این کار شما می گویند : تمثیل ناروا و قیاس باطل.متأسفانه اگر مغلطه کنید من با شما بحث نمی کنم. چون انسان با نیت صحیح هرگز مغلطه نمی کند، حتی برای اثبات خدا یا بزرگان دین).[/]
يا نسا النبي لستن كاحد من النسا-- مقايسه با زنان لوط و هود؟ درضمن آيا عايشه نپذيرفت انذار را كه چنين ادعايي ميكنيد؟ (من نگفتم عایشه زناکرده بود استغفرالله که آیه ای بر بی گناهی عایشه خداوند نازل کرده در آن مورد بخصوص. بنده گفتم برای پیامبر (ص) با توسل به دروغ دسیسه چید، این امر موجب آزار پیامبر (ص) گردید که آزار پیامبر (ص) انسان را از دایره ی تطهیر خارج می سازد)
دسيسه ؟ چطور رسول حاضر شد در دامن اين زن و در خانه اين زن دسيسه كار و دروغ گو زندگي كنه و دفن بشه؟ (به خاطر حفظ وحدت مسلمین. اوجب واجبات. استخوان در گلو)
پيامبر فرمود: خداوند دعاي سه شخص را قبول نميكند اول کسيکه همسر بد اخلاق دارد و طلاقش نميدهد دوم مردي به ديگري مالي ميدهد و شاهد ( و سند) نميگيرد و سوم کسي که مال خود را به ابله ميدهد چون الله فرمود مال خود به ابله ندهيد.
چطور رسول با منافق يا كافر زندگي ميكنه اونم يه عمر. (این بار دوم است که می گویم: بخاطر اوجب واجبات، حفظ اتحاد مسلمین، استخوان را در گلو تحمل می کند. ائمه هم این کار را کرده اند، مثلا امام حسن مجتبی (ع))
اتفاقا كساني به تطهير نياز دارند كه رجس و ناپاك باشند و چه سعادتي بالاتر از اين كه خدا خواسته آنان پا ك شوند؟ (شما فرضا تا امروز خواسته اید که انسان خوبی باشید. ممکن است فردا نخواهید خوب باشید یا خطایی بکنید، عمدی یا سهوی. اما اگر خداوند از امروز اراده کند که شما از هرگونه ناپاکی تا آخر عمر دور بمانید، دیگر خطایی تا آخر عمر از شما سر نمی زند. این کجا گفته ی شما را ثابت می کند؟! باز هم مغلطه کردید. اگر یک بار دیگر مغلطه کنید، از بحث با شما معذورم جناب)
بله اما خدارا شكركه براي عايشه ام المومنين ناموس و انيسه رسول خداوند اراده تطهير كرد (ایشون خودشون هم چنین ادعایی نکردند که مورد خطاب آیه ی تطهیر باشند، فقط در اون مورد بخصوص که تهمت نادرستی به ایشون زده شد، خداوند نخواست که بی گناه محکوم شوند.اما این دلیل نیست که بعداً خطایی مرتکب نشوند.)
شما می فرمایید پیامبر (ص) نعوذ بالله معصوم نیست، در حالی که هست، اما ما که می گوییم عایشه معصوم نبوده، در حالی که خودش هم همچین ادعایی نداشته، چرا اینقدر به شما برمی خورد برادر؟! تعصب اشتباه می آورد. بدون تعصب داوری کنید، به نتیجه ی صحیح می رسید. عایشه اگر ام المؤنین است، آیا خدیجه ی کبری (س) ام المؤمنین نیست؟!
چطور عایشه خدیجه (س) را پیرزن عجوزه می نامد و دل پیامبر (ص) را می شکند که پیامبر (ص) گریه می کند و بلند می گوید که بخدا قسم تا کنون هیچ زنی مثل خدیجه (س) نداشته ام.
حالا هم که قبر این ام المؤمنین (خدیجه کبری (س) را در عربستان آنطور خراب کرده اند، چرا اعتراض نمی کنید؟! کمی هم آنطرفی غش کن برادر من).
(نهج البلاغه به قلم سید رضی نوشته شده نه امیرالمؤمنین )
سيد رضي كم كسي بوده؟ مگر كتاب شبهاي پيشاورش را تابلو نكرديد سر در مساجد كه آي مردم كتاب شباي پيشاورو بخونيد ؟....
چرا نهج البلاغه فرد ي مثل سيد رضي گوش عالمو كر كرده؟ چرا همه جا به عنوان برادر قرآن ميشناسيمش؟ زير حرفاي خودتونم ميزنيد؟ (برادر من. من کی زیر نهج البلاغه زدم؟؟؟ شما فرمودید امیرالمؤمنین نوشته، بنده عرض کردم خیر، سید رضی نوشته. کی رد کردم ؟! این کار مغالطه است. بخدا دلت را صاف کن بحث کن نتیجه ی بهتری میگیری برادر من.)
تمام علماي اهل سنت به اجماع قبول دارند كه عايشه رض معصوم نبوده و همگي بر اين اجماع دارند . (آفرین بر این برادران و سروران عزیز) (از آیه ای که خداوند می فرماید: چون هرچه بخواهد، به محض اینکه اراده کند همان می شود و در آیه تطهیر خداوند می گوید و خداوند می خواهد الی آخر)
خب فعلا ثابت كن زناش جزو اين آيه نبودن تا بعدا باهم بحث كنيم عزيز. ( آنرا اگر امروز ثابت کنم فردا با یک نام کاربری دیگر نمی آیی و زیرش نمی زنی؟! بخدا قسم در این انجمن ظرف یک ماه، فقط 10 بار من این قضیه را اثبات کرده ام، دیگران را نمی دانم!!!)
. (تطهیر پاکی از گناه و عصمت هم یعنی پاکی از گناه، دوچیز مساوی با یک چیز مساویند، پس تطهیر=عصمت)
كي گناه كار بوده بالاخره؟ زناش يا 5 تن؟ (استغفرالله. زنانش گناهکار بودند که شامل تطهیر تا پایان امر نشدند، چون شایستگی این را نداشتند، یا خداوند تشخیص داد که اینطور نباشند.)
(درخت هرچه پربارتر، افتاده تر! حتی خیلی از علما در این دوره علم غیب دارن، اما ...)
دقيقا مثل ام المومنين عايشه كه اين آيه دربارش صدق ميكنه اما بيانش نميكنه
خوبه عزيز خودت جواب خودتو ميدي. (این دیگه از اون حرفاست!!!)
(خود عایشه ادعا نکرده جزو اهل بیت هست!)
علي هم نگفت من امام اولم (درسته اما پیامبر (ص) گفته علی (ع) امام اول است. حالا پیامبر (ص) کجا گفته عایشه مطهر است؟! آیا سند دارید که پیامبر(ص) گفته عایشه شامل آیه ی تطهیر می شود؟!!) (سند بیار برادر، ادعا+سند)
سند؟ شما سند بيار گفته. (آوردم) (بنده در جبهه ها امدادهای امام زمان (عج) رو خودم به عینه دیدم و درک کردم، خواستید در پیام خصوصی براتون شرح می دم) شما ديدي ما نديديدم ما هرچي ديديم از خدا بوده نه بنده خدا. (ما با توسل به بنده ی صالح خدا، از خدا خواستیم، خداوند بنده ی صالحش را مأمور کرد) (وَالسَّابقُونَ السَّابقُونَ. أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون )
كيا سابقون هستن؟ زنان رسول و يا اصحابش؟ خب بله پس قبول كردين. (سابقون کسانی هستند که از حق مشروع خود برای خلافت گذشتند، تا مسلمین دو فرقه نشوند.) (شما هدایت رو از نایبش بگیر)
عموي منم ميگه من نايبم چجوري بفهمم راس ميگه؟ (به برادرزاده اش نگاه کن، اگر از برادرزاده اش دروغ زیاد می شنوی، به عموی آن دروغگو هم زیاد اعتماد نکن! بیشتر تحقیق کن!)
. (این چه ارتباطی به عصمت اهل بیت دارد؟)
عصمت كو بازم كه رفتي سراغ اختراع كلمه؟ (خوب شما بخوان تطهیر از ناپاکی، این می شود همان دیگر! چرا جحد می کنی برادر من؟!)
اگه تطهيرو به عصمت ترجمه ميكني چند تا آيه بيارم كه توش كلمه تطهير اومده اون وقت تو ترجمش كن به عصمت ببين چقدر خنده دار ميشه
. (بیار ببنیم شأن نزولش چیست.)
ت (پاک بودن تا اون زمان به تلاش خودشون، اما از اون به بعد خداوند خواست که تا آخر عمر اونها پاک بمانند) كيا رو؟ زنان رسول رو يا 5 تن رو؟ ( 5 تن آل عبا، نه زنان پیامبر(ص))
از كي تا حالا ابن ابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
اما من در ادامه ثابت می کنم ابن ابی الحدید سنی بوده است و کتاب نهج البلاغه خلیفه چهارم شرح داده است منظور شما چیه؟منظور شما این است که شرح نهج البلاغه یه سنی دست ما چه می کند؟ این چه منطقیه خوب کتب شما دست ماست چون کار علمی می کنیم تا جوابتون رو از کتب خودتون بدیم تا به شما بی احترامی نشود ...داریم به شما احترام می زاریم و از کتب شما جواب می دیم اصلا ما باید از کتب شما جواب بدیم بزرگوار نهج البلاغه کتاب شیعیان است اما ابن ابی حدید سنی شرحی نوشته بر آن
ما که دشمن شما نیستیم ما دوتا برادر هستیم می خایم بحث علمی کنیم حقیقا معلوم بشود والا تهدید خارجی باشد و علیه کشورمون کسی اقدام کند ولو عرب و به ظاهر مسلمان در کنار هم جوابشون رو می دیم شما ناراحت نشید بزرگوار کار علمی است من که قصد توهین به شما رو ندارم به شما هم احترام می زارم شمااهل سنت عزیزان ما هستید
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;256118 نوشت:
از كي تا حالا ابن ابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟
از كي تا حالا ابنابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟ پاسخ :
در جواب اين سؤال سه نکته شايان ذکر است . 1- معناي شيعه : شيعه به کسي مي گويند که اولاً قائل به امامت 12 امام که اولين آنها حضرت اميرالمؤمنين يعسوب الدين حبل المتين علي عليه الصلاة و السلام و آخرين آنها حضرت حجت امام زمان ارواحنا فداه است باشد و عقيده داشته باشد که اينان خلفاي بر حق و بلافصل رسول خدايند و از تمامي مخلوقات خدا برترند . 2 - مذهب او : آنچه از عبارات بعضي علماي اهل سنت برمي آيد اين است که «عبدالحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد أبو حامد عزالدين معتزلي » شافعي مذهب بوده است . 1 - ابن خلکان مي گويد: 283 - عز الدين ابن أبي الحديد : وقال ( ابن الشعار ) : عبد الحميد بن أبي الحديد كاتب فاضل أديب ذو فضل غزير وأدب وافر وذكاء باهر، خدم في عدة أعمال سواداً وحضرة، آخرها كتابة ديوان الزمام. تأدب على الشيخ أبي البقاءالعكبري ثم على أبي الخيرمصدق ابن شبيب الواسطي، واشتغل بفقه الإمام الشافعي وقرأعلم الأصول، وكان أبوه يتقلد قضاء المدائن، وله كتاب العبقري الحسان في علم الكلام والمنطق والطبيعي والأصول والتاريخ والشعر؛ وراجع صفحات متفرقة من الحوادث الجامعة. وفيات الأعيان ج 7 ، ص 342 ، رقم 283 . علماي ديگر اهل سنت بيشتر عقيده اعتزال او را مطرح مي کنند و اين به اين معنا است که هر گاه فردي عقيده اعتزال داشت ، ديگر امامي مذهب نيست و عقايدش با اماميه فرق مي کند . نويسنده فوات الوفيات اينگونه مي گويد : عز الدين ابن أبي الحديد :عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد، عز الدين المدائني المعتزلي الفقيه الشاعر....ومن تصانيفه ..... وشرح نهج البلاغة في عشرين مجلد . در حاشيه رقم 1 مي گويد : وقال فيه ابن الشعار: ((خدم في عدة أعمال سواداص وحضرة آخرها كتابة ديوان الزمام، تأدب على الشيخ أبي البقاء العكبري ثم على أبي الخير مصدق ابن شبيب الواسطي، واشتغل بفقه الإمام الشافعي وقرأ الأصول ، وكان أبوه يتقلد قضاء المدائن)) فوات الوفيات ج2، ص 259، ذيل ترجمه عز الدين ابن أبي الحديد . استاد محمد ابولفضل ابراهيم محقق شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد در مقدمه اش بر اين شرح يکي از قصائد ابن ابي الحديد را - که در مدح آقا اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه است - از کتاب العلويات السبع 16 ، 17 نقل مي کند که ابن ابي الحديد در اين قصيده شيعه بودنش را نفي مي کند . و آن قصيده اين است :
ورأيت دين الاعتزال وأنني أهوى لأجلك كل من يتشيع
خطاب به حضرت امير عليه السلام مي گويد: مذهب اعتزال را به عنوان دين براي خود انتخاب کردم و به خاطر تو شيعيان را دوست مي دارم. شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - مقدمة المحقق ، ج 1، ص 14. زرکلي هم در« الأعلام » همين مطلب را مي گويد : عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد، أبو حامد، عز الدين: عالم بالادب، من أعيان المعتزلة... له (شرح نهج البلاغة - ط) ... . الأعلام ج3 ، ص 289 ، ذيل ترجمه عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد .
از كي تا حالا ابنابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
3- اعتقادات ابن أبي الحديد : نکته سوم که شايسته است مورد توجه قرار گيرد نظريات ابن ابي الحديد است که با دقت در آن ها به راحتي به دست مي آيد که او فردي سني است و نمي تواند شيعه باشد ؛ بلکه نهايت چيزي که درمورد او مي توان گفت ( آن هم به خاطر نقل يک سري از حقايق تاريخي ) اين است که او يک سني معتزلي منصف است . به اين عبارات توجه کنيد : 1- نظريه تقديم مفضول بر افضل : الحمد لله الواحد العدل الحمد لله الذي تفرد بالكمال فكل كامل سواه منقوص ...... وقدم المفضول على الأفضل . سپاس خدايي را که يگانه و عادل است ، سپاس خدايي را که تمامي کمالات در وجود اوست ، پس هر کاملي غير از او ( ودرمقابل او) ناقص است . و سپاس خدايي را که مفضول را بر افضل مقدم کرد . شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 1 - ص 3 . ابن ابي الحديد با اينکه در مسائل اعتقادي و کلامي معتزلي مذهب است وليکن در اين نظريه يک مطلب خلاف عقل را به خداوند تبارک و تعالي نسبت مي دهد ، حال خدا مي داند به چه انگيزه و به دفاع از چه کسي اين کار را انجام داده است !!! . در مورد اين مطلب شايسته است به دو نکته توجه شود : 1 . از اين حرف ابن ابي الحديد براحتي مي توان فهميد که او شيعه نيست . زيرا هيچ شيعه اثنا عشري اين مطلب را قبول ندارد . شيخ طوسي رحمة الله عليه مي فرمايند : وأما الذي يدل على أنه يجب أن يكون أفضل في الظاهر ما نعلمه ضرورة من قبح تقديم المفضول على الفاضل ...... والعلم بقبح ذلك ضروري لا يختلف العقلاء فيه ، ولا علة لذلك إلا أنه تقديم المفضول على الفاضل فيما كان أفضل منه فيه . وإذا كان الله تعالى هو الناصب للإمام يجب أن لا ينصب إلا من هو أفضل في ظننا وعلمنا . اما آنچه دلالت مي کند بر اينکه امام د ر ظاهر بايد از همه بالاتر و افضل باشد اين است که ما مي دانيم و بديهي و روشن است که مقدم کردن فرد مفضول و پائين تر بر فرد افضل ( عقلا ) کار قبيحي است .... ( تا آنجا که مي فرمايند ) و در علم به قبح چنين امر بديهيي هيچ يک از عقلا اختلاف ندارند و علت اين عدم اختلاف هم اين است که مفضولي بر فاضلي - در چيزي که آن فاضل براو برتري دارد - مقدم شده است . و زماني که خداوند امر نصب امام را عهده دار است ( عقلا ) واجب است کسي را انتخاب کند که در پيش ما ظنا و علما از همه بالاتر باشد يعني فردي که مسلمين اطمينان و علم دارند به اينکه از همه افراد بالاتر است . الاقتصاد - الشيخ الطوسي - ص 191. 2 . بر هيچ عاقلي پوشيده نيست که هر گاه امر مهمي در بين باشد که نيازمند به رهبر يا مسؤولي براي آن باشيم هميشه عقلا بهترين فرد و کاملترين فرد ( از جهت شرائط ) را براي آن مسؤوليت انتخاب مي کنند حال هر مصلحتي هم که در بين باشد هيچ وقت عقلا به خود اجازه نمي دهند بخاطر آن مصلحت فرد واجد شرايط را کنار بگذارند و فرد پائين تر از او را انتخاب کنند و اگر هم کسي چنين کاري را انجام دهد از طرف عقلا مورد سرزنش و نکوهش واقع مي شود . حال وقتي عقلاي عالم چنين کاري انجام نمي دهند و اين کار را خلاف عقل مي دانند چگونه ممکن است چنين کار خلاف عقلي از خداوندي که خالق عقل است سر بزند ؟!! شيخ طوسي رحمة الله عليه در ادامه مي فرمايند : ولا يجوز تقديم المفضول على الفاضل لعلة وعارض ، لأن تقديمه عليه وجه قبح ، ومع حصول وجه القبح لا يحسن ذلك كما لا يحسن الظلم ، وإن عرض فيه وجه من وجوه الحسن - ككونه نفعا للغير - لأن مع كونه ظلما - وهو وجه القبح - لا يحسن على حال . ولو جاز أن يحسن ذلك لعلة لجاز أن يحسن تقديم الفاسق المتهتك على أهل الستر والصلاح ، وتقديم الكافر على المؤمن .... وذلك باطل . الاقتصاد - الشيخ الطوسي - ص 191 – 192.
به خاطر هيچ علت وعارضي مقدم کردن مفضول بر فاضل ( عقلا ) جايز نيست زيرا مقدم کردن مفضول بر فاضل قبيح است ، و با وجود وجه قبح هيچ گاه چنين تقديمي نمي تواند نيکو باشد همانطوري که هيچ وقت ظلم نيکو نمي شود ، حتي اگروجهي از وجوه حُسن مثل نفع رساندن به ديگري و..... بر آن عارض شود و در کنار آن باشد زيرا تا زماني که بر آن ظلم صدق مي کند اين کار قبيح است و نمي تواند نيکو باشد . حال اگر قرار باشد ظلم به خاطر علت و مصلحتي نيکو شود هر آينه جايز است انسان فاسقي را که هتک حرمت مي کند بر انسانهايي که اهل راز داري و صلاح و تقوا هستند مقدم شود و يا اينکه کافر بر مؤمن مقدم شود ... واين کار باطلي است .
از كي تا حالا ابنابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
2- عدم قبول امامت و خلافت بلا فصل آقا اميرالمؤمنين عليه السلام
او معتقد است هيچ روايت و نص صريحي مبني بر خلافت بلا فصل حضرت امير صلوات الله وسلامه عليه از طرف رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نداريم . به اين عبارات توجه کنيد :
ومن تأملها وأنصف ، علم أنه لم يكن هناك نص صريح ومقطوع به لا تختلجه الشكوك ولا تتطرق إليه الاحتمالات ، كما تزعم الامامية فإنهم يقولون إن الرسول ص نص على أمير المؤمنين ع نصا صريحا جليا..... ولا ريب أن المنصف إذا سمع ما جرى لهم بعد وفاة رسول الله ص ، يعلم قطعا أنه لم يكن هذا النص ، ولكن قد سبق إلى النفوس والعقول أنه قد كان هناك تعريض وتلويح ، وكناية وقول غير صريح ، وحكم غير مبتوت ، ولعله ص كان يصده عن التصريح بذلك أمر يعلمه ، ومصلحة يراعيها ، أو وقوف ، مع إذن الله تعالى في ذلك .
هر کس بينديشد و انصاف به خرج دهد درمي يابد که در اين باره ( خلافت بلا فصل حضرت امير صلوات الله وسلامه عليه) هيچ روايت صريح و روشني به گونه اي که هيچ شک و احتمالي در آن راه نداشته باشد ، نداريم ، بر خلاف نظر اماميهکه گمان مي کنند رسول خدا در روايت صريح و روشن و آشکار و بدون ابهامي علي رابه عنوان خليفه بلا فصل خود معرفي کرده است ......
وي در ادامه مي گويد :
وشکي نيست انسان منصف زماني که جريانات بعد از وفات رسول خدا را بشنود ، قطعا درمي يابد که هيچ روايت صريحي در کار نبوده است ، ولکن آنچه به ذهن و عقل مي آيد اين است که روايات رسول خدا در اين مورد ، درحد يک تعريض و اشاره و کنايه و گفتارغيرصريحي بيش نبوده ، و حکمي قطعي در کارنبوده است .
و شايد عدم تصريح ايشان به اين مطلب به خاطرامري بوده که خود مي دانسته اند ( و به ما نرسيده است ) ، ويا مصلحتي در کار بوده ، و يا اينکه سرّ توقف ايشان و بيان نکردن ايشان به خاطر اين بوده که منتظر دستور واذن خداوند دراين مسأله بوده اند . ( و دستوري هم در اين زمينه نيامد )
از كي تا حالا ابنابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
3- شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها :
ابن ابي الحديد به اينجا که مي رسد به شدت ازمهاجمين وجسارت کنندگان دفاع مي کند و بحث هجوم ها و جسارتها و در نتيجه شهادت أم بيها فاطمه زهرا سلام الله عليها در اثر آن آزارها و اذيتها را از اموري ميپندارد که هيچ اصل و اساسي ندارد و ساخته و پرداخته شيعه است . به اين عبارات توجه کنيد : فأما الأمور الشنيعة المستهجنة التي تذكرها الشيعة من إرسال قنفذ إلى بيت فاطمة ع ، وإنه ضربها بالسوط فصار في عضدها كالدملج وبقي أثره إلى أن ماتت ، وأن عمر أضغطها بين الباب والجدار ، فصاحت : يا أبتاه يا رسول الله ! وألقت جنينا ميتا ، وجعل في عنق على ع حبل يقاد به وهو يعتل ، وفاطمة خلفه تصرخ ونادى بالويل والثبور ، وابناه حسن وحسين معهما يبكيان . وأن عليا لما أحضر سلموه البيعة فامتنع ، فتهدد بالقتل ، فقال : إذن تقتلون عبد الله وأخا رسول الله ! فقالوا: أما عبد الله فنعم ! وأما أخو رسول الله فلا . وأنه طعن فيهم في أوجههم بالنفاق ، وسطر صحيفة الغدر التي اجتمعوا عليها ، وبأنهم أرادوا أن ينفروا ناقة رسول الله ص ليلة العقبة ، فكله لا أصل له عند أصحابنا ، ولا يثبته أحد منهم ، ولا رواه أهل الحديث ، ولا يعرفونه ، وإنما هو شئ تنفرد الشيعة بنقله . و اما امور زشت ومستهجني که شيعيان در مورد اينکه قنفذ را به درب خانه فاطمه فرستادند و او هم با تازيانه فاطمه را مورد ضرب و شتم قرار داد و بازوي او چنان ورم کرده و بالا آمده بود که شبيه دستبد شده بود و اثر آن تا زمان وفات ايشان باقي بود ، و اينکه عمر او را بين در و ديوار تحت فشار قرار داد و او فرياد مي زد يا أبتاه يا رسول الله و در اين هنگام جنين او سقط شد ، و به گردن علي ريسمان انداختند و او را مي کشيدند و او مقاومت مي نمود و فاطمه پشت سر او آه و ناله مي کرد و حسن و حسين با هم گريه مي کردند و وقتي علي را آوردند به او گفتند بيعت کن او ممانعت کرد ، پس او را تهديد به قتل کردند ، پس ايشان گفت : اگر مرا بکشيد در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته ايد ! پس آنها گفتند : اينکه گفتي بنده خدا درست است ولي اينکه گفتي برادر رسول خدا صحيح نيست ( يعني تو برادر رسول خدا نيستي ) . وعلي ( عليه السلام ) در مقابل ، نفاق آنها را به آنها گوشزد نمود،ونوشتن صحيفه ملعونه (مبني بر ترور پيامبر اکرم ) و اتفاق و هم پيماني آنها برآن ، و اينکه آنها در شب عقبة با رَم دادن شتر پيامبراکرم قصد ترور آن حضرت را داشتند را رو در روي آنها به آنها گوشزد نمود . ابن ابي الحديد بعد از نقل اين جريانات مي گويد: هيچ کدام از اين مطالب نزد اصحاب ما اصل و اساسي ندارد ، و هيچ يک از آنها اين مطالب را تثبيت نکرده است ، و اهل حديث هم اينها را نقل نکرده اند ، و چنين مطالبي نزد آنها شناخته شده نيست ( يعني اينها مطالب عجيب و غريبي است که ساخته و پرداخته شيعيان است ) ، و قطعا اينها از اموري است که فقط شيعيان نقل کرده اند و لاغير. شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 60 .
وما در جواب او مي گوييم :
ابن الحديد ! اگر ذره اي در اينجا انصاف به خرج مي دادي و لااقل کتب علماي خودتان را مطالعه مي نمودي هيچ گاه به خودت اجازه نمي دادي که چنين حرفهايي را بر زبانت جاري کني . « أعوذ بالله مِن علم لا ينفع »
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;256118 نوشت:
از كي تا حالا ابنابي الحديد كه شارح نهج البلاغه بوده شده مفسر و موسس مذهب سنت و جماعت كه شما هي ميگي از كتب خودتون از كتب خودتون اگه كتب ماست دست شما چيكار ميكنه اگه قبولش نداريد تمام احاديثي رو هم كه دربراه اهل بيته رو ازكتاباتون پاك كنيد ببينيم شما چي تو چنتتونه؟ خب معلومه عزيز هيچي شما حتي حديث فاطمه بضعه مني رو هم از كتاباي ما پيچونديد درصورتي كه راوي هاي حديث مشخص مكنن كه شما احاديثو از كجا پيچونديد و به اسم خودتون جا زديد
[=Arial Black]4- ايمان حضرت ابوطالب علیه السلام:
[=Arial Black]ابن ابي الحديد معتقد است نقل ها مختلف است بعضي حاکي از کفر ابوطالب است و روايات زيادي که حکايت از اسلام او دارند ، در نهايت مي گويد :
[=Arial Black]من در اين زمينه توقف مي کنم و حکمي نمي دهم .
[=Arial Black]واختلف الناس في إيمان أبى طالب فقالت الامامية وأكثر الزيدية : ما مات إلا مسلما .
[=Arial Black]وقال بعض شيوخنا المعتزلة بذلك ، منهم الشيخ أبو القاسم البلخي وأبو جعفر الإسكافي وغيرهما .
[=Arial Black]مسلمين درايمان ابوطالب اختلاف دارند : همه امامية و اکثر زيدية قائلند او مسلمان از دنيا رفته است . و بعضي از اساتيد ما معتزلة مثل شيخ أبو القاسم البلخي وأبو جعفر الإسكافي وغير اين دونفر هم همين قول را پذيرفته اند .
[=Arial Black]شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 14 - ص 65 - 66 .
[=Arial Black]قلت : فأما أنا فإن الحال ملتبسه عندي ، والاخبار متعارضة ، والله أعلم بحقيقة حاله كيف كانت .... فأنا في أمره من المتوقفين .
[=Arial Black]و اما نظر من اين است که اخبار در مورد او متعارض است و حال او ( از نظر ايمان و کفر) نزد من پوشيده است . حقيقت حال او هر چه که باشد خداوند مي داند . در ادامه هم مي گويد : من در امر ايمان ابوطالب از توقف کنندگان هستم . ( يعني عقيده به ايمان او ندارم و نظري نمي دهم )
[=Arial Black]شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 14 - ص 82 .
[=Arial Black]اين در حالي است که تمامي اماميه ( شيعه اثنا عشري ) همانطوري که خود ابن ابي الحديد تصريح کرد قائل به ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام هستند .
[=Arial Black]و در اينکه ايشان با ايمان کامل از دنيا رفت احدي از اماميه ترديد ندارد .
[=Arial Black]5- ايمان پدران انبياي عظام الهي عليهم السلام
[=Arial Black]او معتقد است پدران انبياي عظام الهي وهمچنين پدر بزرگوار پيامبر(ص) اسلام مشرک بوده اند .در حالي که هيچ شيعه اي ( شيعه اثنا عشري ) چنين نظري ندارد و همه شيعيان ( شيعه اثنا عشري ) قائلند که تمامي پدران انبياي عظام الهي اهل ايمان بوده اند و لحظه اي شرک نورزيده اند.
[=Arial Black]براي آشنايي بيشتروبهتربا نظراو به شرح نهج البلاغة ج 14 ، ص 67و68 مراجعه کنيد .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما دوست عزیز
[quoteناصر یوسف نژاد] بنده در مورد آیه تطهیر فرض را بر این گذاشتم که همسران پیامبر (ص) هم جزء اهل بیت (ع) هستند
با توجه به پاسخهایی که در پست قبلی بنده داده اید . بهتر است ابتدا در مورد خود ایه ی تطهیر بحث کنیم
چون پیش فرضی که برای ایه ی تطهیر در نظر گرفتید ظاهرا اراده ی تکوینی خداوند است در حالی که اراده ی تشریعیست وان را از ایات قبل ایه ی تطهیر و خود ایه ی تطهیر می توان نتیجه گرفت در ضمن انسانی که خطا نکند نداریم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما جناب هدی محترم
نقل قول:
برادر بزرگوار ! بنده كه در توضيحات قبل عرض كرده بودم كه گاه مرجع ضمير ، مقالي است ، در مثالي هم كه شما زديد ، مرجع ضمير مقالي است ، فرشتگان در مقابل حضرت ابراهيم (ع) و همسرش بيان كردند كه " رحمت الله و بركاته عليكم اهل البيت " مرجع ضمير ، مقالي است ، روشن و واضح است كه اين سلام و بركات نسبت به چه كساني بيان شده زيرا هنگام بيان ، مخاطب مشخص است ، اهل البيت هم بدل "كم" است . در زبان عربي فقط ضمير شان است كه مرجعش بعد از خودش مي آيد . اين يك قاعده زباني است .
ـ
نقل قول:
دلايل ما اينها بودند كه متعرض آن نشديد : 1- سياق جداگانه دو بخش آيه 33 سوره احزاب
اگر به این ایات دقت کنید موقعی که یک پیامی داده می شود در قسمت دوم ایه نتیجه یا دلیل آن پیام را می گوید و توازن ایه در دو طرف حفظ می شود ولی اگر یک قسمت ایه را حدف کنیم می بینیم که آیه ناقص می ماند مثلا وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
بعد اشخاص بقول شما عوض می شوند و ایه نصف و نیمه رها می شود در حالی که خواننده انتظار داره که ادامه داشته باشد ولی اگه قسمت دوم ان را کنارش بگذاریم و یک معنی واحدی از ان استخراج کنیم معنی کامل و درستی پیدا می کند چون دلیل این همه پند و اندرز و انذار در قسمت دوم ایه نشان داده می شود و بخش اول ابتر نمیماند
نقل قول:
آيا اگر به شما بگويند پسر يك فرد اهل او نيست برايتان قانع كننده است ؟ اما قران كريم پسر نوح (ع) را اهل آن حضرت (ع) نمي داند . شما چه توجيهي براي اين مساله داريد ؟
بنده در پست قبل جواب این را داده ام . ولی ظاهرا برای شما قانع کننده نبود می دانید چرا ؟
قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِکَإِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ
او عملی غیر صالح است
نقل قول:
بعد هم چرا شما اين روايات را قبول نداريد ؟ اينها روايات كاملا معتبر برادران اهل سنت است كه برادران شيعه هم از اين دست روايات متعبر با چنين متن و مفاهيمي دارند - كه البته هنوز آنها را بيان نكرده ايم
پرسيديد كجاي قرآن دو ركعت نماز صبح آمده خنده دار است پس شما پاسخ دهيد چرا من نميتوانم نماز صبح را 5 ركعت بخوانم؟ جواب بدهيد تا پاسختان را بدهم
اين پرسش شما كه منطوق سوال بنده است ! شما سوال مرا به خودم تحويل داده ايد .
من پرسيدم چرا نماز صبحتان را دو ركعتي مي خوانيد در حالي كه در قران در خصوص تعداد ركعات نماز چيزي وارد نشده است يعني چرا مثلا 5 ركعتي نمي خوانيد ؟چرا سه ركعتي نمي خوانيد ؟ مبناي دو ركعتي خواندن نماز صبحتان چيست ؟
شما مي فرماييد تو بگو من چرا پنج ركعتي نمي خوانم تا من بگويم چرا دو ركعتي مي خوانم ؟!!!
جناب الهدي ! اين را شما بايد پاسخ دهيد . فراموش نفرماييد بحث ما بر سر اين بود كه وظيفه تبيين آيات الهي با پيامبر اكرم (ص) است .
لطفا پرسشهاي واضح بنده را واضح و صريح پاسخ دهيد . اين بحث عليرغم بيان كامل دلايل ، بي جهت طولاني شده است .از جناب لايت هم تقاضا مي كنم سريع تر به تك تك سوالات بنده پاسخ دهند تا بحث را جمع بندي كنيم .
پرسشهاي بنده در پست شماره 133 مطرح شده است و با گذشت 3 صفحه از آن ، هنوز برادران بزرگوار اهل سنت متعرض هيچ يك از آنها نشده اند جز پست نيمه كاره 166 جناب لايت .
لطفا سريع تر به اصل بحث بپردازيد .
شما چرا از جواب دادن طفره ميري
اگه من اين سوالو كردم واسه اين بود كه بدوني قرار نيست هركسي بياد براي نماز صبح ركعن تعيين كنه
پس روايت و حديث بايد سند صحيح داشته باشه
شما ميگي اهل سنت تا كم ميارن ميگن قرآن
آخه چرا حقيقت و كتمان ميكني
شما ميگي از اصول دين امامته
ما ميگيم از تمام اصول دين در قرآن اومده
حتي نماز كه فروع دينه
هيچ اهل سنتي تا حالا اين ادعا رو نكرده كه بايد همه چي تو قرآن بياد
ما ميگيم چطور تمام اصول دين در قرآن اومده الا اين امامتي كه شما ميگي
فروع دين مثل نمازي كه شما از فرعيات حسابش ميكني حد اقل هزار بار در قرآن اومده حالا جزعياتشو قرآن نميگه اما سنت ميگه
رسول گفته سنت و ماهم جزعياتو از سنت ميگيريم نه هرحديث گمنامي
پس من نميتونم 5 ركعت بخونم چون سنت اينو نميگه سنت ميگه 2 ركعت نماز صبح
تمام
ميگيد بخاري و مسلم قرنها بعد از رسول نوشته شده
خب كه چي
آفرين به اهل سنت كه حداقل دوتا كتاب بعد قرن ها به قول شما دارن
شما چي
آيا شما هم دوتا كتاب مثل بخاري و مسلم داريد كه قبل اين دوكتاب به رسميت بين شيعيان شناخته شده باشه؟
شما چرا از جواب دادن طفره ميري
اگه من اين سوالو كردم واسه اين بود كه بدوني قرار نيست هركسي بياد براي نماز صبح ركعن تعيين كنه پس روايت و حديث بايد سند صحيح داشته باشه
شما ميگي اهل سنت تا كم ميارن ميگن قرآن
آخه چرا حقيقت و كتمان ميكني شما ميگي از اصول دين امامته ما ميگيم از تمام اصول دين در قرآن اومده حتي نماز كه فروع دينه
هيچ اهل سنتي تا حالا اين ادعا رو نكرده كه بايد همه چي تو قرآن بياد
ما ميگيم چطور تمام اصول دين در قرآن اومده الا اين امامتي كه شما ميگي
فروع دين مثل نمازي كه شما از فرعيات حسابش ميكني حد اقل هزار بار در قرآن اومده حالا جزعياتشو قرآن نميگه اما سنت ميگه
رسول گفته سنت و ماهم جزعياتو از سنت ميگيريم نه هرحديث گمنامي
پس من نميتونم 5 ركعت بخونم چون سنت اينو نميگه سنت ميگه 2 ركعت نماز صبح
تمام
من نمی دونم شما با چه منطقی دارید بحث می کنید بزرگوار اونی که از جواب دادن طفره می ره شمایید ....ما بار ها جواب دایدم...اما جوابی از شما نشنیدیم..شما فقط بدون هیچ دلیل علمی ای شبه پراکنی می کنید به خاطر چند نفر که می ان به این تایپیک سر می زنند و ممکنه جوابی پیدا نکنند...به شما جوابتون رو ولو 100بار هم شود می دهیم بحث سر آیه تطهیر بود..ما گفیتم این ایه شامل زنان نیست...دلایل ما هم نوشته شده و شما هنوز جوابی ندادید....اما برای استحکام عرائض ما نمونه هایی از روایت های صحیح السند را کتب خودتون آوردیم...و...و....و...هرکس این پست ها رو بخواند متوجه می شود. شما مطرح کردید ما قبول نداریم ما جواب شما رو دادیم شما باز الان تغییر موضع دادید انصاف=دین اما در مورد امامت من جواب رو داده بودم دوباره نقل رو میزارم
sayedali;255971 نوشت:
درمورد امامت
اصل امامت در قران امده است و هم چنین عصمت
(باز هم می گم همون دو رکعت نماز صبح رو چه طوری اثبات کردید برای خودتون؟همون دست بسته نماز خوندتون رو؟)
شما + این ها این جواب رو هم بده
یه ایه از قرآن بیار که گفته باشدای مردم ..ای کسانی که ایمان اوردید باید تمام اصول دین در قرآن باشد؟
اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، ميبينيم كه در قرآن اهميت ويژهاي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) ميگويد:
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;257159 نوشت:
ميگيد بخاري و مسلم قرنها بعد از رسول نوشته شده
خب كه چي
آفرين به اهل سنت كه حداقل دوتا كتاب بعد قرن ها به قول شما دارن
شما چي آيا شما هم دوتا كتاب مثل بخاري و مسلم داريد كه قبل اين دوكتاب به رسميت بين شيعيان شناخته شده باشه؟
الهدي;254273 نوشت:
عزيز ببين شما ميگي كه بخاري و مسلم دو كتاب مقدس اهل سنت هستن اما اشتباه ميكني
نه آقا جون مقدس نيست
شما مقدسش كردين چون ميخواين اشتباهات اندكشو به رخ اهل سنت و جماعت بكشين و بگيد ههههه شما اشتباه ميكنيد اما ما نميكنيم
[=Arial Black]عجب منطقی ! [=Arial Black]کمی انصاف داشته باشید
[=Arial Black]شما به شیعیان توهین کردید و مذهب شیعه را ساختگی خطاب کردید
[=Arial Black]منم جواب شما رو در پست های زیر دادم
[=Arial Black]ثابت کردم این سنتی که شما می گید کی جمع شده ...باز الان تغییر موضع دادید
[=Arial Black]ثابت کردم مذهب ساختگی شما هستید
[=Arial Black]در این پست ها اثبات شده که شما ساختگی هستید نه شیعه:
ميگيد بخاري و مسلم قرنها بعد از رسول نوشته شده
خب كه چي
آفرين به اهل سنت كه حداقل دوتا كتاب بعد قرن ها به قول شما دارن
شما چي آيا شما هم دوتا كتاب مثل بخاري و مسلم داريد كه قبل اين دوكتاب به رسميت بين شيعيان شناخته شده باشه؟
[=Arial Black]باز هم توصیه می کنم پست های 87 تا 105 رو مطالعه کنید
[=Arial Black]ما خیال خودمون رو مثل شما راحت نمی کنیم و کتبی که سراسر توهین به پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی (ص) رو به رسمیت بشناسیم
[=Arial Black]ما به صراحت شما اهل سنت رو محکوم می کنیم
[=Arial Black]شیعه ....مثل شما خیالش رو راحت نمی کند ....تک تک کتبش را بررسی می کند .
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;257160 نوشت:
ابن ابي الحديد يك شيعه ي معتزليه حالا باز شما داستان بگيد وقتي خود سنت قبول ندارن شما به زور ميخواي ابن ابي الحديدو هل بدي بين علماي اهل سنت؟
[=Arial Black]اولا ما شیعه را تعریف کردیم
sayedali;256251 نوشت:
[=arial black]آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟
[=arial black]پاسخ :
[=arial black]در جواب اين سؤال سه نکته شايان ذکر است .
[=arial black]1- معناي شيعه :
[=arial black]شيعه به کسي مي گويند که اولاً قائل به امامت 12 امام که اولين آنها حضرت اميرالمؤمنين يعسوب الدين حبل المتين علي عليه الصلاة و السلام و آخرين آنها حضرت حجت امام زمان ارواحنا فداه است باشد و عقيده داشته باشد که اينان خلفاي بر حق و بلافصل رسول خدايند و از تمامي مخلوقات خدا برترند .
[=Arial Black]باز هم جواب شبهات شما داده شد و هرکس سواد خواندن دارد می خواند(لینک های بالا)..اثبات کردیم از زبان خودتان او یک سنی بوده است نه شیعه!!!!! [=Arial Black]شما یک کار علمی را داستان سرایی خطاب کردید...در حالی که خداوند در قرآن می فرماید
[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾ [=Arial Black]نون سوگند به قلم و آنچه مىنويسند (۱) [=Arial Black]سوره قلم [=Arial Black] [=Arial Black] [=Arial Black]خداوند با همه عظمت خود به قلم قسم می خورد.......... [=Arial Black] [=Arial Black]
شما چرا از جواب دادن طفره ميري اگه من اين سوالو كردم واسه اين بود كه بدوني قرار نيست هركسي بياد براي نماز صبح ركعن تعيين كنه پس روايت و حديث بايد سند صحيح داشته باشه
شما بايد به سوالات بنده و بنده به سوالات شما به عنوان طرفين بحث بصورت شفاف و صريح پاسخ دهيم تا بحث به نتيجه برسد من پرسشي كردم كه شما اكنون پاسخ داديد .
دقيقا همينطور است ما هم معتقديم هر كسي نمي تواند حدود و مصاديق و تبيين آيات را بيان نمايد بلكه تبيين آيات بر عهده پيامبر (ص) است . حال در جريان مصاديق" اهل البيت " در آيه تطهير ، شيعه و سني از طريق و سند صحيح نقل كرده اند كه پيامبر (ص) پس از نزول اين آيه چند نفر را به عنوان اهل بيت معرفي نموده و براي فهم عمومي و معرفي و شناخت به همه ي مردم ، ماهها با طرق و شيوه هاي مختلف آنان را به عنوان اهل البيت خطاب نموده و آيه تطهير را قرائت فرموده اند تا همه بدانند مراد از اهل البيت در آيه تطهير دقيقا چه كساني هستند .-ان شاء الله كه بخاري و مسلم را به عنوان دو محدث بزرگ اهل سنت قبول داريد و همچنين ذهبي را رجال شناس معروف و معتبر نزد اهل سنت مي دانيد زيرا روايات صحيحي كه ما ادعا مي كنيم از شرح و نظر و پژوهش و تحقيق اين بزرگان شما گذشته اند .-(1)
(1)- رجوع كنيد به رواياتي كه قبلا در صفحه دوم همين تاپيك قرار دادم .
روايات صحيح نشان مي دهند كه يكي از همسران پيامبر (ص) - ام المومنين ام سلمه - هنگام نزول آيه تطهير حضور داشته اما پيامبر اكرم (ص) مانع ورود او به جمع اهل بيت شده اند . روايات صحيح از طريق همسران پيامبران نقل شده اند(1) روايات صحيح فوق در صحاح اهل سنت وجود دارد روايات صحيح اهل سنت ، خود منكر سياق واحد اين بخش از آيه با بخش قبلي و بعدي است . نه تنها هيچ روايت صحيحي وجود ندارد كه هيچ يك از همسران پيامبر (ص) خود را اهل بيت ناميده باشند يا به آيه تطهير استناد نموده باشند بلكه دقيقا روايات صحيح بعكس آن وجود دارد ، رواياتي كه دقيقا همسران پيامبر (ص) را از دايره اهل البيت در آيه تطهير خارج مي نمايد(2) پاسخ هاي قبلي شما و جناب لايت به اين مستندات يا سكوت بود يا زير سوال بردن منابع خودتان (اهل سنت ) و يا توجيه روايت . اگر همچنان بر همان مواضع هستيد به جمع بندي بحث بپردازيم زيرا دلايل به قدر كافي و به وفور بيان شده است (1)- ر.ك: سنن الترمذي،ج 5 ،ص 361
(2)- ر.ك: .صحیح مسلمج 7 ، ص130 ،ح6414 نيز ر.ك: مسند أحمد ج 6 ص 323
علاوه بر دلایل موجود در این بحث، من در جایی دیده ام که یکی از زنان پیامبر پس از ایشان علنا مرتد شده است. کارشناسان محترم در صورت صحت امر می توانند منبع را معرفی نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان محترم و پوزش بابت تاخیری که داشتم
بنده واقعا نمی توانستم حضور داشته باشم و الا حتما در خدمتتان بودم
نقل قول:
2- تعيين مصداق براي اهل البيت توسط خود پيامبر (ص) به عنوان مبين و مفسر قرآن كريم و به عنوان فردي كه در اختلافات بنا بر نص صريح قرآن يكي از منابع رجوع مسلمانان هستند (1). ايشان به اعتراف معتبر ترين كتب اهل سنت و شيعه ، پنج تن را به عنوان اهل البيت در آيه 33 احزاب معرفي نمودند و براي اينكه در تشخيص اين مصداق ميان مسلمانان اشتباهي صورت نگيرد مدتها حضرت زهرا (س) و حضرت امير (ع) و حسنين (ع) را با خطاب " اهل البيت " و قرائت آيه تطهير خطاب مي فرمودند .
آل عبا هم جزو اهل البیت باشند من که مشکلی با این قضیه ندارم . چون این ایه تشریعیشت و کاملا روشن است و انذارهای ایه گواه این کلام بنده هستند بنده نیازی نمیبینم دوباره این بخش رو توضیح دهم
نقل قول:
3- همسران پيامبر (ص) نه تنها خود را هيچگاه " اهل البيت " نناميدند و ادعاي آنرا نداشتند بلكه دقيقا منبع رواياتي كه اهل بيت را پنج تن مي داند و آيه تطهير را نازل شده در شان پنج تن معرفي مي كند ، همسران پيامبرند . در اين روايات صرفا اين پنج تن به عنوان اهل البيت معرفي شده اند نه هيچ يك از همسران پيامبر (ص) ، در حالي كه همسران پيامبر (ص) در مواضع بسياري خود را ام المومنين مي ناميدند و به اين سمت فخر و مباهات مي ورزيدند .
نیازی نیست خود را اهل بیت معرفی کنند . اتفاقا اگر معرفی کنند چیز عجیبی است .چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است . مثلا پدر بنده که نمی آید به بقیه معرفی کند که اینان اهل بیت من هستند و یک امر بدیهی است و همچنین
قرآن عکس حرفهای شما را بیان می کند و آیه در شان زنان پیامبر اکرم (ص) نازل شده . ولی خوب چون تشریعیست برای اینکه بیان کند آل عبا هم جزو اهل بیت هستند فرموده اینان هم جرو اهل بیت هستند
نقل قول:
5- مواردي چون ضمير "كم" و " البيوت " و ...كه از موارد دستوري بشمار مي روند نيز جزيي از دلايل است كه به آن پاسخ قانع كننده داده نشده است .
در این مورد قبلا دلایلی را بیان کردم ولی اینبار از جهت عکس وارد می شوم یعنی اگر ضمیر " کن " می آمد
اگر ضمیر" کن " می امد آیه تکوینی می شد ولی فقط مختص زنان می شد در حالی که ایه تطهیر همه را شامل می شود و تشریعی است
چرا اهل البیت در این ایه امده و چیز دیگری نیامده ؟
چون اگر مثلا جای اهل البیت "یا نساء النبی" می آمد باز هم اراده تکوینی می شد و همچنین انحصاری به همسران پیامبر
در حالی که اهل البیت امده که بتواند ضمایر را مذکر بیاوردو اراده را تشریعی کند که هم زنان را شامل شود و هم مردان . (میدانید که ضمایر مذکر موقعی که جمع مردان و زنان باشد استفاده می شود)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان محترم و جناب پاسخگو
نقل قول:
مثلا نفرماييد من اين احاديث را قبول ندارم فقط با قران پاسخ دهيد آنگاه نماز دوركعتي صبحتان زير سوال مي رود زيرا ما آيه اي نداريم كه بر مبناي آن دستور به دو ركعت بودن نماز صبح يا سه ركعت بودن مغرب و چهار ركعت بودن ساير نماز هاي يوميه بدهد
در مورد حفظ و مصون ماندن قرآن : انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون
خداوند قران را از تحریف حفظ کرده .اما به چه شکل علمی ؟ مثلا اگر قرآن فقط یک نسخه از آن بود و نسخه های متعدد جعلی از آن, آیا حفظ می شد؟بلکه احتمال داشت همان نسخه ی اولیه ان هم تحریف می شد و هیچ نسخه ی اصلی بدست ما نمی رسید
مسلما چند روایت باعث حفظ نماز نشده اند و دلیل اصلی آن پیوستگی نماز از نسلی به نسل دیگر است و همچنین این پیوستگی در میان انبوهی از جمعیت(به تعداد مسلمانان) است به همین دلیل از تحریف مصون مانده
و اگر کسی نماز نمی خواند و چند روایت از آن بود و به اشکال مختلف میآمد هیچ تضمینی وجود نداشت که صحیح بدست ما برسد
و همچنین برای ایه ی وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم (1)
باید روایتی که بدست ما میرسد مثل رودی باشد که از منبع حق جاری باشد که حق با منطق سازگاری دارد و یا اگر قادر به تشخیص منطقی بودن آن نبودبم باید مثل سیل جاری باشد که چیزی مانع رسیدن ان به دست ما نباشد البته در مورد دومی لزومی به پذیرش آن نیست چون چه بسا سیلی که جاریست مواد مذاب نباشد ولی منطق ما قادر به تشخیص نبوده
..........
البته این پست بنده را در تضاد با پستی که قبلا عرض کردم نگیرید چون در موردی که بحث میکنیم اختلاف نظر فراوان است به همین دلیل بر روایات نمیتوان اعتماد کرد و از نظر بنده از خود قرآن باید به این نتیجه رسید
علاوه بر دلایل موجود در این بحث، من در جایی دیده ام که یکی از زنان پیامبر پس از ایشان علنا مرتد شده است. کارشناسان محترم در صورت صحت امر می توانند منبع را معرفی نمایند.
از دوستانی که دچار این نوع تفکر شده اند پیشنهاد میکنم تا جایی که میتوانند سعی کنند بدون پیش فرض فکری آیات 28-34سوره ی احزاب را چند بار بخوانند
از دوستانی که دچار این نوع تفکر شده اند پیشنهاد میکنم تا جایی که میتوانند سعی کنند بدون پیش فرض فکری آیات 28-34سوره ی احزاب را چند بار بخوانند
روح الامین هم دچار تفکرات مشابه من شده بوده زمانی که آیات سوره تحریم را بیان می کرده.
ضمنا در لینک http://www.shiaanswering.blogfa.com/post-47.aspx این مطلب آمده:
"ذهبی یکی از علمای معتبر اهل سنت در سير اعلام النبلاء ، جلد 2 صفحه 260 درمورد قتيله همسر رسول خدا (ص) آورده است که قتيله بعد از رحلت پيامبر مرتد شده است."
ولی به نظر من مشابه همین تفکرات دوستان بود که باعث شد بعد از پیامبر نوه او را که جزء اهل بیت بود تکفیر کرده و تشنه برای رضای خدا سر ببرند.
"سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"
اولا اگر توهيني است از جانب تشيع به سنت است
شيعه عادت دارد مذاهب الهي را مسخره كند و توهين كند
ثانيا شما وقتي حرفي را ميزني تحمل كن جوابشو
شما به صحيح بخاري و مسلم توهين ميكني و ميگي چون قرنها بعد از رسول نوشته شده پس مزخرفه
منم ميگم پس كتب شما مزخرفتره چون قرنها بعد بخاري و مسلم تدوين شده و از روي كتب ما اهل سنت كپي كرديد و با ميل خودتون ويرايشش كرديد
علت اينكه شما همش ميگي بريد كتب خودتونو اصلاح كنيد همينه ديگه
چون دوس داريد همه مثل شما عمل كنن
برادر من ما اهل سنت مذهبمونو از رو كتاب بخاري و مسلم نگرفتيم ما ميگيم تا قرآن هست بخاري و مسلم فرعياتن
تاحالا هيچ اهل سنتي ادعا نكرده كه بخاري و مسلم برادر و خواهر قرآنن
بلكه برعكس ميگن راوي حديث معصوم نيس و ممكنه به خطا بيفته
ما ميگيم حتي پيامبرا هم معصوم نبودن چه برسه به صحابي و يا راوي هاي حديث
پس ما اصول دينمونو از قرآن ميگيريم و سيره عمل به اصول رو از سنت و احاديث صحيح ميگيريم
كجاي بخاري و مسلم آكنده از توهينه؟
ميگي عايشه جلوي نامحرم غسل كرده؟ ببخشيد اگه شما كه اين جوري برداشت ميكني و دنبالش نميري كه اين حديث چي ميگه آيا تا به حال ديدي اهل سنتي كه زناش برن جلوي نامحرم غسل كنن؟
پس ديدي؟اين شماييد كه داريد توهين ميكنيد و تهمت ميزنيد
اما شما چي
سالهاست ادعاتون درباره نهج البلاغه گوش فلكو كر كرده كه برادر قرآنه
يا صحيفه سجاديه خواهرشه و تقدسشو اين همه بالا ميبريد
اما وقتي خطبه رو براتون ميخونيم كه به نفعتون نيست سريع ميگيد سيد رضي نوشته ديگه ممكنه اشتباه كرده باشه
چرا همين برداشتو نسبت به كتاباي ما نداريد
ما كجا گفتيم مسلم و بخاري برادر و خواهر قرآنن؟
ما تا حديثي رو از كتب خودتون ميخونيم كه به نفعتون نيست سريع ميگيد سيد رضي خودش نهج البلاغه رو ننوشته بلكه سيد رضي نوشته
خب ما هم ميگيم احاديثي كه در بخاري و مسلم هستو كه خود عايشه ننوشته
به قول شما قرن ها بعد رسول تاليف شده
درضمن برادر من مگه قبل صحيح مسلم و بخاري اهل سنتي وجود نداشته كه چنين ادعايي رو سر دادي؟
تا حالا تو تاريخ شنيدي كه بعد تاليف اين دو كتاب مذهب و يا شريعت اهل سنت عوض بشه؟
اما شيعه دست خوش هزاران تعويض شده و هركي يه سازي ميزنه
شما ميگي ما مسلم و بخاري رو صحيح ميدونيم براي همين اسمشو گزاشتيم صحيح
اولا اسم كتاب ربطي به نظرات اهل سنت نداره بخاري و مسلمو هركي نوشته به ميل خودش نامگزاري كرده
و ما هم حق نداريم تحرفش كنيم
دوما شما مگه به نوشته هاي سيد رضي نميگيد نهج البلاغه؟خب نهج البلاغه يهني چي؟
بازم ميگيم و حرفمونو عوض نخواهيم كرد
زنان رسول اهل بيتش هستن
چه اونا كه زنده بودن و چه اونا كه مرده بودن
اوني كه به اوامر وو نواهي عمل كرد پاك و مطهر شد
و اوني هم كه نكرد بايد طلاق داده ميشد كه نشد چون نبود كسي كه به دستور خدا عمل نكنه
وخدا هم گناهان بنده ها رو ميبخشه
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
الهدي;257676 نوشت:
اولا اگر توهيني استاز جانب تشيع به سنت است شيعه عادت دارد مذاهب الهي را مسخره كند و توهين كند
ثانيا شما وقتي حرفي را ميزني تحمل كن جوابشو
شما به صحيح بخاري و مسلم توهين ميكني و ميگي چون قرنها بعد از رسول نوشته شده پس مزخرفه
منم ميگم پس كتب شما مزخرفتره چون قرنها بعد بخاري و مسلم تدوين شده و از روي كتب ما اهل سنت كپي كرديد و با ميل خودتون ويرايشش كرديد علت اينكه شما همش ميگي بريد كتب خودتونو اصلاح كنيد همينه ديگه
چون دوس داريد همه مثل شما عمل كنن برادر من ما اهل سنت مذهبمونو از رو كتاب بخاري و مسلم نگرفتيم ما ميگيم تا قرآن هست بخاري و مسلم فرعياتن تاحالا هيچ اهل سنتي ادعا نكرده كه بخاري و مسلم برادر و خواهر قرآنن
بلكه برعكس ميگن راوي حديث معصوم نيس و ممكنه به خطا بيفته ما ميگيم حتي پيامبرا هم معصوم نبودن چه برسه به صحابي و يا راوي هاي حديث
پس ما اصول دينمونو از قرآن ميگيريم و سيره عمل به اصول رو از سنت و احاديث صحيح ميگيريم كجاي بخاري و مسلم آكنده از توهينه؟
ميگي عايشه جلوي نامحرم غسل كرده؟ ببخشيد اگه شما كه اين جوري برداشت ميكني و دنبالش نميري كه اين حديث چي ميگه آيا تا به حال ديدي اهل سنتي كه زناش برن جلوي نامحرم غسل كنن؟
پس ديدي؟اين شماييد كه داريد توهين ميكنيد و تهمت ميزنيد
[=Arial Black]دوست اهل سنت
[=Arial Black]اون کسی که توهین کرد شما هستید که مذهب شیعه را ساختگی خطاب کردید ..من هم اثبات کردم ساختگی مذهب شماست...اثبات کردم این سنتی که شما می گویید کی جمع آوری شده است (بخاری و مسلم)...گفتم که خلفای شما این اقدام رو برای جمع آوری نکرده اند
[=Arial Black]اون کسی که تحمل جواب ندارد و چنین تند صحبت می کند و هیچ دلیل علمی و استنادی ندارد و فقط تفره از جواب دادن می رود و حتی حاضر نیست انصاف داشته باشد و کار علمی را داستان تلقی می کند در حالی که در کتاب خدا..قرآن کریم خداوند با همه عظمت خود به قلم قسم خورده است ..... . اون کسی که شبه پراکنی می کند شمایید
[=Arial Black]من هیچ وقت نگفتم به این دلیلی که کتب شما بعد ها پس از شیعه امده است مزخرف است....هیچ وقت نگفتم کتب شما مزخرف است!!!نگفتم شما دارید من رو متهم می کنید!!
[=Arial Black]اما:
[=Arial Black]چرا من کتبی که سراسر توهین به پیامبر(ص) و همسرانش و صحابه هست رو محکوم کردم...حق نیز همین است...محکوم می کنم...
[=Arial Black]محکوم می کنم کتابی رو که راویانش دشمنان مولایم علی(ع) است
[=Arial Black]در ادامه نمونه هایی رو درج می کنم
[=Arial Black]اما این که شما می گویید ما از روی کتب شما کپی کردیم ادعایی باطل و بدون هیچ مدرک علمی و با تعصب است..نشان می دهد شما عاجز از پاسخ دادن به این پست ها هستید و فقط و فقط بدون هیچ استناد علمی ای و هیچ دلیل عقلی سخن می گویید!!!!!
[=Arial Black]وقتی اثبات کردیم که مذهب شیعه همان اسلام اصیل است...قدمت شیعه بالاتر است و نتیجه این که حرف خودتون به خودتون برخورد کرد ...شمایی که شیعه رو ساختگی گفتید!!!!و از طرف دیگر ما اثبات کردیم کاملا برعکس هست!!!!حرفتون به خودتون برگشت
[=Arial Black]وقتی اثبات کردیم نشان می دهد که شما کپی کردید!!!!!
[=Arial Black]روایاتی هست که از هر جهت صحیح و در شان حضرت امیر المومنین(ع) می باشد....شما آنها رو جعل کرده اید و در حق خلفای خود می دانید
[=Arial Black]از هر جهت می توان این روایات رو که در شان حضرت علی(ع) است رو اثبات کرد....اما شما که دبنال بحث علمی نیستید...!!!!!
[=Arial Black]چه جالب هر وقت از پاسخ گویی منطق قرآن عاجز هستید پناه به روایت های خود می اورید و وقتی ما نهیبی می کنیم و روایات رو هدف می گیریم تغییر موضع می دهید
[=Arial Black]و اتفاقا کاملا برعکس است ...اهل سنت ادعا که سهل است...صراحتا این دوکتاب رو مقدس ترین کتب خودشن و حتی مقدس تر از قرآن و حتی تصمیم به تحقیق در صحیح بخاری را بدعت می دانند!!!!!
[=Arial Black]کاملا برعکس هست و اتفاقا اهل سنت این دو کتاب را نعوذ بالله برادر و خواهر قرآن می دانند!!!!
[=Arial Black]مطالعه کنید: اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت
اولا اگر توهيني استاز جانب تشيع به سنت است شيعه عادت دارد مذاهب الهي را مسخره كند و توهين كند
ثانيا شما وقتي حرفي را ميزني تحمل كن جوابشو
شما به صحيح بخاري و مسلم توهين ميكني و ميگي چون قرنها بعد از رسول نوشته شده پس مزخرفه
منم ميگم پس كتب شما مزخرفتره چون قرنها بعد بخاري و مسلم تدوين شده و از روي كتب ما اهل سنت كپي كرديد و با ميل خودتون ويرايشش كرديد علت اينكه شما همش ميگي بريد كتب خودتونو اصلاح كنيد همينه ديگه
چون دوس داريد همه مثل شما عمل كنن برادر من ما اهل سنت مذهبمونو از رو كتاب بخاري و مسلم نگرفتيم ما ميگيم تا قرآن هست بخاري و مسلم فرعياتن تاحالا هيچ اهل سنتي ادعا نكرده كه بخاري و مسلم برادر و خواهر قرآنن
بلكه برعكس ميگن راوي حديث معصوم نيس و ممكنه به خطا بيفته ما ميگيم حتي پيامبرا هم معصوم نبودن چه برسه به صحابي و يا راوي هاي حديث
پس ما اصول دينمونو از قرآن ميگيريم و سيره عمل به اصول رو از سنت و احاديث صحيح ميگيريم كجاي بخاري و مسلم آكنده از توهينه؟
اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
توهين هاي به پيامبر اسلام(ص) در صحيح بخاري اهل سنت؟
آدرس ها و شماره حديث از صحيح بخاري چاپ عربستان سعودي از بيت الافكار الدوليه
در يك ساعت پيامبر با 11نفر از همسرانش نزديكي مي كرده است؟!!!!!!!!!
اصلا اين تعبير توهين به حضرت پيامبر(ص) هست يا نه؟يكي بياد اين عبارت رو به پدر شما نسبت بدهد شما چه کارش می کنید !!!!؟؟؟؟؟
يا جلد اول صفحه 62 حديث 224
مي گه حضرت پيامبر(ص) آمده ايستاده بول مي كرده
اگر كسي به پدر شما چنين نسبتي بده شما خوشت مي اد يا بدت مي اد؟؟؟ايا اين ها توهين به حضرت پيامبر(ص) هست يا نه....اينجا امده كه مي گه حضرت پيامبر(ص) رو ديدم ايستاده بول مي كرده.....
اصلا چرا مي گيد صحيح بخاري معتبر ترين كتابتان بعد از قرآن است.....
اقاي عقيلي يكي از علماي خود اهل سنت است در جلد 2 صفحه 178 در كتاب الضعفاش نسبت به سماك بن حر..ميگه اين روايت ضعيفه ...چرا ...مي گه عجيبه ...يه راوي اگه ايستاده بول مي كرد نپذيرم اما اگه حضرت پيامبر(ص) در صحيح بخاري امده اين چنين چيزي قبول كنم...
پس بفرما این هم از صحیح بخاری که مقدس ترین کتاب شماست و میگید اصلا همه موارد داخل این کتب صحیح السند اند و ما نداریم توش غیر واقعی باشد و مقدس ترین کتاب شماست ... خود اقای عقیلی از علمای شماست با شما مخالفت می کند .
آقاي نبوي در المجموعش كتاب معتبر شافعي ها مي گه اهل هرات هر سال يك مرتبه ايستاده بول مي كنند تا اين سنت حضرت پيامبر(ص) رو عمل كنند؟؟آخه واقعن این سنت حضرت پيامبر(ص) هست>>؟؟؟؟؟؟ یعنی واقعن این ها سنت هست؟؟؟؟احیای سنت هست؟؟؟؟ اینا چیه شما به حضرت پيامبر(ص) نسبت می دهید !!!اکر در کتب شیعه شما چنین چیز هایی پیدا کنید هیچ لطمه ای به مذهب شیعه وارد نمی شود زیرا شیعه کارش رو راحت نمی کند حتی تو نهج البلاغه ما وارد می شیم و بررسی می کنیم و هیچ کتابی رو مثل قرآن مقدس نمی دانیم اما این ها در کتب معتبر شما ست و می گید هرچی درون قرآن وصحیح بخاری+مسلم باشد را قبول داریم و چنین روایت هایی به مذهب شما آیا خللی وارد نمی کند!!!!!!!!
ايا واقعن درسته علما اهل سنت مي ان مي گن معتبر ترين كتاب ما بعد از قران صحيح بخاري است و بعد ان صحيح مسلم؟!!!
توجيه كنيد....
يا در حديث 275 امده حضرت پيامبر(ص) در حال جنابت نماز مي خوانده
يا حضرت پيامبر(ص) شاهد مراسم شو و رقص بوده است حديث 137 صحيح بخاري
يا اين كه حضرت پيامبر(ص) جلوي بقيه برهنه مي شده حديث 164 صحيح بخاري
يا اين كه حضرت پيامبر(ص) به زنانش در حال حيض تصميم به نزديكي داشت يا نزديكي داشت ...حديث 364 صحيح بخاري
يا اين كه حضرت پيامبر(ص) رقض تماشا مي كرده است
يا حضرت پيامبر(ص) در حال نماز از عايشه منقوش مي گرفته حديث 513
يا بحث اين كه اياتي رو شيطان به حضرت پيامبر(ص) ...برخي اين ايات رو مي خوانده است..همين كتاب سلمان رشدي (لعنت الله) بر گرفته از همين است
حديث 4740 رو مراجعه كنيد در اين باره رجوع كنيد
يا اين رو هم توجيه كنيد كه در همين كتاب امده حضرت پيامبر(ص) چندين مرتبه مي خواسته خودكشي كند و از بالاي كوه خودش رو پرت كنه پايين !!!حديث 6982 جلد دوم صفحه 68 مراجعه كنيد لطفا
اين ها درد دل شيعه است....
از عزيزان اهل سنت خواهش مي كنيم كه بيايند اين روايات توهين به حضرت پيامبر(ص) هست... توهين به همسر پيامبر عايشه هست
.......... اونم صحيح بخاري و صحيح مسلم!!!! رو اصلاح كنند اخه اين ها نمونه اي از يك كوه بود من مثال زدم...مي خاين بيشتر بگم!!!!
عزيزان بزرگان اهل سنت به جاي اين كه تصميم در تحقيق صحيح بخاري رو بدعت و حرام بدونند بهتره اين فتنه بني اميه رو كه در كتبشون هست خاموش كنند و اصلاح نمايند
مثل فقهاي شيعه بياييد و واقعن توجيه كنيد ما مشاهده مي كنيم همين كتب شيعه رو علماي ما برخي روايات رو ضعيف مي دونن و جز قرآن رو كاملا مقدس نمي دونيم
اما چرا علماي اهل سنت مي ان اين كتب رو در حد قرآن قرار مي دهيد
لذا ما مي خواهيم كه دوستان اهل سنت ....با شيعه يكي شوند عليه وهابيت كوردل
عليه خاندان بني اميه
نه اين كه عزيز من تا مي آن قران اتش مي زنند و كاريكاتور از حضرت پيامبر(ص) مي كشن همه متحد بشيم
بعد همين وهابيت كوردل بياد حرم ائمه شيعه رو در سامرا تخريب كنه اتحاد پاره بشه و اختلافات هويدا بشود
باز قران اتش بزنن ....يكي از انگليس بياد به عنوان يه شيعه جا بزنن بعدش بياد فحاشي كنه به زن حضرت پيامبر(ص) عايشه بعد دوباره اين اتحاد فرو بپاشه
بعد دوباره كه قران اتش مي زنن و يك نفر نياد اعتراض كنه!!!!!! قبح عمل رو اين طوري صهيونيسم جهاني از ميان ببره ....و الان هر لحظه توهين مي شود به قران وبه حضرت پيامبر(ص)و ما ككمون هم نلرزه
بحث علمی می کنیم و خللی به اتحاد وارد نمی کند
من قصد بي حرمتي ندارم به اهل سنت....حتي ميگم اهل سنت از برادر هم به ما نزديك تر اند چون دو تا برادر با هم اختلاف دارند ولي اهل سنت از برادر به ما نزديك تر اند و اصلا يك نفس هستيم
ما مسلمانيم
و معجره دين ما قرآن هست و يعني علم....يعني كتاب
اولين آيات كه بر حضرت پيامبر(ص) نازل شد اقرا.......بخوان بود.....يعني تاكيد بر علم آموزي
يا ن و القلم و مايسطرون.....
و اخر اين كه ادم از جلش ضربه مي خوره.......
پس بياين متحد بشيم
اتحاد امروز تكليف ما مسلمانان است
اخرين كلام...چه اهل سنت
چه شيعيان
اون بمبي كه بياد بالاي سر ايران نگاه نمي كنه كي سني هست و كي شيعه ...آناليز نمي كنه همه مار رو مي كشه.......
و کلام اخر این که !اگر جوابی نسبت به این موارد دارید لطفا خیال ما رو هم راحت کنید و بگید و بگید که این ها تحریف های بنی امیه است و با شیعه هم صدا هستید و این موارد رو محکوم می کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما سید علی
دوست عزیز این احادیثی که در مورد پیامبر فرمودید تا به حال از هیچ عالم سنی نشنیده ام در حالی که اکثر مواقع به صحبت هایشان گوش می دهم و برعکس ان در مورد همسران و ائمه و پیامبر احادیث خیلی زیبایی شنیده ام و مطمئنن این احادیث را قبول ندارند (البته همیشه استثنا وجود دارد در همه ی ادیان و مذاهب)
یک تشکر ویژه بابت این کلامتان :Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما سید علی
دوست عزیز این احادیثی که در مورد پیامبر فرمودید تا به حال از هیچ عالم سنی نشنیده ام در حالی که اکثر مواقع به صحبت هایشان گوش می دهم و برعکس ان در مورد همسران و ائمه و پیامبر احادیث خیلی زیبایی شنیده ام و مطمئنن این احادیث را قبول ندارند (البته همیشه استثنا وجود دارد در همه ی ادیان و مذاهب)
یک تشکر ویژه بابت این کلامتان :gol:
با سلام انتظار ما از عزیزان اهل سنت اصلاح این اراجیفی است که خاندان بنی امیه را شاد می کند!!!!
این ها کار یهود و صهیونیسم جهانی است
کار خاندان بنی امیه است
کار ال سعود...که همان یهودیان خیبر اند...
حرفی که من دارم این است که به دنبال حقایق تاریخی برویم ...برمبنای حق اتحاد داشته باشیم
انسان از جهلش ضربه می خورد و این علم است که ما رو از جهل نجات می دهد....اثبات شود که بله این جااین درست است
با تکیه بر مسائل ناحق ...اتحادی نخواهد بود!!!
مثلا همین بحثی که داریم....باید با مدارک علمی بحث کنیم ...واقعا به دور از تعصب ببینیم واقعا چه کسانی مصداق این آیه اند
بله .....زن هر فرد اهل بیت او است
اما این اهل بیتی که در این آیه آمده است
اهل بیتی که در حدیث ثقلین آمده است
شامل زنان نیست چون این جامعنای عصمت می دهد و زنان پیامبر(ص) که معصوم نیستند! یعنی نهایت تطهیر...مفعول مطلق تاکیدی است!!!!!!!!
حالا موافق و مخالف دلایل خودش رو بگه تا بحث ثمره بگیرد
حقیقت معلوم شود
لذا من هیچ توهینی به اهل سنت رو قبول ندارم
به قول آیت الله سیستانی
اهل سنت برادران ما نیستند زیرا برادران هم با هم اختلاف دارند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما جناب سید علی
بنده موقعی که از وحدت صحبت می کنم منظورم وحدت جهانی مسلمانان است نه فقط ایران .چه عربستان سعودی چه سوریه و چه عراق فرقی نمی کند و دوست دارم همه متحد شوند
در ضمن بنده در صورتی که بدون دلیل صحبت میکنم میشود اراجیف .
دوست عزیز لطفا اگر دوست دارید بحث به نتیجه ی درست برسد باید بدون پیش فرض ذهنی بحث کنیم
که بنده سوالات شما را پاسخ دهم و برعکس اگر شما پاسخ منطقی دادید بنده قبول می کنم
-----
نقل قول:
شامل زنان نیست چون این جامعنای عصمت می دهد و زنان پیامبر(ص) که معصوم نیستند
دوست عزیز این درصورتی عصمت است که اراده تکوینی باشد ولی می دانیم که اراده تشریعی است و بنده در قبل دلایل خود را عرض کردم . بنده چند دلیل دیگر می اورم :
اولا : خارج از عدل است که کسی بدون انجام دستورات الهی پاک پاکیزه گردد
ثانیا : خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهل البیت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند
فرموده می خواهد در حالی که هنوز آنها را پاک و پاکیزه نکرده . پس نیاز آن انجام اوامر و نواهی خداوند است
ثالثا :این سوال پیش می آید که چگونه ممکن است کسی بدون انجام اوامر الهی پاک گردد؟
رابعا : یک دلیل برای من بیاورید که پیامبر از هر گونه اشتباه معصوم است . (البته از قرآن)
بنده موقعی که از وحدت صحبت می کنم منظورم وحدت جهانی مسلمانان است نه فقط ایران .چه عربستان سعودی چه سوریه و چه عراق فرقی نمی کند و دوست دارم همه متحد شوند
در ضمن بنده در صورتی که بدون دلیل صحبت میکنم میشود اراجیف .
علیکم برادر مشکل من با شما همین عدم دقت شماست در تایپیک های قبلی هم منو متهم کردید به این که اون دلیل رو آوردم که اشتباه خودم رو جبران کنم درحالی که من در تایپیک مربوطه قبلی دلیل رو گفته بودم....شما دقت نمی کنید بزرگوار در مورد این کلمه جناب عالی
light;258863 نوشت:
در ضمن بنده در صورتی که بدون دلیل صحبت میکنم میشود اراجیف .
شما دقت نمی کنید من گفتم:
sayedali;258093 نوشت:
انتظار ما از عزیزان اهل سنت اصلاح این اراجیفی است که خاندان بنی امیه را شاد می کند!!!!
این ها کار یهود و صهیونیسم جهانی است
کار خاندان بنی امیه است
کار ال سعود...که همان یهودیان خیبر اند...
من گفتم این موارد که توهین به پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) هست 1.امحکوم کرده و شیعه می گوید حقیقت ندارد 2.انتظار از اهل سنت داریم که آنها را اصلاح کنند 3.این موارد (توهین ها) اراجیفی است که صهیونیسم جهانی....بنی امیه وارد کتب آنها کرده است شما کلمه اراجیف را به خودتان گرفته اید دقت هم نمی کنید اون کسی که تا الان با دلیل علمی صحبت کرده من بودم........متاسفانه برخی دوستان فقط هرچی می دونند می گن و دلیلی ارائه ندادند..شما به آنها گوشزد کنید در مورد آیه تطهیر به اندازه کافی جواب داده شده است...فی جمله مبحث طولانی می باشد!گفته شده قبلا... اما مشکل انحراف شما هم همین است که شما: 1. شما ارداه را تکوینی نمی دانید تشریعی می دانید در این زمینه اگر شما قانع شوید کابقی هم حل است 2. ظاهرا عصمت را قبول ندارید (همین بحث عصمت را بار ها کرده ایم...یه سرچ بزنید) این که شما می گویید این آیه شامل زنان پیامبر(ص) است....زمانی درست است که قرینه ای خلاف آن نباشد. از این موارد بار ها گفتیم...شما هم دلیلی ارائه ندادید پست ها من رو دوباره مرور کنید قرائین زیادی است ازجمله لحن از جمله ضمایر تمام شش ضمیر آیه مذکور همه جمع مونث است سپس لحن ایه فرق بطور دیگری می شود عنایت کنید:(منبع قران کریم..ترجمه آیت الله مشکینی به همران نکات) خداوند در این آیه به همسران پیامبر(ص)خطاب می کند و به انهادستور می دهد که در خانه های خود بمانند و همانند رسوم جاهلی پیش از اسلام در میان مردم ظاهر نشوندو موازین عفت را رعایت کنند,نماز را به پا دارند و خدا و رسولش را اطاعت کنند. تمام شش ضمیری که در این بخض از آیه آمده است همه بصورت جمع مونث است.سپس لحن آیه به طور دیگری می شود و می فرماید:
((جز این نیست که خداوند(به ارده ی تکوینی خاص)می خواهد شما اهل بیت(ع) پیامبر(ص) هرگونه پلیدی(در عقاید و اخلاق و اعمال)بزداید و شما را به همه ی ابعاد پاکی پاکیزه گرداند)) در این بخش از آیه دو ضمیر به صورت جمع به کار رفته است . درست است که صدر و ذیل یک آیه معمولا به یک مطلب را دنبال می کند...اما این سخن زمانی درست است که قرینه ای خلاف آن وجود نداشته باشد. بنابراین کسانی که این قسمت از آیه را نیز مربوط به همسران حضرت محمد مصطفی(ص) می دانند خلاف ظاهر آیه و قرینه موجود در آن یعنی ضمیر ها گفته اند. از این گذشته درمورد این آیه روایت های زیادی موجود است که علمای بزرگ اسلام از شیعه و سنی آن را از شخص پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند و این روایات در معروف ترین منابع فرقتین که مورد قبول آنهاست به وفور و کثرت امده است. این روایات همگی حاکی از آن است که مخاطبان این آیه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ائمه هستند . شامل همسران نیست کلمه «یرید»اشاره به اراده تکوینی خدای عالم داردیعنی خدای عالم با یک فرمان تکوینی اراده کرده است که شما را از هر گونه آلودگی پاک کند. بله...تکوینی است نه تشریعی! زیرا ارداه تشریعی به معنای مکلف کردن آن به حفظ و پاکی خویش استومی دانیم این تکلیف که منحصر به خاندان پیامبر(ص) نیست وهمه مسلمانان موظف اند خود را پاک نگه دارند.. ممکن است تصور شود اراده تکوینی موجب نوعی جبر می شود و در این صورت و در اینصورت معصوم بودن فضیلت و افتخاری نیست. در پاسخ: باید گفت که معصومان دارای دو نوع شایستگی اند: 1.شایستگی ذاتی و موهبتی 2.شایستگی اکتسابی از طریق اعمال و لیاقت درونی از مجموعه این دو شایستگی که دست کم یکی از انها اختیاری است..ان مقام والا حاصل می شود. به تعبیر دیگر: اراده الهی زمینه های توفیق را برای رسیدن به این مقام والا فراهم می کند و بهره گیری از این توفیق به اراده خود انان بستگی دارد.ترک کردن گناه برای آنها محال عادی است نه محال عقلی. برای مثال: محال عادی است که یک شخص عالم و باایمان,شراب را با خود به مسجد ببرد و در صف نماز جماعت بنوشد,ولی محال عقلی نیست و با اختیاری بودن این کار منافاتی ندارد. انجام انجام گناهان برای پیامبران(ع) و امامان(ع) نیز همین گونه است. درست است که معصوم بودن با امداد های الهی است,اما امداد های الهی نیز بی حساب نیست;همان گونه که قرآن در مود حضرت ابراهیم خلیل(ع) می فرماید که تا از عهده امتحانات مهم الهی بر نیامدبه مقام والای امامت و پیشوایی خلق نرسید(سوره مبارکه بقره-آیه 124). «رجس» در لغت به معنای چیز ناپاک است..خواه از نظر طبع آدمی آلوده و منفور باشد یا به حکم عقل و شرع یا همه اینها. اگر در کلمات برخی از بزرگان رجس به معنای گناه و شرک و اعتقاد باطل ویا بخل و حسد آمده ....مصداق هایی از این مفهوم وسیع و گسترده بیان شده است. جمله«یطهرکم تطهیرا»باتوجه به این که معنی تطهیر ,پاک کردن است,تاکید مجددی بر نفی رجس و همه پلیدی هایی است که در جمله پیش امده است . نتیجه این که خدای عالم با انواع تاکید ها اراده فرموده که خمسه طیبه(ع) را از هرگونه پلیدی و آلودگی پاک و مبرا کند.(1) --------------------- (1):پیام قرآن.ج9.ص137
[=Arial Black]آيه تطهير، آيه اولى الأمر و... از آياتى است كه صراحتا عصمت ائمه عليهم السلام را ثابت مىكند و حتى بزرگان اهل سنت نيز بر اين مطلب تصريح كردهاند.
[=Arial Black]ما به صورت فشرده چند آيه را مورد بحث و بررسى قرار خواهيم داد:
[=Arial Black]عصمت، در آيه تطهير:
[=Arial Black]آيه تطهير، از آياتى است كه صراحتا عصمت و پاكى ائمه عليهم السلام را از هر گونه پليدى و ناپاكى به اثبات مىرساند، خداوند در آيه 33 سوره احزاب مىفرمايد:
[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم [=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]... إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً. [=Arial Black]خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
[=Arial Black]براى اثبات عصمت ائمه عليهم السلام از اين آيه، توجه به چند نكته ضرورى است:
[=Arial Black]حصر اراده با كلمه «انما»:
[=Arial Black]اين آيه با كلمه «انما» كه از قوىترين ادات حصر به شمار مىرود، اذهاب رجس و پليدى را در اهل بيت عليهم السلام منحصر كرده است و از آن جائى كه الف و لام «الرجس» الف و لام جنس به حساب مىآيد، شامل هر نوع پليدى؛ چه ظاهرى و چه باطنى خواهد شد.
[=Arial Black]به تعبير ديگر خداوند در اين آيه اراده كرده است كه هر نوع پليدى؛ چه باطنى و چه ظاهرى را تنها از اهل بيت عليهم السلام، بزدايد و تنها آنها را پاك و منزه سازد. اين معنا، عصمت اهل بيت عليهم السلام را به روشنى ثابت مىكند.
[=Arial Black]اراده تكويني است، نه تشريعي
[=Arial Black]بدون ترديد مراد از اراده در اين آيه اراده تكوينى است نه اراده تشريعى؛زيرا خداوند آيه را با كلمه «انما» كه يكى از قوىترين ادات حصر است آغاز و «اذهاب رجس» را منحصر به پنج تن آل عبا كرده است. اگر مراد اراده تشريعى باشد، حصر آن به اهل بيت لغو خواهد بود؛ چرا كه اراده تشريعى شامل تمامى افراد بشر مىشود و اختصاص به اهل بيت ندارد؛ چنانچه خداوند كريم در آيه وضو مىفرمايد: [=Arial Black][=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم[=Arial Black] [=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. مائده / 6. [=Arial Black]خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.
[=Arial Black]واضح است كه مراد از اراده در اين آيه، تشريعى و در باره همه مؤمنين است و اختصاص به افراد معين وخاصى ندارد؛ اما اراده در آيه تطهير به «اهل البيت» با كلمه «انما» حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آيه تطهير تكوينى است. وقتى اراده تكوينى شد، عصمت اهل البيت ثابت و بقيه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنى هاشم و... از دايره آن خارج خواهند شد.
[=Arial Black]نكته ديگر اين كه اگر اراده در اين آيه اراده تشريعى باشد، هيچ فضيلتى را براى اهل بيت ثابت نمىكند؛ چرا كه اراده تشريعى طهارت براى همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالى كه در طول تاريخ بحث بر سر اين بوده است كه اين فضيلت اختصاصى اهل كساء است يا شامل زنان پيامبر(ص) هم مىشود.
[=Arial Black]اين آيه شامل همسران پيامبر(ص) نميشود:
[=Arial Black]مخالفان اهل بيت عليهم السلام همواره سعى كردهاند كه ديگران و از جمله ام المؤمنات را نيز مشمول اين فضيلت بزرگ نمايند؛ در حالى كه با تدبر در آيه بطلان گفتار آنها روشن مىشود. براى اثبات اين قضيه دلايل بسيارى وجود دارد كه ما به صورت مختصر به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
[=Arial Black]آيه تطهير به صورت مستقل نازل شده است:
[=Arial Black]نكته مهمى كه مخالفان عصمت ائمه عليهم السلام به آن توجه ندارند، اين است كه جمله: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آيات قبل و بعد خودش. اين مطلب ازحدود هفتاد روايتى كه در اين باب در منابع اهل سنت موجود است به راحتى قابل اثبات است؛ حتى در بين اين هفتاد روايت، يك روايت هم وجود ندارد كه بگويد اين آيه با آياتى كه مخاطب آنان همسران رسول خدا است، يكجا نازل شده است و هيچ يک از مفسران هم اين ادعا را نكردهاست. [=Arial Black]حتى كسانى همچون عكرمه خارجى كه گفتهاند آيه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است و شامل اهل بيت عليهم السلام نمىشود، نگفتهاند كه اين آيه در ضمن آيات قبلى نازل شده است.
[=Arial Black]مشخص كردن مصداق اهل بيت (ع) توسط پيامبر خدا (ص):
[=Arial Black]روايات فراوانى در منابع اهل سنت وجود دارد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله صراحتا مصداق «اهل بيت» در آيه تطهير را روشن كرده است. [=Arial Black]مسلم نيشابورى در صحيح خود مىنويسد:
[=Arial Black]حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وَمُحَمَّدُ بن عبد اللَّهِ بن نُمَيْرٍ واللفظ لِأَبِي بَكْرٍ قالا حدثنا محمد بن بِشْرٍ عن زكريا عن مُصْعَبِ بن شَيْبَةَ عن صَفِيَّةَ بِنْتِ شَيْبَةَ قالت قالت عَائِشَةُ خَرَجَ النبي صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قال «إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» [=Arial Black]عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بيرون رفتند و بر روى دوش ايشان عبايى طرح دار از موى سياه بود. پس حسن بن على آمد پس او را در زير عبا گرفت. پس حسين آمد و او را نيز وارد کرد. پس على آمد او را نيز وارد کرد. سپس فرمود: خداوند مى خواهد از شما اهل بيت پليدى ها را دور کند و شما را پاک نمايد. [=Arial Black]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1883، ح2424، كِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَيْتِ النبي(ص)، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]ترمذى در سنن خود نقل مىكند:
[=Arial Black]حدثنا قُتَيْبَةُ حدثنا محمد بن سُلَيْمَانَ الْأَصْبَهَانِيِّ عن يحيى بن عُبَيْدٍ عن عَطَاءِ بن أبي رَبَاحٍ عن عُمَرَ بن أبي سَلَمَةَ رَبِيبِ النبي صلى الله عليه وسلم قال لَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ على النبي صلى الله عليه وسلم «إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» في بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِكِسَاءٍ وَعَلِيٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فجللهم بِكِسَاءٍ ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا قالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ يا نَبِيَّ اللَّهِ قال أَنْتِ على مَكَانِكِ وَأَنْتِ على خَيْرٍ. [=Arial Black]از عمر بن أبى سلمه پسر همسر رسول خدا نقل شده است كه وقتى آيه «انما يريد الله...» بر پيامبر نازل شد، من در خانه ام سلمه بودم، رسول خدا فاطمه، حسن و حسين را خواست، على (ع) نيز پشت سر آن حضرت بود، كساء را بر سر همه آنها پوشاند و سپس فرمود: خدايا اينها اهل بيت من هستند، پس پليدى را از آنها دور كن و آنان را پاك و پاكيزه بگردان. ام سلمه گفت: اى پيامبر خدا من هم جزء آنها (اهل بيت) هستم؟ آن حضرت فرمود: سرجاى خودت بمان، تو بر خوبى هستى. [=Arial Black]الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص351، ح3205، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. [=Arial Black]البانى وهابى همين روايت را در كتاب صحيح و ضعيف سنن ترمذى، ذيل حديث شماره 3205 و در كتاب صحيح الترمذى، ذيل حديث 2562 تصحيح كرده است.
[=Arial Black]ترمذى در روايت ديگر از ام سلمه نقل مىكند:
[=Arial Black]حدثنا مَحْمُودُ بن غَيْلَانَ حدثنا أبو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ حدثنا سُفْيَانُ عن زُبَيْدٍ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ عن أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم جَلَّلَ على الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَعَلِيٍّ وَفَاطِمَةَ كِسَاءً ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَخَاصَّتِي أَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا فقالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّكِ إلى خَيْرٍ قال هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ وهو أَحْسَنُ شَيْءٍ رُوِيَ في هذا وفي الْبَاب عن عُمَرَ بن أبي سَلَمَةَ وَأَنَسِ بن مَالِكٍ وَأَبِي الْحَمْرَاءِ وَمَعْقِلِ بن يَسَارٍ وَعَائِشَةَ.
[=Arial Black]ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: رسول خدا بر روى حسن، حسين، على وفاطمه عبايى کشيد.پس فرمود که حداوندا ايشان اهل بيت من و نزديکان من هستند. از ايشان پليدى را ببر و ايشان را پاک گردان. ام سلمه مى گويد: از رسول خدا پرسيدم که آيا من همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمودند تو بر خوبى هستى (از اهل بيت نيستى اما از نيکاني). [=Arial Black]ترمذى گفته است که اين حديث خوبى است و بهترين روايت در اين زمينه است...
[=Arial Black]الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص699، ح3871، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]احمد بن حنبل، ابويعلى و طبرانى از ام سلمه نقل كردهاند كه من مىخواستم وارد كساء شوم؛ ولى رسول خدا صلى الله عليه وآله مانع شد و گوشه كساء را از دست من كشيد: [=Arial Black]قالت أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتُ الكِسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ من يدي وقال انك على خَيْرٍ
[=Arial Black]الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص323، ح26789، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ [=Arial Black]أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج12، ص344، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م؛ [=Arial Black]الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص53، ح2664، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
[=Arial Black]حتى روايتى در صحيح مسلم وجود دارد كه زيد بن ارقم صراحتا مىگويد زنان پيامبر(ص) جزء «اهل البيت» نيستند:
[=Arial Black]حدثنا محمد بن بَكَّارِ بن الرَّيَّانِ حدثنا حَسَّانُ يعنى بن إبراهيم عن سَعِيدٍ وهو بن مَسْرُوقٍ عن يَزِيدَ بن حَيَّانَ عن زَيْدِ بن أَرْقَمَ قال دَخَلْنَا عليه فَقُلْنَا له لقد رَأَيْتَ خَيْرًا لقد صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَصَلَّيْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الحديث بِنَحْوِ حديث أبي حَيَّانَ غير أَنَّهُ قال ألا وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ عز وجل هو حَبْلُ اللَّهِ من اتَّبَعَهُ كان على الْهُدَى وَمَنْ تَرَكَهُ كان على ضَلَالَةٍ وَفِيهِ فَقُلْنَا من أَهْلُ بَيْتِهِ نِسَاؤُهُ قال لَا وأيم اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَكُونُ مع الرَّجُلِ الْعَصْرَ من الدَّهْرِ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إلى أَبِيهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَيْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِينَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ.
[=Arial Black]از زيد بن ارقم سؤال كرديم، اهل بيت رسول خدا کيانند؟ همسران او؟ پاسخ داد: نه قسم به خدا که زن چند وقتى با شوهرش خواهد بود سپس وى را طلاق داده وبه نزد خانواده اش وبستگانش باز مىگردد.
[=Arial Black]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1874، ح2408، كتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علي بن أبي طالب، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]ما به جهت اختصار به همين اندازه اكتفا مىكنيم و دوستان را به كتابهاى مفصل و اختصاصى در اين زمينه ارجاع مىدهيم.
[=Arial Black]«اهل البيت» يا «اهل البيوت»
[=Arial Black]علاوه بر اين نکات، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آلهيك همسر و يك خانه نداشتند؛بلكه همسران متعدد داشتند كه هر كدام از آنها داراى خانه مستقلى بوده است؛ بنابراين اگر مراد از «اهل البيت» در اين آيه زنان پيامبر(ص) بود، بايد به جاى اهل البيت «اهل البيوت» مىآمد. [=Arial Black][=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم[=Arial Black] [=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]چنانچه در اول آيه آمده است: [=Arial Black]وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ.
[=Arial Black]و همانطور كه در آيه بعد آمده است: [=Arial Black]وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلىَ فىِ بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ وَ الحِْكْمَةِ.
[=Arial Black]اى كسانى كه ايمان آوردهايد، داخل خانههاى پيامبر مشويد. [=Arial Black]بنابراين مراد از آيه هرگز نمىتواند زنان پيامبر باشد. [=Arial Black]هيچ يك از زنان پيامبر ادعا نكردهاست
[=Arial Black]جالب اين است كه هيچ يك از زنان رسول خدا ادعا نكردهاست كه اين آيه اختصاص به آنها دارد و يا اين كه آنها مشمول اين آيه مىشوند. بيشترين روايات در اين باب از قول ام المؤمنين عايشه و ام المؤمنين ام سلمه وارد شده است كه هر دوى آنها با اصرار فراوان اين آيه را مختص به اهل كساء مىدانستهاند.
[=Arial Black]استدلال به آيه تطهير، براي اثبات عصمت، از زبان رسول خدا (ص)
[=Arial Black]در منابع شيعه و سنى رواياتى يافت مىشود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز با استناد به آيه تطهير، عصمت اهل بيت عليهم السلام را استنباط كرده است. خزار قمى در كتاب كفاية الأثر مىنويسد:
[=Arial Black]حدثنا علي بن الحسين بن محمد، قال: حدثنا هارون ابن موسى التلعكبري، قال حدثنا عيسى بن موسى الهاشمي بسر من رأى، قال حدثني أبي، عن أبيه، عن آبائه، عن الحسين بن علي، عن أبيه علي عليهم السلام قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَقَدْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله: يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَفِي سِبْطَيَّ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ؟ قَالَ: أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَبَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَبَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَكَذَا وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَأَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.
[=Arial Black]الخزاز القمي الرازي، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص156، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ.
[=Arial Black]در منابع اهل سنت نيز رواياتى يافت مىشود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به آيه تطهير استناد و به عصمت اهل بيت عليهم السلامتصريح كرده است.
[=Arial Black]بيهقى در دلائل النبوة، فسوى در المعرفة والتاريخ، شجرى جرجانى در كتاب الأمالى و ديگر بزرگان اهل سنت روايت مفصلى از ابن عباس از رسول خدا نقل كردهاند كه آن حضرت براى اثبات عصمت اهل بيت عليهم السلام به آيه تطهير استناد كرده و سپس به صراحت مىفرمايد كه من و اهل بيتم از هر گونه گناهى معصوم هستيم:
[=Arial Black]از آن جائى كه روايت مفصل است، ما تنها بخش مورد نظر را نقل مىكنيم. آن حضرت فرمود:
[=Arial Black]... ثم جعل القبائل بيوتاً فجعلني في خيرها بيتاً وذلك قوله عز وجل «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيراً» فأنا وأهل بيتي مطهرون من الذنوب.
[=Arial Black]البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الكبير؛ [=Arial Black]الفسوي، أبو يوسف يعقوب بن سفيان (متوفاى277هـ)، المعرفة والتاريخ، ج1، ص105، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1999م.
[=Arial Black]الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيي بن الحسين بن إسماعيل الحسني (متوفاى499 هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج1، ص198، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛ [=Arial Black]السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج6، ص606، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993؛
[=Arial Black]الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج4، ص280، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[=Arial Black]الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج22، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
[=Arial Black]تحريف روايت در چاپهاى فعلي:
[=Arial Black]با اين كه سيوطى در الدر المنثور، شوكانى در فتح القدير و آلوسى در روح المعانى مصادر روايت را اين گونه نقل كردهاند: «وأخرج الحكيم الترمذى والطبرانى وابن مردويه وأبو نعيم والبيهقى معا فى الدلائل عن ابن عباس رضى الله عنهما» اما با مراجعه به اين چاپهاى فعلى كتاب نوادر الأصول ترمذى و معجم كبير طبرانى مىبينيم كه تمام روايت نقل شده؛اما جمله «فأنا وأهل بيتي مطهرون من الذنوب» را كه عصمت اهل بيت عليهم السلام ثابت مىكند، حذف كردهاند.
[=Arial Black]الترمذي، محمد بن علي بن الحسن ابوعبد الله الحكيم (متوفاى360هـ)، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلي الله عليه وسلم، ج1، ص331، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1992م.
[=Arial Black]الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص56 و ج12، ص103، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
[=Arial Black]و حتى خود سيوطى همين روايت را در الخصائص الكبير و الحاوى للفتاوى، بدون اين جمله نكرده است.
[=Arial Black]السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الخصائص الكبرى، ج1، ص65، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ - 1985م.
[=Arial Black]همو: الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص200، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=Arial Black]و حتى صالحى شامى، بعد از نقل تمام آيه تطهير براى اين كه تحريف خود را توجيه كند، نوشته است كه «الآية» با اين كه آيه تطهير با جمله «ويطهركم تطهيراً» و آيه ادامه ندارد كه تا نيازى به نوشتن «الآية» باشد.
[=Arial Black]الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج1، ص235، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
[=Arial Black]متأسفانه دستهاى امانتدار، برخى از بزرگان سنى، اين روايات كه دلالت واضح بر عصمت اهل بيت عليهم السلام و در نتيجه ولايت و امامت آنها دارد، تحريف مىكنند تا مبادا تشنگان حقيقت از سرچشمه زلال اهل بيت عليهم السلام سيراب شوند.
[=Arial Black]بنابراين استدلال به آيه تطهير، به صدر اسلام و به زمان خود رسول خدا صلى الله عليه وآله برمىگردد و آن جناب نيز از آيه تطهير عصمت اهل بيت عليهم السلام را استنباط كردهاند.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را!
يكى از آياتى كه عصمت پيامبر اسلام و ائمه عليهم السلام را ثابت مىكند، همين آيه است؛ چرا كه خداوند در اين آيه، اطاعت از رسول خدا و « اولى الأمر » را به صورت مطلق واجب كرده است؛ يعنى هر دستورى كه آنها در هر زمينهاى دادند، بايد بدون چون و چرا پذيرفته شود. اگر «اولى الأمر» معصوم نباشد، ممكن است عمداً و يا سهواً دستورى بدهد كه مخالف دستور خداوند و يا رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد كه در اين صورت اگر از دستور خدا و رسول او اطاعت شود، از دستور «اولى الأمر» سر پيچى شده است، و اين مخالف با صريح آيه است؛ چون در اين آيه، اطاعت از آنها به صورت مطلق واجب شده است. و اگر از دستور « اولى الأمر » اطاعت شود، از دستور خداوند سر پيچى شده است.
اين تناقض در صورتى حل مىشود كه «اولى الأمر» معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد.
حتى فخر رازى، مفسر معروف اهل سنت نيز از اين آيه عصمت «اولى الأمر» را فهميده است. و ذيل همين آيه مىگويد: فثبت أن الله تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم، وثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد وأن يكون معصوما. بنابراين ثابت شد که فرمان خدا به اطاعت از أولو الامر حتمى و قطعى است (چون خداوند با کسى شوخى ندارد) و نيز ثابت شد که هر کس خداوند پيروى و اطاعتش را واجب بداند بايد معصوم از خطا و اشتباه باشد وقتى اين چنين بود اولى الامر در اين آيه به ناچار و قطعا بايد معصوم باشند. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج10، ص116، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م. البته بحث از اطاعت مطلق را در بحث ادله عقلى به صورت تفصيلى مطرح و بررسى خواهيم كرد.
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى).
در اين آيه خداوند اطاعت مطلق از پيامبر خود را برابر با اطاعت از خداوند دانسته است و دستور به اطاعت مطلق، يكى از بهترين ادله نقلى بر عصمت پيامبر خدا است. همين مطلب در رواياتى كه از طريق عامه و خاصه وارده شده، از زبان خود رسول خدا نيز نقل شده است. بخارى در صحيح خود نقل كرده است: حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا فُلَيْحٌ حدثنا هِلَالُ بن عَلِيٍّ عن عَطَاءِ بن يَسَارٍ عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إلا من أَبَى قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ يَأْبَى قال من أَطَاعَنِي دخل الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى. ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: تمام امت من وارد بهشت مىشوند؛ مگر كسى كه سرباز زند، گفتند: اى پيامبر خدا ! چه كسانى سرباز زنند؟ فرمود: هر كس از من اطاعت كند، وارد بهشت مىشود و هر كس از فرمان من سرپيچى كند، سرباز زدهاند. البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2655، ح6851، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
بنابراين اطاعت مطلق از رسول خدا صلى الله عليه وآله طبق اين آيه قرآن كريم، بر همگان واجب و همانند اطاعت از خداوند است و اطاعت مطلق از هر كسى مساوى با عصمت آن شخص است؛ چنانچه فخر رازى تفسيرپرداز شهير اهل سنت در اين باره مىگويد:
قوله: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» من أقوى الدلائل على أنه معصوم في جميع الأوامر والنواهي وفي كل ما يبلغه عن الله، لأنه لو أخطأ في شيء منها لم تكن طاعته طاعة الله وأيضا وجب أن يكون معصوما في جميع أفعاله، لأنه تعالى أمر بمتابعته في قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» ( الأنعام: 153 155 ) والمتابعة عبارة عن الاتيان بمثل فعل الغير لأجل أنه فعل ذلك الغير، فكان الآتي بمثل ذلك الفعل مطيعاً لله في قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» فثبت أن الانقياد له في جميع أقواله وفي جميع أفعاله، إلا ما خصه الدليل، طاعة لله وانقياد لحكم الله.
اين گفته خداوند «من يطع الرسول...» از قوىترين دلايل بر عصمت پيامبر خدا است در تمام اوامر و نواهى و همه چيزهايى كه از جانب خداوند ابلاغ مىكند؛ چرا كه اگر او در يكى از اينها اشتباه كند، اطاعت از او، اطاعت از خداوند نخواهد بود. همچنين طبق اين آيه، واجب است كه در تمام كارهايش نيز معصوم باشد؛ چرا كه خداوند در جمله «فاتبعوه» دستور به پيروى از او را داده است و پيروى عبارت است از انجام كارها همانند كارهاى پيامبر خدا انجام داده؛ پس كسى كه كردارش همانند پيامبر باشد، در حقيقت از خداوند در جمله «فاتبعوه» اطاعت كرده است؛ در نتيجه پيروى مطلق از رسول خدا در گفتار و رفتار؛ مگر در چيزهايى كه با دليل از اين عموم خارج شود، اطاعت از خداوند و گردن نهادن بر فرمان خداوند است.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج10، ص154، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
البته منظور فخر رازى از تفصيلى كه داده، به احتمال زياد، چيزهايى همانند ازدواج با بيش از چهار زن و ديگر ويژگىهاى آن حضرت است كه با دلايل ديگر ثابت شده است كه مسلمانان نبايد همانند آنها را انجام دهند.
در روايت صحيح السند ديگر كه از طريق عامه نقل شده است، رسول خدا صلى الله عليه وآله همين اطاعت مطلق را براى امام بعد از خودش نيز ثابت كرده است. ابن أبى شيبه، استاد بخارى در كتاب المصنف در اين باره مىنويسد:
حدثنا وكيع بن الجراح قال ثنا الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من أطاعني فقد أطاع الله ومن أطاع الإمام فقد أطاعني ومن عصاني فقد عصى الله ومن عصى الإمام فقد عصاني. ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: هر كس از من اطاعت از خدا اطاعت كرده است، و هر كس از «امام» اطاعت كند، به درستى كه از من اطاعت كرده است، هر كس از فرمان من سرپيچى كند، از فرمان خداوند سرپيچى كرده است و هر كس از فرمان امام سرپيچى كند، از فرمان من سرپيچى كرده است. إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج6، ص418، ح32529، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
اين روايت از نظر سندى كاملا صحيح است و تمام روات آن از روات بخارى، مسلم و ديگر صحاح سته هستند كه ما به جهت اطمينان روات آن را بررسى خواهيم كرد.
بررسى سند روايت:
وكيع بن الجراح: ذهبى در باره او مىنويسد: وكيع بن الجراح أبو سفيان الرؤاسي أحد الأعلام... قال أحمد ما رأيت أوعى للعلم منه ولا أحفظ... وكيع بن جراح، يكى از سرشناسان بود، احمد گفته: مخزن علمى پرتر و حفظ كنندهتر از او نديدم. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج2، ص350، رقم: 6056، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م. سليمان بن مهران الأعمش: ذهبى در باره او گفته: سليمان بن مهران الحافظ أبو محمد الكاهلي الأعمش أحد الأعلام. سليمان بن مهران، يكى از مشاهير بود. الكاشف ج1، ص464، رقم: 2132
ذكوان أبو صالح الزيات: ذهبى او را اين چنين معرفى كرده است: ذكوان أبو صالح السمان الزيات شهد الدار وروى عن عائشة وأبي هريرة وعنه بنوه عبد الله وسهيل وصالح والأعمش من الأئمة الثقات عند الأعمش عنه ألف حديث توفي بالمدينة سنة إحدى ومائة ع ذكوان ابوصالح، يكى از پيشوايان مورد اعتماد بود. الكاشف ج1، ص386، رقم: 1489 بنابراين سند روايت كاملا صحيح است.
و احمد بن حنبل در مسند خود نقل مىكند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أبو النَّضْرِ ثنا عُقْبَةُ يَعْنِى بن أبي الصَّهْبَاءِ ثنا سَالِمُ بن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ ان عَبْدَ اللَّهِ بن عُمَرَ حدثه انه كان ذَاتَ يَوْمٍ عِنْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مع نَفَرٍ من أَصْحَابِهِ فَأَقْبَلَ عليهم رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال يا هَؤُلاَءِ أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى رسول اللَّهِ إِلَيْكُمْ قالوا بَلَى نَشْهَدُ انك رسول اللَّهِ قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ في كِتَابِهِ من أطاعني فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ قَالَُوا بَلَى نَشْهَدُ انه من أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وان من طَاعَةِ اللَّهِ طَاعَتَكَ قال فإن من طَاعَةِ اللَّهِ أَنْ تطيعوني وان من طاعتي أَنْ تُطِيعُوا أَئِمَّتَكُمْ أَطِيعُوا أَئِمَّتَكُمْ فَإِنْ صَلَّوْا قُعُوداً فَصَلُّوا قُعُوداً.
عبد الله بن عمر نقل كرده استكه روزى به همراه رسول خدا (ص) با تعدادى از اصحاب بوديم كه آن حضرت جلو آمد و فرمود: آيا شما نمىدانيد كه من پيامبر خدا هستم؟ گفتند: بلى، شهادت مىدهيم كه تو رسول خدا هستى. آن حضرت ادامه داد: آيا نمىدانيد كه خداوند در كتابش نازل كرده: هر كس از من اطاعت كند به درستى كه از خداوند اطاعت كرده است، همگى گفتند: بلى، شهادت مىدهيم كه هركس از شما اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده و يكى از اطاعتهاى خداوند پيروى از شما است. آن حضرت فرمود: اگر از اطاعت خداوند اين است كه از من اطاعت كند، وظيفه شما اين است كه از ائمه خود اطاعت كنيد؛ (حتى) اگر آنها نشسته نماز خواندند، شما نيز نشسته نماز بخوانيد. الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص93، ح5679، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
هيثمى بعد از نقل اين روايت مىگويد: رواه أحمد والطبراني في الكبير ورجاله ثقات. اين روايت را حمد و طبرانى در معجم الكبير نقل كردهاند و راويان آن مورد اعتماد هستند. الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج2، ص67، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ. و در روايات صحيح السند ديگرى كه بازهم از طريق شيعه و سنى نقل شده است، رسول خدا صلى الله عليه وآله آن امامى كه اطاعت مطلق از او واجب است را مشخص كرده، آن جا كه فرموده: أيها الناس من عصى عليا فقد عصاني، ومن عصاني فقد عصى الله عز وجل، ومن أطاع عليا فقد أطاعني، ومن أطاعني فقد أطاع الله. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص372، ناشر: جامعه مدرسين، قم، اول، 1403 ق. همين روايت در منابع اهل سنت نيز با سند صحيح نقل شده است، حاكم نيشابورى در مسند خود مىنويسد: أخبرنا أبو أحمد محمد الشيباني من أصل كتابه ثنا علي بن سعيد بن بشير الرازي بمصر ثنا الحسن بن حماد الحضرمي ثنا يحيى بن يعلى ثنا بسام الصيرفي عن الحسن بن عمرو الفقيمي عن معاوية بن ثعلبة عن أبي ذر رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من أطاعني فقد أطاع الله ومن عصاني فقد عصى الله ومن أطاع عليا فقد أطاعني ومن عصى عليا فقد عصاني.
حاكم نيشابورى، سپس مىگويد: هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص131، ح4617، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م. و ذهبى در تلخيص المستدرك، در ذيل روايت مىگويد: صحيح. المستدرك علي الصحيحين و بذيله التلخيص للحافظ الذهبي، ج3، ص121، طبعة مزيدة بفهرس الأحاديث الشريفة، دارالمعرفة، بيروت،1342هـ و اهل سنت اعتقاد دارند كه اگر روايتى در المستدرك حاكم بيايد، به منزله ورود در صحيحين است. در نتيجه، همان طورى كه طبق تصريح فخررازى، اطاعت مطلق از رسول خدا، همانند و همسان با اطاعت از خداوند بود و عصمت آن حضرت را ثابت مىكرد، بر طبق اين روايات صحيح السند كه در منابع شيعه و سنى آمده، اطاعت مطلق از اميرمؤمنان عليه السلام نيز همانند اطاعت مطلق از پيامبر و اطاعت از خداوند است و قوىترين دليل بر عصمت آن حضرت است. ادامه دارد
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
light;258863 نوشت:
رابعا : یک دلیل برای من بیاورید که پیامبر از هر گونه اشتباه معصوم است . (البته از قرآن)
[=arial black]عصمت در آيه «لا ينال عهدي الظالمين»
[=arial black][=arial black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم[=arial black]
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=arial black]وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. البقره / 124. [=arial black]و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [ خدا به او ] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم. » [ ابراهيم ] پرسيد: « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد ».
[=arial black]اين آيه از آياتى است كه الهى بودن مقام امامت، برترى مقام امامت بر مقام نبوت و نيز عصمت امام را ثابت مىكند؛ چرا كه حضرت ابراهيم عليه السلام با اين كه پيامبر بود، وقتى به مقام امامت رسيد و عظمت و بزرگى اين مقام را ديد، از خداوند كريم اين مقام را براى ذريه و فرزندانش نيز درخواست كرد؛ اما خداوند در جواب خليل خود به صورت مطلق فرمود: [=arial black]عهد من ظالمان نخواهد رسيد
[=arial black]يعنى اين مقام مخصوص كسانى است كه در تمام عمرشان لحظهاى ظلم نكرده باشند. براى اثبات عصمت با استفاده از اين آيه، نيازمند چند مقدمه هستيم كه به صورت خلاصه طرح مىشود:
[=arial black]استفاده از كلمه «امام» در آيه.
[=arial black]در اين آيه خداوند كريم از كلمه «امام» استفاده كرده است كه اين كلمه از نظر لغوى به معناى پيشوا و «من يؤتم به» گرفته شد است و بدان معنا است كه مردم وظيفه دارند از او به صورت مطلق و در تمام شئونات زندگى، گفتار، كردار، اخلاق، عقائد و... پيروى كنند و چنين كسى بايد معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد كه ما در بحث ادله عقلى به تفصيل به اين مطلب خواهيم پرداخت. [=arial black]فخر رازى مفسر نامدار اهل سنت در باره لزوم عصمت امام مىگويد:
[=arial black]المسألة الرابعة: قوله: «إِنّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» يدل على أنه عليه السلام كان معصوماً عن جميع الذنوب لأن الإمام هو الذي يؤتم به ويقتدى، فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الاقتداء به في ذلك، فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية وذلك محال لأن كونه معصية عبارة عن كونه ممنوعاً من فعله وكونه واجباً عبارة عن كونه ممنوعاً من تركه والجميع محال.
[=arial black]مسأله چهارم: اين گفته خداوند كه «من تو را پيشوا براى مردم انتخاب كردم» دلالت مىكند بر اين كه آن حضرت از تمام گناهان معصوم باشد؛ چرا كه امام كسى است كه از او پيروى و به او اقتدا مىشود، اگر معصيتى از او سر بزند، واجب است كه ما در همان معصيت از او پيروى كنيم، در اين صورت بر ارتكاب معصيت واجب مىشود و اين محال است؛ چرا كه معصيت عبارت از چيزى كه انجامش ممنوع است، و اگر واجب باشد، معنايش اين است كه ترك معصيت ممنوع باشد و جميع اين فرضها محال است.
[=arial black]الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج4، ص37، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=arial black]مراد از «امامت» در آيه چيست؟
[=arial black]برخى از علماى سنى تلاش كردهاند كه ثابت كنند مراد از «جاعلك للناس اماما» همان مقام رسالت؛ چرا كه «امام» يعنى كسى كه مردم وظيفه دارند از او اطاعت كنند و پيامبران نيز به اتفاق همگان واجب الإطاعه هستند؛ پس مراد از «امام» همان نبوت است نه امام به همان معنايى كه شيعه قائل است. [=arial black]واضح است كه اين ديدگاه قابل قبول نيست؛ زيرا ترديدى نيست كه خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از سالها ابتلا و امتحان كه بسيارى از اين امتحانها همانند ذبح اسماعيل، افتادن در آتش نمرود، گذاشتن حضرت اسماعيل در صحراى برهوت مكه و... در زمان نبوت آن حضرت بوده، مقام جديدى غير از مقام نبوت داده است كه اين مقام جديد او را چنان به شعف آورده كه فورا آن را براى فرزندانش نيز درخواست كرده است. و اگر مراد از امام در اين آيه همان نبوت باشد، جعل دوباره امامت و تحصيل حال معنا ندارد.
[=arial black]علامه طباطبائى رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىنويسد:
[=arial black]قوله تعالى: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، أي مقتدى يقتدي بك الناس، و يتبعونك في أقوالك و أفعالك، فالإمام هو الذي يقتدي و يأتم به الناس، و لذلك ذكر عدة من المفسرين أن المراد به النبوة، لأن النبي يقتدي به أمته في دينهم، قال تعالى: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ، إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»: النساء- 63، لكنه في غاية السقوط.
[=arial black]أما أولا: فلأن قوله: إِماماً، مفعول ثان لعامله الذي هو قوله: [=arial black]جاعِلُكَ و اسم الفاعل لا يعمل إذا كان بمعنى الماضي، و إنما يعمل إذا كان بمعنى الحال أو الاستقبال فقوله، إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، وعد له ع بالإمامة في ما سيأتي، مع أنه وحي لا يكون إلا مع نبوة، فقد كان (ع) نبيا قبل تقلده الإمامة، فليست الإمامة في الآية بمعنى النبوة (ذكره بعض المفسرين.)
[=arial black]و أما ثانيا: فلأنا بينا في صدر الكلام: أن قصة الإمامة، إنما كانت في أواخر عهد إبراهيم ع بعد مجيء البشارة له بإسحق و إسماعيل، و إنما جاءت الملائكة بالبشارة في مسيرهم إلى قوم لوط و إهلاكهم، و قد كان إبراهيم حينئذ نبيا مرسلا، فقد كان نبيا قبل أن يكون إماما فإمامته غير نبوته. [=arial black](إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام يعنى مقتدا و پيشوايى كه مردم به او اقتداء كرده و در گفتار و كردارش از او پيروى مىكنند، و به همين جهت عدهاى از مفسرين گفتهاند: مراد از امامت همان نبوت است؛ چون نبى نيز كسى است كه امتش در دين خود به وى اقتداء مىكنند، هم چنان كه خداى تعالى فرموده: [=arial black]وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ ما هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر براى اين كه باذن او پيروى شود) [=arial black]لذا تفسيرى كه از جعل در «انى جاعلك للناس اماماً» به نبوت شده، به چند دليل معقول نيست: [=arial black]1. كلمه « اماما» مفعول دوم عامل خودش است و عاملش كلمه (جاعلك) است و اسم فاعل هيچگاه به معناى گذشته باشد عمل نمىكند و مفعول نمىگيرد، وقتى عمل مىكند كه يا به معناى حال باشد و يا آينده.
[=arial black]بنا بر اين قاعده، جمله «إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» وعدهاى است به ابراهيم عليه السلام كه در آينده او را به مقام امامت مىرساند و خود اين جمله و وعده از طريق وحى به ابراهيم عليه السلام ابلاغ شده است؛ پس معلوم مىشود قبل از آن كه اين وعده به او برسد، پيغمبر بوده كه اين وحى باو شده؛ از اين رو، به طور قطع امامتى كه بعدها به او ميدهند، غير نبوتى است كه در آن حال داشته، (اين جواب را بعضى ديگر از مفسرين نيز گفتهاند).
[=arial black]2. جريان امامت ابراهيم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعيل بوده، ملائكه وقتى اين بشارت را آوردند كه آمده بودند قوم لوط را هلاك كنند، در سر راه خود سرى به ابراهيم عليه السلام زدهاند و ابراهيم در آن موقع پيغمبرى بود مرسل؛ پس معلوم مىشود قبل از امامت داراى نبوت بوده.
[=arial black]طباطبايى، سيد محمد حسين (متوفاى 1412هـ)، الميزان فى تفسير القرآن، ج1، ص271، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، الطبعة: الخامسة، 1417هـ.
[=arial black]شيخ كلينى رضوان الله تعالى عليه با سند صحيح از امام باقر عليه السلام نقل مىكند:
[=arial black]جابر گويد: شنيدم كه امام باقر عليه السلام مىفرمود: همانا خدا ابراهيم را به بندگى به پذيرفت پيش از آنكه به پيغمبرى پذيرد و به پيغمبرى پذيرفت پيش از آنكه به رسالت گيرد، او را به مقام رسالت رساند، پيش از آنكه او را خليل خود انتخاب كند، به مقام خليل رسيد، پيش از آنكه او را به امامت برساند و چون اين مقامات برايش فراهم نمود ـ امام پنج انگشت خود را (براى نمودن اين پنج مقام) جمع كرد- به ابراهيم گفت: اى ابراهيم همانا من تو را امام مردم گردانيدم. از بس اين مرتبت در چشم ابراهيم بزرگ آمد، گفت: پروردگارا و از فرزندان من هم؟، خدا فرمود: پيمان من به ستمكاران نرسد.
[=arial black]الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1 ص175، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
[=arial black]منظور از «عهدي» مقام امامت است، نه مقام رسالت:
[=arial black]و باز ترديدى نيست كه مراد از «عهدي» كه خداوند صراحتا گفته است آن را به ظالمان و ستمگران نخواهد داد، همان مقام امامت است كه پيش از اين در آيه گذشت؛ چنانچه بسيارى از مفسران و علماى اهل سنت به اين مطلب اعتراف كردهاند؛ از جمله فخررازى در تفسير خود مىگويد:
[=arial black](لاَ يَنَالُ عَهْدِي) جواباً لقوله (وَمِن ذُرِّيَّتِي) وقوله (وَمِن ذُرِّيَّتِي) طلب للإمامة التي ذكرها الله تعالى فوجب أن يكون المراد بهذا العهد هو الإمامة ليكون الجواب مطابقاً للسؤال. [=arial black]جمله «لا ينال عهدي» جواب اين گفته ابراهيم «ومن ذريتي» است، ابراهيم در اين جمله همان امامت را درخواست كرده است كه خداوند در آيه ذكر نموده؛ پس واجب است كه مراد از «عهد» را «امامت» بدانيم، تا جواب مطابق با سؤال باشد.
[=arial black]الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج4، ص39، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=arial black]و بيضاوى، يكى ديگر از مفسران اهل سنت در تفسير «لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ» مىگويد:
[=arial black]إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة.
[=arial black]جمله «لا ينال عهدى الظالمين» در جواب درخواست ابراهيم عليه السلام است و به او گوشزد مىكند كه اگر در نسل او ظالمى وجود داشته باشد، آنها به مقام امامت نخواهند رسيد؛ چرا كه امامت، امانتى است از جانب خدا و عهد او، و ظالم صلاحيت اين امانت و عهد را ندارد و تنها انسانهاى پاك و پرهيزگار به اين مقام مىرسند. اين آيه دلالت بر عصمت انبياء از گناهان كبيره قبل از بعثت مىكند و اين فاسق صلاحيت براى امامت ندارد. [=arial black]البيضاوي، ناصر الدين ابوالخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاى685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج1، ص398، ناشر: دار الفكر – بيروت. [=arial black]و ابن كثير دمشقى سلفى نيز در تفسير آيه مىگويد: [=arial black]لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَيقول تعالى منبهاً على شرف إبراهيم خليله (عليه السلام) وان الله جعله إماما للناس. [=arial black]خداوند با اين جمله شرف خليلش ابراهيم را به مردم گوشزد مىكند و اين كه خداوند او را امام بر مردم قرار داده است. [=arial black]ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص165، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
[=arial black]مراد از ظلم در آيه چيست؟
[=arial black]حال بعد از اين مقدمات به اين بحث مىپردازيم كه مراد از ظلم چيست؟ آيا فقط شامل ظلم بر ديگران مىشود يا شامل ظلم بر نفس كه گناهان صغيره و كبيره مصداق اتم ظلم به نفس هستند را نيز شامل مىشود ؟
[=arial black]ترديدى نيست كه گناه و سرپيچى از فرامين الهى نوعى ظلم به حساب مىآيد؛ چنانچه خداوند در قرآن مى فرمايد: [=arial black]وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ. الطلاق / 1. [=arial black]هر كس حدود خدا را تجاوز كند، به نفسش ظلم كرده است. [=arial black]از ديدگاه روايات حد اقل مرتبه گناه، ظلم به نفس خويش است؛ يعنى اگر كسى در تمام عمرش حتى يك بار گناه بكند، مصداق ظالم مىشود. و عهد الهى كه امامت باشد به ظالم نمىرسد؛ از اين رو، امام بايد معصوم باشد.
[=arial black]شيخ صدوق رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىنويسد:
[=arial black]و گفته خداوند كه فرمود: «عهد من به مردم ستمكار نمىرسد»، مقصود خداوند اين است: كسى كه بت و يا معبود ديگرى غير از خدا را ولو يك چشم بهم زدن پرسيده باشد، شايسته مقام امامت نيست؛ اگر چه بعد از آن اسلام آورده باشد. ظلم به معناى قرار دادن يك چيز در غير جاى خودش هست و شرك بزرگترين ظلم است. خداوند در اين باره مىفرمايد: «به درستى كه شرك، ستم بزرگى است».
[=arial black]همچنين مقام امامت شايسته كسى كه مرتكب كار حرام شده باشد نيست، چه كبيره آن را انجام داده باشد يا صغيرهاش را؛ اگر چه بعد از آن توبه كرده باشد. و نيز كسى كه بر گردن حدى باشد، نمىتواند بر ديگرى حدّ اجرا نمايد؛ از اين رو، امام بايد معصوم باشد و عصمت جز به نص الهى از طريق پيامبر خدا صلى الله عليه وآله شناخته مىشود؛ چرا كه عصمت، در قيافه ظاهرى انسان هويدا نيست و همانند سياهى و سفيدى و چيزهاى ديگر با چشم ديده نمىشود؛ بلكه عصمت، صفتى است مخفى كه جز از طريق خداوند داناى غيب شناخته نمىشود.
[=arial black]الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص131، ناشر: جامعه مدرسين، قم، اول، 1403 ق. [=arial black]همو: الخصال، ص310، تحقيق: علي أكبر الغفاري، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية ـ قم، 1403هـ ـ 1362ش
[=arial black]برخى از بزرگان سنى نيز با استناد به همين آيه، به صراحت گفتهاند كه انسان فاسق نمىتواند امامت جامعه را به عهده بگيرد. ابو بكر جصاص در اين باره مىنويسد:
[=arial black]فثبت بدلالة هذه الآية بطلان إمامة الفاسق وأنه لا يكون خليفة وأن من نصب نفسه في هذا المنصب وهو فاسق لم يلزم الناس اتباعه ولا طاعته.
[=arial black]پس به دلالت اين آيه، ثابت مىشود كه امامت فاسق باطل است و او نمىتواند امام باشد، و اگر كسى خودش را به اين منصب نصب كند (به زور در اختيار بگيرد) در حالى كه فاسق است، اطاعت و پيروى از او بر مردم واجب نيست.
[=arial black]الجصاص الرازي الحنفي، أبو بكر أحمد بن علي (متوفاى370هـ)، أحكام القرآن، ج1، ص86، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت – 1405هـ.
[=arial black]جالب است كه ابن عيينه كه از بزرگان تاريخ اهل سنت به حساب مىآيد، نصب ظالم را به عنوان امام، همانند چوپانى گرگها بر گوسفندان دانسته است:
[=arial black]وعن ابن عيينة لا يكون الظالم إماما قط وكيف يجوز نصب الظالم للإمامة والإمام إنما هو لكف الظلمة فإذا نصب من كان ظالما في نفسه فقد جاء المثل السائر من استرعى الذئب ظلم. [=arial black]از ابن عيينه نقل شده است كه: ظالم هرگز نمىتواند باشد، چگونه نصب ظالم براى امامت جايز باشد، در حالى فلسفه وجودى امام، جلوگيرى از ظلم است، وقتى كسى كه خودش ظالم است به امامت منصوب شود، اين مثل در باره او مصداق پيدا مىكند: كسى كه گرگ را چوپان قرار دهد، ظلم كرده است.
[=arial black]الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج1، ص211، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.
[=arial black]النسفي، أبو البركات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاى710هـ)، تفسير النسفي، ج1، ص69، طبق برنامه الجامع الكبير. [=arial black]أبي حيان الأندلسي، محمد بن يوسف (متوفاى745هـ)، تفسير البحر المحيط، ج1، ص549، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ -2001م. [=arial black]زمخشرى در كتاب الكشاف در اين باره مىنويسد: [=arial black]«لا ينال عهدي الظالمين» وقرىء ( الظالمون ) أي من كان ظالما من ذريتك لا يناله استخلافي وعهدي اليه بالإمامة وإنما ينال من كان عادلا بريئا من الظلم وقالوا في هذا دليل على ان الفاسق لا يصلح للإمامة. [=arial black]لا ينال عهدى الظالمين، كه برخى «ظالمون» خواندهاند، به اين معنا است: كسى كه از فرزندان تو ظالم باشد، جانشين و عهدى من براى امامت، به او نخواهد رسيد، و تنها به كسى مىرسد كه عادل و از ظلم پاك باشد. گفتهاند كه اين آيه دليل بر اين است كه فاسق صلاحيت امامت را ندارد. [=arial black]الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج1، ص211، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي. [=arial black]و بيضاوى مىگويد: [=arial black]«قال لا ينال عهدي الظالمين» إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة. [=arial black]جمله «قال لا ينال عهدى الظالمين» در جواب درخواست ابراهيم عليه السلام است و به او گوشزد مىكند كه در بين نوادگان كسانى جزء ظالمان هستند و آنها به مقام امامت نخواهند رسيد؛ چرا كه امامت امانت خداوند و عهد او است، و ظالم صلاحيت آن را ندارند. تنها انسانهاى نيك و پاك از فرزندان ابراهيم به آن مقام خواهند رسيد. اين آيه دليل بر عصمت انبياء از گناه كبيره قبل از بعثت است و دليل بر اين است كه فاسق صلاحيت امامت را ندارد. [=arial black]البيضاوي، ناصر الدين ابوالخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاى685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج1، ص397 ـ 398، ناشر: دار الفكر – بيروت.
Bk 31, Number 5923:
Yazid b. Hayyan reported: We went to him (Zaid b. Arqam) and
said to him. You have found goodness (for you had the honour)
to live in the company of Allah's Messenger (may peace be upon
him) and offered prayer behind him, and the rest of the hadith
is the same but with this variation of wording that lie said:
Behold, for I am leaving amongst you two weighty things, one
of which is the Book of Allah, the Exalted and Glorious, and
that is the rope of Allah. He who holds it fast would be on
right guidance and he who abandons it would be in error, and
in this (hadith) these words are also found: We said: Who are
amongst the members of the household? Aren't the wives (of the
Holy Prophet) included amongst the members of his house hold?
Thereupon he said: No, by Allah, a woman lives with a man (as
his wife) for a certain period; he then divorces her and she
goes back to her parents and to her people; the members of his
household include his ownself and his kith and kin (who are
related to him by blood) and for him the acceptance of Zakat
is prohibited.
شیعیان علی ع دقت کنند حدیث فوق دو حدیث بعد از آن حدیث قبلی است در صحیح مسلم که آن عده که از زید این رو میشنیدند از وی پرسیدند از اهل بیت برای ما بگو آیا زنان هم جزو آن میشوند؟ زید گفت والله نه. زید ادامه داد: زن با مرد مدت معینی زندگی میکند و زمانی که مرد او را طلاق دهد به خانه پدریش باز میگردد. اهل بیت شامل خود نبی ص بچه هاو نوادگان حضرت ص که خون هایشان یکی است و زکات پذیرفتنشان حرام است...
[=Arial Black]خوب در این بخش سعی داریم اثبات کنیم که چه کسی دین ساز است
[=Arial Black]منبع بحث هم همین اول مشخص می شود:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313
شروع می کنیم
[=Arial Black]مذهب شيعه کي و چه جوري پايه گذاري شده و چگونه مي توان گفت که بيش از يک ميليارد مسلمان در اشتباهند و اقليت شيعه صحيح مي گويند ؟؟؟
در منطق قرآن هيچ وقت اکثريت ملاک حقانيت نيست همانطوي که خداوند کريم در جاي جاي قرآن به اين مطلب اشاره فرموده است :
خداوند در قرآن 15 مرتبه مي فرمايد :
أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ .
( در سوره هاي : انعام /37 ، الأعراف /131 ، الأنفال /34 ، يونس /55 ، ... ) .
و دو مورد مي فرمايد :
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ .
( سوره هاي العنکبوت / 63، و الحجرات /4) .
از طرفي اگر نگاهي به اطراف خود بيندازيد مي بينيد که اکثريت جمعيت جهان را مسيحي ها تشکيل مي دهند
طبق بررسيهاي بهعمل آمده توسط كارشناسان و آمارگيران جهاني و استنتاجات انجامشده از آمار و اطلاعات كشورها ، هم اكنون پيروان دين مسيحيت 33% كل جمعيت جهان را تشكيل ميدهند. واين در حالي است که مسلمانان 21% از جمعيت دنيا را تشکيل مي دهند و در رتبه دوم قرار دارند.
بنابراين اگر اکثريت ملاک حقانيت باشد و همين که تعداد عده اي بيشتر بود اين را ملاک درستي بدانيم پس بايد شما هم مسيحي شويد زيرا به نظر شما آيا مي شود 33% جمعيت جهان در اشتباه باشند و 21% درست بگويند ؟!!!
سايت ويکي پديا طبق آمار سال 2005.
اما اينکه چرا جمعيت اهل سنت از شيعيان بيشتر است ، خود بحث مستقلي را مي طلبد وعلل گوناگوني هم دارد که در حال حاضر به بحث ما ارتباطي ندارد و در صورت تمايل بعدا خدمت شما عرض خواهيم نمود.
اما اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم . براي رفع هر گونه ابهام به مطالب زير دقت فرمائيد :
قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .
سورة البينة ، آية 7 .
والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 .
زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد .
... أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قال قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي إذا كان يوم القيامة يخرج قوم من قبورهم لباسهم النور على نجائب من نور أزمتها يواقيت حمر تزفهم الملائكة إلى المحشر فقال علي تبارك الله ما أكرم هؤلاء على الله قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي هم أهل ولايتك وشيعتك ومحبوك يحبونك بحبي ويحبوني بحب الله هم الفائزون يوم القيامة .
تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 332، ذيل ترجمه آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام .
امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فرمود: (روزي) رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به من فرمودند:
يا علي زماني که قيامت فرا مي رسد عده اي از قبر هايشان خارج مي شوند که لباسهاي آنها از نور است و بر شتراني از نور سوارند که افسار آن شتران از جنس ياقوت سرخ است ملائکه آنها را تا محشر مشايعت مي کنند ، من عرض کردم تبارک الله چقدر اينها نزد خداوند گرامي هستند ، در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند : آنها کساني هستند که ولايت و امامت تو را پذيرفته اند آنان شيعيان و دوستداران تو هستند ، تو را به خاطر دوستي من دوست داراند و مرا دوست مي دارند زيرا که خداوند را دوست دارند ، آنان در روز قيامت رستگارند .
روى ابن عساكر بإسناده عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنّا عند النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فأقبل علي بن أبي طالب، فقال رسول اللّه: «قد أتاكم أخي، ثمّ التفت اليالكعبة فضربها بيده. ثمّ قال: والذي نفسي بيده، إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة.
ثمّ قال: إنّه أوّلكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهد اللّه، وأقومكم بأمر اللّه، وأعدلكم في الرعيّة، وأقسمكم بالسويّة، وأعظمكم عند اللّه مزية». قال: وفي ذلك الوقت نزلت فيه: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). البيّنة:7/98.
كان أصحاب محمد صلى اللّه عليه وسلّم إذا أقبل علي قالوا: قد جاء خير البرية.
تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 371، ذيل ترجمه اميرالمؤمنين علي عليه السلام .
ابن عساكر با سند خودش از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل مي کند که جابر فرمود:
نزد رسول خدا بوديم ( ناگهان ) علي عليه السلام وارد شد ، در اين هنگام رسول خدا فرمودند : برادر شما آمد ، سپس رو به کعبه نمودند و با دستشان به کعبه زدند و فرمودند قسم به خدائي که جانم در دست اوست هر آينه اين مرد و شيعيانش در روز قيامت رستگارند .
سپس رسول خدا فرمودند : علي(ع) اولين کسي است که به من ايمان آورده است ، او وفادارترين شما به عهد و پيمان الهي وثابت قدم ترين شمادر اوامر الهي است وعادل ترين شما در برخورد با زير دستان و با انصاف ترين شماست و نزد خدا از همه شما برتر و با فضيلت تر است .
جابر مي گويد : در همين وقت بود که آيه (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). در شأن علي عليه السلام نازل شد . و هر وقت علي عليه السلام مي آمد اصحاب رسول مي گفتند بهترين مخلوق خدا آمد .
وعن ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ...
نظم درر السمطين ـ زرندي حنفي ـ ص 92 .
ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ...
... عن الشعبي عن علي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أنت وشيعتك في الجنة " .
تاريخ بغداد ج12، ص 284، ذيل ترجمه عصام بن الحكم بن عيسى بن زياد بن عبد الرحمن رقم 6731 .
شعبي از امير المؤمنين علي نقل مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :(اي علي) تو و شيعيانت (روز قيامت ) در بهشت هستيد .
أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم وان عدوك يردون على الحوض ظمأ مقمحين .
المعجم الکبير ـ الطبراني ج1، ص 319، حديث 948 ، باب عبيدالله بن أبي رافع عن ابيه .
رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : يا علي تو وشيعيانت (روز قيامت) در کنار حوض بر من وارد مي شويد در حالي که سيراب هستيد و صورتهايتان سفيد (و نوراني) است و دشمن تو در کنار حوض بر من وارد مي شود در حالي که تشنه و هلاک شده است .
ذهبي در ترجمه حجر بن عدي ابن جبلة بن عدي بن ربيعة مي گويد :
وهو حجر الخير ... أبو عبد الرحمن الشهيد . له صحبة ووفادة ... وكان شريفا ، أميرا مطاعا ، أمارا بالمعروف ، مقدما على الانكار ، من شيعة علي رضي الله عنهما .
سير أعلام النبلاء ج 3، ص 463، ذيل ترجمه حجر بن عدي .
او حجر الخير است ( کنايه از خوبي او ) کنيه او أبو عبد الرحمن که شهيد شد . او از صحابه رسول خداست او مردي شريف و اميري اطاعت کننده بود بسيار به معروف امر مي نمود و هميشه در نهي از منکر مقدم بود و او از شيعيان علي ( عليه السلام ) است .
ذهبي در ترجمه سعيد بن وهب الهمداني الخيواني الكوفي مي گويد :
من كبراء شيعة علي ... أسلم في حياة النبي صلى الله عليه وسلم .
سير أعلام النبلاء ج 3، ص180، رقم 70 ، ذيل ترجمه سعيد بن وهب .
او از شيعيان بزرگ علي (عليه السلام) بود... که در زمان حيات پيامبراکرم صلى الله عليه (وآله) وسلم اسلام آورد .
ابن عبدالبر در ترجمه أبو الطفيل الصحابي مي گويد :
أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني .. وقد ذكره ابن أبي خيثمة في شعراء الصحابة... وكان متشيّعاً في علي.
الإستيعاب ابن عبد البر ج 4 ص 1696
أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني ... ابن أبي خيثمة نام او را در زمره صحابه شاعر ذکر کرده و او از شيعيان علي ( عليه السلام) بود .
ابن أبي الحديد مي گويد :
وكان سلمان من شيعة على ( عليه السلام ) وخاصته.
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد، ج 18،ص 39.
سلمان از شيعيان على ( عليه السلام ) و از اصحاب خاص ايشان بود .
مسعودي شافعي در حوادث وفات پيامبراکرم مي گويد :
أن الإمام عليا أقام ومن معه من شيعته في منزله بعد أن تمت البيعة لأبي بكر .
اثبات الوصية للمسعودي : 121 ط النجف .
بعد از اينکه بيعت ابوبکر تمام شد امام علي ( عليه السلام ) به همراه شيعيانش در خانه اش تحصن نمود .
تقي الدين سبکي در کتاب الطبقات الشافعية نام شافعي را در زمره علماي شافعي مذهب مي آورد .
الطبقات الشافعية ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احياء الکتب العربية .
دكتر صبحي الصالح مي گويد :
كان بين الصحابة حتى في عهد النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) شيعة لربيبه علي ، منهم : أبو ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عمر بن وائلة ، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.
النظم الإسلامية : ص 96 .
در ميان صحابه حتي در زمان (حيات) پيامبراکرم(ص) عده اي شيعه علي(ع) ـ پرورش يافته پيامبر(ص)ـ بودند که بعضي از آنها عبارتند از : أبو ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عامر بن وائلة ، وعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.
محمد كرد علي در کتاب خطط الشام مي گويد :
عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله عليه وسلم ، مثل سلمان الفارسي ، القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين ، والائتمام بعلي بن أبي طالب ، والموالاة له ، ومثل أبي سعيد الخدري ... ومثل أبي ذر الغفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين ، وأبي أيوب الأنصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .
خطط الشام 5 / 251 - 256 .
در زمان رسول خدا جماعت بزرگي از صحابه به دوستي و پيروي از علي(ع) شناخته مي شدند مثل سلمان که مي گفت : ما با رسول خدا بر خيرخواهي مسلمين و پذيرفتن ولايت و امامت علي(ع) و دوستي او بيعت نموديم ، و مثل أبي سعيد خدري ... ومثل أبي ذر غفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن يمان و ذي الشهادتين ، وأبي أيوب انصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .
ابن حزم مي گويد :
وروينا عن نحو عشرين من الصحابة أن أكرم الناس على رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) علي بن أبي طالب.
الفصل في الملل والأهواء والنحل : 3 / 32 (111/4)، وركبت السفينة لمروان خليفات، ص 598.
از حدود بيست نفر از صحابه روايت داريم که گرامي ترين مردم نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم علي بن أبي طالب (ع)بود .
[=Arial Black]ابن خلدون مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]مبدأ دولة الشيعة: اعلم أنّ مبدء هذه الدولة، أنّ أهل البيت لمّا توفي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلّم كانوا يرون أنّهم أحق بالأمر وأنّ الخلافة لرجالهم دون سواهم من قريش.
[=Arial Black]وفي قصّة الشورى أنّ جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي ويرون استحقاقه على غيره ولمّا عدل به إلى سواه تأففوا منه وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابن خلدون در باره مبدأ ظهور شيعه مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]بدان مبدأ تشکيل شيعه اين است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم وفات يافتند ، اهل بيت خلافت را حق مُسلَّم خود مي دانستند و معتقد بودند خلافت سزاوار مردان بني هاشم است و ديگر مردان قريش حقي درخلافت ندارند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]در قضيه شوري هم گروهي ازصحابه از شيعيان علي (عليه السلام ) محسوب مي شدندو معتقد بودند غير از علي (عليه السلام ) هيچ کس استحقاق خلافت را ندارد و زماني که خلافت را فردي غير از علي(ع) به دست آورد از اين امر اظهار بيزاري نمودند و تأسف خوردند. مثل زبير و عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و افراد ديگر .
[=Arial Black]
[=Arial Black]استاد محمد عبد الله عنان مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]من الخطأ أن يقال : إن الشيعة ظهرت ولأول مرة عند انشقاق الخوارج . بل كان بدء الشيعة وظهورهم في عصر الرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ) حين أمره الله بإنذار عشيرته في الآية 214 من الشعراء : (وأنذر عشيرتك الأقربين) ولبى النبي فجمع عشيرته في بيته وقال لهم مشيرا إلى علي : هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اشتباه است کسي بگويد شيعه اولين بار در زمان ايجاد فتنه خوارج به وجود آمد . بلکه ابتداي ظهور شيعه در زمان حيات و ابتداي بعثت رسول خدا بود ، يعني در آن زماني که خداوند به رسولش امر نمود:( نزديکان خود را ارشاد كن و از عذاب آخرت بترسان )آنگاه پيامبراکرم به نداي حق لبيك گفته و نزديکانشان را در خانه خود جمع نمودند و در حالي که (با دست) به علي عليه السلام اشاره مي نمودند
[=Arial Black]
[=Arial Black]به آنها فرمودند : اين شخص برادر ، وصي و جانشين من پس از من در ميان شماست پس هرچه مي گويد از او بشنويد و اطاعتش کنيد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبو حاتم رازي مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]الشيعة لقب لقوم كانوا قد ألفوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - صلوات الله عليه - في حياة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وعرفوا به ، مثل سلمان الفارسي ، وأبي ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وعمار بن ياسر ، وكان يقال لهم شيعة علي ، وأصحاب علي.
[=Arial Black]
[=Arial Black]كتاب الزينة : 259 تحقيق عبد اللّه سلوم السامرائي، نشأة الشيعة لعبد المنعم داود، ص 65، ط. بغداد 1968، الشيعة في مصر، لصالح الورداني المستبصر، ص 10.
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبو حاتم رازي سهل بن محمد بن عثمان سجستاني از علماء لغت وعلوم قرآني ـ ساكن بصرة ـ (متوفى 205 هجري) در كتابش که الزينة نام دارد مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]شيعه لقب کساني بود که با أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله عليه در زمان حيات رسول الله صلى الله عليه (وآله) و سلم الفت داشتند و به محبت علي شناخته مي شدند ، مثل سلمان فارسي ، وأبي ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وعمار بن ياسر ، وبه آنها شيعه علي ، واصحاب علي مي گفتند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]زبير بن بکار مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]وكان عامّة المهاجرين وجلّ الأنصار لا يشكّون أنّ عليّاً هو صاحب الأمر بعد رسولاللّه.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]عموم مهاجرين و انصار هيچ گونه شکي نداشتند که بعد از رسول خدا خليفه و صاحب امر علي ( عليه السلام ) است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313
[=Arial Black]
[=Arial Black]
شما می فرمایید پیامبر (ص) نعوذ بالله معصوم نیست، در حالی که هست، اما ما که می گوییم عایشه معصوم نبوده، در حالی که خودش هم همچین ادعایی نداشته، چرا اینقدر به شما برمی خورد برادر؟! تعصب اشتباه می آورد. بدون تعصب داوری کنید، به نتیجه ی صحیح می رسید. عایشه اگر ام المؤنین است، آیا خدیجه ی کبری (س) ام المؤمنین نیست؟!
چطور عایشه خدیجه (س) را پیرزن عجوزه می نامد و دل پیامبر (ص) را می شکند که پیامبر (ص) گریه می کند و بلند می گوید که بخدا قسم تا کنون هیچ زنی مثل خدیجه (س) نداشته ام.
حالا هم که قبر این ام المؤمنین (خدیجه کبری (س) را در عربستان آنطور خراب کرده اند، چرا اعتراض نمی کنید؟! کمی هم آنطرفی غش کن برادر من).
موفق باشید.
منتظر پاسخ شما هستم.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا امیر المومنین(ع)
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
اما من در ادامه ثابت می کنم ابن ابی الحدید سنی بوده است و کتاب نهج البلاغه خلیفه چهارم شرح داده است
منظور شما چیه؟منظور شما این است که شرح نهج البلاغه یه سنی دست ما چه می کند؟
این چه منطقیه
خوب کتب شما دست ماست چون کار علمی می کنیم تا جوابتون رو از کتب خودتون بدیم تا به شما بی احترامی نشود ...داریم به شما احترام می زاریم و از کتب شما جواب می دیم
اصلا ما باید از کتب شما جواب بدیم بزرگوار
نهج البلاغه کتاب شیعیان است اما ابن ابی حدید سنی شرحی نوشته بر آن
ما که دشمن شما نیستیم
ما دوتا برادر هستیم
می خایم بحث علمی کنیم
حقیقا معلوم بشود
والا تهدید خارجی باشد و علیه کشورمون کسی اقدام کند ولو عرب و به ظاهر مسلمان
در کنار هم جوابشون رو می دیم
شما ناراحت نشید بزرگوار
کار علمی است
من که قصد توهین به شما رو ندارم
به شما هم احترام می زارم
شمااهل سنت عزیزان ما هستید
[=Arial Black][=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)
[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟
جواب در ادامه ذکر می شود
منبع بحث هم اول داده می شود :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=727
آيا ابن ابي الحديد ، شيعه بوده است يا سني معتزلي ؟
پاسخ :
در جواب اين سؤال سه نکته شايان ذکر است .
1- معناي شيعه :
شيعه به کسي مي گويند که اولاً قائل به امامت 12 امام که اولين آنها حضرت اميرالمؤمنين يعسوب الدين حبل المتين علي عليه الصلاة و السلام و آخرين آنها حضرت حجت امام زمان ارواحنا فداه است باشد و عقيده داشته باشد که اينان خلفاي بر حق و بلافصل رسول خدايند و از تمامي مخلوقات خدا برترند .
2
- مذهب او :
آنچه از عبارات بعضي علماي اهل سنت برمي آيد اين است که «عبدالحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد أبو حامد عزالدين معتزلي » شافعي مذهب بوده است .
1 - ابن خلکان مي گويد:
283 - عز الدين ابن أبي الحديد : وقال ( ابن الشعار ) : عبد الحميد بن أبي الحديد كاتب فاضل أديب ذو فضل غزير وأدب وافر وذكاء باهر، خدم في عدة أعمال سواداً وحضرة، آخرها كتابة ديوان الزمام. تأدب على الشيخ أبي البقاءالعكبري ثم على أبي الخيرمصدق ابن شبيب الواسطي، واشتغل بفقه الإمام الشافعي وقرأعلم الأصول، وكان أبوه يتقلد قضاء المدائن، وله كتاب العبقري الحسان في علم الكلام والمنطق والطبيعي والأصول والتاريخ والشعر؛ وراجع صفحات متفرقة من الحوادث الجامعة.
وفيات الأعيان ج 7 ، ص 342 ، رقم 283 .
علماي ديگر اهل سنت بيشتر عقيده اعتزال او را مطرح مي کنند و اين به اين معنا است که هر گاه فردي عقيده اعتزال داشت ، ديگر امامي مذهب نيست و عقايدش با اماميه فرق مي کند .
نويسنده فوات الوفيات اينگونه مي گويد :
عز الدين ابن أبي الحديد :عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد، عز الدين المدائني المعتزلي الفقيه الشاعر....ومن تصانيفه ..... وشرح نهج البلاغة في عشرين مجلد . در حاشيه رقم 1 مي گويد : وقال فيه ابن الشعار: ((خدم في عدة أعمال سواداص وحضرة آخرها كتابة ديوان الزمام، تأدب على الشيخ أبي البقاء العكبري ثم على أبي الخير مصدق ابن شبيب الواسطي، واشتغل بفقه الإمام الشافعي وقرأ الأصول ، وكان أبوه يتقلد قضاء المدائن))
فوات الوفيات ج2، ص 259، ذيل ترجمه عز الدين ابن أبي الحديد .
استاد محمد ابولفضل ابراهيم محقق شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد در مقدمه اش بر اين شرح يکي از قصائد ابن ابي الحديد را - که در مدح آقا اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه است - از کتاب العلويات السبع 16 ، 17 نقل مي کند که ابن ابي الحديد در اين قصيده شيعه بودنش را نفي مي کند . و آن قصيده اين است :
خطاب به حضرت امير عليه السلام مي گويد: مذهب اعتزال را به عنوان دين براي خود انتخاب کردم و به خاطر تو شيعيان را دوست مي دارم.
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - مقدمة المحقق ، ج 1، ص 14.
زرکلي هم در« الأعلام » همين مطلب را مي گويد :
عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد، أبو حامد، عز الدين: عالم بالادب، من أعيان المعتزلة... له (شرح نهج البلاغة - ط) ... .
الأعلام ج3 ، ص 289 ، ذيل ترجمه عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديد .
3- اعتقادات ابن أبي الحديد :
نکته سوم که شايسته است مورد توجه قرار گيرد نظريات ابن ابي الحديد است که با دقت در آن ها به راحتي به دست مي آيد که او فردي سني است و نمي تواند شيعه باشد ؛ بلکه نهايت چيزي که درمورد او مي توان گفت ( آن هم به خاطر نقل يک سري از حقايق تاريخي ) اين است که او يک سني معتزلي منصف است . به اين عبارات توجه کنيد :
1- نظريه تقديم مفضول بر افضل :
الحمد لله الواحد العدل الحمد لله الذي تفرد بالكمال فكل كامل سواه منقوص ...... وقدم المفضول على الأفضل .
سپاس خدايي را که يگانه و عادل است ، سپاس خدايي را که تمامي کمالات در وجود اوست ، پس هر کاملي غير از او ( ودرمقابل او) ناقص است . و سپاس خدايي را که مفضول را بر افضل مقدم کرد .
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 1 - ص 3 .
ابن ابي الحديد با اينکه در مسائل اعتقادي و کلامي معتزلي مذهب است وليکن در اين نظريه يک مطلب خلاف عقل را به خداوند تبارک و تعالي نسبت مي دهد ، حال خدا مي داند به چه انگيزه و به دفاع از چه کسي اين کار را انجام داده است !!! .
در مورد اين مطلب شايسته است به دو نکته توجه شود :
1 . از اين حرف ابن ابي الحديد براحتي مي توان فهميد که او شيعه نيست . زيرا هيچ شيعه اثنا عشري اين مطلب را قبول ندارد .
شيخ طوسي رحمة الله عليه مي فرمايند :
وأما الذي يدل على أنه يجب أن يكون أفضل في الظاهر ما نعلمه ضرورة من قبح تقديم المفضول على الفاضل ...... والعلم بقبح ذلك ضروري لا يختلف العقلاء فيه ، ولا علة لذلك إلا أنه تقديم المفضول على الفاضل فيما كان أفضل منه فيه . وإذا كان الله تعالى هو الناصب للإمام يجب أن لا ينصب إلا من هو أفضل في ظننا وعلمنا .
اما آنچه دلالت مي کند بر اينکه امام د ر ظاهر بايد از همه بالاتر و افضل باشد اين است که ما مي دانيم و بديهي و روشن است که مقدم کردن فرد مفضول و پائين تر بر فرد افضل ( عقلا ) کار قبيحي است .... ( تا آنجا که مي فرمايند ) و در علم به قبح چنين امر بديهيي هيچ يک از عقلا اختلاف ندارند و علت اين عدم اختلاف هم اين است که مفضولي بر فاضلي - در چيزي که آن فاضل براو برتري دارد - مقدم شده است . و زماني که خداوند امر نصب امام را عهده دار است ( عقلا ) واجب است کسي را انتخاب کند که در پيش ما ظنا و علما از همه بالاتر باشد يعني فردي که مسلمين اطمينان و علم دارند به اينکه از همه افراد بالاتر است .
الاقتصاد - الشيخ الطوسي - ص 191.
2 . بر هيچ عاقلي پوشيده نيست که هر گاه امر مهمي در بين باشد که نيازمند به رهبر يا مسؤولي براي آن باشيم هميشه عقلا بهترين فرد و کاملترين فرد ( از جهت شرائط ) را براي آن مسؤوليت انتخاب مي کنند حال هر مصلحتي هم که در بين باشد هيچ وقت عقلا به خود اجازه نمي دهند بخاطر آن مصلحت فرد واجد شرايط را کنار بگذارند و فرد پائين تر از او را انتخاب کنند و اگر هم کسي چنين کاري را انجام دهد از طرف عقلا مورد سرزنش و نکوهش واقع مي شود .
حال وقتي عقلاي عالم چنين کاري انجام نمي دهند و اين کار را خلاف عقل مي دانند چگونه ممکن است چنين کار خلاف عقلي از خداوندي که خالق عقل است سر بزند ؟!!
شيخ طوسي رحمة الله عليه در ادامه مي فرمايند :
ولا يجوز تقديم المفضول على الفاضل لعلة وعارض ، لأن تقديمه عليه وجه قبح ، ومع حصول وجه القبح لا يحسن ذلك كما لا يحسن الظلم ، وإن عرض فيه وجه من وجوه الحسن - ككونه نفعا للغير - لأن مع كونه ظلما - وهو وجه القبح - لا يحسن على حال . ولو جاز أن يحسن ذلك لعلة لجاز أن يحسن تقديم الفاسق المتهتك على أهل الستر والصلاح ، وتقديم الكافر على المؤمن .... وذلك باطل .
الاقتصاد - الشيخ الطوسي - ص 191 – 192.
به خاطر هيچ علت وعارضي مقدم کردن مفضول بر فاضل ( عقلا ) جايز نيست زيرا مقدم کردن مفضول بر فاضل قبيح است ، و با وجود وجه قبح هيچ گاه چنين تقديمي نمي تواند نيکو باشد همانطوري که هيچ وقت ظلم نيکو نمي شود ، حتي اگروجهي از وجوه حُسن مثل نفع رساندن به ديگري و..... بر آن عارض شود و در کنار آن باشد زيرا تا زماني که بر آن ظلم صدق مي کند اين کار قبيح است و نمي تواند نيکو باشد . حال اگر قرار باشد ظلم به خاطر علت و مصلحتي نيکو شود هر آينه جايز است انسان فاسقي را که هتک حرمت مي کند بر انسانهايي که اهل راز داري و صلاح و تقوا هستند مقدم شود و يا اينکه کافر بر مؤمن مقدم شود ... واين کار باطلي است .
2- عدم قبول امامت و خلافت بلا فصل آقا اميرالمؤمنين عليه السلام
او معتقد است هيچ روايت و نص صريحي مبني بر خلافت بلا فصل حضرت امير صلوات الله وسلامه عليه از طرف رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نداريم .
به اين عبارات توجه کنيد :
ومن تأملها وأنصف ، علم أنه لم يكن هناك نص صريح ومقطوع به لا تختلجه الشكوك ولا تتطرق إليه الاحتمالات ، كما تزعم الامامية فإنهم يقولون إن الرسول ص نص على أمير المؤمنين ع نصا صريحا جليا..... ولا ريب أن المنصف إذا سمع ما جرى لهم بعد وفاة رسول الله ص ، يعلم قطعا أنه لم يكن هذا النص ، ولكن قد سبق إلى النفوس والعقول أنه قد كان هناك تعريض وتلويح ، وكناية وقول غير صريح ، وحكم غير مبتوت ، ولعله ص كان يصده عن التصريح بذلك أمر يعلمه ، ومصلحة يراعيها ، أو وقوف ، مع إذن الله تعالى في ذلك .
هر کس بينديشد و انصاف به خرج دهد درمي يابد که در اين باره ( خلافت بلا فصل حضرت امير صلوات الله وسلامه عليه) هيچ روايت صريح و روشني به گونه اي که هيچ شک و احتمالي در آن راه نداشته باشد ، نداريم ، بر خلاف نظر اماميه که گمان مي کنند رسول خدا در روايت صريح و روشن و آشکار و بدون ابهامي علي رابه عنوان خليفه بلا فصل خود معرفي کرده است ......
وي در ادامه مي گويد :
وشکي نيست انسان منصف زماني که جريانات بعد از وفات رسول خدا را بشنود ، قطعا درمي يابد که هيچ روايت صريحي در کار نبوده است ، ولکن آنچه به ذهن و عقل مي آيد اين است که روايات رسول خدا در اين مورد ، درحد يک تعريض و اشاره و کنايه و گفتارغيرصريحي بيش نبوده ، و حکمي قطعي در کارنبوده است .
و شايد عدم تصريح ايشان به اين مطلب به خاطرامري بوده که خود مي دانسته اند ( و به ما نرسيده است ) ، ويا مصلحتي در کار بوده ، و يا اينکه سرّ توقف ايشان و بيان نکردن ايشان به خاطر اين بوده که منتظر دستور واذن خداوند دراين مسأله بوده اند . ( و دستوري هم در اين زمينه نيامد )
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 59
3- شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها :
ابن ابي الحديد به اينجا که مي رسد به شدت ازمهاجمين وجسارت کنندگان دفاع مي کند و بحث هجوم ها و جسارتها و در نتيجه شهادت أم بيها فاطمه زهرا سلام الله عليها در اثر آن آزارها و اذيتها را از اموري ميپندارد که هيچ اصل و اساسي ندارد و ساخته و پرداخته شيعه است .
به اين عبارات توجه کنيد :
فأما الأمور الشنيعة المستهجنة التي تذكرها الشيعة من إرسال قنفذ إلى بيت فاطمة ع ، وإنه ضربها بالسوط فصار في عضدها كالدملج وبقي أثره إلى أن ماتت ، وأن عمر أضغطها بين الباب والجدار ، فصاحت : يا أبتاه يا رسول الله ! وألقت جنينا ميتا ، وجعل في عنق على ع حبل يقاد به وهو يعتل ، وفاطمة خلفه تصرخ ونادى بالويل والثبور ، وابناه حسن وحسين معهما يبكيان . وأن عليا لما أحضر سلموه البيعة فامتنع ، فتهدد بالقتل ، فقال : إذن تقتلون عبد الله وأخا رسول الله ! فقالوا: أما عبد الله فنعم ! وأما أخو رسول الله فلا . وأنه طعن فيهم في أوجههم بالنفاق ، وسطر صحيفة الغدر التي اجتمعوا عليها ، وبأنهم أرادوا أن ينفروا ناقة رسول الله ص ليلة العقبة ، فكله لا أصل له عند أصحابنا ، ولا يثبته أحد منهم ، ولا رواه أهل الحديث ، ولا يعرفونه ، وإنما هو شئ تنفرد الشيعة بنقله .
و اما امور زشت ومستهجني که شيعيان در مورد اينکه قنفذ را به درب خانه فاطمه فرستادند و او هم با تازيانه فاطمه را مورد ضرب و شتم قرار داد و بازوي او چنان ورم کرده و بالا آمده بود که شبيه دستبد شده بود و اثر آن تا زمان وفات ايشان باقي بود ، و اينکه عمر او را بين در و ديوار تحت فشار قرار داد و او فرياد مي زد يا أبتاه يا رسول الله و در اين هنگام جنين او سقط شد ، و به گردن علي ريسمان انداختند و او را مي کشيدند و او مقاومت مي نمود و فاطمه پشت سر او آه و ناله مي کرد و حسن و حسين با هم گريه مي کردند و وقتي علي را آوردند به او گفتند بيعت کن او ممانعت کرد ، پس او را تهديد به قتل کردند ، پس ايشان گفت : اگر مرا بکشيد در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته ايد ! پس آنها گفتند : اينکه گفتي بنده خدا درست است ولي اينکه گفتي برادر رسول خدا صحيح نيست ( يعني تو برادر رسول خدا نيستي ) . و علي ( عليه السلام ) در مقابل ، نفاق آنها را به آنها گوشزد نمود ، ونوشتن صحيفه ملعونه (مبني بر ترور پيامبر اکرم ) و اتفاق و هم پيماني آنها برآن ، و اينکه آنها در شب عقبة با رَم دادن شتر پيامبراکرم قصد ترور آن حضرت را داشتند را رو در روي آنها به آنها گوشزد نمود .
ابن ابي الحديد بعد از نقل اين جريانات مي گويد:
هيچ کدام از اين مطالب نزد اصحاب ما اصل و اساسي ندارد ، و هيچ يک از آنها اين مطالب را تثبيت نکرده است ، و اهل حديث هم اينها را نقل نکرده اند ، و چنين مطالبي نزد آنها شناخته شده نيست ( يعني اينها مطالب عجيب و غريبي است که ساخته و پرداخته شيعيان است ) ، و قطعا اينها از اموري است که فقط شيعيان نقل کرده اند و لاغير.
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 60 .
ابن الحديد ! اگر ذره اي در اينجا انصاف به خرج مي دادي و لااقل کتب علماي خودتان را مطالعه مي نمودي هيچ گاه به خودت اجازه نمي دادي که چنين حرفهايي را بر زبانت جاري کني . « أعوذ بالله مِن علم لا ينفع »
[=Arial Black]4- ايمان حضرت ابوطالب علیه السلام:
[=Arial Black]ابن ابي الحديد معتقد است نقل ها مختلف است بعضي حاکي از کفر ابوطالب است و روايات زيادي که حکايت از اسلام او دارند ، در نهايت مي گويد :
[=Arial Black]من در اين زمينه توقف مي کنم و حکمي نمي دهم .
[=Arial Black]واختلف الناس في إيمان أبى طالب فقالت الامامية وأكثر الزيدية : ما مات إلا مسلما .
[=Arial Black]وقال بعض شيوخنا المعتزلة بذلك ، منهم الشيخ أبو القاسم البلخي وأبو جعفر الإسكافي وغيرهما .
[=Arial Black]مسلمين درايمان ابوطالب اختلاف دارند : همه امامية و اکثر زيدية قائلند او مسلمان از دنيا رفته است . و بعضي از اساتيد ما معتزلة مثل شيخ أبو القاسم البلخي وأبو جعفر الإسكافي وغير اين دونفر هم همين قول را پذيرفته اند .
[=Arial Black]شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 14 - ص 65 - 66 .
[=Arial Black]قلت : فأما أنا فإن الحال ملتبسه عندي ، والاخبار متعارضة ، والله أعلم بحقيقة حاله كيف كانت .... فأنا في أمره من المتوقفين .
[=Arial Black]و اما نظر من اين است که اخبار در مورد او متعارض است و حال او ( از نظر ايمان و کفر) نزد من پوشيده است . حقيقت حال او هر چه که باشد خداوند مي داند . در ادامه هم مي گويد : من در امر ايمان ابوطالب از توقف کنندگان هستم . ( يعني عقيده به ايمان او ندارم و نظري نمي دهم )
[=Arial Black]شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 14 - ص 82 .
[=Arial Black]اين در حالي است که تمامي اماميه ( شيعه اثنا عشري ) همانطوري که خود ابن ابي الحديد تصريح کرد قائل به ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام هستند .
[=Arial Black]و در اينکه ايشان با ايمان کامل از دنيا رفت احدي از اماميه ترديد ندارد .
[=Arial Black]5- ايمان پدران انبياي عظام الهي عليهم السلام
[=Arial Black]او معتقد است پدران انبياي عظام الهي وهمچنين پدر بزرگوار پيامبر(ص) اسلام مشرک بوده اند . در حالي که هيچ شيعه اي ( شيعه اثنا عشري ) چنين نظري ندارد و همه شيعيان ( شيعه اثنا عشري ) قائلند که تمامي پدران انبياي عظام الهي اهل ايمان بوده اند و لحظه اي شرک نورزيده اند.
[=Arial Black]براي آشنايي بيشتروبهتربا نظراو به شرح نهج البلاغة ج 14 ، ص 67و68 مراجعه کنيد .
[=Arial Black]موفق باشيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=727
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما دوست عزیز
[quoteناصر یوسف نژاد] بنده در مورد آیه تطهیر فرض را بر این گذاشتم که همسران پیامبر (ص) هم جزء اهل بیت (ع) هستند
با توجه به پاسخهایی که در پست قبلی بنده داده اید . بهتر است ابتدا در مورد خود ایه ی تطهیر بحث کنیم
چون پیش فرضی که برای ایه ی تطهیر در نظر گرفتید ظاهرا اراده ی تکوینی خداوند است در حالی که اراده ی تشریعیست وان را از ایات قبل ایه ی تطهیر و خود ایه ی تطهیر می توان نتیجه گرفت در ضمن انسانی که خطا نکند نداریم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما جناب هدی محترم
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا / فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ﴿28﴾
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ / فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ / يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿30﴾
وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا / نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا ﴿31﴾
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ / فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿32﴾
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ / إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿33﴾
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ / إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا﴿34﴾
اگر به این ایات دقت کنید موقعی که یک پیامی داده می شود در قسمت دوم ایه نتیجه یا دلیل آن پیام را می گوید و توازن ایه در دو طرف حفظ می شود ولی اگر یک قسمت ایه را حدف کنیم می بینیم که آیه ناقص می ماند مثلا
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
بعد اشخاص بقول شما عوض می شوند و ایه نصف و نیمه رها می شود در حالی که خواننده انتظار داره که ادامه داشته باشد ولی اگه قسمت دوم ان را کنارش بگذاریم و یک معنی واحدی از ان استخراج کنیم معنی کامل و درستی پیدا می کند چون دلیل این همه پند و اندرز و انذار در قسمت دوم ایه نشان داده می شود و بخش اول ابتر نمیماند
او عملی غیر صالح است
ادامه دارد ...
اين پرسش شما كه منطوق سوال بنده است ! شما سوال مرا به خودم تحويل داده ايد .
من پرسيدم چرا نماز صبحتان را دو ركعتي مي خوانيد در حالي كه در قران در خصوص تعداد ركعات نماز چيزي وارد نشده است يعني چرا مثلا 5 ركعتي نمي خوانيد ؟چرا سه ركعتي نمي خوانيد ؟ مبناي دو ركعتي خواندن نماز صبحتان چيست ؟
شما مي فرماييد تو بگو من چرا پنج ركعتي نمي خوانم تا من بگويم چرا دو ركعتي مي خوانم ؟!!!
جناب الهدي ! اين را شما بايد پاسخ دهيد . فراموش نفرماييد بحث ما بر سر اين بود كه وظيفه تبيين آيات الهي با پيامبر اكرم (ص) است .
لطفا پرسشهاي واضح بنده را واضح و صريح پاسخ دهيد . اين بحث عليرغم بيان كامل دلايل ، بي جهت طولاني شده است .از جناب لايت هم تقاضا مي كنم سريع تر به تك تك سوالات بنده پاسخ دهند تا بحث را جمع بندي كنيم .
پرسشهاي بنده در پست شماره 133 مطرح شده است و با گذشت 3 صفحه از آن ، هنوز برادران بزرگوار اهل سنت متعرض هيچ يك از آنها نشده اند جز پست نيمه كاره 166 جناب لايت .
لطفا سريع تر به اصل بحث بپردازيد .
شما چرا از جواب دادن طفره ميري
اگه من اين سوالو كردم واسه اين بود كه بدوني قرار نيست هركسي بياد براي نماز صبح ركعن تعيين كنه
پس روايت و حديث بايد سند صحيح داشته باشه
شما ميگي اهل سنت تا كم ميارن ميگن قرآن
آخه چرا حقيقت و كتمان ميكني
شما ميگي از اصول دين امامته
ما ميگيم از تمام اصول دين در قرآن اومده
حتي نماز كه فروع دينه
هيچ اهل سنتي تا حالا اين ادعا رو نكرده كه بايد همه چي تو قرآن بياد
ما ميگيم چطور تمام اصول دين در قرآن اومده الا اين امامتي كه شما ميگي
فروع دين مثل نمازي كه شما از فرعيات حسابش ميكني حد اقل هزار بار در قرآن اومده حالا جزعياتشو قرآن نميگه اما سنت ميگه
رسول گفته سنت و ماهم جزعياتو از سنت ميگيريم نه هرحديث گمنامي
پس من نميتونم 5 ركعت بخونم چون سنت اينو نميگه سنت ميگه 2 ركعت نماز صبح
تمام
ميگيد بخاري و مسلم قرنها بعد از رسول نوشته شده
خب كه چي
آفرين به اهل سنت كه حداقل دوتا كتاب بعد قرن ها به قول شما دارن
شما چي
آيا شما هم دوتا كتاب مثل بخاري و مسلم داريد كه قبل اين دوكتاب به رسميت بين شيعيان شناخته شده باشه؟
ابن ابي الحديد يك شيعه ي معتزليه
حالا باز شما داستان بگيد
وقتي خود سنت قبول ندارن شما به زور ميخواي ابن ابي الحديدو هل بدي بين علماي اهل سنت؟
من نمی دونم شما با چه منطقی دارید بحث می کنید
بزرگوار اونی که از جواب دادن طفره می ره شمایید ....ما بار ها جواب دایدم...اما جوابی از شما نشنیدیم..شما فقط بدون هیچ دلیل علمی ای شبه پراکنی می کنید
به خاطر چند نفر که می ان به این تایپیک سر می زنند و ممکنه جوابی پیدا نکنند...به شما جوابتون رو ولو 100بار هم شود می دهیم
بحث سر آیه تطهیر بود..ما گفیتم این ایه شامل زنان نیست...دلایل ما هم نوشته شده و شما هنوز جوابی ندادید....اما برای استحکام عرائض ما نمونه هایی از روایت های صحیح السند را کتب خودتون آوردیم...و...و....و...هرکس این پست ها رو بخواند متوجه می شود.
شما مطرح کردید ما قبول نداریم
ما جواب شما رو دادیم
شما باز الان تغییر موضع دادید
انصاف=دین
اما در مورد امامت من جواب رو داده بودم دوباره نقل رو میزارم
[=Arial Black]عجب منطقی !
[=Arial Black]کمی انصاف داشته باشید
[=Arial Black]شما به شیعیان توهین کردید و مذهب شیعه را ساختگی خطاب کردید
[=Arial Black]منم جواب شما رو در پست های زیر دادم
[=Arial Black]ثابت کردم این سنتی که شما می گید کی جمع شده ...باز الان تغییر موضع دادید
[=Arial Black]ثابت کردم مذهب ساختگی شما هستید
[=Arial Black]در این پست ها اثبات شده که شما ساختگی هستید نه شیعه:
http://www.askdin.com/post256182-152.html
http://www.askdin.com/post256186-153.html
http://www.askdin.com/post256189-154.html
http://www.askdin.com/post256198-155.html
[=Arial Black]باز هم توصیه می کنم پست های 87 تا 105 رو مطالعه کنید
[=Arial Black]ما خیال خودمون رو مثل شما راحت نمی کنیم و کتبی که سراسر توهین به پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی (ص) رو به رسمیت بشناسیم
[=Arial Black]ما به صراحت شما اهل سنت رو محکوم می کنیم
[=Arial Black]شیعه ....مثل شما خیالش رو راحت نمی کند ....تک تک کتبش را بررسی می کند .
[=Arial Black]اولا ما شیعه را تعریف کردیم
http://www.askdin.com/post256251-160.html
http://www.askdin.com/post256253-161.html
http://www.askdin.com/post256258-162.html
http://www.askdin.com/post256263-163.html
http://www.askdin.com/post256264-164.html
[=Arial Black]باز هم جواب شبهات شما داده شد و هرکس سواد خواندن دارد می خواند(لینک های بالا)..اثبات کردیم از زبان خودتان او یک سنی بوده است نه شیعه!!!!!
[=Arial Black]شما یک کار علمی را داستان سرایی خطاب کردید...در حالی که خداوند در قرآن می فرماید
[=Arial Black]ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾
[=Arial Black]نون سوگند به قلم و آنچه مىنويسند (۱)
[=Arial Black]سوره قلم
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]خداوند با همه عظمت خود به قلم قسم می خورد..........
[=Arial Black]
[=Arial Black]
شما بايد به سوالات بنده و بنده به سوالات شما به عنوان طرفين بحث بصورت شفاف و صريح پاسخ دهيم تا بحث به نتيجه برسد من پرسشي كردم كه شما اكنون پاسخ داديد .
دقيقا همينطور است ما هم معتقديم هر كسي نمي تواند حدود و مصاديق و تبيين آيات را بيان نمايد بلكه تبيين آيات بر عهده پيامبر (ص) است . حال در جريان مصاديق" اهل البيت " در آيه تطهير ، شيعه و سني از طريق و سند صحيح نقل كرده اند كه پيامبر (ص) پس از نزول اين آيه چند نفر را به عنوان اهل بيت معرفي نموده و براي فهم عمومي و معرفي و شناخت به همه ي مردم ، ماهها با طرق و شيوه هاي مختلف آنان را به عنوان اهل البيت خطاب نموده و آيه تطهير را قرائت فرموده اند تا همه بدانند مراد از اهل البيت در آيه تطهير دقيقا چه كساني هستند .-ان شاء الله كه بخاري و مسلم را به عنوان دو محدث بزرگ اهل سنت قبول داريد و همچنين ذهبي را رجال شناس معروف و معتبر نزد اهل سنت مي دانيد زيرا روايات صحيحي كه ما ادعا مي كنيم از شرح و نظر و پژوهش و تحقيق اين بزرگان شما گذشته اند .-(1)
(1)- رجوع كنيد به رواياتي كه قبلا در صفحه دوم همين تاپيك قرار دادم .
روايات صحيح نشان مي دهند كه يكي از همسران پيامبر (ص) - ام المومنين ام سلمه - هنگام نزول آيه تطهير حضور داشته اما پيامبر اكرم (ص) مانع ورود او به جمع اهل بيت شده اند .
روايات صحيح از طريق همسران پيامبران نقل شده اند(1)
روايات صحيح فوق در صحاح اهل سنت وجود دارد
روايات صحيح اهل سنت ، خود منكر سياق واحد اين بخش از آيه با بخش قبلي و بعدي است .
نه تنها هيچ روايت صحيحي وجود ندارد كه هيچ يك از همسران پيامبر (ص) خود را اهل بيت ناميده باشند يا به آيه تطهير استناد نموده باشند بلكه دقيقا روايات صحيح بعكس آن وجود دارد ، رواياتي كه دقيقا همسران پيامبر (ص) را از دايره اهل البيت در آيه تطهير خارج مي نمايد(2)
پاسخ هاي قبلي شما و جناب لايت به اين مستندات يا سكوت بود يا زير سوال بردن منابع خودتان (اهل سنت ) و يا توجيه روايت .
اگر همچنان بر همان مواضع هستيد به جمع بندي بحث بپردازيم زيرا دلايل به قدر كافي و به وفور بيان شده است
(1)- ر.ك: سنن الترمذي،ج 5 ،ص 361
(2)- ر.ك: .صحیح مسلمج 7 ، ص130 ،ح6414 نيز ر.ك: مسند أحمد ج 6 ص 323
به نام خدا
علاوه بر دلایل موجود در این بحث، من در جایی دیده ام که یکی از زنان پیامبر پس از ایشان علنا مرتد شده است. کارشناسان محترم در صورت صحت امر می توانند منبع را معرفی نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان محترم و پوزش بابت تاخیری که داشتم
بنده واقعا نمی توانستم حضور داشته باشم و الا حتما در خدمتتان بودم
قرآن عکس حرفهای شما را بیان می کند و آیه در شان زنان پیامبر اکرم (ص) نازل شده . ولی خوب چون تشریعیست برای اینکه بیان کند آل عبا هم جزو اهل بیت هستند فرموده اینان هم جرو اهل بیت هستند
اگر ضمیر" کن " می امد آیه تکوینی می شد ولی فقط مختص زنان می شد در حالی که ایه تطهیر همه را شامل می شود و تشریعی است
چرا اهل البیت در این ایه امده و چیز دیگری نیامده ؟
چون اگر مثلا جای اهل البیت "یا نساء النبی" می آمد باز هم اراده تکوینی می شد و همچنین انحصاری به همسران پیامبر
در حالی که اهل البیت امده که بتواند ضمایر را مذکر بیاوردو اراده را تشریعی کند که هم زنان را شامل شود و هم مردان . (میدانید که ضمایر مذکر موقعی که جمع مردان و زنان باشد استفاده می شود)
ادامه دارد ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان محترم و جناب پاسخگو
در مورد حفظ و مصون ماندن قرآن :
انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون
خداوند قران را از تحریف حفظ کرده .اما به چه شکل علمی ؟ مثلا اگر قرآن فقط یک نسخه از آن بود و نسخه های متعدد جعلی از آن, آیا حفظ می شد؟بلکه احتمال داشت همان نسخه ی اولیه ان هم تحریف می شد و هیچ نسخه ی اصلی بدست ما نمی رسید
مسلما چند روایت باعث حفظ نماز نشده اند و دلیل اصلی آن پیوستگی نماز از نسلی به نسل دیگر است و همچنین این پیوستگی در میان انبوهی از جمعیت(به تعداد مسلمانان) است به همین دلیل از تحریف مصون مانده
و اگر کسی نماز نمی خواند و چند روایت از آن بود و به اشکال مختلف میآمد هیچ تضمینی وجود نداشت که صحیح بدست ما برسد
و همچنین برای ایه ی
وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم (1)
باید روایتی که بدست ما میرسد مثل رودی باشد که از منبع حق جاری باشد که حق با منطق سازگاری دارد و یا اگر قادر به تشخیص منطقی بودن آن نبودبم باید مثل سیل جاری باشد که چیزی مانع رسیدن ان به دست ما نباشد البته در مورد دومی لزومی به پذیرش آن نیست چون چه بسا سیلی که جاریست مواد مذاب نباشد ولی منطق ما قادر به تشخیص نبوده
..........
البته این پست بنده را در تضاد با پستی که قبلا عرض کردم نگیرید چون در موردی که بحث میکنیم اختلاف نظر فراوان است به همین دلیل بر روایات نمیتوان اعتماد کرد و از نظر بنده از خود قرآن باید به این نتیجه رسید
یا حق
روح الامین هم دچار تفکرات مشابه من شده بوده زمانی که آیات سوره تحریم را بیان می کرده.
ضمنا در لینک http://www.shiaanswering.blogfa.com/post-47.aspx این مطلب آمده:
"ذهبی یکی از علمای معتبر اهل سنت در سير اعلام النبلاء ، جلد 2 صفحه 260 درمورد قتيله همسر رسول خدا (ص) آورده است که قتيله بعد از رحلت پيامبر مرتد شده است."
ولی به نظر من مشابه همین تفکرات دوستان بود که باعث شد بعد از پیامبر نوه او را که جزء اهل بیت بود تکفیر کرده و تشنه برای رضای خدا سر ببرند.
"سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"
اولا اگر توهيني است از جانب تشيع به سنت است
شيعه عادت دارد مذاهب الهي را مسخره كند و توهين كند
ثانيا شما وقتي حرفي را ميزني تحمل كن جوابشو
شما به صحيح بخاري و مسلم توهين ميكني و ميگي چون قرنها بعد از رسول نوشته شده پس مزخرفه
منم ميگم پس كتب شما مزخرفتره چون قرنها بعد بخاري و مسلم تدوين شده و از روي كتب ما اهل سنت كپي كرديد و با ميل خودتون ويرايشش كرديد
علت اينكه شما همش ميگي بريد كتب خودتونو اصلاح كنيد همينه ديگه
چون دوس داريد همه مثل شما عمل كنن
برادر من ما اهل سنت مذهبمونو از رو كتاب بخاري و مسلم نگرفتيم ما ميگيم تا قرآن هست بخاري و مسلم فرعياتن
تاحالا هيچ اهل سنتي ادعا نكرده كه بخاري و مسلم برادر و خواهر قرآنن
بلكه برعكس ميگن راوي حديث معصوم نيس و ممكنه به خطا بيفته
ما ميگيم حتي پيامبرا هم معصوم نبودن چه برسه به صحابي و يا راوي هاي حديث
پس ما اصول دينمونو از قرآن ميگيريم و سيره عمل به اصول رو از سنت و احاديث صحيح ميگيريم
كجاي بخاري و مسلم آكنده از توهينه؟
ميگي عايشه جلوي نامحرم غسل كرده؟ ببخشيد اگه شما كه اين جوري برداشت ميكني و دنبالش نميري كه اين حديث چي ميگه آيا تا به حال ديدي اهل سنتي كه زناش برن جلوي نامحرم غسل كنن؟
پس ديدي؟اين شماييد كه داريد توهين ميكنيد و تهمت ميزنيد
اما شما چي
سالهاست ادعاتون درباره نهج البلاغه گوش فلكو كر كرده كه برادر قرآنه
يا صحيفه سجاديه خواهرشه و تقدسشو اين همه بالا ميبريد
اما وقتي خطبه رو براتون ميخونيم كه به نفعتون نيست سريع ميگيد سيد رضي نوشته ديگه ممكنه اشتباه كرده باشه
چرا همين برداشتو نسبت به كتاباي ما نداريد
ما كجا گفتيم مسلم و بخاري برادر و خواهر قرآنن؟
ما تا حديثي رو از كتب خودتون ميخونيم كه به نفعتون نيست سريع ميگيد سيد رضي خودش نهج البلاغه رو ننوشته بلكه سيد رضي نوشته
خب ما هم ميگيم احاديثي كه در بخاري و مسلم هستو كه خود عايشه ننوشته
به قول شما قرن ها بعد رسول تاليف شده
درضمن برادر من مگه قبل صحيح مسلم و بخاري اهل سنتي وجود نداشته كه چنين ادعايي رو سر دادي؟
تا حالا تو تاريخ شنيدي كه بعد تاليف اين دو كتاب مذهب و يا شريعت اهل سنت عوض بشه؟
اما شيعه دست خوش هزاران تعويض شده و هركي يه سازي ميزنه
شما ميگي ما مسلم و بخاري رو صحيح ميدونيم براي همين اسمشو گزاشتيم صحيح
اولا اسم كتاب ربطي به نظرات اهل سنت نداره بخاري و مسلمو هركي نوشته به ميل خودش نامگزاري كرده
و ما هم حق نداريم تحرفش كنيم
دوما شما مگه به نوشته هاي سيد رضي نميگيد نهج البلاغه؟خب نهج البلاغه يهني چي؟
بازم ميگيم و حرفمونو عوض نخواهيم كرد
زنان رسول اهل بيتش هستن
چه اونا كه زنده بودن و چه اونا كه مرده بودن
اوني كه به اوامر وو نواهي عمل كرد پاك و مطهر شد
و اوني هم كه نكرد بايد طلاق داده ميشد كه نشد چون نبود كسي كه به دستور خدا عمل نكنه
وخدا هم گناهان بنده ها رو ميبخشه
[=Arial Black]دوست اهل سنت
[=Arial Black]اون کسی که توهین کرد شما هستید که مذهب شیعه را ساختگی خطاب کردید ..من هم اثبات کردم ساختگی مذهب شماست...اثبات کردم این سنتی که شما می گویید کی جمع آوری شده است (بخاری و مسلم)...گفتم که خلفای شما این اقدام رو برای جمع آوری نکرده اند
[=Arial Black]اون کسی که تحمل جواب ندارد و چنین تند صحبت می کند و هیچ دلیل علمی و استنادی ندارد و فقط تفره از جواب دادن می رود و حتی حاضر نیست انصاف داشته باشد و کار علمی را داستان تلقی می کند در حالی که در کتاب خدا..قرآن کریم خداوند با همه عظمت خود به قلم قسم خورده است ..... . اون کسی که شبه پراکنی می کند شمایید
[=Arial Black]من هیچ وقت نگفتم به این دلیلی که کتب شما بعد ها پس از شیعه امده است مزخرف است....هیچ وقت نگفتم کتب شما مزخرف است!!!نگفتم شما دارید من رو متهم می کنید!!
[=Arial Black]اما:
[=Arial Black]چرا من کتبی که سراسر توهین به پیامبر(ص) و همسرانش و صحابه هست رو محکوم کردم...حق نیز همین است...محکوم می کنم...
[=Arial Black]محکوم می کنم کتابی رو که راویانش دشمنان مولایم علی(ع) است
[=Arial Black]در ادامه نمونه هایی رو درج می کنم
[=Arial Black]اما این که شما می گویید ما از روی کتب شما کپی کردیم ادعایی باطل و بدون هیچ مدرک علمی و با تعصب است..نشان می دهد شما عاجز از پاسخ دادن به این پست ها هستید و فقط و فقط بدون هیچ استناد علمی ای و هیچ دلیل عقلی سخن می گویید!!!!!
[=Arial Black]وقتی اثبات کردیم که مذهب شیعه همان اسلام اصیل است...قدمت شیعه بالاتر است و نتیجه این که حرف خودتون به خودتون برخورد کرد ...شمایی که شیعه رو ساختگی گفتید!!!!و از طرف دیگر ما اثبات کردیم کاملا برعکس هست!!!!حرفتون به خودتون برگشت
[=Arial Black]وقتی اثبات کردیم نشان می دهد که شما کپی کردید!!!!!
[=Arial Black]روایاتی هست که از هر جهت صحیح و در شان حضرت امیر المومنین(ع) می باشد....شما آنها رو جعل کرده اید و در حق خلفای خود می دانید
[=Arial Black]از هر جهت می توان این روایات رو که در شان حضرت علی(ع) است رو اثبات کرد....اما شما که دبنال بحث علمی نیستید...!!!!!
[=Arial Black]چه جالب هر وقت از پاسخ گویی منطق قرآن عاجز هستید پناه به روایت های خود می اورید و وقتی ما نهیبی می کنیم و روایات رو هدف می گیریم تغییر موضع می دهید
[=Arial Black]و اتفاقا کاملا برعکس است ...اهل سنت ادعا که سهل است...صراحتا این دوکتاب رو مقدس ترین کتب خودشن و حتی مقدس تر از قرآن و حتی تصمیم به تحقیق در صحیح بخاری را بدعت می دانند!!!!!
[=Arial Black]کاملا برعکس هست و اتفاقا اهل سنت این دو کتاب را نعوذ بالله برادر و خواهر قرآن می دانند!!!!
[=Arial Black]مطالعه کنید:
اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=176
[=Arial Black]من خیلی خوشحال شدم شما این کتب رو تکفیر کردید !!!!
[=Arial Black]فقط مانده برید و اصلاحش کنید
[=Arial Black]در مورد این که می گید معصومیت رو قبول ندارید...دقیقا مشکل همین جاست کهشما به معصومیت اعتقادی ندارید
[=Arial Black]برای رفع شبه از ذهن و زدودن فتنه امویان این مقاله رو بخوانید:
[=Arial Black]عصمت پیامبران(ع)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=1
[=Arial Black]عصمت پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=112
[=Arial Black]عصمت ائمه اهل بیت(ع) از دیدگاه عقل و نقل
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=163
[=Arial Black]دقت بفرمایید!!!!!!!!!!!!!!!!
[=Arial Black]در مورد غسل و قضیه ای که شما ایراد کردید(من این حرف رو نزدم)
[=Arial Black]بزرگوار من در این زمینه بحثی رو مطرح نکردم
[=Arial Black]در این زمینه سخنی نگفتم...جواب این سوال شما رو همون کاربری می دهد که مطرح کرد!!!!!!!!!!
[=Arial Black]من اطلاعی ندارم!
[=Arial Black]سایر سخنان شما بحث شما با بقیه کاربران هست!!!!من در این زمینه وارد نمی شوم
[=Arial Black]چیزی که مربوط به کلام خودم هست رو در خدمت ام
[=Arial Black]این که بحث اون غسل و ....رو مطرح کردید....من نگفتم!!!!اطلاعی هم از این امر ندارم!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]منتظر پاسخ از همان کاربر باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
اینا چیه شما به حضرت پيامبر(ص) نسبت می دهید !!!اکر در کتب شیعه شما چنین چیز هایی پیدا کنید هیچ لطمه ای به مذهب شیعه وارد نمی شود زیرا شیعه کارش رو راحت نمی کند حتی تو نهج البلاغه ما وارد می شیم و بررسی می کنیم و هیچ کتابی رو مثل قرآن مقدس نمی دانیم
اما این ها در کتب معتبر شما ست و می گید هرچی درون قرآن وصحیح بخاری+مسلم باشد را قبول داریم و چنین روایت هایی به مذهب شما آیا خللی وارد نمی کند!!!!!!!!
بحث علمی می کنیم و خللی به اتحاد وارد نمی کند
و کلام اخر این که !اگر جوابی نسبت به این موارد دارید لطفا خیال ما رو هم راحت کنید و بگید و بگید که این ها تحریف های بنی امیه است و با شیعه هم صدا هستید و این موارد رو محکوم می کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما سید علی
دوست عزیز این احادیثی که در مورد پیامبر فرمودید تا به حال از هیچ عالم سنی نشنیده ام در حالی که اکثر مواقع به صحبت هایشان گوش می دهم و برعکس ان در مورد همسران و ائمه و پیامبر احادیث خیلی زیبایی شنیده ام و مطمئنن این احادیث را قبول ندارند (البته همیشه استثنا وجود دارد در همه ی ادیان و مذاهب)
یک تشکر ویژه بابت این کلامتان :Gol:
با سلام
انتظار ما از عزیزان اهل سنت اصلاح این اراجیفی است که خاندان بنی امیه را شاد می کند!!!!
این ها کار یهود و صهیونیسم جهانی است
کار خاندان بنی امیه است
کار ال سعود...که همان یهودیان خیبر اند...
حرفی که من دارم این است که به دنبال حقایق تاریخی برویم ...برمبنای حق اتحاد داشته باشیم
انسان از جهلش ضربه می خورد و این علم است که ما رو از جهل نجات می دهد....اثبات شود که بله این جااین درست است
با تکیه بر مسائل ناحق ...اتحادی نخواهد بود!!!
مثلا همین بحثی که داریم....باید با مدارک علمی بحث کنیم ...واقعا به دور از تعصب ببینیم واقعا چه کسانی مصداق این آیه اند
بله .....زن هر فرد اهل بیت او است
اما این اهل بیتی که در این آیه آمده است
اهل بیتی که در حدیث ثقلین آمده است
شامل زنان نیست چون این جامعنای عصمت می دهد و زنان پیامبر(ص) که معصوم نیستند! یعنی نهایت تطهیر...مفعول مطلق تاکیدی است!!!!!!!!
حالا موافق و مخالف دلایل خودش رو بگه تا بحث ثمره بگیرد
حقیقت معلوم شود
لذا من هیچ توهینی به اهل سنت رو قبول ندارم
به قول آیت الله سیستانی
اهل سنت برادران ما نیستند زیرا برادران هم با هم اختلاف دارند
اهل سنت عزیزان ما هستند
انفس ما هستند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما جناب سید علی
بنده موقعی که از وحدت صحبت می کنم منظورم وحدت جهانی مسلمانان است نه فقط ایران .چه عربستان سعودی چه سوریه و چه عراق فرقی نمی کند و دوست دارم همه متحد شوند
در ضمن بنده در صورتی که بدون دلیل صحبت میکنم میشود اراجیف .
دوست عزیز لطفا اگر دوست دارید بحث به نتیجه ی درست برسد باید بدون پیش فرض ذهنی بحث کنیم
که بنده سوالات شما را پاسخ دهم و برعکس اگر شما پاسخ منطقی دادید بنده قبول می کنم
-----
اولا : خارج از عدل است که کسی بدون انجام دستورات الهی پاک پاکیزه گردد
ثانیا : خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهل البیت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند
فرموده می خواهد در حالی که هنوز آنها را پاک و پاکیزه نکرده . پس نیاز آن انجام اوامر و نواهی خداوند است
ثالثا :این سوال پیش می آید که چگونه ممکن است کسی بدون انجام اوامر الهی پاک گردد؟
رابعا : یک دلیل برای من بیاورید که پیامبر از هر گونه اشتباه معصوم است . (البته از قرآن)
علیکم
برادر مشکل من با شما همین عدم دقت شماست
در تایپیک های قبلی هم منو متهم کردید به این که اون دلیل رو آوردم که اشتباه خودم رو جبران کنم
درحالی که من در تایپیک مربوطه قبلی دلیل رو گفته بودم....شما دقت نمی کنید بزرگوار
در مورد این کلمه جناب عالی
شما دقت نمی کنید
من گفتم:
من گفتم این موارد که توهین به پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) هست
1.امحکوم کرده و شیعه می گوید حقیقت ندارد
2.انتظار از اهل سنت داریم که آنها را اصلاح کنند
3.این موارد (توهین ها) اراجیفی است که صهیونیسم جهانی....بنی امیه وارد کتب آنها کرده است
شما کلمه اراجیف را به خودتان گرفته اید
دقت هم نمی کنید
اون کسی که تا الان با دلیل علمی صحبت کرده من بودم........متاسفانه برخی دوستان فقط هرچی می دونند می گن و دلیلی ارائه ندادند..شما به آنها گوشزد کنید
در مورد آیه تطهیر
به اندازه کافی جواب داده شده است...فی جمله مبحث طولانی می باشد!گفته شده قبلا...
اما
مشکل انحراف شما هم همین است
که شما:
1.
شما ارداه را تکوینی نمی دانید
تشریعی می دانید
در این زمینه اگر شما قانع شوید کابقی هم حل است
2.
ظاهرا عصمت را قبول ندارید
(همین بحث عصمت را بار ها کرده ایم...یه سرچ بزنید)
این که شما می گویید این آیه شامل زنان پیامبر(ص) است....زمانی درست است که قرینه ای خلاف آن نباشد.
از این موارد بار ها گفتیم...شما هم دلیلی ارائه ندادید
پست ها من رو دوباره مرور کنید
قرائین زیادی است
ازجمله لحن
از جمله ضمایر
تمام شش ضمیر آیه مذکور همه جمع مونث است
سپس لحن ایه فرق بطور دیگری می شود
عنایت کنید:(منبع قران کریم..ترجمه آیت الله مشکینی به همران نکات)
خداوند در این آیه به همسران پیامبر(ص)خطاب می کند و به انهادستور می دهد که در خانه های خود بمانند و همانند رسوم جاهلی پیش از اسلام در میان مردم ظاهر نشوندو موازین عفت را رعایت کنند,نماز را به پا دارند و خدا و رسولش را اطاعت کنند.
تمام شش ضمیری که در این بخض از آیه آمده است همه بصورت جمع مونث است.سپس لحن آیه به طور دیگری می شود و می فرماید:
((جز این نیست که خداوند(به ارده ی تکوینی خاص)می خواهد شما اهل بیت(ع) پیامبر(ص) هرگونه پلیدی(در عقاید و اخلاق و اعمال)بزداید و شما را به همه ی ابعاد پاکی پاکیزه گرداند))
در این بخش از آیه دو ضمیر به صورت جمع به کار رفته است .
درست است که صدر و ذیل یک آیه معمولا به یک مطلب را دنبال می کند...اما این سخن زمانی درست است که قرینه ای خلاف آن وجود نداشته باشد.
بنابراین کسانی که این قسمت از آیه را نیز مربوط به همسران حضرت محمد مصطفی(ص) می دانند خلاف ظاهر آیه و قرینه موجود در آن یعنی ضمیر ها گفته اند.
از این گذشته درمورد این آیه روایت های زیادی موجود است که علمای بزرگ اسلام از شیعه و سنی آن را از شخص پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند و این روایات در معروف ترین منابع فرقتین که مورد قبول آنهاست به وفور و کثرت امده است.
این روایات همگی حاکی از آن است که مخاطبان این آیه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)
حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ائمه هستند .
شامل همسران نیست
کلمه «یرید» اشاره به اراده تکوینی خدای عالم دارد یعنی خدای عالم با یک فرمان تکوینی اراده کرده است که شما را از هر گونه آلودگی پاک کند.
بله...تکوینی است نه تشریعی!
زیرا ارداه تشریعی به معنای مکلف کردن آن به حفظ و پاکی خویش است ومی دانیم این تکلیف که منحصر به خاندان پیامبر(ص) نیست و همه مسلمانان موظف اند خود را پاک نگه دارند..
ممکن است تصور شود اراده تکوینی موجب نوعی جبر می شود و در این صورت و در اینصورت معصوم بودن فضیلت و افتخاری نیست.
در پاسخ:
باید گفت که معصومان دارای دو نوع شایستگی اند:
1.شایستگی ذاتی و موهبتی
2.شایستگی اکتسابی از طریق اعمال و لیاقت درونی
از مجموعه این دو شایستگی که دست کم یکی از انها اختیاری است..ان مقام والا حاصل می شود.
به تعبیر دیگر:
اراده الهی زمینه های توفیق را برای رسیدن به این مقام والا فراهم می کند و بهره گیری از این توفیق به اراده خود انان بستگی دارد.ترک کردن گناه برای آنها محال عادی است نه محال عقلی.
برای مثال:
محال عادی است که یک شخص عالم و باایمان,شراب را با خود به مسجد ببرد و در صف نماز جماعت بنوشد,ولی محال عقلی نیست و با اختیاری بودن این کار منافاتی ندارد.
انجام انجام گناهان برای پیامبران(ع) و امامان(ع) نیز همین گونه است.
درست است که معصوم بودن با امداد های الهی است,اما امداد های الهی نیز بی حساب نیست;همان گونه که قرآن در مود حضرت ابراهیم خلیل(ع) می فرماید که تا از عهده امتحانات مهم الهی بر نیامدبه مقام والای امامت و پیشوایی خلق نرسید(سوره مبارکه بقره-آیه 124).
«رجس» در لغت به معنای چیز ناپاک است..خواه از نظر طبع آدمی آلوده و منفور باشد یا به حکم عقل و شرع یا همه اینها.
اگر در کلمات برخی از بزرگان رجس به معنای گناه و شرک و اعتقاد باطل ویا بخل و حسد آمده ....مصداق هایی از این مفهوم وسیع و گسترده بیان شده است.
جمله«یطهرکم تطهیرا»باتوجه به این که معنی تطهیر ,پاک کردن است,تاکید مجددی بر نفی رجس و همه پلیدی هایی است که در جمله پیش امده است .
نتیجه این که خدای عالم با انواع تاکید ها اراده فرموده که خمسه طیبه(ع) را از هرگونه پلیدی و آلودگی پاک و مبرا کند.(1)
---------------------
(1):پیام قرآن.ج9.ص137
سلام مجدد
اما توجه کنید به قسمتی از این مقاله بسیار خوب:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=163#8
[=Arial Black]آيه تطهير، آيه اولى الأمر و... از آياتى است كه صراحتا عصمت ائمه عليهم السلام را ثابت مىكند و حتى بزرگان اهل سنت نيز بر اين مطلب تصريح كردهاند.
[=Arial Black]ما به صورت فشرده چند آيه را مورد بحث و بررسى قرار خواهيم داد:
[=Arial Black]عصمت، در آيه تطهير:
[=Arial Black]آيه تطهير، از آياتى است كه صراحتا عصمت و پاكى ائمه عليهم السلام را از هر گونه پليدى و ناپاكى به اثبات مىرساند، خداوند در آيه 33 سوره احزاب مىفرمايد:
[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]... إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً.
[=Arial Black]خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
[=Arial Black]براى اثبات عصمت ائمه عليهم السلام از اين آيه، توجه به چند نكته ضرورى است:
[=Arial Black]حصر اراده با كلمه «انما»:
[=Arial Black]اين آيه با كلمه «انما» كه از قوىترين ادات حصر به شمار مىرود، اذهاب رجس و پليدى را در اهل بيت عليهم السلام منحصر كرده است و از آن جائى كه الف و لام «الرجس» الف و لام جنس به حساب مىآيد، شامل هر نوع پليدى؛ چه ظاهرى و چه باطنى خواهد شد.
[=Arial Black]به تعبير ديگر خداوند در اين آيه اراده كرده است كه هر نوع پليدى؛ چه باطنى و چه ظاهرى را تنها از اهل بيت عليهم السلام، بزدايد و تنها آنها را پاك و منزه سازد. اين معنا، عصمت اهل بيت عليهم السلام را به روشنى ثابت مىكند.
[=Arial Black]اراده تكويني است، نه تشريعي
[=Arial Black]بدون ترديد مراد از اراده در اين آيه اراده تكوينى است نه اراده تشريعى؛زيرا خداوند آيه را با كلمه «انما» كه يكى از قوىترين ادات حصر است آغاز و «اذهاب رجس» را منحصر به پنج تن آل عبا كرده است. اگر مراد اراده تشريعى باشد، حصر آن به اهل بيت لغو خواهد بود؛ چرا كه اراده تشريعى شامل تمامى افراد بشر مىشود و اختصاص به اهل بيت ندارد؛ چنانچه خداوند كريم در آيه وضو مىفرمايد:
[=Arial Black][=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم[=Arial Black]
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. مائده / 6.
[=Arial Black]خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.
[=Arial Black]واضح است كه مراد از اراده در اين آيه، تشريعى و در باره همه مؤمنين است و اختصاص به افراد معين وخاصى ندارد؛ اما اراده در آيه تطهير به «اهل البيت» با كلمه «انما» حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آيه تطهير تكوينى است. وقتى اراده تكوينى شد، عصمت اهل البيت ثابت و بقيه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنى هاشم و... از دايره آن خارج خواهند شد.
[=Arial Black]نكته ديگر اين كه اگر اراده در اين آيه اراده تشريعى باشد، هيچ فضيلتى را براى اهل بيت ثابت نمىكند؛ چرا كه اراده تشريعى طهارت براى همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالى كه در طول تاريخ بحث بر سر اين بوده است كه اين فضيلت اختصاصى اهل كساء است يا شامل زنان پيامبر(ص) هم مىشود.
[=Arial Black]اين آيه شامل همسران پيامبر(ص) نميشود:
[=Arial Black]مخالفان اهل بيت عليهم السلام همواره سعى كردهاند كه ديگران و از جمله ام المؤمنات را نيز مشمول اين فضيلت بزرگ نمايند؛ در حالى كه با تدبر در آيه بطلان گفتار آنها روشن مىشود. براى اثبات اين قضيه دلايل بسيارى وجود دارد كه ما به صورت مختصر به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
[=Arial Black]آيه تطهير به صورت مستقل نازل شده است:
[=Arial Black]نكته مهمى كه مخالفان عصمت ائمه عليهم السلام به آن توجه ندارند، اين است كه جمله: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آيات قبل و بعد خودش. اين مطلب از حدود هفتاد روايتى كه در اين باب در منابع اهل سنت موجود است به راحتى قابل اثبات است؛ حتى در بين اين هفتاد روايت، يك روايت هم وجود ندارد كه بگويد اين آيه با آياتى كه مخاطب آنان همسران رسول خدا است، يكجا نازل شده است و هيچ يک از مفسران هم اين ادعا را نكردهاست.
[=Arial Black]حتى كسانى همچون عكرمه خارجى كه گفتهاند آيه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است و شامل اهل بيت عليهم السلام نمىشود، نگفتهاند كه اين آيه در ضمن آيات قبلى نازل شده است.
[=Arial Black]مشخص كردن مصداق اهل بيت (ع) توسط پيامبر خدا (ص):
[=Arial Black]روايات فراوانى در منابع اهل سنت وجود دارد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله صراحتا مصداق «اهل بيت» در آيه تطهير را روشن كرده است.
[=Arial Black]مسلم نيشابورى در صحيح خود مىنويسد:
[=Arial Black]حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وَمُحَمَّدُ بن عبد اللَّهِ بن نُمَيْرٍ واللفظ لِأَبِي بَكْرٍ قالا حدثنا محمد بن بِشْرٍ عن زكريا عن مُصْعَبِ بن شَيْبَةَ عن صَفِيَّةَ بِنْتِ شَيْبَةَ قالت قالت عَائِشَةُ خَرَجَ النبي صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قال «إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»
[=Arial Black]عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بيرون رفتند و بر روى دوش ايشان عبايى طرح دار از موى سياه بود. پس حسن بن على آمد پس او را در زير عبا گرفت. پس حسين آمد و او را نيز وارد کرد. پس على آمد او را نيز وارد کرد. سپس فرمود: خداوند مى خواهد از شما اهل بيت پليدى ها را دور کند و شما را پاک نمايد.
[=Arial Black]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1883، ح2424، كِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَيْتِ النبي(ص)، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]ترمذى در سنن خود نقل مىكند:
[=Arial Black]حدثنا قُتَيْبَةُ حدثنا محمد بن سُلَيْمَانَ الْأَصْبَهَانِيِّ عن يحيى بن عُبَيْدٍ عن عَطَاءِ بن أبي رَبَاحٍ عن عُمَرَ بن أبي سَلَمَةَ رَبِيبِ النبي صلى الله عليه وسلم قال لَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ على النبي صلى الله عليه وسلم «إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» في بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِكِسَاءٍ وَعَلِيٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فجللهم بِكِسَاءٍ ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا قالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ يا نَبِيَّ اللَّهِ قال أَنْتِ على مَكَانِكِ وَأَنْتِ على خَيْرٍ.
[=Arial Black]از عمر بن أبى سلمه پسر همسر رسول خدا نقل شده است كه وقتى آيه «انما يريد الله...» بر پيامبر نازل شد، من در خانه ام سلمه بودم، رسول خدا فاطمه، حسن و حسين را خواست، على (ع) نيز پشت سر آن حضرت بود، كساء را بر سر همه آنها پوشاند و سپس فرمود: خدايا اينها اهل بيت من هستند، پس پليدى را از آنها دور كن و آنان را پاك و پاكيزه بگردان. ام سلمه گفت: اى پيامبر خدا من هم جزء آنها (اهل بيت) هستم؟ آن حضرت فرمود: سرجاى خودت بمان، تو بر خوبى هستى.
[=Arial Black]الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص351، ح3205، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]البانى وهابى همين روايت را در كتاب صحيح و ضعيف سنن ترمذى، ذيل حديث شماره 3205 و در كتاب صحيح الترمذى، ذيل حديث 2562 تصحيح كرده است.
[=Arial Black]ترمذى در روايت ديگر از ام سلمه نقل مىكند:
[=Arial Black]حدثنا مَحْمُودُ بن غَيْلَانَ حدثنا أبو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ حدثنا سُفْيَانُ عن زُبَيْدٍ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ عن أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم جَلَّلَ على الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَعَلِيٍّ وَفَاطِمَةَ كِسَاءً ثُمَّ قال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَخَاصَّتِي أَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا فقالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّكِ إلى خَيْرٍ قال هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ وهو أَحْسَنُ شَيْءٍ رُوِيَ في هذا وفي الْبَاب عن عُمَرَ بن أبي سَلَمَةَ وَأَنَسِ بن مَالِكٍ وَأَبِي الْحَمْرَاءِ وَمَعْقِلِ بن يَسَارٍ وَعَائِشَةَ.
[=Arial Black]ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: رسول خدا بر روى حسن، حسين، على وفاطمه عبايى کشيد.پس فرمود که حداوندا ايشان اهل بيت من و نزديکان من هستند. از ايشان پليدى را ببر و ايشان را پاک گردان. ام سلمه مى گويد: از رسول خدا پرسيدم که آيا من همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمودند تو بر خوبى هستى (از اهل بيت نيستى اما از نيکاني).
[=Arial Black]ترمذى گفته است که اين حديث خوبى است و بهترين روايت در اين زمينه است...
[=Arial Black]الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص699، ح3871، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]احمد بن حنبل، ابويعلى و طبرانى از ام سلمه نقل كردهاند كه من مىخواستم وارد كساء شوم؛ ولى رسول خدا صلى الله عليه وآله مانع شد و گوشه كساء را از دست من كشيد:
[=Arial Black]قالت أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتُ الكِسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ من يدي وقال انك على خَيْرٍ
[=Arial Black]الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص323، ح26789، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
[=Arial Black]أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج12، ص344، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م؛
[=Arial Black]الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص53، ح2664، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
[=Arial Black]حتى روايتى در صحيح مسلم وجود دارد كه زيد بن ارقم صراحتا مىگويد زنان پيامبر(ص) جزء «اهل البيت» نيستند:
[=Arial Black]حدثنا محمد بن بَكَّارِ بن الرَّيَّانِ حدثنا حَسَّانُ يعنى بن إبراهيم عن سَعِيدٍ وهو بن مَسْرُوقٍ عن يَزِيدَ بن حَيَّانَ عن زَيْدِ بن أَرْقَمَ قال دَخَلْنَا عليه فَقُلْنَا له لقد رَأَيْتَ خَيْرًا لقد صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَصَلَّيْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الحديث بِنَحْوِ حديث أبي حَيَّانَ غير أَنَّهُ قال ألا وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ عز وجل هو حَبْلُ اللَّهِ من اتَّبَعَهُ كان على الْهُدَى وَمَنْ تَرَكَهُ كان على ضَلَالَةٍ وَفِيهِ فَقُلْنَا من أَهْلُ بَيْتِهِ نِسَاؤُهُ قال لَا وأيم اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَكُونُ مع الرَّجُلِ الْعَصْرَ من الدَّهْرِ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إلى أَبِيهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَيْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِينَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ.
[=Arial Black]از زيد بن ارقم سؤال كرديم، اهل بيت رسول خدا کيانند؟ همسران او؟ پاسخ داد: نه قسم به خدا که زن چند وقتى با شوهرش خواهد بود سپس وى را طلاق داده وبه نزد خانواده اش وبستگانش باز مىگردد.
[=Arial Black]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1874، ح2408، كتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علي بن أبي طالب، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[=Arial Black]ما به جهت اختصار به همين اندازه اكتفا مىكنيم و دوستان را به كتابهاى مفصل و اختصاصى در اين زمينه ارجاع مىدهيم.
[=Arial Black]«اهل البيت» يا «اهل البيوت»
[=Arial Black]علاوه بر اين نکات، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله يك همسر و يك خانه نداشتند؛ بلكه همسران متعدد داشتند كه هر كدام از آنها داراى خانه مستقلى بوده است؛ بنابراين اگر مراد از «اهل البيت» در اين آيه زنان پيامبر(ص) بود، بايد به جاى اهل البيت «اهل البيوت» مىآمد.
[=Arial Black][=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم[=Arial Black]
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]چنانچه در اول آيه آمده است:
[=Arial Black]وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ.
[=Arial Black]و همانطور كه در آيه بعد آمده است:
[=Arial Black]وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلىَ فىِ بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ وَ الحِْكْمَةِ.
[=Arial Black]و در آيه 53 سوره احزاب مىفرمايد:
[=Arial Black]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ.
[=Arial Black]اى كسانى كه ايمان آوردهايد، داخل خانههاى پيامبر مشويد.
[=Arial Black]بنابراين مراد از آيه هرگز نمىتواند زنان پيامبر باشد.
[=Arial Black]هيچ يك از زنان پيامبر ادعا نكردهاست
[=Arial Black]جالب اين است كه هيچ يك از زنان رسول خدا ادعا نكردهاست كه اين آيه اختصاص به آنها دارد و يا اين كه آنها مشمول اين آيه مىشوند. بيشترين روايات در اين باب از قول ام المؤمنين عايشه و ام المؤمنين ام سلمه وارد شده است كه هر دوى آنها با اصرار فراوان اين آيه را مختص به اهل كساء مىدانستهاند.
[=Arial Black]استدلال به آيه تطهير، براي اثبات عصمت، از زبان رسول خدا (ص)
[=Arial Black]در منابع شيعه و سنى رواياتى يافت مىشود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز با استناد به آيه تطهير، عصمت اهل بيت عليهم السلام را استنباط كرده است. خزار قمى در كتاب كفاية الأثر مىنويسد:
[=Arial Black]حدثنا علي بن الحسين بن محمد، قال: حدثنا هارون ابن موسى التلعكبري، قال حدثنا عيسى بن موسى الهاشمي بسر من رأى، قال حدثني أبي، عن أبيه، عن آبائه، عن الحسين بن علي، عن أبيه علي عليهم السلام قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَقَدْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله: يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَفِي سِبْطَيَّ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ؟ قَالَ: أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَبَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَبَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَكَذَا وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَأَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.
[=Arial Black]الخزاز القمي الرازي، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص156، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ.
[=Arial Black]در منابع اهل سنت نيز رواياتى يافت مىشود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به آيه تطهير استناد و به عصمت اهل بيت عليهم السلام تصريح كرده است.
[=Arial Black]بيهقى در دلائل النبوة، فسوى در المعرفة والتاريخ، شجرى جرجانى در كتاب الأمالى و ديگر بزرگان اهل سنت روايت مفصلى از ابن عباس از رسول خدا نقل كردهاند كه آن حضرت براى اثبات عصمت اهل بيت عليهم السلام به آيه تطهير استناد كرده و سپس به صراحت مىفرمايد كه من و اهل بيتم از هر گونه گناهى معصوم هستيم:
[=Arial Black]از آن جائى كه روايت مفصل است، ما تنها بخش مورد نظر را نقل مىكنيم. آن حضرت فرمود:
[=Arial Black]... ثم جعل القبائل بيوتاً فجعلني في خيرها بيتاً وذلك قوله عز وجل «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيراً» فأنا وأهل بيتي مطهرون من الذنوب.
[=Arial Black]البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الكبير؛
[=Arial Black]الفسوي، أبو يوسف يعقوب بن سفيان (متوفاى277هـ)، المعرفة والتاريخ، ج1، ص105، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1999م.
[=Arial Black]الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيي بن الحسين بن إسماعيل الحسني (متوفاى499 هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج1، ص198، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
[=Arial Black]السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج6، ص606، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993؛
[=Arial Black]الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج4، ص280، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[=Arial Black]الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج22، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
[=Arial Black]با اين كه سيوطى در الدر المنثور، شوكانى در فتح القدير و آلوسى در روح المعانى مصادر روايت را اين گونه نقل كردهاند: «وأخرج الحكيم الترمذى والطبرانى وابن مردويه وأبو نعيم والبيهقى معا فى الدلائل عن ابن عباس رضى الله عنهما» اما با مراجعه به اين چاپهاى فعلى كتاب نوادر الأصول ترمذى و معجم كبير طبرانى مىبينيم كه تمام روايت نقل شده؛ اما جمله «فأنا وأهل بيتي مطهرون من الذنوب» را كه عصمت اهل بيت عليهم السلام ثابت مىكند، حذف كردهاند.
[=Arial Black]الترمذي، محمد بن علي بن الحسن ابوعبد الله الحكيم (متوفاى360هـ)، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلي الله عليه وسلم، ج1، ص331، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1992م.
[=Arial Black]الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص56 و ج12، ص103، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
[=Arial Black]و حتى خود سيوطى همين روايت را در الخصائص الكبير و الحاوى للفتاوى، بدون اين جمله نكرده است.
[=Arial Black]السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الخصائص الكبرى، ج1، ص65، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ - 1985م.
[=Arial Black]همو: الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص200، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=Arial Black]و حتى صالحى شامى، بعد از نقل تمام آيه تطهير براى اين كه تحريف خود را توجيه كند، نوشته است كه «الآية» با اين كه آيه تطهير با جمله «ويطهركم تطهيراً» و آيه ادامه ندارد كه تا نيازى به نوشتن «الآية» باشد.
[=Arial Black]الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج1، ص235، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
[=Arial Black]متأسفانه دستهاى امانتدار، برخى از بزرگان سنى، اين روايات كه دلالت واضح بر عصمت اهل بيت عليهم السلام و در نتيجه ولايت و امامت آنها دارد، تحريف مىكنند تا مبادا تشنگان حقيقت از سرچشمه زلال اهل بيت عليهم السلام سيراب شوند.
[=Arial Black]بنابراين استدلال به آيه تطهير، به صدر اسلام و به زمان خود رسول خدا صلى الله عليه وآله برمىگردد و آن جناب نيز از آيه تطهير عصمت اهل بيت عليهم السلام را استنباط كردهاند.
[=Arial Black]ادامه دارد
عصمت در آيه «اولي الأمر»
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم. النساء/59.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را!
يكى از آياتى كه عصمت پيامبر اسلام و ائمه عليهم السلام را ثابت مىكند، همين آيه است؛ چرا كه خداوند در اين آيه، اطاعت از رسول خدا و « اولى الأمر » را به صورت مطلق واجب كرده است؛ يعنى هر دستورى كه آنها در هر زمينهاى دادند، بايد بدون چون و چرا پذيرفته شود.
اگر «اولى الأمر» معصوم نباشد، ممكن است عمداً و يا سهواً دستورى بدهد كه مخالف دستور خداوند و يا رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد كه در اين صورت اگر از دستور خدا و رسول او اطاعت شود، از دستور «اولى الأمر» سر پيچى شده است، و اين مخالف با صريح آيه است؛ چون در اين آيه، اطاعت از آنها به صورت مطلق واجب شده است. و اگر از دستور « اولى الأمر » اطاعت شود، از دستور خداوند سر پيچى شده است.
اين تناقض در صورتى حل مىشود كه «اولى الأمر» معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد.
حتى فخر رازى، مفسر معروف اهل سنت نيز از اين آيه عصمت «اولى الأمر» را فهميده است. و ذيل همين آيه مىگويد:
فثبت أن الله تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم، وثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد وأن يكون معصوما.
بنابراين ثابت شد که فرمان خدا به اطاعت از أولو الامر حتمى و قطعى است (چون خداوند با کسى شوخى ندارد) و نيز ثابت شد که هر کس خداوند پيروى و اطاعتش را واجب بداند بايد معصوم از خطا و اشتباه باشد وقتى اين چنين بود اولى الامر در اين آيه به ناچار و قطعا بايد معصوم باشند.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج10، ص116، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
البته بحث از اطاعت مطلق را در بحث ادله عقلى به صورت تفصيلى مطرح و بررسى خواهيم كرد.
اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه عليهم السلام:
خداوند در آيه شريفه 80 سوره نساء مىفرمايد:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً.
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى).
در اين آيه خداوند اطاعت مطلق از پيامبر خود را برابر با اطاعت از خداوند دانسته است و دستور به اطاعت مطلق، يكى از بهترين ادله نقلى بر عصمت پيامبر خدا است.
همين مطلب در رواياتى كه از طريق عامه و خاصه وارده شده، از زبان خود رسول خدا نيز نقل شده است. بخارى در صحيح خود نقل كرده است:
حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا فُلَيْحٌ حدثنا هِلَالُ بن عَلِيٍّ عن عَطَاءِ بن يَسَارٍ عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إلا من أَبَى قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ يَأْبَى قال من أَطَاعَنِي دخل الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى.
ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: تمام امت من وارد بهشت مىشوند؛ مگر كسى كه سرباز زند، گفتند: اى پيامبر خدا ! چه كسانى سرباز زنند؟ فرمود: هر كس از من اطاعت كند، وارد بهشت مىشود و هر كس از فرمان من سرپيچى كند، سرباز زدهاند.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2655، ح6851، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
بنابراين اطاعت مطلق از رسول خدا صلى الله عليه وآله طبق اين آيه قرآن كريم، بر همگان واجب و همانند اطاعت از خداوند است و اطاعت مطلق از هر كسى مساوى با عصمت آن شخص است؛ چنانچه فخر رازى تفسيرپرداز شهير اهل سنت در اين باره مىگويد:
قوله: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» من أقوى الدلائل على أنه معصوم في جميع الأوامر والنواهي وفي كل ما يبلغه عن الله، لأنه لو أخطأ في شيء منها لم تكن طاعته طاعة الله وأيضا وجب أن يكون معصوما في جميع أفعاله، لأنه تعالى أمر بمتابعته في قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» ( الأنعام: 153 155 ) والمتابعة عبارة عن الاتيان بمثل فعل الغير لأجل أنه فعل ذلك الغير، فكان الآتي بمثل ذلك الفعل مطيعاً لله في قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» فثبت أن الانقياد له في جميع أقواله وفي جميع أفعاله، إلا ما خصه الدليل، طاعة لله وانقياد لحكم الله.
اين گفته خداوند «من يطع الرسول...» از قوىترين دلايل بر عصمت پيامبر خدا است در تمام اوامر و نواهى و همه چيزهايى كه از جانب خداوند ابلاغ مىكند؛ چرا كه اگر او در يكى از اينها اشتباه كند، اطاعت از او، اطاعت از خداوند نخواهد بود. همچنين طبق اين آيه، واجب است كه در تمام كارهايش نيز معصوم باشد؛ چرا كه خداوند در جمله «فاتبعوه» دستور به پيروى از او را داده است و پيروى عبارت است از انجام كارها همانند كارهاى پيامبر خدا انجام داده؛ پس كسى كه كردارش همانند پيامبر باشد، در حقيقت از خداوند در جمله «فاتبعوه» اطاعت كرده است؛ در نتيجه پيروى مطلق از رسول خدا در گفتار و رفتار؛ مگر در چيزهايى كه با دليل از اين عموم خارج شود، اطاعت از خداوند و گردن نهادن بر فرمان خداوند است.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج10، ص154، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
البته منظور فخر رازى از تفصيلى كه داده، به احتمال زياد، چيزهايى همانند ازدواج با بيش از چهار زن و ديگر ويژگىهاى آن حضرت است كه با دلايل ديگر ثابت شده است كه مسلمانان نبايد همانند آنها را انجام دهند.
در روايت صحيح السند ديگر كه از طريق عامه نقل شده است، رسول خدا صلى الله عليه وآله همين اطاعت مطلق را براى امام بعد از خودش نيز ثابت كرده است. ابن أبى شيبه، استاد بخارى در كتاب المصنف در اين باره مىنويسد:
حدثنا وكيع بن الجراح قال ثنا الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من أطاعني فقد أطاع الله ومن أطاع الإمام فقد أطاعني ومن عصاني فقد عصى الله ومن عصى الإمام فقد عصاني.
ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: هر كس از من اطاعت از خدا اطاعت كرده است، و هر كس از «امام» اطاعت كند، به درستى كه از من اطاعت كرده است، هر كس از فرمان من سرپيچى كند، از فرمان خداوند سرپيچى كرده است و هر كس از فرمان امام سرپيچى كند، از فرمان من سرپيچى كرده است.
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج6، ص418، ح32529، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
اين روايت از نظر سندى كاملا صحيح است و تمام روات آن از روات بخارى، مسلم و ديگر صحاح سته هستند كه ما به جهت اطمينان روات آن را بررسى خواهيم كرد.
بررسى سند روايت:
وكيع بن الجراح: ذهبى در باره او مىنويسد:
وكيع بن الجراح أبو سفيان الرؤاسي أحد الأعلام... قال أحمد ما رأيت أوعى للعلم منه ولا أحفظ...
وكيع بن جراح، يكى از سرشناسان بود، احمد گفته: مخزن علمى پرتر و حفظ كنندهتر از او نديدم.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج2، ص350، رقم: 6056، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
سليمان بن مهران الأعمش: ذهبى در باره او گفته:
سليمان بن مهران الحافظ أبو محمد الكاهلي الأعمش أحد الأعلام.
سليمان بن مهران، يكى از مشاهير بود.
الكاشف ج1، ص464، رقم: 2132
ذكوان أبو صالح الزيات: ذهبى او را اين چنين معرفى كرده است:
ذكوان أبو صالح السمان الزيات شهد الدار وروى عن عائشة وأبي هريرة وعنه بنوه عبد الله وسهيل وصالح والأعمش من الأئمة الثقات عند الأعمش عنه ألف حديث توفي بالمدينة سنة إحدى ومائة ع
ذكوان ابوصالح، يكى از پيشوايان مورد اعتماد بود.
الكاشف ج1، ص386، رقم: 1489
بنابراين سند روايت كاملا صحيح است.
و احمد بن حنبل در مسند خود نقل مىكند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أبو النَّضْرِ ثنا عُقْبَةُ يَعْنِى بن أبي الصَّهْبَاءِ ثنا سَالِمُ بن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ ان عَبْدَ اللَّهِ بن عُمَرَ حدثه انه كان ذَاتَ يَوْمٍ عِنْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مع نَفَرٍ من أَصْحَابِهِ فَأَقْبَلَ عليهم رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال يا هَؤُلاَءِ أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى رسول اللَّهِ إِلَيْكُمْ قالوا بَلَى نَشْهَدُ انك رسول اللَّهِ قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ في كِتَابِهِ من أطاعني فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ قَالَُوا بَلَى نَشْهَدُ انه من أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وان من طَاعَةِ اللَّهِ طَاعَتَكَ قال فإن من طَاعَةِ اللَّهِ أَنْ تطيعوني وان من طاعتي أَنْ تُطِيعُوا أَئِمَّتَكُمْ أَطِيعُوا أَئِمَّتَكُمْ فَإِنْ صَلَّوْا قُعُوداً فَصَلُّوا قُعُوداً.
عبد الله بن عمر نقل كرده استكه روزى به همراه رسول خدا (ص) با تعدادى از اصحاب بوديم كه آن حضرت جلو آمد و فرمود: آيا شما نمىدانيد كه من پيامبر خدا هستم؟ گفتند: بلى، شهادت مىدهيم كه تو رسول خدا هستى. آن حضرت ادامه داد: آيا نمىدانيد كه خداوند در كتابش نازل كرده: هر كس از من اطاعت كند به درستى كه از خداوند اطاعت كرده است، همگى گفتند: بلى، شهادت مىدهيم كه هركس از شما اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده و يكى از اطاعتهاى خداوند پيروى از شما است. آن حضرت فرمود: اگر از اطاعت خداوند اين است كه از من اطاعت كند، وظيفه شما اين است كه از ائمه خود اطاعت كنيد؛ (حتى) اگر آنها نشسته نماز خواندند، شما نيز نشسته نماز بخوانيد.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص93، ح5679، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
هيثمى بعد از نقل اين روايت مىگويد:
رواه أحمد والطبراني في الكبير ورجاله ثقات.
اين روايت را حمد و طبرانى در معجم الكبير نقل كردهاند و راويان آن مورد اعتماد هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج2، ص67، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
و در روايات صحيح السند ديگرى كه بازهم از طريق شيعه و سنى نقل شده است، رسول خدا صلى الله عليه وآله آن امامى كه اطاعت مطلق از او واجب است را مشخص كرده، آن جا كه فرموده:
أيها الناس من عصى عليا فقد عصاني، ومن عصاني فقد عصى الله عز وجل، ومن أطاع عليا فقد أطاعني، ومن أطاعني فقد أطاع الله.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص372، ناشر: جامعه مدرسين، قم، اول، 1403 ق.
همين روايت در منابع اهل سنت نيز با سند صحيح نقل شده است، حاكم نيشابورى در مسند خود مىنويسد:
أخبرنا أبو أحمد محمد الشيباني من أصل كتابه ثنا علي بن سعيد بن بشير الرازي بمصر ثنا الحسن بن حماد الحضرمي ثنا يحيى بن يعلى ثنا بسام الصيرفي عن الحسن بن عمرو الفقيمي عن معاوية بن ثعلبة عن أبي ذر رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من أطاعني فقد أطاع الله ومن عصاني فقد عصى الله ومن أطاع عليا فقد أطاعني ومن عصى عليا فقد عصاني.
حاكم نيشابورى، سپس مىگويد:
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص131، ح4617، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
و ذهبى در تلخيص المستدرك، در ذيل روايت مىگويد:
صحيح.
المستدرك علي الصحيحين و بذيله التلخيص للحافظ الذهبي، ج3، ص121، طبعة مزيدة بفهرس الأحاديث الشريفة، دارالمعرفة، بيروت،1342هـ
و اهل سنت اعتقاد دارند كه اگر روايتى در المستدرك حاكم بيايد، به منزله ورود در صحيحين است.
در نتيجه، همان طورى كه طبق تصريح فخررازى، اطاعت مطلق از رسول خدا، همانند و همسان با اطاعت از خداوند بود و عصمت آن حضرت را ثابت مىكرد، بر طبق اين روايات صحيح السند كه در منابع شيعه و سنى آمده، اطاعت مطلق از اميرمؤمنان عليه السلام نيز همانند اطاعت مطلق از پيامبر و اطاعت از خداوند است و قوىترين دليل بر عصمت آن حضرت است.
ادامه دارد
[=arial black]عصمت در آيه «لا ينال عهدي الظالمين»
[=arial black]وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. البقره / 124.
[=arial black]و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [ خدا به او ] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم. » [ ابراهيم ] پرسيد: « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد ».
[=arial black]اين آيه از آياتى است كه الهى بودن مقام امامت، برترى مقام امامت بر مقام نبوت و نيز عصمت امام را ثابت مىكند؛ چرا كه حضرت ابراهيم عليه السلام با اين كه پيامبر بود، وقتى به مقام امامت رسيد و عظمت و بزرگى اين مقام را ديد، از خداوند كريم اين مقام را براى ذريه و فرزندانش نيز درخواست كرد؛ اما خداوند در جواب خليل خود به صورت مطلق فرمود:
[=arial black]عهد من ظالمان نخواهد رسيد
[=arial black]يعنى اين مقام مخصوص كسانى است كه در تمام عمرشان لحظهاى ظلم نكرده باشند. براى اثبات عصمت با استفاده از اين آيه، نيازمند چند مقدمه هستيم كه به صورت خلاصه طرح مىشود:
[=arial black]استفاده از كلمه «امام» در آيه.
[=arial black]در اين آيه خداوند كريم از كلمه «امام» استفاده كرده است كه اين كلمه از نظر لغوى به معناى پيشوا و «من يؤتم به» گرفته شد است و بدان معنا است كه مردم وظيفه دارند از او به صورت مطلق و در تمام شئونات زندگى، گفتار، كردار، اخلاق، عقائد و... پيروى كنند و چنين كسى بايد معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد كه ما در بحث ادله عقلى به تفصيل به اين مطلب خواهيم پرداخت.
[=arial black]فخر رازى مفسر نامدار اهل سنت در باره لزوم عصمت امام مىگويد:
[=arial black]المسألة الرابعة: قوله: «إِنّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» يدل على أنه عليه السلام كان معصوماً عن جميع الذنوب لأن الإمام هو الذي يؤتم به ويقتدى، فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الاقتداء به في ذلك، فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية وذلك محال لأن كونه معصية عبارة عن كونه ممنوعاً من فعله وكونه واجباً عبارة عن كونه ممنوعاً من تركه والجميع محال.
[=arial black]مسأله چهارم: اين گفته خداوند كه «من تو را پيشوا براى مردم انتخاب كردم» دلالت مىكند بر اين كه آن حضرت از تمام گناهان معصوم باشد؛ چرا كه امام كسى است كه از او پيروى و به او اقتدا مىشود، اگر معصيتى از او سر بزند، واجب است كه ما در همان معصيت از او پيروى كنيم، در اين صورت بر ارتكاب معصيت واجب مىشود و اين محال است؛ چرا كه معصيت عبارت از چيزى كه انجامش ممنوع است، و اگر واجب باشد، معنايش اين است كه ترك معصيت ممنوع باشد و جميع اين فرضها محال است.
[=arial black]الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج4، ص37، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=arial black]مراد از «امامت» در آيه چيست؟
[=arial black]برخى از علماى سنى تلاش كردهاند كه ثابت كنند مراد از «جاعلك للناس اماما» همان مقام رسالت؛ چرا كه «امام» يعنى كسى كه مردم وظيفه دارند از او اطاعت كنند و پيامبران نيز به اتفاق همگان واجب الإطاعه هستند؛ پس مراد از «امام» همان نبوت است نه امام به همان معنايى كه شيعه قائل است.
[=arial black]واضح است كه اين ديدگاه قابل قبول نيست؛ زيرا ترديدى نيست كه خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از سالها ابتلا و امتحان كه بسيارى از اين امتحانها همانند ذبح اسماعيل، افتادن در آتش نمرود، گذاشتن حضرت اسماعيل در صحراى برهوت مكه و... در زمان نبوت آن حضرت بوده، مقام جديدى غير از مقام نبوت داده است كه اين مقام جديد او را چنان به شعف آورده كه فورا آن را براى فرزندانش نيز درخواست كرده است. و اگر مراد از امام در اين آيه همان نبوت باشد، جعل دوباره امامت و تحصيل حال معنا ندارد.
[=arial black]علامه طباطبائى رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىنويسد:
[=arial black]قوله تعالى: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، أي مقتدى يقتدي بك الناس، و يتبعونك في أقوالك و أفعالك، فالإمام هو الذي يقتدي و يأتم به الناس، و لذلك ذكر عدة من المفسرين أن المراد به النبوة، لأن النبي يقتدي به أمته في دينهم، قال تعالى: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ، إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»: النساء- 63، لكنه في غاية السقوط.
[=arial black]أما أولا: فلأن قوله: إِماماً، مفعول ثان لعامله الذي هو قوله:
[=arial black]جاعِلُكَ و اسم الفاعل لا يعمل إذا كان بمعنى الماضي، و إنما يعمل إذا كان بمعنى الحال أو الاستقبال فقوله، إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، وعد له ع بالإمامة في ما سيأتي، مع أنه وحي لا يكون إلا مع نبوة، فقد كان (ع) نبيا قبل تقلده الإمامة، فليست الإمامة في الآية بمعنى النبوة (ذكره بعض المفسرين.)
[=arial black]و أما ثانيا: فلأنا بينا في صدر الكلام: أن قصة الإمامة، إنما كانت في أواخر عهد إبراهيم ع بعد مجيء البشارة له بإسحق و إسماعيل، و إنما جاءت الملائكة بالبشارة في مسيرهم إلى قوم لوط و إهلاكهم، و قد كان إبراهيم حينئذ نبيا مرسلا، فقد كان نبيا قبل أن يكون إماما فإمامته غير نبوته.
[=arial black](إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام يعنى مقتدا و پيشوايى كه مردم به او اقتداء كرده و در گفتار و كردارش از او پيروى مىكنند، و به همين جهت عدهاى از مفسرين گفتهاند: مراد از امامت همان نبوت است؛ چون نبى نيز كسى است كه امتش در دين خود به وى اقتداء مىكنند، هم چنان كه خداى تعالى فرموده:
[=arial black]وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ ما هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر براى اين كه باذن او پيروى شود)
[=arial black]لذا تفسيرى كه از جعل در «انى جاعلك للناس اماماً» به نبوت شده، به چند دليل معقول نيست:
[=arial black]1. كلمه « اماما» مفعول دوم عامل خودش است و عاملش كلمه (جاعلك) است و اسم فاعل هيچگاه به معناى گذشته باشد عمل نمىكند و مفعول نمىگيرد، وقتى عمل مىكند كه يا به معناى حال باشد و يا آينده.
[=arial black]بنا بر اين قاعده، جمله «إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» وعدهاى است به ابراهيم عليه السلام كه در آينده او را به مقام امامت مىرساند و خود اين جمله و وعده از طريق وحى به ابراهيم عليه السلام ابلاغ شده است؛ پس معلوم مىشود قبل از آن كه اين وعده به او برسد، پيغمبر بوده كه اين وحى باو شده؛ از اين رو، به طور قطع امامتى كه بعدها به او ميدهند، غير نبوتى است كه در آن حال داشته، (اين جواب را بعضى ديگر از مفسرين نيز گفتهاند).
[=arial black]2. جريان امامت ابراهيم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعيل بوده، ملائكه وقتى اين بشارت را آوردند كه آمده بودند قوم لوط را هلاك كنند، در سر راه خود سرى به ابراهيم عليه السلام زدهاند و ابراهيم در آن موقع پيغمبرى بود مرسل؛ پس معلوم مىشود قبل از امامت داراى نبوت بوده.
[=arial black]طباطبايى، سيد محمد حسين (متوفاى 1412هـ)، الميزان فى تفسير القرآن، ج1، ص271، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، الطبعة: الخامسة، 1417هـ.
[=arial black]شيخ كلينى رضوان الله تعالى عليه با سند صحيح از امام باقر عليه السلام نقل مىكند:
[=arial black]عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَاتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَاتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَاتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَقَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ: يَا إِبْرَاهِيمُ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام قَالَ: يَا رَبِّ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين.
[=arial black]جابر گويد: شنيدم كه امام باقر عليه السلام مىفرمود: همانا خدا ابراهيم را به بندگى به پذيرفت پيش از آنكه به پيغمبرى پذيرد و به پيغمبرى پذيرفت پيش از آنكه به رسالت گيرد، او را به مقام رسالت رساند، پيش از آنكه او را خليل خود انتخاب كند، به مقام خليل رسيد، پيش از آنكه او را به امامت برساند و چون اين مقامات برايش فراهم نمود ـ امام پنج انگشت خود را (براى نمودن اين پنج مقام) جمع كرد- به ابراهيم گفت: اى ابراهيم همانا من تو را امام مردم گردانيدم. از بس اين مرتبت در چشم ابراهيم بزرگ آمد، گفت: پروردگارا و از فرزندان من هم؟، خدا فرمود: پيمان من به ستمكاران نرسد.
[=arial black]الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1 ص175، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
[=arial black]منظور از «عهدي» مقام امامت است، نه مقام رسالت:
[=arial black]و باز ترديدى نيست كه مراد از «عهدي» كه خداوند صراحتا گفته است آن را به ظالمان و ستمگران نخواهد داد، همان مقام امامت است كه پيش از اين در آيه گذشت؛ چنانچه بسيارى از مفسران و علماى اهل سنت به اين مطلب اعتراف كردهاند؛ از جمله فخررازى در تفسير خود مىگويد:
[=arial black](لاَ يَنَالُ عَهْدِي) جواباً لقوله (وَمِن ذُرِّيَّتِي) وقوله (وَمِن ذُرِّيَّتِي) طلب للإمامة التي ذكرها الله تعالى فوجب أن يكون المراد بهذا العهد هو الإمامة ليكون الجواب مطابقاً للسؤال.
[=arial black]جمله «لا ينال عهدي» جواب اين گفته ابراهيم «ومن ذريتي» است، ابراهيم در اين جمله همان امامت را درخواست كرده است كه خداوند در آيه ذكر نموده؛ پس واجب است كه مراد از «عهد» را «امامت» بدانيم، تا جواب مطابق با سؤال باشد.
[=arial black]الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج4، ص39، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
[=arial black]و بيضاوى، يكى ديگر از مفسران اهل سنت در تفسير «لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ» مىگويد:
[=arial black]إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة.
[=arial black]جمله «لا ينال عهدى الظالمين» در جواب درخواست ابراهيم عليه السلام است و به او گوشزد مىكند كه اگر در نسل او ظالمى وجود داشته باشد، آنها به مقام امامت نخواهند رسيد؛ چرا كه امامت، امانتى است از جانب خدا و عهد او، و ظالم صلاحيت اين امانت و عهد را ندارد و تنها انسانهاى پاك و پرهيزگار به اين مقام مىرسند. اين آيه دلالت بر عصمت انبياء از گناهان كبيره قبل از بعثت مىكند و اين فاسق صلاحيت براى امامت ندارد.
[=arial black]البيضاوي، ناصر الدين ابوالخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاى685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج1، ص398، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[=arial black]و ابن كثير دمشقى سلفى نيز در تفسير آيه مىگويد:
[=arial black]لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَيقول تعالى منبهاً على شرف إبراهيم خليله (عليه السلام) وان الله جعله إماما للناس.
[=arial black]خداوند با اين جمله شرف خليلش ابراهيم را به مردم گوشزد مىكند و اين كه خداوند او را امام بر مردم قرار داده است.
[=arial black]ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص165، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
[=arial black]مراد از ظلم در آيه چيست؟
[=arial black]حال بعد از اين مقدمات به اين بحث مىپردازيم كه مراد از ظلم چيست؟ آيا فقط شامل ظلم بر ديگران مىشود يا شامل ظلم بر نفس كه گناهان صغيره و كبيره مصداق اتم ظلم به نفس هستند را نيز شامل مىشود ؟
[=arial black]ترديدى نيست كه گناه و سرپيچى از فرامين الهى نوعى ظلم به حساب مىآيد؛ چنانچه خداوند در قرآن مى فرمايد:
[=arial black]وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ. الطلاق / 1.
[=arial black]هر كس حدود خدا را تجاوز كند، به نفسش ظلم كرده است.
[=arial black]از ديدگاه روايات حد اقل مرتبه گناه، ظلم به نفس خويش است؛ يعنى اگر كسى در تمام عمرش حتى يك بار گناه بكند، مصداق ظالم مىشود. و عهد الهى كه امامت باشد به ظالم نمىرسد؛ از اين رو، امام بايد معصوم باشد.
[=arial black]شيخ صدوق رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىنويسد:
[=arial black]وَقَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» عَنَى بِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَصْلُحُ لِمَنْ قَدْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَإِنْ أَسْلَمَ بَعْدَ ذَلِكَ وَالظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَأَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» وَكَذَلِكَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ ارْتَكَبَ مِنَ الْمَحَارِمِ شَيْئاً صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً وَإِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَكَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ فَإِذَا لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً وَلَا تُعْلَمُ عِصْمَتُهُ إِلَّا بِنَصِّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَيْهِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ صلي الله عليه وآله لِأَنَّ الْعِصْمَةَ لَيْسَتْ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَتَرَى كَالسَّوَادِ وَالْبَيَاضِ وَمَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَهِيَ مَغِيبَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا بِتَعْرِيفِ عَلَّامِ الْغُيُوبِ عَزَّ وَجَل.
[=arial black]و گفته خداوند كه فرمود: «عهد من به مردم ستمكار نمىرسد»، مقصود خداوند اين است: كسى كه بت و يا معبود ديگرى غير از خدا را ولو يك چشم بهم زدن پرسيده باشد، شايسته مقام امامت نيست؛ اگر چه بعد از آن اسلام آورده باشد. ظلم به معناى قرار دادن يك چيز در غير جاى خودش هست و شرك بزرگترين ظلم است. خداوند در اين باره مىفرمايد: «به درستى كه شرك، ستم بزرگى است».
[=arial black]همچنين مقام امامت شايسته كسى كه مرتكب كار حرام شده باشد نيست، چه كبيره آن را انجام داده باشد يا صغيرهاش را؛ اگر چه بعد از آن توبه كرده باشد. و نيز كسى كه بر گردن حدى باشد، نمىتواند بر ديگرى حدّ اجرا نمايد؛ از اين رو، امام بايد معصوم باشد و عصمت جز به نص الهى از طريق پيامبر خدا صلى الله عليه وآله شناخته مىشود؛ چرا كه عصمت، در قيافه ظاهرى انسان هويدا نيست و همانند سياهى و سفيدى و چيزهاى ديگر با چشم ديده نمىشود؛ بلكه عصمت، صفتى است مخفى كه جز از طريق خداوند داناى غيب شناخته نمىشود.
[=arial black]الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص131، ناشر: جامعه مدرسين، قم، اول، 1403 ق.
[=arial black]همو: الخصال، ص310، تحقيق: علي أكبر الغفاري، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية ـ قم، 1403هـ ـ 1362ش
[=arial black]برخى از بزرگان سنى نيز با استناد به همين آيه، به صراحت گفتهاند كه انسان فاسق نمىتواند امامت جامعه را به عهده بگيرد. ابو بكر جصاص در اين باره مىنويسد:
[=arial black]فثبت بدلالة هذه الآية بطلان إمامة الفاسق وأنه لا يكون خليفة وأن من نصب نفسه في هذا المنصب وهو فاسق لم يلزم الناس اتباعه ولا طاعته.
[=arial black]پس به دلالت اين آيه، ثابت مىشود كه امامت فاسق باطل است و او نمىتواند امام باشد، و اگر كسى خودش را به اين منصب نصب كند (به زور در اختيار بگيرد) در حالى كه فاسق است، اطاعت و پيروى از او بر مردم واجب نيست.
[=arial black]الجصاص الرازي الحنفي، أبو بكر أحمد بن علي (متوفاى370هـ)، أحكام القرآن، ج1، ص86، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت – 1405هـ.
[=arial black]جالب است كه ابن عيينه كه از بزرگان تاريخ اهل سنت به حساب مىآيد، نصب ظالم را به عنوان امام، همانند چوپانى گرگها بر گوسفندان دانسته است:
[=arial black]وعن ابن عيينة لا يكون الظالم إماما قط وكيف يجوز نصب الظالم للإمامة والإمام إنما هو لكف الظلمة فإذا نصب من كان ظالما في نفسه فقد جاء المثل السائر من استرعى الذئب ظلم.
[=arial black]از ابن عيينه نقل شده است كه: ظالم هرگز نمىتواند باشد، چگونه نصب ظالم براى امامت جايز باشد، در حالى فلسفه وجودى امام، جلوگيرى از ظلم است، وقتى كسى كه خودش ظالم است به امامت منصوب شود، اين مثل در باره او مصداق پيدا مىكند: كسى كه گرگ را چوپان قرار دهد، ظلم كرده است.
[=arial black]الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج1، ص211، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.
[=arial black]النسفي، أبو البركات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاى710هـ)، تفسير النسفي، ج1، ص69، طبق برنامه الجامع الكبير.
[=arial black]أبي حيان الأندلسي، محمد بن يوسف (متوفاى745هـ)، تفسير البحر المحيط، ج1، ص549، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ -2001م.
[=arial black]زمخشرى در كتاب الكشاف در اين باره مىنويسد:
[=arial black]«لا ينال عهدي الظالمين» وقرىء ( الظالمون ) أي من كان ظالما من ذريتك لا يناله استخلافي وعهدي اليه بالإمامة وإنما ينال من كان عادلا بريئا من الظلم وقالوا في هذا دليل على ان الفاسق لا يصلح للإمامة.
[=arial black]لا ينال عهدى الظالمين، كه برخى «ظالمون» خواندهاند، به اين معنا است: كسى كه از فرزندان تو ظالم باشد، جانشين و عهدى من براى امامت، به او نخواهد رسيد، و تنها به كسى مىرسد كه عادل و از ظلم پاك باشد. گفتهاند كه اين آيه دليل بر اين است كه فاسق صلاحيت امامت را ندارد.
[=arial black]الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج1، ص211، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.
[=arial black]و بيضاوى مىگويد:
[=arial black]«قال لا ينال عهدي الظالمين» إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة.
[=arial black]جمله «قال لا ينال عهدى الظالمين» در جواب درخواست ابراهيم عليه السلام است و به او گوشزد مىكند كه در بين نوادگان كسانى جزء ظالمان هستند و آنها به مقام امامت نخواهند رسيد؛ چرا كه امامت امانت خداوند و عهد او است، و ظالم صلاحيت آن را ندارند. تنها انسانهاى نيك و پاك از فرزندان ابراهيم به آن مقام خواهند رسيد. اين آيه دليل بر عصمت انبياء از گناه كبيره قبل از بعثت است و دليل بر اين است كه فاسق صلاحيت امامت را ندارد.
[=arial black]البيضاوي، ناصر الدين ابوالخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاى685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج1، ص397 ـ 398، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع پست ها:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=163#8
Bk 31, Number 5923:
Yazid b. Hayyan reported: We went to him (Zaid b. Arqam) and
said to him. You have found goodness (for you had the honour)
to live in the company of Allah's Messenger (may peace be upon
him) and offered prayer behind him, and the rest of the hadith
is the same but with this variation of wording that lie said:
Behold, for I am leaving amongst you two weighty things, one
of which is the Book of Allah, the Exalted and Glorious, and
that is the rope of Allah. He who holds it fast would be on
right guidance and he who abandons it would be in error, and
in this (hadith) these words are also found: We said: Who are
amongst the members of the household? Aren't the wives (of the
Holy Prophet) included amongst the members of his house hold?
Thereupon he said: No, by Allah, a woman lives with a man (as
his wife) for a certain period; he then divorces her and she
goes back to her parents and to her people; the members of his
household include his ownself and his kith and kin (who are
related to him by blood) and for him the acceptance of Zakat
is prohibited.
شیعیان علی ع دقت کنند حدیث فوق دو حدیث بعد از آن حدیث قبلی است در صحیح مسلم که آن عده که از زید این رو میشنیدند از وی پرسیدند از اهل بیت برای ما بگو آیا زنان هم جزو آن میشوند؟ زید گفت والله نه. زید ادامه داد: زن با مرد مدت معینی زندگی میکند و زمانی که مرد او را طلاق دهد به خانه پدریش باز میگردد. اهل بیت شامل خود نبی ص بچه هاو نوادگان حضرت ص که خون هایشان یکی است و زکات پذیرفتنشان حرام است...