جمع بندی تعارض جنگ مسلمین با عدم اکراه در دین

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعارض جنگ مسلمین با عدم اکراه در دین

سلام
خسته نباشید
به نظر شما با توجه به آیه لا اکراه فی الدین می توان جنگهای صدر اسلام رو توجیه کرد؟
آیا این جنگها مورد تایید است؟
اگه ممکنه از نظر تاریخی هم بررسی کنید
ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام
یکی از شبهاتی که مطرح میشود این است که پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» برای ترویج دین اسلام و دعوت مردم به سوی یکتاپرستی جنگها و نبردهایی را به راه انداخت و بدین وسیله دین اسلام را گسترش داد.
و از انجا که خداوند متعال در قرآن میفرماید «لااکراه فی الدین» چرا پیامبر «صلی الله علیه و آله» با اجبار و اکراه خواست دین را به دیگران عرضه کند و روش ترویج دین اسلام در زمان پیامبر « صلی الله علیه و آله» چرا باید با جنگ رقم بخورد؟
با توجه به منابع تاریخی و روایی آنچه مسلم و قطعی است این که پیامبر «صلی الله علیه و آله» برای گسترش اسلام و ترویج دین به ابزار جنگ متوسل نشدند. اگر در جنگهایی که پیامبر «صلی الله علیه و آله» در ان شرکت داشتند و حنگهایی که پیامبر « صلی الله علیه و اله» در آن حضور نداشتند نظر کنیم پرواضح است که فلسفه نبردها، ترویج اسلام نبوده است. جنگهای پیامبر «صلی الله علیه و آله» غالبا جنبه دفاعی داشته است و نه ابتدایی در صورتی میتوان گفت پیامبر«صلی الله علیه و آله» جنگ ابتدایی داشته که آغاز گر جنگ باشد ولی اگر جنگهای پیامبر «صلی الله علیه و آله» را یکی یکی بررسی کنیم جنبه دفاعی بودن ان بسیار قوی است. همچنین فلسفه این جنگها ترویج اسلام نبوده است تا اشکال اکراه فی الدین ثابت شود.

پیامبر اسلام حضرت محمد « صلی الله علیه و آله » برای ترویج دین اسلام روشهای بسیار زیبا و ارزشمنی داشتند. در این بین مناسب است به روشهای تبلیغی قران نظری بیاندازیم. در قرآن كريم براي تبليغ واژه‌هاي «انذار»، «ابلاغ»، «تبشير»، «تخويف»، «هدايت»، «ارشاد»، «دعوت»، «امر به معروف و نهي از منكر» آمده است كه هريك به بعدي از ابعاد تبليغ اشاره دارد.
قرآن روشهای متفاتی را برای تبلیغ و ارشاد مردم به توحید و یگانه پرستی بیان کرده است و از انجا که پیامبر «صلی الله علیه و آله» حامل وحی است، عامل به این روشهاست.

1- استفاده از تشكيلات
قرآن كريم بر تبليغ گروهي و تشكيلاتي تأكيد مي‌كند و مي‌فرمايد: وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي، و امر به معروف و نهي از منكر كنند و آنها همان رستگارانند(آل‌عمران/104).

2- يادآوري نعمتها
تبليغ در صورتي مؤثر است كه مردم خداوند را دوست داشته باشند تا به سفارشات مبلغ به‌خاطر عشق و محبت به خدا عمل كنند، براي ايجاد محبت بايد نعمتهاي او «اعم از مادي و معنوي و فردي و اجتماعي» به مردم يادآوري شود چنانكه قرآن كريم نيز خود از اين شيوه در موارد متعدد استفاده نموده است مي‌فرمايد: يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ...، اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد، آن كس كه شما، و كساني را كه پيش از شما بودند آفريد... به آيات انفال/26، احزاب/9، فاطر/3، بقره/47، آل‌عمران/103 و مائده/20 مراجعه فرمائيد.
3- برطرف كردن يأس و نااميدي

مبلغ بايد براي افراد مأيوس، اين نكته را خاطرنشان كند كه دين مقدس اسلام، دين رحمت است و هيچگاه درهاي رحمت به روي بندگان بسته نيست و راه توبه و بازگشت براي همگان باز است، آيات متعدد قرآن كريم از اين شيوه بهره جسته است چنانكه مي‌فرمايد: أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ، آيا نمي‌دانستد كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مي‌پذيرد(توبه/104).
4- تحريك عواطف
خداوند از اين شيوه براي تربيت انسانها استفاده نموده است. چنانكه براي برحذر داشتن مردم از غيبت كردن، آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه مي‌نمايد: أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ، و هيچ يك از شما ديگري را غيبت نكند، آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردة خود را بخورد؟! (بيقين) همة شما از اين امر كراهت داريد(حجرات/12).
5- بيدار كردن وجدان
از آنجا كه انسان به طور فطري و طبيعي مسايلي را بدون تلقين و تبليغ در خود مي‌يابد، ما بايد در تبليغ از همان يافته‌هاي دروني (وجداني) استفاده كنيم، آنگونه كه قرآن از اين روش و شيوه استفاده نموده و در پايان بعضي آيات مي‌فرمايد: «و انتم تعلمون» شما خود تان مي‌دانيد، «الم يعلم» آيا انسان نمي‌داند، يعني مي‌دانند ولي فراموش كرده‌اند.
6- استفاده از تاريخ پيشينيان
يادآوري سرنوشت ملتهاي گذشته و تاريخ آنان از تجرربه‌هايي كه داشته‌اند در انذار افراد موجود و آيندگان بسيار مؤثر است، از اين رو خداوند متعال در آيات متعددي احوالات گذشتگان را يادآوري مي‌كند از جمله مي‌فرمايد: «و اذكر في الكتاب ابراهيم» (مريم/41) «و اذكر في الكتاب مريم» (مريم/16) «و اذكر في الكتاب موسي» (مريم/51).
7- استفاده از تشويق و تهديد
براي وادار كردن نيكوكاران به اعمال خوب و بازداشتن بدكاران از اعمال بد، بايد مبلغ تنايج اعمال خود و بد و جايگاه مؤمنان و فاسقان را بيان كند، همانطوري كه خداوند در آيات متعددي اين مطلب را از راه‌هاي گوناگون بيان كرده است. از جمله مي‌فرمايد: «فاذكروني اذكركم، پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم» (بقره/152). «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون، آيا كساني كه مي‌دانند با كساني كه نمي‌دانند يكسانند؟!» (زمر/9).
8- شيوة تلقين
روش ديگر در تربيت انسانها «تلقين» است، بايد به مردم تلقين نمود كه اگر مؤمن باشند برترند «أنتم الاعلون ان كنتم مؤمنين، شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد» (آل‌عمران/139).
9- بيدار سازي عقل‌ها و فطرت‌ها
انسان‌هاي عاقل در هر جامعه‌اي اهل تفكرند و براي هر پديده‌اي دنبال دليل منطقي و عقلي مي‌گردند، قرآن كريم از اين روش استفاده كرده در پايان آيات دعوت به تفكر و تعقل مي‌كند و با ذكر پديده‌هاي طبيعي و غير آن، مردم را به تفكر وامي‌دارد، ازجمله مي‌فرمايد: «امن خلق السموات و الارض» (آيا بتهايي كه معبود شما هستند بهترند) يا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده؟!
10- شيوه تمثيل
يكي از بهترين روشها براي فهماندن مطلب به مردم، خصوصاً كساني كه اطلاعات چنداني ندارند، استفاده از مثالهاي محسوس و مناسب با محيط است، از اين رو خداوند از مثالهاي مختلف و ساده براي درك و فهم مطالب استفاده كرده‌اند و مي‌فرمايد: «و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون، اينها مثالهايي است كه براي مردم مي‌زنيم، شايد در آن بينديشند» (الحشر/21). و مي‌فرمايد: «افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت، آيا آنان به شتر نمي‌نگرند كه چگونه آفريده شده است؟!» (غاشيه/17).و به آيات ابراهيم/25، روم/58، بقره/26، نور/35 مراجعه شود.

روشهای پیامبر «صلی الله علیه و آله» در تبلیغ دین اسلام
قول و افعال و پیامبر « صلی الله علیه و آله»
آنچه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر زبان جاری نموده اند ، و آنچه را که انجام داده اند ، یعنی اقوال و افعال ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) برای امت اسلامی حجت، الگو و سر مشق است. قرآن مجید چنین بیان می کند : « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر و ذکر الله کثیرا » [احزاب 21] مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود ، برای آنان که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند .

توجه خاص به مکان تبلیغ
مکان، در اثر گذاری تبلیغ می تواند نقش مهمی داشته باشد ، در ایام حج ، پیام خدا و دعوت اسلامی خویش را به مردم می رساند.[
قرآن و تبلیغ ، محسن قرائتی ، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن ، تهران ، نوبت چهارم، بهار 1385 . ص 37] آن حضرت در کنار کعبه در حجر اسماعیل می نشستند و آیات قرآن را تلاوت و تبلیغ می کردند . [همان 38]
توجه به زمان تبلیغ

تبلیغ پیامبر« صلی الله علیه و آله» به مدت سه سال به صورت پنهانی انجام می گیرد و پس از گذشت آن شرایط زمانی و وارد شدن به زمان و شرایطی دیگر دعوت علنی خویشاوندان به فرمان خداوند« و انذر عشیرتک الاقربین » [شعرا 214] و دعوت عمومی و علنی به فرمان خداوند « فاصدع بما تومر و اعرض من المشرکین » [حجر 94] انجام می گیرد .

در مدت سه سال بعد از بعثت ، دعوت آشکارا صورت نمیگیرد ، زیرا زمینه و شرایط مناسب وجود نداشته است ، اما هنگامی که شرایط فراهم می شود ، به دستور خداوند به تبلیغ علنی می پردازد . وقتی که کفار از تبلیغ رسول خدا « صلی الله علیه و آله» جلوگیری می کردند.
استفاده از ماههای حرام
پیامبر در بازارهای عکاظ ، مجنه و ذی المجاز حاضر می شد ، در بلندی میایستاد و مردم را به دین اسلام دعوت می کرد .[ قرآن و تبلیغ ص 41] در چنین مواردی ، عنصر مکان و زمان در انجام تبلیغ پیامبر (ص) تاثیر داشته است .


روشهای دیگر پیامبر «صلی اله علیه و اله» برای ترویج دین اسلام به عنون الگوی تبلیغی مورد توجه خاص قرار میگیرد که به برخی از آنها که در مدینه رخ داد اشاره میکنیم
ساخت مسجد در شهر مدینه
برای تبلیغ نیاز به مکان مناسب بود . پیامبر «صلی الله علیه و آله» برای ساختن مسجد بسیار تلاش نمود که اهمیت دادن آن را می توان در رفتار پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله» هنگام ساختن مسجد قبا و مسجد النبی درک نمود . به مدت هفت ماه ساختن مسجد النبی بر اثر سعی پیغمبر « صلی الله علیه و اله» ساخته شد .

تعداد مساجد مدینه به نه عدد می رسید که عبارت بودند از : 1- مسجد بنی عمرو بن مبذول از بنی نجار 2- مسجد بنی ساعده از خزرج 3- مسجد بنی رائج 4- مسجد بنی زریق 8- مسجد بنی اسلم 9- مسجد بنی جهینه در این مساجد نمازهای یومیه خوانده می شد و شخص پیامبر « صلی الله علیه و آله» روزهای جمعه ، نماز جمعه را اقامه می کردند و در خطبه های آن ، آنچه لازم بود تبلیغ می فرمودند بسیج نیروی رزمی برای دفاع و جهاد در همین مساجد صورت می گرفت و به جبهات اعزام می گردید ، قضاوتها و رفع دعاوی و مخاصمات در مسجد ، انجام می شد . هیئت هایی که جهت مذاکره و یا مسلمان شدن به حضور پیامبر« صلی الله علیه و اله» می رسیدند در مسجد جلسات برگزار می شد و ...


ارسال گروههای تبلیغی و دینی برای ترویج اسلام
پیامبر« صلی الله علیه و آله» به تقاضای نمایندگان قبایل « عضل » و « قاره » دسته ای را به فرماندهی مرثد همراه نمایندگان قبایل ، به آن نقاط فرستاد .آنها به آبگاهی به نام « رجیع » رسیدند که توسط نمایندگان قبایل به محاصره در آمدند. اکثر نیروهای اعزامی تصمیم به نبرد گرفتند و همه شهید شدند یک نفر در مسیر به شهادت رسید و دو نفر دیگر در مکه توسط سران قریش اعدام گردیدند . [سبحانی، فروغ ابدیت ج1 ص 438] سال هشتم « کعب بن عمیر غفاری » از طرف پیامبر « صلی الله علیه و آله» ماموریت یافت که با 15 نفر، که همگی به سلاح تبلیغ مجهز بودند ، به سرزمین « ذات الطلح » رفته و مردم آنجا را به یکتاپرستی دعوت کند . سرانجام مردم آن سامان ، هیئت تبلیغی را مورد هجوم خود قرار داده و به شهادت رساندند و تنها یک نفر زخمی که در میان کشتگان افتاده بود ، نیمه شب از جای خود برخاست و راه مدینه را در پیش گرفت ، و جریان را به عرض پیامبر رسانید. [همان ج 2 ص 289]

همه مبلغین اعزامی با چنین حوادثی مواجه نشدند، برخی از آنها با موفقیت به انجام رسالت تبلیغی خود می پرداختند، و دسته و قبیله ای را معتقد و مومن به اسلام می نمودند.

ارسال نامهای متعدد برای پادشاهان و ملوک مختلف
روش دیگر تبلیغی رسول اکرم « صلی الله علیه و اله» فرستادن نامه و دعوت پادشاهان و سران قبایل به اسلام بود . این روش را زمانی انجام داد که از گسترش دعوت در شبه جزیره اطمینان یافت، آن گاه حضرت فرستادگان خود را به سوی هرقل ، امپراطور روم ، خسرو پادشاه ایران، مقوقس در مصر ، نجاشی در حبشه و کارگزار کسری در زمین یمن فرستاد . پیامبر مهری ساخت که بر آن محمد رسول الله کنده شده بود .
ارسال قاری قرآن به مناطق مختلف
در ماه صفر سال چهارم ، هنوز خبر شهادت مبلغین در سرزمین « رجیع » به پیامبر « صلی الله علیه و آله» نرسیده بود ،که به تقاضای « ابو براء عامری» چهل نفر به « نجد » اعزام شد . آنها از رجال علمی ، اسلامی و حافظ قرآن و احکام بودند ، به فرماندهی « منذر » رهسپار منطقه « نجد » گردیدند . آنها در منطقه « بئر معونه » شهید شدند و تنها « کعب بن زید » با بدن مجروح خود را به مدینه رساند و جریان را اطلاع داد . [همان ج 2 ص 786]

روشهایی که پیامبر اکرم « صلی الله علیه و اله» در ترویج دین مبین اسلام اعمال نمودند را بیان نمودیم. وقتی دین اسلام با ان لطافت و رفتار حکیمانه پیامبر« صلی الله علیه و آله» و ابزار تبلیغی مناسب، به مردم معرفی میشود دیگر جایی برای جنگ باقی نمیماند تا پیامبر « صلی الله علیه و اله» بخواهد از طریق جنگ دین اسلام را ترویج دهد.
نکته قابل تامل این است دین و پذیرش آن یکی امر باطنی و قلبی است اگر بنا باشد کسی به زور شمشیر دین اسلام را ترویج دهد پس از اینکه جنگ تمام شد و اوضاع آرام شد شخصی که از ترس جان دین را پذیرفته است پس از رفع خطر باز به دین قبلی خود باز میگردد و دین اجباری را نمی پذیرد.
اگر ترویج اسلام در زمان پیامبر « صلی الله علیه و اله» از طریق جنگها صورت میپذیرفت باید آمار زیادی در بین مردم جاهل عرب وجود داشت که از ترس جنگ و جدال دین اسلام را پذیرفته باشند در حالی که ما چنین اماری را نداریم و در بین مردم جاهل عرب آن زمان این موضوع معروف و مشهور نبود که مردم از سر ترس از جنگ، دین اسلام را پذیرفته باشند. همچنین در منابع تاریخی این جمله که پیامبر « صلی الله علیه وآله»در جنگها گفته باشد دین اسلام را بپذیرید تا از شما دست برداریم نیامده است. بنابر این جنگهای پیامبر « صلی الله علیه و آله» نه ابتدایی بود و نه به دلیل گسترش اسلام بلکه جنبه دفاعی داشت و هرکدام از جنگها دلیل خاصی به همراه داشت.
دلائل ان را بیان میکنیم

ممسوس;909101 نوشت:
جنگهای پیامبر «صلی الله علیه و آله» غالبا جنبه دفاعی داشته است و نه ابتدایی

سلام و ممنون از پاسخگویی
نظر شما در مورد جنگ هاای مانند حمله به کاروان ابوسفیان و امثال اون هم دفاعی بودنه؟

ممسوس;909119 نوشت:
اگر ترویج اسلام در زمان پیامبر « صلی الله علیه و اله» از طریق جنگها صورت میپذیرفت باید آمار زیادی در بین مردم جاهل عرب وجود داشت که از ترس جنگ و جدال دین اسلام را پذیرفته باشند

در فتح مکه غالبا با رضایت اسلام نیاوردن بلکه از ترس جان مسلمان شدند

به این سوال هم که آیا جنگهای بعد پیامبر که به فتح ایران و بعضی کشورهای دیگه منجر شد اشاره نکردید.
پیامبر راههای زیادی برای ترویج دین اسلام داشت بنده هم اینو قبول دارم اما اصل سوال من روی جنگ های ابتدایی صدر اسلام و بعد پیامبر بود.

پاگنده;910042 نوشت:
نظر شما در مورد جنگ هاای مانند حمله به کاروان ابوسفیان و امثال اون هم دفاعی بودنه؟

با سلام و احترام

پاسخ به این سوال نیاز به مباحث مقدماتی دارد که به اختصار عرض میکنم
هیچ شک و شبهه ای نیست که مسلمانان در مکه مورد اذیت، آزار، شکنجه و تحقیر از سوی مشرکین قرار میگرفتند افرادی مانند یاسر و سمیه جان خویش را در این راه فدا کردند. مسلمانان در مکه اجازه دفاع از خود را دریافت نکرده بودند. همچنین اقلیت مسلمانان در برابر عده زیاد مشرکین تاثیر گزار بود. این رویه پس از هجرت مسلمین به مدینه مشهود بود. جنگهای متعددی پس از هجرت بر مسلمین تحمیل شد با این تفاوت که در مدینه مسلمانان برای دفاع از خود اجازه داشتند.
به نظر میرسد معنا و مفهوم جنگ ابتدایی و دفاعی باید مشخص شود. همچنین موارد اجرای جنگ ابتدایی ودفاعی را بررسی کرد ایا اسلام جنگ ابتدایی را پذیرفته است؟ نظر اسلام در باره جنگ دفاعی چیست؟ چه شرایطی برای ایجاد جنگ ابتدایی وجود دارد؟
جنگ ابتدایی گاهی در برابر (یهود، نصاری و مجوس) و گاهی در برابر (مشرکین، ملحدین و بت پرستان) است. در فقه اسلامی جنگ در برابر اهل کتاب به این صورت است که باید انها را مخیر کرد در پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه
مرحوم علامه طباطبایی در تبیین این موضوع، پرداخت جزیه را نه برای برخورداری از ثروت اهل کتاب بلکه برای غالب شدن شیوه حق و عدالت و تقوا در برابر ظلم و فساد و طغیان، میداند. همچنین برای پیشبرد اهداف تربیت دینی، اسلامی و برای جلوگیری از مزاحمت و شیطنت اهل کتاب میداند. از انجا که مسلمین با پرداخت خمس و زکات و مالیات در تامین نیازهای جامعه اسلامی سهیم هستند، برای تامین امنیت جان و مال و ناموس اهل کتاب که در اراضی مسلمین به سر میبرند جزیه قرار داده شد. از طرفی اهل کتاب اگر بقای بر دین خویش را خواستار بودند با توجه به عدم اکراه در دین، میتوانند بر دین خود باقی بمانند.[1] مرحوم شهید مطهری جزیه را پاداشی به اهل کتاب در برابر خدمات جامعه اسلامی به انان میداند نه باج گرفتن از اهل کتاب. طبق روایات مختلف اهل کتاب با پرداختن جزیه از مالیاتهای متفاوت معاف خواهند شد.[2]
اما در مورد جهاد با کفار غیر اهل کتاب (مشرکان، بت پرستان و . .). دیدگاه اسلام این است که عقیده آنان به رسمیت شناخته نمی شود (بر خلاف اهل کتاب که به دلیل اعتقاد آنها به خدا و دین آسمانی، عقیده و دین آنها به شرط پرداخت جزیه رسمی شمرده می شوند) یعنی اسلام به هیچ وجه، عقیده مشرکان و بت پرستان و ملحدان را که از اساس با دیدگاه توحیدی و دینی سر ستیز و ناسازگاری دارند به رسمیت و قانونیت نمی شناسد . از این رو، همیشه در پی این است که روزگاری فرا برسد که این گونه اعتقادات باطل و بی اساس از صحنه گیتی بر چیده شود .توحید یک امر فطری است و دفاع از حقوق فطری انسانها لازم است. با توجه به این که اسلام، توحید و دین حق را یک امر فطری می داند.[3] و فلسفه آفرینش انسان را عبودیت پروردگار می داند[4] و پرستش خداوند را صراط مستقیم انسانیت می شناسد.[5] و پذیرش دین الهی را باعث حیات طیبه بشری می داند[6] و نادیده گرفتن پیامهای توحیدی و آسمانی را باعث سقوط انسان به درجه حیوانیت و بهیمیت تلقی می کند[7] قهرا توحید و دین کامل را یک حق انسانی قلمداد می کند و دفاع از آن را کمتر از دیگر حقوق انسانی نمی داند . بنابراین، جهاد عقیدتی در حقیقت دفاع از حقوق انسانی به حساب می آید و مانند همه دفاعهای دیگر مشروع و مجاز تلقی می گردد. بنابر این روشن شد که جهاد ابتدایی در حقیقت، دفاع از توحید و دین الهی به عنوان یک حق فطری انسانی است و چنین چیزی از نظر منطقی و وجدانی امری قابل قبول است.


[/HR][1] . علامه طباطبایی، المیزان، ج 18 ص 75

[2] . شهید مطهری، جهاد، ص 66-70

[3] . روم 30

[4] . ذاریات 56

[5] آل عمران 51

[6] . نحل 97

[7] . اعراف 179


ایه ای که دستور جزیه را اعلام میکند
«قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید وهم صاغرون »[1]
یعنی: با کسانی که از اهل کتابند و به خدا و روز جزا ایمان نمی آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده اند حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند کارزار کنید تا با دست خود و با خضوع جزیه را بپردازند .
شهید مطهری معتقد است پس از پیروزی مسلمین در جنگ، مشرکین را نمیتوان به پذیرش توحید و اسلام وادار کرد اما مرحوم علامه طباطبایی معتقد است، مسلمانان باید قبل از شروع جنگ، اول ایشان را به دین حق دعوت کنند اگر پذیرفتند جنگ نکنند و اگر اعراض کردند به یاری خدا کارزار نمایند از این گذشته از آیه فهمیده می شود جنگ با مشرکان برای برقرار شدن آیین خداپرستی است و چنین جنگی بدون دعوت قبلی برای پیروی از دین حق که بر اساس یگانه پرستی استوار است معنا ندارد . [2]
اما راجع به این موضوع که بعد از پیروزی مسلمانان در جنگ، کافران با زور وادار به پذیرفتن آیین اسلام می شوند، باید گفت که این گونه اکراه و اجبار نسبت به افرادی که حجت بر ایشان تمام شده چون برای احیای انسانیت و گرفتن حق انسانیت است ضرری ندارد و این طریقه ای است که همیشه در میان عقلا معمول بوده و جمیع ملل و دول از آن پیروی کرده اند که هرگاه کسی از قوانین مدنی تخلف نماید به هر وسیله ای که ممکن شود و لو با جنگ، او را تسلیم می کنند، علاوه بر این که ناخشنودی، منحصر به نسل موجود است و نسلهای بعدی در اثر آموزش و پرورش دینی با میل و رغبت به آیین فطرت گرویده و از دل و جان موحد و خداپرست می شوند.[3]
بنابراین اسلام جنگ ابتدایی را با شرایط خاص آن میپذیرد. همچنین آيات فراواني بر جهاد ابتدايي دلالت مي كند مانند : يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين , قاتلو الذين لايومنون بالله , اذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب , يا ايها الذين آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات , فليقاتل في سبيل الله , حرض المومنين علي القتال و آيات ديگر.[4]
اکنون جنگ بدر را از جهت دفاعی یا ابتدایی بودن بررسی میکنیم
مشرکین علاوه بر اینکه در مکه به آزار مسلمین میپرداختند پس از هجرت مسلمانان به مدینه، دست از آنان برنداشتند. حرکات ایذایی، تهدید مردم مدینه و تهدید امنیت انان همچنین اقدامات نظامی مشرکین از جمله حضور 200 نفر از مشرکین مکه در دشت رابغ به سرکردگی ابوسفیان از جمله تعرضات مشرکین به مدینه و مسلمانان این شهر است.
پیامبر صلی الله علیه و اله که سابقه دیرینه کینه ورزی مشرکین را میدانست، اوضاع مدینه و مکه را رصد مینمود.آن حضرت گروههای نظامی و اطلاعاتی جاسوسی را برای خنثی نمودن تحرکات ایذایی قریشیان به کار می بست. گاهی عملکرد پیامبر با تهدید کاروانهای تجاری قریش همراه بود. پیامبر اهدافی از این عمل داشت.


[/HR][1] . توبه 29

[2] . ج 3 ص 85

[3] . همان ص 95

[4] . جواهر الكلام , چاپ اسلاميه ج 21 ص 8


  1. قريش تجارت پيشه، بفهمانند كه در صورت نبرد با اسلام و مدينه منوره، شريان حياتي اقتصادي آنان قطع خواهد شد.
  2. آگاه ساختن قريش و ديگر سران قبايل مشرك از قدرت نظامي مسلمانان.
  3. تقويت بنيه نظامي و سازماندهي و آماده ساختن نيروهاي نظامي براي دفاع از مدينه
اجازه جنگ از جانب خداوند
از انجا که مسلمانان در مکه مورد ازار و اذیت قرار میگرفتند و پس از ان در مدینه، برخی از مسلمین در مکه نزد پیامبر امده و از ازار مشرکین شکایت مینمودند پیامبر میفرمود اجازه جهاد صادرنشده است تا اینکه ایه « اذن للذین یقاتلون با نهم ظلموا ... »[1] نازل شد امام باقر علیه السلام فرمود این روایت درباره مهاجران نازل شده است.[2]
جبران اموال به غارت رفته مهاجرین
یکی از اهداف پیامبر«صلی الله علیه و اله» در حمله به کاروان تجاری قریش جبران اموال مصادره شده مهاجرین بود. مسلمین پس اذیت و آزار مشرکین مکه و با دستور خداوند سبحان و پیامبر از مکه به مدینه هجرت کردند و مشرکین تمامی اموال انان را مصادره کردند. پیامبر برا ی جبران حق به غارت رفته مسلمین به این کاروان حمله برد.
نتیجه
دین اسلام اجازه جنگ ابتدایی را به پیامبر در برابر مشرکین داده است زیرا توحید حق فطری انسانهاست و انسانها از این امر محروم بودند. با اینکه پیامبر اجازه جنگ ابتدایی را داشت اما از آن استفاده نکرد و در برابر دفاع از اسلام و مسلمانان و با توجه به اذیت و ازار مشرکین و حمله به رابغ و عملیاتهای ایذایی مشرکین و مصادره اموال مهاجرین مکه و خصوصا تهدید و ارعاب قریش به کاروان تجاری حمله نمود البته این امر مسلم است که جنگی بین پیامبر و کاروان تجاری قریش رخ نداد بلکه ابوسفیان کاروان را از دست مسلمین نجات داد. به نظر میرسد حمله به کاروان تجاری علاوه بر دفاعی بودن جنبه تهدید داشته است زیرا جنگی و نبردی بین پیامبر «صلی الله علیه و اله» و کاروان شکل نگرفت.



[/HR][1] . حج 39

[2] . طبرسی مجمع البیان ج 7 ص 156


[="Tahoma"][="Navy"]

پاگنده;905994 نوشت:
سلام
خسته نباشید
به نظر شما با توجه به آیه لا اکراه فی الدین می توان جنگهای صدر اسلام رو توجیه کرد؟
آیا این جنگها مورد تایید است؟
اگه ممکنه از نظر تاریخی هم بررسی کنید
ممنون

سلام
جنگ دو نوع است
جنگ دفاعی و جنگ تهاجمی
جنگ دفاعی منافاتی با عدم اکراه ندارد
جنگ تهاجمی هم در صورتی با عدم اکراه منافات دارد که به انگیزه مسلمان کردن به زور صورت گیرد و ما در تاریخ اسلام سراغ نداریم که پیامبر ص یا امام علی ع که معصوم بوده اند چنین جنگی کرده باشند و اما سایرین نماینده اسلام نبوده اند که لازم باشد از طرف اسلام به عملکرد آنها پاسخ داده شود.
یا علیم[/]

ممسوس;910396 نوشت:
اما راجع به این موضوع که بعد از پیروزی مسلمانان در جنگ، کافران با زور وادار به پذیرفتن آیین اسلام می شوند، باید گفت که این گونه اکراه و اجبار نسبت به افرادی که حجت بر ایشان تمام شده چون برای احیای انسانیت و گرفتن حق انسانیت است ضرری ندارد و این طریقه ای است که همیشه در میان عقلا معمول بوده و جمیع ملل و دول از آن پیروی کرده اند

سلام و ممنون از پاسخهای خوبتون
ولی در این مورد که گفتید گرفتن حق انسانیت، به نظرم از نظر حقوق انسانی ما نمی تونیم کسی رو مجبور به پذیرفت دینی بکنیم حتی اگر اون شخص در مقابل این دین و تفکر ایستاده باشه
اصلا به نظر شما میشه یک تفکر رو به زور بر کسی قبولاند؟
از نظر عقلی بحث کنید

محی الدین;910413 نوشت:
جنگ تهاجمی هم در صورتی با عدم اکراه منافات دارد که به انگیزه مسلمان کردن به زور صورت گیرد و ما در تاریخ اسلام سراغ نداریم که پیامبر ص یا امام علی ع که معصوم بوده اند چنین جنگی کرده باشند

پس این آیه ها چیه؟
ممسوس;910396 نوشت:
بنابراین اسلام جنگ ابتدایی را با شرایط خاص آن میپذیرد. همچنین آيات فراواني بر جهاد ابتدايي دلالت مي كند مانند : يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين , قاتلو الذين لايومنون بالله , اذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب , يا ايها الذين آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات , فليقاتل في سبيل الله , حرض المومنين علي القتال و آيات ديگر.[4]

پاگنده;910043 نوشت:
در فتح مکه غالبا با رضایت اسلام نیاوردن بلکه از ترس جان مسلمان شدند

با سلام و احترام
در جریان فتح مکه کسی به زور و اجبار مسلمان نشد بلکه یکی از مصادیق آزادی و رحمت و رافت پیامبر در فتح مکه شکل گرفت. در جریان فتح مکه پیامبر شمشیر بر روی سر مشرکین قرار نداد. انان را مجبور به پذیرش اسلام نکرد با اینکه طبق مطالب قبل پیامبرصلی الله علیه و آله حق جنگیدن با انان را داشت ولی از انان گذشت و عفو عمومی اعلام کرد. شاید در تاریخ عمر شریف پیامبرصلی الله علیه و آله کسی دشمنتر از ابوسفیان برای پیامبر نبود اما پیامبر منزل او را محل امن قرار داد و رحمت خود را شامل همه نمود. حتی زمانی که مشرکین از حمله مسلمین به مکه مطلع شدند ابوسفیان و دو نفر دیگر قبل از ورود پیامبر به مکه نزد حضرت امدند باز انجا حضرت رسول انان را اجبار به پذیرش دین نکرد وقتی پیامبر از او خواست شهادتین را جاری کند دونفر از انان شهادتین را بر لب جاری کردند اما ابوسفیان وقتی گفت لا اله الا الله نتوانست جمله دوم را بگوید و به پیامبر عرض کرد برای من سخت و ناراحت کننده است الان این جمله دوم را بگویم اجازه دهید فردا ان را بگویم ؛ پیامبر فرمود مانعی ندارد و ابوسفیان فردای ان روز شهادت دوم را اعلام نمود.
ایا پیامبر نمیتوانست او را در همان شب مجبور به گفتن شهادتین کند؟ ایا دیگر ابوسفیان قدرتی داشت بخواهد با پیامبر مخالفت کند؟ ایا ترسی در کار بود که شهادت دوم را نگفت؟ پیامبر در ورود به مکه از اصل غافلگیری استفاده نمود و تا منطقه مرالظهران قریش نمیدانست پیامبر در راه مکه است. البته این نکته فراموش نشود لشکر کشی پیامبر به سوی مکه به علت زیر پا گذاشتن مفاد پیمان نامه صلح حدیبیه است. مشرکین میدانستند که پیامبر میتواند هر بلا و مصیبتی را بر سر انها وارد کند زیرا پیمان را نقض کرده بودند ازاین رو حرفی برای زدن نداشتند.

چگونه مردم مکه از پیامبر ترسیدند در حالی که ان حضرت زمان ورود به مکه در حالی که سعد بن عباده فریاد میزد الیوم یوم الملحمه امروز روز انتقام است پیامبر تا این جمله را شنید به حضرت علی فرمود برو پرچم رااز او بگیر و بگو الیوم یوم المرحمه. آیا اجبار و اکراهی از جانب پیامبر برای پذیرش اسلام در مکه وجود داشت؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اجتماع مردم مکه در مسجد الحرام حاضر شد و خطاب به آنان فرمود: نظر شما چیست؟ درباره من چه گمانی دارید؟ همگی ساکت بودند و غمگین که سهیل بن عمرو یکی از سران قریش گفت: ما جز خیر نمی گوییم و گمانی جز خیر نداریم. تو برادری کریم و پسر عموئی بزرگوار هستی. پیامبر فرمود: من همان سخنی را می گویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: امروز هیچ توبیخی به شما نیست، خدا گناهان شما را می آمرزد و او مهربانترین مهربانان است. ایا این برخورد کریمانه پیامبر با قریش، ترسی را برای انان به دنبال داشت؟
پیامبر بر همه انان منت گذاشت و انها را بخشید همانها که پیامبر را از مکه بیرون نمودند او را مجنون و ساحر خواندند همانها که پیامبر را ازار دادند و سنگ، خا ک، خار، خاشاک و شکمبه حیوان بر سر و روی او میریختند، همه انان را بخشید. این رفتار پیامبر باعث شد قریش به مرور زمان به اسلام روی اورند و دین اسلام را بپذیرند اما نه به اجبار بلکه از روی میل و علاقه مسلمان شدند.

ممسوس;910395 نوشت:
بنابر این روشن شد که جهاد ابتدایی در حقیقت، دفاع از توحید و دین الهی به عنوان یک حق فطری انسانی است و چنین چیزی از نظر منطقی و وجدانی امری قابل قبول است.

سلام
کشتن افرادی که پیرو اسلام و ادیان مورد تایید اسلام نیستند، تنها راه ممکن برای دفاع از توحید نیست. اعتقادات رو میشه با منطق ترویج کرد، با ارائه نمونه های عملی و خیلی روشهای دیگه.

اما بحث این تاپیک این نیست که آیا کشتن بهترین راهه یا خیر. سوال اینه که رابطه این حکم با "لا اکراه فی الدین" چیست؟
______________
در جواب دوستمون بگیم که این موضوع به چند طریق توجیه میشه. برخی این آیه را منسوخ دانسته اند و معتقدند فقط مربوط به زمانی بوده که مسلمانان هنوز به قدرت نرسیده بودند و امکان اجبار گذاشتن در دین را نداشتند.
برخی دیگر، آیه را طوری تفسیر می کنند که معنای آن با جهاد ابتدایی در تضاد نباشد. مثلاً می گویند هر کسی می تواند هر عقیده ای داشته باشد به شرط اینکه آن را ابراز نکند. این تفسیر با شان نزول آیه منافات داره چون آیه در مورد دو جوان ذکر شده که اتفاقاً عقیده شون رو ابزار کرده بودند. ضمن اینکه واضحه وقتی دیگران از عقیده فردی باخبر نشوند، نمی تونند مجازاتش کنند مگر اینکه توانایی خواندن فکر افراد رو داشته باشند.
معانی دیگری هم ذکر میشه، مثلاً یکی از دوستان میگفت منظور اینه که چیز بدی در دین نیست ...
______________
فتح مکه یک حالت گذار بود. پیش از آن تاکید بر مدارا با دشمنان بود و پس از اون به مرور برخوردها به شکل جدی تر در آمد.

به طور مثال حتماً شنیده اید که پیامبر در مکه با کسانی که به ایشان توهین می نمودند با ملایمت برخورد می کرد و به عیادتشان می رفت. اما پس از تشکیل حکومت، شیوه برخورد عوض شد و برای توهین مجازات مرگ در نظر گرفته شد.

[="Tahoma"][="Navy"]

پاگنده;910504 نوشت:
س این آیه ها چیه؟

سلام
ظاهرا به قیدی که مطرح کردیم توجه نکردید. ما گفتیم جنگ تهاجمی با هدف مسلمان کردن نداریم نه اینکه جنگ تهاجمی نداریم
این آیات در صورت دلالت بر جنگ تهاجمی دلالتی بر مسلمان کردن اجباری ندارند
یا علیم[/]

محی الدین;910574 نوشت:
ما گفتیم جنگ تهاجمی با هدف مسلمان کردن نداریم

در قرآن چنین احکامی رو داریم. مثل آیه 5 سوره توبه:

پس چون ماه های حرام ( چهار ماه مهلت و حرمت تعرض ) پایان یافت مشرکان را هر جا که یافتید بکشید ( در داخل حرم و بیرون آن ، در ماه های حرام و خارج آن ) و آنها را دستگیر نمایید و در محاصره قرار دهید و برایشان در هر کمینگاهی بنشینید ، پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند راهشان را بازگذارید ، که همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

اگر هدف گسترش دین نیست، چرا نماز خواندن مشرکان به عنوان راهی برای کشته نشدنشون در نظر گرفته شده؟ اصلاً چرا دین افراد در این احکام مهمه؟ آیه 29 سوره توبه در مورد کسانی است که پیرو ادیان به رسمیت شناخته شده اند اما مسلمان نیستند:

قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ
با کسانى از اهل کتاب (یهود، نصارى، مجوس، صابئین،) که به خدا و روز قیامت ایمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده‏اند، حرام نمى‏شمرند و به دین حقّ گردن نمى‏نهند بجنگید، تا با خوارى و ذلّت، به دست خود جزیه بپردازند.


نکته قابل توجه اینه که این آیات در مورد مشرکانی نازل شده که با مسلمانان پیمان صلح بسته بودند. چنانچه این موضوع از آیه اول سوره توبه ذکر شده است. احکامی مثل امکان استفاده جنسی از زنان شوهردار اسیر شده در جنگ (آیه 24 سوره نساء) هم وجود داره:

و ( نیز بر شما حرام شد ) زنان شوهردار جز آنهایی که ( در جنگ از زنان کفار ) به بردگی شما درآمده اند ( زیرا اسارتشان بدون شوهر به حکم طلاق است ) ...

اما چرا گفته میشه که جنگهای صدر اسلام فقط دفاعی بوده؟ اینطور توجیه می کنند که میگن "نپذیرفتن اسلام به معنای جنگ با پیامبر اسلام است" و با این توجیه، تمام جنگها را دفاعی به حساب می آورند. این توجیه در مورد جنگهای مسلمانان با ایران و روم قابل استفاده نیست چون اونها نه زبان عربی می دانستند، نه صنعت چاپ وجود داشت که بتوان نسخه های متعدد را به مناطق مختلف کشور برد و نه حتی قرآن به شکل امروزی جمع آوری و تدوین شده بود. حتی اگر افرادی برای تبلیغ به این کشورها رفته باشند هم در این مدت کم قادر نبوده اند درصد قابل توجهی از ایرانیان را با اسلام آشنا کنند.

از این رو برخی خواسته اند جنگ با ایران و روم را بر خلاف اسلام به حساب آورند. این در حالی است که خود پیامبر پیش از وفاتشان این آرزو را بیان نموده بودند و حضرت علی نیز از مشاوران جنگ بودند. اگر حمله به ایران مورد تایید اسلام نبود، میشد احکامی در قرآن بیان شود که به طور مثال توسل به زور را برای ترویج عقاید (پیش از ارائه منطق و برهان) ممنوع کند یا مانع از فروش زنان ایرانی به عنوان برده جنسی شود.

[="Tahoma"][="Navy"]

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
پس چون ماه های حرام ( چهار ماه مهلت و حرمت تعرض ) پایان یافت مشرکان را هر جا که یافتید بکشید ( در داخل حرم و بیرون آن ، در ماه های حرام و خارج آن ) و آنها را دستگیر نمایید و در محاصره قرار دهید و برایشان در هر کمینگاهی بنشینید ، پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند راهشان را بازگذارید ، که همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

سلام
این آیه در پاسخ به عهدشکنی کفار مکه است
و البته مسلمان شدن راهی برای نجات معرفی شده است

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

تصریحی به مسلمان کردن که ندارد هیچ قرینه برای عکس آن دارد و آن مساله جزیه گرفتن است که در مورد غیر مسلمانان مطرح است

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
و ( نیز بر شما حرام شد ) زنان شوهردار جز آنهایی که ( در جنگ از زنان کفار ) به بردگی شما درآمده اند ( زیرا اسارتشان بدون شوهر به حکم طلاق است ) ...

این مطلب هم ربطی به اجبار به اسلام ندارد و قانونی رایج در آن زمان بودن که اسلام تغییرش نداده است

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
اما چرا گفته میشه که جنگهای صدر اسلام فقط دفاعی بوده؟ اینطور توجیه می کنند که میگن "نپذیرفتن اسلام به معنای جنگ با پیامبر اسلام است" و با این توجیه، تمام جنگها را دفاعی به حساب می آورند.

مثل اینکه شما مطالب ما رو نخوندید. لطفا بخوانید. ما نگفتیم جنگ تهاجمی نداریم گفتیم جنگ تهاجمی برای مسلمان کردن نداریم

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
این توجیه در مورد جنگهای مسلمانان با ایران و روم قابل استفاده نیست چون اونها نه زبان عربی می دانستند، نه صنعت چاپ وجود داشت که بتوان نسخه های متعدد را به مناطق مختلف کشور برد و نه حتی قرآن به شکل امروزی جمع آوری و تدوین شده بود. حتی اگر افرادی برای تبلیغ به این کشورها رفته باشند هم در این مدت کم قادر نبوده اند درصد قابل توجهی از ایرانیان را با اسلام آشنا کنند.

ما گفتیم این حکم در اسلام وجود نداره و عملکرد خلفا و غیر معصومین هم برای ما حجت نیست

سعدی شیرازی;910580 نوشت:
این در حالی است که خود پیامبر پیش از وفاتشان این آرزو را بیان نموده بودند و حضرت علی نیز از مشاوران جنگ بودند. اگر حمله به ایران مورد تایید اسلام نبود، میشد احکامی در قرآن بیان شود که به طور مثال توسل به زور را برای ترویج عقاید (پیش از ارائه منطق و برهان) ممنوع کند یا مانع از فروش زنان ایرانی به عنوان برده جنسی شود.

وقتی اصلی مهم مثل امامت اهل بیت ع کنار گذاشته می شود شما چه انتظاری دارید
و اما آرزوی پیامبر ص به معنای موجه بودن کار خلفا نیست چه اینکه ممکن است آرزوی نابودی یک دشمن به دست دشمن دیگری مثل خود او هم محقق شود
یا علیم[/]

محی الدین;910589 نوشت:
این آیه در پاسخ به عهدشکنی کفار مکه است

آیه اول سوره توبه، پیمانهای صلحی که با مشرکان بسته شده بوده را به صورت یکجانبه لغو می کند.

بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ
ترجمه مشکینی:
( این آیات ) اعلام بیزاری ( و نسخ پیمان و رفع امان ) است از جانب خداوند و فرستاده او ، به سوی کسانی از مشرکان که با آنها پیمان بسته اید.
________________
اجبار در دین فقط در شرایط جنگی نیست بلکه در مورد حکم ارتداد هم هست. اگر کسی از پدر و مادر مسلمان به دنیا بیاد، مسلمان فطری محسوب میشه. حالا اگر بعد از بزرگ شدن بخواد عقیده دیگری رو بپذیره و عقیده اش رو ابراز کنه باید کشته بشه. آیا از نظر شما این اجبار محسوب میشه یا نه؟ اصلاً اجبار گذاشتن در دین از نظر شما چیست؟

دقت کمنید که آیه لا اکراه فی الدین در مورد دو جوان نازل شده که عقیده خودشون رو ابزار کرده بودند. پس فقط در مورد عقاید درونی نیست.

[="Tahoma"][="Navy"]

سعدی شیرازی;910595 نوشت:
آیه اول سوره توبه، پیمانهای صلحی که با مشرکان بسته شده بوده را به صورت یکجانبه لغو می کند.

سلام
یکجانبه نبوده است. پاسخ به عهدشکنی خود کفار و مشرکین بوده است. چطور ممکن است خداوند فرماند لغو پیمان یکجانبه بدهد وقتی خود به مومنین فرمان می دهد: ماستقاموا لکم فاستقیموا لهم یعنی تا وقتی پایبندند پایبند به پیمان باشید

سعدی شیرازی;910595 نوشت:
اجبار در دین فقط در شرایط جنگی نیست بلکه در مورد حکم ارتداد هم هست. اگر کسی از پدر و مادر مسلمان به دنیا بیاد، مسلمان فطری محسوب میشه. حالا اگر بعد از بزرگ شدن بخواد عقیده دیگری رو بپذیره و عقیده اش رو ابراز کنه باید کشته بشه. آیا از نظر شما این اجبار محسوب میشه یا نه؟

خوب به سخن خودتون توجه کنید. حکم ارتداد در مورد کسی است که ابراز کند. خب این یک مساله متعصبانه نیست بلکه با توجه به بافت ایمانی جامعه اسلامی ابراز کفر برای یک مسلمان زاده به معنای خیانت به ناموس دینی مردم است همانطور که خائن به امور سیاسی و نظامی و غیره در همه فرهنگها و مکاتب مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد

سعدی شیرازی;910595 نوشت:
اصلاً اجبار گذاشتن در دین از نظر شما چیست؟

اجبار به دین یعنی کسی را مستقیما تحت فشار بگذارند تا ابراز ایمان و اسلام کند

سعدی شیرازی;910595 نوشت:
دقت کمنید که آیه لا اکراه فی الدین در مورد دو جوان نازل شده که عقیده خودشون رو ابزار کرده بودند. پس فقط در مورد عقاید درونی نیست.

بله همان ابراز کردگان مورد پیگیرد نیستند چون از کفر به اسلام و از اسلام به کفر بازگشتند و چون خارج از منطقه اسلامی بودند پیگیردی هم صورت نگرفت
یا علیم[/]

محی الدین;910611 نوشت:
اجبار به دین یعنی کسی را مستقیما تحت فشار بگذارند تا ابراز ایمان و اسلام کند

خب این فشار می تونه از طریق تهدید به قتل یا جریمه های نقدی صورت بپذیره.
محی الدین;910611 نوشت:
همانطور که خائن به امور سیاسی و نظامی و غیره در همه فرهنگها و مکاتب مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد

بله به طور مثال یهودیان هم هم چنین احکامی رو دارند. اما انتقاد به کار اونها هم وارده.
در همه فرهنگها هم نیست. خیلی افراد رو ممکنه ببینید که از ادیان و فرهنگهای مختلف به اسلام گرایش پیدا کرده اند و کسی هم به دنبال کشتشون نیست (که اگر باشه هم اشتباهه)

[="Tahoma"][="Navy"]

سعدی شیرازی;910638 نوشت:
خب این فشار می تونه از طریق تهدید به قتل یا جریمه های نقدی صورت بپذیره.

سلام
فشار با هرچیزی غیر اینها هم ممکن است اما مساله این است که اسلام کجا این فشارها را وارد کرده است
از سوی دیگر نمی توان هرنوع تضییقی را به هدف مسلمان کردن ربط داد چه بسا دلایل اقتصادی امنیتی اجتماعی و غیره وجود داشته باشد
اگر تصریحی در نقل دینی دارید بفرمایید

سعدی شیرازی;910638 نوشت:
بله به طور مثال یهودیان هم هم چنین احکامی رو دارند. اما انتقاد به کار اونها هم وارده.
در همه فرهنگها هم نیست. خیلی افراد رو ممکنه ببینید که از ادیان و فرهنگهای مختلف به اسلام گرایش پیدا کرده اند و کسی هم به دنبال کشتشون نیست (که اگر باشه هم اشتباهه)

اگر به زمان تشریع این حکم توجه کنید متوجه می شوید که پس از تشکیل حکومت اسلامی و توطئه یهود برای ایجاد ضعف در مسلمانان ( با حربه ارتداد) حکم ارتداد صادر شده است تا از توطئه دشمنان اسلام جلوگیری شود لذا نمی توان در بررسی حکم ارتداد به بافت عقیدتی و ایمانی جامعه اسلامی توجه نکرد. اگر می خواهید برای این مثال بزنم از مبارزه با حجاب در غرب و بخصوص در مهد آزادی یعنی فرانسه مثال می آورم.خب چرا در فرانسه باید با حجاب مبارزه شود؟ آنها می گویند سکولاریسم جزء اصول جامعه ماست و لذا نباید قوانین جامعه سکولار با نمادها یا رفتارهای دینی مورد تهدید قرار گیرد( گرچه این ادعا تا حد زیادی دور از واقعیت است) اما توجیه مناسبی برای خودشان است.
ما می گوییم هر جامعه ای هرطور می تواند باشد اما در جامعه اسلامی باور و عقیده یک محور اساسی است و چیزی که این محور را تهدید کند جامعه را تهدید کرده است همانطور که یک جامعه با رفتارهای خطرناک دیگر مانند قتل و جنایت مورد تهدید قرار می گیرد. ابراز ارتداد برای جامعه اسلامی مانند اقدام به قتل در جوامع دیگر است. این را وقتی می توان درست درک کرد که انسان به اهمیت دین الهی در سعادت انسان باور راسخ داشته باشد. در اسلام هدایت برابر حیات انسان و گمراهی برابر مرگ اوست.
یا علیم[/]

پاگنده;910043 نوشت:
به این سوال هم که آیا جنگهای بعد پیامبر که به فتح ایران و بعضی کشورهای دیگه منجر شد اشاره نکردید

با سلام و احترام
در کدام منابع تاریخی آمده است که پیامبر « صلی الله علیه و اله» به ایران لشکر کشید یا پیامبر «صلی الله علیه و اله» به کشوری دیگر لشکر کشی کرد. در هیچ منبع تاریخی این مطلب وجود ندارد.

پاگنده;910043 نوشت:
پیامبر راههای زیادی برای ترویج دین اسلام داشت بنده هم اینو قبول دارم اما اصل سوال من روی جنگ های ابتدایی صدر اسلام و بعد پیامبر بود.

در پستهای گذشته بیان شد که جنگهای پیامبر «صلی الله علیه و اله»جنبه دفاعی داشت و برای ترویج اسلام نبود بلکه پیامبر «صلی الله علیه و اله» روشهای دیگری برای گسترش اسلام به کار بستند که برخی از آنها را اشاره نمودیم.

پاگنده;910503 نوشت:
ولی در این مورد که گفتید گرفتن حق انسانیت، به نظرم از نظر حقوق انسانی ما نمی تونیم کسی رو مجبور به پذیرفت دینی بکنیم حتی اگر اون شخص در مقابل این دین و تفکر ایستاده باشه
اصلا به نظر شما میشه یک تفکر رو به زور بر کسی قبولاند؟
از نظر عقلی بحث کنید

با سلام و احترام خدمت شما و مشارکت خوب شما در بحث
[=&quot]در مباحث گذشته که بیان شد گفتیم برخورد با اهل کتاب این بود که انها را مخیر کنیم بین پذیرش دین اسلام یا پرداخت جزیه و عرض شد پرداخت جزیه که مالیات کمی هم بوده برای تامین امنیت اهل کتاب در جامعه اسلامی است و یک پاداش است در برابر خدمتی که اسلام و جامعه اسلامی به اهل کتاب میکند در حالی که اهل کتاب بر دین خویش باقی میماند. قطعا یک یهودی یا مسیحی یا زرتشتی وقتی ببیند میتواند دین خویش را داشته باشد و در جامعه اسلامی به راحتی زندگی کند و مالیات یا خمس و زکات مسلمانان را هم نباید پرداخت کند با پرداخت جزیه امنیت وی تامین میشود بسیار راغب میشود بر پرداخت جزیه و اسکان در بلاد اسلامی [=&quot]پس در این مورد حرفی نداریم و به نظرم شما هم موافقید

سخن و بحث در مورد کفار غیر اهل کتاب است. همانطور که گذشت مرحوم شهید مطهری پس از پیروزی مسلمین بر کفار، وادرار کردن انان به توحید را نپذیرفت. اما کسی که اجبار به پذیرش اسلام را برای کفار غیر اهل کتاب لازم میدانست مرحوم علامه طباطبایی بود. اما ایشان یک شرطی رابیان میکنند و آن این است که حجت بر کافر غیر کتابی تمام شده باشد. در تبیین این شرط باید عرض کنم کافری که بر او ثابت و مسلم است که دین اسلام برحق است و شک و شبهه ای ندارد و مخالفت او با اسلام از روی جهد و انکار و دشمنی اوست نه از روی جهل و نادانی باید تمکین کند. زمانی که کافر میداند خداوند این دین برحق را توسط پیامبرش برای سعادت بشر به انسانها هدیه کرده است دیگر جای مخالفت و عناد و کینه و نفاق باقی نمیماند پس باید این دین را بپذیرد زیرا هیچ عذر و بهانه ای برای او باقی نمیماند تا با اسلام مخالفت کند از طرفی مسلمین باید از شیطنت و ازار او درامان باشند. چه تضمینی وجود دارد که این کافر متعرض مسلمانان نشود و امنیت دینی و جانی انها را به خطر نیاندازد. اسلام انقدر برای آنان سهل و اسان گرفته است که با دو جمله ساده شهادتین او را جزو مسلمین محسوب میکند با اینکه مشخص است این شخص کافر ازعمق جان اسلام را نپذیرفته بلکه برای اینکه اجباررا نپذیرد، مسامحة شهادتین را جاری میکند. خداوند و پیامبرش به همین شهادتین ظاهری هم راضی شده است و او را در جرگه مسلمین میخواند. زیرا وی دیگر نمیتواند با فرامین اسلام مخالفت کند و به حقوق مسلمین تجاوز نماید.

اتفاقا در مورد ابوسفیان این تساهل و تسامح را این آسان گرفتن را این فرجه دادن را به وی مشاهده میکنیم. وقتی پیامبرصلی الله علیه و اله شهادتین را بر ابوسفیان جاری نمود وی با اینکه برایش بسیار سخت بود، زیرا عمری با خدا و پیامبرش جنگ کرده بود ولی لا اله الا الله را گفت اما تا خواست شهادت دوم را بگوید گفت برای من خیلی سخت و ازار دهنده است الان بگویم اجازه دهید من این جمله را بعدا بگویم که پیامبرصلی الله علیه و اله فرمود ایرادی ندارد وی فردای ان روز شهادت دوم را اقرا نمود. ببینید اولا پیامبر صلی الله علیه و اله او را مجبور نساخت با اینکه میتوانست این کار را بکند دوما وقتی شهادت دوم را نگفت پیامبرصلی الله علیه و اله عصبانی نشد و با او جدل و منازعه نکرد بلکه با روی باز او را معاف داشت. در این موارد هیچ اجباری را از جانب پیامبر نمیبینیم. نکته قابل تامل این است که اگر بنی امیه در روز فتح مکه اسلام را و لو ظاهری و لو مصنوعی نمیپذیرفتند چه بسا باز به دشمنی خود ادامه میدادند و دست از ازار مسلمین برنداشته حتی مسلمین مکه و باز به بت پرستی میپرداختند. با اینکه مردم میدانستند بنی امیه دین اسلام را در ظاهر و تصنعی پذیرفته اند باز حکم اسلام را بر انان بار کردند و انها را جزو مسلمانان محسوب کردند.
بنابراین زمانی که حجت بر کافر تمام شد، راهی جز پذیرش دین ندارد زیرا باید جامعه اسلامی از کفر و نفاق و دشمنی و توطئه او در امان باشد ولو اسلام او ظاهری باشد.
نکته دیگر این است که این اجبار برای افراد اولیه کفار است و فقط برای افراد کافر این دوره است و بعد از ان کفر و نفاق ریشه کن خواهد شد و نسل انان در اینده مسلمان خواهند شد و فقط اجبار به پذیرش دین برای همین افراد فعلی است نه ایندگان
با همه این اوصاف با اینکه بنی امیه جزو کفار غیر اهل کتاب بودند و حقیقتا اجباری به پذیرش دین اسلام به انان نشده بود و اسلام را در ظاهر پذیرفته بودند باز میبینیم چه ضربات سنگینی بر پیکر اسلام از جانب همین کافران دیروز و مسلمین ظاهری امروز وارد شد که وقتی صدای اذان بلند شد معاویه گفت من طاقت ندارم نام پیامبر را بر سر ماذنه ها بشنوم و باید این نام را دفن کرد.
وإنّ أخا هاشم يُصرَخ به في كلّ يوم خمس مرّات : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، فأيّ عمل يبقى مع هذا؟لا اُمّ لك؛ واللّه إلاّ دفنا دفنا[1]
ولى آن مرد هاشمى ، در هر روز ، پنج مرتبه نامش فرياد زده مى شود كه : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ». با اين وجود ، ديگر چه كارى باقى مى ماند؟ اى مادر مُرده! به خدا سوگند كه راهى جز دفن كردن و دفن كردن [اين نام] ، باقى نمى ماند!


[/HR][1] . مسعودی مروج الذهب ج 4 ص 41


ممسوس;910691 نوشت:
نکته دیگر این است که این اجبار برای افراد اولیه کفار است و فقط برای افراد کافر این دوره است و بعد از ان کفر و نفاق ریشه کن خواهد شد و نسل انان در اینده مسلمان خواهند شد و فقط اجبار به پذیرش دین برای همین افراد فعلی است نه ایندگان

پس اجبار در دین برای کسانی است که بدون اجبار حاضر به پذیرش نیستند. اما برای کسانی که بدون اجبار هم حاضر به پذیرش می شوند، نیازی به اجبار گذاشتن نیست ...

آیا منظور از آیه لا اکراه فی الدین همین موضوعه؟

سعدی شیرازی;910708 نوشت:
پس اجبار در دین برای کسانی است که بدون اجبار حاضر به پذیرش نیستند. اما برای کسانی که بدون اجبار هم حاضر به پذیرش می شوند، نیازی به اجبار گذاشتن نیست ...

آیا منظور از آیه لا اکراه فی الدین همین موضوعه؟

بله همینطوره.

اجباری در پذیرش اسلام نیست مگر شما اسلام رو با حرف خوب قبول نکنید. در اون صورت شما رو مجبور می کنیم.
اجباری در پذیرش کمونیسم نیست مگر شما کمونیسم رو با حرف خوب قبول نکنید. در اون صورت شما رو مجبور می کنیم.
اجباری در پذیرش متریالیسم نیست مگر شما متریالیسم رو با حرف خوب قبول نکنید. در اون صورت شما رو مجبور می کنیم.
اجباری در پذیرش شیطان پرستی نیست مگر شما شیطان پرستی رو با حرف خوب قبول نکنید. در اون صورت شما رو مجبور می کنیم.
و ...

لا اکراه فی الدین @-)

سعدی شیرازی;910708 نوشت:
پس اجبار در دین برای کسانی است که بدون اجبار حاضر به پذیرش نیستند. اما برای کسانی که بدون اجبار هم حاضر به پذیرش می شوند، نیازی به اجبار گذاشتن نیست ...

با سلام و احترام
همانطور که در پستهای گذشته بیان شد این اجبار فقط برای کفار غیر اهل کتاب و پس از پیروزی مسلمانان در جنگ ان هم فقط طبق نظر مرحوم علامه طباطبایی بیان شده است نه شخص دیگری عرض کردیم که شهید مطهری همین را هم نمیپذیرد. علت ان را هم بیان کردیم چون کافر غیر اهل کتاب یعنی بت پرست در جامعه اسلامی ترس و بیم از شیطنت او میرود و در مکه غالبا قریشی و کافر بودند و بت پرست چنین خواسته ای نامعقول نبود و البته تفسیر لا اکراه فی الدین مطلب دیگری است که عرض میکنم

ممسوس;911525 نوشت:
علت ان را هم بیان کردیم چون کافر غیر اهل کتاب یعنی بت پرست در جامعه اسلامی ترس و بیم از شیطنت او میرود و در مکه غالبا قریشی و کافر بودند و بت پرست چنین خواسته ای نامعقول نبود و البته تفسیر لا اکراه فی الدین مطلب دیگری است که عرض میکنم

سلام ممسوس گرامی
شرایط مکه در یک زمان خاص را نمی توان به تمام زمانها تعمیم داد. در زمان ما، بیشترین بیم شیطنت از برخی گروههای به اصطلاح مسلمان میره که که فکر می کنند با کشتن پنج نفر از ماها می تونند به بهشت برن. اما همین افراد هم تا زمانی که اقدام جدی در زمینه تروریسم انجام نداده باشند مجرم شناخته نمیشن. در عوض گروههایی رو داریم که آزاری به کسی نمی رسونند اما حق حیات براشون در نظر گرفته نمیشه.

در زمان بنی عباس، با مانویان برخورد جدی شد. روشی که برای تشخیصشون استفاده میشده این بوده که از مردم خواسته میشده یک مرغ رو سر ببرند. از اونجا که مانویان آزار رساندن به موجودات زنده رو ممنوع می دونستند، حاضر به این کار نمی شدند و در نتیجه ماموران این افراد رو می کشتند. آیا اینجا هم بیم شیطنت وجود داشته؟ آیا حدیثی داریم که ائمه از این کار نهی کرده باشند؟

سعدی شیرازی;911528 نوشت:
شرایط مکه در یک زمان خاص را نمی توان به تمام زمانها تعمیم داد.

این نظریه ظاهرا فقط برای همان زمان بوده و به همه زمانهاتعمیم داده نمیشود. زیرا مرحوم علامه قائل به گستردگی و تعمیم این موضوع در ادوار اینده هم نشده است. از طرفی این موضوع مربوط به زمان خود پیامبر صلی الله علیه و اله و پس از جنگ مسلمین با کفار غیر کتابی است آن هم در عصر حضور. در حالی که در عصر ما چنین امری متصور نیست. بنابر این به نظر میرسد موضوع فقط مربوط به همان دوران باشد

سعدی شیرازی;910708 نوشت:
آیا منظور از آیه لا اکراه فی الدین همین موضوعه؟

در مورد این ایه تفاسیر مختلفی وجود دارد
تفسیر این ایه ربطی به سوال مورد نظر ما ندارد
در شان نزول این ایه بهترین وجهی که بیان شده در مورد شخصی از مسلمانان انصار، به نام «حصين» است. كه دو فرزند او به آئين مسيحيت گرويده بودند و او مى‏خواست، آنان را با اجبار به سوى اسلام دعوت كنند. وقتى موضوع با پيامبر(صلی الله علیه و اله) درميان گذاشته شد. آيه شريفه «لااكراه فى ‏الدين... نازل گرديد. ( علامه المیزان)
بهترین تفسیری که از ایه شده است این که گروهى از مفسّران بر آنند که آیه، درباره هیچ فرد و گروهى نازل نشده است؛ بلکه پیامى جهان‌شمول و انسانى دارد. می‌گویند: دین یک مسئله اعتقادى و قلبى است و اکراه و اجبار در آن محال است و بنده مختار و مخیر می‌باشد و این قولى است که با بیانات مختلف از ناحیه مفسرین خصوصاً مفسرین معاصر ذکر شده است ( مجمع البیان، ج 2، ص 126؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 342؛ نمونه، تفسیر نمونه، ج 2، ص 279 - 280.)
بعد از این جمله خداوند میفرماید ( قد تبین الرشد من الغی) اجبار و اکراهی در دین نیست همانا راه درست از بیراهه روشن و آشکار است. هر کس مخیر است در انتخاب هر راه. به نظر میرسد این ایه جوابی به جبریون و مفوضه باشد زیرا اهل جبر معتقدند پذیرش دین اجباری و الزامی است و باید ان را حتی به زور بپذیری و مفوضه قائل بودند خدا انسان را خلق کرده و همه امور به اراده و اختیار انسان تفویض شده است و خداوند خودش کنار نشست تا زمان قیامت انتظار میکشد. بنابر این آیه "لا اکراه فى الدین..." می‌گوید: اجبارى و اکراهى در ایمان آنان نکنید، چون دنیا دار ابتلا است و اجبار و اکراه منافى معناى ابتلا و امتحان است»(تفسیر فخر رازی ج 3 ص 15) آیه نیز دلیل روشنى است بر ردّ آنان؛ چرا که آیه شریفه پس از آن که تفکر جبرى را تخطئه می‌کند، بلافاصله در ادامه می‌فرماید: «پس هر کس به طغیانگران کافر شود و به خدا ایمان آورد، حتماً بر دستاویزى محکم چنگ زده است، دستاویزى که ناگسستنى است و خداوند شنوا و دانا است». و با توجه به آیه بعد که مُشْعِر به ولایت و سنت الهى است، می‌توان استظهار نمود که هیچ چیزى از تحت مالکیت و سیطره الهى خارج نیست. به بیان دیگر؛ این طور نیست که چون اجبار و اکراهى در ایمان آورد نشان نمی‌باشد، بتوانند از تحت مالکیت و سیطره الهى خارج گردند، بلکه بر مبناى سنّت الهى کسانى که روى گردان از کفر و طاغوت شوند و به خدا ایمان آورند، به مقتضاى نظام علّى و معلولى، به دستاویزى استوار چنگ زده‌اند که زمینه را براى هدایت بعدى آنها و نجات از تاریکی‌ها به سوى روشنایى هموار نموده‌اند و به عکس، کسانى که با آن همه ادله روشن و آشکار باز هم کفر ورزیده‌اند، بر اساس همان سنت الهى از روشنایى به سوى تاریکی‌ها سوق داده می‌شوند. پس اگرچه انسان داراى اختیار و قدرت انتخاب است و در انتخابش نیز آزاد می‌باشد، ولى در نتیجه‌گیرى و حاصل انتخابش، هیچ قدرتى ندارد و تابع سنت الهى است.

ممسوس;911533 نوشت:
این نظریه ظاهرا فقط برای همان زمان بوده و به همه زمانهاتعمیم داده نمیشود. زیرا مرحوم علامه قائل به گستردگی و تعمیم این موضوع در ادوار اینده هم نشده است. از طرفی این موضوع مربوط به زمان خود پیامبر صلی الله علیه و اله و پس از جنگ مسلمین با کفار غیر کتابی است آن هم در عصر حضور. در حالی که در عصر ما چنین امری متصور نیست. بنابر این به نظر میرسد موضوع فقط مربوط به همان دوران باشد

میشد با اضافه کردن چند کلمه توضیح، مشخص ساخت که این حکم فقط مربوط به یک زمان خاص است. اما عدم وجود توضیحات کافی و مبهم بودن جملات موجب کشته شدن چندین میلیون انسان در طول تاریخ و مورد تجاوز قرار گرفتن زنانشون شد. اما چرا این توضیح ذکر نشده؟ آیا این منافاتی با بلاغت نداره؟

سعدی شیرازی;911528 نوشت:
بیشترین بیم شیطنت از برخی گروههای به اصطلاح مسلمان میره که که فکر می کنند با کشتن پنج نفر از ماها می تونند به بهشت برن. اما همین افراد هم تا زمانی که اقدام جدی در زمینه تروریسم انجام نداده باشند مجرم شناخته نمیشن. در عوض گروههایی رو داریم که آزاری به کسی نمی رسونند اما حق حیات براشون در نظر گرفته نمیشه.

البته در مورد این گروههای مسلمان باید عرض کنم اینها افراد خود فروخته مزدور و مواجب بگیر یهود و غرب هستند سخت هست نام اینها رو مسلمان بزاریم. اگر چه در ظاهر بله مسلمانند. اما قصه اینجاست که اینها هیچ کاره هستند و پشت پرده کسی دیگر این عروسکهای خیمه شب بازی را میگردانند. همانطور که رهبری در پیامشون گفتن دشمن اصلی ما انها هستند که پشت پرده کار میکنند. بله انها تا زمانی که تروری انجام ندهند و کسی را نکشند مجرم نیستند ما هم نگفتیم مجرمند در قصه کفار زمان پیامبر صلی الله علیه و اله هم ما نگفتیم اینها مجرمند گفتیم دین اسلام را باید بپذیرند تا خیال مسلمین از شیطنت انها راحت باشد با شد بشرط اینکه پس از جنگ هم باشد. مضافا بر اینکه چون پایگاه اسلام در مدینه بود و مکه پایگاه اسلام در زمان پیامبر محسوب نمیشد و پیامبر هم پس از فتح مکه قصد ماندن د این شهر را نداشتند بیم و ترس از ازار مشرکین وجود داشت. البته این نکته را باید مد نظر قرار داد که کسی در روز فتح مکه به اجبار و اکره به اسلام نپیوست و مردم گروه گروه خودشان امده و ایمان میاوردند حتی سال بعد عام الوفود با این که زور و اجباری بالای سر مردم حجاز نبود انها از سراسر بلاد عربی در دسته های مختلف به مدینه امده و اسلام را اختیار کردند پس هیچ زور و اجباری بالای سر مردم مشرک و بت پرست مکه نبود البته مبارزه با شرک و طاغوت و بت پرستی و تخریب بتهای قبایل عرب در دستور کار اسلام وجود داشت اما اینکه مردم را به پذیرش اجباری دین اسلام ملزم کنند وجود نداشته است.

سعدی شیرازی;911550 نوشت:
میشد با اضافه کردن چند کلمه توضیح، مشخص ساخت که این حکم فقط مربوط به یک زمان خاص است. اما عدم وجود توضیحات کافی و مبهم بودن جملات موجب کشته شدن چندین میلیون انسان در طول تاریخ و مورد تجاوز قرار گرفتن زنانشون شد. اما چرا این توضیح ذکر نشده؟ آیا این منافاتی با بلاغت نداره؟

مگر هر چه کشتار در دنیا بوده است همه به گردن اسلام است. اسلام گفته مردم را بکشند؟ یا مورد تجاوز قرار دهند؟ چه کمبود و نقصی در قران که کلام الهی است شما میبینید؟ لا اقل قران دچار تحریف نشده است الحمدلله، اگر مانند انجیل و تورات بود چه میگفتید؟ بهتر است واقع بین باشیم و تفسیرها و تدبیرهای من در آوردی از دین اسلام را که توسط برخی از مسلمین کم خرد صورت میپذیرد را کنار بگذاریم و ان را بر قاطبه دین اسلام و اموزه های مسلمانان تسری و تعمیم ندهیم اگر در قرن 21 گروهی مثل داعش به وجود امده تا تیشه بر ریشه دین بزنند همانطور که خوارج 1400 سال پیش چنین کاری کردند ان را به حساب اسلام و قرآن و پیامبر ننویسیم. بلکه ملاک و مناط ما سیره و روش پیامبر و معصومین است.

سعدی شیرازی;911528 نوشت:
در زمان بنی عباس، با مانویان برخورد جدی شد. روشی که برای تشخیصشون استفاده میشده این بوده که از مردم خواسته میشده یک مرغ رو سر ببرند. از اونجا که مانویان آزار رساندن به موجودات زنده رو ممنوع می دونستند، حاضر به این کار نمی شدند و در نتیجه ماموران این افراد رو می کشتند. آیا اینجا هم بیم شیطنت وجود داشته؟ آیا حدیثی داریم که ائمه از این کار نهی کرده باشند؟

ادرس این مطلب را لطفا ارائه کنید؟

ممسوس;911563 نوشت:
اسلام گفته مردم را بکشند؟ یا مورد تجاوز قرار دهند؟

به شکلی بیان شده که موجب سوء برداشت میشه. مثلاً آیه 24 سوره نساء می تونه به عنوان توجیهی برای استفاده جنسی اجباری از زنان اسیر شده (و لو شوهردار) مورد استفاده گروههایی مثل داعش قرار بگیره. اما چند کلمه توضیح می تونست امکان ایجاد این تفاسیر رو از بین ببره. چرا این توضیحات ارائه نشده اند؟ چرا چنین مسائل مهمی به صورت جملاتی تفسیر پذیر بیان شده اند؟

سعدی شیرازی;911581 نوشت:
به شکلی بیان شده که موجب سوء برداشت میشه. مثلاً آیه 24 سوره نساء می تونه به عنوان توجیهی برای استفاده جنسی اجباری از زنان اسیر شده (و لو شوهردار) مورد استفاده گروههایی مثل داعش قرار بگیره. اما چند کلمه توضیح می تونست امکان ایجاد این تفاسیر رو از بین ببره. چرا این توضیحات ارائه نشده اند؟ چرا چنین مسائل مهمی به صورت جملاتی تفسیر پذیر بیان شده اند؟

با سلام و احترام
[=&quot]اين حکم مربوط به کافران حربي است. وقتي قبيله و عشيره اي همگي اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک به جنگ با اسلام قيام کردند، مسلمانان بايد از کيان خود دفاع کنند و با آنان بجنگند . تا زماني که شکست آنان قطعي نشده ، دشمن را بکشند . اگر قبل از شکست قطعي ، دشمن پيشنهاد مصالحه داد، امام بر اساس توافق با آنان رفتار مي کند اما اگر به جنگ ادامه دادند،با آنان مي جنگد تا شکست آنان قطعي شود آن گاه دشمن را به اسارت مي گيرند . امام مسلمانان با رعايت مصلحت جامعه اسلامي در مورد اسيران اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ تصميم گرفته ،آنان را به منت يا در قبال گرفتن فديه آزاد کرده يا به بردگي مي گيرد [=&quot]بنا بر اين کافراني که براي نابودي کشور اسلامي اقدام کرده بودند، بعد از شکست قطعي به صلاحديد امام به ملکيت مجاهدان در مي آيند . [=&quot]اين حکم فقط مربوط به جنگ با کافراني است که عليه اسلام و جامعه اسلامي شمشير کشيده ، براي به نابودکي کشاندن اسلام هجوم آورده باشند. [=&quot]مسلمانان حق ندارند ابتدا و بدون تبليغ و دعوت و بدون اين که مورد هجوم واقع شوند و براي تحميل اسلام يا کشورگشايي به سرزميني حمله کرده ، مردان جنگي آنان را بکشند و بقيه را اعم از زن يا مرد به بردگي بگيرند. [=&quot]اجازه به بردگي گرفتن فقط در مورد مردان و زناني است که به کشور اسلامي هجوم آورده ،در صدد نابودي اسلام و مسلمانان هستند .اين اجازه هم فقط مربوط به کساني است که در ميدان نبرد حضور دارند . آن هم در صورتي است که امام مسلمانان به بردگي گرفتن اسيران را جايز بداند و اجازه دهد. [=&quot]البته برده گرفتن شرکت کنندگان در جنگ را اسلام باب نکرد بلکه قانون عمومي آن زمان بود .اسلام هم مخالفت فوري و دفعي با آن را مناسب نديد بلکه به مبارزه تدريجي با آن پرداخت .ضمن پذيرفتن اصل آن، زمينه هاي ورود بندگان به جامعه اسلامي و آزاد شدن و ايمان آوردن آنان را ايجاد کرد. [=&quot]خلاصه کسي که براي هدم و نابودي گروهي اقدام کرد، با اين اقدام خود به آن گروه اجازه داده اگر بتوانند او را هدم و نابود کنند . اگر آنان بر وي غلبه کردند و به جاي کشتن او ، وي را به بردگي گرفتند و مالک همه منافع او شدند، اين نه تنها ظلم نيست بلکه مقابله به مثل با او و عکس العمل رفتار ظالمانه خودش است .اين رفتار با ستمگر متجاوز، نزد هيچ کس ناپسند نبوده ،نکشتن و به بردگي گرفتنش، خدمتي به اوست، زيرا برده بودن به خصوص اگر مالک، مسلمان معتقد و پاي بند باشد ، در معرض نجات دنيا و آخرت قرار دادن فرد است. [=&quot] [=&quot]اسلام جنگ هجومي به سرزمين هاي ديگر و به بردگي گرفتن انسان ها را ممنوع کرد . فقط اجازه داد که در جنگ دفاعي بعد از سرکوب متجاوزان ستمگر، بقيه اسيران که همگي به حکم متجاوز بودن مستحق مرگ هستند، در صورت صلاحديد حاکم اسلام به بردگي گرفته شوند . اين اجازه هم براي اين بود که مشرکان اطراف جامعه اسلامي به حمله به کشور اسلامي جرات نيابند. [=&quot]البته در عين حال اسلام مسلمانان را به خوشرفتاري با بردگان زن و مرد سفارش اکيد کرد .راه هاي فراواني براي آزاد شدن بردگان در قانون هاي خود تعيين نمود. [=&quot]در ضمن اسلام به معتقدان به خود سفارش اکيد کرد که اجازه نفوذ به مشرکان به درون خود را ندهند . با مشرکان رابطه دوستانه شديد و صميمي نداشته باشند . فقط در حد رابطه انساني و مبتني بر احسان با آنان رابطه داشته باشند . از زن گرفتن از آنان و زن دادن به آنان خودداري ورند. [=&quot]حالا کسي بدون توجه به شرايط زمان ظهور اسلام، اين حکم هاي دقيق و متين را بدون استدلال مورد هجوم قرار دهد و با استناد به آن خداي اسلام و پيامبر اسلام و اسلام و متدينان به اسلام را متجاوز به فطرت و انسانيت و زمينه سازان فساد و تباهي معرفي کند،براي او بايد چه جوابي ارائه کرد؟ [=&quot]آيا چنين کسي گوشي براي شنيدن و چشمي براي ديدن و قلبي براي فهميدن دارد تا با او استدلالي و برهاني و متکي بر تاريخ احتجاج شود؟ [=&quot]جواب چنين کساني جز سکوت نيست زيرا باطل بودن ادعاهاي شان از روز روشن تر است

جمع بندی

پرسش:

با توجه به آیه لا اکراه فی الدین می توان جنگهای صدر اسلام را توجیه کرد؟ آیا این جنگها مورد تایید است؟ از لحاظ تاریخی چگونه بررسی میشود؟

پاسخ:

با توجه به منابع تاریخی و روایی آنچه مسلم و قطعی است این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای گسترش اسلام و ترویج دین به ابزار جنگ متوسل نشدند. پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) برای ترویج دین اسلام روشهای بسیار زیبا و ارزشمنی داشتند. در این بین مناسب است به روشهای تبلیغی قران نظری بیاندازیم. در قرآن كريم براي تبليغ واژه‌هاي "انذار"، "ابلاغ"، "تبشير"، "تخويف"، "هدايت"، "ارشاد"، "دعوت"، "امر به معروف و نهي از منكر" آمده است كه هريك به بعدي از ابعاد تبليغ اشاره دارد.

قرآن روشهای متفاتی را برای تبلیغ و ارشاد مردم به توحید و یگانه پرستی بیان کرده است و از آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) حامل وحی است، عامل به این روشهاست.

روشهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در تبلیغ دین اسلام

قول و افعال و پیامبر (صلی الله علیه و آله)

آنچه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر زبان جاری نموده اند ، و آنچه را که انجام داده اند ، یعنی اقوال و افعال ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) برای امت اسلامی حجت، الگو و سر مشق است. قرآن مجید چنین بیان می کند : « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر و ذکر الله کثیرا » (1) مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود ، برای آنان که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند .

توجه خاص به مکان تبلیغ

مکان، در اثر گذاری تبلیغ می تواند نقش مهمی داشته باشد ، در ایام حج ، پیام خدا و دعوت اسلامی خویش را به مردم می رساند.(2) آن حضرت در کنار کعبه در حجر اسماعیل می نشستند و آیات قرآن را تلاوت و تبلیغ می کردند . (3)

توجه به زمان تبلیغ

استفاده از ماههای حرام

پیامبر در بازارهای عکاظ ، مجنه و ذی المجاز حاضر می شد ، در بلندی می ایستاد و مردم را به دین اسلام دعوت می کرد. (4) در چنین مواردی ، عنصر مکان و زمان در انجام تبلیغ پیامبر (صلی الله علیه و آله) تاثیر داشته است .

ارسال گروههای تبلیغی و دینی برای ترویج اسلام، ارسال نامه های متعدد برای پادشاهان و ملوک مختلف، ارسال قاری قرآن به مناطق مختلف
روشهایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در ترویج دین مبین اسلام اعمال نمودند را بیان نمودیم. وقتی دین اسلام با آن لطافت و رفتار حکیمانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ابزار تبلیغی مناسب، به مردم معرفی میشود دیگر جایی برای جنگ باقی نمیماند تا پیامبر (صلی الله علیه و اله) بخواهد از طریق جنگ دین اسلام را ترویج دهد.

نکته قابل تامل این است دین و پذیرش آن یک امر باطنی و قلبی است اگر بنا باشد کسی به زور شمشیر دین اسلام را ترویج دهد پس از اینکه جنگ تمام شد و اوضاع آرام شد شخصی که از ترس جان دین را پذیرفته است پس از رفع خطر باز به دین قبلی خود باز میگردد و دین اجباری را نمی پذیرد.

 

پی نوشت ها:

  1. احزاب 21
  2. قرآن و تبلیغ ، محسن قرائتی ، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن ، تهران ، نوبت چهارم، بهار 1385 . ص 37
  3. همان ص 38
  4. همان ص 41

جمع بندی

پرسش:

آیا حمله پیامبر (صلی الله علیه و آله) به کاروان تجاری قریش دفاعی بود یا ابتدایی؟

پاسخ:

مشرکین علاوه بر اینکه در مکه به آزار مسلمین میپرداختند پس از هجرت مسلمانان به مدینه، دست از آنان برنداشتند. حرکات ایذایی، تهدید مردم مدینه و تهدید امنیت آنان همچنین اقدامات نظامی مشرکین از جمله حضور 200 نفر از مشرکین مکه در دشت رابغ به سرکردگی ابوسفیان از جمله تعرضات مشرکین به مدینه و مسلمانان این شهر است.(1)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواست به قريش تجارت پيشه، بفهمانند كه در صورت نبرد با اسلام و مدينه منوره، شريان حياتي اقتصادي آنان قطع خواهد شد.

تقويت بنيه نظامي و سازماندهي و آماده ساختن نيروهاي نظامي براي دفاع از مدينه (2)

اجازه جنگ از جانب خداوند

از آنجا که مسلمانان در مکه مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده و از آزار مشرکین شکایت نمودند حضرت فرمود اجازه جهاد صادرنشده است تا اینکه آیه « اذن للذین یقاتلون با نهم ظلموا ... » (3) نازل شد. امام باقر (علیه السلام) فرمود این روایت درباره مهاجران نازل شده است. (4)

جبران اموال به غارت رفته مهاجرین

یکی از اهداف پیامبر (صلی الله علیه و اله) در حمله به کاروان تجاری قریش جبران اموال مصادره شده مهاجرین بود. مسلمین پس از اذیت و آزار مشرکین مکه و با دستور خداوند سبحان و پیامبر (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه هجرت کردند و مشرکین تمامی اموال آنان را مصادره کردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) برا ی جبران حق به غارت رفته مسلمین به این کاروان حمله برد. (5)

 

پی نوشت ها:

1. زرگری نژاد، غلامحسین؛تاریخ صدر اسلام، ص 367، تهران، سمت 1378،چاپ اول
2. منتظرالقائم، اصغر؛ تاریخ اسلام، ص 129، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1384، چاپ اول
3. حج 39
4. طبرسی، مجمع البیان، ج 7 ص 156
5. یوسفی غروی، محمد هادی ، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 569، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417، چاپ اول.

موضوع قفل شده است