تعارضی برای برخی آقایون!! کی باید صندلی جلو بشینه؟ مادر یا همسر؟!

تب‌های اولیه

140 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام خدمت همه دوستای عزیز
نظرات دوستان رو خوندم.جالب بودند.
به نظر بنده اگر مادرشوهر خودش ماشین داشته باشه و رانندگی بلد باشه، دیگه لزومی نداره که بیاد با ماشین پسرش جایی برند که هنوز سر صندلی جلو دعوا کنند.مثل مادر شوهر بنده!
حالا هم اگه باهم با یه ماشین خواستن جایی برند،به گفته دوستا و کاری که بنده بعضی وقتا انجام میدم،عروس خانم رانندگی کنه اونوقت مادر و پسر خودشون یه جوری کنار میاند.
:khaneh:

دهه ولایت بر تمام شیعیان مبارک

همره;412670 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط مهر... نمایش پست ها
که من میخوام با کمال پرویی جلو بشینم با من مسابقه بده که هر کی زودتر به ماشین رسید اون جلو میشینه ...منم که پیر شدم ...حتما مسابقه رو میبازم
اینجوری میشه که حسرت نشستن صندلی کنار راننده رو با خودم به گور میبرم
جالب بود خندیدم

واقعا که ....منو بگو داشتم واسه کی درد و دل میکردم

مهر...;411662 نوشت:
منطقی و درست اش اینه که مادرشوهر باید جلو بشینه .....حتی اگه به قول عروس خانوم ها از اون مادر شوهر بد جنسا باشه ....هر چی ...شاید برای شما بد باشه ...اما مادره و یه عمر برای گل پسرش زحمت کشیده

از اونجایی که همیشه سعی داشتم صداقت داشته باشم :Nishkhand:
میخوام در کمال صداقت بگم که :Sokhan:
من چون مادر شوهرم و دوست دارم این حرف و زدم :hamdel:
گه مادر شوهرم بد بود تضمین نمیکنم که هنوزم به این حرفا معتقد باشم یا نه:gun:
خب خوبی باید دو طرفه باشه دیگه

مهر...;412823 نوشت:
واقعا که ....منو بگو داشتم واسه کی درد و دل میکردم

بابا خانم نویسنده شما که ماشاءالله دست خوبی تو نوشتن دارید...خب جالب نوشته بودید خندم گرفت!

arahbar6718;412446 نوشت:
سلام تعارض نیست اینجا بلکه تزاحمه ولی خانم خوب خودش اونجا رو خالی میکنه برا مادر ...:Gol:

بسمه تعالی
ضمن عرض سلام و تحیت
ممنون از حضورتون
اگه طلبگی بخوایم نگاه کنیم درسته حق باشماست، منتها حاجی جون اینجا که درس اصول فقه نیست.
حالا شما بزرگواری بفرما اینجا رو استثناءاً تعارض رو تزاحم بگیرید.:Gol::Gol:

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

با سلام و احترام

اینکه مادر جلو بشینه امری کاملا بدیهی است چون بزرگتره و احترامش واجب. همین و بس. تازه مادر هم که هست دیگه واجب تر.

مادر خودم همیشه به بابام میگه هرچی احترام مادرتو داشته باشی بچه ها یاد می گیرن احترام من و خودت رو هم داشته باشن و این برای دنیا و آخرتشون کفایت می کنه

مهر...;412632 نوشت:
خاطره ..............

بدون سر و صدا از خواب بیدار شدم و یکی یکی وسایل و داخل سبد گذاشتم ...

ارزو و مادرو بچه ها رو از خواب بیدار کردم

( اقایونی که از اینکارا نمیکنید یاد بگیرید ..واقعا که !!!!!!!)

ماشین و چک کردم ...یه کم تمیزش کردم ...تا اینکه خانومم صدام زد تا وسایل و داخل ماشین بزارم
وسایل و توی ماشین می گذاشتم که مادر پتو پیچ شده وارد حیاط شد و تند گفت
-علی در ماشین و باز کن که یخ زدم
اطرافم و نگاه کردم ...شاید منظور مادر یکی دیگه اس ...یا شاید اثری از برف و بارون پیدا کنم ....افتاب تو مغزم سرم میخورد ...هیچ سرمایی نبود ...
مادر –چرا منو برو بر نیگا میکنی درو باز کن
در ماشین و باز کردم و سریع جلو نشست
به سمت اش رفتم و گفتم –مادر حالت خوبه ؟
مادر –اره ..خیلی ام خوبم
ارزو همراه دو قلو ها از خونه بیرون اومد ...در ها رو قفل کرد ..ناراحتی از چهره اش میبارید
با ناراضیتی صندلی عقب کنار بچه ها نشست
بین مسیر نگه داشتم تا صبحونه بخوریم ...بعد از خوردن صبحونه ... همراه بچه ها به سمت مغازه سوپر مارکتی رفتم تا برای بین راه خوراکی بخرم ...
وقتی برگشتم ارزو صندلی جلو نشسته بود و مادر در حالی که غر غر میکرد و زیر لب زمزمه میکرد عقب نشسته بود
تنها خواسته ام تو اون لحظه این بود –خدایا خودت به خیر بگذرونش
مادر کنار دو قلو ها نشسته بود و مدام میگفت –چقدر حرف میزنید ..چقدر میخورید ...شیشه رو پایین نده ...سردمه ..هر چی میگفتیم مادر جان گرمه ..داریم بخار پز میشیم ..داریم اب پز میشیم ...گوشش بدهکار نبود ...
(الهی من قربون همه ی مادر هایی گلی بشم که هنوز کودک درونشون 6 سالشه ....اصلا ذوق مرگ میشم وقتی میبینم لج میکنن )

اخرش ارزو برای رفاه حال بچه ها جاش و با مادر عوض کرد

از اون به بعد تصمیم گرفتم که این مساله رو حل کنم ....

برای حل مساله پیشنهاد بدید


چند صفحه پیش گفتم نظراتتون و بگید ...الان دوباره میگم

Ghamari;412127 نوشت:
آقا (همسر) می تونه به مادر مکرمه بفرماد که مامان جان وقتی جلو بشینی باید کمربند ببندین و خسته میشین...میخواین عقب راحت بشینین؟!

وای چی بشه اون موقع که مادر بگن نخ خیر ..خلی ام جام راحته ..تو حواست به رانندگیت باشه

Ghamari;412127 نوشت:
بعضی مواقع مادران عزیز وقتی جلو میشینن یا رو رانندگی آقازاده حساس میشن و یا تو مسیری که برای رسیدن به مقصد انتخاب کردن خیلی نظر میدن...

عروس خانوم ها هم همش نگران همین موضوع هستند دیگه
نمیدونم چه حکمتیه که اقایون وقتی چشمشون به جمال یکی دیگه میافته همه چی رو فراموش میکنن
مثلا یکی از همکلاسی ها م بنده خدا تعریف میکرد که : 6 ماه بال بال زدم تا برف بیاد ...بعد که برف اومد شوهرم وقت داشته باشه که بریم پیست ...
بعد از عمری که وقتش رسید ...به مادرش تعارف میکنه بیا بریم پیست :Moteajeb!:
مادرش هم با کمال میل قبول کرد ...از لج من نشست جلو ( اخه ماشین و بنده به عنوان کادو برای شوهر جان خریدم )
حالا که میخوایم بریم پیست ...وسط راه میگه پسرم رسیدی چهار راه به پیچ سمت راست
اقا هم عین .... گفت چشم
مضطرب پرسیدم -مادر پیست دیر میشه ها
مادر هم جواب میده -پیست سرده من لباس گرم نیاوردم بریم خونه نغمه اینا (منظورش دخترشه ..که میشه خواهر شوهر گرامی)
اون موقع دلم میخواست فرمون و بپیچونم ماشین چپ کنه از دست این شوهر راحت شم
:ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash:

همره;412547 نوشت:
تعجب میکنم از این حرف یعنی ته دل شماها به این اعتقاد دارید مادرشوهر باید جلو بشینه که اینجوری میگیید؟؟؟

بحث قدرت نیست ، نمیدونم ما اینطوری فکر نمی کنیم بنظرمون طرف خانمشه شریک زندگیشه جلو بشینه پیش شوهرش ، خوشبختانه تقریبا یه چیز همگانی شده ، جالبه برام واسه شماها این مسئله انگار سخته!

تازه یه چیز جالب بگم از نظر ما انگار عیب هم هست زن بشینه عقب مادر شوهر جلو!

سرکار همره!!!!!
خوب من هم همین رو دارم میگم که ایشون تایید کردند.
شما مطلب رو خوندید؟ عایا؟؟؟؟؟؟

بسم رب الشهداء
سلام علیکم

مهر...;412632 نوشت:
خاطره ..............

مهر...;412632 نوشت:

بدون سر و صدا از خواب بیدار شدم و یکی یکی وسایل و داخل سبد گذاشتم ...
آرزو و مادرو بچه ها رو از خواب بیدار کردم
( اقایونی که از اینکارا نمیکنید یاد بگیرید ..واقعا که !!!!!!!)
ماشین و چک کردم ...یه کم تمیزش کردم ...تا اینکه خانومم صدام زد تا وسایل و داخل ماشین بزارم
وسایل و توی ماشین می گذاشتم که مادر پتو پیچ شده وارد حیاط شد و تند گفت
-علی در ماشین و باز کن که یخ زدم
اطرافم و نگاه کردم ...شاید منظور مادر یکی دیگه اس ...یا شاید اثری از برف و بارون پیدا کنم ....افتاب تو مغزم سرم میخورد ...هیچ سرمایی نبود ...
مادر –چرا منو برو بر نیگا میکنی درو باز کن
در ماشین و باز کردم و سریع جلو نشست
به سمت اش رفتم و گفتم –مادر حالت خوبه ؟
مادر –اره ..خیلی ام خوبم
ارزو همراه دو قلو ها از خونه بیرون اومد ...در ها رو قفل کرد ..ناراحتی از چهره اش میبارید
با ناراضیتی صندلی عقب کنار بچه ها نشست
بین مسیر نگه داشتم تا صبحونه بخوریم ...بعد از خوردن صبحونه ... همراه بچه ها به سمت مغازه سوپر مارکتی رفتم تا برای بین راه خوراکی بخرم ...
وقتی برگشتم ارزو صندلی جلو نشسته بود و مادر در حالی که غر غر میکرد و زیر لب زمزمه میکرد عقب نشسته بود
تنها خواسته ام تو اون لحظه این بود –خدایا خودت به خیر بگذرونش
مادر کنار دو قلو ها نشسته بود و مدام میگفت –چقدر حرف میزنید ..چقدر میخورید ...شیشه رو پایین نده ...سردمه ..هر چی میگفتیم مادر جان گرمه ..داریم بخار پز میشیم ..داریم اب پز میشیم ...گوشش بدهکار نبود ...
(الهی من قربون همه ی مادر هایی گلی بشم که هنوز کودک درونشون 6 سالشه ....اصلا ذوق مرگ میشم وقتی میبینم لج میکنن )

آخرش آرزو برای رفاه حال بچه ها جاش و با مادر عوض کرد

از اون به بعد تصمیم گرفتم که این مساله رو حل کنم ....


مهر...;412632 نوشت:
برای حل مساله پیشنهاد بدید

بانو مهر... که مهربانی از وجود و رفتارت می باره ...سلام

:Gol:

بنده ،ممکنه نظری عرض کنم که به دلیل نبودن تو اون شرایط ، مناسب نباشه!!

دو بار ،خاطره ای رو که لظف فرمودید و به زیبایی بیان کردید، خوندم...فقط این به ذهنم رسید که ؛

جسارتا ،آرزو خانوم کمی کوته نظر هستند!

چه ایرادی داشت ایشون که جوونتر هستند و صبرشون بیشتره با دوقلوهای گلشون عقب بشینند و با هم بازی کنن و بخندن و شعر بخونن تا حرمت حاج خانوم هم حفظ شه و همسرشون هم از تو آینه شاهد شادی عائله اش باشه و اون حس به خود بالیدن رو در زیر پوست احساس کنه!

چه ایرادی داره بانوی خونه ،کنار کودکان باشه و حاج خانوم ،کنار ثمره زندگیش؟!

چرا اون بانو نباید فکر کنه که همسرم یه روز در هفته، خونه است و داره بالاخره از استراحتش میزنه و هزینه میکنه با این هدف که ما شاد بشیم...
پس چرا من نیام با رفتار سنجیده ام باعث آرامش خیالش بشم و اون مجبور باشه تو دلش خدا خدا کنه که این نزاع همسر و مادر ختم به خیر شه و تازه شب که برگشتن خونه جنگ خانوم باهاش شروع نشه؟!

به اعتقاد بنده اگه اون خانوم خونه اعتقاد مذهبی خودش رو تقویت کنه دیگه به دنبال همچین حساسیتها و بهانه گیری هایی نخواهد رفت و دغدغه هاش تغییر خواهد کرد!!
در این داستان مگه توقع ،حاج خانوم چی بوده؟! احترام و احترام و احترام...

به نظرم عروس خانوم...یه روز صبح که بچه ها رفتن مدرسه و آقاشون سر کار،حال روحی مساعدی هم داره و سیرو سیراب هست، با تلویزیون خاموش و تلفن سایلنت،بشینن با خودشون خلوت کنند و به این سوالات پاسخ بدن؛

_ اینکه کی هستم ؟
_ برای چی زنده ام ؟
_ به کجا می خوام برم و نتیجه این رفتارام به کجا می انجامه؟
_ چه کاری موجب شادی دل مولای غائب نظر میشه؟
_ آیا خدایی که مدام از رضایتش دَم میزنیم، با تلخ کردن کام همسر و ترس بچه ها از دعوای لفظی منو باباشون ،آینده خوبی خواهند داشت؟
_ حال امروز ِ مادر همسرم ،فردای خودم هست و میتونم ببینم با پسری که برای رشد و خوشبختی و سربلندیش ،جوونی دادم، همسرش بهم بی احترامی کنه و یا حتی نق بزنه...؟؟
:Gig:
_ از کودک درون حاج خانوم بگذریم...آیا رفتار خودم ، "رفتار من ِ بالغ" است؟؟ :Moteajeb!:

پاسخِ پرسشها رو با یک کارشناس مشاوره (روحانی) چک کنند!:ok:
تا إن شاءالله با رفتار و افکارشون،مایه آرامش اول خودشون و بعد همسر و فرزندانشون باشند.:Mohabbat:

مراقب باشند که رفتار سرد و تلخ زیر سقف خونه ،باعث نشه دل همسرشون در این آشفته بازار و حراجی احساس ،خدای نکرده بلرزه و قدمهاش تو مسیر رضای خدا،سست شه! :Sham:

Ghamari;412917 نوشت:

پاسخِ پرسشها رو با یک کارشناس مشاوره (روحانی) چک کنند!:ok:
تا إن شاءالله با رفتار و افکارشون،مایه آرامش اول خودشون و بعد همسر و فرزندانشون باشند.:Mohabbat:

مراقب باشند که رفتار سرد و تلخ زیر سقف خونه ،باعث نشه دل همسرشون در این آشفته بازار و حراجی احساس ،خدای نکرده بلرزه و قدمهاش تو مسیر رضای خدا،سست شه! :Sham:

سلام خانوم قمری ..ممنون از پاسخ تون .... حتما این موضوع رو با ارزو خانوم در میون میزارم

مهر...;412878 نوشت:
عروس خانوم ها هم همش نگران همین موضوع هستند دیگه
نمیدونم چه حکمتیه که اقایون وقتی چشمشون به جمال یکی دیگه میافته همه چی رو فراموش میکنن
مثلا یکی از همکلاسی ها م بنده خدا تعریف میکرد که : 6 ماه بال بال زدم تا برف بیاد ...بعد که برف اومد شوهرم وقت داشته باشه که بریم پیست ...
بعد از عمری که وقتش رسید ...به مادرش تعارف میکنه بیا بریم پیست
مادرش هم با کمال میل قبول کرد ...از لج من نشست جلو ( اخه ماشین و بنده به عنوان کادو برای شوهر جان خریدم )
حالا که میخوایم بریم پیست ...وسط راه میگه پسرم رسیدی چهار راه به پیچ سمت راست
اقا هم عین .... گفت چشم
مضطرب پرسیدم -مادر پیست دیر میشه ها
مادر هم جواب میده -پیست سرده من لباس گرم نیاوردم بریم خونه نغمه اینا (منظورش دخترشه ..که میشه خواهر شوهر گرامی)
اون موقع دلم میخواست فرمون و بپیچونم ماشین چپ کنه از دست این شوهر راحت شم

اگه میشه نظرتون و راجع به این موضوع هم بگید

برای من که تعارضی نیست!

ایشاللا اگه یه روزی یه روزی یه روزی ازدواج کردم

و همسرم خواست بشینه جلو

فرداش طلاقش می دم:khandeh!:

بابک 113;413048 نوشت:
برای من که تعارضی نیست!

ایشاللا اگه یه روزی یه روزی یه روزی ازدواج کردم

و همسرم خواست بشینه جلو

فرداش طلاقش می دم


این کلام شما که شوخی و مزاحه ....

عبدالرحیم;412070 نوشت:
به مامان گفتم مادر عزیزم اگه بشینی صندلی جلو تصادف بشه صدمه می بینی پس شما بشین عقب بهتره
تازه مراجع و علماء رو هم دیدم صندلی عقب می شینن
از اون طرف.... ما که یه مادر بیشتر نداریم...... زن رو خدا می رسونه

درسته که اینجوری مادر و راضی میکنید که بره صندلی عقب بشینه
اما وقتی میگید زن و خدا میرسونه
یعنی جون زن مهم نیست؟!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهر...;413057 نوشت:
این کلام شما که شوخی و مزاحه ....

ظاهرش آره

ولی وقتی طلاقش دادم می فهمه که شوخی نبود!

بابک 113;413048 نوشت:
برای من که تعارضی نیست!

ایشاللا اگه یه روزی یه روزی یه روزی ازدواج کردم

و همسرم خواست بشینه جلو

فرداش طلاقش می دم:khandeh!:


هر وقت خواستی این کارو بکنی یادت باشه که قبلش 2000 تا سکه مهریه + نفقه +شیر بها رو هم بهش بدی
بعد اون میاد با ماشینیش از جلوی شما و مادرتون رد میشه :d و شما دیگه نمیتونید صندلی عقب ماشینشم بشینید

[="Indigo"]

کنیز نرجس خاتون;412168 نوشت:
خواهر خانم شمالی گلم کمی احتمال بدهید ایشان تصور میکنند دیگر لازم نیست اینقدر تعارف کنند.و فکر میکند شما دیگر قلبا راضی هستید اگر عملی را که گفتید انجام دهید حس اعتماد ایشان را نسبت به خودتان در ایشان خواهید کشت.زیا باعث میشوید ایشان تصور کنند شما همیشه در حال فیلم بازی کردن هستید.و دروغگویید.مومن نباید خود را در مزان اتهام قرار دهد.و حتما هم همینطور است.شما تحت مسایلی دیگر به ایشان حساس شده اید.یادتان باشد مادر شوهر هم آدم است.و همیشه و هر لحظه در طراحی نقشه برای چزاندن شما نیست.و باز ایشان یک انسان است نه بیشتر شما از ابتدا بیش از حد با زبانتان سعی کرده اید عروسی مهربان باشید .در احترام به هیچکسی زیاده روی نکنید.

سلام ممنون که نوشته ام رو خوندین :Cheshmak:
ولی نه
من که با مادر خودم میخوایم بریم بیرون 10 دقیقه طول میکشه تا مادرم رو راضی کنم بره جلو بشینه
ولی اون طرف!:khaneh:
بعدش هم من سنم از بقیه اعضاءخانواده همسرم کمتره و دوست ندارم که بی احترامی کنم و مثلا خواهر همسرم رو هم میگم که بره جلو ،چون 8سال از من بزرگتره
آیا اشتباهه
آیا زیادی احترام گذاشتم
آیا فکر کردن که من خیلی آدم ساده ای هستم؟
آیا خودم رو ضعیف نشان دادم؟
حال چه کنم؟:Sokhan:[/]

[="Indigo"]

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;412667 نوشت:
عروسه رانندگی کنه
مادر شوهرش کنارش بشینه
و شوهره عقب

بهتره که دور اینکه با هم برن بیرون رو خط بکشن
هرکی خودش تنها بره بیرون تا بحث نشه:khaneh:[/]

عبدالرحیم;412894 نوشت:
سرکار همره!!!!!
خوب من هم همین رو دارم میگم که ایشون تایید کردند.
شما مطلب رو خوندید؟ عایا؟؟؟؟؟؟

سلام بر عاقا:khandeh!:چرا عصبانی شدید..... قبلا عبدالرحیم تر بودید:ok:

جناب عبد الرحیم بنده منظور شما رو از پستتون فهمیدم...

خطابم به خانم مشکات بود.

تو این مورد باید بگم که این که میگه تصادف میشه ،اونوقت چه اعتماد به نفسی داره راننده که میگه زن طوریش میشه !و خودش زنده میمونه
هردوتاشون بمیرن بهتره
مادره زنده بمونه و هی بگه کاش اون روز نمیرفتیم بیرون
کاش جلو مینشستم و این روزها رو نبینم
کاش ...:khandeh!:

[="Indigo"]

مهر...;413244 نوشت:
درسته که اینجوری مادر و راضی میکنید که بره صندلی عقب بشینه
اما وقتی میگید زن و خدا میرسونه
یعنی جون زن مهم نیست؟!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو این مورد باید بگم که این که میگه تصادف میشه ،اونوقت چه اعتماد به نفسی داره راننده که میگه زن طوریش میشه !و خودش زنده میمونه
هردوتاشون بمیرن بهتره
مادره زنده بمونه و هی بگه کاش اون روز نمیرفتیم بیرون
کاش جلو مینشستم و این روزها رو نبینم
کاش ...:khandeh!:
[/]

خانوم شمالی;413477 نوشت:
سلام ممنون که نوشته ام رو خوندین
ولی نه
من که با مادر خودم میخوایم بریم بیرون 10 دقیقه طول میکشه تا مادرم رو راضی کنم بره جلو بشینه
ولی اون طرف!
بعدش هم من سنم از بقیه اعضاءخانواده همسرم کمتره و دوست ندارم که بی احترامی کنم و مثلا خواهر همسرم رو هم میگم که بره جلو ،چون 8سال از من بزرگتره
آیا اشتباهه
آیا زیادی احترام گذاشتم
آیا فکر کردن که من خیلی آدم ساده ای هستم؟
آیا خودم رو ضعیف نشان دادم؟
حال چه کنم؟

احترام گذاشتن به دیگران خوبه ..اما کاش دیگران هم بفهمن که تعارف اومد نیومد داره
شما دیگه خیلی احترام میزاری
این تعارف ها که به هیچ کدومشون هم از ته دل اعتقادی ندارید جز ناراحتی چیزی در پی نداره
من میگم شما که اینقدر با ادبی ...سعی کنید یا احترام نذارید ...یا اگه میزارید ناراحت نباشید و از کار خودتون راضی باشید
خواهر شوهر!
والا نمیدونم چی بگم ؟
بغیه بزرگواران نظرشون و بگن تا من یه کم فکر کنم

اميدوار;411556 نوشت:

مادر آقا صندلی جلو بشینه یا خانم آقا؟!!

_ این نزاع تا چه اندازه منطقیه؟

_ دور از جون آقا چه ... تو سرش بریزه؟ بالاخره مادر شوهر باید صندلی جلو بشینه یا خانم؟ خانم رو چطور راضی کنه؟ دل مادر رو چطور به دست بیاره؟

_ راهکار شما برا پیشگیری، مدیریت و یا حل چنین موضوعاتی چیه؟

_ اگر هم خاطره ای در این مورد دارید بفرمایید.

سلام

اگه مادرم بخواد باهاشون جایی بره، این اجازه رو به عروسهاش میده که صندلی جلو بنشینند
تا حالا هم دعوایی سر این موضوع نبوده!

راهکار:
هر آنچه را که برای خود میپسندی،برای دیگران هم بپسند! :Nishkhand:

ولی به نظرم بهتره، به خاطر نگه داشتن احترام بزرگترها، عروسها اجازه بدن مادرشوهر، صندلی جلو بشینه.

یه راهکار هم از روی مزاح عرض میکنم: میشه ماشینها رو جوری بسازن که سه تا صندلی جلو داشته باشه، صندلی راننده هم وسط باشه، مادر یکطرف بشینه و عروس یکطرف دیگه!!! :khaneh:

تندیس;413607 نوشت:
یه راهکار هم از روی مزاح عرض میکنم: میشه ماشینها رو جوری بسازن که سه تا صندلی جلو داشته باشه، صندلی راننده هم وسط باشه، مادر یکطرف بشینه و عروس یکطرف دیگه!!!

به خاطر حل این معضل بزرگ هم که شده باید این ماشین اختراع بشه :khaneh:

اميدوار;411556 نوشت:
_ دور از جون آقا چه ... تو سرش بریزه؟

بابک 113;413048 نوشت:
برای من که تعارضی نیست!

ایشاللا اگه یه روزی یه روزی یه روزی ازدواج کردم

و همسرم خواست بشینه جلو

فرداش طلاقش می دم


اینم جواب شما
هم مادر :makhfi:به گردن پسر :chakeretim:حق داره و هم زن :dohkhtar:به گردن شوهر
و همانطور که فرزند
:nini:وظیفه داره :Doaa: به مادرش احترام بزاره
همینطور حق نداره
:no: به زنش :crying:ظلم کنه ..زور بگه .:Box:..مثل بعضی ها .:khandan:.طلاقش بده ...مثل بعضی ها ازدواج مجدد داشته باشن .....(توجه داشتید اشاره غیر مستقیم و:khaneh:)
و در مواردی که بین زن
:tajob:و مادر شوهر:khandidani: اختلاف حادیپیدا شد،:gun:
فرزند باید تا جایی که راه داره (امکان داره ) بین هر دو :Nashnidan: سازش برقرار کنه :solh:
و اگه سازش ممکن نشد،:hey: طوری رفتار کنه که حق هر دو مراعات شده باشه :yes:
یعنی طوری رفتار کنه که نه بی احترامی به مادر:crying: بشه و نه حقی از زن :Shekastan Del:پایمال
در مواردی که حق با مادر
ه
:makhfi: و فرزند هم این موضوع براش کاملا روشنه ...، باید تلاش کنه که زنش را متقاعد کنه :help:
و حق نداره :no:
تاکید میکنم حق نداره بخاطر زنش
:tajob:با مادرش:makhfi: دعوا کنه :mohandes: و ( انشالله اگه پسر دار شدمپسر منم اینجوری باشه )
این به این معنی نیست که
:read:که اگه مادر خواسته نامعقولی داشته باشه (مثل برو بزن تو دهن زنت پر خون بشه ..طلاقش بده ..بهش خرجی نده ..نرو خونه تا حاش جا بیاد ) فرزند اون و انجام بده :Kaf:
اما من میدونم که همه ی پسرا مامانی هستند و میتونن مادرشون و راضی کنن

تندیس;413607 نوشت:
یه راهکار هم از روی مزاح عرض میکنم: میشه ماشینها رو جوری بسازن که سه تا صندلی جلو داشته باشه، صندلی راننده هم وسط باشه، مادر یکطرف بشینه و عروس یکطرف دیگه!!!

این راهکار برای مردانی که دوتا همسر دارن بیشتر کاربرد داره

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;412667 نوشت:
عروسه رانندگی کنه
مادر شوهرش کنارش بشینه
و شوهره عقب

شوهر را بزارن صندوق عقب بهتر نیست؟؟؟
یا دنبال ماشین بدوه :khaneh::khaneh::khaneh:

عبدالرحیم;413976 نوشت:
شوهر را بزارن صندوق عقب بهتر نیست؟؟؟
یا دنبال ماشین بدوه

شوهر عدالت و رعایت بکنه ..نیازی به دویدن پشت ماشین نیست

مهر...;413979 نوشت:
شوهر عدالت و رعایت بکنه ..نیازی به دویدن پشت ماشین نیست

آبجی چرا میزنی؟
:looti:

اذا تعارضا تساقطا

سلام ...
اولا صندلی جلو ماله خانوم هست ... هیچ بحثی هم توش نیست ... میتونه قائل به احترام بشه ... میتونه نشه ... این به خودش بر میگرده ...

من که هنوز ازدواج نکردم ... ولی اگر یه مادرشوهر نصیبم شد ...
حالت اول : اگر مادرشوهرم پیر بود ... پاش درد میکرد ... ساده بود ... خودم میرم عقب میشینم .
حالت دوم : اگر مادرشوهرم ... زرنگ بازی ... میخواست دربیاره ... دلم رو جاهای مختلف میسوزوند ... بهم احترام نمیزاشت ... بلد نبود با پنبه سر ببره ... میرم جلو میشینم ...

در ضمن برای من جلو و عقبی وجود نداره ... اتفاقا اگر عقب بشینم به مادرشوهرم تسلط دارم و میتونم هی تیکه بارش کنم ... ولی اگر جلو بشینم ... اون پشتم نشسته و نمیتونم اذیتش کنم ...
به هر حال رییس جمهور ها همیشه صندلی عقب میشینن ...

عبدالرحیم;413982 نوشت:

آبجی چرا میزنی؟

:looti:

اذا تعارضا تساقطا


من که حرف بدی نزدم ؟

تایید کردم که رفتار اقا در برابر همسر و مادر مهم هست

[="Indigo"]

مهر...;413516 نوشت:
احترام گذاشتن به دیگران خوبه ..اما کاش دیگران هم بفهمن که تعارف اومد نیومد داره
شما دیگه خیلی احترام میزاری
این تعارف ها که به هیچ کدومشون هم از ته دل اعتقادی ندارید جز ناراحتی چیزی در پی نداره

سلام
مهر عزیز شما منظور من رو درست متوجه نشدی
من از ته دل راضی هستم:ok: که طرف بشینه
ولی نوع نگاه :Moteajeb!:طرف و اوامری که وقتی نشستن رو منظورمه :Moteajeb!:

مهر...;413516 نوشت:
من میگم شما که اینقدر با ادبی ...سعی کنید یا احترام نذارید ...یا اگه میزارید ناراحت نباشید و از کار خودتون راضی باشید
خواهر شوهر!

بعدش هم اینکه از کارم راضی هستم:khandeh!: /همانطور که نوشتم ولی اون نقطه چین ها چیه که گذاشتید:Gig: ؟؟؟
حس میکنم عصبی شدین:Narahat:[/]

FT_Mohammadi;414090 نوشت:
در ضمن برای من جلو و عقبی وجود نداره ... اتفاقا اگر عقب بشینم به مادرشوهرم تسلط دارم و میتونم هی تیکه بارش کنم ... ولی اگر جلو بشینم ... اون پشتم نشسته و نمیتونم اذیتش کنم ...
به هر حال رییس جمهور ها همیشه صندلی عقب میشینن ...


:khaneh:حالا واقعا یه صندلی جای اینهمه بحث داره؟!!!
چی بشه شیش ماهی
:Gig:یه بار برن همه با هم بیرون دیگه
:khandeh!: حالا کی جلو بشینه کی عقب!!!

خانوم شمالی;414172 نوشت:

:khaneh:حالا واقعا یه صندلی جای اینهمه بحث داره؟!!!
چی بشه شیش ماهی
:Gig:یه بار برن همه با هم بیرون دیگه
:khandeh!: حالا کی جلو بشینه کی عقب!!!

سلام خانوم شمالی ...
با حرفتون موافق هستم ... زندگی بازی سیاست نیست ... آدم ها میخوان توش راحت باشن ...
ولی تجربه به من نشون داده ... بعضی از اشتباهات رو نباید حتی یک بار انجام داد ... یک بارش هم خیلی خیلی زیاد هست ...

مثلا ... اولین بار که من و مادرشوهرم ... در تقابل جلو نشتن قرار میگیریم حتما حتما باید من برنده باشم ... و گرنه همیشه و تو همه چیز من عقب هستم ...
مثلا اگر من با مادر شوهرم حرفم بشه ... دلمو رو بسوزونه ... بعدش ببینم نشسته جلو ...عمرا سواره ماشین بشم ... این از اون اشتباهاته مهلک هست ... که اگر انجام بدم ... کارم تموم شده هست ...

در ضمن مساله "جلو نشستن" به ظاهر شاید چیزی نباشه ... ولی به از منظره من مساله خیلی خیلی مهمی هست ...

بحث سره جلو نشستن نیست ...
اگر تو مساله جلو نشستن کوتاه بیای و بخوای عقب بشینی ...
ناخودآگاه تو ذهنت به صورت پروانه وار عملیاتی شکل میگیره که ...
خودت ... خودت رو کوچیک میکنی ...
بزرگ بودن خودت رو تو کوچیک کردنه خودت میدونی ...
هی میخوای خودت رو جلوش کوچیک کنی ...
و این از اون اشتباهاته مهلک هست ...

بعدا اگر یه روزی هم بخوای جلو بشینی ... خوده شوهرت و فرزندانت بهت کنایه میزنن ...

خشت اول چون نهد معمار کج ... تا ثریا میرود دیوار کج ...

...

من كه حقيقتا تعارضي نميبينم
اينم از اون سوالات غلط انداز اين سايته
فرض رو بر اين گذاشتند كه يه صندلي بيشتر نيست و تو هم مجبور به تقدم يكي از اين دو هستي
در حالي كه هر كدوم صندلي مخصوص خودشونند بالذات
مثل اينكه بگم همسر شما در حالي كه همسر شماست ميتونه مادرت هم باشه!!!!////////؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
نه!
من خارج از ابادي نيستم
متوجه حساسيت هاي زنونه(مادر و همسرنسبت به هم) هستم
ولي خداييش وقتي خودتون ميگيد بايد يكي رو مقدم كنم و يكي رو بزنم كنار و راه دومي رو فرض نميكنيد
خب اشتباهه
ما نسبت به هر كدوم وظيفه اي داريم
و دايره وظايف اين دو با هم تباين دارند
حالا اگه شما گاهي نميتوني تشخيص بدي اينجا (فرض تزاحم) به حرف كدوم بايد گوش كني يا گدوم رو مقدم كني
خب بايد بري ببيني وظيفه ات نسبت به مادرت چيه و نسبت به همسرت چيه شرعا و قانونا
ما كه منكر بعد اخلاقي مادر نيستيم.

خانوم شمالی;414171 نوشت:
سلام
مهر عزیز شما منظور من رو درست متوجه نشدی
من از ته دل راضی هستم که طرف بشینه
ولی نوع نگاه طرف و اوامری که وقتی نشستن رو منظورمه

منم متوجه منظور شما شدم ..منظورتون اینه که تشکر که نمیکنن هیچ ..انگار وظیفه ات و انجام دادی؟
درست گفتم ؟

خانوم شمالی;414171 نوشت:
بعدش هم اینکه از کارم راضی هستم /همانطور که نوشتم ولی اون نقطه چین ها چیه که گذاشتید ؟؟؟
حس میکنم عصبی شدین

نه بزرگوار عصبی نشدم ....
شما از کارتون راضی هستید
و دوست دارید حداقل اون ته ته های نگاه مادر شوهر رضایت از شما :hamdel:پدیدار باشه ... :khandeh!:
اما از کار شما قدر دانی که نمیشه هیچ ... حق به جانب هم رفتار میکنن:fekr:

باسلام و تبریک عید غدیر عید ولایت و امامت.

من که خودم به شخصه با این امر مشکلی ندارم.این یه احترام هستش که به بزرگتر میگذاریم.نه تنها مادرشوهر بلکه هر بزرگتر دیگه.:Sokhan:

مهتاب السادات;415230 نوشت:
باسلام و تبریک عید غدیر عید ولایت و امامت.

من که خودم به شخصه با این امر مشکلی ندارم.این یه احترام هستش که به بزرگتر میگذاریم.نه تنها مادرشوهر بلکه هر بزرگتر دیگه.:Sokhan:

اگر بتونی نشون بدی که احترام هست ... و نه کمبوده اعتماد به نفس ... من هم باهات موافق هستم ...
و این رو هم بدون اگر محبت و احترام تکرار شود .... تبدیل به حق میشود ...

مهتاب السادات;415230 نوشت:
من که خودم به شخصه با این امر مشکلی ندارم.این یه احترام هستش که به بزرگتر میگذاریم.نه تنها مادرشوهر بلکه هر بزرگتر دیگه.

یعنی اگه خواهر شوهر یا برادر شوهرتون هم بود اجازه میدادی؟

به نظر من احترام به بزرگتر حدی مادرشوهری که خودتش احترام به کوپیکتر حالیش نیست ارزشب نداره واسش ارزش قایل بشی

درثانی عروس اونقدر شخصیت داره که فرقی واسش بین جلو وعقب نیست

به نظر من مادرشوهر باید پسرشویه جوری بار بیاره که داماد خوبی واس خانواده زنش باشه بعد از عروسش انتظار داشته اگه مادرشوهر بچه بزرگ کره ظیفه اش بوده ولی عروس وظیفه تر و خشک ردن همسر نداره و وظیفه اش نیست و حتی میتونه خدم داشته باشه ولی به خاطر محبت که داره اینکارو انجام میده پس حرمت زن و عروس هم واجبه

یه کاربری گفته ب اگه عروس این کاو کنه بی ادبیه وخانواده همبی ادب هستن به نظر من بی ادب کسیه که بین همسرش و مادرش فرق بذار نهایت بی شخصیتی هست

موضوع قفل شده است