تسلط امام زمان (عج) به زبان فارسی!

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تسلط امام زمان (عج) به زبان فارسی!

با سلام خدمت اساتید و کاربران گرامی. این تصویر متاسفانه چند وقتی است در ایمیلها می چرخد. لطفا اساتید یا کاربرانی که در مورد صحت و سقم آن اطلاع دارند توضیح بدهند. چون اگر واقعیت داشته باشد امامت و توانایی امام زیر سوال خواهد رفت زیرا امام کسی هست که بر همه زبانها و علوم اشراف دارد. با تشکر.

فوتوشاپی بیش نیست ...

میخواید خودم 10 تا از اینها براتون میسازم

--------

اگر خوب به عکس دقت کنید متوجه دوگانگی های عکس خواهید شد

اونی که اینو ساخته بیاد پیش خودم یه ذره بهش فوتوشاپ یاد بدم ... حداقل میخواد یه عده رو گمراه کنه ، درست حسابی این کار رو بکنه

--------

اما دور از شوخی آنچه مسلم است ، احاطه ی ائمه اطهار بر علوم دنیوی و اخروی است ...

وقتی استاد من به زبان فارسی و عربی مسلط است ، خنده دار است که امامم نقصی به این کوچکی داشته باشد .

اخباری که از ائمه اطهار رسیده که با اشخاص غریبه با زبان خودشان صحبت میکردند ، عربی که تقریبا عین فارسی است ، جای خود دارد.

خلاصه ، شوخی با مزه ای بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خداقوت

1-همانطور که جناب علی مع الحق نشان دادند، فتو شاپ است

2- مشخص است که همه دور تابلوی بزرگ جمع شدن و نه این کاغذ کذایی و فتوشاپی

3-یعنی همه ی اونایی که اونجا دارن مینویسن، مترجم عرب زبان دارن؟

ممنون از دوستان عزیز بابت اطلاع رسانیشون. خدا خیرتون بده. جواب ایمیلها را دادم.

با سلام به دوستان جهت اطلاع عزیزان تحقیق زیر نقل می شود:

جستاری در مورد آشنایی اهلبیت(ع) با زبانهای مختلف
سید مجید راستگو

مطالعه تاریخ اسلام و آیات و احادیثى که در شأن اهلبیت(علیهم السلام)به ما رسیده، بیانگر این حقیقت است که یکى از ویژگى هاى بارز امامان معصوم(علیهم السلام)آگاهى آنان به علوم مختلف و اسرار نهان و آشکار جهان هستى به صورت علم لدنّى و خدادادى است. به عبارت دیگر، آنان دریاى علم و سرچشمه اسرار الهى اند که تشنگان علوم و معارف از زلال آن سیراب مى شوند; گنجینه هاى عظیمى همچون پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلى الله علیه وآله) و مولاى متقیان حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) که با بیان فرمایشاتى مانند: «انا مدینة العلم و على بابها» و یا «سلونى قبل أن تفقدونى» صدق این مدعا را آشکار ساختند. در لابه لاى اخبار و احادیث متعددى که از ائمه معصومین(علیهم السلام)روایت شده است، به احادیثى برمى خوریم که به آشنایى آنان به برخى زبان ها اشاره دارد. هدف این نوشتار کوتاه پرداختن به یکى از جنبه هاى علمى آن بزرگواران، یعنى تسلط و سخن گفتن ایشان به زبان هاى مختلف است.

ناشر : چکیده : | | در مقاله حاضر، نویسنده سعی دارد با استفاده از منابع تاریخی معتبر و احادیث وارد شده در شان اهل‏بیت (ع)، آشنایی امامان معصوم (ع) را با انواع زبان‏های مردم دنیا نشان دهد. به اعتقاد نویسنده از آنجا که ایمه (ع) دارای علم لدنی هستند و به تمام علوم به اذن پروردگار آگاهی دارند، قبول این مطلب در مورد آنان امری ساده و بدیهی می‏نماید. وی آنگاه آشنایی ایمه (ع) را با زبان‏های نبطی، سریانی، هندی، زطی، عبرانی، یونانی، رومی، حبشی، ترکی و صقلابی و ذکر نمونه‏ هایی از تکلم ایشان به این زبان‏ها را بیان می‏کند. |
زبان نبطى و سریانى

نبطیان دسته اى از اقوام سامى و شعبه اى از اعراب اسماعیلى بودند. خط آنان داراى 22 حرف و به حساب جمل بوده است; یعنى همان ردیف «ابجد»، «هوز»، «حطى»، «کلمن»، «سعفص» و «قرشت». اعراب شش حرف به نام «روادف» بر آخر این حروف اضافه کردند که «ثخذ» و «ضظغ» مى باشد. احادیث بسیارى مبنى بر این که ائمه بارها به زبان نبطى سخن گفته اند وجود دارد که براى نمونه مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف. امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگامى که در دیدار با اهل نهروان، در محل «قطفتا» رحل افکندند، مردم «بادرویا» پیرامون آن حضرت سخن گفتند و عرضه داشتند: همسایگانى داریم با زمین هاى بیش تر و مالیات کم تر. آن حضرت به زبان نبطى در پاسخ گفتند: «رعرور ضا من عودیا.» این جمله به دو گونه زیر تفسیر شده است:

1. ربِّ دُخن صغیر خیر من دُخن کبیر.

2. ربِّ رجز صغیر خیر من رجز کبیر.

ب. امام على(علیه السلام) با حسن بصرى برخورد کردند. وى از نهر کوچکى وضو مى گرفت. حضرت فرمودند: اى «لفتى» شاداب و سرشار وضو بگیر. حسن بصرى گفت: تو دیروز، مردانى را کشتى که شاداب وضو مى گرفتند. حضرت فرمودند: آیا تو بر آنان اندوهناکى؟ حسن بصرى گفت: آرى. حضرت فرمودند: خداوند اندوهت را دوام بخشد. ایوب سجستانى گفت: من هیچ گاه حسن بصرى را ندیدم مگر این که اندوهناک بود، به گونه اى که گویا از خاکسپارى عزیز دلبندى برگشته است... با او درباره اندوهش سخن گفتم، گفت: این نتیجه نفرین آن مرد نیکوکار است. «لفتى» به زبان نبطى، شیطان است. مادر حسن بصرى این نام را بر او نهاده بود و در خردسالى او را با این نام صدا مى زد و کسى آن را نمى دانست تا این که على(علیه السلام)او را به این نام خواندند.

ج. عمار ساباطى گفت: امام صادق(علیه السلام) ]به زبان نبطى[ به من فرمودند: «ابومسلم فطلّله و کسا و کسیحه بساطورا.» عمار ساباطى گفت: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: من هیچ نبطى را ندیدم که به زبان نبطى فصیح تر از شما سخن بگوید. حضرت فرمودند: اى عمار، بلکه در همه زبان ها.

د. ابوبصیر مى گوید: مردى از اهل جسر بابل برایم نقل کرد: در روستاى ما مردى بود که مرا مى آزرد و مى گفت: اى رافضى، و فحشم مى داد. او بوزینه دهکده لقب یافته بود. من سالى حج گزاردم و به محضر امام صادق(علیه السلام) رسیدم. آن حضرت در آغاز ]به زبان نبطى [فرمودند: «قوفه ما نامت»; بوزینه مرده است. گفتم: جانم به فدایت باد، کِى مرد؟ حضرت فرمود: هم اکنون. من روز و ساعت را نوشتم. وقتى به کوفه آمدم به برادرم برخورد کردم، از او پرسیدم: چه کسى مرده و چه کسى مانده است؟ گفت: «قوفه ما نامت.» از او پرسیدم: چه وقت؟ گفت: فلان روز و فلان ساعت. و آن زمان، مطابق زمانى بود که امام صادق(علیه السلام) به من خبر داده بودند.

هـ . عبدالحمید جرجانى مى گوید: غلامى براى من تخم هاى «أجمه» آورد، من آن ها را گوناگون دیدم، از او پرسیدم: این ها تخم چیست؟ گفت: تخم هاى «دیوک الماء» است. نخواستم از آن ها بخورم، گفتم: ]نمى خورم [تا آن که از امام صادق(علیه السلام)بپرسم. سرانجام داخل مدینه شدم و به محضر امام صادق(علیه السلام)رسیدم، مسأله هایى را که داشتم پرسیدم، لیکن آن مسأله را فراموش کردم. وقتى که خواستیم از مدینه کوچ کنیم به یاد مسأله افتادم، با این که افسار شتران در دستم بود، آن را به برخى از همراهانم سپردم و به سوى امام صادق(علیه السلام) رفتم. جمعیت انبوهى را در حضور آن حضرت یافتم، وارد خانه شدم و روبه روى آن حضرت ایستادم. آن حضرت، سر بر افراشت و فرمود: اى عبدالحمید: «لنا تاتى دیوک هبر.» گفتم: آنچه را مى خواستم عطا فرمودى. آن گاه بازگشتم و به همراهانم پیوستم.

و. مردى از اهالى «دوین» گفت: مى خواستم از امام صادق(علیه السلام)درباره «دیوک الماء» بپرسم، حضرت فرمود: «یابت دعانا میتا بناحل» ]این جمله به زبان همان مرد است[. «یابت» یعنى «بیض» و «دعانا میتا» یعنى «دیوک الماء» و «بناحل» یعنى نخور ]پس معناى جمله چنین است: تخم هاى «دیوک الماء» را نخور[.

ز. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نوح(علیه السلام)هنگامى که از هر جفت حیوانات دو تا را به کشتى برد، به سوى الاغ آمد، الاغ تسلیم نشد. حضرت نوح، شاخه اى از نخل برگرفت و یک ضربه به آن زد و گفت: «عبسا شاطانا»; یعنى اى شیطان، داخل شو.

ح. یک یهودى نوشته اى از قبایش درآورد و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد. حضرت نوشته را گشود و در آن نظر افکند و گریست. یهودى گفت: چه چیز شما را به گریه درآورده است؟ شما به این نوشته که به زبان سریانى است، نگاه کردید در حالى که شما عربید، آیا مى دانید چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند: آرى این نام من است که نگاشته شده. یهودى گفت: نامت را به من نشان بده و بگو اسمت به سریانى چیست؟ حضرت نامشان را در آن نوشته به او نشان دادند و فرمودند: نام من ]به زبان سریانى[ «الیا» است. آن گاه یهودى گفت: اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد أنَّ محمداً رسول الله و اشهد انک وصىُّ محمد و اشهد انک اولى الناس بالناس بعد محمد(صلى الله علیه وآله). و گروهى که با او بودند با امیرالمؤمنین(علیه السلام)بیعت کردند.

زبان هندى

الف. ابوهاشم جعفرى مى گوید: به محضر امام هادى(علیه السلام)شرفیاب شدم، با من به زبان هندى سخن گفت. من نتوانستم نیکو پاسخ بگویم. پیش آن حضرت کیسه اى چرمى پر از سنگ ریزه بود، آن حضرت یکى از سنگ ریزه ها را برگرفت در دهان خویش نهاد، خوب مکید و سپس نزد من نهاد، من در دهان گذاردم. به خدا سوگند، هنوز از محضر آن حضرت برنخاسته بودم که توان یافتم به هفتاد و سه زبان سخن بگویم که نخستین آن ها زبان هندى بود.

ب. علامه مجلسى نقل کرده است که شخصى به محضر امام زمان(علیه السلام)رسید. آن شخص پس از ملاقات با امام زمان(علیه السلام) ماجرا را این گونه حکایت کرد: ناگهان دیدم که مولایم نشسته اند، وقتى به من نگاه کردند، با من به زبان هندى سخن گفتند و بر من سلام کردند و نام مرا گفتند و چهل نفر از مردان را با ذکر نامشان سراغ گرفتند.

زبان سندى

الف. جاثلیق به امام رضا(علیه السلام) گفت: اى پسر محمد! در این جا مرد سندى نصرانى هست که به زبان سندى احتجاج و سخن پردازى مى کند. امام رضا(علیه السلام)فرمودند: او را پیش من بیاورید. او را به حضور آن حضرت آوردند. امام رضا(علیه السلام) با او به زبان سندى سخن گفتند. سپس با او به مباحثه پرداختند و او را به زبان سندى از موضعى به موضع دیگر در نصرانیت منتقل مى کردند. در نتیجه ما شنیدیم که مرد سندى مى گوید: «ثبطى ثبطله.» امام رضا(علیه السلام)فرمودند: به زبان سندى خداوند را یگانه دانست. پس از آن درباره عیسى و مریم با او سخن گفتند و پیوسته پله به پله او را از حالى به حال دیگر مى بردند، تا این که به زبان سندى گفت: اشهد ان لااله الااللّه و ان محمداً رسول اللّه. آن گاه کمربندش را بالا برد، زنّارى که به زیر میانه کمربند داشت آشکار گشت، گفت: اى پسر رسول خدا این زنّار را شما با دست خود قطع کنید. امام رضا(علیه السلام)کاردى خواستند و آن را قطع کردند. آن گاه به محمد بن فضل هاشمى فرمودند: این سندى را به حمام ببر و پاکش ساز و بر او جامه بپوشان و او و خانواده اش را به مدینه ببر.

ب. ابواسماعیل سندى مى گوید: در دیار هند شنیدم که خداوند در میان عرب حجتى دارد. از سرزمین هند در جستوجوى آن حجت به درآمدم. به سوى حضرت رضا(علیه السلام)راهنمایى شدم. آهنگ او کردم تا این که بر او وارد شدم، در حالى که یک واژه عربى را به نیکى نمى دانستم. بر او به زبان سندى سلام دادم. سلامم را به زبان سندى پاسخ داد. به زبان سندى شروع به سخن کردم و او پاسخ مرا به زبان سندى داد. به او گفتم: من در سرزمین سند شنیدم که خداوند در میان عرب حجتى دارد. از این رو، در طلب او از آن جا بیرون آمدم. او به زبان سندى گفت: آرى آن حجت من هستم. سپس فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. من چیزهایى را که مى خواستم پرسیدم. آن گاه که خواستم از محضرش برخیزم، گفتم من عربى را نیک نمى دانم، از خداوند بخواه که به من الهام فرماید تا با عربى زبانان به زبان عربى سخن بگویم. دستش را بر لب من مالید، از آن هنگام به زبان عربى سخن گفته ام.

زبان اهل نوبه

امام رضا(علیه السلام) نقل کرده اند که: پدرم به حسین بن أبى علا فرمودند: براى من کنیز نوبى بخر. حسین بن أبى علا گفت: به خدا سوگند نوبى ارجمندى را مى شناسم که نیکوتر از او در میان نوبیان ندیده ام، و اگر یک خصلت وجود نداشت، او کسى بود که به نزد شما مى آمد. فرمود: آن خصلت چیست؟ حسین بن أبى علا گفت: او سخن شما را نمى فهمد و شما زبان او را نمى دانید. حضرت لبخند زدند و فرمودند: برو او را بخر. حسین بن أبى علا گفت: وقتى آن کنیز را پیش حضرت آوردم، حضرت به زبان اهل نوبه پرسید: نام تو چیست؟ گفت: مونسه. فرمود: به جانم سوگند تو مونسه اى و غیر از این نامى ندارى. اسم تو پیش از این حبیبه بود. گفت: راست مى گویى. سپس به حسین بن أبى علا فرمود: بى تردید این کنیز براى من پسرى مى آورد که در فرزندان من بخشنده تر، شجاع تر و نیایش کننده تر از او نیست. حسین بن أبى علا پرسید: نام آن پسر را چه مى نهى تا او را بشناسم؟ حضرت فرمود: ابراهیم.

زبان زُطّى

پس از فراغت امام على(علیه السلام) از پیکار با اهل بصره (جنگ جمل)، هفتاد مرد از «زُط» پیش او آمدند، بر او سلام کردند و با زبان خویش با او سخن گفتند. حضرت على(علیه السلام) به همان زبان، سلام آنان را پاسخ دادند. سپس فرمودند: من آن گونه که شما گفته اید نیستم، من بنده آفریده خدایم. آنان نپذیرفتند و گفتند: تو همانى (یعنى تو خدایى). حضرت على(علیه السلام)فرمودند: اگر دست برندارید و از آنچه گفته اید به سوى خداوند باز نگردید، حتماً شما را مى کشم. آنان نپذیرفتند که برگردند و توبه کنند. آن حضرت فرمان دادند تا چاه هایى براى آنان بکنند. چاه ها کنده شد، سپس بین چاه ها شکاف ایجاد کردند و آنان را در آن چاه ها افکندند و سر آن ها را پوشانیدند و در یکى از چاه ها که کسى نبود آتش افروختند و آن ها بر اثر دود جان سپردند.

زبان یونانى

الف. در برخى از روایات، تسلط امامان بر زبان یونانى جلوه کرده است; از جمله این روایت که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: بدان اى مفضّل، نام این جهان به زبان یونانى که اکنون پیش آنان شهرت دارد، «قوسموس» به معناى زیور است. فیلسوفان و مدعیان حکمت، این گونه براى آن نام نهاده اند.

ب. و در رقعه منقول به امام زمان (عج) چنین خطاب شده است: «والمترجم بالیونانى» که اگر اسم فاعل باشد، یعنى کسى که سخن را به زبان یونانى باز مى گرداند.

زبان عبرانى

الف. هارونى نوشته اى به زبان عبرانى از آستین درآورد و به على(علیه السلام) داد. حضرت به آن نظر انداختند و گریستند. هارونى به آن حضرت گفت: چه چیز شما را به گریه آورد؟ حضرت فرمودند: اى هارونى در این نوشته نام من نگاشته شده است. گفت: این نوشته به زبان عبرانى است و شما عربید. حضرت فرمودند: شگفتا از تو اى هارونى این نام من است، اسم من در تورات، «هابیل» و در انجیل «حبدار» است. آن گاه هارونى به آن حضرت گفت: راست گفتى، سوگند به خدایى که جز او خدایى نیست، این نوشته پدرم هارون و ایراد شده به زبان موسى بن عمران است. نیاکان من این را به ارث برده اند تا اکنون که به من رسیده است.

ب. عامر بن على جامعى گفت: به امام صادق(علیه السلام)گفتم: جانم به فدایت باد، ما حیوانات ذبح شده به دست اهل کتاب را مى خوریم و نمى دانیم هنگام ذبح نام خداوند متعال را ذکر مى کنند یا نه؟ حضرت فرمود: زمانى که شنیدید نام خداوند را ذکر مى کنند، بخورید. آیا مى دانى آنان براى ذبح حیواناتشان چه مى گویند؟ گفتم نه. آن حضرت چنان یک یهودى که با شتاب بخواند، قرائت کرد و فرمود: به چنین قرائتى مأمور شده اند. گفتم: جانم به فدایتان باد، صلاح مى دانید بنویسم؟ فرمود بنویس: «نوح ایوا ادینوا یلهیز مالحوا عالم اشرسوا او رضوا بنو یوسعه موسق دغال اسطحوا.»

زبان رومى

الف. امیرالمؤمنین(علیه السلام) به پرسش شخصى به زبان رومى پاسخ دادند.

ب. امام سجاد(علیه السلام) خط رومى دیوار زندان را خواندند.

ج. امام موسى بن جعفر(علیه السلام) با رومیان به زبان رومى سخن مى گفتند.

د. امام رضا(علیه السلام) با کنیز رومى به زبان رومى به گفتوگو پرداختند.

هـ. امام هادى(علیه السلام) به زبان رومى نامه مى نگاشتند.

و. از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: ما به زندان برده شدیم، یاران من گفتند: ساختار این دیوار چه نیکوست. رومیان به زبان رومى به هم گفتند: اگر در میان این گروه، ولىّ دمى باشد، اوست و مقصودشان من بودم. پس از آن، ما دو روز در زندان ماندیم، آن گاه ما را فراخواندند و آزاد کردند.

ز. یاسر خادم گفت: در خانه امام رضا(علیه السلام) غلامان صقلبى و رومى وجود داشتند. آن حضرت به آنان نزدیک بودند. شنیدم که شبانگاه به زبان صقلبى و رومى مى گفتند: ما هر سال در دیار خویش، فصد مى کردیم، لیکن در این جا فصد نکردیم. چون شب سپرى شد و روز فرا رسید، امام رضا(علیه السلام) طبیبى را طلبیدند و به او گفتند: از فلان غلام، این رگ را فصد کن و از بهمان آن رگ را... .

زبان حبشى

از ابن ابى حمزه، روایت شده است که گفت: من در محضر امام هفتم(علیه السلام) بودم، سى برده که از حبشه براى آن حضرت خریده بودند وارد شدند. یکى از آنان سخن گفت، خوش سخن بود. امام هفتم(علیه السلام) به زبان حبشى به او پاسخ دادند. آن غلام شگفت زده شد و همه غلامان تعجب کردند. آنان مى پنداشتند که آن حضرت سخنشان را نمى فهمند. امام هفتم(علیه السلام) به او فرمودند: من مالى را به تو مى پردازم، تو به هر یک از غلامان سى درهم بپرداز. غلامان بیرون رفتند و برخى از آنان به برخى دیگر گفتند: آن حضرت به زبان ما فصیح تر از ماست و این نعمتى از سوى خداوند بر ماست.

على بن حمزه گفت: آن گاه غلامان، بیرون رفتند. من گفتم: اى پسر رسول خدا، دیدم که شما با حبشیان به زبان حبشى سخن مى گویید. فرمود: آرى. گفتم: شما تنها به آن غلام فرمان دادید. فرمود: آرى، فرمان دادم که یارانش را سفارش به نیکى کند و به هر کدام از آنان ماهانه سى درهم بپردازد، از سخن گفتنش معلوم شد که داناترین آن هاست. او از پسران شاهان است. از این رو او را بر آنان گماشتم و درباره نیازمندى هایشان سفارش کردم. علاوه بر این ها، وى غلام راست پیشه اى است. سپس فرمود: شاید تو از سخن گفتن من با آنان به زبان حبشى شگفت زده شدى؟ گفتم: آرى به خدا سوگند. فرمود تعجب مکن، آنچه از کار من بر تو پوشیده مانده، شگفت تر و تعجب آمیزتر است. آن چه شنیدى نیست مگر مانند پرنده اى که با منقارش از دریا قطره اى برگیرد. آیا مى پندارى با یک قطره، از آب دریا مى کاهد؟ امام به گونه دریاست، آنچه دارد پایان نمى پذیرد و شگفتى هاى او از دریا بیش تر است.

زبان ترکى

الف. ابن فرقد مى گوید: من نزد امام صادق(علیه السلام) بودم، غلامى غیرعرب پیامى آورد که آن را ناهنجار ادا مى کرد و نمى توانست درست تعبیر کند، به گونه اى که پنداشتم او واژه ها را آشکار نمى سازد. حضرت به او فرمود: چون عربى را نیک نمى دانى به هر زبانى که مى خواهى سخن بگو. من زبان ترکى را مى دانم، او به ترکى سخن گفت و امام هم پاسخش را دادند. وى شگفت زده رفت.

ب. ابوهاشم جعفرى مى گوید: من در مدینه بودم تا این که گذر «بغا» (یکى از فرماندهان ترک) در زمان الواثق به مدینه افتاد. او در جستوجوى اعراب بود. امام هادى(علیه السلام) فرمودند: ما را بیرون ببرید تا آرایش نظامى این مرد بزرگ را بنگریم. بیرون آمدیم و ایستادیم. سپاه او گذشت. یک مرد ترک به ما برخورد کرد. امام هادى(علیه السلام) به زبان ترکى با او سخن گفتند. وى از اسب پایین آمد و سم اسب حضرت را بوسید. من آن مرد ترک را سوگند داده و گفتم: حضرت با تو چه گفت: مرد ترک از من پرسید: این پیامبر است؟ گفتم: نه. گفت: مرا با نامى خواند که هنگام خردسالى ام در دیار ترکان به این نام خوانده مى شدم و تاکنون هیچ کس آن را نمى دانست.

زبان صقلبى (صقلابى)

الف. على بن مهزیار مى گوید: غلامم را که صقلابى بود به محضر امام هادى(علیه السلام)فرستادم. او شگفت زده بازگشت. گفتم: پسرکم تو را چه شده است؟ پاسخ داد: چرا شگفت زده نباشم، آن حضرت پیوسته با من صقلابى سخن گفت، گویا که او یکى از ما بود. من پنداشتم که آن حضرت با این زبان سخن مى گوید تا برخى از بردگان نشنوند.

ب. فرزندان موسى بن جعفر(علیه السلام)دیده نشده بودند. یک روز، اسحاق و محمد برادرشان به محضرشان آمدند. آن حضرت به زبانى که عربى نبود سخن مى گفتند. آن گاه برده اى صقلابى آمد. آن حضرت به زبان صقلابى با او سخن گفتند.

1ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 189.

2ـ على سامى، تمدّن هخامنشى، ص 111.

3ـ محمدبن الحسن (ابوجعفر) الصّفار القمى، بصائرالدرجات، ص 335یا 355/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 41، ص 289.

4ـ دخن نوعى از غله است.

5ـ رجز به معناى گوسفند چاق، رجز به معناى زمین بى گیاه.

6ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 41، ص 302 و ج 42، ص 143.

7ـ بصائرالدرجات، ص 333یا353 / بحارالانوار، ج 26، ص 191.

8ـ همان، ص 334یا 354.

9ـ قطب الدّین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 630 / بحارالانوار، ج 47، ص 105.

10ـ بحارالانوار، ج 47، ص 81 ـ مراد از دیوک الماء مرغ هاى آبزى ویژه اى است که خصوصیات مرغ هاى حلال گوشت را ندارند.

11ـ بصائرالدرجات، ص 335 یا355.

12الى 15ـ بحارالانوار، ج 38، ص 61 و ج 40، ص 289 / ج 50، ص 136/ ج 52، ص 29 / ج 49، ص 78.

16ـ سیدهاشم بحرانى، مدینة المعاجز (یک جلدى)، ص 511 و ج 7، ص 236 / بحارالانوار، ج 49، ص 50.

18ـ فروع الکافى، ج 7، ص 257 / بحارالانوار، ج 40، ص 301.

19الى21ـ بحارالانوار، ج 3، ص 146/ ج 91، ص 28/ ج 36، ص 222.

22ـ بصائرالدرجات، ص 334یا 354.

23الى29ـ بحارالانوار، ج 40، ص 171 / ج 46، ص 72 / ج 49، ص 80/ ج 49، ص 78/ ج 51، ص 6/ ج 45، ص 177 / ج 26، ص 192

30ـ بحارالانوار، ج 48، ص70 و ج 48، ص 100 و ج 26، ص 190.

31ـ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 759 / بحارالانوار، ج 47، ص 119.

32ـ بحارالانوار، ج 50، ص 124.

33ـ همان، ج 26، ص 191 و نیز بصائرالدرجات، ص 333 یا353.

34ـ همان، ج 48، ص 56.

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان ارواحنا فداه صلوات

با سلام خدمت دوستان بزرگوار

این تصویر یا به فرمایش دوستان فتوشاب است و دروغ است یا دسیسه ایی است در جهت خدشه دار کردن مقام منیع و با عظمت امامت و ولایت حضرت حجه ابن الحسن العسکری ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء
طبق روایت صحیح السند از امام صادق علیه السلام این مسئله نیرنک و فریبی بیش نیست

ابو بصير گويد: بحضرت ابو الحسن عليه السلام عرض كردم: قربانت گردم، امام بچه دليل شناخته شود؟ فرمود: بچند خصلت: اولش اينكه: چيزى از پدرش كه باو اشاره داشته باشد در باره‏ اش پيشى گرفته باشد (مانند تصريح بر امامت و وصيت در باره او و سپردن علم و سلاح و ساير نشانه‏ هاى امامت باو) تا براى مردم حجت باشد و از هر چه بپرسند فورا جواب گويد و اگر در محضرش سكوت كنند. او شروع كند و از فردا خبر دهد و به هر لغتى با مردم سخن گويد، سپس بمن فرمود: اى ابا محمد! پيش از آنكه از اين مجلس برخيزى نشانه ديگرى بتو مى‏ نمايانم.

طولى نكشيد كه مردى از اهل خراسان وارد شد و به لغت عربى با حضرت سخن گفت و امام عليه السلام بفارسى جوابش داد، مرد خراسانى‏ گفت. قربانت گردم، بخدا من از سخن گفتن بلغت خراسانى با شما مانعى نداشتم جز اينكه گمان مى‏كردم شما آن لغت را خوب نمى‏دانيد،

فرمود: سبحان اللَّه! اگر من نتوانم خوب جوابت گويم چه فضيلتى بر تو دارم؟!! سپس بمن فرمود: اى ابا محمد: همانا سخن هيچ يك از مردم بر امام پوشيده نيست و نه سخن پرندگان و نه سخن چار پايان و نه سخن هيچ جاندارى، پس هر كه اين صفاترا نداشته باشد، امام نيست.
___________
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏2 ؛ ص38

جمع بندی بحث این میشه که امام به زبان فارسی اشراف دارن؟!

صدای رمضان;367302 نوشت:
جمع بندی بحث این میشه که امام به زبان فارسی اشراف دارن؟!

البته جمع بندی به عهده اساتید هست ولی طبق عقل و صراحت نصوص تمام امامان معصوم علیهم السلام به تمام زبانهای دنیا مسلط بودند
توضیحا در جواب مخالفین عرض شود که چطور ما برای پیامبران الهی (بالاخص حضرت سلیمان نبی (ع) ) چنین خصیصه ایی را قائلیم در حالیکه به شهادت قرآن مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است این مسئله را قبول نداشته باشیم ؟؟؟

گفتار و کردار مخالفین در این مسئله هیچ ارزش سندی برای ما ندارد

برادر بزرگوار نمی شود که همینطوری کیلویی حرف زد
یعنی نمی شود به محض انتشار تصویری از طرف مخالفین امامت ، دژ مستحکم امامت و ولایت رو زیر سوال برد
اینکه گفته شد طبق روایت امام زمان به زبان فارسی مسلط نیستند چرا روایتش را نیارودند ؟؟
مطمئنا این تصاویر و نوشته ها کار کسانی است که شبانه روز در تضعیف ولایت امام زمان در تلاشند
و سیعلم الکفار لمن عقبی الدار

صدای رمضان;367302 نوشت:
جمع بندی بحث این میشه که امام به زبان فارسی اشراف دارن؟!

مسئلتن: «آیا پیغمبر میتواند زبان حیوانات را بفهمد؟»
بله
دلیل؟
حضرت سلیمان نبی،
خب، چرا امام نتواند زبان دیگر انسانها را بفهمد؟
_________________________________________
دیگر اینکه:
«خدا که زبان همه را می فهمد؟»
بله
«خدا که می تواند چیزی را به ذهن بنده خودش برساند؟»
بله
پس نتیجه واضح است.
_________________________________________
یه موضوع جالب دیگر:
«مخالفین کاملاً مطمئنند که حضرت (عج) هستند و تسلیم این واقعیت شده اند و گرنه دست به چنین تحریفاتی نمیزدند».
بنابراین به فصل الهی در آینده اعترافات دیگری هم خواهند داشت!

واقعا نمیدونستم و خیلی خوشحال شدم از ته قلب

اثبات تسلط ائمه به زبانهای دیگر غیر از عربی ظاهرا نیاز به نقل و روایت هم ندارد و با صرف اثبات امامت ایشان لزوما و از طریق عقل اثبات خواهد شد.



در ارتباط با این نوشته :
مقایسه تصویر اصل و فتوشاپ
وجود این نوشته در مسجد جمكران كاملا مشكوك است و با جستجویی ساده در فضای مجازی می توان به ساختگی و جعلی بودن این تصویر پی برد،چرا كه در تصویر اصلی هیچ خبری از وجود این نوشته نیست و با وجود شبیه بودن دو تصویر،افراد در حال مشاهده و مطالعه تابلوی اصلی هستند.

حجت خدا
بیرون شهر توی باغ نشسته بودیم. گنجشکی از روی شاخه پرید و آمد نشست کنار امام رضا و یک عالمه سر و صدا راه انداخت. جیک جیک هایش که تمام شد ، امام گفت : «سلیمان! لانه ی این گنجشک زیر سقف ایوان است و یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است ؛ برو نجاتشان بده.»
رفتم و نجاتشان دادم. پرسیدم : «شما چطور زبان حیوانات را می فهمید؟» فرمود: «این که حجت خدا هستیم کافی نیست؟»

مناقب ابن شهر آشوب : ج4 ، ص


(زبان انسان ها که جای خود دارد...)

سادات;367239 نوشت:
با سلام خدمت اساتید و کاربران گرامی. این تصویر متاسفانه چند وقتی است در ایمیلها می چرخد. لطفا اساتید یا کاربرانی که در مورد صحت و سقم آن اطلاع دارند توضیح بدهند. چون اگر واقعیت داشته باشد امامت و توانایی امام زیر سوال خواهد رفت زیرا امام کسی هست که بر همه زبانها و علوم اشراف دارد. با تشکر.

بسمه تعالی :

محسن صالحی;367555 نوشت:
بسمه تعالی :

سلام.بسمه تعالی چی؟!:Gig:

سادات;367239 نوشت:
امام کسی هست که بر همه زبانها و علوم اشراف دارد

سلام عليكم

برادرم سادات، خوارج زمانه، وهابيت ملحد براي رسيدن به اهداف شوم خود به هر خار و خاشاكي چنگ مي زنند تا ذهن مردم را نسبت به خليفه الله الاعظم مهدي عج منحرف كنند، آنها همانا فرزندان معاويه لعنت الله هستند كه همانطور كه امامشان فتنه در حكومت مولايمان سيدنا علي انداخت بدنبال اين هستند كه فتنه اي هم در حكومت مهدي عج كه همانا جانشين و فرزند خلف جدش سيدنا علي ع هست ايجاد كنند، انها بدنبال اين هستند كه نور الهي را خاموش كنند آما غافل از اينكه الله تبارك تعالي عالم بر همه وقوعات و رخداد هاست

یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ«الصف/8»
آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!

حال بگذاريد براي پاسخ به لغض خواني، ياوه گويان كه متمسك به فتوشاپ شده اند بحث قراني كنيم ببينيم آيا قادر هستند همان گونه كه عكس را روتوش مي زنند، قران را هم روتوش كنند يا نه؟

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ(ص/26)
اى داوود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم

وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ«نمل/16»
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.

داوود خليفه خدا بر روي زمين بود و سپس سليمان نيز اين مقام را به همراه زبان حيوانات از داوود به ارث مي برد

رسول گرامي اسلام محمد ص خاتم الانبياء است

رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ(احزاب/40)

حال ايشان براي برپايي آخرين دين الهي كه همانا جامع ترين و كامل ترين دين است نيازمند به تمامي حكمت الهي است كه خداوند به ايشان عطا كند

وأنزل علیک الکتاب والحکمة وعلّمک ما لم تکن تعلم وکان فضل الله علیک عظیماً (نساء/ 113)
کتاب و حکمت را بر تو فرو فرستاد، و آنچه را که نمى دانستى به تو آموخت، و بخشش خدا بر تو بزرگ است.

حال آخرين جانشين ايشان همان مهدي عج الله هست كه براي برپايي حكومت آخر الزمان ظهور مي كند و هدف ايشان برپايي عدل و داد در سرتاسر جهان است

اذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره/30)
من مي‌خواهيم بر روي زمين، خليفه قرار دهم.

أخبرنا أبو عبد الله الصفار ، ثنا محمد بن إبراهيم بن أرومة ، ثنا الحسين بن حفص ، ثنا سفيان ، عن خالد الحذاء ، عن أبي قلابة ، عن أبي أسماء ، عن ثوبان رضي الله عنه ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : فإنه خليفة الله المهدي » « هذا حديث صحيح على شرط الشيخين »
المستدرك على الصحيحين للحاكم- ج 19، ص 324، ح 8564

حال كسي مشكل دارد با اينكه خداوند به سليمان اذن صحبت با حيوانات را بدهد اما به كسي كه قرار است در آخر زمان جهان را پر از عدل و داد كند اين اذن را ندهد؟

ايشان همان مهدي خليفه الله هست، چگونه كسي كه آخرين خليفه خدا باشد و براي اصلاح جهان مي ايد توانايي صحبت به همه زبان ها را نمي تواند داشته باشد؟

همان طور كه سليمان از داوود اين حكمت بزرگ الهي را به ارث برد، مهدي عج نيز از جد بزرگوارش محمد ص همه آن حكمت هايي را كه براي برپايي ان حكومت نياز را به ارث خواهد برد كه يكي از آنها مهارت گفته گو به همه زبان هاي مي باشد.

والسلام و علي من اتبع الهدي

pymn_nzr;367262 نوشت:
فوتوشاپی بیش نیست ... خلاصه ، شوخی با مزه ای بود.

سلام به همه دوستان
همان طور که دوستان گفته اند این تصویر، فتوشاپی پیش و پا افتاده بیشتر نیست ولی به نظر بنده، شوخی بی مزه ای است!

در موضوع عریضه نویسی، چاه جمکران خصوصیتی ندارد و با یک چاه معمولی و نهر جاری هیچ تفاوتی ندارد، اما در مورد اینکه آیا امام معصوم می تواند مثلا به زبان فارسی صحبت کند یا نه، بهترین پاسخ را از آیات کریمه قرآن عرض می کنم که می توان با آن به هر مسلمانی استدلال کرد و آن آیه 16 سوره مبارکه نمل است:

وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ (نمل/16)
و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده اين فضيلت آشكارى است»

سوره نمل از سخن گفتن سلیمان نبی با یک مورچه (سوره نمل/آیات 18 و 19)، و نیز سخن گفتن او با یک هدهد (سوره نمل/آیات 20 تا 28) سخن به میان آورده است!

در روايتى از امام صادق (علیه السلام) مى‏ خوانيم كه امير مؤمنان على (علیه السلام) به ابن عباس فرمود: ان اللَّه علمنا منطق الطير كما علم سليمان ابن داود، و منطق كل دابة فى بر او بحر: خداوند سخن گفتن پرندگان را به ما آموخت، همان گونه كه به سليمان بن داود آموخت. نیز سخن گفتن هر جنبنده‏ اى در خشكى و دريا را به ما آموخت؛ عن زرارة عن أبي عبد الله ع قال قال أمير المؤمنين ع لابن عباس إن الله علمنا منطق الطير كما علمه سليمان بن داود و منطق كل دابة في بر أو بحر(بصائرالدرجات، ص 343)

خیلی از افراد معمولی به چند زبان زنده دنیا می توانند سخن بگویند، آیا امام زمان (علیه السلام) _که علمش لدنی و از جانب خدای متعال است و همه صاحبان سخن، به برکت وجود او زنده اند و روزی می خورند_ نمی تواند به چند زبان ساده سخن بگوید؟! این دیگر چه طنزیست؟!

زبان مردم دنیا که سهل است، او به زبان حیوانات و پرندگان و حتی جمادات هم آشناست، و این معنا به خوبی از آیات و روایات به دست می آید.

بله، فهم این مطالب برای کسی که به آیات کریمه قرآن ایمان ندارد یا مساله امامت و جایگاه والای آن را درک نمی کند و یا قدرت و عظمت روحی انسان را نمی فهمد، مشکل است و چنین کسی باید ابتدا به مسایل اولیه اعتقادی اش بپردازد و در اصلاح آن تجدید نظر و تفکر و تعقل نماید:

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ (انعام/25)
پاره ‏اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا مى ‏دهند ولى بر دل هاى آنان پرده‏ ها افكنده ‏ايم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگينى قرار داده ‏ايم. و [آنها به قدرى لجوجند كه] اگر تمام نشانه ‏هاى حق را ببينند ايمان نمى ‏آورند تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى‏ آيند با تو پرخاشگرى و مجادله می كنند [و] كافران مى‏ گويند: «اينها فقط افسانه ‏هاى پيشينيان است»