جمع بندی تزاحم در عالم و معجزه

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حافظ

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و تحیت؛

موسی (بنده کوچک خدا);1015702 نوشت:
چرا خداوند متعال در اموری که. انسان در ان نقش ندارد با استفاده از قانون معجزه ان را بر طرف نمی کند مثلا چرا اگر پدر مادری سهوا کودک شون معلول شد با معجزه خداوند متعال ان را درست نمیکند

قطعا مقصود شما از «معجزه»، معجزه اصطلاحی نیست زیرا معجزه اصطلاحی تنها در مورد انبیاء به منظور شاهدی برای صدق ادعای آنان در امر رسالت به کار می‌رود؛ بلکه منظور شما از معجزه، مطلق هر گونه کار خارق‌العاده است.

اگر قرار باشد خداوند با دخالت مستقیم و خرق عادت، فرزندانی که قرار است به حسب طبیعی معلول به دنیا بیایند را اصلاح کند، بایستی ابتدا، عالم دنیا را از منوی نظام خلقت حذف کند؛ و حال آن که حکمت الهی بر وجود عالمِ طبیعت و دنیا تعلق گرفته است -یعنی از خلق آن اهداف حکیمانه‌ای را دنبال می‌کند-.

زیرا، به وجود آمدن فرزند معلول، معلول، نقص ذاتیِ این عالم است؛ زیرا عالم طبیعت، عالم تزاحم است و نقص‌های از این جنس، لازمه‌ی تزاحم در این عالم است.

خداوند از خلق عالم ماده به همراه تزاحمات نهفته در آن اهداف حکیمانه‌ای را دنبال می‌کند؛ پس همانطور که خلق عالم ماده برای خداوند مطلوبیت دارد باید لوازم و تبعات آن -تزاحمات و نقائص ناشی از آن- نیز برای وی مطلوبیت داشته باشد.

به همین دلیل، در اغلب موارد، با اِعمال قدرت و خرق عادت، این گونه تزاحمات را مرتفع نمی‌سازد؛ زیرا انتفاءِ «ذاتی» یک چیز، به انتفاء خودِ آن چیز است -انتفاء تزاحمات در عالم ماده به انتفاء عالم ماده است- .

به عبارت دیگر، اگر دل خوشی از لازم ذاتی یک چیز نداشته باشیم باید از کل آن چیز چشم‌پوشی کنیم و دل خوشی از آن نداشته باشیم

پس به بیانی می‌توان گفت [دقت شود] همانطور که خداوند قدرت بر خلق محالات را ندارد -و این نقص، ریشه در نقص در قابلیتِ قابل است نه فاعلیت و قدرت مطلق خداوند- نمی‌تواند در مواردی که فرزند معلول به دنیا می‌آید، همه را با خرق عادت و اِعمال قدرت سالم سازد؛ زیرا محال است دنیا را بخواهد ولی لوازم ذاتی آن را نخواهد؛ -همانطور که می‌گوییم مُحال است جسم را خواست ولی تقدّر و اندازه‌مندی آن را نخواست- یعنی نمی‌تواند -یعنی محال است- دنیا را بخواهد ولی تزاحمات درون آن را نخواهد.

سلام
در حاشیه ی سوال دوستمان می خواستم یک سوال ازتان بپرسم. پس امدادهای غیبی در زندگی بشر چه می شود و از چه طریق انجام می پذیرد؟

ابوالبرکات;1015830 نوشت:
پس امدادهای غیبی در زندگی بشر چه می شود و از چه طریق انجام می پذیرد؟

با سلام؛
امدادهای غیبی موردی بوده و عمومیت ندارد. اشکالاتی که بیان شد در صورتی است که این تصرفات، عمومیت بیابند یعنی قانون طبیعت بشوند.

اینکه یکی دو مورد برخلاف قانون طبیعت یکسری تصرفاتی صورت بگیرد مشکلی به بار نمی‌آید.

حافظ;1015827 نوشت:
پس به بیانی می‌توان گفت [دقت شود] همانطور که خداوند قدرت بر خلق محالات را ندارد -و این نقص، ریشه در نقص در قابلیتِ قابل است نه فاعلیت و قدرت مطلق خداوند- نمی‌تواند در مواردی که فرزند معلول به دنیا می‌آید، همه را با خرق عادت و اِعمال قدرت سالم سازد؛ زیرا محال است دنیا را بخواهد ولی لوازم ذاتی آن را نخواهد؛ -همانطور که می‌گوییم مُحال است جسم را خواست ولی تقدّر و اندازه‌مندی آن را نخواست- یعنی نمی‌تواند -یعنی محال است- دنیا را بخواهد ولی تزاحمات درون آن را نخواهد.

سلام

جمله شما بار معنایی منفی دارد اینکه میفرمایید نمیتواند.چرا بجاش نمیگویید قدرت به محالات تعلق نمیگیرد؟ نمیتواند یعین قدرت نداردو این نقص است.

یه سوال هم من از شما دارم اینکه میفرمایید محال است دنیا باشد و لوازم ذاتی آن نباشد دقیقا به چه معناست مثلا در مثال شروع کننده موضوع که گفته چرا خدا کودک معلولی قراره بدنیا بیاد رو قبل از بدنیا اومدنش سالم نمیکنه با ادعای شما به چه معناست؟ یعنی اگر خدا جنین رو سالم بکنه باید اول لوازم ذاتی دنیارو برداره و مثلا دنیا بشه چیزی شبیه به اخرت تا بعدش خدا بتونه جنین رو سالم بکنه وگرنه تا دنیا دنیاست این کار انجام شدنی نیست یعنی لوازم ذاتیه دنیا مانع ازین میشه که جنین معلول بشه جنین سالم؟

یا هو یا من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب

پدر و مادر در معلول شدن کودک نقش دارند و دلیلش اینه که والدین اطلاعاتشون کامل نیست

چه از لحاظ تغذیه چه از لحاظ علم ستاره شناسی که هنگام لقاح روی بچه تاثیر داره چه
از لحاظ تصورات و تخیلاتی که والدین دارند و از جنبه روان

وقتی میگیم تغذیه فکر همه پیش نمیدونم ویتامین و غذاهای خوشمزه میره منظور از تغذیه صحیح
رعایت سردی و گرمی و ... هست
شاید قضا و قدر هم باشه این مورد رو نمیونم

ولی به نظرم انسان در کل کتک عدم اگاهیشو میخوره والسلام

Miss.Narges;1015901 نوشت:
یه سوال هم من از شما دارم اینکه میفرمایید محال است دنیا باشد و لوازم ذاتی آن نباشد دقیقا به چه معناست مثلا در مثال شروع کننده موضوع که گفته چرا خدا کودک معلولی قراره بدنیا بیاد رو قبل از بدنیا اومدنش سالم نمیکنه با ادعای شما به چه معناست؟ یعنی اگر خدا جنین رو سالم بکنه باید اول لوازم ذاتی دنیارو برداره و مثلا دنیا بشه چیزی شبیه به اخرت تا بعدش خدا بتونه جنین رو سالم بکنه وگرنه تا دنیا دنیاست این کار انجام شدنی نیست یعنی لوازم ذاتیه دنیا مانع ازین میشه که جنین معلول بشه جنین سالم؟

با سلام
بله همینطوره. چون معلولیت‌ها معلول تزاحمات اند و تزاحم ویژگی این دنیاست

نمی‌توان نمک را خواست شوری‌اش را نخواست. شوری ویژگی‌ِ‌ نمک است.

Miss.Narges;1015901 نوشت:
جمله شما بار معنایی منفی دارد اینکه میفرمایید نمیتواند.چرا بجاش نمیگویید قدرت به محالات تعلق نمیگیرد؟

بنده با ادبیات کلامی سخن گفتم: مثلا می‌گویند آیا خدا نمی‌تواند سنگی را بیافریند که نتواند آن را بلند کند؟ اگر بگوییم می‌تواند یک جور قدرت زیر سؤال می‌رود اگر بگوییم نمی‌تواند، جور دیگری قدرت زیر سؤال می‌رود.

نقد شما وارد بود اگر بنده توضیح نمی‌دادم ولی حقیر تصریح کردم که این نقص از ناحیه قابل است نه قدرت خداوند. در هر صورت نکته خوبی ست که باید بدان توجه داشت.

حافظ;1015931 نوشت:
بله همینطوره. چون معلولیت‌ها معلول تزاحمات اند و تزاحم ویژگی این دنیاست

نمی‌توان نمک را خواست شوری‌اش را نخواست. شوری ویژگی‌ِ‌ نمک است.

در این صورت طبق نظر شما نمیتوان آتش خواست ولی سوزندگی اش رو نخواست ولی میداینم که آتش در همین دنیا بر ابراهیم سرد شد.

Miss.Narges;1015945 نوشت:
در این صورت طبق نظر شما نمیتوان آتش خواست ولی سوزندگی اش رو نخواست ولی میداینم که آتش در همین دنیا بر ابراهیم سرد شد.

با سلام؛

پاسخ اول:
در اینجا با دو علت مواجهیم: یکی علت حرارت و دیگری علت برودت؛

علت برودت از چشم ما پنهان است و فقط علت حرارت به چشم ما پیداست؛

این دو منشأ، در یک مرتبه قرار ندارند؛

آتش سوزانندگی خود را داشت ولی چون منشأ -علت- برودت بر منشأ حرارت غلبه داشت -بر آن حاکم بود- نتیجه این شد که آتش بر ابراهیم سرد شد.

بویژه آن که لازم است به ماهیت معجزه‌ بودن این قضیه التفات داشته باشیم؛

می‌دانیم هیچ معجزه اى معلول بدون علت نیست بلکه فاقد علت «عادى» است. نه علت واقعى و حقیقى.

پشت پرده این حادثه عوامل و عللی هستند که از نظر ما پوشیده است که ممکن است جهت مانعیت داشته باشند.

جسم اگر در اطراف زمین رها شود با جاذبه زمین به زمین می‌افتد اما همین جسم اگر در خلأ رها شود چنین سرنوشتی نخواهد داشت.

در اینجا قانون علیت نقض نشده بلکه بر سر راه شرایط عملکرد قانون علیت یک مانعی قرار گرفته است.

پاسخ دوم (ابن عربی در فتوحات):

خطابِ «یا نار کونی بردا و سلاما» خطاب به صورت آتشی بود و حال آن که سوختن آتش مستند به حقیقتش است نه به صورتش.

مقصود از صورت، همان جمرات و اجرام جمرات است.

اجرام جمرات، گاهی با آتش، متصف به نار می‌شوند و گاهی، برد و خنکی را می‌پذیرد.

پس خطابِ «یا نار» به جرم جمراتی است که بوسیله آتش، آتش گرفته‌اند.

حافظ;1015965 نوشت:
پاسخ اول:
در اینجا با دو علت مواجهیم: یکی علت حرارت و دیگری علت برودت؛

علت برودت از چشم ما پنهان است و فقط علت حرارت به چشم ما پیداست؛

این دو منشأ، در یک مرتبه قرار ندارند؛

آتش سوزانندگی خود را داشت ولی چون منشأ -علت- برودت بر منشأ حرارت غلبه داشت -بر آن حاکم بود- نتیجه این شد که آتش بر ابراهیم سرد شد.

بویژه آن که لازم است به ماهیت معجزه‌ بودن این قضیه التفات داشته باشیم؛

می‌دانیم هیچ معجزه اى معلول بدون علت نیست بلکه فاقد علت «عادى» است. نه علت واقعى و حقیقى.

پشت پرده این حادثه عوامل و عللی هستند که از نظر ما پوشیده است که ممکن است جهت مانعیت داشته باشند.

جسم اگر در اطراف زمین رها شود با جاذبه زمین به زمین می‌افتد اما همین جسم اگر در خلأ رها شود چنین سرنوشتی نخواهد داشت.

در اینجا قانون علیت نقض نشده بلکه بر سر راه شرایط عملکرد قانون علیت یک مانعی قرار گرفته است.

سلام استاد گرامی بنده هم از همین نظر از شما سوال کردم

چرا خدا از طریق معجزه و علل مافوق طبیعی که باعث سرد شدن آتش شد .نمیاد از طریق معجزه و علل ما فوق طبیعی بچه معلولی که میخاد بدنیا بیاد رو به یک بچه سالم تبدیل کنه.

شما میفرمایید چنین چیزی غیر ممکنه؟

یعنی معجزه بعضی وقتها ممکن میشه بعضی وقتها خیر؟

یعین سرد شدن اتش اسانتر از سالم شدن معلوله؟

من که بازم درست متوجه نشدم.

حافظ;1015965 نوشت:
خطابِ «یا نار کونی بردا و سلاما» خطاب به صورت آتشی بود و حال آن که سوختن آتش مستند به حقیقتش است نه به صورتش.

مقصود از صورت، همان جمرات و اجرام جمرات است.

اجرام جمرات، گاهی با آتش، متصف به نار می‌شوند و گاهی، برد و خنکی را می‌پذیرد.

پس خطابِ «یا نار» به جرم جمراتی است که بوسیله آتش، آتش گرفته‌اند.

بنده علاقه ای به حرفهای عرفا ندارم

مشاهیر زیادی هستند که با عرفان مخالفند و اموختن انرا نه ضروری و بلکه وقت تلف کنی میدانند.چون دلیل کاملا قطعی نیست که همه حرفهای عرفا کاملا از نظر اسلامی مورد قبول باشد.بیشتر حرفهای انها جنبه نظریه ای دارد.و استهاد به ایات قرآن و احادیث تنها از جنبه ظاهری است.

تا وقتی که نه با فلسفه اسلامی و نه عرفان اشنا بودم هر چیزی که از خدا در مدارس و کتاب های دینی بما یاد میدادند جذاب بود و خدا واسمون خیلی قدرتمند جلوه میکرد اما از روز یکه با عقاید فلاسفه و عرفای اسلامی اشنا شدیم نظیر قاعده الواحد وحدت وجود و ... دیگر احساس میکنیم از جذابیت خدا کم شده نعوذ بالله.دیگر قدرت خدا برام محدود بنظر میاد وقتی میگن خدا نمیتونه مثلا بیش از یک مخلوق داشته باشه بنام صادر اول و درما بقی مراتب مخلوقات خدا خالق غیر مستقیم انهاست.

و یا وحدت وجود که اصلا میگه خدا مخلوق نداره یعنی اصلا خالق نیست! بلکه همه چیز ظهور خداست! و همچنین مخلوقات یا ظهورات خدا همیشه بوده و خدا نمیتونسته خلق نکنه و یعنی اصلا خدا اختیار خلق کردن نداره.یعنی اینقدر خدا رو محدود جلوه میدن! اینها حرفهایست که من از کارشناس مختلف در این سایت بارها شنیدم.
در صورتیکه یکی از مهمترین و جالب ترین صفات خدا خالق بودنشه.

و شما و بعضی از کاربارن هم به عرفان بهایی زیادی می دهید!

در صورتیکه افرادی از جمله شهید مطهری صرفا توصیه میکنند اگرچه نباید سو ظنی به عرفا داشت ولی میتوان اثار انها بی طرفانه خواند نه اینکه انها همچون آیات قرآن و احادیث معتبر و احکام اولیه بطور قطعی قبول کرد

با سلام و تحیت؛

Miss.Narges;1016004 نوشت:
چرا خدا از طریق معجزه و علل مافوق طبیعی ... نمیاد از طریق معجزه و علل ما فوق طبیعی بچه معلولی که میخاد بدنیا بیاد رو به یک بچه سالم تبدیل کنه.

شما میفرمایید چنین چیزی غیر ممکنه؟


دقت کنید، نفسِ‌ سالم کردن یک بچه معلول امر مُحالی نیست بلکه ممکن است.

فرق است بین سالم کردن یک بچه معلول و این که تمام معلولها سالم متولد شوند و هیچ معلولی در میان نباشد.

خداوند می‌تواند به جهت اغراض حکیمانه، در مورد چند بچه معلول به نحو تصرف در علل طبیعی‌شان خرق عادت کند؛ اما این که چنین مدخله‌ای عمومیت پیدا کند و قانون طبیعت شود خیر؛

این قسمت دوم است که داخل در بحث ماست (در پست شماره ۳).

Miss.Narges;1016004 نوشت:
یعنی معجزه بعضی وقتها ممکن میشه بعضی وقتها خیر؟

یعین سرد شدن اتش اسانتر از سالم شدن معلوله؟


در قصه حضرت ابراهیم و سرد شدن آتش، محال به ممکن تبدیل نشد بلکه ممکن همان ممکن است

سوزانندگی آتش پابرجاست

Miss.Narges;1016004 نوشت:
دیگر احساس میکنیم از جذابیت خدا کم شده نعوذ بالله.دیگر قدرت خدا برام محدود بنظر میاد وقتی میگن خدا نمیتونه مثلا بیش از یک مخلوق داشته باشه بنام صادر اول

آیا خدای «بی‌نهایت»، قدرت‌مندتر است یا خدای محدود؟

اگر بخواهیم به خدای بی‌نهایت باور داشته باشیم باید با وحدت شخصیه آن را تصویر کنیم نه غیر از آن.

البته این تاپیک ارتباطی به عرفان و ادعای عارفان ندارد ولی چون اشاره کردید پاسخ دادم.

Miss.Narges;1016004 نوشت:
درما بقی مراتب مخلوقات خدا خالق غیر مستقیم انهاست

گاهی اوقات فهم ناقص ما از سخنان عالمان، سبب قضاوت به دور از واقع ما می‌شود.

هیچ یک از عارفان در سنت عرفانی ابن عربی، چنین حرفی را نزده‌اند که خدا خالق غیر مستقیمِ مخلوقات است بلکه به عکس، هیچ مخلوقی را خالی از وجود لایتناهی خداوند نمی‌دانند

به هر حال هیچ اصراری بر تغییر نظر شما در این مورد ندارم.

برمی گردم به پرسش اصلی و مسئله خودمان:

در مورد آتش ابراهیم، موضوع (سنگ‌های آتشین) قابلیت شیفت شدن بر روی برودت را دارد اما در مورد دنیا چنین قابلیتی وجود ندارد

همان جرم سنگ آتش، هم می‌تواند با آتش گداخته شود هم می‌تواند سرد و خنک باشد؛

اما دنیا اینچنین نیست. نمی‌تواند دنیا باشد اما تهی از تزاحمات باشد

بنابراین جواب نقضی (آتش در قضیه حضرت ابراهیم) شما با مورد گفتگو متفاوت است.

حافظ;1016018 نوشت:
ق است بین سالم کردن یک بچه معلول و این که تمام معلولها سالم متولد شوند و هیچ معلولی در میان نباشد.

خداوند می‌تواند به جهت اغراض حکیمانه، در مورد چند بچه معلول به نحو تصرف در علل طبیعی‌شان خرق عادت کند؛ اما این که چنین مدخله‌ای عمومیت پیدا کند و قانون طبیعت شود خیر؛

این قسمت دوم است که داخل در بحث ماست (در پست شماره ۳).

فکر کنم منظور شما این است که خدا توانایی این کار را دارد ولی چون در دنیا قرار است همه چیز بر مبنای علل ظاهری پیش رود عمدا همه معلولها را سالم نمی کند

Miss.Narges;1016024 نوشت:
فکر کنم منظور شما این است که خدا توانایی این کار را دارد ولی چون در دنیا قرار است همه چیز بر مبنای علل ظاهری پیش رود عمدا همه معلولها را سالم نمی کند

بله.

از جهتی دیگر:

یک انسان خوشنویس می‌تواند خط ننویسد اما کمالش به نوشتن خط است.

یک نجاری که از تنه درخت صندلی می‌سازد و در این میان مقدار زیادی براده چوب هدر می‌رود، می‌تواند این کار را نکند ولی ابراز هنر و کمالش در گرو این کار است و لذا این کار را خواهد کرد و نه تنها مستحق مذمت نیست بلکه مستحق مدح است.

چون با خلقت دنیا، قسمتی از کمالات مستجنّ (نهفته) خداوند بروز و ظهور می‌یابند،‌ خداوند هیچ گاه از خلق دنیا امساک نمی‌کند.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سؤال:

مگر نمی‌توان شرور در عالم را به وسیله معجزه دور زد پس چرا خداوند برای رها شدن ما از شرور، خرق عادت و معجزه نمی‌کند؟

مثلا همین که قرار است کودکی معلول به دنیا بیاید، با معجزه به صورت سالم متولد شود.



پاسخ:

قطعا مقصود پرسشگر از معجزه، معجزه اصطلاحی نیست زیرا معجزه اصطلاحی تنها در مورد انبیاء به منظور آوردن شاهدی برای صدق ادعای آنان در امر رسالت به کار می‌رود؛ بلکه منظور از معجزه در نوشتار حاضر، مطلقِ هر گونه کار خارق‌العاده‌ی مستند به خداوند است.

تزاحمات و شرور برآمده از آنها، لازمه‌ی ذاتی عالم دنیا –عالم طبیعت- است؛ و نمی‌توان چیزی را بدون خواست لازمه‌ی ذاتی آن، خواست؛ مثل آن که نمی‌توان نمک را بدون داشتن شوری آن، خواست.

از آنجا که خداوند از خلق این عالم، اهداف حکیمانه‌ای را دنبال می‌کند و چون اساسا آخرین تکه از پازل نظام احسن خداوند، توسط خلق این عالم تکمیل می‌شود پس نمی‌توان دنیا را خواست ولی لازمه‌ی ذاتی آن را –یعنی تزاحمات و نقائص و شرور برآمده از آن را- نخواست؛ بدین معنا که، دنیا باشد ولی تزاحمات و نقائص و شرور آن، که ویژگی اصلی و ذاتی عالم طبیعت است توسط قدرت خارق‌العاده خداوند منتفی شود؛ زیرا غرض حکیمانه خداوند از خلقت این عالم، بدون این ویژگی‌ محقق نخواهد شد.


به عبارت علمی‌تر، در فلسفه ثابت است که انتفاءِ «ذاتیِ» یک چیز، به انتفاء حقیقت و خودِ آن چیز می‌انجامد پس انتفاء تزاحمات در عالم ماده به انتفاء عالم ماده منجر خواهد شد و از آنجا که بدون این عالم، احسن بودن نظام هستی محقق نخواهد شد و با انتفاء احسن بودن عالم، کمال مطلق خداوند زیر سؤال خواهد رفت، خداوند اقدام به سلب نقائص و تزاحمات موجود در عالم ماده نخواهد کرد.


در واقع، اگر می‌بینیم خداوند همه فرزندان معلول را با یک اراده، سالم نمی‌گرداند از باب عدم تعلق قدرت او به محالات است؛ زیرا محال است دنیا را بخواهد ولی لوازم ذاتی آن را نخواهد؛ -همانطور که می‌گوییم مُحال است جسم را بخواهیم ولی تقدّر و اندازه‌مندی آن را نخواهیم-. و این که خداوند دنیا را بخواهد ولی تزاحمات در آن را نخواهد بر خلاف حکمت او خواهد بود.


البته بحث حاضر در آنجایی است که این گونه‌ تصرفاتِ خارق‌العاده، عمومیت یافته، به صورت قانون طبیعت در آید؛ اما جلوگیری از یکی دو مورد از شرور و نقائص به جهت اغراض و اهدافی خاص منافاتی با آنچه گفته شد ندارد؛ مثل آنجا که آتش بر حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گلستان شد؛ زیرا آنجا اگر چه سلسله‌ی علل در بستری فوق زمان چیدمان یافته‌اند ولی اینگونه نیست که نقض قانون علیت شده باشد تا محالی لازم بیاید.

نتیجه:

لازمه‌ی جلوگیری از همه شرور در این عالم آن است که این عالم در عین حال که این عالم است از ماهیتش تهی گردد و تهی شدن یک چیز از ماهیتش، به محال خواهد انجامید زیرا لازمه‌اش اجتماع نقیضین است –لازمه‌اش این است که یک چیز هم خودش باشد هم نباشد-. و قدرت خداوند بر امر محال تعلق نخواهد گرفت.


موضوع قفل شده است