تداوم راه امام خمینی(ره)

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تداوم راه امام خمینی(ره)



تداوم راه امام خمینی(ره) نعمت‏حكومت اسلامی

این بحث، مربوط به نعمتی است كه خدای سبحان به ملت مسلمان ایران داده و هیچ كس نمی‏تواند آن را ارزیابی كند و لذا امیرالمؤمنین(صلوات الله وسلامه علیه) كه نعمت‏های الهی را به خوبی شناخته و آن را ارزیابی می‏كند، فرمود هیچ موجودی قدرت قیمت‏گذاری این نعمت را ندارد؛ نعمت نظام اسلامی و حكومت اسلامی، با هیچ معیاری ارزیابی نمی‏شود. حضرت علی(علیه‏السلام) در خطبه «قاصعه‏» كه پس از جنگ با ناكثین و مارقین و قاسطین، و تقریبا در اواخر عمر مبارك آن حضرت ایراد شده، مقاطع تاریخی را ترسیم می‏كند و هشدار می‏دهد و می‏فرماید: مردم! من سه حلقه تاریخ پیامبرزادگان را برای شما شرح بدهم تا شما خیال نكنید كه خداوند، اهل سهل‏انگاری است و اگر این تجربه تلخ را یك بار چشیدید و به ذلت افتادید، بار دیگر تلخ‏كام نشوید.

حلقه اول تاریخ این سلسله، مرحله قیام خلیل حق، ابراهیم(علیه‏السلام) است كه به بركت آن، فرزندان ایشان به عنوان انبیاء ابراهیمی و امامزادگان و پیامبرزادگان، به تعبیر قرآن كریم، «ملوك‏» بر مردم شدند: «وجعلكم ملوكا وءاتاكم ما لم یؤت احدا من العالمین‏» [1] . در این مقطع، شما به بركت‏خلیل حق(علیه‏السلام) به اوج عظمت رسیدید. این همان حلقه اول از تاریخ این سلسله است.


آنگاه در تبیین حلقه دوم از تاریخ این سلسله فرمود: شما سرگذشت پیامبرزادگان و امامزادگانی چون فرزندان اسماعیل و اسحاق و یعقوب(اسرائیل) (علیهم‏السلام) را شنیده‏اید: «فاعتبروا بحال ولد اسماعیل وبنی اسحاق وبنی اسرائیل علیهم السلام فما اشد اعتدال الاحوال واقرب اشتباه الامثال‏» [2] . آنان، انسان‏های شریفی از تبار ابراهیم و پیامبرزاده و امامزاده بودند؛ ببینند چه روزگاری را گذراندند: «تاملوا امرهم فی حال تشتتهم وتفرقهم لیالی كانت الاكاسره والقیاصره اربابا لهم یحتازونهم عن ریف الافاق وبحر العراق وخضره الدنیا الی منابت الشیح ومهافی الریح ونكد المعاش فتركوهم عاله مساكین اخوان دبر وبر» [3] ؛ آیا ندیدید تبهكاران، با امامزادگان و پیامبرزادگان چه كردند؟ از یك‏سو كسری‏اهای ایران و از سوی دیگر قیصرهای روم، بر امامزادگان حكومت كردند و آنان را به بردگی و گدایی كشاندند.

حضرت علی(علیه‏السلام) فرمود: كسری‏اهای ایران و قیصرهای روم، نه تنها رب این امامزادگان بودند بلكه آنان را «حیازت‏» كردند؛ آنان را جزء موات می‏دانستند. آیا ندیدند مناطق سرسبز و خرم را از تصرف آنان خارج كردند و سرزمین‏های خوش‏آب‏وهوا را از دست آنان گرفتند و آنان را به مناطق بدآب‏وهوا تبعید كرده، در آنجا اسكان دادند و معادن و منابع و ذخائر آنان را غارت نمودند؟ «ونكد المعاش‏». آیا به یاد ندارید كه قلمرو سلطنت كسری‏های ایران، منطقه نفوذ امامزادگان و پیامبرزادگان را زیرپوشش داشت و منطقه نفوذ سلطنت قیاصره روم، آنان را دربر گرفت تا جایی كه آنان، گدایان ایران و روم شدند؟ آیا شما فكر می‏كردید كه پیامبرزادگان، روزی «چارپادار» شوند؟ و این حكایت تاریخ است كه نوادگان ابراهیم(علیه‏السلام) و نوادگان اسماعیل(علیه‏السلام) و نوادگان اسحاق(علیه‏السلام)، «اصحاب دبر و وبر» [4] شدند و كسری‏ها و قیصرها، آنان را یك مشت گدا كردند. مبادا فراموش كنید كه چرا پیامبرزادگان ابراهیم(علیه‏السلام) به گدایی افتادند و اصحاب دبر و وبر شدند؛ آنچه مایه ذلت این سلسله گشت، چیزی جز «ترك دین‏» و «دامن زدن به اختلاف‏» نبود. بنابراین، برای اینكه به آن مقطع ذلت‏بار باز نگردید، اولا دین‏دار و دین‏باور باشید و ثانیا، هماهنگ و متحد. این، سرگذشت از مقطع دوم از زندگی امامزادگان و پیامبرزادگان است تا پیش از ظهور اسلام.

آنگاه در مقطع سوم از تاریخ این سلسله، به بركت‏حضرت رسول اكرم(علیه وعلی آله آلاف التحیه والثنا) ،اسلام ظهور كرد و با ظهور خود، «توحید كلمه‏» و «كلمه توحید» را به ارمغان آورد و فكر آنان را احیا نمود؛ به آنان دین داد و آنان را از تشتت و تفرق رهایی بخشید و در نهایت، آزادی و آبادی را به ایشان اهدا كرد؛ چنانكه در پرتو اسلام، همین چارپاداران به جایی رسیدند كه فرمانروا شدند: «فهم حكام علی العالمین وملوك فی اطراف الارضین یملكون الامور علی من كان یملكها علیها ویمضون الاحكام فیمن كان یمضها فیهم، لا تغمز لهم قناه ولا تقرع لهم صفاه‏». [5]. در سایه همین اسلام كه مجد فراموش‏شده را به آنان بازگرداند، همه حاكمان، محكوم گشتند و این اصحاب دبر و وبر، بر قیاصره روم و اكاسره ایران سلطه یافتند و غنائم جنگی شرق و غرب را به حجاز آورده، حكام و ملوك شدند. این مقطع، مقطع سوم از تاریخ این سلسله است.

امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) پس از تبیین حلقات سه‏گانه یادشده و تحلیل ادوار تاریخی سلسله امامزادگان و پیامبرزادگان، شرایط اجتماعی عصر خود را تشریح می‏كند و چنین می‏فرماید: ای كسانی كه با من نساختید و از اطاعت من سرباز زدید! آیا می‏خواهید به آن مقطع ذلت‏بار كه اكاسره و قیاصره شما را حیازت می‏كردند و اربابتان بودند برگردید، یا به مقطع شكوهمندی كه در تحت رهبری قرآن و عترت حركت می‏كردید؟ «الا وانكم قد نفضتم ایدیكم من حبل الطاعه وثلمتم حصن الله المضروب علیكم باحكام الجاهلیه‏»؛[6] شما طناب اطاعت را از دست‏خود رها كردید و این قلعه مستحكم را سوراخ نمودید و مرا تنها گذاشتید. آنگاه فرمود: «فان الله سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ضلها ویاوون الی كنفها بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من كل ثمن واجل من كل خطر» [7] ؛ خداوند سبحان منتی بر این مردم نهاد كه آنان را در سایه «حبل‏الله‏» متحد كرد و نعمتی به آنان داد كه احدی نمی‏تواند آن نعمت را حق‏شناسی كند؛ چرا كه قیمت آن را نمی‏داند. این نعمت، از هر كالای پربهایی گران‏تر و از هر چیز ارزشمندی قیمتی‏تر و از هر امر خطیری خطیرتر است و شما به این مقطع والا رسیدید. اكنون اگر در نظام اسلامی از وحدت الهی خود حراست نكنید و از عترت اطاعت ننمائید، همان مقطع اول دامنگیر شما خواهد شد.

سه مقطع تاریخ ایران

اكنون كه تحلیل عمیق حضرت امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) از مقاطع سه‏گانه تاریخ سلسله پیامبرزادگان و امامزادگان انبیاء ابراهیمی(علیهم‏السلام) بیان شد، باید مقاطع سه‏گانه تاریخ ایران و نقش بارز و محوری حضرت امام خمینی(رض) در اعاده سعادت و سیادت ملت ایران بازگو شود.

امام راحل(قدس سره) كه وارث راستین نبی اكرم و امیرالمؤمنین(علیهما آلاف التحیه والثناء) بود، سه حلقه تاریخ را در ایران به خوبی بررسی كرد و آن را شناخت و نقش مورثان بزرگوار خود را در رابطه با احیای مجد و عظمت تاریخی ملت ایران، در این عصر بخوبی ایفا نمود و بر همین سبب، محبوب جامعه اسلامی شد. بسیار سخت است كه ما به كسی ارادت پیدا كنیم تا آنجا كه برای او سرسپریم و به او دل‏بدهیم، ولی امام امت(قدس سره) این شایستگی را داشت.

ما شیخ و واعظ، كمتر شناسیم

یا جام باده، یا قصه كوتاه

ما از گذشته دور سخنی به میان نیاوریم بلكه از قرن اخیر، زمان مرحوم میرزای شیرازی(قدس الله نفسه الزكیه) سخن بگوییم. از زمان میرزای شیرازی(قدس‏سره) تا كنون، ما سه حلقه تاریخی را پشت‏سر گذاشته‏ایم. با فتوای تاریخی این بزرگ‏مرد، روحانیت و اسلام و مسلمین، به مجد و اعتلاء باریافتند. سالیان متمادی، مسلمین به فتوا و قضای روحانیت عمل می‏كردند ولی پس از آن، به سبب هوس‏مداری و ترك دین، ما به جایی رسیدیم كه مشمول «ضربت علیهم الذله والمسكنه‏»[8] گشتیم. كسانی كه فاصله زمانی سال‏1308 تا1320ه.ش را به خوبی در یاد دارند، می‏دانند كه این دوازده‏سال، اوج حلقه ذلت‏بار تاریخ ما بود؛ البته پیش و پس از آن نیز چنین بود، ولی این دوازده سال، حلقه «اصحاب دبر و وبر» بود. در این مدت، بسیاری از مساجد شمال را انبار «كنف‏» و «شالی‏» كردند! مدرسه فیضیه، انبار بود و كسبه اطراف حرم، جعبه‏های انباری را در حجره‏های خالی آن قرار می‏دادند! بارها امام راحل(قدس‏سره) می‏فرمودند كه طلاب قم روزها از ترس عمال پهلوی به باغ‏های اطراف شهر می‏رفتند، و هنگام شب برمی‏گشتند. از اینرو حقیقتا «ضربت علیهم الذله والمسكنه‏» شامل حال ملت ایران بود و دو عامل سبب شد كه این تیره‏روزی گریبان‏گیر امت اسلامی شود؛ نخست ترك عمل به احكام دین و دوم، اختلاف داخلی؛ البته اختلاف داخلی نیز به همان ترك دستور دین برمی‏گردد؛ زیرا یكی از مهم‏اترین احكام الهی، حفظ وحدت و اعتصام همگی به حبل خداست.

آنگاه ذات اقدس اله، حضرت امام خمینی(قدس سره)، این فرزند برومند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم را كه به حق وارث ائمه معصومین(علیهم‏السلام) بود، مبعوث كرد تا آن مجد گذشته را با اضعاف مضاعف، نصیب اسلام و مسلمین كند؛ بدان گونه كه امروز بسیاری از مسؤولین كشورها در انتظار ملاقات با مسؤولین نظام اسلامی به‏سر می‏برند و حتی آن شیطان بزرگ علیه لعائن الله والملائكه والناس اجمیعن اگر ببینند مسؤولین، گوشه ابرویی به او نشان می‏دهند، فخر می‏كند و بر خود می‏بالد. و البته سخن مسؤولین نظام اسلامی این است كه رابطه مسلم با كافر ملحد و دشمن شیطنت كار، نارواست.


[/HR][1] . سوره مائده، آیه 20.
[2] . نهج‏البلاغه، خطبه 192، بند 93.
[3] . همان، بند 94.
[4] . نهج‏البلاغه، خطبه 192، بند 95.
[5] . همان، بند 101.
[6] . نهج‏البلاغه، خطبه 192، بند 103.
[7] . همان، بند 103.
[8] . سوره بقره، آیه 61.

تداوم راه امام خمینی(ره) این مجد و عظمت و نعمت‏بزرگ را آن امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) پس از 15 خرداد 1342 ه.ش نصیب ملت ایران كرد.

هم اكنون كه ما سه حلقه مذكور در تاریخ كشور خود را به خوبی در یاد داریم، مبادا خدای‏ناكرده آن تجربه تلخ را به سبب «ترك دین‏» و «اختلاف داخلی‏»، بار دیگر مضمضه كنیم؛ زیرا یك بار مشمول «ضربت علیهم الذله والمسكنه‏» شدن كافی است؛ چه اینكه در روایات آمده است كه عاقل یا مؤمن، از یك سوراخ دو بار گزیده نمی‏شود: «لایلسع المؤمن من جحر مرتین‏»[1] .

حركت در خط امام خمینی(رض)

اگر چه مدح امام راحل(قدس‏سره)، وظیفه همه سالكان كوی آن حضرت است و به نوبه خود، مایه احیای خاطره دل‏انگیز حضرتش خواهد بود اما آنچه مهم‏ترین و جذاب‏ترین و بحث‏انگیزترین امر پس از رحلت امام راحل(قدس سره) تا به امروز بوده و در آینده نیز خواهد بود، تبیین وظیفه امت اسلامی و ترسیم اصول و اركان خط امام(رض) و تشریح ویژگی‏ها و شرایط ادامه‏دهندگان راه امام و احیاگران و تكریم‏كنندگان نام و یاد آن حضرت می‏باشد. حال باید دید كه پیروی از خط آن حضرت، به چه معناست و چه كسی می‏تواند بگوید: «من تابع امامم‏».

«تابع امام‏» كسی است كه بینشی چون امام امت(قدس‏سره) داشته باشد و از سوی دیگر، اگر فهمید كه امروز باید جام زهر را در عین تلخ بودن بنوشد، كوتاهی نكند و اگر روز دیگر دریافت كه باید شهد را، با شكر و نه با فخر بنوشد، شاكرانه قبول كند.

«بقاء بر ولایت ولی‏» به معنای داشتن پیوند تنگاتنگ جزئی با روح ولی و ارتباط ناگسستنی غیبی با اوست. اینكه انسان به درستی تشخیص دهد كجا جای گفتار است و كجا جای سكوت، و دریابد كجا جای نوشیدن زهر و سم است و كجا جای نوشیدن شهد، كار آسانی نیست؛ اینكه می‏بینید در طی این راه، اختلاف‏ها در میان سالكان كوی امامت رخنه می‏كند، سرش آن است كه در خطوط جزئی، تشخیص وظیفه بسیار دشوار است؛ البته گاهی نیز اختلاف‏ها برای آن است كه نوشیدن سم كار دشواری است.

بنابراین، اقتضای حركت در خط امام(رض)، گاهی نوشیدن شرنگ و زمانی نوشیدن شهد می‏باشد؛ گاهی پوشیدن جامه جنگ و زمانی پوشیدن كسوت صلح؛ گاهی شنیدن خبر فتح خرمشهر است كه سراسر هستی انسان را مسرور می‏كند و گاهی پذیرش قطعنامه است كه سراسر وجود انسان را می‏سوزاند.

دشواری راه امام(رض)

راه مبارزاتی امام خمینی(رض) راهی است كه صدها فقیه چون صاحب‏جواهر و شیخ انصاری و بروجردی(قدس سرهم) آمدند و نتیجه نگرفتند؛ البته قضاء الهی در این مساله سهم مؤثری دارد، اما باید دانست كه طی این راه ممكن است، اگر چه با سختی همراه باشد. راه امام(رض)، راهی است پرخطر! راهی است پرخون! راهی است كه از هر میلی‏متر آن، بوی «خون‏» می‏آید، راهی است كه طی هر سانتی‏متر آن «اخلاص‏» طلب می‏كند، راهی است كه:

با سر رفتن، غیر از با پا دویدن است؛ با دل حركت كردن، غیر از با پا رفتن است و طی این راه دشوار، فقط با دلدادگی و سربازی ممكن است. امام امت(قدس‏سره) این هنر را داشت كه زمان را بشناسد و به قدرت لایزال الهی تكیه كند: «الثقه بالله تعالی ثمن لكل غال وسلم الی كل عال‏»[2] و در این حال، به تنهایی قیام كرد. او در ترس موحد بود، در رجا و امید موحد بود، در بینش موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود، و بالاخره در اعتماد موحد بود. روزی كه هیچ كس با او نبود می‏گفت: «فقط خدا» و آن روزی هم كه همه با او بودند، سخنش همان بود و از آن عدول نكرد. اگر كسی به حقیقت‏بگوید: «خدا! خدا!»، تحقیقا پیروز می‏شود؛ زیرا ملت‏بزرگوار ایران اسلامی، جزء جنود ویژه پروردگارند.

روزی كه ساواك پهلوی به‏صورت غارت، به منزل معظم‏له هجوم آورد، كتاب‏های ایشان را در جدول‏های خیابان ریختند، نوشته‏های ایشان را پاره كردند و كسی به دادشان نمی‏رسید. كتاب‏ها و نوشته‏هایشان كه محصول عمرشان بود، بعدها پس از گذشت چندین سال، از دست‏فروشی‏های كنار خیابان پیدا شد. آن روزی كه اعلامیه دادن و به مبارزه برخاستن تا حدودی با محبوبیت عمومی همراه بود، اعلامیه‏ها زیاد و امضاءها فراوان بود، لیكن روزی كه امضا كردن، خطر خون دادن و تبعید شدن را به همراه داشت، به گونه‏ای دیگر شد. وقتی كه هوی و هوس كم شد یا در كاری هوی مطرح نبود، آنكه عملش خالص نباشد، دست‏به قلم نمی‏برد؛ چنانكه از حضرت علی‏بن ابی‏طالب(علیه‏السلام) رسیده است: «لو ارتفع الهوی لانف غیر المخلص من عمله‏»[3] . آنجا كه فقط جای هتك حیثیت است نه جذب شرف، آنجا كه كار با میل و رغبت نیست و جز خطر پدیده دیگری اعلامیه را همراهی نمی‏كند، طبق بیان بلند امیرالمؤمنین(علیه‏السلام)� � آن روز فقط مخلص است كه ظهور می‏كند و جهاد خود را ادامه می‏دهد.

امام امت(رض) در چنین شرایطی ظهور كرد؛ اعلامیه داد و رژیم پلید حاكم را به استیضاح كشید و نه تنها همچون كوهی استوار و مقاوم ایستاده؛ بلكه مانند تك‏درختی در بیابان «غیر ذی‏زرع‏» جلوه‏گری می‏كرد و لذا مشمول بیان نورانی حضرت امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) گشت كه در وصف مالك اشتر(رض) فرمود: «والله لو كان جبلا لكان فندا ولو كان حجرا لكان صلدا لایرتقیه الحافر ولایوفی علیه الطائر»؛[4] به‏خدا سوگند اگر كوه بود، یكتا بود و اگر سنگ بود، سرسخت و محكم بود؛ هیچ مركبی نمی‏توانست از كوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرنده‏ای به اوج آن راه نمی‏یافت. امام راحل(قدس سره) این گونه بود و چنین عمل كرد؛ طوبی له وحسن مآب.

اگر كسی بخواهد خود را سالك كوی امام و پیرو خط آن حضرت بداند، باید زمان و زمانه را كاملا بشناسد، سیاست‏های داخل و خارج را به خوبی درك كند و در این درك، هوا و هوس او را همراهی نكند. اگر كسی اسلام را به عنوان «اسلام ناب‏» پذیرفت، در زمان لازم، قدح سم را صابرانه سرخواهد كشید؛ زیرا همیشه جای پیروزی و جای استقبال و حرمت و «صل علی فلان‏» گفتن و شنیدن نیست؛ گاه زمان حرمت است و گاه زمان دادن همه آبرو برای «حفظ اسلام‏» و معامله كردن با خدای خود و خریدن حرف بداندیشان و بدگویان شرق و غرب و سركشیدن كاسه سم.

اگر ما در مواردی برای حفظ وحدت و صیانت نظام و تحكیم پایگاه فكری دین، در سركشیدن جام زهر، قبول را بر نكول ترجیح دادیم، پیرو «خط امام‏» هستیم. این سخن هر چند پرجاذبه است، اما پرخطر نیز هست. اگر ما بخواهیم زمان خود را مانند زمانه امام راحل(رض) كنیم، اولا باید روح بلنداندیشی در ما پیدا بشود و ثانیا به اندازه توانایی این روح بلنداندیش، پرواز كنیم و حضور و ظهور مهر و قهر خدا را در تمام مراحل ادراك نمائیم.



[/HR][1] . من لا یحضر الفقیه؛ ج 4، ص 378.
[2] . بحار؛ ج 72، ص 364.
[3] . شرح غرر الحكم؛ ج 5، ص 111.
[4] . نهج‏البلاغه، حكمت 443.
موضوع قفل شده است