تحلیل علل « سکوت اولیاء »

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحلیل علل « سکوت اولیاء »

نقل از کتاب دقایقی با قرآن (آقای قرائتی):
از امیرالمومنین (ع) پرسیدند: چرا بعد از پیامبر اکرم (ص)، حق خود را با شمشیر نگرفتید و چرا همانگونه که با طلحه و زبیر و معاویه جنگ کردید با خلفای پیش از خود جنگ نکردید؟
حضرت فرمود: گاهی سکوت لازم است:
- مگر حضرت ابراهیم به مردم نفرمود: من از شما کناره می گیرم (واعتزلکم و ما تعبدون من دون الله)
- مگر هارون نفرمود: ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی یعنی مردم مرا به ضعف کشاندند و نزدیک بود مرا بکشند؟
- مگر یوسف نفرمود: رب السجن احب الی: پروردگارا زندان برای من بهتر از استجابت تقاضای آنهاست؟
- مگر پیامبر اکرم در غار نرفت و من جای او نخوابیدم؟
- مگر موسی نفرمود: ففرت منکم لما خفتکم: همین که ترسیدم فرار کردم
- و مگر حضرت لوط در برابر تقاضای گناهکاران نفرمود: لو ان لی بکم قوة و آوی الی رکن شدید: ای کاش قدرتی داشتم (تا شما را از این عمل ننگین باز می داشتم) و یا به جایگاه محکم و امن پناه می بردم (و از شر شما در امان بودم)
بنابراین سایر اولیای خدا نیز گاهی در شرایطی مجبور به سکوت و انزوا می شدند.

این صفحه را که خواندم، با خود گفتم چه خوب است روی این حوادث تاریخی (موارد سکوت اولیاء) کار کنیم تا بتوانیم ضابطه های آنرا استخراج و صورتبندی کنیم. وقتی ضابطه های سکوت را دانستیم، طبیعتاً به قرینه ضد، ضابطه های « عدم سکوت » (قیام) را نیز خواهیم دانست.
جهت جلوگیری از پاره ای سو ظن های احتمالی، تصریح کنم که بحث « بررسی موارد سکوت اولیاء » و تقارنش با آغاز ماه محرم الحرام ربطی به قیام امام حسین (ع) ندارد و نمیخواهم شبهه افکنی کنم که چرا آن حضرت قیام کردند. زیرا ما اهل بیت را معصوم می دانیم و هر کاری آنها بکنند قطعاً صحیح و درست است. قصد ما فقط بررسی حوادث تاریخ اولیاء جهت ضابطه مند سازی آنها و درس گرفتن از آنها است تا بتوانیم در حد خودمان، شرایطهای مختلف را تحلیل کنیم و همانگونه که آنها عمل کردند ما نیز عمل کنیم. در همین رابطه باز تأکید می کنم که: وقتی ضابطه های سکوت را دانستیم، طبیعتاً به قرینه ضد، ضابطه های « عدم سکوت » (قیام) را نیز خواهیم دانست.
اگر کارشناسان محترم صلاح بدانند، تک تک موارد ذکر شده فوق (سکوت اولیاء) را بررسی و علت های آن را مشخص نماییم.

[=Times New Roman]سلام علیکم

شمشیر کشیدن برای گرفتن خلافت با آن تعداد کمی که حضرت در نهج البلاغه بدان اشاره میکند ممکن نبوده
اما ایشان هرگز سکوت نکردند و مبارزه از این طریق ادامه یافت.

بنا بر اسناد اهل سنت علی علیه السلام دو بار برای انجام وظیفه ای که پیامبر به حکم الهی بر گردن او نهاده بود اقدام کردند .

سکوت علی علیه السلام هرگز یک سکوت محض نبود. یک سکوت از روی رضایت هم نبود. که اگر این دو بود العیاذ بالله ایشان را باید یک مسلمان هم ندانیم.

چون مسلمان به حکم خدا و رسولش عمل میکند.

خطبه فدک حضرت زهرا هم یک تخطئه تمام عیار از مردم عادی گرفته تا صحابه و 2 خلیفه بود که به صراحت ایمان و لیاقت آنها برای خلافت نبی اکرم صلی الله زیر سوال می برد.

سکوت علی علیه السلام انقدر بلند بود که صدایش گوش اینها را کر کرده بود. هر سه خلیفه و اکثر صحابه اگر فرصت می یافتند علی را از بین رفته میخواستند ببینند.
و آرزو میکردند در بدر کشته میشد . حتی همین الان سلف بنی امیه ( وهابیها ) نیز چنین آرزوئی را هنوز هم در دل دارند و به زبان می آورند که ای کاش علی در بدر کشته میشد.
مگر سکوت هم خطر ایجاد میکند ؟

این سکوت از هر فریاد اعتراضی هم بلند تر و از هر شمشیری بران تر بود.
[=Times New Roman]
یک تاپیکی را اینجا ایجاد کردم که وصیت عباس رحمه الله علیه به علی علیه السلام بود در شرح ابن ابی الحدید در از نهج البلاغه.

دعوت میکنم از دوستان این وصیت را بخوانند در خطبه 198 نهج البلاغه به شرح ابن ابی الحدید و یا به این تاپیک

نظری بیاندازند.

یاحق

سلام دوست عزیز
ما نگفته ایم سکوت اولیاء از روی رضا بوده یا نبوده. این که یک امر مسلم است.
ما میدانیم و برایمان بدیهی است که « مبارزه برای حاکمیت الله » یک مفهوم مستمر در زتدگی همه اولیاء می باشد.
بحث این است که در چه شرایطی از چه تاکتیکی برای این امر مستمر، استفاده کرده اند؟
گاهی شرایط برای شهادت مناسب است (امام حسین )، گاهی برای دعا کردن (امام سجاد) گاهی برای بحث علمی (اما صادق و امام باقر) و ...
اولیاء حتی در زمانی که اقدامی برای مبارزه انجام نمی دادند، از بیان حق خود خودداری نمی کردند و حرف حق را می زدند.

بحث ما این است که شرایطی را که منجر به سکوت ظاهری اولیاء شد ( یعنی اقدامی برای مبارزه نکردند، گرچه حق خود را بیان می کردند) بشناسیم و سپس به قرینه ضد، شرایط مبارزه را بشناسیم.

منظورمان از سکوت اولیاء، فقط حضرت علی (ع) نمی باشد. بلکه همانطور که از متن اولم مشخص است، کل حوادث تاریخی مربوط به همه اولیاء می باشد که نمونه هایش در آن حدیث شریف ذکر شده است.

موضوع قفل شده است