تحریف قرآن

تب‌های اولیه

411 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم رب الشهداء


بیخدا;410211 نوشت:
یکی از ادله محکم تحریف قرآن وجود قرآن با قرائات مختلف است که بعضا با هم در کلمات اختلاف دارند (یعنی کلمه ای در یک قرآن هست که در دیگری نیست) و این خود دلیل تحریف قرآن است که هیچ دلیلی بر ارجحیت یک قرائت قرآن بر قرآن دیگر وجود ندارد.

اختلاف قرائات و شبهه تحریف قرآن

وجود اختلاف قرائات در تاریخ قرآن، دستاویزی برای برخی از خاورشناسان برای ادعای راهیافتتحریف در قرآن را فراهم ساخته
به عنوان مثال آنان می گویند اختلاف قرائت بر سر واژه «مالک» در آیه «مالک یوم الدین» و این که برخی مدعی اند که قرائت صحیح ملک است دلیل بر راهیافت تحریف و تغییر در قرآن است
یا وقتی در قرائت ورش در آیه «یخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ»[1] واژه «یخَادِعُونَ» به واژه «یخدون» تغییر شکل داده است، این امر دلیل راهیافت تحریف در قرآن است.


این شبهه به دلایل ذیل مردود است:


دلیل اول: در تحریف اصطلاحی دو عنصر اصلی وجود دارد:

1. در تحریف کنش ارادی وجود دارد، به این معنا که محّرف از روی عمد و آگاهی دست به تغییر متن می زند از این جهت تحریف با تصحیف متفاوت است. زیرا در تصحیف متن بدون توجه و آگاهی در اثر اشتباه در هنگام استنساخ یا چاپ دچار تغییر می شود.
2. تحریف هماره با نوعی خیانت در نقل صحیح یک گفتار همراه است و محرّف از رهگذر تغییر متن به دنبال پنهان ساختن حقیقت یا جایگزینی آموزه و انگاره مورد نظر خود است.

کارکرد این کلمه در قرآن نظریه پیشگفته را تایید می کند. در سوره بقره در باره یهود چنین آمده است:


«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکمْ وَقَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ؛ آیا طمع دارید که [اینان ] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را می شنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می کردند، و خودشان هم می دانستند.»[2]


عبارت: «مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ» کاملاً نشان می دهد که آنان برغم فهم متن و آگاهی از آن چه خداوند آورده است، آن متن را تغییر می دادند.
در آیه 79 این سوره چنین آمده است:


«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ؛ پس وای بر کسانی که کتاب [تحریف شده ای ] با دست های خود می نویسند

سپس می گویند: این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست می آورند.»[3]

در این آیه شریفه سه نشانه وجود دارد که نشان می دهد در تحریف عمد، آگاهی و نیت سوء وجود دارد:
1. نگاشتن کتاب به دست خود و ادعای نزول آن از سوی خداوند
2. دنبال کردن بهای ناچیز دنیوی در برابر تحریف
3. وعده عذاب الاهی که طبعاً با وجود علم و قصد سوء قابل توجیه است.


تعریفی که در منابع لغت درباره واژه تحریف آمده نیز وجود دو عنصر گفته شده را تایید می کند. به عنوان نمونه ابن منظور تحریف را به معنای تغییر دانسته و می گوید: تحریف در قرآن به معنای تغییر کلمه از معنای آن است.[4]
زبیدی نیز تحریف را به معنای تبدیل و تغییر دانسته است.[5]
در فرهنگ فارسی معین تحریف به معنای تبدیل، تغییر کلام از وضع، طرز و حالت اصلی آمده است.[6]


این در حالی است که در قرائات دو عنصر آگاهی و قصد سوء وجود ندارد.

به این معنا که هیچ یک از پدیدآورندگان قرائت های مشهور و غیر مشهور از یک سو ادعا نکرده اند که از قرائت صحیح و قرائتی که به طور قطع از پیامبر نقل شده اطلاع داشته و در عین چنین آگاهی ای، قرائتی دیگر را پیشنهاد کرده اند.

از سویی دیگر هیچ کس حتی آن دسته از خاورشناسانی که وجود قرائت های مختلف را به معنای راهیافت تحریف در قرآن دانسته اند، ادعا نکرده اند که پدیدآورندگان قرائت ها قصد تبدیل و تغییر در متن قرآن را داشته اند.

تاریخ زندگی قاریان بزرگ از نظر تمام تراجم نگاران نشان گر آن است که آنان اندیشمندانی مسلمان بوده اند که عمر خود را در نشر ترویج قرآن صرف کرده بودند.

البته در آنجا که برخی از قرائت ها را از روی اجتهاد قاریان دانسته اند تلویحاً از قاریان به دلیل دخالت دادن دیدگاه های شخصی در قرائت قرآن انتقاد شده است.
اما در این دست از موارد نیز کسی مدعی نیست که آنان از روی آگاهی به قرائت قطعی قرآن و به هدف تبدیل و تغییر در متن وحی دست به چنین اقدامی زده اند.

شاید آنان کار خود را از نوع تفسیر قرآن قلمداد می کرده اند؛ یعنی گمان می کردند که در قرائت قرآن بسان تفسیر، اجتهاد راه می یابد.
هر چند چنین نگاهی نادرست ارزیابی می شود، اما بسان اشتباه یک مفسر در تفسیر یک آیه، نمی توان لزوماً آن را به معنای گامی در جهت تحریف و تبدیل متن قرآن تلقی کرد.

شاهد مدعا که در پدیده قرائت عناصر معنایی تحریف وجود ندارد آن است:


اولاً: تمام اندیش وران مسلمان، راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی و فزونی در قرآن را با استناد به ادله مختلف عقلی و نقلی مردود دانسته اند.[7]

در حالی که عموم آنان در آثار قرآنی، حدیثی، کلامی، فقهی و تاریخی از قرائت های مختلف با نگاه مثبت سخن به میان آورده اند. و با استناد به حدیث «انزل القرآن علی سبعة أحرف»[8]
کثرت قرائت را امری شرعی و مستند به توسعه رحمت الهی نسبت به بندگان ارزیابی کرده و تا کنون کتاب های فراوانی در باره پدیده اختلاف قرائات فراهم ساخته و از چند و چون این اختلاف سخن به میان آورده اند و بسیاری از فقیهان فریقین بر جواز قرائت نماز بر اساس قرائت های هفتگانه مشهور تأکید کرده اند.[9]

ثانیاً: همه اندیش وران مسلمان به یکصدا هر اقدامی را در جهت تحریف و تغییر قرآن حرام و ممنوع می دانند و عموم آنان با این نگاه برغم پذیرش راهیافت خطا در رسم الخط عثمانی، تغییر و تصرف در آن را ناروا اعلام کرده اند.
چنانکه با انتشار قرآن که سوره های آن بر اساس نزول چینش شده باشد، مخالفت می کنند. در حالی که همگان روایات ترتیب نزول سوره ها را نقل می کنند و انتشار چنین مصحفی به معنای راهیافت تغییر در کلمات یا عبارت های قرآن نیست.


چنین برخوردی، نشان از آن دارد که اگر در پدیده اختلاف قرائات عناصر معنایی تحریف تحقق می داشت، هیچ گاه با این پدیده این چنین با نگاه مثبت برخورد نمی شد.


دلیل دوم: باید میان اقدام به تحریف قرآن با راهیافت تحریف در آن تفاوت قایل شد. چنانکه باید میان اقدام به تحدّی با قرآن با ارایه گفتاری نظیر قرآن فرق گذاشت.
آن چه که از ادله عقلی و نقلی نظیر آیه حفظ[10]
می توان دریافت این است که به یمن حفاظت و مراقبت الاهی هیچ گاه در قرآن تحریف و تغییر راه نمی یابد. مفاد صریح آیه نفی باطل همین نکته است آنجا که آمده است:

«وَإِنَّهُ لَکتَابٌ عَزِیزٌ لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِید»[11]

اما این امر بدان معنا نیست که هیچ اقدامی در جهت تحریف قرآن انجام نمی گیرد. باری، ممکن است در گذشته اقداماتی برای تبدیل و تغییر در قرآن انجام گرفته یا در آینده انجام گیرد، آن چه در این بین مهم است تأکید بر ناکامی این دست از اقدامات زبونانه است. یعنی خداوند کاری می کند که هیچ گاه این دست از تلاش ها راه به جایی نبرد.

به عنوان مثال چندی پیش به هدف تخریب مبانی فکری قرآن از سوی امریکاییان قرآنی با نام «الفرقان» منتشر شد که در آن آیات جهاد حذف شده بود. این امر برای برخی از جوانان و عموم مردم شبهه راهیافت تحریف در قرآن را تداعی کرد. در حالی که این اقدام به هیچ وجه به معنای راهیافت تحریف در قرآن تلقی نمی گردد
زیرا وقتی با صرف نظر از مساجد و مراکز مذهبی، در خانه یک و نیم میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان حداقل یک نسخه از قرآن وجود داشته باشد و این کتاب آسمانی به صدها زبان دنیا ترجمه شده باشد و صدها تفسیر موجود از متن آن به طور طبیعی حراست کنند، آیا دیگر راهیافت تحریف در آن معنا پیدا می کند؟!


مفهوم این سخن آن است که وقتی متن اصلی یک کتاب به وفور در میان مردم وجود داشته باشد، دیگر تحریف آن معنا نخواهد داشت.

این نظیر آن است که با در اختیار بودن سند اصلی یک خانه در دست مالک اصلی، کسی با در دست داشتن سند جعلی مالکیت آن خانه را ادعا کند. چنین شخصی حتی با مراجعه به دادگاه صرفاً خود را در معرض سخریه و زحمت قرار داده است. زیرا به او گفته می شود اگر سند اصلی مفقود می شد شاید پذیرش ادعای مالکیت محتمل می نمود، ولی با وجود سند اصلی جایی برای چنین ادعایی باقی نمی ماند.

درباره پدیده قرائات درست همین حقیقت تحقق دارد. به این معنا که اگر بر فرض بپذیریم که قصد قاریان ایجاد تغییر وتحریف در متن قرآن بوده است، چنین قصدی زمانی امکان تحقق خارجی می یافت که با صرف نظر از جهان قاریان و اختلافات آنان در باره قرائت فلان آیه، متن شسته و رفته و کاملی از قرآن در میان مردم وجود نداشته و در اثر خطای
قاریان و یا قصد سوء آنان، متن اصلی قرآن دستخوش تغییر و تبدیل می شد.


قرآن طبق قرائت پیامبر اکرم(ص) که حفص از طریق عاصم و او از طریق حضرت امیر(ع) آن را روایت کرد، آن چنان در میان مردم شایع و رایج شد که دیگر جایی برای کشانده شدن اختلاف قرائات در میان مردم جز در مناطق و دورانی محدود باقی نگذاشت.


از این رو در روایات اهل بیت(ع) میان قرآن و پدیده قرائات تفکیک و اعلام شده که قرآن دارای یک حقیقت واحد است که از سوی خدای واحد فرو فرستاده شد و قرائات پدیده ای است که از سوی قاریان رخ نموده است.
امام باقر(ع) در این باره فرمود: «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِی ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ»[12]
برخی از صاحب نظران با الهام از این گفتار امام باقر(ع) بر جدایی پدیده قرائات با حقیقت قرآن پای فشرده اند.[13]


از سویی دیگر، کتابی که به عنوان ریسمان الهی برای رفع اختلاف آمده و عدم راهیافت و اختلاف در آیات[14] آن از جمله دلایل اعجاز آن بر شمرده شده است،[15] چگونه خود می تواند قرائت های مختلف را که عموماً زمینه ساز انواع برداشت ها و تفاسیر مختلف و گاه متناقض شده، برتابد!


بدین جهت برغم آن که در عموم تفاسیر پیشین به اجمال یا تفصیل از پدیده اختلاف قرائات سخن به میان آمده است و در تفسیری همچون مجمع البیان مباحث مفصل و مبسوطی در ذیل عموم آیات در قالب دو محور: «القرائه» و «الحجّه» انعکاس یافته به این معنا که امین الاسلام طبرسی در محور نخست اختلاف قرائات آیه را منعکس ساخته، آنگاه در محور «الحجّه» دلایل هر یک از قرائت ها را ذکر کرده است.
در عموم تفاسیر دوران معاصر، محوری را به عنوان «قرائات» در بررسی تفسیر آیات در نظر گرفته نشده است.


حصر قرائات از سوی ابن مجاهد در هفت قرائت به صورت اتفاقی با حدیث مشهور: «انزل القرآن علی سبعة احرف» انطباق پیدا کرد. بدین جهت برخی به اشتباه گمان کردند که مقصود از سبعة احرف در این روایت همان قرائت های هفتگانه ابن مجاهد است. البته برخی ابن مجاهد را که باعث چنین اشتباهی شده، مورد نکوهش قرار دادند.


شماری از صاحب نظران حدیث «انزل القرآن علی سبعة أحرف» را به معنای توسعه رحمت الهی نسبت به بندگان ارزیابی کرده و آن را بر اختلاف لهجه ها که امری طبیعی است، حمل کرده اند.

در تحریف کنش ارادی وجود دارد، به این معنا که محّرف از روی عمد و آگاهی دست به تغییر متن می زند از این جهتتحریف با تصحیف متفاوت است. زیرا در تصحیف متن بدون توجه و آگاهی در اثر اشتباه در هنگام استنساخ یا چاپ دچار تغییر می شود.


چندی پیش از سوی آمریکاییان قرآنی با نام «الفرقان» منتشر شد که در آن آیات جهاد حذف شده بود و همه میدانیم که آمریکا کیست و هدفش چیست؟؟!!


[1] . بقره/ 9 .
[2] . بقره/ 75 .
[3] . بقره/ 79 .
[4] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم، بی تا، ج 9، ص 43.
[5] . زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، بیروت، المکتبة الحیاة، بی تا، ج 12، ص 134.
[6]. معین، محمّد، فرهنگ معین، تهران، امیرکبیر،1371، ج1، ص 1037.
[7] . در این بین تنها شماری محدود راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی را پذیرفته اند.
[8] . بحار الانوار، ج 31، ص 207؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 100 «باب انزل القرآن علی سبعه احرف».
[9] . برای تفصیل بیشتر در این باره ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص 167 – 168.
[10] . «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» حجر/ 9.
[11] . فصلت/ 41 – 42.
[12] . کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 2، ص 630، باب النوادر.
[13] . ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص 124- 125؛ التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 76 – 77.
[14] ایه «أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کثِیرًا» (نساء/ 82) به این امر ناظر است.
[15] . برای تفصیل بیشتر در این باره ر. ک: المیزان، ج 1، ص66؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص55.

بسم رب الشهداء

Atheist;410894 نوشت:
عده ي زيادي از علماي شيعه تحریف قرآن را در کتب خود ذکر کرده اند وکتابهاي زيادي را براي اثبات تحريف قرآن تاليف کرده اند.

دليل طرفداران تحريف اين است كه مى‏گويند: روايات «متواتر» و فراوانى از اهل بيت (علیهم السلام) نقل شده است كه همه آنها بر تحريف قرآن دلالت دارند و ناچار بايد آنها را پذيرفت.


در پاسخ اين گفتار به طور خلاصه مى‏گوييم:

اولاً: تحريفى كه از اين روايات استفاده مى‏شود، غير از آن تحريف است كه مورد بحث و گفتگوى ماست.


و ثانياً: اكثر روايات از نظر سند ضعيف و غير قابل اعتماد مى‏باشند زيرا قسمتى از آنها از كتاب احمد بن محمد سيارى نقل شده است و دانشمندان «علم رجال» اتفاق دارند كه احمد سيارى شخصى بوده است، منحرف و معتقد به تناسخ و قسمت ديگرى هم به واسطه على بن احمد كوفى به ما رسيده است كه علماى «رجال» او را نيز مردى دروغگو و از نظر عقيده متزلزل مى‏دانند.


ولى در عين حال گروهى از روايات تحريف از نظر سند معتبر و مورد اعتماد و يا در اثر كثرت نقل يقين‏آور و يا حداقل اطمينان‏آور مى‏باشند، اين است كه در اين مورد از بررسى سند آنها صرف نظر نموده، به چگونگى دلالت آنها مى‏پردازيم و به طور كلى مى‏گوييم كه:
روايات از نظر معنى و دلالت به چهار گروه تقسيم مى‏شوند كه متن آنها را نقل مى‏كنيم، سپس چگونگى دلالت و عدم دلالت آنها را بر تحريف قرآن مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهيم.

[h=2]گروه اول[/h]قسمتى از روايات تحريف كه با كلمه «تحريف» آمده است، صريحاً به تحريف قرآن دلالت دارند و تعداد آنها به بيست روايت بالغ مى‏شود كه اينك نمونه‏اى از آنها:

1ـ على بن ابراهيم قمى با اسناد خود از ابوذر نقل نموده است كه: هنگامى كه اين آيه( يوم تبيضّ وجوه و تسودّ وجوه (16) ) نازل شد، رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: پيروان من در روز قيامت با پنج پرچم و نشانه به نزد من مى‏آيند، آن گاه ابوذر گفت كه رسول خدا از هر گروهى مى‏پرسد كه با ثقلين - يعنى با دو امانت بزرگى كه از من در پيش شما بود (قرآن و عترت) - چگونه رفتار كرديد؟


گروه اول مى‏گويند: ثقل اكبر (قرآن) را تحريف كرديم و به پشت سر انداختيم و با ثقل اصغر (عترت)، عداوت و دشمنى نموده، ستم درباره آنان روا داشتيم.


گروه دوم مى‏گويند ثقل اكبر را تحريف و قطعه قطعه كرديم و با احكام و دستورات آن مخالفت ورزيديم و با ثقل اصغر نيز دشمنى كرده، با آنان جنگيديم.


2ـ سيد بن طاووس و محدث جزائرى با اسناد خود از حسن بن حسن سامرى نقل كرده‏اند كه رسول خدا در ضمن حديث مفصلى درباره كسانى كه حد و مرز قانون خدا را در هم مى‏شكنند، به حذيفه چنين فرمود كه: آنان مردم را از راه خدا منحرف و كتاب او را تحريف مى‏كنند و روش مرا تغيير مى‏دهند.


3ـ سعد بن عبداللَّه قمى با اسناد خود از جابر جعفى و او از امام باقر (علیه السلام) چنين آورده است كه: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در منى دعا خواند، آن گاه فرمود: مردم! من در ميان شما دو امانت سنگين مى‏گذارم، آگاه باشيد كه اگر به آن دو، چنگ زديد، هيچ گاه گمراه نخواهيد شد، آنها كتاب و عترت من است و كعبه هم خانه خدا و بايد مورد احترام قرار بگيرد.


امام باقر (علیه السلام) پس از بيان اين حديث نبوى فرمود: ولى مردم كتاب خدا را تحريف نمودند و احترام كعبه را در هم شكستند، عترت و خاندان پيامبر را به قتل رسانيدند و تمام ودايع، امانت‏هاى خدا را به دور انداختند و از آنها دورى جستند.


4ـ شيخ صدوق در خصال بااسناد خود از جابر و او از پيامبر (صلوات الله علیه آله) نقل نموده است كه: در روز رستاخيز در درگاه عدل خدا سه طايفه حاضر مى‏شوند و از مردم دادخواهى و شكايت مى‏كنند:


قرآن، مسجد و عترت قرآن مى‏گويد: خدايا! اين مردم مرا تحريف كردند، احتراممرا در هم كوبيدند، عظمت مرا در هم شكستند. مسجد مى‏گويد: خدايا! اين مردم مرا عاطل و ضايع نمودند و از من بهره‏بردارى نكردند عترت مى‏گويد: خدايا! اين مردم ما را به قتل رسانيدند، زندگى ما را از هم پاشيدند، ما را متفرق و پراكنده ساختند...


5ـ كلينى در كافى و صدوق با اسناد خود از على بن سويد نقل كرده‏اند كه او مى‏گويد: من به محضر حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر (علیه السلام) كه در زندان بود، نامه‏اى نگاشتم و پاسخى دريافت نمودم كه در ضمن آن نوشته بود: اين مردم كتاب خدا را به امانت پذيرفتند، سپس به اين امانت خدايى خيانت ورزيدند و آن را تحريف و تبديل نمودند.


6ـ ابن شهر آشوب با اسناد خود از عبداللَّه نقل نموده كه حضرت اباعبداللَّه الحسين (علیه السلام) در روز عاشورا خطبه‏اى خواند و در ضمن آن خطبه چنين فرمود: راستى شما مردم متمرد و سركش و در ظلم و ستم سرآمد روزگار و ملت‏ها مى‏باشيد، شما مردمانى هستيد كه قرآن را به دور انداخته و از شيطان الهام گرفته‏ايد. شما كسانى هستيد كه با گناهان، پيمان دوستى بسته و كتاب خدا را تحريف كرده‏ايد.


7ـ ابن قولويه در كامل الزيارات با اسناد خود از حسن بن عطيه از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است‏كه چون وارد «حائر حسينى» شدى، اين جملات را بخوان: خدايا! بر كسانى لعنت كن كه پيامبران تو را تكذيب كردند و كعبه را منهدم و كتاب تو را تحريف نمودند.


8ـ حجال از قطبة بن ميمون و او هم از عدالاعلى چنين آورده است كه امام صادق فرمود: طرفداران عربيت، كتاب خدا را تغيير مى‏دهند.

[h=2]
پاسخ:
[/h]اين بود نمونه‏هايى چند از گروه اول روايات تحريف كه كلمه «تحريف» صريحاً در آنها به كار رفته است ولى تحريف در اين روايت‏ها به معناى تحريف و تغيير الفاظ قرآن و اسقاط بعضى از آيات و جملات آن نيست
بلكه منظور از آن معناى ديگرى است كه با تحريف مورد بحث ما، هيچ گونه ارتباطى ندارد زيرا تحريف در روايت آخر به معناى تغييراتى است كه در اثر اختلاف قاريان در چگونگى قرائت به وجود آمده است و اين عمل خود يك نوع تحريف است

زيرا قرائت‏هاى هفت گانه كه در قرآن تغيير و تبديلى به وجود آورده، متواتر نمى‏باشند و قرآن بودن آنها مسلم نيست و به فرض متواتر و قطعى بودن آنها و قرائت‏هاى ديگرى نيز به قرآن راه يافته است كه مسلماً متواتر نبوده و بر پايه اجتهادها و نظريات شخصى استوار مى‏باشند و منظور از تحريف در روايت آخر، همين معنى است و با هدف طرفداران تحريف كوچك‏ترين ارتباطى ندارد.



و اما كلمه «تحريف» در بقيه روايت‏هاى هشت گانه به معناى تغيير دادن مفهوم قرآن و تصرف در تفسير آن مى‏باشد نه به معناى اسقاط آيات قرآن و تغيير دادن كلمات آن زيرا تصرف و اجتهاد در معناى قرآن نيز يك نوع تحريف است كه به قرآن راه يافته است و دشمنان اهل بيت پيامبر با اين گونه تحريف توانسته‏اند، آياتى را كه در عظمت آنان نازل شده است، به معناهاى ديگر و خلاف واقع تفسير و تأويل كنند، دشمنى و عداوت خودشان را به كار برده و از مقام و عظمت خاندان نبوت بكاهند.

و اين معنى كه گفتيم با روايات چندى تأييد مى‏شود، چنان كه در حديث ششم از روايت‏هاى مذكور تحريف قرآن به قاتلان حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه السلام) نسبت داده شده، آن جا كه مى‏گويد: شما كتاب خدا را تحريف كرده‏ايد.



باز در بخش عظمت قرآن، روايتى از امام باقر (علیه السلام) آورديم كه او مى‏گويد: آنان كتاب خدا را به دور انداختند، بدين گونه كه حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته حدود و قوانين آن را تغيير داده‏اند.


ما قبلاً در توضيح اين روايت گفتيم كه تحريف بدين معنى مسلماً به وقوع پيوسته است و اگر چنين تحريفى به وقوع نمى‏پيوست، حقوق عترت طاهره محفوظ مى‏ماند و احترام پيامبر (صلوات الله علیه و آله) درباره آنان مراعات نمى‏شد و كار به جايى نمى‏كشيد كه حقوق آنان پايمال شود و رسول خدا درباره آنان مورد ايذا و اذيت قرار بگيرد ولى توجه داريد كه تحريف به اين معنى از محل بحث ما خارج است.


ادامه دارد

[h=2]گروه دوم[/h]گروه ديگر از روايات تحريف دلالت دارند بر اين كه، نام پيشوايان دينى در بعضى از آيات قرآن آمده بود و در اثر تحريف از بين رفته است و اين سلسله روايات فراوان است كه اينك نمونه‏اى از آنها:

1ـ كلينى در كافى با اسناد خود از محمد بن فضيل نقل مى‏كند كه امام ابوالحسن (ع) فرمود: ولايت و امامت على بن ابى طالب (ع) در تمام كتاب‏هاى پيامبران ضبط است. خداوند هيچ پيامبرى را به نبوت مبعوث نكرده مگر اين كه نبوت محمد (ص) و ولايت وصىّ او گوشزد نموده است.


2ـ عياشى با اسناد خود از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه: اگر قرآن به همان گونه كه فرود آمده بود، خوانده مى‏شد ما را به نام و نشان در آن پيدا مى‏كرديد.


3ـ در كافى و تفسير عياشى از امام باقر (ع) در كنزالفؤائد با سندهاى مختلف از ابن عباس و در تفسير فرات كوفى به طرق مختلف از اصبغ بن نباته چنين آمده است كه
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: قرآن بر چهار بخش نازل شده است؛ يك چهارم آن درباره ما و يك چهارمش درباره دشمنان ما و يك چهارم ديگرش در مستحبات و مثل‏ها و آخرين قسمش در واجبات و احكام است و بر ماست تعظيم‏ها و بزرگداشت‏هاى قرآن.


4ـ در كافى از امام باقر (ع) نقل شده است كه جبرئيل اين آيه را براى پيامبر (ص) بدين صورت آورده بود: «و ان كنتم فى ريب ممّا نزّلنا على عبدنا (فى على) فاتوا بسورة من مثله (17) » يعنى اگر بر آن چه درباره بنده خود على (ع) فرو فرستاده‏ايم ترديد داريد، مانند آن را بياوريد.

[h=2]پاسخ:[/h]اين بود نمونه مختصرى از گروه دوم روايات تحريف كه از ظاهر آنها تحريف قرآن استفاده مى‏شود، در پاسخ آنها بايد گفت كه:

اولاً: منظور از آن چه در نام‏هاى ائمه نازل شده، نزول قرآنى نيست بلكه گفتارى است كه به عنوان تفسير بعضى از آيات قرآن از طرف خداوند نازل شده است. بنابراين، عدم نقل اين گونه گفتارهاى نازل شده كه جنبه تفسيرى داشته باشد موجب تحريف قرآن نمى‏شود تا با اين گروه از روايت‏ها بر تحريف قرآن استدلال شود.


و ثانياً: اگر اين روايت‏ها جز تحريف قرآن معناى ديگرى نداشته باشند، در اين صورت چاره‏اى نيست جز اين كه بايد آنها را كنار بگذاريم و در هيچ بحث علمى بدان‏ها تكيه نكنيم و تمسك نجوييم
زيرا ظاهر آنها با دلايل محكم و مسلمى كه به عدم تحريف قرآن دلالت دارند، نمى‏سازد و با كتاب خدا و احاديث و گفتار پيامبر مخالفت دارد و هر روايتى كه با كتاب خدا و گفتار پيامبر مخالفت داشته باشد، مطرود بوده و هيچ گونه قابل عمل نخواهد بود
و طبق اخبار متواتر و فراوان بايد چنين روايت‏هايى را به دور انداخت و بر سينه ديوار كوبيد. بنابر آن چه گفته شد، اگر روايت يا روايت‏هايى دلالت كنند كه اسم على (ع) در قرآن صريحاً آمده، بايد آنها را تأويل و توجيه نمود و اگر قابل تأويل و توجيه نبودند بايد آنها را دور انداخت زيرا بنابر دلايل مسلمى كه در اختيار داريم، اسم على (ع) صريحاً در قرآن نيامده است.

اينك نمونه‏اى از دلايل ما كه جوابگوى گروه دوم روايت‏هاى تحريف مى‏باشد:

1ـ از حديث مسلم و تاريخى غدير استفاده مى‏شود كه نام على (ع) در قرآن صريحاً نيامده است زيرا تعيين على برخلافت و جانشينى او به وسيله حديث غدير به فرمان خدا بوده است و آن هم در اجتماع عظيم مسلمانان بعد از تأكيد فراوان و شديد اللّحن و واجب الاجرا و بعد از آن كه خداوند به پيامبرش وعده حتمى داد كه او را در اين مسير يارى كند و از حملات و خطرات دشمن محفوظش بدارد.


اگر نام على در قرآن به صراحت ياد شده بود، به آن اجتماع عظيم مسلمانان و نصب على به خلافت، آن هم بعد از اين همه تأكيدات و شرايط، احتياج نبود و اگر در قرآن نام على صريحاً آمده بود، رسول خدا از اظهار آن، ترسى نداشت تا وعده تأييد و محافظت از طرف خدا فرود آيد.

آرى، از حديث غدير چنين استفاده مى‏شود كه نام على (ع) صريحاً در قرآن نبوده است، مخصوصاً اين كه اين جريان در حجةالوداع و اواخر دوران زندگى پيامبر (ص) واقع شده است كه در آن تاريخ تقريباً تمام قرآن فرود آمده و در ميان مسلمانان انتشار يافته بود.

2ـ دروغ بودن بعضى از روايت‏هايى كه به بودن نام على (ع) در قرآن دلالت دارند، از ظاهرش پيداست و از وجناتش كاملاً نمايان است، مثلاً در حديث چهارم مى‏خوانيم كه نام على در آيه «و ان كنتم فى ريب...» (18) وجود داشت، در صورتى كه اين آيه كوچك‏ترين تناسبى با مسئله امامت و ولايت ندارد.


3ـ روايت معروف و صحيح ابوبصير كه در كافى آمده است و اين روايت، در اين معنى صراحت دارد كه نام على و نام هيچ يك از ائمه طاهرين در قرآن وجود نداشت زيرا ابوبصير مى‏گويد:
از امام صادق(ع) درباره آيه شريفه «اطيعواللَّه و اطيعوالرّسول و اولى الامر منكم (19) » پرسيدم، امام فرمود: اين آيه درباره على بن ابى طالب و حسن و حسين نازل شده است، عرضه داشتم: مردم مى‏گويند: چرا از على و اهل بيت وى در قرآن اسمى به ميان نيامده است؟
امام فرمود: در جواب مردم بگوييد كه حكم نماز به رسول خدا نازل شده ولى از سه ركعت و چهار ركعت بودن آن نامى به ميان نيامده است و خود رسول خدا اين قسمت را براى مردم تفسير نمود. (20)

آرى، اين روايت صحيح، تمان روايت‏هاى گذشته را تفسير مى‏كند، معنى و هدف آنها را بيان مى‏نمايد كه اسم «على» در قرآن مجيد به عنوان قرآن بودن نازل نشده ولى در شرح آيات مربوطه، به عنوان تفسير و يا به عنوان تنزيل غير قرآنى نازل شده است و اما دستورى بر رسول خدا داده نشده بود كه آن را ابلاغ كند.

4ـ افرادى كه از بيعت با ابوبكر خوددارى نمودند، از هر راهى با وى احتجاج كردند ولى با مسئله وجود نام «على» در قرآن هيچ گونه احتجاج ننموده‏اند و اگر نام على (ع) در قرآن وجود داشت آن را به رخ ابوبكر مى‏كشيدند و با در دست داشتن چنين مدرك مهم و روشن او را محكوم مى‏كردند زيرا اين مطلب در مقام احتجاج گيراتر و محكم‏تر از ساير دلايل بود.

ادامه دارد

گروه سوم


قسمت سوم از روايت تحريف، بر اين دلالت دارند كه زيادت و نقصان هر دو در قرآن به وقوع‏پيوسته است،
بدن گونه كه: بعد از پيامبر، مسلمانان بعضى از كلمات قرآن را برداشته و به جاى آنها كلمات ديگرى را به قرآن اضافه كرده‏اند.

اينك نمونه‏اى از اين گونه روايات:

1ـ على بن ابراهيم قمى با اسناد خود از حريز از امام صادق (ع)نقل مى‏كند كه آيه ششم از سوره حمد، بدين صورت بود: «صراط من انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و غير الضّاليّن.»


2ـ عياشى از هشام بن سالم نقل مى‏كند كه از امام صادق (ع) اين آيه را سؤال كردم كه خداوند مى‏فرمايد: «انّ اللَّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين» (21)
امام فرمود: اين آيه در اصل بدين صورت بود: «... آل ابراهيم و آل محمّد على العالمين»، اسمى را از آن برداشتند و اسم ديگرى را به جاى آن گذاشتند، يعنى آل محمد را به آل عمران تغيير دادند.

پاسخ:


اولاً: اين روايت‏ها از نظر سند بسيار ضعيف و غير قابل اعتبارند.


و ثانياً: اين روايت‏ها با قرآن و سنت و با اجماع مسلمانان كه هر نوع زيادت را در قرآن مردود مى‏دانند، مخالفت دارد زيرا تمام مسلمانان و خود طرفداران تحريف نيز اين حقيقت را مى‏پذيرند كه حتى يك حرف نيز به قرآن اضافه نشده است
بلكه عده زيادى از دانشمندان مانند شيخ مفيد و شيخ طوسى و شيخ بهايى و مانند آنان از بزرگان علما مى‏گويند مسلمانان اجماع و اتحاد نظر دارند بر اين كه كوچك‏ترين زيادتى بر آن راه نداشته، همه آن چه كه ما به عنوان قرآن در دست داريم، از طرف پروردگار نازل شده است و روايات زيادى نيز اين حقيقت را تأييد مى‏كند.

گروه چهارم

قسمت ديگرى از روايت‏هاى تحريف نيز بر اين دلالت دارند كه آيات و يا جملاتى از قرآن كم شده و نقصان به آن راه يافته است.

پاسخ:

اولاً: اين روايت‏ها نيز مانند روايت گروه سوم ضعيف و متزلزل و بعضى از آنها غير قابل قبول‏مى‏باشند.

ثانياً: اين روايت‏ها را بايد به همان معنى كه روايات مربوط به قرآن على را تأويل نموديم، تأويل كرد و اگر قابل تأويل نباشد بايد آنها را به دور انداخت زيرا در اين حال مخالف قرآن و گفتار پيامبر اسلام است كه جز دور انداختن چاره ديگرى نيست.


اكثر علما و دانشمندان نيز در اين روايت‏ها و بلكه در تمام روايات تحريف همان نظريه تأويل را دارند و در صورت عدم امكان تأويل، به ترك كردن و دور انداختن آنها قائل مى‏باشند.


محقق كلباسى مى‏گويد: رواياتى كه به تحريف قرآن دلالت دارند، مخالف با اجماع امت اسلامى مى‏باشند زيرا كسى از مسلمانان به تحريف قرآن معتقد نيست جز افرادى كه گفتارشان به هيچ وجه قابل اعتنا نيست.


باز مى‏گويد: وجود نقصان و تحريف در قرآن، اصل و اساسى ندارد و اگر چنين مطلبى واقعيت داشت، طبعاً مشهور و معروف مى‏شد، همان طور كه هر حادثه مهم شهرت پيدا مى‏كند و مسئله كم كردن و تحريف در قرآن نيز حادثه كوچكى نيست كه در صورت تحقق مخفى و ناشناخته بماند.


و از محقق بغدادى شارح وافيه نيز همان نظريه تأويل و يا ترك، نقل شده است و باز از وى نقل شده است كه مى‏گويد: محقق كركى - كه درباره عدم تحريف قرآن كتابى نوشته است - نقل مى‏كند كه وى در همان كتاب خود مى‏گويد، رواياتى را كه بر وقوع نقص و تحريف در قرآن دلالت مى‏كند، بايد تأويل نمود و يا همه آنها را به دور انداخت زيرا روايتى كه برخلاف قرآن و گفتار پيامبر (ص) يا برخلاف اجماع مسلمانان وارد شود و تأويل آن ممكن نباشد بايد به دور انداخت.


مؤلف: مرحوم محقق كركى در اين گفتارش به همان مطلبى كه ما قبلاً تذكر داديم، اشاره نموده است كه طبق مضمون روايت‏هاى صحيح و قطعى هر روايتى را كه مخالف با قرآن باشد، بايد طرد نمود، اينك براى نمونه نظر خواننده عزيز را به دو روايت ذيل جلب مى‏نماييم:


1ـ شيخ صدوق با سند صحيح از امام صادق (ع) نقل كرده است: توقف نمودن در برابر شبهه بهتر از اقدام و پيشدستى به هلاكت است زيرا براى هر حقى، گواه و ميزان و براى هر عمل درستى، نور و روشنايى وجود دارد. قرآن ميزان حق است پس هر گفتارى كه موافق قرآن باشد، بگيريد و هر آن چه مخالف آن باشد، تركش كنيد. (22)


2ـ قطب راوندى با سند صحيح از امام صادق (ع) نقل كرده است كه: هر گاه دو حديث مخالف هم براى شما نقل شد، آنها را با كتاب خدا تطبيق كنيد، هر كدام كه موافق كتاب خدا بود، بگيريد و مخالف كتاب خدا را ترك كنيد. (23)


مؤلف: ما در مورد گروه چهارم از روايات تحريف نظريه ديگرى نيز داريم كه در مجلس درس بيان كرده‏ايم و شايد بهترين وجوه و نظريه‏ها باشد ولى براى مراعات اختصار از آوردن آن در اين جا خوددارى مى‏كنيم و ممكن است در آينده به مناسبتى همان نظريه را بياوريم.


1 ) كل ما كان فى الامم السّالفة فانّه يكون فى هذه الامة مثله حذو النّعل بالنّعل و القّذة بالقذّة، بحارالانوار، 4/8.
به قسمتى از مصادر ديگر اين حديث در بخش عظمت قرآن اشاره گرديد.
2 ) خبر واحد، خبرى را مى‏گويند كه تعداد راويان آن در حدى نيست كه موجب يقين شود، گرچه تعدادشان نسبتاً زياد باشد و «متواتر» اخبارى را مى‏گويند كه در اثر كثرت نقل يقين‏آور باشد.
3 ) صحيح ترمذى، 29/6.
4 ) مقدمه تفسير برهان، 27. از اين روايت استفاده مى‏شود كه تمام آيات و مطالب موجود در قرآن على (ع) جنبه قرآنى دارد و چيزى بر آن اضافه نگرديده است.
5 ) تفسير صافى، مقدمه ششم، 11.
6 ) وافى، باب 76، ج 2، ص 130.
7 ) همان، باب 72، ص 130.
8 ) يوسف، 6.
9 ) يوسف، 36.
10 ) يوسف، 100.
11 ) كهف، 82.
12 ) واقعه، 77.
13 ) واقعه، 78.
14 ) واقعه، 79.
15 ) واقعه، 80.
16 ) در آن روز (روز حساب و جزا) چهره‏هايى روشن و سفيد و چهره‏هايى تاريك و سياه خواهد بود. آل عمران، 106.
17 ) بقره، 23.
18 ) بقره، 23.
19 ) نساء، 59.
20 ) وافى، باب 30، ج 2، 63 «ما نص اللَّه و رسوله عليهم».
21 ) آل عمران، 33.
22 ) «الوقوف عند الشبّهه خير من الافتحام فى ما الهلكة... فى ما وافق كتاب اللَّه فخذوه و ما خالف كتاب اللَّه فدعوه...»: وسايل الشيعه، كتاب قضا؛ ج 3، 380.
23 ) «اذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضواهما على كتاب اللَّه فما وافق كتاب اللَّه فخذوه و ما خالف كتاب اللَّه فردوه»: وسايل الشيعه، ج 380/3.

جناب یا سرکار Atheist

صدبار گفتم باز هم میگویم قرائت اشتباه قرآن ارتباطی با تحریف در متن قرآن ندارد.

ظاهرا شما علم حدیث شناسی ندارید.تا زمانی که از موضوعی یک روایت متواتر وجود نداشته باشد آن موضوع نامعتبر است.و یا ضعیف است.

درضمن کسی نباید درست بودن قرآن را ثابت کند شما باید اشتباه بودنش را ثابت کنید.
مثلا میگوییم ساعت 23 آسمان تاریک است.شما نمیتوانی بدون دلیل بگویی آسمان روشن است.و نیازی نیست کسی به شما ثابت کند ساعت 23 آسمان تاریک است.

تنها عالم شیعه که تحریف قرآن را بیان کرد محدث بود که آن هم با رویتهایی که متواتر نیست.

اما چون احساس میکنید خیلی زرنگ هستید به شما اثبات میکنم که این قرآن مورد تایید امام شیعه بود و هست.

((خط عربي در زمان بعثت افزون بر آن كه از نقطه خالي بود، به شكل (علائم‌، حركات‌، حروف و كلمات‌)، نشانه و علامت نيز نداشت و به طور طبيعي قرآن كريم نيز، طبق معمول آن زمان‌، اعراب نداشت‌. مسلمانان در ابتداي صدر اسلام‌، حافظ قرآن بودند و با توجه به عرب زبان بودن حافظان كه افراد بسياري بودند و قرآن به زبان آنان بود، صحيح مي‌خواندند و از اين جهت مشكلي نبود; به خصوص كه مسلمانان‌، به قرآن عنايت فراوان داشتند و آنان قرآن را از بزرگاني كه به زمان پيامبر9 نزديك بودند، فرا مي‌گرفتند; اما در پايان‌ِ قرن اول كه مسلمانان غير عرب به جامعة اسلامي فراوان شدند و با زبان عربي‌، بيگانه بودند، به قرار دادن علائم و نشانه هايي براي كلمات قرآن‌، نياز مبرم پيدا شد تا به اين وسيله از خطاها در خواندن قرآن‌، پيش‌گيري شود; از اين رو، قرآن كريم به دستور اميرالمؤمنين علي‌و به وسيله "ابي‌الاسود دُئلي‌"، اعراب و نقطه‌گذاري شد، البته خطاطان و خوشنويسان تا اواخر قرن چهارم‌، قرآن را به خط كوفي مي‌نوشتند، ولي خط نسخ در اوايل قرن پنجم جاي خط كوفي را گرفت‌، از اين قرن تمام نقطه‌ها و نشانه‌هايي كه هم‌اكنون معمول و متداول است‌، قرآن‌هاي موجود در ايران نيز مطابق با همين نسخه بوده و فرقي با هم ندارند و در همان تاريخ به وسيله "ابي‌الاسود دُئلي‌" اِعراب و نقطه‌گذاري شده‌اند.))

(((تاريخ قرآن كريم‌، سيد محمدباقر حجتي‌، ص 465 و 484، دفتر نشر فرهنگ اسلامي / علوم قرآني‌، آيت‌الله معرفت‌، ص 173، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد.)))


" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ "(حجر/9) بی تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردیم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.


" لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ " (فصلت/42)

براستی آن کتابی ارجمند است که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سویش نمی آید، فرو فرستاده ای است از جانب خداوند حکیم و ستوده.

درمنابع زیر هم روایاتی از امامان شیعه وجود دارد که این کتاب را تایید کرده اند.

1 - نزاهت قرآن از تحریف، آیت الله جوادی آملی

2- ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص159-150

3- الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین عبد الرحمان سیوطی

روایاتهای فوق همگی متواتر هستند.

بنده هنوز مسلمانم و در حال تحقیق اما نظرتان در مورد مطلب زیر چیست؟ بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 89 - ص 48 أقول : قد وردت أخبار كثيرة في كثير من الآيات أنها نزلت على خلاف القراءات المشهورة ، كآية الكرسي ، وقوله : " وكذلك جعلناهم أئمة وسطا " وغيرهما . . . . . . . . . . . . . . .

[=arial]با سلام
بله در برخى از احاديث، قرائت‌هايى را مشاهده مى‌كنيم كه منسوب به امامان معصوم علیهم السلام است. قرائاتى كه به صورت خبر واحد نقل شده‌اند و در طبقه‌بندى قرائات، گاهى با برخى از قرائت‌هاى معتبر موافق و گاهى مخالف‌اند.
این گونه قرائات، در اصطلاح علوم قرآن، قرائت شاذ ناميده مى‌شوند. بديهى است هرگز نمى توان با استناد به اين گونه قرائات، سخن از تحريف قرآن گفت؛ زیرا:
اولاً، اثبات متن قرآن تنها با تواتر لفظى ـ و نه با خبر واحد ـ امكان پذير است.
ثانياً، اختلاف در قرائات، دليل بر اختلاف در متن وحى نيست.
همانطور که قبلا هم اشاره شد قرآن يك حقيقت است و قرائات حقيقتى ديگر. قرآن مجموعه‌ى الفاظ وحى است که بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله نقش بسته است، در حالی که قرائات، نحوه نگارش و چگونگى بيان الفاظ وحى می‌باشند و اين دو با يكديگر متفاوت‌اند.
بنابراين، اگر در ادا، نگارش و چگونگى قرائتِ لفظى از الفاظ قرآن، اختلافى باشد، به متن آيه آسيبى نمى‌رساند.

سلام ببینید اینکه می گویید اختلاف در قرائات دلیل بر اختلاف متن وحی نیست باز هم مشکل را برطرف نمی کند، چرا که قائل به تحریف نیز معتقد است که پس از نزول وحی در آن اختلاف بوجود آمده و برخی به دلایلی(عمدی یا...)آیات را تحریف کردند .

عمار;412170 نوشت:
ه در برخى از احاديث، قرائت‌هايى را مشاهده مى‌كنيم كه منسوب به امامان معصوم علیهم السلام است. قرائاتى كه به صورت خبر واحد نقل شده‌اند و در طبقه‌بندى قرائات، گاهى با برخى از قرائت‌هاى معتبر موافق و گاهى مخالف‌اند.
این گونه قرائات، در اصطلاح علوم قرآن، قرائت شاذ ناميده مى‌شوند. بديهى است هرگز نمى توان با استناد به اين گونه قرائات، سخن از تحريف قرآن گفت؛ زیرا:

شما به يك طريق تواتر اين قرائت عاصم به روايت حفص را ثابت كنيد!!
تمام قرائات شما شاذ است و واضح است كه هيچ كدام هيچ اعتباري ندارد

رحيق مختوم شما به اين پست جواب ندادي آيا تمام مطالبت مثل همين است؟!!
http://www.askdin.com/thread31912-5.html#post411071

اول سلام

دوم وقت به خیر

سوم : سوم : سوم : سوم چی ؟

تا اونجا که معلومه نبرد سختی میان جبهه حق ! و جبهه باطل ! در میانه و الیه المصیر !

اما بعد :

اینکه وارد بحث شدم به خاطر این بود که فکر می کنم باید یه توضیحاتی اضافه بشه و یه بحث هایی کامل بشه .

اولا اینکه دوستان می فرمایند که اختلاف در قرائات معنا و مفهوم رو تغییر نمیده باید هیچ نگفت جز : سکوت !

نمی خوام زیاد مثال بیارم و جلد و صفحه رو کنم ، فقط یه نمونه خیلی مشهور و بسیار اساسی رو خدمت همگی ارائه می کنم :

آیه وضو : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ

ترجمه نمی کنم چون اتفاق نظری بین مسلمین در مورد ترجمه و تفسیر این آیه وجود نداره ، خب همه ما طرز وضو گرفتن شیعه و سنی رو دیدیم و می دونیم ، هردو با اینکه وضوشون 75 درصد ! با هم متفاوته ، اما برای اثبات حق بودن خودشون به همین آیه استناد می کنن . شاید بگین خب ؟ بعدش ؟

یکی از اون اختلافا مسح پا یا شستن پا در وضو میباشه !

دلیل اهل سنت اینه که چون وجوهَکم ، ارجلَکم و ایدیَکم هر سه در " لفظ " مشترک هستند ، پس برای هر سه تای اونها شستن به کار میره .

حالا یکی از جواب هایی که شیعه میده اینه که : آقایان برادران اهل سنت ! پنج تا قرائت از هفت قرائت مشهور ارجلکم رو به کسر لام خوندن ! یعنی دقیقن مثل رئوسکم ، پس نتیجه میگیریم که باید پارو هم مثل سر مسح بکشیم !

خب این نیمچه مناظره یه نکته ظریف داره و اون این که : اختلاف در لفظ ، ولو در یک حرکت کسره یا فتحه میتونه باعث بشه که حداقل یک میلیارد اهل سنت جهان در قسمت پای وضو با شیعه همرنگ بشن !

خب من سوال می پرسم : اختلاف لفظ باعث اختلاف در معنا شد یا نه ؟

حالا دیگه بماند زبان عربی یعنی حرکت گذاری ! یه فتحه کسره بشه کلا ماجرا عوض میشه . و الخ .

اما یه نکته مهم و اون این که همه ما میدونیم که قرآن امروزی روایت حفص از عاصمه . حالا : با همون زبان ساده ای که تا اینجا پیش اومدیم ، پیش میریم :

اجازه بدید یه بیوگرافی کوچیکی از این دو داشته باشیم :

حفص بن سلیمان الاسدی : قرآن را از عاصم دریافت کرده ، اجماع علمای اهل سنت بر متروک بودن وی می باشد ( رج : تهذیب التهذیب 2 / 401 ) ، هیچ کس او را توثیق نکرده و همه علما شهادت بر ضعف وی داده اند .

عاصم بن بهدلة و هو ابن ابی النجود : وی از اطمینان بالایی در نزد علما برخوردار نیست ، حافظه وی مشکل داشته و بسیاری از بزرگان به آن اشاره کرده اند و به همین دلیل او را در زمره افراد ضعیف قرار داده اند ، و دیگر مشکل وی اینست که خطاهای فراوانی در روایات و احادیث داشته و به بدحافظه بودن همانطور که گفتم مشهور بوده . یک مطلب دیگر و آن اینکه ایشان در اواخر عمرش دچار اختلاط شده و به اصطلاح امروزی توهم زده ! اینست که ابن حجر در تقریب در مورد وی می گوید : له أوهام . و با توجه به تفاوات سنی بین عاصم و حفص ، احتمال میرود که حفص در زمان اختلاط و یا نزدیک به آن هنگام از عاصم روایت کرده است ، به هر حال سوال اینجاست : کسی که در نقل حدیث مطمئن نیست و حافظه اش مشکل دارد ، چگونه بیش از 6000 آیه را به حافظه می سپارد .

اما عاصم هم قرآن را از فردی عبدالله بن حبیب ابو عبدالرحمن السلمی گرفته است . در این فرد مشکلی وارد نشده است ، اما تنها بحث اینجاست که در سماع او از حضرت علی اختلاف وجود دارد ، به گونه ای که ابن ابی حاتم از پدرش ابوحاتم معروف نقل میکند که روایت ابو عبدالرحمن از حضرت علی ثابت نیست و جای شک و تردید دارد .

به هر حال این طریق و این سند را نزد هر عالم رجالی ببریم جزء به ضعف سند ، حکم به چیز دیگری نمی کند ، و این بسیار مضر است که معروف ترین طریق قرائت قرآن از این ضعف آشکار سندی برخوردار است !

ادامه دارد ....

( باور کنید شب هنگامه و خیلی هم خسته ام ، ایشالا عمری باقی بود ، بقیه مطالب رو کامل تر مطرح می کنم ، از اینکه یه خورده خودمانی بود عذر میخوام !!! ( واقعا علتی هم داره معذرت بخوام ؟ ) )

شب و روز همگی خوش .

با سلام

همچنانکه قبلا گفتیم بزرگترین دلیل بر تحریف قرآن ، حادثه عاشوراست !

به استناد به همین قران ، قرآن ناطق و شریک قرآن را سربریدند !!!!!

مسئله تحریف قرآن یکی از مسلم ترین اعتقادات شیعه و اهل سنته !

کاری با عوام ندارم ، اما قطعا 100 درصد افرادی که کوچکترین تحقیقی در این مورد کرده باشند ، می پذیرند که قرآن تحریف شده ، حالا بعضیا هستند که محافظه کار ترند و به قول نعمت الله جزایری برای طعنه نخوردن از دشمنان و مخالفان مطرح نمی کنند ، مثل همین حکم قمه زنی که امروزه گفته میشه به دلیل وهن مذهب ترک بشه بهتره ، ولی میبینیم که حتی در بیت مراجع هم انجام میشه !

اما از دو طرف افراد شجاعی هم هستند که اقرار می کنن قرآن تحریف شده و یا حداقل اینکه روایاتی در این خصوص هست ، اشاره کردند که مثلا محمد باقر مجلسی تواتر معنوی روایات تحریف رو ثابت می دونه ، یا مثلا آلوسی از اهل سنت با قاطعیت میگه بی شمار روایت در خصوص تحریف قرآن داریم !

اصلا یه نکته جالب : مقدمه هر کتاب تفسیری از شیعه ( مثل عیاشی ، صافی ، طبرسی و ... ) رو که نگاه میکنی مستقیم یا غیر مستقیم می گن قرآن تحریف شده !

البته وقتی بین یه عالم سنی با یه عالم شیعه جر وبحث پیش میاد ، پته همدیگه رو روی آب میریزن . شیعه روایات تحریف سنی رو میاره و سنی هم روایات تحریف در نزد شیعه .

خلاصه کلام : لطفا یه جواب درست و حسابی به این بحث بدید ، با این روایات چه کنیم ؟

با مصحف های صحابه چه کنیم ؟

یعنی باید بپذیریم که قرآن تحریف شده ؟

الله مع الصابرین .

بسم الله الرحمن الرحیم.

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (15 | الحجر - 9)
ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!

عجب بحثی!!!!!
طبق فرمایشات بیخدایان ، باید اینجوری بگیم:
ما میگیم شکلات و خارجی ها میگن چاکلِیت. پس نتیجه میگیریم هویت شکلات ایراد دارد!!!! :Gig:

بله ، اگر کسی قرآن رو با قرائت صحیح نخونه ، معنای کلمهء مورد نظر عوض میشه و درست اینه که همه با تلفظ صحیح بخونن. اما این چه ربطی به تحریف قرآن داره؟!!!

آیا اگر کسی در درس ریاضی یه فرمول رو اشتباه بفهمه و یا اشتباه بنویسه ، اصل فرمول عوض میشه؟!!!!

خداوند فرموده قرآن رو حفظ میکنم. ولی قرار نیست که قرائت ماها رو هم کنترل کنه. مراد حفظ اصل قرآن هست که به کوری چشم تنگ نظران همچنان محفوظ مونده

جالب اینکه افرادی که قائل به تحریف قرآن هستن ، من ندیدم حتی یک آیه برای نمونه بنویسن که برای مثال در یک قرآن یک جور باشه و در قرآن دیگه جور دیگه

RezaDodangeh;422354 نوشت:
طبق فرمایشات بیخدایان ، باید اینجوری بگیم:
ما میگیم شکلات و خارجی ها میگن چاکلِیت. پس نتیجه میگیریم هویت شکلات ایراد دارد!!!!

ما کاری به فرمایش بیخدایان نداریم اما خداباوران این اعتقاد را دارند که اگر ما بگوییم چاکلت خوش مزه است و کسی این را تغییر دهد که شکلات خوش مزه است در اینجا تحریف لفظی رخ داده و تحریف معنوی رخ نداده و برخی از شما معتقد هستید خدای شما قرآن را از تحریف لفظی و معنوی حفظ کرده
RezaDodangeh;422354 نوشت:
جالب اینکه افرادی که قائل به تحریف قرآن هستن ، من ندیدم حتی یک آیه برای نمونه بنویسن که برای مثال در یک قرآن یک جور باشه و در قرآن دیگه جور دیگه

روایات متواتری در بین شیعه و سنی درباره تحریف وجود دارد که کدام آیه چه تغییری کرده اما شما چون مطالعه ندارید از این قضایا مطلع نیستید پس می توانید به همانجا رجوع کنید اگر به یکی از مناظرات شیعه و سنی درباره تحریف قرآن گوش کنید قضیه را متوجه می شوید.
عــــلی;422351 نوشت:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (15 | الحجر - 9)
ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!

شما باید دلیل بیاورید این آیه خودش تحریف نشده
شیعیانی که می گویند قرآن تحریف شده می گویند قرآن ظاهری تحریف شده اما قرآنی که خدا وعده حفظش را داده نزد امام زمان است.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

Atheist;422364 نوشت:
ما کاری به فرمایش بیخدایان نداریم اما خداباوران این اعتقاد را دارند که اگر ما بگوییم چاکلت خوش مزه است و کسی این را تغییر دهد که شکلات خوش مزه است در اینجا تحریف لفظی رخ داده و تحریف معنوی رخ نداده و برخی از شما معتقد هستید خدای شما قرآن را از تحریف لفظی و معنوی حفظ کرده

روایات متواتری در بین شیعه و سنی درباره تحریف وجود دارد که کدام آیه چه تغییری کرده اما شما چون مطالعه ندارید از این قضایا مطلع نیستید پس می توانید به همانجا رجوع کنید اگر به یکی از مناظرات شیعه و سنی درباره تحریف قرآن گوش کنید قضیه را متوجه می شوید.

شما باید دلیل بیاورید این آیه خودش تحریف نشده
شیعیانی که می گویند قرآن تحریف شده می گویند قرآن ظاهری تحریف شده اما قرآنی که خدا وعده حفظش را داده نزد امام زمان است.

اصل تحریف نشدن کتاب است.پس اگر کسی ادعا میکند تحریف شده باید دلیل خود را ارائه دهد.دلیل شما چیست به کدام ایه شک دارید؟همینطوری نمیشود از روی هوا گفت تحریف شده.لطفا با دلیل استناد کنید.

عــــلی;422370 نوشت:
پس اگر کسی ادعا میکند تحریف شده باید دلیل خود را ارائه دهد.دلیل شما چیست به کدام ایه شک دارید؟همینطوری نمیشود از روی هوا گفت تحریف شده.لطفا با دلیل استناد کنید.

واضح است ما چندین دلیل ارایه کردیم اما جوابی یافت نشد
1- 14 قرائت قرآن وجود دارد و در زبان عربی اعراب باعث تغییر معنی می شود که مثالشان را برایت اسپم می کنم آیا این نشانگر تحریف نیست؟؟ اگر این تحریف نیست پس تحریف را چه معنا می کنید؟!
عبدالرسول;421924 نوشت:
نمی خوام زیاد مثال بیارم و جلد و صفحه رو کنم ، فقط یه نمونه خیلی مشهور و بسیار اساسی رو خدمت همگی ارائه می کنم :

آیه وضو : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ

ترجمه نمی کنم چون اتفاق نظری بین مسلمین در مورد ترجمه و تفسیر این آیه وجود نداره ، خب همه ما طرز وضو گرفتن شیعه و سنی رو دیدیم و می دونیم ، هردو با اینکه وضوشون 75 درصد ! با هم متفاوته ، اما برای اثبات حق بودن خودشون به همین آیه استناد می کنن . شاید بگین خب ؟ بعدش ؟

یکی از اون اختلافا مسح پا یا شستن پا در وضو میباشه !

دلیل اهل سنت اینه که چون وجوهَکم ، ارجلَکم و ایدیَکم هر سه در " لفظ " مشترک هستند ، پس برای هر سه تای اونها شستن به کار میره .

حالا یکی از جواب هایی که شیعه میده اینه که : آقایان برادران اهل سنت ! پنج تا قرائت از هفت قرائت مشهور ارجلکم رو به کسر لام خوندن ! یعنی دقیقن مثل رئوسکم ، پس نتیجه میگیریم که باید پارو هم مثل سر مسح بکشیم !

خب این نیمچه مناظره یه نکته ظریف داره و اون این که : اختلاف در لفظ ، ولو در یک حرکت کسره یا فتحه میتونه باعث بشه که حداقل یک میلیارد اهل سنت جهان در قسمت پای وضو با شیعه همرنگ بشن !

خب من سوال می پرسم : اختلاف لفظ باعث اختلاف در معنا شد یا نه ؟

حالا دیگه بماند زبان عربی یعنی حرکت گذاری ! یه فتحه کسره بشه کلا ماجرا عوض میشه . و الخ .

2-روایات متواتر تحریف بین شیعه و سنی که با یک جستجو ساده می توانید آن ها را پیدا کنید

و و و و و

سلام بر همگی

متاسفانه عده ای بدون اینکه کوچکترین مطالعه ای داشته باشند می آیند و ابراز فضل می کنند !

اولا من فقط یک توضیحی به برادر با نمکمان بدهم که اینجا از تفاوت قرائت بین محمد صدیق منشاوی و محمد عبدالباسط عبدالصمد و یا شحات محمد انور و راغب مصطفی غلوش سخن نمی گوییم ، بحث تفاوت در نحوه قرآن خواندن عمر و ابی بن کعب و ابن مسعود و عبدالله بن عباس و علی و عثمان و ... ست . پس لطفا چاکلت شاکلت نفرمایید !!!

اما اینکه گفته شد دلیل ارائه شود : برادر عزیز دلایل ارائه شد ، کارشناسان گرامی باید پاسخگو باشند ، ما که از شما انتظاری نداریم .

لیکن چون می فرمایید خدمتتان عرض می شود :

از شیعه :

در تفسیر معروف علی بن ابراهیم قمی ، همان مقدمه کتاب صفحه 36 الی 38 در ضمن یک روایت طولانی از زبان حضرت جعفر بن محمد علیه السلام می آورد که آیه " کنتم خیر امة اخرجت للناس " در حقیقت اینچنین بوده است : " کنتم خیر ائمة اخرجت للناس "

امیدوارم تفاوت را احساس کنید ! کار از حرف و واج و تکواژ گذشته ، کلمات با هم فرق دارند ! الله اکبر .

از اهل سنت :

از عایشه با سند معتبر و صحیح نقل شده که گفت : پیغمبر علیه الصلاة والسلام وفات یافتند ، و ما مشغول تدفین وی بودیم ، قرآن نیز که در آن آیه عشر رضعات بود در یک صحیفه ای زیر تخت من بود که ناگهان بزی یا میشی وارد شد و آن را خورد ! اینهم از کتاب سنن ابن ماجه بود . قریب به همین مضمون را طبرانی در معجم ، دارقطنی در سنن ، و امام احمد بن حنبل در مسند روایت کرده اند !

حالا تکلیف چیست ؟ بگوییم علی الاسلام السلام ؟

و توصیه آخر : اگر جوابی درست و علمی دارید که می شنویم ، اگر نه که به جای برچسب زدن به دیگران خردمندانه سکوت کنید که لااقل از این نظر جزء اولوالاباب به شمار آیید !

بی خدایان و با خدایان و ناخدایان و کدخدایان همگی القابی هستند که چون قافیه تنگ آید بعضی به کار می برند !

مهم انسانیت افراد است ...

موفق باشید !

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

Atheist;422393 نوشت:
1- 14 قرائت قرآن وجود دارد و در زبان عربی اعراب باعث تغییر معنی می شود که مثالشان را برایت اسپم می کنم آیا این نشانگر تحریف نیست؟؟ اگر این تحریف نیست پس تحریف را چه معنا می کنید؟!

قرائت متفاوت باید صحت تاریخی داشته باشد و واقعاً در تاریخ آمده باشد.من هم می آیم و یک فتحه را با کسره عوض می کنم و می گویم بفرمایید،این هم قرائت جدید.مهم این است که مسلمین این تحریفات را بفهمند.
Atheist;422393 نوشت:
2-روایات متواتر تحریف بین شیعه و سنی که با یک جستجو ساده می توانید آن ها را پیدا کنید

تواتر شرط کافی نیست ولی شرط لازم است.چه بسا من یک روایتی درست کنم در یک کتاب روایی که 2=4 و نام چند رجل را بیاورم و آن را متواتر جلوه دهم،در حالی که چنین روایتی اصلاً وجود خارجی نداشته و توسط خود من ساخته شده است.پس این دلیل بر تحریف نمی شود.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

عبدالرسول;422400 نوشت:
متاسفانه عده ای بدون اینکه کوچکترین مطالعه ای داشته باشند می آیند و ابراز فضل می کنند !

اولا من فقط یک توضیحی به برادر با نمکمان بدهم که اینجا از تفاوت قرائت بین محمد صدیق منشاوی و محمد عبدالباسط عبدالصمد و یا شحات محمد انور و راغب مصطفی غلوش سخن نمی گوییم ، بحث تفاوت در نحوه قرآن خواندن عمر و ابی بن کعب و ابن مسعود و عبدالله بن عباس و علی و عثمان و ... ست . پس لطفا چاکلت شاکلت نفرمایید !!!

اما اینکه گفته شد دلیل ارائه شود : برادر عزیز دلایل ارائه شد ، کارشناسان گرامی باید پاسخگو باشند ، ما که از شما انتظاری نداریم .

لیکن چون می فرمایید خدمتتان عرض می شود :

از شیعه :

در تفسیر معروف علی بن ابراهیم قمی ، همان مقدمه کتاب صفحه 36 الی 38 در ضمن یک روایت طولانی از زبان حضرت جعفر بن محمد علیه السلام می آورد که آیه " کنتم خیر امة اخرجت للناس " در حقیقت اینچنین بوده است : " کنتم خیر ائمة اخرجت للناس "

امیدوارم تفاوت را احساس کنید ! کار از حرف و واج و تکواژ گذشته ، کلمات با هم فرق دارند ! الله اکبر .

از اهل سنت :

از عایشه با سند معتبر و صحیح نقل شده که گفت : پیغمبر علیه الصلاة والسلام وفات یافتند ، و ما مشغول تدفین وی بودیم ، قرآن نیز که در آن آیه عشر رضعات بود در یک صحیفه ای زیر تخت من بود که ناگهان بزی یا میشی وارد شد و آن را خورد ! اینهم از کتاب سنن ابن ماجه بود . قریب به همین مضمون را طبرانی در معجم ، دارقطنی در سنن ، و امام احمد بن حنبل در مسند روایت کرده اند !

حالا تکلیف چیست ؟ بگوییم علی الاسلام السلام ؟

و توصیه آخر : اگر جوابی درست و علمی دارید که می شنویم ، اگر نه که به جای برچسب زدن به دیگران خردمندانه سکوت کنید که لااقل از این نظر جزء اولوالاباب به شمار آیید !

بی خدایان و با خدایان و ناخدایان و کدخدایان همگی القابی هستند که چون قافیه تنگ آید بعضی به کار می برند !

مهم انسانیت افراد است ...


هر چقدر هم که راوی ها معتبر باشند،باز این دلیل صحت این روایات نمی شود.فرض کنید من در قرن 7 هجری زندگی می کنم.مشغول به نوشتن یک کتاب روایی می شوم و در آن یکسری روایت جعلی را نقل می کنم با راویان معتبر.پس این شرط کافی نیست برای صحت.ولی لازم است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

عبدالرسول;422286 نوشت:
مسئله تحریف قرآن یکی از مسلم ترین اعتقادات شیعه و اهل سنته !

با عرض معذرت،حرف شما کاملاً خلاف اجماع مسلمین (چه شیعه و چه سنی) است.روایات مربوط به تحریف قرآن را شما فقط در کتب روایی جدیدتر می توانید پیدا کنید که اکثراً توسط اخباریون نقل شده است.

عبدالرسول;422286 نوشت:
کاری با عوام ندارم ، اما قطعا 100 درصد افرادی که کوچکترین تحقیقی در این مورد کرده باشند ، می پذیرند که قرآن تحریف شده

پس تمامی علمای دینی کنونی همه عوام الناس هستند؟
ما به اندازه کافی تحقیق کردیم و به خلاف حرف شما رسیدیم.حتی به دلیل عقلی (و نه نقلی) در رد تحریف قرآن هم رسیدیم.

عبدالرسول;422286 نوشت:
حالا بعضیا هستند که محافظه کار ترند و به قول نعمت الله جزایری برای طعنه نخوردن از دشمنان و مخالفان مطرح نمی کنند

ما نه این که مطرح نمی کنیم،بلکه خلافش را مطرح می کنیم و خود سید نعمت الله هم از اخباریون است.

عبدالرسول;422286 نوشت:
مثل همین حکم قمه زنی که امروزه گفته میشه به دلیل وهن مذهب ترک بشه بهتره

بحث وهن مذهب نیست.این حکم فی نفسه مشکل دارد.

عبدالرسول;422286 نوشت:
ولی میبینیم که حتی در بیت مراجع هم انجام میشه

در بیت برخی مراجع شاید.ولی چه بسا آن مراجع خاص اشتباه کنند.

عبدالرسول;422286 نوشت:
اما از دو طرف افراد شجاعی هم هستند که اقرار می کنن قرآن تحریف شده و یا حداقل اینکه روایاتی در این خصوص هست ، اشاره کردند که مثلا محمد باقر مجلسی تواتر معنوی روایات تحریف رو ثابت می دونه ، یا مثلا آلوسی از اهل سنت با قاطعیت میگه بی شمار روایت در خصوص تحریف قرآن داریم !

شما از بحار دارید روایت نقل می کنید که اصلاً این که هر روایتی که در آن است قابل پذیرش نیست.چرا که اگر ما انقدر روایت داشتیم،لازم می شد کتب اربعه ما هم برخی از این روایات را بیاورند یا حداقل روایاتشان بیشتر شود.

عبدالرسول;422286 نوشت:
اصلا یه نکته جالب : مقدمه هر کتاب تفسیری از شیعه ( مثل عیاشی ، صافی ، طبرسی و ... ) رو که نگاه میکنی مستقیم یا غیر مستقیم می گن قرآن تحریف شده !

گزاره شما:در مقدمه هر کتاب تفسیری از شیعه به طور مستقیم یا غیرمستقیم آمده که قرآن تحریف شده است.
مثال نقض:تفسیر المیزان،تفسیر نمونه

عبدالرسول;422286 نوشت:
البته وقتی بین یه عالم سنی با یه عالم شیعه جر وبحث پیش میاد ، پته همدیگه رو روی آب میریزن . شیعه روایات تحریف سنی رو میاره و سنی هم روایات تحریف در نزد شیعه .

پس این یعنی این که عالم سنی،پذیرش تحریف قرآن توسط شیعه را غلط می داند و برعکس.این منافات دارد با این حرف که اکثر علما تحریف قرآن را قبول دارند.

عبدالرسول;422286 نوشت:
خلاصه کلام : لطفا یه جواب درست و حسابی به این بحث بدید ، با این روایات چه کنیم ؟

با مصحف های صحابه چه کنیم ؟

یعنی باید بپذیریم که قرآن تحریف شده ؟


روایات اکثراً نامعتبر هستند همینطور مصحف های صحابه.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

امام محمد ابو زهره در کتاب الامام الصادق ص 329 از دانشگاه الازهر می نویسد:
تمام برادران شیعه ی ما هر گونه تحریف در قران را مایه ی شک در وحی قران می دانند هر گونه اعتقاد به تحریف مخالفت با دین است .
و شیخ محمد غزالی: می گوید در مجلسی بودم که می گفتند شیعه ها قرانی دیگر دارند به ان ها گفتم: این قران کجاست ؟ می گوید این افترا چی هست که میزنید این همه دروغ بر مردم و وحی الهی چیست.
وقتی مخالفین ما با ما این شکلی صحبت میکنند دیگر در خانه کس است یک حرف هم بس است ..
روایاتی که هم وجود داره یا تحریف معنوی منظورش یا روایت جعلیه اصلا یا ضعیفه روایت یا بحث قرائات است یا... کتاب های پاسخ به شبهات د مورد تحریف قران را نگاه کنید که قشنگ روایت رو دسته بندی کرده است . علامه عسکری در کتاب معالم المدرستین باشه که تمام روایات رو تک به تک کتاب فصل الخطاب در بوته نقد کشیده است ، کتاب زیاد نوشته است که هر کس محقق است برود پی ان و حقیقت را دریابد ، این قدر در مورد تحریف در کتب ما شبهات تکراری می فرستند که دیگر مجبورمان میکنند خودمان شبهه مطرح کنیم و خودمان جواب بدهیم.
و خدمت دوستان عرض کنم انچه که بنده خودم در مورد تحریف قرآن تحقیق کردم هر روایتی رو که از کتاب شیعه دیدم از اساتید و کتب هایی که کمک گرفتم همشون رو رد کرده و هر کس فقط چند ماه در کل در مورد مذهب تحقیق کند همه چیز دستش می اید و تک بعدی نباید به مسئله تحریف قران نگاه کرد، مثلا جواب یک شبهه جواب شبهه دیگر است اصلا در مورد تحریف بایدچند نکته را حفظ کرد که بتوان اکثر روایت ها رو رد کرد که کسی که محقق است این نکات باید دستش بیاید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

Atheist;422364 نوشت:
ما کاری به فرمایش بیخدایان نداریم اما خداباوران این اعتقاد را دارند که اگر ما بگوییم چاکلت خوش مزه است و کسی این را تغییر دهد که شکلات خوش مزه است در اینجا تحریف لفظی رخ داده و تحریف معنوی رخ نداده و برخی از شما معتقد هستید خدای شما قرآن را از تحریف لفظی و معنوی حفظ کرده

تحریف لفظی از تحریف معنوی قابل انفکاک نیست.ضمن این که شما تحریف را تعریف نکرده اید.تحریف به این معنی نیست که برای مثال من چاکلت را شکلات بخوانم.به این معنی است که من چاکلت را شکلات بخوانم و برای مدت ها همه بر خلاف آن چه که بوده آن را بخوانند.

Atheist;422364 نوشت:
روایات متواتری در بین شیعه و سنی درباره تحریف وجود دارد که کدام آیه چه تغییری کرده

صحت این روایات معلوم نیست و بنده در این زمینه در پست های قبل توضیح دادم.

Atheist;422364 نوشت:
اما شما چون مطالعه ندارید از این قضایا مطلع نیستید پس می توانید به همانجا رجوع کنید اگر به یکی از مناظرات شیعه و سنی درباره تحریف قرآن گوش کنید قضیه را متوجه می شوید.

این هم باز منطق امثال شما را نشان می دهد.شروع کردید به برچسب زدن.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
قرآن تحریف‌پذیر هست و تحریف هم شده
ولی خداوند به وسیله اهل بیت و روایات اونها اون رو از تحریف نگه داشته چون خودش این ذکر را نازل کرده و خودش هم از نگهداری می‌کند!

[="Microsoft Sans Serif"]نمی‌خواستیم چیزی بگوییم چون هنوز هم آنگونه که باید و شاید، از گیجی در نیامده‌ایم ولی خب، امروزه نمی‌توان چیزی را از مردم پنهان کرد تا پریشان نشوند؛ زیرا در جهان ارتباط، هرچیزی گفته می‌شود.
گمان نمی‌کنیم پاسخ پذیرفتنی برای «تحریف قرآن» باشد و تنها می‌گویند: «این چیزها، تحریف نیست!»، «روایات استوار نیست!»
چه نیازی به حدیث هست؟ چیزی که تا این اندازه آشکار است، تنها نیاز به کمی اندیشیدن دارد!


*****

RezaDodangeh;422354 نوشت:
عجب بحثی!!!!!
طبق فرمایشات بیخدایان ، باید اینجوری بگیم:

کشیشان مسیحی نیز، کسانی را که گفتند کیش مسیح تحریف شده است را، بی‌خدا می‌دانستند.

نقل قول:
ما میگیم شکلات و خارجی ها میگن چاکلِیت. پس نتیجه میگیریم هویت شکلات ایراد دارد!!!!

در زبان پارسی گفته می‌شود شکلات؛ ولی در زبان‌هایی همچون فرانسه، انگلیسی و ... "Chocolate" گفته می‌شود.
این تفاوت گویش، باید باشد و نمی‌توان گفت یکی از آن‌ها اشتباه است زیرا گویش در دو زبان متفاوت است.
سخن ما این است که برخی از واژگان در زبان عربی، تفاوت واژه‌ای دارند؛ تفاوتی که باعث دگرگون شدن درون‌مایه‌ی آن واژه می‌شود (همچون انتَ و انتِ).

در پارسی، گویش فعل انجام دادن کاری، دو گونه است: برخی می‌گویند: کَرد، برخی می‌گویند: کِرد (که درست آن، همان کِرد که برگرفته از کِردار است، می‌باشد)
این گونه تفاوت در گویش، تفاوتی در معنا ندارد ولی نمونه‌های بسیاری است که تفاوت در گویش، باعث تفاوت در درون‌مایه‌ی واژه می‌شود. برای نمونه: هیچ‌کجای ایران را نمی‌توان یافت که به گُل، بگویند: گِل. اگر چنین چیزی باشد، تحریف است.
در یکی از بیت‌های سعدی، چنین است که برخی می‌گویند گُل است و برخی، گِل.

نقل قول:
خداوند فرموده قرآن رو حفظ میکنم. ولی قرار نیست که قرائت ماها رو هم کنترل کنه.

همین سخن، ما را به گفت و گو واداشته است که اگر این سخن (انا نحنُ نزلنا ...) از سوی خداست، پس این‌همه تفاوت و تحریف در قرآن چه است؟ (از دید معنایی که بسیار تحریف شده است و از دید واژه‌ای نیز که اگر کمی به نوشتارهای ابتدای این گفتار نگاه شود، نمونه‌هایی دیده می‌شود)

نقل قول:
مراد حفظ اصل قرآن هست که به کوری چشم تنگ نظران همچنان محفوظ مونده

اصل قرآن چیست؟

نقل قول:
جالب اینکه افرادی که قائل به تحریف قرآن هستن ، من ندیدم حتی یک آیه برای نمونه بنویسن که برای مثال در یک قرآن یک جور باشه و در قرآن دیگه جور دیگه

گمان کنیم چشمانتان را بسته‌اید که ندیده‌اید!
با این دید شما، کسی چشمانش را می‌بندد و می‌گوید: «خورشیدی نیست که اگر می‌بود، آنرا می‌دیدم!»
این‌همه نمونه در این گفتار آورده شده است؛ آنرا ندیده‌اید؟

یک‌نمونه هم ما می‌آوریم!
(بقره / 106): «ما نَنسَخ من آیةٍ أَو نُنسِها ...»

«در قرائت مشهور، ننسها بدون همزه است و به معنای از یاد بردن، از ریشه‌ی نسیان است اما در قرائت غیر مشهور، با همزه است: نسأ و به معنای به تأخیر انداختن می‌شود» (ترجمه‌ی روشنگر / کریم زمانی - برگ 33)

بزرگی به ما گفت: «در ایرادها نگاه نکن؛ در خوبی‌های قرآن بنگر»
ما پاسخی به او ندادیم که گستاخی‌ای در برابرش نکرده باشیم ولی هرکاری به‌جای خود! درجاهای بسیاری از قرآن استفاده می‌کنیم ولی در این شرایط، ما در پی استفاده کردن یا نکردن از قرآن نیستیم؛ تنها می‌خواهیم بدانیم این تحریف‌ها، چگونه با آیه‌ی «انا نحنُ نزلنا ...» سازگار است؟
در هیچ کار خدا شکافی نیست ولی چرا در سخن او این همه شکاف است؟

بن موسی;422404 نوشت:
قرائت متفاوت باید صحت تاریخی داشته باشد و واقعاً در تاریخ آمده باشد.من هم می آیم و یک فتحه را با کسره عوض می کنم و می گویم بفرمایید،این هم قرائت جدید.مهم این است که مسلمین این تحریفات را بفهمند.

شما بفرما تاریخ جمع آوری قرآن توسط خلفا را بررسی کن آنگاه متوجه می شوید که چه جنگ هایی بر اساس همین اختلاف قرائات و اختلاف قرآن ها و مصحف ها به وجود آمده
بن موسی;422404 نوشت:
تواتر شرط کافی نیست ولی شرط لازم است.چه بسا من یک روایتی درست کنم در یک کتاب روایی که 2=4 و نام چند رجل را بیاورم و آن را متواتر جلوه دهم،در حالی که چنین روایتی اصلاً وجود خارجی نداشته و توسط خود من ساخته شده است.پس این دلیل بر تحریف نمی شود.

مشکل اینجاست که قرآن شما حتی تواتر که شرط لازم است را هم ندارد(اگر دارد تواترش را ثابت کن) اما احادیث تحریف اعتبارشان از قرآن شما بیشتر است! اما اینکه می گویید این روایات ساختگی است اما با سند صحیح دلیل دیگری بر بطلان مذهب شماست که کسانی که احادیث دین شما را جمع کردند اینقدر امانت نداشته اند که این روایات را داخل کتبشان نکنند و به قول مجلسی نویسنده بحار الانوار"و طرح‏ جميعها يوجب‏ رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر"
رد کردن تمام اخبار و روایات تحریف قرآن موجب بی اعتمادی به اخبار و روایات می شود بلکه گمان من این است که احادیث تحریف قرآن بیشتر از احادیث اثبات امامت است پس چطور است که امامت از احادیث ثابت می شود؟!
من بار ها از کارشناس سایت که ادعای تواتر قرائت عاصم به روایت حفص را می کرد پرسیدم که تواترش را اثبات کن اما دیگر از ایشان خبری نشد...

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

جناب بن موسی :

عرض ادب و احترام !

نکته اول : ما اینجا از منطق و فلسفه و عرفان صحبت نمی کنیم که جنابعالی از شروط لازم و کافی یا برهان خلف و مثال و نقض و ... صحبت می کنید .

مطالبی هست باید به آنها پرداخته شود :

بن موسی;422406 نوشت:
هر چقدر هم که راوی ها معتبر باشند،باز این دلیل صحت این روایات نمی شود.فرض کنید من در قرن 7 هجری زندگی می کنم.مشغول به نوشتن یک کتاب روایی می شوم و در آن یکسری روایت جعلی را نقل می کنم با راویان معتبر.پس این شرط کافی نیست برای صحت.ولی لازم است.


تا تعریف شما از صحت روایات چه باشد !

در علم حدیث ، روایت و حدیثی که توسط افراد مورد اطمینان و اصطلاحا ثقة نقل شده باشد و به منبع صدور خبر متصل باشد ، روایت صحیح الاسناد می گویند .

اولا افرادی مثل ابن ماجه قزوینی و محمد بن یعقوب کلینی قرن هفتمی نیستند ، سه قرن آوردی جلو برادر !

ثانیا روایات در باب تحریف قرآن به تایید و تصریح علمای بزرگ اهل سنت و شیعه فراوان و در حد متواتر است ، و انکار متواتر یعنی انکار اسلام !

ثالثا شما غیر مستقیم بیان می کنید که محدثین بنام اسلامی به جعل حدیث در مورد تحریف قرآن پرداخته اند ؟ مگر مازوخیسم داشتند که بیایند و مذهب و دینشان را با اینکار زیر سوال ببرند ؟

بن موسی;422415 نوشت:
با عرض معذرت،حرف شما کاملاً خلاف اجماع مسلمین (چه شیعه و چه سنی) است.روایات مربوط به تحریف قرآن را شما فقط در کتب روایی جدیدتر می توانید پیدا کنید که اکثراً توسط اخباریون نقل شده است.


برادر عزیز اجماع فرضی شما سندیت ندارد !

از همان علی بن ابراهیم قمی تا باقر مجلسی همگی از تحریف قرآن سخن گفته اند ، حالا یک عده مراجع جدید بیایند و برای جلوگیری از آسیب رسیدن به دین اسلام قضیه تحریف قرآن را رد کنند که ملاک نیست ، هر چند ملاک اصلی کسی مثل بنده ، روایات متواتر و تصریح و اقرار علمای بنام است ، اگر لازم شود تک تک متن فتوایشان را می آورم . هر چند دوستان زحمت کشیدند و فتوای مجلسی را آوردند .

ثانیا منظور شما از کتب روایی جدید چیست ؟

مثلا کافی و سنن و مسانید ؟ صحاح ؟ جوامع ؟

عزیز من ، روایات تحریف قرآن در همان کتب روایی قرن دوم و سوم هجری وارد کتب شد و در قرن چهارم که عصر شکوفایی حدیث بود به حد بیشمار جریان یافت .

کمی دقت کنید .

بن موسی;422415 نوشت:
پس تمامی علمای دینی کنونی همه عوام الناس هستند؟
ما به اندازه کافی تحقیق کردیم و به خلاف حرف شما رسیدیم.حتی به دلیل عقلی (و نه نقلی) در رد تحریف قرآن هم رسیدیم.

شاید !

مطمئن باشید به اندازه کافی تحقیق نکرده اید !:ok:

چرا که شما هنوز نمی دانید ما داریم راجع به چه روایاتی و چه کتبی حرف می زنیم !

شکر خدا هر دو طرف چه شیعه و چه سنی کتابی مستقل در اثبات تحریف قرآن دارند . یکی فصل الخطاب و دیگری الفرقان .

از مفسرین علی بن ابراهیم قمی ، فیض کاشانی ، طبرسی و از سایر علما و فقهای شیعه می توان به مجلسی ، شیخ مفید ، عدنان و یوسف و میثم بحرانی و ... اشاره کرد که صراحتا به نقصان و تحریف قرآن اشاره کرده اند . از اهل سنت نیز تقریبا اکثر بزرگان حدیثی نظیر احمد و مالک و بخاری و مسلم و ارباب سنن همگی روایات بیشماری در تحریف قرآن آورده اند ، روایاتی که گاها به نابود شدن سوره ها و آیات قرآن اشاره دارد .

حال ببینید اجماع در کدام طرف سنگینی می کند !

بن موسی;422415 نوشت:
شما از بحار دارید روایت نقل می کنید که اصلاً این که هر روایتی که در آن است قابل پذیرش نیست.

برادر عزیز ! شما فرق روایت و فتوا را می دانی یا باید آنرا هم توضیح دهم ؟

مجلسی که روایت نقل نکرده ، دارد نتیجه تحقیقات خود را ارائه می دهد ، دارد فتوا می دهد ، نظرش را بیان می کند ،

لطفا محض رضای خدا دقت کنید !

بن موسی;422415 نوشت:
گزاره شما:در مقدمه هر کتاب تفسیری از شیعه به طور مستقیم یا غیرمستقیم آمده که قرآن تحریف شده است.
مثال نقض:تفسیر المیزان،تفسیر نمونه

جالبه ! وقتی ما روایت میاریم می فرمایید که کتب قرن هفت و هشت نوشتند ، اما شما برای مثال نقض می روید و به تفاسیر قرن 13 و 14 استناد می کنید !

مهم اینست که حتی مفسرین بنام شیعه هم نقصان قرآن را روایت کرده اند و بر آن فتوا داده اند !

بن موسی;422415 نوشت:
روایات اکثراً نامعتبر هستند همینطور مصحف های صحابه.

خیلی معذرت ، لیکن شما بدون دلیل نمی توانید روایات را نا معتبر بدانید ، اینها روایاتی هستند که در بهترین کتب روایی از هر دو گروه شیعه و سنی با عالی ترین اسناد به دست ما رسیده اند .

و اضافه اگر مصحف های صحابه نادرست پس قرآن های موجود هم العیاذ بالله نادرست است !

به هر حال مسلمین که دوربین قرن پیما نینداخته اند و 14 قرن پیش را ببینند و قرآن را از آنجا بخوانند ! قرآن امروزی قرائت ابی بن کعب است ، اگر این نامعتبر باشد باید گفت : علی الاسلام السلام !

لابد می فرمایید مصحف حضرت علی علیه السلام معتبر است ! ولی متاسفانه آن مصحف امروزه موجود نیست ! پس بحث در مورد آن منتفی ست . اینرا پیشاپیش گفتم که بی جهت استناد نکنید .

یک توضیح هم در مورد قمه زنی و آن اینکه : اکثر فتوای مراجع علت اکراه و عدم جواز قمه زنی را همین وهن مذهب دانسته اند و اینکه می فرمایید مراجع اشتباه می کنند لازمه آنست که شما از آنها بیشتر بدانید ! آیا چنین است ؟

موفق و موید باشید .

آبـرنـگـ;422537 نوشت:
تنها می‌خواهیم بدانیم این تحریف‌ها، چگونه با آیه‌ی «انا نحنُ نزلنا ...» سازگار است؟

با سلام خدمت دوست فرهیخته و دانشمند.
حقیقتش بنده این روزها زیاد وقت ندارم که در مباحث شرکت کنم. گذری رد می شدم که به این پست جالب شما برخوردم و اندکی تامل کردم پیرامونی چرایی مسئله ای که شما فرمودید. 2 مورد به ذهن بنده رسید :
1. خداوند در این آیه منظور خود را صریحا و دقیقا از ذکر بیان نفرموده است.
2. شیوه حفاظت را هم مطرح نکرده است. مثلا نفرموده که ما آنها را در بین مردم حفظ می کنیم. شاید آن را در دل کوهی در زیر خاکی در بیابان و.... حفظ کرده باشد.
شاید پرسش شود که مگر قرار نیست قرآن برای هدایت مردم باشد پس چرا آن را در دل کوه و .... حفظ کند؟
ما تقریبا به این سوال در تاپیک : چرا خداوند تمام احکام دین را در قرآن نیاورده است؟ به نوعی پاسخ دادیم با این توضیح که اگر قرار باشد بر اساس حدیث ثقلین عترت و سنت در کنار قرآن برای هدایت معتبر باشد پس چرا در یکی تحریف بوجود آمده و نیاز به اجتهاد است در دیگری نیست؟ لذا به همان شیوه ای که روایات مایه هدایتند قرآن تحریف شده هم می تواند مایه هدایت باشد. فقط نیاز به اجتهاد دارد.
و من الله توفیق

[="Navy"]

عبدالرسول;422625 نوشت:
از مفسرین علی بن ابراهیم قمی ، ... ، طبرسی و ... صراحتا به نقصان و تحریف قرآن اشاره کرده اند

با سلام.
در مورد تفسیر علیّ بن ابراهیم از لحاظ سندش و انتسابش به علیّ بن ابراهیم قمّی(ره) اشکال هست،
این تفسیر توسّط یکی از شاگردان علیّ بن ابراهیم روایت شده که در منابع رجالی اصلاً نامی از وی نیست،
بعلاوه، این راوی در اون تفسیر، تنها از علیّ بن ابراهیم روایت نکرده بلکه از اساتید دیگرش هم روایت کرده است، و
بدین ترتیب با مطالعه تفسیر مزبور متوجّه می‌شویم که این تفسیر، تلفیقی از چند تفسیر مختلف مثل تفسیر علیّ بن ابراهیم و تفسیر ابی الجارود و غیره می‌باشد و قابل اعتماد نیست.

و امّا نسبت دادن نظریّه تحریف به امین الإسلام طبرسی ادّعایی باطل است، زیرا در مقدّمه مجمع البیان به صراحت نفیش کرده، می‌نویسد:

«فأمّا الزيادة فيه : فمُجمَعٌ على بطلانه . وأمّا النقصان منه : فقد روى جماعة من أصحابنا ، وقوم من حشوية العامّة أنّ في القرآن تغييرا أو نقصانا،
والصحيح من مذهب أصحابنا خلافه ، وهو الذي نصره المرتضى ، قدس الله روحه ، واستوفى الكلام فيه غاية الاستيفاء في جواب المسائل الطرابلسيات،
وذكر في مواضع أن العلم بصحة نقل القرآن ، كالعلم بالبلدان . والحوادث الكبار ، والوقائع العظام ، والكتب المشهورة، واشعار العرب المسطورة،
فإن العناية اشتدت ، والدواعي توفرت على نقله وحراسته ، وبلغت إلى حد لم يبلغه فيما ذكرناه،
لأن القرآن معجزة النبوة ، ومأخذ العلوم الشرعية ، والأحكام الدينية ، وعلماء المسلمين قد بلغوا في حفظه وحمايته الغاية،
حتى عرّفوا كل شئ اختلف فيه من إعرابه ، وقراءته ، وحروفه ، وآياته ،
فكيف يجوز أن يكون مغيرا أو منقوصا ، مع العناية الصادقة ، والضبط الشديد.»

و امّا بقیّه عالمان هم اوّلاً باید انتساب این قول به ایشان بررسی بشه همانطور که انتسابش به علاّمه طبرسی بررسی و فسادش هویدا گشت،
و ثانیاً بر فرض صحّت این قول از ایشان، یک نظر شخصی برای آنها خواهد بود و اگر حجّت باشد تنها در حقّ مقلّدانشان حجّت خواهد بود و دیگر هیچ.[/]

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای «شریعت» :Gol:

شریعت عقلانی;422631 نوشت:
خداوند در این آیه منظور خود را صریحا و دقیقا از ذکر بیان نفرموده است.

خداوند چند ذکر دارد؟

  • تورات: تحریف شده است و نیازی به نگهداری ندارد.
  • زبور: چنین چیزی امروزه نیست.
  • انجیل: تحریف شده است.
  • قرآن! در این نوشتار به تحریف شدن نوشتارهای پیشین اشاره شده است ولی به تحریف خودش ...؟

نقل قول:
لذا به همان شیوه ای که روایات مایه هدایتند قرآن تحریف شده هم می تواند مایه هدایت باشد. فقط نیاز به اجتهاد دارد.

می گویند: «وای به روزی که بگندد نمک!»
اجتهاد در روایات را برپایه‌ی قرآن می‌گیرند که آیا با قرآن سازگاری دارد یا نه.
اجتهاد قرآن را می‌خواهند بر پایه‌ی چه چیزی بگذارند؟
اگر بنا بر اجتهاد است، در تورات و انجیل نیز می‌توان اجتهاد کرد و جاهای تحریف شده‌اشان را بیرون کشید.
تنه‌ی تورات همان (10) فرمان است.

می‌گویند: امام‌زمان می‌آید و قرآن راستین را می‌آورد!

  • امام زمان کی می‌آید؟ تکلیف ما که اکنون باورمان به قرآن سست شده است چیست؟ از بچگی هزاران کس در گوش ما گفته است: در قرآن کوچکترین تحریفی نیست (تفو بر کسی که راستی و درستی را برای به‌هم نخوردن دکانش نمی‌گوید). اکنون ما دریافته‌ایم که در قرآن تحریف است! از کجا بدانیم کدام آیه درست است؟ آن زن از کجا بداند که این‌همه تبعیض‌های در قرآن سخن خداست یا بندگانش؟
  • اگر بنا بر این است که امام‌زمان بیاید و قرآن راستین را بیاورد و ما باید تا آن‌زمان به قرآن پای‌بند باشیم؛ همراه امام‌زمان، مسیح می‌آید و او نیز انجیل راستین را می‌آورد! چرا مسیحیان باید از کیش و کتاب تحریف شده‌اشان دست بردارند ولی ما نه؟

سلام و با عرض پوزش از دوستان موافق تحریف قرآن!

اولا:به نظرم بهتر هست همگی تابع مرجع تقلید زمانمان باشیم و مصداق آن حدیث نباشیم که در آخر الزمان مردم عوام از علمایشان پیشی میگیرند!

ثانیا:[=Traditional Arabic][=arial]قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ.
[=Traditional Arabic][=arial]الکافی ج2 ص219[=Traditional Arabic]

با سلام مجدد.

آبـرنـگـ;422676 نوشت:
تورات: تحریف شده است و نیازی به نگهداری ندارد.
زبور: چنین چیزی امروزه نیست.
انجیل: تحریف شده است.
قرآن! در این نوشتار به تحریف شدن نوشتارهای پیشین اشاره شده است ولی به تحریف خودش ...؟

اگر منظور خداوند از ذکر همان الفاظ ظاهری قرآن بود چرا نگفت انا نزلنا القرآن. مسلما آوردن ذکر به جای قرآن هدفی داشته است.
آبـرنـگـ;422676 نوشت:
می گویند: «وای به روزی که بگندد نمک!»
اجتهاد در روایات را برپایه‌ی قرآن می‌گیرند که آیا با قرآن سازگاری دارد یا نه.
اجتهاد قرآن را می‌خواهند بر پایه‌ی چه چیزی بگذارند؟

چه کسی گفته اجتهاد در روایات بر پایه قرآن انجام می پذیرد؟ یعنی به نظر شما تمام جزییات احکام که در روایات است که در قرآن نیامده و همه اش با قرآن سازگار است را باید پذیرفت و نیازی به علم رجال و جعلی بودن یا نبودن آن نیست؟
اتفاقا چیزی که امروزه وجود دارد کاملا برعکس است! ابتدا می آیند صحت و سقم احادیث را بر اساس علم رجال تعیین می کنند بعد از اینکه انتساب قولی به امام و نبی مشخص شد اگر سازگار با قرآن بود فبها و اگر هم نبود قرآن را به گونه ای تفسیر یا تاویل می کنند که با آن حدیث سازگار بیافتد. اجتهاد امروز علما اینگونه است.
آبـرنـگـ;422676 نوشت:
اگر بنا بر اجتهاد است، در تورات و انجیل نیز می‌توان اجتهاد کرد و جاهای تحریف شده‌اشان را بیرون کشید.

بله کاملا درست است. اصلا اینگونه نیست که امروزه به تورات و انجیل به هیچ عنوان نتوان استناد کرد. خود خداوند در آیات 43 تا 48 سوره مائده به یهودیان و مسیحیان دستور داده که بر اساس کتاب خودشان حکم کنند. آنهم در زمان وجود قرآن!!!
آبـرنـگـ;422676 نوشت:
از کجا بدانیم کدام آیه درست است؟ آن زن از کجا بداند که این‌همه تبعیض‌های در قرآن سخن خداست یا بندگانش؟

باید دیدمان را به قرآن عوض کنیم. قرآن یک یادآوری است. هر یادآوری هم قرینه ای در جای دیگر باید داشته باشد. مثل یادآوری شما به بیمارتان که فلان موقع باید دارو بخورید. قرینه اش هم کلام پزشک است. قرینه کلام خداوند هم که حجت ظاهری است همان حجت باطنی است. یعنی عقل. این حجت قرینه تمام قول های خداست. چه تورات چه انجیل و چه قرآن.
آبـرنـگـ;422676 نوشت:
اگر بنا بر این است که امام‌زمان بیاید و قرآن راستین را بیاورد و ما باید تا آن‌زمان به قرآن پای‌بند باشیم؛ همراه امام‌زمان، مسیح می‌آید و او نیز انجیل راستین را می‌آورد! چرا مسیحیان باید از کیش و کتاب تحریف شده‌اشان دست بردارند ولی ما نه؟

اینکه تمام مردم را به کیشی واجد بپیوندند خواست خدا نیست. خداوند در آیه 48 سوره مائده خود گفته که برای هر یک از شما شریعتی قرار دادیم.
هر کس می بایست با تحقیق و بررسی همان شریعتی را که عقلش به آن حکم کرده انتخاب کند.
به اعتقاد بنده پذیرش پلورالیزم خلی از سوالات شما را پاسخ می دهد.
و من الله توفیق

[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای «شریعت» :Gol:

شریعت عقلانی;422726 نوشت:
با سلام مجدد.
اگر منظور خداوند از ذکر همان الفاظ ظاهری قرآن بود چرا نگفت انا نزلنا القرآن. مسلما آوردن ذکر به جای قرآن هدفی داشته است.


این‌هم سخنی‌ست.
ولی قرآنی را باز کنید و پایان آنرا نگاه کنید که آن آیه (انا نحن ...) را نبشته است که بگویند، منظور از ذکر، قرآن است؛ در چند تفسیری هم که نگاه کردیم، آنرا قرآن دانسته بودند.
همچنین در مائده آمده‌ است: «این قرآنی است که نگهدارنده‌ی نوشتارهای پیشین است»
نوشتاری که نمی‌تواند خود را نگهدارد، چگونه می‌تواند دیگران را نگه دارد؟ آیا جز این است که این نوشتار بای خود را نگه می‌داشت و نتوانست؟

نقل قول:
چه کسی گفته اجتهاد در روایات بر پایه قرآن انجام می پذیرد؟ یعنی به نظر شما تمام جزییات احکام که در روایات است که در قرآن نیامده و همه اش با قرآن سازگار است را باید پذیرفت و نیازی به علم رجال و جعلی بودن یا نبودن آن نیست؟

به راستی شما استواری دانش رجال را باور دارید؟
این دانش اگر دانش می‌بود:

  • برای فتواهای داده شده، دلیل می‌داشت؛ نه مردم را نادان بدانند و فقیهان را دانا که مردم دلیل فتواها را نمی‌توانند دریابند.
  • دیدگاه کارشناسانش را باید یکپارچه می‌کرد؛ می‌گویند در هیچ دانشی دیدگاه کارشناسان یکپارچه نیست؛ باید گفت آن دانش‌ها در حال دگرگونی و پیشرفت هستند و یک کارشناس به‌روز، با یک کارشناس تنبل، دیدگاه متفاوتی دارد. همچنین بن‌مایه‌هایی که کارشناسان دانش پزشکی یا ... می‌خوانند، در هرزبانی بسیار است. ولی کیش اسلام، دگرگونی‌ای ندارد و همچنین بن‌مایه‌هایی که برپایه‌ی آن اجتهاد می‌کنند نیز به نسبت، کم است. ولی تفاوت در دیدگاه کاشناسانش آنقدر زیاد است، که تبدیل به یک ضرب‌المثل شده است! (بین علما اختلاف افتاده! چه خبره اون ته کلاس؟)

نمونه‌ی زنده‌اش نیز هست؛ آقای قرائتی که یکی از بزرگان تفسیر قرآن است که سال‌ها درس قرآنی می‌دهد و مردم او را به نسبت، زیاد باور دارند؛ در داستان آدم و حوا، حدیثی را آورده‌اند که کارشناس این تارنما، سخنی در برابر آن حدیث گفت و زمانی به او گفتیم سخن شما در برابر این حدیث است، گفت: آن حدیثی که آقای قرائتی آورده است، نادرست است!
به چنین دانشی و به چنین بن‌مایه‌ای (احادیث)، چگونه می‌توان باور داشت؟ هنگامی خود کارشناسان، به این آسانی سخن یکدیگر را رد می‌کنند؟
هرکس سخنی می‌خواهد بگوید، حدیثی را به آن پیوست می‌کند که شاید در گفت‌وگویی دیگر، همان حدیث را رد کند!

نقل قول:
چیزی که امروزه وجود دارد کاملا برعکس است! ابتدا می آیند صحت و سقم احادیث را بر اساس علم رجال تعیین می کنند بعد از اینکه انتساب قولی به امام و نبی مشخص شد اگر سازگار با قرآن بود فبها و اگر هم نبود قرآن را به گونه ای تفسیر یا تاویل می کنند که با آن حدیث سازگار بیافتد. اجتهاد امروز علما اینگونه است.

خوشا به روز علما! بله این‌را می‌دانیم و برای همین بود که گفتیم در درون‌مایه‌ی قرآن، بی‌کران تحریف انجام شده است.
ثقل اکبر، قرآن است و نه احادیث.

نقل قول:
بله کاملا درست است. اصلا اینگونه نیست که امروزه به تورات و انجیل به هیچ عنوان نتوان استناد کرد. خود خداوند در آیات 43 تا 48 سوره مائده به یهودیان و مسیحیان دستور داده که بر اساس کتاب خودشان حکم کنند. آنهم در زمان وجود قرآن!!!

منظور ما این بود که بزرگان می‌گویند: «چون آن کیش‌ها تحریف شده‌اند، دیگر استوار نیستند و مردم باید از آن‌ها دست بکشند.»
نیم کیش اسلام، قرآن است: تحریف شده، هم از دید معنایی و هم از دید واژه‌ای!
نیم دیگر آن، سخنان امامان است: تحـــــــــــــریف شده (اگرچه توجیه‌هایی همانند توجیه‌های بزرگان مسیحی و یهودی در مورد آن می‌آورند).

پس این‌همه ادعا برای چیست؟

نقل قول:
هر یادآوری هم قرینه ای در جای دیگر باید داشته باشد. مثل یادآوری شما به بیمارتان که فلان موقع باید دارو بخورید. قرینه اش هم کلام پزشک است. قرینه کلام خداوند هم که حجت ظاهری است همان حجت باطنی است. یعنی عقل. این حجت قرینه تمام قول های خداست. چه تورات چه انجیل و چه قرآن.

بسیار از سخنان قرآن، با خرد نمی‌سازد!

  • منع نکردن برده‌داری: می‌گویند برده‌داری را اسلام باب نکرده است؛ بلکه آمد آنرا تعدیل کرد! (چه ربطی دارد؟) شراب‌خواری را هم اسلام باب نکرد ولی چرا آنرا منع کرد؟. اکنون از دید قانون، برده‌داری زشت‌ترین کار آدمی‌ست ولی از دید قرآن، همان قانون تعدیل شده‌ی ماقبل اسلام مانده است و آنرا چندان زشت نمی‌داند که این با طراوتی و انعطافی که از اسلام می‌گویند، نمی‌سازد.
  • چند همسری: اکنون از دید قانون، چندهمسری ممنوع است ولی از دید اسلام یا مسلمانان؟ بازهم می‌گویند اسلام چند همسری را تعدیل کرده است؛ خب برای آنزمان آری، تعدیل شده بود ولی اکنون این قانون اسلام را هیچ زنی و هیچ مرد منصفی، نمی‌تواند آنرا بپذیرد یا می‌گویند، در غرب، زن شده است آلت دست مردان! نخست اینکه، آنجا غرب و بلاد کفر است! ما نباید آنجا را با کشور اسلامی مقایسه کنیم؛ دوم، چندتن از زنان غرب، چنان‌اند؟ همه‌شان؟ نه! آیا زنان تن‌فروش در ایران، کم‌تر از غرب است؟ آیا دختران ایرانی که به دوبی می‌روند و ... می‌شوند، کم‌تر از تن‌فروشان غرب‌اند؟ هم براین دختران فشار است که تن‌فروش می‌شوند و هم بر آنان وگرنه هیچ‌کس، این‌کار را دوست ندارد.
  • و ...

این قانون‌ها، با خرد آدمی نمی‌سازد و اگر کسی بخواهد خلاف آن رفتار کند، کافرش می‌دانند! همان‌گونه که بسیاری از بزرگان، زنانی را که در برابر چندهمسری می‌ایتند را کافر می‌دانند چون در برابر سخن خدا ایستاده است!

نقل قول:
اینکه تمام مردم را به کیشی واجد بپیوندند خواست خدا نیست. خداوند در آیه 48 سوره مائده خود گفته که برای هر یک از شما شریعتی قرار دادیم.
هر کس می بایست با تحقیق و بررسی همان شریعتی را که عقلش به آن حکم کرده انتخاب کند.
به اعتقاد بنده پذیرش پلورالیزم خلی از سوالات شما را پاسخ می دهد

آقای شریعت، ما نخواسته‌ایم مسیحی، یهودی یا مسلمان شویم!
در مورد اینکه چرا بزرگان می‌گویند این قرآن کوچکترین تحریفی در آن نیست؛ ولی این‌همه تحریف دارد، سخن می‌گوییم.

[="Navy"]سلام
سوالاتی درباره اختلاف قرائات برایم پیش آمده که هنوز جواب قانع کننده ای نگرفته ام:
آیا اگر اختلاف قرائات باعث تغییر معنا شود (مثالی که زده شد آیه وضو بود) به معنای ورود امری باطل (اختلاف در وضو) به قرآن نیست؟!
لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ

و چگونه اختلاف قرائات با عدم تحریف قرآن سازگار است؟![/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

عبدالرسول;422625 نوشت:
نکته اول : ما اینجا از منطق و فلسفه و عرفان صحبت نمی کنیم که جنابعالی از شروط لازم و کافی یا برهان خلف و مثال و نقض و ... صحبت می کنید .

در هر بحثی لازم است از منطق استفاده شود.در غیر اینصورت آن بحث غیرمنطقی خواهد شد.بنده قصدم منطقی بحث کردن است و منطق فقط به فلسفه مربوط نمی شود.به چنین بحثی هم مربوط می شود.پس به کاربردن واژه های بالا کاملاً لازم است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
تا تعریف شما از صحت روایات چه باشد !

در علم حدیث ، روایت و حدیثی که توسط افراد مورد اطمینان و اصطلاحا ثقة نقل شده باشد و به منبع صدور خبر متصل باشد ، روایت صحیح الاسناد می گویند .


این تعریف صحت روایت را مشخص نمی کند.بلکه صحت سند یا اسناد را مشخص می کند و صحت سند شرط لازم برای صحت روایت است،اما کافی نیست.

عبدالرسول;422625 نوشت:
اولا افرادی مثل ابن ماجه قزوینی و محمد بن یعقوب کلینی قرن هفتمی نیستند ، سه قرن آوردی جلو برادر !

من اصلاً از کس خاصی نام نبردم.گفتم فرض کنید من در این قرن زندگی می کنم و این روایت را جعل می کنم.منظورم این نبود که یکی از این دو نفر در این قرن زندگی کرده و این روایت را جعل کرده.چه بسا قصد جعل نداشته و فقط آن چه را که شنیده بیان نموده.

عبدالرسول;422625 نوشت:
ثانیا روایات در باب تحریف قرآن به تایید و تصریح علمای بزرگ اهل سنت و شیعه فراوان و در حد متواتر است ، و انکار متواتر یعنی انکار اسلام !

تا علمای بزرگ شیعه که باشند.ما که در علمای بزرگ،خلاف حرف شما را دیدیم.

عبدالرسول;422625 نوشت:
ثالثا شما غیر مستقیم بیان می کنید که محدثین بنام اسلامی به جعل حدیث در مورد تحریف قرآن پرداخته اند ؟ مگر مازوخیسم داشتند که بیایند و مذهب و دینشان را با اینکار زیر سوال ببرند ؟

من نگفتم جعل.چه بسا نخواسته باشند جعل کنند.فقط آنچه را که شنیده اند بیان کرده اند.ولی اگر جعل هم کرده باشند،کاملاً دلیلی می تواند پشت کارشان باشد.برای مثال برخی اخباری ها معتقدند به این دلیل قرآن فعلی تحریف شده است که نام ائمه در آن نیست.

عبدالرسول;422625 نوشت:
برادر عزیز اجماع فرضی شما سندیت ندارد !

فرضی نیست.علمای امروز عموماً حرفشان خلاف حرف شماست.

عبدالرسول;422625 نوشت:
از همان علی بن ابراهیم قمی تا باقر مجلسی همگی از تحریف قرآن سخن گفته اند

محدثین معصوم نیستند و آن چه که از معصومین (ع) نقل می کنند لزومی ندارد همان حرف معصومین (ع) باشد.حتی لزومی ندارد بگوییم تمام روایات کتب اربعه صحیح هستند.چه بسا در آن ها هم روایات غلطی باشد.

عبدالرسول;422625 نوشت:
حالا یک عده مراجع جدید بیایند و برای جلوگیری از آسیب رسیدن به دین اسلام قضیه تحریف قرآن را رد کنند که ملاک نیست

شما بالاخره مشخص کنید حرفتان را.یکجا می گویید علما معتقدند قرآن تحریف شده.یکجا می گویید مراجع می گویند قرآن تحریف نشده است.مگر مراجع از علمای امروز نیستند؟مگر این که مراجع بخواهند برای صلاح اسلام دروغ بگویند.حالت دیگری نیست.

عبدالرسول;422625 نوشت:
هر چند ملاک اصلی کسی مثل بنده ، روایات متواتر و تصریح و اقرار علمای بنام است

برای بنده ملاک قرآن و روایات و عقل است آن هم روایاتی که مطمئن باشیم به صحت آن ها.ضمن این که تعریف من از علمای بنام فرق می کند.من ملاصدرا را از علمای بنام می دانم و شما یحتمل علامه مجلسی را.حال آن که من علامه مجلسی را از علمای به نام نمی بینم.

عبدالرسول;422625 نوشت:
اگر لازم شود تک تک متن فتوایشان را می آورم . هر چند دوستان زحمت کشیدند و فتوای مجلسی را آوردند .

در این خصوص بنده توضیح دادم که علامه مجلسی برای بنده ملاک نیست.خیلی از روایات بحار با روایات کتب اربعه و قرآن منافات دارند.

عبدالرسول;422625 نوشت:
ثانیا منظور شما از کتب روایی جدید چیست ؟
مثلا کافی و سنن و مسانید ؟ صحاح ؟ جوامع ؟

منظور بنده کتابی مثل بحارالانوار است که نسبت به کتب اربعه جدیدتر است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
عزیز من ، روایات تحریف قرآن در همان کتب روایی قرن دوم و سوم هجری وارد کتب شد و در قرن چهارم که عصر شکوفایی حدیث بود به حد بیشمار جریان یافت .

پس لطف کنید و از کافی برای ما روایتی بیاورید دال بر تحریف قرآن.

عبدالرسول;422625 نوشت:
مطمئن باشید به اندازه کافی تحقیق نکرده اید !

ما دلیل عقلی داریم در رد حرف شما که از دلایل استقرائی بسیار معتبر تر است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
چرا که شما هنوز نمی دانید ما داریم راجع به چه روایاتی و چه کتبی حرف می زنیم !

کجای پست من دال بر این است که من نفهمیدم شما از چه روایاتی حرف می زنید؟

عبدالرسول;422625 نوشت:
شکر خدا هر دو طرف چه شیعه و چه سنی کتابی مستقل در اثبات تحریف قرآن دارند . یکی فصل الخطاب و دیگری الفرقان .

ما در اینجا کاری با اهل تسنن نداریم.ضمن این که نقد های بسیاری بر کتاب فصل الخطاب نوشته شده و دلیل این که محدث نوری چنین عقیده ای داشته،ظاهراً همان است که بنده در بالا به آن اشاره کردم.نبود نام معصومین (ع) در قرآن.
کتبی که در آن کتاب فصل الخطاب نقد شده است:

کشف الارتياب فى عدم تحريف کتاب رب الارباب، تأليف محمود بن ابى القاسم مشهور به معرب تهرانى، درگذشت سال ۱۳۱۳هـ ق، تاريخ چاپ کتاب ۱۳۰۳ هـ ق
حفظ الکتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف، تأليف هبة الدين سيد محمد حسين شهرستانى درگذشت سال ۱۳۱۵ هـ ق
تنزيه التنزيل، تأليف على رضا حکيم خسروانى، تاريخ چاپ کتاب ۱۳۷۱ هـ ق
الحجة على فصل الخطاب فى ابطال القول بتحريف الکتاب، تأليف عبدالرحمن محمدى هيدجى، تاريخ چاپ کتاب ۱۳۷۲ هـ ق
البرهان على عدم تحريف القران، تأليف مرحوم ميرزا مهدى بروجردى، تاريخ چاپ کتاب ۱۳۷۴ هـ ق
آلاء الرحيم فى الرد على تحريف القران، تأليف ميرزا عبدالرحيم مدرس خيابانى، تاريخ چاپ کتاب ۱۳۸۱ هـ ق
صيانة القران عن التحريف، تأليف محمد هادى معرفت، تاريخ چاپ کتاب ۱۴۱۶ هـ ق
القران الکريم فى روايات المدرستين، تأليف سید مرتضی عسکری، تاريخ چاپ کتاب ۱۴۲۰ هـ ق
اکذوبة تحريف القران بين الشيعة والسنة، تأليف رسول جعفريان، تاريخ چاپ کتاب ۱۴۱۳ هـ ق
آلاء الرحمن فى تفسير القران، تأليف شيخ جواد بلاغى،
البیان فی تفسیر القرآن، تألیف سید ابوالقاسم خویی
تهذيب الاصول، درس خارج اصول سید روح الله خمینی در مبحث حجيت ظواهر کتاب
افسانه تحریف قرآن، رسول جعفریان

عبدالرسول;422625 نوشت:
از مفسرین علی بن ابراهیم قمی ، فیض کاشانی ، طبرسی و از سایر علما و فقهای شیعه می توان به مجلسی ، شیخ مفید ، عدنان و یوسف و میثم بحرانی و ... اشاره کرد که صراحتا به نقصان و تحریف قرآن اشاره کرده اند .

این هم در رد سخن شما:
1- شيخ صدوق رضوان الله عليه متوفاى سال 381 هـ ق ميگويد : " اعتقاد ما آنست که قرآنى را که خداوند بر پيامبرش نازل فرموده است ، همين قرآن موجود در بين دو جلد است که امروزه در دست مسلمانان قرار دارد و سورهاى آن نيز 114 سوره است" .
2- شيخ مفيد رضوان الله عليه متوفاى سال 413 هـ ق ميگويد : "جماعتى از اماميه ميگويند : از قرآن کريم چيزى کم نشده است بلکه حذف شده از تأويل آن و تفسير معانى قرآن بر حقيقت تنزيل آن که در مصحف امير المؤمنين عليه السلام بوده است و آن قرآن نيست و اين قول را مى پزيريم" .

3- سيد مرتضى علم الهدى رضوان الله عليه متوفاى سال 436 هـ ق ميگويد : " علم به صحت نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و وقايع عظيم و کتابهاى مشهور و اشعار مسطور عرب است ، زيرا توجه و عنايت خاصى و دواعى مختلفى وجود دارد براى نقل و حراست از اين امور تا از بين نروند و چون قرآن کريم معجزه نبوت و مأخذ احکام شريعت و علوم دينيه است و علماى مسلمين ، منتهى درجه عنايت را براى حفظ وحراست از آن بکار بسته اند ، پس چگونه ممکن است که تغيير کند يا نقصى بر آن وارد شود (تا آنجا که ميگويد:) قرآن کريم در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همين طور که الان است ، جمع شده و مرتب بود" .

ناگفته نماند که اين گفتار سيد مرتضى آنچنان از او مشهور است که حتى بزرگان اهل سنت نيز نقل کرده اند ، ابن حجر از ابن حزم اندلسى نقل ميکند که :"سيد مرتضى امامى بود و معتقد بود کسى که معتقد شود از قرآن چيزى کم شده يا به آن افزوده شده يا چيزى از آن تبديل شده است ، کافر است " .

4- شيخ الطائفه طوسى رضوان الله عليه متوفاى سال460 هـ ق ميگويد : "زياده و نقصان در کلام خداوند راه ندارد زيرا اجماع قائم است که به قرآن چيزى اضافه نشده است و مسلمانان معتقدند که از آن چيزى کم نشده است ، و مذهب ما همين است ( بعد ميگويد ( رواياتى در کتب شيعه و سنى آمده است که دلالت بر نقصان بسيارى از آيات و نقل بعضى از آن از جايى بجاى ديگر ميکند ، اما چون روايات همه خبر واحد هستند و موجب علم نمى شوند ، عمل به آنها ممکن نيست و بهتر است که از آنها اعراض شود و اگر امکان تأويل نبود طرد شوند ، و اگر آن روايات صحيح السند هم باشند باز موجب طعن در قرآن نخواهند شد ، زيرا که صحت آن مورد اتفاق همه مسلمانان است .

5- امين الاسلام طبرسى رضوان الله عليه متوفاى سال 548 هـ ق نويسنده تفسير مجمع البيان ميگويد : " در قرآن کريم چيزى اضافه يا از آن کم نشده است ، اما چيزى اضافه نشده است چون اجماع مسلمين است و از نظر مذهب ما از قرآن چيزى کم هم نشده است" .

6- سيد بن طاووس رضوان الله عليه متوفاى سال 664 هـ ق ميگويد : " قرآن کريم مصئون از زياده و نقصان است " .

7- علامه حلى رضوان الله عليه متوفاى سال 726 هـ ق ميگويد : " حق آنست که در قرآن کريم تبديل و تقديم و تأخيرى واقع نشده است و پناه ميبرم به خداوند از کسى که معتقد باشد بر وقوع تحريف ، زيرا که موجب شک ميشود در معجزه رسول عليه و آله السلام که نقل آن متواتر است " .

8- شيخ زين الدين بياضى عاملى رضوان الله عليه متوفاى سال 877 هـ ق ميگويد : " تواتر قرآن جملةً و تفصيلاً معلوم است و اگر چيزى به آن اضافه يا از آن کم ميشد هر عاقلى متوجه مى گرديد حتى اگر حافظ قرآن هم نمى بود ، به جهت مخالفت با اسلوب و فصاحت قرآن " .

9- شيخ فتح الله کاشانى رضوان الله عليه متوفاى سال 988 هـ ق در رابطه با رواياتى که دال بر نقص قرآن است ميگويد : اگر حديثى بر خلاف دليل يا سنت متواتر يا اجماع بود و تأويلش ممکن نبود و امکان حمل بر وجوه ديگر را نداشت ، واجب است طرح و اعراض از آن" .

10- سيد نور الله شوشترى رضوان الله عليه معروف به قاضى شهيد يا شهيد ثالث که در سال 1019 هـ ق به شهادت رسيده است در کتاب مصائب النواصب ،بحث امامت و کلام بالصراحه عقيده تحريف را از مذهب اهل بيت نفى ميکند .

11- فيض کاشانى رضوان الله عليه متوفاى سال 1019 هـ ق در ذيل آيه مبارکه (انا له لحافظون) ميگويد : " يعنى از تحريف و تغيير و زياده و نقصان " .

12- شيخ بهاء الدين عاملى رضوان الله عليه معروف به شيخ بهائى متوفاى سال1030هـ ق ميگويد :" صحيح اينست که قرآن کريم از زياده و نقصان محفوظ است چنانکه آيه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) دلالت ميکند و آنچه که گفته ميشود از ساقط شدن اسم على عليه السلام در بعض از مواضع مثل (ياايها الرسول بلغ ما انزل اليک - فى علي-) و غير آن ،نزد علما معتبر نيست" .

12- فاضل تونى رضوان الله عليه متوفاى سال 1071 هـ ق ميگويد : "مشهور آنست که قرآن کريم محفوظ و مضبوط است همانطوريکه نازل شده است و خداوند حکيم حافظ آنست چنانکه فرمود : (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) " .

13- حر عاملى رضوان الله عليه متوفاى سال 1104 هـ ق ميگويد :"هرکسى که در اخبار و آثار تتبع و تحقيق کند ،علم قطعى پيدا ميکند که قرآن کريم اعلى درجه از درجات تواتر را دارا است و هزاران نفر از صحابه آنرا حفظ و قرائت کرده اند و در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع شده و به صورت کتاب بود " .

14- علامه مجلسى رضوان الله عليه متوفاى سال 1111 هـ ق در ردّ اخبار دلالت کننده بر نقصان ميگويد : " اين اخبار ، اخبار آحاد هستند و قطع به صحت آنها پيدا نمى شود " .

15- شيخ جعفر کبير رضوان الله عليه معروف به کاشف الغطاء متوفاى سال 1228هـ ق ميگويد :" شکى نيست که قرآن کريم محفوظ از نقصان بحفظ خداوند ديان است همانطوريکه صريح قرآن و اجماع علما بر اين نکته دلالت دارد " .

16- سيد محمد طباطبائى رضوان الله عليه مشهور به مجاهد متوفاى سال 1242 هـ ق مى گويد : " شکى نيست که قرآن در اصل،اجزاء ،محل ،وضع و ترتيب متواتر است و اين مطلب را محققان از اهل سنت نيز قبول دارند زيرا قرآن معجزه بزرگ ، اصل دين و صراط مستقيم است و دواعى مختلف بر حفظ آن وجود دارد" .

17- شيخ ابراهيم کلباسى رضوان الله عليه متوفاى سال 1262 هـ ق ميگويد :" نقصان در قرآن کريم بهيچ عنوان راه ندارد " .

18- سيد محمد شهشهانى رضوان الله عليه متوفاى سال 1289 هـ ق در کتاب العروة الوثقى ميگويد : " در قرآن کريم تحريف واقع نشده است " و اين مطلب را به جمهور مجتهدين نسبت ميدهد .

19- سيد حسين کوه کمرى رضوان الله عليه متوفاى سال 1299 ضمن تصريح به عدم تحريف براى حفظ قران از تحريف به امور ذيل استدلال ميکند :

الف : اصل عدم تحريف زيرا که تحريف مشکوک است وحادث پس با اجراى اصل عدم نفى ميشود .

ب : اجماع بر عدم تحريف .

ج : منافاة تحريف با معجزه بودن قرآن .

د : آيه مبارکه (لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه) .

هـ : اخبار ثقلين (که دلالت ميکند بر اينکه قرآن بصورت کتاب در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع آورى شده بود ) .

و : رواياتيکه ما را به تمسک به قرآن و پيروى آن امر ميکند (و اگر تحريف در آن راه داشت امر به اخذ و تمسک لغو بود) .

20- شيخ محمد جواد بلاغى رضوان الله عليه متوفاى سال 1352 هـ ق ميگويد : " اگر شنيدى که بعضى از روايات شاذ و نادر دلالت ميکند بر تحريف قرآن و از بين رفتن بعضى از آيات آن ،پس به اين روايات اعتنا نکن زيرا روات آن ضعيف و متن آن مضطرب و سست است" .

21- شيخ محمد حسين آل کاشف الغطاء رضوان الله عليه متوفاى سال 1373 هـ ق که دکتر ادعاى شاگردى ايشان را دارد ميگويد : "کتاب موجود در دست مسلمانان همان کتابيست که خداوند متعال آنرا براى تحدى و اعجاز و تعليم احکام و تمييز حلال از حرام نازل فرمود ، در اين کتاب نه چيزى اضافه و نه از آن کم شده است و نه تحريف در آن راه دارد و بر اين مطلب اجماع مسلمين است .

اگر کسى ادعا کند که قرآن تحريف شده يا از آن چيزى کم شده است ، خطا کرده است و اين آيه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) او را رد ميکند و احاديثى که از طريق شيعه و سنى نقل شده در نقص يا تحريف قرآن ، احاديث شاذ و ضعيف و اخبار آحاد هستند که موجب علم و عمل نخواهد شد ، پس بايد تأويل يا به ديوار زده شود" .

22- سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى رضوان الله عليه متوفاى سال 1377 هـ ق ميگويد : "قرآن عظيم و ذکر حکيم از طرف ما متواتر است به جميع آيات و کلمات و سائر حروف وحرکات و سکنات به تواتر قطعى از امامان اهل بيت عليهم السلام و هيچ کس در آن شک ندارد و ائمه اهلبيت نيز از جدشان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و آنبزرگوار از خداوند متعال نقل کرده است و در اين هم جاى شکى نيست ، ظواهر و نصوص قرآن همه حجتهاى خداوند و دليل اهل حق است بحکم ضرورت اوليه از مذهب اماميه ، روايات صحيحه نيز در اين زمينه بنحو متواتر از طريق عترت طاهره سلام الله عليهم زياد نقل شده است ، و لذا شيعيان هر روايت مخالف قرآن را حتى اگر صحيح هم باشد ، بديوار ميزنند و به آن اعتبارى قائل نمى شوند ، و قرآن کريم در زمان خود رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع شد همانطوريکه الان هست بدون کوچک ترين تغيير و زياده و نقصان " .

23- امام خمينى رضوان الله عليه متوفاى سال 1409 هـ ق ميگويد : " کسيکه مطلع باشد بر توجه مسلمانان به جمع ، حفظ ، ضبط ، کتابت و قرائت قرآن متوجه خواهد شد که روايات دلالت کننده بر تحريف باطل است زيرا آن روايات يا ضعيف است و استدلال به آنها صحيح نيست و يا جعلى و ساختگى است که علامات جعل و ساختگى بودن در آنها کاملا مشخص است ، يا غريب است که موجب تعجب ميشود ، و اگر صحيح بود بايد تأويل شود " .

24- آية الله العظمى خوئى رضوان الله عليه متوفاى سال 1413 هـ ق ميگويد : " معروف بين مسلمانان عدم وقوع تحريف در قرآن است و اينکه قرآن موجود در نزد ما همان قرآن منزل بر نبى اعظم صلى الله عليه و آله و سلم است و بر اين مطلب بسيارى از اعلام از جمله رئيس المحدثين مرحوم صدوق بن بابويه تصريح نموده اند و قول به عدم تحريف را از معتقدات اماميه حساب کرده اند " .

باز ميگويد : " قصه تحريف قرآن جزء خرافات و خيالات است و به تحريف قائل نميشود مگر کسى که عقلش ناقص باشد يا درست تأمل و تفکر نکرده باشد يا اينکه بخاطر علاقه اش به قول به تحريف معتقد به آن شده باشد زيرا که علاقه به چيزى انسان را کور و کر ميکند اما آدم عاقل منصف متدبر شکى در باطل بودن يا خرافاتى بودن تحريف ندارد " .

عبدالرسول;422625 نوشت:
از اهل سنت نیز تقریبا اکثر بزرگان حدیثی نظیر احمد و مالک و بخاری و مسلم و ارباب سنن همگی روایات بیشماری در تحریف قرآن آورده اند ، روایاتی که گاها به نابود شدن سوره ها و آیات قرآن اشاره دارد .

ما کاری با برادران اهل سنت نداریم.بحث ما عقیده شیعه است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
حال ببینید اجماع در کدام طرف سنگینی می کند !

دیدیم!

عبدالرسول;422625 نوشت:
برادر عزیز ! شما فرق روایت و فتوا را می دانی یا باید آنرا هم توضیح دهم ؟

این لحن شما دور از اخلاق بحث است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
مجلسی که روایت نقل نکرده ، دارد نتیجه تحقیقات خود را ارائه می دهد ، دارد فتوا می دهد ، نظرش را بیان می کند ،

آن بحارالانواری که ما خواندیم،در آن روایان زیادی نقل شده بود.نمی دانم شما همان بحاری که ما خواندیم را خوانده اید یا یکی دیگر را.

عبدالرسول;422625 نوشت:
جالبه ! وقتی ما روایت میاریم می فرمایید که کتب قرن هفت و هشت نوشتند ، اما شما برای مثال نقض می روید و به تفاسیر قرن 13 و 14 استناد می کنید !

گزاره شما:در مقدمه هر کتاب تفسیری از شیعه به طور مستقیم یا غیرمستقیم آمده که قرآن تحریف شده است.
نتیجه:فرقی نمی کند مفسر در چه قرنی زندگی کرده باشد.هر قرنی که باشد،در "هر" کتاب تفسیری از شیعه به طور مستقیم یا غیرمستقیم آمده که قرآن تحریف شده است.
مثال نقضی که گفتیم باقی است.پس گزاره شما غلط است و بعضیه باید بشود.

عبدالرسول;422625 نوشت:
مهم اینست که حتی مفسرین بنام شیعه هم نقصان قرآن را روایت کرده اند و بر آن فتوا داده اند !

در این زمینه کافی است به مطالبی که در بالا گفته شد رجوع کنید.

عبدالرسول;422625 نوشت:
خیلی معذرت ، لیکن شما بدون دلیل نمی توانید روایات را نا معتبر بدانید

ما هم نگفتیم بی دلیل.بلکه با دلیل.

عبدالرسول;422625 نوشت:
اینها روایاتی هستند که در بهترین کتب روایی از هر دو گروه شیعه و سنی با عالی ترین اسناد به دست ما رسیده اند .

بهترین کتب روایی ما کتب اربعه هستند که حتی اگر در آن ها روایت تحریف باشد،باز نمی توانیم بگوییم آن روایت درست است.چه بسا در کتب اربعه هم روایات ناصحیح باشد.صحت اسناد هم دال بر درستی نیست و بنده در این زمینه توضیح دادم.

عبدالرسول;422625 نوشت:
و اضافه اگر مصحف های صحابه نادرست پس قرآن های موجود هم العیاذ بالله نادرست است !

منظور بنده آن مصحف هایی بود که غیر از قرآن امروز هستند.

عبدالرسول;422625 نوشت:
به هر حال مسلمین که دوربین قرن پیما نینداخته اند و 14 قرن پیش را ببینند و قرآن را از آنجا بخوانند ! قرآن امروزی قرائت ابی بن کعب است ، اگر این نامعتبر باشد باید گفت : علی الاسلام السلام !

علاوه بر این مسلمین دوربین قرن پیما نینداخته اند که بتوانند 14 قرن پیش را ببینند و بگویند این قرآن،آن قرآن 14 قرن پیش نیست.

عبدالرسول;422625 نوشت:
لابد می فرمایید مصحف حضرت علی علیه السلام معتبر است ! ولی متاسفانه آن مصحف امروزه موجود نیست ! پس بحث در مورد آن منتفی ست . اینرا پیشاپیش گفتم که بی جهت استناد نکنید .

اگر درست یادم باشد درباره این مصحف کارشناس عزیز در صفحه قبل توضیح دادند.

عبدالرسول;422625 نوشت:
یک توضیح هم در مورد قمه زنی و آن اینکه : اکثر فتوای مراجع علت اکراه و عدم جواز قمه زنی را همین وهن مذهب دانسته اند

یک دلیل وهن مذهب است.دلیل اصلی آن است که چنین کاری اختصاص به جهان اسلام ندارد و از طریق مسیحیان به مسلمانان رسیده است.در واقع بدعت است.

عبدالرسول;422625 نوشت:
و اینکه می فرمایید مراجع اشتباه می کنند

بن موسی;422415 نوشت:
ولی چه بسا آن مراجع خاص اشتباه کنند.

بنده گفتم شاید اشتباه کنند.یعنی گفتم ممکن است اشتباه کنند.پس لطفاً حرف بنده را عوض نکنید.نمونه کار شما را بار ها در این سایت و در بحث ها دیده ام.

عبدالرسول;422625 نوشت:
لازمه آنست که شما از آنها بیشتر بدانید ! آیا چنین است ؟

از نظر عقلی،بعید نیست مراجع اشتباه کنند و چه بسا در حکمی نظرشان حتی خلاف قرآن و سنت باشد.حرف شما مصداق مغالطه توسل به شخص است.چون فلانی مرجع است،حتماً درست می گوید و یحتمل تو اشتباه می گویی.
از نظر نقلی،روایت داریم که فقهای آخرالزمان،بدترین فقها هستند.لذا چه بسا فقهای آخرالزمان انسان های صالح و درستی نباشند و خلاف قرآن و سنت عمل کنند.
از همه مهتر آن است که حرف بنده مطابق حرف بسیاری از مراجع است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام علیکم

جناب بن موسی حوصله حضرتعالی قابل تقدیر است ، لیکن کاش به جای حاشیه اصل را می چسبیدید !

خب ما اگر روایت بیاوریم می فرمایید معتبر نیست ، اگر فتوای مجلسی را می آوریم می فرمایید مجلسی مورد قبول من نیست ! عزیز من شما که تمام اسلام نیستید ، مجلسی مورد قبول شما نیست ، خب نباشد ! البته باید هم نباشد ! کسی که علیه ملاصدرا فتوا می دهد باید از او بری باشید که اگر نباشید نمی شود !

و البته موضوع تحریف قرآن یک موضوع اسلامی است و از هر منبع اسلامی می توان روایت نقل کرد .

ابتدای کلام بنده عرض کردم اگر روات یک روایت ثقة باشند و حدیث متصل باشد ، ما به آن حدیث صحیح الاسناد می گوییم ، بهتر بود قبل از پاسخ نگاهی به مطلب می انداختید !

و ثانیا جناب بن موسی می گویم اجازه بدهید تفاوت فتوا و روایت را برایتان بگویم آنرا حمل بر ادبی می دانید ، بی ادبی نبوده ، لیکن اگر چنین استنباط نمودید ، بنده عذر می خواهم !

برادر عزیز : دیگر تکرار مکررات نمی کنم : اینکه مجلسی می گوید روایات دال بر تحریف قرآن در حد متواتر هستند و تواتر معنایی آنها همچون روایات امامت علی است ، یعنی ای کسانی که با علم حدیث آشنایی ندارید ، بدانید که من مجلسی کتابهای زیادی را مطالعه کرده ام و در آخر کار به این نتیجه رسیده ام که تواتر روایات امامت و تحریف قرآن در یک حد هستند !

در حقیقت علامه مجلسی با زبانی شیوا بیان می کنند که اگر روایات تحریف قرآن را رد کنید ، باید امامت علی را هم رد کنید ! شما که چنین کاری نمی کنید !

جناب بن موسی ، شما که جلو آمدید سخنان دیگر مرا هم ببینید !

مثلا در مورد همین آیه وضو ، جنابعالی چه جوابی دارید ؟

در مورد ضعف سندی قرائت حفص از عاصم چه نظری دارید ؟

و اما برسیم بر سر اصل ماجرا :

1 ) علی بن ابراهیم قمی : از مشهور ترین مفسرین شیعه ، وی در ابتدای کتاب تفسیر خود صفحه 36 الی 38 در ضمن روایت طولانی از امام جعفر صادق می آورد که : آنحضرت برخی از مواردی که باید از قرآن تصحیح شود را ارائه می کنند :

جناب بن موسی خوب دقت کنید :

1 ) كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ( آل عمران 103) . امام جعفر می گوید آیه چنین نازل شده : کنتم خير «أئمة» أخرجت للناس

و چند نمونه دیگر ذکر می کند . سپس در صفحه بعد ، یعنی صفحه 37 می نویسد : اما آنچه که تحریف شده : جناب بن موسی دقت کنید ، می گوید تحریف :

عبارات درون گیومه آنچیزی است که در قرآن اصلی بوده و اکنون نیست :

لَّكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ «في علي» أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ ( نساء 166)

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ «في علي» وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ( مائده 67 )

در تفسیر در المنثور سیوطی می گوید : ابن مسعود از مفسران قرآن می گوید » ما صحابه در زمان پیامبر این آیه را چنین می خواندیم : بلغ ما انزل الیک من ربک أن علیا مولی المومنین یا ولی المومنین !!!

و نمونه های دیگر که جهت اختصار به همین مورد اکتفا می شود .

2 ) نعمت الله جزایری : در کتاب انوار النعمانیه جلد دوم صفحه 357چنین می نویسد : همانا تسليم نمودن اينکه قرائتهاي هفتگانه، متواتر و از وحي الهي و همه اينها را روح الامين (جبرئيل) فرود آورده است، منجر به کنار گذاشتن آن روايت مستفيض بلکه روايت متواتر، مي شود که همة آنها دلالت بر واقع شدن تحريف در کلمات و مواد و اعراب قرآن دارند، و همچنين اصحاب و ياران ما رضوان الله عليهم همگي بر درست بودن و تصديق نمودن آنها اتفاق نظر دارند ( یعنی همگی روایات تحریف قرآن را درست می دانند و آنها را قبول دارند ! کلام از این واضح تر ؟ )

3 ) صافی : مفسر مشهور در تفسیر خود که ادعای آوردن مطالب صاف و صادق و زلال در آنرا دارد ، بعد از آوردن روایاتی که همگی در مورد تحریف قرآن هستند چنین نتیجه می گیرد : آنچه که از اين روايت و ديگر از طريق اهل بيت (عليهم السلام) برداشت مي شود اين است که همانا قرآني که اکنون نزد ماست، تمام آن نيست، چنانکه بر حضرت محمد (صلى الله عليه وسلم) نازل شد. بلکه چيزهايي از آن مخالف است با آنچه خداوند نازل کرده است.
و برخي از آن تغيير و تحريف شده است. و همانا چيزهاي بسياري از آن حذف گرديده است، از جمله نام علي (عليه السلام) در جاهاي بسيار، و همچنين لفظ «آل محمد» (صلى الله عليه وسلم) بيش از يکبار، و نام منافقين از جاهايش، و چيزهاي ديگر از آن، و همچنين اين قرآن بر ترتيبي که مورد رضا و پسند خدا و رسول الله (عليه وآله وسلم) باشد نيست . ( تفسیر صافی 1 / 49 )

4 ) طبرسی مفسر مشهور در الاحتجاج سخنان بسیاری در مورد تحریف قرآن می نویسد و از آن جمله : همانا بصورت کنايه ذکر نمودن نام مرتکبين جرايم بزرگ از منافقين در قرآن کريم، کار خداوند نيست بلکه اين از کارهاي تغيير و تبديل دهندگان مي باشد آن کساني که قرآن را جدا جدا کردند، و دنيا را از دين جدا نمودند . ( الاحتجاج 1 / 249 )

5 ) شیخ مفید : او کسی است که از او به عنوان رئیس مذهب یاد می شود ، وی در اوائل المقالات ص 91 می نویسد : همانا روايات و اخبار بطور مستفيض از ائمه هدي از آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده است درباره اختلاف قرآن، و آنچه که ستمگران در آن انجام داده اند از حذف و کم کردن .

علامه مجلسی یک تعبیر جالب در مرآة العقول دارد : می گوید اگر روایات تحریف قرآن را کنار بگذاریم پس چگونه با روایات امامت را ثابت میکنند ؟

یعنی : اگر روایات حجیت ندارند ، پس برای امامت هم حجیت ندارند و این یعنی بر باد رفتن تمام سنت و عترت و اصلا اصل دین !

من به همین مقدار اکتفا می کنم ، فکر نکنم دیگر برای کسی بهانه ای مانده باشد .

و لذا جناب بن موسی وقتی گفته می شود که تفاسیر شیعه بر تحریف قرآن مصرند به این دلایل بود ، تفسیر نمونه و تفسیر المیزان و امثالهما در حد و حدود این تفاسیر نیستند ، بلکه بسیاری از مطالب تفسیری قمی و طبرسی و صافی و عیاشی را وام گرفته اند . اینجاست که می گویند : پی بنا ایراد دارد ، ولو آجرش خارجکی باشد !!!

اما برسیم به روایات :

حقیقتا مثنوی هفتاد من خواهد شد ، اگر بخواهیم این روایات را بیاوریم و من چنین توانایی ندارم ، لیکن جهت تنویر اذهان عمومی به پاره ای از آنها در نزد فریقین اشاره می کنم .

1 ) از ابو بصير از ابو عبدالله (عليه السلام) روايت است که فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه (عليها السلام) مي باشد: و تو چه دانسته اي که مصحف فاطمه (عليها السلام) چيست؟ مي گويد: گفتم: و مصحف فاطمه (عليها السلام) چيست؟
فرمود: مصحف فاطمه در آن است سه برابر مانند قرآن شما، و قسم بخدا، در آن يک حرفي از قرآن شما در آن نيست مي گويد: گفتم: قسم بخدا اين علم است .

اصول کافی - ج 1 ص 295 : کتاب الحجة .

2 ) از هشام بن سالم از ابو عبدالله (عليه السلام) فرمود: همانا قرآني که جبرئيل (عليه السلام) بسوي محمد (صلى الله عليه وسلم) آورده بود، هفده هزار آيه بود !!!

اصول کافی - ج 2 ص 597 : کتاب فضل القرآن ! ( همگی دقت کنید : ببینید که روایت تحریف را در باب فضل قرآن آورده ! آیا فضل قرآن به تحریف آن است ؟ )

3 ) عياشي از ابو عبدالله روايت مي کند که همانا وي فرمود: اگر قرآن چنانکه نازل شده تلاوت شود هر آينه خواهيد يافت که ما در آن ناميده شده ايم

تفسیر عیاشی ج 1 ص 25 .

4 ) از ابو عبدالله روايت مي کند که ايشان گفتند، اگر چنين نبود که در کتاب خدا زياده و از آن کاسته نشده بود، حق ما بر هيچ خردمندي پوشيده نمي ماند، و اگر قائم ما قيام کند پس سخن بگويد قرآن او را تصديق مي کرد
همان منبع .

5 ) از بريد العجلي از ابو عبدالله که گفت:
خداوند نام هفت کس در قرآن نازل کرد، سپس قريش شش تاي آن را حذف کردند و ابو لهب را باقي گذاشتند

رجال کشی ص 257 .

اینها نمونه های بسیار اندکی بود که به علت تنگی وقت به همین مقدار کفایت می شود ، لیکن کسانی که از بنده روایات کافی در مورد تحریف قرآن را می خواهند بهتر است یک سری به جلد اول اصول کافی ، کتاب الحجة ، باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایة رجوع کنند و تحریف را خودشان احساس کنند .

اما از اهل سنت :

از اهل سنت نیز بزرگان بسیاری نظیر آلوسی ، مفسر شهیر با قطعیت می گوید : روایات وارد در تحریف قرآن از حد شمارش خارج شده اند !

1 ) خلیفۀ دوم بیان می­دارد که اگر ترس از مردم نبود که بگویند عمر در قرآن دخل و تصرف نموده و چیزی به آن افزود، حتماً با دستان خودم، آیۀ سنگسار را در قرآن می­نگاشتم.

صحیح بخاری ج 8 ص 113

2 ) در جایی دیگر آمده است، خلیفه دوم بر منبر رفته و بعد از ذکر مطالبی چنین می­گوید: و خداوند قرآن را بر رسولش نازل نمود و از جملۀ آیات آن، آیۀ سنگسار بود و ما این آیه را قرائت می­نمودیم و در مفهوم آن دقت نموده و به خاطر می­سپردیم و بر اساس همین آیه بود که پیامبر (ص)، زانیان را سنگسار می­نمود و ما نیز بعد از او به همین شیوه عمل می­نمودیم! من می­ترسم که مدت زمانی بگذرد و اشخاصی بگویند که چنین آیه­ای در قرآن وجود نداشته است و بدین وسیله از اجرای حکمی که توسط خداوند نازل شده، باز بمانند … خلیفۀ دوم در ادامه، گفت (علاوه بر آیۀ رجم) از جمله آیاتی که ما در زمان پیامبر (ص) می­خواندیم و اکنون قرائت نمی­شود، این آیه بود: “ان لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم ان ترغبوا عن آبائکم”.

صحیح بخاری ج 8 ص 126

3 ) از عمر بن خطاب شنیدم که می­گفت: روزی هشام بن حکیم بن حزام را دیدم که سورۀ فرقان را به گونه­ای غیر از آنچه من می­خوانده­ام، تلاوت می­نماید، با این که من این سوره را نزد پیامبر (ص) آموخته بودم. بر این اساس، بسیار عصبانی شده و نزدیک بود بلائی به سرش بیاورم سپس کمی به او مهلت دادم تا به راه افتد. در این هنگام، او را در لباسش پیچیده و با همین حال نزد پیامبر (ص) بردم و به ایشان عرض نمودم که او این سوره را بر خلاف آنچه شما به من یاد داده­ای، می­خواند، پیامبر (ص) خطاب به من فرمودند: رهایش کن. سپس به او فرمودند: سوره را قرائت نما. او نیز قرائت نمود. پیامبر (ص) فرمودند: همین گونه نازل شده است. سپس به من فرمودند: حالا تو قرائت کن. من نیز قرائت نمودم. پیامبر (ص) به من نیز فرمودند: همین گونه نازل شده است. همانا قرآن به هفت شیوه، نازل شده و شما تا می­توانید از آن بخوانید.

4 ) صحیح بخاری از ابن عباس نقل نموده که گفت: من از پیامبر (ص) شنیدم که این متن را تلاوت می­نمود: “لو ان لابن آدم مثل واد مالاً لاحبّ ان له الیه مثله و لا یملأ عین ابن آدم الا التراب و یتوب الله علی من تاب”؛ اگر انسانی به مقدار یک وادی مال داشته باشد، دوست دارد که باز هم مالش دو برابر شود و تنها خاک است که می­تواند حرص بنی آدم را فرو نشاند و خداوند توبه تائبان را خواهد پذیرفت. ابن عباس می­گوید: نمی­دانم این متن قرائت شده، جزئی از قرآن بوده یا نه؟

و همین الان بسیاری از قرا اهل سنت آیه 58 سوره عنکبوت را گونه ای دیگر می خوانند و به جای کلمۀ “لنبوئنهم”، عبارت “لنثوینهم” را تلاوت می­نمایند.

اینها از صحیح بخاری بود ، و البته بیش از اینست ، لیکن همین مقدار برای هر ذی عقلی کافی است . اگر بازهم کسی بود که برایش شک و شبهه باقی مانده بود ، آنوقت از فینیشر خودم استفاده می کنم ، یعنی همان روایات بیشماری که صراحتا اعلام دارند اصلا قرآن نابود شده ، سوره های عجیب و غریب داشته ، بز آن را خورده ، و خلاصه ... حالا فعلا بماند .

حالا من به شما می گویم : هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین !

بله برادران عزیز ! اینچنین روایاتی وجود دارند و شما بازهم بدون هیچ مطالعه ای فقط رد می کنید ، و ادعا دارید طریق علمی را رعایت می کنید !

و حالا من علاوه بر اینکه می خواهم تمامی این مطالب را پاسخ دهید ، می خواهم از همگی درخواست کنم که تواتر روایت قرآن را ثابت کنند .

تا اینجای کار که روایات تحریف قرآن تواترش بیشتر است !

بن موسی;422770 نوشت:
این هم در رد سخن شما:
1- شيخ صدوق رضوان الله عليه متوفاى سال 381 هـ ق ميگويد : " اعتقاد ما آنست که قرآنى را که خداوند بر پيامبرش نازل فرموده است ، همين قرآن موجود در بين دو جلد است که امروزه در دست مسلمانان قرار دارد و سورهاى آن نيز 114 سوره است" .
2- شيخ مفيد رضوان الله عليه متوفاى سال 413 هـ ق ميگويد : "جماعتى از اماميه ميگويند : از قرآن کريم چيزى کم نشده است بلکه حذف شده از تأويل آن و تفسير معانى قرآن بر حقيقت تنزيل آن که در مصحف امير المؤمنين عليه السلام بوده است و آن قرآن نيست و اين قول را مى پزيريم" .

3- سيد مرتضى علم الهدى رضوان الله عليه متوفاى سال 436 هـ ق ميگويد : " علم به صحت نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و وقايع عظيم و کتابهاى مشهور و اشعار مسطور عرب است ، زيرا توجه و عنايت خاصى و دواعى مختلفى وجود دارد براى نقل و حراست از اين امور تا از بين نروند و چون قرآن کريم معجزه نبوت و مأخذ احکام شريعت و علوم دينيه است و علماى مسلمين ، منتهى درجه عنايت را براى حفظ وحراست از آن بکار بسته اند ، پس چگونه ممکن است که تغيير کند يا نقصى بر آن وارد شود (تا آنجا که ميگويد:) قرآن کريم در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همين طور که الان است ، جمع شده و مرتب بود" .

ناگفته نماند که اين گفتار سيد مرتضى آنچنان از او مشهور است که حتى بزرگان اهل سنت نيز نقل کرده اند ، ابن حجر از ابن حزم اندلسى نقل ميکند که :"سيد مرتضى امامى بود و معتقد بود کسى که معتقد شود از قرآن چيزى کم شده يا به آن افزوده شده يا چيزى از آن تبديل شده است ، کافر است " .

4- شيخ الطائفه طوسى رضوان الله عليه متوفاى سال460 هـ ق ميگويد : "زياده و نقصان در کلام خداوند راه ندارد زيرا اجماع قائم است که به قرآن چيزى اضافه نشده است و مسلمانان معتقدند که از آن چيزى کم نشده است ، و مذهب ما همين است ( بعد ميگويد ( رواياتى در کتب شيعه و سنى آمده است که دلالت بر نقصان بسيارى از آيات و نقل بعضى از آن از جايى بجاى ديگر ميکند ، اما چون روايات همه خبر واحد هستند و موجب علم نمى شوند ، عمل به آنها ممکن نيست و بهتر است که از آنها اعراض شود و اگر امکان تأويل نبود طرد شوند ، و اگر آن روايات صحيح السند هم باشند باز موجب طعن در قرآن نخواهند شد ، زيرا که صحت آن مورد اتفاق همه مسلمانان است .

5- امين الاسلام طبرسى رضوان الله عليه متوفاى سال 548 هـ ق نويسنده تفسير مجمع البيان ميگويد : " در قرآن کريم چيزى اضافه يا از آن کم نشده است ، اما چيزى اضافه نشده است چون اجماع مسلمين است و از نظر مذهب ما از قرآن چيزى کم هم نشده است" .

6- سيد بن طاووس رضوان الله عليه متوفاى سال 664 هـ ق ميگويد : " قرآن کريم مصئون از زياده و نقصان است " .

7- علامه حلى رضوان الله عليه متوفاى سال 726 هـ ق ميگويد : " حق آنست که در قرآن کريم تبديل و تقديم و تأخيرى واقع نشده است و پناه ميبرم به خداوند از کسى که معتقد باشد بر وقوع تحريف ، زيرا که موجب شک ميشود در معجزه رسول عليه و آله السلام که نقل آن متواتر است " .

8- شيخ زين الدين بياضى عاملى رضوان الله عليه متوفاى سال 877 هـ ق ميگويد : " تواتر قرآن جملةً و تفصيلاً معلوم است و اگر چيزى به آن اضافه يا از آن کم ميشد هر عاقلى متوجه مى گرديد حتى اگر حافظ قرآن هم نمى بود ، به جهت مخالفت با اسلوب و فصاحت قرآن " .

9- شيخ فتح الله کاشانى رضوان الله عليه متوفاى سال 988 هـ ق در رابطه با رواياتى که دال بر نقص قرآن است ميگويد : اگر حديثى بر خلاف دليل يا سنت متواتر يا اجماع بود و تأويلش ممکن نبود و امکان حمل بر وجوه ديگر را نداشت ، واجب است طرح و اعراض از آن" .

10- سيد نور الله شوشترى رضوان الله عليه معروف به قاضى شهيد يا شهيد ثالث که در سال 1019 هـ ق به شهادت رسيده است در کتاب مصائب النواصب ،بحث امامت و کلام بالصراحه عقيده تحريف را از مذهب اهل بيت نفى ميکند .

11- فيض کاشانى رضوان الله عليه متوفاى سال 1019 هـ ق در ذيل آيه مبارکه (انا له لحافظون) ميگويد : " يعنى از تحريف و تغيير و زياده و نقصان " .

12- شيخ بهاء الدين عاملى رضوان الله عليه معروف به شيخ بهائى متوفاى سال1030هـ ق ميگويد :" صحيح اينست که قرآن کريم از زياده و نقصان محفوظ است چنانکه آيه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) دلالت ميکند و آنچه که گفته ميشود از ساقط شدن اسم على عليه السلام در بعض از مواضع مثل (ياايها الرسول بلغ ما انزل اليک - فى علي-) و غير آن ،نزد علما معتبر نيست" .

12- فاضل تونى رضوان الله عليه متوفاى سال 1071 هـ ق ميگويد : "مشهور آنست که قرآن کريم محفوظ و مضبوط است همانطوريکه نازل شده است و خداوند حکيم حافظ آنست چنانکه فرمود : (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) " .

13- حر عاملى رضوان الله عليه متوفاى سال 1104 هـ ق ميگويد :"هرکسى که در اخبار و آثار تتبع و تحقيق کند ،علم قطعى پيدا ميکند که قرآن کريم اعلى درجه از درجات تواتر را دارا است و هزاران نفر از صحابه آنرا حفظ و قرائت کرده اند و در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع شده و به صورت کتاب بود " .

[HL]14- علامه مجلسى رضوان الله عليه متوفاى سال 1111 هـ ق در ردّ اخبار دلالت کننده بر نقصان ميگويد : " اين اخبار ، اخبار آحاد هستند و قطع به صحت آنها پيدا نمى شود " . [/HL]

15- شيخ جعفر کبير رضوان الله عليه معروف به کاشف الغطاء متوفاى سال 1228هـ ق ميگويد :" شکى نيست که قرآن کريم محفوظ از نقصان بحفظ خداوند ديان است همانطوريکه صريح قرآن و اجماع علما بر اين نکته دلالت دارد " .

16- سيد محمد طباطبائى رضوان الله عليه مشهور به مجاهد متوفاى سال 1242 هـ ق مى گويد : " شکى نيست که قرآن در اصل،اجزاء ،محل ،وضع و ترتيب متواتر است و اين مطلب را محققان از اهل سنت نيز قبول دارند زيرا قرآن معجزه بزرگ ، اصل دين و صراط مستقيم است و دواعى مختلف بر حفظ آن وجود دارد" .

17- شيخ ابراهيم کلباسى رضوان الله عليه متوفاى سال 1262 هـ ق ميگويد :" نقصان در قرآن کريم بهيچ عنوان راه ندارد " .

18- سيد محمد شهشهانى رضوان الله عليه متوفاى سال 1289 هـ ق در کتاب العروة الوثقى ميگويد : " در قرآن کريم تحريف واقع نشده است " و اين مطلب را به جمهور مجتهدين نسبت ميدهد .

19- سيد حسين کوه کمرى رضوان الله عليه متوفاى سال 1299 ضمن تصريح به عدم تحريف براى حفظ قران از تحريف به امور ذيل استدلال ميکند :

الف : اصل عدم تحريف زيرا که تحريف مشکوک است وحادث پس با اجراى اصل عدم نفى ميشود .

ب : اجماع بر عدم تحريف .

ج : منافاة تحريف با معجزه بودن قرآن .

د : آيه مبارکه (لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه) .

هـ : اخبار ثقلين (که دلالت ميکند بر اينکه قرآن بصورت کتاب در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع آورى شده بود ) .

و : رواياتيکه ما را به تمسک به قرآن و پيروى آن امر ميکند (و اگر تحريف در آن راه داشت امر به اخذ و تمسک لغو بود) .

20- شيخ محمد جواد بلاغى رضوان الله عليه متوفاى سال 1352 هـ ق ميگويد : " اگر شنيدى که بعضى از روايات شاذ و نادر دلالت ميکند بر تحريف قرآن و از بين رفتن بعضى از آيات آن ،پس به اين روايات اعتنا نکن زيرا روات آن ضعيف و متن آن مضطرب و سست است" .

21- شيخ محمد حسين آل کاشف الغطاء رضوان الله عليه متوفاى سال 1373 هـ ق که دکتر ادعاى شاگردى ايشان را دارد ميگويد : "کتاب موجود در دست مسلمانان همان کتابيست که خداوند متعال آنرا براى تحدى و اعجاز و تعليم احکام و تمييز حلال از حرام نازل فرمود ، در اين کتاب نه چيزى اضافه و نه از آن کم شده است و نه تحريف در آن راه دارد و بر اين مطلب اجماع مسلمين است .

اگر کسى ادعا کند که قرآن تحريف شده يا از آن چيزى کم شده است ، خطا کرده است و اين آيه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) او را رد ميکند و احاديثى که از طريق شيعه و سنى نقل شده در نقص يا تحريف قرآن ، احاديث شاذ و ضعيف و اخبار آحاد هستند که موجب علم و عمل نخواهد شد ، پس بايد تأويل يا به ديوار زده شود" .

22- سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى رضوان الله عليه متوفاى سال 1377 هـ ق ميگويد : "قرآن عظيم و ذکر حکيم از طرف ما متواتر است به جميع آيات و کلمات و سائر حروف وحرکات و سکنات به تواتر قطعى از امامان اهل بيت عليهم السلام و هيچ کس در آن شک ندارد و ائمه اهلبيت نيز از جدشان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و آنبزرگوار از خداوند متعال نقل کرده است و در اين هم جاى شکى نيست ، ظواهر و نصوص قرآن همه حجتهاى خداوند و دليل اهل حق است بحکم ضرورت اوليه از مذهب اماميه ، روايات صحيحه نيز در اين زمينه بنحو متواتر از طريق عترت طاهره سلام الله عليهم زياد نقل شده است ، و لذا شيعيان هر روايت مخالف قرآن را حتى اگر صحيح هم باشد ، بديوار ميزنند و به آن اعتبارى قائل نمى شوند ، و قرآن کريم در زمان خود رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع شد همانطوريکه الان هست بدون کوچک ترين تغيير و زياده و نقصان " .

23- امام خمينى رضوان الله عليه متوفاى سال 1409 هـ ق ميگويد : " کسيکه مطلع باشد بر توجه مسلمانان به جمع ، حفظ ، ضبط ، کتابت و قرائت قرآن متوجه خواهد شد که روايات دلالت کننده بر تحريف باطل است زيرا آن روايات يا ضعيف است و استدلال به آنها صحيح نيست و يا جعلى و ساختگى است که علامات جعل و ساختگى بودن در آنها کاملا مشخص است ، يا غريب است که موجب تعجب ميشود ، و اگر صحيح بود بايد تأويل شود " .

24- آية الله العظمى خوئى رضوان الله عليه متوفاى سال 1413 هـ ق ميگويد : " معروف بين مسلمانان عدم وقوع تحريف در قرآن است و اينکه قرآن موجود در نزد ما همان قرآن منزل بر نبى اعظم صلى الله عليه و آله و سلم است و بر اين مطلب بسيارى از اعلام از جمله رئيس المحدثين مرحوم صدوق بن بابويه تصريح نموده اند و قول به عدم تحريف را از معتقدات اماميه حساب کرده اند " .

باز ميگويد : " قصه تحريف قرآن جزء خرافات و خيالات است و به تحريف قائل نميشود مگر کسى که عقلش ناقص باشد يا درست تأمل و تفکر نکرده باشد يا اينکه بخاطر علاقه اش به قول به تحريف معتقد به آن شده باشد زيرا که علاقه به چيزى انسان را کور و کر ميکند اما آدم عاقل منصف متدبر شکى در باطل بودن يا خرافاتى بودن تحريف ندارد " .


منابع این سخنان مخصوصا آن سخن مجلسی را بیان کنید!

عبدالرسول;422848 نوشت:
و حالا من علاوه بر اینکه می خواهم تمامی این مطالب را پاسخ دهید ، می خواهم از همگی درخواست کنم که تواتر روایت قرآن را ثابت کنند .

تا اینجای کار که روایات تحریف قرآن تواترش بیشتر است !

جالب اینجاست که یکی از کارشناسان در این سایت و در همین تاپیک ادعای تواتر قرائت عاصم به روایت حفص را می کرد و وقتی از او درخواست کردم که تواتر آن را ثابت کند دیگر خبری از او نشد...

Atheist;422882 نوشت:
جالب اینجاست که یکی از کارشناسان در این سایت و در همین تاپیک ادعای تواتر قرائت عاصم به روایت حفص را می کرد و وقتی از او درخواست کردم که تواتر آن را ثابت کند دیگر خبری از او نشد...

ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما دوست عزیز :

نه تنها روایت حفص از عاصم تواتر ندارد ، بلکه همین طریق در بدترین شرایط به سر می برد .

حفص که متروک است ، یعنی پشیزی ارزش ندارد و روایت و حدیثش در نزد جمیع مسلمین ضعیف و بی اعتبار است ،

عاصم هم که بد حافظه و متوهم بوده و اصلا نمی توان به روایت قرآن از سوی او اعتماد کرد . چگونه کسی که در حفظ احادیث مشکل داشته می تواند بیش از 6000 آیه را با حرکت دقیق و بدون هیچ کاستی نقل کند ؟ حتی کسی که مشکل حافظه هم ندارد ، بازهم برایش مشکل است . نمونه اش عمر بن خطاب ، ایشان بعد از یازده سال و با کلی نذر و نیاز تازه موفق به حفظ سوره بقره شدند !!!

و اضافه در پست های قبل توضیح دادم که در اتصال روایت قرآن به امیر المومنین اختلاف وجود دارد . پس انقطاع سند هم بر ضعف و متروک بودن روات اضافه می شود !

با اینهمه چگونه می توان درستی این روایت را ثابت کرد ؟

اصلا بر فرض تواتری هم برای نقل از حفص و نه عاصم باشد . مشکل اصلی که همان وجود ضعف روات و انقطاع است با تقویت روات پیش از ناقل جبران نمی شود .

درباره روایت حفص از عاصم در تاپیک زیر بحث شده:
http://www.askdin.com/thread30051.html

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

Atheist;422880 نوشت:
منابع این سخنان مخصوصا آن سخن مجلسی را بیان کنید!

1-اعتقادات صدوق،ص 34
2-اوائل المقالات في المذاهب المختارات صفحه 55 و 56
3-مجمع البيان جلد 1 صفحه 16 (سخن اول) - لسان الميزان جلد 9 صفحه 224 (سخن دوم)
4-التبيان جلد 1 صفحه 3
5-مجمع البيان جلد 1 صفحه 15
6-سعد السعود صفحه 192
7-اجوبة المسائل المهناوية صفحه 121
8-الصراط المستقيم جلد 1 صفحه 45
9-تفسير منهج الصادقين ، مقدمه کتاب و در ذيل آيه إنا له لحافظون
10-مصائب النواصب ،بحث امامت و کلام
11-الاصفي في تفسير القرآن صفحه 348
12- آلا الرحمن صفحه 26
13- الوافية في الاصول صفحه 148
14-الفصول المهمة في تأليف الامة صفحه 166
15-بحار الانوار جلد 89 صفحه 75
16-کشف الغطاء کتاب القرآن صفحه 299
17-مفاتيح الاصول مبحث حجيت ظواهر کتاب
18-اشارات الاصول مبحث حجيت ظواهر کتاب
19-البيان صفحه 200
20-بشري الوصول الي اسرار علم الاصول مبحث حجيت ظواهر کتاب
21- آلا الرحمن في تفسير القران صفحه 18
22-صل الشيعة و اصولها صفحه 101 و 102
23-اجوبة مسائل جارالله صفحه 28 و 37
24-تهذيب الاصول جلد 2 صفحه 165
25- البيان صفحه 200 (سخن اول) - البيان صفحه 259 (سخن دوم).

نقد سایر پست ها،انشاء الله فردا.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

آبـرنـگـ;422759 نوشت:
به راستی شما استواری دانش رجال را باور دارید؟

با سلام.
خیر.
حقیقتش تنها چیزی که برایم باقی مانده و به آن باور دارم عقل است.
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
برای فتواهای داده شده، دلیل می‌داشت؛ نه مردم را نادان بدانند و فقیهان را دانا که مردم دلیل فتواها را نمی‌توانند دریابند.

تاپیکی در این ارتباط ایجاد کردم.
چرا عقل نمی تواند به مصالح و مفاسذ احکام پی ببرد؟
معتقدم تمام احکام دین بر پایه عقلانیت وضع شده اند. منتها عقلی که در طول تاریخ در حال تکامل بوده است.
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
دیدگاه کارشناسانش را باید یکپارچه می‌کرد؛ می‌گویند در هیچ دانشی دیدگاه کارشناسان یکپارچه نیست؛ باید گفت آن دانش‌ها در حال دگرگونی و پیشرفت هستند و یک کارشناس به‌روز، با یک کارشناس تنبل، دیدگاه متفاوتی دارد. همچنین بن‌مایه‌هایی که کارشناسان دانش پزشکی یا ... می‌خوانند، در هرزبانی بسیار است. ولی کیش اسلام، دگرگونی‌ای ندارد و همچنین بن‌مایه‌هایی که برپایه‌ی آن اجتهاد می‌کنند نیز به نسبت، کم است. ولی تفاوت در دیدگاه کاشناسانش آنقدر زیاد است، که تبدیل به یک ضرب‌المثل شده است! (بین علما اختلاف افتاده! چه خبره اون ته کلاس؟)

مگر با همین فرضی که علما بر عدم تحریف قآن دارند برداشتشان از قرآن یکپارچه است. تحریف یا عدم تحریف اصلا مهم نیست. چرا که اختلاف سرجایش است. فهم انسان از متن متفاوت است. چه تحریف شده اشد چه نباشد. لذا اگر به تحریف قرآن معتقد شده اید باز هم سردرگمی معنا ندارد. اصولا این مسئله چندان اهمیتی ندارد. شما هم می توانید امروز کتابی بنویسید که نه 1400 سال که 10 هزار سال دیگر هم بدون تحریف باقی بماند. اینکه اختلاف کمتری در قرآن نسبت به انجیل و تورات است معجزه نیست بلکه این بر میگردد به عامل انسانی. توانمندی انسان در نگهداری متن در قرن ششم میلادی از قرن اول میلادی مسلما بیشتر شده بود. هر چند که به میزان امروزی نبوده است. اگر اتفاقی هم برای قرآن افتاده باشد کاملا طبیعی است. اگر هم نیافتاده باشد باز هم طبیعی است.
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
نمونه‌ی زنده‌اش نیز هست؛ آقای قرائتی که یکی از بزرگان تفسیر قرآن است که سال‌ها درس قرآنی می‌دهد و مردم او را به نسبت، زیاد باور دارند؛ در داستان آدم و حوا، حدیثی را آورده‌اند که کارشناس این تارنما، سخنی در برابر آن حدیث گفت و زمانی به او گفتیم سخن شما در برابر این حدیث است، گفت: آن حدیثی که آقای قرائتی آورده است، نادرست است!
به چنین دانشی و به چنین بن‌مایه‌ای (احادیث)، چگونه می‌توان باور داشت؟ هنگامی خود کارشناسان، به این آسانی سخن یکدیگر را رد می‌کنند؟
هرکس سخنی می‌خواهد بگوید، حدیثی را به آن پیوست می‌کند که شاید در گفت‌وگویی دیگر، همان حدیث را رد کند!

اصولا مشکلی که بسیاری از علما دارند دید ایدئولوژیک به تاریخ است. علم رجال باید بدون در نظر گرفتن دید و ذهنیت های ایدئولوژیک باشد. اصولا علم رجال از جنس علم تاریخ است و باید به صورت سکولار به آن پرداخت. هر گاه از این روش عدول صورت گیرد به انحراف می رود. همین هم است که وقتی حدیثی با یک باور ما همخوانی دارد می گوییم درست است و وقتی همان حدیث با باور دیگر ما همخوانی ندارد می گوییم غلط است. در نگاه تاریخی به احادیث و روایات باید باورهایمان را کنار بگذاریم.
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
خوشا به روز علما! بله این‌را می‌دانیم و برای همین بود که گفتیم در درون‌مایه‌ی قرآن، بی‌کران تحریف انجام شده است.
ثقل اکبر، قرآن است و نه احادیث.

به هر حال به ما جهت تمسک به اهل بیت و روایات آن ها توصیه شده و در قرآن هم به اعتقاد شیعه آیه اکمال دین مربوط به امامت است که بررای ما در قالب احادیث و روایاتشان نمود یافته است. بنده عرضم این است که اگر در این منبع هدایت ( احادیث ) از نگاه شما تحریف مجاز است و لطمه ای به دین نمی زند چرا با تحریف قرآن این همه به چه کنم چه کنم افتاده ای است.
ثقل اصغر هم ادامه قرآن است. بدون آن دین ناقض است. ( از دید شیعه )
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
منظور ما این بود که بزرگان می‌گویند: «چون آن کیش‌ها تحریف شده‌اند، دیگر استوار نیستند و مردم باید از آن‌ها دست بکشند.»
نیم کیش اسلام، قرآن است: تحریف شده، هم از دید معنایی و هم از دید واژه‌ای!
نیم دیگر آن، سخنان امامان است: تحـــــــــــــریف شده (اگرچه توجیه‌هایی همانند توجیه‌های بزرگان مسیحی و یهودی در مورد آن می‌آورند).

پس این‌همه ادعا برای چیست؟


تمام مشکل بشریت از همین ادعاهاست. از همین غرور و تکبر است. این مسئله در تمام ابعاد خودش را نشان داده است. داستان تمرد شیطان را که در قرآن می خوانیم می بینیم که همین غرور و ادعای برتر بودن باعث انحراف او شد. همین غرور باعث شد انسان خود را برتر از تمام موجودات هستی بداند ( خلیفه خدا ) همین غرور باعث شده است انسان ها دین خود را برتر بدانند و الباقی را منحرف. ( تقریبا تمام ادیان و مذاهب ) همین خود برتر بینی ها ریشه اکثر گناهان ماست. علما حقانیت دین خود را به عدم تحریف متابشان وابسته کرده اند. به همین خاطر مقلدینشان وقتی می بینند که تحریف اتفاق افتاده کاسه چه کنم چه کنم به دست وی گیرند که وا اسلاما و وا دینا!!!! حال چه خاکی بر سرمان بکنیم؟!!!!! لذا ایراد اصلی بر علمای دین است که اینگونه ذهنیتی را از کودکی در عقل مقلدینشان می پرورانند.
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
بسیار از سخنان قرآن، با خرد نمی‌سازد!

منع نکردن برده‌داری: می‌گویند برده‌داری را اسلام باب نکرده است؛ بلکه آمد آنرا تعدیل کرد! (چه ربطی دارد؟) شراب‌خواری را هم اسلام باب نکرد ولی چرا آنرا منع کرد؟. اکنون از دید قانون، برده‌داری زشت‌ترین کار آدمی‌ست ولی از دید قرآن، همان قانون تعدیل شده‌ی ماقبل اسلام مانده است و آنرا چندان زشت نمی‌داند که این با طراوتی و انعطافی که از اسلام می‌گویند، نمی‌سازد.


بین شراب خواری و برده داری تفاوت بسیار است. منع به یکباره برده داری اثار و تبعات زیان بار اجتماعی بسیاری به همراه می داشت. در این زمینه برخی جامعه شناسان غربی هم موضع اسلام در قبال برده داری را تایید کرده اند.
به این تاپیک هم سری بزنید.
http://www.askdin.com/thread27109.html
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
چند همسری: اکنون از دید قانون، چندهمسری ممنوع است ولی از دید اسلام یا مسلمانان؟ بازهم می‌گویند اسلام چند همسری را تعدیل کرده است؛ خب برای آنزمان آری، تعدیل شده بود ولی اکنون این قانون اسلام را هیچ زنی و هیچ مرد منصفی، نمی‌تواند آنرا بپذیرد یا می‌گویند، در غرب، زن شده است آلت دست مردان! نخست اینکه، آنجا غرب و بلاد کفر است! ما نباید آنجا را با کشور اسلامی مقایسه کنیم؛ دوم، چندتن از زنان غرب، چنان‌اند؟ همه‌شان؟ نه! آیا زنان تن‌فروش در ایران، کم‌تر از غرب است؟ آیا دختران ایرانی که به دوبی می‌روند و ... می‌شوند، کم‌تر از تن‌فروشان غرب‌اند؟ هم براین دختران فشار است که تن‌فروش می‌شوند و هم بر آنان وگرنه هیچ‌کس، این‌کار را دوست ندارد.

مشکلی خیلی از دینداران در بسیاری از احکام دارند ثابت ماندن ظاهر احکام تا ابدیت است. در این زمینه هم به همین شکل است. مثلا بسیاری از مفسرین و علمای دین در قرون اولیه به روابط جنسی پیامبر با همسرانشان اشاره می کردند و هیچ عیبی هم برای آن قایل نبودند. ولی می دانیم امروزه عرفا کسی از روابط جنسی خود با همسرش برای کسی چیزی تعریف نمی کند و از تعریف کردن آن معذب است. جان کلام ما این است که تمام احکام دین بر اساس عقلانیت و عرف فرهنگی و اجتماعی خاص آن زمان وضع گشته اند. به آنها باید در گذر تاریخ نگریست. بطن قرآن و دین کاملا با عقلانیت سازگار است. ولی تمسک بیش از اندازه به ظاهر آن می تواند گمراه کننده باشد.
در این زمینه هم باز هم ایراد بر علما ست که ظاهر احکام دین را تا ابدیت معتبر می دانند. و همین دید برای دینداران مشکل آفرین شده است. عقل انسان تکامل بیشتری پیدا کرده است. شاید در گذشته براحتی می توانستند به شبهات پاسخ بگویند ولی امروزه یک جوان 17 ساله هم می تواند شبهه ای وارد کند که خیلی از علما در آن بمانند. مانند همین برده داری و چند همسری و .... .
آبـرنـگـ;422759 نوشت:
در مورد اینکه چرا بزرگان می‌گویند این قرآن کوچکترین تحریفی در آن نیست؛ ولی این‌همه تحریف دارد، سخن می‌گوییم.

بله. بنده که شما را می شناسم و از آزاد اندیشی شما باخبرم. سخن بنده هم در توضیح این دیدگاه علما و ایراد های آن بود.
چرایی اعتقاد افراطی علما بر عدم تحریف را هم بیان نمودم. برتر نشان دادن دین خود نسبت به سایر ادیان.
و من الله توفیق

سلام بر همگی

قرآن به عنوان یک سند بزرگ در طول تاریخ حرف های فراوانی برای خود داشته ، دارد و خواهد داشت ، چه بسیار دکتر کیت مور ها و ایمونوتاها که با تدبر در آیات آن راز هایی کشف می کنند که نظیر آنرا قبلا نخوانده اند و جایی ندیده اند !

چه بسیار زیبایی های مدنی که در قرآن وجود دارد و باید به آنها توجه نمود و از انجام آنها غافل نشد !

چه بسیار ارزش های اخلاقی و اجتماعی که در تجلی آیات آن متجلی می شود و با انوار قرآن روشن و نورانی می شود!

لیکن :

تعصب خشک کننده درخت عقلانیت و تفکر آزادنه است ،

تعصب زایل کننده خرد و دشمن منطق است !

و متاسفانه

تعصب در افکار بسیاری به ظاهر زنجیر شده ولکن بارها بندهایش را میگسلد و نعره های " جاهلیت " سر می دهد !

نه تنها قرآن ، بلکه خلافت پیغمبر ، و بلکه سنت ایشان از راه اصلی خود منحرف شد ،

چه بسیار مالک بن انس ها که بر تحریف دین محمد گریه و ناله سر می دهند ، و از نمازی می گویند که همان را هم عوض کردند .

چه بسیار حسن بصری ها که می گویند : والله قسم اگر امروز اصحاب پیغمبرتان در میان شما برانگیخته شوند ، جز قبله تان چیزی را با شما مشترک نمی دانند ،

و چه دردناک است هنگامی که میبینیم این ناله های افسوس تنها کمی پس از شهادت جانگداز پیغمبر خدا سر داده می شوند !

ناله هایی که حکایت از تغییر ها و تعویض ها دارند !

براستی کاملترین دین آسمانی نتوانست 30 و اندی سال پس از مرگ پیغمبرش سالم و بدون تحریف بماند ؟

و بر جهل من گریه می کند آنکس که روایت عایشه را شنیده باشد که گفت : پیغمبر را داشتیم دفن می کردیم که بزی آمد و قرآن ما را خورد ! آری همان قرآنی که خداوند وعده حفظش را داده بود !!!

آیا اکمال دین در نقصان آن است ؟

آیا فضل قرآن در تحریف آنست ؟

آیا حسن سنت در تغییر آنست ؟

و هزاران آیای دیگر !

می توان به همه این چرایی ها پاسخ داد ، لکن هنگامی که پرده های تعصب پاره شوند و نور انصاف بتابد ، چرا که إن الله منصف و یحب الانصاف !!!

جزاکم الله خیرا.

عبدالرسول;422400 نوشت:
سلام بر همگی

متاسفانه عده ای بدون اینکه کوچکترین مطالعه ای داشته باشند می آیند و ابراز فضل می کنند !

اولا من فقط یک توضیحی به برادر با نمکمان بدهم که اینجا از تفاوت قرائت بین محمد صدیق منشاوی و محمد عبدالباسط عبدالصمد و یا شحات محمد انور و راغب مصطفی غلوش سخن نمی گوییم ، بحث تفاوت در نحوه قرآن خواندن عمر و ابی بن کعب و ابن مسعود و عبدالله بن عباس و علی و عثمان و ... ست . پس لطفا چاکلت شاکلت نفرمایید !!!

اما اینکه گفته شد دلیل ارائه شود : برادر عزیز دلایل ارائه شد ، کارشناسان گرامی باید پاسخگو باشند ، ما که از شما انتظاری نداریم .

لیکن چون می فرمایید خدمتتان عرض می شود :

از شیعه :

در تفسیر معروف علی بن ابراهیم قمی ، همان مقدمه کتاب صفحه 36 الی 38 در ضمن یک روایت طولانی از زبان حضرت جعفر بن محمد علیه السلام می آورد که آیه " کنتم خیر امة اخرجت للناس " در حقیقت اینچنین بوده است : " کنتم خیر ائمة اخرجت للناس "

امیدوارم تفاوت را احساس کنید ! کار از حرف و واج و تکواژ گذشته ، کلمات با هم فرق دارند ! الله اکبر .

از اهل سنت :

از عایشه با سند معتبر و صحیح نقل شده که گفت : پیغمبر علیه الصلاة والسلام وفات یافتند ، و ما مشغول تدفین وی بودیم ، قرآن نیز که در آن آیه عشر رضعات بود در یک صحیفه ای زیر تخت من بود که ناگهان بزی یا میشی وارد شد و آن را خورد ! اینهم از کتاب سنن ابن ماجه بود . قریب به همین مضمون را طبرانی در معجم ، دارقطنی در سنن ، و امام احمد بن حنبل در مسند روایت کرده اند !

حالا تکلیف چیست ؟ بگوییم علی الاسلام السلام ؟

و توصیه آخر : اگر جوابی درست و علمی دارید که می شنویم ، اگر نه که به جای برچسب زدن به دیگران خردمندانه سکوت کنید که لااقل از این نظر جزء اولوالاباب به شمار آیید !

بی خدایان و با خدایان و ناخدایان و کدخدایان همگی القابی هستند که چون قافیه تنگ آید بعضی به کار می برند !

مهم انسانیت افراد است ...

موفق باشید !

1 - من ابراز فضلی نکردم و ادعایی هم ندارم و اطلاعاتم هم در حد اندک هست. اما در حد خودم حق ابراز نظر دارم

2 - گفتید باخدا و بی خدا و..... القاب هستن و مهم انسانیت افراد است. حتماً تمسخر کردن دیگران (برادر بانمکمان) اوج انسانیت است؟!

حرف من رو درست نخوندید. من گفتم کسی که ادعا میکنه ، خودش هم باید دلیل بیاره ، نه اینکه مثلاً بگوید روایت صحیح از حرف فلانی وجود داره. صحت روایت ، همیشه به معنای صحت اصل موضوع روایت نخواهد بود. برای مثال ، من (منِ نوعی به عنوان مثال) الان میگم شیر سیاه است. شما این حرف بنده رو برای کسی نقل میکنید. اون شخص برای دیگری و اون برای دیگری و.......
سال ها بعد یک نفر میگه: من روایت صحیح از راویان معتبر دارم که در تاریخ ، شخصی بنام رضا گفته شیر سیاه است. در اینجا روایت صحیح است و واقعاً رضا این حرف رو زده ، اما صحیح بودن روایت ، به معنای صحیح بودن حرف رضا نیست و شما نمیتونید بگید چون روایت صحیح داریم که رضا گفته شیر سیاه است ، پس حتماً شیر سیاه است. تازه این در صورتی هست که رضا واقعاً این حرف رو زده باشه ، در حالی که ممکنه (به قول جناب بن موسی) کسی که روایت رو نوشته ، عمداً از اسامی افرادی معتبر مثل عبدالرسول و.... که میدونه اعتبار تاریخی دارن استفاده کرده باشه تا روایت مورد نظر خودش رو که میخواد به شخصی نسبت بده ، معتبر جلوه بده. بدون اینکه این افراد واقعاً همچین روایتی رو نقل کرده باشن

در هر حال از اونجایی که من علم حدیث ندارم ، فقط ادامهء مباحث و نظرات کارشناسان رو دنبال میکنم و نظری نمیدم. اما نکته ای که بهش اشاره کردم ، کاملاً واضح است و ربطی به کارشناس بودن نداره

آبـرنـگـ;422537 نوشت:
[=microsoft sans serif]نمی‌خواستیم چیزی بگوییم چون هنوز هم آنگونه که باید و شاید، از گیجی در نیامده‌ایم ولی خب، امروزه نمی‌توان چیزی را از مردم پنهان کرد تا پریشان نشوند؛ زیرا در جهان ارتباط، هرچیزی گفته می‌شود.
گمان نمی‌کنیم پاسخ پذیرفتنی برای «تحریف قرآن» باشد و تنها می‌گویند: «این چیزها، تحریف نیست!»، «روایات استوار نیست!»
چه نیازی به حدیث هست؟ چیزی که تا این اندازه آشکار است، تنها نیاز به کمی اندیشیدن دارد!

*****

کشیشان مسیحی نیز، کسانی را که گفتند کیش مسیح تحریف شده است را، بی‌خدا می‌دانستند.

مورد بالا سفسطه است چون:
1 - با این حساب که شما گفتید ، بی خدایان خداپرست هستن!!!!
2 - اونهایی که من بهشون گفتم بی خدا ، خودشون این نام رو برای خودشون گذاشتن. میتونی اسماشون رو نگاه کنی

ولی موارد دیگه ای که گفتید خوب بود و تشکر
بحث رو دنبال میکنم

با سلام خدمت دوستان پاسخ ندادن کارشناسان چه دلیلی دارد؟

با vivaziba موافقم. خودم رو عرض میکنم ، سواد من و اطلاعاتم اونقدر نیست که بخوام تمام مطالب رو بدونم و برای همین هست که به همچین سایت هایی میام. دلم میخواد حقیقت رو بدونم و به حق مطلب برسم. چه موافق چه مخالف
البته منظورم نادیده گرفتن زحمات زیاد دوستان نیست. شاید هم تحقیقات و مطالعه ای نیاز بوده که کارشناسان دارن انجام میدن

دوستان موافق و مخالف مطلب پست بنده رو ببخشن ، ولی خواستم یه پیشنهاد بدم
به نظرم اگر کسانی که موفق تحریف قرآن هستن ، مطلب مشخصی رو مطرح کنن تا کارشناسان پاسخ بدن بهتره. منظورم دقیقاً یک موضوع واحد و مشخص هست. مثلاً فلان سوره ، فلان آیه ، در جاهای مختلف شکل متفاوت داشته. یا اینکه فلان شخص در فلان کتاب مطلبی درمورد تحریف قرآن گفته. وقتی در این موضوع به نتیجه رسیدن ، به موضوع بعدی بپردازن. البته این نظر شخصی و یه پیشنهاد هست

سلام بر همه دوستان و عزیزان

برادر عزیز و بزرگوار : جناب رضا :

در بحبوحه یک بحث جنجالی همچون تحریف قرآن که می تواند منجر به بطلان اصل و اساس دین شود جنابعالی تشریف می آورید و از تلفظ های زبان های خارجی می گویید ، نه من ، هر کس دیگری هم باشد تصور می کند که شما مزاح می فرمایید .

اساسا آنچه شما مطرح کردید با موضوع تفاوت قرائات و مصاحف صحابه کلا در تضاد است ، اگر نخواهیم زیاد وارد بحث شویم و به همین سطح ظاهری بسنده کنیم ، تفاوت تلفظ های شکلات و چاکلت ، در میان دو زبان است ، لیکن اختلاف قرائات در میان یک زبان است ، آنهم زبان اعراب و حرکات ! لذا اگر کسی به زبان فارسی به " میز " بگوید " دیوار " می گویند وی اسم میز را تحریف کرده و یا تغییر داده است .

اما اینکه در مورد جمع آوری احادیث و روش های نگارش آن صحبت کردید حمل بر نداشتن اطلاعتان در آن خصوص میکنم .

شما و برادر بن موسی خوب دقت کنند که همین طوری یک عالم نمی تواند بیاید و برای خودش سند ارائه کند ، یعنی روایتی را از جانب خودش بسازد و بعد بگوید من اینرا از فلانی شنیدم و او هم از فلانی و همینطور الی آخر . از ابی زرعه رازی یکی از استادان بلامنازع علم رجال و حدیث در قرون سوم و چهارم هجری ، سوال شد که چگونه فرد دروغ گو و فرد صادق را از هم تشخیص می دهی ؟ گفت همانطور که طبیب بیمار و بیماری را تشخیص می دهد !

یک مثال عینی می زنم : شما مسلما در اطراف خودتان دوستانی دارید که به علت با هم بودن در یک بازه زمانی نسبتا طولانی تقریبا می توانید در مورد راستگو و یا دروغگو بودن وی حکم تقریبی بدهید . اگر فردی که در نزد شما زیاد اعتبار و وثاقتی ندارد برایتان خبری بیاورد ، در درجه اول سعی می کنید که به خبر وی اعتنا نکنید ، چرا که قبلا احتمالا از او اخبار دروغ شنیده اید ، اخبار راست هم شنیده اید ، لذا در جستجوی طریق و یا سندی دیگر برای این خبر به افراد و یا منابع دیگر رجوع می کنید . این حکم کردن ها را اصطلاحا در علم رجال جرح و تعدیل می گویند .

و بعدهم قبلا توضیح دادم که جعل روایت برای تحریف قرآن برای یک فرد مسلمان یعنی تیشه به ریشه خود زدن !

مثالی می زنم : فردی برای شما خبری می آورد که دقیقا عقاید همان ناقل خبر را زیر سوال می برد ، شاید در ابتدا تعجب کنید و بگویید احتمالا این فرد دیوانه شده که علیه اعتقادات خود خبر نقل می کند ! اما بعد از مدتی فکر کردن چنین به نظر می رسد که احتمالا این خبر آنقدر شایع و رایج بوده که حتی چنین فردی هم نتوانسته آنرا انکار کند و لذا آنرا نقل کرده است . در بینابین همین شک و یقین فرض کنید افراد بیشمار دیگری هم همان خبر را برای شما نقل کنند ، افرادی که دقیقا دارای همان اعتقاد هستند و البته از نظر صدق کلام هم مشکلی ندارند . در این حالت به یقین می رسید که چنین مطلبی حقیقت دارد . چرا که اگر نداشت حتی چنین افرادی هم آنرا نقل نمی کردند !

دقیقا این مثال بر تحریف قرآن منطبق است . اعتقاد یک مسلمان باید اینگونه باشد که قرآن تحریف نشده است ، اما اگر همان مسلمان در کنار بیشمار مسلمان دیگر با قطعیت از تحریف و نقصان و نابودی قرآن سخن بگویند و بزرگان و علمای دیگری هم بر سخن آنان صحه بگذارند ، من فکر می کنم که دیگر به جز تعصب هیچ چیزی نمی تواند مانع از پذیرش آن خبر شود .

و لذا برادر عزیز ما که تحریف قرآن را از کیسه خودمان که بیرون نمی آورم ، در پرتو همین روایات بیشمار و متواتر و نظرات علمای بزرگ اسلامی چنین نتیجه ای به دست می آید و غیر اینرا نمی توان انتظار داشت .

موفق باشید .

خب جناب عبدالرسول ، نظر شما درمورد پیشنهاد بنده چیه؟

رضای بزرگوار :

هیچ مانعی برای بحث نیست

آیه می خواهید ؟

آوردم ، آیه وضو ، خیلی هم ملموس و جالب می تواند باشد .

سوره می خواهید ؟

بفرمایید :

عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ:

" كَانَتْ سُورَةُ الْأَحْزَابِ تُوَازِي سُورَةَ الْبَقَرَةِ وَكَانَ فِيهَا: الشَّيْخُ وَالشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ

ترجمه :

همانا سوره احزاب ( که امروزه 73 آیه دارد در تعداد آیات ) در ردیف سوره بقره ( که امروزه 286 آیه دارد ) بود و همانا در آن آیه ای بود با این مضمون : هرگاه پیرمرد و پیزنی با یکدیگر زنا کردند آنها را سنگسار کنید .

منبع :

المستدرک علی الصحیحن ، کتاب التفسیر ، باب تفسیر سورة الاحزاب . از اهل سنت

کتاب کافی باب الرجم و الجلد روایت 6 ، التهذیب باب حکم الزنی روایت 8 ، من لا یحضر روایت رقم 28975 . از شیعه .

کسانی که روایت را صحیح دانسته اند : نویسنده کتاب ، حاکم نیشابوری می گوید این حدیث صحیح الاسناد است . ذهبی در تلخیص می گوید این حدیث صحیح است . البانی در سلسلة الصحیحة و تعلیقات حسان می گوید این روایت صحیح است . دکتر احمد شاکر و شعیب الارنووط در تعلیق بر مسند احمد روایت را صحیح دانسته اند .

البته در لفظی دیگر که در مسند احمد بن حنبل آمده است می خوانیم که ابی بن کعب می گوید :

لَقَدْقَرَأْتُهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِثْلَ الْبَقَرَةِ، أَوْ أَكْثَرَ مِنْهَا، وَإِنَّ فِيهَا آيَةَ الرَّجْمِ

یعنی : همانا من آن ( سوره احزاب ) را همراه پیغمبر می خواندم و آن مثل سوره بقره ( در تعداد آیات ) و یا حتی بیشتر از آن بود و همانا به درستی در آن آیه سنگسار بود .

اولا :

ابی بن کعب یکی از داناترین صحابه به قرائت قرآن بوده است ، چنانچه خلیفه دوم در ضمن روایتی صحیح می گوید : داناترین ما صحابه به علم قرائت ابی بن کعب است . پس ما روایت یک عرب جاهل به قرآن را نمی خوانیم ، بلکه سخن کسی است که با قرآن سروکار داشته و به رموز آن آگاه است .

ثانیا :

در روایت مسند احمد می گوید : که همانا من همراه پیامبر آنرا می خوانده ام ، دوستان عزیز دقت کنید : ابی بن کعب همراه پیامبر آیاتی را می خوانده که امروزه اصلا در قرآن یافت نمی شود . به حق چیزهای نشنیده !!!

ثالثا :

فقط اهل سنت نیستند که چنین روایاتی دارند ، بلکه از زبان امام جعفر صادق نیز وارد شده که فرمود : در قرآن آیه رجم بوده است !

رابعا :

این روایت صحیح ، آشکارا دو مطلب را بیان می کند :

1 ) آیه ای به نام سنگسار در قرآن بوده است و امروزه نیست ،

2 ) 213 آیه و حتی بیشتر از قرآن امروزی کم شده است ، آنهم فقط از سوره احزاب !

البته بزرگواران دقت کنند که تعداد این دست از روایات فراوان است ، لیکن به دلیل اختصار به بعضی از آنها در ضمن پست هایم اشاره می کنم .

لذا برادر عزیز :

بنده هر گونه که مایل باشید می توانم بحث کنم ، لیکن بحث تحریف تنها به قرآن ختم نمی شود ، بلکه اسناد بیشماری وجود دارد که نشان می دهد سنت پیامبر هم تحریف شده . یکی از آن اسناد همین اختلاف امت است .

به هر حال امیدواریم این بحث ها زود تر پاسخ داده شوند که حداقل تکلیف من بیسواد مشخص شود .

الحمد لله .

موضوع قفل شده است