جمع بندی تحدی من با قرآن به زبان فارسی

تب‌های اولیه

119 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ملاصدرا;526183 نوشت:
یکی از جنبه های مثلیت قرآن قطعا صدور آن از پیامبر امی است یعنی کسی که خواندن و نوشتن نمی داند به این معنا شرایط پیامبر در مثلیت قرآن قطعا دخیل است اما تمام ویژگی هایش دخیل نیست مثلا اثر انگشتش یا قدش یا ... که تاثیری در اصل قرآن و مطالب آن ندارد

با سلام.
البته اثر انگشتان را مثال زدم ولی مسلما جامعه ای که در آن زندگی می کرده و پدر و مادری که از آن بدنیا آمده و تمام اتفاقاتی که برای وی در طول زندگی اش افتاده شبیه به هیچ شخص دیگری نیست و همه اینها به نوعی مستقیم یا غیر مستقیم در قرآن اثرش را گذاشته است.
اگر با متد شما بخواهیم جلو برویم تحدی امری غیر عقلانی و محال خواه شد مگر اینکه روش جناب دانش را قبول کنیم و تحدی را منحصر به زان عربی ندانیم.
قصد بنده فقط همین بود.
ملاصدرا;526183 نوشت:
مثلا در زمان جاهلیات مطالبی گفته شود که عمق علمی آن سال های بعد فهمیده شود

اگر از 114 سوره قرآن فقط یک سوره فاقد این مساله ای باشد که شما می گویید می توان شبیه به همان یک سوره را آورد. بر این اساس نیاز نیست مطالبی بگوییم که سال ها بعد به صحت آنها بشر واقف شود.
ملاصدرا;526183 نوشت:
اگر بخواهیم این مطالبی که اول تاپیک ارایه شد را با قرآن مقایسه کنیم متوجه می شویم که قطعا قرآن از آن بهتر است

بر این اساس ظاهرا شما قبول کردید که تحدی را می توان به زبان غیر عربی هم ارایه کرد. لذا شروع به تحلیل و بررسی مصداق تحدی کردید.
در این زمینه خود آورنده می تواند دفاع کند.
و من الله توفیق

به زودی تفسیری زیبا از این سوره بیان خواهم کرد
موفق باشید

شریعت عقلانی;526187 نوشت:
البته اثر انگشتان را مثال زدم ولی مسلما جامعه ای که در آن زندگی می کرده و پدر و مادری که از آن بدنیا آمده و تمام اتفاقاتی که برای وی در طول زندگی اش افتاده شبیه به هیچ شخص دیگری نیست و همه اینها به نوعی مستقیم یا غیر مستقیم در قرآن اثرش را گذاشته است.
اگر با متد شما بخواهیم جلو برویم تحدی امری غیر عقلانی و محال خواه شد مگر اینکه روش جناب دانش را قبول کنیم و تحدی را منحصر به زان عربی ندانیم.
قصد بنده فقط همین بود.

سلام مجدد
در اینکه مثل آوری قران محال است هیچ شکی نیست چنانچه تمام معجزات سایر انبیاء هم محال بودند (البته محال عقلی نیست بلکه محال عادی است چون اگر محال عقلی بود خود پیامبر هم نمی توانست آن را انجام دهد) لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا
مثلا اینکه شخصی، مرده ای را زنده کند محال است مگر از جانب خدا و این یکی از معجزات حضرت عیسی بود که بدان تحدی نیز می کرد و این امر برای بنده و شما ممکن نیست اما این به معنای بطلان تحدی عیسی نیست.
یکی از وجوه اعجاز قرآن هم همین است (وقتی می گوییم اعجاز یعنی همین که دیگران از انجام آن کار عاجز هستند) که پیامبر با آن شرایط که اگر یک حرف عادی هم بزند باید از او تعجب کرد که او که نه خواندن و نوشتن می داند نه با شخص با سوادی در ارتباط بوده و نه ... چگونه این مطالب ساده را هم می تواند بگوید،حال چه رسد به اینکه بیاید قرآن عظیم را بیان کند.
شریعت عقلانی;526187 نوشت:
اگر از 114 سوره قرآن فقط یک سوره فاقد این مساله ای باشد که شما می گویید می توان شبیه به همان یک سوره را آورد. بر این اساس نیاز نیست مطالبی بگوییم که سال ها بعد به صحت آنها بشر واقف شود.

فرضاً که بپذیریم که چنین چیزی که شما می گویید باشد یعنی سوره ای باشد که فاقد این مسئله باشد (هر چند که چنین نیست) اما تحدی قرآن به یک سوره هست اما نه یک سوره ای مثل یکی از سوره های قرآن! بلکه به سوره ای مثل تمام قرآن
برخی این آیه را اشتباه ترجمه می کنند وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
می گویند اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن سوره بیاورید
که همانند آن سوره ترجمه غلط است زیرا در قرآن من مثله اشاره شده و ضمیر"ه" نمی تواند به سوره برگردد زیرا سوره مونث است و اگر منظورش این بود باید می گفت فاتوا بسوره من مثلها
مفسرین در اینکه ضمیر ه به چه بر می گردد دو احتمال داده اند:یکی به پیامبر امی و دیگری به کل قرآن
فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ من مثل محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم رجل منكم لا يقرأ و لا يكتب و لا يدرس كتاباً و لا اختلف إلى عالم و لا تعلم من احد و أنتم تعرفونه في أسفاره و حضره بقي كذلك أربعين سنة ثم أُوتي جوامع العلم حتى عَلِم عِلم الأوّلين و الآخرين أو من مثل هذا القرآن من الكتب السّالفة في البلاغة و النّظم.

پس باید اگر یک سوره می آورد در آن هم اعجاز علمی باشد هم دیگر اعجازی که در تمام سور دیگر هست و یا اینکه 10 سوره بیاورد با تمام جنبه های اعجازی که در قرآن است و یا 114 سوره بیاورد وی مختار است.

شریعت عقلانی;526187 نوشت:
بر این اساس ظاهرا شما قبول کردید که تحدی را می توان به زبان غیر عربی هم ارایه کرد. لذا شروع به تحلیل و بررسی مصداق تحدی کردید.

خیر بلکه این نقد در جواب سخن شما بود که می گفتید با این شرایطی که برای تحدی وجود دارد نمی توان مثل آن اشعار اولیه تاپیک را آورد بنده گفتم بهتر از آن وجود دارد و آن قرآن است و ادله را هم ذکر کردم

دانش;524557 نوشت:
با سلام
بگو اوست خدای عزوجل ۱ خدایی که طاعتش موجب قربت است ۲ و شکرگزاری اش مزید نعمت ۳ [HL]پس خدا را انچنان که شایسته است عبادت کن[/HL] و زکات بده ۳ و کافران را نزدیک است طعامی تند و فلزات گداخته

یک اشکال به محتوای سوره شما:
در اینجا بیان شده خدا را آنچنان که شایسته است عبادت کن در حالی که به مقتضای اینکه خداوند کمال مطلق است و اینکه انسان اگر از ابتدای زندگیش تا آخر عمرش خدا را عبادت کن این عبادت شایسته او نیست چون اگر شایسته او باشد لازم است که خداوند محدود باشد(زیرا عبادت محدود شایسته او شده بنا بر این شایستگی خداوند هم محدود است در حالی که شایستگی خداوند محدود نمی باشد) پس خداوند دارد در خواستی غیر منطقی و محال از انسان های می نماید و این نشانگر بطلان این سوره است زیرا شخص حکیم چنین در خواستی که محال است نمی کند.
چنانچه در صحیفه سجادیه امام سجاد می گوید مَا عَبَدْنَاكَ‏ حَقَ‏ عِبَادَتِك‏ (آنگونه که شایسته عبادت توست تو را عبادت نکرده ایم)

سلام اخوی اگر دست من بود این جمله شمارا سردر اسک دین مینوشتم تا همه از ان لذت ببرند و حظ کنند!
زیرا عبادت محدود شایسته...
اولا. شما چگونه از این که عبادت خدا محدود است به محدود بودن شایستگی او رسیدید !!!
دوما اگر عبادت کردن دارای چنین خواصی بود دیگر خدا مارا نمیافرید و دستور به عبادت نمیداد!
میبینید?تناقض!

السلام علی من اتبع الهدی
جناب ملاصدرا به نکته ی بسیارمهمی اشاره فرمودند...

روزی خداوند به حضرت موسی علیه لسلام وحی کرد: شکر مرا به جا بیاور.
موسی علیه السلام فرمود: پرودگارا شکر!
سپس فرمود: همین شکر کردن را تو به یاد من انداختی. پس به خاطر همین یادآوری ات هم شکر.
سپس گفت: همین شکر مجدد هم به واسطه ی تو به یادمن افتاد پس بازهم شکر...
دفعه ی چهارم هم رحمت تو شامل حالم شد و به یادم افتاد که شکر کنم پس ....

درنهایت فرمود: هرگز نمی توانم شکر واقعی تو را آنگونه که شایسته ی توست به جا آورم.
----------
عبادت و اطاعت خداوند نامحدود و بی نهایت است.
یکی از اذکار رایجی که درنماز می گوییم : و تقبل شفاعته و ارفع درجة
یعنی از خدا می خواهیم که درجه ی رسول الله را بالاتر ببرد. درحالی که ایشان، بهترین مخلوق خدا هستند و درجه ی ایشان از همه بالاتر است.
این نشان دهنده ی عبادت نامحدود پروردگار است.

جناب دانش عزیز عجب ذهن تناقض یابی دارند!

یک نکته ی جالب:
فرض بفرمایید روز قیامت شد و در محضر خداوند قرار گرفتیم.
می پرسند: چرا گناه کردی؟
می گوییم: نمی دانستیم که گناه است.
می پرسند: چرا قرآن را نخواندی؟
می گوییم: قرآن که معجزه نبود.
می پرسند: چرا نبود؟
می گوییم: ما توانستیم به تحدی آن پاسخ دهیم.

سپس خدا می گوید: عه! راست میگید. حواسم نبود. ببخشید دفعه ی بعد یه قرآن بهتر می فرستم.

همان قدر که ان داستان، خنده دار است، تحدی ایشان هم همانطور.

معلوم است که هیچ کس سزاوار خداوندی اش نمیتواند او را عبادت کند منظور خدا در این سوره پیروی از الگو یعنی پیامبر و امامان است. و همین برای مردم شایسته است ببینید چقدر ظریف. این نکته را به یاد شما اورده که شما در مقابل خدا هیچ و عاجزید و منظور خدا هم از گفتن این ایه به پیامبر همین است
البته اگر شما با کلمهی شایسته مشکل دارید میتوانید از کلمهی بایسته استفاده کنید به معنی واجب و لازم
موفق باشید

[="Navy"]

دانش;526213 نوشت:
اولا. شما چگونه از این که عبادت خدا محدود است به محدود بودن شایستگی او رسیدید !!!

سلام
ما گفتیم جمله شما نشدنی یا به بیانی محال است و از خداوند حکیم امر به محال بعید است پس جمله شما از شخص حکیم نیست و محتوای عقلی ندارد
جمله محال شما اینچنین بود:پس خدا را انچنان که شایسته است عبادت کن
سوال:آیا می توان خدا را آنگونه که خدا شایسته آن است یک انسان محدود عبادت کند اگر از اول عمرش تا آخر عمرش وی را عبادت کند؟
اگر جواب شما خیر است که مطلب ثابت است (یعنی در خواست سوره شما محال است)
اگر جواب شما بله باشد توصیح دادیم که چنین چیزی نمی تواند باشد زیرا
1-انسان هر چند سال که شخصی را عبادت کند با توجه به محدودیت در زمان و ... عبادتش هم محدود می شود زیرا خود انسان محدود است.
2-شایستگی هر شخص به میزان کمال اوست یعنی شایستگی یک فرد برای تعریف و عبادت و ... به میزان کمال او بستگی دارد.
3-خداوند کمال مطلق است پس عبادت شایسته او طبق گزاره(2) مطلق است و نا محدود
4-با مقایسه گزاره (3) و (1) به این نتیجه می رسیم که انسان نمی تواند آنچنان که شایسته خداوند است خداوند را عبادت کند.
دانش;526213 نوشت:
دوما اگر عبادت کردن دارای چنین خواصی بود دیگر خدا مارا نمیافرید و دستور به عبادت نمیداد!

گفته شد سوره شما امر محالی را خواسته است و گفته است انچنان که شایسته اوست او را عبادت کن در حالی که طبق مطالب قبل که بیان شد چنین چیزی محال است بنا بر این قرآن نمی گوید خداوند را آنچنان که شایسته اوست عبادت کن بلکه می گوید آنچه که در توان توست خدا را عبادت کن یا تقوا داشته باش.
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[/]

جناب ملاصدرا این جملات تفسیر دارد با نگاه به ظاهر ان نمیتوانید به لایه های عمیق ان برسید و منظور ان ها را درک کنید و میشید مثل وهابی ها

بسیار تاپیک جالب شده
قرآن میگه وادعو شهداءکم اون وقت اینجا جناب ملاصدرا که مسلمان هستند شدند قاضی برای قضاوت و دارند به مطالب پست اول ایراد میگیرند.
من توی پست اولم توی این تاپیک گفتم اگر بنا باشه توی بازی ایران و آرژانتین ، داور از ایران باشه که قطعا ایران میبره:khandeh!:
جناب ملاصدرا شما هزارتا عیبم که به 5 آیه پست اول بگیرید ما اصلاحش میکنیم اون وقت دیگه چه ایرادی میتونید بهش بگیرید؟
تحدی قرآن رو باور کردن مثل این میمونه که توی بدن انسان قبول کنیم قلب برترین ارگانه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
کسی نمی گوید مثل لزوماً عین است.همچنین از حرف های ما نمی توان برداشت کرد چون تحدی باید به عربی باشد،پس به عینیت مثل می رسیم.خیر.ما می گوییم متن تحدی باید ویژگی های کلی آیات قرآن را داشته باشد.یکسری ویژگی ها هست که در تمامی آیات و سوره ها مشترک است.متنی که در تحدی آورده می شود باید این ویژگی ها را داشته باشد.در امور دیگر می تواند با آیات و سوره ها فرق کند.
این که آوردن مثل قرآن هم محال است که برای ما واضح است.علتش ولی چیزی است که برادر ملاصدرا گفتند.نه این که از عربی بودن و سایر ویژگی ها برویم جلو و نتیجه بگیریم مثل باید عین باشد.

Ezio;525831 نوشت:
اينكه زبان عربي كامل هست و بقيه زبان ها ناقص هست، فقط يك ادعاي نژادپرستانه اسلامي و عربي هست كه در راستاي تحقير ديگر زبان ها و فرهنگ ها بكار ميرود(مانند اينكه زبان جهنّم فارسي هست و بهشت عربي)
وگرنه زبان عربي تنها براي مسلمانان و اعراب ارزش دارد و بخاطر جمعيت زياد اعراب هست كه از زبان هاي زنده ي دنياست
مهم ترين ادعا بر كامل بودن زبان عربي سخت بودن اون هست كه زبان هايي مثل چيني خيلي سخت تر هست!
و دليل ديگه هم فرق داشتن صيغه هاي مؤنث و مذكر هست !
كه هـيچ دليلي بر كامل بودن نيست
و باعث سخت تر شدن و نوعي تبعيض جنسيتي هست

جناب اتزیو ادیتوره (یا به نحوی آدیتوره) اگر مشکل شما این است که فکر می کنید ما از کامل بودن زبان عربی،می خواهیم به برتری اعراب پل بزنیم،باید به شما بگویم که خیر.به هیچ وجه چنین قصدی نداریم.اصلاً به جای عربی می گوییم زبان اسلامی.در اینصورت دیگر بحث نژاد و قومیت مطرح نیست و بحث دین مطرح می شود.
اما در خصوص سخت بودن و این ها،به این کار شما می گویند مغالطه پهلوان پنبه.چون دارید یک مدعای دیگر را به ما نسبت می دهید.ما کجا گفتیم چون عربی سخت ترین زبان است،پس کاملترین زبان است؟!
قیاس عربی و چینی هم می شود گفت یک قیاس کاملاً غلط است.اصلاً زبان چینی چیزی به نام "الفبا" ندارد بلکه متشکل از چندین کاراکتر است.و الا الفبا به آن معنایی که می می شناسیم و آن ها را ترکیب می کنیم تا کلمات و واژگان جدید بسازیم،در چینی اصلاً وجود ندارد.از همین مطلب می توانیم به یک برتری عربی بر چینی برسیم (هر چند شاید بشود گفت که چنین قیاسی غلط است).
مسئله مربوط به صیغه های مونث و مذکر هم فقط در عربی نیست.در زبانی مثل فرانسه هم هست.ضمن این که این "تبعیض" به آن معنای مذمومش نیست،زیر اگر تبعیض است،برای جنس مذکر هم تبعیض است.بلکه اتفاقاً این از ویژگی های خوب زبان عربی است که ابهام در جملات را کمتر می کند.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

با سلام و عرض ادب و تشكر از مشاركت كاربران گرامي
بسياري از پستهاي اين تاپيك ، مصروف شده است به موضوع اينكه آيا زبان تحدي بايد زبان عربي باشد يا خير و اينكه آيا زبان عربي زبان برتر است يا خير .
به نظر بنده در بحث پاسخ به تحدي قرآن كريم نياز چنداني نيست متعرض بحث زبان تحدي بشويم زيرا بدون آن هم مي شود نتايج مستدل و محكمي در باب عدم توانايي در پاسخ به تحدي قرآن كريم گرفت و ظاهرا تعرض به زبان تحدي ناخودآگاه بحث عدم توانايي در پاسخ به تحدي را به انحراف مي كشاند لذا بنده در پست اول از جناب دانش درخواست كردم كه مولفه هاي مثليت را در پاسخي كه به تحدي قرآن ارائه دادند بيان كنند و عرض شد كه زبان تحدي مد نظرم نيست البته نه اينكه مهم نباشد بلكه فعلا متعرضش نمي شويم.

نقل قول:
دانش;مولفه ها و معیار های مثلیت بنده فقط فصاحت است و بلاغت همان طور که میدانید در تمام سور قران وجوه اعجاز یکسان نیست و در بعضی فقط فصاحت و بلاغت اعجاز است و در بعضی دیگر بیشتر
لطفا مستند اين سخنتان را بيان كنيد . شما بر اساس كدام منبع يا استنادي تنها مولفه و وجه اعجازي كه در تمام سور قرآن وجود دارد را فقط فصاحت و بلاغت مي دانيد ؟ به عبارت ديگر چه منبع و دليلي شما را مطمئن ساخته كه تنها وجه اعجازي كه در تمام سور قرآني موجود است ، فقط فصاحت و بلاغت است و وجه يا وجوه ديگري نيست كه در تمام آيات و سور وجود داشته باشد ؟

; نوشت:
از اين تحدي ها تو فيس بوك هم زياد ميذارن
و من تا حالا نديدم پاسخي در برابر تحدي ها بدن!
تازه جمله اي خوندم كه مي گفت:
هيچ سخني نمي تواند مانند يك سخن ديگر باشد
چون يا بايد شبيه اون سخن باشه، يا خود اون سخن باشه
مثلاً عدد 2 فقط با خودش برابر هست، شما مي توني عددي مثل 2 بياري كه برابر 2 باشه؟
خير

اين مطلب يك مغالطه است زيرا قرآن كريم در آيات متعدد خود را معرفي نموده و محورهاي مهم مماثلت را بيان فرموده است . همچنين از بررسي نوع برخورد كفار و مشركين و جملاتي كه در وصف قرآن و نبي اكرم ( صلي الله عليه و آله وسلم ) بكار مي بردند ، مي توان به محورهاي مماثلت دست يافت . البته در اين خصوص بايد بحث عميق تري صورت بگيرد كه ان شاء الله در همين تاپيك بدان خواهيم پرداخت . كساني كه به چنين دلايلي در عدم توانايي به پاسخ به تحدي متوسل مي شوند در واقع عجز خود را در زير مغالطاتي پنهان مي نمايند تا اين عجز را موجه و درخواست تحدي را غير موجه جلوه دهند .

نقل قول:
خیلی خنده داره که قرآن میگه وادعو شهداءکم یعنی شما که مدعی هستی با کسانی که میگن قرآن معجزه است برین توی یه دادگاه بشینین و قاضی این دادگاه هم قاعدتا نباید مسلمون باشه.خوب اگر مسلمون نباشه یعنی قرآن رو به عنوان معجزه قبول نداره اگرم مسلمون باشه که اصلا نمیتونه قاضی باشه چون مثل اینه که توی مسابقه بین ایران و آرژانتین ، داور از ایران باشه

در واقع آنچه براي شما خنده دار جلوه نموده ، فهم ناقص و نا تمامي است كه بر اساس اطلاعات نادرست از قاضي تحدي در ذهن داريد .شما حتي نمي دانيد كه قضاوت در مورد اينكه قران چگونه كتابي است ، محقق شده و گزارشش در قرآن كريم بيان شده است ، قاضي هم يكي از سرسخت ترين مشركين و دشمنان اسلام بود و نتيجه قضاوتش نيز در قران كريم مندرج است البته او به تحدي پاسخ نداد زيرا اديبي متبحر و حرفه اي بود و تخصص حرفه اي اش را با ورود به چنين ميداني كه نتيجه اش را يقينا شكست مي دانست به مخاطره نيانداخت بلكه زماني كه از او قضاوتي در خصوص قران كريم خواستند با وجود اينكه منافعش اقتضاي پنهان نمودن الهي بودن اين كتاب شريف را بطور رسمي داشت اما قضاوت او و كلمات بكار رفته اش گوياي عجز بشر از آوردن مانند قران است .

در صدر اسلام زماني كه وليد بن مغيره- كه خود ادعا مي كرد به اشعار جن و انس آگاه است – و از مخالفان سرسخت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) بود به قضاوت در خصوص قرآن نشست (1)، جز اعتراف به غير بشري بودن قرآن ننمود و اين مساله را با ساير سردمداران مشركان نيز مطرح كرد و جالب اينكه توصيفي كه نهايتا چنين فردي از قرآن نمود ، سحر نبود بلكه "سحر يوثر " بود . چرا وليد اين توصيف را نهايتا براي قرآن برگزيد ؟" سحر يوثر" با سحر چه تفاوتي دارد؟

(1)- يكى از دانايان معروف و فصيحان و بليغان قريش وليد بن مغيره مخزومى پدر خالد بن وليد و عموى ابوجهل مشهور بود كه مردى سخن سنج و انديشمند به شمار مى ‏رفت.به طورى كه او را حكيم عرب مى ‏دانستند. امين الدين طبرسى مفسر بزرگ شيعه و مؤلف كتاب مشهور «مجمع البيان‏» در تفسير قرآن مى ‏گويد: وليد بن مغيره پيرى كهنسال بود و از حكام عرب به شمار مى ‏رفت. عرب در محاكمات خود به وى مراجعه مى ‏كردند و اشعار خود را براى اظهار نظر بر او مى ‏خواندند. هر شعرى را او مى ‏پسنديد، شعر برگزيده بود. روزى بزرگان قريش نزد وى آمدند و پرسيدند: سخنانى كه محمد مى ‏گويد چيست؟ آيا سحر است، يا جادو است، يا خطابه است؟ وليد بن مغيره گفت: بگذاريد بروم از نزديك سخن او را بشنوم سپس اظهار نظر كنم. سپس برخاست و آمد در حجر اسماعيل و نزديك به پيغمبر نشست و به پيغمبر گفت:اى محمد! قسمتى از شعرت را براى من بازگو كن. پيغمبر فرمود: شعر نيست، بلكه كلام خداوندى است كه پيغمبران را برانگيخته است. وليد گفت:پاره‏ اى ازآن را بر من بخوان. پيغمبر شروع كرد به خواندن سوره «حم سجده‏» تا به اين آيه شريفه رسيد: «اگر از شنيدن اين آيات روى برتافتند اى پيغمبر بگو من شما را از صاعقه‏ اى مانند صاعقه‏ اى كه بر قوم عاد و ثمود فرود آمد بيم مى‏ دهم‏»( فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود. سوره فصلت آيه 130) همين كه وليد اين را شنيد به سختى لرزيد و موى بر بدنش راست‏ شد، سپس برخاست و به خانه‏ اش رفت، و به سوى قريش بازنگشت.قريش به ابوجهل گفتند: وليد عمويت دين محمد را پذيرفته است. ديدى كه به طرف ما نيامد. سخن محمد را شنيد و به خانه‏ اش رفت. قريش از اين واقعه سخت غمگين شدند. روزبعد ابوجهل به نزد وليد رفت و گفت، عمو! ما را سرشكسته و رسوا ساختى! وليد گفت: چطور برادر زاده؟

ابوجهل: براى اينكه به دين محمد گرويده‏ اى.

وليد بن مغيره: نه، من به دين محمد نگرويده ‏ام، و همچنان بر آئين قوم خود و پدرانم (بت پرستى) باقى هستم، ولى من سخن كوبنده ‏اى از وى شنيدم كه بدنها را به لرزه مى ‏آورد.

ابوجهل: آيا آن سخن شعر بود؟

وليد: نه، آنچه من شنيدم شعر نبود.

ابوجهل: خطابه بود؟

وليد: نه، زيرا خطابه كلامى پيوسته است، ولى سخنان محمد كلام پراكنده است كه شبيه به هم نيست و داراى زيبائى خاصى است.

ابوجهل: پس همان خطابه است.

وليد: نه، خطابه نيست.

ابوجهل: پس چيست؟

وليد: بگذار درباره آن درست فكر كنم.

فرداى آن روز سران قريش وليد بن مغيره را ملاقات نموده و پرسيدند:خوب، به نظرت آنچه محمد مى ‏گويد چيست؟ وليد گفت: بگوييد: سحر است. زيرا دلهاى مردم را به سوى خود جذب كرده است!

طبرسى سپس از «عكرمه‏» مفسر معروف روايت مى‏ كند كه گفت: وليد بن مغيره به حضور پيغمبر رسيد و گفت: چيزى بر من قرائت كن. پيغمبر اين آيه را قرائت فرمود:«خداوند امر به عدل و احسان مى‏كند و دستور داده كه حق نزديكان را ادا نماييد، و از فحشا و منكر و ظلم بپرهيزيد. خدا بدين گونه شما را پند مى‏دهد، تا مگر آن را به ياد داشته باشيد.»( ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون.سوره نحل آيه 89)

وليد چون آن را شنيد گفت: اى محمد! بار ديگر آن را بخوان. پيغمبر هم دوباره آيه مذكور را قرائت فرمود.در اين جا وليد گفت:به خدا قسم اين سخن شيرينى خاصى دارد و زيبائى مخصوصى از آن مى‏ درخشد. درختى است كه شاخه آن پرميوه و تنه آن پربركت است. اين سخنى است كه بشر نمى ‏تواند آن را به زبان آورد.( اعلام الورى صفحه 41)

" سحر يوثر" يعني سحري كه اثر مي گذارد . يعني به محض شنيدن ، اثر مي كند . اين چه توصيفي بود ؟ وليدي كه استاد سخن سرايي و اديبترين فرد عرب بود چرا چنين توصيفي از قرآن نمود ؟ توضيح اينكه وقتي نبي مكرم اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) قرآن را تلاوت مي كردند ، مردم با شنيدن اين آيات كريمه و نوراني ، تاثيرات آن را در جان خويش وجدان مي كردند ( نكته: اعجاز تاثير نفساني آيات قرآن كه اين تاثير گذاري و اين وجه اعجاز را علاوه بر اين توصيف و اين آيه مي توانيد به وضوح در ايه 26 فصلت و توصيه كفار به يكديگر بيابيد: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ و كسانى كه كافر شدند گفتند به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد شايد شما پيروز شويد ) و اين چيزي نبود كه آنرا بتوانند منكر شوند حتي وليد بن مغيره خود تاثير اين آيات را - در مسجد الحرام ،آنجا كه از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) خواست آنچه بر او وحي مي شود را بر وي برخواند – دريافت ، سايرين نيز اين تاثير را در جان خود مي يافتند لذا وليد براي اينكه سخن و اتهامش نسبت به پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم) مورد تكذيب قرار نگيرد مناسب ديد ، قرآن را "سحر يوثر" معرفي كند .يعني گفت قرآن كريم سحر است منتها از نوعي كه به محض شنيدن اثر مي كند ، در واقع ، اثري كه مردم از شنيدن اين آيات الهي در جان خود مي يافتند را تاثير سحر سخنان رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) معرفي نمود . وليد بن مغيره كه خود از بزرگترين ادباي عرب و دشمن و مخالف سرسخت پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) بود در مقام قضاوت و داوري در خصوص قرآن ، آنرا "سحري كه اثر مي كند " معرفي نمود و در واقع عجز خود و سايرين را از آوردن مثل آن به سحر بودن قرآن نسبت داد والا توصيفات ديگري مي توانست از قران كريم ارائه دهد . لذا قران كريم گروه مشخصي را براي قضاوت و داوري مشخص نكرده و داور تحدي مطلقا هر كسي مي تواند باشد حتي دشمن ترين افراد نسبت به قرآن . منتها در اين ميدان داوري هر فردي خود با بياني كه دارد اعتبار حرفه اي و تخصص خود را اظهار مي كند . مثلا وليد به دليل اينكه از بزرگترين ادبا و سخندانان بود ، هر گز اقدام به پاسخ به تحدي قرآن نكرد زيرا مي دانست اين ميداني نيست كه بتواند در آن پيروز شود و فقط در خصوص اين كتاب شريف قضاوت نمود - آنهم در حاليكه قضاوتش در ميان هم كيشانش با آنچه اعلام نمود كاملا متفاوت بود ، به هم كيشانش گفت "ماهذا قول بشر" "اين سخن بشر نيست" و به ديگران گفت "هذا سحر يوثر""اين سحري است كه اثر مي كند" – اما برخي افرادي كه از ادب و سخنوري بهره چنداني نداشتند مفتضحانه وارد اين ميدان شدند و جالب اينكه هركز از وليد و امثال وليد،نقلي وجود ندارد كه بربافته هاي آنان را تاييد و گفته باشند كه بله اينها هم مثل قرآن است زيرا در اينصورت اعتبار حرفه اي خود را از ميان مي بردند .

تشکر فراوان از حضور کارشناس عزیز و محترم تاپیک
جناب استاد هدی ، خیلی ساده مساله رو با هم بررسی میکنیم.
من مثلا یه شعر از اشعار مولانا رو میارم و میگم این تحدی من نسبت به قرآن.
1- طرف مقابل من که خدا باشه یا پیغمبرش باشه که حضور نداره و قاعدتا طرفدارانش مثل شما باید از کتابش دفاع کنند.درسته؟بسم الله
2- قاضی که بین حرف من و دفاع شما قضاوت کنه کیه؟قطعا از مسلمانان نمیتونه باشه چون همونطور که عرض کردم در بازی چند روز آینده ایران و نیجریه ، داور میدان به هیچ وجه نمیتونه از نیجریه یا ایران باشه.:Cheshmak:
3- فرض بفرمایید طبق معیارهای مثلیت ، شما از شعر مولانا ایراد میگیرید و میفرمایید مثل هیچ کدام از آیات قرآن نیست ، من میرم اصلاح میکنم و میارم دوباره شما ایراد میگیرید و من میرم اصلاح میکنم و میارم و ..... این روند قطعا تا جایی ادامه پیدا میکنه که من میتونم یک شعر از اشعار بی نهایت زیبا و معنادار مولانا رو طبق مزاج شما هم سطح با یکی از 7000 هزار ایه قران قرار بدم ، حال تکلیف چیست؟
نکته1 : احتمالا حضرت عالی میفرمایید هیچ وقت نمیتواند هم سطح ایات قران باشد که قطعا این توهین به شعور بشریت هست ، چون شما هزارتا ایراد هم که به تحدی بنده بگیرید من میرم اصلاحش میکنم ولی احتمالا مسلمانان باز هم با تعصب میگند فایده نداره:khandeh!:
نکته 2 : الان مثلا من میخوام به آیه "والعصر" تحدی کنم.ما که نفهمیدیم الان این آیه دقیقا چی داره که من باید بهش تحدی کنم؟"قسم به عصر".باید هم معنیش بیارم؟هم قافیه اش بیارم؟ اصلا الان خدا که میگه به یه آیه از کتاب من تحدی کنین الان من به چیچیه این آیه باید تحدی کنم؟
نکته 3 : مطمئن باشین اگر مولانا برای مثنوی به جای قرآن درخواست تحدی میکرد الان به جای 1 میلیارد مسلمون ، حداقل 4 میلیارد مسلمون داشتیم.
الله اعلم ما فی الصدور المومنین

جسارتا تاپيك را بستم تا ادامه پاسخها را قرار دهم و با ارسالهاي بين پاسخها ، هم بحث بنده تكه پاره نشود و هم سوالات كاربران گرامي با تاخير پاسخ داده نشود .پس از اتمام پاسخها ، تاپيك را باز خواهم نمود . با تشكر

نقل قول:

[=&quot]اگر از 114 سوره قرآن فقط یک سوره فاقد این مساله ای باشد که شما می گویید می توان شبیه به همان یک سوره را آورد. بر این اساس نیاز نیست مطالبی بگوییم که سال ها بعد به صحت آنها بشر واقف شود.[=&quot]

مساله اينجاست كه ما تصور مي كنيم تمامي سوره ها فقط و فقط در يك وجه از اعجاز – يعني فقط وجه فصاحت و بلاغت- مشتركند . بنده از جناب دانش هم درخواست كردم كه منبع اين ادعا را بفرمايند و شما هم اگر مي توانيد به اين سوال پاسخ دهيد .به چه دليلي فقط فصاحت و بلاغت را در تمامي سور مشترك مي دانيد و وجه عمومي اعجاز بر مي شمريد ؟ جداي از پاسخي كه جناب ملاصدرا در توضيح پست 54 بيان كردند ، پاسخ اين پرسش در بحث عدم توانمندي در پاسخ به تحدي قرآن كريم ، مهم است .

[=&quot]يك مثال[=&quot] :
[=&quot]يكوقت است يك فرش ابريشمي دستباف ايراني توسط اساتيدي ماهر نقشه اش كشيده شده و توسط قاليبافاني چيره دست گره خورده و در زيبايي و ظرافت و طرح و رنگ بي بديل است ، يكوقت هم چيني ها مي آيند و فرش توليد مي كنند آنهم ماشيني ، حالا از ديد يك استاد حرفه اي قاليباف و كارشناس در اين فن هرگز اين دو فرش با هم يكسان نيستند هر چند بنظر يك فردي غير حرفه اي و غير كارشناس كه حتي فرق ميان رنگها را هم در فرش بافي تشخيص نمي دهد ، اين دو فرش ابريشمي ايراني و فرش چيني ،يكي و [=&quot]مثل[=&quot] هم هستند البته فرد غير حرفه اي هم مي تواند نظرش را بگويد فقط مساله اي كه هست اين است كه با اين اظهار نظر ، قدر فرش ابريشمي ايراني را پايين نمي آورد بلكه بر ميزان تبحر و تخصص خود ، خط بطلان خواهد كشيد . از همين مثال ، براي تبيين "مثل "در تحدي هم مي شود استفاده نمود[=&quot] .

[=&quot] فهم [=&quot]"[=&quot]مثليت" براي هر فردي ، بستگي به ميزان اطلاعات و تبحر و تخصص او دارد ، مثلا يك فرد غير حرفه اي نمي تواند ظرافت هاي بكار رفته را نه در رنگ ، نه در طرح نه در نوع نخ ، نه در بافندگي ، نه در پرداخت فرش تشخيص دهد ، او از قالي فقط يك شيء گستردني چهارگوش بافته شده كه نقشهايي برآن وجود دارد را مي شناسد لذا در مقام فرش بافي هم كه بر آيد ممكن است بجاي فرش هر بافتني ديگري تحويل دهد و توجيهش اين است كه اين هم "مثل " آن است و فهمش از "مثليت" فرش ابريشمي و آنچه خود ارائه كرده است ،يك گستردني چهار گوش با نقش هايي بر آن است ، اما زماني كه يك استاد قالي باف يك فرش ابريشمي ايراني ارائه مي كند از نظر او "مثل" اين فرش ، داراي ظرافتها و مشخصه هاي حرفه اي بسيار بسيار زيادي است كه موجب تمايز اين اثر از ديگر آثار مي شود . لذا "مثليت" از ديدگاه افراد با درجات تخصصي مختلف ، متفاوت است بايد ديد در اين ميدان ، چه كسي "مثليت " را درخواست كرده است ، يك استاد حرفه اي تمام عيار قاليبافي ، يا يك فرد غير حرفه اي[=&quot].[=&quot]

حال با اين توضيحات ، خداي خالق و فرستنده ي قرآن كريم ، از سايرين درخواست كرده است ، "كتابي " يا "ده سوره"يا"يك سوره" "مثل" قرآن بياوريد – كه البته چه كتاب چه ده سوره و چه يك سوره بايد مثل قرآن باشد نه مثل يك يا ده سوره- ، حال بنظر شما ما در اين دعوت به تحدي ، بايد "مثليت"در قران كريم را از ديدگاه يك فرد غير حرفه اي و بي مايه ، تعريف كنيم يا آنرا "مثليت" از ديدگاهي برتر بدانيم يعني "مثليت " را از ديدخالق و فرستنده ي اين كتاب بدانيم ؟ فهم "مثليت" براي هر فردي ، بستگي به ميزان اطلاعات و تبحر و تخصص او نيز دارد مثلا وليد كه بسيار اديب بود از مثليت – فقط در بعد ادبي قرآن- چنان فهمي داشت كه به خود اجازه ورود به ميدان تحدي را نداد اما مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت – بر اساس فهمش از مثليت قرآن- در مقابل سوره‎ي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل )1)
همچنين فهم "مثليت" در قرآن يعني فهم وجوه مختلف اعجاز قرآن كريم و بستگي به دو عامل مهم دارد يكي ميزان اطلاعات و تبحر و تخصص افرادو ديگري پيشرفت علوم بشري .[ لطفا دقت نماييد ]
مثلا وجوه اعجاز علمي قرآن كريم براي مردم عصر نزول قران نه تنها قابل فهم نبود بلكه آنها اساسا از وجود چنين وجهي در قرآن كريم مطلع نبودند تا در مقام تحدي و مثل آوري بتوانند آنرا هم مد نظر قرار دهند ، مثلا آيه 88 سوره مباركه نمل را شايد صرفا داراي بعد فصاحت و بلاغت مي دانستند اما در عصر ما اين آيه جزء آياتي است كه داراي بعد اعجاز علمي نيز مي باشد : وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (و كوهها را مى ‏بينى [و] مى ‏پندارى كه آنها بى ‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است )

(1)- ر.ك: الميزان، ج 1، ص 68

يعني اين ايه ، وجهي از اعجاز را داراست كه در اعصار بعدي رخ نموده و براي مردم اعصار ديگري ، آن وجه اعجاز علمي اش ، قابل درك است ، يا آنچه از روابط عددي شگفت آور و اعجاب انگيز كه در آيات و سور وجود دارد ، رابطه حروف بكار رفته در يك سوره كه برخي حروف در برخي سوره ها بيشتر از ساير حروف است و ارتباط آن مثلا با حروف مقطعه ابتداي سوره ، اعجاز موسيقايي و تاثير نفساني كه از رهگذر شنيدن آيات قرآن كريم بر روان آدمي بجاي مي ماند و به لحاظ علوم مختلف مربوط به انسان – روانشناسي، پزشكي و...- قابل بحث و پژوهش است همچنين است ابعادي از اعجاز كه مربوط به نورانيت آيات قرآن كريم – بذاته- مي شود (1) اينها وجوهي از اعجاز است كه در تمامي آيات و حتي حروف وجود دارد و صرفا فصاحت و بلاغت نيست كه تنها وجه مشترك موجود در آيات و سوره هاست بلكه وجوه اعجاز از تاثيرات ديداري و شنيداري آيات قرآن كريم –حتي بر روي افرادي كه ابدا زبان عربي را نمي فهمند و در حد ابتدايي هم با آن آشنا نيستند- نيز مطرح و مورد عنايت و بحث و پژوهش جدي است – و بنده به همين استناد از شما جناب دانش پرسيدم كه بر اساس چه منبعي مي گوييد كه فقط فصاحت و بلاغت تنها بعد مشترك اعجاز در آيات و سور است ؟

(1)- مانند آنچه در جريان حفظ كربلايي كاظم ساروقي واقع شد . وي كه پير مردي بي سواد بود و در يك شب قرآن كريم از غيب به حفظ او رسيد در آزموني كه علماي معاصرش از او بعمل آوردند ، بخشهايي از آيات قرآن را از سور مختلف كنار هم قرار دادند و آنها را با يك "واو" به هم متصل كردند بعد آن را جلوي كربلايي كاظم قرار دادند و به او گفتند كه اين آيه از كدام سوره است ؟او نگاهي به آن نوشته نموده و گفت اين بخشي از فلان آيه از فلان سوره است و آن بخشي از فلان آيه و سوره و ... اما اينها را از جيبتان در آورده ايد و گذاشته ايد ( و اشاره به واوهاي افزوده شده نمود).به او گفتند تو كه سواد نداري از كجا مي داني اين "واوها" از قرآن نيست ضمن اينكه اين هم "واو" است آن "واو" قرآن هم "واو" است؟ گفت كلمات قرآن نور دارد و من نور آنها را مي بينم اما اين "واو"ها تاريكند [ دقت كنيد كه يك "واو" بكار رفته در يك نوشته كه قرآني باشد و به نيت آيه قرآن نوشته شود ، نورانيت ذاتي دارد اما همان حرف اگر غير قرآني باشد ، تاريك و بي نور است .]

[=&quot]و اما يك سوال اساسي اينكه چرا خداوند قبل از اينكه بشر اقدام به پاسخ به تحدي نمايد فرموده است [=&quot]"...[=&quot]فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ[=&quot]... ( [=&quot]بقره /24[=&quot])" [=&quot]اگر نكرديد و هرگز نمى ‏توانيد كرد[=&quot]…[=&quot]) [=&quot]آيا اين يك قضاوت از پيش تعيين شده است و بدين معناست كه شما هر پاسخي هم كه به تحدي بدهيد ما نمي پذيريم ؟ يا معنايش اين است كه نمي توانيد زيرا از قدرتتان خارج است ؟
واقعيت اين است كه بشر در اولين قدم براي "مثل" آوري و پاسخ به تحدي ، بايد بداند قرآن كريم داراي چه وجوه و مشخصات و ويژگيهايي است ، تا بتواند براي مثل آوري ، اقدام نمايد ،اما نمي تواند در اين عرصه موفق باشد زيرا علم بشر داراي نقص نسبي است و بتدريج متكامل مي شود و در هر برهه اي كه قرار دارد نسبت به قبل پيشرفته تر و متكامل تر و نسبت به زمان بعد ، ناقص است و لذا برخي وجوه قرآن كه در زمانهاي آينده با پيشرفت دانش بشري مشخص و ملموس و قابل فهم خواهد شد ، در زمان قبل از آن ، از ديد فهم و علم بشر ، پنهان است با وجود اينكه قرآن كريم واجد آن وجوه اعجاز هست ، مانند اعجاز علمي قرآن كريم كه در عصر نزول قرآن ، كساني كه درصدد پاسخگويي به تحدي قرآن بر آمدند حتي از وجود چنين وجهي مطلع نبودند لذا هر متني هم كه در معارضه با قرآن مي آوردند ، فاقد وجه يا وجوهي از اعجاز بود . بنابراين بشر به دليل نقص نسبي دانشش - كه همواره ملازم اوست و خواهد بود - ، در اولين قدم براي شناخت ويژگيهاي قرآن كريم با شكست مواجه مي شود تا چه رسد ببيند آيا مي تواند مثل آنرا بياورد يا نه .

به عبارت ساده تر ، بشر حتي نمي تواند دقيقا بداند قرآن چه دارد ، پس چگونه مي تواند مثل آنچه را نمي داند ارائه كند ؟ حال بگذريم از اينكه اگر بداند هم نمي تواند مانند آنرا بياورد!به همين دليل است – و الله اعلم – كه قران مي فرمايد نمي توانيد و نخواهيد توانست ، زيرا اين بيان ، ناظر به يك ويژگي ذاتي انسان است "نقص نسبي دانش بشر" و بشر هم كه هميشه بشر است حتي اگر پشت به پشت هم بدهند ، اين نقص نسبي مرتفع نخواهد شد ، به همين دليل فرموده است اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند يا هر كس را مي توانيد به ياري بگيريد اما نمي توانيد و نخواهيد توانست . اين تعبير " لن تفعلوا" به معناي ذاتي بودن نقص دانش بشري و يك خصيصه ذاتي بشري است كه هرگز رفع نمي شود . همچنين جاوداني بودن قرآن كريم درهر عصر و زماني ايجاب مي كند كه همواره وجوهي جديد از اعجاز قرآن كريم در اعصار مختلف كشف گردد و جان بشر را از معارف الهي سيراب و از الهي بودن قرآن ، مطمئن سازد و هدايت مردم را در اعصار مختلف بر عهده بگيرد. پس اين يك قضاوت بي دليل نيست بلكه قضاوتي بر مبناي ويژگي هاي لا ينفك بشري است . اميدوارم دقت مضاعف به آنچه عرض شد، بشود .

نقل قول:

2- قاضی که بین حرف من و دفاع شما قضاوت کنه کیه؟

هر كسي مي تواند باشد مشروط به اينكه متخصص فن و استادكار باشد زيرا يك متخصص حرفه اي ، تخصص و سابقه حرفه ايش را نه خرج دين من مي كند نه براي خوشايند شما يا اثبات بي دليل متن شما به مخاطره مي اندازد .مثل وليد .او از سرسخت ترين دشمنان پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – بود كه اولا قضاوتش در مورد خود قرآن بسيار قابل تامل است ( حتي آنچه آنرا سحر يوثر ناميد و توضيحش در پستهاي پيشين گذشت) و ثانيا هرگز اقدام به تاييد متون سخيفي كه در معارضه با قرآن ارائه مي شد ننمود زيرا درست است كه او دشمن سرسخت اسلام بود اما اعتبار حرفه اي اش برايش مهم بود ، او را در تاريخ بسيار زيرك معرفي مي كنند (1 ) لذا مي انديشيد كه چرا بايد اعتبار حرفه ايش را خرج افرادي نمايد كه كوچكترين مايه اي از ادبيات و شعر ندارند او مي توانست از طرق ديگري هم به مخالفت با اسلام برخيزد چرا بايد اعتبارش را خرج افراد بي ارزش كند و با تاييد متوني كه در معارضه با كتابي - كه خودش آنرا غير بشري ناميده بود – سطح حرفه اي خود را تنزل دهد ؟ اشتباه شما اين است كه با بيان مكرر اينكه قاضي چه كسي باشد ؟ اگر مسلمان باشد متعصبانه قضاوت مي كند و اگر مسلمان نباشد حرفش مسموع مسلمانان نيست ، سعي داريد ناتواني خود را در معارضه با قرآن عزيز ، به محال بودن قضاوت در اين امر منتسب نماييد غافل از اينكه چنين قضاوتي واقع شده آنهم از سوي يك حرفه اي كه دست بر قضا از بزرگترين دشمنان اسلام هم بود . اين عرايض بنده ادعاي بي دليل نيست .اگر به آيات 18-24 سوره مدثر و نيز سخنان وليد كه در جلساتي كه با مشركين داشت مراجعه نموده و دقت نماييد متوجه وسواس بسيار وليد در اتخاذ واژه ها در اتهام زني به قرآن عزيز و نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - خواهيد شد . خواهيد ديد كه او هر پيشنهادي را رد مي كرد : در خصوص كهانت ، در خصوص جنون،در خصوص سحر و... و بعكس ديگران كه هر چه بر زبانشان در اتهام زني به پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – مي آمد پيشنهاد مي دادند او با حزم و دقت و احتياط بسيار ، به اتخاذ اتهام مي پرداخت ( 2 ) امروزه نيز همينگونه است ، يك فرد حرفه اي و متخصص ، قضاوت متخصصان ديگر را در خصوص خودش تخريب نمي نمايد و خود را از اعتبار نزد آنان نمي اندازد تا با اسلام دشمني نمايد زيرا براي دشمني با اسلام ، مي تواند راهكارهاي ديگري را اتخاذ كند چرا از اعتبار حرفه ايش مايه بگذارد و به تعبيري خود كشي حرفه اي كند ؟ لذا شما با خيال راحت به اتخاذ قاضي متخصص و حرفه اي بپردازيد ، حتي غير مسلمان .

(1)- ر.ك: فروغ ابدیت ،جعفر سبحانی؛زندگانی حضرت محمد، سید هاشم رسولي محلاتی
(2)- ر.ك: السيرة النبويه، ابن هشام ، ج 1، ص 270

نقل قول:
[=&quot]فرض بفرمایید طبق معیارهای مثلیت ، شما از شعر مولانا ایراد میگیرید و میفرمایید مثل هیچ کدام از آیات قرآن نیست ، من میرم اصلاح میکنم و میارم دوباره شما ایراد میگیرید و من میرم اصلاح میکنم و میارم و ..... این روند قطعا تا جایی ادامه پیدا میکنه که من میتونم یک شعر از اشعار بی نهایت زیبا و معنادار مولانا رو طبق مزاج شما هم سطح با یکی از 7000 هزار ایه قران قرار بدم ، حال تکلیف چیست؟

تكليف روشن است ،بر ساخته ي شما در نهايت منطبق با فهم من و پيشرفت علمي زمان من از مثليت قران خواهد شد نه مثل قران ، البته شما هرگز قادر نخواهيد بود همان وجوه را نيز اعمال كنيد زيرا از توان شما خارج است و در ادامه خواهيد ديد كه اينگونه است . در پستهاي قبلي عرض كرديم كه امروزه وجوهي از اعجاز را در قرآن مي بينيم و با وجوهي از اعجاز قرآن مواجهيم ، كه در گذشته ابدا كسي از وجود آنها مطلع نبود ، مانند اعجاز علمي قرآن ، مانند اعجاز و اعجاب در روابط عددي و در حروف و كلمات قرآن و اعجاز در تاثير گذاري قرآن بر انسان و اشياء و ... قاضي طبق عرايض پست قبلي با شما- تا ببينيم ايا در همان وجوهي كه از اعجاز قرآن مي دانيم ، ايا بر ساخته ي شما توانسته مثل قرآن در آن وجوه باشد يا خير . فعلا كه متن ارائه شده در پست اول از جناب دانش فاقد حداقلها در اين ميدان است و بنظر مي رسد فاصله اين متن با مثل قرآن ، فاصله محال تا واجب است .

نقل قول:
احتمالا حضرت عالی میفرمایید هیچ وقت نمیتواند هم سطح ایات قران باشد که قطعا این توهین به شعور بشریت هست

خير اين تعريف حد ذاتي علم بشريت است كه داراي نقص نسبي است و بتدريج كامل مي شود ، مردم 1400 سال قبل از حركت كوهها – آنچه در آيه 88 سوره نمل آمده است – اطلاع داشتند؟اما امروزه اطلاع دارند ، مردم صد سال پيش از تاثير اصوات قرآني – امري كه در تك تك آيات و بلكه در تك تك كلمات قرآن جاري است - بر روان آدمي و بر جسم اومطلع بودند؟ اما امروزه هستند اينها حقايقي از پيشرفت تدريجي دانش بشر است كه نقص نسبي دانش بشر ، مانع از مطلع بودن آن در اعصار قبلي مي شد ، آيا اين حقايق توهين به شعور بشريت است ؟ بنظر مي رسد نهايت شعور بشريت اين است كه بداند دانش او نسبي است و علوم بشري بتدريج متكامل مي شود و همه ي انسانها در يك عصر نمي توانند همه ي علوم را بدانند و دريابند زيرا بن مايه آنچه نمي دانند بعدها پي ريزي خواهد شد و در عصر ديگري ، اين خيلي واضح و روشن است و بنظر مي رسد كه اين يك تاكتيك براي برانگيختن احساسات ديگران است كه از اصطلاحاتي استفاده كنيم كه نظرات صحيح و حقايق را اهانت به شعور بشر و ... بناميم تا ديگران را از رهگذر چنين تعابيري از فكر كردن منطقي حول يك حقيقت در جريان، دور كنيم .من گمان نمي كنم چنين واقعيت اظهر من الشمسي را هيچ كس نتواند وجدان كند كه دانش بشر داراي نقص نسبي است و علوم بشري بتدريج متكامل مي شود كجاي اين سخن توهين به شعور بشريت است ؟ لذا نهايت فهم بشر آن است كه به اين حقايق معترف باشد .
تا بدانجا رسيد دانش من
كه بدانم همي كه نادانم

نقل قول:
[=&quot]چون شما هزارتا ایراد هم که به تحدی بنده بگیرید من میرم اصلاحش میکنم ولی احتمالا مسلمانان باز هم با تعصب میگند فایده نداره.

[=&quot]علتش اين است كه مسلمانان منطقي مي انديشند و مي دانند كه نهايت برد علمي شما در محدوده زمان خودتان است نه صدها و هزارها سال جلوتر .
نقل قول:
[=&quot]مطمئن باشین اگر مولانا برای مثنوی به جای قرآن درخواست تحدی میکرد الان به جای 1 میلیارد مسلمون ، حداقل 4 میلیارد مسلمون داشتیم.

مايلم پاسخ شما را از اشعار و از زبان خود مولانا برايتان بگذارم :
كه زقرآن گر نبيند غير قال
اين عجب نبود زاصحاب ضلال
كز شعاع آفتاب پر زنور
غير گرمي مي نيابد چشم كور

من نمي دانم چه اصراري است كه بر زبان ديگران بنشينيم و از زبان آنان حرف خودمان را بزنيم ، شايد علتش اين است كه حرف ما زور منطق و استدلال ندارد لذا مايليم ابتدا عقايد بزرگان را تحريف نموده ، آنان را به خود منتسب كنيم و سپس حرف خودمان را از زبان آنان بزنيم ، آنان هم كه در زير خروارها خاك هستند كو تا معلوم شود كه اينگونه نگفته و نمي انديشند ،اگر هم كسي پرسيد كه اگر اينگونه است چرا خودش در آثارش نگفته است آنگاه فضا سازي نموده و مي گوييم از بيم نان و جان بوده ديگر به اين بخش قضيه فكر نمي كنند كه اگر بيم نان و جان بوده خب مولانا ذم قرآن را نمي گفت ، چرا مدحش را گفته ؟ چرا مخالفان با قرآن را كور خوانده ؟ اصلا كساني كه چنين ادعايي دارند در مورد ديدگاه مولانا در خصوص قرآن فقط يك تحقيق اجمالي يكساعته داشته اند ؟ البته خود مي دانيد كه چه شيوه اي را در بحث در پيش بگيريد اما متوقع نباشيد كه ديگران بر روي تحريف هاي شما از شخصيتهاي بزرگ و بهره برداري ناجوانمردانه اي كه از نام و شخصيت آنان مي شود ، چشم خود را ببندند .

حرف آخر :
اگر مايليد كه به تحدي قرآن عزيز پاسخ بگوييد بايد وجوه اعجاز را در تمامي جنبه ها بشناسيد و سپس به مثل آوري اقدام نماييد متن برساخته شما بايد حاوي معارف حقيقي و صحيح بوده و اگر مايليد پاسخ به تحدي شما شامل يك سوره باشد ، آن يك سوره بر طبق نص صريح قرآن كريم ، بايد حاوي تمامي وجوه اعجاز قرآن كريم باشد علتش را جناب ملاصدرا در پست 54 بيان كردند و در اينجا تكرار نمي كنم . البته مي توانيد تغيير نظر دهيد و ده سوره بياوريد اما در ده سوره بر ساخته ي شما بايد تمامي وجوه اعجاز قرآن باشد و يا يك كتاب مثل قرآن بياوريد .
همچنين بايد ساير وجوه اعجاز را كه امروز كشف شده نيز در متن برساخته تان لحاظ نماييد زيرا اينها وجوه اعجاز قرآن است و در مثل قرآن بايد وجود داشته باشد .

[=&quot]مثلا يكي از وجوه اعجاز قران كريم ،تاثير آن بر ساختار نظم كريستالهاي يخ و جامدات مي باشد كه به بهترين و منظم ترين و زيباترين وجه قرار مي گيرند . حتما در مورد "شهادت آب" و آزمايشهاي پروفسور ايموتو در خصوص تاثيرات اصوات و نوشته ها بر كريستالهاي يخ شنيده ايد .

[=&quot]خانم حمیده بیطرف همین آزمایش را در مورد آب و چندین فلز تکرار کرده و به نتایج مشابهی رسیده و در جشنواره خوارزمی هم با همين تحقيق كه در حضور داوران جشنواره و حضار با نشان دادن زنده تغيير نظم و ساختار كريستالي يخ و چند فلز جامد ديگر با پخش اصوات موسيقي هاي ناهنجار و سپس صوت قرآن كريم از ساختار بد نظمي و بي نظمي به بسيار منظم و ساختاري در زيباترين صورت خود، در اين جشنواره حائز مقام دوم شدند در آزمایشهای خانم بیطرف زیباترین شکلهای کریستال آب موقعی به وجود امده بودند که برای آب قرآن پخش شده بود و بصورت زنده به نظر حضار و داوران جشنواره رسيد .

[=&quot]اين مطلب به لحاظ علمي ، اثبات شده است و بصورت آزمايشگاهي نه در خصوص آب كه در مورد برخي جامدات ديگر هم به نتيجه رسيده است . بنابراين قرآن كريم – تمامي آياتش – چنين تاثيرات شگرف و غير قابل انكاري بر اجسام و اشياء اطراف خود دارد ، متن بر ساخته ي شما هم كه مدعي هستيد "مثل" قرآن است بايد دقيقا همين تاثيرات را بر ساختار كريستالي و مولكولي اشياء اطرافش هنگام قرائت آن ، بگذارد اين يكي از وجوه اعجاز عمومي آيات قرآن كريم است .
[=&quot]يا مانند اكتشاف پروفسور واندرهون در مورد تاثير درماني ايات قرآن در مشكلات رواني.[=&quot] این پروفسور غیرمسلمان هلندی، اظهار نموده که نام خدا و قرائت قرآن در سلامتی انسان تأثیر مثبتی دارد[=&quot] [=&quot]وي ميگويد كه[=&quot].[=&quot] بسیاری از بیمارانی که با روش من تحت درمان قرار گرفتند، غیرمسلمان هستند و نمی‌توانند به زبان عربی تکلم کنند اما با شنیدن آیاتی از قرآن به آرامشی خاص دست می‌یابند. این روش درمانی تأثیر زیادی در رفع مشکلات روانی و یا فشارهای اجتماعی دارد[=&quot].[=&quot].[=&quot]
[=&quot]اين ويژگي نيز در ميان تمامي آيات ، مشترك است و بر ساخته ي شما هم بايد اينگونه تاثير در حوزه سلامت و آرامش رواني بشر ايفا نمايد .
[=&quot]نظم عددي و نوع كاربرد حروف خاص با توجه به موضوعات هر سوره نيز يكي ديگر از ويژگي هاي سور قرآني است كه بايد در برساخته ي شما مثل قرآن عزيز وجود داشته باشد .

[=&quot]مي بينيد كه ابدا نيازي به حضور قاضي نيست . وجدان و فهم بشر – هر قدر هم از حق فاصله گرفته باشد - به فاصله ي بسيار آيات قرآن عزيز و بر ساخته ي جناب دانش حكم مي كند .خود شما با مقايسه اين دو متن در مي يبابيد كه نه تنها ايندو مثل هم نيستند بلكه اگر پشت به پشت هم بدهيد نيز نمي توانيد در برساخته تان ، وجوه نامبرده فوق را تزريق كنيد يا نورانيت آيات قرآن كريم را كه در تمامي آيات مشترك است ، بوجود آوريد . تازه اينها مربوط است به وجوه كشف شده از جنبه هاي مختلف اعجاز قرآن كريم نه وجوهي كه مربوط به اعصار آينده است و ما فعلا از آنها مطلع نيستيم .

با سلام و عرض تشکر از پاسخگویی کارشناس محترم
ابتدا خواهشمندم این پست را با دقت بخوانید تا از ایجاد پست های نامربوط که جز به فربه شدن تاپیک کمکی به ان نمیکند جلوگیری شود
بنده هم به تمامی اشکالات وارده توسط کارشناس پاسخ میدهم
در خصوص نامعلوم بودن وجوه اعجاز :این سوال به علت بی اطلاعی یا درک نادرست از مقصود تحدی بوجود امده مقصود قران از بیان تحدی و مبارزه طلبی این است که اثبات کند قران فرابشری است اما اگر در این مبارزه طلبی وجوه اعجاز خود را نامعلوم بگزارد درخواست تحدی کردن خود به خود بی مفهوم و باطل میشود زیرا بشر نمیداند باید،به چه چیزی پاسخ بدهد(چه درخواست کننده قران و پیامبر باشد چه مثنوی و مولوی) و هدف از تحدی که اثبات فرابشری بودن ان است ابتر میشود اما اگر مقصود قران از مبارزه طلبی را در نظر بگیریم میشود گفت که:قران مفاهیم اشکاری دارد که مردم از اوردن ان عاجزند در این صورت اگر مردم نتوانند به ان مفاهیم پاسخ بگویند نتیجه حاصل شده و به هدف میرسد
پس مردم باید به وجوهی از قران پاسخ گویند که اثبات علمی شده در غیر این صورت درخواست تحدی امری غیرمنطقی و باطل است
موفق باشید

موضوع شعور بلورهای آب و تاثیر افکار و واژگان در ایجاد اشکال هندسی زیبا و زشت، یکی از مجموعه برنامه های موفق در زمینه فریب عمومی در سالهای اخیر بوده که با استقبال زیاد مخاطبان ناآگاه در سراسر دنیا مواجه شده است. در این قسمت با بر شمردن شاخص های علوم کاذب pseudoscience نشان خواهیم داد به چه دلیل ، مبحث شعور و حافظهء آب و تاثیر افکار در شکل بلورها یک دانش نمای کاذب و غیرقابل تایید است. در سال 2003 موسسه جیمز رندی James Randi Educational Foundation یک جایزه 1 میلیون دلاری برای آقای ایموتو تعیین کرد مشروط به آنکه بتواند در آزمایشی دو سو کور Double-Blind (آزمونی که نتیجهء آن مستقل از نظر آزمونگر است) با در نظر گرفتن پروتکل های استاندارد آزمایشگاهی ادعاهای خود را اثبات نماید. برای پرهیز از سوگرایی به علت عوامل مخدوش کننده (confounding bias) و سوگرایی انتخاب (selection bias)لازم است که ادعای آقای ایموتو خود را در معرض چنین آزمونی قرار دهد. و درجه انطباق نتایج این آزمون با واقعیت (Validity (Accuracy مشخص گردد. تنها در این صورت است که میتوان به میزان ثبات نتایج در تکرار آزمون (Reliability (Precision اطمینان حاصل کرد.

فهرست:
4.1 شعور و حافظهء آب، تاثیر افکار در ایجاد اشکال هندسی بلورهای آب
4.2 سوء برداشت و درک نادرست از آزمایش دو شکاف و wave-particle duality
4.3 چرا این ادعا یک دانش نما pseudoscience و علم کاذب است؟
4.3.1انواع آزمون های تجربی
4.3.1.1آزمون های طبیعی
Natural Experiments 4.3.1.2 آزمایشات کنترل‌شده
4.3.2.آزمونهای Blind چیست؟
4.3.2.1. ادعای ایموتو و آزمون های کنترل شده مستقل
4.3.2.2 یکسوگرایی تایید

4.1 شعور و حافظهء آب، تاثیر افکار در ایجاد اشکال هندسی بلورهای آب

تا جایی که اطلاع داریم تم اصلی موضوع هوش آب، تاثیر موسیقی بر آب، با احساس بودن آب یا پیام‌های آب، نخستین بار توسط فردی به نام ماسارو ایموتو در ژاپن مطرح شد. وی در کتاب هایی که در این خصوص منتشر کرد (تعدادی از این کتابها به فارسی نیز برگردان شده اند) ادعا نمود که بر اساس آزمایش‌هایش دریافته که آب شعور و احساس دارد. او می‌گوید اگر شما با عشق به یک لیوان آب نگاه کنید و سپس آن را منجمد کنید، بلورهای آن آب زیبا‌تر می‌شوند! یا اینکه آب از گفتن واژه‌های خاص تاثیر میپذیرد و در برابر آن واکنش نشان میدهد! ایموتو مدعی است که روی چندین ظرف آب، تعدادی برچسب چسبانیده و روی برخی از این برچسب‌ها واژگانی با بار معنایی مثبت وخوب مانند سلامتی و دوستی و عشق و قدردانی نوشته و روی برخی دیگر واژگانی با بار معنایی منفی مانند کشتن و خشونت و...، بر این اساس نتیجه گرفته که آب، مفاهیم نوشته روی کاغذها را می‌فهمد و ساختارمولکولی متناسب با آن پیدا می‌کند.

ایموتو میگوید بلور سمت راستی در برابر واژهء مادر ترزا و بلور سمت چپ در برابر واژهء هیتلر ساختارهای زیبا و زشت پیدا کرده اند! ایموتو در آن کتاب مدعی بود که مولکول‌های آب در مقابل کلمات و افکار انسان‌ها سریعاً واکنش نشان می‌دهند . روش آزمایش های وی آنگونه که خود میگوید بدین صورت بوده که مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا و خوشایند را بر آن آب می‌خوانده و سپس بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول های یخ عکس میگرفته است . سپس همین کار را با همان آب و این بار با کلمات زشت و افکار منفی تکرار می‌کند . ایموتو بیان میدارد که تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم تصویری درهم ریخته و فاقد شکل منظم هندسی است. ادعای ایموتو اساساً آزمون‌پذیر است و می توان درستی یا نادرستی آن را به محک آزمون نهاد. امّا تکرارپذیری نتایج آزمایش، موضوع دیگری است که در این فصل به آن خواهیم پرداخت. کذب و صدق ادعای ایموتو در ذی شعور بودن مولکول های آب را میتوان آزمود وعلی‌‌الاصول این ادعا قابلیت آزمون‏ پذیری بین الاذهانی یا بعبارتی تجربه پذیری عام Intersubjective testabilitدارد. امّا دلایلی در دست داریم که نشان میدهد نتایج منتشر شده از سوی ایموتو ، بسیار گزینشی و دستکاری شده و غیرقابل استناد است.

باری، اگرچه بسیاری از دانش‌نماها ابطال‌پذیر refutable نیستند و نمی‌توان نادرستی آنها را در تجربه معین کرد امّا ادعای ایموتو را می توان با انجام یکسری آزمون های مستقل ، رد یا تایید نمود. برای این منظور می‌توان واژگانی چون عشق و قدردانی و نفرت و بیماری را به زبان‌های مختلف بر روی کاغذ نوشت و بر شیشه آزمایش چسباند، اگر در جریان آزمون های تکرارپذیر مستقل، بلورهای ظرف حاوی واژگان مثبت ، زیباتر از ظرف حامل کلمات منفی باشد می توان با یک تقریب به یقین دریافت که محتملاً ذرات آب دارای فهم و احساسات و واکنش آگاهانه نسبت به افکار و کلمات هستند.

فرض کنید شخصی مدعی است که:

رنگ اشیاء در اثر نگاه ما ایجاد می شود
یا
طعم اشیاء در اثر زبان زدن ما بر آنها (چشیدن) ایجاد می شود.

این دو گزاره در عین غیرعلمی بودن همواره قابل اثبات اند. می توان تمام اشیای رنگین و مزه دار را گواه اثبات این فرضیه گرفت. هیچ راه مستقلی برای تعیین رنگ و مزه اشیاء جز دیدن و چشیدن آنها در اختیار نیست و از این رو چنین گزاره هایی به رغم غیرعلمی بودن همواره اثبات می شوند. باین ترتیب، این فرضیات همیشه قابل اثباتند. با این وجود ، نوعی فریب در آنها نهفته است. با رویکرد پوپر در تمیز علم از غیرعلم دو فرضیه فوق ابطال ناپذیر و در نتیجه غیرعلمی اند. به همین منوال ادعای زیر را در نظر بگیرید:

علّت طوفانی شدن دریا، عصبانی شدن نپتون است.

چنین ادعایی علمی نیست زیرا که هیچ پیش بینی خاصی نمیکند و هیچ معرفت تازه ای در اختیار آدمی نمی گذارد و بعبارتی ابطال پذیر نیست و همیشه می توان آنرا به نوعی اثبات نمود! اگر پرسیده شود چرا دریا طوفانی است پاسخ این است: زیرا نپتون عصبانی است! اگر بپرسیم از کجا می دانید که نپتون عصبانی است. پاسخ می تواند این باشد: مگر نمی بینید دریا طوفانی است؟ بنابراین چنین ادعایی مشتمل بر استدلالی دوری circular است و ابطال پذیر نیست و لذا ادعایی علمی نیست. چنین عباراتی قطعاً علمی نیستند اما دانش نما و شبه علم نیز نیستند. برخلاف ادعای ایموتو که اساساً ابطال پذیر است و از همین رو بسیار شبیه به گزاره های علمی است. ادعای ایموتو مبنی بر شعور و ادارک و آگاهی مولکولهای آب، بر خلاف مثال های بالا که ابطال پذیر و به تبع آن علمی نبودند، از قضا ابطال پذیر است و می توان صدق و کذب این ادعا را به محک آزمون تجربی نهاد. آزمایش تجربی در روش علمی scientific method شرایط و تعاریف دقیقی دارد که اگر این شرایط برقرار نباشد نمی توان صحت یک گزاره (نظیر ادعای ایموتو) را تایید نمود. آزمون تجربی در علم exprimental تفاوت شگرفی با تجربیات خام و درونی یا مواجهات گاه به گاه دارد. این موضوع که من در خواب، واقعه ای را دیدم و آن رویداد در بیداری به وقوع پیوست نمی تواند یک اثبات علمی باشد. چرا که مبتنی بر تجربهء علمی نیست. (تکرارپذیر نیست و قابلیت آزمون مستقل ندارد). چنین روایتی اساساً یک مواجههء گاه به گاه است (نه یک آزمون تجربی تکرارپذیر) که بر اساس تحلیل های آماری نتایج معناداری در پی ندارد تا بتوان به آن استناد نمود. تجربیات علمی باید تکرارپذیر باشند و هر کس با تحصیل شرایط خاص بتواند در هر جای دنیا کذب و صدق ادّعا را به سنجهء آزمایش بگذارد و به نتایج یکسانی برسد. همانطور که صدق و کذب معادلات ماکسول، قانون دوم ترمودینامیک، و بقای مومنتوم را در هر آزمایشگاهی در سراسر دنیا می توان آزمود و برای اثبات تجربی آنها نیازی به دستچین کردن اطلاعات ورودی و انتشار نتایج گزینشی و دستکاری شده نیست. نتایجی که دکتر ایموتو منتشر کرده آنگونه که پیداست:

* فاقد کنترل‌های آزمایشی کافی است.
* ایموتو جزئیات نتایج خود را به اندازهٔ کافی در اختیار جوامع علمی قرار نمی‌دهد (تصاویر گزینشی و دلخواه دستچین شده اند)
* آزمایش‌ها بگونه‌ای انجام می‌شوند که که احتمال خطای انسانی را بالا می‌برند. خطای انسانی که می‌تواند نتایج او را تحت تاثیر قرار دهند.
* در همهٔ کارهای گروه ایموتو، خلاقیت عکاسان نکته‌ای است که از کیفیت آزمایش برجسته تر است.ایموتو اعلام می‌کند که دانشمند نیست و از عکاسان خواسته شده که زیباترین عکسی که می‌توانند بگیرند.

4.2 سوء برداشت و درک نادرست از آزمایش دو شکاف

بنیان های فکری مسائلی نظیر شعور آب، شعور ذرات و شعور کیهانی به یک سوء تعبیر و برداشت نادرست و خام از آزمایش مشهور دو شکاف یانگ The double-slit experiment (Young's experiment) باز میگردد. این آزمایش نشان میدهد سرشت و ماهیت نور بسته به set up آزمایش میتواند موج یا ذره باشد. بعبارتی set up آزمایش است که تعیین میکند کدام یک از خصلت های موجی یا ذره ای نمایان شود. این مفهوم که با عنوان wave-particle duality شناخته می شود عمیقاً استعداد کژفهمی و سوء برداشت دارد. ماجرا از این قرار است که ماهیت موجی نور باعث می‌شود نورهایی که از دو شکاف می‌گذرند با هم تداخل کنند و یک الگوی تداخلی interference pattern (نوارهای تاریک و روشن) بسازند. (خصلت موجی) . امّا با بکارگیری یک آشکارساز detector به جهت اینکه تشخیص دهیم نور از کدام شکاف گذشته است، الگوی تداخلی از بین می‌رود و نتیجهٔ ذره‌ای به دست می‌آید. این پدیده نشان‌دهندهٔ اصل مکملیت (complementarity) است، که می‌گوید نور می‌تواند هم ویژگی ذره‌ای و هم موجی از خود نشان دهد، ولی نمی‌توان همزمان ماهیت ذره‌ای و موجی را در یک پدیده دید. با قرار دادن آشکارساز برای تشخیص اینکه نور از کدام شکاف گذشته است اینطور به نظر می رسد که نور متوجه حضور آشکار ساز شده و بنابراین دیگر الگوی تداخلی از خود نشان نمیدهد و ماهیت ذره ای خود را به نمایش میگذارد.

همین تعبیر نادرست که ذرات میفهمند چطور رفتار کنند ، دستمایه تمام تعابیر نادرست بعدی (از جمله همین آزمون مورد ادعای دکتر ایموتو) است. حیطهء واژگان در علم با کارکرد واژگان در شعر و عرفان و مفاهیم ادبی نوعاً متفاوت است. "وزن" در شعر با "وزن" در فیزیک یکسان نیست. مفهوم "تنش" stress یا "کرنش" یا "خستگی" و امثالهم در مکانیک مصالح با همین واژگان در حوزه ادبیات روزمره متفاوت است. درکی که یک مهندس از واژهء "تنش" در یک سازه فولادی دارد با کارکرد واژهء تنش در این عبارت که : "زندگی من دستخوش تنش شده است" متفاوت است. به همین منوال آزمون دوگانگی موج-ذره wave-particle duality کمترین ارتباطی به شعور و آگاهی ذرات ندارد و این مبتنی بر یک سنخ سوء استعمال از واژگان در حیطه های ناهمگون است. عده ای با مطالعه مکانیک کوانتومی و پیچیدگی های غریب آن (که به نوعی شبیه به عرفان شرقی و مفاهیم عارفانه است) مشتاق اند اینطور استنتاج کنند که مفاهیم فیزیک جدید (به تعبیر آنها علم امروز) به همان نتایجی رسیده که بشر از هزاران سال پیش آن را می دانسته است. از این دست باورهای نادرست کم نیستند و برای نمونه می توان ادعا نمود که مقصود حافظ از این بیت که می فرماید:

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

اشاره به متغیّرهای نهان کوانتومی است. یا آنجا که مولانا میگوید : "چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم" فی الواقع اشاره ای است به تکامل و فرگشت evolution داروین. چنین تعابیری هرچند زیبا امّا اساساً نادرست و غیر مستند است. سلیقه فردی در چنین تعابیری لحاظ شده است و از این دست می توان موارد زیادی را یافت که هیچ کدام قابل اعتنا نیستند. به هر ترتیب باید بدانیم منطقاً مجاز نیستیم The double-slit experiment را دلیلی بر ذی شعور بودن ذرات بگیریم و با ادبیات آماتوری بگوییم : ادراک و آگاهی ذرات در علم هم ثابت شده است.

فروش (بطری آب با شعور) به قیمت 35 دلار !

عبارات زیر عیناً و بی کم و کاست از یکی از برنامه های شرح ادعای ایموتو نقل میشود :

تمام مجامع فیزیک دنیا و تمام مجامع زیست شناسی دنیا (؟؟) قبول کردن! کسی نمیتونه رد بکنه. (؟) میگه آقا رد میکنی؟ این آب! وایستاده روش نوشته هیتلر! بیا ببین! آب بلافاصله واکنش نشون داده! اصلاً قابل رد کردن نیست! (؟؟؟) ... علم امروز (؟) میگوید هر نوشته روی رفتار مولکولی آب موثره!

4.3 چرا این ادعا یک دانش نما و علم کاذب است؟

نتایج منتشر شده از سوی آقای ایموتو هیچکدام در چارچوب روش علمی (scientific method) قرار نمیگیرند. بر خلاف مقالات علمی مستدل و مستند که در مجامع علمی و نشریات معتبر، روش اندازه گیری و نمونه گیری و مکانیسم بررسی های خود را ارائه میدهند، آقای ایموتو جزئیات بسیاری از شرایط آزمایش خود را ذکر نکرده است. جزئیاتی نظیر اینکه آیا در هنگام گفتن یا نوشتن واژگان روی بطری ها شرایط محیطی مانند حجم، دما و فشار کنترل شده و یکسان بوده است؟ سرعت انجماد به چه میزان بوده است؟ در برخی تصاویر واضح است که آب هنوز تماماً یخ نبسته و با مخلوط یخ و آب روبرو هستیم امّا در برخی دیگر بلور آب کاملاً یخ بسته است. آیا روشی معیّن برای پرهیز از خطاهای ناخواسته (از آلودگی بطری گرفته تا گرمای نفس عکاس میکروسکوپی) در این آزمون لحاظ شده است؟ به بیان دیگر هیچ تضمین عینی وجود ندارد که بما نشان بدهد در تمامی یافته های این پژوهش، شرایط یکسانی اِعمال شده است. ادعای ایموتو اگر دقیق و مبتنی بر اصول روش های علمی آزمایشگاهی مستند بود می توانست در ژورنال های معتبر علمی و در سطوح دانشگاهی مور تایید هیئت داوران قرار بگیرد و نتایج آن منتشر شود امّا آنگونه که پیداست نتایج منتشره شده از سوی آقای ایموتو فاقد استانداردهای لازم برای انتشار در نشریات علمی و دانشگاهی است . نتایج آزمایش در روش علمی scientific method باید (الزاماً) مستقل از آزمونگر باشد. بعبارتی اگر نظر آزمونگر بتواند روی نتیجه آزمایش اثر بگذارد، آن نتایج به لحاظ علمی فاقد اعتبار هستند.

مجریان برنامه فریب عمومی برچسب های Water Blessing Labelsرا در فروشگاههای اینترنتی عرضه میکنند

4.3.1 انواع آزمون های تجربی

4.3.1.1 آزمون های طبیعی Natural Experiments

اگرچه واژه آزمایش معمولا اشاره به یک آزمایش کنترل‌ شده دارد، اما گاهی اوقات انجام آزمایش های کنترل‌شده بسیار دشوار و حتی گاهی غیرممکن است. در این موارد پژوهشگران به آزمایشهای طبیعی(Natural Experiments) روی می‌آورند که آزمون های شبه‌تجربی(Quasi- Experimental) هم نامیده می‌شوند. آزمایش های طبیعی، صرفاً متکی بر مشاهدات متغیرهای سیستم تحت مطالعه هستند نه دستکاری یک یا چند متغیر. پژوهشگران تا حد ممکن تلاش می‌کنند طوری داده‌های مورد نیاز را جمع‌آوری کنند که سهم همه متغیرها مشخص باشد و اثرات تغییر متغیرهای معین(متغیرهای مستقل) تقریبا ثابت بماند به طوری که اثرات متغیرهای دیگر قابل شناسایی باشد. این که این کار تا چه حد امکان‌پذیر است، به همبستگی مشاهده شده بین متغیرهای تبیینی(Explanatory Variables) در داده‌های جمع‌آوری شده بستگی دارد. هرگاه این متغیرها همبستگی زیادی با هم نداشته باشند، قدرت آزمون های طبیعی به آزمایش های کنترل‌شده نزدیک می‌شود. اما معمولا مقداری همبستگی بین این متغیرها وجود دارد که باعث می‌شود اعتبار آزمایشات طبیعی نسبت به آزمایشات کنترل‌شده کاهش یابد. همچنین از آنجا که آزمایشات طبیعی معمولا در محیط‌های کنترل‌نشده انجام می‌شوند، متغیرهای ناشناخته را نه می‌توان اندازه‌گیری کرد و نه می‌توان ثابت نگه داشت. بسیاری از پژوهش‌هایی که در علوم انسانی و اجتماعی، از جمله روان‌شناسی انجام می‌شوند مبتنی بر آزمایشات شبه‌تجربی هستند، چرا که بسیاری از متغیرهای این علوم را نمی‌توان به خاطر مسایل اخلاقی یا عملی در مداخلات لحاظ کرد. به عنوان مثال، برای بررسی اثر طلاق والدین بر رشد شناختی یا عاطفی کودکان نمی‌توان نمونه تصادفی و کنترل‌شده‌ای از زوج‌ها را وادار به طلاق کرد و سپس به اندازه‌گیری رشد شناختی یا اخلاقی کودکانشان پرداخت. از اینرو استفاده از آزمایشات طبیعی(شبه تجربی) در روان‌شناسی رواج زیادی دارد. **

4.3.1.2 آزمایشات کنترل‌شده

یک آزمایش کنترل‌شده به طور کلی، نتایج به دست آمده از یک نمونه آزمایشی را با نتایج یک نمونه کنترل مقایسه می‌کند که به جز جنبه‌ای که اثر آن مورد آزمون قرار می‌گیرد، از همه جهات با نمونه آزمایش مشابه است. آزمایشات دارویی نمونه خوبی برای یک آزمایش کنترل‌شده هستند. نمونه یا گروهی که نوعی دارو دریافت می‌کند گروه آزمایش و نمونه یا گروهی که پلاسیبو دریافت می‌کند گروه کنترل است. در بسیاری از آزمایشات آزمایشگاهی، داشتن چند نمونه برای انجام آزمون، به منظور اطمینان از صحت آزمایش مفید واقع می‌شود. به این صورت که می‌توان میانگین نتایج به دست آمده از گروه‌های مختلف را به دست آورد و دقت آزمایش را بالا برد. یا این ‌که اگر نتایج یکی از گروه‌ها به طور قابل ملاحظه‌ای با نتایج گروه‌های دیگر متفاوت بود، می‌توان آن نتایج را به عنوان خطای آزمایشی حذف کرد. آزمایشات کنترل‌شده را می‌توان در شرایطی که کنترل دقیق همه شرایط دشوار است نیز انجام داد. در این موارد، آزمایش با تشکیل دو یا چند گروه نمونه که به طور احتمالی معادل هم هستند آغاز می‌شود. در این گروه‌ها اندازه‌گیری صفات منجر به نتایج مشابهی می‌شود و در صورت انجام یک مداخله، همه گروه‌ها به یک شیوه واکنش نشان می‌دهند. معادل‌سازی گروه‌ها از طریق روش‌های آماری انجام می‌شود و در آن، مقدار واریانس بین افراد و نیز تعداد افراد هر گروه مد نظر قرار می‌گیرد. وقتی گروه‌های معادل تشکیل شد آزمایش‌گر سعی می‌کند به جز متغیری که قصد مطالعه اثر آن را د

برچسب های بطری آب و گلدان ،حاوی کلماتی مانند عشق، انرژی، اعتماد، سلامتی تا حدود 13 دلار به فروش میرسد.

4.3.2. آزمونهای Blind چیست؟

آزمایش کور (Blind) یک سنخ تئوری آزمایش علمی است که افراد شرکت‌کننده در آن از داشتن اطلاعاتی که منجر شود به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه به سمتی متمایل شوند، منع می‌شوند. به طور مثال وقتی از مصرف‌کننده پرسیده شود که طعم و مزه محصولات مختلف را با هم مقایسه کند، نام سازنده محصول باید پوشانده شود. در غیر اینصورت معمولاً مصرف‌کننده به سمت محصولی که از قبل نسبت به آن شناخت دارد متمایل می‌شود. به همین شکل وقتی قدرت تاثیر یک دارو مورد آزمایش قرار می‌گیرد، هم بیماران و هم پزشکان شرکت‌کننده در آزمایش از دوز مصرفی بی‌اطلاع هستند. این باعث خواهد شد شانس هرگونه تأثیر تلقینی یا فریب هوشیارانه از بین برود. آزمایش کور ابزار بسیار مهم و کاربردی در شاخه‌های مختلف علوم از جمله علم پزشکی، روانشناسی، عصب شناسی و بیولوژی و ... است. به کارگیری روش علمی آزمایش کور در برخی رشته‌ها مانند آزمون دارو ضروری است.

آزمون های کور (Blind) بصورت عمده شامل آزمایش کور یکطرفه و آزمایش کور دوطرفه (دوگانه) و آزمایش کور سه طرفه است .

آزمایش کور یکطرفه single blind:

در آزمایش کور یکطرفه، اطلاعاتی که می‌تواند باعث منحرف شدن نتیجه آزمایش شود از دید شرکت‌کننده مخفی می‌ماند ولی مسئول انجام آزمایش از آنها مطلع است. مثال کلاسیک این آزمایش چالش پپسی است. در این آزمایش که کمپانی نوشابه‌سازی پپسی آن را برگزار می‌کند، دو لیوان نوشیدنی که یکی حاوی کوکاکولا و دیگری حاوی پپسی است در اختیار شرکت‌کنندگان قرار می‌گیرد. مسئول بازاریابی پپسی از شرکت‌کنندگان می‌خواهد پس از نوشیدن، از بین دو لیوان نوشیدنی روی میز آن را که به لحاظ طعم و مزه بیشتر می‌پسندند انتخاب کنند. شرکت‌کنندگان فقط پس از اتمام آزمایش از محتوی لیوانها مطلع می‌شوند. (کدام پپسی و کدام کوکاکولا بوده‌است). نقطه ضعف آزمایشی که به شکل یک‌طرفه انجام شود این است که چون مسئول برگزاری از محتوی آزمایش مطلع است ممکن است به صورت خواسته یا ناخواسته شرکت‌کنندگان را به سمت خاصی سوق بدهد. مخصوصاً اگر منافع مالی در بین باشد.

آزمایش کور دوطرفه (دوگانه) double blind :

در آزمایش کور دوطرفه، که معمولاً در مورد انسانها به انجام می‌رسند، عواملی که می‌تواند باعث منحرف شدن نتیجه آزمایش شوند هم از دید شرکت‌کننده و هم از دید مسئول (یا مسئولان) انجام آزمایش مخفی می‌مانند. در بیشتر موارد آزمایش کور دوطرف به منظور دستیابی استاندارد بالاتر علمی انجام می‌شوند.

آزمایش کور سه طرفه Triple-blind :
در آزمون سه‌سو کور (Triple Blind) ، شرکت‌کننده، پژوهشگر و تحلیلگر داده‌ها هرسه کور هستند. البته ایده آل آن است که روش سه‌سو کور بکار گرفته شود ولى غالباً به‌هنگام اجراى کارآزماى‌هاى کور روش دوسوکور بکار مى‌رود. مقصود از آزمون سه طرف این ست که برای مثال در خصوص ادعای آقای ایموتو آزمونی را ترتیب داد که در آن:

1- فرد دعا خوان نمیداند به چه ظرفهای آبی دارد دعا میکند
2- عکاس هم نمی داند از چه بلورهایی عکس میگیرد
3- انتخاب گر عکس هم نمیداند عکس بلورها مربوط به کدام ظرف آب است.

چنانچه تعداد آزمایشها به لحاظ آماری کافی باشد این ادعا از بوتهء آزمون، سربلند بیرون می آید و مورد تأیید است. اگر آزمایشگران در هر جا با تکرار شرایط به همان نتایج برسند که موارد نقصی را نیابند، آن زمان است که به این روش مطالعه و آزمایش، علمی میگویند.

4.3.2.1 ادعای ایموتو و آزمون های کنترل شده مستقل

در سال 2003 موسسه جیمز رندی James Randi publicly جایزه 1 میلیون دلاری برای ایموتو تعیین کرد مشروط به آنکه او بتواند در آزمایشی دو سو کور Double-Blind (آزمونی که نتیجهء آن مستقل از نظر آزمونگر است) ادعاهای خود را اثبات نماید. برای پرهیز از سوگرایی به علت عوامل مخدوش کننده(confounding bias) و سوگرایی انتخاب (selection bias)لازم است که ادعای آقای ایموتو خود را در معرض چنین آزمونی قرار دهد. و درجه انطباق نتایج این آزمون با واقعیت (Validity (Accuracy مشخص گردد. تنها در این صورت است که میتوان به میزان ثبات نتایج در تکرار آزمون (Reliability (Precision اطمینان حاصل کرد. نتایج منتشر شده ایموتو فاقد هر نوع برآورد آماری هستند. در یافته های او هیچ اشاره ای به این موضوع نشده که داده های خام و بی معنای آماری در این پژوهش چه جایگاهی داشته اند. اشاره ای به این موضوع نشده که در هر حجم از آب مورد آزمون، چند عدد بلور وجود دارد؟ چند نمونه از بلورها و بر چه مبنایی نمونه گیری و وارسی میشوند؟ در نهایت اینکه چند درصد از بلورها باید دارای شکل هندسی خاصی باشند تا مجاز باشیم بگوییم واژهء مورد نظر بر شکل مولکول های آب تاثیر گذاشته است؟ یافته های ایموتو هیچ اشاره ای به موضوعات مذکور نمیکند و از همین روست که فاقد استانداردهای لازم پژوهشی و به تبع آن غیر قابل تایید است. موضوع دیگر خروجی های این آزمون است که صرفاً در نمایش تعدادی عکس خلاصه شده است. تصاویر میکروسکوپی بصورت گزینشی انتخاب شده و متأسفانه آقای ایموتو تنها عکس بلورهای زیبا را برای واژگان خوب و عکسهای نازیبا را برای واژگان نامطلوب انتخاب میکند و نمایش میدهد. با این حال ایموتو در مقاله ای با عنوان "آزمون دوسو کور تاثیر از راه دور نیّت بر تشکیل بلورهای آب" ****** که در سپتامبر 2006 به همراه Takashige Kizu و Dean Radin و Gail Hayssenمنتشر نمود ****** تلاش کرد ادعای خود را قدری دقیق تر و با ذکر جزئیات بیشتر از مکانیسم آزمایش خود منتشر نماید. Dean Radin و تیم همراه او با انجام یک آزمایش دو سو کور در سال 2006 و آزمون سه گانه کور در سال 2009 (*) تلاش نمودند یافته های ایموتو را تکرار کنند. Radin در پاسخ به این پرسش که چرا جامعه علمی ، یافته های ایموتو و آزمون های پس از آن را جدی نمیگیرند میگوید#:

هنوز نتایج آماری هر دو آزمون دو سو کور و سه سو کور ضعیف هستند. و برای اینکه بتوان واکنش بلورهای آب به افکار را تحت عنوان "اثر" در نظر گرفت هنوز به آزمون های تکرار پذیر بسیاری نیاز هست.

هر دو آزمون منتشر شده اخیر فاقد استانداردها و پروتکل های آزمایشگاهی لازم و به همین سبب غیر قابل تایید هستند. برای از میان بردن تاثیر دستکاری در چنین آزمونهایی باید از الگوهای استاندارد بهره گرفت. برای نمونه آزمون دودامنه‌ای (دو دنباله) two-tailed tests آزمونی است که با فرضیه‌های مخالف بدون جهت سر و کار دارد. این آزمون به ‌این سبب دو سویه است که در آنها پی‌آمدهای هر دو طرف توزیع می‌تواند در جهت تأئید فرضیه‌ مخالف باشد. اگر امکان دستکاری خاصی در هر یک از دو قطب پیش‌بینی می‌شود ، باید از آزمون دو دامنه استفاده شود ، مثلاً در آزمایش داروئی که معلوم نیست کارکرد بیمار را بالا می‌برد یا پائین تفاوت‌ها فقط در یک جهت ادامه خواهد یافت . اصولاً فرضیه ها برحسب جهت فرضیه ، به دو صورت یک دامنه و دودامنه هستند.

فرضیه یک دامنه One-tailed فرضیه ای است که در آن, پژوهشگر جهت تفاوت را بیان می کند. مانند فرضیهء زیر:

میزان اعتماد اجتماعی در بین مردان بیشتر از زنان می باشد.

و فرضیه دودامنه Two-tailed فرضیه ای است که محقق تنها به بیان تفاوت متغیر در بین گروهها اکتفا کرده و اشاره به جهت تفاوت آن نمی کند. مانند فرضیهء زیر:

میزان اعتماد اجتماعی در بین مردان و زنان متفاوت است.

آزمون های Dean Radin به وضوح فاقد استاندارد ها و پروتکل های آزمایشگاهی هستند . پیش از همه آنچه که مهم است این است که این آزمون ها بصورت یک دامنه One-tailedاجرا شده اند . در حقیقت آزمون های اخیر بیانگر آن هستند که نتایج منفی در حالتی کاملاً سوگیرانه بصورت مثبت ارزیابی شده اند. نتایج به دست آمده Radin به مراتب ضعیف تر از آن هستند که کورکورانه، مثبت در نظر گرفته شوند و فرضیه ایموتو رو تایید کنند. بر اساس روش تحلیل داده های آزمون Dean Radin حتی می توان خلاف ادعای ایموتو را نیز استنتاج کرد. با مکانیسم بررسی این دو آزمون اخیر، می توان نشان داد بلورهای معمولی آب از بلورهایی که به آن افکار مثبت تلقین شده زیباتر هستند و از دل این بررسی (با مکانیسم غیر استاندارد آزمایشگاهی Radin) نتایج به ظاهر معنادار استخراج نمود. در چنین آزمونی سطح استانداردهای آزمایشگاهی تعمّداً پایین آورده شده تا بتوان از آن نتایجی مثبت و معنادار به دست آورد. از دیگر سو Radin می گوید مقایسه ای که او در این آزمایش ترتیب داده بر مبنای مقایسه با مطالعات قبلی نیست اما با این حال بصورت کاملاً متناقض آزمون خود را تکرار آزمون ایموتو میداند. او مقایسه ای را در داده های آماری خود وارد میکند که ادعا میکند قصد ندارد در آزمون خود وارد کند. بعبارت دیگر گر نیک بنگریم آزمون های اخیر در واقع فرضیه ایموتو را مردود میکنند اما به گونه ای وانمود شده که نتایج این آزمونها ، فرضیه ایموتو را تایید میکنند.

برای نمونه ویدئوی ? How Are Frozen Water Crystals Photographe. در یوتیوب([ نمونهء آشکاری است از انتخاب سوگیرانه selection bias تصاویر (دقایق 3:50 به بعد را ببینید) در آزمایش ایموتو.

4.3.2.2 یکسوگرایی تایید

ما عموماً نه تنها تمایل داریم که مدرک مخالف با دیدگاه مان را نادیده بگیریم و به غلط تفسیر کنیم، بلکه دوست داریم تنها دنبال مدرک تایید بگردیم و ان ر. تشخیص دهیم
تاسف بارتر اینکه یک خانم در جشنواره خوارزمی این آزمایش دروغین رو انجام میده و جایزه میگیره از این جشنواره ... . قطعا موضوعاتی مثل این به اعتبار جشنواره خوارزمی لطمه ی بزرگی میزنه که قابل جبران نیست.

دانش;525811 نوشت:
با سلام جناب سید محمد
اگر به متن قران دقت کرده باشید خدا میفرماید در مثل اوری از جن و انس کمک بگیرید اینجا هم بنده از سعدی کمک گرفتم
موفق باشید
اما اگر دقت کنید سعدی انسانی با خدا و با قرآن است و تمام آثار خود را به اعتراف خود از قرآن گرفته و خود را خوار و ذلیل قرآن و الله می داند پس نمی توانی از او کمک بگیری و وقتی کمک گرفتی یعنی سوره شما طبق ادعای شخص کمک گرفته یعنی سعدی...خاک پای قرآن هم نیست

دانش;524557 نوشت:
تحدی من به قران به زبان فارسی

با سلام
بگو اوست خدای عزوجل ۱ خدایی که طاعتش موجب قربت است ۲ و شکرگزاری اش مزید نعمت ۳ پس خدا را انچنان که شایسته است عبادت کن و زکات بده ۳ و کافران را نزدیک است طعامی تند و فلزات گداخته

ای کاش یک نفر از این افرادی که در این سوره براحتی دلیل آوردن که به یک سوره قرآن نمی رسه می تونستند دلیل بیارن برای این موضوع: http://www.askdin.com/thread33612.html پسر من که باورم شده منظور خدا مبارزه طلبی فقط نیست....از کسانی که برای رد این سوره ساختگی دوستمون تلاش کردند و ردش کردند با دلیل.....این سوره رو نیز می خوام رد کنند با دلیل طبق بحث در این تاپیکی که آوردم: برای مثال سوره صبر:بنام الله صبر تا ابد....ن(1)صبر(2)فرصت ها می گذرند چون ابر(3)آهوان می درند چون ببر(4) به کجا می روید در قبر؟(5)کسی شما را واداشت بر جبر؟(6) باز مانده اید در کبر(7) حالا سوره کوثر مثلا: بسم الله الرحمن الرحیم ما به تو خیر و برکت زیادی عطا کردیم(1) پس به شکرانه آن خدا رو سپاس بگو و قربانی کن و نماز بخوان(2) که دشمن خودت مقطوع النسل است(3) من تا بحال این دو سوره رو برای بسیاری از دوستام چه بزرگ چه کوچک در هر سنی خوندم بلا استثنا همگی گفتند سوره صبر خیلی قشنگ تره از سوره کوثر....سوالم اینه این اگه قدرت خداست و انقدر واضحه پس این سوره هم قدرت خداست چون همه میگن قشنگ تر از سوره کوثره....پس منظور تحدی قرآن دقیقا عجز کافر و تشویق مومنه که مومن بخواد با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد...من که به این یقین از این کتاب عجیب رسیدم...کسی هم نمی تونه ردش کنه.....در پناه حق

جملات قشنگ را به جای بیان شیرین قرآنی قرار میدهیدکه مقابله با آیه مبارزه طلبی قرآن بروید!
اما فرق دارد کلامی که از نفس ما وبه وسیله عقل ما
در مقابل کلام که فاعل خداست .
قرآن زیبا است
قرآن از کلمات است
بعضی کلمات زیبا است
بعضی کلمات زیبا از قرآن است
هر کلام زیبایی قرآن نیست.
اماکلام من هم مثل قرآن زیبا است.

با سلام
جناب دانش اگر پاسخ شما به عرايض بنده به اتمام رسيده است ، جهت ادامه بحث نكاتي را عرض كنم و اگر نه كه بفرماييد تا پستي ميان پاسخ شما ارسال نشود .

nothing;528115 نوشت:
ای کاش یک نفر از این افرادی که در این سوره براحتی دلیل آوردن که به یک سوره قرآن نمی رسه می تونستند دلیل بیارن برای این موضوع: http://www.askdin.com/thread33612.html پسر من که باورم شده منظور خدا مبارزه طلبی فقط نیست....از کسانی که برای رد این سوره ساختگی دوستمون تلاش کردند و ردش کردند با دلیل.....این سوره رو نیز می خوام رد کنند با دلیل طبق بحث در این تاپیکی که آوردم: برای مثال سوره صبر:بنام الله صبر تا ابد....ن(1)صبر(2)فرصت ها می گذرند چون ابر(3)آهوان می درند چون ببر(4) به کجا می روید در قبر؟(5)کسی شما را واداشت بر جبر؟(6) باز مانده اید در کبر(7) حالا سوره کوثر مثلا: بسم الله الرحمن الرحیم ما به تو خیر و برکت زیادی عطا کردیم(1) پس به شکرانه آن خدا رو سپاس بگو و قربانی کن و نماز بخوان(2) که دشمن خودت مقطوع النسل است(3) من تا بحال این دو سوره رو برای بسیاری از دوستام چه بزرگ چه کوچک در هر سنی خوندم بلا استثنا همگی گفتند سوره صبر خیلی قشنگ تره از سوره کوثر....سوالم اینه این اگه قدرت خداست و انقدر واضحه پس این سوره هم قدرت خداست چون همه میگن قشنگ تر از سوره کوثره....پس منظور تحدی قرآن دقیقا عجز کافر و تشویق مومنه که مومن بخواد با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد...من که به این یقین از این کتاب عجیب رسیدم...کسی هم نمی تونه ردش کنه.....در پناه حق

سلام علیکم
برادر عزیز، تحدی قرآن برای عشق‌بازی خدا با بنده‌اش نیست آنطور که در آن تاپیک ادعا شده است، بحث نامه‌نگاری با خدا نیست، اگر بود معنی این حرف در قرآن چیست:

وَإِن كُنتُمْ فِي رَ‌يْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ / فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ينَ [البقرة، ۲۳ و ۲۴]
و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده‌ايم در ترديد هستيد، سوره‌اى همانند آن بياوريد و جز خداى همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد. / و هرگاه چنين نكرده‌ايد -كه هرگز نتوانيد كرد- پس بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند.

چطور ممکن است شما از این دو آیه معنای عشق‌بازی یا نامه‌نگاری برداشت کنید؟ این جذابیت‌های ظاهری را بگذارید به حساب سحر بیان، ساحران جلوی حضرت موسی علیه‌السلام در آن مسابقه‌ی روز تعطیل سحر از خودشان نشان دادند و این سحر آنطور بود که خداوند در باره‌ی حضرت موسی علیه‌السلام بیان کرده:

فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَىٰ / قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَىٰ [طه، ۶۷ و ۶۸]
پس یافت موسى در وجود خود ترس اندکی [از اینکه نکند مردم فریب سحر ایشان را بخورند و نتوانند حق را از باطل تشخیص دهند] / گفتيم مترس كه هرآینه تو برتر هستى.

پس تأیید کسانی که نمی‌توانند بین حق و باطل فرق بگذارند مطلب تمام نمی‌شود و نور هدایت خدا خاموش نمی‌شود. برتر شمردن یک سوره‌ی ساختگی که حتی به عربی هم نیست توسط خیل عظیمی از مردم هیچ آسیبی به قرآن نمی‌زند که خداوند خودش فرموده است بیشتر مردم از ظن و گمان تبعیت می‌کنند و اگر از ایشان تبعیت کنی (در مسأله‌ای که حقانیتش برایت ثابت شده است) گمراه خواهی شد.

یا علی

با سلام جناب هدی خیر پاسخ بنده در مورد وجوه عمومی اعجاز قران و اشکال جناب ملا صدرا به صورت کاملا تفصیلی و منصفانه مانده ولی فکر میکنم ابتدا بهتر است از این اشکال نا معلوم بودن وجوه قران نتیجه بگیریم بعد به سراغ اشکالات دیگر برویم

owari;528174 نوشت:
و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده‌ايم در ترديد هستيد، سوره‌اى همانند آن بياوريد و جز خداى همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد. / و هرگاه چنين نكرده‌ايد -كه هرگز نتوانيد كرد- پس بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند.

چطور ممکن است شما از این دو آیه معنای عشق‌بازی یا نامه‌نگاری برداشت کنید؟

با سلام....احادیثی از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آۀه وجود دارد که می فرماید خدا قرآن را بر حسب ضرب المثل به در می گوید دیوار بشنود نازل کرده....لذا به کافر گفته نمی تونی بی کمک الله که مومن بشنوه با کمک الله می تونه.....اگه شما می گید چطوری چنین برداشتی میشه....منم میگم شما چطوری از آیه ی:پیامبر ما گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم و آن گناهان کمرت را می شکست....خب شما چگونه برداشت می کنی مراد از گناهان پیامبر گناهان امت پیامبر است؟ در صورتی که در خود قرآن بی شک گفته گناهان پیامبر....اما چون از طرفی می دانیم و شکی نداریم پیامبر گناه ندارد چه برسه کبیره....پس می دانیم مراد امت پیامبر است...اما مهم اینه که صاف و پوست کنده به پیامبر نسبت داده طوری که از ظاهر آیه محاله هیچ کس برداشت کنه مراد امت پیامبره.....کلا اگر قرآن رو بخوایم در معنای واقعی کلمات در نظر بگیریم قرآن تبدیل به شرک و کفر میشه...مثلا ید الله فوق ایدیهم....دست خدا بالای همه دست هاست....قرآن هزار کنایه و هزاران مطلب درونی و ظاهری و باطنی دارد.....پس اینگونه است که تحدی قرآن برای کافر بی کمک الله عجز است ولی با کمک الله برای مومن می شود و عشق است....تمام عالم هم جمع شوند نمی تونند بگن چرا مثلا همین سوره صبر از این کتاب به سوره کوثر نمی رسه....بلکه همه تایید میکنن بهتره و مفاهیم والاتری داره و وزن زیباتری داره....لذا خدای به این عظمت بقدری مطلب تحدی رو آورده پایین (در آخر به یک مطلب هم آورده پایین یعنی کمتر از یک آیه) دیگه عقل هنگ می کنه واقعا منظور خدا از این تحریک چی می تونه باشه.....بله منم هزاران بار می گم بی کمک الله تمام عالم جمع شوند هم نمی تونن یک آیه هم از قرآن بیارن چون بی کمک الله یعنی از خدا مایه نذاریم و این کار محاله عقله بهتر از قرآن در بیاد اما با کمک الله صد در صد می شود چون باز هم ما هیچ کاره میشویم و خداست که داده....از طرفی چون این کتاب فقط چنین نظری راجع به تحدی داده واقعا گل کاشته.... مگه میشه سوره کوثر کلام خداست بله همه قبول دارند اما مگه میشه اگه سوره صبر کار غیر خداست چطوری من به هرکی نشون می دم میگه سوره صبر از هر نظر زیباتر از سوره کوثره...اگه سوره صبر کار مخلوقه باید براحتی تشخیص داده می شد پایین تر از سوره کوثره...اما بجان مادرم من به هرکی نشون دادم گفته سوره صبر قشنگ تره.....بابا تابلو تر از این نمیشه....انسان با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد....بحث سر ضعف و ناتوانی انسان نیست موضوع اینه که خدا کمکش می کنه......و این کار شدنی است...

owari;528174 نوشت:
و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده‌ايم در ترديد هستيد، سوره‌اى همانند آن بياوريد و جز خداى همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد. / و هرگاه چنين نكرده‌ايد -كه هرگز نتوانيد كرد- پس بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند.

چطور ممکن است شما از این دو آیه معنای عشق‌بازی یا نامه‌نگاری برداشت کنید؟

با سلام....احادیثی از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آۀه وجود دارد که می فرماید خدا قرآن را بر حسب ضرب المثل به در می گوید دیوار بشنود نازل کرده....لذا به کافر گفته نمی تونی بی کمک الله که مومن بشنوه با کمک الله می تونه.....اگه شما می گید چطوری چنین برداشتی میشه....منم میگم شما چطوری از آیه ی:پیامبر ما گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم و آن گناهان کمرت را می شکست....خب شما چگونه برداشت می کنی مراد از گناهان پیامبر گناهان امت پیامبر است؟ در صورتی که در خود قرآن بی شک گفته گناهان پیامبر....اما چون از طرفی می دانیم و شکی نداریم پیامبر گناه ندارد چه برسه کبیره....پس می دانیم مراد امت پیامبر است...اما مهم اینه که صاف و پوست کنده به پیامبر نسبت داده طوری که از ظاهر آیه محاله هیچ کس برداشت کنه مراد امت پیامبره.....کلا اگر قرآن رو بخوایم در معنای واقعی کلمات در نظر بگیریم قرآن تبدیل به شرک و کفر میشه...مثلا ید الله فوق ایدیهم....دست خدا بالای همه دست هاست....قرآن هزار کنایه و هزاران مطلب درونی و ظاهری و باطنی دارد.....پس اینگونه است که تحدی قرآن برای کافر بی کمک الله عجز است ولی با کمک الله برای مومن می شود و عشق است....تمام عالم هم جمع شوند نمی تونند بگن چرا مثلا همین سوره صبر از این کتاب به سوره کوثر نمی رسه....بلکه همه تایید میکنن بهتره و مفاهیم والاتری داره و وزن زیباتری داره....لذا خدای به این عظمت بقدری مطلب تحدی رو آورده پایین (در آخر به یک مطلب هم آورده پایین یعنی کمتر از یک آیه) دیگه عقل هنگ می کنه واقعا منظور خدا از این تحریک چی می تونه باشه.....بله منم هزاران بار می گم بی کمک الله تمام عالم جمع شوند هم نمی تونن یک آیه هم از قرآن بیارن چون بی کمک الله یعنی از خدا مایه نذاریم و این کار محاله عقله بهتر از قرآن در بیاد اما با کمک الله صد در صد می شود چون باز هم ما هیچ کاره میشویم و خداست که داده....از طرفی چون این کتاب فقط چنین نظری راجع به تحدی داده واقعا گل کاشته.... مگه میشه سوره کوثر کلام خداست بله همه قبول دارند اما مگه میشه اگه سوره صبر کار غیر خداست چطوری من به هرکی نشون می دم میگه سوره صبر از هر نظر زیباتر از سوره کوثره...اگه سوره صبر کار مخلوقه باید براحتی تشخیص داده می شد پایین تر از سوره کوثره...اما بجان مادرم من به هرکی نشون دادم گفته سوره صبر قشنگ تره.....بابا تابلو تر از این نمیشه....انسان با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد....بحث سر ضعف و ناتوانی انسان نیست موضوع اینه که خدا کمکش می کنه......و این کار شدنی است...

قبلآ به این موضوع وسوالها جواب داده شده اینجا:
http://www.askdin.com/thread33612-8.html#post470608

هدی;527853 نوشت:
[=&quot]مثلا يكي از وجوه اعجاز قران كريم ،تاثير آن بر ساختار نظم كريستالهاي يخ و جامدات مي باشد كه به بهترين و منظم ترين و زيباترين وجه قرار مي گيرند . حتما در مورد "شهادت آب" و آزمايشهاي پروفسور ايموتو در خصوص تاثيرات اصوات و نوشته ها بر كريستالهاي يخ شنيده ايد .

[=&quot]خانم حمیده بیطرف همین آزمایش را در مورد آب و چندین فلز تکرار کرده و به نتایج مشابهی رسیده و در جشنواره خوارزمی هم با همين تحقيق كه در حضور داوران جشنواره و حضار با نشان دادن زنده تغيير نظم و ساختار كريستالي يخ و چند فلز جامد ديگر با پخش اصوات موسيقي هاي ناهنجار و سپس صوت قرآن كريم از ساختار بد نظمي و بي نظمي به بسيار منظم و ساختاري در زيباترين صورت خود، در اين جشنواره حائز مقام دوم شدند در آزمایشهای خانم بیطرف زیباترین شکلهای کریستال آب موقعی به وجود امده بودند که برای آب قرآن پخش شده بود و بصورت زنده به نظر حضار و داوران جشنواره رسيد .

[=&quot]اين مطلب به لحاظ علمي ، اثبات شده است و بصورت آزمايشگاهي نه در خصوص آب كه در مورد برخي جامدات ديگر هم به نتيجه رسيده است . بنابراين قرآن كريم – تمامي آياتش – چنين تاثيرات شگرف و غير قابل انكاري بر اجسام و اشياء اطراف خود دارد ، متن بر ساخته ي شما هم كه مدعي هستيد "مثل" قرآن است بايد دقيقا همين تاثيرات را بر ساختار كريستالي و مولكولي اشياء اطرافش هنگام قرائت آن ، بگذارد اين يكي از وجوه اعجاز عمومي آيات قرآن كريم است .
[=&quot]يا مانند اكتشاف پروفسور واندرهون در مورد تاثير درماني ايات قرآن در مشكلات رواني.[=&quot] این پروفسور غیرمسلمان هلندی، اظهار نموده که نام خدا و قرائت قرآن در سلامتی انسان تأثیر مثبتی دارد[=&quot] [=&quot]وي ميگويد كه[=&quot].[=&quot] بسیاری از بیمارانی که با روش من تحت درمان قرار گرفتند، غیرمسلمان هستند و نمی‌توانند به زبان عربی تکلم کنند اما با شنیدن آیاتی از قرآن به آرامشی خاص دست می‌یابند. این روش درمانی تأثیر زیادی در رفع مشکلات روانی و یا فشارهای اجتماعی دارد[=&quot].[=&quot].[=&quot]
[=&quot]اين ويژگي نيز در ميان تمامي آيات ، مشترك است و بر ساخته ي شما هم بايد اينگونه تاثير در حوزه سلامت و آرامش رواني بشر ايفا نمايد .
[=&quot]نظم عددي و نوع كاربرد حروف خاص با توجه به موضوعات هر سوره نيز يكي ديگر از ويژگي هاي سور قرآني است كه بايد در برساخته ي شما مثل قرآن عزيز وجود داشته باشد .

والا تا یادم میاد توی این سایت بحث تحدی قرآن شد و آخرشم به نتیجه نرسید
نه این تاپیک و نه هیچ تاپیک دیگه در آینده هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید والا منم به شخصه دیگه حال نقد سخنان شما رو ندارم فقط یه نکته رو خدمت شما و تمامی کارشناسان سایت عرض کنم که خواهشا آپدیت باشین.خیلی کار سختی نیست فقط علاقه میخواد که آپدیت باشین
چرا میگم آپدیت باشین؟چون بالاترین سطح ارزشمندی مقالات که RCT های double blind باشه خیلی وقته اون تجقیقات مسخره ی ایموتو که بیخودی توی مغز ما باشه رو رد کردند.تحقیقاتی که خودشم جرءت نکرد بیاد ازشون دفاع کنه.توی 4 تا سی دی برای امثال من و شما منتشر کرد و ما هم دیگه گفتیم عجب چیز خفنیه این قرآن
از 100 نفری که من میشناسم 99 نفر این داستان ایموتو رو از بسگی توی ایران گسترش پیدا کرد دیده اند و جالبه که 98 نفر هنوز فکر میکنند درسته.

با سلام

دانش;527962 نوشت:
در خصوص نامعلوم بودن وجوه اعجاز :این سوال به علت بی اطلاعی یا درک نادرست از مقصود تحدی بوجود امده مقصود قران از بیان تحدی و مبارزه طلبی این است که اثبات کند قران فرابشری است اما اگر در این مبارزه طلبی وجوه اعجاز خود را نامعلوم بگزارد درخواست تحدی کردن خود به خود بی مفهوم و باطل میشود

لطفا عرايض بنده را تحريف نفرماييد . من كجا عرض كردم كه خداوند وجوه اعجاز را نامعلوم گزارده است ؟! من عرض كردم كه اعجاز وجوهي دارد كه از زمان نزول قرآن كريم مشخص بوده مانند فصاحت و بلاغت ، اخبار غيبي و ... كه در تمامي كتب علوم قرآني مي توانيد ببينيد ، اما در هر عصري وجهي از اعجاز قرآن كريم بنا بر پيشرفت دانش بشري كشف مي شود كه مردم اعصار قبلي از وجود چنين وجهي مطلع نبودند مانند وجه اعجاز علمي قرآن كريم كه مردم 1400 سال قبل ، از وجود چنين وجهي آگاه نبودند اما امروز به عنوان بعدي از اعجاز قرآن مطرح است . با توجه به نقص نسبي دانش بشر و با توجه به تكامل تدريجي علوم بشري ، و با عنايت به اينكه قرآن كريم كتاب هدايت براي هميشه ي بشر خواهد بود ،قرآن كريم داراي ابعادي از اعجاز است كه در زمانهاي و اعصار آينده براي انسانهاي زمانهاي آينده قابل كشف و بيان است همانگونه كه وجه اعجاز علمي قرآن براي ما قابل كشف و فهم است نه مردم اعصار قبلي .بنابراين عرض بنده اين نبود كه وجوه اعجاز بطور كلي مشخص نيست ، خير اين مساله را بارها عرض كردم كه علاوه بر وجوه مشهور ، قرآن كريم در هر عصري وجه جديدي از اعجازش مشخص مي شود و ما كه در زمان حال قرار داريم ، از وجوه آتي اعجاز ، مطلع نيستيم زيرا ذاتا علم ما داراي نقص نسبي است و دانش بشر متصف به تكامل تدريجي است لذا فقط بخشي از وجوه اعجاز را در مي يابيم نه تمام آن را و بنابراين در مقام پاسخ به تحدي ، نخواهيم توانست مثل قرآن را بياوريم . يك مثال : اگر شما توانمندي هاي بالقوه زيادي در زمينه هاي هوش مصنوعي ، علم پزشكي ، نجاري ، سيم كشي داخلي و تجارت داشته باشيد و همكار شما در حوزه ي هوش مصنوعي از تمامي توانمندي هاي شما مطلع نباشد و شما را يك فرهيخته در عرصه هوش مصنوعي معرفي نمايد آيا شما ديگر واجد ساير توانمندي هاي نامبرده بالا نيستيد ؟ ! آيا شما با اينهمه توانمندي هماني هستيد كه همكار شما معرفي نموده است ؟ مسلما خير همكار شما از ساير توانمندي هاي شما مطلع نبوده تا شما را تمام و كمال معرفي نمايد . حال در عرصه وجوه اعجاز قرآن نيز همينگونه است ، قرآن عزيز داراي وجوه بسياري از اعجاز است كه مردم اعصار مختلف هر يك بنابر پيشرفت نسبي دانش بشري توانسته اند بخشي از وجوه اعجاز آنرا دريابند آيا اين بدان معني است كه قرآن عزيز واجد ساير وجوه اعجاز نيست ؟ يا بدان معني است كه دانش بشر با نقص نسبي ذاتي اش نتوانسته به تمامي وجوه اعجاز اشراف داشته باشد . و اگر خداوند بفرمايد كه مثل قرآن را بياوريد آيا معنايش همان وجوه نصفه نيمه اي است كه افراد با نقص نسبي شان از آن مي فهمند يا معنايش از مثل قرآن ، دقيقا مثل قرآن و با تمامي وجوهي است كه اين كتاب عزيز و شريف واجد آنست ؟!خود اين تحدي و تعريف به "مثل قرآن" داراي بار معنايي كاملا عميقي از تعريف قرآن عزيز است و عنايت به همين واژه ، خود ضعف بشر و ناتواني و عجز او را از آوردن مثل قرآن نشان مي دهد و اثبات فرابشري بودن قرآن است .در تاپيك هم عرض شد كه آيه "فان لم تفعلوا ولن تفعلوا..." - حرف "لن" براي نفي ابد در ادبيات عرب بكار مي رود- يك قضاوت از پيش تعيين شده ي بدون دليل نيست بلكه دقيقا اشاره به ويژگي ذاتي بشر و علم او دارد زيرا هرگز نميتواند به وجوه كامل اعجاز اشراف كامل داشته باشد زيرا او وابسته به زمان خويش و دانشي است كه به مرور متكامل مي شود لذا در يك زمان نمي تواند اشراف كامل به آن داشته باشد و اين به معناي فرابشري بودن قرآني است كه در 1400 سال قبل در اوج انحطاط فكري و عقيدتي و علمي يكي از عقب مانده ترين جوامع بشري توسط رسولي درس ناخوانده ، آورده شده است. و همچنين آيه شريفه قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ( اسراء /88) تاكيد ديگري بر يك ويژگي ذاتي دانش انس و جن است و‌آن همان نقص نسبي دانش بشر است كه اگر پشت به پشت همديگر هم بدهند به دليل اينكه دانششان متصف به نقص نسبي است ، آن نقص برطرف نمي شود .عرض بنده اين بود نه آنچه شما فرموديد .

ادامه دارد ... لطفا تامل بفرماييد

nothing;528234 نوشت:
با سلام....احادیثی از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آۀه وجود دارد که می فرماید خدا قرآن را بر حسب ضرب المثل به در می گوید دیوار بشنود نازل کرده....لذا به کافر گفته نمی تونی بی کمک الله که مومن بشنوه با کمک الله می تونه.....اگه شما می گید چطوری چنین برداشتی میشه....منم میگم شما چطوری از آیه ی:پیامبر ما گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم و آن گناهان کمرت را می شکست....خب شما چگونه برداشت می کنی مراد از گناهان پیامبر گناهان امت پیامبر است؟ در صورتی که در خود قرآن بی شک گفته گناهان پیامبر....اما چون از طرفی می دانیم و شکی نداریم پیامبر گناه ندارد چه برسه کبیره....پس می دانیم مراد امت پیامبر است...اما مهم اینه که صاف و پوست کنده به پیامبر نسبت داده طوری که از ظاهر آیه محاله هیچ کس برداشت کنه مراد امت پیامبره.....کلا اگر قرآن رو بخوایم در معنای واقعی کلمات در نظر بگیریم قرآن تبدیل به شرک و کفر میشه...مثلا ید الله فوق ایدیهم....دست خدا بالای همه دست هاست....قرآن هزار کنایه و هزاران مطلب درونی و ظاهری و باطنی دارد.....پس اینگونه است که تحدی قرآن برای کافر بی کمک الله عجز است ولی با کمک الله برای مومن می شود و عشق است....تمام عالم هم جمع شوند نمی تونند بگن چرا مثلا همین سوره صبر از این کتاب به سوره کوثر نمی رسه....بلکه همه تایید میکنن بهتره و مفاهیم والاتری داره و وزن زیباتری داره....لذا خدای به این عظمت بقدری مطلب تحدی رو آورده پایین (در آخر به یک مطلب هم آورده پایین یعنی کمتر از یک آیه) دیگه عقل هنگ می کنه واقعا منظور خدا از این تحریک چی می تونه باشه.....بله منم هزاران بار می گم بی کمک الله تمام عالم جمع شوند هم نمی تونن یک آیه هم از قرآن بیارن چون بی کمک الله یعنی از خدا مایه نذاریم و این کار محاله عقله بهتر از قرآن در بیاد اما با کمک الله صد در صد می شود چون باز هم ما هیچ کاره میشویم و خداست که داده....از طرفی چون این کتاب فقط چنین نظری راجع به تحدی داده واقعا گل کاشته.... مگه میشه سوره کوثر کلام خداست بله همه قبول دارند اما مگه میشه اگه سوره صبر کار غیر خداست چطوری من به هرکی نشون می دم میگه سوره صبر از هر نظر زیباتر از سوره کوثره...اگه سوره صبر کار مخلوقه باید براحتی تشخیص داده می شد پایین تر از سوره کوثره...اما بجان مادرم من به هرکی نشون دادم گفته سوره صبر قشنگ تره.....بابا تابلو تر از این نمیشه....انسان با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد....بحث سر ضعف و ناتوانی انسان نیست موضوع اینه که خدا کمکش می کنه......و این کار شدنی است...

سلام علیکم مؤمن به خدا،
نشد دیگه، اینجا خلط مبحث شده، ما هم قبول داریم که خدا انسان را دعوت به عشق‌بازی کرده است، اما نه به نامه‌نگاری که با حرف زدن. نامه فرستادن برای کسی است که دور باشد، ما ازخدا دور هستیم خدا برایمان نامه فرستاد و برای انتقال پیام هم پیام‌رسان فرستاد، اما خدا که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است کفته با من نجوا هم کنی من شنونده‌ی دعایت هستم.

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِ‌يبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْ‌شُدُونَ [البقرة، ۱۸۶]
چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو كه من نزديكم و به نداى كسى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست يابند.

پس در جواب قرآن ما امر شدیم به دعا و ذکر (نماز)، که یکی مُخ‌العبادة است (یعنی مغز عبادت) و دیگری عمودالدین و مایه‌ی روشنی چشم اولیاء خدا و نهایت لذت بودن با خدا. ادعیه‌ی امام سجاد علیه‌السلام را که بخوانید عشق‌بازی از همه جایش می‌بارد. شما به جای آنکه سوره‌ی جعلی صبر را برای آشنایانتان بخوانید و با سوره‌ی کوثر مقایسه کنید دعای ابوحمزه‌ی ثمالی را بخوانید و با سوره‌ی کوثر مقایسه کنید. این دعاها به نسبت قرآن خیلی قابل فهم‌تر برای مردم هستند (چون اهل بیت علیهم‌السلام مبیّن قرآن هستند) و خیلی وقتها مردم از آنها بیشتر لذت می‌برند تا از قرآن، چون علم قرآن را ندارند. قرآن یک منبع بالادستی است، خود امام سجاد علیه‌السلام قرآن را متوجه می‌شوند و هر چند روز ختم قرآن می‌کنند و از آن لذت می‌برند و بعد در پاسخ به آن در حد بشری دعاهای خود را می‌گویند که می‌شود کتاب قابل فهم برای ما، تازه بیشتر برای علمای ما. اینکه تمام اطرافیان ما و شما بگویند سعدی زیباتر است از قرآن (چنانکه این ادعا را هم حقیر شنیده‌ام و اگر جرأت نکنند بگویند از قرآن بالاتر است گفته‌اند قرآن فارسی است) یا این کتاب شعر که شما از آن یاد کرده‌اید زیباتر از قرآن است بخاطر این است که توان دیدن زیبایی‌های قرآن جز اندکی از آن را ندارند. ضعف شنوندگان لزوماً دلیل بر ضعف گوینده نیست. اگر هم کسی قرار باشد که ادعا کند که با ایمان به خدا و با کمک خود خدا همانند قرآن را آورده کسی مثل امام سجاد علیه‌السلام باید این ادعا را بکند، ایشان هم عاشقانه سروده‌اند، ایشان عشق خدا به خود را در قرآن و در خارج قرآن دیده‌اند و دارند به خداوند گفتگو می‌کنند، اما در این بین هرگز هم ادعای برابری عشق‌بازی خود با خدا را با عشق‌بازی خدا با خود نداشته‌اند.
این کتاب مورد نظر شما حداکثر فقط زیباست، ابعاد متفاوت قرآن را که ندارد، در حد یک کلاس ادبیات که برای شنونده‌ی آن بگذارند معنی و ترجمه‌ی اشعار را متوجه شود به این کتاب مسلط می‌شود. اینکه نشد تقابل با قرآن. قرآن کتاب رمزنگاری شده است (فی کتاب مکنون)، انواع علوم در آن هست، اطلاعات در تمام سطوح آن به صورت یکتا و بدون شبهه قابل استخراج است برای کسی که علمش را داشته باشد، در عین حال مخاطب عام هم دارد، و خبر غیبی دارد و ...

اما در مورد اینکه فرمودید خداوند به در میگوید که دیوار بشنود این درست نیست، در و دیوار از یک سنخ نیستند، خداوند به دروازه می‌گوید که در بشنود (نه حتی برعکس که ضرب‌المثل شده)، یعنی به آنکه بالاتر است می‌گوید که آنکه پایین‌تر است حساب کار دستش بیاید. مثل آنجا که فرمود ای پیامبر حتی تو هم اگر اشتباه کنی خداوند به سختی جوابت را خواهد داد. اما اینکه به مشرکان بگوید که شما نمی‌توانید بدون کمک خدا که بعد منظورش این باشد که ای مؤمنین شما می‌توانید با کمک خدا، منطقی این بود که خطابش به مؤمنین باشد که به خدا نزدیکتر هستند و بعد کافران از روی آن حساب کار خود را بکنند که شما چون کمک خدا را ندارید پس نمی‌توانید. در ضمن اینکه قرینه‌ای هم در قرآن نیست که گفته شود مثل این کتاب ممکن است اگر خداوند کسی را کمک کند. بلکه در جای‌جای قرآن آمده که ای رسول خدا این کلام خداست نه اینکه کلام تو باشد با کمک خدا. یعنی اثری از خود پیامبر در این کتاب نیست که مؤمن دیگری بلند شود و بگوید من این کتاب را با کمک خدا نوشته‌ام ... خود پیامبر هم این کار را نکرد، صل‌الله‌علیه‌وآله.

در نهایت قران کتاب معجزه است برای اثبات صدق دعوت رسول خدا، اگر احدی غیر از رسول خدا بتواند چنین کتابی را بیاورد آن وقت می‌تواند با آن ادعای نبوت کند که این هم با خاتم‌النبیین بودن رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله در تنافر خواهد بود و یکی دیگری را نقض خواهد کرد. قرآن تنها کتاب هدایت نیست از این جهت بلکه جنبه‌ی اعجاز دارد. اما کتاب هدایت محدود به قرآن نیست، تورات و انجیل و زبور از یک طرف، صحیفه‌های انبیاء سلف مثل صحیفه‌های آدم علیه‌السلام و ... از طرف دیگر، صحیفه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که محدثه هستند از طرف دیگر ... اینها همه کتابهای هدایتند و همه از شعبه‌ای از وحی و الهام درشان هست که یعنی کمک از طرف خدا، اما هیچ کدام به پای قرآن نمی‌رسند که اثبات نبوت را هم دارد و چه بسا بیشتر از آن هم باشد ...

یا علی

owari;528465 نوشت:
اما در مورد اینکه فرمودید خداوند به در میگوید که دیوار بشنود این درست نیست
با سلام مجدد...اولا من نگفتم...رسوال الله صلوات الله علیه و آله چنین ضرب المثلی را به قرآن نسبت دادند.....پس رد چنین چیزی از شما باطل است...چون حرف رسول خدا رو رد می کنید....

owari;528465 نوشت:
منطقی این بود که خطابش به مؤمنین باشد
خب عزیز منم در پاسخ قبلیم این سوالت رو پاسخ دادم دیگه....گناهان پیامبر را بخشیدم...منطقی این بود که خطابش به امت پیامبر باشه نه اینکه به در بگه دیوار بشنوه....به حضرت محمد بگه امتش بشنوه....و در هیچ جای قرآن نگفته مراد گناهان پیامبر است بلکه مستقیم گفته گناهان سنگین پیامبر است....

owari;528465 نوشت:
خود پیامبر هم این کار را نکرد، صل‌الله‌علیه‌وآله
حالا جالبه بدانید این کتاب ادعا می کنه از الله است و پیامبرش حضرت محمد(ص) است و سایر مقربان هم همراهی کردند

owari;528465 نوشت:
که این هم با خاتم‌النبیین بودن رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله در تنافر خواهد بود و یکی دیگری را نقض خواهد کرد.
در ثانی پیامبر جدیدی نیامده و نقضی نیست و از طرفی این کتاب ادعا کرده کلا فقط یک حرف قرآن است که باز شده و گفته آیا در قرآن نگفتیم الله برای بندگان خود آیات قرآن را باز می کند...از طرفی این کتاب ادعا کرده از قرآن هزاران بار برتر است طوری که باز شده....اما از لحاظ باطن و پنهانی بودن رازهای قرآن گفته این کتاب خاک پای قرآن هم نمی شود طوری که فقط یک حرف آن است ن و القلم و ما یسطرون....فقط حرف ن...

owari;528465 نوشت:
اینکه نشد تقابل با قرآن. قرآن کتاب رمزنگاری شده است (فی کتاب مکنون)، انواع علوم در آن هست، اطلاعات در تمام سطوح آن به صورت یکتا و بدون شبهه قابل استخراج است برای کسی که علمش را داشته باشد، در عین حال مخاطب عام هم دارد، و خبر غیبی دارد و ...
در شگفتم شما که کتاب رو نخوندی چگونه می توانی تشخیص بدی این کتاب اخبار غیبی و معجزه نداره؟ من که خوندم دیدیم داره خیلی هم داره که انسان ها عاجزند از آوردنش نمونش امضای تایید الله بر این کتاب است که فکرنکنم تا ابد هم کسی بتونه این امضا رو جعل کنه....چون الله در این کتاب تحدی کرده هرکس شک داره این کتاب از من و مقربان من و حضرت محمده این امضا رو جعل کنه بر علیه خود کتاب.....شما این امضا رو جعل کن من این کتاب رو آتش می زنم...امضا سوره مدح نام داره که فقط 7 آیه است که در همون موضوع آخرین پاسخ ها می بینید که کسی نتونسته راجع بهش حتی حرف بزنه.....من به چند نفر نشون دادم کتاب رو....اکثرا نخونده می گفتن باطله....اما فقط دو عاقل پیدا شد گفتند باید اول ببینمش بخونمش شاید واقعی باشه.....یا علی

owari;528465 نوشت:
بلکه در جای‌جای قرآن آمده که ای رسول خدا این کلام خداست نه اینکه کلام تو باشد با کمک خدا
اتفاقا در قرآن آمده ای قرآن کلام الله است از طرفی آمده این قرآن کلام رسول الله است.....سوره تکویر....انه لقول رسول کریم....یعنی با همکاری خداوند متعال....

owari;528465 نوشت:
اینکه نشد تقابل با قرآن
همین دیگه مشکل کسانی که با این کتاب عجیب مواجه می شوند اینه که فکر می کنند این کتاب برای مبارزه قرآن آمده در صورتی که بوضوح اعلام می کند ازالله به حضرت محمد است و قرآن را تصدیق می کند.... من بشخصه یه اعتقادی دارم که تمام حقیقت فقط در قرآن نیست بلکه هرجایی غیر قرآن هم هست...و آن را ببینم می پذیرم بی چون و چرا.... من کاری به کل کتاب ندارم...چون زشتی هم توش هست خدا تو این کتاب مستقیم بسبب گناهان بندگان را گمراه می کند و می گوید آیا تعجب می کنید الله بسبب گناهان و حرمت شکنی شما برای گمراهی شما کتاب نازل کند؟ من کاری ندارم...به این چیزاش اما زیبایی های ماورالطبیعه ای داره که شک دارم کار انسان باشه....هیچ کتابی غیر قرآن نبوده که مردم رو بشک بندازه کارخداست یا نه مثلا همه عالم و آدم می دونن سعدیو حافظ از خودشون نوشتن....(هرچند اینا هم با کمک خدا و از قرآن نوشتند) یعنی الان کسی ادعا کنه کار سعدی از جانب خداست کسی باور نمی کنه ولو مثلا نمی دونستیم کار سعدیه....اما این کتاب خیلی ها رو بشک انداخته که نمونش خودمم....یا علی

[="Tahoma"]ﻗﺮﺁﻥ، ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ﮔﻮﯾﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺑﻼﻍ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻗﻮﻝ
ﺍﺳﺖ; ﻧﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺁﻥ.
2 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ، ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏) ﮔﺴﯿﻞ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﺿﻤﯿﺮ ‏«ﺇﻧّﻪ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﺳﯿﺎﻕ ﺁﯾﺎﺕ ـ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ.
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ‏«ﻭ ﻣﺎ ﻫﻮ
ﺑﻘﻮﻝ ﺷﯿﻄﺎﻥ ‏» ﺩﺭ ﺁﯾﺎﺕ ﺑﻌﺪ ـ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ﺹ ‏) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎ، ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﻌﺮﻓﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
3 - ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﻭﺍﺟﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻤﺎﻻﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺳﺎﻥ ﺿﺮﻭﺭﻯ ﺍﺳﺖ.
ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ

ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ، ﻭﺍﻻ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﻭﺻﻒ‏«ﮐَﺮَﻡ ‏» ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
4 - ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ، ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻭﯾﮋﮔﻰ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ «ﮐﺮﻡ ‏» ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺒﺎﯾﻰ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻻ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
5 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺩﺭ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺩﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺷﺐ ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻓﻼﺃُﻗﺴﻢ ﺑﺎﻟﺨﻨّﺲ ... ﻭ ﺍﻟّﯿﻞ ... ﻭ ﺍﻟﺼﺒﺢ ... ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ
6- ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ گﻔﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ لقول رسول کریم

http://www.tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=81&AYID=19&TPIV=T2

victor.rush;528510 نوشت:
ﻗﺮﺁﻥ، ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ﮔﻮﯾﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺑﻼﻍ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻗﻮﻝ
ﺍﺳﺖ; ﻧﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺁﻥ.
2 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ، ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏) ﮔﺴﯿﻞ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﺿﻤﯿﺮ ‏«ﺇﻧّﻪ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﺳﯿﺎﻕ ﺁﯾﺎﺕ ـ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ.
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ‏«ﻭ ﻣﺎ ﻫﻮ
ﺑﻘﻮﻝ ﺷﯿﻄﺎﻥ ‏» ﺩﺭ ﺁﯾﺎﺕ ﺑﻌﺪ ـ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ﺹ ‏) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎ، ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﻌﺮﻓﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
3 - ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﻭﺍﺟﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻤﺎﻻﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺳﺎﻥ ﺿﺮﻭﺭﻯ ﺍﺳﺖ.
ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ

ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ، ﻭﺍﻻ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﻭﺻﻒ‏«ﮐَﺮَﻡ ‏» ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
4 - ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ، ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻭﯾﮋﮔﻰ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ «ﮐﺮﻡ ‏» ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺒﺎﯾﻰ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻻ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
5 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺩﺭ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺩﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺷﺐ ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻓﻼﺃُﻗﺴﻢ ﺑﺎﻟﺨﻨّﺲ ... ﻭ ﺍﻟّﯿﻞ ... ﻭ ﺍﻟﺼﺒﺢ ... ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ
6- ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ گﻔﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ لقول رسول کریم

صد آفرین....این چیزایی که شما بیان کردید دقیقا بیان گر این است که خداوند با کمک حضرت محمد و جبرییل قرآن را نازل کرده نه کاملا به تنهایی قرآن رو از هوا پرت کنه وسط کوچه ها(ابری با احتمال بارش آیات قرآن؟) این کتابم نگفته حرفه مقربانه خداست گفته با کمک خدا دقیقا مثل همین کمک پیامبر با خدا نازل و صعود داده شده....خود خدا داره میگه انا انزلنا...تیلیارد کلمه ما در قرآن میبینیم اما معدود کلمه من از خدا میبینیم... ما نازل کردیم شما داری میگی خدا نازل کرده؟ عجب!!!!!!!!

[="Tahoma"]

ﻗﺮﺁﻥ، ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ﮔﻮﯾﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺑﻼﻍ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻗﻮﻝ
ﺍﺳﺖ; ﻧﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺁﻥ.
2 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ، ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏) ﮔﺴﯿﻞ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ
ﺿﻤﯿﺮ ‏«ﺇﻧّﻪ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﺳﯿﺎﻕ ﺁﯾﺎﺕ ـ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ.
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ‏«ﺭﺳﻮﻝ ‏» ـ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ‏«ﻭ ﻣﺎ ﻫﻮ
ﺑﻘﻮﻝ ﺷﯿﻄﺎﻥ ‏» ﺩﺭ ﺁﯾﺎﺕ ﺑﻌﺪ ـ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ﺹ ‏) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎ، ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﻌﺮﻓﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
3 - ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﻭﺍﺟﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻤﺎﻻﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺳﺎﻥ ﺿﺮﻭﺭﻯ ﺍﺳﺖ.
ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ

ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ، ﻭﺍﻻ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﻭﺻﻒ‏«ﮐَﺮَﻡ ‏» ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
4 - ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ، ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻭﯾﮋﮔﻰ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ «ﮐﺮﻡ ‏» ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺒﺎﯾﻰ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻻ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.‏(ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ ﺭﺍﻏﺐ ‏)
5 - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺩﺭ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺩﺭ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)، ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺷﺐ ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻓﻼﺃُﻗﺴﻢ ﺑﺎﻟﺨﻨّﺲ ... ﻭ ﺍﻟّﯿﻞ ... ﻭ ﺍﻟﺼﺒﺢ ... ﺇﻧّﻪ ﻟﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﮐﺮﯾﻢ
6- ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ گﻔﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺇﻧّﻪ لقول رسول کریم

صد آفرین....این چیزایی که شما بیان کردید دقیقا بیان گر این است که خداوند با کمک حضرت محمد و جبرییل قرآن را نازل کرده نه کاملا به تنهایی قرآن رو از هوا پرت کنه وسط کوچه ها(ابری با احتمال بارش آیات قرآن؟) این کتابم نگفته حرفه مقربانه خداست گفته با کمک خدا دقیقا مثل همین کمک پیامبر با خدا نازل و صعود داده شده....خود خدا داره میگه انا انزلنا...تیلیارد کلمه ما در قرآن میبینیم اما معدود کلمه من از خدا میبینیم... ما نازل کردیم شما داری میگی خدا نازل کرده؟ عجب!!!!!!!!

نزول قرآن بوسیله جبرییل امین و حضرت محمد(ص) بوده و در این بحثی نیست،بحث اینه متون قرآن کریم توسط خداوند مقرر شده و کسی مشارکت نداشته و کمک نکرده!!!
لطفا به ادعا های خودت دقت کن!اول بفهم مفهوم آیه 19 سوره تکویر چی بوده!

victor.rush;528525 نوشت:
نزول قرآن بوسیله جبرییل امین و حضرت محمد(ص) بوده و در این بحثی نیست،بحث اینه متون قرآن کریم توسط خداوند مقرر شده و کسی مشارکت نداشته و کمک نکرده!!!
لطفا به ادعا های خودت دقت کن!اول بفهم مفهوم آیه 19 سوره تکویر چی بوده!
بردار عاشقی ها! من اصلا بحثم در مورد این نبود...من فقط گفتم که تحت هر شرایطی واضحه که قرآن رو خدا فقط نازل نکرده بلکه یا کمک پیامبر و جبریل و هزاران انسان این کارو کرده....یادت باشه...انا انزلنا....ما نازل کردیم...به هرحال احد الناسی غیر از خدا کسی از زبون خدا مستقیم نشنیده و همه خلقت قرآن رو از زبن حضرت محمد شنیدند....میگم اصلا مگه من می گم قرآن کلام خدا نیست؟ منم میگم قرآن همش کلام خداست....من میگم کلام خداست با کمک حضرت محمد....نه اینکه خدا نیاز داشته باشه به کمک....کلا همکاری زیباست و خدا با پیامبرش و فرشتگانش قرآن رو نازل کرده....حرفه من اینه ...چون دوستمون گفت دربالا که خدا از هیچ کس کمک نگرفته برای نزول قرآن....
موضوع قفل شده است