تجلی بانوی عالمین ، ویژه نامه ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
جانماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و ذکر فداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی



خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تسکین قلبت صوت قرآن رضا


[=arial]
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است

امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است

وقتی پس از کریم تو تنها کریمه ای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

ز هر چه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است

دریاچه نمک سندش؛ بین اهل بیت
آری طعام سفره ی تو با نمک تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می تپد
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح
به نیت امام رضا هشت تا در است

با این حساب باز دل بیقرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غیر تو
در بین صحن آینه جمع مکسر است

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند هدیه ی ما باز هم سر است

جای بقیع و آن همه قبری که خاکی است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم شبی درست پدر را ندیده است
معصومه هم رقیه ی موسی بن جعفر است

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
:fireworks:میلاد نور دیده امام رضا علیه السلام مبارک :fireworks:

مرغ دلم راهی قم می شود در حرم امن تو گم می شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک كوثر نوری به كویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو كیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر كرب و بلا آمدی؟ یا كه به دنبال رضا آمدی؟ من چه كنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم كنی با خبر از وقت ظهورم كنی مرحوم محمد رضا آقاسی

ای کــه از نســــل اهل بـالایی ای کــه در اوج حجب پیـدایی زینـــب حــضـرت رضایی تو هــمـــهٔ افــتــــخـار بــابــایـــی دخت مـــوسایی و ولی مــریم چون رقــیه شــبــیه زهـرایـی باب مشــکل گشــای امروزی شــافــــع مهــربان فــردایــــی مثل اجــداد و نـسـلــتان بـانـــو آبـــــرویـی بــرای دنـــیــایـــی سر شــکسته به محـضــرت آید هــر کـــه دارد مـــدال آقــایـــی بـــی نگـاهـــت نمـی شــوم آدم بار کــج کــی رسـیده بر جایی کاسه ام را همــیشــه پـرکردی قــبــل آن کـــه کنــم تمـــنایــــی مــــن بـــدون قـم و خـراسـانت می رسیـــدم بــه مرز رسوایی گـــلــه از هـجــر کربــلا دارم بـا دل مــن تــو راه مــی آیـی؟

آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار می‏آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش می‏رساند. آری! از فاطمه سخن می‏گویم؛ فاطمه‏ای که برادرش رضا علیه‏السلام او را معصومه نامید.

آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدم‏های پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت. وقتی خدا به فکر وجود تو اوفتاد آینه ای مقابل زینب قرار داد

مدینه، به یمن حضورش نورانی می‏شود و پنجره‏ها به شوق رویش، بازند. کوچه پس کوچه‏های مدینه، به عطر دل انگیزش معطّر می‏گردند و سروهای آزاد، به احترامش قیام می‏کنند. به دل حک شد به خط آشنایی شب میلاد و آغازِ گدایی کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست کرم بنما تو هر چه می‌توانی

حضرت معصومه پرده کناری زد و چو ماه درآمد فاطمه با چادری سیاه درآمد ماه که عمری اسیر حسن خودش بود تا که تو را دید از اشتباه درآمد *** باز زمان نماز شد که بیایی موقع نذر و نیاز شد که بیایی دور و برت را برادران که گرفتند کوچه برای تو باز شد که بیایی *** حال و هوایی گرفته خانه‌ی «موسی» تا که برای پدر شدی «ید بیضا» مرهم او - تا که می‌رسید به خانه- گرمی دست تو بود، «اُمّ اَبیها» ! *** تا سحر اینجا لب تو زمزمه دارد باز ز اسمت خلیفه واهمه دارد بَه! که چه مَست‌ند کوچه‌های مدینه مست ردایی که عطر فاطمه دارد *** یوسفِ تو رفت و رفته‌ای به هوایش رشته‌ی دل را سپرده‌ای به خدایش هیچ نمی‌خواهی از خدای «رضا» یت قلب تو راضی شده فقط به «رضا»یش *** گوشه‌ی صحن تو غصه راه ندارد «خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد» این دل آلوده عاشقت شده اما غیر همین اشک‌ها گواه ندارد *** راه حرم دور و آستان تو نزدیک قافله ‌ها خسته، سایه ‌بان تو نزدیک سفره ‌ات آنقدر بی ‌ریا و صمیمی است تا که نشسته ‌ست میهمان تو نزدیک *** خواندن «والشمس» در جوار تو خوب است صحبت مشهد فقط کنار تو خوب است باز هم از جمکران و ساقی سبزش باده گرفتن به اعتبار تو خوب است *** خواهر خورشید! دل به نور تو بستیم زائر شهر توایم هر چه که هستیم نان و نمک می‌رسد باز هم از قم گر چه نمکدان هزار بار شکستیم *** تا که شفاعت خدا به دست تو بخشید در ته چشمانمان امید درخشید حضرت معصومه تو... تو... چه بگویم!؟ واژه کم آورده‌ام دوباره، ... ببخشید!

[="Tahoma"][=13]


[=arial]بانو همیشه خیر شما میرسد به ما

از تو چقدر بوى رضا میرسد به ما

بانو جواب پرسش من را خودت بده

آیا برات کرب و بلا میرسد به ما؟

[=#008080][=113][=arial]

[="Tahoma"][=13]


[=arial][=113][=#8b4513]

[="Times New Roman"][="Navy"]

[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]

[/]