تجربه و مهارتهای کاربردی!

تب‌های اولیه

357 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یاقوت احمر;763064 نوشت:
سلام.
یک نکته که همیشه میخواستم به اونایی که در شرف ازدواجند بگم:

تعریف ازدواج در یک عبارت جامع ، یعنی: شروع یک زندگی تازه.

توصیه میکنم حتماً از همان ساعت اول شروع زندگی مشترک ، در یک منزل جداگانه و جدای از منزل والدین ، زندگی مشترک را شروع کنید!

زیرا اگر مدتی را در منزل والدین بمانید ، چه بخواهید چه نخواهید ، همان شیوه زندگی والدین در زندگی شما کپی می شود و از همان سیستم و رفتارها و عرف آن پیروی خواهید کرد.
دلیل:
زیرا از یک طرف ، نمی شود در منزل کسی مدتی بمانید و از قواعد و شیوه زندگی او پیروی نکنید! یک بام و دو هوا ممکن نیست!

و از طرف دیگر ، شیوه زندگی کردن ، در همان آغاز زندگی ، بنیان گذاری می شود و در همان اول زندگی مشترک ، از هر نوع سیستمی پیروی کردید ، دیگر همان نوع روش ، روش خودکار زندگی شما می شود و برای همیشه همان جور عمل خواهید کرد و تغییر دادن آن بسیار سخت خواهد بود.

پس اگر به دلیل عدم توانایی مالی در تهیه منزل و ... ، مدتی را در خانه والدین ماندید ، دیگر شیوه زندگی شما ، همان شیوه زندگی والدینتان خواهد شد و در حقیقت ، شما زندگی جدیدی را شروع نکرده اید، بلکه فقط نقشی ( نقش همسری) به نقش های شما اضافه شده است.

پس در همان آغاز زندگی ، هر قدر از درآمدتان را صرف اجاره کردن یک خانه نقلی کنید ، ارزشش را دارد.

این ، نکته دوم.
نکته اول را به عنوان مبتدای موخر ، ان شاء الله بعداً به کسانی که در شرف ازدواجند عرض خواهم کرد.


سلام.
قبول ندارم.
این توصیه شما باعث سخت تر شدن ازدواج میشه.
در این دوره باید ازدواج رو آسون تر کرد.مقام معظم رهبری هم همین توصیه کردن و حتی در جمله شون گفتن خواهش میکنم امکانات ازدواج جوانان رو آسان کنید
صلاح نیست ازدواج رو سخت کرد و به تاخیر انداخت بخاطر این مساله.
بهتره آدم روشهای سازگاری با افراد دیگه رو یاد بگیره

mehrant;763406 نوشت:
سلام.
قبول ندارم.
این توصیه شما باعث سخت تر شدن ازدواج میشه.
در این دوره باید ازدواج رو آسون تر کرد.مقام معظم رهبری هم همین توصیه کردن و حتی در جمله شون گفتن خواهش میکنم امکانات ازدواج جوانان رو آسان کنید
صلاح نیست ازدواج رو سخت کرد و به تاخیر انداخت بخاطر این مساله.
بهتره آدم روشهای سازگاری با افراد دیگه رو یاد بگیره

سلام دکتر جان.
شاید بعضی وقتها اصل مسأله ازدواج و نفس قضیه "حفظ ایمان" آنقدر اهمیت پیدا کند ، که باقی مسایل را تحت الشعاع خود قرار دهد. در این حالت ، برای نجات "اصل" و تحقق آن، چاره ای جز پذیرفتن برخی مسایل که ممکن است پتانسیل "آسیب" داشته باشند نیست.

اصلاً بحث بنده در خصوص سازگاری و عدم سازگاری نبود. در خصوص "شروع زندگی جدید" بود. زندگی جدید ، هر گونه که در سالهای اولش بود ، همانطور ادامه می یابد. نمیگویم دیگر قابل تغییر نخواهد بود اما این تغییر بسیار سخت خواهد بود. اگر در خانه والدین بمانید و با آنها چند سالی زندگی کنید ، نمی توانید غیر از شیوه کلی آنها عمل کنید. و زندگی تان همان "شکل" را به خود می گیرد...

باز می گویم: اگر اصل قضیه در خطر باشد ، چاره ای جز پذیرفتن این امر نیست.



الهی قمشه ای:

«مشکل فرصتیست تا چیزی، مسی در وجودت را به طلای ناب تبدیل کنی .»

تجربه ثابت کرده که از مشکلات می توان بنحو احسن استفاده کرد، پس مشکل را یک فرصت بدانیم، نه هلاکت و بدبختی و پایان زندگی

( البته فکر منطقی این است که طوری برنامه ریزی بکنیم که به مشکل نرسیم، منتها اگر مشکلی که نمی دانستیم و یا وقوعش از توان ما خارج بود، و برای ما پیش آمده، نباید در مقابلش تسلیم شویم)

فرار از مشکل، نا امیدی از آن و تسلیم شدن در مقابلش، یعنی ضعف


یه نظریه کمی فضایی هم من بدم .

وقتی ادمها اراده میکنند که کاری رو انجام بدن ... زمین و زمان با تمام قدرتش جلوشون وای میاسته ...
همونجور که یه ماشین میخواد حرکت کنه ... اینرسی ماشین اجازه نمیده ماشین حرکت کنه ...
همونجور که یک ماشین میخواد حرکت کنه ... اصطکاک اجازه نمیده ....

طبیعت همواره داره با تصمیم های ما مقابله میکنه ....

شاید برای موفقیت و پیروز شدن و به هدف رسیدن نباید زور بزنیم و نیرو محرکه ماشین رو اضافه کنیم .... شاید بهتر باشه به جای خرج کردن اراده اصطکاک رو کم کنیم .

تجربه ای که من بهش رسیدم این بوده که هر وقت خواستم اراده ای رو شکل بدم ... ناخوداگاه ضد اراده ام باهاش خلق شده ...

مثلا اگر بخوام رژیم بگیرم ... ضد اراده این تصمیمم این میشه که غذا بخورم .

معمولا اراده داشتن و اراده به خرج دادن سخت هست ..
... من دیگه غذا نمیخورم .

و حس قدرتمندی ادمها دارند به نام تنبلی .... تنبلی قدرتی هست که میتونه ادم ازش در ضد اراده استفاده کنه ...

تنبلی در ضد اراده خیلی دلنشین تر کار میکنه

کی حوصله داره غذا بخوره ...
کی حوصله داره غذا بپزه ....
خسته میشم یه قاشق پلو بزارم در دهانم ...
ولش کن ...

در مورد من راه دوم بهتر جواب میده ....

یک خارشی در پوست پام داشتم که امانم را بریده بود. کار به جایی رسیده بود که خاراندن معمولی جوابگو نبود و با سیم ظرفشویی آنقدر خودم را می خاراندم که پوستم از چند جا زخم میشد.... تازه بعد از کلی خاراندن و زخم شدن ، فقط تا نیم دقیقه الی یک دقیقه راحت بودم بعدش دوباره باید میخاراندم... وقتی میرفتم حمام ، تمایل شدیدی داشتم تا محل خارش را زیر آب داغ بگیرم. چند لحظه آب داغ را تحمل می کردم بعدش ناچارا از زیر آب بیرون میومدم... و هی تکرار می کردم. خلاصه رنج بزرگی بود.

اینو ژنتیکی داشتم و چند نفر از فامیلامون هم اینطوری بودند.

رفتم دکتر. دکتر گفت: عصبی است و دارو ندارد. بعدشم دارو نوشت!

همینکه گفت عصبیه ، انگار یکی توی دلم به من گفت: حالا که عصبیه ، تو هم از راه اعصاب وارد شو.... داروی دکتر هیچ اثری نداشت. خودم شروع کردم:

هر چه بدنم می خارید اصلا بهش دست نمیزدم. حتی نمیذاشتم لباسم کوچکترین تکانی بخوره مبادا بدنم خوشش بیاد. از هر کاری که خوشایند محل خارش بود اجتباب می کردم. خارش هم هی قوی تر و قوی تر میشد و منم هی مقاومت می کردم. خارش انگار "هوشمند" بود. حسابی زور خودش را زد تا مرا وادار به خاراندن کند. وقتی دید هر چی زور بزند من هیچ نمی خارانم ، نا امید شد و دمش را گذاشت روی کولش و رفت که رفت.

سالها میگذره و من هیچ خارش نداشتم.

به افرادی از فامیلمان که همین خارش را داشتند گفتم تنها راه از بین بردنش ، مقاومت کردن و نخاراندنش هست. آنها گفتند: ما تحمل نداریم که خودمان را نخارانیم....

کلی ترش کنم:
خارش ، یک نوع وسوسه است. آدم مرتب وسوسه می شود خودش را بخاراند.

به این روش میشه بر هر وسوسه ای پیروز شد. ان شاء الله.

[="Purple"][=&quot] زندگی به من اموخت :هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست.... [/]

[="Purple"][=&quot]بعضی زخمها هست که هر روز صبح باید پانسمانش رو بازکنی و روش نمک بپاشی تا یادت نره دیگه سراغ بعضی آدما نباید رفت.......[/]

تجربه 20 ساله اینترنتم بهم ثابت کرده خیلی ها در فضای مجازی خود واقعیشون نیستند

خیلی متفاوت تر از انچه هستند که نشون دادند :ok:

البته ادم های خوب هیچ وقت خودشون و رنگشون عوض نمیشه چه فضای مجازی باشه یا غیر مجازی

یک مثل آرژانتینی است:


« کسی که حرف می زند می کارد و آنکه گوش می دهد درو می کند. »

به تجربه ثابت شده کسانی که مواظب حرف زدن و گوش کردنشان هستند، کمتر خطا می کنند، و کمتر دچار مشکل می شوند.
پس حرفهای ما اگر سنجیده، مفید، منطقی و خدا پسند و عاقلانه و به دور از هوی و هوس باشد، یعنی در حقیقت ریشه بسیاری از مشکلات را کم کرده ایم، و آرامش را بر دل و روان ما خویش حاکم کرده ایم.
در کنار حرفهای خوب، اگر به حرف های خوب و مصلحت انگیز با دقت کامل گوش کنیم، باز در عمل و مسیر زندگی ثمرات بسیار پر برکتی را تجربه خواهیم کرد.

استاد شهید مطهری:
« انسان باایمان، روحی مطمئن، اعصابی آرام و قلبی سالم دارد.»

به تجربه این موضوع را ما احساس کرده ایم که
وقتی به محضر علمای بزرگی مثل، مقام معظم رهبری، علامه جوادی آملی، علامه مصباح و سایر مردان خدا می رسیم، به طور عینی این آرامش و عظمت روحی آنان را کشف و درک می کنیم.
پس با کسب معرفت و عمل کردن و ترک محرمات، ایمان خود را افزایش دهیم، تا به یک آرامش روان کامل برسیم.


تجربه کرده ام هرگاه با خدا و اهل بیت (ع) رُک و صادق بودم نتیجه گرفته ام...

تجربه کرده ام هیچ رفیقی 100% موافق و مطابق با خواسته های انسان نیست...

تجربه کرده ام لذت جنسی (منظورم حلال هست اعوذ بالله من المعاصی) آنقدر هم که مجردها فکر میکنند و در خاطر میپرورانند بالا
نیست! (لذتیست مثل سایر لذت های حیوانی دیگر که با سایر حیوانات شریکیم)

تجربه کرده ام که لذت قرب خدا بی نظیر است و واقعا هیچ چیزی به او نمیرسد...

تجربه کرده ام هر کسی بخواهد و یعنی شرک در هدف نداشته باشد و واقعا هدفش خدا باشد، خداوند حتما او را راهنمایی میکند...

تجربه کرده ام خمس و سایر انفاقات مالی و جانی لذت عالی ملکوتی دارد....

تجربه کرده ام اخلاص به سرعت باعث افزایش ظرف فضل پذیری انسان (جهت دریافت بیشتر نعمات و مهربانی های الهی) میشود...

تجربه کرده ام گفتن جمله «دوستتدارم» با تمام وجود به خدا لذت فوق العاده بالا و بازتابی زیبا از جانب خدا دارد...

تجربه کرده ام نیکی به والدین دل انسان را نرم میکند...

تجربه کردم اعتکاف بسیار عالیست...

تجربه کردم هیچ بار آنقدر برای قلب سخت نبود که از کربلا خداحافظی کنم و بیام بیرون... (یه رسمی هست که میگن ما خداحافظی نمیکنیم که ما رو دوباره طلب کنند (!!!) پس زیارت وداع رو چرا گذاشتن؟) دل که از امام حسین (ع) کنده نمیشه ولی همون جسم کندن مثل این میمونه که دارن بدنت رو دو نیم میکنند... مثل بچه های کوچیک گریه میکنی...

تجربه کرده ام روضه امام حسین (ع) انسان را دگرگون میکند به سوی نیکی ها

تجربه کرده ام عبادت خدا را بدون چشمداشت بهشت وی و درخواست نرفتن به دوزخش کنم...

تجربه کرده ام و در دعای خود گفتم خدایا دل مرا از محبت بهشت خالی کن و فقط محبت خودت را جای بده...

تجربه کرده ام و در دعای خود گفتم خدایا مرا از نعمات بهشتی خود محروم کن تا غایت زندگی ام فقط تو باشی...

تجربه کرده ام با تمام وجود بگویم:

(ما از تو نداریم به غیر از تو تمنی - حلوا به کسی ده که محبت نچشیده - یار ما را و همه نعمت فردوس شما را )

و

تو و طوبی و ما و قامت و یار - فکر هرکس به قدر همت اوست

و

الهی و ربی من لی غیرک؟

و

عبیدک بفنائک مسکینک بفنائک فقیرک بفنائک...

:Gol:

استاد شهید مطهری (ره):
« سختی ها و فشارها، وسیله ای است برای تکمیل و تهذیب بیشتر نفس و خالص شدن گوهر انسان »

در زندگی به کرار این موضوع تجربه شده که افراد زرنگ و با هوش در هنگام مشکلات خود را نباخته اند، بلکه همت و تلاش خودشان را بالا برده اند، در حقیقت مشکلات فرصتی است تا خود را بسازیم و کامل شویم.
( البته در عین حال کارها را باید طوری طراحی کنیم که مشکلات کمتر باشد، خوب وقتی وقتی مشکلی به سراغ ما آمد که علت بروز آن ما نیستیم، قضیه فرق می کند، باید به فکر چاره و حل آن باشیم، نه فرار، نه ناامیدی، نه گریه و ضعف، نه آرزوی مرگ و...)

[="Navy"]هرچقدردعاکنی نتیجه ای نداره.
اینقدرباسکوت خدامواجه میشی که دیگه فقط میخوای بمیری.
تجربه منه.لطفانقل قول نکنید.
[/]

با سلام
از باب ادب، بنده نقل قول نمی کنم، منتها برای اینکه رفع شبه باشد، این مطلب را به عنوان تکمله بیان می کنم؛
گاهی سکوت خدا بر سر حکمت است،گاهی بر سر امتحان است و گاهی تصور ما از خدا اشتباه است مثلا: بدون آنکه حرکتی کنیم از او انتظاری داریم که عقلا محال است، و حمل چنین کاری بر سکوت خدا نا مفهوم است.
یا خدا را خوب نشناخته ایم، یا برای حل مشکل عجله می کنیم.
خدا مثل ما بندگان نیست، او حکیم و رئوف است، و لحظه ای از بندگانش غافل نیست.
در کنار این جملات
این جمله مرحوم دولابی هم جمله دلنشینی است:
« لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود»

با خدا باشیم با خدا باشیم با خدا باشیم....
چون رمز کمالمان است.

نشاط;766966 نوشت:
این جمله مرحوم دولابی هم جمله دلنشینی است:
« لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود»


ولی استاد چرا باید این اتفاق بیفته؟؟؟ چرا باید به خدا شکایت ببریم؟؟؟ خدا مگه از اوضاع و احوال ما آگاه نیست؟؟؟ اگه هدفش اینه و میخواد بنده هاش درخواست کنن ازش بعد بهشون بده ... چرا پس از همون اول به درخواستهاشون توجهی نمیکنه که کاربه گله و شکایت برسه ؟؟ یعنی میزاره بنده هاش حسابی جونشون به لبشون برسه بعد ناامید بشن .... بعد ان مع العسر یسرا؟؟؟؟

نشاط;766966 نوشت:
[=#008000][=113ا[/SIZE][/]این جمله مرحوم دولابی هم جمله دلنشینی است: « لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود»با خدا باشیم با خدا باشیم با خدا باشیم....چون رمز کمالمان است.
داداش نشاط خیلی خیلی قشنگ بود این جمله ممنون

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;766997 نوشت:
ولی استاد چرا باید این اتفاق بیفته؟؟؟ چرا باید به خدا شکایت ببریم؟؟؟ خدا مگه از اوضاع و احوال ما آگاه نیست؟؟؟ اگه هدفش اینه و میخواد بنده هاش درخواست کنن ازش بعد بهشون بده ... چرا پس از همون اول به درخواستهاشون توجهی نمیکنه که کاربه گله و شکایت برسه ؟؟ یعنی میزاره بنده هاش حسابی جونشون به لبشون برسه بعد ناامید بشن .... بعد ان مع العسر یسرا؟؟؟؟

بله دقیقا.
خدامیدونه که اگه بیشترسختی بده ماناامیدمیشیموارزومرگ میکنیمو...
خب پس چرا بازم سختی میده؟
میگن خدابه اندازه تحمل طرف سختی میده.
اماواقعااینجوری نیست.
مگه خودمن کم مشکلاتوتحمل کردم؟
اماواقعاجایی میرسه که ادم دیگه اصلانمیتونه کناربیاد.
مخصوصاوقتی میبینه هیچچچچچ راهی نداره.
خداکه میدونه ایمان قوی نداریم که بگیم حتماحکمتیه.
ماهم انسانیم.
منکه خیلی دیگه بریدم.:Ghamgin:

بسمه الملک القهار

اعظم گرفتاریها این است که گمان می کنیم،انسان در این عالم کار دیگری جز کسب رضایت حق دارد

دنیا و ما فیها پلی است برای رسیدن به خدا و غیر از این هیچ ماهیت دیگری ندارد،حال اگر ما از خدا

گله کردیم که چرا آنچه من می خواهم،آنطور که من می خواهم نمی دهی،باید اندیشه اش را اصلاح کند

گرچه دعا راهی است برای عبودیت و تقرب به خدا،اما این دعا باید با رضایت از حق و توکل به او باشد

اگر اینطور باشد خداوند آنچه را صلاح بنده است به بهترین وجه برایش چاره سازی می کند.(ان شاالله)

:Gol::Gol::Gol:

سلام
یکی از بزرگترین تجربه های زندگیم نماز اول وقت
تجربه کلیشه ای به نظر میاد اما باتمام وجود تاثیرشو احساس کردم:ok:

اینکه زود راجع به هم قضاوت نکنیم.
اینکه هیچوقت دروغ نگیم .
اینکه احترام گذاشتن به پدر ومادر زندگی آدمو از صفر به 100میرسونه.
و اینکه محبت محبت میاره.
اگر آدمها بدونند فرصت باهم بودنشون چقدر محدوده محبت شون به همدیگه نامحدود میشه:ok:

دختر مهربان;767399 نوشت:
سلام
یکی از بزرگترین تجربه های زندگیم نماز اول وقت
تجربه کلیشه ای به نظر میاد اما باتمام وجود تاثیرشو احساس کردم:ok:

جمله ای رو جایی دیدم که #مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟#
به نظر من یکی از آرامش بخش ترین جمله هاست.:ok:
هرچی بخوایم علم .پول.خونه.زن .شوهر.شغل.مقام .سلامتی.خوشبختی.ارامش.اسایش و....همشو میشه از خدا خواست بدون اینکه چیزی ازش کم بشه یا منتی بذاره برا دادنش .پس چرا بازم نگرانیم؟
ببخشید جمله هام با زبون خودمونیه. کتابی نوشتنو دوست ندارم:Gig:

یک جمله ای شنیدم که می گفت: اگر ضربه ای به یک تخم مرغ وارد می شود، اگر از درون باشد منشا آغاز خلقت خواهد شد، و اگر از بیرون وارد شود، منتهی به اتمام حیات آن می شود.


اگر توجه کنید اگر تغییرات از درون شکل بگیرد، انسان به بزرگترین تحولات دست می یابد، دنبال ظواهر گشتن، بهانه گرفتن، حاشیه رفتن، دنبال مقصر بودن، و... خطاست.
فلذا سعی کنیم از درون تصمیم تحول را بگیریم و با اراده قوی پیش رویم، از درون خود شروع کنیم، تا به بزرگترین موفقیت ها دست یابیم.

نقل از علامه طباطبایی:

ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم .

تجربه نشان داده کسانی که از اول مراقب رفتار و برخورد خودشان بوده اند، به جایی رسیده اند، والا با غفلت، انسان به جایی نمی رسد.

هر راهی که خواستی بروری ، ابتدا آن را خوب بشناس ، اگر با شناخت و علمی که نسبت به آن پیدا کردی به نظرت نادرست آمد ، از راه دیگری برو ؛ پس از انتخابت به نظر فرد دیگری توجه نکن.:ok:
اهداف را در زندگی درست انتخاب کن ؛ توجه کن که اهداف زندگی ات فقط برای سعادت خودت نباشد ، زیرا تو در دنیا تنها نیستی.
:ok:

به آن گروه از افراد بپیوندید که
به آنچه می گویـند عمل می کنند
این افراد سرمشق های بزرگی هستند
کــه جهانی را به شگفتی وا می دارند
جزو معدود افرادی باشید که نمی گویند
کاش چنان می کردم بلکه چنان می کنند
کسانی که به هدف و نتیجه فکر می کنند و
زندگی خود را چنان می سازند که آرزو دارند .

[="Purple"]تا حالا نیمه پرتقال رو فشار دادین؟ چه ازش بیرون میاد؟ قطعا اب پرتقال ازش بیرون میاد

اینو بدون وقتی دیگران رو به خاطر رفتار غلطشون تحت فشار قرار میدیم.فقط باعث میشیم سروکله اون اشتباه بیشتر پیدا بشه
هیچ وقت با فشاردادن پرتقال اب سیب بیرون نمی یاد[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;767987 نوشت:
[="Purple"]تا حالا نیمه پرتقال رو فشار دادین؟ چه ازش بیرون میاد؟ قطعا اب پرتقال ازش بیرون میاداینو بدون وقتی دیگران رو به خاطر رفتار غلطشون تحت فشار قرار میدیم.فقط باعث میشیم سروکله اون اشتباه بیشتر پیدا بشه هیچ وقت با فشاردادن پرتقال اب سیب بیرون نمی یاد[/]
من که نفهمیدم چی گفتین فکرکنم کسی هم نفهمید منظورتون چیه،

پسر خوشبخت;768056 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥ نمایش پست ها
تا حالا نیمه پرتقال رو فشار دادین؟ چه ازش بیرون میاد؟ قطعا اب پرتقال ازش بیرون میاداینو بدون وقتی دیگران رو به خاطر رفتار غلطشون تحت فشار قرار میدیم.فقط باعث میشیم سروکله اون اشتباه بیشتر پیدا بشه هیچ وقت با فشاردادن پرتقال اب سیب بیرون نمی یاد

پسر خوشبخت;768056 نوشت:
من که نفهمیدم چی گفتین فکرکنم کسی هم نفهمید منظورتون چیه،

به نظر می رسد یعنی اگر کسی خطایی کرده، با توبیخ او نمی توان کار را به جایی رساند باید فکر درست و حسابی کرد تا مشکل حل شود، با گیر دادن به خطا و اشتباه رفتار دیگران نمی توانیم شاهد وجوهات مثبتی باشیم.

ممنون داداش نشاط عزیز

پسر خوشبخت;768056 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥ نمایش پست ها
تا حالا نیمه پرتقال رو فشار دادین؟ چه ازش بیرون میاد؟ قطعا اب پرتقال ازش بیرون میاداینو بدون وقتی دیگران رو به خاطر رفتار غلطشون تحت فشار قرار میدیم.فقط باعث میشیم سروکله اون اشتباه بیشتر پیدا بشه هیچ وقت با فشاردادن پرتقال اب سیب بیرون نمی یاد
من که نفهمیدم چی گفتین فکرکنم کسی هم نفهمید منظورتون چیه،

من که فهمیدم وباتمام وجود درک کردم ممنون ترگل جان

سلام
عید میلاد آخرین پیامبر الهی (ص) را به همه دوستان تبریک عرض می کنم.

من همیشه در احادیث می خواندم که گناه ، باعث فقر می شود یا: هیچ از روزی کسی کاسته نمی شود و محدود نمی شود مگر به دلیل گناه.

این را از نظر "دانستن" ،؛ می دانستم. اما ته دلم ، آن را جذب نکرده بودم.

خیلی وقتها هم با همسرم راجع به کم آوردن در زمینه اقتصادی صحبت می کردیم و برنامه ریزی های ریاضتی و ... می گذاشتیم. باز هم آخر ماه دچار کمبود می شدیم...

گاهی بر اثر مدتی کار کردن ، وقتی درآمدم را می شمردم ، متوجه میشدم که آنقدر که فکر می کردم هم نیست..
همسرم میگفت: تو که زیاد کار می کنی ، لباس و چیزی هم که برای خودت نمیخری.... حتی دندون درد میگیری تحمل میکنی و دکتر نمیری....منم که چیز خاصی برای خودم نمیخرم.... برای تغذیه بچه ها هم که نمی توانیم مواد مغذی خوب بخریم... پس چرا همیشه کمبود داریم؟ چرا من مجبور میشوم حتی از خرید دو کیلو ماست صرف نظر کنم تا پولها یک روز بیشتر دوام بیاورد؟

روزی یهو به فکرم رسید که "فقر"ی که در احادیث ذکر شده ، یعنی همین دیگر! یعنی کار میکنی و خرجت هم کمه اما نمی رسی.

دین که دروغ نمیگه! امام معصوم (ع) فرموده. جای شک و احتمال خطا نداره. نظریه علمی نیست که بعداً بخوان اصلاحش کنن یا تکمیلش کنن یا تغییرش بدن. یقین 100 درصدیه.

شروع کردم:
گناهانی را که می دانستم از من صادر می شوند ، به ترتیب اهمیت ، سعی کردم مراقبت کنم از خودم...

در کنارش ، این روزها ، خدا توفیق داده موقع خوندن نماز حواسم را جمع کلمات نماز می کنم. دقیقاً به معانی اذکار نماز توجه میکنم و به هیچ چیز دیگر زندگی فکر نمی کنم. حتی معانی تعقیبات آن..... یک شیرینی دارد که نگوووووو...

چند روز پیش رفتم درآمد این مدت کار کردنم را که جایی جمع کرده بودم بشمرم.
انتظار داشتم مثلا 5 تا ایران چک 50 هزار تومانی در پولها باشد. دیدم شاید بیش از 20 تا بود!
اسکناسها را همیشه به ترتیب مبلغ مرتب می کردم. عادت همیشگی ام است. وقتی به وسط اسکناسها رسیدم که قاعدتاً نوبت اسکناسهای 5 هزار تومانی بود ، دیدم وسط آنها چند تا ایران چک 50 هزار تومانی هست... باز جایی دیگر وسط اسکناسهای 5 هزار تومانی چند اسکناس ده هزار تومانی دیدم...

همانطور که وقتی پول کم می آمد ، نمی دانستیم واقعاً چطور کم آمده ، حالا هم که این صحنه را دیدم ، اصلاً برام سئوال ایجاد نشد. گذاشتم به حساب لطف خدایی که از بابت مهربونی خودش ، گناهان ما را ندیده میگیره و به ما بی آنکه لیاقت و استحقاتق داشته باشیم ، عطا می کنه....

خدایی که رب العالمین است
خدایی که الرحمن الرحیم است
خدایی که مالک یوم الدین است.
همان خدایی که یک خواسته اساسی و مهم در زندگی ازش داریم: اهدنا الصراط المستقیم.
این صراط مستقیم ، همه کاره. سعادت کامله. صراط مستقیم در همه چی: اقتصاد ، ازدواج ، معاشرات اجتماعی ، و ... هست اما بالاتر از همه اینها ، هدایت الهی برای راه کلی زندگی و ترک گناه و توفیق عبادت برای سعادت اخروی است.

این راه ، مشخص هاش اینه که راه کسانیه که خدا بهشون "نعمت" داده.

این راه ، یک مشخصه دیگه هم داره: راه کسانیکه مورد غضب الهی قرار گرفتن یا گمراه هستن ، نیست.

همه اینها را از کی می خواهیم؟ از خدا.
همان خدایی که احد و صمد و لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد ( هیچ موجودی غیر از او ، چنین نیست) است.

پیشنهاد میکنم دوستان عزیز حتما حتما جزء برنامه هاشون بذارند:
نماز اول وقتی که در آن ، هیچ حرکت اضافه (خاراندن بدن ، ...) نکنیم ، حالت تواضع و تذلل به خودمون بگیریم ، و فقط به معنای اذکار نماز فکر کنیم و این چند دقیقه را به هیچ چیز دیگری فکر نکنیم.

در کنار آن: مراقبت از خودمون که گناه نکنیم...

اثرش را حتما حتما می بینید. چون دینمون فرموده. ائمه (ع) فرمودن.

یه چیز دیگه

دیروز یکی باهام صحبت می کرد ، وسط حرفاش یه جمله ای گفت ، به اندازه ده تا کتاب روی من اثر گذاشت....

حالا بگذریم که موضوع صحبت اون آقا چی بود...

او گفت: من باید این حس را پیدا کنم که دکتر درد منو فهمیده. من هر چی دکتر برام صحبت میکنه ، این حس را پیدا نمیکنم.

دیدم حرف مهمیه.
مهم نیست ما در روابط اجتماعیمون به دیگران چی میگیم...
مهم اینه که چه حسی در اونا ایجاد می کنیم.

سعی کنیم این حس را در همسر و فرزندانمون و دوستانمون و اطرافیانمون ایجاد کنیم که دوستشون داریم و برامون مهمند.

مهم نیست چی کار می کنید و چی میگید. فقط طوری باشه که مطمئن بشین این حس در اونا ایجاد شده.

بیش از آنکه از پول یا از زبان استفاده کنین ، "از زبان بدن" استفاده کنین.

اینم واقعاً درست نمیشه مگر اینکه اول قلبتون رو نسبت به اون شخص ، صاف کرده باشین. چون هر چی توی دلمون باشه ، بالاخره یه جوری خودشو توی چهره مون نشون میده و طرف مقابل با دیدن چهره ما یا حتی با حس ششمش ، اونو درک میکنه.

پس از اینکه با کارهایی ، این حس را در اونا ایجاد کردیم ، باید مواظبت کنیم که کاری نکنیم که این حس در اونا تضعیف یا خراب بشه...

این حس را در خدا و امام زمانمون هم ایجاد کنیم که واقعاً قصد بندگی داریم... و استغفار ، لقلقه زبونمون نیست...

یه حرف خیلی خوبی هم فکر کنم از مرحوم دولابی باشه.

فرمودن که هیچ وقت گذشته یک نفر را واکاوی نکنین. چون خاک هر باغچه ای رو هم که بشکافید و بهم بزنین ، بالاخره یکی دو کرم درش پیدا میشه...

(قابل توجه برخی بزرگترها)

هرچی زشت تر باشی و خنگ تر زودتر شوهر گیرت میاد وطعم خوشبختی میچشی:Ghamgin::hey::hey::hey:

یاقوت احمر;768173 نوشت:
فرمودن که هیچ وقت گذشته یک نفر را واکاوی نکنین. چون خاک هر باغچه ای رو هم که بشکافید و بهم بزنین ، بالاخره یکی دو کرم درش پیدا میشه...

کاملا درسته

گاهی بعضی افراد خیلی خودشونو پاک تر میدونن و بقیه رو که شاید اشتباهی مرتکب شدن سرزنش میکنن به اینجور افراد باید گفت


ضمن اینکه وقتی خدا گفته می بخشم بنده ش چیکارس؟؟؟؟
و درضمن اونایی که خیلی از خودشون مطمئنن هم باید به خاطر داشته باشن ...

niaz;768179 نوشت:
هرچی زشت تر باشی و خنگ تر زودتر شوهر گیرت میاد وطعم خوشبختی میچشی

با قسمت زشت بودن حرفتون کاری ندارم چون زشتیو زیبایی سلیقه ای هست و ممکنه کسی که از

نظر شما زشت هست از نظر من زیبا باشه

ولی به نظر من ادمی که خنگ باشه و میفرمایین خوشبخت میشه علتش اینه که ادم خنگ هر چی بهش بگی میگه باشه

آدم خنگ معمولا مهربون تره ... ادم خنگ به داشته هاش محبت میکنه

کلا آدم خنگ برای خودش سیاست مداری میکنه .. برای همین خوشبخت میشه چون نمیذاره راهی برای دعوا و مشاجره و با شوهرش بمونه

ولی ماهایی که ادعا داریم باهوشیم ... زرنگیم ... همه فن حریفیم

تا یکی بهمون چیزی میگه بهمون بر میخوره .... با خودمون میگیم بذا جوابشو بدم تا بفهمه با کی طرفه

وقتی محبت میکنیم و جواب نمیگیریم میگیم طرف لیاقتش تا همون اندازست ولش کن همون بهتر که حساب آدم هم نذارمش

برا همین میریم بد بخت میشیم

ولی خنگ که این کارا رو نمیکنه

اصلا کاش تو زندگی زن و شوهری همه خنگ شن و خوشبخت

یاقوت احمر;764605 نوشت:
یک خارشی در پوست پام داشتم که امانم را بریده بود. کار به جایی رسیده بود که خاراندن معمولی جوابگو نبود و با سیم ظرفشویی آنقدر خودم را می خاراندم که پوستم از چند جا زخم میشد.... تازه بعد از کلی خاراندن و زخم شدن ، فقط تا نیم دقیقه الی یک دقیقه راحت بودم بعدش دوباره باید میخاراندم... وقتی میرفتم حمام ، تمایل شدیدی داشتم تا محل خارش را زیر آب داغ بگیرم. چند لحظه آب داغ را تحمل می کردم بعدش ناچارا از زیر آب بیرون میومدم... و هی تکرار می کردم. خلاصه رنج بزرگی بود.

اینو ژنتیکی داشتم و چند نفر از فامیلامون هم اینطوری بودند.

رفتم دکتر. دکتر گفت: عصبی است و دارو ندارد. بعدشم دارو نوشت!

همینکه گفت عصبیه ، انگار یکی توی دلم به من گفت: حالا که عصبیه ، تو هم از راه اعصاب وارد شو.... داروی دکتر هیچ اثری نداشت. خودم شروع کردم:

هر چه بدنم می خارید اصلا بهش دست نمیزدم. حتی نمیذاشتم لباسم کوچکترین تکانی بخوره مبادا بدنم خوشش بیاد. از هر کاری که خوشایند محل خارش بود اجتباب می کردم. خارش هم هی قوی تر و قوی تر میشد و منم هی مقاومت می کردم. خارش انگار "هوشمند" بود. حسابی زور خودش را زد تا مرا وادار به خاراندن کند. وقتی دید هر چی زور بزند من هیچ نمی خارانم ، نا امید شد و دمش را گذاشت روی کولش و رفت که رفت.

سالها میگذره و من هیچ خارش نداشتم.

به افرادی از فامیلمان که همین خارش را داشتند گفتم تنها راه از بین بردنش ، مقاومت کردن و نخاراندنش هست. آنها گفتند: ما تحمل نداریم که خودمان را نخارانیم....

کلی ترش کنم:
خارش ، یک نوع وسوسه است. آدم مرتب وسوسه می شود خودش را بخاراند.

به این روش میشه بر هر وسوسه ای پیروز شد. ان شاء الله.

جالب بود دادا .

زندگی یعنی طرز فکر خودمون

niaz;768179 نوشت:
هرچی زشت تر باشی و خنگ تر زودتر شوهر گیرت میاد وطعم خوشبختی میچشی

سلام
اولا شوهر پیداکردن الزاما به معنای خوشبخت شدن نیست. چه بسا شوهره ، آدم بدی از آب در بیاد که زندگی خانمش را جهنم کنه.... چه بسا ازدواج هایی که بعد از مدتی خانم به این نتیجه برسه که صد رحمت به تجرد. کاش اصلا ازدواج نمی کردم...

ثانیاً: اینکه خدا بیشتر هوای آدم های ضعیف و فقیر و کسانیکه از برخی نعمتها محرومند را داره ، منم به این نتیجه رسیدم.

در شغل خودم که درمانی است ، دیدم که آدمای فقیر ، معمولا بیماری شون سبک است. امید به درمانشون بالاست. اما آدمهای ثروتمند متعددی دیدم که براحتی می تونستن بیمارشون را در بیمارستانهای لندن هم بستری کنن اما دکترها میگفتن فایده ای نداره. وقتی با خانم چنین بیماری صحبت می کردم ، گفت: من نمیدانم به شوهرم مشغول باشم ، یا به برادرم که فلان بیمارستان افتاده....

دیدین دولت (البته دولت صالحان ، نه دولت اصلاحات) ،تصمیم میگیره به افراد آسیب پذیر ( در کلام امام (ره): مستضعفین) یارانه پرداخت کنه؟
من فکر میکنم خداوند هم به بندگان ضعیفش که از برخی نعمتها محرومند ، نوعی یارانه میده. به این شکل که مشکلات براشون کمتر پیش میاد یا اگه پیش بیاد ، سبکتره و زیاد سنگین نیست.

عادلانه هم هست:
به برخیا نعمت میده ، بعد میگه: من مشکلات را براتون می فرستم ، با این نعمتهایی که بهتون دادم ، اونو حل و رفع کنین یا تخفیف بدین.
به برخیا ، بعضی نعمتها رو نمیده و میگه: عوضش ، مشکلات هم براتون نمی فرستم. یا اگه بفرستم ، سبک می فرستم.

حالا چرا همه رو یکجور نعمت نمیده؟
چون اگه "تفاوت" بین مردم نباشه ، خیلی مشکلات زیادی پیش میاد.... وجود "تفاوت" لازمه. کارشناسان محترم میتونن فلسفه لزوم وجود تفاوت بین مردم و حکیمانه بودن اون را بیان کنن.

یاقوت احمر;764605 نوشت:
یک خارشی در پوست پام داشتم که امانم را بریده بود. کار به جایی رسیده بود که خاراندن معمولی جوابگو نبود و با سیم ظرفشویی آنقدر خودم را می خاراندم که پوستم از چند جا زخم میشد.... تازه بعد از کلی خاراندن و زخم شدن ، فقط تا نیم دقیقه الی یک دقیقه راحت بودم بعدش دوباره باید میخاراندم... وقتی میرفتم حمام ، تمایل شدیدی داشتم تا محل خارش را زیر آب داغ بگیرم. چند لحظه آب داغ را تحمل می کردم بعدش ناچارا از زیر آب بیرون میومدم... و هی تکرار می کردم. خلاصه رنج بزرگی بود.

اینو ژنتیکی داشتم و چند نفر از فامیلامون هم اینطوری بودند.

رفتم دکتر. دکتر گفت: عصبی است و دارو ندارد. بعدشم دارو نوشت!

همینکه گفت عصبیه ، انگار یکی توی دلم به من گفت: حالا که عصبیه ، تو هم از راه اعصاب وارد شو.... داروی دکتر هیچ اثری نداشت. خودم شروع کردم:

هر چه بدنم می خارید اصلا بهش دست نمیزدم. حتی نمیذاشتم لباسم کوچکترین تکانی بخوره مبادا بدنم خوشش بیاد. از هر کاری که خوشایند محل خارش بود اجتباب می کردم. خارش هم هی قوی تر و قوی تر میشد و منم هی مقاومت می کردم. خارش انگار "هوشمند" بود. حسابی زور خودش را زد تا مرا وادار به خاراندن کند. وقتی دید هر چی زور بزند من هیچ نمی خارانم ، نا امید شد و دمش را گذاشت روی کولش و رفت که رفت.

سالها میگذره و من هیچ خارش نداشتم.

به افرادی از فامیلمان که همین خارش را داشتند گفتم تنها راه از بین بردنش ، مقاومت کردن و نخاراندنش هست. آنها گفتند: ما تحمل نداریم که خودمان را نخارانیم....

- رونوشت: دفتر محترم همه سیاستمداران و مسئولین (پیروزی در "مقاومت" است نه در "کنار آمدن و سازش").

فریاد سکوت;768237 نوشت:
با قسمت زشت بودن حرفتون کاری ندارم چون زشتیو زیبایی سلیقه ای هست و ممکنه کسی که از

نظر شما زشت هست از نظر من زیبا باشه

ولی به نظر من ادمی که خنگ باشه و میفرمایین خوشبخت میشه علتش اینه که ادم خنگ هر چی بهش بگی میگه باشه

آدم خنگ معمولا مهربون تره ... ادم خنگ به داشته هاش محبت میکنه

کلا آدم خنگ برای خودش سیاست مداری میکنه .. برای همین خوشبخت میشه چون نمیذاره راهی برای دعوا و مشاجره و با شوهرش بمونه

ولی ماهایی که ادعا داریم باهوشیم ... زرنگیم ... همه فن حریفیم

تا یکی بهمون چیزی میگه بهمون بر میخوره .... با خودمون میگیم بذا جوابشو بدم تا بفهمه با کی طرفه

وقتی محبت میکنیم و جواب نمیگیریم میگیم طرف لیاقتش تا همون اندازست ولش کن همون بهتر که حساب آدم هم نذارمش

برا همین میریم بد بخت میشیم

ولی خنگ که این کارا رو نمیکنه

اصلا کاش تو زندگی زن و شوهری همه خنگ شن و خوشبخت

:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

[="Purple"]

no-one;768460 نوشت:
به دور از هر گونه عواطف و احساس هست.

به نظر من هیچ دینی به اندازه اسلام توش از محبت و مهربانی واحساس و عواطف و اخلاقیات و انسانیت حرف نزده و انقدر روش تاکید نکرده!
شاید شما زاویه دیدتونو افکارتونو خوب تنظیم نکردین...
[/]

[="Purple"]

no-one;768546 نوشت:
بله دیگه کشتن کفار و سنگسار و عذاب به جرم های ساختگی و نمونش تو همین دوران خودمون مرتد و ....نشات گرفته از احساسات شدید اسلامی هست.
بابا شما با یه اهنگ ساده مشکل دارید کدوم عواطف؟!

میتونم در حد خودم توضیح بدم ولی اولا خارج از بحث تاپیکه
دوما کارشناسان بسیار خوبی توی این سایت هستن که اگه دراین باره تاپیک بزنین و حتما توضیحات و اطلاعات قانع کننده ای دراین باره بهتون میدن ...
البته برای کسی که گوش شنوا داشته باشه و روحیه حق پذیری!!!
موفق باشید:Gol:[/]

این حرف شما خیلی بی انصافی هست
no one عزیزمطالعه تون رو بیشتر کنین ودر مورد اسلام بیشتر تحقیق کنید توصیه میکنم کتاب پرسش ها وپاسخ های دانشجویی که درمورد همین قضیه سنگسار شدن یک توضیحاتی داده آدم میفهمه که فقط فهمیده طرف رو سنگسار میکردن اصلا از شرایط سنگسار شدن رو نمیدونستیم وتنها درمواردخاص حکم سنگسار داده میشه که قطعا به نفع مردمه زندگی حضرت علی وحضرت زهرا که الگوی یک زندگی اسلامی سرشار از احساس وعلاقه هست درمورد موسیقی هم سخنرانی استاد رائفی پوربا موضوع موسیقی خیلی مفیده ببخشید که خارج از بحث بود

با نام خدا

یه جوانی به کوچه ای وارد شد که دید پیرمردی سرکوچه هست

پیرمرد گفت که نرو و کوچه بن بست هست !

جوان بدون توجه رفت

وقتی برگشت دیگر مثل ان پیرمرد پیر شده بود !
________

به حرف افراد باتجربه و بزرگان بی توجه نباشیم

توماس کارلایل:
« کار و وظیفه انسانی ما این نیست که ببینیم در فواصل دور، در پشت ابر تاریکی ابهام، چه چیزهای پنهانی است، بلکه باید وقت خود را صرف چیزهایی کنیم که در دسترس ما قرار گرفته اند.»

واقعیت امر این است که اگر در زمان حال وظیفه خود را خوب عمل کنیم،
آینده ما ساخته خواهد شد،
حسرت گذشته و نگرانی از آینده و رکود در زمان حال دردی را درمان نخواهد کرد،
و چه بسا کار را بدتر خواهد کرد.

سلام

نشاط;768942 نوشت:
حسرت گذشته و نگرانی از آینده و رکود در زمان حال دردی را درمان نخواهد کرد،
و چه بسا کار را بدتر خواهد کرد.

دو جور برخورد با " ناراحتی " ها میشود انجام داد ، یسا به عبارتی ، ما راجع به گذشته یا آینده مان ، دو جور می توانیم "فکر" کنیم:

1- فقط حسرت گذشته و غم آینده را بخوریم. همه روز و همه شب در این حسرت و غم و نگرانی باشیم. بدون اینکه امروزمان با دیروزمان فرقی داشته باشد. سال آینده هم همین حسرت یا غم و نگرانی را داشته باشیم ، درست مثل حالا.

این حسرت و غم و نگرانی ، هیچ فایده ای ندارد و سراسر ضرر است . زیرا فقط سوهان کاهنده روح و وجود ماست.

2- حسرت گذشته یا غم و نگرانی آینده ، در ما باشد و باعث شود ما فکر کنیم که چگونه می توانیم گذشته را جبران کنیم یا آینده خود را طوری بسازیم که از خطراتی که نگرانشان هستیم مصون باشد. و بعد ، این فکر را به مرور زمان پخته تر و کاملتر کنیم و سپس به آن عمل کنیم.

این حسرت یا این غم و نگرانی ، بسیار ارزشمند و مفید است.

هراکلیوس:
این فیلسوف یونانی پانصد سال قبل از تولد مسیح، به شاگردانش می گفت:
« شما نمی توانید دو بار بر یک آب رودخانه قدم گذارید، زیرا آب رودخانه مثل زندگانی کسی که در آن قدم می گذارد، هر لحظه در گذر است، یگانه چیزی که محقق و مسلم است، همین امروز است، چرا زیبایی های امروز را با تصور مشکلات آینده ای که در آن تردید و ابهام و تغییرات بلا انقطاع پوشیده شده و هیچ کس به درستی از آن اطلاع ندارد، زشت و بد نما کنیم؟! »
از لحظه هایی که هنوز در اختیار ما است بهترین استفاده را ببریم، و از زیبایی های فرصتها بنحو احسن استفاده کنیم، تا زندگی پر از موفقیتها را داشته باشیم.

علامه محمد تقی جعفری:‌

« دنیا بدون محبّت، زندانى تاریک است »

سعی کنیم زندگی خود را با مهر و محبت زیباتر و شادتر کنیم، مهر و محبت نیرو و انگیزه قوی برای حرکت و حیات بشر است.


بسمه الحقّ

كاري به مقصد مي‌رسد كه از مبدأ‌حق نشأت بگيرد.

كاري كه اوّلش حقّ است، پايانش حق و خیر است.

ممكن نيست كاري كه آغازش باطل است،پايانش حق باشد.

باطل به باطل ختم مي‌شود. حق به حق ختم مي‌شود.

(حضرت علّامه جوادی آملی حفظه الله)



بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه با وسعت قلب خوبی کنیم . . .
یعنی بدون انتظار
بدون توقع